سخنرانی - خبر روز
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدایا ! حقایق را چنانکه هست به ما بنمای . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
امروز: جمعه 103 اردیبهشت 28

اضطرار به حجت چیست؟

 خبرنامه دانشجویان ایران: نهم ربیع الاول، نه تنها نخستین روز امامت امام عصر علیه السلام است، بلکه آغاز دوره ای حیاتی و مهم در تاریخ شیعه نیز به شمار می آید؛ پس از شهادت مظلومانه امام عسکری(ع) عثمان بن سعید عمری، به نمایندگی از حجت بن الحسن علیه السلام متصدی غسل و کفن و دفن حضرت شد و بر اساس گفته شیخ صدوق، خود امام زمان علیه السلام با کنار زدن عمویش جعفر که قصد نمازگزاردن داشت، بر بدن پدر بزرگوارش نماز خواند.
 
News image

به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»، احساس نیاز به حضور بقیه الله الاعظم(عج) و احساس نیاز به فرج و انقلاب جهانی حضرت، در دورانی که فتنه ها جهان را پر کرده، بیشتر شده است؛ حجه الاسلام علیرضا پناهیان، در یک سخنرانی مفصل، این احساس نیاز را در سطح عالی، اضطرار به حجت دانسته و تاکید می کند این اضطرار تنها در سیاسیون، متبلور است.

متن این سخنرانی به شرح زیر است:

احساس نیاز به امام و احساس نیاز به حضور بقیه الله الاعظم(عج) و احساس نیاز به فرج و انقلاب جهانی حضرت از چند جهت قابل بررسی است؛ یک وقت از بعد عرفانی و آن عاطفه معنوی انسان احساس نیاز می کند که این بعد اگرچه لطیف ترین بعد اضطرار نسبت به فرج حجت و به ظهور او و فرج او هست اما بعد اصلی نیست.

چون اگر کسی شخصا آنقدر به ظهور حجت اضطرار پیدا کند که دیگر غیبت حضرت، برای او قابل تحمل نباشد و شب و روز، چشمش بارانی باشد و سینه اش پر از اشکهای جاری باشد و حنجره اش پر از ناله و فریاد تمنای ظهور باشد، این فرد را آخر یک گوشه ای می برند و آقایش را به او نشان می دهند و قلبش را آرام می کنند و به او می گویند که حالا صبر کن تا آقا بیاید.

اضطرار نسبت به حضرت حجت و احساس نیاز شدید نسبت به دیدار او و نسبت به فرج او، بلکه نه فقط دیدار او، در آنجایی که بعد شخصی، عاطفی و عرفانی پیدا می کنند، پاسخ دارد و پاسخش هم این است که او را می برند یک گوشه ای تا آقایش را ببیند؛ به همین دلیل است که حضرت آیت الله العظمی بهجت در یکی از بحث‌هایشان فرموده‌اند: "بعضی ها که اعلام می کنند فرج، فلان زمان است، فرج شخصی خودشان را به وی دارند، اعلام می‌کنند و اگر هم گفتند که مثلا بعضی ها فرج را بنا بر اینکه به آنها مژده ای داده شده و به او خبر دادند و فرد هم به دوستان نزدیکش گفته که به من خبر دادند که فرج فلان موقع است، فرج شخصی اش را گفتند" یا آن موقع او از دنیا رفته، یا در آن موقع به ملاقات حضرت رسیده است.

احساس نیاز به حضرت از یک بعد، کاملا شخصی، کاملا عاطفی، کاملا عرفانی است؛ هم احساس نیاز نسبت به شخص امام و هم احساس نیاز به فرج حضرت؛ که بین این دو هم باید فرق گذاشت؛ این احساس نیاز را من نمی خواهم الان حداقل درباره اش زیاد صحبت کنم؛ از بعد دیگری این احساس نیاز را به بررسی بیشتر قرار بدهیم.

این بعد اول را که از لحاظ عاطفی، فرد آنقدر شدید محتاج امام است که امامش را می خواهد، او را می برند یک گوشه ای و به ملاقات امامش می رسانند یک همچنین فردی، این آدم، دو جور می تواند این احساس عرفانی خودش را داشته باشد؛ یکی اینکه می گوید من به وضع عالم کاری ندارم و من امام خودم را می خواهم، که در دعای ندبه زیاد اینجوری نیست، در دعای عهد یکی یا دو جمله می توانید اینجوری پیدا کنید؛ یکی دیگر هم احساس نیاز نسبت به فرج، نه اینکه من امامم را می خواهم بلکه من می خواهم امامم ظهور کند؛ اینکه من را ببرید یک گوشه ای آقایم را ببینم یا در رویایی امامم را ببینم با این دلم آرام نمی گیرد و باید فرج رخ بدهد.

آن دیوانه ای که آن مست لایعقلی که به این نقطه از اوج عرفان و عاطفه می رسد که دیگر نیازش با یک دیدار خصوصی هم تعدیل نمی شود، این انسان اوج یافته، این انسان سرمست و لبریز از معرفت و عرفان است.

در دعای ندبه بیشتر این جملات هست: "متی ترانا و نریک" کی تو ما را می بینی و ما تو را می بینیم، یک ملاقات عمومی؛ "و قد نشرت لواء النصر تری" در حالی که پرچم نصر و فتح را برفراز کردی، دیده شوی؛ "نحف بک و انت تام الملا" ما دور تو باشیم و تو امامت کنی.

"متی ترانا و نریک" دیدار خصوصی نیست دیدار فرج است؛ بعد البته آنجا اعلام می کند که تقاضای من این است که وقتی تو آمدی من خصوصی تو باشم، "نحف بک و انت تام الملا" ما دور تو باشیم و تو امام مردم باشی، نه اینکه به ما یک کارت ملاقات بدهند و بگویند شما مثل آن مردم اولی که گفتم، برو به ملاقات آقا.

بعد می فرماید: "متی نغادیک و نراوحک فنقر عینا" یک دیدار خصوصی و تکی به چه درد من می خورد، البته به چه درد من می خورد را بنده اضافه می کنم؛ به درد می خورد اما من را سیراب نمی کند و مرا اشباع نمی کند، من می خواهم با تو روز و شب را پشت سر بگذارم؛ "نغادیک و نراوحک" صبح چشمم را به سوی تو باز کنم و لحظه خوابیدنم چشمم را از تو ببندم و خداحافظی کنم و بروم بخوابم، صبح و شب با تو باشم و اینجوری چشم من روشن می شود.

یک وقت این جوری تقاضا می کنی و این فراز دعای ندبه است و یک فراز هم در دعای عهد داریم: "اللهم ارنی الطلعه الرشیده و الغره الحمیده واکحل ناظری بنظره منی الیه" هر دو هم جالب است و هر دو جایگاه خاص خودش را دارند، می خواهم تفکیکش را بدانید و برای هر کدام گوشه دلتان حساب بازکنید.

در اینجا می گوید، خدایا می شود من آقایم را ببینم، حتی یک نگاه؛ ببینید این با آن قبلی چقدر فرق می کند! البته این دومی که اوج اضطرار نسبت به دیدار هست، اما به صورت فردی، این هم به جای خودش جایی دارد ولی هیچ عاشقی اینقدر بی رحم نمی شود که بگوید آقا، من تو را ببینم آرام بشوم، حالا شما پشت پرده غیبت رنج می کشی حالا برای من لااقل مهم نیست! و هیچ عاشقی اینقدر بی رحم نمی شود، و هیچ بی رحمی هم اینقدر عاشق نمی شود که بخواهد آنقدر اصرار داشته باشد که بخواهد ببیند، البته خیلی ها اصرار دارند که ببینند چون برایشان جالب است،که حالا ببینیم این آقا اصلا چه جوری هستند؟ این را کسی بها نمی دهد و ارزش ندارد.

یک عده اضطرار عاطفی، معنوی و عرفانی داریم، شما کلمه عرفانی را که بگذارید، همه اینها را در برمی گیرد؛ یک اضطرار عاطفی، عرفانی و معنوی داریم که این اضطرار دو نوع است.

یکی اضطراری که با یک دیدار خصوصی تامین می شود و این عاطفه تسکین پیدا می کند، یکی با امر فرج تسکین پیدا می کند؛ آقا من به شما آقایت را نشان دادم دیگر برو به دنبال کارت و وی می گوید نه، من که این جوری آرام نمی گیرم، آقایم باید ظهور کند.

آن وقت دو آیه "اللهم کن لولیک الحجه..."  این دعا بیشتر از نوع عاطفی-عرفانی برای فرج است نه از نوع عاطفی- عرفانی برای دیدار شخصی، و دیگر برای دیدار شخصی خودش اصلا دعا نمی کند و می گوید تا اینکه آن آقا بیاید و من برای او دارم دعا می کنم؛ خیلی دعای عاطفی خاصی است که در آن هیچ خودخواهی نیست، "ترانا و نریک" یعنی اصلا ما ببینیم ایشان را، فقط ایشان بیایند و سالم باشند، ایشان خوب باشند، و تو به ایشان کمک بکنی.

اینها سفارشهای بی موردی هم هست ولی شما دارید به خدا سفارش می کنید، آنوقت شما اینجا چه کاره هستید که سفارش می کنید مواظبش باش؟! اصلا شما تا حالا کجا بودید؟! این شدت عاطفه است که انسان را تا این حد دیوانه می کند؛ مثل دعای ندبه که یک نوع دیگری از جنون در انسان ایجاد می کند که من این همه ضجه می زنم تا بیایی و انتقام خون انبیاء و ابناء انبیا را بگیری!  این جنون است و الا به تو چه ربطی دارد که این حرفها را بزنی و بگویی که انتقام خون انبیا را بگیر! شدت این جنون هم آنقدر بالاست که می گوید اگر همین الان کسی پیش من نیاید، داد نزند و گریه نکند، من دق می کنم و یکی بیاید به من کمک کند تا با هم ناله بزنیم، و این دور هم گریه کردن یک نوعی به انسان تسکین می دهد؛ ما هیچ وقت به این نوع اضطرار نرسیدیم و این نوع اول اضطرار است.


نوع دوم اضطرار چگونه است؟

عاشقی این طور نیست که انسان بخواهد کمبودهای عاطفی خودش را در خانه حضرت بیاورد و بعد از برطرف شدن آن کمبودها بگوید که دیگر ما زیاد مزاحم شما نمی شویم و دیگر به کارهایمان برسیم و... ، این طوری نیست؛ انشاءالله جامعه ما به جایی برسد که ما همان قدر که برای مصیبتهای امام حسین(ع) اشک می ریزید و داغ می شود، همانقدر هم برای غیبت حضرت داغ شود و اشک بریزد.

اما چه می شود که اینقدر احساس نیاز و اضطرار می کنیم؟ و چه شده است که آنقدر که باید احساس اضطرار و نیاز نکردیم؟ و چه کنیم که این احساس نیاز نسبت به حضرت در ما بیشتر شود؟ در زمان حضرت دیگر فیلم های عشقی و عاشقانه زیاد رونق نخواهد داشت، برای اینکه یک محبت قویتر را همه تجربه کردند و دیگر اینها برایشان بی مزه است که مثلا از عاطفه زن و شوهری کسی بخواهد صحبت کند، عاطفه زن و شوهری هم شیرینیش به این است که هر دو، عاشق یکدیگر باشند، و آن آقا و مولایشان است، وقتی محبت مولا چشیده شود محبت های دیگر مثل سنگریزه های پای کوهپایه است، و به همین سادگی یکی از عوامل بی دینی از بین می رود.

چون مهمترین عامل بی دینی کمبود محبت است و تلاش بی فرجام برای جبران این محبت، که بعضی وقتها با شهوت می خواهد جای محبت را پر کنند چون محبت را پیدا نمی کنند، یا با محبت های نیم بند و برای آدمهای کمبود محبت دار، کمترین محبت ها را به عنوان آن کوه آتشفشان قالب کنند، و بعد هم نقش در می آید و کدورت پدید می آید و...

بالاخره انسان باید وجودش لبریز  و سرشار و آتشفشان و داغ و پرحرارت باشد، و این هم فقط با محبت درست می شود؛ و الا مثل شهربازی، این الاکلنگ را بالا و پایین رفتن است و یک هیجان، ولی بعدش چه می شود، حالا مثلا یک سیرک برویم و حرکتهای حیوانات را ببینیم و ... تا چقدر؟ شهوت تا چقدر؟ خوردنی چقدر؟ افاده آمدن ها برای همدیگر چقدر؟ لذت های دنیا چوقت رنگ می بازند؟ وقتی که آدم یک محبت برتر را تجربه کند.

این محبت برتر است که غذا و زندگی او می شود و زندگیش هم سر جایش است، و این آدمها به زن و بچه اشان هم بیشتر علاقه دارند و خانمهایشان هم بیشتر به خانواده شان علاقه دارند و بچه ها به پدر و مادرشان بیشتر علاقه دارند و همین طور همه به همدیگر و همه به هم عشق می ورزند، و یک آرامشی پدید می آید.

زمانی که حضرت ظهور بفرمایند همه آنرا تجربه می کنند، ولی تا مادامی که حضرت ظهور نکرده‌اند یک عده ای آنرا تجربه می کنند، آن عده چه کسانی هستند؟

در جامعه ما هنوز تجربه محبت حضرت زیاد نشده است، لذا من ناراحت می شوم وقتی گاهی می گویند غیر از احساسات نسبت به حضرت مهدی(عج) بیایید به چیزهای دیگر هم بپردازیم، انگار ما احساسات را تمام کردیم و واحدهایش را پاس کردیم و مدرکش را هم گرفتیم حالا باید به چیزهای دیگر بپردازیم و برویم حضرت را بشناسیم.

اولا خیلی ها احساسات را یک نکته عوامانه می دانند و می گویند این عوام خیلی به دنبال گریه کردن می روند، کو و کجاست که عوام گریه کنند؟ یک گریه کن حسابی که برای حضرت گریه کند را نشان بدهید؟! اصلا گریه کردن کار عوام نیست، و هرچه دانشمندتر و هوشمندتر و آگاهتر و خودساخته‌تر وعارف‌تر از آنجا به بعد احساسات عمیق تر می شود؛ مثل فیلسوف فقیهی مثل حضرت امام که عارف هم هست می فهمد و او می تواند این گریه ها را داشته باشد.

آنها می گویند که گریه برای عوام است و خواص باید بنشینند و فکر کنند، ما می گوییم که خواص که اگر گریه نکنند نمی توانند فکر کنند و فکرشان هم کار نمی کتند و عقل سالم در دل سالم است، چون در قرآن می فرماید که آنهایی که عقلشان درست کار نمی کند برای این است که دلشان مریض است.

انشاءالله خدا محبت ما را به حضرت بقیه الله الاعظم به عالیترین نوع محبت قرار دهد و ما را شرمنده آقا نکند، چون آدم اینجوری شرمنده حضرت می شود که بعد از اینکه حضرت آمد تازه می خواهد به حضرت علاقه مند شود، مثل همه مسیحی ها و یهودی ها و همه ادیان عالم اینجوری علاقه مند به حضرت شود!

اما در مورد علاقه باید بدانید حداقل براساس متن دعای ندبه که عاشق آنگونه می شود، ما آن طور که باید نیستیم، یا اینها دروغ است یا ما دروغ هستیم؛ آنها که دروغ نیست چون امام صادق(ع) خیلی شدیدتر از دعای ندبه از آن نقل شده است که گریه می کردند، به ایشان می گفتند: که برای چه کسی گریه می کنید؟ دستش را روی زمین می گذاشت و اشک می ریخت و می گفت: "آقای من غیبت تو خواب را از چشمان من ربوده" گفت: بعد از گریه های طولانی حضرت من پرسیدم آقا شما با چه کسی مناجات می کردید؟ حضرت فرمودند: "یاد مهدی‌مان و غیبت افتادم اینجور دلم گرفت و آتش گرفتم"

امام صادق(ع) مثل ما مبتلا به غیبت حضرت نبودند، اصلا ایشان خودشان قطب عالم امکان است، ایشان اصلا خاصیت عجیبی دارند، در بهشت هم که بروید نسبت به آقا امام زمان، همین وضعیت است، مبنای آن هم این است که ببینید مثلا خدا روزی را تقسیم می کند مثلا به یکی قد بلندتر می دهد و به یکی قد کوتاهتر، به یکی پول بیشتر می دهد و به یکی پول کمتر، البته تلاش ما هم به جای خودش، به یکی حافظه قویتر می دهد و به یکی ضعیفتر، به یکی قدرت خلاقیت و تخیل قویتر می‌دهد و به یکی ضعیفتر، به هرکسی یک چیزی داده است و تقسیم کرده، رزق محبوبیت را هم همین جوری تقسیم می شود.

خدا بیشترین رزق محبوبیت را در عالم یک جوری به آقا امام زمان(ع) داده است، لذا اگر تو آقا را دوست داری، آقا را دوست داشتن اینطوری نمی شود و خیلی فاصله داریم؛ محبت به آقا اینجوری است، چون ببینید این چند ساله اخیر که بحث ایشان در جامعه افتاده چه ولوله ای در جامعه به راه افتاده است، این ولوله از کجاست؟ کار سنگینی هم نشده است، این پیش لرزه های آن انفجار سهمگین و با عظمت محبت است که اگر ایشان نزدیک بشود دیگر هیچ چیز را باقی نخواهد گذاشت.

در روایات هم نوشته شده است که آقا امام زمان هم در بهشت، طاووس اهل جنت است، یعنی همه اولیاء خدا را پرنده حساب کن و هر کدام یک صدایی و یک نوایی و یک رنگ قشنگی دارند آنوقت حضرت مهدی(ع) در بین آنها طاووس است، طاووس بین پرنده های دیگر چگونه است؟! آنوقت شما می گویید من به این آقا علاقه دارم، آن علاقه کجاست و چرا تا به حال زنده مانده ای؟

این محبت آدم را می کشد و زنده می کند، این محبت چیزی در مایه های محبت به امیرالمومنین(ع) و یک چیزی در مایه های مصیبت اباعبدالله الحسین(ع) است، شما هنر نکردید که برای اباعبدالله الحسین(ع) خودتان را بکشید، ببینید این مصیبت های امام حسین(ع) است که شما را خراب کرده است؛ بدون مصیبت و به خاطر معرفت باید این آتش محبت نسبت به حضرت باشد، آنوقت جالب است که از امیرالمومنین برایتان خاطره نقل می کنند و از حضرت برایتان خاطره نقل نمی کنند و تو باید فقط به معرفتت اکتفا کنی.

بنا بر این است که ما با معرفت عاشق حضرت شویم، با معرفتهای کلی که او امام است و لذا شما اصلا خواب و رویا و ملاقات پنهانی با حضرت را بین خودتان نقل نکنید؛ پس ما چه کار کنیم که به آقا امام زمان خیلی علاقه پیدا کنیم؟

راهش این است که شما باید باور کنید امام زمان(ع) دوستتان دارد و به شما شخصا علاقه دارد، پدر و مادرت هم هفته ای دو بار پرونده ات را نمی بیند، او کلا می خواهد ببیند تو سالمی، و کلا داری درس می خوانی، کلا موفق هستی، کلا مشکلی برایت پیش نیامده، آن کسی که جزئیات زندگی تو را تعقیب می کند.

والله قسم، امام زمان تک تک شماها را آنقدر دوست دارد، نه به دلیل اینکه شما آدمهای خوبی هستید، به دلیل اینکه شما آدمهای زمان او هستید و او متولی شماست و او سرپرست شماست، وقتی شما مریض می شوید حضرت به خاطر شما مریض می شوند؛ وقتی توانستی این را باور کنی آنوقت می توانی به حضرت علاقه پیدا کنی، اگر قیاس به نفس می کنی و می گویی آقا چرا مرا باید دوست داشته باشد؟ من کی‌ام؟ فکر می کنی حضرت هم مثل جنابعالی احیانا خودخواه است (نعوذ بالله)، یا ما چرا باید آدمها را دوست داشته باشیم و دلیلی ندارد که دوست داشته باشیم؟ چرا حضرت را مثل خودت می دانی؟ ولی تو باور نمی کنی و تو باور می کنی که حضرت تو را دوست داشته باشد؟

در مقام اینکه چه باید کرد تا محبتمان نسبت به حضرت بیشتر شود و به حد یک اضطرار برسد چه کار کنیم؟ مثلا یک راهش این است که باور کنیم که آقا دوستت دارد و اگر توانستی باور کنی این ایمان به غیب است؛ نشان آن هم در قرآن در سوره توبه است.

خداوند متعال می فرماید: "لقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ" من این پیغمبری را فرستاده ام که حریص شماست، حریص شماست یعنی چه؟ مادر شما در دوران بچگی یک کمی حریص شما بود اما آن موقع را شما یادت نمی آید لذا شاید احساس مزاحمت هم می کردی وقتی مادرت حریص تو بود؛ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ و برایش سخت است آن چیزی که شما را اذیت کند، و این نسبت به همه آدمهاست و نسبت به آدم خوبها  بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ دو برابر می شود.

امام صادق(ع) در معارف ولایی ما می فرماید: هرچه ویژگی پیغمبر(ص) دارد غیر از نبوت، امامان هم آن ویژگی را دارند، این حریص و دوست داشتن در امیرالمومنین(ع) این جوری است که وقتی فهمید یکی از دوستانش مریض است فرمود به خدا قسم ما به خاطر مریضی شما مریض می شویم، گفت آقا نسبت به همه دوستانتان این گونه هستید؟ فرمود حتی نسبت به آنهایی که بعدها به دنیا می آیند، آنها که دوست ما هستند و شیعه ما هستند،  ما برای آنها هم این طوری می شویم؛ حالا نسبت به عموم مردم بالاخره ائمه هدی یک ویژگی هایی دارند.

هر که باور کرد یک دل دیگری پیدا می کند و زجر می کشد از اینکه حضرت پشت پرده غیبت هستند، مثل یک پدری که زندان است و پشت شیشه و بچه اش باید بیمارستان برود ولی خودش نیست که بچه اش را برساند و دلواپس است که چه کسی این بچه را به بیمارستان می رساند، و در آنجا هلاک می شود؛ من یک بار رفتم در زندان و از امام زمان حرف می زدم دیدم که زندانی ها اصلا داشتند دق می کردند همه خوب و بد، همه شان می فهمیدند که من چه می گویم، حضرت دوست دارد در هر حرکتی بچه هایش را کمک کند، دوست دارد به ما کمک کند، هر کسی که زمین می خورد و هر کسی که گرفتاری دارد آن دردی روی قلب حضرت است؛ و ما کی می فهمیم و یعنی چه این همه درد؟! و چه جوری می شود که یک نفر این قدر زجر بکشد و این خیلی عجیب است.

انشاءالله خدا آن اضطرار به حضرت حجت را از بعد عرفانی (چه شخصی و چه به صورت اجتماعی) در ما بیدار بگرداند، و البته این یک مدتی ممارست می خواهد، ممارست داشته باشیم نسبت به حضرت و رفت و آمد داشته باشیم و توجه نسبت به حضرت داشته باشیم، کم کم یک عشقی را در وجود خودت پیدا می‌کنید.

عشق به غذای شیرین از بچگی خود به خود پیدا می شود، عشق به بزرگ شدن در اواخر دوران کودکی و نوجوانی در انسان خود به خود تولید می شود، علاقه به گروه همسالان در آغاز جوانی پیدا می شود، علاقه به همسرداشتن پیدا می شود، علاقه به مقام و علاقه به شهرت و... یکی یکی پیدا می شود، پس هنر نیست اگر کسی این علاقه ها را پیدا کند؛ اگر کسی خودش را کشت و سر خودش را گذاشت لب جوی و برید، می تواند یک علاقه ای در وجودش به مولا هم پیدا کند، و آن علاقه به مولا را وقتی پیدا کرد این حرفها برایش ملموس خواهد شد و حرف دلش خواهد بود.

از بعد دیگری ما می توانیم اضطرار به حضرت را پیدا کنیم و آن بعد سیاسی اجتماعی است؛ آدمی می تواند اضطرار به وجود حضرت را درک کند که فوق العاده آدم سیاسی باشد، و ما فوق العاده آدم سیاسی خیلی کم داریم.

اول باید توضیح داد که کار سیاسی چیست؟ و بعد بگویم که چه کسانی می توانند انسانهای سیاسی باشند؟ و بعد کدام سیاسیون می توانند اضطرار نسبت به حضرت حجت را پیدا کنند؟ در این بخش از صحبت جامعه ما تمام اصلاحاتش وابسته به این بحث است.

اولا کار سیاسی و اندیشه سیاسی داشتن و درک سیاسی داشتن و نگاه سیاسی داشتن و فعالیت سیاسی داشتن یعنی چه؟ شخصی از امام صادق(ع) پرسید: ما یاران شما امام صادق قیمتمان بالاتر است یا یاران آخرین امام وقتی که ظهور می‌کند؟ حضرت پاسخ داد: "شما یاران من اجرتان بیشتر است" شخص گفت: چرا؟ امام فرمودند: "برای اینکه امام شما غریب است و آخرین امام بر جهان حکومت می‌کند".

به تعبیر بنده هنر نکرده است کسی که یاری کند آن امامی را که سلطنت برعالم می کند، شمایی که در  تقیه از یک امامی تبعیت می کنید خوب معلوم است که اجرتان بیشتر است، حالا من از شما می پرسم ما یارانی که امام صادق(ع) را هم ندیدیم، اجر ما بیشتر است یا آن یارانی که در زمان خود امام صادق(ع)  بودند؟ معلوم است که اجر ما بیشتر است، پس ما دو پله از کسانی که یاران حضرت هستند مقاممان بالاتر است.

حالا ادامه آن روایت را می گویم، شخص از امام پرسید که: اگر ما مقاممان بالاتر است پس چرا باید دعا کنیم که فرج آخرین امام رخ دهد؟ من جواب را الان می دهم، الآن نمازهایی که می خوانید و خوبیهایی که دارید یه جورهایی قیمتش بالاتر از همین نمازهایی است که بخواهی بعد از فرج بخوانید، الآن درست است که نمی دانی یک کارهایی را باید انجام بدهی آنها چیست، بحران تکلیف دارید، حیرت دارید، غربت دارید، مظلومیت دارید؛ شخص گفت: آقا ما برای چه باید دعا کنیم؟

به این فرد یک آدم غیر سیاسی می گویند، شخص باید یک عمق سیاسی داشته باشد تا بفهمد برای چه باید دعا کند برای حضرت، اگر آن یک فرد سیاسی بود این سوال را نمی کرد؛ حضرت جواب دادند: "به دو دلیل، یکی به دلیل محبت به خلق، دوم به دلیل محبت به حق"

محبت به خلق یعنی اینکه دلت می آید این همه آدم در اوج عرفان نباشند من به این جواب حضرت یک جوابیه می دهم و بعد یک جواب به جواب خودم می دهم؛ الآن یک مسیحی در گوشه ای از دنیا به دین خودش و به مسیحیت خودش دارد خوب رفتار می کند، آیا جایش در بهشت هست یا نه؟ والله جایش در بهشت است، خدا در آن دنیا از او سوال می کند که علی بن ابیطالب کیست؟ و او جواب می دهد که من نمی دانم که او کیست، یا اصلا در آنطرف دنیاست و دین هم ندارد و هیچ دینی هم به او نرسیده، خدا دیگر مسیح بن مریم هم از او نمی پرسد و فقط می گوید تو کجا ظلم کردی و خودت هم آنرا فهمیدی؟ حالا اگر ظلم هم نکرده باشد او هم به بهشت می رود.

خب خدا که گیر نمی دهد و اوضاع همه خوب است پس ما می خواهیم چه کار که حضرت بیاید؟ دلت می آید که خلق عالم اینجوری به بهشت بروند؟! این آن اضطرار است که اگر توانستی آنرا پیدا کن! فکرکردی اضطرار یعنی اینکه سر ما را گذاشتند لب جوی و دارند می برند با چاقو و آن زمان باید اضطرار پیدا کنی؟ نه آنها بحرانهایی است که می آید و رد می شود و این هنر نیست که در اوج بلا حضرت را صدا بزنی، اصلا ما برای چه به دین احتیاج داریم؟ محبت به خلق یعنی اینکه من دوست ندارم این آدمها اوج آگاهی و عرفان را نداشته باشند.

پاسخ دوم حضرت این بود که به خاطر محبت به حق.

تو دلت می آید حق پنهان باشد و کسی حق را نشناسد، خیلی وضعیت عرفانی عجیبی است، ولی این دو تا را که داشتی فرد سیاسی عجیبی خواهی شد، سیاسی می شوی به دلیل اینکه دیگر سرت توی کار خودت نیست و سرت را بالا گرفتی؛ باور کنید یک زمانی می رسد که می آیند روی پای جمهوری اسلامی می افتند و می گویند آقای جمهوری اسلامی استقلالت را نوکرشیم مال خودت، اسلامت هم مال خودت، قبول، انرژی هسته ای و هر چی هم که می خواهی مال خودت تمام، ولی دست از سر ما بردار ما را چرا نابود می کنی، و از نظر سیاسی یک زمانی کار به اینجا خواهد کشید و علائمش را دارید می بینید.

یک زمانی خواهد رسید که وضعیت سیاسی عالم به گونه دیگری رقم خواهد خورد، البته الآن باید ماهشماری کنید فوقش سالشماری، ولی یک زمانی می شود که شما باید روزشماری کنید برای فرج حضرت، در یک چنین شرایطی ما سیاسیونی هستیم که سیاسی بودنمان را تازه داریم نشان می دهیم؛ بحث منافع شخصی نیست و حتی بحث منافع ملی هم نیست و بحث منافع قومی هم نیست که جهان اسلام را بخواهیم نجات دهیم، چیزی که مهم است جهان بشریت است؛ تو به جهان بشریت چه کار داری؟

نه مگر می توانم تحمل کنم که مردم آقایم را نشناسند، همه باید آقایم را بشناسند، کفار و مستکبرین عالم می گویند که اگر آقای تو را بشناسند که ما بیچاره می شویم؛ ما می گوییم که این مشکل خودتان است ما نمی توانیم تحمل کنیم؛ و سیاسیونی از این قبیل درست خواهند شد، سیاسی بودن یعنی چه؟ یعنی دغد غه بشریت را داشتن و دغدغه ابناء بشر را داشتن، سیاسی بودن یعنی بین خدا و بنده های خدا ارتباط برقرار کردن؛ این انگیزه وقتی پدیدار شد، سیاسی بودن یک امر مقدس و فوق عرفانی می شود، چون عرفان در مرحله اول فردی است و در اوجش جمعی خواهد شد، آن وقت عرفان به آدم شجاعت می دهد و شجاعت هم که به آدم داد، آدم نترس هم می شود و بصیرت هم که به آدم هم می دهد، تدبیر هم پیدا می کند و چه خواهد کرد در این عالم!

و سیاسی شدن یک امر مقدس می شود، سیاسی بودن یعنی دغدغه بشریت را داشتن؛ بعضی ها کم سیاسی هستند و می خواهند روستای خودشان را درست کنند و بعضی ها به شهرستان و بعضی ها به استان و بعضی ها در حد ملی فکر می کنند و بعضی ها در حد منطقه ای، و بعضی ها در حد کره زمین و جهان کنونی و بعضی ها در اندازه های بشریت فکر می کنند، بعضی ها در اندازه های کائنات و در اندازه های تاریخ بشریت و آینده همیشه بشریت سیاسی هستند؛ لذا سیاسی بودن یک امر مقدس می شود.

ما یک انقلاب در جامعه ما و انقلاب در انقلاب نیاز داریم هرچند ممکن است به مرور پدید بیاید و آن انقلاب چیست؟ انقلابی است که ما درست جا بیندازیم که سیاست یعنی یک امر مقدس، یک دهه پیش در روزنامه ها، بعضی ها می نوشتند که تا ما سیاست را از قداست جدا نکنیم توسعه سیاسی رخ نمی دهد، ولی الآن من دارم دقیقا برعکس آنها حرف می زنم.

کسی که عارف نباشد و به عرصه سیاست وارد شود یا خطا می کند یا خیانت، از این حرف کوتاه نیایید اگر منطقش را قبول دارید، کسی عارف نباشد و این همه دلداده نباشد به خطا می افتد و بصیرتش دچار اشکال خواهد شد، سیاسی بودن یعنی بین خدا و بنده ها ارتباط برقرار کردن؛ با این انگیزه سیاست یعنی یک امر مقدس، و فوق العاده مقدس.

و کسانی که این طور سیاسی باشند، اضطرار به حجت دارند؛ اینها می فهمند چرا حضرت باید بیاید، بقیه نمی فهمند؛ بقیه مثل بچه هایی هستند که در یک خواستگاری در حالی که بزرگترها دغدغه دارند، ولی بچه ها بازی می کنند.

من گاهی آنقدر ناراحت می شوم که در بعضی از محافل فرج حضرت تبدیل می شود به یک موضوع غیر سیاسی در حالی که این یک مسئله کاملا سیاسی است.

در این سی سال بگردید و ببینید چه کسانی چه حرفهایی زدند، چه کسانی چه مواضعی داشتند و حالا تغییر موضع دادند و این بخاطر این است که این افراد چون درک عمیق و بصیرت نداشتند، نمی توانستند درست تصمیم بیگیرند.

سوره محمد(ص) است در قرآن که بیان که تکلیف را برای ما روشن می کند، همان آیه اول می فرماید: «الَّذینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ (1)» کسانی که کافرند و نمی گذارند مردم در راه خدا باشند و با این مبارزه می کنند، خدا می فرماید من اثر عمل آنها را از بین می برم؛ یعنی آنها زحمت کشیدند، پول خرج کردند، بمب اتم دارند، قدرت اول اقتصادی هستند، خدا می فرماید أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ، مگر می شود؟ بله، خدا گفته، تو راحت باش، دشمن را به حساب نیاور؛ حساب نیاور را که می دانید منظورم چیست! خدا گفته من نابود می کنم! خدا گفته!

اما می دانید خدا اثر اعمال چه کسانی را باطل نمی کند که هیچ، اثر هم می دهد؛ خداوند در همین سوره می فرماید: «...وَ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُم(4)» کسانی که در راه خدا کشته می شوند، خدا می فرماید: من اثر اعمال آنها را از بین نمی برم؛ لذا زخمی ها و کتک خورده های مدرسه فیضیه را پیش امام می بردند تا امام کوتاه بیاید، اما امام می فرمود: "گوارای وجودتان" امام خمینی(ره) سیاسی است و می فهمد چه کاری اثر دارد و چه کاری اثر ندارد.

لذا وقتی در جنگ تحمیلی عده ای می خواستند با اسرائیل بجنگند، امام می فرمود: "راه قدس از کربلا می گذرد"، لذا حزب الله شکل گرفت با چندتا طلبه، و خدا مدام به کارهای آنها اثر می داد؛ که حتی بعضی ها مسخره می کردند که شما نمی توانید در برابر اسرائیل کاری کنید، اما مهم این است چه کاری اثر دارد.

بعد می فرماید: «وَ الَّذینَ کَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُم(8) ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ (9)» و امام می نشست و می گفت: آمریکا هیچ غلطی نمی کند، امام که حرف تبلیغاتی نمی زد، امام به این آیات ایمان داشت.

پس چه کسانی اضطرار ظهور حجت را دارند؟ آدمهای سیاسی، سیاست هم به معنی عمیق، و یک راه هم برای سیاسی شدن عمیق هم وجود نداردکه این 30 سال انقلاب را مورد بررسی قرار داد، سیاسیون بسیار عمیق می توانند از طریق حکمت به این عمق برسند و از طریق علم و آگاهی هم می توان به این عمق رسید.

در آخر اگر کسی گفت من نمی خواهم اضطرار برای ظهور حضرت داشته باشم، ولی من می خواهم بدونم اگر به او بگویند آقا دارد می آید باز هم بی تفاوت می نشیند و صبر می کند که سیاهی زمستان برود و روسیاهی به ذغال بماند؟! به این افراد کافیست یک تلنگر زده شود تا به خود آیند، و این وظیفه به دوش همگان است.

مخلص کلام برای اینکه اضطرار پیدا کنیم برای ظهور حجت(عج) این است که علم داشت و آگاهی بدست آورد، به واسطه آن شما حکمت پیدا می کنید، حکمت هم که بدست آمد آدم بصیرت پیدا می کند، آنوقت آن آدم با بصیرت سیاسی خوبی هم می شود، یک سیاسی عمیق، که قدرت تحلیل و تفکر در امور را دارد.

یک راه دیگر برای پیدا کردن اضطرار نسبت به فرج حجت(عج) این است که به افراد تلنگر بزنیم؛ با فردی که می گوید که من برای فرج دعا نمی کنم و دارم زندگی خودم را می کنم، چه باید کرد؟! کافیست که به او بگویید که آقا دارند می آیند، آنوقت دیگر بازهم می نشیند دست روی دست بگذارد،که سیاهی زمستان برود و روسیاهیش به ذغال بماند؟!باید به افراد تلنگر زد که آقا دارند می آیند، و تو چه کاری برای خودت انجام دادی؟

و راستی ما برای فرج امام که گشایش برای ماست چه کرده ایم؟

 نوشته شده توسط گروه خبری روز در پنج شنبه 88/12/6 و ساعت 10:45 صبح | نظرات دیگران()
حاشیه‌های سخنرانی سید حسن‌ نصرالله

سیدحسن نصرالله" دبیرکل حزب الله سه شنبه شب در مراسم شهدای مقاومت که در مجمع سیدالشهدا جنوب بیروت با حضور حدود 10 هزار نفر از طرفداران مقاومت برگزار شد، سخنان مهمی را ایراد کرد که فارغ از اهمیت فوق العاده این بیانات، این مراسم نیز با حواشی جالبی همراه بود.

به گزارش ایرنا از بیروت، سخنرانی شب گذشته دبیرکل حزب الله در حالی صورت پذیرفت که در عین افزایش تهدیدات لفظی اسراییل علیه لبنان در هفته های اخیر، برخی از سران جریان 14 مارس از جمله سمیر جعجع در سخنانی در مراسم سالگرد حریری در اجتماع طرفدارانشان از لزوم خلع سلاح حزب الله سخن گفته بودند و انتظار می رفت نصرالله پاسخ سنگینی به این افراد بدهد، اما وی بدون آنکه حتی نامی از این افراد ببرد، استدلالات جامعی مبنی بر ضرورت مقاومت ایراد کرد.

* نکته جالب دیگر اینکه مصادف با سخنان شب گذشته سید حسن نصر الله و تاکید وی بر عدم توان امریکا برای محافظت از لبنان، "ویلیام برنز" معاون وزیر امور خارجه آمریکا مشغول دیدار با رییس جمهوری و نخست وزیر لبنان بود تا به آنها وعده تکراری حمایت امریکا از تمامیت لبنان رابدهد؛ امری که تاکنون در جنگ های مکرر قبلی رخ نداده است.

* مراسم ساعت 18:30 آغاز شد، ولی قبل از سخنان دبیرکل حزب الله گروهی از اعضای حزب الله به همراه پخش کلیپی زیبا از زندگی برخی شهدای مقاومت از جمله "سیدعباس موسوی"، "شیخ راغب حرب" و "عماد مغنیه" به اجرای سرود پرشور مقاومت پرداختند.

* حجم بالای جمعیت حاضر در سالن و خیابان های اطراف که حدود 10 هزار نفر تخمین زده می شد، موجب گردید تا قبل از آغاز برنامه صندلی‌های موجود در مجتمع سیدالشهدا خارج شوند تا افراد بیشتری بتوانند ایستاده در سالن حضور داشته باشند.

* در این برنامه نمایندگان روسای سه گانه لبنان، فرزند "ولید جنبلاط" رهبر دروزی های لبنان به نمایندگی از وی که در قطر به سر می برد، تعدادی از جانبازان و خانواده های شهدای مقاومت حضور داشتند و به رغم پخش زنده تلویزیونی این برنامه، حدود 50 خبرنگار، عکاس و فیلمبردار این برنامه را در محل پوشش خبری می دادند. از نکات قابل توجه برخورد فوق العاده محترمانه و مناسب حفاظت حزب الله با خبرنگاران داخلی و خارجی بود که به رغم تدابیر شدید امنیتی صورت می گرفت.

* زمانی که مجری آغاز سخنرانی نصرالله را که به دلایل امنیتی به صورت ویدئوکنفرانس صورت می گرفت، اعلام کرد، حاضرین با هیجان خاصی تمامی پرچم های زردرنگ خود که منقش به تصاویر سه شهید مقاومت بود را به اهتزار درآورده و با هم شعار لبیک یا نصر الله را سردادند. بر روی این پرچم ها ذیل عکس شهدا نوشته شده بود : "شهداؤنا، عظماؤنا"

* دبیرکل حزب الله در آغاز سخنان خود ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهدای مقاومت از حاضرین خواست فاتحه ای را نثار روح این افراد کنند. وی همچنین پنجمین سالگرد شهادت"رفیق حریری " نخست وزیر اسبق لبنان را به همسرش و "سعدالدین حریری" فرزند وی و همه اعضای جریان "المستقبل " و دوستدارانش تسلیت گفت.

* تصویر پشت سر نصرالله در طول این سخنرانی پرچم لبنان و حزب الله ، تصاویر سه شهید مطرح مقاومت و تصاویری از رزمندگان حزب الله که سلاح در دست داشتند بود که شاید بتوان این تصویر را پاسخ به منتقدان سلاح حزب الله دانست. همچنین در محل مجتمع سیدالشهدا تصاویر بزرگی از امام(ره) و مقام معظم رهبری خودنمایی می کرد. نوشته هایی هم با فحوای تسلیت به بازماندگان حادثه هوایی اخیر لبنان در سالن نصب شده بود.

* دبیرکل حزب الله در عین ایراد سخنرانی آتشین و محکم، برخی اوقات اظهارات خود به ویژه در خصوص توان رژیم صهیونیستی و مخالفین مقاومت را با چاشنی طنز به منظور تحقیر این افراد همراه می کرد که با استقبال حاظرین مواجه می شد.

* سخنان نصرالله سه مرتبه بیش از سایر موارد با تشویق و لبیک گویی مخاطبان مواجه شد: مرتبه اول زمانی که گفت ایران، سوریه و مقاومت آنقدر قدرت دارند که اسراییل جرات حمله را ندارد و تمامی تهدیدات علیه این سه کشور فقط جنگ روانی است. مرتبه دوم زمانی که تاکید کرد ما آغاز کننده جنگ نبوده و نخواهیم بود، اما آغاز هر جنگی به منزله نابودی اسراییل خواهد بود؛ ما جنگ را نمی خواهیم ولی در صورت آغاز آن از سوی اسراییل به آن مشتاق خواهیم بود. مرتبه سوم هم هنگام بیان این سخن بود که اعراب با مانع تراشی در آشتی فلسطین به اسراییل خدمت می‌کنند.

* دو مرتبه هم سخنان وی هیجان خاصی را در محل سخنرانی ایجاد کرد به نحوی که تا دقایقی حاضرین ایستاده با شعار "لبیک یا نصرالله"، " ابوهادی، ابوهادی( که خطاب قرار دادن وی با نام فرزند شهیدش است) و "الموت الاسراییل" به ابراز احساسات پرداختند: یکبار زمانی که وی خطاب به اسراییل گفت اگر ساختمان های ضاحیة را ویران کنید، ساختمان های تل آویو را ویران خواهیم کرد و بار دیگر زمانی که تاکید ‌کرد که در دو سال گذشته اهداف بسیاری برای گرفتن انتقام شهید مغنیه داشتیم، اما این کار را نکردیم زیرا کسی که می خواهیم انتقام خون او را بگیریم عماد مغنیه است.

* در این مراسم که ساعت 20:25 به وقت بیروت به پایان رسید، علاوه بر مسلمانان بیروت، تعداد قابل توجهی از مسیحیان علاقه مند به حزب الله لبنان هم حضور داشتند. سخنان دبیرکل حزب الله دقایقی بعد در صدر اخبار رسانه های مهم دنیا قرار گرفت.

منبع:http://www.rajanews.com/detail.asp?id=44791


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در چهارشنبه 88/11/28 و ساعت 8:14 عصر | نظرات دیگران()
پخش مستقیم سخنرانی احمدی نژاد از شبکه های خارجی
ساعت خبر: 11:9 - تاریخ خبر: 22/11/1388

بیشتر شبکه های تلویزیونی منطقه ،اروپا ،آمریکا سخنرانی رئیس جمهور را در میدان آزادی به طور مستقیم پخش کردند.

 

http://www.iribnews.ir/Default.aspx?Page=MainContent&news_num=214140

 


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در جمعه 88/11/23 و ساعت 12:23 صبح | نظرات دیگران()
سخنرانی مهم حجت‌الاسلام پناهیان + فایل‌صوتی و کلیپ
بعد از مناظره، تمایل به دشمن، عداوت به دوستان و فتنه شدیدتر از دجال را در او دیدم

حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان، استاد حوزه و دانشگاه در شهریورماه گذشته، طی سخنانی، از سه زاویه به
تحلیل حوادث جاری کشور پرداخت. باز خوانی این سخنرانی در شرایطی که قبل از
وقوع حوادث 13آبان، 16آذر، فوت مرحوم منتظری(ره)، ظهر عاشورای تهران و
نامه آقای رضایی و... ایراد شده، جالب و تامل برانگیز است.

فایل صوتی

کلیپ

به گزارش رجانیوز، متن پیاده شده این سخنرانی با اندکی تلخیص به این شرح است:

سه تحلیل درباره حوادث پس از انتخابات

ما درباره سیر انقلاب و تکامل انقلاب و
جامعه انقلابی از زوایای مختلف می توانیم تحلیل های گوناگونی داشته باشیم
که بنده این تحلیل ها را خدمتتان عرض می کنم؛ و هم می توانیم فراتر از
حوادث اخیر به تحلیل روند انقلاب بپردازیم و هم می توانیم با توجه به
حوادث اخیر به این تحلیل ها اقدام کنیم و هم می توانیم با توجه به آینده
ای که در پیش داریم، یعنی ظهور حضرت، تحلیل های مختلفی ارائه بدهیم. من
سعی می کنم از همه جهات این مباحث رو تحلیل کنم البته باید عرض کنم مباحثی
که من مطرح می کنم مباحثی نوعا دینی-سیاسی هستند نه مباحثی سیاسی– دینی و
من سعی می کنم از منظر دین به عرصه سیاست نگاه می کنم.

تحلیل اول: جریان سازشکاری

خبرنامه دانشجویان ایران نوشت: یک روایت
از آقا امام رضا(ع) می خوانم که هم کلاممان متبرک به بیان شریف ایشان بشود
و هم از زاویه نگاه به مهدویت، امروز خودمان را تحلیل کنیم یعنی از آینده
آغاز کنیم و به تحلیل امروز برسیم. شما در مفاهیم آخر الزمان با کلمه دجال
آشنا هستید؛ در حدیثی در «وسایل الشیعه» امام رضا(ع) می فرمایند: در آخر
الزمان میان شیعیان ما خطری پیش می آید که این خطر، فتنه اش از دجال شدید
تر است. حال شما بروید روایات مربوط به دجال را ببینید که چه طور مردم را
فریب می دهد، دجالی که با ظهور حضرت سقوط خواهد کرد، دجالی که به عنوان
یکی از دشمنان جدی حضرت و یکی از موانع ظهور حضرت مطرح است، دجالی که عبور
از فریب های او تنها راه رسیدن به فرج است؛ امام رضا(ع) خیلی صریح می
فرمایند خطر این فتنه از فتنه دجال برای شیعیان بالاتر است.

طبق روایت، این فتنه در درون جامعه شیعی
است و توسط کسانی که شیعه و دوستان اهل بیت(ع) هستند اجرا می شود، ظاهرا
دجال عموم مردم را فریب می دهد اما این فتنه جامعه شیعی را می خواهد فریب
بدهد. مهمترین مشخصه این فتنه، دوستی کردن با دشمنان اهل بیت و دشمنی کردن
با دوستان اهل بیت است و اما نتیجه این فتنه آن است که حق و باطل به هم
آمیخته می شود و مومن و منافق از هم شناخته نمی شوند. نمی شود ادعا کرد
فلان کس منافق است چون دوست اهل بیت(ع) است، تنها مومن را در میانه آن
دشمن هایی که ایجاد شده می شود از بقیه جدا کرد و این کار خیلی دشواری
خواهد بود. امام رضا(ع) می فرمایند: "از کسانی که راه مودت ما اهل بیت را
بر گزیدند، کسانی هستند که فتنه ی آنها از دجال شدیدتر است."

راوی حدیث می گوید: پرسیدم چگونه فتنه می
کنند؟ امام(ع) می فرمایند بواسطه دوستی کردن با دشمنان ما اهل بیت(ع) و
بواسطه دشمنی کردن با دوستان اهل بیت(ع). زمانی که این اتفاق افتاد حق با
باطل در هم آمیخته می شود و امر مشتبه می شود _معمولا در روایات منظور از
امر "ولایت" است یعنی یک کاری می کنند که در ولایت تشکیک بکنند_ و مومن از
منافق شناخته نمی شود.

این حدیث را من به چند مقصود عرض می کنم،
یکی اینکه در آخرالزمان فتنه ها و امتحانات بسیار سهمگینی از مردم جهان،
مسلمان ها و بویژه شیعیان گرفته می شود؛ در فتنه های آخرالزمان گروه های
زیادی از شیعیان ریزش می کنند.

جای این سوال است که من و شما چرا باید
جز دسته ی ریزشی ها باشیم؟ برای عبور از فتنه های آخرالزمان خیلی هوشیاری
و تقوا و پاکی دل لازم است.

امیرالمومنین امام علی(ع) می فرماید: در
آخر الزمان شیعیان ما این طور می شوند، همانند یک انبار آرد یا گندم یا جو
که این انبار را آفت بزند؛ صاحب انبار این ها را بیرون می آورد و آن قسمت
هایش را که آفت زده دور می ریزد و بقیه را داخل انبار قرار می
دهد و این کار آنقدر ادامه پیدا می کند و استمرار پیدا می کند تا جایی که
به اندازه چند لقمه غذا بیشتر از آن باقی نمی ماند. ریزش در زمان ظهور یک
مسئله جدی است و جز با بصیرت و از خودگذشتگی فوق العاده نمی توان از فتنه
های آخرالزمان عبور و برای نائب امام زمان(عج) سربازی کرد. نتیجه این فتنه
این است که دوست و دشمن گم می شوند.

حضرت امام(ره) در سخنرانی های خودشان یک
کلمه کلیدی به ما داده بودند، این کلید یک کلید راهبردی تا ظهور حضرت است؛
این کلید یک سخن ژورنالیستی و مقطعی نیست، در فتنه ی سخت تر از فتنه دجال
هم می بینید که امام رضا(ع) به این کلمه ی کلیدی اشاره می کند. آن کلید
همان طور که امام در این جمله می فرمایند "هر زمان دشمن ما را تایید کرد
معلوم می شود اوضاع نا به سامان است". هر موقع ما نسبت به دشمن تمایلی
نشان دادیم، معلوم می شود وضع فکری سیاسی ما خراب است تایید ما از سوی
دشمن است.

اخیرا شبهه کرده اند شاید آمریکا که
دشمنی می کند با خط رهبری و دوستی می کند با خط دیگران، این شاید یک فریب
باشد و آن دشمن اصیل ما نیست! همان طور که یک صهیونیست گفت: "خدمتی که
آقای احمدی نژاد به ما کرد هیچ کس نتوانست در این سالها بکند." این یک
بلوف است، یک دروغ محض است؛ شما بدانید واقعا این طور نیست، سخت ایستادن
های آقای احمدی نژاد در این بخش موجب عزت اسلام نه فقط در ایران بلکه در
کل جهان شده است و ضربه های بسیار محکمی به آنها وارد کرده است و کاخ
پوشالی آنها را به هم ریخته است؛ من وقتی در اولین مناظره دیدم که اون
بنده خدا دارد عزت ایران اسلامی را زیر سوال می برد یا برخورد های قوی
رئیس جمهور در عرصه سیاست خارجی! بنده در جمعی از دانشجوها بودم و بعد از
مناظره گفتم به نظر من آقای فلانی موجود خطرناکی است هر کس هر کاری که از
دستش بر می آید و می تواند انجام بدهد؛ گفتند: چرا خطرناک؟ گفتم من تمایل
به دشمن را در ایشان می بینم، من عداوت نسبت به دوستان در او دیدم، فتنه
شدیدتر از دجال در او دیدم.

من به حاشیه ها اصلا کاری ندارم مثلا به
این که اساسا رنگ سبز مخصوص ماسون هاست و حزب سبزها در آلمان متهم هستند
به فراماسونر بودن و در روایت هم هست که دجال در آخرالزمان رنگ سبز را
برای خود بر می گزیند و حتی شایعه ای هم هست که همین آقا در زمانی که در
دولت بودند گرایش به ماسون ها دارند، و در بین نخبگان مطرح بود که او
فراماسون است. من به این بحث ها کاری ندارم، این ها بحث ها حاشیه ای است
ولی غیر از این بحث ها چیزی که خیلی روشن است این است که به حدی که در 14
خرداد هیچ وقت حضرت مقام معظم رهبری صحبت فرعی مطرح نکردند، کلیدی ترین
بحث ها را مطرح کردند و 14 خرداد تمام صحبت های مقام معظم رهبری پاسخی بود
به آن حرفی که گفته شد که با محکم ایستادن شما عزت ایرانیان لکه دار شد؛
آقا فرمودند من به هیچ وجه این حرف را قبول ندارم من معتقدم که با محکم
ایستادن بر سر ارزش ها، عزت ما پایدار شده است.

بوی تمایل به دشمن می آید تازه الان که
مساله حل شده، الان که فلانی توی بغل صهیونیست ها می رقصد، آنها امیدشان
یک چنین وضعیتی شده و یک جور فتنه شدید تر از دجال بعید هم هست این فتنه
به سهولت خاموش بشود.

ریشه این فتنه در مباحث سیاسی حضرت
امام(ره) همان سخن است که فرمودند مواظب باشید دشمن ما را تایید نکند. این
یک ملاک عمده است. الان هر کس می خواهد بالا و پائین بکند، بکند همین که
مورد تائید دشمن باشد یعنی تمام! یعنی فتنه ی شدیدتر از دجال. هر کس در
این مسئله تردید داشته باشد فقط خودش را گول زده و بیمار است؛ «فی قلوبهم
مرض فزادهم الله مرضا...» و اصراری برای اصلاحش نداشته باشید.

ریشه قرآنی بحث تمایل به کفار را عرض می
کنم که خیلی بحث جالبی دارد. در تقسیر سوره ماعده در المیزان شریف از آیه
51 بحثی شروع می شود؛ دقت بفرمائید.

قرآن می فرماید: «یا ایها الذین امنوا
لاتتخذوا الیهود و النصاری اولیاء بعضهم اولیاء بعض و من یتولهم منکم فانه
منهم ان الله لا یهدی القوم الظالمین ای کسانی که ایمان آورده اید یهود و
نصاری را تکیه گاه خود قرار ندهید، آنها تکیه گاه یکدیگرند و کسانی که از
شما به آنها تکیه کنند از آنها هستند خداوند جمعیت ستمکار را هدایت نمی
کند» چرا شما به سمت یهود و نصارا می روید؛ اگر کسی به آنها علاقه پیدا
کند جزو آنهاست؛ و در آیه بعد می فرماید: «فتری الذین فی قلوبهم مرض
یسرعون فیهم یقولون نخشی ان تصیبنا دائره فعسی الله ان یاتی بالفتح او امر
من عنده فیصبحوا علی ما اسروا فی انفسهم ندمین؛ گروهی منافق را که
دلهایشان ناپاک است خواهی دید که در راه دوستی ایشان می شتابند و می
گویند: ما از آن می ترسیم که در گردش روزگار مبادا آسیبی از آنها به ما
رسد؛ باشد که خدا فتحی پیش آوردو یا امر دیگر از طرف خود تا منافقان از
آنچه به نفاق در دل نهان کردند سخت پشیمان شوند» کسی که در دلش یک مرض
دارد یک تمایلی به سمت آنها دارد سازشکارانه برخورد می کند؛ کلیدی ترین
اختلاف مقام معظم رهبری در این 20 سال اخیر و حتی 3 و 4 سال آخر زندگی
امام(ره) با اصلی ترین مسئولین نظام صرفا سر همین مفهوم بود. حتی بنده
«جام زهر» را در ارتباط با این موضوع تحلیل می کنم آن برخورد بسیار محکم
حضرت امام(ره) با سخنان آقای منتظری را هم در همین راستا تحلیل می کنم و
از شما تقاضا می کنم به سخنان امام(ره) 10 روز قبل از پذیرش قطع نامه و
بعد از پذیرش قطع نامه توجه کنید ؛ چرا 10 روز قبل از پذیرش قطع نامه
امام(ره) این همه از جنگ تقدیر کردند چون کسانی بودند که داشتند جنگ را می
بستند.

امام(ره) اطلاعیه دادند که جلوگیری بکنند
از بستن جنگ ولی این اطلاعیه امام(ره) کارساز نبود. امام(ره) اطلاعیه که
دادند در آن اطلاعیه فرمودند: «امروز باید در جبهه ها تحول ایجاد کنیم؛
امروز کوتاهی کردن در جنگ خیانت به رسول الله است» چطور است یک مرد با آن
همه هوش سیاسی که چنین حرفی را می زند و در 10 روز بعد همه چیز را قبول می
کند. بعد از اینکه امام(ره) قبول کردند قطع نامه را یک اطلاعیه ای دادند
آن جا را هم نگاه کنید. در صحیفه امام(ره) هم هست؛ در این اطلاعیه نیمی از
اطلاعیه از دشمنی با استکبار صحبت می شود. چرا امام(ره) از دشمنی پایان
ناپذیر و گسترده حتی بعد از پذیرش قطع نامه صحبت می کند؟ چون ایشان می
بیند مسئله ای که کشور بواسطه آن در معرض خطر است، کوتاه آمدن در مقابل
دشمن است.

3 یا 4 سال مقام معظم رهبری در سالگرد
های حضرت امام(ره) مدام تاکیدشان بر این یک ویژگی حضرت امام(ره) و آن
شجاعت حضرت امام(ره) بود؛ آقا با چه مسئله ای درگیره چه کسی مورد خطاب
ایشان است؟ این مسئله خیلی بالاتر از مسئله لیبرال مسلکی در اقتصاد سرمایه
داری، لیبرال مسلکی در مسائل فرهنگی و... است. قرآن می فرماید کسانی که
قلوبشان مرضی دارد، یک سرعتی به سمت آنها دارند، خواهش می کنم این کلمه
قرآن را تحلیل سیاسی بکنید.

«... یقولون نخشی ان تصیبنا دائره...»
وقتی به اینها گفته می شود که چرا سازشکارانه با کفر، با دشمن برخورد می
کنی، چه استدلالی می آورند؟

معقول ترین استدلالی که یک انسان انقلابی در خط امام(ره)، یک حزب اللهی می تواند در زبان سازشکاری بیاورد چیست؟

مصلحت!

چرا مصلحت باشد؟ «... یقولون نخشی ان تصیبنا دائره...»

می گویند که: ما می ترسیم که آنها ما را
اذیت کنند! چرا باید هزینه های خودمان را الکی بالا ببریم! یک کمی در
مقابل آنها سازش کنیم تا آنها ما را اذیت نکنند!

دوستان من در انقلاب 25 سال بود این قصه
حاکمیت داشت؛ چهار سال جلوی این قضیه گرفته شد. این 25 سال از اون مصاحبه
سخیف آقای منتظری که درباره جنگ شد را در نظر می گیرم تا پذیرش قطع نامه
تا آخرین تحمیل ها سر قصه هسته ای.

مهمترین امری که در جریان این نبرد
_نبردی که بین شجاعت حضرت امام(ره)، دشمن ستیزی حضرت امام(ره)؛ نبرد بین
کسانی که مقابل دشمن یک ذره کوتاه نمی آید با جریان سازشکاری_ باید به آن
توجه شود چیست؟ ما باید به تقویت بنیان های ولایت توجه بکنیم. در جریان
نبرد ما یک چیز بیشتر نمی خواهیم آن هم قدرت ولایت است. هر کلامی که برود
توی شبکه BBC فارسی خیانت به اسلام است؛ الان نبرد اصلی این نقطه است. خط
سازشکاری در سوره مائده مشخص شده است: «... نخشی ان تصیبنا دائره...» و در
ادامه سرانجام این گروه را می فرماید.

«یا ایها الذین امنوا من یرتد منکم عن
دینه فسوف یاتی الله بقوم یحبهم و یحبونه اذله علی المومنین اعزه علی
الکافرین یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومه لائم ذلک فضل الله یوتیه
من یشاء و الله واسع علیم؛ ای کسانی که ایمان آورده اید هر کس از شما از
آئین خود باز گردد (به خدا زیانی نمی رساند) خداوند در آینده جمعیتی را می
آورد که آنها را دوست دارد و آنها نیز او را دوست دارند، در برابر کافران
نیرومندند، آنها در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش کنندگان هراسی
ندارند. این فضل خدا وسیع و خداوند داناست مائده آیه 54»

اگر شما مرتد بشوید من کس دیگری را
جایگزین شما می آورم، معنای مرتد شدن در این آیه تمایل سازشکارانه به کفار
است اینها را خدا اسمشان را مرتد می گذارد. سرنوشت این گروه چیست؟

این سنت خداست که خدا می فرماید: من این
گروه سازشکار را بر می دارم و گروه دیگر را جایگزین شما می کنم که ویژگی
گروه بعدی این است که: «... اذله علی المومنین اعزه علی الکافرین یجاهدون
فی سبیل الله و لا یخافون لومه لائم ...» آن گروه از سرزنش سرزنش کنندگان
نمی ترسند. اگر همین رئیس جمهور، همین مجلس، همین دولت مرد ها هم روحیه
سازشکارانه به خودشان بگیرند خدا عوض می کند، خدا اینها را بر می دارد یک
گروه دیگر جای آن ها می آورد.

حال این که می گویند خدا بر می دارد،
چگونه بر می دارد؟ خداوند خودش بهانه اش را درست می کند، پسر یکی را خراب
می کند، همکار یکی را خراب می کند و بالاخره بالا پایین می کند و برمی
دارد.

پس ما اگر با یک نگاه به ظهور حضرت و
فتنه های آخر الزمان، به داستان خودمان برگردیم و نگاه کنیم؛ امام رضا(ع)
فرمودند فتنه بدتر از دجال چیست؟ آن فتنه ای که در آن موالات با اعداء است
و معادات الاولیاء است. همان طور که می بینید بر سر پشتبان ها حرف های رکیکی در کنار الله اکبر گفته می شود که مصداق معادات الاولیاست.
این فتنه توانسته یک آثاری از خودش به جا بگذارد. این فتنه می خواهد این
خط را جلو ببرد؛ این فتنه بدتر از فتنه دجال است. این فتنه آخرش یک روحیه
ی سازشکارانه است و اگر مبانی نظری سیاسیون در قرآن نگاه کنیم می بینیم
این یک مساله مقطعی نیست این یک منش و تفکری است که همیشه وجود داشته.

ای کاش آن محاصره برای حضرت امام(ره) صورت نمی گرفت!

کلام کلیدی حضرت امام(ره) هم فراموش نشود که فرمودند: هر موقع دشمن ما را تائید کرد، آن روز روز بدبختی ماست.

در روایت داریم: خدا بزرگترین نصرتی که برای مومنان و بندگان خودش فرستاده «وجود دشمن» است. مساله دشمن را به شدت جدی بگیرید.

تحلیل دوم: جریان تحمیل گری

بر می گردیم به گذشته تاریخ و از شهر
کوفه شروع می کنیم و به دوران انقلاب خودمان می رسیم. در شهر کوفه که شهر
نخبگان جامعه بود، مهمترین مساله ای که امیرالمونین علی(ع) را اذیت کرد و
همین مساله و دقیقا همین مساله منجر به شهادت حضرت اباعبد الله الحسین(ع)
به دست پارکابی ها و سربازان علی(ع) شد جریان تحمیل گری بود.

امیرالمومنین(ع) از جریان تحمیل گری چنین
سخن می فرمایند: «لقد کنت امسا امیرا فاصبحت مامورا لقد کنت امسا ناهیا
فاصبحت منهیا» من امیر بودم اما الان مامور شدم، از بس که شما حرف های
خودتان را تحمیل می کنید، شما نهی می کنید، شما دارید تحمیل می کنید.
جریان تجمیل هایی که رسول گرامی اسلام(ص) و علی(ع) پذیرفت، جریان تحمیلگری
که توسط نخبگان بر ایشان انجام می گرفت، جریان تحمیلی که بر امام حسن
مجتبی(ع) شد، به جایی رسید که تا امام حسین(ع) تصمیم گرفت دیگر تحمیل
نپذیرد و سیدالشهدا را قطعه قطعه کردند.

نبرد سید الشهدا(ع) به این دلیل بود که ایشان تحمیل را از جانب دوستان! را نپذیرفت و قطعه قطعه شد.

دوستان یا دشمنان؟

دوستان! چون تحمیل از جانب دوستان را نپذیرفت کار بدان جا کشید.

شمر و عمرسعد جزء خوارج نبودند اینها دوستان امام حسین(ع) محسوب می شدند. شمر جزء مجروحین پای رکاب امیرالمومنین(ع) بوده است.

عمرسعد در جوانی خطاب به امام حسین(ع) می
گفت: "این مردم دیوانه اند! به من می گویند بر اساس برخی اخبار و روایات،
تو قاتل حسین خواهی شد" امام حسین(ع) به عمرسعد می فرمود: "من کاری ندارم
مردم چه می گویند ولی عمرسعد من هر موقع که از دنیا بروم، تو بعد از من
زیاد زندگی نمی کنی" و حضرت این سخنان را در روز عاشورا به وی یاداور شد.

تمام عظمت قطعه قطعه شدن حضرت امام
حسین(ع) برای لو دادن دوستانیست که ظرفیت قتل دارند. آقا جان این یارو
ظرفیت داره حسین تیکه تیکه بکند! چرا ما شعورمان نمی رسد؟

چرا باید شهید دیالمه 27 سال پیش این
ظرفیت ها را در بعضی ها تشخیص بدهد اما ما این ظرفیت ها را در جلوی چشممان
ببینیم و تشخیص ندهیم؟! کربلای امام حسین(ع) که نمی خواهد یزید را به ما
معرفی کند. خواسته دوستان امیرالمومنین(ع) را به ما معرفی کند! و بگوید
ببینید اینها چه ظرفیت هایی دارند. اما مگر اینها چه ویژگی ای داشتند؟
مهمترین ویژگی اینها تحمیلگری بود.

عمرسعد تا چند روز قبل از عاشورا می گفت،
من می ترسم آخر شمر مرا وادار به کشتن حسین کند! عمرسعد می خواست بیعت با
یزید را هم به حسین(ع) تحمیل کند.

خب در انقلاب ما در چه تاریخی آقا فرمان
دادند به دوستان خودش که جوان ها را جمع کنید می خواهم با آنها صحبت کنم؟
که در آنجا یک جوان به علت ازدحام جمعیت شهید شد (که خواب هم دیده بود که
شهید می شود، غسل شهادت هم کرده بود) که از آن جا بود آقا چفیه انداختند
گردنشان و دیگر برنداشتند و گفتند پس از این اگر کسی بخواهد صلح امام
حسن(ع) را تحمیل کند، دیگر تحمیل را نمی پذیریم، و ما برخورد حسینی خواهیم
کرد. از آن جا آقا به مرور مقابل تحمیلگری ها ایستادند، تحمیلگری هایی که
امام(ره) هم بعضا مجبور به پذیرش بود.

تحمیل گر ها هم مشخص هستند چه کسانی اند؛
داریم، فلان شخص در خاطراتش می نویسد به امام(ره) گفتیم این؛ امام مخالفت
کردند، اصرار کردیم، وادار شدند پذیرفتند.

جریان تحمیل گری از ابتدای انقلاب بوده؛
سخنان امام(ره) در رابطه با این که چه چیزهایی به ایشان تحمیل شده در نامه
6/1 را به خاطر بیاورید. "والله من از اول به بنی صدر راضی نبودم، والله
از اول با آقای منتظری راضی نبودم". شما در خاطرات آقای ری شهری می خوانید
قبل از اینکه آقای منتظری مطرح بشود به معضی از دوستان خودش فرمود قصه
آقای منتظری را مطرح نکنید ولی آنها ایستادند جلوی امام(ره) و گفتند ما
مطرح می کنیم و مطرح کردند.

جریان تحمیلگری نسبت به ولایت چرا صورت می گیرد؟

و حالا دو حالت بیشتر ندارد یا این قدر
تحمیلگری می شود که روزگار همانند زمان سیدالشهدا(ع) می شود یا ایستادگی
می کنید و فرج آقا امام زمان(عج) فرا می رسد، لذا زمانی که مقام معظم
رهبری تحمیل گری را نمی پذیرد و بنا شده سفت و محکم بایستد. حتی برای
کسانی که در خط آقا هم حرکت می کنند و یک اشتباهی می کنند آقا محکم می
ایستد.

بعضی ها همش می خواهند مدام آقا را قانع کنند که ایشان کوتاه بیاید!

امیرالمومنین(ع) به ابن عباس می فرمایند:
تو می توانی به من مشورت بدهی و من آنوقت نگاه می کنم ببینم مشورت تو
چگونه بوده و اگر من تو را اطاعت نکردم تو باید مرا اطاعت بکنی.

ابن عباس! تو باید بگویی چشم!

اوج جریان تحمیلگری در این 4 سال بود و
آنها تمام تلاش خود را کردند، دشمنان تقلا کردند، و در این جریان تحمیلگری
مشارکت کردند و الحمدلله مقام معظم رهبری ایستادگی کردند. ایستادگی در
مقابل این تحمیل، یکی از دلایل ظهور نزدیک آقا امام زمان(عج) است که این
اعتقاد شخصی بنده است.

این جریان تحمیلگری را هر چه ما محکم تر،
بی هزینه تر در مقابلش بایستیم، جامعه ما کمتر آسیب خواهد دید و هرچه
پرهزینه تر بخواهیم در مقابل جریان تحمیلگر بایستیم، ضربه های بیشتری
خواهیم خورد.

چاره ای نیست؛ ما برای اینکه جلوی جریان
تحمیل گری را بگیریم، باید شخصیت ها را افشا کنیم. باید تحمیلگری ها را
افشا کنیم. باید خط تحمیلگری را برملا کنیم و این خط را کاملا توضیح بدهیم.

تحلیل سوم: رفتن به سمت حقیقت، نه مصلحت

هر جامعه ی اسلامی که تشکیل می شود،
مجبور است بعضی مصلحت ها را تحمل کند. ولی جامعه ی اسلامی بعد از گذشت
زمان، از مصلحت ها فاصله می گیرد و به حقیقت ها رو می آورد. جامعه ای که
پیامبر گرامی اسلام(ص) در آن هست و آن جامعه را تاسیس کرده؛ چقدر مصلحت ها
را پیامبر گرامی(ص) اسلام پذیرفتند؟ از ازدواج های ایشان تا نزدیک کردن
خیلی ها به خودشان، تا تحمل کردن آن تروریست هایی که می خواستند پیامبر را
ترور کنند، تا آنجایی که می خواهد وصیت نامه بنویسد و ننوشتن را تحمیل می
کند و ایشان این مصلحت را می پذیرد.

این مصلحت پذیری ها در دوران
امیرالمومنین(ع) و 25 سال خانه نشینی ایشان و دوران 5 ساله حکومت ایشان
ادامه دارد که حضرت می فرماید: اگر من می خواستم تمام احکام اسلامی را به
حقیقت عمل کنم و اجرا کنم، همین چهار نفری که در کنار من بودند هم از بین
می رفتند، لاجرم مصلحت ها را می پذیرد.

جامعه تا صلح امام حسن(ع)، تا قیام امام حسین(ع) پیش می رود.

قیام امام حسین(ع) نقطه ایست که جریان
مصلحت به حقیقت، به نقطه ی نهایی خود می رسد و امام حسین در شرایطی قرار
می گیرد که به حقیقت عمل می کند.

اما دوباره در یک دوران تاریخی به این نقطه می رسیم.

روی داستان خوارج یک کمی فکر کنید که این می تواند جز تحلیل چهارم قرار بگیرد.

در روضه ها همیشه از نمکدان شکنی کوفیان
می گویند که چه کردند و چه ها کردند با اباعبدالله الحسین(ع) چه کردند، با
امیرالمومنین(ع) چه کردند. خب درست است دیگر کارهای امیرالمونین(ع) اثری
نداشت، مردم به طعنه امیرالمومنین(ع) می گفتند: مردان ما را کشته ای و
حالا می آیی به یتیمان ما غذا می دهی؟

ببینید فضا تا چه حد می تواند تاریک
بشود. ببینید اگر شما با زبان روشنگری نکنید، باید1400 سال بگذرد تا بشود
این حرف ها را زد. همین امروز هم نمی توان به سادگی رفت وسط شهر و قصه و
ماجرای خوارج را شفاف گفت. قبول دارید اگر بخواهیم داستان خوارج را رک و
پوست کنده بگوئیم، یک عده ای با امیرالمومنین(ع) بد می شوند؟ ما که قتل
عامی نکرده ایم. قبول دارید در آن صورت امیرالمومنین(ع) را به ضایع کردن
حقوق یشر محکوم می کنند؟ این علی که اسوه ی ازلی و ابدی تاریخ است، ببینید
چقدر در فشار و منگنه است؟

از شما می پرسم... خون کوفیان که از ما
رنگین تر نیست؟ ما چرا نباید این امتحان ها را پس ندهیم؟ چرا نباید بین ما
خوارج تولید شود؟ تا ملتی نشان ندهد که مثل مردم کوفه نیست! امام زمان(عج)
خواهد آمد؟

من فقط یک پیشنهاد دارم برای اینکه این آزمایش سهمگین از ما گرفته نشود.

روشنگری کنید تا کار به خوارج نکشد. در
زمان امیرالمومنین(ع) که صحنه اینقدر تیره و تار شد، چه رسد به زمان نائب
امام زمان(ع) یعنی مقام معظم رهبری، همان شیطان الان هم هست، همان تجربه
را هم دارد! همان مومنین ضعیف هم الان هستند! شما دلیلی دارید آن کسانی که
در مردم کوفه بودند و نمک امیرالمونین(ع) را خوردند، سر سفره ایشان
نشستند، و آخر نمکدان شکستند؛ آیا دلیلی دارید که الان چنین اشخاصی
نباشند؟! چه دلیلی هست؟! چرا آن نفاق و آن ضعف ایمان در جامعه ما نباشد؟!
پس روشنگری کنید.

امتحان خوارج یکی از امتحان های سهمگینی
بود که امیرالمونین(ع) مجبور شد به حقیقت بیشتر عمل بکند. جنگ شد. امان از
آن وقتی که نوبت به انجام حقیقت باشد و تحمل کردن مصلحت دیگر مصلحت نباشد!
آن وقت چه فتنه ها و آشوب های سهمگینی ایجاد می شود. کدام یک از پیامبران
و اولیای الهی را بالای منابر لعن کردند، غیر از علی بن ابی طالب(ع). چرا؟
چرا لعن کردند؟ آن وقت مقام معظم رهبری در مقابل امیرالمومنین(ع) چه چیزی
دارد که امیرالمومنین(ع) بخواهد اینقدر متهم و مظلوم بشود و ایشان نشود؟
خب طبیعی است که آقا هم مظلوم خواهد شد.

شما و روشنگری نباشد ایشان مظلوم تر هم
خواهد شد. آن امیرالمومنین(ع) که پیامبر(ص) دستشان را به عنوان ولی بالا
برد، «من کنت مولا فهذا علی مولا» را داشت، این طور مظلوم می شود. مقام
معظم رهبری که یک نامه از آقا امام زمان(عج) ندارد که بگوید من نائب
ایشانم. خب اگر من و تو بیدار نباشیم ایشان هم مظلوم می شود! چرا بعضی وقت
ها باید به مماشات رفتار کرد؟

جان دادن در راه خدا خیلی آسان تر از
آبرو دادن در راه خداست. والان نوبت آن است که خواص و نخبگان مملکتی آبرو
در راه خدا بدهند؛ اما بهترین ها خساست می کنند. مثل کسی که در خط مقدم
جبهه، فرار کند.
چرا شما این نخبگانی را که می شناسید محاصره و دوره شان نمی کنید؟! چرا به ایشان نمی گوئید که خجالت بکشند از سکوتشان؟

ای کسانی که نان ولایت فقیه را می خورید!
ای کسانی که نان حزب اللهی بودن و اصولگرا بودن را می خورید! این طور آدم
اصولگرا می شود؟ تو زنده ای؟ تو نفس می کشی؟ تو زبان در کامت
هست؟ و عوامل فتنه محاکمه نمی شوند فقط بخاطر اینکه آقایان ترسو هستند.
جگر ندارید؟ چرا آنها را به دادگاه نمی کشید؟ مگر کم فتنه کرده اند؟ مگر
حکم امام نیست؟ مگر حکمشان اعدام نیست؟ چرا مصلحت اندیشی می کنید؟ نتیجه
مصلحت اندیشی تو چیزی جز گمراهی مردم نخواهد بود. اصولگراهایی که با رای
مردم بالا آمدند، خوابند؟ کجا رفتند؟ پیک نیک رفتند؟ جایشان گرم و نرم
شده؟ چرا از آبروی خود نمی گذرند؟ آن قوم آخرالزمانی که در سوره مائده
توصیف شده و برای شما خواندم.

فرموده که : « لا یخافون لومه لائم» از سرزنش نمی ترسند، از آبرو دادن نمی ترسند.

امام زمان(عج) نمی آید چون 313 نفر که از آبرو دادن نترسند، نداریم. با کی بیاد؟!

از نمایندگان اصولگرای خود بخواهید جواب
بدهند؛ که چرا روشنگری نکردند؟ چرا شکایت نکردند؟ چرا به دادستانی، به قوه
قضائیه فشار نیاوردید که بعضی ها را به دادگاه بکشد؟ چرا شوخی می کنید،
چرا بازی می کنید با خون مملکت؟ با خون شهدا؟ کی باید این حرفها را بزند؟

به من می گویند حاج آفا شما وجهه خودتون
را خراب نکنید! سیاسی حرف نزنید! خاک بر سر اون وجهه ای که بخواهد ما را
از انجام وظیفه دور کند. من با سکوت در برابر این دجال های کثیف که
استعداد قتل اباعبدالله الحسین از شراره های چشم های کثیفشان می بارد،
خیانت به فرج امام زمان بکنم؟ من دوست و دشمن را قاطی نمی کنم ولی دوستان
حسین را کشتند. داریم همه مسائل را ماستمالیزیشن می کنیم!
ما باید جریان رسیدن از مصلحت به حقیقت را دنبال بکنیم و به جایی می رسد که فرج آقا امام زمان(عج) رخ دهد.

علامت اینکه کمتر به مصلحت عمل شود در
خطبه های نماز جمعه آقا چه بود؟ فرمودند این مناظره ها خوب بود، فقط
احساساتی نشوند. یعنی چی؟ یعنی همان حقایق را بگویند اما بدون احساساتی
شدن. و بعد فرمودند بایستی ادامه پیدا کند. اما می دانید که ما الان جرات
نداریم ادامه بدهیم؟ می دانید اگر بنا بود همان مناظره ها ادامه پیدا می
کرد، الان باید چه حرف هایی در تلویزیون مطرح می شد؟ حداقل باید این بحث
مطرح بشود که چرا آنهایی که می خواستند شکایت کنند چرا شکایت نکردند؟ ولی
خواص جامعه جا زدند؟ آن قدر حقیقت گرا نیستند؟

در به سمت حقیقت رفتن چه اتفاقی می افتد؟
ریزش ها و رویش هایی رخ می دهد؛ اگر من و تو ساکت نمانیم، این رویش ها بر
ریزش ها غلبه خواهد کرد.

منبع : http://rajanews.com


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در یکشنبه 88/10/27 و ساعت 11:51 عصر | نظرات دیگران()
<      1   2      
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کانال تلگرامی اخبار ( یارانه و اخبار جدید )
یارانه مهر واریز شد/ایرانیها 280هزار میلیارد تومان یارانه گرفتند
بازگشایی پایگاه اطلاعاتی آمار طی یک هفته آینده
اطلاعیه شماره 7 ستاد هدفمندی یارانه ها منتشر شد
پرداخت 40 هزارو 500 تومان یارانه اسفند ماه
عناوینی از سایت دولت
نتایج هفته اول اجرای قانون هدفمندی یارانهها
تصویب نرخهای جدید حمل و نقل
قیمت مصوب انواع نان
قیمت پله های 7 گانه مصارف برق
میزان سهمیه و قیمتهای جدید بنزین و گازوئیل و گاز خودرو
تعرفه های جدید گاز
فروشگاه اینترنتی شما
آغاز به کار سامانه جمع آوری اطلاعات اقتصادی خانوار از اول آذر ما
دفاع از قرآن
[همه عناوین(3262)][عناوین آرشیوشده]

بالا

طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

بالا