صیاد - خبر روز
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که کرده وى او را بجایى نرساند نسب او وى را پیش نراند . [نهج البلاغه]
امروز: سه شنبه 103 اردیبهشت 11
به مناسبت سالروز شهادت شهید صیاد شیرازی؛
وقتی رهبر معظم انقلاب به شهید صیاد غبطه می‌خورد

این حقیقتی است که گرچه مردان الهی در همین دنیا با تمام توان مشغول بندگی خدا و خدمت به خلق او می‌شوند، ولی در عین حال در آرزوی شهادت هم می‌سوزند و به حال شهدا غبطه می خورند.

به گزارش رجانیوز، شهید صیاد شیرازی جزو بزرگ ترین شهیدانی است که امت اسلام تقدیم آستان حضرت حق نموده است و زندگی و مرگ او الگویی شایسته برای همگان است.

بر آن شدیم که به بهانه 21 فروردین، سالروز شهادت این مجاهد سرافراز، خاطره ای از مقام معظم رهبری (حفظه الله) را نقل کنیم که هم نشانگر روحیات رهبر عارفمان است و هم نشانگر عظمت آن شهید عزیز.

جناب آقای حسین حیدری (از شاگردان حضرت آیت الله بهاءالدینی) نقل کرده است: « شهادت سپهبد صیاد شیرازی برای رهبر معظم انقلاب خیلی سنگین بود. من همان روز خاک سپاری این امیر شهید محضرشان بودم و خدمتش عرض کردم: وقتی اولین نایب حضرت بقیه‌الله از دنیا رفت، امام علیه السلام به فرزند [نایب]اش محمد بن عثمان نامه تسلیتی مرقوم فرمود و در آن دارد «رُزئت و رُزئنا و اَوحشک و اَوحشنا». درگذشت پدرت، تو و ما را محزون و غمگین کرد و تو و ما از دوری و جدایی او وحشت زده شدیم.

وقتی امام ارواحنا فداه با از دست دادن نایب و یار و بازویش وحشت زده شود، حساب پیشوایان غیرمعصوم معلوم است. و برای تسلی دل معظم له عرض کردم صیاد می بایست در دوران جنگ کشته می‌شد. چون جنگ اسلام و کفر باقی بود، خدا او را نگه داشت و امروز که او با درخواست خودش شهادت را از خدا خواست، شهید می‌شود.

... وقتی اینها را عرض کردم مقام معظم رهبری دو مرتبه فرمود : خوشا به حالش! که حقیر حالت غبطه خوردن به حال صیاد را نه در کلام که گویا در برق چشم رهبر معظم می دیدم. او علاقه به این سردار رشید اسلام را با بوسیدن چهره گلگونش و بوسه زدن به تابوت حامل پیکر پاک او نشان داد.»
(منبع: سیری در آفاق، انتشارات تهذیب، صفحات 215 و 216)


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در یکشنبه 89/1/22 و ساعت 2:4 صبح | نظرات دیگران()
سعیدقاسمی در سالگرد شهادت آوینی، صیاد و یزدان‌پرست:
فرهنگ ارزشی ما زیر چرخ دنده‌ی"توسعه اقتصادی"له شد
ترویست‌های فرهنگی به مراتب قدرتر از ریگی هستند

اشاره: متن زیر سخنرانی حاج سعید قاسمی از فرماندهان ارشد دوران دفاع مقدس و از اساتید دانشگاه به مناسبت بزرگداشت سال‌گرد شهادت شهیدان سید مرتضی آوینی، علی صیاد شیرازی و سعید یزدان پرست است که پنج‌شنبه‌ی گذشته در گلزار شهدای بهشت زهراسلام‌الله‌علیها ایراد گردیده است.

سید مرتضی آوینی و سعید یزدان پرست در 20فروردین 1372 بر اثر انفجار یک مین خنثی نشده در فکه و امیر سپهبد علی صیاد شیرازی در بامداد 21 فروردین 1378، در حال خروج از منزل، به وسیله ی منافقین مسلح در پوشش رفتگر، در برابر دیدگان فرزندش به شهادت رسیدند.

گقتنی است، این مراسم در حالی با حضور باشکوه عاشقان ولایت و در زیر بارش باران انجام شد که هیچ‌یک از مسئولین درآن حضور نداشتند.

السلام علیک یا روح الله ایها العبد الصالح المطیع لله و السلام علیک ایها جمیع الشهدا، فیالیتنی کنا معکم فافوز فوزا عظیما

ای کاش باشما بودیم و در جوار شما به فوز عظیم شهادت می رسیدیم. اگرچه بودیم، اما غفلت یا هر آن‌چه شما اسمش را بگذارید، باعث زمین‌گیری ما شد.

اما بناست به تعبیر سید شهیدان اهل قلم آقا سید مرتضی آوینی و هرکس که ادعای شیعه بودن دارد مشخصاً از دو مقطع کربلا و عاشورا عبور کنیم. کربلای ماکجاست؟ نمی‌دانیم؛ عاشورای ما کجاست؟ نمی دانیم؛ اما امیدواریم که اگر یک‌بار دیگر -مانند همین هشت ماهی که در صحنه عملیات بودید- زمان و مکان را درست تشخیص بدهیم و در صحنه باشیم. مهم نیست که اینجا ما چه می‌گوییم، مهم این است که شما عرض ارادت خود را به شهدا ثابت کردید و نشان دادید که در این روزها که تهاجم خیلی سنگین است راهی ندارید به غیر از اینکه به شهدا چنگ بزنید و البته راهی دیگری را بلد نیستیم، برای اینکه پناه ببریم خانه‌ی امید دیگری بلد نیستیم، راهی نداریم به غیر از اینکه چنگ بزنیم و به آنها بگوییم همین جمله‌ای که بارها و بارها گفته‌ایم، "ای شهید، ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی تاریخ وجود برنشسته ای دستی برآر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را از این منجلاب بیرون کش"

جا دارد برای همه شهدا، خاصه، قریب 30 نفری که در این فتنه به شهادت رسیدند، اما نتوانتسیم برای اینها یک اربعین بگیریم، گریه کنیم، برای آن شهید که مادرش گفت: "بچه را کشاندی و در این معرکه آوردی ولی جگر نکردی برای او اربعین بگیری"، بارها گفتم در این مزار شهدا و خاصه قطعه 29 برای حرف زدن یا خیلی جگر می‌خواهد یا پررویی می‌خواهد که برای من شق دوم‌اش صدق می کند وگرنه بالای سر داوود کریمی، صیاد، قاسم دهقان، سعید یزدان پرست و آوینی برای زبان الکنی مثل من خیلی سخت است که بخواهد حرف بزند.

اما چند نکته کوتاه؛ آقا سید مرتضی تو چگونه این روشنگری و روشنفکری را به‌خصوص در چند سال آخر عمرت پیش‌بینی کردی؟ در نبرد آخر‌الزمانی ما چگونه جنگ و نبرد رسانه‌ای را بسیار خوب می‌دیدی و پیش‌بینی می‌کردی، می‌فهمیدی که روزهایی می‌رسد که در این نبرد رسانه‌ای که امروز اسم آن را "جنگ مخملی" یا جنگ نرم یا Soft war گذاشتیم به پیچیدگی‌هایی برخورد می‌کنیم که کار را بر همه ما سخت می‌کند؛ سید مرتضی که آدمی است بسیار باهوش و ذکی از همان اول جنگ می‌توانست یک آرپیچی زن خوب باشد، می‌توانست یک تک تیرانداز و یا فرمانده‌ی خوبی باشد، اما هیچ‌کدام از اینها را نخواست، دست به دوربین برد، همان موقع بچه‌های لشکر 27 یادشان هست کسی دست به دوربین وعکاس بود به او می‌خندیدند و می‌گفتند که این قرتی‌بازی‌ها برای کسانی است که جگر جنگیدن ندارند؛ احتمالاً سید چنین روزهایی را می‌دید، می‌دید فوج فوج به اسم "راهیان نور" می‌آیند در زمین دنبال شنیدن حرف‌هایی هستند که تبیین بکند مباحثی که در دانشگاه‌ استاد به ما می‌گوید درست است یا خیر؛ این که می‌گویند "شما حماقت کردید ده سال جنگیدید"، آقا صیاد شیرازی! سر کلاس علوم سیاسی استاد علوم سیاسی برای ما تعریف می‌کرد که "مشخص است که ما نمی‌توانیم با یک بوکسور قوی بجنگیم چرا دیوانگی کردیم بچه‌هایمان را مقابل توپ فرستادیم؟" بسیار روشن و شفاف!

این بچه باید در مقابل خزعبلاتی که او می‌گوید جواب داشته باشد و امروزه فوج فوج آمده‌اند بر روی آن زمین برای اینکه بداند جنگ برای چه شروع شد؟ داستان سر چه بود؟ سر چه مسائلی این‌قدر طول کشید؟ این تعداد عملیاتی که شکست خورد برای چه بود؟ مگر شما نمی‌گویید که طراح علمیات‌ها صیاد شیرازی بود، اگر این‌قدر باعث افتخار شماست که علم‌داران او یل‌های مانند غلام‌حسین افشردی‌ها و بروجردی‌ها هستند، چرا نتوانستند عملیات را درست طراحی کنند که بعد از گذشت 20 سال جنازه‌ها را از داخل کانال می‌آورند و هنوز هم عده‌ای ماندند؟ مگر نمی‌گویید این‌ها خبره بودند؟ پس یک جای کار، گره خورده است. امروز آن بچه می‌آید این‌ها را می‌پرسد، غلو راجع به آن نگوییم، دروغ نگوییم، این حرف‌ها را از روی آن زمین قبول می‌کند و از کسی قبول می‌کند که دو تا پیراهن در آن زمین‌ها پاره کرده باشد.

سید مرتضی اینها را می‌دانست که این خرابه‌های خرمشهر که حضرت امام هم هزاربار گفت که بخشی از خرمشهر را دست نزنید، اما فرهنگ ما زیر چرخ دنده‌ی توسعه اقتصادی له شد. سید مرتضی آوینی و صیاد شیرازی می‌دانستند این اتفاق می‌افتد. اتفاقاً این وجه اشتراک این دو است.

سال 70 اوج این است که هرکسی هرچه داشته است و هرآنچه که اسم آن را "ارزش" می‌گذارید می‌بوسد و با آن خداحافظی می‌کند؛ سید مرتضی فوق لیسانس معماری و شهرسازی است، سعید یزدان پرست با 50 ماه جبهه غرب کشور که حتی رفیقان او هم خبر ندارند طبیعتاً باید می‌رفت فوق لیسانس بگیرد، باید بدود و چاله‌ی دکترها را پرکند، چون ارزش‌ها روی این مدارک می‌چرخد، دیگر چند ماه جبهه بودی ارزش نیست؛ این‌که چه مدرکی داری، چند متر خانه داری و مال و اموالت چقدر است ارزش شده است. ارزش‌ها، جای خود را به "توسعه اقتصادی" می‌دهد که زیر توسعه اقتصادی باید له شود.

سید مرتضی این را می‌بیند و می‌فهمد که در آینده‌ی نزدیک نسلی فوج فوج به طرف شلمچه و طلائیه و فکه می‌آیند، بعد از اینکه گریه او را درآوردی و 13 کیلومتر روی رمل راه بردی عقلانیت بچه گل می کند و می‌گوید: "دیوانه‌ها! مگر شما نمی‌گویید طرح عملیات در این‌جا سوخته بود، مگر نمی‌گویید 13 کیلومتر رمل بود، چرا عملیات کردید؟" آقای صیاد شیرازی باید جواب بدهید چرا اینجا را طراحی کردید؟

اینجا که رسید معلوم می‌شود کار هنوز تمام نشده است. در روزگاری که عطش مدرک گرایی و عطش دنیا گرایی رایج می‌شود و امروزه می‌بینیم چه بلایی بر سر ما و خانواده‌های ما آورده و البته دوست داری مثل سید مرتضی زندگی کنی، جامعه تو را به جایی برده است که همان خانواده‌ات که انقلابی بودند الآن با تو کشمکش دارند، اتفاقاً برای این که مقام معظم رهبری هم فرمودند سال "اصلاح الگوی مصرف" و در گوشه تلویزیون هم حک شده است و همزمان فلان کالای مصرفی را تبلیغ می‌کند، اصلاً‌ انگار نه انگار که این دو با هم تضاد و منافات دارد، سید مرتضی، به عنوان یک روشن‌فکر و دورنگر که به تعبیر امیرالمؤمنین‌علیه‌السلام پشت گرد و غبار را می‌بیند، حاضر نیست صحنه را رها کند و باید همه آن چیزهایی را که در شب عملیات اتفاق افتاده است برای فرزندان ما بازگو کند. اصل داستان برای غافلگیری شب اتفاق افتاده، نه دوربین خوبی بوده، نه تجهیزاتی که امروزه می‌بینید و الآن هم دست هرکسی لااقل یک هندی کم وجود دارد، یک دوربین بزرگ بود و یک نفر آدم، آن‌هم با تکنیک‌هایی که سید مرتضی به آن رسیده است، تکنیک‌هایی که همه را منقلب می‌کند، این‌که حتی خبرنگار را هم جلوی دوربین حذف کنی که مبادا حواس مخاطب را پرت ‌کند و مصنوعی ‌شود تا رسیدیم به این‌که خود کسی که دوربین روی دوشش است، مستقیماً با رزمنده صحبت می‌کند و رزمنده چشم تو چشم، حال و روز را ترسیم می‌کند. این چیزی است که مردم را با لوکشین جبهه و جنگ به صحنه می‌کشاند. او که این تجربیات را دارد، حاضر نیست که صحنه را رها کند برود دنبال مدرک، باید این مسیر را ادامه دهد.

یکی به من گفت تکراری صحبت نکن؛ چیزی غیر از اینها بلد نیستیم، ضمن اینکه شما حرفه‌ای شدید، ولی فرزندان ما که تازه پا به دانشگاه گذاشتند و "لایعرفون هر من البر" آن‌هم دانشگاهی که کتاب‌هایش را اگر ندیدی برو ببین چه نوشتند، راجع به جبهه و جنگ و دفاع مقدس ما بین دو خط تا دو صفحه مطلب وجود دارد. بعد با اینها می‌خواهیم دفاع کنیم در مقابل این تهاجم که اسم آن را هجوم و شبیخون فرهنگی گذاشتیم.

فلذا چیزی بیشتر از این بلد نیستیم، همین‌ها را که یاد گرفتیم بتوانیم به بچه‌ها انتقال بدهیم خیلی هنر کردیم، عیبی ندارد، کسی که حرفه‌ای است و این حرفها برای او تکراری می‌شود، یک پله بالاتر می‌آید، ولی برای فرزند من که تازه پا به این صحنه گذاشته، باید تکرار مکررات بشود "وذَکِّر فَإِن الذکرى تنفَع المؤمنین"، از این بابت ناراحت نیستیم.

یک جمله زیبا دارد که می‌گوید من که زورم نمی‌رسد می‌خواهم در بین این جمع با ویدیو و ماهواره – که می‌آمدند آنها را جمع‌آوری می‌کردند- مبارزه کنم، ولی اگر روزی می‌آمد که زورم می‌رسید می‌آمدم با کامپیوتر برخورد می‌کردم، می‌گفتم با کامپیوتر و اینترنت برخورد کنید. آقا سید مرتضی چگونه تو آینده را تشخیص می‌دادی و می‌فهمیدی که یک روزی این اتفاق می‌افتد؟

این‌ روزها می‌بینید که "توییتر" و "فیس بوک" در خانه‌های ماست و ما وارد یک صحنه نبردی می‌شویم که نمی‌توانیم با آن مقابله کنیم و حتی فوت و فن مقابله با آن را بلد نیستیم، آقا سید مرتضی! احتمالاً شما این روزها را می‌دیدید که در آخرین مقاله‌ات نوشتی: "آخرین مقاتله ما به مثابه سپاه عدالت، نه با آمریکا [و دموکراسی غرب] که با اسلام آمریکایی است که این دومی حاکمیتش از آمریکا هم دیرپاتر است، هرچند این حکومت هم اگر هزار ماه هم بیانجامید به یک شب قدر فروخواهد ریخت و فصل‌الخطاب با انسان کامل یعنی حضرت حجت حق خواهد بود."

احتمالاً این روزها را می‌دید، احتمالاً در همان مقطع سخت ما را در رسانه‌ها و خاصه رادیو و تلویزیون این‌ها را می‌‌دید، همان مقطعی که هنوز دو سال نگذشته و این قیافه‌ها به بازار نیامده بود با یک اورکت سپاهی در صدا و سیما، سید مرتضی را تحمل نمی‌کردند و متلک به او می‌انداختند که کجا بودی؟ غار بودی! این متلک‌‌ها را باید تحمل کند، تازه دو سال است جنگ تمام شده نه الآن. می‌دید این روزهای دریوزدگی در صدا و سیما و تلویزیون و فیلم‌ها، برای یک چنین روزهایی می‌خواست بچه‌های ما را آماده کند و حاضر هم نبود دروغ بگوید، خیلی اهل فن بود، 10 کیلومتر آن طرف‌تر زمین سینمایی می رفتند آنجا بازی می‌کردند چفیه می‌انداختند و خاطره می‌گویند، زیاد هم به خودشان دردسر نمی‌دهند، روی خاکریز می‌نشستند که یک خاطره بگو، اما نه باید حتماً "عنایت" را ببری در همان خانه خرابه‌ها که اینجا عراقی‌ها چگونه آمدند و ما را دور زدند، سوسنگرد چه شد، در فکه و قتلگاه چه اتفاقی افتاد؟ آقا سید مرتضی رها کن سه کیلومتر میدان مین است، اینجا یک حالت بی‌کلکی است، هرکسی می‌آید اینجا گیر می‌کند و اذیت می‌شود، اینجا را رها کنید، یک چفیه‌ای بینداز گردن طرف و قصه را ماست مالی کن. اما نه! نباید به تو دروغ بگوید. وقتی آن صحنه را دیده است می‌گوید که این صحنه را باید برای مردم نشان داد که مادر تک فرزند، فرزند تو وقتی براساس طرح عملیات صیاد شیرازی آمد در فکه و عملیات کرد به دلیل این قضیه بود که هرجای دیگر می‌خواستیم عملیات کنیم این اتفاق پیش می‌آمد.

کار خود سید تمام نشد و نمی‌دانم داستان چیست که صیاد هم آن مرکز پژوهشی را برقرار کرد، مثل اینکه خداوند نمی‌خواست به او مجال دهد و بیشتر از یکی دو‌برنامه که افسران جوانش را به تپه‌های الله‌اکبر برد و شروع کرد به این کار، او هم نتوانست کارش را به سرانجام برساند و کار همچنان روی زمین ماند.

نمی‌دانم، انگار که قرار است یک سری از ما که نامحرمیم، نفهمیم که چه اتفاقی افتاده است؛ قرار نیست یک سری مسائل باز شود، "ما همه نامحرمیم، آینه در کربلاست" قرار نیست همه بفهمند. همانطور که اگر دوربین پیشرفته شما هم آن روز می‌بود -کما اینکه بود- وقتی صحنه شهادت آقا مرتضی اتفاق افتاد، دوربین هم باید از کار بیافتد و 20 سال بعد دوباره به کار بیافتد. برای اینکه بنا نیست، همه چیز را بدانیم. به جز همان چهار، پنج عکس، که آن چند عکس هم باید این را نشان بدهد که "مرگ آگاهی"‌ای که سید مرتضی دم از آن می‌زند خود او به آن پای‌بند است. یعنی یک دفعه داد نزد که جماعت نجاتم دهید، این پا است، قطع شده، خون می‌رود، مین والمری بدترین مین است، 1400 ساچمه پخش شده است، به او و سعید یزدان پرست بیشترین جراحات اصابت کرده است، باید داد بزنند؟ نه، قسمت آخر فیلم را باید قشنگ بازی کنند، آفرین! خیلی باید راحت باشی، دقیقاً انگار که همه چیز از قبل برنامه‌ریزی شده است. باید خوب بازی کنی، وقتی بالای سرت آمدند باید آرام باشی و این جمله را بگویی "ما برای این حرفها آمدیم"، بدون کوچکترین لرزش وقتی رفتی ترکش را از چشم سعید دربیاوری باید به تو نهیب بزند که بگذار به همان حال باشد، همین‌طور راحتم! این را باید خوب بازی کند، ای بازیگر‌ها، گوش کردید، در این ایام خوب بازی کردید، دفاع از ولایت و حریم آن را خوب بازی کردید، امروزه بالای سر کسی آمدید که قشنگ گفت، در حریم ولایت آمد سربازی کرد او هم داشت می‌رفت دنبال کار خودش ولی مولا و آقایش به او گفت، در جواب آقا این نامه را نوشت:

خدمت رهبر معظم انقلاب اسلامی، نائب امام عصر (ع) حضرت آیت الله خامنه ای ایدکم الله تعالی بتاییداته الخاصه.
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

امتثال امر فرصتی برای عرض ارادت در این مرقومه باقی نمی گذارد، لذا حقیر مستقیما با استمداد از فضل بی منتهای رب‌العالمین وارد در اصل مطلب می شوم، بعد از عرض این مختصر که:

ما با حضرتعالی به عنوان وصی امام امت(ره) و نایب امام زمان(عج) تجدید بیعت کرده‌ایم و تا بذل جان در راه اجرای فرامین شما ایستاده‌ایم، همان‌گونه که پیش از این درباره امام امت(ره) بوده‌ایم و بسیارند هنوز جوانانی که عشق به اسلام و شور رضوان حق آنان را در میدان انقلاب نگاه داشته باشد، با همان شوری که پیش از این داشته اند.

خدا شاهد است که این سخن از سر کمال صدق و از عمق قلوب همان جوانانی سرچشمه گرفته است که در تمام این هشت سال بار جنگ بر شانه های ستبر خویش کشیدند. ما به جهاد فی سبیل الله عشق می ورزیم. و این امری است فراتر از یک انجام وظیفه خشک و بی روح. این سخن یک فرد نیست، دست جماعتی عظیم است که به سوی حضرت شما دراز شده تا عاشقانه بیعت کند، بسیارند کسانی که می دانند شمشیر زدن در رکاب شما برای پیروزی حق از همان ارجی در پیشگاه خدا برخوردار است که شمشیر زدن در رکاب حضرت حجت(س) و نه تنها آماده که مشتاق بذل جان هستند. سر ما و فرمان شما.

کمترین مطیع شما سید مرتضی آوینی.

این را از قصد آوردم برای اینکه سال گذشته از منتسبین به او و کسانی که به او خیلی اظهار ارادت می‌کردند کتابچه‌ای برای او چاپ کردند که خزعبلاتش زیاد بود و الآن انتلکتوئل و روشن‌فکر شدند، رفتند بیوگرافی قبلش رادرآوردند که در دانشگاه چه می‌کرد؟ سید مرتضی که خودش گفت که وقتی انقلاب شد همه آنهایی که ساخته و پرداخته بودم، ریختم در گونی و آتش زدم، چون چیزی جز "منیت" در آن نبود. بی‌انصافی که آن کتابچه را چاپ کردی،‌ اینها را هم می‌گفتی! انقلاب اتفاقاً شد برای اینکه من چنگ بزنم به این قصه، بله قبل از انقلاب من را دربیاوری، زباله‌ای بیشتر نبودم. افتخار می‌کنم به این قصه، این ویژگی آقا روح‌الله است که هرکسی که چیزی نبود، او را آدم کرده است. این را برای این آوردم، می‌خواهی دوست داشته باش، می‌خواهی نداشته باش، می‌خواهی زیرش بزنی، می‌خواهی بگویی اگر امروز بود چیز دیگری می‌گفت، هرطور می‌خواهی تصور کن، اما این جزء دست‌نوشته‌ی یکسال قبل از شهادت وی بود. عجیب اینکه مضمون این دست‌نوشته را آقا صیاد شیرازی رحمت‌الله علیه هم دارند. اگر افتخار به این‌ها می‌کنیم به‌خاطر این است که سرباز واقعی ولایت هستند.

ای هم‌لباس من، ای عزیزی که زیاد خوردی آروغش را در این 8ماه در این درگیری در کف خیابان زدی، ای بر و بچه‌ها و شاگرد‌های سید مرتضی آوینی و صیاد شیرازی، "خامنه‌ای" را رها نمی‌کنیم شیخک‌های درپیت شما را بچسبیم، بچه حزب‌اللهی "خامنه‌ای" را رها نمی‌کند، به سارکوزی و اوبامای تو بچسبد، بچه حزب‌اللهی "خامنه‌ای" را رها کند و سرگردان در این بیابان برهوت چه کنم چاره کنم، بکند؟

در این قصه 8 ماهه همه اذیت شدند، مخ بچه‌های ما را هم زدید. خیلی هم کار کردید، اما خدای کربلای 5، خدای طبس، خدای بازی‌دراز، خدای صیاد و خدای آوینی هنوز که هنوز است با ماست، چیزی از خودمان نداریم. هرچه از همان اول آقا روح‌الله به ما داد، در این میدان آورده شد. شاید ما یک چیز دیگر بخواهیم ولی خدا این را می‌خواهد، "انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون" زیاد نگران این نیستیم که آخر آن چه می‌شود، همانطور که به‌دست تو رسید، تو هم پرچم را سالم نگه دار و تحویل بعدی بده و نقش آخر را خوب بازی کن. سرباز مطیع ولایت باش، نه! یک ایرانی سالم باش. شرف داشته باش، نه اینکه آمدند فضا را غبارآلود کردند و بعد آن هم یک‌بار گول خوردند و به بنی‌صدر رأی دادند، دیگر روی خزعبلات پافشاری نکن. بیا با هم باشیم بیا با هم بسازیم بیا محبت داشته باشیم.

اینها را می‌فهمید، خیلی بهتر از ما هم می‌فهمید، هم صیاد شیرازی و یزدان پرست و هم سید مرتضی این‌ها را گفتند.

یک خواهش دارم، پسرم، دخترم، دوستان، وقت بگذارید، در دانشگاه‌ها حرف و حدیث‌های این‌ها را به ما یاد نمی‌دهند، در رادیو و تلویزیون حرف و حدیث این‌ها را بنا نیست یاد بدهند. بناست با تلاش و جهد شخصی‌ات بروی تفکرات اینها را بگیری. باید بدانیم او که برای رفتن ستاره‌های آسمان گمنامی در آن مسیر پا گذاشت، آن مسیر هنوز که هنوز است سرباز می‌طلبد، یک عمر می‌گفتی ای سید مرتضی و صیاد "یالیتنی کنا معک" ای کاش با شما بودیم و در کربلای خمینی می‌جنگیدیم، رها کن، تمام شد، الآن به بعد پرچم دست تو است، باید خوب نگه داری. قرار است تو نقش حسن باقری را بازی کنی، مردم به این رسیدند که خواصی وجود ندارد، پرچم را داده بودند دست اینها رفته بودند دنبال کار و زندگی خودشان، بعد دیدند که خواص دنبال کارهای خودشان هستند. برای همین شد که مردم 9 دی و 22 بهمن آمدند پرچم را گرفتند. دیدند خواص یا خوابند و یاسکوت کردند و یا در حال بالا آوردن هستند. برای همین بسیاری مردود شدند و نیامدند پای کار و خوب هم رسیدید به این‌که دوباره پرچم را که داده بودید دست اینها باز هم گرفتید.

این اتفاقی بود که افتاد، ولی عزیزم این اتفاق تمام نشد. سرخوش‌مان نکنند، این قصه تمام نشده است. اثر زهری که به ما زدند هنوز هم در خانه‌هایمان هست؛ نبرد بین فقر و غنا جنگی که حضرت روح‌الله به ما یاد داد تمام شدنی نیست که سید مرتضی و صیاد گول داستان دو روز دنیا را نخوردند و در این وادی قدم برداشتند.

این جنگ هنوز هم ادامه دارد تمام شدنی نیست بخشی از آن در یک مقطع تاریخی بود الآن دست توست. دیگر نباید بگویی یا لیتنی کنا معک، از این به بعد باید در صحنه باشی و اگر نباشی و رها کنی بدهی دست امثال من، که خیلی وقت است ما خسته شدیم و چیزهای دیگری خوردیم و مسموم شدیم، حواست باید جمع باشد که الحمدالله جمع بود. زحمت کشیدند عزیزان تروریست‌هارا گرفتند، اما سیستم قضایی محترم ما وزارت اطلاعات محترم ما تروریست‌های اقتصادی که در این مقطع کار کردند ولی هنوز گردن‌شان کلفت است هنوز که هنوز است پنجه‌های شما نتوانست ترویست‌های اقتصادی را زمین بزند و اگر مبارزه بی‌امان با این‌ها نداشته باشید ما دوباره ضربه می‌خوریم و مردم اذیت می‌شوند.

مسئولین فرهنگی ما! ترویست‌های فرهنگی ما به مراتب قدرتر از ریگی هستند و اگر آن‌ها را نمی‌شناسید بگویید تا معرفی کنند، آنهایی که در طول این 16 سال چهار دوره دولت توسعه اقتصادی و سیاسی ما را له‌ کردند و بچه‌های ما هنوز مسموم این جریانند و اگر ده‌ها سال تلاش مضاعف برای فرزندان ما کنید ما به زور می‌توانیم بچه‌های خود را از این مهلکه و از این دام و باتلاق فرهنگی که در آن افتادند نجات بدهیم.

چشمان تیزبین بچه‌های فرهنگی ما در قد و قواره حسین بهزاد‌ها و بچه‌هایی که در گوشه اتاق‌هایی که تا الآن به آن‌ها دور نمی‌دهند و سعی می‌کنند در استمرار راه سید مرتضی‌ها قلم بزنند و قدم بردارند در گوشه‌ها هستند؛ هنوز که هنوز است وام یا پولی که می‌دهند به درستی نمی‌دهند. هر حکومتی می‌آید اسم کسانی می‌آید که وام گرفتند و بهره‌مند هستند که به دور است از دولت عدالت، چشمان تیزبین بچه‌های حزب‌الله این موضوعات را خوب می‌بیند و رصد می‌کند و البته نارحت هم هستند.

هنوز بچه‌های متعهد در عسر و حرج‌ هستند و اتفاق ویژه‌ای نیافتاده عزیزان در عرصه فرهنگی و عرصه اقتصادی مبارزه بسیار قوی‌ای در این مبارزه نمی‌بینیم.

در پایان عرض ارادتی داشته‌ باشیم خدمت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف که برای آمدنت انتظار کافی نیست، دعا و اشک و التماس کافی نیست، خودت دعا کن ای نازنین که برگردی، دعای این همه شب زنده‌دار کافی نیست.

منبع ما: http://rajanews.com/detail.asp?lang_id=&id=47760


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در شنبه 89/1/21 و ساعت 11:40 صبح | نظرات دیگران()
وصیتنامه شهید سپهبد علی صیاد شیرازی؛
خداوندا! ولی امرت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را تا ظهور حضرت مهدی (عج) زنده بدار

خبرگزاری فارس: شهید سپهبد علی صیاد شیرازی در آخرین فراز وصیتنامه خود آورده است: خداوندا! ولی امرت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را تا ظهور حضرت مهدی (عج) زنده، پاینده و موفق بدار. آمین یا رب العالمین.


به گزارش خبرنگار ایثار و شهادت باشگاه خبری فارس «توانا»، در متن وصیتنامه شهید علی صیاد شیرازی آمده است:
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، ارحم‌‌الراحمین، رب‌العالمین و صلی‌الله علی محمد واله‌الطاهرین، انالله و اناالیه راجعون.
هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق‌الله و رسوله. اللهم زدنا ایماناً و ارحمنا. اشهد ان لااله‌الا الله وحده لا شریک له و أن محمّداً عبده و رسوله ارسله بالهدی و دین‌الحق و ان الصدیقة‌ الطاهره فاطمه‌الزهرا، سیده نسا العالمین و أن علیاً أمیرالمؤمنین و الحسن و الحسین و علی‌بن‌الحسین و محمّد‌بن‌علی و جعفربن‌محمّد و موسی‌بن‌جعفر و علی‌بن‌موسی و محمّد‌بن‌علی و علی‌بن‌محمّد و الحسن‌بن‌علی و الحجه‌القائم‌المنتظر صلوات‌الله و سلامه علیهم ائمتی و سادتی و موالی بهم اتولی و من اعدائهم اتبر و أن‌الموت و النشور حق و الساعة آتیة لاریب فیها و أن‌الجنة و النار حق. اللهم أدخلنا جنتک برحمتک و جنّبنا و احفظنا من عذابک بلطفک و احسانک یا لطیفاً بعباده یا أرحم الراحمین.
خداوندا! این تو هستی که قلبم را مالامال از عشق به راهت، اسلامت، نظامت و ولایتت قرار دادی. خدایا! تو خود می‌دانی که همواره آماده بوده‌ام آنچه را که تو خود به من دادی، در راه عشقی که به راهت دارم، نثار کنم. اگر این نبود، آن هم خواست تو بود.
پروردگارا! رفتن در دست تو است؛ من نمی‌دانم چه موقع خواهم رفت ولی می‌دانم که از تو باید بخواهم مرا در رکاب امام زمانم قرار دهی و آن قدر با دشمنان قسم‌خورده‌ات بجنگم تا به فیض شهادت برسم.
از پدر و مادرم که حق بزرگی بر گردنم دارند، می‌خواهم که مرا ببخشند؛ من نیز همواره برایشان دعا کرده‌ام که عاقبت به خیر شوند. از همسر گرامی و فداکار و فرزندانم می‌خواهم که مرا ببخشند که کمتر توانسته‌ام به آنها برسم و بیشتر می‌خواهم وقف راهی باشم که خداوند متعال به امت زمان ما عطا فرموده است.
آنچه از دنیا برایم باقی می‌ماند، حق است که در اختیار همسرم قرار گیرد. از همه آنهایی که از من بد دیده‌اند، می‌خواهم که مرا به بزرگی خودشان ببخشند و بالاخره از مردان مخلص خودم به ویژه حاج آقا امیر رنجبر نیکدل، استدعا دارم در غیاب من به امور حساب و کتاب من برسند و با برادران دیگر چون جناب سرهنگ حاج آقا آذریون و تیمسار حاج آقا آراسته در این باب، تشریک مساعی نمایند.
خداوندا! ولی امرت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را تا ظهور حضرت مهدی (عج) زنده، پاینده و موفق بدار. آمین یا رب العالمین.
من‌الله‌التوفیق علی صیاد شیرازی - 19دی1371
انتهای پیام/+ر

 

منبع ما : http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8901190753


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در جمعه 89/1/20 و ساعت 4:46 عصر | نظرات دیگران()
سرلشکر صفوی برای اولین بار و پس از شهادت صیاد شیرازی مطرح کرد:
عملیات تلافی‌جویانه سپاه با شلیک هزار موشک و گلوله توپ به پایگاه منافقین در عراق

خبرگزاری فارس: فرمانده سابق کل سپاه با بیان اینکه دستور ترور شهید صیاد شیرازی از جانب صدام به منافقین داده شد، گفت: سپاه پاسداران در همان سال اول شهادت صیاد شیرازی با طرح‌ریزی عملیاتی، بیش از هزار گلوله توپ و موشک به مقرهای منافقین در خاک عراق شلیک کرد.


? گزارش تصویری مرتبط

-------------------------------

به گزارش خبرنگار دفاعی خبرگزاری فارس سردار لشکر سید یحیی صفوی دستیار و مشاور عالی فرمانده معظم کل قوا صبح امروز در حاشیه مراسم یازدهمین سالگرد شهید صیاد شیرازی با ذکر خاطرات و پرداختن به ویژگی‌های این شهید بزرگوار، انتصابات دقیق از میان بهترین فرماندهان را از جمله خصوصیات صیاد شیرازی عنوان کرد و افزود: صیاد شیرازی در زمان جنگ توانست به خوبی نیروی زمینی را که بزرگترین و موثرترین نیروی ارتش در جنگ تحمیلی بود فرماندهی کند.
صفوی، صیاد شیرازی را نماد هماهنگی میان سپاه و ارتش دانست و گفت: این شهید بزرگوار همکاری خوبی با سپاه و بسیج داشت و نوع رفتار و اعتقادات وی حاکی از یک روحیه مردمداری و بسیجی بود.
وی تصریح کرد: بدون شک دستور به شهادت رساندن صیاد شیرازی از یک رده بالاتر به منافقین داده شد و شخص صدام این دستور را به منافقین داد تا شهید صیاد شیرازی را به شهادت برسانند.
فرمانده سابق کل سپاه ادامه داد: سپاه پاسداران در همان سال اول شهادت صیاد شیرازی طی یک طرح عملیاتی از ساعت 4 تا 8 صبح تمام مقرهای منافقین از پادگان اشرف گرفته تا العماره را با شلیک بیش از هزار موشک و گلوله توپ‌خانه برد بلند، منهدم و تلفات سنگینی را به آنها وارد کرد.
صفوی خاطرنشان کرد: به دنبال این عملیات بود که عراق هیچ واکنشی از خود نشان نداد و تنها به گله مختصری بسنده کرد.
وی در پایان صیاد شیرازی را الگوی فرمانده‌ای مومن و شجاع برای افسران و کارکنان نیروهای مسلح کشور عنوان کرد.
انتهای پیام/

 

منبع ما : http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8901190344


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در پنج شنبه 89/1/19 و ساعت 9:21 عصر | نظرات دیگران()

یک‌بار ایشان را در حال خواب ندیدم

 

سرلشکر غلامعلی رشید درباره شهید صیاد شیرازی می گوید:من نزدیک پنج سال از نزدیک در یک قرارگاه با ایشان زندگی کردم. در زمان جنگ در قرارگاه مرکزی کربلا یا در قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء با هم بودیم و حقیقتاً یک‌بار ایشان را در حال خواب ندیدم. اینکه کجا و یا کی می‌خوابید؟ واقعاً در حیرتم!

*در آمد:
تفکر بسیجی، اعتقاد عمیق به ولایت و میل به خدمت صادقانه و مخلصانه در تمام مراحل زندگی شهید صیاد شیرازی موج می‌زند. او جز رضای حق و ادای تکلیف در پی چیزی نبود و تمام حیات پر بارش حاکی از این اشتیاق است. در این گفت‌و‌گو ، نشریه شاهد یاران ،بیش از هر چیز، بر ویژگی‌های منحصر به فرد و بر‌جسته او تکیه کرده است.

*ابتدا مختصری از سابقه و نحوه آشنایی خود با سپهبد صیاد شیرازی توضیح دهید.

*غلامعلی رشید: در مورد سابقه آشنائیم با شهید بزرگوار سپهبد علی صیاد شیرازی باید عرض کنم بار اول در ماه چهارم جنگ بود که با ایشان در دزفول آشنا شدم. البته من نام ایشان را که آوازه بلندی هم در نیروهای مسلح داشت شنیده بودم و می‌دانستم که او یک افسر شجاع و پرتحرک و متدین است که از طریق ارتش جمهوری اسلامی ایران در مناطق کردستان علیه ضدانقلاب و مزدوران استکبار جهانی در کنار برادران سپاهی و بسیجی می‌جنگد. بهرحال ماه چهارم جنگ بود که او را در دزفول درحالی که با لباس شخصی بود، دیدم و با ایشان آشنا شدم. آن زمان هم درست ایامی بود که شهید صیاد شیرازی به دلیل تفکرات بسیجی‌وار خود و حمایت قاطعانه‌اش از منویات حضرت امام(ره)، مغضوب بنی‌صدر و ضد انقلاب و لیبرال‌ها شده و از ارتش اخراج شده و متواضعانه آمده بود در کنار برادران سپاه تلاش می‌کرد و آموزش‌هایی چون نقشه‌خوانی را که در ارتش فرا گرفته بود در اختیار برادران سپاهی قرار می‌داد.
همین کار را هم کرد و علاوه بر کلاس‌های آموزشی که‌ در تهران منعقد ساخت، برای برخی از برادران سپاه هم در شهرهای جنگی، منجمله دزفول برگزار کرد در یکی از این جلسات در اتاقی که بنده هم بودم وارد شد و وقتی نقشه‌های عملیات را دید که چگونه خطوط پیشروی دشمن و خط دفاعی خود را پیاده کرده‌ام، احساس کرد که اطلاعاتم در این زمینه کافی است و نیازی به آموزش ندارم.

*این ارتباط باز هم ادامه داشت؟

*غلامعلی رشید: بله، بار دوم که باز خیلی طول نکشید در مهرماه سال 1360 بود که امام راحل(ره) ایشان را به فرماندهی نیروی زمینی ارتش منصوب کردند، آن زمان ما در اهواز بودیم که بدیدنمان آمدند، همان‌جایی که معروف به گلف بود و ما نام آن‌را به پایگاه منتظران شهادت تغییر داده بودیم، وقتی ایشان به آنجا آمدند با فرماندهان سپاه مانند سردار محسن رضائی، سردار صفوی، شهید باقری، دریابان شمخانی و سایر عزیزان سپاهی که در آرزوی وحدت و یکپارچگی با ارتش بودند، دست دوستی، برادری، اتحاد و انسجام دادند و از همان‌جا بود که کار مشترک عملیات ارتش و سپاه شکل گرفت. ایشان که به اوامر امام راحل (ره) توجه خاصی داشت و دائماَ می‌گفت: "امام فرمودند همه باید یکی شویم، ید واحده شویم ". و همین شیوه را تا آخر عمر با برادران سپاهی ادامه داد و همواره پرهیز می‌کرد از اینکه با ارتش یا سپاه به تنهایی کار کند. اعتقاد عجیبی به انسجام داشت. روی همین اصل با همدیگر می‌نشستیم و طرح‌های عملیاتی را علیه دشمن طرح‌ریزی می‌کردیم به‌گونه‌ای که مردم خوب ما متوجه تفکر انحرافی بنی‌صدر و لیبرال‌ها ¬شدند و اینکه چگونه بنی‌صدر و یارانش برای بسیجی‌ها و نیروهای مردمی مانع تراشی می‌کردند .
از سوی دیگر، ما وحدت بین ارتش و سپاه راهم به نمایش می‌گذاشتیم. در سال اول جنگ، بنی‌صدر ادعا کرد که جنگ را علم و تخصص حل می‌کند، ما باید زمین بدهیم و زمان بگیریم! می‌گفت ما باید به شیوه اشکانیان بجنگیم! تمام این شعارها را داد، ولی نتوانست هیچ کاری صورت بدهد و موفق نشد حتی یک عملیات برجسته و گسترده علیه عراقی‌ها به اجرا درآورد. از سوئی فرمانده کل قوا هم بود. در چنین شرایطی بود که امام(ره) یک فرمانده 35 الی 36 ساله جوان را به‌نام "علی صیاد شیرازی " در رأس نیروی زمینی ارتش منصوب کردند و فرمانده جوان دیگری به‌نام "محسن رضائی " را که 27 یا 28 سال بیشتر سن نداشت، در رأس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قراردادند و این دقیقاً همان روشی بود که رسول اکرم(ص) در صدر اسلام در جنگ‌ها عمل کردند امام به لیاقت کاردانی، ایمان، انگیزه و تدین افراد کار داشتند نه به سن و سال آنها. انتخاب‌های حضرت امام(ره) در این سال‌ها شبیه انتخابی بود که رسول اکرم(ص) در مورد اسامه بن زید به کار بردند و او را برای فرماندهی جنگ برگزیدند.

*از عملیات بیت‌المقدس و نقش شهید صیاد برایمان گویید.

*غلامعلی رشید: شهید صیاد در بیت‌المقدس فرماندهی نیروی زمینی ارتش و همچنین فرماندهی قرارگاه مرکزی کربلا از سوی ارتش را عهده‌دار بود. و از سوی سپاه هم سردار رضایی فرماندهی این قرارگاه را به عهده داشت. شهید صیاد با تدبیر بلندی که داشت اصرار می‌کرد عملیات آزادسازی هرچه سریع‌تر صورت بگیرد و دلیل ایشان هم این بود که دشمن بعد از عملیات فتح‌المبین دریافته است که اولین نقطه‌ای که رزمندگان اسلام در حمله بعدی در منطقه جنوب به سراغ آن خواهند آمد، همین منطقه بیت‌المقدس در غرب کارون و جنوب غربی اهواز است. لذا به همراه سردار رضایی تأکید داشت که نباید زمان را از دست داد و همین کار هم صورت گرفت.در مرحله اول عملیات به خوبی پیش رفت. تا اینکه ما بعد از تکمیل دو مرحله اول به مدت 10 روز پشت دروازه‌های خرمشهر تأمل کردیم، چون ورود به خرمشهر نقطه اوج و بحرانی عملیات بود و لذا به دنبال راهکاری بودیم که عملیات ورود با شکست مواجه نشود. بیم از این داشتیم که قبل از حمله ما، دشمن شهر را تخلیه کند. لذا در روز اول خرداد جلسه‌ای را تشکیل دادیم و شهید صیاد در حضور همه فرماندهان حاضر به ارائه آخرین راهکارها پرداخت که توضیح مفصل آن ا زحوصله این بحث خارج است. انصافاً راه متقنی بود. البته پیچیده هم بود، به‌طوری که سئوالات متعددی مطرح شد و شهید صیاد هم جواب داد. بدین‌گونه مرحله سوم عملیات آغاز و به فتح خرمشهر منتهی شد. می‌توانیم بگوییم فتح خرمشهر، یادگار تدبیر عالی شهید صیاد شیرازی بود.
یکی از قطعه‌های حماسی شهید، حضور داوطلبانه وی در عملیات مرصاد بود. از خاطرات شرکت وی در این عملیات بگوئید.
همچنان‌که می‌دانید صیاد شیرازی از نیمه سال 65 به بعد فرمانده نیروی زمینی ارتش نبود و تنها نماینده حضرت امام(ره) در شورای‌عالی دفاع بودند که در سال 67 که ستاد کل قوا تشکیل شد، تنظیمات سابق نیز از بین رفت و جلسات شورای‌عالی دفاع هم در ستاد کل تشکیل می¬شد و شهید صیاد هم مسئولیتی در آن نداشت، اما وقتی که خبر حمله منافقین به کرند غرب و اسلام آباد را شنید، شاهد بودیم که بی‌هیچ توقعی و بدون اینکه منتظر دستوری بماند، به سمت کرمانشاه حرکت کرد و طرح‌ریزی آتش توسط هلی¬کوپتر تک (کبری) و هجومی (214) و شنوی را به عهده گرفت و هوانیروز را به حالت آماده باش درآورد. بعد از نماز صبح بود که به پادگان هوانیروز کرمانشاه رفت و هلی¬کوپترها را در روشنایی سپیده به پرواز درآورد و خودش سوار هلی¬کوپتر شد و بالای تپه چارزبر به پرواز درآمد و اجرای آتش علیه منافقین را هدایت ¬کرد. با توجه به تسلط و آشنایی که به منطقه داشت تلاش می‌کرد تا نیرویی از سپاه و ارتش را با هلی¬برد در ارتفاعات کرند موسوم به (بی¬وی¬نیچ) پیاده کند تا هنگام حمله منافقین، آنها را در محاصره بیندازد و همین کار را هم کرد و بسیار هم موفقیت‌آمیز عمل کرد و ضربه سنگینی به این گروهک وارد ساخت.

*رابطه شهید صیاد شیرازی با امام چگونه بود؟

*غلامعلی رشید: مهم‌ترین عملکرد شهید در اجرای اوامر امام(ره) را می‌توانیم در تلاش وی بر وحدت بخشی بین نیروهای سپاه و ارتش و بسیج بدانیم. یادم می‌آید در جلسه‌ای که فرماندهان عملیات از سپاه و ارتش حضور داشتند و در محضر امام(ره) بودیم، حضرت امام خمینی(ره) دست‌های سردار رضایی و سپهبد صیاد شیرازی را در دست هم گذاشته و تأکید کرد که با وحدت عمل کنید. این کار امام، احساسات حاضران را بسیار برانگیخت و شهید صیاد تا آخر عمر به دنبال این هدف بود و سعی می‌کرد چه از لحاظ فرهنگی و چه از لحاظ پشتیبانی، ارتش و سپاه را به یک میزان حمایت کند و موفقیت در این زمینه نیز مرهون تلاش ایشان بود.

*در دوران جنگ چه ویژگی‌‌هایی برجسته‌ای را در ایشان سراغ دارید؟

*غلامعلی رشید: همین‌قدر بگویم که شهید صیاد شیرازی یک انسان عادی نبود و حقیقتاً یک جنبه‌های برجسته و بارز شخصیتی داشت که او را از دیگران متمایز می‌کرد. از لحاظ شجاعت کم نظیر بود و شجاعت بالایی در وجودش موج می‌زد. بسیاری از سرداران و رزمندگان در جنگ ایشان را دعوت می‌کردند که در عقبه بماند و از رفتن به صحنه‌های بحرانی که همه نوع گلوله از سوی دشمن شلیک می‌شد، خودداری کند، اما این شهید عزیز هرگز قبول نمی‌کرد و با شجاعت تمام دوشادوش رزمندگان می‌جنگید. مثلاً در کنار پل سابله که همه رزمندگان سپاهی و بسیجی و ارتشی جنگ شدیدی با دشمن داشتند، صبح روز هفتم بود که شهید صیاد شیرازی حضور پیدا کرد، آن‌ هم درست در جایی که تیر مستقیم تفنگ، حتی تانک و همه نوع گلوله در اطراف آن شلیک می‌شد. بارها این حادثه تکرار ¬شد و این از شجاعت بسیار بالای ایشان بود و یا در کنار شرق دجله در عملیات بدر که حضور یافت و داستان مفصلی دارد، باز یک تحرک و شجاعت فوق‌العاده‌ای داشت که اگر فیلمش را ببینید متحیر می‌مانید که او تا چه حد شجاع بود. حتی قبل از شهادت که تقریباً 55 سال سن داشت باز آن‌چنان تحرک و فعالیت داشتند گوئی که یک جوان 25 ساله است. یا مثلاً زمانی که در سمت معاون بازرسی ستاد کل نیروهای مسلح بود از اذان صبح تا انتهای شب کار می‌کرد و یا 50 تا 100 نفر را به مناطق جنگی و یا مناطقی که ارتش و سپاه هستند می‌برد. هیچ‌گاه ندیدیم خسته شود به قول یکی از برادرها، صیاد شیرازی "خستگی را خسته می‌کرد " از بس که تحرک و شادابی داشت. برای خدمت سر از پا نمی‌شناخت. من نزدیک پنج سال از نزدیک در یک قرارگاه با ایشان زندگی کردم. در زمان جنگ در قرارگاه مرکزی کربلا یا در قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء با هم بودیم و حقیقتاً یک‌بار ایشان را در حال خواب ندیدم. اینکه کجا و یا کی می‌خوابید؟ واقعاً در حیرتم!
همیشه فانوسقه بسته، با لباس مرتب و منظم، مثل یک نظامی کامل آماده بود. حتی یک بار ایشان را ندیدم که مثلاً جوراب پایش نباشد و در اطراف قرارگاه باشد. یک انسان قبراق، سرحال، شاداب، خستگی ناپذیر، کلت به کمر بسته، با کلاه و قطب‌نما و سایر تجهیزات نظامی که بایستی به همراه داشته باشد و این وضع را چه در قرارگاه و چه در خط مقدم حفظ می‌کرد. خلاصه مجموعه اینها نشان می‌داد که او استراحت بسیار مختصری نداشت که آن را هم ما ندیدیم. از نظر انضباط بی‌نهایت منضبط بود و شایستگی یک فرمانده مقتدر و منضبط و مدبر و مدیر را که بایستی لشکر و تیپ و عده و بالاتر از اینها را اداره کند، داشت. همیشه با وضو و اهل نماز شب، معتقد به نماز اول وقت و خلاصه سرشار از معنویت و فضیلت بود. همیشه قبل از هر جلسه¬ای 2 رکعت نماز می‌خواند و بعد از آنکه جلسه را اداره می‌کرد، زیارت عاشورا و ادعیه مختلف را به کرات می‌خواند. هر فرصتی هم که پیش می‌آمد به مکان‌های زیارتی می‌رفت تا صبح در حرم می‌ماند و زیارت می‌کرد.

*درباره نقش ایشان در ایجاد وحدت بین ارتش و سپاه توضیح دهید.

*غلامعلی رشید: سپهبد شهید صیاد شیرازی در حقیقت نقشی تاریخی در وحدت بین ارتش و سپاه ایفا کرد که فراموش نشدنی است. برای اینکه بهتر بتوانم این سؤال شما را پاسخ بدهم، اشاره‌ای به شرایط آن روزها می‌کنم. ببینید، شهید صیاد در شرایطی این نقش را به عهده گرفت که دشمن متجاوز بعثی عراق با آن همه لشکر و تیپ و با حمایت کشورهای منطقه و استکبار جهانی، آمریکا به میهن اسلامی ما حمله و بخش‌های زیادی از استان‌های مرزی ما را اشغال کرده و شهرهای متعددی را هم به تصرف درآورده بود. در یک چنین شرایطی، حضرت امام(ره) فردی مانند بنی‌صدر را که رئیس جمهور این مملکت بود و هشت ماه قبل از جنگ، او را به فرماندهی کل قوا منصوب کرده بودند، به خاطر اینکه اوضاع نابسامان امنیتی کشور را سروسامان دهد، عزل کردند. بنی‌صدر حدود ده یا یازده ماه در رأس جنگ بود اما همان‌گونه که قبلاً عرض کردم حتی نتوانست یک عملیات موفق انجام دهد و آن‌هم به‌خاطر این بود که بنی‌صدر صداقت نداشت و مانع حضور سپاه و بسیج و نیروهای مردمی می شد و با چهره‌های خوب و حزب‌اللهی ارتش هم میانه خوبی نداشت. سپهبد شهید علی صیاد شیرازی در چنین شرایطی از برجسته‌ترین چهره‌های حزب‌اللهی ارتش بود که بنی‌صدر او را از ارتش اخراج کرد و این بزرگ‌ترین علامتی است که ثابت می‌کند بنی‌صدر چه تفکری داشت و صیاد شیرازی و دوستانش چه نوع تفکری داشتند. به‌هرحال بعد از یک سال که بنی‌صدر به‌دلیل عدم کفایت سیاسی از سوی مجلس رد صلاحیت شد و امام(ره) او را از فرماندهی کل قوا عزل کردند و جبهه متحد ضد انقلاب متلاشی شد و بنی‌صدر فرار کرد، در چنین اوضاع و احوالی امام راحل(ره) فردی به‌نام سرهنگ صیاد شیرازی را به فرماندهی نیروی زمینی ارتش بر گزیدند و ما هرچه پیروزی می بینیم بعد از این ایام است و از لحاظ تاریخی، نظامی، سیاسی و حتی در هنر و ادبیات به‌دلیل حساس بودن شرایط موفق بوده‌ایم. ضمن اینکه خواست و تقاضای مردم این بود که دشمن را دفع کنیم و شکست بدهیم. شهید صیاد شیرازی با وحدت بین ارتش و سپاه همه را بسیج کرد و پیروزی و عزت را برای جبهه اسلام و مسلمین رقم زد. این به‌خاطر تفکر بسیجی گونه و اعتماد به نفس بالای او بود که توانست به موفقیت و پیروزی‌های متعددی در جنگ دست یابد.

*به نظر شما چرا منافقین دست به ترور ناجوانمردانه ایشان زدند و چه چیزی عاید آنان شد؟

*غلامعلی رشید: به اعتقاد من منافقین به بن‌بست رسیده‌اند نه اینکه حالا چنین وضعیتی داشته باشند، همیشه همین‌گونه بودند. در تمام این بیست سال انقلاب بارها دست به ترور و اقدامات کور زدند که اعلام موجودیت کنند. منافقین در ایدئولوژی، استراتژی، تاکتیک به بن‌بست رسیده‌اند و این اهداف شوم را هم در پس برده با همراهی مزدوران صدام و موساد اسرائیل پذیرفته‌اند. به نظر من در شهادت شهید صیاد شیرازی حتی صهیونیست‌ها هم منافقین را تشویق کردند که دست به چنین اقدامات کوری بزنند، اگرچه به رسوایی آنان ختم شد و با خون مطهر شهید صیاد شیرازی انقلاب بیمه شد.

*در پایان خاطره‌ای از رشادت‌های سپهبد علی صیاد شیرازی که در ذهن دارید بیان نمائید.

*غلامعلی رشید: خاطره‌ای از حضور حماسی وی در عملیات بدر برایتان بگویم که تا یک قدمی اسارت هم رفت. قضیه از این قرار بود که یک‌بار شهید صیاد به همراه سردار رحیم صفوی تا خطرناک‌ترین نقطه در شرق بصره نفوذ کردند، به طوری که در بین فرماندهان و رزمندگان این بیم به وجود آمد که مبادا به اسارت درآیند. هر کاری و خواهشی که می کردیم، عقب‌نشینی نمی‌کردند. تا اینکه بچه‌ها طرحی را به کار بستند و در یک عملیات غافلگیر کننده، ایشان را به همراه سردار صفوی بغل کردند و داخل قایق گذاشتند و به سرعت قایق را از ساحل دور کردند. 50 متر از ساحل دور شده بودند که دیدیم شهید صیادشیرازی با همه تجهیزات و ادواتی که با خود داشت، به داخل آب پرید و شناکنان به ساحل برگشت.

منبع: فارس

 

منبع ما : http://jahannews.com/vdcgzn9q7ak9zn4.rpra.html


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در پنج شنبه 89/1/19 و ساعت 11:42 صبح | نظرات دیگران()
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کانال تلگرامی اخبار ( یارانه و اخبار جدید )
یارانه مهر واریز شد/ایرانیها 280هزار میلیارد تومان یارانه گرفتند
بازگشایی پایگاه اطلاعاتی آمار طی یک هفته آینده
اطلاعیه شماره 7 ستاد هدفمندی یارانه ها منتشر شد
پرداخت 40 هزارو 500 تومان یارانه اسفند ماه
عناوینی از سایت دولت
نتایج هفته اول اجرای قانون هدفمندی یارانهها
تصویب نرخهای جدید حمل و نقل
قیمت مصوب انواع نان
قیمت پله های 7 گانه مصارف برق
میزان سهمیه و قیمتهای جدید بنزین و گازوئیل و گاز خودرو
تعرفه های جدید گاز
فروشگاه اینترنتی شما
آغاز به کار سامانه جمع آوری اطلاعات اقتصادی خانوار از اول آذر ما
دفاع از قرآن
[همه عناوین(3262)][عناوین آرشیوشده]

بالا

طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

بالا