علیرضا - خبر روز
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تفکرت برایت بینش می آورد و مایه عبرت گرفتن تو می گردد . [امام علی علیه السلام]
امروز: سه شنبه 103 اردیبهشت 11
مدیریت بلاگفا بازداشت شد

علیرضا شیرازی، مدیریت سرویس دهنده بلاگفا بازداشت شد.

به گزارش «وبلاگ نیوز» علیرضا شیرازی، مدیر "بلاگفا" ساعتی پیش با حکم قاضی در منزل دستگیر و به دادسرای نیابت منتقل شد.

گفته می‌شود دستگیری وی درباره شکایت شخص حقیقی از یکی از وبلاگهای بلاگفا است.

لازم به ذکر است خبر مربوطه توسط وبلاگ خبری بلاگفا تایید شده است.

هنوز اخبار دقیق تری در دسترس نیست.

http://www.rajanews.com/detail.asp?id=50183


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در پنج شنبه 89/2/23 و ساعت 7:10 عصر | نظرات دیگران()
شاکری:هاشمی پسرش را به انقلاب ترجیح ندهد

عضو شورای مرکزی جمعیت ایثارگران با ابراز امیدواری برای اینکه رئیس مجمع تشخیص از فرزندش بخواهد به ایران برگردد، تاکید کرد که "آقای هاشمی فرزند خود را به انقلاب ترجیح ندهد."

به گزارش شبکه ایران، در حالی که مدتی از صدور حکم بازداشت مهدی هاشمی رفسنجانی و درخواست های مختلف برای بازگشت او به کشور می گذرد، اما تاکنون خبری از بازگشت پسر رئیس مجمع تشخیص نشده است.

بر همین اساس، برخی درخواست آقای هاشمی رفسنجانی از پسرش برای بازگشت به ایران را، گزینه مناسبی برای رفع شائبه "تبعیض" و پایان دادن به اعتراضات، می دانند.

مجتبی شاکری، عضو شورای مرکزی جمعیت ایثارگران، در گفت وگو با شبکه ایران در این رابطه گفت: باید جریان فتنه را به مسیر قانونی سوق داد، مسیری که جریان فتنه از آن گریز دارد.

وی تصریح کرد: مجموعه افرادی که در فتنه های اخیر متهم هستند باید در رسیدگی به اتهاماتشان مسیر قانونی را طی کنند البته ممکن است فشارهای بسیاری بر دستگاه قضایی باشد اما با شجاعتی که از این قوه سراغ داریم تحت تاثیر فشارها قرار نمی گیرد.

شاکری با اشاره به اینکه انتظار جامعه این است که کسی نتواند از داوری قانون فرار کند، گفت: برخی آقازاده ها نیز از این مسئله مبری نیستند.

عضو شورای مرکزی جمعیت ایثارگران ادامه داد: در صورتیکه توصیه هایی برای بازگشت برخی آقازاده ها انجام نشود و روند رسیدگی به پرونده این افراد طولانی تر شود به ضرر شخصیتها تمام شده و بار اصلی بر دوش آنها خواهد بود. بنابراین حداقل اقدامی که می توان در این زمینه انجام داد این است که پدر از فرزند خود بخواهد که به ایران برگردد.

وی تاکید کرد: با توجه به اینکه پرونده مهدی هاشمی در حال طی کردن مراحل قانونی است حداقل انتظار ما از آقای هاشمی این است که ایشان نیز داوری قانون را قبول کند.

شاکری با ابراز امیدواری برای اینکه رئیس مجمع تشخیص از فرزندش بخواهد که به ایران برگردد، تاکید کرد که "آقای هاشمی فرزند خود را به انقلاب ترجیح ندهد."

گفتنی است، مهدی هاشمی که حدود 9 ماه پیش ایران را ترک کرده، در واکنش به اقدام قوه قضائیه در انتشار خبر "صدور حکم جلب" برای او، بیانیه‌ای صادر کرد و خبر صدور این حکم را "غوغاسالاری" نامید!

 

منبع ما : http://rajanews.com/detail.asp?id=49747


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در شنبه 89/2/18 و ساعت 2:9 عصر | نظرات دیگران()
علیرضا پناهیان در جمع دانشجویان:
"امروز" زمان انقلابی بودن است

گروه فرهنگی: جلسه جمع و جور بود و حرف برای گفتن بسیار. سخن از انقلابی گری بود و شرایط کنونی انقلاب. نسل سومی ها باز گرد هم آمده بودند تا رسم برداشتن باری را بیاموزند که بر زمین مانده ومختصات مسیری رادریابند که جز با روحیه انقلابی گری نمی توان در آن گام نهاد.

به گزارش رجانیوز، علیرضا پناهیان را امروز اهل فکر تنها با عنوان یک سخنران معروف و مشهور نمی شناسند. بلکه او را در قامت یک تئوریسین می بینند که شرایط موجود را خوب حس می کند و بهجا سخن می گوید؛ کسی که ملاحظات هم او را از سخن باز نمی دارد و آنجا که باید حرف هایش را می گوید. آنچه در پی می آید متن سخنان اوست درخصوص انقلابی گری و سالی که با عنوان همت مضاعف و کار مضاعف می شناسیمش؛ اولین جلسه از جلسات هفتگی هیئت دانشجویان و فارغ التحصیلان هنر، با سخنرانی حجت‌الاسلام علیرضا پناهیان و با حضور دانشجویان دانشگاه‌های تهران، برگزار شد. این هیئت اولین هیئت در سطح شهر تهران است که این استاد حوزه و دانشگاه به صورت ثابت و هفتگی در آن سخنرانی خواهد کرد.

پناهیان، در اولین جلسه موضوع مباحث خود در این جلسه را «مفهوم انقلابی بودن» معرفی کرد و در اولین جلسه، به علت انتخاب این موضوع، و سپس به «شیرینی انقلابی بودن» و برخی آثار و زیبایی‌های انقلابی بودن پرداخت، که گزیده‌هایی از این سخنرانی در ادامه می‌آید.

قابل ذکر است که جلسات هفتگی این هیئت، هر چهارشنبه بلافاصله بعد از نماز مغرب و عشاء، با سخنرانی حجت‌الاسلام پناهیان آغاز می‌شود. محل برگزاری جلسات، خ طالقانی، نرسیده به میدان سپاه، کوچه مفیدی، پ2، دفتر هنر و ادبیات دانشجویی، می‌باشد.

حرفهای خوب، به ظاهر بی‌زمان و بی‌مکان هستند و نسبت به همه کس رابطه مساوی دارند. اما همیشه اینطور نیست. بعضی از حرفهای خوب زمان دارند، و در آن زمان بهتر شنیده می‌شوند و بهتر درک می‌شوند. چون نیاز آن زمانه هستند و وقتی سخنی مورد نیاز یک زمان باشد، مصرفش در آن زمان بیشتر خواهد شد و اکثر مردم با آن ارتباط برقرار کرده و دلها برای درک و دریافت آن حرف آماده تر خواهد بود.

زمان بعضی از حرفهای خوب که قبلا زده شده امروز رسیده است. مفهوم «انقلابی بودن» با اینکه مصداقش قبلا رخ داده، و حتی حضرت امام زیاد از آن صحبت کرده‌اند، اما امروز زمانش رسیده است. پس از گذشت سی سال از انقلاب، مفهوم انقلاب و انقلابی بودن، مفهومی است که امروز بهتر فهمیده می‌شود، بهتر می‌شود به آن عمل کرد، بیشتر می‌شود قدرش را دانست، و امروز جوان‌ها به دلیل نیاز مبرمی که به این مفهوم احساس می‌کنند، بیشتر با آن ارتباط برقرار می‌کنند.

از زیر مجموعه های مفهوم انقلاب، امروز می‌توان از مفهوم «انقلابی بودن» به عنوان یک مفهوم تازه، بکر، ضروری، مهم و مفهومی که زمینه پذیرش آن بصورت فراگیری بسیار بالا است، سخن گفت. مفهومی که هم نیاز داریم به آن عمل کنیم و زندگیمان را مطابق آن سامان دهیم، و هم به آن نیاز داریم تا نه فقط با آن زندگی کنیم، بلکه با آن زنده باشیم، جان پیدا کنیم، و از آن لذت ببریم.

گرچه انقلاب سی سال پیش رخ داد، و سخنان انقلابی حضرت امام، این انقلاب را جان داد، ولی آن زمان، هیجانی از انقلاب بود که جلوه‌ای از انقلابی بودن را به نمایش گذاشت. امروز بعد از سی سال بیشتر از گذشته می‌شود عمق این رخداد بزرگ و عمق این مفهوم عمیق را فهمید و از آن لذت برد. انقلاب 57 در واقع پیش‌درآمد و مقدم? مفهوم انقلاب و انقلابی بودن بود. حتی دوران دفاع مقدس هم، پیش‌درآمد مفاهیم و حقایق و اتفاقات بسیار بزرگتری است که در آینده رخ خواهد داد.

برخی از کلماتی که در مقطع انقلاب صادر شدند، مستقیماً در زمان خوشان مصرف نداشتند و عمیق درک نمی‌شدند. باید یک نسل و یک زمانی از آنها می‌گذشت، تا آن کلمات از آن اوج فرود بیایند و موقع عملشان بشود.

در تمام این مدت خیلی‌ها سعی داشتند «انقلابی بودن» را در تاریخ دفن کنند
در تمام این مدت خیلی‌ها سعی داشتند «انقلابی بودن» را در تاریخ دفن کنند. بعضی‌ها فکر می‌کردند که این مفهوم خودبه‌خود در حال دفن شدن است و برای از بین رفتنش جشن می‌گرفتند. خیلی‌ها برای از بین بردنش تئوری‌ها و توجیه‌های مختلفی بیان می کردند.

یکی از توجیهای خیلی رایج این بود که انقلابی بودن، اقتضای آن زمانه بوده و الان دیگر می‌خواهیم در یک وضعیت با ثبات زندگی کنیم، بنابراین بهتر است که هیچکس انقلابی نباشد. انگار انقلابی بودن با زندگی کردن منافات دارد! انگار انقلابی بودن در شرایط به‌ظاهر عادی معنا و لزومی ندارد و جرم تلقی می‌شود! انگار انقلابی بودن با قانونمند بودن منافات دارد! انگار زندگی تعریف تثبیت شده‌ای دارد که در آن تعریف، انقلابی بودن یک مزاحم و یک خار به نظر می‌رسد.

فقط یک نوع زندگی است که ذاتاً با انقلابی بودن مغایرت دارد
در حالی که فقط یک نوع زندگی است که ذاتاً با انقلابی بودن مغایرت دارد. آن هم زندگی گوسفندوار یا به تعبیری گرگ‌وار است. و گرچه این دو برای ما فرق می‌کنند و دو سر یک طیف ممکن است باشند، ولی برای خدا فرق نمی‌کند. خدا هردو را با هم به جهنم می‌ریزد. آنجا گوسفندصفتان ناله می‌زنند که «این گرگها به ما ظلم کردند، لااقل اینها را دو برابر عذاب کنید.» خدا به آنها پاسخ می‌دهد: «هر دو گروه، دو برابر عذاب می‌شوند. گروه اول چون هم خودشان بد بودند و هم به شما ظلم کردند. و شما هم به دلیل اینکه به ظلم آنها میدان دادید، و جدا از اینکه خودتان نخواستید آدمهای خوبی باشید، راضی شدید گرگهایی شما را بدرند و به واسط? رضایت شما، میدان و قدرت بیشتری برای ظلم پیدا کنند.(1)

انقلابی نه گرگ است نه گوسفند. انقلابی نسبت به گرگها انقلابی می‌شود و از حالت گوسفندوار زندگی کردن نجات پیدا می‌کند. هر کسی، یا انقلابی است یا گرگ یا گوسفند. در این میان، صورت دیگری برای زندگی انسان نمی‌شود تصور کرد. انقلابی کیست؟ کسی که مقابل گرگ‌ها مقاومت می‌کند و گوسفندوار زندگی نمی‌کند.

«انقلابی بودنِ» جامعه در دوران آرامش، خیلی زیبا و لذت‌بخش است
چقدر لذت‌بخش است که امروز مفهوم انقلاب بهتر درک می‌شود و ضرورت انقلابی بودن بیشتر در جانها موج می‌زند. چون خیلی لذتبخش است که انسان در جامعه‌ای زندگی کند که بدون اینکه مقدمات و شرایط پیچیده و بحرانی در خارج از وجود انسان، او را وادار به انقلابی بودن کند، و در شرایطی که انسان‌ها می‌توانند گوسفندوار زندگی کنند، نیاز به انقلابی بودن را احساس کنند..

در شرایطی که گرگها کمی فاصله گرفته‌اند و انسان می‌تواند احساس کاذب امنیت داشته باشد، احساس انقلابی بودن خیلی ارزشمندتر از زمانی است که گرگها به تو نزدیک هستند و دارند پیراهن تو را پاره می‌کنند. الان که دیگران همه تو را به زندگی بره‌وارانه دعوت می کنند، انقلابی بودن زیباست. الان اگر انقلابی باشی معلوم می‌شود که چشم و دلت بیناتر، قدت بلندتر و کشیده‌تر، و برای دیدن آن نقاط دوردست از همیشه بیشتر آمادگی پیدا کرده‌ای.

جامعه‌ای که در دوران آرامش، بدون اینکه حادثه خاصی بصورت مستقیم او را تحت فشار قرار داده باشد، احساس نیاز و عطش به انقلابی بودن بکند، جامعه‌ای است که زندگی در آن لذت‌بخش و افتخارآمیز است.

در مورد انقلابی بودن، سوالات فراوانی وجود دارد
در شرایطی که جامعه به ظاهر آرامش دارد، در زمانی که گرگها نزدیک نیستند، در زمانی که نه کسی ما را از چریدن منع می‌کند، و نه کسی ما را مذمت می‌کند، چه ضرورتی دارد ما یک دفعه انقلابی شویم؟ آنگاه اگر انقلابی شویم چه کار خواهیم کرد؟ آیا اوضاع را بهم می‌ریزیم؟ آیا غیرضابطه‌مند عمل خواهیم کرد؟ خشونت خواهیم داشت؟ عوارض انقلابی بودن در زمان ما چگونه خواهد بود؟ اساساً یک انقلابی، چگونه انسانی است؟ ویژگیهای انقلابی بودن چیست؟ اینها سوالات فراوانی است که باید به پاسخش پرداخت.

شیرینی و جذابیت مفهوم انقلابی بودن، برای جوانان
در این 25 سال گفتگو با مردم، خاطراتی فراوانی را می‌توان مرور کرد، از اینکه اگر کسی بالای منبر و یا در جمعی می‌خواست در مورد انقلاب صحبت کند، چقدر صحبتش دموده و بی‌مزه می‌شد، و چقدرصحبتش پرت وغیر جذاب تلقی می‌شد. حتی در میان کسانی که به سخنرانی معنوی علاقه داشتند هم، استقبال نمی‌شد. ولی امروز اصلاً اینجوری نیست.

من نسبت به زمان? خودمان بسیار خوشبین هستم. فکر می‌کنم که این زمان، زمانی است که مفهوم انقلابی بودن مفهوم بسیار جذابی است. امروز جانها و جوانهای ما به شدت به این مفهوم علاقمند هستند، گرچه ممکن است خودشان دلیلش را ندانند. اما وقتی معنای انقلابی بودن را برایشان توضیح می‌دهی، احساس می‌کنند گمشده‌شان را پیدا کردند. درست است که امروز جوانهای ما به زندگی گوسفندوارانه و به گرگ بودن دعوت و تحریک می‌شوند، ولی با طبع‌شان ناسازگار است. امروز، جوانها تشنه انقلابی بودن هستند.

آنهایی که می‌گفتند بعد از سی سال جوانها از دست رفتند، و از انقلاب فاصله گرفتند، بیایند امروز جامعه را ببینند. البته آنها باید خیلی درشت‌تر واقعیتها را ببینند تا حقایق را درک کنند، لذا آنها صبر کنند فردا جامعه را ببینند. اما آنهایی که می‌توانند، همین امروز را ببینند.

آثار انقلابی بودن
پیش از پرداختن به معنای انقلابی بودن، کمی با آثار آن آشنا شویم، تا بتوانیم کمی از این مفهوم لذت ببریم، وقتی لمسش کردیم و از آن لذت بردیم، بهتر معنایش را می‌فهمیم.

1. انقلابی بودن، مهمترین انگیز? خودسازی معنوی

انقلابی بودن مهمترین انگیز? خودسازی معنوی است. هیچ انگیزه ای مثل انقلابی بودن نمی‌تواند انسان را بسوی زندگی عارفانه، و به سوی قله های کمال و معنویت سوق بدهد. در دفاع مقدس بود که بعضی‌ها یک شبه راه صد ساله را طی می‌کردند. دفاع مقدس از حاج احمد متوسلیان یک انسان بزرگ ساخت. دفاع مقدس جلوه‌‌ای از جلوات انقلابی‌گری بود.

انقلابی‌گری معنویت انسان را رشد می‌دهد. اگرانقلابی نشدید، از خودتان انتظار نداشته باشید عارف بشوید. برای سیر و سلوک الی الله، و برای رسیدن به نقطه کمال چرا خودت را خسته می کنی؟ شدنی نیست. اوحدی از مردم استثنائاتی هستند که بشوند کسانی مثل آقای بهجت. او که از 14سالگی می‌گفت من چیزهایی سرنماز می‌دیدم، فکر می‌کردم همه اینها را می‌بینند.

امام به خوبها و عرفا فرمود: «این وصیتنامه‏هایى که این عزیزان مى‏نویسند مطالعه کنید. پنجاه سال عبادت کردید، و خدا قبول کند، یک روز هم یکى از این وصیتنامه‏ها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید.»(2) ، اینها یک شبه ره صد ساله را طی کردند.(3) واقعاً امام(ره) سخن به گزافه نمی‌گفت. این حرف را با اعتقاد می‌زد، واقعاً می‌گفت اینها ره صد ساله را یک شبه طی کردند.

در انقلابی‌گری می‌شود ره صد ساله را یک شبه طی کرد، و الا ببین کی به مقصد می‌رسی؟ از کجا می‌توان فهمید زمانه، زمانه انقلابی‌گری است؟ از اقبال روزافزون به معنویت. از میزان حضور جوانان در تشییع آقای بهجت. جوانهایی که یکبار ایشان را ندیدند، و فقط چند خاطره مختصر شنیده‌بودند. طبیعت نورانی‌شان دارد می‌شکفد. این عشق به معنویت نتیجه اش چه خواهد شد؟ این عشق بالاخره بیرون می‌زند و سر به انقلابیگری خواهد زد. فقط کافی است اینها بفهمند برای عارف شدن، باید انقلابی بود.

الان پرحمعیت‌ترین همایشهایی که در دانشگاه‌ها گرفته می‌شود، همایشهایی است که از شخصیت‌های عرفانی سخن به میان می‌آید. شما فکر می‌کنید تا کی این عطش پشت پرده خواهد ماند و رو به سرچشمه معنویت و عرفان نخواهد برد؟

2. انقلابی، فوق‌العاده مهربان می‌شود

یکی از آثار انقلابیگری این است که انسان عارف میشود. یکی از آثار دیگر انقلابیگری این است که انسان پس از اینکه انقلابی شد به‌شدت مهربان می‌شود. چون اگر ویژگیهای انقلابی را مرور کنیم، یکی از ویژگی‌هایش این است که از خودگذشته است. یک موجود انقلابی، فوق‌العاده مهربان می‌شود. چون انقلابی‌گری خودخواهی‌ها را می‌کشد.

انقلابی برایش زشت است که برای موفقیت خودش کار کند. یک انسان انقلابی اگر بخواهد برای موفقیت خودش تلاش کند، احساس می‌کند وجودش بوی بد گرفته است. من نمی‌دانم در خاطرات دفاع مقدس، چرا نمی‌گویند اینها انقلابی بودند؟ خوب بودن خیلی کلی است. سراغ شاخص‌های مشخص‌تر بروید.

انقلابی، برای موفقیت خودش درس نمی‌خواند، انقلابی، برای موفقیت خودش تلاش نمی‌کند. اگر شهید آوینی را در یک کلمه بخواهم توصیف کنم، می‌گویم یک آدم انقلابی. شهید مطهری هم همینطور. شهید مطهری وقتی که می‌خواست کتاب «داستان راستان» را بنویسد یک لحظه فکر نمی‌کرد که در نگاه دیگران، برای استادی که در دانشگاه تهران فلسفه درس می‌دهد، نوشتن کتاب داستان برای کودکان چقدر زشت است. او زشت و زیبایی را برای خودش اصلاً نگاه نمی کرد. انقلابی بود.

انقلابی تپش قلبش و ضربان قلبش برای جامعه است
انقلابی، تپش و ضربان قلبش برای جامعه است. انقلابی، چون خودخواه نیست، مهربان می‌شود. کسانی که در فیلم‌ها و فیلم‌نامه‌ها دنبال کاراکترهای قدرتمند و مهربان می‌گردند، در واقع دنبال یک انسان انقلابی می‌گردند.

در این برنامه‌ها و کتابهای نیمه پنهان ماه، که بر اساس خاطرات همسران شهدای نام‌آور تهیه شده، این وصف مشترکشان است: یک مهربانی ویژه که بدون هیچ ادا و اطفاری با یک نگاه، سیلی از محبت را سرازیر می‌کردند به خانواده‌شان، در حدی که این سیل آنها را تا ابد می‌برد، و هنوز دارد می‌برد. بدون خیلی از لوس‌بازیها و اداهای بیخودی که ما فکر می‌کنیم.

امروز انسان‌ها، به دنبال مهربانی هستند
آن وقت مردم ما امروز چقدر به مهربانی و مهربان بودن نیاز دارند. دلیل من هم? علاقه‌ها و عطش‌هایی است که مردم به فیلمهای عشقی دارند. دنبال مهربانی می‌گردند. نه دنبال بی دینی. مردم که اینقدر بی‌دین نیستند.

چرا در اوج داستانها یک پیوند را قرار می‌دهند؟ مردم در ارتباط زن و مرد در داستانها دنبال چی می‌گردند؟ دنبال آن لحظه‌ای که این دو مهربانی کردن به یکدیگر را آغاز می‌کنند. آن وقتی که این دو دلشان برای هم نرم می‌شود.

و مردم، بیچار? مهربانی هستند. الانسان عبید الاحسان. انسان نوکر مهربانی است. و تا یک ذره نیازهای اولیه و حیاتی او، و امنیت او، تامین شود، در به در دنبال مهربانی می‌گردد. هرکسی دنبال مهربانی نگردد گرگ می‌شود، او به جای مهربانی، باید با منفعت خودش را سرگرم کند. همه کسانی که از محبت رویگردان شده‌اند و به منفعت روی کرده‌اند، همه از خود پشیمان و ناراحت هستند. می‌گوید: در زندگی بدی افتاده‌ام. افتاده‌ام در کاسبی. حالم بده. می‌گویم: کاسبی خوبه. می‌گوید: نه. دوران جوانی من دوران با طراوتی بود. دیگر بیشتر نمی‌تواند توضیح دهد. چرا؟ چون دوران جوانی بیشتر دنبال محبت بوده.

مردم کمی آرامش پیدا بکنند، یکی از نیازهای حیاتی‌شان می‌شود مهربانی. و این یعنی امروز مردم آماده‌اند انقلابی شوند. آماده‌اند انقلابی بودن را تحسین کنند.

3. انقلابی، فوق العاده فعال و پرتلاش می‌شود

یک موجود انقلابی فوق العاده فرز و فعال می‌شود. مقام معظم رهبری امسال از کار مضاعف و همت مضاعف صحبت کردند. کار و همت مضاعف، یکی از اوصاف انقلابیگری است. و یکی از دلایل ما برای اینکه سخن از انقلابی بودن، سخن زمانه است، همین نام امسال است. انسان انقلابی، جدی، پرتلاش و بلندهمت است.

الان زمانی است که مردم جدی بودن و جمع شدن و به تعبیری، انقلابی بودن را دوست دارند. خلأش را احساس می‌کنند. ذهن بیدار و دل هوشیار این را احساس می‌کند. انقلابیگری آدم را جمع می‌کند و فرز و تیز می‌کند.

آدم اینگونه از زندگی‌اش لذت می‌برد. مردم تفریحاتشان را کرده‌اند، هیجاناتشان را گذرانده‌اند، نمایندگانی از ما در ایام تعطیلات نوروز به کشورهای اطراف رفته‌اند، و بازی‌های آبی، خاکی، قواصی، موسیقی های تند، و ... را تجربه کرده اند و برگشته اند و خسته به دنبال هیجانات بیشتر می‌گردند. و هیچ چیز مانند انقلابی بودن، یک هیجان دائمی و اصیل که خسته کننده نیست، در وجود انسان ایجاد نمی‌کند.

در حدی که تو می‌توانی بگویی اصلاً انقلابی زنده است، بقیه مرده‌اند و درحال تشییع جنازه خوشان هستند. جنازه خودشان را روی دو پا راه می‌برند، بدون اینکه ذکر لااله الاالله بگویند. جنازه‌هایی که دو تا تشییع‌کننده دارند؛ یکی پای راست و یکی پای چپ، اما هیچ دستی به سر پای این جنازه نمی کوبد، دستها هم آویزان است و حال ندارند بکوبند،مدام به همه می‌گویند «نگو لااله الا الله».

انقلابی بودن لذتبخش است. انقلابی مهربان است و به فکر دیگران. انقلابی راحت حاضر است در این راه بمیرد، هیچ وقت به ذهنش خطور نمی‌کند که چرا من؟ چرا دیگری نمیرد و چرا من بمیرم؟ انقلابی گلیم خودش را از زیر پای جامعه نمی‌کشد، خودش را گلیم می‌کند و زیر پای جامعه می‌اندازد. او از زندگیش لذت می‌برد. او یک آدم بزرگ است، و یک فامیل بزرگ دارد. او بخاطر انقلابی‌گری تمام زندگیش را تعریف می‌کند. او بخاطر انقلابیگری و آرمان‌های انقلابیش ازدواج می‌کند، بخاطر انقلابیگری بچه‌دارمی‌شود، بخاطر انقلابیگری نام برای بچه اش می‌گذارد، بخاطر انقلابیگری شغل انتخاب میکند، بخاطر انقلابیگری در شغلش موفق می‌شود.

زیرا هرکسی با هر استعدادی که دارد، اگر به خاطر انقلابیگری و با روحیه انقلابی، در شغل خودش تلاش کند، حتی استعدادهایش افزایش پیدا می‌کند، چه برسد به تلاش‌ها و موفقیت‌های مضاعف.

چگونه لحظه‌های زیبای انقلابی بودن را تجربه کنیم؟
از آثار انقلابیگری هرچی بگوییم کم گفتیم. از آسمان تا زمین همه چیز برای انقلابیون است. و اما انقلابی به چه کسی می‌گویند؟ و ویژگیهای یک انقلابی چیست؟ و سوال‌های فراوان دیگر بماند برای یک جلسه دیگر.

ما تا زمان ظهور باید انقلابی باقی بمانیم. و بعد از ظهور نوع دیگری از انقلابی بودن در وجود ما شعله خواهد کشید که دیدن دارد. اصلاً بعد از ظهور ما دیگر انقلابی نیستیم. ما خودمان انقلاب هستیم.

ولی لحظه‌های انقلابی بودن هم لحظه های خیلی قشنگی است، هر کسی در لحظ? روضه قرار بگیرد، می‌تواند لحظ? انقلابی بودن را یک ذره تجربه کند. یک دفعه یک شورش و تحرکی در دلها رخ می‌دهد. برای کسانی که می‌خواهند به فضا بروند، اتاق‌هایی را درست می‌کنند که در آن اتاق‌ها بی‌وزنی را تجربه کنند و برای قرار گرفتن در فضا، آمادگی پیدا کنند. اینجا هم هر کس که هنوز روحش در متن انقلاب و اوج انقلابیگری قرار نگرفته، و می‌خواهد آن فضا را حس کند، برود مجلس روضه. روضه، هدیه و لطف خداوند به ما است. روضه آن لحظه را برای انسان قابل تجربه می‌کند، آن شوری که به دلها می افتد.... آن صحنه خداحافظی، صحنه قابل تحملی نیست، و این انقلاب دائمی حسین است در دلهای ما.

(1) رک: تفسیر المیزان، ذیل آیه: .... قالَتْ أُخْراهُمْ لِأُولاهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ قالَ لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَ لکِنْ لا تَعْلَمُون.(اعراف/38)
(2) صحیفه امام، ج‏14، ص: 491
(3) صحیفه امام، ج‏18، ص: 395


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در چهارشنبه 89/1/25 و ساعت 6:42 عصر | نظرات دیگران()
ج مثل جاسوس، ح مثل حشره

علیرضا «نوری‌زاده» نویسنده و مفسر ضدایرانی شبکه‌های ماهواره‌ای تلویزیونی فارسی‌ زبان (نظیر صدای آمریکا VOA) و بعضا عرب ‌زبان (نظیر شبکه ضدایرانی العربیه) و نشریات وابسته به‌ کشورهای ارتجاعی عرب و مرتبط با سازمان‌های جاسوسی آمریکا، انگلستان و اسرائیل نظیر الشرق الاوسط، عکاظ و الحیات را نسل بعد از انقلاب به خوبی نمی‌شناسد یا اصلا نمی‌شناسد، به همین دلیل ممکن است ترهاتی که این جاسوس چندجانبه همه روزه به هم می‌بافد و از بلندگوهای تبلیغاتی آمریکا، انگلستان، اسرائیل و کشورهای مرتجع عرب منطقه پخش می‌کند بعضی مغزهای خام و ناآگاه را به اشتباه بیندازد که به قول معروف: «شلغم هم جزو میوه‌هاست!» من به عنوان یک مورخ و همکار مطبوعاتی قدیمی «علیرضا نوری‌زاده» را از 40 سال پیش که به عنوان مترجم خرده‌پایی به هفته‌نامه‌های کم‌تیراژ دهه 1340 پیوست و قطعات و اشعار کوتاهی را از عربی به فارسی ترجمه می‌کرد به‌خوبی می‌شناسم و هرگز در دوران پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی درصدد آن نبودم که مطلبی در شناخت و معرفی چهره واقعی این شیطان انسان‌نما روی کاغذ بیاورم، اما اخیرا در یکی، دو برنامه تلویزیونی که از شبکه‌های ماهواره‌ای پخش می‌شد مشاهده کردم این انسان خود‌فروخته قلم به مزد که سمبل خیانت به ایران و ایرانی است با استفاده از خاصیت فراموشکاری تاریخی ما ایرانیان (!) می‌کوشد خود را به عنوان چهره‌ای وطن‌پرست و ایران‌دوست معرفی کند که فکر آزادی، ترقی، رفاه و آینده پرسعادت ایران «خور» و «خواب» را از او گرفته است! به همین سبب تصمیم گرفتم خلاصه‌ای از سوابق مشعشع آقای «علیرضا نوری‌زاده» بلبل صدای آمریکا (VOA) و دیگر شبکه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای فارسی‌زبان را ‌روی کاغذ بیاورم تا کسانی که احیانا چهره خبیث این فرد قلم به مزد و وطن‌فروش را از طریق تلویزیون آمریکا و دیگر رسانه‌های ضدایرانی می‌بینند، بدانند که این حرف‌ها از حلقوم چه نوع موجودی بیرون می‌آید و سررشته عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی نظیر «نوری‌زاده» در دست چه کسانی است. باید صراحتا بگویم که برای نوشتن درباره «نوری‌زاده» انسان نمی‌داند از کجا شروع کند و از چه بگوید که نوشتن درباره این جرثومه فساد مدتی طولانی می‌خواهد و فرصتی بسیار و مثنوی هفتاد من!

در ظاهر روباهی و در باطن گرگی/ آمیخته‌ای با هم صد بوالعجبی را !

«علیرضا نوری‌زاده» که پس از اغتشاشات انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری به فرقه سبزها پیوسته است در سال 1328 هجری شمسی در محله دروازه قزوین تهران به دنیا آمد. پدر نوری‌زاده در آن زمان ملبس به ردای روحانیت بود و در مدرسه علمیه فیلسوف‌الدوله در حوالی مولوی درس می‌خواند و شهریه می‌گرفت و با کمک بازاریان و مقرری که از عده‌ای خیر می‌گرفت گذران عمر می‌کرد. در حوالی سال 1340 شمسی نوری‌زاده به همراه پدر و خانواده‌اش به نجف اشرف مهاجرت کرد. پدر نوری‌زاده قصد داشت در نجف به ادامه تحصیلات حوزوی بپردازد و سری توی سرها درآورد اما به دلیل کندذهنی موفق نشد به مدارج علمی نایل شود و پس از حدود 5 سال اقامت در نجف با سرخوردگی این شهر مقدس را ترک گفت و به ایران بازگشت. پدر نوری‌زاده پس از بازگشت به تهران در دفترخانه اسناد رسمی (محضر) که متعلق به شمس قنات‌‌آبادی، نماینده مجلس شورای ملی (از طرفداران کودتای 28 مرداد سال 1332) بود به عنوان اندیکاتورنویس استخدام شد و پس از مدتی کارهای مربوط به عقد و عروسی را هم انجام می‌داد و به عنوان عاقد به مجالس عقد و عروسی اعزام می‌شد. حاصل 5 سال اقامت در نجف برای علیرضای نوجوان فراگیری زبان عربی (با لهجه عراقی) بود که بعدها در زندگی او نقش اساسی ایفا کرد. پدر نوری‌زاده پس از چندی به تبعیت از کارفرمای خود (شمس قنات‌آبادی) که از کسوت روحانیت خارج شده بود مکلا شد و کت و شلوار پوشید و کراوات زد و هرگز معلوم نشد چطور یک دفترنویس ساده و کم‌درآمد ناگهان به پول و پله چشمگیری رسید و از گمرک امیریه در جنوب تهران به محله نوساز و جدیدالتاسیس و گرانقیمت آپادانا (که آن زمان شمال تهران محسوب می‌شد) کوچ کشید؟!

علیرضا نوری‌زاده پس از اخذ دیپلم متوسطه برای ادامه تحصیل در رشته علوم قضایی وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد و در سال 1347 برای نخستین‌بار نام وی در صفحه شعر مجله هفتگی فردوسی به سردبیری «عباس پهلوان» به چاپ رسید.یکی از حقه‌بازی‌های نوری‌زاده این بود که با توجه به آشنایی که به زبان عربی داشت اشعار و قطعات ادبی متعلق به شعرا و ادبای جهان عرب را ترجمه و به نام خود به نشریاتی چون فردوسی، خوشه، بامشاد، تهران مصور و امید ایران می‌داد. همکاری با نشریات و درج نام علیرضا نوری‌زاده سبب توجه رئیس دانشکده حقوق دانشگاه تهران به این دانشجوی خود شد. در این زمان ریاست دانشکده حقوق را «منوچهر گنجی» از عوامل معروف سازمان اطلاعاتی آمریکا (CIA) به عهده داشت و این اتفاق به ظاهر ساده سرنوشت نوری‌زاده را عوض کرد.

«منوچهر گنجی» علیرضا نوری‌زاده را به همکاران خود در «ساواک» معرفی کرد و از طریق «ساواک» نوری‌زاده با محافل فرهنگی و دانشجویی از جمله کاخ‌های جوانان متعلق به شهرداری تهران مرتبط شد و با همکاری شعرای علاقه‌مند به رژیم پهلوی به برپایی شب‌های شعر در کاخ‌های جوانان پرداخت و به جوانانی که اشعاری در مدح شاه و اعضای خانواده پهلوی و انقلاب به اصطلاح سفید می‌سرودند جوایز چشمگیری اهدا می‌کردند. در آن ایام با گسترش موج بیداری در میان مردم و جوانان، بویژه پس از قیام پانزدهم خرداد سال 1342، هسته‌های مبارزه با رژیم شاه در دانشگاه‌ها و در میان جوانان شکل گرفته بود و رژیم می‌کوشید با تاسیس کاخ‌های جوانان و برگزاری مجالس رقص و لهو و لعب جوانان را از مبارزات سیاسی ضدرژیم به مجالس بی‌خبری و عیش و عشرت بکشاند و در این رهگذر نیاز به افرادی مانند علیرضا نوری‌زاده داشت که خود از قشر دانشجو بودند و به دلیل داشتن تمایلات مادی خود را به پشیزی به رژیم می‌فروختند! نوری‌زاده بر اثر رفت و آمد با افراد دین‌ستیزی مانند عباس پهلوان، سردبیر مجله فردوسی و اسماعیل نوری علاء و جمشید چالنگی (از نویسندگان مجله تماشا) به نوشیدن افراطی الکل اعتیاد پیدا کرد، به‌طوری که هنوز از دانشگاه حقوق فارغ‌التحصیل نشده بود به یک الکلیست تمام عیار تبدیل شد که پاتوق او و همپالکی‌هایش هر روز بعدازظهر در «بار» هتل مرمر که متعلق به باقرزاده بود و می‌گفتند از املاک ساواک است و خود «باقرزاده» فقط مدیریت آن را دارد. «بار» و رستوران هتل مرمر در آن زمان از روزنامه‌نگاران با بهای ارزان و بسیار نازل (در حد مجانی) پذیرایی می‌کرد و شایع بود که سوبسید آن را ساواک می‌دهد و این محل به یک پاتوق غیررسمی برای روزنامه‌نگاران رژیم شاهنشاهی درآمده بود تا ساواک بتواند با استفاده از عواملی مانند علیرضا نوری‌زاده و جمشید چالنگی (در حال حاضر شاغل در صدای آمریکا) در میان آنها جاسوسی کند. بدین ترتیب پای علیرضا نوری‌زاده به نردبان ترقی رژیم رسید و این جوان پرمدعا که خود در کتاب خاطراتش (با شاخه‌های زیتون، چاپ اول، ناشر سازمان نشر چکیده) از فقر و مسکنت بسیار در نجف و روزگار ادبا در جوانی و میانسالی در تهران می‌نالد حقوق‌بگیر توامان کاخ جوانان (در زمان شهرداری غلامرضا نیک‌پی) و معاونت مطبوعاتی ساواک و نشریات وابسته به دولت شاهنشاهی شود.

در آن ایام مساله اعراب و اسرائیل به واسطه جنگ 6 روزه در دنیای اسلام بسیار مطرح بود و در ایران نیز اگرچه رژیم وابسته پهلوی از همپیمانان اسرائیل محسوب می‌شد، اما قلب مردم با فلسطینی‌ها بود و مردم مطبوعات و نویسندگان را تحت فشار می‌گذاشتند تا مطالبی پیرامون حقانیت مبارزه فلسطینی‌ها چاپ کنند. رژیم برای آنکه احساسات عمومی را کنترل کند به مطبوعات اجازه می‌داد فقط مطالب ادبی و اشعار غیرسیاسی بویژه غیراحساسی و به‌دور از تبلیغات انقلابی به چاپ رسانند. به همین سبب به افراد مطمئنی مانند نوری‌زاده ماموریت داده شد تا اشعار ادبی و عشقی شعرای فلسطینی را ترجمه و پس از هماهنگی با وزارت اطلاعات در مطبوعات به چاپ رسانند. نوری‌زاده از این رهگذر با بعضی شعرا و نویسندگان عرب و فلسطینی ارتباط برقرار کرد که بعدها معلوم شد با هدایت «ساواک» بوده است. از این طریق نوری‌زاده‌ به یمن تسلط بر زبان عربی با بعضی روشنفکران فلسطینی و عرب بویژه در مصر مرتبط شد و چاپ چند مصاحبه نوری‌زاده با نویسندگان و شعرای عرب و فلسطینی در مجله تماشا (نشریه ویژه سازمان رادیو و تلویزیون شاهنشاهی) وی را با سرهنگ سابق شهربانی، محمود جعفریان که جزو سازمان افسری حزب توده ایران بود و پس از کودتای آمریکایی 28 مرداد سال 32 جزو توابین حزب توده به حکومت شاه پیوست، مربوط ساخت.

در آن زمان محمود جعفریان از تئوریسین‌های برجسته ساواک و از نویسندگان بولتن‌های محرمانه وزارت امور خارجه و اداره دوم ارتش (اطلاعات و ضداطلاعات) و استاد دانشکده‌های نظامی بود (همزمان معاونت تلویزیون ملی ایران را هم عهده‌دار بود) و مجله تماشا هم از زیرمجموعه‌های تحت مدیریت او به شمار می‌رفت. محمود جعفریان خود کارشناس جهان عرب و مسائل خاورمیانه محسوب می‌شد و با پرویز نیکخواه (مائوییست مرتد) و ایرج گرگین (مدیر شبکه دوم تلویزیون ملی ایران) مثلثی را تشکیل می‌داد که در میان کارکنان تلویزیون آن زمان به مثلث «جنا» معروف بود. «محمود جعفریان» نوری‌زاده را نزد خود آورد و پس از آنکه مطمئن شد نوری‌زاده متعهد به رژیم شاهنشاهی است با همکاری «ساواک» بورسی مطالعاتی از سوی تلویزیون در اختیار وی قرارداد و نوری‌زاده در ظاهر برای مطالعه درباره مصر و گذراندن دوره مصرشناسی (Ejeptolojy) و در باطن برای جاسوسی به مصر فرستاده شد. نوری‌زاده در دوران اقامت یکساله در مصر زیر پوشش بازدید از اردوگاه‌های فلسطینی صبرا و شتیلا و نهرالبارد مستقر در لبنان به این کشور رفت و چند روز پس از ورود به لبنان از اسرائیل سردرآورد! وی در اسرائیل وارد موسسه آموزش‌های وزارت خارجه اسرائیل شد و دوره جمع‌آوری خبر و تحلیل اوضاع عربی خاورمیانه را گذراند. در این مدت دوست و همراه وی «مناشه امیر» نویسنده سابق روزنامه اطلاعات و از صهیونیست‌های افراطی عضو «آژانس یهود» بود که سال‌ها در سرویس سیاسی روزنامه اطلاعات کار می‌کرد و در اواخر دهه 1340 به اسرائیل رفت و بخش فارسی رادیو اسرائیل را به‌راه انداخت که در دوران حکومت شاه وظیفه‌اش تبلیغ یهودیان ایران برای مهاجرت به اسرائیل بود.

علیرضا نوری‌زاده در دوران اقامت در اسرائیل چندین گزارش مصور تهیه و برای تلویزیون ملی ایران فرستاد. در آن زمان همکاران و دوستان نوری‌زاده با تعجب سوال می‌کردند چطور نوری‌زاده که برای ماموریت به مصر فرستاده شده است در اسرائیل اقامت دارد و از این کشور گزارش می‌فرستد؟! این ماموریت و بورس مطالعاتی پیوند و دوستی عمیقی میان نوری‌زاده و «شائول بختاش» اسرائیلی دیگری که در روزنامه اطلاعات آن زمان کار می‌کرد و «مناشه امیر» به وجود آورد که تا امروز ادامه دارد. خود نوری‌زاده در بیان خاطراتش در روزنامه کیهان لندن (مورخ 24 دی‌ماه 1375) می‌گوید: «در سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران هرگز 2 تن را فراموش نمی‌کنم. یکی مرحوم جعفریان را به خاطر آنچه همه امکانات را به من داد و دوم ایرج گرگین را!» نوری‌زاده در همین شماره از کیهان لندن می‌نویسد که او تنها کسی بوده که در اجرای برنامه زنده رادیویی تحت هیچگونه نظارت و ممیزی نبوده است! این مطلب می‌رساند که نوری‌زاده کاملا مورد اعتماد ساواک بوده است. ساواک که در آن زمان علاوه بر دستچین کردن روزنامه‌نگاران و خبرنگاران رأسا سردبیران موردنظر خود را در مطبوعات مستقر می‌کرد و حتی در چاپخانه‌ها ناظر مستقیم چاپ داشت و تمام برنامه‌های رادیو – تلویزیونی را قبل از پخش بازبینی می‌کرد چرا باید دست نوری‌زاده را اینچنین باز گذاشته باشد؟! آقای نوری‌زاده در مصاحبه‌ای با VOA (صدای آمریکا) مورخه 6/6/1371 (برنامه ساعت 22:30) می‌گوید: «در این زمان کلیه اوقاتم در رادیو تلویزیون گذشت و معاشر افرادی چون منوچهر آزمون، محمود جعفریان، جواد منصور، حسن شهباز، حمید رهنما، پرویز نیکخواه و بیژن صفاری بودم!» نگاهی به سوابق این افراد نشان می‌دهد که جملگی از وابستگان درجه اول ساواک و جامعه بهائیت و آژانس بین‌المللی یهود بوده‌اند.

در این ایام که اوضاع مالی نوری‌زاده بسیار خوب بود. بعدازظهرها پشت فرمان اتومبیل پژو قرمزرنگ 504 صفر کیلومتری که خریده بود، می‌نشست و در کافه وایت‌هاوس در میدان فردوسی یا هتل مرمر و تهران پالاس پرسه می‌زد و اواخر شب که نیمه‌مست بود خود را به کاباره‌های میامی یا باکارا در خیابان پهلوی می‌رساند. نوری‌زاده فردی بسیار عیاش و زن‌باره بود و علاقه عجیبی به زنان رقاصه و معروفه تهران آن زمان داشت. موقعی که در اواسط سال 1356 سروکله‌اش در روزنامه اطلاعات پیدا شد چندین بار مرحوم صالحیار، سردبیر وقت روزنامه اطلاعات درباره رعایت موارد اخلاقی به وی تذکر داد و از او خواست که اولا در مواقع مستی به روزنامه نیاید و دوما از آوردن زنان بدنامی که با آنها دوست است به محل روزنامه خودداری کند! آمدن نوری‌زاده به روزنامه اطلاعات در اواسط سال 1356 هم از نکات قابل توجه تاریخی است. وی بارها و بارها در مصاحبه‌های خود در صدای آمریکا مدعی شده که دبیر سرویس سیاسی روزنامه اطلاعات بوده است. این مطلب مانند ادعای داشتن دکترای وی کذب محض است.

آقای علیرضا نوری‌زاده برحسب سوابق موجود در دانشکده حقوق دانشگاه تهران حتی موفق به پایان بردن دوره لیسانس هم نشده و پس از 2 سال تحصیل ناتمام این دانشکده را ترک گفته است (این تاریخ مصادف با تاریخ عزیمت او به مصر است). در حوالی شروع انقلاب شکوهمند اسلامی که بعضی از نویسندگان و خبرنگاران کم و بیش رگه‌هایی از حقایق و انتقادات (ولو پیش پا افتاده) را در مطالب‌شان می‌آوردند، ناگهان سروکله علیرضا نوری‌زاده در روزنامه اطلاعات پیدا شد. وی در صفحات ادبی این روزنامه ترجمه‌هایی از اشعار کوتاه شعرای معروف را چاپ می‌کرد و آنطور که رویه‌اش بود اشعار بعضی از شعرای عرب را هم که در ایران کسی آنها را نمی‌شناخت به فارسی برگردانده و به نام خود به چاپ می‌رساند که در این‌مورد چند بار نویسندگان عرب‌زبان مجله «الاخاء» (نشریه عربی موسسه اطلاعات) مچ او را گرفتند و موضوع را به آقای مسعودی مدیر اطلاعات گفتند، اما معلوم نشد که چرا مسعودی با نوری‌زاده برخورد نکرد.

با بالا گرفتن موج انقلاب نقش نوری‌زاده در روزنامه اطلاعات حداقل برای نویسندگان و خبرنگاران روزنامه اطلاعات مشخص شد. نوری‌زاده به پادوی مطبوعاتی رجال سیاسی نظیر علی امینی و جعفر شریف‌امامی و چهره‌هایی که دربار پهلوی می‌کوشید با مطرح کردن آنها مسیر انقلاب را منحرف کند، تبدیل شده بود. در دوران اوج انقلاب زمانی که مطبوعات و رادیو و تلویزیون در اعتصاب بسر می‌بردند، رژیم پهلوی و حکومت نظامی برای درهم شکستن اعتصاب به بعضی نشریات که در اواسط حکومت امیرعباس هویدا تعطیل شده بودند (و مدیران آنها به منظور تعطیل کردن نشریات کم‌تیراژ خود مبالغ هنگفتی از دولت گرفته بودند) دوباره اجازه انتشار داد. یکی از نشریات، هفته‌نامه امید ایران بود. صاحب امتیاز و مدیرمسؤول هفته‌نامه امید ایران علی‌اکبر صفی‌پور بود. صفی‌پور در سال 1328 مجله امید ایران را منتشر کرد و آنطور که در اسناد ساواک آمده است (مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده علی‌اکبر صفی‌پور، کد بازیابی 8637) صفی‌پور از ابتدای تاسیس ساواک با نام مستعار صفایی و شماره رمز 523 با این سازمان محیطی همکاری می‌کرده است. صفی‌پور در دوران انتشار مجله امید ایران با چاپ مطالب مبتذلی درباره روابط نامشروع هنرپیشگان زن و مرد و خوانندگان و رقاصه‌های کافه‌ها و کاباره‌های تهران و چاپ عکس زنان نیمه‌لخت و ارتباط با محافل قدرت و حمایت از رژیم شاه به ثروت زیادی دست یافت و صاحب چندین پاساژ تجاری و املاک گرانقیمت در مناطق تجاری تهران شد و به ثروت زیادی رسید که در شروع انقلاب با تیزبینی و تشخیص موقعیت املاک خود را به وجوهات نقد تبدیل و به خارج منتقل ساخت. یک‌بار هم در دوره بیستم مجلس شورای ملی به نمایندگی مجلس از نهاوند انتخاب (منصوب!) شد و در این دوران دست به سوءاستفاده‌های کلانی زد که بر اساس اسناد به‌جا مانده از ساواک یک مورد آن ضبط و تصرف یک‌میلیون مترمربع از زمین‌های مرغوب نوشهر در استان مازندران بوده است. در سال 1350 دولت هویدا تصمیم گرفت بعضی از نشریات را که تیراژ بسیار کمی داشتند و حتی بعضی از آنها کمتر از یکهزار نسخه چاپ می‌شدند که از این تعداد هم حداکثر 200 نسخه فروش داشتند(!) تعطیل شوند.

امید ایران هم در فهرست این نشریات قرار گرفت، اما هویدا که عادت نداشت برای خودش دشمن درست کند به مدیران نشریات تعطیل شده مبالغ هنگفتی پرداخت و این مبلغ به‌قدری اشتیاق‌آور بود که صاحبان بعضی نشریات هم که در این فهرست قرار نداشتند با پارتی تراشیدن و توصیه گرفتن از افراد منتفذ نام نشریه خود را در این فهرست قرار دادند!

در دوران اعتصاب مطبوعات و رادیو تلویزیون محمدرضا عاملی، وزیر وقت اطلاعات کوشید با استفاده از نام این نشریات قدیمی و آوردن آنها روی میز روزنامه‌فروشی‌ها اعتصاب مطبوعات را بشکند. امید ایران هم از جمله این نشریات بود که بدون اطلاع صاحب‌امتیاز آن (علی‌اکبر صفی‌پور) روی میز روزنامه‌فروشی‌ها قرار گرفت. علیرضا نوری‌زاده به دستور مستقیم وزیر اطلاعات وقت کار انتشار و سردبیری امید ایران را برعهده گرفت که با همکاری علی‌ زائرزاده به مدت 6 ماه این نشریه را منتشر ساخت.

محل نشریه در اتاق کوچکی در چاپخانه آگهی زیبا در خیابان سعدی‌شمالی بود که این سازمان و چاپخانه به یک یهودی فراری تعلق داشت. نوری‌زاده با انتشار امید ایران هدف ماموریت جدید خود را نشان داد؛ حمایت از دولت بختیار! نوری‌زاده که در دوران حکومت نظامی با اعتصاب‌شکنی رادیو تهران را به راه انداخته و در حمایت از نیروهای نظامی ارتشبد اویسی داد سخن می‌داد پس از راه‌اندازی امید ایران و روی کار‌آمدن بختیار ‌‌یکباره به ملی‌گرایی دوآتشه تبدیل شد که تنها راه نجات ایران را حمایت از دولت بختیار می‌دانست. در ایامی که فریادهای مرگ بر بختیار خیابان‌های تهران و شهرستان‌ها را به لرزه درآورده بود، نوری‌زاده با چاپ عکس بختیار روی جلد امید ایران و مطالبی در حمایت از جبهه ملی و مصدقی‌ها خطر روی کار آمدن دولت اسلامی را تبلیغ می‌کرد.

خود علیرضا نوری‌زاده در نشریه پیام ایران (چاپ خارج از کشور، شماره 408، مورخ 24/4/1370) در این باره می‌نویسد: هرگز نتوانسته‌ام آن مهر قدیمی را که از روزگار خردی به بختیار داشته‌ام از دل برکنم(!) ماموریت من نزدیک کردن مردم با شاپور بختیار بود! نوری‌زاده که تا چند ماه قبل در روزنامه اطلاعات به پادوی مطبوعاتی «علی امینی» تبدیل شده بود و اخبار علی امینی را در صفحه اول اطلاعات با عکس و تیترهای بزرگ چاپ می‌کرد، به محض آگاهی از خروج علی امینی از کشور و عزیمت وی به پاریس، مصدقی (!) و مسؤول ارتباط مردمی و تبلیغاتی شاپور بختیار شد! نوشابه امیری، خبرنگار سابق روزنامه کیهان و همسر هوشنگ اسدی (آخرین سردبیر روزنامه کیهان در حکومت شاهنشاهی) که در حال حاضر هر دو در پاریس بسر می‌برند و از همکاران رادیو صدای آمریکا هستند در روزنامه توس (چاپ خارج از کشور، شماره 19، مورخ 25/5/1377) می‌نویسد: «... چهاردهم دی‌ماه 1357 شاپور بختیار خواسته بود اعضای سردبیری روزنامه‌ها را ببیند. رابط علیرضا نوری‌زاده بود. اعضای شورای سردبیری روزنامه ما هم رفتند... تا رسیدیم نوری‌زاده دوان‌دوان آمد و عکس بزرگی از دکتر مصدق را پشت سر شاپور بختیار گذاشت!» نوری‌زاده که تا چند ماه قبل از ساواک حقوق می‌گرفت تا چپگرایان را در هر موقعیت و هر لباس به ساواک «لو» دهد اکنون در هفته‌نامه امید ایران از چریک‌های فدایی خلق و مجاهدین خلق! تعریف و تمجید می‌کرد و می‌کوشید تا آنان را به مثابه پیش‌قراولان انقلاب معرفی کند! (وی همچنین در روزنامه اطلاعات مورخ 27 دی‌ماه 1357 در مدح مجاهدین خلق و مسعود رجوی و چریک‌های فدایی اشعاری را به چاپ رسانده است!) وی همچنین با چاپ مطالبی به مقابله با انقلاب اسلامی پرداخته و از جمله در مجله امید ایران (مورخ 8/5/1358) مدعی می‌شود که ملت ایران با انقلاب اسلامی نمی‌تواند به روشنایی برسد! وی در انتقاد از حزب‌الله و حزب‌اللهی‌ها همچنین می‌نویسد:«‌... چماق به‌دستان، حزب‌اللهی‌های بی‌گناه که معصومانه گول عکس «مار» را خورده‌اند و نقش کلمه «مار» را باور ندارند. حتی در سالروز 30 تیر که به یاد عزیزمان و رهبرمان دکتر محمد مصدق برپاست، شرم نمی‌کنند و حتی یک‌بار نام او را بر زبان نمی‌آورند و تلاش می‌کنند تا صدای زلال دکتر صدیقی‌ها و دیگر یاران مصدق را خاموش سازند!» (مجله امید ایران، مورخ 8/5/1358) با اوج‌گیری عملیات تروریستی مجاهدین (منافقین) خلق نوری‌زاده که نمی‌تواند خوشحالی خود را پنهان کند در هفته‌نامه امید ایران (مورخ 10/2/1358) به تجلیل از مسعود رجوی، سرکرده منافقین می‌پردازد.

منبع ما : http://rajanews.com/detail.asp?id=46772


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در پنج شنبه 88/12/27 و ساعت 3:5 عصر | نظرات دیگران()
حجت‌الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان
گناهکاران سیاسی را حتی با دعا هم نمی‌توان نجات داد

حجت‌الاسلام علیرضا پناهیان گفت: کسانی که با فتنه اخیر همراهی کرده‌اند حق حضور در عرصه سیاسی کشور را ندارند و نباید از این به بعد در امور سیاسی دخالتی داشته باشند

به گزارش رجانیوز، حجت‌الاسلام علیرضا پناهیان در دومین نشست بصیرت در سایه ولایت اظهار داشت: جریانات انقلاب ما از ابتدا بر این موضوع دلالت داشت که مردم ما از هوشیاری بالایی برخوردار هستند که این هوشیاری از 15 خرداد به وضوح قابل مشاهده بود و کسی که در این روند تامل کند، درخواهد یافت که این مسئله بی‌نظیر است و در این راستا باید گفت که این قضیه به ایمان مردم ما تکیه داشت.

وی ادامه داد:‌ 15 سال رشد باعث پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن شد و این 15 سال طوری روند خود را ادامه داد که کارشناسان سازمان سیا اعلام کرده بودند که در ایران انقلابی رخ نخواهد داد و از آن زمان تا امروز این رشد ادامه پیدا کرده است.

پناهیان گفت: اگر پایگاهی برای بیگانه در میان خود و در کشور نداشته باشیم مطمئنا شاهد رشد بیشتری خواهیم بود و بر این اساس باید در رفتار خود تجدید نظر کنیم و نخبگان ما هم باید به این مسئله توجه ویژه‌ای داشته باشند.
این استاد حوزه و دانشگاه اظهار داشت: یکی از مقدماتی که برای رشد لازم است، ایجاد فضای تبادل افکار و نقد و بررسی در جامعه می‌باشد که این فضا در حال حاضر فضای مطلوب و مورد نظر ما نیست.

*نباید برخی افراد و احزاب پیشتازانه تعیین‌کننده محل نزاع باشند

این کارشناس مسائل دینی خاطرنشان کرد: نباید برخی افراد و احزاب پیشتازانه تعیین‌کننده محل نزاع باشند و ادبیات و مفاهیم به کار گرفته شده را به دست گیرند، بلکه این ما هستیم که باید ادبیات جامعه را به دست گیریم و نباید فرصت طراحی سوال را به دیگران بدهیم و خودمان در مقام پاسخگویی برآییم.

پناهیان گفت: فضای گفتگوی سیاسی باید در اختیار نیروهای اصیل انقلاب باشد چرا که این فضا تعیین‌کننده است و این فضا است که می‌تواند باعث تسریع و تسهیل در رشد شود.

وی ادامه داد: قبل از انتخابات زمانی که عده‌ای از افراد مذهبی برنامه‌ای تحت عنوان تریبون آزاد را تهیه کردند من در یک دانشگاه با این برنامه مواجه شدم و دیدم که دو گروه مخالف و موافق نسبت به این برنامه وجود دارد.

پناهیان افزود: گروه مخالف ادعا می‌کرد این برنامه حرف‌های آنها را پخش نخواهد کرد و موافقین این برنامه هم نظری دیگر داشتند ولی من در آنجا گفتم که بعد از 30 سال از گذشت انقلاب پخش برنامه‌ای با عنوان تریبون آزاد درست نیست چرا که با اجرای این برنامه ما بعد از 30 سال از انقلاب برگشته‌ایم به اینکه ارزش آزادی در کشور ما وجود ندارد.

این استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه مسئله ما بودن یا نبودن آزادی نیست، اظهار داشت: زمانی که این موضوع مطرح می‌شود یعنی اینکه این مسئله منکر دارد و کسی تا امروز به ما نگفته که ما تریبون آزاد در این مملکت نداریم.
وی خاطرنشان کرد:‌ رشد سیاسی باید با بیان حرف‌های درست و غلط مطرح شود و بر این اساس ما نباید در چاله‌هایی که دیگران بر سر راه ما می‌کنند، قرار بگیریم و تنها باید در پی طرح چالش‌های واقعی جامعه باشیم.
پناهیان تاکید کرد: ادبیات جامعه را ما باید طرح کنیم چرا که خود ادبیات در بعضی مواقع تعیین‌ کننده است که ما به چه نتیجه‌ای می‌خواهیم برسیم.

این کارشناس مسائل دینی ادامه داد:‌ ما نباید حالت بدهکاری یا محافظه‌کاری به خود بگیریم چرا که نمی‌توانیم ساختمانی را که هنوز ساخت آن پایان نیافته، حفاظت کنیم و بر این اساس باید سعی داشته باشیم که ساختمان نیمه‌کاره انقلاب را به پایان برسانیم.

* رهبری جزء نیروهای ادبیات ساز انقلاب به حساب می‌آیند

پناهیان گفت: زمانی که دیگران یک فضا را برای ما طراحی می‌کنند، انسان احساس خستگی می‌کند و ما مجبور به حرکت در این فضا می‌شویم در حالی که ما از نعمت وجود رهبری برخورداریم و ایشان جزء نیروهای ادبیات ساز انقلاب به حساب می‌آید.

این استاد حوزه و دانشگاه خاطرنشان کرد: یکی از پایه‌های رشد جامعه ما رشد فرهنگ سیاسی است و رهبری و حضرت امام هم بارها بر این مسئله تاکید کردند.

وی ادامه داد: فرهنگ سیاسی مهمترین نوع سنجش فرهنگی است که باید در جامعه اصلاح و رشد داده شود، چرا که با اجرای آن ما به عقب برنمی‌گردیم و دچار نوعی ارتجاع نمی‌شویم وسخن باطل و بیهوده کمتر در جامعه بیان می‌شود.

این کارشناس مسائل دینی اظهار داشت: استفاده از کلمه انقلاب همچنان جوش و خروش و حرکت به سمت آرمان‌ها را در ما حفظ خواهد کرد و یکی از اشکالات افرادی که در طول سال‌های بعد از انقلاب از قطار انقلاب پیاده شدند، این بود که نگاه خود را در قبال انقلاب اسلامی تغییر دادند.

وی ادامه داد: انقلاب اسلامی ما یک سری آداب و فرهنگ و اخلاقیات دارد و زمانی که ما از این کلمه استفاده می‌کنیم موارد یاد شده را باید رعایت نماییم و در این راستا زمانی می‌توانیم ادعا کنیم که انقلاب اسلامی ما پایان یافته که به تمدن اسلامی و دولت اسلامی و اسلام انقلابی رسیده باشیم و در این رابطه باید گفت که ما هنوز در حال انقلاب کردن هستیم.

* همراهان فتنه اخیر حق حضور در عرصه سیاسی کشور را ندارند

پناهیان اظهار داشت: از آنجا که هنوز بسیاری از موارد مطرح در جریان انقلاب برای ما محقق نشده، ما باید مقاومت کنیم و از خودگذشتگی انجام دهیم و همچنان کلمه انقلاب را مورد استفاده قرار دهیم.

این استاد حوزه و دانشگاه در ادامه این نشست اظهار داشت: هر جامعه ایمانی و آرمانی در سه مرحله قرار می‌گیرد که اولین مرحله آن مومنان با کافران درگیر خواهند شد که منظور از کافران در این مورد همان کسانی هستند که شعارهایشان شعارهای خلاف اسلام است که در این دوره از مبارزه نیاز به پول و همچنین اهدای جان احساس می‌شود.

پناهیان ادامه داد: دوره بعدی مبارزه،‌ مبارزه با نفاق است که این نفاق یا از اول وجود داشته یا کم کم و در طول زمان شکل می‌گیرد و بر این اساس کسانی که نمی‌توانند در قبال قوانین طاقت بیاورند خط خود را عوض می‌کنند و یا اینکه افراد جدیدی در این مسیر تولید خواهند شد.

این کارشناس مسائل دینی خاطرنشان کرد: در دوران سوم از مبارزه جامعه اسلامی شاهد درگیری میان مومنان با یکدیگر خواهیم بود و در این مبارزه حرف‌های التقاطی زده نمی‌شود و همه حرف‌ها رنگ و بوی اسلامی دارد و تمام افراد در نظرات خود از ارزش‌ها دفاع می‌کنند.

وی ادامه داد: در دوران سوم از مبارزه که احتمالا ما هم در این دوره قرار داریم مبارزه بر سر اولویت‌ها است و افراد بر این موضوع درگیر هستند که آیا باید بر صداقت پافشاری کرد یا بر ولایت و یا بر عدالت پافشاری کرد و یا بر وحدت.
پناهیان همچنین گفت: در دوران سوم از مبارزه جامعه اسلامی کسی که اولویت‌ها را تشخیص نمی‌دهد دشمن نیست و تنها ممکن است اشتباه کند و بسیاری از نخبگان ما هم در حوادث اخیر مرتکب این اشتباه شدند.

وی خاطرنشان کرد: اولین تظاهرات خیابانی که بعد از انتخابات انجام شد، این سوال را ایجاد کرد که آیا نخبگان نمی‌دانستند که این تظاهرات چه نتیجه‌ای را در بر خواهد داشت و اگر نمی‌فهمیدند یعنی اینکه این افراد بصیرت نداشتند و اگر می‌فهمیدند که این اتفاقات چه پیامدهایی در پی دارد این سوال مطرح می‌شود که چرا در قبال آن سکوت اختیار کردند.

این استاد حوزه ودانشگاه با بیان اینکه طرف من سران فتنه نیستند، اظهار داشت: من با سران فتنه کاری ندارم چرا که این افراد به واسطه حضور فعال مردم در صحنه باید از عرصه محو شوند که این اتفاق هم افتاده است.

پناهیان ادامه داد: سوالی که مطرح است این است که چرا نخبگان با جریان فتنه همراهی کرده‌اند چرا که نتیجه اعمال این جریان از اول مشخص بود و اگر واقعا نخبگان ما نتیجه اعمال فتنه‌گران را نمی‌دانستند، دیگر در عرصه سیاسی کشور جایی نخواهند داشت و اگر هم نتایج آن را می‌دانستند، باید در قبال سکوت خود پاسخگو باشند.

وی تاکید کرد: در حال حاضر ما در دوران تشخیص اهمیت‌ها و اولویت‌ها قرار داریم و کسانی که نتوانند خطر برخی رفتارها را اندازه‌گیری کنند، دچار بی‌بصیرتی هستند.

پناهیان ادامه داد: اختلافات کنونی کشور اختلافاتی نیست که یک دفعه به وجود آمده باشد بلکه این اختلافات از زمان حضرت امام هم وجود داشت و در حال حاضر باید گفت ما در دوران سوم جامعه اسلامی قرار داریم و کسانی که نتوانند اهمیت امور را تشخیص دهند، از عرصه جامعه حذف خواهند شد.

این استاد حوزه و دانشگاه خاطرنشان کرد: در آینده نزاع‌های سیاسی همراه با گریه‌هایی در دفاع از ارزش‌ها صورت می‌گیرد و حتی من می‌توانم افرادی را که در این عرصه بهتر گریه می‌کنند را پیش‌بینی کنم.

وی گفت: هیچ اشکالی ندارد که عده‌ای از سیاسیون اعلام کنند که ما از این به بعد توانایی ادامه کار سیاسی را نداریم و از کار خود کناره بگیرند.

این کارشناس مسائل دینی تصریح کرد: در زمان انقلاب معنی ولایت پذیری به اندازه دوران دفاع مقدس در جامعه جا نیفتاده بود به طوری که به طور متوسط در وصیت‌نامه هر شهید 4 بار به مسئله ولایت تاکید شده بود.

وی ادامه داد: دفاع مقدس ما بزرگترین پایگاه آگاه شدن نسبت به ولایت فقیه بود و ثمره خون شهیدان را باید در این مسئله جستجو کرد.

* امید صهیونیست‌ها به افرادی است که آداب ولایت‌مداری را درست اجرا نمی‌کنند

پناهیان اظهار داشت: امید صهیونیست‌ها تنها به افرادی است که آداب ولایت‌مداری را درست اجرا نمی‌کنند و با اعمال خود شکاف‌هایی را در این بین بوجود می‌آورند که بیگانگان نیز از شکاف به وجود آمده توسط این افراد سوءاستفاده می‌کنند.

این کارشناس مسائلی دینی تصریح کرد: طبق فرمایش رهبری دشمن تا زمانی که امید داشته باشد، به ما ضربه خواهد زد و هرگاه دشمن ناامید شود تسلیم می‌شود و در این راستا باید گفت که دشمن تا زمانی که حتی کوچکترین روزنه امیدی را پیدا کند از فعالیت باز نخواهد ایستاد و تلاش خود را ادامه خواهد داد.

* گناهکاران سیاسی را حتی با دعا هم نمی‌توان نجات داد

پناهیان گفت: سیاسیون و نخبگان باید دقت کنند که اگر جایی با سکوت یا موضع‌گیری دوپهلو باعث ایجاد هزینه یا امید به دشمن شوند در آینده زمین خواهند خورد و حتی با دعا نمی‌توان این عده را نجات داد چرا که گناه سیاسی با گناه شخصی فرق دارد و خداوند در خصوص گناهان شخصی ستار العیوب است ولی در مورد گناهان سیاسی این طور نیست.

این استاد حوزه و دانشگاه تاکید کرد: کسانی که با فتنه اخیر همراهی کرده‌اند حق حضور در عرصه سیاسی کشور را ندارند و نباید از این به بعد در امور سیاسی دخالتی داشته باشند.

پناهیان در پاسخ به سوالی در خصوص هاشمی رفسنجانی و مواضع وی اظهار داشت: ادامه حیات سیاسی آقای هاشمی در عرصه سیاسی کشور کاملا به رفتار وی بستگی دارد و در این راستا ما هم دعا می‌کنیم که آقای هاشمی رفتارهایی را در پیش گیرد که بتواند همراه رهبر باقی بماند.

این استاد حوزه ودانشگاه همچنین در پاسخ به سوال دیگری در خصوص ادامه ریاست هاشمی در مجلس خبرگان اظهار داشت: کسانی که در مجلس خبرگان هستند، نباید با دوپهلو گری، دو پهلو برخورد کنند چرا که خواسته مردم هم در همین راستا شکل گرفته است.

منبع ما : http://rajanews.com/detail.asp?id=45417


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در جمعه 88/12/7 و ساعت 12:50 عصر | نظرات دیگران()
حجت‌الاسلام علیرضا پناهیان در برنامه دیروز، امروز، فردا
متفرعنانه نمی‌توانند تحمل کنند مردم به آن‌ها رأی ندهند/ به چه حقی بخود اجازه تحمیل موضوعاتی به امام را می‌دادید؟

استاد حوزه و دانشگاه گفت: برخی در خاطرات خود این گونه ادعا می کنند که هرچه سعی و اصرار می کردیم موضوعی را بر امام راحل تحمیل کنیم، نمی شد، در حالی که سوال ما این است که شما به چه حقی به خود اجازه می دادید موضوعاتی را به امام تحمیل کنید؟

به گزارش رجانیوز، حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان در برنامه "دیروز، امروز، فردا" که شب گذشته از شبکه سوم سیما پخش شد، افزود: مردم در انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری نشان دادند که از راست و چپ خسته شده اند و اگرچه منتخبشان به راست نزدیک تر بود اما نه چپ بود و نه راست.

پناهیان در بخش دیگری از سخنانش ادامه داد: انقلاب ما در سال ‏1357‏ ضد استبداد بود و سپس ضداستکبار شد و اتفاقاتی که هم اکنون رخ می دهد، ضداستعلاء و ضدخودبزرگ طلبی های موهوم برخی خواص است.

وی افزود: اکنون برخی متفرعنانه وارد عرصه سیاسی شده اند و نمی توانند تحمل کنند که مردم به آنها رأی ندهند و به جوان ترها اقبال کنند، البته همین جوان ها هم اگر متفرعنانه عمل کنند، به زمین می خورند.

پناهیان گفت: استکبار هم اکنون به زمین خورده است و از استعلاء طلب‌ها استفاده می کند که برگردد.

وی استعلاء طلب‌ها را افرادی خواند که حب جاه و مقام و منفعت دارند و اضافه کرد: حضور حماسی مردم در ‏9‏ دی امسال بر ضد استعلاء طلب‌ها بود و اتفاقی که در عاشورای امسال افتاد، نتیجه خودبزرگ طلبی برخی‌ها بود.

استاد حوزه و دانشگاه گفت: همه باید متواضعانه برخورد کنند و هیچ کس نمی تواند بگوید من زنبیل گذاشته ام و جلوترم.

پناهیان افزود: مقام معظم رهبری در سخنانی فرمودند همانطور که انقلاب مال جوان های ‏57‏ بود، به جوان های کنونی هم اختصاص دارد اما ظاهرا عده ای انقلاب را از آن خود می دانند.

وی گفت: یک روز، دوره دفاع مقدس از جسم انقلاب بود و اکنون دوره دفاع مقدس از روح انقلاب است.

پناهیان در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به اینکه صداوسیما باید از دو سال پیش جلسات مناظره را برگزار می کرد، ادامه داد: اگر این اقدام صورت می گرفت، هم شفاف سازی و هم هزینه ها کم می شد.

وی افزود: از ابتدای انقلاب تاکنون حرکاتی از مصلحت به حقیقت داشتیم، عزل منتظری و افول بنی صدر و موضوع نهضت آزادی نمونه این حقیقت گرایی‌هاست اما متاسفانه برخی‌ها هم اکنون می خواهند موتور حقیقت گرایی انقلاب متوقف شود.

این استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به اینکه بسیاری از ریزش‌های امروز انقلاب مسئله تازه ای نیست، اضافه کرد: مواضع سیاسی گذشته این افراد موضوع را روشن می کند و نشان می دهد که هیچ کس خطش تغییر نکرده است.

پناهیان با اشاره تلویحی به استعفای موسوی از نخست‌وزیری گفت: همان هایی که در زمان کنونی ریزش کردند، کسانی بودند که ‏3‏ روز مخفی شدند و استعفا کردند.

وی افزود: این آقا، همان آقاست اما آن زمان مصلحت نبود، راز از پرده برون افتد اما اکنون حقیقت برملا شده است.

پناهیان، نظام جمهوری اسلامی را نظامی ولایی خواند و اضافه کرد: جمهوری بدون ولایت معنا ندارد و نظام ولایی معنای دقیقی است برای حقیقت جمهوری اسلامی.

پناهیان در ادامه سخنان خود گفت: قصد ندارم به مظلومیت های اصل ولایت فقیه بپردازم اما برخی که در آن زمان موضوعاتی را به امام تحمیل می کردند، اکنون نیز قصد دارند تحمیل گری خود را به ولایت ادامه دهند.

استاد حوزه و دانشگاه گفت: برخی در خاطرات خود این گونه ادعا می کنند که هرچه سعی و اصرار می کردیم موضوعی را بر امام راحل تحمیل کنیم، نمی شد، در حالی که سوال ما این است که شما به چه حقی به خود اجازه می دادید موضوعاتی را به امام تحمیل کنید؟

وی با اشاره به اینکه بر حضرت علی(ع) نیز برخی تحمیل گری می کردند، گفت: مردم ما از تحمیل بر ولایت خوش‌شان نمی آید و اینکه برخی به مقام معظم رهبری نامه می نویسند و آن را علنی می کنند، از این اقدام بوی تحمیل به مشام می رسد. در هر حال، جریان تحمیل گری به ولایت رو به کاهش است

پناهیان در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به اینکه از آغاز انقلاب تاکنون روند جدایی ما از تمدن غرب آغاز شده است، افزود: هم اکنون غرب‌گرا به معنای واقعی کلمه نداریم اما در مناظره های انتخاباتی برخی می گفتند این خرافات است که برخی می گویند تمدن غرب رو به فروپاشی است.

پناهیان ادامه داد: اگر به تمدن غرب کاری هم نداشته باشیم، این تمدن رو به افول است.

در ادامه، گزارشگر این برنامه با موضوع مقایسه جوانان امروز و دیروز با مردم مصاحبه هایی داشت که پناهیان پس از این مصاحبه ها گفت: شما فکر می کنید همه جوانان گذشته ما به جبهه ها می رفتند؟ خیلی‌ها بودند یک بار رفتند و از ترس‌شان دیگر نرفتند اما آنهایی که رفتند، الگو شدند.

پناهیان گفت: یادم نمی رود وقتی که عده ای در حال اعزام به جبهه بودند، برخی فوتبال بازی می کردند.

استاد حوزه و دانشگاه ادامه داد: آن زمان در لشکر ‏27‏ روحانی گردان بودم و سخنرانی می کردم و اکنون هم در جمع دانشگاهیان هستم و به طور قطع می توانم بگویم که جوانان امروز هزاران برابر بهتر و عمیق ترند.

وی گفت: این جوانان در فضایی تربیت شده اند که متاسفانه ما خوب عمل نکردیم و یک سریال خوب درباره حجاب و یک سریال سیاسی خوب و یک سریال که اصل ولایت فقیه را جا بیاندازد، تولید نکردیم و برخی هنرمندان اصلاً جرأت نمی کنند وارد این عرصه شوند.

وی ادامه داد: اگرچه اندکی کارهای تبلیغاتی هم کرده ایم اما اگر این همه دانشجوی محجبه در دانشگاه ها وجود دارد، به سبب فطرت پاک آنهاست.

پناهیان در ادامه در پاسخ به سوال مجری مبنی بر اینکه مردم باید با نخبه ها چه کنند، گفت: مردم خودشان می دانند و در ‏9‏ دی نشان دادند اما صداوسیما فقط بخش هایی از خشم مردم و کیفیت فریادهای آنها را پخش کرد.

وی گفت: در روز ‏9‏ دی، دانشجویانی حضور یافتند که به افراد مختلفی رأی داده بودند اما در آن روز فریادهایی داشتند که رسانه ملی جزئیات آن را پخش نکرد و نباید مسائل ر ا جسته گریخته بیان می کردیم. در همان روز ‏9‏ دی، برخی نخبگان هم در تظاهرات شرکت کردند اما سپس نامه ای ضعیف نوشتند و به قول عوام ماست مالی کردند.

استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به اینکه برخی نخبگان مردم را درک نمی کنند و هنوز در حال و هوای ‏25‏ سال پیش هستند، گفت: سرعت جامعه فوق العاده بالاست.

پناهیان جوانان را پربصیرت خواند و گفت: گروهی از این جوانان به من می گفتند اگر برخی امسال در روز عاشورا امدند و پرچم امام حسین(ع) را آتش زدند، سال اینده دیگر اشتباه نمی کنند و پرچم امام حسین(ع) را بر می دارند و در قالب عزاداری حرف های خود را می زنند. این دانشجویان تاکید می کردند که باید از اکنون آماده باشیم.

وی گفت: جوانان ما بسیار هوشیارند و به نخبگان پیام می دهند اما آنها به روی خود نمی آورند.

استاد حوزه و دانشگاه گفت: در شرایط کنونی، رسانه ها باید نخبگانی را که در میان مردم می جوشند، برجسته کنند.

وی در ادامه به ارادت خود به شهید دیالمه و سخنرانی های جذاب این شهید اشاره کرد و گفت: اکنون امثال شهید دیالمه کم نداریم و رسانه ها باید آنها را مطرح کنند.

وی گفت: رسانه باید در ارتقای فرهنگ سیاسی جامعه تلاش کند تا بازار نقد و گفت‌وگو رونق پیدا کند.

این استاد حوزه و دانشگاه، طرح موضوعات موهومی چون چپ و راست و محافظه کار را مربوط به عصر حجر خواند و گفت: محیط های مذهبی ما باید با شفافیت موضوعات سیاسی را تحلیل کند و بیشترین انحرافات سیاسی در جمع هایی رخ می دهد که مدعی می شوند باید از سیاست فاصله گرفت.

پناهیان ادامه داد: امروز هیچ کس نباید ساکت باشد و محیط غیرسیاسی نداریم اما متاسفانه برخی ها مانند ابوموسی اشعری ژست می گیرند که دخالت ما در مسائل سیاسی اختلافات را بیشتر می کند.

استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به ویژگی های دوران فتنه گفت: یکی از ویژگی های این دوران دوپهلو و مبهم صحبت کردن برخی نخبگان است.

منبع ما : http://rajanews.com


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در جمعه 88/11/9 و ساعت 8:22 صبح | نظرات دیگران()
مهاجرانی ابراز شرمند‌گی‌‌اش را تکذیب کرد

مهاجرانی ابراز شرمندگی نسبت به اظهارات سخیف اکبر گنجی درباره امام زمان(عج) را تکذیب کرد.

به گزارش فارس، روز گذشته اخباری مبنی بر اینکه مهاجرانی اظهارات سخیف گنجی را محکوم کرده و از اینکه نام خود را در کنار وی پای بیانیه 5 نفره گذاشته، ابراز شرمندگی کرده در بسیاری از رسانه‌ها منتشر شد؛ اما شبکه ضد انقلابی «جرس» که توسط تیم مهاجرانی و کدیور از خارج کشور مدیریت می شود در واکنش به خبر یاد شده نوشت: «سیدعطاءالله مهاجرانی خبر منتشره درباره وی در فیس بوک و برخی سایتهای خبری مبنی بر شرکت در میزگرد یک رسانه خارجی و اعلام نظر درباره سخنان گنجی را تکذیب کرد.

وی به خبرنگارسایت حامی موسویگفت: در روزهای گذشته در هیچ میزگردی شرکت نداشته و در این رابطه سخنی نگفته است. مهاجرانی تاکید کرد که مواضع آقای گنجی درباره قرآن مجید و مهدویت مواضع شخصی ایشان است. وی افزود قبلا مخالفت خود را با چنان مواضعی، طی نقدهایی که منتشر کرده اعلام داشته است.»

گفتنی است در خبر منتشره در فیس بوک آمده بود: «مهاجرانی در میزگردی با حضور کارشناسان سیاسی در یکی از رادیوهای خارجی به شدت از مواضع اخیر اکبر گنجی انتقاد کرد. مهاجرانی در واکنش به سخنان اکبر گنجی علیه اعتقادات اهل تشیع گفت: این سخنان بی ارزش، نیاز به پاسخ ندارد. وی افزود: توهین به ائمه و امام زمان که از سوی گنجی انجام گرفته، من را نسبت به امضای نامه 5 تن از روشنفکران خارج از کشور، دچار تردید کرده، چرا که به هیچ وجه علاقه ای ندارم اسمم در کنار چنین اندیشه ای قرار بگیرد و از این بابت شرمنده ام.»

نکته قابل تامل اینکه سایت «کلمه» وابسته به میرحسین موسوی با انتشار خبر سایت حامی موسوی، به تکذیب اظهارات منتسب به مهاجرانی علیه گنجی پرداخت!

این سایت حاضر نشد به انتقاد از موضع ضد امام زمانی اکبر گنجی که در واقع اقتباس از هجمه های بهائیت است بپردازد و این در حالی است که نامبرده طی 7 ماه گذشته، تبدیل به یکی از سخنگویان اصلی موسوی در خارج از کشور شده است.

سایت کلمه البته خیلی هم بی موضع نبود بلکه زیر خبر تکذیبیه مهاجرانی، به نام مخاطبان این عبارات را منتشر کرد: «خوب شد گفتین. چون وقتی این خبر رو شنیدم خیلی از آقای مهاجرانی ناراحت شدم اساسا اعتقادات دینی هر شخصی به خودش مربوط است... این سایت ها هم فقط بلدن فرافکنی کنن و قصدشون اینه که تفرقه بندازن... ممنون آقای مهاجرانی، منم وقتی این خبر رو خوندم خیلی تعجب کردم، اما منتظر تکذیب خبر بودم، با خودم گفتم اگه کلمه هم این خبر رو درج کرد باور می کنم، تا الان هم هر نیم ساعت کلمه را چک کردم تا شاید خبری ببینم که الان دیدم خدا رو شکر، دم کلمه عزیز هم گرم»!

اکبر گنجی به عنوان یکی از 5 عضو حلقه ای که مهاجرانی از آنها به عنوان «اتاق فکر جنبش سبز» یاد می کند اخیرا در مصاحبه با شبکه بی بی سی انگلیس به انکار امام زمان(عج) پرداخته و مدعی شده بود هیچ دلیلی بر وجود امام زمان وجود ندارد. وی همچنین ادعا کرده بود ائمه]ع[ نه معصوم هستند و نه واسطه فیض.

پیش از این، قرینه های بسیاری، از گرایشات بهایی برخی اعضای حلقه 5 نفره حکایت می کرد و علنی کردن ستیزه جویی با امام عصر(عج) این واقعیت را بیشتر نشان می دهد. محسن کدیور که در کنار سروش و مهاجرانی از اعضای حلقه پنج نفره فراریان قرار دارد، برای حفظ ظاهر به «جرس» گفت: «تفاوت های اعتقادی ما مانع از اشتراکات سیاسی نیست» اما توضیح نداد که اولا پس چرا به حلقه 5 نفره خود عنوان روشنفکر دینی داده اند و ثانیا چگونه می توان با منکران امامت و نبوت و قرآن و وحی هم جبهه شد؟!

به نظر می رسد اکبر- گاف مثل همیشه اگرچه دست به حماقت زده اما مثل خروس بی محل، تمام پز «روشنفکری دینی» حضرات را به هم ریخته است.

سوابق فرصت طلبانه باند 5 نفره به ویژه بهاءالله مهاجرانی به قدری سیاه است که نه تنها مردم دیندار ایران هرگز آنها را جدی نمی گیرند بلکه محافل ضدانقلاب نیز به آنها به دیده بدگمانی و کسانی که دارای رفتارهای «هخا»منشی! هستند می نگرند.

 

دلیل بازداشت علیرضا بهشتی

یکی از دلایل بازداشت علیرضا بهشتی تدوین جزوه ای کاملا عملیاتی و ساختار شکنانه و مبتنی بر رویه های براندازانه بوده است.

یک منبع آگاه در گفتگو با جوان، گفت:محمدرضا تاجیک و علیرضا بهشتی دو جزوه به میرحسین موسوی ارائه کرده بودند که جزوه تاجیک تئوریک و مبتنی بر یک سلسله اقتضائات راهبردی بوده ولی جزوه ای که بهشتی تهیه کرده بود شکل عریانی از پیشنهادهای تاجیک را شامل می شده و برمبنای ساختارشکنی و رویه هایی غیر قابل پذیرش و نامنطبق با چارچوب های اساسی نظام جمهوری اسلامی بوده است.

گفتنی است وزیر اطلاعات چندی پیش از کشف جزوه براندازی و منبق با ادبیات توده ای از ستاد یکی از کاندیداهای اصلاح طلبان خبرداده بود.

 

پنج دوره آشوب‌گری روشنفکران در تاریخ معاصر ایران

عطا بهرامی: در طی چهار سال گذشته بمباران تبلیغاتی گسترده ای از سوی رسانه های غربی و عوامل داخلی آنها علیه دولت احمدی نژاد انجام شد. غربی ها امیدوار بودند که بتوانند ثمره تبلیغات گسترده خود را در انتخابات اخیر چیده و پس از مدت ها عقب نشینی، یک گام به جلو بردارند؛ اما ماجرا برای آنها به یک فاجعه تبدیل شد. نه تنها احمدی نژاد از قدرت کنار نرفت بلکه با حمایت قاطع ملت برای بار دوم به ریاست جمهوری برگزیده شد.

اگرچه آمریکایی ها بارها گفته اند که فرد در هدایت سیاست خارجی ایران تاثیری ندارد اما مطمئنا آنها نیز برتری کیفی مدیریت اعمال شده به‌وسیله احمدی نژاد را پذیرفته اند. آنها در این چهار سال به خوبی شاهد بودند که وی توانست به توده های مردم در خاورمیانه اعتماد به نفس داده و پس از مدت‌ها بازی را در دست گرفته و کشور را از حالت انفعالی خارج نماید و فراتر از آن متحدان منطقه ای ایران نیز به پیروزی های بی سابقه ای در برابر بزرگ‌ترین تهدید منطقه یعنی رژیم صهیونیستی دست یابند.

بدون شک از کشورهای غربی انتظاری برای کمک به تقویت جایگاه کشور در سطح منطقه و جهان وجود ندارد و نباید انتظار داشت که به پیروزی های کشور به طور علنی اقرار کنند و دست از سیاه نمایی بردارند اما این انتظار به جا از تمام کسانی که دارای حداقل تعلقی به کشور و نظام هستند، وجود دارد.

مشارکت بی سابقه مردم در انتخابات و تایید مجدد احمدی نژاد پیروزی بزرگی برای مردم و نظام بود و البته هنوز هست، اگر چه با فعالیت های خرابکارانه ای که پس از انتخابات به‌وسیله روشنفکران وابسته صورت گرفت، از شیرینی آن کاسته شد. هدف از این نوشتار بررسی وقایع روز نیست بلکه پرداختن به این موضوع است که چرا بارها در تاریخ معاصر ایران شاهد تقابل روشنفکران در برابر مردم و منافع ملی بوده ایم.

این نخستین بار نیست که در کشور چنین حادثه ای رخ می دهد. در اوایل انقلاب نیز گروه هایی با راهپیمایی های متوالی و برگزاری میتینگ های پیاپی مانع استقرار ثبات در کشور شده و مردم را با چالشی بزرگ مواجه ساخته بودند که با رهبری مدبرانه حضرت امام مشکل حل شد همان اتفاقی که با عملکرد مقام معظم رهبری در وقایع اخیر روی داد.

تاریخ معاصر ایران نشان داده است که روشنفکران غرب‌زده در بهترین حالت درک درستی از منافع ملی نداشته و اگرچه در سخن از میهن دم می زنند اما با اعمالی که انجام می دهند به ابزاری برای بیگانه تبدیل می شوند.

چرا با وجود اینکه بزرگ‌ترین نظریه پردازان روابط بین الملل، اسرائیل را رژیمی طرفدار برهم زدن وضع موجود دانسته و آن را دشمن استراتژیک قدرت برتر منطقه یعنی جمهوری اسلامی ایران بر می شمارند و بالطبع کمک ایران به دشمنان اسرائیل مانند حزب الله و حماس را فراتر از هر بحثی در راستای منافع ملی ایران ارزیابی می کنند، جریان روشنفکری کشور در تبلیغات انتخاباتی با کمال شگفتی حقیقت را برای مردم وارونه جلوه می دهد و به نفع اسرائیل شعار می دهد؟

چرا با وجود اینکه نسخه های بانک جهانی و صندوق بین المللی پول جز فاجعه برای کشورهای جهان سوم چیزی به بار نیاورده و آثار آن را در موارد متعدد و از جمله دوران تعدیل اقتصادی (دولت هاشمی) شاهد بوده ایم، این رویکرد در نظریات اقتصاددانان بزرگی مانند استیگلیتز، ویلیامسون و ... نیز وجود دارد، باز با حمله به سیاست های اقتصادی دولت که بسیار موفق‌تر از گذشته بوده است، درخواست لیبرال سازی بیشتر را مطرح می کنند؟

به چه دلیل با وجود شواهد بسیار زیاد درباره رویکرد استعماری کشورهای غربی مانند آمریکا در برخورد با جهان سوم و فجایعی که به بار آورده اند، باز شاهدیم که جریان روشنفکری کشور با خوش بینی از حمله نظامی آمریکا به خاورمیانه یاد می کند و چشم و دل به رسانه های تابلودار غربی دوخته است؟ سخنان زیدآبادی درباره صدور دمکراسی به منطقه از عراق که پس از حمله آمریکا ایراد شد و چیزی که هم اکنون شاهدیم به خوبی به بی‌راه رفتن این دیدگاه را نشان می دهد.

"سر جان ملکم" سفیر بریانیا در ایران قاجار به صراحت گفته بود که ما کسانی را در کشورهای جهان سوم تربیت می کنیم که از ما به منافع‌مان حساس تر باشند. اگر با نگاه بی طرفانه به رویدادهای کشور نگاه کنیم، به خوبی رد پای این ادعا را مشاهده می کنیم. روشنفکران ایرانی همواره علیه مردم و منافع ملی حرکت کرده اند و کارنامه سیاهی دارند.

تاریخ حضور روشنفکران در عرصه سیاسی را اول بار به دوران مشروطه باز می گردد. جنبشی که در ابتدا عدالتخواهانه بود اما به‌وسیله عوامل انگلیس منحرف شد و به سوی به هرج و مرج کشاندن کشور و خدمت به بیگانه هدایت شد. آنها علی‌رغم اینکه با خلع محمدشاه قاجار قدرت را در اختیار گرفته بودند، مانع هرگونه ثبات در کشور شده و جنگ داخلی و هرج و مرجی بی پایانی را به‌وجود آوردند. اقتصاد کشور ویران شد و تولید محصولات کشاورزی به حداقل رسید. پی آمد این اتفاقات قحطی و گرسنگی وحشتناکی بود که باعث از بین رفتن یک چهارم جمعیت کشور بر اثر گرسنگی شد. گرفتاری بزرگ این دوران آزادی عمل جماعت غربزده ای بود که کاری جز استخفاف ملت نداشتند و کارشان فخرفروشی به ملت و بی فرهنگ دانستن آنها بود.

دلیل استقبال اولیه مردم از رضاخان، رهاشدن از آشوب هایی بود که حاکمیت روشنفکران در ایران پدید آورده بود و پایانی برای آن نبود. کار به جایی کشید که دیکتاتوری مانند رضاخان برای مردم بر حاکمیت هرج و مرج اولویت پیدا کرد. این نخستین دوره حاکمیت روشنفکران در تاریخ ایران است.

دوره دوم حاکمیت آنها به دوران موسوم به ملی شدن صنعت نفت باز می گردد. این دوران دومین فرصت روشنفکران برای قرار گرفتن در مصدر قدرت است. نمایشگاهی از روزنامه ها، میتینگ ها و تجمعات خیابانی در کشور حاکم شد و بی ثباتی کشور را فرا گرفت. علی‌رغم اینکه آنها توانستند با وادار کردن شاه به عقب نشینی قدرت را در اختیار گیرند اما جو پرآشوبی را که ایجاد کرده بودند، پایانی نبود. مردم منتظر بودند حال که اداره کشور در اختیار آنهایی قرار گرفته است که مدام از پیشرفت فرنگ و عقب ماندگی ایران داد سخن می دهند و شاهان را متهم اصلی قلمداد می کنند حال که در مصدر قدرت قرار گرفته اند، برای آبادانی کشور گامی بردارند. این آرزویی بود که هرگز به واقعیت نپیوست. میتینگ ها و تجمعات خیابانی را پایانی نبود و کشور به سمت آشوب در حرکت بود. کار به جایی رسید که یک آمریکایی با چمدانی حاوی 4 میلیون دلار از عراق به ایران سفر کرد و با مشتی اوباش حکومت مصدق را سرنگون ساخت. درس این واقعه نه در کودتای فضل الله زاهدی بلکه در عدم هرگونه حمایت مردمی از مصدق در هنگام کودتا نهفته است. دولت مصدق بدلیل عدم استقرار ثبات در کشور و گرفتار شدن در دام آشوب های سیاسی روشنفکران که بار دیگر عرصه را برای فعالیت مناسب یافته بودند ناتوان بود به همین دلیل مردم از وی قطع امید کرده و به حمایت از وی کاری نکردند.

دوران دیگر ظهور جریان های روشنفکری به اوایل انقلاب باز می گردد. به برکت انقلاب اسلامی، گروه‌های سیاسی آن دوران که به‌وسیله دستگاه امنیتی پهلوی به زندان ها فرستاده شده بودند، فرصت عمل یافتند. ماجرا با دفعات گذشته هیچ تفاوتی نداشت. سلسله ای از روزنامه ها و شب‌نامه ها به همراه تجمعات و میتینگ‌ها کشور را فراگرفت. کار به جایی رسید که علی‌رغم حمله صدام، باز هم به جو ملتهبی که ساخته بودند، پایان ندادند و کار عده ای از آنها به رویارویی مسلحانه با مردم کشید. فرانسه که پدر روشنفکری در جهان و از جمله ایران محسوب می شود و احزاب سیاسی آن به داشتن اختلاف های بسیار مشهورند، در هنگام حمله خارجی متحد می شوند و در بین علمای سیاسی به این معروفند که تنها در صورت حمله نظامی بیگانه با یکدیگر متهم می شوند؛ اما نمونه ایرانی آن در صورت حمله بیگانه نیز دست از آشوب و برهم زدن ثبات کشور برنداشت.

دوره دیگر حضور روشنفکران در قدرت به دوران دوم خرداد باز می گردد. درست به مانند دفعات گذشته موجی از تجمعات و میتینگ های سیاسی را در کشور ایجاد کردند. علی‌رغم اینکه قوای مقننه و مجریه کشور را در اختیار گرفته بودند، اقدامات اساسی و زیربنایی متناسب برای آبادانی کشور انجام ندادند و کشور را در دوری از هیاهوهای بی پایان گرفتار کردند. به مانند دوره های گذشته هدف از کار سیاسی، کار سیاسی بود و هدف از تجمع و پارتی های سیاسی، پارتی سیاسی. تا زمانی که رای مردم را داشتند، مردم متمدن بودند و هنگامی که مردم به دلیل آشوبی که در کشور ایجاد کرده بودند، از آنها روی گرداندند، به پایین بودن سطح فرهنگ سیاسی متهم شدند.

انتخابات دهم ریاست جمهوری اگرچه به بازگشت مجدد روشنفکران منتهی نشد اما اشتراکات زیادی به مانند گذشته دارد. ملت بازهم به نادانی متهم شد و با وقاحتی که تاریخ از یاد نخواهد برد، بحث رای کمی و کیفی را به میان کشیدند.

نقطه اشتراکی دیگر همه این 5 دوره آشوب گری روشنفکران در مطالبات شخصی آنها از ملت نهفته است. آنها این حق را برای خود قائلند که امکانات کشور که به هفتاد میلیون ایرانی تعلق دارد، فقط به آنها اختصاص داده شود حتی اگر در گوشه کنار کشور بسیاری به دلیل نداشتن حداقل امکانات به فقر و فلاکت گرفتار باشند. هر گروهی چه داخلی و چه بیگانه قصد ضربه زدن به منافع مردم را داشته باشد روشنفکران یاوری وی خواهند بود.

تاریخ روشنفکری ایران از دوران مشروطه تاکنون نشان می دهد که حیات آنها در هرج و مرج نهفته است و هربار که به قدرت می رسند چنان خاطره تلخی از خود برجای می گذارند که دو یا سه دهه، به اندازه تغییر یک نسل، لازم است تا مردم به آنها مجددا اعتماد کرده و آنها را بپذیرند اگرچه در دوره اخیر، انتخابات دوره دهم، به تغییر لباس و فریبکاری روی آوردند. در دوره های گذشته 3 دهه طول می کشید تا خاطره هرج و مرج آنها از اذهان مردم پاک شود اما در دوره اخیر به دلیل تقابل آشکار با اعتقادات مردم و عریان شدن وابستگی آنها به کشورهای بیگانه بدلیل گسترش وسائل ارتباطی امیدی برای فراموشی وجود ندارد. همچنانکه مردم حمله بیگانه را هرگز فراموش نمی کنند خیانت عوامل آنها را نیز از یاد نخواهند برد.

این سوال اساسی باید پاسخ داده شود که چرا طبقه ای که بیشترین استفاده را از امکانات کشور در طی بیش از یک قرن اخیر داشته، همواره به وسیله ای برای تضعیف حاکمیت ملی تبدیل شده است؟ روشنفکری ایرانی نمونه ای است که حیات آن به ایجاد و تداوم هرج و مرج نهفته است و اگر فرصت یابد می تواند چندین دهه هرج و مرج را ادامه داده و تا زمانی که فرصت عمل از آن سلب نشود به هیاهو پایان نمی دهد.

 

http://rajanews.com

 


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در سه شنبه 88/10/29 و ساعت 11:49 صبح | نظرات دیگران()
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کانال تلگرامی اخبار ( یارانه و اخبار جدید )
یارانه مهر واریز شد/ایرانیها 280هزار میلیارد تومان یارانه گرفتند
بازگشایی پایگاه اطلاعاتی آمار طی یک هفته آینده
اطلاعیه شماره 7 ستاد هدفمندی یارانه ها منتشر شد
پرداخت 40 هزارو 500 تومان یارانه اسفند ماه
عناوینی از سایت دولت
نتایج هفته اول اجرای قانون هدفمندی یارانهها
تصویب نرخهای جدید حمل و نقل
قیمت مصوب انواع نان
قیمت پله های 7 گانه مصارف برق
میزان سهمیه و قیمتهای جدید بنزین و گازوئیل و گاز خودرو
تعرفه های جدید گاز
فروشگاه اینترنتی شما
آغاز به کار سامانه جمع آوری اطلاعات اقتصادی خانوار از اول آذر ما
دفاع از قرآن
[همه عناوین(3262)][عناوین آرشیوشده]

بالا

طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

بالا