1- برای یک عدد «حسین» با شکایت مدعی العموم پروندهای در دادسرا تشکیل میشود. حسین مذکور دو عدد وکیل زبردست استخدام میکند تا از خود دفاع کند. پرونده به دادگاه میرود و حسین مذکور محکوم میشود. با اعتراض وکلای حسین مذکور، پرونده به دادگاه تجدید نظر میرود. قاضی دادگاه تجدید نظر نیز پس از ملاحظه لایحهی وکلای زبردست حسین مذکور، مجددا حکم دادگاه بدوی را - که شامل یک سال حبس است تایید میکند. حسین مذکور صبح روز پنجشنبه 28 اسفند بازداشت و روانه زندان میشود. صبح روز بعد مقامات دستگاه قضایی «صرفا با توجه به امور انسانی»! تصمیم میگیرند به حسین مذکور 1? روز مرخصی از زندان اعطا کنند تا با توجه به مشقت و سختی حضور 2? ساعته نامبرده در زندان، حسین مذکور بتواند در ایام نوروز از لذت حضور در کنار «خانواده محترم» بهرهمند باشد!
2- یک «حسین دیگر» بدون شکایت هیچ مقام حقیقی یا حقوقی بازداشت میشود. تا چند هفته اصولا کسی خبر ندارد آیا آن حسین بازداشت شده یا گم شده یا افتاده در جوی آب و یا چیز دیگر. نه ملاقاتی داده میشود، نه پروندهای تشکیل میشود، نه اتهامی اعلام میشود، و نه اجازه اختیار وکیل داده میشود. بعد از چند ماه شایعات مختلف درباره اتهام «حسین دیگر» طرح میشود. یکبار اتهام او «توهین به مقدسات» اعلام میشود اما چند ماه میگذرد و پروندهای تشکیل نمیشود. انتخاباتی برگزار میشود و در پی آن آشوب و فتنه و اغتشاش کشور را فرا میگیرد. عدهای بازداشت میشوند. در جریان محاکمه آن عده، این «حسین دیگر» نیز تلویحا به متهم به «جاسوسی» میشود. چند ماه میگذرد. به پرونده بسیاری از افراد حاضر در آن دادگاه رسیدگی میشود. برخی محکوم به زندان میشوند. برخی همچنان در بازداشت به سر میبرند. ایام نوروز فرا میرسد. دستگاه قضا «صرفا با توجه به امور انسانی» تعداد زیادی از افرادی که متهم به فتنهگری و آشوب و تشویش اذهان و تبلیغ علیه نظام شدهاند را آزاد میکند یا به آنها مرخصی میدهد تا ایام نوروز را نزد خانوادههای خود باشند. اما آن «حسین دیگر» همچنان در زندان است. تعداد روزهای زندان او از مرز ?00 هم میگذرد و هنوز خانوادهاش نه میدانند او کجا است، نه میدانند اتهامش چیست و نه میتوانند برای او وکیل بگیرند.
3- واقعا تفاوت آن «حسین مذکور» و این «حسین دیگر» چیست؟ پاسخ چندان دشوار نیست: «قدرت». چرا به سیاستمداران و روزنامهنگاران صاحبنام اصلاحطلب که نقش کلیدی در حوادث پس از انتخابات داشتهاند مرخصی داده میشود ولی به «حسین دیگر» مرخصی داده نمیشود؟ شاید پاسخ این باشد: آنها در بازی قدرت و خصوصا در مقابله با «مشکلی» به نام «احمدینژاد» میتوانند در آینده برای برخیها «مفید» باشند. خصوصا که الان دیگر صلاحیت حضور رسمی در میدان قدرت را از دست دادهاند و نرخشان در بازار سیاست پایین است. اینها میتوانند برای برخی اصولگرایان همان فایدهای را داشته باشند که نهضت آزادی برای جریان «چپ خط امامی» در عصر اصلاحات داشت. اما از آن «حسین دیگر» در این راستا کمکی بر نمیآید. به ویژه آنکه ظاهرا برخی او را در زندان دیدهاند و خبر دادهاند که او «همچنان بر سر عقاید خود ایستاده است [و] همچنان از احمدینژاد دفاع میکند». لذا آزاد کردن او - و حتی مرخصی دادن به او - در این شرایط اصلا «مفید» نیست. چه رسد به اینکه مانند مرخصی دادن به آن «حسین مذکور» امری «انسانی» باشد!
1) گاهی فکر میکنم که اگر ? سال بعد از ریاست جمهوری شخصی مانند محمود احمدینژاد و خصوصا در روزگار «پسا- 9 دی» و «پسا - 22 بهمن» - یعنی دورانی که برخی «خانوادههای محترم» ظاهرا در حضیض اعتبار و نفوذ هستند - باز هم آنها از چنین قدرتی برای بالا و پایین کردن قانون و عدالت برخوردارند، پس در روزگار صدرنشینی خودشان یا شرکای اصلاحطلب شان، بر این مملکت چه میرفته است؟
2) مادر حسین درخشان چند روز قبل نامهی تأملبرانگیزی خطاب به «قاضی القضات» نوشته و از دستگاه زیر نظر او شکایت به «قاضی الحاجات» برده است:
حضرت آیتالله آملی لاریجانی با سلام واحترام
من، مادر حسین درخشان، به حضور شما عرض کوتاهی دارم. دومین عید دربند بودن حسین ما در حالی رقم میخورد که هنوز از شرح اتهامات او بیاطلاعیم، نمیدانیم قرار است در چه تاریخی و در کجا پرونده او به کدام دادگاه تقدیم شود و تا کی قرار است دامنه وعدههای مکرر مسوولان قضایی در محیط صبر و حوصله ما وسعت بگیرد.
جناب قاضیالقضات من از بیتوجهیهای مکرر دستگاه تحتالامر شما به قاضیالحاجات شکایت میبرم. دعا میکنم هیچگاه خانوادهای، حتی خانواده مسوولانی که اینقدر در مشخصشدن تکلیف مردم اهمال میکنند و تقصیر دارند، هرگز اینچنین به بیپناهی ما دچار نشوند.
? ماه است در تمام رسانهها اعلام میکنید کسانی را که قصد براندازی نظام را داشتهاند دستگیر کردهاید. شب عید که میشود، همه آنهایی را که عاملان اصلی فتنه میخوانید آزاد میکنید، اما حسین درخشان هنوز از نظر شما مستحق آزادی نیست! چرا؟ چون از کسانی که میفرمایید براندازند جرمش سنگینتر بوده؟! چون به دامن وطن با پای خودش بازگشته؟! چون از نظر دشمنان، حامی نظام و دولت اسلامی بوده؟! چرا؟
بیش از ??? روز است حسین در زندان شماست. و ما بیرون زندان «هر روز» منتظرش بودهایم. چون شما هر روز به ما وعدهای جدید دادهاید. اگر از خانواده ما حق آزادی فرزندمان را برای عید دوم هم ندادید، قضاوتش با خدا و وعده ما به روز حساب. لااقل این را بگویید که حسین و ما قرار است چند روز، چند ماه و یا احیانا چند سال دیگر در این بلاتکلیفی بمانیم؟ نظام اسلامی که قرار است پناه شهروندان باشد، از عذاب کشیدن یک خانواده منتظر چه سودی عایدش میشود؟
2?/12/1388
3) فرا رسیدن عید نوروز و سال نو را به همه دوستان و آشنایان - اعم از دیده و نادیده - تبریک میگویم. از همهی خوانندگان این وبلاگ هم به خاطر لطف و توجهشان به سیاهمشقهای بنده در این سالی که گذشت تشکر می کنم. به ویژه از آنهایی که با کامنتهای انتقادی خود نقصها، خطاها و لغزشهای مرا یادآور شدند.
?) نوشتهی قبلی این وبلاگ - همانگونه که پیشبینی می کردم - واکنشهای مختلفی به همراه داشت. اگرچه کمیت و کیفیت واکنشهای مثبت بسیار فراتر از حد انتظارم بود - از یک روحانی فاضل و استاد تاریخ در دانشگاه اصفهان گرفته تا گردانندگان نشریهی بسیج دانشجویی دانشگاه تهران - اما برخی دوستان نیز از من انتقاد و گلایه کردند، به ویژه به دلیل ارائه تصویری از حضرت امام در آن مطلب، که از نظر آنها صحیح یا روا نبود. به هر حال دوست دارم در ابتدای سال نو به شخصیت آن بزرگمرد تاریخ دوباره ادای احترامی کرده باشم. لذا این نوشته را با نقل جملاتی طلایی از ایشان به پایان میبرم:
«خدای متعال میداند که من نسبت به آخوندهای فاسد آنقدر شدید هستم که نسبت به سایر مردم نیستم. ساواکی پیش من محترمتر است از آخوند فاسد [...] آنقدر صدمهای که اسلام از یک آخوند فاسد میخورد از محمدرضا نمی خورد. در روایات هست که آخوند فاسد و ملای فاسد در جهنم از بوی تعفنش اهل جهنم در عذاب هستند. در این دنیا هم از بوی تعفن بعض از آخوندهای فاسد، دنیا در عذاب است. ما طرفداری از عمامه نمیکنیم. ما طرفداری از اسلام میکنیم. این اسلام پیش شما باشد معظم هستید. پیش هرکس باشد معظم است.» (صحیفه نور، ج10، ص 280-279).