پهلوی - خبر روز
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
«و به لقمان حکمت دادیم» ـ فرمود : منظور فهم و خرد است . [امام کاظم علیه السلام ـ در تفسیر گفته خدای متعال]
امروز: سه شنبه 103 اردیبهشت 11
کروبی هم به رضا پهلوی و بنی صدر پیوست!

پس از رضا پهلوی، بنی صدر وخانواده موسوی، کروبی هم با چند روز تاخیر از کشتار در حسینیه شیرازحمایت کرد.

به گزارش جهان مهدی کروبی با حضور در منزل علی ملیحی عضو تحریریه روزنامه توقیف شده اعتمادملی و از اعضای زندانی شورای مرکزی سازمان ادوار تحکیم با انتقاد از اعدام 5 تروریست گفت: معلوم نیست آقایان خود را درچه جایگاهی می بینند که به راحتی و بدون درنظرگرفتن عاقبت کار چنین حکم می دهند.البته وقتی جان آدمیزاد چنان ارزان شود که عده ای را به صرف یک اعتراض مدنی در خیابان به گلوله ببندند چنین رفتارهای خارج از رویه ای نیز رواج می یابد.

مهدی کروبی نیزضمن ابراز تاسف از چنین برخوردهایی در دستگاه قضائی گفت:«هیچگاه فکر نمی کردیم روزی به چنین موقعیتی برسیم و چنین رفتارهایی در این کشور عادی شود و با میراث امام و انقلاب چنین برخورد شود.»

کروبی بدون اشاره به فعالیت مسلحانه این 5 تروریست با بیان اینکه اعدام شده های اخیر به صرف اعتراض مدنی کشته شدند گفت: طبیعی است که ما از مرگ افراد و اعدام آنها متاثر می شویم و اصولا مخالف رواج یافتن چنین برخوردهایی هستیم. اعدام این افراد در شرایطی صورت گرفته است که هیچکس از چندوچون پرونده آنها باخبر نیست و جرم آنها به دلیل علنی نبودن دادگاه و عدم رعایت آیین دادرسی و قانون، برای هیچکس محرز نشده است.

 

منبع ما : http://rajanews.com/detail.asp?id=50211


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در جمعه 89/2/24 و ساعت 10:55 عصر | نظرات دیگران()


احمد وحدت خواه از سلطنت طلبان فراری با انتشار مطلبی در سایت ضدانقلابی گویانیوز خواستار آن شد که فعالان جریان فتنه موسوم به سبز ، رضا پهلوی را به عنوان رهبر جنبش سبز بپذیرند!



به گزارش حقیقت نیوز ، این سلطنت طلب فراری در همین رابطه نوشت:"امروز نکوهش و انتقاد از محمد رضا شاه دیگر هنر و افتخاری نیست. شهامت سیاسی آنست که قبول کنیم که ما جمهوری اسلامی را به حکومت هرچند غیردموکرات اما همسو با اعتلا و آبروی ایرانیان او ترجیح دادیم.(!)چه مزیتی بر داشتن یک «جمهوری» بر نظام مشروطه پادشاهی وجود داشت و دارد اگر این «جمهوری» هیچ چیزی برای ملت ایران به ارمغان نیاورده باشد؟(!)اینجاست که نقش رضا پهلوی به عنوان هماهنگ کننده همه آزادیخواهان سبز ایرانی که دل در گرو سعادت و خوشبختی مردم خود دارند در حال حاضر از اهمیت بیشتری برخوردار شده است.(!)هیچ یک از سازمانهای سیاسی و شخصیتهای مبارز نیز در حال حاضر به اندازه رضا پهلوی از فرای این طیف وسیع عقاید و مرامهای سیاسی برای اتحاد و همبستگی میان آنها و نهایتا در مسیر پایان دادن به عمر جمهوری اسلامی عمل و فعالیت نمی کند."

این سلطنت طلب فراری در تمجید از حکومت وابسته و خونریز پهلوی با توهین به ملت ایران مدعی شد:"میراث رضا شاه و محمد رضا شاه برای مردم ما حداقل این بوده است که ایران فراموش شده در تاریخ را که فقط با گربه و فرش آن می شناختند بار دیگر به عنوان ملتی پیشرو، تاریخی و نوجو به جهان معرفی کنند و خواستار سربلندی و سعادت مردم آن بوده اند." (!!)
 
 
 

 نوشته شده توسط گروه خبری روز در جمعه 89/1/27 و ساعت 8:33 عصر | نظرات دیگران()

ربع پهلوی به طور رسمی سبز پوش شد

پسر ارشد شاه مخلوع ایران، در جریان نشستی در شهر بن واقع در آلمان، ضمن حمایت از جریان نامشروع سبز اموی،دستبند سبزی را به دستان خود بست.

به گزارش باشگاه خبرنگاران ،یک سایت ضد انقلابی به پسر ارشد شاه مخلوع لقب "شاهزاده سبز" داد.
بر اساس این گزارش،رضا ربع پهلوی در جلسه ایی با حضور طرفداران جریان فتنه با خوشرویی عجیبی به سئوال های آن ها پاسخ داده و به بگو  و بخند پرداخت.
 این گزارش حاکیست ، به دلیل حمایت پسر ارشد شاه مخلوع  از فتنه گران حاضر در جلسه ،آن ها  حاضر به ترک سالن نشده و  مسئولین نشست مجبور شدند علی رغم مخالفت رضا پهلوی و حامیان فتنه نشست را خاتمه دهند./

منبع ما : http://yjc.ir/news/NewsDesc.aspx?newsid=289882


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در سه شنبه 89/1/10 و ساعت 7:4 عصر | نظرات دیگران()

حمایت مجدد رضا ربع پهلوی از فتنه گران

فرزند شاه مخلوع طی سخنانی در شهر برن آلمان ضمن دفاع از جریان فتنه آن را فرصتی برای تغییر نظام قلمداد کرد.

به گزارش باشگاه خبرنگاران، رضا ربع پهلوی در گفتگویی با یک رادیوی فارسی زبان ضد انقلاب اظهار داشت که هم اکنون با پیدایش جریان  سبز(جریان انحرافی فتنه) فرصتی برای تغییر حکومت پیدا شده .
در ادامه این مصاحبه رضا ربع پهلوی به دفاع از پدر خویش پرداخت و گفت : مسئولیت را فقط بر عهده و گردن یک فرد انداختن، به نظر من، برخورد زیاد معقولی نیست. به نظر من به دور از انصاف است که بگوییم تمام عواقب و تقصیرها بر عهده‏ی یک نفر و تنها یک نفر بوده است.
فرزند شاه مخلوع  همچنین خواهان جدایی دین از سیاست شد و گفت: به اعتقاد من تنها یک نظام بر مبنای سکولاریسم، یعنی جدایی مشخص دین از حکومت مناسب می باشد./

منبع ما : http://yjc.ir/news/NewsDesc.aspx?newsid=10003249


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در سه شنبه 89/1/10 و ساعت 10:25 صبح | نظرات دیگران()

آقایان صدا و سیما! أین تذهبون؟!

آیا این رویه جدید صدا و سیماست که بعد از انتخابات می بایست در پیش گیرد؟ آیا پاک کردن خیانت های خاندان پهلوی آن هم در یک برنامه زنده تلویزیونی و تأکید و تکرار چندین باره آن جزو وظایف جدید صدا و سیما محسوب می شود؟ آیا مطرح کردن جبهه ملی و نهضت آزادی که امام(ره) آن ها را مطرود دانسته و از به کار گیری آنان در تمامی پست های نظام جمهوری اسلامی برحذر داشتند فعالیت در جهت شناساندن افکار و عقاید امام(ره) برای نسل جوان است؟

پایگاه خبری تحلیلی خرد نیوز- به نگارش امید حق بین- هنوز چند روزی از مشت محکم ملت ایران بر دهان سران فتنه و سربازان مزدورشان نمی گذرد که در گوشه ای دیگر می نگریم نهال های فتنه ای جدید، از آستین هایی بلند می شود که بسیاری چشم امیدی به آن پیدا کرده بودند. معلوم نیست در این تاریکی و ظلمت های فتنه هر کس چه نقشی بازی می کند؟ روزی بر یک چهره می ماند و فردا روز از چهره ای دیگر خود را به رخ می نماید.
چند روزی است که در برنامه تلویزیونی سیاست ایرانی که از شبکه 4 پخش می شود، موضوع «نهضت ملی شدن صنعت نفت » مورد بررسی قرار گرفته است. این که چه وقایعی در این دوران روی داده است و چگونه روحانیت و اقشار مذهبی مظلوم واقع شده و افرادی همچون ملی مذهبی ها و نهضت آزادی ها سوار بر موج، به سمت اهدافی در جهت هایی خاص حرکت کردند، جای کنکاشی دقیق و مستند دارد که می بایست در برنامه های تخصصی مورد بررسی قرار گیرد. اما نکته این است که این برنامه شاید در ظاهر به دنبال بررسی نهضت نفت در ایران بوده است، اما آن چه که از برآیند این برنامه بدست می آید این است که این برنامه در لایه های درونی خویش هدفی جز بازخوانی تاریخ در جهت محو خیانت ها و جایگزین کردن اطلاعات غلطی در جهت منافع گروه هایی خاص که مطرود امام خمینی(ره) واقع شده اند،ندارد.
چگونه است که بارها و بارها توسط مسؤولین و افراد مختلف تأکید می شود که افکار و عقاید امام خمینی(ره) می بایست برای نسل جوان توسط رسانه ملی بیان شود و رئیس آن نیز در مصاحبه های خود بارها این مسأله را متذکر می شود، اما در برنامه ای کاملا عجیب، دقیقا مسائل و مباحثی مطرح شده و به عنوان ارزش بیان می شود که امام خمینی(ره) عمر شریف خویش را در مبارزه با این افکار و عقاید طی نموده است.
به عنوان مثال جناب آقای دکتر صادق زیبا کلام در این برنامه رضا شاه پهلوی را فردی می داند که خدمات بسیاری را در عرصه های مختلف به ایران نموده و در واقع از او می بایست به عنوان یک قهرمان ملی که در برهه ای ایران را از بسیاری از مشکلات نجات داد نام برد و ایشان چنان با شور و حرارتی به نطق آتشین خود در این مورد می پردازد که اگر بیننده ای بی اطلاع از شخصیت خائن و منفور این فرد باشد، گمان می برد که وی یکی از قهرمانان بزرگ و ملی ایران می باشد!
زیباکلام در این برنامه بیان می دارد که رضاخان در فاصله سالهای 1299(وقوع کودتای سوم اسفند) تا 1304(تاجگذاری)اقدامات بسیار مثبتی در ایجاد یکپارچگی ایران کرد. وی گفت بعد از مشروطه ، قدرت مرکزی سراسر کشور از بین رفت و در بلوچستان، خراسان، گیلان، کردستان، خوزستان و ... یاغیان مختلفی سر بر آوردند و این رضاخان بود که با سرکوب آنها قدرت مرکزی را به کشور بازگرداند .
دکتر زیباکلام همچنین ادعا کرد در دوران دولت رضاخان ،صنعت ایران با رشد بسیاری مواجه شد و صنایع راه آهن ،نساجی و... از موفقیت های آن دوره است .
این استاد دانشگاه تهران با مردود دانستن سندهایی که رضاخان را دست نشانده انگلیس معرفی می کند اظهار داشت: اگر او انگلیسی بود، چرا دولت انگلستان او را برکنار کرد؟ وی افزود: انگلیسی ها گرچه برای تامین منافع ملی در ابتدا( سال1299) موافق روی کار آمدن رضا خان بودند، اما چون او در 10 سال دوم سلطنت خود به آلمان ها گرایش پیدا کرد، دولت انگلیس او را ساقط کرد.
زیبا کلام در قسمت دیگری از سخنان خود مدعی شد، بسیاری از نخبگان از جمله مرحوم مدرس و دکتر مصدق در حد فاصل1299 تا 1304 از رضاخان حمایت می کردند. زیرا او فردی قلدر و قدرتمند بود و می توانست امنیت برقرار کند.
زیبا کلام، پایگاه مردمی رضا خان را نیز قابل اعتنا خواند و برای اثبات این ادعا گفت وقتی جنازه رضاخان را به ایران برگرداندند، هزاران نفر در اطراف آن تجمع کردند.
علاوه بر این سخنان که در مدح رضا شاه توسط وی ارایه گردید وی در بخش دیگری از سخنان خویش می گوید که به نظر وی، تنها قهرمان صده های اخیر دکتر مصدق می باشد!
ایشان ضمن این که در ابتدای سخنانش، ساخت راه آهن،راه و صنعت را مرهون رضا شاه دانسته و به شدت دست داشتن انگلیس را در این مورد رد می کند در تناقض گویی آشکار در سخنان بعدی مدعی می شود که این آلمان بود که راه آهن و راه و ... ساخته است و سرانجام معلوم نمی شود که بالاخره رضا شاه این موارد را ساخته است یا آلمان؟ اگر رضا شاه ساخته است پس چرا در ادعای بعدی سخن از آلمان آورده می شود و اگر آلمان ساخته است پس چرا رضا شاه را مسبب ساخت و سازها و رشد و توسعه آن هم بدون پول نفت می داند؟
از طرف دیگر اگر تنها قهرمان ایران در صده اخیر دکتر مصدق است پس تکلیف شهید مدرس ها، شهید شیخ فضل الله های نوری، آیت الله کاشانی ها، شهید نواب صفوی ها، امام خمینی(ره)، شهید مطهری ها، شهید بهشتی ها، شهید رجایی ها و باهنرها، شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی و .... چه می شود؟
جناب آقای صادق زیبا کلام مشخص نکردند که پایگاه رضاه شاه پهلوی چگونه در بین مردم قابل اعتماد بوده در حالی که در موقع تبعید تمام ایران سراسر شور و اشتیاق بود و در سال های بعد هم همواره مردم به تنفر از وی یاد می کردند؟
آیا این رویه جدید صدا و سیماست که بعد از انتخابات می بایست در پیش گیرد؟ آیا پاک کردن خیانت های خاندان پهلوی آن هم در یک برنامه زنده تلویزیونی و تأکید و تکرار چندین باره آن جزو وظایف جدید صدا و سیما محسوب می شود؟ آیا مطرح کردن جبهه ملی و نهضت آزادی که امام(ره) آن ها را مطرود دانسته و از به کار گیری آنان در تمامی پست های نظام جمهوری اسلامی برحذر داشتند فعالیت در جهت شناساندن افکار و عقاید امام(ره) برای نسل جوان است؟
اگر چشمان فتنه توسط مردم کور گردید، این حرکت های خزنده که از آستین صدا و سیما در جهت دیگری از فتنه در حال بیرون آمدن است خطر جدی است که می بایست مسؤولین در اسرع وقت در مقابل آن واکنش نشان داده و با مسببین آن برخوردهای جدی وعبرت آموز شود، قرار نیست که فتنه دیگری آن هم به این مرموزی و خطرناکی دوباره شکل گیرد آن هم از رسانه ملی!
از طرف دیگر می بایست به دو نکته بسیار مهم توجه نمود:
اول آن که متأسفانه تاریخ نویسی معاصر در بسیار از موارد در اختیار افرادی قرار گرفته است که همسو با جبهه ملی و نهضت آزادی و هم جهت با خواست های آمریکا و غرب می باشد. این یک اخطار جدی به دلسوزان نظام است که می بایست به آن توجه کنند که تاریخ این کشور بویژه در قرن اخیر می بایست بدست انسان های پاک و مؤمنی نوشته شود، چرا که این امانتی است که باید بدرستی به نسل های آینده رسیده تا زمینه های قضاوت ها و عبرت های صحیح از آن فراهم گردد.
دوم آن که در این برنامه مشخص گردید که متأسفانه اساتید متعهد، مؤمن و دلسوز تاریخ ما به اندازه کافی تسلط کافی بر مباحث تاریخی نداشته و در حالی که اسناد بسیاری در مورد خیانت های خاندان پهلوی و جبهه ملی وجود دارد، توان دفاع قاطعانه از این اصل مسلم را نداشته و در برخی موارد ضمن طرفه رفتن از جواب دادن به شبهات مسموم مطروحه، به حالت انفعالی دچار می گشتند. خود این مسأله نشان داد که مراکز تخصصی کشور می بایست در حوزه تاریخ معاصر، با جدیت و همت بیشتری تلاش نمایند تا افراد لیبرال و ضد دینی که اعتقادی به مذهب و روحانیت ندارند سکان مطالعات تاریخی کشور را در دست نگرفته و زمینه های انحراف و تحریف تاریخ آن هم در مسلم ترین مباحثی مانند « منفور و خائن بودن خاندان پهلوی» را فراهم ننمایند.
یکی از عجیب ترین نکات در این میان، سکوت مسؤولین و رسانه ها در قبال چنین برنامه ای است که حیرت بسیاری از کارشناسان را برانگیخته است، معلوم نیست با تأکیدات و سخنان بسیاری که با هدایت مقام معظم رهبری(حفظه الله) در مورد واکنش به موقع خواص در برابر جریانات انحرافی صورت پذیرفته است، چرا تا کنون کسی به این برنامه واکنشی نشان نداده است؟ مگر پاک کردن خیانت از چهره خاندان منفور پهلوی مساله کوچکی است که خواص در برابر آن سکوت کنند؟ و از آن بدتر این که در برخی رسانه ها که وابسته به برخی خواص هستند مشاهده شده است که در بیان سخنان صادق زیبا کلام ذوق و شوقی پیدا کرده اند که انگار وی سخنان دل آن ها را گفته است و این جدا جای تأمل و تفکر دارد.
منبع ما : http://www.kheradnews.com/f_display_news.php?id=11291


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در سه شنبه 88/12/18 و ساعت 1:24 عصر | نظرات دیگران()
فساد اخلاقی، مالی و سیاسی دربار پهلوی به نقل از برادر هویدا

فریدون هویدا که در چند سال آخر حکومت شاه، سفیر وی در سازمان ملل بود در کتاب خاطرات خود تحت عنوان «سقوط شاه» گوشه‌هایی از مفاسد سیاسی و اداری و اخلاقی و اجتماعی شاه و اطرافیانش را تشریح کرده است.

به گزارش رجانیوز، اگر چه نویسنده به دلیل آنکه برادرش امیرعباس هویدا سمت نخست‌وزیری حکومت شاه را بر عهده داشت تلاش می‌کند تا وی را که سهم بزرگی در این گونه مفاسد داشته است تبرئه کند، ولی مع‌الوصف خاطرات وی می‌تواند تصویری گویا هر چند ناقص از فساد در حکومت پهلوی دوم ارائه دهد.

بخش‌هایی از کتاب "سقوط شاه" نوشته فریدون هویدا در ادامه آمده است:

فساد اخلاقی

اکثر اعضای خانواده سلطنت و مقامات سطح بالای کشور به گونه‌ای زندگی می‌کردند که حداقل می‌توان گفت روش آنها نه تناسبی با دستورات مذهب رسمی کشور داشت و نه قابل تطبیق با اصول اخلاقی بود.

شاه به تحریک امیراسدالله علم (وزیر دربار) و مفت‌خورهایی که علم را در محاصره داشتند، دستور داد چند کازینوی قمار و تفریحگاه در ایران احداث شود. علت آن هم چنین توجیه شد که: وجود اینگونه مراکز برای جلب شیوخ ثروتمند خلیج [فارس] لازم است، و برای احداث آنها هم انگیزه‌های سیاسی و اقتصادی بیشتر مدنظر قرار دارد.

به دنبال این دستور، انواع و اقسام قمارخانه در شهرهای مختلف کشور ظاهر شد، که در اکثر آنها نیز اعضای خانواده شاه به نحوی مشارکت داشتند. پس از چندی، جزیره کیش هم با خرج مبالغی هنگفت و اختلاس از خزانه مملکت تبدیل به تفریحگاهی شد که میلیاردرها بتوانند از آن برای گذراندن دوره تعطیلات خود استفاده کنند، و چنین شایع بود که شرکت هواپیمایی ایرفرانس در پروازهایی که با هواپیمای کنکورد به این جزیره دارد همیشه تعدادی زنان برچین شده از سوی «مادام کلود» معروفه را از پاریس به کیش می‌آورد.

بهانه اصلی احداث تأسیسات پر خرج در جزیره کیش را «جلب توریست» تشکیل می‌داد، ولی بعداً که معلوم شد، هم مخارج این کار از حد پیش‌بینی شده فراتر رفته، و هم اهداف موردنظر آن طور که باید تأمین نشده، اقداماتی انجام گرفت تا تأسیسات این جزیره توسط شرکت ملی نفت ایران و شرکت هواپیمایی ملی ایران خریداری شود.

یکی از آشنایان من که درجلسات مربوط به مذاکره در باب چگونگی فروش تأسیسات کیش حاضر می‌شد، بعداً ضمن صحبت خود این نکته را هم با من در میان گذاشت که چون رئیس هواپیمای ملی درخواست کرد قبل از پرداخت پول بهتر است سودآوری این سرمایه‌گذاری از سوی کارشناسان مورد ارزیابی قرار گیرد، پاسخی طعنه‌آمیز و تحقیرکننده از سوی شاه دریافت داشت.

با توجه به اینکه اسلام، صرف الکل و قماربازی را تحریم کرده، طبیعی است که دست زدن به اقداماتی نظیر تأسیس قمارخانه و تفریحگاههایی مثل کیش می‌توانست صدمات فراوانی به وجهه شاه و خانواده سلطنتی در بین مردم ایران وارد آورد و در این مورد شایعه‌ای نیز بر سر زبانها بود که والاحضرت اشرف مبالغ هنگفتی را در یکی از کازینوهای خارجی باخته است. بعضی‌ها هم می‌گفتند که والاحضرت شمس از اسلام روگردانده و به مذهب کاتولیک گرویده است.

پایتخت ایران در حقیقت به دو شهر تقسیم شده بود. یکی در قسمت شمالی آن به صورت شهری ثروتمند که ساکنانش در ویلاهای لوکس به سبک اروپا زندگی می‌کردند و پر بود از رستوران، دیسکوتک و کاباره، و دیگری در قسمت جنوبی پایتخت، با محلات فقیرنشین، کوچه‌های تنگ، هوای آلوده و ساکنان تهی‌دست.

هجوم تنکیسینهای خارجی – اعم از نظامی و غیرنظامی – به ایران، شهرهای بزرگ کشور راهر چه بیشتر رو به سوی غربی شدن سوق می‌داد و نفوذ فرهنگ غربی آثار خود را در کلیه شئون اجتماعی ظاهر می‌کرد.

میلیونها دلار از سوی دولت فقط برای طراحی نقشه‌های «شهستان پهلوی» خرج شد که بنا بود به صورت یک شهرک مدرن در قلب تهران با آسمانخراشهایی تا 60 طبقه بنا شود. ولی در جریان آن به قدری سوءاستفاده و اختلاس شد که ناچار از اجرایش صرفنظر کردند.

طی سمینار تجارت ایران و آمریکا، که در ماه مه 1977 [خرداد 56] در نیویورک با شرکت «ویلیام سولیوان» (سفیر آمریکا در تهران) برگزار شد، نتیجه گفتگوها به اینجا کشید که چون برنامه‌های تسلیحاتی و صنعتی شاه از هرگونه زیربنای حمایت مردمی خالی است، لذا شانس بسیار کمی وجود دارد که ایران بتواند از یک کشور دارای اقتصاد تک‌پایه‌ای[مبتنی بر فروش نفت] به یک کشور صنعتی پیشرفته تبدیل شود. و آن طور که در روزنامه نیویورک تایمز، مورخ 30 مه 1977 [9 خرداد 56] آمده بود: در خاتمه این سمینار نیز به «سولیوان» پیشنهاد شد که بهتر است نتیجه سمینار را بدون پرده‌پوشی با شاه در میان بگذارد، و این کار را به هر بهایی شده – حتی اگر توسط شاه به عنوان «عنصر نامطلوب» هم شناخته شود – انجام دهد.(3)

ولی همه این مسائل در حالی بود که مردم عادی ایران به خوبی شاهد زوال اقتصادی کشور بودند و با مشاهده قطع مکرر برق، کمبود مواد غذایی، و رشد بازار سیاه احساس می‌کردند که دوران رشد اقتصادی سپری شده است.

فساد مالی

طی پنجاه سال حکومت پهلوی هر دولتی در ایران سر کار آمد سرلوحه کار خود را «مبارزه با فساد» قرار داد. ولی فسادی که بعد از افزایش قیمت نفت سال 1974 در ایران پدیدار شد مسئله‌ای بود فراتر از همه آنها و جدا از تمام معیارهای قابل قبول.

به خاطر می‌آورم که ضمن ملاقات با برادرم در ماه اوت 1976 [مرداد 1355] از او پرسیدم: چرا تجار و صاحبان صنایع در ایران هیچ نوع کمک مالی به توسعه امور هنری و فرهنگی نمی‌کنند؟ و امیرعباس با لحنی که حکایت از خشم او داشت در جوابم گفت: «ما به پولشان احتیاجی نداریم. آنها اگر می‌خواهند کمک کنند فقط کافی است که دست از دزدی بردارند...». با شنیدن این پاسخ مسئله‌ای بسیار بدیهی را مطرح کردم و از او پرسیدم: «اگر این طور است، پس چرا آنها را به محاکمه نمی‌کشید؟» که برادرم ابتدا نگاهی حاکی از یأس و افسردگی به من انداخت و سپس گفت: «چرا فکر می‌کنی که من آنها را به محاکمه نمی‌کشم؟ مگر کار دیگری جز محاکمه کردن آنها هم می‌شود انجام داد؟... ولی چه فایده! چون آب از سرچشمه گل‌آلود است و اگر قصد مبارزه با این مفسدین باشد باید از بالا شروع کرد، و اول از همه شاه و خانواده‌اش و اطرافیانش را به محاکمه کشید. هرکار دیگری هم غیر از این اگر انجام شود بی‌نتیجه است و به هر حال وقتی شاه‌ماهی از تور گریخته، واقعاً مسخره است که بچه‌ماهیها را از آب صید کنیم...».

فسادی که درون دربار شاه وجود داشت حقیقتاً ابعاد وحشتناکی به خود گرفته بود. برادران و خواهران شاه به خاطر واسطگی برای عقد قرارداد بین دولت ایران و شرکتهایی که گاه خودشان نیز جزء سهامداران عمده آنها بودند، حق‌العملهای کلانی به چنگ می‌آوردند. ولی گرفتاری اصلی در این قضیه فقط مسئله رشوه‌خواری یا دریافت حق کمیسیون توسط خانواده سلطنت نبود، بلکه اقدامات آنها الگویی برای تقلید دیگران می‌شد و به صورت منبعی درآمده بود که جامعه را در هر سطحی به آلودگی می‌کشانید.

سرازیر شدن ثروتهای هنگفت به جیب این و آن در موقع عقد قراردادها، گاه می‌شد که رسواییهایی را نیز به دنبال می‌آورد. چنانکه یک بار کمیسیون تحقیق سنای آمریکا افشا کرد که در جریان یکی از معاملات با کمپانیهای آمریکایی عده زیادی، از جمله: شوهر خواهر شاه و فرمانده نیروی هوایی ایران [ارتشبد خاتمی]، به اتفاق پسر بزرگ والاحضرت اشرف [شهرام] رشوه هنگفتی دریافت کرده‌اند، و نیز در موقعی دیگر همه با خبر شدند که دریادار «رمزی عطایی» فرمانده نیروی دریایی ضمن یک معامله تسلیحاتی حدود سه میلیون دلار رشوه گرفته است.

در سال 1977 یکی از معاونان وزارت بهداری به من گفت: طبیب خصوصی شاه [سپهبد ایادی] بدون آن که هیچ نوع اختیار و مسئولیتی در امور دولت داشته باشد، به صورتی بسیار محرمانه از وی خواسته است تا تمام امور مربوط به واردات و توزیع دارو در کشور را به عهده‌اش محول کنیم. و یک بار هم که شاه وزارت بهداری را مأمور تأسیس بانکی برای تأمین اعتبارات مورد نیاز احداث بیمارستان در سراسر کشور کرده بود، بلافاصله مواجه با اعمال نفوذ اعضای خانواده سلطنت شد، که هر کدامشان قسمتی از کار را به عهده گرفتند و به میل خود قراردادهای مقاطعه‌کاری را با طرف موردنظرشان به امضا رساندند.

پس از چندی به دستور برادرم یک کمیسیون تحقیق تشکیل شد تا امر پرداختهای غیرقانونی از سوی کمپانیهای خارجی به مقامات سطح بالای کشور را مورد بررسی قرار دهد، و چون در همان موقع عضو عالیرتبه‌ای از یک کمپانی خارجی – که سوابق فراوانی در رشوه دادن به مقامات ایرانی داشت – وارد تهران شده بود، بلافاصله برایش برگ احضاریه فرستادند و برای آنکه نتواند از ایران بگریزد نامش را نیز در لیست افراد ممنوع‌الخروج قرار دادند. ولی این شخص هم به برگ احضاریه‌ بی‌اعتنایی کرد، و هم توانست به آسانی از ایران خارج شود. برادرم پس از تحقیق پی برد که او را موقع خروج از کشور با اتومبیل مخصوص دربار تا پای پلکان هواپیمای آماده پرواز رسانده بودند. گفتنی است که اعضای خانواده سلطنت نیز برای خروج از کشور هیچ‌گاه از سد گمرک و مأمورین گذرنامه فرودگاه عبور نمی‌کردند.

در مواردی مثل فساد و رشوه‌خواری مقامات مملکتی که حساسیت جامعه نسبت به آن برانگیخته می‌شود، طبیعی است که افسانه و حقیقت نیز درهم می‌آمیزد و چون هر کس – چه از روی سوءنیت و چه حتی به خاطر سرگرمی – سعی می‌کند شایعه‌ای بپروراند و نام عده‌ای را در لیست قرار دهد، لذا بعد از مدتی تشخیص بین افراد مقصرو بی‌گناه واقعاً مشکل می‌شود. همین امر به نوبه خود شرایطی پدید می‌آورد که مسئله مبارزه با فساد دیگر نمی‌تواند به راحتی قابل پی‌گیری باشد. چنانکه خبرنگار لوموند نیز در شماره مورخ 3 اکتبر 1978 این روزنامه با اشاره به جریان مبارزه با فساد در ایران نوشته بود: «این کار تقریباً غیرممکن به نظر می‌آید چون پای همه به نحوی در میان است...»

ولی به هر حال چون رشوه‌خواری بعضی از اعضای خانواده سلطنت و مقامات عالیرتبه مملکت محرز بود، جامعه حق داشت که صداقت شاه را نیز به دیده شک و تردید بنگرد و حداقل وجود «بنیاد پهلوی» را گواهی بر این نظر خود بداند. چنانکه یکی از کارشناسان آمریکایی نیز در شماره ماه ژانویه 1979 مجله «نیروهای مسلح» آمریکا (آرمد فورسز جورنال) اشاره کرده بود که: «... بنیاد پهلوی تبدیل به یک وسیله قانونی برای افزودن به ثروت خانواده سلطنتی ایران شده است...»

در این میان، چون شاه همواره سعی داشت مسئله را به نحوی توجیه کند، لذا گاه می‌شد که نظرهای مضحک و عجیب و غریب هم اظهار می‌کرد. در اینجا لازم می‌دانم به گفتگویی که شاه با «اولیویه وارن» (خبرنگار فرانسوی) داشته است نیز اشاره کنم.

خبرنگار فرانسوی از شاه پرسید: «گفته می‌شود که فساد بخشی از اطرافیان شما را هم در امان نگذاشته است.» و شاه در پاسخ او گفت: «...همه چیز ممکن است. ولی در این مورد به خصوص باید بگویم که این فساد نیست، بلکه مثل بقیه رفتار کردن است[!] یعنی مثل کسانی که کاملاً حق کار کردن و معامله کردن را دارند، و به عبارت دیگر، اطرافیان من هم حق دارند در شرایط مشابه با دیگران – که قانوناً کار می‌کنند و دست به معامله می‌زنند – برای امرار معاش خود فعالیت داشته باشند[!]...»(1)

مواد مخدر

یکی از مسائل حیرت‌انگیز برای مردم ایران، دخالتهای دربار شاه در امور مربوط به مواد مخدر بود.

به «محمودرضا» یکی از برادران شاه اجازه داده شده بود در امر کشت تریاک و فروش محصول آن فعالیت داشته باشد و آن طور که مردم تهران نقل می‌کردند، همه ساله محمودرضا به بهانه اینکه محصول تریاک خوب نبوده، مقدار زیادی از تریاکهای به دست آمده را برای خود نگه می‌داشت و بعداً آن را به قیمت هنگفت در بازار سیاه به فروش می‌رساند.

مردم همچنین رسوایی سال 1972 [1351] توسط یکی از اطرافیان شاه به نام «امیرهوشنگ دولو» را که در سوئیس اتفاق افتاد فراموش نمی‌کردند، و نیز می‌دانستند که شاه این شخص را پس از دستگیری‌اش به خاطر قاچاق مواد مخدر در سوئیس با ضمانت خود از زندان بیرون آورد و یک سره به فرودگاه زوریخ برد، و از آنجا در حالی که مأموران پلیس ناظر فرار زندانی از کشورشان بودند – ولی به خاطر حضور شاه کاری از دستشان برنمی‌آمد – او را به هواپیمای آماده پرواز نشاند و از سوئیس خارج کرد.

این ماجرا گرچه در سوئیس و مطبوعات اروپایی انعکاسی وسیع یافت، ولی همان زمان به خاطر سانسور خبری ایران کسی در داخل کشور از ماوقع مطلع نشد، تا آنکه پس از مدتی جریان واقعه دهان به دهان به گوش همه رسید و مردم را از این مسئله حیرت‌زده کرد که چطور قاچاقچی‌های خرده‌پای بدبخت به دستور شاه تیرباران می‌شوند، ولی همین شاه دوست خود را که به جرم قاچاق مواد مخدر در سوئیس بازداشت شده از محاکمه و زندان می‌رهاند؟!

راجع به «امیرهوشنگ دولو» نیز گفتنی است که او تا چند ماه خود را از نظرها پنهان کرد. ولی بعد از آن بار دیگر در دربار آفتابی شد و کارهای سابق خویش را از سر گرفت. در میان اطرافیان خانواده سلطنت کم و بیش افراد تریاکی وجود داشتند، ولی چون تریاک کشیدن این عده در دربار، بعضی اوقات سبب ناراحتی شاه می‌شد، آنها ناچار برنامه خود را برای مدتی به جای دیگر منتقل می‌کردند، تا آنگاه که خشم شاه فرونشیند و بتوانند دوباره بساط دود و دم خود را در دربار به راه بیاندازند.

ناآرامی‌های مذهبی

یک روز در بهار سال 1971 [1350] موقعی که در بازار یزد قدم می‌زدم متوجه پوستر کوچکی شدم که رویش نوشته بود: «ظهور امام زمان نزدیک است». با دیدن آن زنگ خطر در گوشم صدا کرد. ولی می‌دانستم شاه چنان در عالم بی‌خبری غرق است که نه تنها هرگز به این‌گونه نشانه‌های هشداردهنده توجهی ندارد، بلکه حتی سعی نمی‌کند مثل انورسادات به شکل صوری قدم به مسجدی بگذارد و در کنار مسلمانان به ادای نماز مشغول شود.

مقامات روحانی نیز هیچ‌گاه با رژیم روابط صمیمانه نداشتند و این امر سابقه‌اش به دوران سلطنت پدر شاه می‌رسید.

رضاشاه هیچ‌گاه به تشکیلات مذهبی کشور اعتنایی نداشت، و حتی یک بار که با چکمه وارد حرم در قم شده بود، چون ملایی پر دل و جرأت از این حرکت او انتقاد کرد، بلافاصله با عصبانیت کشیده‌ای به صورتش نواخت.(8)

محمدرضا شاه نیز اصولاً نفوذ رهبران مذهبی را خیلی دست کم می‌گرفت و در این باره ضمن مصاحبه‌ای که با «اولیویه وارن» (خبرنگار فرانسوی) داشت، مطالبی گفت که نشانه طرز فکرش راجع به آنها بود:

خبرنگار: آیا شما هنور در مورد ملاها گرفتاری دارید؟

شاه: امروز فکر نمی‌کنم که بتوان واقعاً از گرفتاری در مورد ملاها صحبت کرد. شاید آنها گهگاه زمزمه‌هایی داشته باشند، ولی مطمئناً این کار هیچ اثر و عارضه‌ای برای ما ندارد.

خبرنگار: در مورد آیت‌الله خمینی که در عراق به سر می‌برد چطور؟

شاه: او را مخصوصاً به آنجا تبعید کرده‌ایم.

خبرنگار: فکر می‌کنید هیچ بخشی از جامعه روحانیت ایران پشت سر او نباشد؟

شاه: نه [!] در اینجا هیچ‌کس به او کاری ندارد، به جز «تروریستها»[!] و یا افراد به اصطلاح «مارکسیست اسلامی»[!] که گاهی نام او را به زبان می‌آورند. فقط همین!

خبرنگار: صرفنظر از این مسئله، آیا روابط شما با جامعه روحانیت شیعه در ایران خوب است؟

شاه: راستش را بخواهید، از نظر کلی در اینجا جامعه روحانیت شیعه و سلسله مراتب مذهبی وجود ندارد[!] در اینجا فقط یک عده روحانی هستند، همین!... و روابط من با روحانیون واقعی بسیار خوب است[!] و شمار این افراد هم در ایران بسیار زیاد است. وانگهی، این سنت که ملاها دانش را به خود اختصاص می‌دادند تا قدرت را در دست داشته باشند، حالا به کلی از بین رفته و دیگر جز خاطره‌ای از آن باقی نمانده است.(9)

گرچه امروزه سخنان شاه به حد کافی حیرت‌انگیز به نظر می‌رسد، ولی به این حقیقت هم باید توجه داشت که همان زمان – علی‌رغم ادعای شاه – محافل مذهبی در مساجد و مدارس انتقادهای فراوانی از رژیم می‌کردند و (امام) خمینی نیز از تبعیدگاه خود در نجف فعالیتی بی‌وقفه را برای آموزش مردم ادامه می‌داد.

ارتباط (امام) خمینی با داخل کشور عمدتاً توسط طلابی برقرار می‌شد که محرمانه به دیدارش می‌رفتند و در بازگشت به ایران نیز دستورات و اعلامیه‌های او را همراه می‌آوردند تا در داخل کشور بین مردم توزیع کنند.

جدا از حوزه‌های وابسته به روحانیت، اصولاً گرایشهای اسلامی در ایران از اواسط دهه 1960 [1345 به بعد] روز به روز گسترش بیشتری می‌یافت و در این میان نقش «علی شریعتی» استاد جامعه‌شناسی دانشگاه مشهد را نباید فراموش کرد، که توانسته بود به تفکرات شیعی رنگ و جلایی نو بدهد و با بهره‌گیری از آن در جهت اهداف انقلابی و مبارزات ضدامپریالیستی، موجی از مذهب‌گرایی در میان دانشجویان سراسر کشور به وجود آورد.

حقیقت این است که بعد از حوادث سال 1963 [15 خرداد 1342] اکثر کسانی که از رژیم ناراضی بودند متوجه اهمیت حوزه‌های مذهبی شدند، و آنهایی که قصد براندازی رژیم را در سر داشتند برای مشورت در کارها به سوی آیت‌الله‌ها رو آوردند.

به همین جهت بود که در سال 1967 [1346] تیمور بختیار به عراق رفت تا با (امام) خمینی تماس بگیرد. او در جهت رسیدن به این مقصود از کمک مقامات عراقی که در آن زمان با شاه روابط خصمانه داشتند نیز برخوردار شد. ولی عوامل ساواک در عراق بعداً توانستند با ترور تیمور بختیار او را از میان بردارند.(10)

به هر حال این نکته قابل کتمان نیست که فقط به خاطر ادامه ناآرامیهای مذهبی بود که ناقوس مرگ رژیم شاه نواخته شد، و در این جریان هم مردم صرفاً با گرد آمدن تحت لوای تشیع توانستند قدرت را به دست آورند. و نیز تنها، این مذهب بود که توان کافی به مردم داد تا بتوانند مسیر عادی زندگی را رها کرده، ماهها دست به اعتصاب بزنند و سختیهای فراوان را تحمل کنند.

ضمن پذیرفتن اهمیت مذهب، باید کثرت تعداد جوانان در ایران نیز جزء عوامل اصلی به حساب آورده شود، که این امر به نوبه خود می‌تواند علت بالا گرفتن موج انقلاب در ماههای پاییز و زمستان را به خوبی توجیه کند.

طبق آمار سال 1977 [1356] نزدیک به نیمی از جمعیت کشور را افراد کمتر از 16 سال تشکیل می‌دادند و حدود دو سوم مردم نیز سنی پایین‌تر از 30 سال داشتند. این جوانان که ستون فقرات تمام تظاهرات و راهپیماییها محسوب می‌شدند، همان کسانی بودند که توانستند با دست خالی در مقابل قدرت نظامی مجهز رژیم ایستادگی کنند.

توجه به آمیخته‌ای که از مذهب و نیروی جوانان در ایران به وجود آمده بود، سر اصلی سقوط شاه را مکشوف می‌کند، و در این میان اگر کسی به اهمیت نقش «شهادت» در مذهب شیعه نیز آگاهی داشته باشد، حتماً به خوبی می‌داند که در این مذهب اگر کسی کشته شد قدرتش از کسی که او را کشته به مراتب افزونتر خواهد شد. چنانکه «آندره گلوکمان» فیلسوف معاصر فرانسوی نیز در این مورد طی مقاله‌ای در مجله «نوول ابسرواتور» (مورخ 11 ژوئن 1979 نوشته است: «... برخلاف باور عمومی، قدرت برتر از لوله تفنگ نمی‌آید، بلکه این قدرت به کسی تعلق دارد که برای کشته شدن آماده باشد...».

برای وقوف بیشتر به این مسئله کافی است به روند گسترش انقلاب در ایران نظر کنیم، که پس از حادثه ژانویه 1978 [19 دی 56 قم] چگونه هر بار به خاطر چهلم گروهی از کشته‌شدگان تظاهراتی برپا شد، و این جریان آن قدر ادامه یافت تا سرانجام به صورت یک قیام همگانی علیه رژیم درآمد.

منبع : rajanews.com

م
 نوشته شده توسط گروه خبری روز در سه شنبه 88/7/28 و ساعت 9:8 صبح | نظرات دیگران()
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کانال تلگرامی اخبار ( یارانه و اخبار جدید )
یارانه مهر واریز شد/ایرانیها 280هزار میلیارد تومان یارانه گرفتند
بازگشایی پایگاه اطلاعاتی آمار طی یک هفته آینده
اطلاعیه شماره 7 ستاد هدفمندی یارانه ها منتشر شد
پرداخت 40 هزارو 500 تومان یارانه اسفند ماه
عناوینی از سایت دولت
نتایج هفته اول اجرای قانون هدفمندی یارانهها
تصویب نرخهای جدید حمل و نقل
قیمت مصوب انواع نان
قیمت پله های 7 گانه مصارف برق
میزان سهمیه و قیمتهای جدید بنزین و گازوئیل و گاز خودرو
تعرفه های جدید گاز
فروشگاه اینترنتی شما
آغاز به کار سامانه جمع آوری اطلاعات اقتصادی خانوار از اول آذر ما
دفاع از قرآن
[همه عناوین(3262)][عناوین آرشیوشده]

بالا

طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

بالا