وظیفه - خبر روز
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه عیب های نهانی را بکاود، خداوند از دوستی دل ها محرومش کند . [امام علی علیه السلام]
امروز: سه شنبه 103 اردیبهشت 11

وظیفه هالیوود در امریکا چیست؟ <\/h2>
سه شنبه ?? فروردین ???? ساعت ??:?? خبرنامه
نامه الکترونیک چاپ
خبرنامه دانشجویان ایران:مطلب زیر بخش اول تحلیل سریال امریکایی "آلیاس" توسط دکتر حسن عباسی است که به خاطر استقبال مخاطبان محترم از تحلیل های پیشین ارائه می شود.

دکتر عباسی فبل از این سریال هایی همچون "لاست"، "24" و ... را هم تحلیل کرده بود.

بخوانید:

فیلم هایی که امروزه در آمریکا و هالیوود ساخته می شود خیلی بیش از آنچه که تصور می شود دارای عقبه فکری هستند و در این آرا و آثار بخش عمده ای از تأثیر گذاریشان آن عمقی است که وجود دارد لذا من یک بحث مقدمه ای را در ابتدای این جلسه عرض می کنم خیلی اجمالی به یکی از این سریالها می پردازیم که فتح بابی بشود برای آن سری موضوعاتی که  سنگین تر و طولانی ترند.

شکل دهی به جامعه و جامعه سازی نیازمند طراحی است، وقتی شما بخواهید یک بنایی را بسازید نیاز به  یک طر احی دارید جامعه سازی و تمدن سازی هم مبتنی بر طرحی صورت می گیرد حال این طرح امروز عنصر اصلی انتقالش سریالها و در لایه ی محدود تری فیلم های سینمایی هستند در واقع دوره ای که فیلسوفان بنشینند کتاب  فلسفی بنویسند برای  طراحی  جوامع این دوره سر آمده  و امروز  فیلسوفان ماهیت رفتارشان ماهیت یک کارگردان یک سناریست و یک تهیه کننده یا هنر پیشه است.

این طرح مذکور در عرصه سینما به اجرا در آمده و پیش قراولانش را هنرمندان تشکیل می دهند هر چند رقیب جدی به نام بازی های کامپیوتری برای آنها چالش آفرین است اما به هر جهت در آینده ی مشخصی تأثیر این سریالها و در لایه ی دوم  فیلم های سینمایی در تمدن سازی  تأثیر بسیار مهمی خواهد داشت.

تا قبل از پیدایش سینما و تلویزیون این مسئولیت به عهده ی ادبیّات بود، ابتدا در قالب شعر و حماسه سرایی ایلیاد و ادیسه ی هومر به عنوان اولین مدح مکتوب غربی ها، مبنای تمدن سازی بود و بسیاری از رشته های علمی در علوم انسانی را که می بینید گزاره ها و فکس هایی که دارند مربوط به ایلیاد و ادیسه  است لذا اگر فِروید مثلا  عقده ی اُدیف را مطرح می کند یک انگاره است در ایلیاد و ادیسه ی هومر.

اگر در سیاست یا اقتصاد یا نظامی گری از پاشنه ی آشیل یاد می شود به عنوان ضعف استراتژیک یک تمدن مربوط به ادبیاتی است که در ادیسه ی هومر آمده این انگاره، انگاره‌ایست که 1000 سال قبل در پدیده ی شاهنامه ی فردوسی با آن مواجه بودیم و تأثیری که شاهنامه ی فردوسی در این حوزه ها داشت.

در  جامعه ی ما از چشم رستم تا خون سیاوش، از 7 خان رستم تا نوش دارو بعد از مرگ سهراب، تمام اینها ضرب المثل هایی است که فرهنگ و تمدن ساز بوده است لذا نقش های استراتژیکی که در ایجاد بنای تمدنی که اشعار و حماسه سرایی ها می توانستند صورت دهند بی بدیل است.

دوره ی بعد آن دوره ی متن های مقیّد است؛ در قالب متن های مقیّد اولین متن مقیّدی که تمدن سازی را صورت می دهد جمهور افلاطون است و به عنوان اولین طرح استراتژیکی که در غرب تعریف و مطالعه و بررسی شده.

جمهور افلاطون و آن آتوپیای  مورد نظر افلاطون و یاد و تقدیری که از جزیره ی گمشده ای به نام آتلانتیس آقای افلاتون می کند در  2500 سال گذشته غایت همیشه ی بشر غربی بوده. چند صد سال قبل از افلاطون گفته می شود که یک جزیره ی گمشده وجود داشته به نام آتلانتیس و از آنجا تفکری شکل می گیرد به نام تفکر آتوپیا و مدینه ی فاضله ای که بشر غربی 2500 سال است که منتظر است به وجود بیاید لذا اگر در شیعه "مهدویت" مسئله‌ایست که انسان دنبال آن است که در روزی زمانی کسی به عنوان امام زمان (عج) ظهور کند یک بی مکانی و بی زمانی مدّ نظر هست.

آکرونیا، شیعه جامعه‎‌ی آرمانیش را آکرونیا می گیرد یعنی عنصر زمان در آن مطرح است و انسان غربی در 2500 سال گذشته دنبال پیدایش جامعه‌ایست که آن جامعه بی مکان است و در واقع آتوپیا است. نگاه آتوپیا گرا ،نگاه آکرونیا گرا دو نگاهیست که در جامعه وجود دارد. اگر ما می گویم که از زمان غیبت کبری تا به امروز شیعه منتظر پیدایش آن روز است انسان غربی هم یک همچین افقی دارد این افق را اسمش را می گذارد آتوپیاسازی و آتوپیا گرایی. هرچند امثال ارنست فلوح به این نگاه خیلی تاختند در   نگاه چپ ولی واقعیتی است که جامعه ی غربی به دنبال آتوپیا هست. فیلسوفی که دستگاه فلسفی‌اش منتجّه به آتوپیا نشده است و فلسفه اش ناقص است.

زمانی ما می گوییم یک فیلسوف دستگاه فلسفی دارد هگل، کانت ،قبل از آنها خود افلاطون ،ارسطو ،دکارت،اسپینازا  و هر کس دیگری، زمانی دستگاه فلسفی دارد که دستگاه فلسفی اش منتجّه به یک مدل برای ارائه ی یک جامعه باشد و یک طرح استراتژیکی ارائه کرده باشد که آن را در قالب یک آتوپیا می شناسیم. اولین آتوپیای شناخته شده ی مکتوب جمهور افلاطون است . به عنوان اولین طرح استراتژیک مطرح است یعنی در دانشگاه های علوم استراتژیک اولین طرحی را که مورد مطالعه قرار می دهند در تاریخ طرح های استراتژیک جمهور افلاطون است و آن حسرتی که نسبت به آن آتلانتیس گمشده وجود دارد این که می گویند در دریای مدیترانه غرق شده .این 2000 سال بعد توسط کسی مثل دِیکِن آتلانتیس نو نوشته  می شود یک آتوپیای فرضی و در واقع خیالی که یک جزیره‌ایست و کلبه ای وسط آن است و سازو کارهایی که دارد بعدا توسط تاناسمور تحت عنوان  خود آتوپیا کتابی نوشته می شود به نام آتوپیا، افرادی مثل جِرِمی بِنِتام با اصالت منفعت می آیند این مدل را ربط می دهند، لیدِرو و دیگران تا به امروز.

امروز اگر شما چیزی به نام سریال لاست را می بینید اهمیّت دارد لاست همان آتلانتیس نو است. یعنی همان آتلانتیس گمشده ی افلاطون، همان new آتلانتیس دِیکِن،همان آتوپیای تاناسمور و آن 3 نفر شاخصی که در این فیلم می  بینید؛ جان لایک، جِرِمی بِنِتام و بِیبی کیوم یعنی بزرگان تفکران لیبرال صرف نظر از کشش ها و کنش هایی که در سریال لاست دیده می شود، لاست همان طرح استراتژیک غرب است . همان جزیره ی گمشده است، همان آتلانتیس نو است.

خود گمشدن که در فیلم می بینید کلمه ی گمشده و گمشدگان چیزی نیست جز همان آتلانتیس نویی که یک روز افلاطون گفت غرق شده و بشر  در به در دنبال این است که آن را پیدا کند.

پس نگاه آتوپیا گرا  ذات استراتژیک است که این از ایلیاد و اُدیسه ی هومر شروع شده و تا به امروز در قالب متن های مقیّد و در قالب فیلم خودشان را نشان داده است پس جمهور افلاطون به عنوان اولین طرح استراتژیک نگاه دِیکِن در آتلانتیس نو نگاه تاناسمور در آتوپیا نگاه بنتام در منفعت گرایی و.... نمونه های این قضیه هستند.

در ایران ابونصر فارابی متأثر از افلاطون و ارسطو، کتاب معروف مدینه ی فاضله را می نویسد یعنی یک کتاب آتوپیا در اندیشه فلسفه‌ی اسلامی داریم که همین کتاب مدینه‌ی فاضله ی ابونصر فارابی است. این کتاب را اگر ببینید یک مدینه ی فاضله را با سیستم ها و دستگاه های متعدد آن  می توانید در تاریخ طرح ها ی استراتژیک مورد نظر فیلسوفان اسلامی ارزیابی کنید متن های مقیّد جای خودشان را در دوره ی جدید، طی 200، 300 سال  گذشته به رمان ها و داستان می دهند.

جامعه‌ی آرمانی هر فیلسوف دیگر در قالب یک داستان خودش را نشان می دهد، در قالب یک رمان؛ به ویژه فیلسوفان قرن 20اُم عمدتا رمان نویس اند و در حوزه ی اگزی سَمپیالیزم فرانسوی  سارچ دوبوآ و البرت کاموآ و دیگران اندیشه و آرای فلسفیشان در واقع جامعه‌ی آرمانی مورد نظرشان  را در قالب یک داستان می نگارند.

تولستوی و دیگران در روسیه و افرادی که در انگلیس یا فرانسه این کار را دنبال می کنند ژاندر و نوعی از این  حرکت را ارائه می کنند که آن طرح های استراتژیکشان در این قالب خود  را نشان می دهد اوج این کار را شما در عصر استعمار می بینید در عصر استعمار 3 رمان اصلی یکی آلیس در سرزمین عجایب دوم رابینسون کروزوئه و سوم گالیور و جزیره ی  گنج رمان هایی استراتژیک است که حرکت استعماری انگلیس برای گرفتن سرزمینهای دیگر را توجیح می کند.

در آنجایی که انگلیس114 برابر سرزمین خود سرزمین های دیگر را اشغال می کند توجیه اینکه چه طور جزایر دیگر را می گیرد آفریقا را اشغال می کند آمریکا بعد از اینکه توسط کریستف کلمب کشف شد انگلیسی ها بیشتر روی آن سیطره پیدا کردند تا اسپانیایی ها. استرالیا و نیوزلند سقوط می کند؛ 10 هزار جزیره در حوزه ی متن اقیانوس آرام  یعنی مجموعه جزایر میکرونزی کلونزی و سولومون را اشغال می کند. تمام اینها به وسیله 3 کتاب داستان توجیهش می کنند که یکی آلیس در سرزمین عجایب دوم رابینسون کروزوئه و سوم گالیور و جزیره ی گنج که در کتاب بسیار مهمّ رابینسون کروزوئه توجیه می شود که چه طور کسی کشتی اش غرق می شود و در آن جزیره فرود می آید و آنجا افراد سیاه پوست جزیره را که وحشی هستند رام می کند و به آنها دین می دهد و برای خودش مسئولیت و رسالت قائل است که آنها را برگرداند.

دامنه ی ادبیات و دامنه‌ی رمان در دوره ی بعد در 100سال اخیر  با پیدایش سینما شکل جدیدی به خود می گیرد. این شکل جدید در قرن 20 اُم  از حالت مکتوب به حالت تصویری در می آید و در واقع فیلسوف و جامعه شناس و استراتژیک امروز دوربین دست می گیرد تصویر جامعه اش را شبیه سازی می کند و آن را ارائه می کند.

نگرش آتوپیا سازی و آتوپیاگرایی در جامعه‌ی امروز و آینده نه در قالب طرح ها‌ی استراتژیک مستتر در کتابها که در قالب فیلم ها خودش را نشان می دهد. همیشه گفته ام که در 3،2 سال اخیر اگر افلاطون امروزه بود با نظرات خودش به جای نوشتن کتاب جمهور حتما فیلم لاست را می ساخت. اکر دِیکِن هم بود هگل و کانت ،دیدرو،لایک و بنتام هم بودند اینها به جا ی اینکه کتابی بنویسند در این حوزه ،حتما طرح استراتژیکشان را در قالب یک فیلم و سریال منعکس می کردند.

دوره ی اخیر دوره ایست که بازیگر اصلی در این زمینه هالیوود است و هالیوود عنصر اصلی است اگر نگاه کنیم ببینیم که ..... هالیوود در این حوزه پرچم آمریکاست؛ نماد آمریکا به عنوان یک عقاب چشمی دارد و چشم آن عقاب همان آمریکاست یا هالیوود است، ما هالیوود را عنصر اصلی و چشم این تمدن می دانیم. در واقع می توان گفت آمریکا غیر از هالیوود هیچ چیز دیگری نیست اهمیت هالیوود  و دستگاه image سازی و تصویر سازی و فضاسازی تمدنی یک سو و همه صنعت و اقتصاد و قدرت  نظامی آن کشور هم یک سوی دیگر.
هالیوود بعد از ضعفی که در انگلیس پیش آمد و انگلیس فرو پاشید؛ فضای ابَر قدرتی آمریکا فراهم شد لذا 4،3 دوره را تا این مرحله طی کرد و پیش قراول حرکت تمدنی آمریکا و تمدن امروز بشری بوده است. دوره اول دوره ی  45 سال، جنگ  موسوم به جنگ سرد است 1945-1990.

نقش هالیوود نقش بسیار بی بدیلی در این دوره بوده است و در بین چند کار اصلی که باید انجام می شد در اولویت اول کاری که باید صورت می گرفت این بود که تقابل جهان دو قطبی را که بین شوروی و آمریکا شکل گرفته بود را نشان می داد این تقابل اولین مسئله اش نشان دادن این است که آن سوی دیوار قرمز، آن سوی پرده ی آهنین یک دشمن شدیدی به نام کومونیسم وجود دارد.

سلسله فیلم هایی که آن زمان تحت عنوان جیمز باند ساخته شد در دهه ی 1960 شروع شد و تا بعد از فرو پاشی شوروی ادامه پیدا کرد 6،5 هنرپیشه ی شاخص در آن بازی می کردند با شون کَنِری شروع شد راجر مور، تیماتی دالتون، جورجز لاوَنلدی وپیِر.... ودانیال کِرَک و دیگران تعدادی از فیلم ها یجیمز باند مأمور 007 را بازی کردند؛ این سری فیلم ها ابتدا با خاطرات افسر نیروی دریایی انگلیس شروع شد که برای افسر اطلاعاتی intelligens servise سرویس اطلاعاتی انگلیس طرح اقدامات جهانی را می ریخت مربوط به دوره‌ی استعمار و یک افسر اطلاعاتی جهانی که در همه جای دنیا مأموریت ها‌ی نجات جهان را رقم می زد. در بعضی جاها برای حفظ جهان روبه روی شوروی و در مواقعی هم با شوروی ها بودند .  یک دوره ی بیش از سی سال مجموعه ی فیلم های جیمز باند که درست است که ذات کار انگلیسی بود و هنر پیشه ها عمدتا انگلیسی ایرلندی بودند اما سرمایه گذار و سازنده ی اصلی هالیوود بود هالیوود تقابل بین شرق و غرب را در این دسته  فیلم ها نشان می داد و عصر سیطره ی سرویس های اطلاعاتی بود لذا شما قدرت نظامی را همیشه در مناسبات سخت افزاری  فائق می بینید  اما واقعیت این است که در دوره ی جنگ سبز و بعد از آن عصر سیطره ی دستگاه های اطلاعاتی است.

عصری است که عناصر به نام  آن دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی با اشراف اطلاعاتی بر صحنه امنیت ملی را برای جامعه شان رقم می زنند این است که در همه جوامع بزرگترین شورای عالی ،شورای عالی امنیت ملی است.

برگردیم به  40 سال پیش یا همان اواسط دهه ی 60 و جایی که آقای شون کَنِری فیلم 007 و جیمز باند را بازی می کند و تا به امروز این یک ادبیات ویژه ای را در مناسبات جهانی  ایجاد کرده است ادامه دارد و سری 2اُم این فیلم ها که تقابل شرق و غرب را نشان می داد یا کوچک شده و مینیاتوری شده ی تقابل شوروی  و آمریکا در یک رینگ مشت زنی و یا کشتی کج نشان می داد سری فیلم ها ی راکی بود که با بازی فیلدِر فِرِستالونه توسط هالیوود رقم خورد که این تقابل متأثّر از پیمان هایی بود که در ایالات متّحده و اروپا بین آمریکا و شوروی منعقد می شد مثل پیمان سالت 1، سالت 2 ،پیمانهای منع گسترش سلاحهای هسته ای  و  پیمانهایی مثل ADM.

در این دسته از موارد هرگاه زد و خوردی بین آمریکا و شوروی به وجود می آمد سال بعد در قالب یک فیلم کوچک مینیاتوری و محدود می شد و نمونه و ماکت آن به افکار عمومی القا می شد، سال گذشته در 1387 آمریکایی ها یک فیلمی ساختند که "نیکی یوروک" هنرپیشه ی معروف این فیلم را بازی کرد و شبیه همان سری فیلم های راکی بود که فیلدِر فِرِستالونه بازی می کرد در این فیلم هم که "کشتی گیر" نام گرفته بود یک سوی قضیه نیکی یوروک بود و از سوی دیگر کسی که نماد ایران بود و در رینگ کشتی کج آن دو بندش پرچم ایران بود و آرم الله روی آن بود ،اسم آن فرد "آیت الله" بود و لحظه ی آخر هم وقتی فرد، نیکی یوروک را شکست می دهد پرچم ایران را بر می دارد میله ی پرچم را می شکند یعنی میله را گردن نیکی یوروک می اندازد و او را می کشد و پر چم را با زانو اش می شکند و پرت می کند اما فضایی که از تقابل آمریکا با کشور دیگری به وجود می آید  کوچک آن را و ماکتش را  در حوزه ی سیا ست جهانی در یک رینگ مشت زنی و رینگ مسابقه ی فوتبال یا یک مسابقه ی بسکتبال یا یک زدو خوردی که نماد دو حوزه ی تمدنی در آن باشند.

ولی می بینیم که یک فیلم بسیار ضعیف شرکت می کند ولی تا زانوی کارهایی که  فیلدِر فِرِستالونه و ترکاچوف در آن مجموعه راکی و مجموعه ی رَمبو ساختند نتوانست برسد. آنچه اهمیّت دارد این است که پیام فیلم های راکی پیام زد و خوردِ شرق و غرب بوده است .

اولین مسئولیت و مأموریت هالیوود در دوره ی جنگ سرد تبیین تقابل دو قطب شرق و غرب و شریر نشان دادن پشت پرده ی آهنین بوده است. دومین مأموریتش اَبَر قدرتی آمریکا بود اینکه بالاخره انگلیس به عنوان یک سوپر پاور دوره‌اش تمام شد و در جنگ جهانی دوم تضعیف شد و یکی یکی از کشور های مستعمره اش را از دست داد.

آخری آن که شاخصه اش هند بود را در سال 1949 از دست داد و در این مرحله است که می بینیم سوپر پاوری به نام آمریکا باید شکل بگیرد .برای القای اینکه آمریکا سوپر پاور و اَبَر قدرت است کارتونی ساخته شد به نام سوپر مَن یعنی القای اینکه تک تک آدم های این جامعه اَبَر انسانند

ادامه دارد...

 

منبع ما : http://www.iusnews.ir/news/37-1/9252-1389-01-24-02-09-58.html


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در سه شنبه 89/1/24 و ساعت 11:49 صبح | نظرات دیگران()

 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کانال تلگرامی اخبار ( یارانه و اخبار جدید )
یارانه مهر واریز شد/ایرانیها 280هزار میلیارد تومان یارانه گرفتند
بازگشایی پایگاه اطلاعاتی آمار طی یک هفته آینده
اطلاعیه شماره 7 ستاد هدفمندی یارانه ها منتشر شد
پرداخت 40 هزارو 500 تومان یارانه اسفند ماه
عناوینی از سایت دولت
نتایج هفته اول اجرای قانون هدفمندی یارانهها
تصویب نرخهای جدید حمل و نقل
قیمت مصوب انواع نان
قیمت پله های 7 گانه مصارف برق
میزان سهمیه و قیمتهای جدید بنزین و گازوئیل و گاز خودرو
تعرفه های جدید گاز
فروشگاه اینترنتی شما
آغاز به کار سامانه جمع آوری اطلاعات اقتصادی خانوار از اول آذر ما
دفاع از قرآن
[همه عناوین(3262)][عناوین آرشیوشده]

بالا

طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

بالا