افتتاحیه - خبر روز
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه پیش از آن که از او بخواهند ببخشد، بزرگوارو محبوب است . [امام علی علیه السلام]
امروز: سه شنبه 103 اردیبهشت 11
افتتاحیه کرسی‏های آزاد‏اندیشی در دانشگاه تهران/2
ابراهیم‏فیاض:‏هنوز در تقلید محض به سر می‏بریم
سعید‏زیباکلام:‏ادعای بی‌طرفی چیزی جز افسانه نیست

دکتر ابراهیم فیاض و دکتر سعید زیباکلام از دیگر چهره هایی بودند که در همایش دانشکده حقوق دانشگاه تهران حضور یافتند و درخصوص کرسی های آزاداندیشی سخن گفتند.

به گزارش رجانیوز فیاض عضو هیئت علمی و استاد مردم شناسی دانشگاه تهران در بررسی این موضوع از دیدگاه مردم‌شناسی خاطرنشان کرد: جغرافیای ما در ایران جغرافیایی آرام است و ایران کشوری است همه نوع آب‌وهوا را دارا است و اقیانوسی در کنار آن نیست که مانند کشور آمریکا آب و هوای اقیانوسی و خشن داشته باشد. وی افزود: آب‌وهوای ایران آرام است ایرانی‌ها نیز از نظر مردم‌شناسان مردمی آرام هستند.

فیاض در ادامه تصریح کرد: مردم ایران کوهپایه‌ نشین هستند و این از دیگر دلایل آرام بودن آنها است. ایرانی‌ها مردمی کوچ‌نشین هستند و ییلاق و قشلاق کرده پس یکجا نشین نیستند.

استاد مردم شناسی دانشگاه تهران افزود:‌ با این ساختار تمدن ایران یک تمدن جهانی است و در مسیر و حرکت است؛ کوپر نظریه‌پرداز غربی در فلسفه سیاسی خود این مسئله را مطرح می‌کند که ایرانی‌ها می‌توانند یک فلسفه سیاسی پرقدرت را تشکیل دهند.

این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه فلسفه ما به شدت ایرانی بوده و پس از سلسله صفویه شکل گرفته است خاطرنشان کرد: متأسفانه ما پس از ملاصدرا به بی‌فلسفه‌گری محض رسیدیم و از زمان مشروطه به بعد فیلسوف، شاعر، فقیه و.... بزرگ نداشته‌ایم.

وی با اشاره به اینکه در دوره صفویه شاه‌عباس یک غرب‌زده کامل بود و غرب‌زدگی از آنجا در جامعه ما نشأت گرفت‌، خاطرنشان کرد: بحث‌هایی که در دوره قاجاریه در خصوص فلسفه مطرح شده است همان فلسفه ملاصدرا است. در زمان پهلوی نیز فلسفه ملاصدرا ادامه پیدا کرد و در این زمان بود که عده‌ای در انجمن حکمت و فلسفه و انجمن دوستی ایران و فرانسه سعی داشتند حکومت پهلوی را به فلسفه اسلامی ملاصدرایی بسط دهند.

فیاض با اشاره به اینکه ما پس از ملاصدرا نتوانستیم علوم انسانی را بنا کنیم تصریح کرد:‌ علوم انسانی که اکنون مطرح است بر مبنای نظریات ملاصدرا است و ملاصدرا روان را به نفس و روح انتزاعی داده است.

استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران با تأکید براینکه ما اکنون 100 سال در جا زده‌ایم به این دلیل که ملاصدرا محیط بسته‌ای را برای ما ایجاد کرده است خاطرنشان کرد: امثال افرادی چون علامه زنوزی، شهرانی و حسن‌زاده آملی سعی کرده‌اند با ایجاد بحث‌هایی این محیط بسته را کمی باز کنند.

وی افزود: از نظر هانری کربن، معرفت‌شناسی را از اسلام باید گرفت پس همه فلسفه‌های اسلامی باید میان‌فرهنگی شوند و دیگر نباید فلسفه را به پستو برد و باید این مباحث را اکنون به روشنی مطرح کرد.

این استاد دانشگاه در ادامه تصریح کرد: فلسفه میان‌فرهنگی توسط سعید زیباکلام در حال پی‌ریزی، نیازمند جامعه است. فیاض خاطرنشان کرد:‌ ما اکنون به تقلید فعال در جامعه خود نرسیده‌ایم و هنوز در تقلید محض به سر می‌بریم.

وی با اشاره به اینکه ساختارهای دانشگاه ما ضد تولید علم و دانش است تأکید کرد: تحولات بسیار گسترده‌ای در حوزه فلسفه توسط شیخ انصاری صورت گرفت اما این در حالی است که ما وی را به عنوان یک فیلسوف نمی‌شناسیم و باید توجه داشت امام خمینی (ره)‌ و علامه طباطبایی در بحث فلسفه به نظریات شیخ انصاری رجوع کرده‌اند.

وی در بخش دیگری از سخنان خود به معضلات و مشکلات موجود در دانشگاههای کشور اشاره و خاطرنشان کرد: دانشگاههای ما اکنون تشریفاتی و آئین‌نامه‌ایی هستند. در حال حاضر در دانشگاه تهران به میزان سه برابر استادان، کارمندان در حال فعالیت هستند و این نمونه‌ای از یک دانشگاه سازمانی است که از پایین به بالا حرکت نکرده بلکه بالعکس حالا به پایین حرکت می‌کند.

وی افزود:‌ اکنون در دانشگاههای کشورمان هر فرد اگر یک تز را ارائه دهد وی به عنوان پرفسور یا دانشمند معرفی می‌شود و این در حالی است که اکنون دانشجویان ما تنها در معرکه نمره گرفتن هستند.

فیاض در ادامه تصریح کرد: من در دفاعیه‌های دانشجویان به خصوص دانشگاههای مطرح کشور شرکت کرده و این معضلات و مشکلات را به وضوح مشاهده کرده‌ام. وی با اشاره به اینکه دانشگاه سازمانی، یعنی خفه کردن علم و دانش است خاطرنشان کرد: اکنون متأسفانه هیچ رابطه‌ای میان دانشگاه، صنعت و جامعه وجود ندارد.

فیاض در بخش دیگری از سخنان خود به مشکلات و معضلات علمی موجود در حوزه‌های علمیه اشاره کرد و بیان داشت: در حوزه‌ها فلسفه ملاصدرایی علم را بسته کرده است و اصول فقه بسته شد. وی افزود: پس از مشروطه ما هیچ فقیهی نداشتیم همانطور که شهید مطهری در برخی از سخنان خود اعلام کردند پس از دوران مشروطه فقط در جامعه مجتهد مقلد داشتیم.

فیاض در ادامه افزود: اگر بخواهیم به این مشکلات رسیدگی کنیم باید دوباره عرفان شیعی و ائمه را بررسی کنیم و این در حالی است که باید توجه داشت مجموع عرفان‌های نظریه‌پردازان غربی از جمله هگل و کانت خارج از مسئله اصلی ما است.

استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران در ادامه تصریح کرد: ما باید سخنان قرآن کریم و ائمه اطهار را استخراج کرده و نظریات تمامی فلاسفه از جمله فلاسفه غربی و شرقی را بازشناسی کنیم.وی خاطرنشان کرد: عقلانیت اسلامی باید بازخوانی شود و اکنون باید به جای نهی از منکر در جامعه به امر به معروف در حوزه علوم اجتماعی بپردازیم.

فیاض در پایان تاکید کرد: الان در زمان حال ما همواره در جامعه نهی از منکر می کنیم و به مسئله امر به معروف نمی پردازیم. بر همین اساس دین ما سازمانی می شود که مشکل عمده ی ما ما در حال حاضر همین مسئله است زیرا دین سازمانی مانع و ترمز است.

در ادامه این برنامه دکتر سعید زیباکلام عضو هیئت علمی و استاد فلسفه دانشگاه تهران به ارائه 2 مقاله علمی در این رابطه پرداخت که به طور اختصاصی رجانیوز متن کامل هر 2 مقاله را منتشر می کند:

مقاله نخست: عقل و استدلال و عقلانیت [1]

هنگامی که ما می‌گوییم: "من با این استدلال شما قانع یا متقاعد شدم" و یا "من با این استدلال شما ترغیب شدم"، آیا مراد این است که استدلال شما ـــ یعنی دلایلی که شما اقامه کرده‌اید ـــ دارای ممیزاتی است که هر کس آنها را بشنود یا بخواند قانع(متقاعد) یا ترغیب می‌شود؟ به عبارتی دیگر، آیا ما باید از قانع(متقاعد)کنندگی یا ترغیب‌کنندگی استدلال‌ها و میزان آن پرسش کنیم؟ در این صورت، آیا تاکنون در مناقشات فلسفی و یا مباحثات و مناظرات نظری در خانواد? علوم اجتماعی مشاهده کرده‌ایم که استدلالی توانسته باشد اولاً، هم? مباحثین و مناظرین موضوع مناقشه را قانع(متقاعد) یا ترغیب کرده باشد؟ و ثانیاً، به یک میزان قانع و ترغیب کرده باشد؟

گمان می‌کنم پاسخ منفی به هر دو سؤال برای همگان روشن باشد. آنچه اما مهم است مورد تأمل قرارگیرد این است که چرا؟ چرا در طول تاریخِ طولانی نظریه‌پردازی‌ها و اخذ مواضع فلسفی، و در طول تاریخ نه چندان طولانی علوم‌اجتماعی، هیچ موضوعی را نمی‌توان یافت که برای آن استدلال یا استدلال‌هایی شده باشد و آن استدلال یا استدلال‌ها تمام مخاطبان خود را قانع یا ترغیب کرده باشد؟ نه تنها از اقناع و ترغیب‌شدگی فراگیر هیچ سراغی در هیچ موضوع و موضعی نمی‌توان یافت که قابل‌تأمل‌تر، اگر کاوش تاریخی خود را قدری صبورانه‌تر صورت بخشیم به نحو شگفت‌انگیزی درمی‌یابیم که هیچ استدلال معیّن و خاصی را نمی‌توان در دو خانواد? بزرگ فلسفه و علوم‌اجتماعی یافت که با تعدادی ـــ کم و اکثراً زیاد ـــ از انواع استدلال‌های مخالف و معارض و مغایر ـــ یا بطور خلاصه، ضداستدلال ـــ مواجه نشده باشد.

یک پاسخ ممکن، و شاید هم مطرح‌شده، این است: برای اینکه آن استدلالِ(های) ناکام، هم? ممیّزات تمام‌عیار استدلالی که بتواند همه مباحثین و مناظرین را قانع و یا ترغیب‌کند، نداشته است. روشن است که این سخن می‌تواند به برداشتی همانگویانه تن بدهد. یعنی، اگر در پاسخ این سؤال که: کدام استدلال واجد هم? ممیزات تمام‌عیار استدلال است، گفته شود استدلالی که بتواند همه مباحثین و مناظرین را قانع یا ترغیب‌کند. و اگر در پاسخ این سؤال که: کدام استدلال می‌تواند همه مباحثین و مناظرین را قانع یا ترغیب کند، گفته شود استدلالی که واجد هم? ممیزات تمام‌عیار استدلال باشد، واضح است که دربار? چیستی استدلال و اقناع و ترغیب‌کنندگی آن هیچ سخنی نگفته‌ایم.

با این وصف چه کنیم؟ اگر بخواهیم پاسخ ممکن بالا را از برداشت همانگویانه نجات بدهیم باید چه کنیم؟ یک پاسخ ممکن، و شاید هم مطرح‌شده، این است که مبادرت به تعیین ممیّزات تمام‌عیار آن استدلالی کنیم که بتواند همه را قانع و یا ترغیب کند. روشن است که در اینجا به گونه‌ای دست به گریبان مُثُل استدلال شده‌ایم، و حال آنکه متأسفانه کماکان در آن غار معروف گرفتار و دربند هستیم. و در بند غاربودن هم یعنی "هر که از ظن خود شد ُحکیم ُ مُثل‌شناس". و "هر که از ظن خود شد ُحکیم ُ مُثل‌شناس" هم یعنی همین اقیانوس موّاجِ بیقرارِ بیکرانِ بلاضابط? فرجام‌ناپذیرِ ظنّیات و حدسیات پایان‌ناپذیرِ بی‌سامان و موقتی قشون ُحکیمان ُ. و ظنون ُحکیمان ُ هم یعنی همان موجوداتی که در تحلیل نهایی مولود و محصول تعلّقات و تمنّیات توبرتو و ذوسطوح ُحکیمانی ُ است که حکمت را می‌خواهند خود با تعقّل و استدلال‌های خود بسازند و یا، اگر قدری تواضع بخرج دهند، می‌خواهند خود با تعقّل و استدلال‌های خود بیابند. و این، به نوب? خود، یعنی به تعداد فیلسوفانی که دربار? مُثلِ استدلال به تأمل و نظریه‌پردازی نشسته‌اند با ُ مُثل‌ها ُی استدلال مواجه می‌شویم. مُثل‌هایی که در خوش‌بینانه‌ترین حالت تنها از شباهت خانوادگی ویتگنشتاینی برخوردار هستند. و این تازه آغاز ماجراست! زیرا هریک از ُمثل‌ها ُی استدلال با فوجی از انواع ضد‌استدلال‌های سایر ُحکیمان ُ مثل‌شناس مواجه می‌شوند. حاصل جمع یا فرجام نهایی این استدلال‌ها و ضداستدلال‌ها دربار? مُثل استدلال، می‌شود بخشی از همان اقیانوس مواج بیقرار فرجام‌ناپذیر. یعنی، همین وضع موجود فلسفه! اگر قدری سر خود را از لاک آرام بخش خود و بافته‌های قبیل? خود بیرون ببریم و موضوعی را چند صباحی مورد پژوهش جدی قراردهیم به تدریج متوجه خواهیم شد که این کاخ‌های مولود تعقّل و استدلال بر چه نوع بنیانی برافراشته شده‌اند.

البته یک امکان دیگر هم وجود دارد و آن اینکه ُحکیم ُ ما موضع خود دربار? مُثل استدلال ـــ همان استدلالِ بطور آفاقی معتبر ـــ را معتبر و درست اعلام کند و از آنِ دیگران را نامعتبر و دچار ظنونِ حاصل از آن غار جفاکار ساتر حقایق، و البته برای اعتبار موضع خود و بی‌اعتباری یا کذب مواضع دیگران هم استدلال کند، آری استدلال![2]

اما این شیو? کار و این نوع موضع‌گیری دارای دو معضل? جدید است. نخست اینکه این منهاج بر روی سایر ُحکیمانِ ُ حکمت‌ساز یا حکمت‌باف باز است. و نه تنها باز است که سایر حکمت‌سازان/ بافان هم دقیقاً مبادرت به همین شیو? کار کرده اند. و روشن است که مفتوح‌بودن این باب بر روی سایر ُحکما ُ چه تبعاتی دارد. ثانیاً، اینک که ُ حکیم ُ ما ممیّزات تمام‌عیار آن استدلالی را تعیین کرده که بتواند همه را قانع یا ترغیب کند، از خود سؤال کنیم: آیا الگوی استدلال معتبر وی توانسته پس از بکارگیری، همه را قانع یا ترغیب کند؟ روشن است که این سؤال متفاوت از سؤال فلسفه‌شناسانه یا متافلسفی‌ای است که در بحث مُثل‌های استدلالِ رقیب در بالا به تحلیل بدان پرداختیم. پاسخ این سؤال اخیر هم روشن است.

تحلیل خود را با این سؤال آغاز کردیم: "هنگامی که ما می‌گوییم: "من با این استدلال شما قانع یا متقاعد شدم" . . . ، آیا مراد این است که استدلال شما ـــ یعنی دلایلی که شما اقامه کرده‌اید ـــ دارای ممیّزاتی است که هر کس آنها را بشنود یا بخواند قانع(متقاعد) یا ترغیب می‌شود؟ به عبارتی دیگر، آیا ما باید از قانع(متقاعد)کنندگی یا ترغیب‌کنندگی استدلال‌ها و میزان آن پرسش کنیم؟". سپس، این سؤال مهم را مورد کاوش قراردادیم که: چرا هیچ موضوعی را نمی‌توان در فلسفه و علوم‌اجتماعی یافت که برای آن استدلال(هایی) شده باشد و آن استدلال(ها) تمام مخاطبان خود را قانع یا ترغیب کرده باشد؟ کاوش تحلیلی ما نشان داد که هر نوع تلاش متافلسفی جهت تعیین مُثل، الگو یا پارادایم استدلال به نحوی که توان قانع‌کنندگی یا ترغیب‌کنندگی فراگیر داشته باشد با معضلات متعددی مواجه می‌شود. اینک:

1. آیا به نظر نمی‌رسد که طرح سؤال از قانع(متقاعد)کنندگی یا ترغیبکنندگی استدلال‌ها، به منزل? قابلیت‌ها و ممیزاتی جهانشمول و آفاقی و قابل‌مفهوم‌سازی، بی‌فایده و محتوم به شکست بوده است؟

2. آیا، درنتیجه، به نظر نمی‌رسد که اساساً بحث و کاوش مفهوم‌سازانه دربار? مقول? استدلال، به منزل? مفهومی جهانشمول و آفاقی، نه فقط بی‌فایده که، بنیاناً نابجا بوده و از ابتدا غلط تصورشده است؟

3. آیا به نظر نمی‌رسد که، به عوض پرسش از قابلیت یا فاعلیت‌های جهانشمول و آفاقی استدلال‌ها، باید از چگونگی و میزان قانع(متقاعد)شدگی یا ترغیب‌شدگی انسان‌ها پرسش کرد؟

4. آیا به نظر نمی‌رسد که با توجه به گستردگی، پیچیدگی، و تنوع بیکران انسان‌ها، تعیین چگونگی و میزان قانع(متقاعد)شدگی یا ترغیب‌شدگی انسان‌ها امری بی‌نهایت دشوار، عملاً تعمیم‌ناپذیر، و نهایتاً بی‌فایده و بی‌ثمر خواهد بود؟

5. آیا با توجه به مراتب فوق به نظر نمی‌رسد که به عوض مفهوم‌سازی دربار? استدلال، ثمربخش‌تر است که انسان‌ها صرفاً با هم تعامل کنند ـــ همان کاری که هم? صنوف مردمِ هم? فرهنگ‌ها و تمدن‌ها، من جمله فیلسوفان، بی‌توجه به توصیه‌ها و تحکّم‌های فیلسوفان همواره بدان پرداخته‌اند ـــ تعاملی فراگیر و ذوابعاد، شامل گفتگو، و البته هر فرد به نحو اجتناب‌ناپذیری موافق موازین و هنجارهای فرهنگی‌ـ‌اجتماعی و حالات قلبی خویش؟ و این، یعنی:

الف) تعامل میان انسان‌ها را در چارچوب گفتگویِ قاعده‌مند استدلالیِ اقناعی و ترغیبی یا برد و باختی محصور نکنیم.

ب) در سطحی فرودین‌تر، تعامل میان انسان‌ها را در چارچوب گفتگوی قاعده‌مند محصور نکنیم.

ج) و باز هم بنیانی‌تر، تعامل میان انسان‌ها را در چارچوب گفتگو محصور نکنیم. انسان‌ها آن چنان موجودات پیچیده، ذوابعاد، گریزپا، غنی، حصرشکن، و کثیرالاهدافی هستند که نمی‌توان برای تعامل آنها حد و حصری، و قواعدی لازم‌الاتباع تقنین و الزام کرد. کافی است قدری به آنها با دقت بیشتری بنگریم!

و سخن آخر اینکه، امکان دارد به نظر برخی چنین آید که: مگر خود این بحث‌هایی که در این نوشتار آمده، استدلال نیست؟ و اگر چه نویسند? آنها از واژ? استدلال استفاده نکرده لیکن در عمل خود مبادرت به استدلال کرده، برای برخی نظرات یا مواضع اقام? دلیل کرده و علیه برخی دیگر نیز دلایلی ارائه کرده است.

به نظر من، چنین اعتراض یا انتقادی کاملاً مسموع و شاید حتی، با تلقی‌ای از استدلال، مقبول هم باشد. اما پیش از هر چیز باید تکلیف چیستی مفهوم استدلال را روشن کرد، کاری که من در این نوشتار سعی کرده‌ام نشان بدهم که شدنی نیست. با این وصف، و بدون اینکه خود و منتقد فرضی‌ام را گرفتار تکرار بحثهای فوق کنم، و بدون اینکه تلاش کنم اجزاء تلقی منتقد فرضی‌ام از استدلال و اقام? دلیل را ترسیم کنم باید تصریح کنم: اینکه فردی این بحث و تحلیل را استدلالی بداند و یا فردی هم پیدا شود که این بحث و گفتگو را استدلالی نداند ـــ که کاملاً امکان‌پذیر است ـــ هیچ تفاوتی نمی‌کند. من فقط به منتقد فرضی اولی‌ام گوشزد می‌کنم که به منتقد فرضی دومی توجه کند که این بحث و تحلیل را ابداً استدلالی یا حاوی استدلال نمی داند. و به منتقد فرضی دوم هم موضع منتقد فرضی اول را گوشزد می‌کنم.

اما عاقبت‌الامر، من خود بر چه موضعم؟ اولاً، باور ندارم که آنچه در این نوشتار آمده مطالبی را اثبات کرده[3] و، در نتیجه، هم? خوانندگان اقناع و یا اسکات می‌شوند. اضافه‌کنم که بنیاناً بر این عقیده نیستم که مطلبی که به واسط? استدلال ُ اثبات شده باشد همه و یا حتی برخی از خوانندگان یا شنوندگان خود را قانع یا ساکت کند! ابداً! ثانیاً، باور ندارم که هم? خوانندگان قانع(متقاعد) یا ترغیب می‌شوند، بلکه با توجه به سیطر? فرهنگ به شدت یونانی‌ـ‌مدرنیستی معاصر، بسیار بعید است بیش از انگشت‌شماری قانع یا ترغیب شوند. ثالثاً، به نظرم چندان و بلکه ابداً مهم نیست که این نوشتار را برخی استدلالی و برخی کاملاً غیراستدلالی بدانند و بنامند. و از این تکان‌دهنده‌تر و البته قابل‌انتظارتر، رابعاً، چندان و بلکه ابداً مهم نیست که خود این نوشتار را استدلالی می‌دانم یا غیراستدلالی. این که استدلالی بدانند(یا بدانم) یا غیراستدلالی، به خودی خود مهم و تعیین‌کننده نیست. آنچه اما تعیین‌کننده است آن مبنایی است که این ارزیابی حاصل و تابع آن است، ارزیابی‌ای که، به تبع، مقبولیت این نوشتار را رقم می‌زند. و بالاخره، خامساً، مرا هیچ دخل و تصرفی دربار? آن مبنا ُ متصور نیست.

پی نوشتها:

1. مقال? "عقل استدلال و عقلانیت(دو)" تحت انتشار است.

2. عجالتاً این شیو? کار نامطلوب را مصادره به مطلوب می کنیم و تحلیل و واکاوی نامطلوبیت آن را به فرصت دیگری محول می کنیم.

3. در اینجا فرض کرده‌ام که "اثبات" معنا و مفهوم مشخص، معیّن، و محصّل واحدی برای همگان دارد.

مقاله دوم: افسان? بی‌طرفی

1ــ چه کسی می‌تواند بگوید من بی‌طرف‌ام در حالیکه می‌فهمد بی‌طرفی مفهوماً چه دلالت ارزش‌شناختی دارد؟ یعنی، می‌فهمد که هیچیک از نظام‌های ارزشیِ اخلاقی و اخلاقِ سیاسی را که توسط فیلسوفان یا متکلّمان معاصر یا قرون گذشته صورت‌بندی و تقنین و تجویز شده‌است نمی‌تواند مصادره یا پیشفرض‌کند. و این یعنی، نه تنها هیچیک از آن نظام‌های بسته‌بندی‌شده را به‌طور یک‌جا، که هیچیک از اجزاء و مقومات آنها را هم، نمی‌تواند گزینش‌کند و یا التقاطاً مورد تألیف و ترکیب قراردهد، خواه آن نظام‌ها و آحاد آموزه‌های‌شان منشأ الهی داشته باشند خواه منشأ انسانی ـــ همان مجموع? متغیّر و متکثّر و بی‌قرار آمال و امیال و هوسات انسانی‌.

2ــ چه کسی می‌تواند بگوید من بی‌طرف‌ام در حالیکه می‌فهمد بی‌طرفی مفهوماً چه دلالت معرفت‌شناختی(1)دارد؟ یعنی، می‌فهمد که نه تنها هیچیک از نظریه‌های متعدد رقیب معرفت‌شناختی را نباید مصادره و مفروض‌کند که هیچیک از موازین مقرر و تجویزشد? آنها را هم نباید مصادره یا مسلم فرض‌کند، خواه آن نظریه‌های متعدد رقیب، معاصر باشند یا متعلق به قرون وسطی و یا به عصر یونان باستان. خواه آن موازین مدرن و معاصر باشند خواه متعلق به اعصار و قرون دور و دورتر. که واضح است این کار بلافاصله بی‌طرفی او را مخدوش و بل منتفی می‌کند.

3ــ چه کسی می‌تواند بگوید من بی‌طرف‌ام در حالیکه می‌فهمد بی‌طرفی مفهوماً چه دلالت هستی‌شناختی دارد؟ یعنی، می‌فهمد که هیچ موضع و مطلبی را نباید از مکاتب و مشارب یا نظریه‌های مابعدالطبیعی حال و گذشته دربار? چگونگی منشأ این عالم، چگونگی وجود این عالم، چیستی اثاثیه این عالم، چگونگی نسبت اثاثیة این عالم به یکدیگر، و چیستی و چگونگی فرجام این عالم اخذ و اختیارکند. خواه این اخذ و اختیار به‌طور رسمی و علنی و اعلام‌شده صورت‌گیرد خواه به‌واسط? حلول لطیف مواریث فرهنگ اجتماعی و تاریخی. خواه آن اخذ و اختیارِ رسمی و علنی از نظام‌های مابعدالطبیعی الهی صورت گیرد خواه از نظام‌های غیرالهی قدیم و جدید. خواه آن مواریث فرهنگ اجتماعی و تاریخی عمیقاً ریشه در آموزش‌های انبیاء داشته باشد خواه مواریثی باشد که عالماً و عامداً مورد دین‌زدایی قرار گرفته باشند.

4ــ چه کسی می‌تواند بگوید من بی‌طرف‌ام در حالیکه می‌فهمد بی‌طرفی مفهوماً چه دلالتی در بار? نظریه‌های علمی اعم از طبیعی یا اجتماعی دارد؟ یعنی، می‌فهمد که اخذ و اختیار هر نظریه یا مکتبی از این دو دسته از علوم، در واقع وی را بنیاناً و به نحو مرصوصی مرهون و مربوب سه حوز? ارزش‌شناسی، معرفت‌شناسی، و هستی‌شناسی کرده‌است و این یعنی، از موضع بی‌طرفی خارج شده است.

5ــ چه کسی می‌تواند بگوید من بی‌طرف‌ام در حالیکه می‌فهمد بی‌طرفی مفهوماً چه دلالتی در بار? فرهنگ‌ها و تمدن‌ها دارد؟ یعنی، می‌فهمد که هیچ جزیی یا بخشی از هیچ فرهنگ و تمدنی را نباید تلویحاً یا به تصریح مصادره‌کند. می‌فهمد که نسبت به تمام فرهنگ‌ها و تمدن‌های گذشته و حال باید بلاموضع باشد که به محض اخذ هر جزیی از آنها، به هر بهانه‌ای، دست‌کم بی‌طرفی زایل میشود. و "به هر بهانه‌ای" هم یعنی، به هر علتی و یا به‌واسط? هر دلیلی، موجه باشد یا ناموجه، توجیه‌پذیر باشد یا نباشد. زیرا هم علت و دلیل بودن‌شان و هم موجه‌بودن یا توجیه‌پذیربودن‌شان جملگی بازمی‌گردد به همان سه حوز? ارزش‌شناسی، معرفت‌شناسی، و هستی‌شناسی.

ــ اینک از خود سؤال‌کنیم: چه کسی می‌تواند بگوید من بی‌طرف‌ام؟ به نظر می‌رسد اینک بایسته‌تر است این سؤال را مطرح‌کنیم: آیا کسی می‌تواند بگوید من بی‌طرف‌ام؟ اینک به نظر می‌رسد این سؤال فوق‌العاده جالب‌تر، مهم‌تر، بنیانی‌تر، و سرنوشت‌سازتر است: آیا دعوی بی‌طرفی چیزی جز افسانه‌ای است که برخی از ما بنی‌آدم برای فروختن یا قبولاندن برخی از آمال و امیال و آراء‌مان به برخی دیگر از بنی‌آدم ساخته و پرداخته‌ایم؟

ــ آیا روشن نیست که مدعیان بی‌طرفی با این ادعا به نحوی خودآگاه یا ناخودآگاه بر کرسی حضرت حق(جلّ جلاله و عزّه و عظمته) تکیه می‌زنند؟

ــ آیا دعوی بی‌طرفی به نحوی همان موضع و دعوی آفاقیت (2) نیست؟

ــ و بالاخره، آیا دعوی بی‌طرفی قلب تپند? نگرش خارجِ دینی(همان برون دینی) نیست؟

پی نوشتها:

1. در واقع صحیح و دقیق این بود که دلالت معرفت‌شناختی را در ضمن دلالت ارزش‌شناختی مورد بحث و تحلیل قرارمی‌دادم نه مستقلاً. زیرا بی‌هیچ تردیدی تمام نظریه‌های معرفت‌شناختی عمیقاً در بستر و زمینه‌ای مشحون از ارزش‌های اخلاقی و اخلاق سیاسی ریشه دارند! بستر و زمینه‌ای که غالباٌ اگر نه همواره شکل صورت‌بندی‌شده، مدون، و نظام‌مندی نیافته و به صورت فرهنگ اجتماعی و تاریخی به انحاء بسیار گسترده، ملفوف، و غیرمحسوس در آن نظریه‌ها فرو می‌ریزند و یا حلول می‌کنند.

2. همان که بعضاً به نحو بسیار لغزنده و لغزاننده‌ای عینیت خوانده می‌شود.

 

 

منبع ما : http://rajanews.com/detail.asp?id=47940


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در دوشنبه 89/1/23 و ساعت 3:32 عصر | نظرات دیگران()
افتتاحیه کرسی‏های آزاد‏اندیشی در دانشگاه تهران/1
صادق‏زیباکلام: علوم‏انسانی‏اسلامی و ایرانی نداریم
حسن عباسی: حرفی نزنید که نسل آینده از شما نگذرد

عصر روز یکشنبه دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران میزبان جمعی از اساتید و دانشجویان این دانشگاه بود که برای شرکت در افتتاحیه کرسی های آزاد اندیشی در تالار شیخ انصاری حضور یافته بودند. بنا بر خبر اعلام شده از این پس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران هر هفته میزبان یک مناظره با حضور طیف های مختلف فکری و با موضوعات مختلف خواهد بود و هم چنین برگزاری کرسی های هفتگی با موضوعات گوناگون علمی و نظری، با حضور دانشجویان، اساتید و صاحب نظران این دانشگاه در دستور کار خواهد بود. این دست برنامه ریزی ها البته در دانشگاه های مختلف تهران نیز آغاز شده و در دانشگاه های امیرکبیر و شریف نیز طرح هایی در دست اجراست. این همه البته شاید به نوعی اولویت گذاری جدید در مجموعه های دانشجویی را به نمایش می گذارد.

به گزارش رجانیوز، در مراسم افتتاحیه که به همت دبیرخانه کرسی های آزاد اندیشی به عنوان زیر مجموعه بسیج دانشجویی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران برگزار شده بود؛ ابتدا دکتر صادق زیباکلام عضو هیئت علمی و استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران به ایراد نظر خود پیرامون کرسی های آزاد اندیشی پرداخت.

وی با اشاره به اینکه کسی دقیقا نمی‌داند کرسی‌های آزاداندیشی چه بوده و برنامه‌های آن چیست؟ گفت: باید نکته دردآلودی را مطرح کنم و آن این است که اکنون صحبت از کرسی‌های آزاداندیشی در زمانی صورت می‌گیرد که از جهت دیگری شاهد عکس جریان آزاداندیشی در بعضی از دانشگاه‌ها هستیم و طی روزهای گذشته یکی از اساتید دانشگاه علامه طباطبایی و یکی از دانشگاه تربیت‌مدرس اخراج شدند و من نمی‌دانم در این شرایط کرسی‌های آزاد اندیشی چه مفهومی دارد؟

زیبا کلام با اشاره به اینکه انجمن های اسلامی سایر دانشگاه‌ها تعطیل و یا در شرف تعطیلی است در ادامه تصریح کرد: آنچه که اکنون مشاهده می‌کنیم این است که گفته‌ها با آنچه عمل می‌شود در جامعه همخوانی ندارد.

استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در ادامه بیان داشت: تا آنجا که اطلاع دارم برنامه‌ای در خصوص حذف و کنار گذاشتن اساتید دگراندیش به جز چند مورد بخصوص در دانشگاه‌های علامه طباطبایی و تربیت مدرس نبوده است.

وی افزود: در دانشگاه تهران، شهید بهشتی، و سایر دانشگاه‌ها اساتید تسویه یا اخراج نشدند. در دانشگاه علامه طباطبایی شماری از برجسته‌ترین اقتصاددانان و اساتید که در نامه‌های سرگشاده‌ای به سیاست‌های اقتصادی دولت نهم و دهم اشکال گرفته‌اند بازنشسته و یا کنار گذاشته شده‌اند.

زیباکلام در ادامه تاکید کرد: سیاست کلی دولت در خصوص اساتید دگراندیش و منتقد نباید حذف آنها باشد و باید اعلام کنم که کنار گذاشتن این اساتید در برخی دانشگاه‌ها با سیاست مدیران این دانشگاه‌ها انجام می‌شود و این امر به سیاست کلی نظام بازنمی‌گردد.

استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران با طرح این سوال که آیا مسئولان یک دانشگاه می‌تواند اساتید آن دانشگاه را به دلایل سیاسی اخراج کند خاطرنشان کرد: وزارت علوم که مدعی است بخش‌های علوم کشور را زیر نظر دارد، آیا نمی‌خواهد در این امر دخالت کند؟ به یقین می‌توان گفت وزارت علوم از اخراج اساتید در دانشگاه‌های علامه طباطبایی و تربیت مدرس حمایت کرده و آن را تائید می‌کند، پس از این وزارتخانه انتظار نمی‌رود که به این مشکل رسیدگی کند. اما از سوی دیگر از مجلس شورای اسلامی انتظار می‌رود که نسبت به اتفاقات پیش آمده در این دو دانشگاه اعتراض کرده و بخصوص کمیسیون فرهنگی باید به این امر رسیدگی کند.

وی افزود: دفاع از حقوق شهروندان از وظایف مجلس هشتم است و نمایندگان مجلسی که سوگند یاد می‌کنند تا از حقوق شهروندان و وکلای خود دفاع کنند چرا نسبت به این امور پیگیری نمی کنند؟
زیبا کلام با اشاره به اینکه متاسفانه هیچ حرکتی در این خصوص از مجلس مشاهده نکرده‌ایم، در ادامه تصریح کرد: در این شرایط صحبت از کرسی‌های آزاداندیشی می‌شود و من در این جا کلیاتی را در خصوص علوم انسانی بیان می‌کنم.

استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در ادامه بیان داشت: پس از حوادث 22 خرداد ماه سال 88 مسئله علوم انسانی مطرح شد و علوم انسانی به عنوان متهم پیش آمدن این حوادث مورد بازخواست قرار گرفت.

زیبا کلام گفت: با توجه به کسر قابل توجهی از دانشجویان، قریب به یک میلیون و 800 هزار دانشجو در رشته‌های علوم انسانی تحصیل می‌کنند و این دانشجویانی هستند که موجبات اعتراض را پدید آوردند.

وی افزود: از اواسط تابستان گذشته مسائلی مطرح شد مبنی بر اینکه علوم انسانی چگونه باید اصلاح شود و محصول آن این باشد که دانشجویان این رشته به دولت انتقاد نکنند.

زیبا کلام درادامه تصریح کرد: برخی افراد اساتید این رشته را متهم کردند که دانشجویان علوم انسانی را بی‌دین بار آوردند و من معتقدم که احضار علوم انسانی به عنوان متهم به دادگاه موجب حوادث پس از خرداد 88 شده است.

این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: ای کاش این موارد و حوادث بر گردن علوم انسانی بود چون می‌توانستیم با این شیوه دانشگاه‌ها و دانشکده‌های علوم انسانی را تعطیل کنیم اما من به کسانی که علوم انسانی را نسبت به حوادث سال 88 متهم می‌کنم سوالی را مطرح می‌کنم؛ مگر این علوم انسانی در زمان محمدرضا پهلوی در این دانشگاه‌ها تدریس نمی‌شد؟ این علوم انسانی در رژیم گذشته نیز در دانشگاه‌ تهران و سایر دانشگاه‌ها تدریس می‌شد و چرا آن موقع این رشته دانشجویان را بی‌دین بار نیاورده است بلکه بالعکس بخش عمده این دانشجویان اسلام‌گرا شده‌اند. اگر محتوای این علوم موجب بی‌دینی و زوال دانشجویان می‌شود چرا در زمان طاغوت این اتفاق نیفتاده است؟

زیباکلام در ادامه بیان داشت: ما عکس‌های شهدای دانشجوی حقوق و علوم انسانی را در راهروی همین دانشکده نصب کرده و هر روز نظاره‌گر آنها هستیم. حال باید پرسید آیا این دانشجویان در همین رشته درس نخوانده‌اند و شاید از نظر شما آنها در نجف و امثال آن درس خوانده باشند پس چطور شده است به خواسته خودشان در جبهه‌های جنگ روی مین رفتند.

وی با اشاره به اینکه اشکال اساسی علوم انسانی در جامعه ما این است که این رشته فوق العاده عقب مانده است خاطرنشان کرد: عقب ماندگی در علوم از لحاظ کاربردی نیز باید ملاحظه شود و این در حالی است که در شرایط کنونی محصولات ایران وارد بازارهای جهانی نمی‌شوند.

زیباکلام با تاکید بر اینکه عقب ماندگی در حوزه علوم انسانی را مستقیما نمی‌توان دید خاطرنشان کرد: اگر کرسی‌های آزاد اندیشی ادامه پیدا کند می‌توانیم مفصل‌تر در خصوص علوم انسانی بحث کنیم و اعلام کنیم که اشکال اصلی این علوم در جامعه ما چیست.

استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در ادامه بیان داشت: پس از حوادث 22 خرداد سال 88 مسئله اسلامی کردن علوم انسانی به صورت جدی مطرح شده است و اگر این سلسله جلسات ادامه پیدا کند باید به صورت خیلی جدی به این امر بپردازیم که آیا واقعا علوم سیاسی و علوم انسانی اسلامی داشته‌ایم یا خیر؟

وی افزود: من معتقدم علوم انسانی غربی، شرقی، مسیحی، بودایی و زرتشتی هم نداریم. ما آنچه در علوم انسانی داریم نظر و اندیشه انسان‌های مختلف است. لذا علوم انسانی بومی و اسلامی هم نداریم.

این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: نگاه به انسان در حوزه علوم انسانی در دانشگاه‌های کشور ما یک نگاه غربی است و باید نگاه اسلامی را در خصوص انسان در دانشگاههای خود پیدا کنیم و کرسی‌های آزاد اندیشی را باید به صورت مفهومی ادامه دهیم.

در ادامه این برنامه سعید زیباکلام، ابراهیم فیاض و حسن عباسی نیز به ایراد نقظه نظرات خود در این رابطه پرداختند که به علت مرتبط بودن مباحث مطرح شده از سوی دکتر حست عباسی به سخنان صادق زیباکلام، مشروح سخنان عباسی را از نظر می گذرانیم.

رئیس مرکز دکترینال امنیت بدون مرز با اشاره به اینکه مشکلی که اکنون در این مقوله وجود دارد مشکلات ساختاری است خاطرنشان کرد: از حوزه‌ها و دانشگاه‌ها در خصوص بحث آزاد اندیشی چیزی استخراج نمی‌شود پس باید آستین‌ها را خود بالا بزنیم و به تولید علم و روش‌های آن دست بزنیم.

عباسی تصریح کرد: نهادهای کشور می‌خواهند تولید علم را فقط توصیف کنند و فرهنگستان علومی که یکی از مسئولینش تولید علم را فقط در حد تولید آبمیوه وصف کرده است، بهتر از این هم اقدام نخواهد کرد و نباید اصلا از آنها انتظار تحول در این زمینه را داشت.

وی تاکید کرد: اکنون در خصوص تولید علم و نخبه پروری فقط در کشورمان به توصیف آن اکتفا می‌شود در صورتی که شورای عالی انقلاب فرهنگی باید در این خصوص راهها و روش‌ها را تبیین کند و اگر واقعا نمی‌توانند به این امر بپردازند وارد گود شده و 230 واحد درسی از کارشناسی تا دکترا را در دانشگاه تدریس کنند.

وی با اشاره به اینکه من دکتری را در ایران ندیدم که دکترین داشته باشد خاطرنشان کرد: قبل از انقلاب مفهومی به نام تیمسار ارتش وجود داشت و مقام معظم رهبری فرمودند این مفهوم دارای اشکال است که اکنون این مفهوم به نام امیر تغییر نام داده است و طبق همین امر باید در خصوص آزاداندیشی و مقوله علوم انسانی پیگیری لازم را داشته باشیم و از ریشه و بسیاری از مفاهیم به اصلاح بپردازیم.

عباسی در ادامه بیان داشت: ما نه تنها در حوزه‌ها بلکه در دانشگاه‌های کشورمان نیز هیچ مجتهدی نداریم. در کدام دانشگاه ما استاد دانشگاه دکترین و نظریات خود را در کلاس‌های خود تدریس می‌کند؟ استادی که نظریات خود را تدریس می‌کند این استاد یک دکتر واقعی است نه اساتیدی که نظریات صدها سال قبل شرق و غرب را حفظ می کنند و مثل نوار کاست آن را تحویل دانشجو می دهند. در این صورت فرق آنها با ضبط صوت چیست؟ چرا حاضر نیستند خودشان ایده ی جدیدی را تولید کنند و بر مبنای آن تدریس کنند؟

عباسی گفت: مقام معظم رهبری چند سال گذشته در جلسه‌ای با مسئولان نظام در بخشی از سخنان خود فرمودند کاش فردایی وجود داشت تا انسان‌ها خارج از فضای جایگاهی خود ساعت‌ها را به بحث‌های علمی بپردازند و این در حالی است که آقایان دانشگاه تهران به مقام معظم رهبری پیشنهاد اعطای دکترا می‌دهند تا به همه بفهمانند امکان تولید علم در کشور وجود ندارد. اما در کشوری چون فرانسه چنین مکان‌هایی از سالیان دور تاسیس شده و افراد پیش نویس نظریات خود را به این مراکز ارسال می‌کنند و حتی می‌توانند در خصوص نظریات خود صحبت علمی کنند.

رییس مرکز دکترینال امنیت بدون مرز در ادامه تاکید کرد: افتخار وزیر علوم ما این است که 10 هزار مقاله در ISI ارسال کرده‌اند و این در حالی است که ما برای آنگولاساکسون که همان آمریکایی‌ها، انگلیسی‌ها و استرالیایی‌ها هستند به صورت رایگان تولید علم می‌کنیم و 95 درصد این مقاله‌ها در ایران حتی ترجمه هم نمی‌شود و در دسترس دانشجویان و محققان ایرانی قرار نمی‌گیرد.

این کارشناس مسائل استراتژیک در ادامه گفت: دانشجوی ایرانی باید برای تولید علم 300 درصد زحمت بکشد به گونه‌ای که باید علم را به زبان انگلیسی، عربی و فارسی بداند، این در حالی است که یک دانشجوی الازهر مصر باید برای تولید علم 200 درصد زحمت کشیده و دانشجوی اروپایی 100 درصد زحمت بکشد. اما دانشجو و استاد ایرانی تنها در مقوله‌ تولید علم 33 درصد زحمت می‌کشد.

رئیس مرکز دکترینال امنیت بدون مرز در ادامه تصریح کرد: آمریکا از سال 2002 به بعد از گام سوم علم که همان رسیدن به مقطع دکترا است عبور کرد و اکنون از مرحله تیمکس نیز در حال عبور است و این در حالی است که ما در جامعه‌ای می‌خواهیم آزاداندیشی کنیم که هنوز به این مراحل دست پیدا نکرده‌ایم.

وی با اشاره به اینکه در بحث آزاد اندیشی باید ریشه مفهوم را شناخته و ترمینولوژی داشته باشیم، خاطرنشان کرد: عمده مفوم‌های علوم انسانی که در سر در دانشگاه‌های کشور می‌بینیم محل اشکال هستند. جامعه شناسی، علوم سیاسی، روانشناسی و ... با مفهوم اصلی آنها یکی نیست.

عباسی خاطرنشان کرد: دلیل دیگر اینکه علم در جامعه ما تولید نمی‌شود این است که حوزه علمیه از فلسفه و اصول فاصله گرفته است.

وی گفت: ابزار در تولید علم و در حوزه علوم انسانی یک مفهوم کلی است ما باید یک مفهوم را در خود پدید آورده و 20 تا 30 سال نسبت به رشد آن مفهوم تلاش کنیم تا به تولید علم برسیم.

وی افزود: وقتی تولید علم نداریم تکیه بر ریاست فرهنگستان علوم غصب است. فرهنگستان علوم باید توضیح دهید که تا کنون پیرامون تولید علم چه اقدامی کرده است؟

عباسی در بخش دیگری از سخنان خود در واکنش به سخنان صادق زیبا کلام گفت: این استاد در سخنان خود اعلام کرد که برخی از اساتید از دانشگاه‌ها اخراج می‌شوند که من به این استاد اعلام می‌کنم آیا شما لیبرالی فکر نمی‌کنید و به راحتی در دانشگاه تدریس نمی‌کنید؟ به من بگویید کجا به خاطر اندیشه شما با شما برخورد شده است؟ و اگر غیر از این است پس چرا هم شما و هم هزاران نمونه از شما در دانشگاه های کشور به تدریس مشغول هستند؟ شما در حیطه تخصص تان همان لیبرالیزم را درس بدهید اما به اسم اسلام نگویید علوم انسانی دینی وجود ندارد.

وی افزود: پس میان مباحث سیاسی و بحث‌های امنیتی تفاوت‌هایی وجود دارد و باید به این استاد علوم سیاسی اعلام کنم که در کشورهای غربی نیز چندی پیش استادی را به جرم ارائه طرح تروریزم روشنفکری از یک دانشگاه آمریکایی اخراج کردند.

عباسی خاطرنشان کرد: من چندی قبل در عرصه سیاست خطاب به سیاستمداران این سئوال را مطرح کردم که چرا برخی از آنها می‌گویند ما نمی‌توانیم؟ اما جالب این است که برخی از این سیاستمداران به رهبری رئیس فرهنگستان علوم اخیرا حدود 196 صفحه مقاله به صورت رنگی و کاغذ گلاسه تحت عنوان یک نشریه خاصی تهیه کرده و با مطالب خاصی عنوان کردند که نمی‌توانیم. اینکه ما نمی توانیم هم اینقدر دیگر تبلیغ می خواهد؟ اینکه فضای ذهنی دانشجویان و جوانان این کشور را به این سمت ببریم که نمی شود و نمی توانیم و علم دینی و اسلامی و ایرانی نداریم این همه گفتن دارد؟

رئیس مرکز دکترینال امنیت بدون مرز با مطرح کردن این سئوال که چرا فرهنگستان علوم نمی‌تواند تولید علم کند خاطرنشان کرد: فرهنگستان علوم به این دلیل نمی‌تواند تولید علم کند که دکترهای فلسفه آن در نظریات کانت گیر افتاده‌اند.

عباسی در بخش دیگری از سخنان خود به اظهارات باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا در خصوص بحث هسته‌ای ایران اشاره و تاکید کرد: سه شنبه گذشته باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا در سخنانی اعلام کرد که ما به غیر از ایران و کره شمالی به هیچ کشور دیگری حمله اتمی نمی‌کنیم که در اینجا باید پرسید چرا و به چه جرم؟ آیا ما به جرم رسیدن به فن آوری هسته‌ای باید تهدید شویم؟

عباسی افزود: الان در آمریکا بنیان داروینیزم زیر سئوال است و استادانی را که با این پدیده مخالفت می کنند را به عنوان تروریزم روشنفکری از دانشگاه بیرون انداخته اند زیرا آمریکایی ها متعقد هستند وقتی کسانی اعتقاد دارند که طراحی این عالم هوشمند است و فقط می خواهند بگویند که پشت این عالم خداست پس آن زمان این اساتید می خواهند نظریه پردازی خود را بر روی تئوکراسی اعلام کند نه دموکراسی. درهمین زمینه اکنون 11فیلم مستند در فضای سایبری وجود دارد که یکی از آنها نیز امسال در قسمت فیلم های خارجی جشنواره فجر اکران شد.

عباسی در ادامه افزود: استادی که ادعا می‌کند چرا آزاداندیشان اخراج و دستگیر می‌شوند باید به وی اعلام کرد که شما چرا آدرس غلط به مخاطبان خود می‌دهید. آیا کسانی که اخراج و یا دستگیر می‌شوند آزاداندیش هستند؟ شما با عنوان یک استاد دانشگاه آیا دکترین دارید؟ من عضو هیئت علمی این دانشگاه نیستم اما شما که حقوق این نظام را می گیرید و در این دانشگاه تدریس می کنید به دانشجویانتان توضیح دهید چه حرکتی طی سالهای تدریس تان انجام داده اید؟ چقدر تلاش کرده اید که یک دکترین داشته باشید و آن را تدریس کنید نه افکار دیگران را؟ که بعد می گویید چنین چیزی وجود ندارد.

آیا شما از خود در حوزه تولید علم نظریه‌ای داشته‌اید؟ کسانی که به عنوان مثال در دانشکده مدیریت و با گرایش مسائل استراتژیک مدرک دکترا می‌گیرند فقط یک رویکرد و طرح استراتژیک را آموزش می‌بینند و در دانشگاهی چون دانشگاه عالی دفاع ملی آیا کسی هست که دو رویکرد را تدریس و یا تحصیل کرده باشد؟

رئیس مرکز دکترینال امنیت بدون مرز خطاب به اساتید دگراندیش تاکید کرد: افرادی آمدند و شورای عالی انقلاب فرهنگی را در ابتدای پیروزی انقلاب تاسیس کردند اما اکنون در صدای آمریکا و بی بی سی فارسی از آزادی بیان در ایران ابراز ناراحتی می‌کنند و شما استادی که حامی اینگونه افراد هستید روزی آبروی شما هم مانند آنان خواهد رفت.

عباسی تصریح کرد: اینکه شما امروز می گویید ما علم دینی و اسلامی و ایرانی نداریم برای خودتان بد است. نسل آینده از شما نخواهد گذشت چون ان شالله ما از این مرحله نیز عبور خواهیم کرد و در آینده به تولید علم بومی نیز خواهیم رسید و شما که امروز این حرفها را می زنید باید پاسخگوی آیندگان باشید. بسیاری از شما بودند که اول انقلاب حرفهایی زدند که امروز از گذشته خود شرمنده هستند چون نسل ها عوض شد و مشخص شد چه کسی درست می گفت و چه کسی اشتباه، لذا من از نسل حاضر عذرخواهی می کنم که نسل ما نتوانست اقدام مهمی در راستای تولید علم بومی انجام دهد اما انشالله با همت شما از این مرحله هم خواهیم گذشت و با سرعت بیشتر به سمت سربلندی ایران اسلامی نزدیک خواهیم شد.

 

منبع ما : http://rajanews.com/detail.asp?lang_id=&id=47938


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در دوشنبه 89/1/23 و ساعت 1:15 عصر | نظرات دیگران()
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کانال تلگرامی اخبار ( یارانه و اخبار جدید )
یارانه مهر واریز شد/ایرانیها 280هزار میلیارد تومان یارانه گرفتند
بازگشایی پایگاه اطلاعاتی آمار طی یک هفته آینده
اطلاعیه شماره 7 ستاد هدفمندی یارانه ها منتشر شد
پرداخت 40 هزارو 500 تومان یارانه اسفند ماه
عناوینی از سایت دولت
نتایج هفته اول اجرای قانون هدفمندی یارانهها
تصویب نرخهای جدید حمل و نقل
قیمت مصوب انواع نان
قیمت پله های 7 گانه مصارف برق
میزان سهمیه و قیمتهای جدید بنزین و گازوئیل و گاز خودرو
تعرفه های جدید گاز
فروشگاه اینترنتی شما
آغاز به کار سامانه جمع آوری اطلاعات اقتصادی خانوار از اول آذر ما
دفاع از قرآن
[همه عناوین(3262)][عناوین آرشیوشده]

بالا

طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

بالا