نوه - خبر روز
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدا را فرشته‏اى است که هر روز بانگ بر مى‏دارد : بزایید براى مردن و فراهم کنید براى نابود گشتن و بسازید براى ویران شدن . [نهج البلاغه]
امروز: سه شنبه 103 اردیبهشت 11
نوه ناصرالدین شاه: نوکرم آدم کشته که کشته،خسته بوده، حق داشته!

شبکه ایران- مسعود میرزا ظل السلطان، پسر بزرگ ناصرالدین شاه بود (البته قبل از او سه پسر ناصرالدین شاه فوت کرده بودند) ولی به دلیل اینکه مادرش همسر صیغه ای شاه بود، ولی عهد نشد و همین امر جزو دلایل ایجاد عقده های روانی وی شد، به نحوی که کتاب های تاریخی مشحون است از شرح قساوت ها و جنایت های وی.
او از طرف پدرش حاکم مناطق مرکزی ایران (به مرکزیت اصفهان) بود. پسر ظل السلطان، جلال الدوله بود که از طرف وی حاکم یزد بود که دست کمی از پدرش نداشت.

در دستگاه وی شخصی بود به نام «اکبر سیاه» که با پشت گرمی حمایت های شاهزاده، انواع ستم ها را مرتکب می شد. برای روشن شدن نوع حکمرانی دستگاه قاجاری، چند رویداد راجع به همین شخص نقل می کنیم:
«[در میان نزدیکان جلاال الدوله] مردی بود به نام اکبر سیاه که در نزد شاهزاده [یعنی جلال الدوله] بسیار تقرب داشت و گفته می شد وی فرزند یکی از کنیزان ظل السلطان و برادر ناتنی جلال الدوله است. او مسئولیت قاطرخانه را به عهده داشت.

هر وقت شاهزاده قصد شکار می کرد از چند روز قبل، اکبر سیاه اسباب و وسایل شکار را فراهم می ساخت.
از جمله یکی از موارد ضروری این بود که نوکرهای خود را در چند دروازه موجود شهر [یزد] مستقر می ساخت و آنان قاطردارها را که سحرگاهان هیزم به وسیله قاطر جهت خبازان [نانوایان] شهر حمل می کردند توقیف می نمودند به بهانه نیاز حضرت والا به قاطر در اثنای شکار، چند رأس قاطر را تصاحب می نمودند و اگر احیاناً صاحبان قاطر پولی هم می داشتند از آنها اخذ می کردند.

البته امتناع از پرداختن وجه یا از تسلیم قاطر معلوم بود که چه خطرهای احتمالی می توانست دنبال داشته باشد.
… از جمله کارهای دیگر اکبر سیاه، یعنی نافذترین شخص در دستگاه جلال الدوله، این بود که با طرح دسایس و نیرنگ های شگفت انگیز، اغلب موجبات نزاع و اختلاف بین مردم را فراهم می کرد؛ سپس به مصالحه اقدام می نمود و در ازای آن از دو طرف نزاع هرچه مقدور بود پول می گرفت.

اما گاهی اتفاق می افتاد که این گونه اخاذی ها و فتنه انگیزی ها حوادث ناهنجاری در پی داشت، از جمله وقتی بین او و دو نفر برادر سید که به «میر» شهرت داشتند منازعه ای روی داد.

برادران میر پیشه شعربافی [پارچه بافی] داشتند و بنا بر رسم زمان، محصول کار خود را که پارچه های دستبافت بود، به بازار حمل می کردند و می فروختند.
روزی اکبرسیاه به الزام از آن دو طلب پول کرد و آنها از پرداختن پول امتناع نمودند. سر انجام دو برادر با خشونت مورد ضرب و شتم قرار گرفتند؛ اما هنر در این میانه آن بود که مضروب ها دلیری کردند و بر سر او تاختند و او را سخت کتک زدند. چون ماجرا به گوش شاهزاده [جلال الدوله] رسید گفت: "من زنده باشم و گستاخان نوکر مرا مضروب سازند؟"
آنگاه دستور داد برادران میر را بازداشت کردند و یک دست برادر کوچک و دو دست برادر ارشد را به جرم گستاخی به اکبر سیاه مقطوع ساختند.

ناگفته نماند که قطع کردن دست اشخاص سنت مطبوع شاهزاده بود. اگر اتفاق می افتاد که کسی را به بریدن دست یا بینی محکوم می کرد یا بینی یکی را سوراخ می کرد و همچون گاو مهارش می نمود، در این صورت میر غضب در جلوی محکوم و چند فراش در دنبال او روانه بازار و اماکن عمومی شدند و ناظران ملزم بودند از روی ترحم وجهی پرداخت کنند.

اگر از قضا کسی از پرداختن پول امتناع می کرد، دست قطع شده و آغشته به خون که پارچه سفیدی آن را پوشانده بود بر سر او فرود می آمد، یا پارچه خون آلودی که به صورت شخص مهار شده را پوشانده بود به عنوان تازیانه ابتدا به سر و صورت شخص خطاکار فرو می آمد، سپس مورد ضرب و شتم واقع می شد. در واقع، وجوه لازم برای میر غضب و فراشان و مأموران در مواقع ضروری با توسل به اینگونه جنایات تأمین می شد.
... به خاطر دارم وقتی اکبر سیاه جنایتی دردناک مرتکب شد که همه را به رقّت بر انگیخت. ماجرا از این قرار بود که در همسایگی او مقبره ای وجود داشت که در آن یک نفر قاری سالخورده هنگام شب، قرآن تلاوت می کرد.
یک شب اکبر سیاه بر قاری خشم گرفت و به بهانه سلب آسایش، او را آنچنان مضروب ساخت که بیچاره قاری مفلوک با سختی جان داد.

صبحگاهان زن و فرزندان آن بینوا برای تظلم [دادخواهی] به قلعه [کاخ جلال الدوله] رفتند. شاهزاده جلال الدوله عمل اکبر سیاه را موجه دانست و تحسین کرد و گفت: مأمور من از بامداد تا شام برای تأمین رفاه و آسایش عمومی [!] متحمل رنج ها و خستگی ها می گردد. طبعاً در اثنای شب به استراحت نیازمند است [و آن قاری نمی بایست با قرآن خواندن موجب به هم ریختن استراحت او می شد]. بنابراین کار خلافی مرتکب نشده است که او را م‍ؤاخذه کنم.
آنگاه دستور داد تا دادخواهان را از [کاخ] حکومتی بیرون راندند.»
منبع: مجله وحید، دوره چهاردهم، شماره 1 و 2، صفحه 79

 

منبع ما : http://www.rajanews.com/detail.asp?id=48236


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در شنبه 89/1/28 و ساعت 9:9 صبح | نظرات دیگران()
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کانال تلگرامی اخبار ( یارانه و اخبار جدید )
یارانه مهر واریز شد/ایرانیها 280هزار میلیارد تومان یارانه گرفتند
بازگشایی پایگاه اطلاعاتی آمار طی یک هفته آینده
اطلاعیه شماره 7 ستاد هدفمندی یارانه ها منتشر شد
پرداخت 40 هزارو 500 تومان یارانه اسفند ماه
عناوینی از سایت دولت
نتایج هفته اول اجرای قانون هدفمندی یارانهها
تصویب نرخهای جدید حمل و نقل
قیمت مصوب انواع نان
قیمت پله های 7 گانه مصارف برق
میزان سهمیه و قیمتهای جدید بنزین و گازوئیل و گاز خودرو
تعرفه های جدید گاز
فروشگاه اینترنتی شما
آغاز به کار سامانه جمع آوری اطلاعات اقتصادی خانوار از اول آذر ما
دفاع از قرآن
[همه عناوین(3262)][عناوین آرشیوشده]

بالا

طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

بالا