داستان صبر آقا - خبر روز
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شکیبایى به اندازه مصیبت فرود آید ، و آن که به هنگام مصیبت دست بر رانهایش زند ثوابش به دست نیاید . [نهج البلاغه]
امروز: سه شنبه 103 اردیبهشت 11
حاشیه نگاری برنا از بیت مقام معظم رهبری و دیدار با آقا در 19 دی ؛
وقتی آقا داستان صبرش را تعریف می کند
نفس ها در سینه حبس می شود، از جمعیت خواسته می شود به هنگام ورود آقا، در جلوی جایگاه تجمع نکنند و جلو نیایند. دل ها بی تاب است چهره آقا که از پشت پرده نمایان می شود، کسی دیگر در خودش نیست، همه پروانه وار جذب محبوبشان می شوند و جمعیت به هم فشرده می شود تا لحظه ای، لحظه ای شاید از دیگری بیشتر آقا را نگاه کند و صدای شعار ها را دیگر نمی شنوی انگار.
وقتی آقا داستان صبرش را تعریف می کند
باشگاه جوانی برنا/

* ساعت 8:25 دقیقه است. جوان و پیر، زن و مرد کفن پوش از خیابان های اطراف به سمت حسینیه امام خمینی (ره) و بیت مقام معظم رهبری در حال دویدن هستند.

* در میان صفی که به سمت درب های اصلی حسینیه کشیده شده، لبخند شوق و شعف را می توانی ببینی، آنها که در صف عقب تر هستند، به جلویی ها سفارش می کنند که وقتی وارد فضای حسینیه می شوند، جا بگیرند."مرضیه یادت نرود! اون جلو واسه منم جا بگیر...الهام کفن ها کجاست؟"، سر از پا نمی شناسند این جماعت. بسان کبوتر هایی که بال هایشان را هی باز و بسته می کنند تا در هوای حرم دوست بال بگشایند.

* وارد سالن که می شوم، تنها چند ردیف جلویی پر است. جوانان که سربند سفید یا خامنه ای به سر بسته اند، در رثای امام حسین (ع) سینه می زنند و می گویند:"ای پسر فاطمه منتظر تو هستیم" و دست هایشان را مشتاقانه به سمت جایگاه دراز کرده اند.

*جمعیت، کوچک و بزرگ مثل دانه های تسبیح به دنبال جایی اند تا رهبر عزیزشان را موقع سخنرانی بهتر و بیشتر ببینند و دائم از هم سوال می کنند: "اینجا بهتر می شود آقا را دید؟"

*امروز روز 19 دی است و یادآور قیام خونین مردم قم در دفاع از رهبر بزرگوارشان. جمعیتی به نیابت از مردم قم، اینجا گرد آمده اند تا ارادت خود را به امام و رهبرشان نشان دهند. صدای شعارهایشان بلند و بلند تر می شود: "این همه لشگر آمده به عشق رهبر آمده "،"لبیک یا خامنه ای، لبیک یا حسین است"، "آمریکا، آمریکا، تو با سلاح جنگی ما، ما با سلاح ایمان، بجنگ تا بجنگیم"، "حسین حسین شعار ماست، شهادت افتخار ماست"، حزب فقط حزب الله ،سید علی روح الله"،"ابوالفضل علمدار خامنه ای نگه دار"، "خامنه ای کوثر است، دشمن او ابتر است"،"این ماه ماه خون است، منافق سرنگون است ". ..

*دختران جوان روی کفن هایشان نوشته اند" سلم لمن سالمکم یا خامنه ای" و بچه های سه چهار ساله روی کفن هایشان نوشته شده "یا علی اصغر (ع)".

*جمعیت کم کم به هم می پیچد و در هم می رود. حالا دیگر برای نشستن جای زیادی نداری. به روبرو خیره هستی و فشار های دیگران را حس نمی کنی و همراه با نوحه خوان که برای حضرت فاطمه (ع) و بی بی زینب (س) در تل زینبیه نوحه می خواند، چشمانت از اشک پر می شود.

* بعد از قرائت قرآن و نوحه خوانی،نفس ها در سینه حبس می شود از جمعیت خواسته می شود به هنگام ورود آقا، در جلوی جایگاه تجمع نکنند و جلو نیایند. دل ها بی تاب است، چهره آقا که از پشت پرده نمایان می شود، کسی دیگر در خودش نیست، همه پروانه وار جذب محبوبشان می شوند. جمعیت به هم فشرده می شود تا لحظه ای، لحظه ای شاید از دیگری بیشتر نگاه کند و صدای شعارها را دیگر نمی شنوی انگار و بغض گلویت را می فشارد.

* تب و تاب ها که کمی فروکش می کند، مردم به احترام و ادب میهمانی، دو زانو می نشینند، شعری از سوی زن و مرد و پیر و جوان، بسیجی و خانواده شهید و طلبه که بعضی هاشان پای پیاده از قم به تهران آمده اند، تقدیم آقا می شود؛ همه با هم زمزمه می کنند: "شکر لله رسیده باز نوزده دی، بهار خون و قیام، واسه بیعت با جون و دل اومدم از دیار خون و قیام، همرنگ کربلاست، وقتی خروش غیرت ما تا آخرین نفس عاشورائیه بیعت ما، عمریه حسینیه دل با مدد آقاجمارانی شده، آهوی دل مردم قم دلداده ی یار خراسانی شده،توغبار فتنه ها نور ولایت چراغ راهمونه، ما می مونیم باولایت، تاشهادت، عالم اینو بدونه، آقام آقام یابن زهرا یابن زهرا یا سید الشهدا، شما رفتید و سهم از فراقتون خسته حالیه هنوز، توی خط مقدم معرکه ها جاتون خالیه هنوز، آروم نمی گرفت، طوفان نگاتون به خدا، درس رشادته، دلاوری هاتون به خدا، چه عاشقون جون می دادید تا دل آقاتون ماتم نگیره، لاله لاله پرپر می شدید تا بغز چشماش بغض شبنم نگیره، خدا اون روز و نیاره که با کوه غم ها بمونه آقا، کربلائی ها نباشید و تو کوفه تنها بمونه آقا، آقام آقام یابن زهرا یابن زهرا یا سید الشهدا، غروب جمعه محراب جمکرونت پناه اشکامونه، اشک چشمام برای تو عریضه ی غربتمو می خوانه، چشمای مادرت، از غصه می باره آقا، تا وقتی که نیای، دل ما عزاداره آقا، اما می دونم که یه روزی از این روزا با بیرق سرخ حسین، می رسی و با ذوالفقارت محشری بر پا می شه بین الحرمین، زمونه چشم انتظار لحظه ای رجعت خون خداست، دل عالم در تب و تاب طلوع خورشید کرب و بلاست، آقام آقام یابن زهرا یابن زهرا یا سید الشهدا..."

* آقا لب به سخن که می گشاید، همه فقط نگاهش می کنند تا ذره ای حتی ذره ای از دیدار را از دست ندهند، آقا از حادثه 19 دی و 9 دی امسال می گوید، از توطئه منافقان و دشمنان.

در قسمتی از صحبت هایشان که می فرمایند:"جوان های زیادی زنگ می زنند اینجا، نامه می نویسند، می گویند چرا فلانی صبر می کند ...." جمعیت یکپارچه گریه و آه و ناله می شود از بی صبری هایی که مقام معظم رهبری از آنها یاد می کند و صدای ناله جمعیت، صحبت های آقا را در برمی گیرد.

* چشم های خیس همچنان آقا را می نگرند. بغل دستی ام درست پشت ستون افتاده، می گوید "اولین بارم است که آمدم، تو آقا را می بینی؟" کمکش می کنم تا در مسیر دید من خم شود و چهره نورانی حضرتش را نگاه کند، هر دفعه که دزدکی از بالای سر بقیه، آقا را می بیند، چشمانش برقی می زند.

*آقا از قانون می گوید و از حرکت عظیم 9 دی که حجت را بر همه تمام کرد، برمردم و بر مسوولین.

*زودتر از آنکه فکر می کنی تمام می شود، جمعیت به سمت جایگاه می روند و چفیه هایشان را متبرک می کنند، یکی از دختران رو به دوستش کرده و می گوید:" آقا چقدر کم حرف زد!"زنی هم از میان جمعیت در حالی که پریشان و مبهوت ایستاده است رو به من می گوید: "تمام شد؟"

* بعد از مراسم در حسینیه ناخودآگاه با خودم می گویم:"ای خدا" همان کلماتی که از شوق و تحیر، روز اول در مسجد النبی زدم. مثل یک خواب و رویا بود امروز. صبح که از خانه می آمدم، نمی دانم از کجا و چگونه این کلمات را زمزمه کردم: "لا حول و لا قوه الی بالله ، رضم به رضاک یا الله، انت الرازق و انا المرزوق مولای یا مولای انا الضعیف و انت القوی .... و گویی در بی خبری ام، اینگونه رزق امروزم را قرار داده بودی، دیدار با رهبرم.

*از دیدار قبلی با آقا ده، یازده سالی می گذشت ؛ من آن موقع کوچک تر از این حرف های بودم که از لای جمعیت به هم فشرده مشتاقانتان شما را ببینم آقا. آنروز تنها چند لحظه کوتاه شما را دیدم و برگشتم، امروز اما روزی من، دیدار با محبوب بود، خیره شدن به آن چهره نورانی. آقا امروز به هر کسی که نمی دیدتان کمک کردم تا شما را ببیند، آخر من بزرگتر از دیدار اولم شده بودم و خدا روزی ده این میهمانی بود.
http://www.bornanews.com/vdcb.abzurhb5ziupr.html

 نوشته شده توسط گروه خبری روز در یکشنبه 88/10/20 و ساعت 10:42 صبح | نظرات دیگران()
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کانال تلگرامی اخبار ( یارانه و اخبار جدید )
یارانه مهر واریز شد/ایرانیها 280هزار میلیارد تومان یارانه گرفتند
بازگشایی پایگاه اطلاعاتی آمار طی یک هفته آینده
اطلاعیه شماره 7 ستاد هدفمندی یارانه ها منتشر شد
پرداخت 40 هزارو 500 تومان یارانه اسفند ماه
عناوینی از سایت دولت
نتایج هفته اول اجرای قانون هدفمندی یارانهها
تصویب نرخهای جدید حمل و نقل
قیمت مصوب انواع نان
قیمت پله های 7 گانه مصارف برق
میزان سهمیه و قیمتهای جدید بنزین و گازوئیل و گاز خودرو
تعرفه های جدید گاز
فروشگاه اینترنتی شما
آغاز به کار سامانه جمع آوری اطلاعات اقتصادی خانوار از اول آذر ما
دفاع از قرآن
[همه عناوین(3262)][عناوین آرشیوشده]

بالا

طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

بالا