پیرامون - خبر روز
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ای مردم! بدانید که کمال دین جستجوی دانش و عمل به آن است . [امام علی علیه السلام]
امروز: سه شنبه 103 اردیبهشت 11
گفتاری از حسن عباسی پیرامون آزاداندیشی و نظریه پردازی؛
چهره‏های جوان به میدان بیایند

حسن عباسی، رییس مرکز بررسی‌های دکترینال در سخنانی، موضوع کرسی های آزاد اندیشی و نظریه پردازی را به طور مفصل مورد بحث قرار داده است.

به گزارش رجانیوز، در این گفتار تفصیلی که یکی از بخش های «ویژه نامه آزاد اندیشی بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی امیرکبیر» را تشکیل می دهد، وی با توضیح پیرامون کرسی های آزاد اندیشی و کرسی های نظریه پردازی، به تبیین این دو موضوع پرداخته و سپس مراحل پروسه تکامل نظریه پردازی را تشریح کرده است.

با توجه به اهمیت مطالب عنوان شده و دقت در تفکیک و ارائه راهکارهای معین و شفاف در این زمینه، متن سخنان استاد عباسی را از نظر می گذرانید:

ماهیت نظریه پردازی و آزاد اندیشی متفاوت است

موضوعی که پیرامون کرسی های آزاداندیشی اهمیت دارد، این است که خیلی ساده مساله نظریه پردازی را میتوانیم عمدتا در حوزه اساتید بدانیم و حوزه آزاد اندیشی را مربوط به مجموعه دانشجویی. چون بالاخره نظریه پردازی یک ملاحظاتی دارد، جوری نیست که ما از یک دانشجو انتظار داشته باشیم که بصورت روش مند نظریه پردازی کند.

البته این امکان وجود دارد که بعضی از جوانهایی که حتی ممکن است دانشگاه هم نرفته باشند حتی مثلاً در اوایل مقطع کارشناسی در دانشگاه هم باشند، احیاناً از نبوغی برخوردار باشند که در تولید نظریه حرفی برای گفتن داشته باشند، اما این قاعده نیست. قاعده این است کسی که کرسی دارد در دانشگاه، بعنوان نظریه پرداز مطرح بشود و کار بکند. مثل اینکه ما الان بحثمان این باشد که کسی باید طبابت کند بعد بگوییم که خوب از طبیبان مثلا آن کسی که درجه پزشکی در حوزه جراحی گرایشهای مختلف دارد امکان جراحی نداشته باشد و جراحی نکند. بعد بگوییم کسانی از بیرون که اصلا کارشان این نیست مثلا کسی که مغازه مکانیکی دارد یا تعویض روغنی دارد بیاید در حد کسی که قرار است جمجمه سر یک انسانی را باز کند و مغزش را جراحی کند یا سینه اش را بشکافد و قلب او را جراحی کند یا یک اینچنین کاری انجام دهد، این نامربوط است.

بالاخره آزاداندیشی و نظریه پردازی دو بحث جداست. نظریه پردازی خیلی به علم و تولید علم نزدیک میشود اما آزاداندیشی خیلی به روشنفکری نزدیک میشود، روشنفکری یک فضایی دارد که شما نقد وضع موجود را میکنید. حالا نقد وضع موجود هر چیزی سه بخش عمده دارد. بخش اول آن این است که یک پدیده‌ای را نقد میکند مثلا در حوزه علم، در حوزه سیاست، در حوزه اقتصاد، در حوزه فرهنگ، یک موضوعی را نقد میکند که به آن برخورد Critical - رویکرد انتقادی – می گویند. بعضی وقتها خود این آنقدر برجسته است که یک مکتب فکری - فلسفی در این حوزه محسوب می­شود.

نظریه پردازی طبیعتا یک مساله ای است که ذاتا ماهیت آن، ماهیت تولید علم است. مثلا الان شما صدها رشته علمی در دفترچه کنکور می بینید که اسم هایشان هست، فرض کنید یک کسی یک علم جدیدی دارد تولید می کند که اصلا عنوانی تا حالا نداشته است مثلا فرض کنید تا حالا چیزی بنام علم اقتصاد نبوده، یک کسی بیاید اولین بار استارت این را بزند و شروع کند، یک چنین شرایطی. خوب اینجا یک علم تولید شده است. یا نه یک کسی میخواهد بیاید در درون یک علم یک نظریه بدهد ممکن است ماهیت روشنفکری هم پیدا کند اما همیشه مطلق نیست و این بخش عمدتا و قاعدتا اینجوری است که ما این را یک مقوله تولید علم بدانیم. لذا کرسی نظریه پردازی را یک ماهیت این چنینی برایش قائل باشید. این یک شرایطی را ایجاد کرد برای کشور و همین طوری که میدانید از سال 79 که برای اولین بار مطرح شد و بعد هم 81، در پاسخ به نامه آن تعداد دوستانی که نامه زدند، آقا این مساله را مطرح کردند.

با افزایش مقالات در ISI نمی توان به تولید علم رسید

الان حدود 7 سال میگذرد و توی این 7 سال اثر خاصی دیده نشده، دلیلش هم این بوده که اساسا این کار مردافکن است و کار ساده‌ای نیست. یعنی آن جایی که مشخص میشود که ما واقعا تولیدات دانشگاهی و حوزوی مان موثر بوده است یا نه اینجاست. بله آمار مدرک گیریمان خیلی بالاست، آنهایی که لیسانس می گیرند، فوق لیسانس می گیرند، دکترا می گیرند خیلی تعدادشان بالاست. این وضعیت هم مثلا در جایی مثل ISI که مقالات را ایندکس می کنند و مقالات را منتشر می کنند خوب سالی حدودا 10000 مقاله از ایرانی ها در ISI‌ های خارجی منتشر می شود که البته می گویند رکورد خوبی نیست، برخی از کشورها اعدادشان بالاتر است.

اما خوب، من حیث المجموع نشان می دهد که آن 10000 مقاله علم نیست. یعنی ممکن است که استادی در دانشگاه شما مطلبی را تولید کند، منتشر کند. بله حالا فلان وضعیت در فلان حوزه شیمی، در فلان حوزه متالورژی، در فلان حوزه مکانیک، در فلان حوزه مطرح شود اما این صرفا یک روش است، یک متد است یعنی متد را که شما مقاله کنید، منتشر کنید، معنی آن، این نیست که شما علم تولید کرده اید. مثلا بگویید در طبقه پنجم یک ساختمان هستیم، برای پایین رفتن از این ساختمان چند تا راه وجود دارد؟ مثلا بیاییم روش ها را بگوییم. بگوییم مثلا یک روش این است که با آسانسور برویم، یک روش این است که با پله برویم، یک روش این است که طناب بیندازیم بالای پشت بام را پل کنیم، یک روش این است که هلی کوپتر بیاید شما را از سقف طبقه پنجم بردارد و به پایین ببرد، یک روش این است که یک کسی خودش را پرت کند پایین. یعنی وقتی شما آمدید این روش ها را بیان کردید، تولید مقاله کرده اید.

عمده چیزهایی که شما می بینید در مقالات رسمی تولید می شود یک همچین ساز و کاری دارد. پس در واقع خروجی نهضت علمی و جنبش نرم افزاری می شود کرسی نظریه پردازی، بعد صرف خود آن کرسی هم نیست، صرف آن آدم است، آن آدمی که قرار است این حرف را بزند. چون وقتی که شما نظریه داشته باشید مهم نیست که شما این نظریه را در کجا ارائه می­کنید، اولین بار توی روزنامه منتشرش می کنید، توی یک برنامه تلوزیونی می گویید، توی یک نشریه صد در صد علمی منتشر می کنید یا در خانه می نشینید و یک کتاب برای آن می نویسید یا اینکه نه، سر کلاس توی دانشگاه آن را می گویید. چون شما در دانشگاه کرسی هم دارید مثلا در کرسی فرض کنید فلسفه، که به کرسی در غرب می گویند دپارتمان و در ایران معروف شده است به گروه.

حالا یک تعداد دیگری استاد هم هستند که آن ها هم استادیار و دانشیار هستند و حول و حوش آن بحثی که اصلش را شما می گویید آن ها مثلا نظریه پردازی می کنند. این نیست، یعنی ما الان در کشورمان یک همچین چیزی نداریم. در واقع اگر یک کسی در دانشگاه شما یا هر دانشگاه دیگری می شود رئیس گروه، معنای آن این نیست که مطلق آن گرایش است. شان کرسی و کلمه‌ای که می گویند آقا مثلا 1000 سال پیش فلان کس کرسی فلان درس را در فلان مدرسه داشته. این تلقی که الان شما از ساختار علمی دارید این است که بالاخره یک کسی در یک شرایطی می شود رئیس گروه، 5 تا، 6 تا، 10 تا، 20 تا، 30 تا استاد هم کنار دستش هست که با رتبه های مختلف یکی مدرس، یکی استادیار، یکی دانشیار و یکی هم استاد تمام است.

درس را تکه تکه می کنند 2 تا را شما درس بده، 4 تا را شما، 2 واحد را شما، 5 واحد را شما، 136 واحد لیسانس را در واقع قلع و قمع می کنند و دست یک سری افراد می دهند تا تدریس کنند. اما منظور از این که یک کسی کرسی دارد اینست که یک کسی می تواند از صفر تا صد رشته اش را خودش درس بدهد. مثلا یک کسی می تواند از ابتدای لیسانس شروع کند و تا انتهای فوق دکترا رشته خودش را خودش درس بدهد. بعد هر کجا این رشته شقوق پیدا می کند. به چه معنا؟ به این معنا که مثلا شما یک رشته‌ای را مثل مکانیک در نظر بگیرید، می بینید خودش بعدا به چند تا گرایش تقسیم می شود. یک کسی بتواند از اول مکانیک تا آخر برود و بعد مدام در مسیر که انشعاب پیدا می شود، این انشعاب ها را تحلیل کند.

تلقی که از مفهوم آکادمی وجود دارد که اولین بار افلاطون و ارسطو آن را بوجود آوردند بعد از اینجور بحث ها، این تلقی است که بالاخره کرسی مال یک نفر بوده است، مال افلاطون بوده و تا وقتی هم که زنده بوده ارسطو چیز خاصی را مدعی نبوده است. بعد هم که ارسطو میشود رئیس آکادمی، به فلسفه اش می گویند مشاء. یعنی مشی می کردند، راه می رفتند. یعنی فرض کنید یک باغی بوده است، یک حیاطی بوده است که راه می رفته و حرف می زده، جماعت هم با او می آمدند. بالاخره یک بحثی را مطرح می کرده و آن افرادی که حلقه های اول، دوم، سوم و چهارم بودند بحث را می گرفتند و بسط می‌دادند. آن سیستم پاشیده شده است، یک مدت زیادی هم حوزه علمیه خودمان اینجوری بوده، الآن دیگر همه کلاس می گذارند یعنی کلاسی هست و افرادی می آیند مرتب می نشینند و...

تا سال های قبل هم باز در حوزه علمیه خودمان انتخابی بود یعنی شما می رفتید سر کلاس یک عالمی و خوشتان نمی آمد، می رفتید سر یک کلاس دیگر. شما در انتخاب آزاد بودید، او هم آزاد بود که هر چه می خواهد بگوید. آزاد بود مثلا فلان درس را شروع کند، شما هم آزاد بودید که بروید بنشینید و گوش کنید یا اینکه نه بعد از یکی دو ماه به این نتیجه برسید که بدرد نمی خورد، این آدم مطلب ندارد. می رفتید سر درس یک فرد دیگری. متاسفانه این وضعیت چون همه می خواهند زود بیایند شسته رفته یک مدرکی بگیرند و بروند و از اول هم همه می دانند که چه خبر است. مثلا همه می دانند که اول که وارد دانشگاه می شوی یک برگه به شما می دهند که این 136 واحد لیسانس است، این 33 واحد فوق لیسانس است، 4 واحد از این 33 واحد پایان نامه است و 29 واحد آن هم درس است، شما دیگر مدام این­ها را تیک می زنید که زودتر این 3 واحدی پاس شد، این 4 واحدی پاس شد، حالا چی دست شما رو گرفت مهم نیست. حالا اینکه این درس 3 واحدی را 3 تا استاد ارائه می کنند، از کدام یک بگیریم که راحت تر باشد، گیر ندهد، این می شود کار ما.

ما 5، 6 تا قاعده را آمدیم بهم زدیم، خودمان هم هیچ قاعده جدیدی جایگزین نکردیم و این درد بسیار بسیار سنگینی است که الان کشور حدود 60 هزار استاد دارد، نزدیک به 20 تا 25 هزار استاد مدعو دارد که هیات علمی نیستند و دعوت میشوند و می آیند تدریس می کنند، 3 میلیون و 700 هزار تا دانشجو داریم، آن وقت 7 سال است که آقا دارد میگوید کرسی نظریه پردازی، نهضت نرم افزاری و ... . همان کاری که مقاله در نشریات ISIچاپ میکردند، شما نگاه کنید وزیر علوم 4 سال اول دولت نهم از هر دو مصاحبه‌ای که کرده است در یکی از آنها گفته ما مثلا 5632 تا مقاله داشتیم که شد 6737 تا، بعد شد 8 هزار و خورده‌ای این اواخر دیگر رسانده بودنش به 10 هزار تا. یعنی افتخار عمده شان این بود که ما کشور را رساندیم به جایی که به دست خودمان به زبان انگلیسی مقاله منتشر کنیم برای انسان های غربی. ما بررسی کردیم دیدیم که از این 9 هزار مقاله‌ای که الان سالانه اساتید ما می فرستند به ISI، کمتر از 5 درصد آن به فارسی ترجمه می شود. یعنی شما مطلب استاد دانشگاه تان در ISIخارجی چاپ می شود که انسان آنگلوساکسون به سادگی از آن استفاده میکند ولی خود شما امکان استفاده از آن را برای مردم کشورتان ندارید. پس ما وقتی که صحبت از نظریه پردازی می کنیم باید فضای نظریه پردازی مشخص شود.

استاد دانشگاه باید نظریه پردازی کند و با ضبط صوت متفاوت باشد

اجمالا آن چیزی که خیلی اهمیت دارد این است که مقوله نظریه پردازی را شما از ذهنتان بگذارید کنار. کار مجموعه شما نیست، انرژی شما را می گیرد و شما هم در واقع دچار مشکلاتی می شوید. به 2 دلیل، اولا به این دلیل که نگفتم مطلق ولی بپذیریم که بطور عمومی باید مقوله نظریه پردازی مربوط به اساتید فرض شود. یعنی اینکه استاد این کار را میکند نه دانشجو. انتظار این است که کسی که استاد است، صبح تا شب دارد تدریس میکند، مقاله میخواند، مقاله مینویسد، کتاب را تدریس میکند، کتاب را میخواند، کتاب مینویسد، در اثر این ممارست در گفتن و نوشتن و تعامل داشتن در حوزه خودش به این نتیجه برسد که خوب این موضوع اشکال دارد، یک حرف جدیدی بزند، این را بگذاریم کنار و یک حرف جدیدی در این حوزه بزنیم، به نتایج جدیدی برسیم. این انتظار از اوست.

آقا تصورشان این بود که من نوعی می‌ آیم بعد از 10 سال میگویم خوب این مطلبی که تا حالا درس می داده‌ام اشتباه است و حالا سال یازدهم یک چیز جدید بجای آن می گویم. وقتی طرف، ضبط صوت است و می رود صبح تا شب مدام همان حرف هایی را که ترم قبل درس داد، این ترم هم درس می دهد، چه توقعی از او دارید؟ یا اینکه منتظر می ماند کتاب جدیدی، مقاله جدیدی آن ور دنیا چاپ شود برای اینکه از قافله عقب نماند حالا یکی بدو بدو می رود در تلوزیون می گوید که آقای فلان، فلان نظریه را داد و برای اینکه جا نماند از هفته بعد سر کلاس شروع میکند این را به تدریس کردن از اینترنت و ...

قرار بود که ما خودمان تولید کنیم یعنی قرار بر این بود که ما حرف جدیدی تولید کنیم حالا در 3، 4 تا حوزه. حوزه اول این است که اگر می شد یک کسی بنیان یک علمی را میگذاشت و یک کرسی را به اسم خودش در سطح آن علم راه می انداخت، یک کرسی می گفتند.

مثلا تا دیروز فرض کنید شیمی وجود نداشت حالا یک کسی، یک چیزی بنام شیمی بوجود آورده و یک گروه، یک کرسی، یک دپارتمان در دانشگاه امیرکبیر برایش به راه انداخته اند و آمده شیمی درس بدهد. یک کار این جوری است، یک کار یک لایه خردتری است، یک کسی دارد در علم شیمی تدریس میکند و به این جمع بندی می رسد که این روش و این مدل غلط است. می آید یک مدل و یک الگو و یک ساز و کار متفاوتی را طراحی می کند، تا دیروز می گفتند مکتب 1 و 2 و 3، حالا می گویند یک مکتب چهارمی بوجود آمده است که مال این فرد است یعنی فلانی در ذیل آن علم شیمی یک مکتب ارائه کرد که حالا در علوم انسانی بیشتر خودش را نشان می دهد مثلا در فلسفه می گویند مکتب این، مکتب آن، مکتب آن و ...

ما نظریه مان یک بار خودش یک علم جدید بود، یک بار نظریه مان یک مکتب جدید بود در درون یک علم و در سطح میانی. اما این بار لایه سوم نظریه مان از یک مکتب جدید هم پایین تر است مثلا در حد یک حوزه مثلا یک مکتب بخصوص در یک موضوع بخصوص یک نظریه است. فرض کنید اینکه ما می آییم از کوانتوم دنده عقب می رویم تا انیشتین پری نسبیت بعد برمی گردیم می رویم تا خود نیوتن، این 3 مرحله در یک راستاست فرضا قوانینی که داده شده است این قوانین می گوید که قبلی اینجوری گفت بعد در همین حوزه این یکی این را گفت، آن یکی آن را.
اینجا یک نظریه است یعنی کرسی نظریه پردازی، حداقلش را آقا گفت یعنی گفت مثلا بیایید یک نظریه ارائه کنید، یعنی یک کرسی نظریه پردازی. خیلی خوب، پس اگر ما آمدیم یک نظریه در یک حوزه فکری دادیم یا آمدیم یک سطح بالاتر و یک مکتب در یک علم ایجاد کردیم یا در یک سطح کلان تر، آمدیم اصلا یک علم جدید بوجود آوردیم، هر کدام از این 3 تا بود شما یک کرسی می گذارید برای طرف که این کرسی، صندلی و جمعیت و اینها نیست. آن اعلامی است که میخواهید این را نهادینه کنید. آقا یک آدمی یک حرف جدیدی تولید کرده می خواهد بیاید بزند، این عملیاتی می شود. این 3 تا کار گفتم قویا مردافکن است، نمی خواهم بگویم خیلی خیلی دشوار است می خواهم بگویم آن چیزی نیست که شما از بیرون دانشگاه بتوانید برنامه ریزی اش بکنید، بعد در دانشگاه انجامش دهید. این باید توسط خود استادها انجام می شد. چنین حس و حالی هم استادها ندارند، یعنی سر کلاس خودتان دارید می‍بینید که همان حرف هایی گفته می شود که از بچه های ترمهای قبل هم بپرسید میگویند همین ها را به ما درس داده اند. یک ویژگی این 3 لایه، چه اینکه یک کسی در یک گرایشی از یک رشته یک نظریه‌ای را بدهد، چه اینکه یک کسی یک مکتب در یک رشته علمی بوجود بیاورد و چه کسی که یک رشته علمی جدید پدید بیاورد این است که کسی که در آن موضوع تدریس می کند قادر باشد که از صفر تا صد آن رشته را خودش تدریس کند. یعنی اگر کسی اقتصاد درس می دهد بگوید آقا از اول لیسانس تا انتهای فوق دکترا هر 4 مرحله را از اول تحویل بگیرد و تدریس کند. چطور؟ بیاید مثلا یک دفعه همین 30، 40 نفری که سر کلاس لیسانس می نشینند، این 50 نفر را به او بدهند، این شروع بکند با این ها مثلا با همین استاندارد رایج لیسانس و فوق لیسانس و دکترا، 4 سال به این ها لیسانس بگوید، همه اش را یعنی 140 واحد را خودش بگوید بعد از دل این ها مثلا با استاندارد های فوق لیسانس امروز 15 نفر، 20 نفر در بیاورد - یعنی 30 نفرشان بریزند - 20 نفرشان بمانند. با 20 نفر یک کلاس فوق لیسانس تشکیل بدهد، 33 واحد هم به آن ها فوق لیسانس درس بدهد همان رشته خودش را دیگر خودش می اند که آن دفعه چه درس داده است. این را هم کامل کند بعد خودش از این به اصطلاح 20 نفر یک عده حدودا 6، 7 نفره‌ای دربیاورد بعنوان دانشجوی دکترا. این دانشجویان دکترا را خودش دوباره 3 سال 40، 45 واحد باهاشان سر و کله بزند تا انتهای تزشان. بعد آن قسمت آخر یعنی گرایش فوق دکترا را از آن 5، 6 نفر مثلا 2،3 نفر در بیاورد. این می شود چیزی حدود 12 سال - 4 سال لیسانس، 3 سال فوق لیسانس، 3 سال دکترا و 2 سال هم فوق دکترا. 12سال 50 نفر را تحویل گرفته و این 50 نفر را به لیسانس رسانده، 20 نفرشان را رسانده به فوق لیسانس، مثلا 10 نفرشان را رسانده به دکترا و 2 نفر، 3 نفرشان را هم رسانده به فوق دکترا. این می شود موثر اما وقتی قرار باشد یک کسی صبح تا شب همین جوری برود سر کلاس، این کلاس به آن کلاس به آن کلاس و ... پیش انبوه دانشجو، استاد مطالعه نکرده، تمرین نکرده همین جوری دارد عین ضبط صوت مطالب را تکرار می کند. به این خاطر ما این مشکل را داریم، پس شما خیلی عمرتان را صرف مقوله‌ای بنام نظریه پردازی نکنید مگر اینکه خلافش ثابت شود، مگر اینکه پیدا کنید دانشجویی را، استادی را که حاضر باشد بیاید یک حرف جدیدی را از صفر تا صد در دانشگاهتان بزند، آن را برایش ایجاد کنید، شرایط را فراهم کنید تا بیاید.

به 2 دلیل این کار از مجموعه شما بر نمی آید یکی اینکه استادها عموما باید نظریه پردازی کنند که نمی کنند و بعد هم اگر قرار باشد کاری بکنند عموما نمی آیند در یک فضای دانشجویی. دنبال این می گردند که حالا یک زحمتی کشیدند، یک حرف جدیدی تولید کردند درشت و قلمبه سلمبه، مثلا یک فضایی باشد که ببرند ارائه دهند. همین استاد دانشگاه شما که امروز برای ارتقاء رتبه هیات علمیش باید مثلا چند تا مقاله توی ISI خارجی چاپ کند که ارزشی هم ندارد، آیا حاضر است مثلا فصلی یک مقاله که به ISI می دهد که می شود سالی 4 تا، آن 4 تا را ندهد به ISI خارجی؟ بلند شود بیاید، بهار یک کرسی برای او بگذارید بیاید در 2 ساعت آن 30، 40 صفحه مقاله را پرزنت کند برای مثلا 50، 60 تا دانشجو، 100 تا، 200 تا دانشجو. یک مقاله بسوزد، همه هم با رکوردر و دوربین فیلمبرداری و... ضبط کنند. بگویند استاد این رو پرزنت کردید امکان این را داریم که ما مثلا از شما بگیریم. بله، همه هم به اصطلاح فلش مموری هایشان را وصل کنند به لب تابش و ازش بگیرند. هیچ، دیگه رفت. بعد مثلا تابستان بگوید مقاله جدید نوشته ام دوباره صدایش کنیم، بیاید بعد پاییز و ... بعد آخر سر، به آخر اسفند که رسید بعد نگاه می کند می بیند رتبه اش در دانشگاه شما بالا نرفته است. چون دانشگاه اصلا این حرف‌ها را قبول ندارد، وزارت علوم قبول ندارد، شورای عالی انقلاب فرهنگی قبول ندارد. رفتی مثلا بسیج دانشجویی برایت 4 تا کرسی نظریه پردازی گذاشت، که چی؟ اگر یک نشریه ویژه‌ای آوردی از آن طرف دنیا ما رتبه علمی شما را می بریم بالا.

ساختار اداری و آموزشی کشور با انتظارات رهبری تناسبی ندارد

یک مشکلی که شما نمی توانید، معلول این است که نظام اداری کشور با آقا هماهنگ نیست یعنی وزارت علوم، شورای عالی انقلاب فرهنگی و نهادهای دیگر یک ساز و کار دیگری برای ارتقای استاد گذاشته اند، استاد زحمت می کشد، با سختی مطلبی را در رشته خودش تولید می کند مناسب تر می بیند که این را به زبان انگلیسی بنویسد، 30 صفحه، 40 صفحه بردارد بفرستد که در یک نشریه خارجی ایندکس شود، آن نشریه را بردارد کپی بگیرد و بدهد بدست این جماعت در دانشگاه تا رتبه اش را ببرند بالا. وگرنه در دانشگاههای این کشور یک میلیارد شما نظریه بدهید. ابن سینا که در فلسفه یکی از سه نفر اصلی در 1000 سال گذشته ما بوده است یعنی بنیان گذار فلسفه مشاء بوده، بزرگ فلسفه مشاء بوده، سهروردی بزرگِ فلسفه اشراق بوده، ملاصدرا هم بزرگ فلسفه متعالیه. این 3 تا که در فلسفه 3 تا مکتب بوجود آوردند، این از فلسفه شان. می دانید که ابن سینا در پزشکی هم بالاخره سرآمد بوده و چند تا رشته‌ای که این آدم می دانسته الان اگر بیاید، نظام دانشگاهی ما به او می گوید که علم تولید کردی؟ قانون و شفا و به اصطلاح اشارات و تنبیهات و این ها را همه تو نوشتی اما ISI مطلب منتشر نکردی؟ بابا من ابن سینا هستم. اگر همین الان رازی بیاید در دانشگاه شما، به او می گویند که زحمت کشیدی توی شیمی و ... اما زحمت بکش مقاله ات را بده توی ISIتوی نشریه نیچر (Nature) چاپ کن. چاپ کرد ما در خدمتیم، در غیر اینصورت ببخشید شما مرحله مدرسی به استادی را طی نکردی، مرحله استادی به دانشیاری را طی نکردی لذا مثلا این مشکلات هست.

هنوز به کرسی آزاد اندیشی نرسیده ایم. این دلیل اولش بود، دلیل دومش این است که بالاخره یک بار این را توی مثلا یک دانشگاه هایی که دانشکده علوم انسانی دارد بحث می کند، چون نظریه پردازی بیشتر توی این حوزه منظور 2 گرایش است. یکی گرایشی است که اینجا گفته می شود به آن علوم انسانی، یکی هم گرایش علوم پایه است. والا مثلا نظریه پردازی توی خیلی از از رشته های فنی تکنیکی اصلا معنی ندارد، تکنیک است آنجا. چون شما صبغه به اصطلاح علوم انسانی دانشگاهتان کمرنگ است، اگر انرژیتان را بخواهید آنجا بگذارید باز دوباره یعنی شما زمینه ایجاد کنید که کرسی نظریه پردازی توی دانشگاهتان باشد، خوب طبیعتا فرض کنید بگویند آقا یک نظریه در علوم انسانی امروز در دانشگاه امیرکبیر مطرح شد. طرف خودش را خورد نمی کند برود دانشگاه پلی تکنیک! اصلا به عنوان مثال چرا نظریه در حقوق در آنجا آمده ؟ بیشتر دوست دارد نظریه مثلا توی دانشگاه علامه طباطبایی مطرح شود یا شهید بهشتی یا دانشگاه تهران. این دلیل دوم است. یعنی سنخیت دانشگاه شما با نظریه پردازی بخصوص آن چیزهایی که حوزه علوم انسانی دارد و مساله قبلی آن هم این است که نظام اداری حمایت نمی کند از اینکه یک استادی نظریه اش را بیاید آنجا مطرح کند جز اینکه یک استادی آنقدر آزاده و وارسته باشد که در قید و بند اینکه حالا مدارج چی شد، نباشد. بگوید آقا من اصلا می­خواهم بروم حرفم را در محیط و محفل دانشجویی بزنم. منتهای مراتب از این قضیه نباید نا امید شوید، من برای بچه های دانشگاه های دیگر چارچوب های دیگری را مشخص می کنم. لذا اینجا بحث نظریه پردازی را می بندیم. می گویم شما این مواردی که اینجا نوشتید، انرژیتان را بیهوده صرف نکنید...

مراحل سه گانه نظریه پردازی چیست؟

نظریه پردازی به فضای تولید علم نزدیک است، که این کار علمی است. هر کار علمی لزوما کار روشن فکری نیست همان طور که هر کار روشن فکری لزوما کار علمی نیست. اما در قضیه آزاداندیشی متغیرش چیست؟ متغیرش این است که شما می خواهید کارکرد انتقادی بدهید به کار، آزاداندیشی3 فرض دارد، یا یکی یا دوتا یا هر سه تایش محقق می شود. فرض اولش این است که شما یک رویکرد انتقادی دارید که به آن رویکرد critical می گویند. در رویکرد critical اتفاق مهمی که می افتد، این است که شما به یک چیزی انتقاد دارید، منتها نه به حدی که در کشور ما جا افتاده است. اینقدر این حوزه در آزاداندیشی قوی است که در دنیا یک مکتب فلسفی - جامعه شناختی- اقتصادی برای آن وجود دارد: «مکتب انتقادی». جریان انتقادی یک ساز و کاری دارد. حالا ما در کشورمان که کار انتقادی می کنیم، فضای روشن فکری نداریم. آن ها کاملا در انتقاد مانده اند که البته آن هم خوب نیست؛ ولی یک بخش آزاداندیشی، رویکرد critical است. مثلا فرض کنید در اقتصاد، یکی بیاید وضع موجود را نقد کند. حتما کسی که رویکرد آزاداندیشی و روشن فکری دارد، حتما به شرایط روز برمی گردد. یعنی حتی اگر شما یک چیز انتزاعی در عالم را مطرح کنید، ممکن است شما نظریه علمی بدهید که اصلا ربطی به زندگی روزانه مردم نداشته باشد، یک چیز مثلا بی ربط را بگویید، اما لزوما فضای آزاداندیشی به اینجا برمی گردد. یعنی کاملا در همین چهارچوب سیر می کند. خب، در این چهارچوب، رویکرد انتقادی (critical) مرحله اول است.

خیلی خب، شما آمدید نقد کردید که چنین چیزی نیست. مثلا وضع اقتصادی موجود را نقد کردید. بعد باید شما یک رویکرد تحلیلی داشته باشید به اینکه چرا خوب نیست؟ چرا این وضع مثلا از نظر علمی، از نظر تکنیکی، از نظر روش و ... خوب نیست؟ مرحله دوم، مرحله analytic است. مرحله analytic یا مرحله تحلیلی، یک حوزه آزاداندیشی تحلیلی است، اینکه شما در تلویزیون بنشینید به تحلیل گری، می گویند فلانی تحلیل گر است، اهل تحلیل است؛ مثلا تحلیل پدیده های سیاسی، پدیده های اقتصادی، فرهنگی و ... این متأسفانه یکی از ضعف های کلیدی است، در گرایش علوم سیاسی 2 واحد درس تحلیل گری نداریم. در روابط بین الملل نداریم، در اقتصاد نداریم، در جامعه شناسی و فرهنگ نداریم، در هیچ یک از رشته هایمان گرایش تحلیل گری نداریم که شما بعنوان کسی که لیسانس گرفتید، فوق لیسانس گرفتید، دکترا گرفتید در این حوزه ها، صدایتان می کنند که بیایید در روزنامه ای، رسانه ای، تلویزیونی، مسجدی، دانشگاهی... که آقا بیا بگو این چی بود؟ شما تحلیل گر ندارید، تحلیل گر پدیده­های سیاسی؛ یعنی کسی که بتواند آنالیز کند.

بعد از این که انتقاد کردید و تحلیل کردید که چرا خوب نیست و چرا این جوری شده است، بخش سوم، تبیین است؛ یعنی باید بگویید که پس چی به جای آن؟ این رویکرد تبیینی در فلسفه علم می شود رویکرد doctorinal. پس شما از برخورد critical، به analytic، و به doctorinal، یک سیر کامل در آزاداندیشی می بینید. کسی که همین شرایط روز و موجود وضع اقتصاد و ترافیک و دود و وضع آلوده هوا و بهداشت و همین وضع فرهنگی و مدرک گرایی و جو فرهنگی و وضع بدحجابی و... همه چیز را پذیرفته است، می گویید: پس آزاداندیشی نکن! اما کسی که می خواهد آزاداندیشی کند، اولین مسأله اش این است که به همین وضع موجود نقد داشته باشد و رویکردش critical است. بعد که نقد کرد، می بینید که این توی نقد ماند، خیلی خب، حالا ذهن همه را شفاف کردیم که دود هست و مثلا برای بهداشت و درمان مردم ضرر دارد. ترافیک هست، اعصاب مردم اینجوری می شود. خیلی خب، این را شما همه را شفاف کردی، روشن کردی، اما دیگر ادامه نداشت، این یک قسمت آزاداندیشی است. بعد می آید قسمت دوم را می گوید، می آید آنالیز می کند، تحلیل میکند پدیده ها را. این دومی هم انجام می شود. ولی آزاداندیشی جامع زمانی است که طرف بیاید سومی آن را هم انجام دهد. می گوید آقا اگر این وضع آلودگی هوا بود و این جوری بود و نقد کرد، تحلیل می کند که چرا؟ و تبیین می کند و طرح جایگزین به جای آن می دهد. این می شود برخوردی که دیگر دکترین دارد. پس اگر این 3 جزء critical، analytic و doctorinal انجام شد، آزاداندیشی صورت گرفته است؛ حالا چه یکی از آن ها چه هر سه تای آن ها، منتها اگر سومی انجام شود، کار زیباتر از همه است. به دلیل اینکه دیگر شما نسخه پیچیده اید که چه کار باید کرد. خب، این به شدت در فضای روشن فکری است. یعنی اگر شما چنین کارکردی ترتیب بدهید، فضای آن، فضای روشن فکری است. پس کار روشن فکر نقد وضع موجود و ارائه راهکار است.
وقتی شما آمدید مساله آزاداندیشی را اینجوری مطرح کردید، دست گذاشته اید روی مسائل روز که جذابیت دارد برای همه. چون اگر بحث علمی باشد، احتمالا 50 نفر در آن سالن می نشینند ، وسطش خمیازه می کشند و شبکه 4 هم ضبط میکند و پخش میکند! اما مسائل آزاداندیشی، مسائل مبتلا به روز است، یعنی یک حرف ذهنی و فضایی نیست. به این دلیل، شما بهتر است بجای تمرکز روی کرسی نظریه پردازی، بروید سراغ آزاداندیشی، مگر اینکه شرایط استثنایی پیش بیاید.

باید چهره های جدید و جوان پا به عرصه بگذارند

ما اگر در هر کدام از مجموعه هایمان یک بحث آماده کنیم، و کسی که این کار را کرده است، راه بیفتد و در بقیه ی کرسی ها این را بگوید، کار، عملیاتی می شود. این تا این یک موضوع را 10 بار برود بگوید، هر بار که جایی ارائه می کند، یک تجربه جدید کلاس داری است، یک سوال جدید است که به آن فکر نکرده است و حالا باید برود در مورد آن تحقیق کند و مدام پخته تر می شود. یعنی اگر بار یازدهم بیاید بگوید، دیگر با آن بار دهم زمین تا آسمان فرق می کند.

منتها اگر شما تصمیم گرفتید که همه این را شما خودتان عمل کنید، این کار را مجموعه مثلا فلان پژوهشگاه با فلان بودجه و فلان دانشگاه نتوانستند انجام دهند. برای شما هم مقدور نیست. ته آن هم می رسید به 10، 20 تا آدم، خب این 10، 20 تا آدم مگر واقعا قرار است که همه چیز را این ها پاسخ بدهند؟ بعد هم همه اش موضوعاتی است که این ها می توانند بیایند بگویند؟ دامنه 2 چیز را باید بست، یکی دامنه موضوعات و دوم دامنه آدم هایی که باید بروند درس بدهند، این ها را باید بست.

این معنایش این است که یک دوره 2، 3 ساله تربیت سخنران، تربیت استاد و چهره کردن ...، چرا من می گویم شما مطلبی را که یک آدمی در دانشگاه شما آمد در دانشگاه خودتان گفت سریع هماهنگ کنید که به دانشگاه های دیگر هم برود و بگوید. برای اینکه 2 تا حالت رخ بدهد، یکی اینکه این تربیت شود بعنوان سخنران و کلاس دار، دوم اینکه این چهره بشود. وقتی که پایش را از دانشگاه خودش گذاشت بیرون و رفت مثلا دانشگاه صنعتی اصفهان یک جلسه سخنرانی کرد و آمد بعد می گویند که یک نفر از بچه های امیرکبیر آمده سخنرانی کند. آن ها هم کنجکاوی می کنند ببینند کسی که از امیرکبیر آمده چه می گوید؟ این خودش وقتی که بیرون از فضای دانشگاه خودشان بحث می کند، هم این راتجربه می کند و هم چهره می شود. ما باید تا 2 سال دیگر 1000 تا 2000 تا آدم داشته باشیم که سخنرانی کنند. آن روز وقتی 100 تا برنامه اجرا کرده است، دیگر می تواند مطالب خیلی گسترده تری هم بگوید. ما باید با ذخیره واژگان یک موضوع فعلا برویم جلو، پس روش کار این است. منظور از این آزاداندیشی، این است که یک آدمی یک موضوعی را تولید کند.

 

منبع ما : http://www.rajanews.com/detail.asp?id=49005


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در چهارشنبه 89/2/8 و ساعت 7:5 عصر | نظرات دیگران()
مناظره جنجالی رادیو گفتگو پیرامون توقف فعالیت مجاهدین و مشارکت
شکوری راد: از کمیسیون ماده 10 احزاب شکایت می کنیم
عباس زاده مشکینی:حتی سخنرانی‌‌تان هم غیرقانونی است
رسایی:جالب است با این همه تخلف باز هم مدعی هستید!

تصمیم کمیسیون ماده 10 احزاب که متشکل از نمایندگان سه قوه و نمایندگان احزاب قانونی کشور است مبنی بر متوقف کردن فعالیت احزاب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب و بحث های پیرامون آن سبب شد تا رادیو گفتگو نیز با تشکیل مناظره ای با حضور عباس زاده مشکینی مدیرکل سیاسی وزارت کشور و دبیر کمیسیون ماده 10 احزاب، شکوری راد عضو شورای مرکزی مشارکت و حمید رسایی نماینده مجلس به این موضوع بپردازد.

به گزارش رجانیوز در این مناظره جنجالی،
عباس زاده مشکینی با اشاره به اصل 26 قانون اساسی ، فعالیت احزاب و گروهها را آزاد دانست به شرطی که اخلالی در مبانی استقلال ، آزادی، وحدت ملی ، موازین اسلامی و اصول نظام جمهوری اسلامی ایجاد نکنند. وی همچنین با اشاره به ماده 16 قانون احزاب و نقض چندین بند از این ماده توسط این دو حزب افزود : ابتدا به این احزاب اخطار داده شد و چون به ان توجهی نکردند ، کمیسیون ماده 10 احزاب، حکم به توقیف پروانه فعالیت این دو حزب داد و به استناد بند 4 ماده 17 همین قانون مقرر کرد پرونده این حزب با مستنداتی که در اختیار است و مورد بحث و بررسی قرار گرفته ،طبق قانون به مرجع قضایی ارجاع شود.
عباس زاده مشکینی،
شکوری راد را به قانونگرایی دعوت کرد و گفت اگر شما به حکم قانون حق دارید از دست کمیسیون ماده 10 احزاب به دادگستری شکایت کنید،در بند سوم ماده 17 همین قانون هم به کمیسیون حق داده که یک حزبی را توقیف کند. وی در پاسخ به سوالات شکوری راد و اینکه این اتهامات بیشتر کلی گویی است ، گفت: این دو حزب در کمیسیون ماده 10 احزاب بیش از 500صفحه پرونده دارند.

شکوری‏راد صدور کیفر خواست علیه جبهه مشارکت و خواندن آن در دادگاه و صدا و سیما را غیر قانونی دانسته و معتقد است برخوردی که با جبهه مشارکت صورت می گیرد ، یک برخورد سیاسی است،نه یک برخورد حقوقی و قانونی .وی با اشاره به اخطاریه ای که به جبهه مشارکت داده شده افزود:اخطار باید مستند باشد ودر آن ذکرشود که کدام یک از فعالیتهای جبهه مشارکت مصداق این بندهای ماده 16 قانون احزاب است تا بتوانیم پاسخگوی آن باشیم ، ضمن اینکه اینها عناوین کلی هستد و اگر سند رو نکنند، اگر دلیلی برای آن اقامه نکنند، این یک تهمت و افترا است و عباس زاده مشکینی باید پاسخگو باشد و ما از این کمیسیون شکایت خواهیم کرد .شکوری راد با طرح این موضوع که در حال حاضر احزابی در کشور وجود دارند که پروانه نگرفتند و سی سال است در حال فعالیت هستند ، معتقد است که توقیف پروانه به معنی جلوگیری از فعالیت سیاسی نیست .

مشروح این مناظره در ادامه می آید...


رادیو گفت و گو: درخواست کمیسون ماده 10 احزاب مبنی بر متوقف کردن فعالیت احزاب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب، موجب شده اظهار نظرهای متفاوتی دراین خصوص بیان شود . دراین باره با آقای محمد عباس زاده مشکینی دبیر ماده 10 احزاب و مدیرکل سیاسی وزارت کشور و با آقای شکوری راد عضو شورای مرکزی حزب مشارکت و همچنین حجت الاسلام و المسلمین حمید رسایی، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی گفتگو می‌کنیم.

آقای مشکینی بفرمایید که به چه علت، کمیسیون ماده 10 احزاب،خواهان متوقف ساختن فعالیت احزاب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب شدند؟

عباس زاده مشکینی: همانطوری که در نامه ای که به دوستانمان در دو حزب مشارکت ایران اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ارسال شده و نامه ای که طبق ماده 22 آئین نامه اجرایی قانون احزاب در روزنامه های کثیرالانتشارآگهی شده است. پرونده این حزب در جلسه هفته گذشته کمیسیون ماده 10 احزاب مطرح شد و همان طور که دوستان می دانند کمیسیون ماده 10 احزاب 5 عضو دارد، دو عضو آن نمایندگان قوه قضائیه،دو عضو این کمیسیون نمایندگان مجلس هستند به انتخاب نمایندگان مجلس و یک عضو نماینده وزارت کشوراست.

پرونده این حزب دراین کمیسیون مطرح بود،که طبق قانون یک بار در 27 مرداد ماه سال گذشته به این حزب اخطارکتبی داده شد.

استحضار دارید طبق ماده 16 قانون احزاب ، گروههای سیاسی یا گروههای مورد موضوع این قانون باید در نشریات و فعالیتهای دیگر خود از ارتکاب اعمالی خودداری کنند.

که از جمله این افعال عبارتند از: الف، ارتکاب افعالی که به نقض استقلال کشور منجر شوند. ب، هر نوع ارتباط، مبادله اطلاعات تبانی و مبادله با سفارتخانه ها، نمایندگی ها،ارگانهای دولتی و احزاب کشورهای خارجی در هر سطح و به هر صورت که به آزادی استقلال،وحدت ملی و مصالح جمهوری اسلامی ایران مضر باشد. بند بعدی، دریافت هرگونه کمک مالی و تدارکاتی از بیگانگان و بالاخره نقض، آزادیهای مشروع دیگران، تهمت، افترا و شایعه پراکنی، نقض وحدت ملی وارتکاب اعمالی چون طرح ریزی برای تضعیف کشور، تلاش درایجاد و تشدید اختلاف میان صفوف ملت و نهایتاً نقض موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی، تبلیغات ضد اسلامی و نهایتاً اختفاء و نگهداری و حمل اسلحه و مهمات غیر مجاز. اینها بندهایی است که طبق تصریح ماده 16 قانون احزاب، گروهها باید از ارتکاب اینها جلوگیری کنند.

از طرف دیگر طبق تصریح بند اصل 26 قانون اساسی می گوید جمعیتها، انجمن های سیاسی و فقهی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته شده ،آزادند. در اصل 26 بلافاصله بعد از این عبارات، می گوید مشروط بر اینکه اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی،موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. یعنی طبق اصل 26 قانون اساسی بلافاصله بعد از تأکید بر آزادی فعالیتهای احزاب و جمعیتها، این آزادی را مشروط می کند به عدم نقض اصول استقلال،آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی.یعنی فعالیت احزاب نباید نقض کننده این اصول باشد. این ها شروط و چارچوب مصرح در قانون اساسی است. متأسفانه ما در برخی از رسانه ها به ویژه در رسانه های بیگانه، در بعضی موارد یا غالباً ملاحظه می کنیم که در استناد با اصل 26 به شکل اول آن استناد می کنند،یعنی آزادی احزاب و اصلاً به این شروط دقت نمی کنند. در حالی که همین قانون فعلی احزاب نیز در سال 1360 اول انقلاب تشکیل شده، بیشتر ناظر بر این موضوع بوده. یعنی در جهت تأمین و تضمین این شروط این قانون تصویب شده است.

حزب مشارکت ایران اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی اخطار کتبی مورخ 27 مرداد به این حزب داده شد. حتی من در یکی دو مصاحبه به نوعی دوستانه تذکر دادم و اظهار امیدواری کردم که این دوستان مراقب باشند، رفتارشان، فعالیتهایشان، موضع گیریهایشان، تحرکاتشان، از چارچوب قانون عبور نکند.که متأسفانه بعد از این اخطار ،علائم تغییر دیده نشد و کمیسیون مجبور شد مجدداً پرونده این دو حزب را در دستور کار خود قرار دهد، نهایتاً در هفته گذشته، به استناد بندهای الف، یعنی ارتکاب افعالی که به نقض استقلال کشور منجر می شود. بند واو،یعنی ایراد تهمت،افترا و شایعه پراکنی ،نقض وحدت ملی، و بند ح :نقض موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی، به استناد این 5 بند ماده 16 قانون احزاب، احزاب باید از ارتکاب آن ها خودداری کنند و این تصریح قانون است، به استناد این چند بند ، کمیسیون ماده 10 احزاب، حکم به توقیف پروانه فعالیت این دو حزب، یعنی توقیف فعالیتهای این دو حزب به اتفاق آراء رأی دادند و به استناد بند 4 ماده 17 همین قانون مقرر کردند پرونده این حزب با مستنداتی که در اختیار است و مورد بحث و بررسی قرار گرفته برای انحلال حزب ،طبق قانون به مرجع قضایی ارجاع شود.


رادیو گفت و گو: آقای شکوری راد، بفرمایید که دیدگاه شما درباره انحلال حزب مشارکت و صحبتهای آقای مشکینی چیست؟

شکوری راد: من فکر می کنم راجع به این نکاتی که آقای عباس زاده مشکینی گفتند و باید توضیحاتی را خدمتتان عرض کنم . ابتدا اینکه تحلیل ما این است که این برخوردی که با جبهه مشارکت صورت می گیرد ، یک برخورد سیاسی است،نه یک برخورد حقوقی و قانونی که دلایل آن را من خدمت شما عرض می کنم. به هر حال جبهه مشارکت،یک حزب فراگیر منتقد دولت است و از بعد از انتخابات تا حالا مشکلات زیادی برای این حزب ایجاد شده. دبیرکل و تعدادی از افراد شورای مرکزی بازداشت شدند و به طور غیرقانونی با آنها در زندان برخورد شده، علیه حزب کیفرخواست صادر شد و در دادگاه و در صدا و سیما خوانده شد و می دانید که خود دادستانی هم نهایتاً اعلام کردند که انتشار اخبار دادگاهها و جلسات دادگاهها غیرقانونی بوده وجلوی آن را گرفته اند.
ولی با این وجود جبهه مشارکت خویشتنداری کرد. علی رغم همه این قانون شکنی ها تلاش کرده که در چارچوب قانون عمل کند و از حق خود دفاع کند. به همین دلیل من فکر می کنم که چون اراده ای بوده برای اینکه این حزب را از فعالیتی باز دارند و روشهای گذشته مفید فایده واقع نشده و اکنون کمیسیون ماده 10 ، بعد ازحدود10 ماه از این وقایع وارد شده و رفتارهای غیرقانونی گسترده ای با حزب و اعضای جبهه مشارکت صورت گرفته است. از جمله موارد این رفتارهای غیرقانونی که آقای عباس زاده مشکینی مصوب آن بودند، همان اخطار دفعه گذشته ای است که به آن اشاره کردند و در مقدمه این نامه جدیدشان هم به آن استناد شده .

در حالی که شما می دانید اگر مجموعه ای بخواهد به یک کسی اخطار دهد باید آن اخطار مستند باشد. یعنی آنها در آن اخطار باید ذکر می کردند که کدام یک از فعالیتهای جبهه مشارکت مصداق این بندهای ماده 16 قانون احزاب است و ما می توانستیم مراجعه کنیم که آیا واقعاً تخلفی صورت گرفته یا خیر؟

ما از همه مواردی که گفتیم دفاع می کنیم و فکر می کنیم که اینها هیچ کدام تهمت، افترا و شایعه پراکنی نبوده. ما واقعیتهایی را بیان کردیم و به مقتضای اینکه یک حزب باید موضع سیاسی داشته باشد در قبال تحولات جامعه موضع گیری کردیم. ما هیچکدام از اینها را خلاف نمی دانیم و میگوییم کدام یک از این موارد، مورد نظر کمیسیون ماده 10 بوده؟
علاوه بر آن در این نامه جدید هم باز به بندهایی اشاره کردند که باز هیچکدام استنادی ندارد. و مشخص نیست که این مستندات 5 گانه و این بندهایی که آقای عباس زاده مشکینی به آن اشاره کردند استناد آن به چیست؟ کدام یک از فعالیتهای ما مشمول چنین بندهایی بوده که ما باید از آن احتراز می کردیم. ضمن اینکه اینها عناوین کلی هستند و بدانند اگر سند را نشان ندهند، اگر دلیلی برای آن اقامه نکنند، در حقیقت خود تهمت و افترا زده اند و آقای عباس زاده مشکینی باید پاسخگو باشند و ما از کمیسیون ماده 10 احزاب بابت این رفتاری که با جبهه مشارکت داشته و این سوءاستفاده ای که از قدرت به عمل آورده اند برای مقابله بایک حزب حتماً شکایت خواهیم کرد.

به نظرم اتفاقاً در قانون مجازات مدنی است که می گوید ، اگر کسی از مسئولین دولتی از قدرت خود سوءاستفاده کند محدود کردن آزادیهای مردم،و حقوق مردم را از آنها سلب کند، باید مجازات شود و مجازات برای او در قانون تعریف شده. و من فکر می کنم کمیسیون ماده 10 احزاب وزارت کشور، مرتکب تخلف فاحشی شده. همین طور در رابطه با جبهه مشارکت ،که بنده عضو آن هستم و تا آنجایی که اطلاع دارم در رابطه با سازمان مجاهدین انقلاب هم به همین نحو برخورد شده.

من فکر می کنم که اینها رفتارهای سیاسی و از جمله مواردی است که سوءاستفاده از قدرت ،همین است که آقای عباس زاده مشکینی در پایان نامه اخیرشان، نوشته اند که بدیهی است که هر گونه فعالیت جبهه مشارکت تا صدور رأی دادگاه محمل قانونی ندارد.

همین الان من از آقای عباس زاده مشکینی سوال می کنم که این محمل قانونی ندارد یعنی چه؟ یعنی غیرقانونی است یا در قانون ذکر نشده. آنچه که در قانون ذکر نشده به این معنا نیست که کسی از حقی محروم شود. و همانطور که قبلاً هم توسط جبهه مشارکت اعلام شده و در قانون اساسی ، صراحتاً درماده 26 ذکر شده که فعالیت احزاب آزاد است. و آن شرطی هم که ایشان گفتند در مورد داشتن پروانه هیچ گاه گروهها موظف نشدند که برای فعالیت خودشان، پروانه اخذ کنند.

این موضوع در زمان وزارت آقای بشارتی در وزارت کشور مورد توجه وی قرار گرفته بود و همان موقع ایشان اعلام کردند که از نظر وزارت کشور لزوم اخذ پروانه برای احزاب احراز نشده و به همین دلیل مانع فعالیت جامعه روحانیت مبارز و همین طور جامعه مدرسین و در انتخابات دوره قبل ریاست جمهوری،حزب آبادگران که طرفدار کاندیدای خود بودند و فردی که الان رئیس جمهور است ،کاندیدای آنها بوده ، بدون اخذ پروانه فعالیت کردند و در انتخابات اخیر هم، رایحه خوش، خدمت، فعالیت کرده. هیچ کسی تا حالا هیچ مستند قانونی برای اینکه یک حزب برای فعالیتش نیاز به اخذ پروانه دارد ارائه نکرده. اگر آقای عباس زاده مشکینی در جایی از قانون اساسی و قانون احزاب چنین موردی را سراغ دارند همین الان که اسناد در اختیارشان است بیان کنند که به چه استنادی این موضوع را گفتند، جبهه مشارکت را منع کردند و مانع برگزاری کنگره جبهه مشارکت در اسفندماه گذشته شدند؟ آن موقع که هنوز کمیسیون ماده 10 تشکیل جلسه و منعی برای فعالیت جبهه مشارکت نگذاشته بود. به استناد کدام قانون جلوی برگزاری کنگره جبهه مشارکت را گرفتند؟

رفتارهای خلاف قانون کمیسیون ماده 10 احزاب در طی 10 ماه گذشته بسیار زیاد بوده و شما می دانید در عرف بین الملل نمی شود بایک حزب این گونه برخورد کرد که دولتی که با این حزب رقیب است بیاید این گونه اعضای رقیب خود را منحل کند. و یا پروانه آنها راتوقیف کند یا جلوی فعالیت سیاسی آنها را بگیرد. این با هیچ منطق سیاسی سازگار نیست.

رادیو گفت و گو: قبل از اینکه پاسخ آقای مشکینی را بشنویم،اجازه دهید بخشی از صحبتهای آقای رسایی را هم بشنویم. آقای رسایی شما چه تحلیلی دارید از این روند؟

رسایی: واقعیتش من صحبتهای آقای عباس زاده را که شنیدم خیلی مستند ، محکم و منطقی بود و تعجب می کنم از ایشان و دوستانش و آقای سعید حجاریان که به عنوان لیدر و نقطه اوج این حزب به حساب می آمدند، چه در دادگاه و چه بعد از دادگاه که هنوز تا این حد و اندازه مدعی اند.

من سوال می کنم از جناب آقای شکوری راد،ایشان می فرمایند که این حزب یک منتقد دولت بوده و دولت به دلیل این انتقاد برای او مضایقه ایجاد می کند.

فکر می کنم حزب مشارکت سال 77 تأسیس و فعالیت کرده.بعد از انتخابات مجلس هفتم ،مردم از این جریان روی برگرداندند ، به ویژه بعد از روی کار آمدن دولت نهم که هم قوه مجریه و هم قوه مقننه، ترکیبشان از کسانی بوده که حرف این دوستان را قبول نداشتند و اگر دولت می خواست رقیب خود را کنار بزند در طول این شش سال باید این کار را می کرد. چرا این کار در طول این 6 سال اتفاق نیفتاد که این دوستان فعالیت کردند؟ تا مدتی روزنامه و سایت داشتند.ولی هر کجا با این آقایان به صورت قانونی برخورد می شود، ژست حق به جانبی می گیرند.

مردم دارند حقایق را می بینند و امور را رصد می کنند، کاملا در جریان هستند، بنابرهمین هم فعالیت های این آقایان و ادعاهای شان تأثیری در افکار عمومی ندارد،اما اگر کسی که در این کشور نباشد فکر می کند چه اتفاقاتی دارد می افتد.

ایشان می فرمایند دادگاه ، قوه قضائیه ، مجلس ، دولت غیرقانونی است.فقط یک عده از کسانی که دور هم حزب تشکیل دادند، یک دوره 8 ساله قوه مجریه، یک دوره چهار ساله مجلس ششم دستشان بوده، بعد هم انتخابات برقرار کردند، که دراین انتخاباتها هم ،مردم از اینها روی برگرداندند، ولی الان همه را غیرقانونی می دانند.
الان ایشان می فرمایند که اصلاً کمیسیون ماده 10 احزاب حق نداشته ما را منحل کند، رقیب ماست ،چون آقای عباس زاده دارند صحبت می کنند.

آقای شکوری راد، برادر عزیز،در آن کمیسیون از مجلس، از دستگاه قضایی در آن عضوند، از خود احزاب هم در آن نماینده دارند. مگر کمیسیون ماده 10 احزاب فقط دولت است که شما می فرمایید در هیچ کجای دنیا رقیب نمی تواند رقیبش را حذف کند؟ مگر دولت شما را حذف کرده؟ یک کمیسیون است که قانون گذاشته،اگر پایبند به قانون هستید که این احزاب بر اساس این قانون شروع به فعالیت کردند ، اگر این کمیسیون آمد رأی خود را داد و رأی برخلاف نظر شما بود شما باید آنها را متهم کنید؟ کما اینکه در 22 خرداد که مردم رأی دادند بر خلاف نظر شما بود، شما مردم و نظام را متهم کردید و این اتهامات را به خیابانها رساندید، داشتید درگیری داخلی در خیابانها ایجاد می کردید، روزهای اول برخی از کسانی که هنوز از قصه و پشت قضیه اطلاع نداشتند، فکر می کردند شما راست می گویید.که این روز به روز کاهش پیدا کرد. من تعجب می کنم ایشان می فرمایند که الان یک اراده ای بود، برای اینکه جلوی ما را بگیرند .در طول سالهای گذشته نتوانستند،حالا از راه کمیسیون ماده 10 احزاب آمدند ،این کمیسیون بالاخره کمیسیونی است که باید کار خودش را انجام دهد که شما به اخطار ها هم توجه نکردید.

من دوشنبه هم عرض کردم. یک دانش آموزمدرسه را نمی توان به علت اولین تخلف بیرون کنند و باید به او تذکر واخطار دهند و اگر او توجه نکرد به او بگویند از مدرسه برو بیرون. ولی این در چه صورتی است؟ به جرم او هم نگاه می کنند. اگر دانش آموزی در مدرسه بمب گذاشت ، باید مدعی باشد که آقا شما باید قبل از آن به من تذکر می دادید؟ من این تخلف را کردم،باید اول اخطاردهید بعد از آن من را از مدرسه اخراج کنید.

کاری که دوستان شما در طول ایام فتنه بعد از انتخابات کردند و واقعاً یک رأی 40 میلیونی که مایه عزت و افتخار برای این مردم بود و سطح ادبیات ما را در پشت میزهای مذاکره بالا می برد،شما زیر سوال بردید. و البته،7،8،10 ماه طول کشید تا 9 دی تا 22 بهمن سال گذشته که ثابت شد آن ادعایی که این آقایان می کنند با واقعیت تطبیق ندارد و مردم توانستند مجدداً یک مقدار آن آبرویی که پای صندوقها،40 میلیون بدست آورده بودند را برگرداندند و از آن دفاع کردند. من تعجب می کنم ایشان می فرمایند آن چیزهایی که در مورد ما گفتند همه افتراست، یعنی قاضی هم تشخیص نمی دهد؟

من واقعاً خدمت دوستان عرض کردم،گفتم کسانی که پای قضاوت مردم، مدعی دموکراسی و رأی مردم بودند، در آن 8 سالی که امور دست آنها بود، با چماق، آراء مردم، بر سر همه می زدند، خفقان در کشور ایجاد کرده بودند، همان‌ها که رأی مردم را تحمل نکردند،رأی یک قاضی را قطعاً تحمل نمی کنند.

بدیهی است با این نوع ادبیات و صحبتی که ایشان می کنند، خیلی تعجب نمی کنم، چون می بینم اینها رقابت 40 میلیون را که بر اساس قانون اساسی پای صندوق رأی آمدند، این قضاوت 25 میلیون را که رأی اکثریت بود زیر سوال بردند. طبیعی است که الان رأی قاضی را هم زیر سوال می برند. به نظر من اصلاً نباید کسی از این موضوع تعجب کند. من می گویم بیانیه هایی را که صادر کردید مرور کنید. خیلی مستندات پنهانی نمی خواهد، هر چند مستندات پنهان حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب خیلی حقایق را روشن می کند که حتی دستگاههای ذیربط باید آنها را منتشر کنند.نباید این قدر ما مماشات کنیم که این آقایان حق به جانب بیایند و این طور صحبت کنند. همین را هم با همین مستندات آشکار و همین بیانیه هایی که حزب مشارکت در ایام قبل از انتخابات و بعد از انتخابات صادر کرده،واقعاً پایبند به قانون اساسی بوده؟

رادیو گفت و گو:
آقای مشکینی ،آقای شکوری راد دو سوال را مطرح کردند در مورد اخطاری که به این حزب داده شده و نامه ای که هفته گذشته داده شده.بفرمایید چه پاسخی برای آقای شکوری دارید؟

عباس زاده مشکینی: البته حضور شما و مهمانان گرامیتان و همچنین شنوندگان عزیز،چند نکته را عرض می کنم. من از برادر عزیزمان آقای شکوری راد انتظار داشتم وقتی که خبر دعوت از ایشان را برای شرکت در همین گفتگو از طریق رسانه ملی دادند حداقل با یک مشاور حقوقی مشورت می کرد و کاری می کرد موضع گیری ها وادعاهای او با بدیهی ترین مواضع حقوقی منافات نداشته باشد.

از طرف دیگر دوست عزیز من آقای شکوری راد عنایت داشته باشید بلند صحبت کردن، تند صحبت کردن، جو سازی، مظلوم نمایی ،شعار دادن جزء منطق نیست، منطق حقوقی قاعده و رسم دارد، اصولاً باید در برخورد با یک حکم حقوقی، حقوقی برخورد کنیم.

اولاً کما آنکه آقای رسایی فرمودند، تصمیم دولت نیست. تصمیم کمیسیون ماده 10 احزاب، یک عضو او نماینده وزارت کشور ، دو عضو او از قضات باتجربه قوه قضائیه، یکی نماینده دادستان کل کشور و یکی نماینده شخص رئیس قوه قضائیه است. دو نفر هم از نمایندگان مجلس اند. یعنی به تعبیری عصاره افکار عمومی است که نماینده دولت آنجا یک نفر است.

توجه شما را جلب کنم به اینکه، همین قانون احزاب و آئین نامه اجرایی قانون احزاب که با امضاء نخست وزیر وقت ، به عنوان قانون به دولت ابلاغ شده. آیا حضرت عالی که متعلق به جریانی هستید که شعار او قانون گرایی بوده. بالاخره اعتقاد به رعایت قانون دارید یا خیر؟ اگر ما حرف از قانونگرایی می زنیم،این قانون کدام قانون است؟ بالاخره یا قانون ما اساسی است، پایین تر از قانون اساسی ،همین قوانین مصوب مجلس است. و هر کسی هر نهادی باید به همین قوانین مصوب مجلس عمل کند.

آقای شکوری راد فرمودند، ما از دست کمیسیون ماده 10 احزاب شکایت می کنیم، این حق شماست شکایت کنید، طبق همین قانون، شما حق دارید از مصوبات کمیسیون ماده 10 احزاب، به دادگستری شکایت کنید.اما به همین استنادی که شما به خودتان حق می دهید از کمیسیون شکایت کنید در بند سوم ماده 17 همین قانون که به شما حق شکایت داده،به کمیسیون حق داده که یک حزبی را توقیف کند، فرمودید به صورت کلی گفته شده، این دو حزب در کمیسیون ماده 10 احزاب بیش از 500صفحه پرونده دارند، اتهامات، گزارشات،مستندات زیادی در مورد این دو حزب مطرح است ،وقتی کمیسیون را توقیف کرد بعد از آن تقاضای انحلال کرده که جایگاه طرح تقاضای انحلال در قوه قضائیه است.

ما، یعنی کمیسیون ماده 10 احزاب، مستندات و اتهاماتی که متوجه این دو حزب است،طبق قانون وظیفه داریم، به قوه قضائیه بفرستیم. اتهامی که هنوز اثبات نشده را که نمی توانیم آگهی کنیم. ما که نمی توانیم در کاغذ ابلاغ ،500صفحه پرونده و مستندات را به شما تقدیم کنیم.

ماده 22 آئین نامه اجرایی قانون احزاب می گوید که تصمیم بر توقیف و انحلال باید به حزب مورد نظر ابلاغ و در روزنامه های کثیرالانتشار آگهی شود. آیا از داخل این قانون این ماده چنین بر می آید که یک هزار صفحه مستندات در مورد یک مجموعه ای در روزنامه آگهی شود.

ما امیدواریم شما بروید در دادگاه خوب دفاع کنید، اتهاماتی که متوجه شما است، اثبات نشود. ما از خدا می خواهیم ، ما که علاقمند مرگ یک حزب نیستیم. به حمدالله ما در کشور 250 حزب داریم که آزادانه فعالیت می کنند. 248 حزب آنها مشکلی نداشتند،یا به تعبیری رفتارهایشان اگر احتمالاً تخلف یا عبور از قانون بوده ولی در شرایطی بوده که کمیسیون ماده 10 می توانست چشم پوشی کند. امیدوارم شما هم بروید از این اتهامات دفاع کنید و در دادگاه این اتهامات اثبات نشود. اتهاماتی که اثبات نشده ما نمی توانیم در روزنامه بنویسیم و درآگهی به اطلاع عموم برسانیم. ما باید قانون را رعایت کنیم.

از طرف دیگر حزبی که توقیف شده، مثل گواهینامه ای است که توقیف شده،آیا کسی که گواهینامه اش توقیف شده حق ادامه فعالیت دارد؟ آیا وقتی با حکم قضایی، یا با حکم هر ناظری، هر دستگاهی مطب دندانپزشکی توقیف شود، مهر و موم شود، طرف حق دارد برود مهر و موم را بردارد و به کار خود ادامه دهد؟ بالاخره توقیف فعالیت در قانون تعریف دارد وحتی الان که رسانه ملی،این سیاست را نشان می دهد با دوستان مصاحبه می کند؛ به نظر من می شود به عنوان یک تصویر گفت ،حزبی که توقیف می شود به نام آن حزب که نمی شود بیانیه داد، جلسه گذاشت، حتی سخنگو نمی تواند به نام آن حزب، به عنوان سخنگوی حزب بیاید در چنین برنامه ای شرکت کند.

 

منبع ما : http://rajanews.com/detail.asp?id=48795


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در دوشنبه 89/2/6 و ساعت 5:12 عصر | نظرات دیگران()
تکذیب خبرسازی سایت مهاجرانی پیرامون رهبر انقلاب

یک منبع آگاه در واکنش به ادعای سایت عطا الله مهاجرانی ازلندن مبنی بر توقف پیگیری یک پرونده مفاسد اقتصادی با دستور حکومتی رهبر انقلاب، این خبر را جعلی خوانده و هدف آنرا خدشه دار کردن چهره رهبر انقلاب خواند.
به گزارش رجانیوز، تابناک با انتشار این خبر نوشت: در همین باره، سایت موسوم به جنبش راه سبز که با مدیریت اپوزیسیون خارج نشین اداره می‌شود، در خبری مدعی شد که آیت‌الله خامنه‌ای با حکم حکومتی، دستور توقف پیگیری این پرونده را صادر کرده اند و این در حالی است که خبرنگار «تابناک»، پس از پیگیری از منابع آگاه در این باره باخبر شد که این خبر، جعلی و کذب محض بوده و تنها با هدف خدشه‌دار کردن چهره رهبر انقلاب تنظیم شده است.

گفتنی است، این سایت سابقه بسیاری در انتشار اخبار دروغ دارد و پیش از نیز این با ارایه اخباری از این دست، موارد کذبی را به رهبر انقلاب و دیگر شخصیت‌های نظام نسبت داده بود.

 

منبع ما : http://www.rajanews.com/detail.asp?id=48366


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در یکشنبه 89/1/29 و ساعت 7:9 عصر | نظرات دیگران()
مواضع حضرت امام (ره) پیرامون انقلاب فرهنگی در دانشگاه‌ها
مبادا خدای نخواسته دانشگاه مرکز تاخت‌و تاز مخالفین‌نظام شود

با گذشت قریب به 3 دهه از انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها، همچنان بسیاری از مشکلات مراکز آموزش عالی کشور پابرجاست ونزدیک به چهار سال پس از آنکه محمود احمدی نژاد در مسند رئیس دولت نهم در جمع دانشجویان برگزیده کشور از حضور اساتید لیبرال و سکولار در دانشگاه های کشور انتقاد کرده و از دانشجویان خواست تا بر سر رئیس جمهور فریاد بزنند که چرا استاد لیبرال و سکولار در دانشگاه ها حضور دارد، سرانجام این وزیر علوم دولت دهم بود که از لزوم سالم سازی فضای دانشگاه ها از حضور اساتیدی با اعتقادات منحرف سخن به میان آورد.

به گزارش رجانیوز، با این حال مروری بر مواضع حضرت امام (ره) پیرامون انقلاب فرهنگی و اصلاح دانشگاه ها از اساتید و حتی دانشجویان منحرف، نکته ای است که بازخوانی آن در شرایط فعلی راهگشا خواهد بود.

بنابر اسناد موجود، امام خمینی (ره) در تاریخ 26 اسفندماه 63 و در پاسخ به درخواست کتبی اعضای هیات مرکزی گزینش وزارت فرهنگ و آموزش عالی و هیات مرکزی گزینش ستاد و شورای مرکزی پذیرش دانشگاه ها که روند دانشگاه ها را در آن برهه زمانی «نامطلوب و منحرف به سوی شرق و غرب» توصیف می کنند و از «حذف نیروهای مسلمان و متعهد به علت ضعف مدیریت وزارت فرهنگ و آموزش عالی» سخن به میان می آورند، می فرمایند:

«آنچه در گزارش مذکور است، موجب کمال نگرانی است. ما نباید امور دانشگاه ها را یک مطلب عادی فرض کنیم، که دانشگاه ها ممکن است همه چیز انقلاب را به هم بزنند. لازم است در این مسایل رسیدگی جدی شود»

و در ادامه نیز بر گزینش اساتید و حتی دانشجویان تاکید می کنند:«خصوصا راجع به گزینش اساتید و دانشجویان، مقرر دارید مسایل را با کمال دقت پیگیری نمایند که مبادا خدای نخواسته دانشگاه مرکز تاخت و تاز مخالفین نظام جمهوری اسلامی شود» (1)

بنیانگذار کبیر انقلاب در توصیف اهمیت انقلاب فرهنگی و تصفیه منحرفین فکری از دانشگاه ها در 19 آذرماه 64 و در جمع اعضای شورای انقلاب فرهنگی نیز سخنان بسیار مهمی را بیان می دارند:«یک چیزهایی است که حل می شود، مثلا ما جنگ داریم، جنگ چیز مهمی نیست، حل می شود ... اما مساله دانشگاه یک مساله فوق العاده است که این افرادی که از دانشگاه در می آیند یا مخرب یک کشوری هستند یا سازنده آن کشور هستند و در کشور ما یا رو به اسلام می برند کشور ما را یا منحرفش می کنند» (2)

اما یکی از نکاتی که همواره در این زمینه مطرح بوده، طرح شبهه از سوی جریانات خاص سیاسی پیرامون اخراج اساتید به علت طرز تفکر آنهاست. این نکته ای است که هیچ گاه مدنظر امام راحل نبوده و دقیقا در همین راستاست که شهید مطهری نیز در ابتدای انقلاب با مطرح کردن اینکه «مارکسیست هم بیاید به دانشگاه و مارکسیسم درس بدهد» سعی در پاسخگویی به این مسئله را داشتند.

در واقع آنچه که در نظر امام (ره) و دیگر یارانشان همچون شهید مطهری بود، آزاد اندیشی فکری در دانشگاه ها به دور از حواشی و هم چنین «عدم خلط کردن مباحث با یکدیگر» بوده است. امری که متاسفانه پس از انقلاب فرهنگی نیز هیچ گاه در دانشگاه ها به طور مناسب بوقوع نپیوست و به همین علت در بسیاری از دانشگاه های کشور به خصوص در زمینه علوم انسانی، برخی اساتید با نام اسلام به ترویج مباحث غیر اسلامی همچون لیبرالیسم، نئومارکسیسم و حتی سکولاریسم می پردازند و این همان نکته ای است که امام خمینی (ره) در 19 آذرماه 63 نسبت به آن هشدار جدی داده اند:«اجازه ندهند که خارج از دروس موظف خود به صحبت های انحرافی بپردازند» (3)

متاسفانه وضعیت فعلی دانشگاه های سراسر کشور حتی پس از انقلاب فرهنگی نشان می دهد، تعداد قابل توجهی از اساتید رشته های علوم انسانی بدون توجه به موضوع و عنوان اصلی رشته تخصصی خویش، غالبا با طرح مسایلی غیر از آنچه که باید به آن بپردازند تلفیقی اختلاط گونه از مباحث نظری دینی و غیر دینی را مطرح می کنند و این شاید یکی از اصلی ترین آسیب های موجود در فضای علوم انسانی دانشگاه های کشور باشد و اگرچه باید به مشکل مذکور، اصالت دادن به دروس ترجمه ای و غیر بومی را نیز افزود اما در این بین عملکرد قابل تامل ادوار مختلف وزارت علوم در روند جذب و گزینش اساتید عرصه علوم انسانی نیز عاری از اشکال نبوده است.

پس از آغاز حاکمیت دوره دوم خرداد، به تبع ایجاد گفتمان سیاسی غیر بومی و ترجمه ای سکولار در مجامع فکری کشور، فضای دانشگاه ها نیز از این روند بی نصیب نماند و موج اخراج بسیاری از اساتید متعهد و مسلمان از دانشگاه ها و جایگزینی اساتید سکولار و متمایل به غرب در دستور کار قرار گرفت، اما عملکرد وزارت علوم دولت نهم نیز نه تنها بیانگر اقدام مثبتی در جهت اصلاح روند گذشته نبوده است، بلکه علیرغم تاکید همیشگی رییس جمهور جهت اصلاح این ضایعه عطیم فرهنگی در دانشگاه های کشور، در عمل رویه گذشته ادامه یافت.

اما سخنان اخیر کامران دانشجو وزیر علوم دولت دهم اگرچه حاکی از عزمی جدی پیرامون اصلاح مشکل ریشه دار وضعیت علوم انسانی در کشور و هم چنین جذب و گزینش اساتید متعهد است، لکن دغدغه اصلی عملی نشدن گفتارهای وزیر علوم و در عمل ادامه یافتن روند گذشته در این زمینه می باشد.

بدون تردید هر گونه اقدام قاطع و ارزشمند در این زمینه به مذاق بسیاری از افراد و جریاناتی که از اساس با اندیشه دینی در تعارض هستند گران خواهد آمد لکن این همان موضوعی است که امام راحل نیز به کرات بر آن تاکید داشته اند:«دنبال این باشیم که این دانشگاه را خوب درست کنیم، ولی بعدش مورد اهانت هم قرار بگیریم، فحش هم بشنویم، باشد. وقتی تکلیفمان را ادا کردیم، هر کس هر چه می خواهد بگوید» (4)




1. صحیفه امام. ج 19. ص 187
2. صحیفه امام، ج 19، ص 449
3. صحیفه امام، ج 19، ص 111
4. صحیفه امام، ج 13، ص 7

منبع ما : http://rajanews.com/detail.asp?lang_id=&id=46264


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در چهارشنبه 88/12/19 و ساعت 1:44 عصر | نظرات دیگران()
سخنان مهم حسین فدایی پیرامون نقش هاشمی رفسنجانی در حوادث اخیر
دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی گفت: فتنه گری های هشت ماه اخیر علیرغم ادعاهایی که مطرح می شود، ربطی به موضع گیری های انتخابات نداشت؛ ریشه در ستیز این افراد با گفتمان انقلاب اسلامی داشت و از قبل انتخابات برنامه ریزی شده بود.

صدای شیعه :حسین فدایی دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی در نشست سیاسی در شهرک شهید محلاتی به ریشه‌یابی حوادث انتخابات پرداخت و گفت: در دوران مبارزه برای پیروزی انقلاب اسلامی سه جریان مدعی خارج از صفوف مردم وجود داشتند که شامل جریان غربگرا، چپ‌گرا و التقاطی بود که این جریانات در کوران حوادث بعد از انقلاب راه خود را از مردم جدا کردند و در مقابل ملت ایران ایستادند.
این فعال سیاسی اصولگرا تصریح کرد: هر سه جریان مدعی اعتقاد به مبارزه با رژیم طاغوت داشتند اما برای نابودی رژیم به قدرت جهانی متکی بودند و حرفشان این بود که ما به تنهایی زورمان به طاغوت نمی‌رسد.
فدایی ادامه داد: گروه‌های چپگرا با اندیشه سوسیالیستی و رادیکالی برای مبارزه به شوروی متکی بودند و جریان‌های راست به اروپای غربی و احزاب لیبرال و دمکرات گرایش داشتند.
وی افزود: در جریان التقاطی دو تمایل وجود داشت و این گروه‌ها نهایتا به راست و چپ وابستگی داشتند از گروه‌های راستگرا می‌توان جبهه‌ ملی را نام برد و از گروه‌های التقاطی چپ توده‌‌ای‌ها، فدایی خلق و سازمان مجاهدین قرار داشتند.
نماینده مردم تهران در مجلس در ادامه به تبیین جبهه‌ها و گروه‌های مبارز انقلاب اشاره کرد و گفت: در پیروزی انقلاب سه جبهه اصلی وجود داشت که هر کدام به دنبال اهداف خود بودند، جبهه حق که با پشتیبانی حضرت امام در مسیر اسلام به دنبال گفتمان انقلاب بود؛ جبهه باطل که از سردمداران غربی و شرقی تشکیل می‌شدند و خواهان برقراری رژیم سلطنتی بودند و از اساس با حکومت اسلامی مشکل داشتند و جبهه سوم گروه‌ها را تشکیل می‌دادند که مدعی همراهی با انقلاب بودند ولی عملا در مسیر جبهه باطل حرکت می‌کردند.
فدایی نقاط مشترک جبهه مدعی در آستانه انقلاب اسلامی را برشمرد و افزود: جبهه مدعی متشکل از گروه‌های مبارز دوران طاغوت با وجود اختلاف حزبی و ایدوئولوژیکی در نابودی رژیم پهلوی نقاط اشتراک داشتند اما تحلیل این گروه‌ها از نهضت امام این بود که چون مبارزات علمی نیست به بن‌بست خواهد رسید و عملا به راه امام ایمان نداشتند.
وی در ادامه به تحلیل و ریشه‌یابی حوادث بعد از 22 خرداد 88 به پنج نظریه اشاره کرد و افزود: نظریه اول، این حوادث را ناشی از یک بداخلاقی انتخاباتی می‌دانست که مناظره‌های تلویزیونی و فضای باز سیاسی که قبل از انتخابات به وجود آمده بود، علت آن عنوان می‌کرد.
فدایی جنگ قدرت بین جناح‌های سیاسی کشور را نظریه دوم عنوان کرد و گفت: جریان اصلاحات بعد از شکست مفتضحانه در طول انتخابات گذشته، به دنبال جبران شکست بود که تمام نیروهای خود را در این رابطه بسیج کرد.
وی با اشاره به اینکه نظریه سوم عنوان می‌کرد که حوادث بعد از انتخابات یک جنبش اجتماعی بود، افزود: سیاه‌نمایی‌هایی که در رسانه‌های زنجیره ای دوم خرداد با طراحی قبلی علیه دولت بوجود آمد و سخنرانی‌های ضد دولتی کاندیداها در اعتراض به عدالت اجتماعی موجب حرکت مردم برای دستیابی به خواسته‌های به اصطلاح عدالت محور بود.
این نماینده مجلس نظریه چهارم انقلاب را بروز کودتای مخملی و انقلاب رنگین عنوان و تصریح کرد: شکل گیری یک جبهه نفاق داخلی بر علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی که با سیاه‌نمایی‌ها و بهره برداری از تئوری‌های کودتای مخملی‌ در کشورهای مختلف انجام شد، کشورهای بیگانه و رسانه‌های آنها را ترغیب به فروپاشی از درون نظام می‌کرد.
وی نظریه پنجم را فتنه از پیش طراحی شده دانست و اظهار داشت: جریان مخالف با ارائه تحلیل‌های متفاوت سعی داشت که علت و ریشه‌ این حوادث را به جناح رقیب نسبت دهد.
فدایی در ادامه بیان کرد: نیروهای انقلاب با بررسی علل واقعی این جریان و پیشینه تاریخی که از جریان نفاق داشتند حوادث بعد از انتخابات را فتنه قلمداد کردند.
عضو شاخص فراکسیون اصولگرایان مجلس اظهار داشت: فضای غبارآ‌لودی که در جامعه ایجاد شد امکان کشف حقیقت از برخی افراد را گرفت و برخی از خواص با ایجاد تردید، سکوت و تشخیص نادرست بر دامنه فتنه افزودند.
فدایی تصریح کرد: به خلاف نظر برخی از نیروهای انقلاب که اعتقاد داشتند جریان فتنه ریشه ندارد، می توان با واکاوی حوادث تاریخ انقلاب به ریشه اصلی این جریان‌ها رسید که مبانی فکری تمام گروه‌های معاند نظام شامل حزب توده، جبهه ملی، نهضت آزادی، چریک‌های فدایی خلق، پیکار گروه‌های خلقی تجزیه طلب، سلطنت طلب‌ها، بهایی‌ها، مشارکتی‌ها، مجاهدین انقلاب و مجاهدین خلق، با گفتمان انقلاب اسلامی سر ستیز دارند، در حوادث بعد از انتخابات این گروه‌ها به دنبال حذف نظام اسلامی بودند.
دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی اظهار داشت: فتنه گری های هشت ماه اخیر علیرغم ادعاهایی که مطرح می شود، ربطی به موضع گیری های انتخابات نداشت؛ ریشه در ستیز این افراد با انقلاب اسلامی و گفتمان آن داشت. فتنه گری های هشت ماه اخیر از قبل انتخابات برنامه ریزی شده بود.
وی با اشاره به فعالیت‌های مغرضانه جریان معاند نظام در طول دوران حیات دولت نهم گفت: جریان‌های داخلی و خارجی با سیاه‌نمایی در روزنامه‌های زنجیره‌ای علیه رئیس جمهور و دولت نهم توانستند فضای رسانه‌ایی را علیه دولت خدمتگزار به وجود آورند.
نماینده مردم تهران در خانه ملت افزود: در ملاقات‌هایی که در گذشته با آقای هاشمی صورت گرفته این نکته به وی تذکر داد شده بود که مرکز مطالعات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام کانون عناصر لیبرال و معاند نظام شده که این مسئله در آینده نزدیک خطری برای جمهوری اسلامی ایران به وجود می‌آورد.
فدایی در ادامه به فعالیت‌های جریان معاند برای ایجاد فتنه در کشور اشاره کرد و گفت: نیروهای دوم خرداد با همراهی هاشمی رفسنجانی با جوسازی بحث عدم صلاحیت دولت، زیر سؤال بردن خدمات دولت را آشکارا بیان کردند و با طرح وحدت ملی برخی از عناصر مدعی اصولگرایی را به سمت خود کشانده و فضای سیاهی را علیه احمدی‌نژاد ایجاد کردند.
وی تصریح کرد: حجاریان در اردیبهشت 88 به این نکته اشاره کرد که اصلاحات برای تداوم احتیاج به دادن خون دارد. و اصلاح طلبان می گفتند که برای تحقق آن با ادعای تقلب،انتخابات را به سمتی بکشانیم که فضای سیاسی جامعه دچار آشوب شود.
عضو شاخص فراکسیون اصولگرایان مجلس اظهار داشت: مصطفی تاج‌زاده از مشاوران موسوی که خود یکی از عوامل فتنه در جریان انتخابات بود با ارائه این تحلیل که موسوی در انتخابات شکست خواهد خورد نافرمانی مدنی را بهترین راه برای اصل نظام اسلامی دانسته بود.
فدایی ادامه داد: حرکات جریان دوم خرداد در طول حوادث انتخابات به گونه‌ای شکل گرفت که همسر یکی از شخصیت ها با اذعان به اینکه اگر موسوی در انتخابات پیروز نشود حتماً تقلب در انتخابات بوده است، مردم را تشویق به اعتراض خیابانی کرد.
وی خاطرنشان کرد: در روز یکشنبه بعد از انتخابات در جلسه‌ای که سران اصلاحات با هاشمی داشتند، کف خواسته‌های موسوی ابطال انتخابات بود.
این فعال سیاسی اصولگرا خاطرنشان کرد: جریان دوم خرداد با ایجاد فضای آشوب و التهاب‌آفرینی سعی در ضربه زدن به اعتبار 30 ساله نظام داشت که با بصیرت و آگاهی مقام معظم رهبری و توده های میلیونی مردم و حماسه های نهم دی و 22 بهمن 88 جریان نفاق دچار شکست بیشتر شد.

 نوشته شده توسط گروه خبری روز در جمعه 88/11/30 و ساعت 11:34 صبح | نظرات دیگران()
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کانال تلگرامی اخبار ( یارانه و اخبار جدید )
یارانه مهر واریز شد/ایرانیها 280هزار میلیارد تومان یارانه گرفتند
بازگشایی پایگاه اطلاعاتی آمار طی یک هفته آینده
اطلاعیه شماره 7 ستاد هدفمندی یارانه ها منتشر شد
پرداخت 40 هزارو 500 تومان یارانه اسفند ماه
عناوینی از سایت دولت
نتایج هفته اول اجرای قانون هدفمندی یارانهها
تصویب نرخهای جدید حمل و نقل
قیمت مصوب انواع نان
قیمت پله های 7 گانه مصارف برق
میزان سهمیه و قیمتهای جدید بنزین و گازوئیل و گاز خودرو
تعرفه های جدید گاز
فروشگاه اینترنتی شما
آغاز به کار سامانه جمع آوری اطلاعات اقتصادی خانوار از اول آذر ما
دفاع از قرآن
[همه عناوین(3262)][عناوین آرشیوشده]

بالا

طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

بالا