دکتر - خبر روز
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و گفته‏اند حارث بن حوت نزد او آمد و گفت چنین پندارى که من اصحاب جمل را گمراه مى‏دانم ؟ فرمود : ] حارث تو کوتاه‏بینانه نگریستى نه عمیق و زیرکانه ، و سرگردان ماندى . تو حق را نشناخته‏اى تا بدانى اهل حق چه کسانند و نه باطل را تا بدانى پیروان آن چه مردمانند . [ حارث گفت من با سعید بن مالک و عبد اللّه پسر عمر کناره مى‏گیرم فرمود : ] سعید و عبد اللّه بن عمر نه حق را یارى کردند و نه باطل را خوار ساختند . [نهج البلاغه]
امروز: سه شنبه 103 اردیبهشت 11
گسل جنوب فعال شود، زلزله 8 ریشتری می‌آید

رئیس دانشکده علوم پایه دانشگاه آزاد با بیان اینکه تنها راه پیش بینی زمان وقوع زلزله محاسبه زمان بروز موج عرضی و طولی زلزله است گفت: این دو موج با تاخیر زمانی چند ثانیه ای به دنبال هم رخ می دهد که ژاپن با استفاده از این روش موفق به کاهش خسارات ناشی از زلزله شده است.

به گزارش مهر، دکتر بهرام عکاشه سه شنبه در همایش چالشهای کلانشهر تهران، جغرافیا، ژئوفیزیک و ژئولوژی را از جمله علوم مربوط به زمین دانست و گفت: جغرافیا و ژئولوژی مربوط به بسترهای بیرونی زمین و ژئوفیزیک مطالعه در اعماق زمین است.

وی با اشاره به گسل های ایران اظهار داشت: دامنه های جنوبی البرز مرکزی یعنی جایی که کلانشهر تهران در آن واقع شده است طبق مستندات علمی زلزله خیز است و اینکه گفته می شود که زلزله های ایجاد شده ناشی از آزمایش ها یا حتی انفجارهای هسته ای است واقعیت ندارد چرا که تهران زلزله خیزه بوده و خواهد بود.

رئیس دانشکده علوم پایه دانشگاه آزاد، عامل زلزله خیز بودن کره زمین را حرارت درونی آن ذکر کرد و ادامه داد: متاسفانه کشور ما در خط زلزله قرار گرفته است و بررسی ها نشان می دهد که جنوب ایران و شمال البرز از مناطق پر خطر هستند به گونه ای که از هزار سال گذشته زلزله های تاریخی در این نواحی رخ داده است.

عکاشه با اشاره به جزئیات پدیده زلزله خاطرنشان کرد: در موج اول، زلزله خفیف است به گونه ای که ممکن است تراسهای منازل فرو بریزد ولی در موج ثانویه که دارای موجهای طولی و عرضی است خسارات احتمالی وارد می شود.

وی توضیح داد: در موج ثانویه ابتدا موج عرضی و پس از آن موج طولی زلزله می آید که قدرت موج طولی دو برابر موج عرضی است.

پدر علم زلزله شناسی ایران با تاکید بر اینکه تاکنون علم نتوانسته زمان دقیق زلزله را پیش بینی کند یادآور شد: تنها راهی که تاکنون بشر توانسته زمان زلزله را پیش بینی کند محاسبه زمان بروز موج عرضی و طولی است که با تاخیر زمانی چند ثانیه ای به دنبال هم رخ می دهد. در حال حاضر این روش در ژاپن استفاده می شود و در این زمان اندک کلیه نیروگاه های هسته ای، راکتورها و تاسیسات زیر بنایی دیگر متوقف می شوند.

این محقق با بیان اینکه ژاپن دهها برابر زلزله خیزتر از ایران است خاطرنشان کرد: ژاپن با استفاده از این روش نه تنها خسارات ناشی از زلزله را کاهش داده بلکه با وجود دارا بودن 55 رآکتور تاکنون فجایع هسته ای در این کشور رخ نداده است.

رئیس دانشکده علوم پایه دانشگاه آزاد با اشاره به زلزله های تاریخی ایران اضافه کرد: نتایج بررسی ها نشان می دهد که علاوه بر تهران در تبریز نیز در طول تاریخ زلزله هایی آمده که کاملا این شهر را با خاک یکسان کرده است از این رو لازم است در سمینارهایی که در این زمینه برگزار می شود به بررسی چالشهای کلانشهرهای دیگر چون شیراز، مشهد و تبریز نیز پرداخته شود.

عکاشه همچنین به زلزله خیز بودن کویر لوت اشاره کرد و گفت: حرکت شبه قاره هند باعث شکل گیری گسل جنوب غربی ایران شد که در صورت فعال شدن این گسل زلزله ای با قدرت 8 ریشتر رخ خواهد داد.

وی تاکید کرد: با توجه به این واقعیتها است که در جهان امروز ایمنی سازه های هسته ای بیش از پیش مهم است چرا که مواد رادیواکتیوی که بر اثر تخریب احتمالی سازه های هسته ای در فضا منتشر می شود تا دهها سال منطقه را آلوده می کند.

http://www.rajanews.com/detail.asp?id=50172


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در پنج شنبه 89/2/23 و ساعت 7:42 عصر | نظرات دیگران()
متن سخنرانی غرورآفرین دکتر احمدی نژاد در همایش روز ملی خلیج فارس
 
برخی تصور می کنند نامگذاری ثبت ملی خلیج فارس یک واکنش بر سر نام است در حالیکه این مسائل کوچکتر از آن است که در دستور کار ملت بزرگ ایران قرار گیرد.
 
رییس جمهور اقتدار ملت ایران را اقتداری فرهنگی، انسانی و اخلاقی دانست و تصریح کرد: امروز بدون حضور ایران هیچ سیاستی امکان جاری شدن در خاورمیانه را ندارد و هیچ مساله ای بدون حضور کشورمان قابل حل نیست.
دکتر محمود احمدی نژاد بعداز ظهر امروز (جمعه) در مراسم اختتامیه ششمین همایش روز ملی خلیج فارس در سالن همایش های بین المللی کیش برگزار شد، اظهار داشت: برخی تصور می کنند نامگذاری ثبت ملی خلیج فارس یک واکنش بر سر نام است در حالیکه این مسائل کوچکتر از آن است که در دستور کار ملت بزرگ ایران قرار گیرد.
رییس جمهور از ثبت ملی خلیج فارس به عنوان یک غبار روبی، یادآوری و ترسیم درست صحنه امروز جهان یاد کرد وگفت : مساله ما مساله خاک یا جغرافیا و قوم و قبیله نیست. برافراشتن نام ایران بر خلیج فارس یک تعصب قومی و قبیله ای نیست زیرا اقوام گوناگون ایران با همه وجود و هستی با نام مقدس ایران و سرزمین فارس مانوس هستند.
دکتر احمدی نژاد خاطر نشان کرد: اصل انقلاب اسلامی نیز غبار روبی از یک حقیقت، هویت، تاریخ و استعداد بی نهایت یک ملت بود و همه اینها ترسیم یک افق روشن ، بلند و درخشان در برابر بشریت است.
رییس جمهور با تاکید بر اینکه روح جمعی برآمده از اقوام ایرانی ، هویت، گذشته و آینده بشریت را رقم می زند گفت: بحث ما با دنیا بحث نام نیست زیرا اسم یک نشانه و پیکان راهنماست و ما بدنبال افقی هستیم که راهنمای حقیقی به آن مسیر راهنمایی کرده است .
دکتر احمدی نژاد با اشاره به رویارویی دو جبهه کاملا متفاوت در شرایط کنونی جهان افزود: دشمنان حقیقت با فریب و جعل موضوع تلاش دارند، صحنه اصلی تقابل و درگیری را به نقطه فرعی و جعلی منتقل کنند.
وی تصریح کرد: مساله اصلی سرزمین مقدس ایران و حتی منطقه خاورمیانه با مستکبران در طول تاریخ، هیچگاه صرفاً امنیت و انرژی نبوده است بلکه این موارد جزیی از مسائل کلان این خطه تمدن ساز بوده است.
رییس جمهور افزود: موضوع اصلی فرهنگ متعالی و نوع مدیریتی است که باید بر جهان حاکم شود و باید جهت گیری های علم و فناوری و ادب و اخلاق و انسانیت در آن مبنا قرار گرفته است.
دکتر احمدی نژاد با اشاره به اینکه برخی تلاش می کنند تاریخ پرافتخار، فرهنگ و تمدن ایران زمین را بپوشانند گفت: قدرت های سلطه گر تلاش می کنند موضوع را منحرف کرده و چنین وانمود کند که منطقه خلیج فارس در طول تاریخ ناامن بوده و قرار است سلطه گران و دروغ گویان حرفه ای در این منطقه حضور یابند و امنیت را در آن برپا کنند.
رییس جمهور با بیان اینکه سلطه گران از فرهنگ و تمدن موجود منطقه وحشت داشته و نگران هستند، گفت: کوروش پادشاه ایرانی 2500 سال قبل در سرزمینی که وسعتش 5 برابر سرزمین کنونی ماست دستور لغو برده داری و آزادی همگی مذاهب و اندیشه ها را صادر کرد.
دکتر احمدی نژاد افزود: مدعیان حقوق بشر و گردش آزاد اطلاعات به هر سرزمینی که وارد می شوند مردم را به اسارت می گیرند و درگیری و اختلافات مذهبی ، قبیله ای و طایفه ای را به اوج می رساند
.وی با اشاره به اوضاع عراق گفت: همه مذاهب در این کشور صدها سال با صلح و صمیمت در کنار هم زندگی کردند و هیچ حادثه ای در تاریخ متاثر از درگیری های مذهبی در این منطقه ثبت نشده است اما از زمان اشغال عراق توسط آمریکا و متحدانش، صدها انفجار رخ داده است.
رییس جمهور تصریح کرد: اگر غبار از چهره ملت ایران کنار رود و حقیقت تاریخ ملت ایران به بشریت معرفی شود دیگر جایی برای دغل‌کاری و فریبکاری مستکبران باقی نمی ماند و این همان موضوعی است که آنها را نگران و وحشت زده کرده است.
دکتر احمدی نژاد تاکید کرد: اگر پرده ها کنار رود همه ملت های عالم به سمت ملت ایران حرکت می کنند و این بخاطر وجهه تمدنی و پیشرفت و اخلاق و ادب و هنر ایرانی است.
رییس جمهور به تاریخ علم ایران زمین اشاره کرد و گفت : هزار سال قبل حرکت زمین نزد دانشمندان ایرانی یک امر مسلم بوده ومساله ای نبوده که آن را محاسبه کنند و تقویم جلالی ایرانیان بیش از هزار سال سابقه دارد که در هر یک هزار سال یک ثانیه اصلاح می شود.
دکتر احمدی نژاد تاکید کرد: اگر همه دولت سازمان میراث فرهنگی شود و همه بودجه ها در اختیار این سازمان فرهنگی قرار گیرد بدلیل گستردگی فرهنگی کشورمان فقط می تواند بخشی از مهندسی از جمله فنون دریانوردی به دنیا معرفی کند.
دکتر احمدی نژاد مجادله اصلی دو جبهه موجود در جهان را بازگشت و حرکت جهان به سمت حاکمیت انسان، ادب و عدالت دانست و گفت: برخی قدرت ها برای تسلط بر جهان قصد تسلط بر خاورمیانه را دارند و اشغال افغانستان و عراق از جمله اقدامات آنان است و به بهانه مبارزه با تروریسم تاکنون یک میلیون و 450 هزار کشته و 4 میلیون آواره بر جای گذاشته اند و در تجاوزگری خود حتی از اورانیوم غنی شده علیه مردم استفاده کرده اند.
رییس جمهور مباحثی چون مبارزه با تروریسم ، حقوق بشر و جلوگیری از بمب اتم را فریب بزرگ خواند و گفت: جالب است کسانی که بمب ساخته و از آن استفاده کرده اند و اکنون نیز از طریق آن ملتها را تهدید می کنند از اینکه دیگران فعالیت های هسته ای صلح آمیز داشته باشند، ابراز نگرانی می کنند.
دکتر احمدی نژاد در ادامه سخنانش خاورمیانه را مرکز فرهنگ، سیاست و مدیریت جهان ارزیابی کردو گفت: برخی می خواهند این منطقه را غبارآلود کنند و ملت های منطقه وارد عرصه مدیریت بین المللی نشوند که البته در اهداف خود ناکام مانده اند و از این پس هم خواهند ماند.
رییس جمهور با بیان اینکه ملت ایران امروز عزیزترین و قدرتمند ترین ملت دنیاست گفت: امروز جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه حرف آخر را می زند و البته اقتدار ملت ایران از نوع بمب اتمی، شیمیایی و تهدید هسته ای نیست بلکه اقتدار فرهنگی و انسانی است.
دکتر احمدی نژاد خاطر نشان کرد: ملت ایران اهل صلح و احترام و دوستی است اما همه می دانند که در برابر زیاده خواهان و زورگویان قاطعانه خواهد ایستاد.
رییس جمهور با تاکید بر اینکه خلیج فارس مشکل امنیتی ندارد خطاب به سلطه طلبان و اشغالگران گفت : مشکل خود شما هستید و ملت های منطقه با هم دوست و صمیمی هستند.
دکتر احمدی نژاد با بیان اینکه دوران تاریخی مستکبران به پایان رسیده است: گفت: تمدنی رو به بالاست که دارای جاذبه باشدو ملت ها با اختیار خود به سمت آن تمدن حرکت کنند اما اگر تمدنی برای پیشبرد منویات خود به سلاح و فریب متکی شود، کارش تمام و به پایان راه رسید.
رییس جمهور از ملت ایران به عنوان ملتی موحد، پاک ، شجاع و تمدن ساز نام برد و گفت : ملت ایران در آینده مدیریت جهان نقش کلیدی دارد و هدف از برگزاری همایش روز ملی خلیج فارس، غبار روبی از چهره ملت ایران و فریاد نام ایران برای معرفی تمدن و فرهنگ این سرزمین می باشد که پس از اسلام عمیق تر ، پربارتر و شکوفاتر شده است.
 

 نوشته شده توسط گروه خبری روز در یکشنبه 89/2/12 و ساعت 9:3 عصر | نظرات دیگران()

آیا می‌دانیم کشورهایی که سیاست دو فرزندی را در دهه‌های پیش تجربه کرده‌اند و اکنون با چالش انقراض نسل مواجه هستند، سیاست سه فرزندی و بیشتر را تبلیغ و تشویق می‌کنند؟ در فرانسه می‌گویند حداقل سه فرزند بیاورید ولی من نمی‌گویم که سه فرزند اما دو فرزند کافی نیست.



در راستای ایجاد زمینه برای بحث و گفت‌وگو پیرامون موضوعات و مباحث اصلی مطرح در حوزه‌های گوناگون سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، روزنامه تهران امروز برنامه‌ای برای برگزاری جلسات مناظره میان صاحبنظران و فعالان این حوزه طراحی کرده است که در اولین نمونه، هفته گذشته مناظره آقایان دکتر کواکبیان و دکتر داوری در موضوع تعامل دولت و رسانه تقدیم خوانندگان شد. در ادامه این مباحث، روز گذشته مناظره‌ای پیرامون موضوع مطرح شده از رئیس‌جمهور در مورد موضوع افزایش زاد و ولد میان آقایان دکتر راغفر استاد دانشگاه و از منتقدان این طرح و دکتر محمودی، رئیس مرکز مطالعات جمعیت ‌کشور، به عنوان مدافع طرح برگزار شد که متن آن در ادامه تقدیم می‌شود.

دکتر احمدی‌نژاد در برنامه‌ای تلویزیونی در مورد افزایش جمعیت صحبت کرده و جملاتی را مطرح کردند که برخی از آنها را قرائت می‌کنم. «در گذشته پدران و مادران ما پنج فرزند داشتند البته فقر در بخش‌های کشور وسیع بود اما حاصل کار آنها نبود، تحمیلی بود جنگ اول آمدند و مانند انگلیسی‌ها 100 سال نفت‌ ما را غارت کردند»، «برخی خیال می‌کنند روزی فرزندان را ما می‌دهیم اما اشتباه است من تعجب می‌کنم چرا علما ساکت‌اند. خدای متعال می‌فرماید، فرزندان‌‌تان را از ترس فقر نکشید ما شما و فرزندان‌تان را روزی می‌دهیم»، «چرا برخی فکر می‌کنند اگر 30 میلیون نفر مانده بودیم اکنون وضع‌مان مطلوب بود اکنون از بین رفته بودیم همه 80-90 ساله بودیم و جمعیت تمام می‌شد.» برخی نقد کردند به‌عنوان منتقد، دیدگاه شما در مورد این موضوع چیست؟

دکتر راغفر:
البته آقای احمدی‌نژاد تلویحا به این نکات که بنده عرض می‌کنم اشاره کردند اما نتایج وارونه‌ای گرفتند و آن این است که مسئله اساسی کیفیت زندگی جمعیت است.

آنچه کمتر به آن توجه می‌شود کیفیت زندگی است. نکته‌ای در این طرح مغفول است و آن کیفیت زندگی است. عملکرد دولت طی پنج سال گذشته به‌نحوی بوده که به‌رغم اینکه در این سال‌ها درآمدهای عظیم نفتی را در دولت شاهد بوده‌ایم هم فقر و هم نابرابری به‌نحو بی‌سابقه‌ای گسترش یافته است.

امروز نیازی به آمار و ارقام برای اثبات اینکه فقر تا چه حد به نحو کمرشکن مردم را آزار می‌دهد نیست. احمدی‌نژاد می‌گوید که فقر در دوره‌های گذشته مربوط به پدران و مادران ما نبوده بلکه مربوط به غارت نفت بوده است اما سوال بنده این است که درآمد عظیم نفتی که حاصل شد کجا رفته آنچه مهم است برای یک کشور کیفیت زندگی مردم است که این موضوع در سیاست‌های دولت مغفول مانده و هدف این جهت‌گیری و طرح این موضوع روشن نیست و امیدواریم آقای دکتر که رئیس مرکز مطالعات جمعیتی آسیا و اقیانوسیه توضیحاتی را از سوی دولت ارائه کنند تا ما روشن شویم که هدف از این کار چیست یا اینکه مطالب دیگری وجود دارد که مغفول مانده و ما به آن توجه نکرده‌ایم.

پازوکی : دکتر راغفر معتقدند مسئله اصلی کیفیت زندگی است، نظر شما در این خصوص چیست؟

دکتر محمودی: بنده نمایندگی از سوی دولت ندارم اما بهتر است بحث را به بحث‌های توسعه‌ای پیش ببریم. استاندارد فقر چیست و با چه اندازه می‌گیریم که می‌گوییم فقیریم. در گذشته برای اندازه‌گیری فقر از شاخص‌های کمی استفاده می‌شد اما آن را مکفی ندانستند و از شاخص‌های ترکیبی توسعه اجتماعی گفتند که به‌جای درآمد سرانه شاخص‌های دیگری هم هست، سرانه مصرف پروتئین، انرژی، فولاد، برق و... و 73 شاخص درنظر گرفته و این‌گونه کشورها را با هم مقایسه کردند و سپس به‌ منظور سهولت مقایسه کشورها از نظر فقر از شاخص کیفیت فیزیکی زندگی (شاخص موریس) استفاده کردند.

درصد باسوادی، نرخ مرگ‌و‌میر نوزادان و امید به زندگی از عوامل اندازه‌گیری فقر است. در شاخص کیفیت فیزیکی حدود 20 سال است که توسط سازمان ملل محاسبه نمی‌شود ایران رتبه 57 را داشته است. سازمان ملل شاخصی که در نظر گرفته تقریبا مراحل تکمیل شده شاخص موریس است و کیفیت زندگی را با شاخص توسعه انسانی در نظر می‌گیرند که بین صفر تا یک است و این شاخص برای ایران در سال 1388، 0.782 درنظر گرفته شده و هرچه این رقم به یک نزدیک‌تر شود کشور توسعه‌یافته‌تر است و در سال 1388 رتبه کشور ما در دنیا 88 بوده و در سال 1387 رتبه کشور با عدد 0.777، 84 بوده و در سال 1370 این شاخص 0.557 بوده است. طبق آمارهای مصوب بین‌المللی که در ایران محاسبه شده این موضوع که کیفیت زندگی کاهش پیدا کرده است را اصلا قبول ندارم.

پازوکی: فقر را با چه چیز نشان می‌دهیم؟ مگر فقر به معنی فاصله طبقاتی نیست.

محمودی:‌ رقمی که نشان‌دهنده فاصله طبقاتی است عددی است بین صفر و یک و اگر بین 0.4 صفر باشد توزیع و درآمد خوب است و اگر بین 0.4 و 0.5 باشد توزیع درآمد نابرابرتر می‌شود و اگر بالاتر از 0.5 باشد وضع خراب است. در سال 1348 این رقم برای کشور 0.44 بود و بدترین وضعیت را در سال 1354 داشتیم که این رقم 0.5 بود و مربوط به شوک نفتی بود و آن فاصله طبقاتی اتفاق افتاد. اگر بحث فقر است کشور نسبت به قبل تغییر نکرده و باید توجه کرد که افزایش جمعیت هم در این مدت داشته‌ایم بنابراین نمی‌توان گفت که افزایش جمعیت با باعث فقر می‌شود بلکه عوامل دیگری نیز موثر است.

راغفر: البته اگر رشد اقتصادی مثبت نباشد افزایش جمعیت منجر به افزایش فقر می‌شود.

بنده 20 سال و اندی است که کارم اندازه‌گیری فقر و نابرابری است و آماری که جنابعالی فرمودید دارای اشکال تکنیکی است و ضعف تکنیکی دارد البته بنده بارها این موضوع را مطرح کرده‌ام صرف‌نظر از رقم و عددهایی که استفاده می‌کنند. ما این رقم‌ها را محاسبه کرده‌ایم و اتفاقا از سال 1384 به بعد هم فقر و هم نابرابری افزایش داشته و این آماری که جنابعالی فرمودید مربوط به نابرابری است و امکان دارد یک جامعه‌ای کاملا فقیر باشد اما نابرابر نباشد یا خیلی پایین باشد و این آماری که اشاره فرمودید ضمن اینکه مربوط به فقر نیست بلکه در چندین مورد مخدوش است. شاخص‌های رفاه و سطح زندگی در تخصص بنده بوده و من از ناظران علمی اولیه طرح توسعه انسانی در ایران بوده‌ام و گزارش MBG تحت‌نظر بنده تولید شده بنابراین می‌دانم که چطور تولید شده و تا چه حد آمار تحت‌تاثیر مسائل سیاسی تنظیم می‌شوند.

آمارهای الکترونیکی که از 30 هزار خانوار هرساله توسط مرکز آمار جمع‌آوری می‌شود و از سال 63 تا 83 موجود است نشان می‌دهد که این آمار طی این سال‌ها نزولی بوده و از 1384 به بعد هم فقر و هم نابرابری افزایش پیدا کرده است. در دو سال ابتدایی فعالیت دولت نهم دو درصد از جمعیت کشور به زیر خط فقر رفتند و شدت فقر هم افزایش پیدا کرده ضمن اینکه نابرابری نیز افزایش داشته است.

آمار مربوط به رشد اقتصادی بنا به برنامه چشم‌انداز 20 ساله برای سال 1394 قرار است سالانه برحسب برنامه چهارم نرخ رشد اقتصادی باید هشت درصد باشد اما در دو سال دولت آمار رسمی منتشر نکرده اما آنچه در محافل تصمیم‌گیری کشور از جمله مجلس توسط دستگاه‌های دولتی ارائه شده در سال 1387، 2.5 درصد و در سال 1388، 1.5 درصد رشد اقتصادی داشته است در حالی که ارزیابی‌های مستقل وضعیتی منفی‌تر از این را نیز گزارش می‌کنند. ضمن اینکه فاصله 1.5 تا هشت درصد که دولت قرار بوده به آن تحقق ببخشد و این درآمدهای عظیم نفتی فاصله بعیدی است. ما نیازی به آمار نداریم و آنچه ما در جامعه شاهد هستیم وجود لشکر انبوهی از جوان‌های این مملکت است که شیرجه می‌روند تا قوت روزانه خود را به‌دست بیاورند. اگر به دید یک خارجی نگاه کنیم. وجود این جوان‌ها در مملکتی که روی اقیانوس‌های گاز و نفت نشسته تنها محصول سیاست‌های غلط دولت‌هاست.

ما نیازی نداریم که آمار بدهیم و به چه کسی می‌خواهیم آمار بدهیم مردم شاهدان و داوران اصلی عملکردهای دولت هستند. کیفیت زندگی نه تنها ارتقا پیدا نکرده بلکه بدتر شده و لزومی به عدد و رقم نیست چهره فقر را در تمام کشور حتی در شهرهای بزرگ و پایتخت کشور نیز شاهد هستیم. دولتی که نمی‌تواند پاسخ مناسبی به بیکاری بدهد حق ندارد توصیه به توسعه جمعیت کند.

پازوکی: دکتر محمودی در چارچوب دیدگاهی که به آن معتقد هستید به چه دلیل جمعیت کشور باید افزایش پیدا کند و اگر افزایش پیدا نکند در کشور چه مشکلی به وجود می‌آید؟

محمودی: احترام می‌گذارم به تمامی مراکز آماری چرا که در مراکز آماری کارشناسان بسیار زحمت‌کش و مطمئن هستند که دین خود را برای دنیای دیگران نمی‌فروشند.

اگر بحث این باشد که با آمار کاری نداشته باشیم بنده حرفی برای گفتن ندارم چرا که از این پس می‌خواهم با آمار و ارقام صحبت کنم. در حال حاضر دکتر عادل آذر در شورای عالی آمار آمده و انسانی معتقد است و با انتقادی که از دولت داشته نمی‌توان او را فردی منتسب به دولت دانست. اگر کاملا منتسب به دولت در این شورا می‌آمد نمی‌توانستیم با آمار و ارقام بازی کنیم. چگونه با آمار بازی می‌کنند، یک کتاب است. باید این را قبول داشته باشیم که ما یک کشور در حال توسعه هستیم و کجای دنیا بیکار وجود ندارد. به بحث نرخ رشد اقتصادی اشاره کردید. اما شما در برنامه چشم‌انداز این نرخ را هشت درصد در نظر گرفتید و آن زمان برخی فریاد زدند که این رقم قابل تحقق نیست. حتی در زمانی که آقای خاتمی راس کار بود در شروع برنامه گفتید می‌توانیم رشد بالا داشته باشیم چرا به رشد 8 درصد نرسیدید اما انتظار دارید دولت‌های دیگر به آنچه که شما تعیین کردید برسند.

البته بحث بنده جمعیتی نیست. بانک جهانی آمار داده که 3500 دلار درآمد کشور ما بوده اما توقعات بالاست و درست نیست با این درآمد خود را با کشورهای اروپا مقایسه کنیم. هر کشوری به نسبت خود فقر و بیکاری دارد و نرخ رشد بیکاری در کشورهای در حال توسعه 15 درصد است و این مورد مشخصه کشور در حال توسعه است و اگر کم‌کاری و بیکاری پنهان را به این مورد بیافزاییم این رقم 30 درصد می‌شود اما در کشور این نرخ را 10.5 درصد اعلام شده است. البته اگر قبول ندارید این یک بحث دیگر است. اگر هر کسی برای خود رقم محاسبه کند و بگوید این رقم صحیح است چه اتفاقی برای کشور می‌افتد؟

اجرای سیاست‌های جمعیتی در ایران بعد از انقلاب از سال 1366 آغاز شد و میزان باروری کشور با شعار «دو بچه کافی است» از باروری بالای بیش از شش فرزند برای هر مادر به 1.8 فرزند برای هر مادر در سال 1385 رسیده است. در حال حاضر این رقم حدود 1.6 است و در آن زمان سیاست درستی بود. بیش از 20 سال و اندی از اجرای این سیاست می‌گذرد و اکنون حجم جمعیت کشور بیش از 72 میلیون نفر است و در حال حاضر متوسط رشد سالانه آن حدود 1.2 درصد در سال است. فرض کنیم سیاست جمعیتی کشور 20 و اندی سال پیش با دید کارشناسی تهیه شده باشد و تلاش‌های ارزشمند دست‌اندرکاران تنظیم خانواده و تحدید موالید در ایران را هم ارج نهیم.

اولین و مهم‌ترین وظیفه هر مسئول ارشد جامعه، صیانت و اعتلای جامعه است و حفاظت جامعه منوط به بقای نسل است. هیچ رئیس‌جمهوری این مطلب را به صراحت عنوان نمی‌کند چرا که این موضوع هزینه سیاسی دارد و اگر به فکر نسل‌های آینده نباشیم با فاجعه مواجه می‌شویم.

میزان باروری کل (متوسط تعداد بچه‌های زنده‌ای که یک مادر در طول دوره باروری به دنیا می‌آورد) به زیر دو بچه کاهش یافته و این به معنی کاهش تدریجی جمعیت و نهایتا انقراض نسل است. با مراجعه به ارقام مرکز آمار ایران و سازمان ملل در سال 1384 این رقم برای ایران 1.8 فرزند است (که حتی از آمریکا هم کمتر بوده است) یعنی هر 20 نفر والدین با 18 فرزند جایگزین می‌شود که دو نفر کمتر از حد جانشینی است.

در صورت اثبات صحت رقم یاد شده، به‌رغم نظر منتقدان موضوع انقراض تدریجی نسل مطرح و با ملحوظ داشتن عامل مهاجرت تقویت می‌شود.

یادآوری می‌شود که این شرایط مختص ایران نیست و می‌دانیم که هم‌اکنون تعدادی از کشورهای پیشرفته که نرخ باروری کلی آنها کمتر از 2 است با ارائه مشوق‌هایی تلاش دارند تا والدین را به داشتن فرزند بیشتر ترغیب کنند و کسی هم اقدامات آنها را منفی ارزیابی نمی‌کند.

اگر همگی تایید کردند پس ضرورت بررسی موضوع و اصلاح سیاست‌ها جای تردید نخواهد داشت.

فراموش نکنیم نظرکارشناسی وحی منزل نیست که تغییر و تبدیل و اصلاح‌پذیر نباشد در بررسی‌های توسعه اقتصادی خود برای تغییر شرایط موجود آماده کرد، نه اینکه وضعیت موجود را پذیرفت.

اگر بررسی مجدد موضوع با توجه به جنبه‌هایی نظیر، پیاده شدن صحیح سیاست جمعیتی، جامع بودن یا نبودن سیاست‌ها تکروی در اعمال سیاست و نکات دیگر در دستور کار قرار گیرد می‌توان انتظار دستیابی به نتایج مشخص‌تر و هدایت آنها برای بهینه شدن سیاست‌ها را داشت.

باز هم در برهه کنونی، «شعار دو بچه کافی است» یک رسالت ملی محسوب می‌شود؟ آیا هرگز به این مسئله فکر کرده‌ایم، تداوم سیاست دو فرزندی در دو دهه آینده کشور را وارد چه چالش‌های جمعیتی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جدید خواهد کرد؟

آیا اکنون ما می‌دانیم در چه مرحله‌ای از انتقال جمعیتی هستیم؟ آیا بعد از بیست سال و اندی، زمان تجدید نظر در سیاست‌های جمعیتی کشور نرسیده است؟

آیا می‌دانیم کشورهایی که سیاست دو فرزندی را در دهه‌های پیش تجربه کرده‌اند و اکنون با چالش انقراض نسل مواجه هستند، سیاست سه فرزندی و بیشتر را تبلیغ و تشویق می‌کنند؟ در فرانسه می‌گویند حداقل سه فرزند بیاورید ولی من نمی‌گویم که سه فرزند اما دو فرزند کافی نیست.

آیا می‌دانیم کشورهای پیشرفته صنعتی که پیشتاز کاهش جمعیت بوده‌اند اکنون جهت ترمیم جمعیت کشورهای خود سیاست‌های افزایش جمعیت و مهاجرپذیری را در پیش گرفته‌اند.

پازوکی: دکتر راغفر با توجه به اینکه معتقدید کشور اساسا به افزایش جمعیت نیاز ندارد و با تحلیلی که از وضعیت اقتصادی موجود ارائه می‌دهید معتقدید در صورت بی‌توجهی در آینده دچار مشکل خواهیم شد راه‌حل شما برای آینده چیست؟

راغفر: من سخنگوی هیچ دولتی نبوده و نیستم و منتقد تمام دولت‌ها به دلیل سیاست‌هایشان بوده‌ام.
چرا که ظرفیت‌های علمی را می‌شناسم و معتقدم که ایران شایسته مدیریت‌های بهتر بوده است. همان‌گونه که اشاره فرمودید مسائل اشتغال و... شاید محصول این دولت نباشد اما مسئول بخش عمده‌ای از آن این دولت بوده و این دولت ظرفیت‌هایی داشته که هیچ دولتی قبلا نداشته است. بنده هیچ دفاعی از کارکرد و سیاست‌های دولت‌های گذشته نمی‌کنم و انتقادات آن زمان هم بر جای خود باقی است. آنچه که باعث نگرانی ماست این است که 20 سال آینده با وضعیتی روبه‌رو خواهیم بود که بنده از آن به عنوان سائوبولوژی شدن اقتصاد کشور تعریف کردم که به معنی شکل‌گیری اشکال جدیدی از ناامنی و جرایم است. نگرانی ما این است که نه تنها چشم‌انداز 20 ساله تحقق نیابد بلکه نقطه مقابلش به وجود بیاید. بنده کاملا موافق هستم که ادامه این آمار رشد جمعیت قطعا مشکلات سالمندی را به وجود می‌آورد و ما با عوارض ناشی از مشکلات سالمندی مواجه خواهیم بود. باید سیاست‌های مناسبی اتخاذ شود برای اینکه جمعیت متناسب و بهینه‌ای برای کشور تعریف شود اما نکته اصلی این است که آیا این جمعیت را دولت و یا سیاست‌های دولت‌ها کنترل کرده یا اینکه این موضوع به دلیل فشار اقتصادی بر مردم است که امکان بچه‌دار شدن را نمی‌دهد.

آنچه که مسئله اساسی است این است که از سال 1370 به بعد شاهد شکل‌گیری سیاست‌هایی هستیم که عوارض آنها باعث ایجاد پدیده‌های نامیمون در جامعه می‌شود.

باید سیاست‌هایی تعبیه شود که نتایج آنها منجر شود که مردم متقاعد شوند که آینده زندگی خود و فرزندانی که تولید خواهند کرد تضمین شده است. اگر مردم دچار نگرانی و اضطراب و ناامنی نسبت به آینده خود و خانواده باشد طبیعتا در واکنش به آن کنترل جمعیت را ادامه خواهند داد. طبیعی است که نمی‌توانند به فرزندانشان برسند و پذیرش هزینه بچه‌دار شدن مشکل خواهد بود. این امر موجب انقطاع فرهنگی بین نسل‌ها شده است. این موارد با دستور‌العمل و توصیه عمل نمی‌کند.

پازوکی: به نظر می‌رسد دکتر راغفر مشکلی با اینکه ادامه روند کنونی موجب مشکلات سالمندی می‌شود ندارد ولی صحبت این است که چه باید کرد؟ آیا می‌شود با حذف شعار دو بچه کافی است.
می‌توان مردم را قانع کرد و یا نیاز به کارهای بیشتری است.

محمودی: این عواقب که مطرح شد به دلیل کاهش باروری است در غیر این صورت چطور یک خانم می‌تواند چند مکان کار کند؟ اما تنها با سیاست‌های جمعیتی دولت نمی‌توان پیش رفت.

کشور به حداقل باروری رسیده و دولت هشدار داد و کشورهای اروپایی با مشوق‌های بسیار شاهد رشد باروری نبوده‌اند. کار آقای احمدی‌نژاد را اینجا تحسین می‌کنم که با توجه به هزینه سیاسی وارد میدان شده و اعلام کرد که دو فرزند کافی نیست.

واقعیت‌های سیاست‌های جهانی تنظیم خانواده از آغاز تاکنون (از سلطه‌طلبی تا نوع دوستی) آگاهی از مسائل ناشی از افزایش جمعیت در حال و آینده و اجرای برنامه‌های تنظیم خانواده قبل از آنکه در کشورهای در حال توسعه مطرح شود، حول دو مسئله تکامل یافته که یکی جنبه ژئوپلتیک و دیگری جنبه انسان‌دوستانه و رفاه انسان‌ها را داشته است.

در خصوص جنبه اول باید خاطرنشان ساخت که از دهه 40 میلادی به بعد خطر افزایش جمعیت در دو منطقه استراتژیک جهان یعنی آمریکای لاتین و آسیا توسط طرف‌های پیروز جنگ دوم احساس می‌شد. افزایش جمعیت در این دو منطقه، عاملی بود که ثبات سیاسی یا به اصطلاح خود آنها صلح جهانی را در معرض تهدید قرار می‌داد.

مسئله دیگر، جنبه انسانی داشت و هدف آن تامین رفاه جمعیت از طریق برنامه‌های تنظیم خانواده بود که به عنوان یک حق انسانی، ارزش جهانی یافت. این جنبه توسط محققان آمریکایی که به مسائل بین‌المللی علاقه نشان می‌دادند، مورد توجه قرار گرفت و اعلام کردند که افزایش جمعیت در کشورهای در حال توسعه نه تنها موقعیت سیاسی برتر آمریکا را به خطر می‌اندازد بلکه مانع اصلی در راه توسعه جهانی است.

واقعیت‌های تاریخی نشان می‌دهند که اساس و بنیاد شکل‌گیری برنامه‌های تنظیم خانواده که همواره مورد توجه و حمایت سازمان ملل و قدرت‌های بزرگ جهان از جمله آمریکا بوده است از نوعی سلطه‌طلبی و برتری‌طلبی قدرت‌های بزرگ جهانی آغاز و با گذشت زمان رنگ و لعاب کمک‌های بشردوستانه و رفاهی و توسعه‌ای به خود گرفته است.

پازوکی: دکتر راغفر با توجه به این مسائل به نظر شما چه باید کرد؟ تا در آینده با توجه به رشد جمعیت دچار مشکل نشویم؟

راغفر: هدف اساسی از کنترل جمعیت ارتقا کیفیت زندگی شهروندان است و هدف توسعه هم همین مورد است اگر ما یک جمعیت داشته باشیم که اکثریت آن را فقرا تشکیل دهند جامعه نمی‌تواند به اینکه جمعیت مناسبی دارد اتفاق‌نظر داشته باشد. در جامعه‌ای مثل ایران ظرفیت‌هایی داریم اما این ظرفیت‌ها در کشوری همچون آمریکا وجود ندارد. ایران با ظرفیت‌هایی که دارد باید وضعیت زندگی افراد جامعه آن خیلی بهتر باشد و نابرابری‌های فاحش باید کاهش یابد و در ظرف دو ماه گذشته وزیر آموزش‌وپرورش اعلام کرده است که قرار است آموزش و پرورش را واگذار کنیم و این موضوع فاجعه است جنابعالی که از انگلستان نام می‌برید هر گوشه‌ای از این مملکت ذخایر انسانی داریم و با این نیروی موجود چه می‌کنیم که قرار باشد نسل بعدی را تشویق کنیم. بنده مشکلی با بحث اینکه در آینده با مشکل سالمندی روبه‌رو خواهیم بود و با جمعیت کم جوان روبه‌رو خواهیم بود اصلا ندارم بحث بنده این است که کیفیت زندگی هدف سیاست‌های دولت‌هاست و اگر قرار باشد هدف دولت در حوزه‌های جمعیتی سیاست‌گذاری کند این سیاست‌ها نمی‌تواند مستقل از سیاست‌های اقتصادی، اجتماعی،‌ فرهنگی و... باشد.

در حالی که دولت نمی‌تواند رقم وعده داده شده اولیه برای تولد هر کودک را طی روز ثابت نگه دارد و هر روز مبالغ مختلفی اعلام می‌شود.

محمودی: باید شرایط را آماده کنیم تا هم خانم‌ها بتوانند کار کنند و هم بچه‌داری و کار کردن خانم‌ها برابری میان زنان و مردان را نشان می‌دهد.

اگر رشد اقتصادی بیش از رشد جمعیت باشد مشکلی به وجود نمی‌آید برای مثال چنانچه رشد جمعیت پنج درصد و رشد اقتصادی 10 درصد باشد هیچ اشکالی به وجود نخواهد آمد البته این موضوع نیازمند فرهنگ‌سازی است.
 

 نوشته شده توسط گروه خبری روز در چهارشنبه 89/2/8 و ساعت 7:13 عصر | نظرات دیگران()

نتایج تحقیق یک گروه ژاپنی پیرامون زلزله تهران

چندین سال پیش گروه مطالعاتی از ژاپن مطالعاتی را در زمینه گسله های تهران انجام دادند و آسیب پذیری مناطق، بزرگا و تلفات زلزله احتمالی تهران را بررسی کردند. در گزارشی ضمن بیان این نتایج نظرات کارشناسی دکتر بهرام عکاشه نیز منعکس می شود.

به گزارش مهر، در فروردین ماه سال 1378 بنا به درخواست ایران، آژانس همکاریهای بین المللی ژاپن "جایکا" (JICA) که نماینده رسمی و مسئول اجرای طرحهای همکاریهای فنی دولت ژاپن است گروه مطالعاتی خود را به تهران اعزام کرد تا مطابق مقررات و آیین نامه های جاری کشور ژاپن، مطالعاتی را در زمینه زلزله های احتمالی تهران انجام دهد.

مطالعات این گروه بر روی 22 منطقه کلان شهر تهران با دو هدف تهیه نقشه "میکرو زونینگ" زلزله برای تهران و ارائه توصیه هایی برای کاهش خسارات زلزله احتمالی تهران انجام شد. گزارش نهایی این گروه که با همکاری مرکز مطالعات زلزله و زیست محیطی تهران بزرگ و "جایکا" صورت گرفت پس از 18 ماه در آذر ماه سال 1379 تحت عنوان "ریز پهنه بندی لرزه ای تهران بزرگ" انتشار یافت.

گزارش زیر مروری بر نتایج این تحقیقات است.

احتمال فعال شدن سه گسل تهران

به گزارش مهر،‌ در این مطالعات بر پایه اسناد و گزارشهایی که پیشتر توسط محققان ایرانی و خارجی تهیه شده بود، ویژگی های گسل های فعال اصلی در تهران و اطراف آن مورد بررسی قرار گرفت. از میان بسیاری از گسل های فعال در منطقه، احتمال فعال شدن سه گسل "مشا"، "شمال تهران" و گسل "جنوب ری" تشخیص داده شد.

گسل "مشا" که حدود 200 کیلومتر طول دارد از گسل های اساسی البرز مرکزی است که در شمال تهران قرار گرفته است. این گسل از حاشیه رشته کوه در غرب به سوی شرق البرز گسترش می یابد. گسل شمال تهران در دامنه رشته کوه البرز با طول حدود 90 کیلومتر قرار دارد و از "کن" تا "لشگرک" ادامه دارد. این گسل در لشگرک به گسل "مشا" فشم می پیوندد. گسل های جنوب و شمال ری نیز از شاخص ترین گسل ها در دشت های جنوبی تهران هستند و حدود 20 کیلومتر طول دارند.

مطالعات "جایکا" بر پایه مطالعات و تحقیقات انجام شده بر روی گسل های عمده تهران و اسناد تاریخی زلزله هایی که از سال ??? میلادی در تهران واقع شده بود، انجام شد. این گروه سه سناریو در زمینه فعال شدن سه گسل اصلی شهر تهران و یک سناریو برای فعال شدن گسل های پنهان در زیر لایه های رسوبی شهر تهران ارائه می دهد. به این ترتیب، چهار مدلی که برای سناریو زلزله ها در نظر گرفته شد شامل مدل گسل "ری"، مدل گسل "شمال تهران"، مدل گسل "مشا" و مدل شناور است.

شدت زلزله احتمال تهران در سه گسل آن


بر این اساس، در سناریوی زلزله مدل گسل ری، منطقه جنوبی شهر شدت زلزله 9 و منطقه شمالی آن شدت زلزله بین 7 تا 8 را احساس خواهند کرد. در مدل گسل شمال تهران شدت زلزله در بخش شمالی شهر به 9 و در بخش جنوبی آن به 7 می رسد و بخش بزرگی از شهر شدت زلزله 8 را تجربه خواهند کرد. در مدل گسل مشا در قسمت بزرگی از شهر، زلزله ای با شدت 7 احساس خواهد شد. در مدل شناور نیز بخش اعظم شهر شدت زلزله 8 و چندین قسمت نیز شدت زلزله 9 را تجربه خواهند کرد.

تلفات تهران در صورت بروز زلزله

در این گزارش به خسارت ساختمانها اشاره شد. طبق مطالعات جایکا ساختمان های مسکونی از ساختمان های تجاری و کارخانه ها و بناهای عمومی مهم از قبیل مدارس، بیمارستان ها و ایستگاه های آتش نشانی تفکیک شده اند و خسارات ناشی از چهار سناریوی زلزله برای این ساختمان ها به طور جداگانه محاسبه شده است. گروه مطالعاتی برای برآورد خسارات ساختمان های مسکونی یک بانک اطلاعاتی براساس نتایج آمارگیری سال 1375 تهیه کردند و اطلاعات آن را با آمار تعداد طبقات ساختمان ها که توسط اداره پست ارائه شده بود، مطابقت دادند.

تعداد ساختمان های مسکونی تهران 900 هزار واحد برآورد شد که از این میزان 45 درصد ساختمان ها سازه آجری و فلزی دارند، 40 درصد دارای سازه فلزی هستند، 10 درصد از بتن مسلح و درصد اندکی نیز از ساختار خشتی برخوردارند. 6 درصد ساختمان های مسکونی که دارای سازه فلزی هستند در 10 سال گذشته ساخته شده اند. (آمار مربوط به سال 1378 است)

در سازه های فلزی پایه ها و تیرها با استفاده از جوشکاری کارگاهی به یکدیگر اتصال داده شده اند که این منجر به کم شدن اعتبار یا قابلیت اعتماد به این اتصالات می شود. بنابراین انتظار نمی رود که سازه های فلزی به طور کامل در برابر زلزله مقاومت موثری داشته باشد.

زلزله تهران مربوط به گسل ری باشد 55 درصد ساختمانها فرو می ریزند


این گروه در مدل گسل ری اعلام می کنند که در صورتی که زلزله تهران به خاطر فعال شدن گسل ری باشد 480 هزار ساختمان در تهران یعنی 55 درصد ساختمان ها فرو خواهد ریخت. بیشترین تعداد ساختمان های آسیب دیده در منطقه ?? خواهد بود. نسبت ساختمان خسارت دیده به ساختمان های سالم در مناطق 11، 12، 16 و 20 مقدار بسیار بالایی در حدود 80 درصد است. دلیل این نسبت بالای خسارت، وجود ساختمان های آسیب پذیر فراوان و جنبش لرزه ای نیرومند (با شدت ?) در این مناطق است.

در صورت فعال شدن گسل شمال تهران 310 هزار ساختمان که 36 درصد کل ساختمان ها را شامل می شود، آسیب می بیند. نسبت ساختمان های خسارت دیده به ساختمان های سالم در مناطق یک تا 5 که در بخش شمالی شهر تهران قرار دارند درحدود 50 درصد است. نسبت خسارت در بخش جنوبی شهر کمتر از 30 درصد است. تفاوت خسارت بین قسمت شمالی و جنوبی شهر به اندازه مدل گسل ری نیست.


در این مطالعات، تلفات انسانی برای هر نوع سازه ساختمانی در هر حوزه آماری برآورد شد و نتایج به دست آمده با داده های هر منطقه شهری تلفیق و تعداد تلفات به تفکیک روز و شب و همچنین به تفکیک میزان فعالیت های اضطراری امداد رسانی محاسبه شد. در صورت فعال شدن گسل ری شاهد گسترده ترین تلفات خواهیم بود یعنی حدود 6 درصد کل جمعیت شهر تهران جان خود را از دست خواهند داد. در منطقه 15 به علت تعداد زیاد جمعیت ساکن، تلفات بسیار وسیع خواهد بود. نسبت تلفات به کل جمعیت در مناطق 11 و 12 به 15 تا 20 درصد خواهد رسید. زیرا در این مناطق شمار ساختمان های آسیب پذیر بسیاری زیاد است و شدت زلزله نیز به 9 می رسد.

در مورد مدل گسل ری، برآورد می شود که تعداد تلفات انسانی در جنوب شهر به حداکثر برسد. در برخی حوزه های آماری تعداد کشته شدگان از هزار تن تجاوز خواهد کرد. در مدل گسل شمال تهران، هر چند تلفات انسانی در بخش شمالی بیشتر از دیگر نقاط است اما در برخی حوزه های آماری، تعداد کشته شدگان به 100 نفر یا بیشتر می رسد.

در مورد گسل ری، نسبت تلفات در چندین حوزه آماری در مناطق 11 و 12 فوق العاده بالا (40 درصد یا بیشتر) خواهد بود. فعالیتهای اضطراری امدادرسانی در این مناطق موثر نیستند. در مدل گسل شمال تهران، اگر فعالیت های امداد رسانی به مقدار کافی انجام شود، نسبت تلفات در تمامی حوزه های آماری به سطح 20 درصد یا کمتر کاهش خواهد یافت.

در سناریوی زلزله ناشی از فعال شدن گسل شمال تهران در بدترین حالت حدود 130 هزار نفر یعنی دو درصد جمعیت تهران از بین می روند. البته نسبت تلفات در بخش شمالی شهر در مناطق یک تا 5، زیادتر از همه (حدود 3 درصد) و در جنوب شهر کمتر از همه (حدود یک درصد) خواهد بود.

سقف عامل ویرانی در زلزله
دکتر بهرام عکاشه رئیس دانشکده علوم پایه دانشگاه آزاد در گفتگو با خبرنگار مهر به تفسیر نتایج تحقیقات مطالعات "جایکا" پرداخت و گفت: این پروژه مطالعاتی طی قراردادی میان شهرداری تهران و سازمان تحقیقات حوادث غیر مترقبه ژاپن یا به اختصار GICAکه یک سازمان دولتی است اجرایی شد.

زلزله تهران هفت و بیشتر از هفت ریشتر خواهد بود

وی با اشاره به سه سناریوی ذکر شده در این گزارش خاطرنشان کرد: نتایج به دست آمده از این تحقیقات نشان می دهد که انرژی تخلیه شده از گسل مشا فشم به میزان 8 ریشتر، گسل شمال تهران 2/7 ریشتر و گسل ری نزدیک به 7 ریشتر است.

عکاشه به واحدهای اندازه گیری زلزله اشاره کرد و در این باره توضیح داد: برای سنجش اندازه یک زلزله از درجه ریشتر برای بیان میزان انرژی تخلیه شده از کانون زمین و از درجه "مرکالی" برای بیان میزان تخریب سازه ها روی زمین و برداشت انسانها از زلزله استفاده می شود. درجه مرکالی تا 12 درجه است که درجه 5 مرکالی به حدی است که انسان را از خواب بیدار می کند، در 6 درها به هم خورد می شود و از درجه 7 به بعد در حدی است که باعث تخریب بنا می شود.

رئیس دانشکده علوم پایه دانشگاه آزاد با اشاره به اعداد و ارقام اشاره شده در گزارش تحقیقات ژاپن ادامه داد: درجه 9 مرکالی در صورتی که سازه بتن آرمه با کلاس افقی و قائم باشد به شرط آنکه در بتن میلگرد آجدار به کار برده شود صدمه جزئی می بیند. در غیر این صورت به دلیل عدم اتصال صحیح "شناژ" افقی که سقف را درست می کند، سازه فرو می ریزد و باعث کشته شدن ساکنان می شود چرا که در زلزله سقف است که انسان را می کشد.

این مناطق تهران آسیب پذیرتر هستند

عکاشه میزان شدت مرکالی زلزله را ناشی بسته به جنس خاک، تراکم جمعیت و نوع سازه ها دانست و افزود: گزارش جایکا حکایت از آسیب پذیر بودن مناطق 11، 12، 16 و 20 دارد که این به دلیل جنس خاک این مناطق است. در این مناطق علاوه بر اینکه جنس زمین نرم است دارای سفره های زیر زمینی زیادی است که گاهی مشاهده می شود که بدون وقوع زلزله سازه ای در زمین فرو می رود.

این محقق با تاکید بر اینکه تهران زلزله خیز است و زلزله خیز باقی می ماند خاطر نشان کرد: این مسئله نباید باعث وحشت شود بلکه با اتخاذ تدابیر می شود میزان آسیب پذیری را کاهش داد.

آماری که در این گزارش ارائه شده است بر اساس نتایج تحقیقی است که در سال 1378 انجام شده و به طور حتم با افزایش ساخت و ساز و جمعیت تهران آمار جمعیت و ساختمانهای تهران در حال حاضر افزایش یافته است.http://www.rajanews.com/detail.asp?id=48410


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در دوشنبه 89/1/30 و ساعت 2:5 عصر | نظرات دیگران()
 موقعیت ژئودکترین جمهوری اسلامی ایران  

دکتر حسن عباسی رئیس مرکز بررسی‌های دکترینال


موقعیت ژئودکترین جمهوری اسلامی ایران



همواره در رسانه‌ها و در اظهار نظر کارشناسان حوزه‌های مسایل امنیتی، دیپلماتیک، و حتی اقتصادی و فرهنگی، از مفاهیمی هم‌چون موقعیت ژئوپلیتیک یا موقعیت ژئواستراتژیک ایران یاد می‌شود. پرسش این است: موقعیت واقعی ایران چیست؟ 

متن حاضر مصاحبه دکتر حسن عباسی رئیس مرکز بررسی‌های دکترینال در رابطه با این موضوع است :

در آغاز، یک پرسش ساده و کلی مطرح است: موقعیت هر کشور چیست؟ و چگونه برآورد می‌شود؟
بسم الله الرحمن الرحیم. در علوم استراتژیک، موقعیت هر کشور از ابعاد مختلفی بررسی می‌شود، مانند موقعیت تاریخی، موقعیت اقتصادی، موقعیت اجتماعی، موقعیت فرهنگی، یا موقعیت سیاسی. یکی از مهم‌ترین گونه‌های تبیین موقعیت هر کشور، موقعیت محیطی آن است که در آن ابتدا محیط جغرافیایی تبیین می‌شود، سپس سایر مؤلفه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در نسبت با محیط جغرافیایی تعریف می‌گردد. در بررسی «موضوع‌محور»، ابتدا محورهای موضوعی مانند سیاست، اقتصاد، فرهنگ یا موضوع نظامی تبیین، و سپس سایر مؤلفه‌های قدرت موضوعی، از جمله «محیط» در نسبت با آن بررسی می‌شود.
مثلاً اگر موقعیت یک کشور، از حیث سیاسی بررسی شد، سایر مؤلفه‌ها در نسبت با آن تعریف می‌شود، از جمله مؤلفه‌ی جغرافیایی. یا اگر این بررسی از حیث اقتصادی انجام شد، دیگر مؤلفه‌ها، از جمله محیط جغرافیایی، در نسبت با موضوع اقتصاد تعریف می‌شوند. اما در بررسی «محیط‌محور» ابتدا ابعاد محیطی و جغرافیایی تبیین می‌گردد، سپس سایر مؤلفه‌ها در نسبت با آن سنجش و ارزش‌گذاری می‌شود.
موقعیت محیطی یا به تعبیر غربی‌ها Situation در سه مرحله سنجش و برآورد می‌شود. مرحله‌ی نخست یا مرحله‌ی تبیین قدرت محیطی، مرحله‌ی تبیین موقعیت کشور مورد مطالعه در سه مؤلفه‌ی قدرت محیطی، یعنی زمین Geo، دریا Hydro و هوا Aero است. در مؤلفه‌ی زمین Geo، سرزمین هر کشور از حیث کیفیت، ابعاد، مساحت، و هم‌چنین منطقه‌ای از کره‌ی زمین، که آن کشور در آن واقع شده، منبع متفاوتی از قدرت محیطی محسوب می‌شود و هیچ دو کشوری موقعیت سرزمینی یکسانی ندارند. برای نمونه، سرزمین کشور شیلی هم‌چون یک مار دراز و باریک است، اما سرزمین روسیه یا کانادا و یا آمریکا، موقعیتی مستطیلی و پهناور دارند. در مؤلفه‌ی دریا Hydro ، نیز وضعیت کشورها متفاوت است. این تفاوت به دو بخش تقسیم می‌شود. ابتدا این‌که آیا کشور مورد مطالعه دسترسی به دریا دارد یا ندارد. کشورهایی مانند افغانستان، تاجیکستان یا اتریش، دسترسی به دریا ندارند، لذا یکی از مؤلفه‌های سه‌گانه زمینی، دریایی و هوایی، در قدرت ملی آنها غایب است. دیگر این‌که کیفیت موقعیت دریایی کشور مورد مطالعه چقدر است. این کیفیت، با گزاره‌هایی چون طول سواحل،‌ بازبودن یا بسته بودن دریایی که در جوار سرزمین آن کشور قرار دارد، کیفیت فلات قاره در آب‌های ساحلی و سرزمینی آن کشور، و ... سنجش می‌شود. مؤلفه‌ی هوا Aero نیز متأثر از محل و منطقه‌ای است که آن کشور در کره‌ی زمین در آن واقع شده است.
اما در مرحله‌ی دوم، که مرحله‌ی تبیین قدرت موضوعی است، باید به تبیین موقعیت آن کشور از حیث قدرت سیاسی، قدرت اقتصادی، قدرت نظامی، قدرت فرهنگی و قدرت اجتماعی پرداخت.
در مرحله‌ی سوم، آن‌چه در تبیین قدرت موضوعی برآورد شد، با آن‌چه در تبیین قدرت محیطی سنجش شد، با یکدیگر تلفیق می‌شوند. نتیجه‌ی این انطباق و تلفیق را می‌توان موقعیت آن کشور نامید.




صورت‌بندی این تلفیق چگونه است؟ یعنی موقعیت یک کشور پس از طی این سه مرحله چگونه معرفی می‌شود؟
از انطباق قدرت موضوعی سیاست با جغرافیا، ژئوپلیتیک Geopolitic شکل می‌گیرد. هنگامی که از ژئوپلیتیک یک کشور سخن به میان می‌آید، منظور انطباق قدرت سیاسی با قدرت جغرافیایی آن کشور است.
از انطباق قدرت موضوعی اقتصاد با جغرافیا، ژئواکونومی Geoeconomy پدید می‌آید. از انطباق قدرت موضوعی نظامی با جغرافیا، ژئومیلیتاری Geomilitary به دست می‌آید. از انطباق قدرت موضوعی فرهنگی
یا اجتماعی نیز با جغرافیا، ژئوکالچر Geoculture یا ژئو سوشال Geosocial به وجود می‌آید.
اما اگر انطباق قدرت‌های موضوعی سیاست، اقتصاد، فرهنگ، نظامی و اجتماعی، با بعد دریایی قدرت محیطی صورت پذیرد نتیجه به ترتیب می‌شود: هیدروپلیتیک Hydropolitic، هیدرواکونومی Hydroeconomy، هیدروکالچر Hydroculture، هیدرومیلیتاری Hydromilitary و هیدروسوشال Hydrosocial. همواره موقعیت کشورها از حیث محیطی، با یکی از این حوزه‌های قدرت موضوعی- محیطی معرفی می‌شود.


مفاهیمی هم‌چون ژئواستراتژی در کجای این تقسیم‌بندی قرار دارند؟
موقعیت ژئواستراتژیک یا ژئوتاکتیک یا ژئوتکنیک، تقسیم‌بندی موضوعی نیستند، بلکه در سطح‌بندی محیط مطرح هستند. یعنی یک موقعیت محیطی، «استراتژیک» است، دیگری «تاکتیکی». به موقعیت محیطی استراتژیک، ژئواستراتژیک، یا هیدرواستراتژیک و آئرواستراتژیک گفته می‌شود، و به موقعیت محیطی تاکتیکی، ژئو تاکتیک یا هیدروتاکتیک و آئروتاکتیک.
در واقع این سطح‌بندی، بعد سوم مکعب مطالعات محیطی را در کنار دو بعد قدرت محیطی- زمین، دریا، هوا- قدرت موضوعی- سیاست، اقتصاد، فرهنگ، نظامی و اجتماعی- شکل می‌دهد.


اکنون می‌توان پرسید موقعیت ایران از حیث محیطی چیست و چه عواملی این موقعیت را پدید آورده‌اند؟
پرسش خوبی است. امروز ایران، حساس‌ترین و ویژه‌ترین موقعیت را در چند صد سال اخیر داراست که هم می‌توان آن را یک سرمایه عظیم به حساب آورد، و هم زمینه‌ی طمع دشمنان.
من این موقعیت را در چند محور معرفی می‌کنم.

1- در حال حاضر ایران از نظر ژئودکترین، به «هارتلند» یا قلب حیاتی سرزمین جهانی تبدیل شده است. در سطح کره زمین، بخش محدودی به خشکی‌ها اختصاص دارد. در میان خشکی‌های کره‌ی زمین، قطعه‌ی بزرگ و یکپارچه‌ی آسیا- اروپا، به عنوان جزیره‌ی اصلی کره‌ی زمین مطرح است که به جزیره‌ی جهانی معروف است.
حدود یک‌صد سال قبل، هالفورد مکیندر قلب جزیره‌ی جهانی را منطقه‌ی آسیای مرکزی معرفی کرد که شامل قزاقستان، ترکمنستان، ازبکستان، قرقیزستان، تاجیکستان، بخش‌هایی از شمال افغانستان و شمال خراسان ایران، و بخش‌هایی از شکم روسیه در مرز کشور قزاقستان می‌شود، یعنی منطقه‌ی عمومی شرق دریای خزر. فرض مکیندر این بود که هر کس بر این هارتلند یا قلب حیاتی سرزمین جهانی حکومت کند، بر جهان حکومت خواهد کرد. گمان بر این است که هیتلر تحت وسوسه-های ژئوپلیتیسین خود هاوس هافر، در لشکرکشی به سوی شرق، در صدد دستیابی به سرزمین‌های ماوراء آرال و خزر بود که البته تا منطقه‌ی چچن بیشتر نتوانست پیش‌روی کند.
آمریکا و ناتو نیز با همین انگیزه و البته به بهانه‌ی مقابله با القاعده و طالبان، افغانستان را اشغال کرد تا از آن طریق بتواند آسیای میانه یا همان هارتلند را کنترل کند. اما مسایلی پدید آمد که برای قدرت‌های استکباری مشخص شد که هارتلند جهان، پس از فروپاشی شوروی، به دلایل گوناگون از آسیای میانه، به ایران منتقل شده است. اکنون ایران به عنوان قلب سرزمین حیانی (جزیره‌ی جهانی) در جهان ژئودکترین مطرح است و برآورد می‌شود که از سال 2005 میلادی به مدت بیش از پنجاه سال جمهوری اسلامی ایران می‌توان این موقعیت را حفظ کند.

2- هم‌چنین در حال حاضر ایران از نظر هیدرودکترین به «هارت‌سی» یا قلب حیاتی دریای جهانی تبدیل شده است. هارت‌سی جهان از بدو جنگ دوم جهانی در منطقه‌ی عمومی غرب اقیانوس اطلس شمالی شکل گرفت. دلیل آن هم تردد گسترده‌ی ناوگان تجاری آمریکا و اروپا در این منطقه، میان اروپای غربی و سواحل شرقی آمریکا و کانادا بود. اروپای سال 1945 که شاهد تسلیم آلمان هیتلری بود، با ویرانی عظیم حاصل از جنگ جهانی دوم و مشکلات آن درگیر شد، لذا به مدت ربع قرن نیازمند کمک‌های آمریکا از طریق اقیانوس اطلس بود. در یک منطقه‌ی مثلثی در غرب اقیانوس اطلس شمالی، یعنی از دریای ساراگاسو تا جزیره‌ی برمودا، و در نهایت دریای کاراثیب، منطقه‌ای تحت عنوان هارت‌سی جهان شکل گرفت. فرض بر این بود که هر کس کنترل این منطقه را عهده‌دار شود، کنترل دریای اصلی جهان را در اختیار دارد. اقتصاد ماوراء اقیانوسی (ترانس اوشنیک) آمریکا عمیقاً به این اقیانوس وابسته بود. به این دلیل و برای منحرف کردن اذهان از این موضوع، آمریکا اقدام به افسانه پردازی پیرامون جزیره‌ی انگلیسی برمودا نمود، که در آن مساله‌ی غرق کشتی‌ها و سقوط هواپیماها در این منطقه مطرح می‌شد و به مرموز بودن آن دامن می‌زد.
پس از پایان جنگ سرد در 1990 از اهمیت و حساسیت دریای ساراگاسو به عنوان «هارت‌سی» جهان کاسته شد و به مرور نقش خلیج فارس، تنگه‌ی هرمز، دریای مکران( که عمان خوانده می‌شود )، دریای کوروش(که آن نیز به غلط دریای عربی خوانده شده )، و دریای قزوین(که خزر خوانده می‌شود )، در جهان برجسته شد. از آنجا که این آب‌ها، در جوار ایران و بخش‌های عمده‌ی آن، متعلق به ایران هستند و تحت نفوذ جمهوری اسلامی می‌باشند، لذا «هارت‌سی» از اقیانوس اطلس شمالی به سواحل جنوبی و شمالی ایران منتقل شد. پنچاه سال قبل، فاصله‌ی میان قلب حیاتی سرزمین جهانی با قلب حیاتی دریای جهانی بیش از 000/10 کیلومتر بود، اما اکنون این دو در یک نقطه بر هم منطبق شده‌اند، در ایران. یعنی امروز جمهوری اسلامی ایران همزمان هم قلب حیاتی سرزمین جهانی است، و هم قلب حیاتی دریای جهانی، و حداقل تا پنچاه سال آینده این موقعیت برای ایران محفوظ است.

3- فضای ایران نیز آئرواستراتژیک است و پس از منطقه‌ی فضایی تحت کنترل نوراد(فرماندهی عالی دفاع هوافضایی آمریکای شمالی) ،‌دومین منطقه‌ی فضایی حساس جهان است.

4- از نظر قدرت اقتصادی، موقعیت ژئواکونومیک و هیدرواکونومیک ایران، بسیار حساس است. شریان‌های انرژی فسیلی جهان هم‌چون رگ‌های این قلب تپنده، از جوار ایران، به اعضاء و جوارح جهان پمپ می‌شود. بازار منطقه، بازار هدف کالاهای شرق و غرب است. هم‌چنین منابع زیرزمینی منطقه، منابع اقتصاد استراتژیک کشورهای مختلف است.
5- از نظر قدرت سیاسی، در محیط استبدادی و استعمارزده‌ی منطقه، موقعیت ژئوپلیتیک ایران، به دلیل وجود حکومت مستقر و مستقل، بسیار حائز اهمیت است. غرب تلاش می‌کند در تبلیغات خود دولت ترکیه و دولت غاصب و جعلی اسراییل را تنها دموکراسی‌های منطقه بخواند و زیر بار فشار روانی اتهام حمایت از دولت‌های مرتجع و استبدادی کشورهای عربی، رژیم اسراییل را نماد دموکراسی واقعی بخواند. حال آن که جمهوری اسلامی به‌عنوان یگانه حکومت مردم سالاری دینی در جهان، از حیث استقلال سیاسی می‌درخشد و این موضوع که حکایت از عدم تعهد واقعی به قدرت‌های بیگانه دارد، موقعیت ایران را در منطقه و جهان حائز اهمیت روز افزون نموده است. اکنون ایران بازی‌گری مهم در پهنه‌ی منطقه است که در معادلات جهانی نمی‌توان آن را نادیده گرفت.

6- از نظر فرهنگی، موقعیت ژئوکالچر ایران بسیار ممتاز است. ایران امروز با یک دامنه‌ی فرهنگی فارسی زبانان از کردستان عراق تا افغانستان و قلب آسیای میانه، نفوذ فرهنگی دارد. هم‌چنین با یک دامنه‌ی فرهنگی شیعی، از افغانستان و پاکستان در شرق، تا عراق و لبنان در غرب و آذربایجان در شمال و بحرین در جنوب، نفوذ مذهبی چشمگیری دارد. تاثیر این نفوذ را می‌توان در معادلات فرهنگی، سیاسی و نظامی منطقه‌ی جنوب غرب آسیا دید.

7- از نظر اجتماعی، موقعیت ژئوسوشال ایران، با توجه به تنوع اقوام و طوایف گوناگون، جمعیت مناسب و نیروی جوان، موقعیتی ممتاز است.

8- از نظر نظامی نیز، موقعیت ژئومیلیتاری و هم‌چنین هیدرومیلیتاری ایران، از حیث قدرت بازدارندگی زمینی، دریایی، موشکی، و عملیات ویژه، یکی از استثنایی‌ترین موقعیت‌های اقتدار نظامی منطقه‌ای را برای کشور در 300 سال اخیر پدید آورده است .


این موقعیت ایران، قطعاً پیامدهایی در جهان دارد. پرسش این است که این موقعیت، متضمن چه نتایجی در سطح جهان است؟
اگر نظام جهانی یک پیکر واحد در نظر گرفته شود، جمهوری اسلامی ایران، قلب این پیکره‌ی جهانی محسوب می‌شود. در مقابل، آمریکا طی نیم قرن تلاش نموده است تا به مغز جهان تبدیل شود. اکنون ایالات متحده، با وجود سازمان گسترده‌ای هم‌چون NSA توانسته است به ایجاد اینترنت در جهان مبادرت نموده و حافظه‌ی جهان را در 9 هکتار مساحتی که سوپر کامپیوترهای آژانس امنیت ملی آمریکا NSA در زیرزمین اشغال کرده‌اند، پدید آورد. این حافظه‌ی جهانی، روزانه سه میلیارد پیام را دسته‌بندی و ذخیره می‌کند.
موقعیت ایران به عنوان قلب در کنار موقعیت آمریکا به عنوان مغز این پیکره، شرایطی را پدید آورده که در یک بدن انسان می‌توان دید: قلب انسان بدون مغز، زنده می‌ماند، مانند بیمارانی که مرگ مغزی می‌شوند، اما مغز انسان، بدون قلب او زنده نمی‌ماند. موقعیت استراتژیک جمهوری اسلامی ایران متضمن سه نکته است:


الف- در میان 200 کشور جهان، جمهوری اسلامی قلب جهان Global heart محسوب می‌شود.
ب- آمریکا مغز جهان Global brain محسوب می‌شود.
ج- قلب، بدون مغز زنده می‌ماند، اما مغز بدون قلب زنده نمی‌ماند.
به یک نکته باید توجه داشت و آن هم این‌که وقتی کشوری دارای موقعیت جهانی است، به‌عنوان ثقل جهانی یا منطقه‌ای عمل می‌کند. مانند آمریکا، که چون موقعیت جهانی دارد، لذا خود را مرکز عالم می‌پندارد و سایر نقاط و مناطق را با خود می-سنجد. برای نمونه، در قاعده‌ی مرکز پیرامون که آمریکا خود را مرکز عالم می‌شناسد، در یک صد سال اخیر، جزیره‌ی جهانی (یا قاره‌های به هم پیوسته‌ی آسیا- اروپا) را که در موقعیت شرق آمریکا قرار دارند با نام کلی «خاور» می‌شناسد، سپس آن را به سه قسمت خاورنزدیک، خاورمیانه و خاوردور تقسیم می‌کند. در یک صد سال اخیر که منطقه‌ی ما از سوی آمریکایی‌ها خاورمیانه خوانده شده است، هر یک از مردم این منطقه که واژه‌ی خاورمیانه را برتافته و بازگو کند در واقع پذیرفته است که در حاشیه‌ی قطب! عالم امروز، یعنی آمریکا قرار دارد. حتی در 6 سال اخیر، آمریکا تلاش نمود با طرح خاورمیانه‌ی بزرگ، ابعاد آنچه را در یک صد سال گذشته توسط آدمیرال آلفردماهان تعریف شده بود گسترش دهد.
موقعیت جمهوری اسلامی به‌عنوان «هارتلند» جهان، در برابر موقعیت آمریکا به عنوان «برین‌لند» جهان، مفهوم خاورمیانه را متزلزل ساخته است و اکنون این پرسش مطرح است که « شرق میانه‌ی چه کشوری؟!». مانع اصلی طرح خاورمیانه‌ی بزرگ، جمهوری اسلامی بوده است، و لذا موقعیت فعلی ایران، به عنوان قطب جهان «خداگرا» و هم‌چنین «هارتلند» جهان، نظام بین-الملل را وارد صورت بندی جدیدی نمود که در سوی دیگر آن، آمریکا به عنوان قطب جهان «بشرگرا» و «برین‌لند» جهان مطرح است. اکنون اگر کسی آمریکا را به تبع موقعیت آن، مرکز عالم امانیسم بداند، مفاهیمی هم‌چون خاورنزدیک، خاورمیانه و خاوردور موضوعیت دارند، اما هنگامی که موقعیت ایران کنونی، آن را مرکز عالم خداگرا قرار داده، می‌توان از باخترنزدیک (کشورهای اروپایی ارتدوکس و کاتولیک) باخترمیانه (کشورهای پروتستان مرکز و شمال اروپا با محوریت آلمان) و باختردور (کشورهای آنگلوساکسن، شامل انگلیس، آمریکا، کانادا، استرالیا و نیوزیلند) نام برد.


چه عواملی این موقعیت ایران را تهدید می‌کند و آن را می‌فرساید؟
عوامل متعددی به عنوان تهدید این موقعیت ایران مطرح هستند. فهرست بلندی از تهدیدهای غربی‌ها علیه جمهوری اسلامی وجود دارد که همواره در تلاش‌اند تا این موقعیت را متزلزل و نابود و بی‌اثر سازند:

سکتاریزاسیون (فرقه‌گرایی)- بالکانیزاسیون (تجزیه‌ی سرزمینی)- گلوبالیزاسیون (ذوب در نظام سیاسی، اقتصادی و فرهنگی غرب به بهانه‌ی جهانی‌سازی)- واتیکانیزاسیون (تحدید نهاد ولایت فقیه)- لیبرالیزاسیون فرهنگی و اقتصادی- سکیولاریزاسیون- ایندیویدوآلیزاسیون تربیتی- امانیزاسیون اعتقادی- پرنوکراتیزاسیون سیاسی- الیناسیزاسیون اجتماعی و هویت زدایی به ویژه در نسل جوان- و مواردی دیگر.


راه‌های مقابله با این تهدیدها کدامند؟
بخشی از این تهدیدها باید توسط نهادهای حکومتی و دولتی خنثی شوند، و بخشی نیز توسط مردم. اما یک نکته میان هر دو مشترک است و آن هم نیاز به بصیرت است.
اگر مردم و حکومت مداران ندانند که کشور چه جایگاه و موقعیت ممتازی دارد و از وجود چنین نعمتی غفلت کنند، یقیناً آن را از کف خواهند داد. از سوی دیگر اگر این موقعیت را نشناختند، قطعاً متوجه تهدیدها و آسیب‌های آن نیز نخواهند بود، که این غفلت موجب خسارت‌ها و فجایع جبران ناپذیری خواهد شد. لذا بصیرت حکومت و مردم، عامل اساسی خنثی-سازی این تهدیدها و حفظ این موقعیت ممتاز به عنوان میراثی برای نسل‌های بعدی است.


این موقعیت چه ربط و نسبتی با حوزه‌ی فکری و فرهنگی ایران اسلامی شیعی پیدا می‌کند؟
موقعیت ژئوکالچر ایران امروز، عمیقاً متاثر از فرهنگ شیعی ایران است. اگر این فرهنگ نبود، انقلاب اسلامی ایران نیز نبود و حداکثر در حد یک انقلاب ملی رقم می‌خورد.
انقلاب اسلامی ایران، جهان را از حالت دوقطبی درون پارادایم امانیسم (بشرگرایی) که جهان را به دو قطب لیبرال کاپیتالیسم غرب و سوسیالیسم شرق تقسیم می‌کرد، به درآورد، و به جهان دوقطبی جامع‌تری رساند: جهان دوقطبی امانیسم (بشرگرایی) و تئوئیسم (خداگرایی).
پس موقعیت ژئوکالچر ایران در جهان امروز مقوم جهان ژئوپارادایم دوقطبی خداگرا- بشرگراست. و اگر فرهنگ ایرانی شیعی نبود، نظام دوقطبی نوین در جهان شکل نمی‌گرفت. اهمیت ژئواستراتژیک ایران در جهان از این روست که نه تنها خود یک قطب این نظام دوقطبی است، بلکه خود، این نظام را شکل داده است. این یعنی بازی‌گری در عرصه‌ی جهانی . البته مایل نیستم این مطلب به نوعی خود بزرگ‌بینی فرهنگی یا اعتماد بنفس کاذب بدل شود، زیرا موقعیت و جایگاه برتر داشتن، نیازمند زحمت و تلاش گسترده‌تر برای حفظ آن است. لذا از حیث توجه و تنبه عرض می‌کنم تا به نوعی بتوان حساسیت‌ها را نسبت به داشته‌ها و سرمایه‌های ملی و دینی برانگیخت.


با توجه به روی‌کرد انقلاب اسلامی به آینده‌ی جهان اسلام و نقش ایران در واقعه‌ی شریف ظهور حضرت ولی‌عصر(عج) جایگاه این موقعیت در این روی‌کردها چیست؟
با پدید آمدن نظام دوقطبی خداگرا- بشرگرا، موقعیت ژئوپارادایم ایران به عنوان مرکز جهان خداگرا، مقوم روی‌کرد انقلاب اسلامی در جهان اسلام به ویژه در حوزه‌ی الهام بخشی برای رهایی از سلطه‌ی بیگانگان بود که نمونه‌های آن در لبنان و فلسطین مشهود است. ظهور مهدی موعود(عج) متضمن حضور دین در عرصه‌ی زندگی بشر و تقویت قطب خداگرا و بسط جامعه‌ی موحدین و متقین در عالم است. موقعیت ایران کنونی، متضمن این حرکت بوده است و برای نهادینه‌سازی و تقویت آن باید تلاش کرد. گام بعدی که بسیار دشوار است، «دینی‌سازی سبک زندگی» بشر است. در واقع کار اساسی که روی‌کرد جدی انقلاب اسلامی، پس از تحقق نظام ژئوپارادایم امانیسم و تئوئیسم است، مسأله‌ی تحقق «سبک زندگی مهدوی» است. اگر سبک زندگی بشر مهدوی شود، زمینه‌سازی برای ظهور به نتیجه خواهد رسید. موقعیت ویژه‌ی ایران امروز، در این مسیر بسیار مؤثر است.


وظیفه‌ی دولت اسلامی و مردم در قبال این موقعیت در سطح منطقه‌ای و جهانی چیست؟
هر پدیده‌ی اجتماعی، در حرکت کلی خود از سه مرحله عبور می‌کند: ایجاد، حفظ و بسط. موقعیت کنونی محیطی ایران در نظام اجتماعی جهان امروز نیز از این قاعده مستثنی نیست.
مرحله‌ی نخست که مرحله‌ی ایجاد این موقعیت بوده، اکنون محقق شده است. باید این موقعیت را درک کرد.
مرحله‌ی دوم، حفظ این موقعیت است. وظیفه‌ی دولت و مردم در این مقطع حساس، حفظ و پاسداشت این موقعیت بسیار ارزشمند است. اما آن‌هم کافی نیست، بلکه باید به سراغ مرحله‌ی سوم رفت و مسأله‌ی بسط این موقعیت ممتاز را مدنظر داشت. اگر مرحله‌ی سوم، یعنی بسط موقعیت جمهوری اسلامی محقق شود، گامی در جهت زمینه‌سازی برای ظهور مهدی موعود(عج) محقق شده است.

هوشیاری و بصیرت دولت و مردم از یک‌سو، و اهتمام به بسط این موقعیت از سوی دیگر، وظایف کلی ما در نسبت با موقعیت ممتاز «ژئودکترین نهضت انتظار» محسوب می‌شود.



منبع | نویسنده : بانگداد به نقل از اندیشکده یقین   -  www.bangdad.com

Print  پرینت صفحه

 

 

منبع ما: http://www.bangdad.com/bangdad/pages/details.asp?id=493


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در پنج شنبه 89/1/26 و ساعت 6:50 عصر | نظرات دیگران()

وظیفه هالیوود در امریکا چیست؟ <\/h2>
سه شنبه ?? فروردین ???? ساعت ??:?? خبرنامه
نامه الکترونیک چاپ
خبرنامه دانشجویان ایران:مطلب زیر بخش اول تحلیل سریال امریکایی "آلیاس" توسط دکتر حسن عباسی است که به خاطر استقبال مخاطبان محترم از تحلیل های پیشین ارائه می شود.

دکتر عباسی فبل از این سریال هایی همچون "لاست"، "24" و ... را هم تحلیل کرده بود.

بخوانید:

فیلم هایی که امروزه در آمریکا و هالیوود ساخته می شود خیلی بیش از آنچه که تصور می شود دارای عقبه فکری هستند و در این آرا و آثار بخش عمده ای از تأثیر گذاریشان آن عمقی است که وجود دارد لذا من یک بحث مقدمه ای را در ابتدای این جلسه عرض می کنم خیلی اجمالی به یکی از این سریالها می پردازیم که فتح بابی بشود برای آن سری موضوعاتی که  سنگین تر و طولانی ترند.

شکل دهی به جامعه و جامعه سازی نیازمند طراحی است، وقتی شما بخواهید یک بنایی را بسازید نیاز به  یک طر احی دارید جامعه سازی و تمدن سازی هم مبتنی بر طرحی صورت می گیرد حال این طرح امروز عنصر اصلی انتقالش سریالها و در لایه ی محدود تری فیلم های سینمایی هستند در واقع دوره ای که فیلسوفان بنشینند کتاب  فلسفی بنویسند برای  طراحی  جوامع این دوره سر آمده  و امروز  فیلسوفان ماهیت رفتارشان ماهیت یک کارگردان یک سناریست و یک تهیه کننده یا هنر پیشه است.

این طرح مذکور در عرصه سینما به اجرا در آمده و پیش قراولانش را هنرمندان تشکیل می دهند هر چند رقیب جدی به نام بازی های کامپیوتری برای آنها چالش آفرین است اما به هر جهت در آینده ی مشخصی تأثیر این سریالها و در لایه ی دوم  فیلم های سینمایی در تمدن سازی  تأثیر بسیار مهمی خواهد داشت.

تا قبل از پیدایش سینما و تلویزیون این مسئولیت به عهده ی ادبیّات بود، ابتدا در قالب شعر و حماسه سرایی ایلیاد و ادیسه ی هومر به عنوان اولین مدح مکتوب غربی ها، مبنای تمدن سازی بود و بسیاری از رشته های علمی در علوم انسانی را که می بینید گزاره ها و فکس هایی که دارند مربوط به ایلیاد و ادیسه  است لذا اگر فِروید مثلا  عقده ی اُدیف را مطرح می کند یک انگاره است در ایلیاد و ادیسه ی هومر.

اگر در سیاست یا اقتصاد یا نظامی گری از پاشنه ی آشیل یاد می شود به عنوان ضعف استراتژیک یک تمدن مربوط به ادبیاتی است که در ادیسه ی هومر آمده این انگاره، انگاره‌ایست که 1000 سال قبل در پدیده ی شاهنامه ی فردوسی با آن مواجه بودیم و تأثیری که شاهنامه ی فردوسی در این حوزه ها داشت.

در  جامعه ی ما از چشم رستم تا خون سیاوش، از 7 خان رستم تا نوش دارو بعد از مرگ سهراب، تمام اینها ضرب المثل هایی است که فرهنگ و تمدن ساز بوده است لذا نقش های استراتژیکی که در ایجاد بنای تمدنی که اشعار و حماسه سرایی ها می توانستند صورت دهند بی بدیل است.

دوره ی بعد آن دوره ی متن های مقیّد است؛ در قالب متن های مقیّد اولین متن مقیّدی که تمدن سازی را صورت می دهد جمهور افلاطون است و به عنوان اولین طرح استراتژیکی که در غرب تعریف و مطالعه و بررسی شده.

جمهور افلاطون و آن آتوپیای  مورد نظر افلاطون و یاد و تقدیری که از جزیره ی گمشده ای به نام آتلانتیس آقای افلاتون می کند در  2500 سال گذشته غایت همیشه ی بشر غربی بوده. چند صد سال قبل از افلاطون گفته می شود که یک جزیره ی گمشده وجود داشته به نام آتلانتیس و از آنجا تفکری شکل می گیرد به نام تفکر آتوپیا و مدینه ی فاضله ای که بشر غربی 2500 سال است که منتظر است به وجود بیاید لذا اگر در شیعه "مهدویت" مسئله‌ایست که انسان دنبال آن است که در روزی زمانی کسی به عنوان امام زمان (عج) ظهور کند یک بی مکانی و بی زمانی مدّ نظر هست.

آکرونیا، شیعه جامعه‎‌ی آرمانیش را آکرونیا می گیرد یعنی عنصر زمان در آن مطرح است و انسان غربی در 2500 سال گذشته دنبال پیدایش جامعه‌ایست که آن جامعه بی مکان است و در واقع آتوپیا است. نگاه آتوپیا گرا ،نگاه آکرونیا گرا دو نگاهیست که در جامعه وجود دارد. اگر ما می گویم که از زمان غیبت کبری تا به امروز شیعه منتظر پیدایش آن روز است انسان غربی هم یک همچین افقی دارد این افق را اسمش را می گذارد آتوپیاسازی و آتوپیا گرایی. هرچند امثال ارنست فلوح به این نگاه خیلی تاختند در   نگاه چپ ولی واقعیتی است که جامعه ی غربی به دنبال آتوپیا هست. فیلسوفی که دستگاه فلسفی‌اش منتجّه به آتوپیا نشده است و فلسفه اش ناقص است.

زمانی ما می گوییم یک فیلسوف دستگاه فلسفی دارد هگل، کانت ،قبل از آنها خود افلاطون ،ارسطو ،دکارت،اسپینازا  و هر کس دیگری، زمانی دستگاه فلسفی دارد که دستگاه فلسفی اش منتجّه به یک مدل برای ارائه ی یک جامعه باشد و یک طرح استراتژیکی ارائه کرده باشد که آن را در قالب یک آتوپیا می شناسیم. اولین آتوپیای شناخته شده ی مکتوب جمهور افلاطون است . به عنوان اولین طرح استراتژیک مطرح است یعنی در دانشگاه های علوم استراتژیک اولین طرحی را که مورد مطالعه قرار می دهند در تاریخ طرح های استراتژیک جمهور افلاطون است و آن حسرتی که نسبت به آن آتلانتیس گمشده وجود دارد این که می گویند در دریای مدیترانه غرق شده .این 2000 سال بعد توسط کسی مثل دِیکِن آتلانتیس نو نوشته  می شود یک آتوپیای فرضی و در واقع خیالی که یک جزیره‌ایست و کلبه ای وسط آن است و سازو کارهایی که دارد بعدا توسط تاناسمور تحت عنوان  خود آتوپیا کتابی نوشته می شود به نام آتوپیا، افرادی مثل جِرِمی بِنِتام با اصالت منفعت می آیند این مدل را ربط می دهند، لیدِرو و دیگران تا به امروز.

امروز اگر شما چیزی به نام سریال لاست را می بینید اهمیّت دارد لاست همان آتلانتیس نو است. یعنی همان آتلانتیس گمشده ی افلاطون، همان new آتلانتیس دِیکِن،همان آتوپیای تاناسمور و آن 3 نفر شاخصی که در این فیلم می  بینید؛ جان لایک، جِرِمی بِنِتام و بِیبی کیوم یعنی بزرگان تفکران لیبرال صرف نظر از کشش ها و کنش هایی که در سریال لاست دیده می شود، لاست همان طرح استراتژیک غرب است . همان جزیره ی گمشده است، همان آتلانتیس نو است.

خود گمشدن که در فیلم می بینید کلمه ی گمشده و گمشدگان چیزی نیست جز همان آتلانتیس نویی که یک روز افلاطون گفت غرق شده و بشر  در به در دنبال این است که آن را پیدا کند.

پس نگاه آتوپیا گرا  ذات استراتژیک است که این از ایلیاد و اُدیسه ی هومر شروع شده و تا به امروز در قالب متن های مقیّد و در قالب فیلم خودشان را نشان داده است پس جمهور افلاطون به عنوان اولین طرح استراتژیک نگاه دِیکِن در آتلانتیس نو نگاه تاناسمور در آتوپیا نگاه بنتام در منفعت گرایی و.... نمونه های این قضیه هستند.

در ایران ابونصر فارابی متأثر از افلاطون و ارسطو، کتاب معروف مدینه ی فاضله را می نویسد یعنی یک کتاب آتوپیا در اندیشه فلسفه‌ی اسلامی داریم که همین کتاب مدینه‌ی فاضله ی ابونصر فارابی است. این کتاب را اگر ببینید یک مدینه ی فاضله را با سیستم ها و دستگاه های متعدد آن  می توانید در تاریخ طرح ها ی استراتژیک مورد نظر فیلسوفان اسلامی ارزیابی کنید متن های مقیّد جای خودشان را در دوره ی جدید، طی 200، 300 سال  گذشته به رمان ها و داستان می دهند.

جامعه‌ی آرمانی هر فیلسوف دیگر در قالب یک داستان خودش را نشان می دهد، در قالب یک رمان؛ به ویژه فیلسوفان قرن 20اُم عمدتا رمان نویس اند و در حوزه ی اگزی سَمپیالیزم فرانسوی  سارچ دوبوآ و البرت کاموآ و دیگران اندیشه و آرای فلسفیشان در واقع جامعه‌ی آرمانی مورد نظرشان  را در قالب یک داستان می نگارند.

تولستوی و دیگران در روسیه و افرادی که در انگلیس یا فرانسه این کار را دنبال می کنند ژاندر و نوعی از این  حرکت را ارائه می کنند که آن طرح های استراتژیکشان در این قالب خود  را نشان می دهد اوج این کار را شما در عصر استعمار می بینید در عصر استعمار 3 رمان اصلی یکی آلیس در سرزمین عجایب دوم رابینسون کروزوئه و سوم گالیور و جزیره ی  گنج رمان هایی استراتژیک است که حرکت استعماری انگلیس برای گرفتن سرزمینهای دیگر را توجیح می کند.

در آنجایی که انگلیس114 برابر سرزمین خود سرزمین های دیگر را اشغال می کند توجیه اینکه چه طور جزایر دیگر را می گیرد آفریقا را اشغال می کند آمریکا بعد از اینکه توسط کریستف کلمب کشف شد انگلیسی ها بیشتر روی آن سیطره پیدا کردند تا اسپانیایی ها. استرالیا و نیوزلند سقوط می کند؛ 10 هزار جزیره در حوزه ی متن اقیانوس آرام  یعنی مجموعه جزایر میکرونزی کلونزی و سولومون را اشغال می کند. تمام اینها به وسیله 3 کتاب داستان توجیهش می کنند که یکی آلیس در سرزمین عجایب دوم رابینسون کروزوئه و سوم گالیور و جزیره ی گنج که در کتاب بسیار مهمّ رابینسون کروزوئه توجیه می شود که چه طور کسی کشتی اش غرق می شود و در آن جزیره فرود می آید و آنجا افراد سیاه پوست جزیره را که وحشی هستند رام می کند و به آنها دین می دهد و برای خودش مسئولیت و رسالت قائل است که آنها را برگرداند.

دامنه ی ادبیات و دامنه‌ی رمان در دوره ی بعد در 100سال اخیر  با پیدایش سینما شکل جدیدی به خود می گیرد. این شکل جدید در قرن 20 اُم  از حالت مکتوب به حالت تصویری در می آید و در واقع فیلسوف و جامعه شناس و استراتژیک امروز دوربین دست می گیرد تصویر جامعه اش را شبیه سازی می کند و آن را ارائه می کند.

نگرش آتوپیا سازی و آتوپیاگرایی در جامعه‌ی امروز و آینده نه در قالب طرح ها‌ی استراتژیک مستتر در کتابها که در قالب فیلم ها خودش را نشان می دهد. همیشه گفته ام که در 3،2 سال اخیر اگر افلاطون امروزه بود با نظرات خودش به جای نوشتن کتاب جمهور حتما فیلم لاست را می ساخت. اکر دِیکِن هم بود هگل و کانت ،دیدرو،لایک و بنتام هم بودند اینها به جا ی اینکه کتابی بنویسند در این حوزه ،حتما طرح استراتژیکشان را در قالب یک فیلم و سریال منعکس می کردند.

دوره ی اخیر دوره ایست که بازیگر اصلی در این زمینه هالیوود است و هالیوود عنصر اصلی است اگر نگاه کنیم ببینیم که ..... هالیوود در این حوزه پرچم آمریکاست؛ نماد آمریکا به عنوان یک عقاب چشمی دارد و چشم آن عقاب همان آمریکاست یا هالیوود است، ما هالیوود را عنصر اصلی و چشم این تمدن می دانیم. در واقع می توان گفت آمریکا غیر از هالیوود هیچ چیز دیگری نیست اهمیت هالیوود  و دستگاه image سازی و تصویر سازی و فضاسازی تمدنی یک سو و همه صنعت و اقتصاد و قدرت  نظامی آن کشور هم یک سوی دیگر.
هالیوود بعد از ضعفی که در انگلیس پیش آمد و انگلیس فرو پاشید؛ فضای ابَر قدرتی آمریکا فراهم شد لذا 4،3 دوره را تا این مرحله طی کرد و پیش قراول حرکت تمدنی آمریکا و تمدن امروز بشری بوده است. دوره اول دوره ی  45 سال، جنگ  موسوم به جنگ سرد است 1945-1990.

نقش هالیوود نقش بسیار بی بدیلی در این دوره بوده است و در بین چند کار اصلی که باید انجام می شد در اولویت اول کاری که باید صورت می گرفت این بود که تقابل جهان دو قطبی را که بین شوروی و آمریکا شکل گرفته بود را نشان می داد این تقابل اولین مسئله اش نشان دادن این است که آن سوی دیوار قرمز، آن سوی پرده ی آهنین یک دشمن شدیدی به نام کومونیسم وجود دارد.

سلسله فیلم هایی که آن زمان تحت عنوان جیمز باند ساخته شد در دهه ی 1960 شروع شد و تا بعد از فرو پاشی شوروی ادامه پیدا کرد 6،5 هنرپیشه ی شاخص در آن بازی می کردند با شون کَنِری شروع شد راجر مور، تیماتی دالتون، جورجز لاوَنلدی وپیِر.... ودانیال کِرَک و دیگران تعدادی از فیلم ها یجیمز باند مأمور 007 را بازی کردند؛ این سری فیلم ها ابتدا با خاطرات افسر نیروی دریایی انگلیس شروع شد که برای افسر اطلاعاتی intelligens servise سرویس اطلاعاتی انگلیس طرح اقدامات جهانی را می ریخت مربوط به دوره‌ی استعمار و یک افسر اطلاعاتی جهانی که در همه جای دنیا مأموریت ها‌ی نجات جهان را رقم می زد. در بعضی جاها برای حفظ جهان روبه روی شوروی و در مواقعی هم با شوروی ها بودند .  یک دوره ی بیش از سی سال مجموعه ی فیلم های جیمز باند که درست است که ذات کار انگلیسی بود و هنر پیشه ها عمدتا انگلیسی ایرلندی بودند اما سرمایه گذار و سازنده ی اصلی هالیوود بود هالیوود تقابل بین شرق و غرب را در این دسته  فیلم ها نشان می داد و عصر سیطره ی سرویس های اطلاعاتی بود لذا شما قدرت نظامی را همیشه در مناسبات سخت افزاری  فائق می بینید  اما واقعیت این است که در دوره ی جنگ سبز و بعد از آن عصر سیطره ی دستگاه های اطلاعاتی است.

عصری است که عناصر به نام  آن دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی با اشراف اطلاعاتی بر صحنه امنیت ملی را برای جامعه شان رقم می زنند این است که در همه جوامع بزرگترین شورای عالی ،شورای عالی امنیت ملی است.

برگردیم به  40 سال پیش یا همان اواسط دهه ی 60 و جایی که آقای شون کَنِری فیلم 007 و جیمز باند را بازی می کند و تا به امروز این یک ادبیات ویژه ای را در مناسبات جهانی  ایجاد کرده است ادامه دارد و سری 2اُم این فیلم ها که تقابل شرق و غرب را نشان می داد یا کوچک شده و مینیاتوری شده ی تقابل شوروی  و آمریکا در یک رینگ مشت زنی و یا کشتی کج نشان می داد سری فیلم ها ی راکی بود که با بازی فیلدِر فِرِستالونه توسط هالیوود رقم خورد که این تقابل متأثّر از پیمان هایی بود که در ایالات متّحده و اروپا بین آمریکا و شوروی منعقد می شد مثل پیمان سالت 1، سالت 2 ،پیمانهای منع گسترش سلاحهای هسته ای  و  پیمانهایی مثل ADM.

در این دسته از موارد هرگاه زد و خوردی بین آمریکا و شوروی به وجود می آمد سال بعد در قالب یک فیلم کوچک مینیاتوری و محدود می شد و نمونه و ماکت آن به افکار عمومی القا می شد، سال گذشته در 1387 آمریکایی ها یک فیلمی ساختند که "نیکی یوروک" هنرپیشه ی معروف این فیلم را بازی کرد و شبیه همان سری فیلم های راکی بود که فیلدِر فِرِستالونه بازی می کرد در این فیلم هم که "کشتی گیر" نام گرفته بود یک سوی قضیه نیکی یوروک بود و از سوی دیگر کسی که نماد ایران بود و در رینگ کشتی کج آن دو بندش پرچم ایران بود و آرم الله روی آن بود ،اسم آن فرد "آیت الله" بود و لحظه ی آخر هم وقتی فرد، نیکی یوروک را شکست می دهد پرچم ایران را بر می دارد میله ی پرچم را می شکند یعنی میله را گردن نیکی یوروک می اندازد و او را می کشد و پر چم را با زانو اش می شکند و پرت می کند اما فضایی که از تقابل آمریکا با کشور دیگری به وجود می آید  کوچک آن را و ماکتش را  در حوزه ی سیا ست جهانی در یک رینگ مشت زنی و رینگ مسابقه ی فوتبال یا یک مسابقه ی بسکتبال یا یک زدو خوردی که نماد دو حوزه ی تمدنی در آن باشند.

ولی می بینیم که یک فیلم بسیار ضعیف شرکت می کند ولی تا زانوی کارهایی که  فیلدِر فِرِستالونه و ترکاچوف در آن مجموعه راکی و مجموعه ی رَمبو ساختند نتوانست برسد. آنچه اهمیّت دارد این است که پیام فیلم های راکی پیام زد و خوردِ شرق و غرب بوده است .

اولین مسئولیت و مأموریت هالیوود در دوره ی جنگ سرد تبیین تقابل دو قطب شرق و غرب و شریر نشان دادن پشت پرده ی آهنین بوده است. دومین مأموریتش اَبَر قدرتی آمریکا بود اینکه بالاخره انگلیس به عنوان یک سوپر پاور دوره‌اش تمام شد و در جنگ جهانی دوم تضعیف شد و یکی یکی از کشور های مستعمره اش را از دست داد.

آخری آن که شاخصه اش هند بود را در سال 1949 از دست داد و در این مرحله است که می بینیم سوپر پاوری به نام آمریکا باید شکل بگیرد .برای القای اینکه آمریکا سوپر پاور و اَبَر قدرت است کارتونی ساخته شد به نام سوپر مَن یعنی القای اینکه تک تک آدم های این جامعه اَبَر انسانند

ادامه دارد...

 

منبع ما : http://www.iusnews.ir/news/37-1/9252-1389-01-24-02-09-58.html


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در سه شنبه 89/1/24 و ساعت 11:49 صبح | نظرات دیگران()

دکتر داوری
تکه ای از مناظره ی دکتر داوری و دکتر نوبخت در برنامه روبه فردا
شاخص فلاکت از کجا آمد؟!

+ یکی از معجزات موسوی در مناظره ها اختراع شاخص فلاکت بود!

??? کیلوبایت
دانلود کلیپ صوتی

شادی روح امام و شهدا صلوات

منبع ما :
http://mobarezclip.com/
 نوشته شده توسط گروه خبری روز در سه شنبه 89/1/10 و ساعت 7:7 عصر | نظرات دیگران()
مصاحبه منتشر‏نشده دکتر الهام با ویژه‏نامه نوروزی خراسان
آنها که میلیونها لوح فشرده در تخریب احمدی‌نژاد توزیع کردند، یک لوح هم در دفاع از خودشان توزیع می‌کردند

گروه سیاسی: از حدود یکماه قبل روزنامه خراسان درخواست مصاحبه با دکتر الهام را برای ویژه نامه نوروزی این روزنامه داشته و بدلیل اشتغالات ایشان برای تنظیم وقت مصاحبه پیگیریهای مکرری نیز انجام دادند تا اینکه این مصاحبه روز سوم اسفند 88 با طرح سوالات صریح و چالشی انجام شد و متعاقب آن اصلاح و غلط گیری مصاحبه نیز صورت پذیرفت.

به گزارش رجانیوز در اقدامی خلاف اصول اخلاقی و مذهبی و عرف حرفه ای روزنامه نگاری وپس از آنکه ویژه نامه نوروزی روزنامه خراسان امروز در دسترس عموم قرار گرفت شاهد عدم درج مصاحبه بودیم و پس از پیگیری خبرنگار محترم با عذرخواهی شدید و ابراز تاسف از این اتفاق، علت آنرا مخالفت شدید شخص آقای مسیح مهاجری مدیر مسوول روزنامه جمهوری اسلامی و رییس هیئت امنای روزنامه خراسان با درج مصاحبه دکتر الهام و حذف آن در آخرین لحظات چاپ ویژه نامه بوده است.

این در حالی است که همواره و از جمله در این مصاحبه موافقت دکتر الهام با انجام مصاحبه اختصاصی با یک رسانه ، منوط به درج کامل متن مصاحبه بوده است. با ابراز تعجب از سعه صدر مدیر مسوول روزنامه جمهوری اسلامی که اکنون به روزنامه خراسان نیز گسترش یافته است ، متن کامل پرسشهای خبرنگار روزنامه خراسان و پاسخهای دکتر الهام را که بیشتر درباره حوادث پس از انتخابات بوده است تقدیم می داریم:

- به نظر شما ریشه اتفاقات بعد از انتخابات دهم در کجا بود؟
معتقدم که این پدیده مربوط به دوره بعد از انتخابات نیست، ریشه قضیه از جریانی نشأت می‌گیرد که به دنبال تغییر محتوای نظام است. با نگاهی به عقب باید این مسائل در اواسط دوره سازندگی ریشه یابی کرد. در واقع شکل‌گیری کارگزاران سازندگی از بطن دولت و تلاش برای ماندگاری یک طیف فکری در قدرت کلید این جریان است. اگر سابقه را مرور کنیم خواهیم دید کارگزاران این جریان می‌خواستند گردش قدرت را محدود کنند. بحث دائمی شدن ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی و عبور از محدودیت‌های قانون اساسی برای کنترل قدرت نبض این حرکت بود. این مسأله می‌توانست انحراف بنیادین ایجاد کند، این مسأله مهار شد و نقش اصلی در رفع این قانون‌شکنی هم بر عهده رهبری بود.

گام بعدی کنترل و سایه‌ افکندن بر روند کنترل قدرت در قوه مجریه است که با شکل‌گیری جریان دوم خرداد دنبال شد، این موضوع در دو قالب دنبال شد: یک قالب تقلب گفتمانی و یک قالب القای بی‌اعتمادی بود. تقلب گفتمانی یعنی با ارزیابی نارضایتی عمومی مردم از کارکرد دولت‌ هاشمی سنجیده شود و با استفاده از آن امید به تغییر برای مردم ایجاد کرد. و این انگیزه‌ای برای مشارکت گسترده شد. این اتفاق افتاد؛ جریانی که در دوم خرداد روی کار آمد از طرف همان جریانی پشتیبانی شد که در دل قدرت بود ولی القای بیرونی این بود که رفتار ناصواب دولت سازندگی اصلاح خواهد شد. مردم این جریان را داخل نظام ارزیابی می‌کردند. بی‌اعتماد ‌سازی هم به خاطر این بود که تصور می‌شد گفتمان جریان راست پیروز خواهد شد و باید شرایط را تغییر داد و در این راستا با القای شبهه تقلب فضای ‌جامعه را نگران کرد. کاهش اعتماد ایجاد کرد. طنز «بنویسید خاتمی بخوانید ناطق» محصول این القای تقلب است که کلید آن را آقای هاشمی در نماز جمعه زد.

دولت اصلاحات هم که بر سرکار آمد دست به اقداماتی زد که از آن به عنوان دوره گذار یاد می‌شود. حرکت در بستر مطبوعات برای ایجاد زمینه، اصلاحات و تغییرات در قانون اساسی که بخشی از آن در تغییر خود قانون مطبوعات و بخشی در لوایح موسوم به دوقلو بود و همچنین گفتمان سازی سکولاریستی در کشور و تخریب ساختارهای محتواساز نظام مثل شورای نگهبان و همگرایی با گفتمان حقوق بشر غربی در این دوره اتفاق افتاد ، این جریان به دلیل عدم پاسخ‌گویی به مطالبات واقعی مردم و آشکار شدن حساسیت عمومی نسبت به ارزش‌های و مراقبت‌های رهبری مهار شد و به تدریج در مجلس هفتم و در انتخابات نهم یک رجعتی به گفتمان انقلاب صورت گرفت و تلاش‌های تغییر در درون نظام، استحاله و براندازی نرم ناکام ماند.

انتخابات نهم این ناکامی را خیلی محکم نشان داد و در واقع برگشتی به گفتمان انقلاب و امام صورت گرفت. تلاش دولت در پاسخ‌گویی به مطالبات واقعی مردم، دولت را کارآمد نشان داد. لذا انتخابات دهم نقطه تلاش جدی و بسیج همه جریانات شکست خورده در برگرداندن این آب رفته به جوی بود، هماهنگی و همگرایی که داخل و خارج کشور صورت گرفت دنبال آن بود تا روند رجعت به گفتمان انقلاب که همان گفتمان عدالت بود را محدود و در نهایت از دور خارج بکنند، اما روشن شدن مرزبندی‌ها مانع از پیشروی این روند شد. حساسیت مردم و اعتماد آن ها به دولت این حرکت را که تلاش می‌کرد با استفاده از ابزار تقلبی و گفتمان تقلبی؛ گفتمان موازی و تقلبی بسازد و در حقیقت محتوای نظام را مخدوش کند، از ریشه برانداخت.

چهره‌هایی که صورت گفتمان امام را داشتند اما حقیقتشان عبور از امام بود؛ آن‌ها گفتمان تقلبی را به راه انداختند. تا فضای مطلوب گرایش به آرمانهای امام و انقلاب را منافقانه مصادره کنند. مرزبندی‌ها به‌خصوص در مناظرات انتخاباتی حقیقت را روشن کرد. این‌ها برای تحقق اهدافی که از قبل برنامه‌ریزی شده بود و من فکر می‌کنم می‌توان آن را کودتای نرم نامید خیلی زود با سناریویی از پیش تعیین شده، موضوع تقلب (در صورت ناکامی) در انتخابات که آن را حدس می‌زدند را طرح کردند. لذا این طیف با این اهداف روشن آمده بود، حتی خود آن‌ها باور تقلب را نداشتند؛ بلکه این موضوع یک برنامه بود، لذا امر را مشتبه کردند و حوادث بعد از انتخابات را کلید زدند، حوادث بعد از انتخابات دنباله حوادث این دو دهه بود، هدف آنها تهی‌کردن محتوای نظام و فقط نگه‌داشتن ساختار صوری نظام بود. هوشمندی عمومی در مقابل یک تهاجم نرم، تغییر تفکر، غفلت و خیانت هر یک می‌تواند عواملی باشد تا کارکرد چهره‌هایی را که در این مسیر نقش عمده ایفا می کردند را تحلیل کند. بنده فکر می‌کنم داوری عمومی این افراد را خائن بداند اما این مهم نیست.

مهم آن است، که به تعبیر مقام رهبری گاهی نتیجه غفلت‌ها با خیانت یکسان است. بنابراین بنده فکر می‌کنم از نظر خارجی ما یک دشمن سی‌ساله برای براندازی نظام داریم ابزارهای داخلی آن می‌تواند عواملی باشد که پیگیر استحاله و حذف محتوای نظام بودند. این مسأله قبل از انتخابات همگرایی خارجی و داخلی پیدا کرد و به این علت در این دوره تبلور پیدا کرد که چنان‌چه گفتمان انقلاب و امام تثبیت می‌شد (که این هم اتفاق افتاد) برگشت جدی به عقب برای آن‌ها دشوارتر می‌شد. و هدر شدن فرصت‌های آتی آن‌ها را در پی داشت.

- پس زمانی که دولت اصلاحات روی کار بوده، همان زمان هم به ساختار جمهوری اسلامی اعتقادی نداشتند؟

همه قراین موجود شاهدی بر این موضوع است؛ یک قسمت از جریانی که آن ها دنبال کردند قانون مطبوعات بود. از مطبوعات به‌عنوان ابزار فضا سازی و ابزار نرم برای تغییر استفاده شد که با حکم حکومتی مقام رهبری متوقف شد و این نشان می‌دهد که طرح این موضوع برای حفظ نظام یک بحث جدی بود. این‌ها برای استمرار جریان خود متوسل به خشونت شدند و به دنبال آن کودتای 18تیر 1378 را طرح‌ریزی کردند که به وسیلة مردم سرکوب شد.

در مجلس ششم از طریق ساختار سازی به اصطلاح قانونی این حرکت به شدت دنبال می‌شد. بحث تعارضات جدی با شورای نگهبان بیشتر در این دوره دیده می‌شد. خود آن‌ها هم صراحتاً در دوران اصلاحات خاتمی را کنش‌گر، عصر گذار نامیدند. گذار به چه‌ چیزی؟ رسما هم گفتند گذار به نظام دموکراسی و دموکراسی یعنی ساختار کاملا سکولار و این طیف بعداً تبدیل شد به همین اتاق فکر کودتای سبز که این فرآیند را در عرصه سیاسی و فرهنگی دنبال می‌کنند. ولی ساختارهای نظام هم محکم بود و هم عبور از این وضعیت سخت بود، و به همین خاطر هدف اصلی را اصل ولایت فقیه قرار دادند که هم ذهنیت‌های غلط نسبت به جایگاه عملی ولایت ایجاد کنند و هم در عمل شروع به حذف ولایت فقیه از مدیریت مؤثر کشور کردند و تا فقط جنبه تشریفاتی به آن بدهند. در این دوره خیلی تلاش کردند تا در ذهن جوانان ولایت فقیه را مزاحم آزادی‌های جامعه تلقی کنند.ولی مواضع روشن و رویکرد‌های مبنایی دفاع به موقع از حقوق ملت به وسیلة ولایت فقیه این تلاش‌ها را خنثی می‌کرد.

- چگونه این جریان از سال 78 تا 88 توانستند از حمایت یک طیف خاص که عموماً قشر دانشجو یا به اصطلاح روشنفکر بودند، به حمایت قسمتی از توده مردم هم در سال 88 دست پیدا کنند؟

بنده تقلب گفتمانی را ریشه مسئله می‌دانم؛ تقلب گفتمانی یعنی یک گفتمان جعلی را پرچم خودت قرار دهی که به آن‌ اعتقاد نداری؛ این یک تقلب و جعل معنوی است؛ شاخص میرحسین موسوی، ‌عنوان نخست‌وزیر امام بود و شعار اولیه او احیای ارزش‌های امام. لذا این رفتار قابلیت جذب را داشت ولی حقیقت این قضیه و پشتیبانان این گفتمان کسانی بودند که هیچ سنخیتی با گفتمان امام نداشتند به ‌هر حال با فریب و جعل حمایت برخی را جلب کردند اما موفقیتی پیدا نکردند. این‌ها می‌خواستند مردم را گول بزنند و توفیقی هم در این جهت پیدا کردند، چون‌ این ها با این شاخص‌ها آمدند و شفاف نبودند. از طرفی یک گروه اقلیتی هم که به دنبال تغییر نظام بودند هم با آنان همراه شدند چون به دروغ بودن این گفتمان ایمان داشتند.

بحث دیگر هم رقابت‌های شخصی انتخاباتی در این دوره بود که بین‌ اصولگرایان شکافی هم ایجاد کرد و مسائل شخصی که طیفی با شخص احمدی‌نژاد داشتند هم در شکل‌گیری این قضایا بی‌تأثیر نبود. بعضی بخل‌ها، تنگ نظری‌ها و حسادت‌ها هم به این موضوعات دامن زد. البته این هم برنامة تبلیغاتی آنها است که شکاف بین روشنفکران و نخبگان و مردم را دامن بزنند. و این اختلاف را برای اهدافی که در جایگزین دموکراسی لیبرال به جای مردم‌سالاری دینی ایجاد کنند. و این نقطة حذف مردم است.

- خود عملکرد دولت، مناظره ها، حمایت بعضی از اعضای شورای نگهبان از یک کاندیدا در اتفاقات بعد از انتخابات چقدر سهم داشت؟

معمولا حمایت های شورای نگهبان اگر به صورت طرفداری از کاندیدای خاصی مطرح باشد. در جامعه اثر منفی و معکوس دارد بنابراین در این اتفاقات نقشی ندارد. اما برخی افراد به عنوان شخصیت حقیقی خودشان موضع سیاسی دارند. در یک قالب حقوقی غیر از شورای نگهبان عضویت دارند. مثل جامعه مدرسین حوزه علمیه که بعضی از اعضای آن ها در شورای نگهبان عضویت دارند، خیلی از اعضای شورای نگهبان هم سمت هایی دارند که در مسائل سیاسی ورود می‌کنند مثل خطیب جمعه و به این اعتبار اظهار نظر می‌کنند تا آن نهادهای سیاسی و دینی موضع‌گیری می‌کنند. اینها طبیعی است. جامعه این امور را به منزله طرفداری شورای نگهبان نمی‌شناسد.

- دولت چه نقشی داشت؟

خدمت رسانی و محدود نبودن دامنه خدمت دولت به خواص، نقش کارآمدی نظام را بالا برد و کارآمدی نظام را افزایش داد و این کاملا موثر بود و اثر حقیقی و مثبت داشت. در واقع عامل اصلی پیروزی کارآمدی دولت بود. که تجلی کارآمدی نظام اسلامی و گفتمان امام بود.

- منظور رفتار دولت در حول و حوش انتخابات است مثل بعضی از موارد که ایجاد شائبه می کرد: مثلا پرداخت سود سهام عدالت، پرداخت معوقه حقوق بازنشستگان در نزدیکی انتخابات یا نوع مناظرات که اخلاق انتخاباتی خیلی در آن رعایت نشد. این موارد تأثیری بر اتفاقات بعد از انتخابات ندارد؟

نه، این ها همان سناریویی است که اگر همه این ها هم نمی بود توجیه‌های دیگری می شد امیرالمومنین می‌گویند نفاق برای هر دری کلیدی دارد، یعنی در واقع برای هر شرایطی برنامه آتی دارد و اتفاقا عصبانیت جریان رقیب هم از کارآمدی دولت بود. خیلی از این اتهامات دروغ بود مثلا توزیع سود سهام عدالت در سال دوم دولت هم انجام شده بود. سیستم اداری ممکن است مشکلاتی داشته باشد. در یک جا سریع تر و به موقع عمل کندو در یک جا با تأخیر عمل کند. در زمان شروع سفرهای استانی جریانات تبلیغاتی همان روز اول می گفتند این ها تبلیغات انتخاباتی است، در حالی که دولت نهم تازه شکل گرفته بود؛ اگر کسانی بتوانند با جلب افکار عمومی و خدمت به مردم فضا را برای اعتماد به خودشان فراهم کنند اشکالی ندارد. نتیجة موضع‌گیری و تحلیل آنها این است که شما هیچ وقت به مردم خدمت نکنید چون در اثر خدمت ممکن است اعتماد مردم جلب شود و مردم بعدا به شما رأی دهند!! این چه نسخه ای است که می پیچند. این درست به مانند آن است که بگویند شما پلید باشید تا به بهشت نروید. در حالی که وظیفه دولت خدمت به مردم است. اما مناظرات بسیار موثر بود، هیچ اشکالی نداشت و بداخلاقی هم نبود.

- موثر یعنی مثبت بود؟

مثبت بود در جلب مردم، بالا رفتن مشارکت و اعتماد به احمدی نژاد.

- اخلاق انتخاباتی هم کامل رعایت شد؟

در این بحث بنده اشکالی نمی بینم، چون مسئله شفاف سازی بود. در فضایی که گفتمان تقلبی در حال حرکت خزنده است، شفاف سازی صراحت و صداقت تبیین کننده است و عصبانیت آن طیف از مرزبندی بود، مرزبندی بین آقای موسوی و نسبتش با گفتمان توسعه و اصلاحات و دقیقا روسای این دولت ها. این یک سوال طبیعی است و اصلا بحث های انتخاباتی همین است. - شما یک حقوق دان هستید به لحاظ حقوقی اشکالی ندارد در مقابل افکار عمومی اتهاماتی به شخصی در غیاب او وارد شود که فرصت دفاع ندارد؟ من در اظهارات آقای احمدی‌نژاد تهمتی ندیدم.ولی دولتی که به عنوان مظهر و نماد قدرت قرار می گیرد این حق را برای ملت و تاریخ ایجاد می کند که او را نقد کنند. بنده یک عضو در حد وزیر از یک دولت و یک نظام بزرگ بودم الان هم 7 ماه است که دیگر مسئولیتی ندارم ولی هر از چندی رسانه ها یک سویه به نقد بنده می پردازند. بنده باید این را بپذیرم و این هیچ اشکالی ندارد و نقد و نقادی طبیعت کار سیاسی است. در مناظرات مسائلی مطرح شد. مسائلی که پرسش‌های افکار عمومی بود. منعی هم برای پاسخ به آن ها وجود نداشت. شخص ثالث حضور دارد، در جامعه حضور دارد و می تواند پاسخگو باشد. این طبیعت آزادی سیاسی است.

امیرالمومنین در خطبه شقشقیه سه خلیفه قبل از خودش را خیلی شدید نقد می کند. هیچ کدام از آن‌ها هم حضور ندارند، یعنی دقیقا اشکالاتی که بر حرکت و رفتار این جریانات وجود دارد ارزیابی می کند و در تاریخ می‌ماند. می‌گویند چرا طرفهایی که در مناظره نبودند آن ها پاسخ ندادند، چه منعی برای پاسخ داشتند. آنها که میلیونها لوح فشرده در تخریب احمدی‌نژاد توزیع کردند یک لوح هم در دفاع از خودشان توزیع می‌کردند. فضای رسانه ای گسترده ای در دست آنها بود که می توانستند پاسخ دهند ولی ترجیح دادند پاسخ ندهند. شاید هر پاسخی می دادند افکار عمومی را علیه خود حساس تر می کردندو منافع شان ایجاب می کرد که از این قضیه با سکوت عبور کنند.

- شما در سخنرانی اخیرتان انتقادات تندی را خطاب به آقای هاشمی مطرح کردید، این در حالی است که رهبر انقلاب در خطابه 29 خرداد و بعد از آن در خطبه عید فطر از ایشان حمایت کردند و فرمودند بعضی از اتهاماتی را که مطرح می شود، قبول ندارند. این صحبت های شما چون بعد از این صحبت ها بوده با نگاه رهبری در تعارض نیست؟

خطبه 29 خرداد رهبری می توانست فصل ختام این بحث باشد اما بعد از 30 خرداد اتفاقاتی که افتاد نشان داد آن ها به این تدبیر و گذشت رهبری تمکین نکردند بعد از 30 خرداد وقایع تندتری پیش آمد و استمرار پیدا کرد. خطابه آقای هاشمی بعد از خطبه 29 خرداد مقام معظم رهبری نشان داد که تبعیت از موضع رهبری نکردند. آقای هاشمی به رغم صحبت های رهبری در اساس تشکیک کرد و تحریک به بحران‌سازی نمود؛ اگر آقای هاشمی پشت بحران نمی ایستاد این بحران کششی برای استمرار نداشت. بعد از عید فطر هم که ایشان همان مواضع را اتخاذ کردند و برگشت نکردند. در طول زمان هم مواضع ایشان در زمان تنفیذ وبعد آن مواضعی بود که نشان می داد این ها به استمرار این بحران اصرار دارند. به خصوص رهبری، تکلیف به شفافیت در مواضع داشتند و مواضعی که رهبری داشتند یک دوران اتمام حجت با این جریان بود، الان حجت تمام شده است و این ها در عمل نشان دادند که حاضر نیستند در مسیر تعیین شده رهبری حرکت کنند بنابراین مسئولیت این رفتار با خودشان است و باید هزینه آن را بپردازند و مردم خود را معطل این کژتابی ها نمی کنند و بالاخره این جریانات را از سر انقلاب حذف خواهند کرد.

- پس این گونه اظهارنظرها مشکلی ندارد؟

مشکلی نمی بینیم، بلکه بالعکس تکلیف را در آن می بینم که مرزبندی ها روشن شود و نسبت افراد با امام، رهبری و گفتمان انقلاب معلوم شود ما چند رهبری که در کشور نداریم، رهبری واحد است. انقلاب ما چهلستون نیست. انقلاب ما یک ستون دارد و آن رهبری و ولایت است. اگر ما بخواهیم تشکیک و تفکیک در اصل و اساس رهبریت ایجاد کنیم این نقطه مبدأ و اساس فتنه خواهد بود.

- رهبری سیاست نظام را جذب حداکثری و دفع حداقلی اعلام کردند اما بعد از آن فضا به گونه ای پیش رفت که احساس می شد بعضی از افراد تندرو متعلق به طیف حامیان دولت علاقه مندند طرف منتقد و معترض را به کل حذف کنند. این روند به نظر شما باعث نمی شود برخلاف نگاه رهبری نهایتا تبدیل شود به دفع حداکثری و این در تناقض با سیاست های نظام نیست؟

خیر؛ مصداق و شاخص جذب حداکثری ملت است؛ ما باید یک ملت را حفظ کنیم یا هاشمی را حفظ کنیم؟ ما هیچ وقت یک ملت را قربانی یک فرد نمی کنیم. انتخابات دهم همین را مطرح می کرد. فشار بر این بود که یک ملت فدای یک فرد شود و به خاطر خوشایند یک فرد خیلی از حقایق مکتوم بماند اما این اتفاق نیفتاد. انتخابات این پیام را داشت؛ بنابراین یکی از شاخص های صحبت های رهبری این است که افراد موضوعیت ندارند و افراد بر ملت مرجح نیستند ولو این که سوابق ارزشمندی داشته باشند؛ افراد باید خود را با این حقیقت محک بزنند، حقیقت اسلام، انقلاب و مردم؛ اگر این را بپذیرند و در این چهارچوب باشند نظام کسی را به خاطر اشتباهات دفع نمی کند. اما اگر کسانی دائم برای خود حق تخریب بنیان های نظام را قائل باشند و به خودشان اجازه دهند با سوء استفاده از مصادر قدرت آنچه که از نظام به دست می‌آورند بخواهند بنیان افکنی کنند و بر شاخ بنشینند و بن ببرند، خب این سوء استفاده از قدرت است. این معنا ندارد که چون مرا می بایست به هر قیمتی جذب می کردند، من هم مجاز هستم به هر قیمتی هر کاری انجام دهم. هر کس کارش باید در چهارچوب قانون باشد. قانون گرایی هم یکی از شاخص هایی است که رهبری فرمودند، اگر برگردند به قانون و چهارچوب های نظام اشکالی پیش نمی‌آمد و پیش هم نخواهد آمد.

- در این موقعیت فعلی باید دفع بشوند یا خیر؟

آن ها خودشان دفع شده هستند، باید برگردند، الان باید تصمیم بگیرند حرکاتی که در طول هشت ماه بعد از انتخابات انجام دادند تا 29 خرداد قابل اغماض، از 29 خرداد تا روز قدس قابل اغماض، از روز قدس تا 13 آبان قابل اغماض، از 13 آبان تا 16 آذر قابل اغماض، از 16 آذر تا عاشورا چه؟! به نظر من عاشورا نقطه پایانی بود، چون عاشورا نقطه وحدت اساسی اعتقادی آحاد مردم بود چون بعد از آن 9 دی رقم خورد، بعد از عاشورا هم این آقایان شفاف سازی نکردند لذا این ها دفع شده هستند. یک راهی باید پیدا کنند. این ها مسیر خود را کج رفته اند و می توانند برگردند. توبه را برای همین شرایط گذاشته اند.

- شما فرمودید این افراد اگر می خواستند می توانستند این جریان را کنترل کنند. در حال حاضر اگر بخواهیم یک همگرایی در کشور ایجاد کنیم نیازی به همراهی این آقایان نداریم؟

معنی حرف من این نیست که کشور بدون اینها نمی‌چرخد و چون می‌توانند فتنه کنند باید به آنها باج داد. آنها خودشان فرصت ها را در این قضیه از دست دادند، چون این آقایان را مردم دفع کردند و تمام شد ما برای مرده هزینه نمی کنیم اما خطر برنامه ریزی دشمن نمرده است. حالا معقول نیست برای چیزی که هزینه ای ندارد مزد بپردازیم و این باج گیری است. رهبری هم فرمودند باج نمی دهیم. نظام جمهوری اسلامی در عرصه سیاست خارجی هم به هیچ کس باج نمی دهد.

- پس عملا مشکلات داخلی بعد از انتخابات تمام شده است؟

وقتی که سرود ملی جمهوری اسلامی نواخته شود همه به پا می خیزند. این احترام ملی است و به خاطر ورود یک شخص خاص مردم قیام نکردند. بعضی ها تصور کردند این خیزش مردم به خاطر آنهاست، سرود که تمام شد مردم هم به مسیر خودشان ادامه دادند، آن ظرفیت سیزده میلیونی –که برخی ها می خواستند آنرا برای خود مصادره کرده و از نظام باج بگیرند- دیگر وجود خارجی ندارد و فتنه دفع شده است. جامعه یک جامعه پویاست و دشمن هم یک دشمن مستمر است. حق و باطل هم همیشه وجود دارد، دشمن هم نمی خوابد. بنده نمی گویم خطرات و تهدیدات تمام شده است اما فتنه ای که در بستر انتخابات شکل گرفت، آخرین تلاشش این بود که این فضای وحدت ملی و نقطه قدسی انقلاب یعنی 22 بهمن را مخدوش کنند که نتوانستند.

- در حال حاضر می بایست در کشور به دنبال ساز و کار و برنامه ای برای وحدت طیف ها و جریانات مختلف و طرف دعوا باشیم یا لازم نیست؟

ایجاد وحدت میان این ملت و طیف فتنه گران حرکت غلطی است، این وحدت ممکن و اصولی نیست، بلکه باج دادن است اما جریانات و کسانی که معتقد به گفتمان انقلاب به شکل عام هستند، اگر درک نکنند که اهمیت همگرایی و وحدت بر سر گفتمان چقدر است و از آن غفلت کنند، آسیب می بینند و تا حدی هم ضعف ما به این خاطر است، بین حاملان گفتمان انقلاب همیشه می بایست وحدت و عاطفه وجود داشته باشد و باید در این مسیر فعالیت کنیم اما اگر فکر کنیم باید به این جریانات باج دهیم یعنی فرصت بازسازی به جریان نفاق جدید ارائه کرده ایم. نیازی نیست بعد از هزینه ای که مردم برای عاشورا پرداخت کرده اند، دوباره به این طیف دفع شده فرصت دهند.

- طبق گفته شما چون سران این فتنه خود به خود از سوی مردم دفع شده اند. آیا نیازی به برخورد حاکمیت با این افراد نیست؟

حتما باید این افراد پاسخگوی کارهایشان باشند.

- در مورد آقای مشایی،هر زمان سوالی از شما پرسیده شد، در جواب گفتید :«مسائل مهم تری هست» الان این مسائل مهم تر تمام شده است که شما به عنوان یک اصولگرای حامی دولت چند مسئله را در رابطه با ایشان برای ما تبیین کنید؟

بنده یک پاسخ کلی داشتم، در دولت اسلامی نقد حق مشروع مردم است. یکی از مواردی که دولت نهم را کارآمد کرد این بود که هیچ محدودیتی برای نقد آن نبود. حتی نقدهای غیرمنصفانه. بنابراین این فضا باز شد. مردم در سانسور معنوی و مادی نبودند. برای اولین بار بعد از انقلاب کاریکاتور رئیس جمهور هم کشیده شد. نقادی در قالب طنز نسبت به رئیس جمهور یک حریم ممنوعه داشت که این هم در دولت نهم برداشته شد. بنابراین محدودیتی نیست که چه کسی نقد شود، چه مشایی و چه غیر مشایی! آقای رئیس جمهور اعلام کرد که مشایی را نقد کنید، نقادی و اعتراض حق مردم است، هیچ اشکالی ندارد که مردم کسانی را در دولت دهم نپذیرند و نقد جدی گفتمانی داشته باشند. منظور بنده گم کردن مسیر بود یعنی فکر کنید الان مشکل جامعه ما در این قضایای پس از انتخابات، خواصی که دارند به بنیان های نظام آسیب می زنند، نیستند بلکه مشکل کشور مشایی است این فهم نادرست مشکلات واقعی است لکن هیچ کس در دولت نهم و دهم قداست ندارد. همه هم قابل نقد هستند و به ویژه آقای احمدی نژاد که در مدیریت این انتخابات بی نظیر یک قهرمان ملی است و به همان نسبت مسئولیت حفظ این گفتمان و تداوم آن با اوست. کم ترین اشتباهات او هزینه های سنگین خواهد داشت و بنده حساسیت عمومی مردم را نسبت به گفتمان تمجید می کنم. حالا بنده ممکن است امروز یا فردا حرف بزنم این تأثیری در اصل قضیه ندارد.

- عملکرد چه بخشی را در شکل گیری قضایای پس از انتخابات قابل نقد می دانید؟ آیا رفتار نیروی انتظامی را موجب تشدید بحران نمی‌دانید؟

بنده برخورد قوه قضائیه را قابل نقد می دانم، برخورد قوه قضائیه می‌توانست با جدیت، تدبیر و قاطعیت بازدارنده باشد، رفتار رسانه ملی هم می توانست جنبه بازدارندگی داشته باشد، رسانه ملی ابتدا موضع روشنی نداشت و دو دل بود. با دودلی و شک و تردید نمی شود در بحران ورود کرد و روشنگری لازم اتفاق نیفتاد. برخورد نیروی انتظامی را در این بحران موثر نمی دانم. پلیس را در خیابان گذاشته ایم برای تأمین امنیت. پلیس هم فرزند من و یا برادر شماست. باید این موضوعات را در متن حادثه تحلیل کرد. پلیس در همه جای دنیا وظیفه دارد با اغتشاش و ناامنی برخورد کند، بعد که برخورد می کند یقه اش را هم می گیریم که چرا اینجا -اگر از باتوم استفاده کرده- چرا باتوم را محکم زدید. بنده همیشه در این قضایا هم مثل 18 تیر یاد این آیه قرآن می افتم که یک اتفاقی در زمان پیغمبر افتاد عده ای رفتند مأموریتی انجام دهند، درگیری با مشرکین پیش آمد دو سه نفر کشته شدند، در این حین طرف مقابل متوجه شد که ماه رجب است و قتال حرام است. گفتند پیغمبر می‌گوید ماه حرام نجنگید اما آن ها جنگیدند.

این ها خودشان قانون خودشان را قبول ندارند. فضاسازی وحشتناکی شد تا خدا به داد رسید و وحی شد که جنگ در ماه حرام، حرام است ولی بستن مسجدالحرام و بیرون کردن مسلمانان از آن گناه بزرگ تر از قتال در ماه حرام است. قرآن می گوید بیرون کردن مسلمانان از مدینه و بستن مسجدالحرام، بزرگتر از قتل در ماه حرام است چون فتنه بزرگتر از قتل است. در حال حاضر هم اشتباهی بود که رسیدگی شد. بله پلیس و دستگاه قضایی ضعف هایی دارد ولی باید این ها را در شرایط عادی رفع کرد.

منبع ما : http://rajanews.com/detail.asp?lang_id=&id=46748


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در پنج شنبه 88/12/27 و ساعت 12:30 صبح | نظرات دیگران()
دکتر الهام در جلسه هفتگی انصار حزب الله مطرح کرد:
هاشمی همواره به دنبال دور زدن شورای نگهبان بوده است
ساقط کردن دولت احمدی نژاد طرح بعدی سران فتنه است

دکتر غلامحسین الهام طی سخنانی به مواردی در خصوص فتنه اخیر و نقش برخی افراد و همچنین تاثیر هدایت مقام معظم رهبری، حضور مردم و شخص احمدی نژاد در خنثی سازی این فتنه اشاره کرد و پیرامون موضوعاتی چون حذف شورای نگهبان از انتخابات ها و جایگزینی کمیسیون انتخابات که وی آنرا ادامه فتنه می داند، توضیح داد.

به گزارش رجانیوز متن کامل این سخنرانی که در جلسه هفتگی انصار حزب الله ایراد شده است، بدین شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

"مَا کَانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِّنَ الأَعْرَابِ أَن یَتَخَلَّفُواْ عَن رَّسُولِ اللّهِ وَلاَ یَرْغَبُواْ بِأَنفُسِهِمْ عَن نَّفْسِهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ لاَ یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَلاَ نَصَبٌ وَلاَ مَخْمَصَةٌ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یَطَؤُونَ مَوْطِئًا یَغِیظُ الْکُفَّارَ وَلاَ یَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَّیْلاً إِلاَّ کُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ "

اهل مدینه و عرب‌های بادیه نشین اطراف آن را نرسد که از همراهی با پیامبر خدا تخلف ورزند و نباید که از او به خود پردازند زیرا هیچ تشنگی به آنها چیره نشود یا به رنج نیفتند یا به گرسنگی دچار نگردند یا قدمی که کافران را خشمگین سازد بر ندارند یا به دشمن دستبردی نزنند، مگر آنکه عمل صالحی برایشان نوشته شود، که خدا پاداش نیکوکاران را تباه نمی سازد. مثل گام هایی که در 22 بهمن برداشته شد و هر چه که دشمن علیه اینها اقداماتی انجام دهد، ما به ازای آن برایشان عمل صالح نوشته می شود و خداوند اجر محسنین را ضایع نمی کند.

نتیجه عمل صالح جامعه ما امروز بارز شده. اما این عمل چه بود و نتایج آن چه شد؟ اجازه بدهید یک مروری کنیم بر وضعیت فتنه هایی که در مقابل انقلاب اسلامی صورت گرفت خصوصا فتنه اخیر که رقم خورد. دشمن از براندازی سخت نظام مایوس شد. اقداماتی که اینها در جنگ هشت ساله انجام دادند، کم از استفاده از بمب اتم نداشت. سخت‌ترین مقاومت در برابر این جریان بود. خوب این براندازی های سخت شکست خورد باید این تجربه را به کار می گرفتند که آن چیزی را بزنند که باعث شد مردم این سختی ها را تحمل کنند یعنی هشت سال دفاع ناشی از سلاح و تجهیزات نبود، باور و ایمان بود. این باور باید مورد هجمه و صدمه قرار گیرد؛ چیزی که رهبری فرمودند: جنگ فرهنگی، جنگ فرهنگی یعنی جنگ نرم که با باورها کار دارند؛ مغزها را هدف قرار می گیرد؛ فکر را هدف را می گیرد؛ انسان ها با باورها حرکت می‌کنند توجه قرآن هم به باور ها بیشتر از اقدامات مادی است همین آیه "فالینظر الانسان الی طعام" یعنی انسان باید به غذایش توجه کند یا تعابیری که ائمه در مورد این آیه نقل کرده اند؛ گفته اند که انسان نگاه کند از کجا تغذیه فکری می کند. از کجا علمش را اخذ می کند که از غذای جسم مهمتر است. اگر باور تغییر کند انسان تغییر می کند. از یک سو کار کردن روی این باور سخت است؛ از یک طرف موثر است. چون اگر آدم عوض شد، خیلی چیزها عوض می شود.

جنگ فرهنگی همین را دنبال می کرد. در این جنگ باید در بیرون، نظام را ناکارآمد می کردند که بگویند نظام توان پاسخگویی به نیاز دنیوی مردم را ندارد اسلام هم نفی نکرده که باید دنیای مردم را آباد کرد و هدف را آخرت گرفت اما نباید دنیا را فراموش کرد اگر دنیا نباشد آخرتی نیست، این دنیا باید با عدالت و ارتقا و پیشرفت و بهره مندی از مظاهر مادی نعم دنیایی ساخت. اگر حکومت نتواند دنیای مردم را بسازد، ناکارآمد جلوه می کند و مردم از آن مایوس می شوند. بعد فضا برای ایجاد نظام های ضد مردمی و اسلامی فراهم می شود، پس باید حکومت کارآمد باشد. کارآمدی هم همین ایجاد عدالت و پیشرفت جامعه است. این، با کار و خدمت مهیا می شود، دوم اینکه باید ذهن و باورهای انسان از ارزش‌های متعالی که بر اساس آن این حرکت انقلاب شکل گرفت لبریز باشد، انقلاب یک ارزش فرهنگی بالاتر دارد. اینکه انسان بداند مادیات را در اختیار معنویات به کار گیرد خود این یک عمل فرهنگی است. نفس اینکه باید در برابر ظلم ایستاد یک عمل فرهنگی است. آنچه در انقلاب اتفاق افتاد یک عمل فکری و فرهنگی بود. لذا می خواستند آن را خراب کنند باید ارزش‌ها برگردد و زمانی که برگشت یک سری باورهای جدید جایگزین می شود. اگر این شد، نظام های سیاسی هم تغییر می کند ما این موج را در طول انقلاب داشتیم خصوصا بعد از فوت امام این حرکت شکل گرفت. لذا مهمترین ابزار دشمن تغییر گفتمان های دولت ها و انقلاب است با این طریق نفوذ دشمن فراهم می شود بعد از امام تاثیر عملی این حرکت را در دولتها دیدم یک سری مسئولین سیاسی داشتیم، این تهاجم فرهنگی قبل از اینکه روی مردم اثر کند روی کارگزاران حکومتی اثر گذاشت یا اینکه بارز شد که تغییر کردند.

اگر کارنامه انقلاب را از لحاظ اشخاص مرور کنید و آدم ها را تجزیه و تحلیل کنید، تحت تاثیر شخصیت افراد هم قرار نمی گیرم امام علی(ع) گفت حق وباطلی هست و هر کدام اهلی دارد، آدم را باید با حق محک زد، حق را بشناسیم و با معیار بسنجیم هر کس دور این معیار چرخید می شود بر حق، ما هم ملاک های حق را داریم.

*نباید مرعوب شخصیت افراد شد باید حق را دید

یک آقای هاشمی داریم که شخصیتی دارد در 57 که بحث های عدالت اجتماعی و غیره را پیگریی می کند یک شخصیتی دارد در دهه آخر 60، همین آدم را در76 ارزیابی کنید، از 83 که دوباره به صحنه باز می گردد بازهم ارزیابی کنید ببینید که این یکی منحنی خطی است یا سینوسی است، یک معیار هم داریم، حق هم یک تجلی عینی دارد و آن هم ولایت است، مرعوب شخصیت هم نشوید، فلسفه آقایی و آقازادگی را کنار می گذاریم و حق را می سنجیم، امام هم گفتند که من افرادی را تایید کردم ملاک من در تایید اینها تعهد به اسلام بوده بعد احساس کردم اغفال شدم، بعدا فهمیدم ملاک حال فعلی افراد است، این وصیت مانده برای ما، خیلی مهم است که امام رهبر بر حق، افرادی را تایید کند، مهمتر این است که این ملاک ها را حفظ کند، خوب ما این تغییر گفتمان را در این شخصیت ها ببینیم، انقلاب با نوساناتی مواجه شد، در ظاهر کار گفتمان های دولت ها تغییر کرد، سازندگی، اصلاحات، قبل از اینها وجه قالب عدالت بود، در اینجا یک آدم هایی همیشه هستند و ثابت اند، مثل تیم کارگزاران، در گفتمان عدالت هستند، در سازندگی هستند در اصلاحات هستند، این چه ملاکی است، درست است که برخی می گویند ما نوکر آقاییم، ملاک برای آن‌ها مهم است، این نوسان ملاک ها برای آنها سوال است، چه می‌شود که در تحولات گفتمانی اینها همیشه هستند، نظام عوض شده؟ مردم عوض شده اند؟ این ها عوض شدند؟ چی تغییر کرده است؟ نظام که هست و مردم هم هستند، لذا باید اینها خود را شفاف کنند اگر این کار را نکند یک موجی از نفاق، فراگیر خواهد شد، و اینجا شبهه ها پیش خواهد آمد و فتنه از اینجا بروز می کند.

این مشکلی است که ما داشتیم، خیلی آدم ها تند تند تغییر گفتمان دادند، تغییر فکر دادند اما بر اساس شرایط خود را همان آدم قبلی نشان دادند، اعتبارشان را از امام گرفتند ولی حرکتشان حرکت قبلی نبود. گفتند ما در پرتو امام بزرگ شدیم. ما در محضر امامیم، آمدند جلوتر دیدند هیچ نسبتی رفتارشان با امام ندارد، این دوگانگی و نفاق است، ما مشکلی داشتیم که عده ای تلاش کردن بر اساس فضا خود را به گونه ای نشان دهند که جلب رای بکند در عمل راه دیگری رفتند.

*امام گفت بسیجی ها مایه فلاح کشوراند، هاشمی آنها را بیل به دست و جولونبر نامید

در عمل شاهد بودیم در دوره سازندگی و اصلاحات به نحو تکاملی خط تغییر نظام از درون دنبال شد، اشکال مختلف، یک وقت امام گفت تفکر بسیجی ابزار فلاح و رستگاری کشور است، یک وقت بعد از امام اوایل دهه هفتاد یادتان هست که آقای هاشمی در نماز جمعه گفت، حزب اللهی های جولونبر، بسیجی های چسبیده به بیل، تفکر بسیجی تفکر نوک دماغ بین است و فهم سازندگی را ندارد، لذا باید حذف شوند تا کشور پیشرفت کند، به تدریج دیدیم که ارزشها چیزهای دیگری شد، در سیاست خارجی مسایل به گونه دیگری بروز کرد جلوتر آمدیم در اصلاحات شفاف تر شد، گفتند ولایت فقیه، شورای نگهبان، بسیج و غیره، این سمبل های اساسی را تخطئه کردند و می خواستند حذف کنند، بعد به تدریج گفتند ما به سمت فرهنگ تغییر نظام می رویم کنشهای جابجایی نظام، که نظام اسلامی به نظام دموکراتیک تبدیل شود، گفتمان توسعه و دموکراسی جایگزین گفتمان عدالت و حق و انقلاب قرار گرفت، بعضی مسایلی که مطرح شد پیامهای بسیاری داشت، یک حرفی را آن آقایی که امروز جزء اطاق فکر کودتا است که منکر امام زمان است، در اصلاحات گفت، "ما تلاش می کنیم که خمینی را به گونه ای تفسیر کنیم که مخالف با دموکراسی نباشد، خمینی دیگر وجود ندارد آنچه وجود دارد برداشتهای ما از سخنان اوست، اما او به هر حال یک روزی به موزه خواهد رفت، و هیچ کس نمی تواند جلوگیری کند، این یک تکامل تاریخی است" آن یکی از مبتکران فکری آنها که در نهایت ازش بابیت و صهیونیسم در می آید، می گوید "فرهنگ شهادت خشونت آمیز است اگر کشته شدن آسان شد کشتن هم آسان می شود" مهاجرانی که امروز به این روز افتاده می گوید "سر دادن شعار مرگ و آتش کشیدن پرچم آمریکا زشت و خشونت بار است" خود خاتمی می گوید "اگر حجاب مانع بروز شخصیت زن شود قطعا مضر است مشکلی نیست" از این دست مقوله ها در تبیین دیدگاه فکری آنها که صراط مستقیم را به صراط های مستقیم تغییر دادند زیاد است کدیور می گفت ائمه و امامان تنها در کلیات اسوه اند، و لذا با این گفتنمان آمدند که نظام را تغییر دهند و یک کمی هم عجله کردند، تند هم آمدند کودتای 18 تیر را به راه انداختند که از دل وزارت کشور هدایت می شد، خشن ترین رفتار را انجام دادند.

*در انتخابات سال 84 به یکباره هاشمی انقلاب شد هاشمی 2005

در دوره آقای هاشمی آمدند گفتند رئیس جمهوری وی مادام العمر شود، هاشمی دائم بماند که رهبر جلوی آن را گرفت، بعد در دوره ششم، مجلس را به دست گرفتند و برای دوره هفتم گفتند جلوی انتخابات را می گیرم چون ما توی آن نیستیم، یعنی تعطیل انتخابات توسط کسانی که شعار دموکراسی می دهند، حالا آمدیم در انتخابات نهم، همه ظرفیت ها به کار گرفته شد که بازگشتی به گفتمان امام انجام نشود، مردم در صحنه آمدند، انتخابات برای اولین بار به دور دوم رسید، این پیام مهمی برای آقای هاشمی داشت، نشان داد که مردم از او برگشته اند، و نمی توانند این کارکرد را قبول داشته باشند، آنهایی که خود را بی رقیب می دانستند خود را به محک گذاشتنند و دیدیم که چقدر از ارزشها عدول کردند، درآن دوره هاشمی انقلاب شد هاشمی 2005، این چه نسبتی داشت با انقلاب را نفهمیدیم.

*نگاه رهبر به دولت سازندگی و اصلاحات از لحاظ گفتمانی انتقادی ولی نسبت به دولت نهم حمایت آمیز بوده است

خوب حالا شما آقای هاشمی رای نیاوردید که نشان داد مردم شما را نمی خواهند، دور دوم هم این را نشان دادند، خوب اینها باید این واقعیت را می فهمیدند، در این دوره می خواستند فضا را بشکنند و نگذارند در این دوره نظام به جای اصلی برسد، در این دوره شعارهای انقلاب برنده شد. رهبری از گفتمان عدالت خوشحال شد و در همان دوره نهم هم فرمودند که اگر احمدی نژاد پیروز هم نمی شد، از این جهت که ارزشها ی امام و انقلاب را زنده کرده خود پیروزی است، ببینید چقدر رهبر در تنگنا قرار گرفته بودند که احیای شعار عدالت را هم پیروزی می دانستد، این نگرانی ایشان از اشرافیت در دولت است، نگران فراموش شدن ارزش ها است، دولت ها را در کارشان حمایت می کردند، حمایت مقام معظم رهبری از دولتها همیشه بوده چون دولت ها نمی تواند بدون حمایت کار کنند اما نگاه ایشان به دو دولت سازندگی و اصلاحات از نظر فکری و گفتمانی انتقادی است، رهبر را در عصر هاشمی ببینید که چقدر جوش اشرافیت، دنیا گرایی، عدالت را زدند، اما نسبت رهبر با دولت نهم از نظر گفتمانی حمایت است، حمایت گفتمانی به طور خاص بارز است، این یک اتفاقی بود که صورت گرفت، این بدین معنا نیست که دولت نهم از آسمان آمده اتفاقا از زمین روییده است، این نیست که ضعف نداشته باشد، جهت گیری اصلاح شد و مهمترین اطمینان خاطر مردم به خاطر تغییر گفتمان بود که تغییر رفتار را موجب شد.

*از الطاف الهی بود که جریان نفاق چالش خود را چالشی گفتمانی کرد

خوب خیلی در این دوره فشار آوردند، به یک باره برای رویارویی با دولت دهم یک چهره هایی ظهور کردند، از جمله نخست وزیر دوران دفاع مقدس و با شعار نسخت وزیر امام آمد ان هم با دو دهه سکوت، امد در میدان، رقابت همواره در انقلاب بوده است، در انتخابات چه چیزی پایه قرار می گیرد؟ این یکی از الطاف خدا و از اشتباهات اینها بود که آمدند چالش شان را گفتمانی کردند، نیامدند بگویند ما در عدالت قوی تریم، دست آمدند تکیه را به تفاوت گفتمان ها آوردند، چالش شد گفتمانی، اول گفتند ما حافظ و حامی ارزش های امام هستیم، اولین بیانیه موسوی این بود که می خواهم ارزش های امام را به سفره مردم بیاورم، به جای نفت، خوب این خوب است، اما خیلی زود این چالش گفتمانی به دولت مستقر کشانده شد یعنی همه تلاش ها معطوف شد به نفی دولت موجود، این اولین پرسش برای ما بود، آن کسی که دغدغه خط امام دارد نگران گفتمان انقلاب است چرا بعد از دو دهه می آید؟ در دوره ای که این شعارها زنده شد، موسوی از نظر فکری در جبهه هاشمی قرار گرفت و از او حمایت کرد، خوب اگر دغدغه اندیشه امام دارید چرا آن روز که اندیشه امام در خطر بود، تو در آن جبهه بودی؟ حالا وقتی آمده ای که مردم به این گفتمان امید پیدا کرده اند، در حالی که این امید ایجاد شده است، دولتی برآمده با همین پرچم و شما هم درست در مقابل همین دولت صف آرایی کردید این دولت که همان گفتمان امام را داشت.

*هاشمی خودش گفت که معمار اصلاحات است

لذا اینها مشکل گفتمانی با دولت داشتند؟ چرا چالش گفتمانی؟ می شد چالش اینها کارکردی باشد که بگویند مثلا ما در جهت خدمت به روستاها بهتریم برای مبارزه با فساد همین طور اما خیلی زود آمدند به تخریب این بنیانها پرداختند، سفرهای استانی زیر سوال رفت، سیاست خارجی که با یک قوتی پیش رفت خفت بار نامیده شد، حداقل ما خاکریز دشمن وآمریکا را از پشت مرزهایمان تا آمریکای لاتین عقب رانده بودیم، فضای انقلاب در دنیا پا گرفت، توجه مردم در همه جای دنیا به امام معطوف شده است، و این یک موفقیت بود، در زندگی مردم هم احساس رضایت پا گرفته است و اعتماد عمومی هم بالا رفته بود، تجمل و اشرافیگری بد بود، اینها آمدند به همه اینها حمله کردند، کسانی در گفتمان این آقا جمع شدند، که مورد حمایت آمریکا و اسرائیل و انگلیس بودند و یک باره رسانه های شیطانی حامی اینها شدند، از یک سال پیش بی بی سی فارسی تدارک این جنگ را انجام داد، آیا اینها با امام اند، زود این مساله بروز کرد اگر روی گفتمان تاکید نمی کردند دو تا مشکل پیدا می کردند، اینها می خواستند توده مردم را جذب کنند، دیدند مردم متمایل به گفتمان دولت مستقر هستند باید اعتماد آنها جلب می شد، از طرفی هم دنبال یک رای خاکستری بودند که این با آن قبلی نمی خواند، امر بر مردم مشتبه شد، در رقابت های انتخاباتی یک جرقه ای خورد و مرز بندی ها مشخص شد، اتفاق سال 76 نیافتاد، در آن سال عده ای فکر کردند گفتمان جدید از گفتمان دولت هاشمی فاصله می گیرد، و لابد خاتمی پرچمدار گفتمان مقابل است، اما طولی نکشید که مشخص شد این دولت هم از دامن آقای هاشمی در آمده است، هاشمی خودش گفت که معمار اصلاحات من هستم، اما آیا اگر مردم می دانستند که معمار هاشمی است می آمدند پای کار خاتمی؟ یک اتفاق در این دوره افتاد، و آن هم مناظره احمدی نژاد بود در مناظره مرز بندی مشخص شد، احمدی نژاد یک سوال کرد و آن سوال همان میوه ممنوعه بود، گفت نسبتت با هاشمی چیست؟ اگر موافقی که هیچ، اگر مخالفی خوب چرا در مدت این سالها سکوت کردی، احمدی نژاد گفت که مشکلم تو نیستی روسای آن دولتها در برابر من قرار گرفته اند.

*سوالهای احمدی نژاد در مناظره، مرزها را مشخص کرد

سوال کرد که آقازاده های آنها چه می کنند، اموال و املاک اینها از کجاست؟ اینها همه در حد پرسش مطرح شد و همین پرسش جرقه را زد و مرزبندی ها مشخص شد و آن گفتمان خود را در برابر این گفتمان باخت چون تصنعی بود و به چیز چیز افتاد. یعنی همه چیزشان فروریخت و مردم هم دریافتند، عیبی نیست که کسی شجاع باشد و حرفهایی را بگوید، مرزبندی ها را در جامعه روشن کرد، این شفاف سازی باعث حضور مردم در صحنه شد، نمی گویم نمی دانستند ولی برایشان شفاف شد.

*نامه تهدیدآمیز به رهبر زمانی بود که این جریان فهمید رای مردم را ندارد

شخصیت موسوی که امروز شناخته شده است قبل از مناظره در بین مردم اینگونه نبود، من که خودم اینقدر باور نداشتم که این آدم اینی باشد که در دی 88 می بینم. در این حد و به این سرعت سقوط و این مقدار انحراف را من هم باور نمی کنم. این مرزبندی مردم را به صحنه آورد، اینها هنوز مایوس نبودند فکر می کردند که مردم را دارند، مغرور هم شده بودند، به کمک های نامشروع و خارجی، به رانتها و غیره، یعنی رسما هم اینها را بروز دادند. هنوز هم باور نمی کردند، کی تکان خوردند؟ زمانی که شهرستان ها را مشاهده کردند، حس مردم را که ما نان نمی خواهیم عدالت می خواهیم، ارزش های انقلاب را می خواهیم، مردم وقتی این را حس کردند سه روز قبل از انتخابات متوجه شدند و آن نامه را نوشتند، و نظام و رهبر را تهدید کردند، در رهبری ثنویت ایجاد کردند، گفتند بعد از این قضایا دو نفر مانده است، یکی من یکی هم رهبر، اما رهبر فقط یک نفر است، بعد تهدید کردند که این جریان برنده هم شوند ما به کف خیابان می ریزیم، یعنی می گفتند احمدی نژاد را حذف کنید، آن روز ارزیابی شان از فضای مردم واقع بینانه شده بود، آن طراحی هایی که داشتند که یک کمیته انتخابات داشته باشند و در واقع یک نظامی در حاشیه نظام برای خود ایجاد کنند، خوب دیدند که اینجا باختند، امدند روی فاز دوم، فاز دوم این بود که اوضاع را آشفته کنند، لذا دیدیم که همسر همین آقایی که نامه را نوشت گفت اگر موسوی برنده نشد به خیابانها بریزید، ناشی گری کرد، بی بی سی هم همین را می گفت، نشان می داد که این یک برنامه هدفمند است که نقش یک کودتا را بازی می کند نه یک انتخابات را، انگیزه اینها کودتا بود، من گمان می کنم اگر اینها برنده می شدند اصلا تا تنفیذ منتظر نمی ماندند، همانهایی که بعد از انتخابات به خیابانها ریختند به ادارات می ریختند، و همه چیز را تغییر می دادند، و می گفتند ما رای مردم را داریم به همین واسطه می خواستند بنیان های انقلاب را عوض کنند، بعدا که دیدند توفیقی نداشته اند مرگ بر اصل ولایت فقیه گفتند.

در اصلاحات و سازندگی هم این راه طی شد، دیدند با وجود رهبری نمی شود با ولایت فقیه نمی شود لذا گفتند باید اینجا را زد، می خواستند یک رای جدی بسازند تا بر اساس آن سناریوی خود را اجرا کنند و الا دلیلی ندارد که امریکا از اینها حمایت کند.

*فتنه اخیر بالاتر و سنگین تر از هشت سال دفاع مقدس بود

واقعا یک کودتا بود این کودتا را خدا خنثی کرد، چطور خنثی شد؟ چه شد که ما از این فتنه عبور کردیم؟ امیرالمومنین می فرمایند وقتی فتنه رفع شد تازه می فهمید فتنه چه بوده است، حالا که این فتنه رفع شده من باورم این است که این فتنه بالاتر از هشت سال جنگ تحمیلی بوده است.

*بالاترین فریب وارد شدن با نقاب امام خمینی بود

بالاترین فریب این بود که نقاب امام زدند، اگر دشمن ناشناس وارد جبهه شد اسیر نیست محکوم به اعدام است، یعنی این به لباس دوست وارد شد، تقلب واقعی آنجا بود، تقلب واقعی زمانی بود که در محتوی شما نمی توانستید جواب بدهید، نظام را متهم به دروغ کردند ولی خود دروغگو بودند.

*این فتنه محل آزمون آقازاده ها بود/در اسلام آقازادگی ملاک نیست

در این قضایا خیلی از آقازاده ها را به میدان آوردند، آزمون آقازاده ها بود، همه آمده بودند نون پدرهایشان را بخورند، در این انقلاب کسی نان پدر نمی خورد، نوح را خداوند به او خطاب کرد "عملا غیر صالح" عمل صالح ملاک است، در اسلام کجا آقازادگی ملاک است، نسل امام یک نسل فکری است، امام در بیانیه حج گفت فرزندان معنوی رسول الله، مگر مردم ما سید بودند، دل و جان مردم با رسول الله است، همه اینها که در حرکت امام بودند فرزند امام اند، نسبت ما نسبت ژنی نیست بلکه نسبت فکری است، حالا اینها می آیند می گویند من فرزند فلانی هستم، باش، نسبتت با انقلاب چیست؟

*اگر آقازاده ها لشکر انگیزند که خون عاشقان ریزند...همه ملت به هم سازند و بنیادش براندازند

یک وقت حافظ گفت "اگر غم لشگر انگیزد که خون عاشقان ریزد...من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم" حالا هم "اگر آقازاده ها لشکر انگیزند که خون عاشقان ریزند...همه ملت به هم سازند و بنیادش براندازند".

*قوه قضائیه اگر می خواهد جرم سران فتنه را به معاونت در ایجاد ترافیک تقلیل دهد، رسیدگی نکند

این کودتا بود و عاملین این کودتا خیانت کردند و مجازاتشان هم باید براساس خیانت به کشور باشد، قوه قضائیه اگر با این مرز جلو می آید رسیدگی بکند، اما اگر می خواهد بگوید معاونت در ایجاد ترافیک، از این گونه حکم ها مردم نمی خواهند، مردم داوری واقعی کرده اند اینها اتهامشان این است که خیانت کرده اند.

تراز ولایت در این کارها مشخص شد، کینه اینها با ولایت مشخص شد، روزی که احمدی نژاد دوره اول رئیس جمهور شد اینها گفتند این رئیس جمهور نیست، اینها تراز رای ملت را پایین آورده اند، گفتند رئیس دفتر رهبری است نه رئیس جمهور، می خواستند تحقیر کنند.

*روح ضد دیکتاتور بودن ولی فقیه در حوادث اخیر مشخص شد

جایگاه رهبری در میان این همه شخصیت هایی که در برابر تفکر انقلاب ایستادند مشخص شد، مدیریت اینها شخصیتی الهی می خواهد که آنرا شاهد بودیم، و این جایگاه تثبیت شد، روح ولایت فقیه تثبیت شد، روح ضد دیکتاتور بودن ولایت فقیه مشخص شد، نشان داد حقیقت احترام به حقوق مردم در ولایت فقیه است.

*حوادث روز قدس جز از خبیث ترین صهیونیست ها بر نمی آمد

در 22 بهمن اینها آمدند نظام را سوراخ کنند، بزرگترین خیانتی که اینها انجام دادند کاری بود که در روز قدس کردند، قدس روز وحدت مسلمین است، هیچ کس نمی توانست با این روز مخالفت کند اینها کردند، این نقطه وحدت را اینها شکستند، این کار جز از خبیث ترین صهیونیست ها بر نمی آمد.

*امام سوزی واقعی روز قدس بود نه 16 آذر

در نماز جمعه هایی که برگزار شد به جای آنکه عذر خواهی کنند آنرا تجلیل کردند، من در برابر روز قدس، 13 آبان و 16 آذر را چندان مهم نمی دانم، اینها امام را روز قدس سوزاندند، تصویر امام را در 16 آذر به آتش کشیدند ولی فکر امام را در روز قدس به آتش کشیدند، امام سوزی روز قدس اتفاق افتاد، عمق کینه را بروز دادند، 22 بهمن فکر کردند باز هم اتفاق می افتد، گفتند اگر بیایند از درون این اختلاف را بروز دهند پیروز خواهند شد، خیلی سرمایه گذاری هم کردند، از درون 22 بهمن می خواستند ضد آن را نمایش دهند، به قول مقام معظم رهبری اینها ابتدا کاریکاتور انقلاب را در آوردند بعد بروز دادند، الله اکبر گفتن اینها به آتش زدن امام حسین رسید.

*برخی ها گفتند شعار 22 بهمن وحدت بود تا نفاق خود را بپوشانند اما در فکر توطئه بعدی هستند

یک جایی یک نقشی وجود دارد، متاسفانه کسانی برخی این نقش را نادیده می گیرند، اما در واقع دارند توطئه بعدی را رقم می زنند، به ظاهر عده ای می آیند می گویند شعار 22 بهمن وحدت بود و غیره، بله وحدت بود اما حول انقلاب و امام و رهبری و ارزشها، اما اینها این شعار را دادند که این مرزبندی ها و این نفاق را بپوشانند و بخش دوم این فتنه را دنبال کنند.

*اگر تلاش های احمدی نژاد نبود رای 40 میلیونی و 25 میلیونی هم نبود

مهمترین نقطه پیروزی در برابر این جریان این بود که 40 میلیون به صحنه آمدند، در این میزان 25 میلیون به کسی رای دادند که جدا می دانستد که احمدی نژاد در خط امام و رهبری است، این 25 میلیون و 40 میلیون فوق العاده در خنثی سازی فتنه کارساز بود، اگر طرف مقابل کمی بیشتر رای می اوردند موجودیتی برای نظام قائل نمی شدند، در این نقطه قوت آیا احمدی نژاد نقشی دارد یا ندارد؟ در این میدان سهمی برای او قائلیم یا نه؟ انصاف بدهیم، اگر او با کارکردش در 4 سال و شعارش و شجاعتش به عنوان یک سمبل نمی آمد آیا 40 میلیون می آمدند و 25 میلیون به این سمت معطوف می شد؟ اگر مرزبندی های فساد را در مناظره بروز نمی داد این اتفاق می افتاد؟ من معتقدم نه، این نقش ایفا کرد این همه فشارها را خرید و سربازی کرد و این یک سرباز این عرصه است و فرمانده کس دیگری است.

*یکی از آقازاده های جلوتر زده از سایر آقازادگان دائما احمدی نژاد را عامل فتنه می نامد

من این حرف را از این جهت می گویم که الان یک عده ای برون رفت از این مسایل را عبور از احمدی نژاد میدانند، این همه تلاش کردیم حالا می گویند احمدی نژاد را فراموش کنید، یا اینکه اسم احمدی نژاد را نیاورید، یک آقازاده ای که اصلا از آقازاده ها هم جلوتر رفت، گفت عامل فتنه احمدی نژاد است، من یاد صفین می افتم، گفتند آن کسی که عمار را کشت علی بود که او را به جنگ فرستاد، در حالی که لشکر شام قاتل عمار بود، این ملاک حق و باطل است، حالا هم این آقازاده این چرت ها را می گوید.

*ابوموسی اشعری در حکمیت بازی نخورد، برنامه ریزی شده بود

طراحی کرده اند که احمدی نژاد را وسط دوره می زنیم و نمی گذاریم به چهار سال بکشد، و الان می خواهند یک کمی آرام شوند، دوتا مهره را بسوزانند و به کنار ببرند و دو تای دیگر نگه دارند بعد از آن بشوند "حکم" و منجی که حالا ما می آییم حل کنیم، اول می گویند نه علی نه معاویه بعد هم می بینید که ته آن با حکمیت عمروعاص می شود معاویه، امیرالمومنین یک سوال جدی بعد از حکمیت داشت که ابوموسی اشعری راست می گفت یا دروغ؟ اگر قبول داشت صفین فتنه است چرا در جمل که من دنبال او فرستادم نیامد؟ جنگ جمل امام حسن و مالک اشتر رفتند نزد ابوموسی که حاکم کوفه بود گفتند این فتنه دارد پا می گیرد پاشو بیا، بیا علی را یاری کن ولی نیامد گفت زره هایتان را در آورید و شمشیرهایتان را هم غلاف کنید، بعد در صفین شد حکم، من فکر نمی کنم که ابوموسی در صفین بازی خورده باشد، سناریو داشت، من این را بگم تو هم این را بگو، بعد شد من اینو گفتم تو نگفتی، اینها هم دنبال همین هستند، تا دوباره بازگردند، ما که عاشورا را فراموش نمی کنیم، می خواستند امام حسین را گرو گیرند که دولت را به تسلیم وادارند، آقا هم فرمودند ما باج بده نیستیم.

*احمدی نژاد یک سرباز ملی است/ احمدی نژاد هنوز برای ما احمدی نژاد است

می خواهند عبور از احمدی نژاد را در فاز بعدی از سناریوی مطرح کنند، در حالی که احمدی نژاد نقش سربازی مهمی در خنثی سازی این فتنه بازی کرد، من احمدی نژاد را یک سرباز ملی می دانم، و این سرباز رهبری را خرسند کرده است، رهبر نباید در خاکریز جلو باشد، باید حواسمان به همه ابعاد قضیه باشد، یک حرف هم داریم با خود احمدی نژاد، که چیزی که ایشان به دست آورده یک ودیعه الهی است و باید از آن حفاظت شود، حفاظت از به دست آوردن مهم تر است، همان عدالت و مبارزه بافساد باید جدی پیگری شود، یک دولت پاک و مطهر، و احمدی نژاد هنوز هم همان شاکله را برای ما دارد و حفظ کرده و همان حمایت ملت هم وجود دارد. اینکه ایشان خود را درگیر این مسایل نکرده است ارزشمند است باید به سرعت به دنبال همان عدالت بود.

*هاشمی همواره دنبال دور زدن شورای نگهبان بوده است

الان یک پروژه دیگری را هم دارند دنبال می کنند که بسیار از من سوال شده لذا لازم می دانم به آن جواب بدهم، این قضیه اخیر که در مجمع تشخیص مصلحت نظام در حال بررسی است و می خواهند یک کمیسیون انتخابات تشکیل دهند از این قرار است که این یکی از آن فتنه هاست که عرض کردم، و دنباله طرح کودتا است نه از دوره فتنه اخیر کودتای سبز بلکه از دوران اصلاحات و خاتمی، آقای هاشمی همواره دنبال این بود که شورای نگهبان را دور بزند، در انتخابات هم به عنوان منجی آمد گفت بیایید مجمع تشخیص موضوع را حل کند، ولی تلاش اینها بیهوده است. آنچه که می گویند وزیر کشور نامه ای به مقام معظم رهبری داده است این حرفها نیست، ما در انتخابات مشکلاتی داریم، مشکلات این است که هزینه های انتخاباتی ما بالاست، نفس انتخابات را ما هیچ گاه خدشه ای بر آن وارد نمی دانیم ما هر سال یک انتخابات داشتیم خوب برای مردم این هزینه دارد، از یک طرف اینکه هر ساله فضای انتخابات در کشور ایجاد می شود مطلوب است اما اثر منفی می گذارد روی نظام اداری، یک عده ای هستند که ببینند در نظام اداری چه اتفاقی می افتد، یک عده ای می خواهند خود را تنظیم کنند با فردا، این کمی فضا را تغییر می دهد، فرهنگ اسلامی می گوید که کار نباید آسیبی ببیند، هم هزینه های مالی و هم هزینه های اداری بالا می رود، ما اگر می توانستیم یک مقداری انتخابات را تجمیع کنیم مناسبت بود مثلا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری با انتخابات خبرگان، انتخاب مجلس با شوراها هماهنگ می شد، یک جوری تطبیق می کردیم که مردم همزمان به دو انتخاب رای می دادند، خوب ما مشکل قانون اساسی داشتیم، مثلا دوره مجلس فرضا خرداد تمام می شود، دوره ریاست جمهوری هم چهار سال است، سال بعد تمام می شود، دوره خبرگان هشت سال یک بار می تواند با یکی از اینها منطبق شود، لذا زمان یک جوری است که تطابق ندارد، برخلاف قانون اساسی هم نمی شود که مدت را کوتاه یا زیاد کرد، یک مورد باید اینکار را می کردیم، مثلا ریاست جمهوری کمتر یا بیشتر می شد یا مجلس کمتر یا بیشتر می شد، خبرگان هم که تحت آیین نامه خبرگان است و مشکلی ندارد، شوراها هم دست مجلس است، اما ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی دست قانون اساسی است، باید یک تدبیری می کردیم، یک طرحی داده شد برای تجمیع انتخابات، خوب به مجلس رفت و تصویب نشد، این نامه ای که وزیر وقت کشور نوشت یک قسمتی از آن همین است، فکر هم دادند که مجمع تشخیص مصلحت نظام راجع به این طرح تحقیق کند، یک سری مسایل هم که شفاف سازی کنیم برای هزینه های انتخاباتی و از این قبیل حرف ها هم زده شده است.

*به یکباره از یک نامه طرح حذف شورای نگهبان را در آوردند/ این خواسته دشمنان است که نهادی مثل شورای نگهبان حذف شود

به یکباره از آن نامه طرحی در آوردند مبنی بر حذف شورای نگهبان از انتخابات، این نبوده است، گفته اند شورای نگهبان را دور بزنیم و یک کمیسیون انتخابات تشکیل دهیم، این برای همیشه خلاف قانون اساسی است، چه دلیلی دارد؟ کارنامه شورای نگهبان نشان داده است که هم حقوق مردم حفظ می شود و هم حقوق نظام، اینها در انتخابات دیدید چه کودتایی می خواستند انجام دهند، می خواهند همان را ساختاری کنند تا ابزار قانونی اش فراهم شود، حالا میان دوره ای یا بعد از این دوره یک چیز دیگر رو می کنند که نظام را در دست بگیرند، خواسته غربی ها به خصوص فعالین حقوق بشری شان حذف شورای نگهبان و نهادهایی است که از نظام حراست می کند، مطمئن باشید در این طرح ها موفق نخواهند شد، چون شورای نگهبان تایید نمی کند، مجلس هم رای نخواهد داد و مهمتر از همه اینها جایگاه رهبری این موارد را تایید نمی کند.

منبع ما : http://www.rajanews.com/detail.asp?lang_id=&id=45076


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در دوشنبه 88/12/3 و ساعت 12:41 عصر | نظرات دیگران()
مناظره ای که به گفتگو تبدیل شد
همانطور که پیش از این در سایت جهان نیوز اعلام شد برنامه "رو به فردا" در غیاب محسن رضایی و علی اکبر ولایتی برگزار شد.

به گزارش جهان، وحید یامین پور مجری این برنامه در ابتدا با گلایه از عدم حضور رضایی و ولایتی به دشواری های این برنامه و تلاشهای دست اندرکاران آن، در دعوت از مدعوین به ویژه جریان اصلاح طلب اشاره کرد.

صرفنظر از سخنان محافظه کارانه و کسل کننده دکتر بروجردی که نشان از دیپلمات بودن وی دارد، اظهارات روح الله حسینیان حاوی نکات قابل تاملی بود.

مهمترین رئوس این اظهارات بدین شرح بود:

1. اشاره به نقش اخراجی ها و نیروهای وابسته به وزارت اطلاعات در ایجاد فتنه اخیر
2. نقش آقازاده های فراری (احتمالاً مهدی هاشمی) در هماهنگی با نیروهای امنیتی متخلف و نفوذی
3. تاکید بر لزوم ریشه یابی دقیق فتنه اخیر
4. تفکیک فتنه گران از مردمی که با هر سلیقه ای در انتخابات شرکت کردند
5. اعتراض به نخبگانی که دو پهلو در ماجراهای پس از انتخابات موضع گیری کردند
6. مخالفت صریح با طرح هایی نظیر حکمیت و بازی دانستن نامه نگاری های نادمانه اخیر برخی سران اصلاحات به مقامات عالی رتبه نظام

اما حاشیه های جالب این برنامه:
اعتراضات تلویحی و مکرر روح الله حسینیان به علی لاریجانی در چندین مورد با درایت بروجردی ادامه پیدا نکرد.
هنگامی که حسینیان به بیانیه اخیر موسوی اشاره کرد از وی نام برد و لی حاضر نشد نام کروبی را بر زبان بیاورد و اعلام کرد: نمی خواهم از او نام ببرم. 
روح الله حسینیان که در برخی موارد از سوی مخالفینش به موضع گیری های تند محکوم می شود در بخشی از سخنانش با اشاره به صبر و تحمل مقام معظم رهبری گفت: اگر کار دست ما بود  تکلیف فتنه گران را تا الان روشن کرده بودیم!
حسینیان با اشاره به جوانانی که مورد تحریک فتنه گران قرار گرفتند گفت: بسیاری از این افراد جوانان مذهبی هستند و اگر من جای قاضی بودم تمام آنها را با قرار تعلیقی بدون آنکه سابقه ای برایشان ایجاد شود آزاد می کردم اما با ریشه های اصلی و محرکان خارج نشین باید برخورد جدی صورت گیرد. 
مشروح این گفتگو متعاقبا منتشر می شود.
http://jahannews.com/vdci5wa3.t1azu2bcct.html

 نوشته شده توسط گروه خبری روز در جمعه 88/11/2 و ساعت 9:57 صبح | نظرات دیگران()
   1   2      >
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کانال تلگرامی اخبار ( یارانه و اخبار جدید )
یارانه مهر واریز شد/ایرانیها 280هزار میلیارد تومان یارانه گرفتند
بازگشایی پایگاه اطلاعاتی آمار طی یک هفته آینده
اطلاعیه شماره 7 ستاد هدفمندی یارانه ها منتشر شد
پرداخت 40 هزارو 500 تومان یارانه اسفند ماه
عناوینی از سایت دولت
نتایج هفته اول اجرای قانون هدفمندی یارانهها
تصویب نرخهای جدید حمل و نقل
قیمت مصوب انواع نان
قیمت پله های 7 گانه مصارف برق
میزان سهمیه و قیمتهای جدید بنزین و گازوئیل و گاز خودرو
تعرفه های جدید گاز
فروشگاه اینترنتی شما
آغاز به کار سامانه جمع آوری اطلاعات اقتصادی خانوار از اول آذر ما
دفاع از قرآن
[همه عناوین(3262)][عناوین آرشیوشده]

بالا

طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

بالا