گروه خبری روز - خبر روز
در شرافت دانش همین بـس که کسی هم که آن را نیک نمی داند ادعایش می کند و هرگاه به آن منسوب گردد شادمان می شود . [امام علی علیه السلام]
امروز: یکشنبه 03 بهمن 28

هشدار آیت‌الله مکارم شیرازی به بانک‌ها:
کارمزد بیش از چهار درصد و جریمه دیرکرد رباخواری است

کارمزد بیش از چهار درصد رباخواری است، این اسم عوض کردن است وگرنه همان رباخواری است.

 

حضرت آیت‌الله مکارم شیرازی در دیدار شماری از مسؤولان مؤسسه مالی و اعتباری مهر، نسبت به دریافت کارمزدهای کلان هشدار داد و گفت: کارمزد بیش از چهار درصد رباخواری است، این اسم عوض کردن است وگرنه همان رباخواری است.
به گزارش رسا، حضرت آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی از مراجع تقلید، شب گذشته، هفتم اردیبهشت ماه در دیدار شماری از مسؤولان شعب مؤسسه مالی و اعتباری مهر گفت: نظام اقتصادی و مساله بانک ها و مراکز مالی در دنیای امروز یک ضرورت است.

وی اظهار داشت: امروز با گسترش اقتصاد و توسعه مبادلات و بالا رفتن حجم داد و ستدها آن نظام سابق امکان پذیر نیست، باید مراکز مالی وجود باشد که در واقع صندوق ذخیره مردم باشند و از این طریق مردم بتوانند فعالیت های اقتصادی خود را ادامه دهند و خود آن مراکز هم بتوانند به وسیله اموال مردم فعالیت‌های اقتصادی مطلوبی داشته باشند.

این مرجع تقلید در ادامه به تفاوت نظام بانکداری اسلامی و غربی پرداخت و افزود: تفاوتی که ما با دنیای غرب داریم عمدتا در یک چیز است؛ زیرا آن ها ادعا می کنند بانکداری هیچ نیازی به فعالیت‌های اقتصادی ندارد و براساس ربا خواری و سود پول مردم اداره می‌شود؛ در حالی که ما می گوییم تمام بانک ها باید تبدیل به یک مرکز فعال اقتصادی شود، نه اینکه پول مردم را به دیگری بدهند و سود بگیرند این مصداق واضح ربا و لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِل‏ خواهد بود.

وی ادامه داد: میان مکتب اسلام و غرب بسیار تفاوت وجود دارد؛ زیرا در مکتب غرب عده ای بی دلیل ثروتمند می شوند و عده ای بی دلیل برخاک سیاه می نشینند؛ اما در مکتب اسلام همه باهم باید رشد اقتصادی داشته و مراکز مالی تبدیل به مراکز فعال سرمایه گذاری و اقتصادی ‌شوند.

حضرت آیت الله مکارم شیرازی افزود: عده‌ای غرب زده می گویند«نمی‌توان بانک‌ها را به شکل اسلامی اداره کرد و باید اسم بانکداری اسلامی بر بانک‌ها گذاشت؛ ولی باید همچون برنامه و سیاست بانکداری غربی عمل کرد و مردم فاکتورهای قلابی بیاورند و بانک راضی شود و به آن ها سود بدهد، تنها صورت کار را عوض کنیم و ماهیت همان راه‌کار غربی باشد؛ زیرا راه چاره ای غیر از اینها نیست»؛ در حالی که ما اینگونه تفکرات را بی اساس می‌دانیم ما یقین داریم اگر طبق عقود اسلامی فعالیت مالی و بانکداری داشته باشیم، پیشرفت اقتصادی بسیار خوبی خواهیم داشت و هرگز فاصله طبقاتی در کشورهای اسلامی پیدا نخواهد شد. ما با مسؤولان بانکی و مالی اعتباری دربارة فاکتورهای قلابی صحبت کرده ایم و آن ها وعده‌ داده اند جلوگیری کنند؛ ولی تاکنون شکایت مردم باقی است.

وی در ادامه تصریح کرد: گاهی دیده می شود بانک‌ها و مؤسسات مالی و اعتباری نام کارمزد بر روی سودهای کلان خود می گذارند و می گویند ما 26 درصد کارمزد می گیریم.

این مدرس خارج فقه حوزه علمیه قم با هشدار جدی نسبت به دریافت کارمزدهای کلان گفت: کارمزد بیش از چهار درصد رباخواری است، این اسم عوض کردن است وگرنه همان رباخواری است؛ و اگر کارمزد که از چهار درصد بیشتر شود باید تحت عقود اسلامی همچون مضاربه و اجاره به قصد تملیک و امثال آن صورت گیرد و این مساله باید با جدیت پیگیری شود اداره پرسنل صندوق ها با چهاردرصد کاملاً ممکن است.

وی تصریح کرد: مسؤولان بانک‌ها و مؤسسات اعتباری به کارمندان خود آموزش‌های لازم را در خصوص بانکداری اسلامی ارائه دهند که فاکتورها صوری را دنبال نکنند نباید بانکداری اسلامی در کشور به این شکل اداره شود؛ و از همه بدتر اینکه برخی مؤسسات مالی اعتبای نام اسلامی و ائمه را هم بر آن می گذارند و این گونه داد و ستدها در آن‌ها وجود دارد که به نام ائمه لطمه می زند.

این مرجع تقلید همچنین خواستار رعایت عدالت در بانک‌ها شد و تاکید کرد: باید حق عدالت و انصاف را در بانک‌ها رعایت کرد، نه اینکه سرمایه های کلان بیندوزند و ساختمانهای سر به فلک کشیده تهیه کنند.

وی در بخش دیگری از سخنان خود به موضوع جریمه دیرکرد بانک‌ها اشاره کرد و اظهار داشت: جریمه های دیرکرد از نظر شرعی صورت صحیحی ندارد، جریمه دیرکرد رباست، کسانی که توانایی پرداخت وام را دارند و نمی پردازند باید تعزیر و جریمه شوند؛ ولی حاکم شرعی می توانند جریمه کند و این جریمه باید به بیت المال تعلق دارد دلیل این که تعزیزات به صندوق دولت برمی‌گردد و گرنه بانک‌ها نمی توانند تعزیر کنند و جریمه دیرکرد از مردم بگیرند.

این مفسر قرآن کریم یادآور شد: البته باید کاری کرد مردم نیز بدهی‌ها خودشان را به موقع بپردازند و تعلل در آن گناه است و اگر مردم بدهی‌های خود را به موقع نپردازند بانک‌ها با مشکل مواجه می‌شوند؛ باید راه کاری یافت که نه جریمه‌ای وجود داشته باشد و نه تاخیری در ادای دین.



  انتهای خبر / پایگاه اطلاع رسانی جوان / کد خبر 291886

 

منبع ما : http://www.javanonline.ir/Nsite/FullStory/?Id=291886

 

 


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در پنج شنبه 89/2/9 و ساعت 6:10 عصر | نظرات دیگران()

اختصاصی"جوان آنلاین"
دلیل بازگشت دوباره مجرمان مخملی به زندان

فرد مزبور در جلسات خود بر احیای مجدد جریان فتنه تاکید کرده است!

 

یکی از زندانیان آزاد شده که این روزها به شیوه دیسک کمر درمانی! برای عدم بازگشت به زندان متوسل شده،ضمن نقض تعهد خود درجلسات متعدد تشکل خود و سایر جریانات تندرو جریان فتنه شرکت کرده بود.
به گزارش«جوان آنلاین»،در حالی فرد مزبور تعهد داده بود در جلسات تشکل شرکت نجسته و مواضع رادیکال اتخاذ نکند وی با نقض این تعهد بر ادامه رفتارهای ساختار شکنانه اصرار کرده است.
گفتنی است تشکل فرد یاد شده از محورهای اصلی حوادث بعد از انتخابات بوده و مواضعی بر خلاف اندیشه های امام (ره) را نیز حتی ظهور و بروز داده بود.
در همین حال گفته می شود فرد مزبوردر جلسات خود بر احیای مجدد جریان فتنه تاکید کرده و گفته است،جنبش زنده است ،چون کشته و شهیده داده است!.ما باید ادامه فعالیت های سال 88 را پی بگیریم.
این اظهارات در حالی مطرح می شود که دو نگاه در خصوص اظهارات فرد یاد شده مطرح است.دیدگاه اول معتقد است وی با نظام معامله کرده و سعی دارد با رادیکال کردن فضا زمینه برخورد جدی تر با جریان فتنه را فراهم آورد.و تمامی فرآیند آزادی،بیماری و حتی بازگشت وی به زندان یک سناریو تنظیم شده است.
طیف دیگر اما معتقدند،که این افراد تغییر خاصی نکرده و تنها به علت نفاق در بازداشتگاه بحث هایی را مطرح کرده و در بیرون زندان به دنبال همان برنامه براندازی خود هستند.به باور این طیف بازگرداندن فرد یاد شده به زندان در همین راستا قابل ارزیابی است و توسل وی به شیوه دیسک درمانی نیز موید این نظریه می باشد.به هرحال با توجه به هر دو نظریه به جاست نهادهای امنیتی ذیربط با هوش وذکاوت بیشتری به این افراد و عملکرد آنها نظر داشته باشند.




  انتهای خبر / پایگاه اطلاع رسانی جوان / کد خبر 291634

 

منبع ما : http://www.javanonline.ir/Nsite/FullStory/Default.aspx?Id=291634


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در پنج شنبه 89/2/9 و ساعت 6:9 عصر | نظرات دیگران()
جزییات آزمون استخدامی آموزش و پرورش
شرایط عمومی و اختصاصی، تاریخ و نحوه ثبت نام، مواد امتحانی و زمان توزیع کارت آزمون استخدام 40 هزار نفری وزارت آموزش و پرورش اعلام شد.

به گزارش خبرگزاری مهر، به منظور تأمین نیروی انسانی مورد نیاز آموزش و پرورش طبق مفاد قوانین و مقررات بویژه قانون مدیرتی خدمات کشوری و در چارچوب دستور العمل نحوه برگزاری امتحان عمومی و تخصصی افراد واجد شرایط را به استناد مجوز استخدامی شماره 3943/200 مورخ هشتم اردیبهشت 1389 ، معاونت توسعه مدیریت و سرمایه انسانی ریاست جمهوری از طریق برگزاری آزمون توانمندیهای عمومی، علمی، مهارتی و تخصصی، مصاحبه تخصصی، آزمون عملی ( حسب مورد ) و طی مراحل گزینش و طی دوره کارآموزی، مهارتی و توجیهی مربوطه به شرح ذیل استخدام می کند.

 شرایط عمومی و اختصاصی برای ثبت نام

 تابعیت نظام جمهوری اسلامی ایران، اعتقاد و التزام عملی  به مبانی نظام جمهوری اسلامی ایران، اعتقاد و التزام عملی به اسلام و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه، تدین به دین مبین اسلام یا یکی از ادیان رسمی کشور مصرح در قانون اساسی، داشتن کارت پایان خدمت وظیفه عمومی یا معافیت دائم از خدمت،عدم اتهام و محکومیت به فساد اخلاقی و اعتیاد به دخانیات و مواد مخدر و عدم سابقه محکومیت جزایی موثر از برخی از شرایط شرکت در آزمون استخدامی آموزش و پرورش است.

همچنین داشتن سلامت جسمانی و روانی وتوانایی اشتغال، نداشتن منع استخدام در دستگاههای دولتی به موجب آراء مراجع قانونی

از دیگر شرایط شرکت در این آزمون است. ضمن اینکه داوطلبان استخدام نباید مستخدم رسمی، ثابت و پیمانی سایر دستگاههای دولتی و یا بازخرید خدمت باشند.

شرایط اختصاصی استخدام

دارا بودن مدرک تحصیلی دانشگاهی معتبر و حوزوی سطح دو و بالاتر( با تأیید شورای حوزه علمیه قم ) در رشته های تحصیلی مرتبط با رشته شغلی مورد تقاضای استخدام، حداقل سن20 سال تمام و حداکثر سن 35 سال تمام برای دارندگان مدرک تحصیلی کاردانی، کارشناسی و کارشناسی ارشد تا تاریخ انتشار آگهی استخدام و معادل حوزوی نیز به همین ترتیب است. تبصره: موارد ذیل به شرط تائیدیه های معتبر به حداکثر سن مقرر دراین بند اضافه می شود.

1. داوطلبانی که در جبهه های نبردحق علیه باطل(ازتاریخ 31/6/1359 لغایت 29/5/1367) به طور داوطلبانه خدمت  کرده اند به میزان مدت حضور در جبهه های  نبرد حق علیه باطل.

2. افراد خانواده معظم شهدا،آزادگان، مفقودالاثرها شامل: همسر، فرزندان، پدر، مادر، خواهر و برادر تا میزان پنج سال.

3. آزادگان و فرزندان شهداء و جانبازان 25% و بالاتر از شرط حداکثر سن معاف می باشند.

4.قوانین و مقررات مربوط به ایثارگران و خانواده معظم شهداء اعمال می گردد.

5. قوانین و مقررات حاکم بر امور استخدامی در خصوص دیگر اقشار از جمله افراد بومی نیز حسب مورد اعمال می گردد.

6.دانشجویان ودارندگان مدارک تحصیلی پایین تر و بالاتر ازمقاطع تحصیلی اعلام شده در شرایط احراز مشاغل مورد اشاره و همچنین دارندگان  مدارک معادل حق ثبت نام و شرکت در آزمون را ندارند و به مدارک ارسالی آنان به هیچ وجه ترتیب اثر داده نخواهد شد.

7. چنانچه درهرمرحله از مراحل آزمون و جذب (حتی پس از قبولی نهایی وصدور حکم استخدام ) محرز شود داوطلب اطلاعات و مدارک خلاف واقع داده یا فاقد شرایط مندرج در آگهی است،محروم و قبولی آنان کان لم یکن تلقی خواهد شد و در صورت صدور، حکم­استخدامی آنها لغو و بلا اثر می­شود وهیچگونه حق اعتراضی نخواهد داشت.

8. مدارک تحصیلی فارغ التحصیلان دانشگاه آزاد اسلامی در صورت پذیرفته شدن در آزمون (حداکثر 2 ماه پس از اعلام نتیجه ) بایستی به تائید سازمان مرکزی دانشگاه مذکور برسد.

9.استخدام افراد واجد شرایط از محل این مجوز صرفاً در تعداد / جنسیت و مناطق جغرافیایی مشروحه دراین آگهی بوده و اینگونه افراد حق نقل وانتقال وجابجایی به مناطق دیگر را نخواهند داشت.

 تاریخ ثبت نام

ثبت نام از روز  یکشنبه مورخ دوازدهم اردیبهشت  لغایت روز یکشنبه نوزدهم همان ماه از طریق پایگاه اینترنتی مرکز سنجش آموزش و پرورش به نشانی http://Aee.medu.ir و با استفاده ازکارت رمز صورت می گیرد.

براساس این گزارش، این مهلت به هیچ عنوان قابل تمدید نیست. برای تهیه کارت رمز لازم است داوطلبان در تاریخ های ذکر شده با همراه داشتن اصل فیش واریزی به مبلغ پنج هزار تومان به حساب جاری 980 خزانه نزد بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران قابل پرداخت در تمامی شعب بانک ملی به عنوان حق شرکت در آزمون های استخدامی که درمهلت مقرر فوق الذکر واریز شده است، در ساعات اداری به کارگزینی یکی از ادارات آموزش وپرورش شهرستانها، نواحی و مناطق کشور مراجعه و کارت رمز مربوط را دریافت نمایند.

 ایثارگران ازپرداخت 50 درصد مبلغ مذکور و فرزندان شاهد و فرزندان جانبازان 25 درصد و بالاتر از پرداخت کل هزینه ثبت نام  معاف می‌باشند. مبلغ واریزی حق شرکت در آزمون به هیچ عنوان قابل استرداد نمی باشد.

نحوه ثبت نام در آزمون

ورود به پایگاه مرکز سنجش آموزش وپرورش به نشانی : //Aee.medu.ir :http  (براساس کد رمز خریداری شده ازکارگزینی مناطق آموزش و پرورش)  و تکمیل فرم الکترونیکی استخدام پیمانی و قراردادن فایل عکس در محل مورد نظر در فرم  مذکور ودریافت کد رهگیری جهت صدور کارت ورود به جلسه آزمون واعلام نتایج.

 چنانچه داوطلبی مراحل ثبت نام را به طور کامل انجام نداده و کد رهگیری دریافت نکند هیچگونه حقی برای شرکت درآزمون نخواهد داشت و کارت ورود به جلسه برای وی صادر نمی شود.

 نحوه برگزاری آزمون و پذیرش داوطلبان

آزمون استخدامی در دو مرحله برگزار می شود . مرحله اول شامل سؤالات عمومی وسؤالات تخصصی مرتبط با رشته شغلی است و داوطلبانی که حداقل 60 درصد نمره آزمون عمومی  این مرحله را کسب کنند تا سقف سه برابر ظرفیت استخدام براساس اولویت نمره برتر تخصصی به مرحله دوم آزمون  معرفی خواهند شد .

 مواد آزمون مرحله اول(عمومی وتخصصی)

  سوالات عمومی شامل  زبان و ادبیات فارسی، معارف اسلامی‌، زبان انگلیسی عمومی ـ اطلاعات سیاسی و اجتماعی و مبانی قانونی، فناوری اطلاعات، ریاضی و آمار مقدماتی که به­تعداد 100 سوال چهار گزینه ای (بااعمال نمره منفی برای پاسخ غلط ) طراحی خواهد شد.

 تبصره : اقلیت های دینی ازپاسخگویی به معارف اسلامی معاف بوده وامتیاز آن در سایر مواد آزمون توزیع می شود .

 سوالات تخصصی شامل حداقل 40 سوال مرتبط با رشته شغلی است.

 مواد آزمون مرحله دوم(تخصصی مرتبط با مهارت‌های معلمی و آزمون های عملی و مهارتی )

پس از اعلام نتایج مرحله اول اعلام خواهد شد و دیگر مراحل جذب مانند دوره توجیهی، آموزشی، مهارتی و کارآموزی و طی مراحل گزینش ( توسط هیأت عالی گزینش ) نیز متعاقباً اعلام می گردد.

 زمان و چگونگی  توزیع کارت ورود به جلسه آزمون

 کارت ورود به جلسه آزمون مرحله اول  از روز شنبه یکم خرداد 1389  لغایت سه شنبه مورخ چهارم خرداد  ازطریق ورود (بااستفاده ازکد رهگیری) به پایگاه اینترنتی مرکز سنجش آموزش و پرورش به نشانی : http://Aee.medu.ir  قابل دریافت است. نام ونشانی محل برگزاری آزمون درکارت ورود به جلسه درج گردیده است .

 زمان برگزاری آزمون مرحله اول

زمان برگزاری آزمون مرحله اول  بعد ازظهر جمعه هفتم خرداد ماه 1389 است.

همچنین زمان و نحوه برگزاری آزمون مرحله دوم که مربوط به آزمون سؤالات تخصصی مرتبط با مهارتهای معلمی و روش تدریس می­باشد بعد از اعلام نتایج آزمون مرحله اول به اطلاع پذیرفته شدگان خواهد رسید.

 نوشته شده توسط گروه خبری روز در پنج شنبه 89/2/9 و ساعت 4:25 عصر | نظرات دیگران()
ترفند شیطانی جندالله، برای فرار از بدنامی

گروهک جندالله که پس از دستگیری سرکرده­اش، عبدالمالک ریگی در معرض نابودی قرار گرفته است و تعداد زیادی از اعضای آن از دستگاه قضایی کشور تقاضای امان­نامه کرده­اند؛ در بیانیه جدیدی اعلام کرده است که یک گروه تروریستی جدید به نام "لشکر مالکی" تشکیل شده است و اعضای آن را جوانانی تشکیل داده­اند که درصدد گرفتن انتقام رهبر دستگیر شده گروهک جندالله از جمهوری اسلامی ایران می باشند.

به گزارش زاهدان پرس، جندالله در ادامه این بیانیه مدعی شد؛ این گروهک تازه تشکیل یافته هیچ ارتباطی با جندالله ندارد و لشکر مالکی به صورت مستقل از جندالله عمل می­کند.

جندالله، مکان استقرار این گروهک را هم در کوه­های بلوچستان ایران تعیین کرد و گفت که تشکیل این گروهک واکنشی به دستگیری ریگی بوده است.

این در حالی است که بنا بر گفته­های یک مقام­ امنیتی به خبرنگار زاهدان پرس، گروهکی به نام "لشکر مالکی" اساسا تشکیل نشده است و چنین گروهکی زاییده تخیلات گردانندگان جندالله است.

اما نکته مهمی که جندالله در این بیانیه بر آن تاکید کرده است، کشتار مردم بی دفاع و غیر نظامی (شیعه) در آینده به عنوان دستور العمل لشکر مالکی می­باشد و آن را نتیجه طبیعی دستگیری ریگی بیان می­کند.

به نظر برخی از تحلیل گران امنیتی، از آن جایی که تشکیل چنین گروهی اساسا کذب است؛ به نظر می­رسد که جندالله در صدد است تا ترورهای کور خود را که در آن مردم بی دفاع و غیر نظامی به شهادت می ­رسند را به نام لشکر مالکی انجام دهد تا از بدنامی و تنفر حاصل از این آدم کشی­ها مصون بماند و عملیات­هایی که در آن فقط مقامات رسمی و نظامی به شهادت می­رسند را به نام جندالله به انجام برساند تا بدین وسیله از بدنامی این گروهک در بین مردم بلوچ بکاهند.

این تصمیم شیطانی جندالله در حالی اتخاذ شده است که در زمان تسلط ریگی بر این گروهک، جنایات این گروهک در تاسوکی، مسجد علی ابن ابی طالب (ع) زاهدان، دارزین کرمان و پیشین که در آن تعداد زیادی از افراد بی­دفاع و غیرنظامی به شهادت رسیدند؛ مایه رسوایی و بدنامی این گروهک شده بود.

http://www.rajanews.com/detail.asp?id=49083


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در پنج شنبه 89/2/9 و ساعت 1:34 عصر | نظرات دیگران()
هواپیمای آمریکایی با تهدید سرباز آمریکایی به بمب‌گذاری فرود آمد

وزارت دادگستری آمریکا تایید کرد فردی که هوایپمای آمریکایی را در مسیر پرواز به پاریس با تهدید به بمب گذاری , مجبور به فرود اضطراری در ایالت مین آمریکا کرد , یک نظامی سابق آمریکایی است.

چنانچه اتهامات "دریک استانسبری" 27 ساله در دادگاه تایید شود , او 25 سال از عمر خود را در زندان می گذراند.

استانسبری پیش از این در نیروی هوایی آمریکا در افغانستان و عراق خدمت می کرد و در حال حاضر در یک شرکت دولتی مستقر در خارج از این کشور فعال است. کار این شرکت دولتی آمریکا در خارج از کشور اعلام نشده است.

مداخله در باند پرواز و ادعای داشتن بمب , از جمله اتهاماتی است که استانسبری با آن مواجه است.http://www.rajanews.com/detail.asp?id=49092

پائولا سیلسبی یکی از بازپرسان ایالت "مین" آمریکا گفت تهدید به بمبگذاری ساختگی در هواپیما و مداخله در اقدامات پرسنل پرواز , جنایاتی جدی است که عواقب جدی را در پی دارد.

پرواز خط هوایی دلتا به دلیل وضعیت اضطراری که پیش آمده بود به ناچار و بدون هیچگونه برنامه قبلی در "مین" فرود آمد.

برنامه فرود هواپیمای مذکور عصر سه شنبه به طور زنده از شبکه های تلویزیونی آمریکا پخش شد.

رسانه های آمریکایی روز چهارشنبه گزارش دادند استانسبری پیام کوتاهی را به یکی از میهمانداران هواپیما داده بود که در آن نوشته شده بود من آمریکایی نیستم و گذرنامه ام هم جعلی است و لطفا بگذارید خانواده ام از واقعیت با اطلاع شوند.

همچنین وی گفته بود که مواد منفجره با خود حمل می کند و ماموران امنیت پرواز پس از بازرسی وی دریافتند که دروغ گفته است


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در پنج شنبه 89/2/9 و ساعت 1:32 عصر | نظرات دیگران()
فیلتر وبلاگ‌های ارزشی؛ ضابطه یا سلیقه شخصی؟

این روزها اگرچه دیگر از فضای پر دود و غبار فتنه روزها و ماه‌های پس از انتخابات خبری نیست اما باز دوستداران این انقلاب در فضای سایبری، وبلاگ‌ها و نویسنده‌های آنها را که در آن فضای سخت و دشوار با وب‌نوشته‌های خود سعی در دفاع از سنگر خود در آنچه که بعدها "هشت ماه جنگ سایبری" نامیده شد را داشتند، فراموش نمی‌کنند.

به گزارش رجانیوز، اما تعجب که این بار وقتی می‌خواهی به صفحه برخی از این وبلاگ‌نویسان ارزشی مراجعه کنی آنچه که به چشم می‌آید، صفحه‌ای است که تو را به شک می‌اندازد که آیا آدرس را اشتباه نوشته‌ای و یا به یکی از وب‌سایت‌هایی سرزده‌ای که با انتشار توهمات خود و توهین به مقدسات ده‌ها میلیون ایرانی، موجب مسدود شدن خود گردیده است.

اما نه! هم آدرس درست است و هم با یکی از همین برنامه‌های ضدفیلترینگ ساخت اجنبی! به راحتی می‌توان به این آدرس مراجعه کرد و صفحه‌ای را که زحمت فیلتر شدن آن را کشیده‌اند، برای دفاع از ارزش خواند.

صحبت از فیلترشدن برخی وبلاگ‌های ارزشی است. آنچه که بهانه‌ای برای نوشتن این گزارش شد، اگر چه پیش‌تر نیز تصمیم بر آن بود، فیلتر شدن وبلاگ یکی از کاندیداهای جشنواره "هشت ماه جنگ سایبری" بود؛ اگر چه وبلاگ برگزیده این جشنواره نیز به زعم نویسنده این وبلاگ به بیماری "فیلترینگ گاه‌گاهی" مبتلا شده است.

در ابتدا و با فیلتر شدن برخی وبلاگ‌های ارزشی نوک تیز پیکان انتقادات متوجه وزارت ارشاد شد اما مصاحبه با نماینده وزارت ارشاد در کارگروه فیلترینگ نشان از این داشت که در بسیاری از موارد ،این وزارتخانه خود مخالف اصلی فیلترینگ برخی وبلاگ هایی است که صرفا به‌خاطر سلیقه شخصی افراد مستقیما فیلتر می شود و این وزارتخانه تخلف برخی ISP ها و اهمال سازمان تنظیم مقررات رادیویی در برخورد با این شرکت ها را دلیل برخی سوء‌تفاهمات می‌داند.

مهدی صرامی نماینده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در این کارگروه با تاکید بر اینکه وزارت‌خانه روالی برای اعمال دستور فیلترینگ ندارد اعلام کرد که این وزارتخانه به هیچ ارگان دیگری مانند وزارت ارتباطات و نه به هیچ شرکت ارائه دهنده خدمات اینترنتی (ISP) دستور مسدودسازی را صادر نمی‌کند.

وی همچنین افزود: دستور فیلترینگ و یا مسدودسازی فقط توسط مقام قضایی صادر می شود و وزارت ارشاد یک عضو از کارگروه فیلترینگ است و تنها گزارش‌های مربوط به کارگروه را ارسال کرده تا اعضای کارگروه در این مورد تصمیم‌گیری کنند و نهایتا تصمیم اتخاذ شده توسط دبیرخانه کارگروه با ابلاغ به وزارت ارتباطات زیرساخت، توسط سرویس‌دهنده‌های اینترنتی به اجرا درمی‌آید.

او در خصوص برخی سیستم های فیلترینگ موازی که از سوی برخی ISP ها ایجاد شده است، تاکید کرد: سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات باید بر ISPها و خدمات دهندگان اینترنت در کشور تکلیف کند که سیستم های فیلترینگ موازی را بردارند. سیستم‌هایی که توسط برخی از آنها به صورت خودسر پیش از این فعال بوده و بکار گرفته می شد، باید برای همیشه غیرفعال باشد مگر اینکه توسط مقام قضایی به آنها دستور مستقیمی داده شود.

وی در خصوص صدور حکم فیلترینگ توسط قوه قضائیه تاکید کرد که یک قاضی بر اساس تشخیص خود و شکایت شخص خصوصی می‌تواند مستقیما حکم به فیلترینگ سایت‌ها دهد اما این گونه مقرر شده که در احکامی که توسط قضات صادر می‌شود، یک نسخه از این احکام به کارگروه فیلترینگ ابلاغ شود تا کارگروه نیز در این خصوص آگاه باشد.

وی در خصوص برخی آدرس‌های اینترنتی که تنها در برخی سرویس‌ها فیلتر شده است، اعلام کرد: اینجا وظیفه سازمان تنظیم مقررات است تا شرایط را برای خدمات دهندگان اینترنتی تنظیم کرده و ابلاغ کند تا اگر کسی در این مورد تخلف کرده با آن برخورد کند. اینکه سازمانی سامانه فیلترینگ رسمی موازی راه‌اندازی کند غیرقانونی بوده و حتی اگر از صفحه فیلترینگ دیگری به غیر از صفحه سامانه فیلترینگ رسمی کشور استفاده کند نیز تخلف به حساب می‌آید و سازمان تنظیم مقررات باید قانونا با آنها برخورد کند.

صرامی با اعلام اینکه برخوردهای جدی از سوی سازمان تنظیم مقررات با شرکت‌های منخلف صورت نمی‌گیرد، تصریح کرد: اگر برخورد با برخی ISP های متخلف جدی باشد، قاعدتا هیچ شرکتی جرات تخلف در این زمینه و فیلترینگ غیرقانونی و دیگر اقدامات غیرقانونی را بخود نمی‌دهد که متاسفانه اکنون این برخوردها به صورت جدی انجام نمی‌گیرد.

وی در خصوص مکانیزم ساماندهی وب‌سایت‌ها در وزارت ارشاد اعلام داشت: اگر جرایم صورت گرفته مربوط به حوزه عمومی باشد که لیست آنها توسط کارگروه در سایت ساماندهی به آدرس Samandehi.ir اعلام شده و در حدود 50 مورد است و اگر به استناد یکی از این موارد گزارشی به کارگروه به آدرس ایمیل Filter@dci.ir ارسال شود مطمئنا توسط کارگروه بررسی شده و تصمیم لازم در مورد آن اتخاذ خواهد شد.

وی در خصوص احتمال اشتباه انسانی در تصمیمات کارگروه فیلترینگ، مکانیزم های تصمیم‌گیری در کارگروه را جمعی توصیف کرده و در نتیجه اشتباه انسانی را در آن حداقل دانسته اما تاکید کرد که نمی‌توان آن را نادیده گرفت.

صرامی همچنین وظیفه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را دفاع از وبلاگ‌نویسانی دانست که طبق موازین قانونی جمهوری اسلامی فعالیت می‌کنند و تاکید کرد که در اوج جنگ سایبری دشمن حمایت از این وبلاگ نویسان کمترین کاری است که می‌توان صورت داد.

اما در همین حال وبلاگ‌نویسانی که با وجود رعایت تمامی موارد قانونی وبلاگ آنها فیلتر شده است نیز حرفهایی برای گفتن دارند.

در این گزارش قرار بر انتقاد از موجودیت قانون فیلترینگ کشورمان نیست چرا که فیلترینگ از سوی بسیاری از کشورها از جمله ایالات متحده برای کنترل بر محتویات اینترنتی عرضه شده به شهروندان مورد استفاده قرار می گیرد، اما در همین حال قرار هم نیست از چگونگی و اعمال سلیقه‌ای فیلترینگ بر فضای مجازی انتقاد نشود.

در این خصوص سید محمدرضا فخری مدیر پارسی‌بلاگ اعمال سلیقه‌ در فیلترینگ را نسبتا محسوس می‌داند.

وی در خصوص فیلتر شدن وبلاگ‌های نویسندگان ارزشی و مردمی، با رد این اقدام، روند فیلترینگ مستقیم این وبلاگ‌ها را در برخی موارد سلیقه‌ای و اعمال سلیقه شخصی بر روی نوشته‌ها و تفکرات شخص توصیف می‌کند.

فخری در ادامه این گونه اقدامات را در ماه‌های اخیر بسیار نادر دانسته اما در ادامه کمیته فیلترینگ را در برابر دلیل فیلترینگ برخی وبلاگ‌ها که از نظر این سرویس‌دهنده تمامی موارد قانونی را رعایت کرده‌اند، پاسخگو نمی‌بیند.

وی همچنین در خصوص فیلترینگ مستقیم وبلاگ‌ها از سوی برخی ISP ها این اقدام را خطای انسانی توصیف کرده و احتمال اعلام برخی آدرس‌های اینترنتی به صورت موردی به این ISP ها برای فیلترینگ را بعید ندانست.


فیلتر شدن "مدرسه ما"


"نویسنده وبلاگ "مدرسه ما" که وبلاگش هفته گذشته و پس از درج مطلبی در انتقاد از سیاست تبدیل مدرسه عالی شهید مطهری فیلتر شده در پاسخ به چرایی فیلترینگ وبلاگ خود تنها دلیل آن را ناخشنودی برخی افراد حاضر در حاشیه سیاست می‌داند که ظرفیت پذیرش انتقاد را ندارند.

وی می‌گوید: من در وبلاگم به صورت منطقی از بلندپایه‌ترین شخصیت‌های سیاسی کشورم انتقاد کرده‌ام اما همانطور که خودم انتظار داشتم با چنین برخوردی روبرو نشدم. اما حالا که در مطلبی به انتقاد از یکی از همین آقایان حاشیه‌ای‌تر پرداختم بلافاصله با فیلتر شدن وبلاگ خودم روبرو شدم.

وی فیلتر شدن وبلاگ خود را ناشی از سلیقه شخصی و بدون اعمال مواد قانونی در این زمینه می‌داند و تصریح می‌کند: فیلتر شدن وبلاگ من اهمیتی ندارد اما اگر روال به همین منوال پیش برود من وبلاگ خودم را تعطیل خواهم کرد و هستند در ادامه کسانی که با روبرو شدن با این برخورد رفتاری مانند من از آنان سر بزند.


اسماعیل نیوز: فیلترینگ مسئول خاصی ندارد!


نویسنده وبلاگ "اسماعیل نیوز" نیز که به تازگی با صفحه فیلترینگ در وبلاگ خود روبرو شده، در مطلبی با اشاره به روند فیلتر شدن وبلاگ‌های ارزشی آورده است که "به نظر می‌رسد فـیلتـرینگ فعلی مسئول مشخصی ندارد، و معلوم نیست اگر در مورد فـیلتـرینگ سوال، پیشنهاد و یا انتقاد و شکایتی وجود دارد باید به کجا مراجعه کرد! وزارت ارشاد؟ مخابرات؟کجا؟ این نبود مسئول و پاسخگوی مشخص در این زمینه معضل است."

وی در ادامه افزوده است که "آیا بر فرض نوشتن یک مطلب اشتباه یا حتی توهین‌آمیز، تمامی یک وبلاگ مستحق فـیلتـر شدن می‌شود؟ نوشتن و یا انتشار هر حرف مخالف نباید دلیل بر فـیلتـر کردن یک وبلاگ یا سایت شود. همه مثل هم فکر نمی‌کنند و ممکن است کسی بخواهد افکارش را که اتفاقا صددرصد مخالف ماست، بدون غرض خاصی بنویسد. بلکه من عقیده دارم باید فضای اینترنت را باز گذاشت."


فیلترینگ خاطرات جبهه؛ اعمال سلیقه شخصی یا اشتباه انسانی


"حمید داوودآبادی" نویسنده‌ وبلاگ "خاطرات جبهه" و از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس نیز از جمله وبلاگ‌نویسانی بود که به فیلترینگ وبلاگ شخصی خود دچار شد.

تنها تفاوتی که میان وی با سایر نویسندگان در این زمینه بود احتمال خطای انسانی بودن فیلترینگ وبلاگ وی بود.

وی در گفتگویی پس از فیلترینگ وبلاگ خود با ابراز بی‌اطلاعی نسبت به دلیل این کار آن را اقدامی اشتباه توصیف کرده و اعلام کرد: در این مورد از طرف وزارت ارشاد برای من پیامی فرستاده شد که در آن از من خواسته شده بود تا ضمن برطرف کردن ایراد یادداشتی که باعث فیلترینگ شده، به این اداره مراجعه کرده تا مشکل فیلتر را برطرف کنند.

داوودآبادی در ادامه ساماندهی فیلترینگ در کشورمان را ناقص دانسته و تصریح داشت که معمولا شخصی که خلاف می‌کند را ابتدا محاکمه می‌کنند سپس اگر محکوم شد در مورد وی اجرای حکم می‌کنند.


فیلتر شدن وبلاگ برگزیده جشنواره "8 ماه جنگ سایبری"


اما "امید حسینی" نویسنده وبلاگ "آهستان" و نفر برگزیده جشنواره "هشت ماه جنگ سایبری" به گونه‌ای به درد دیگری دچار شده است.

وی می‌گوید از تقریبا دو ماه پیش توسط دوستانم مطلع شدم وبلاگ من در یکی از ISP های مطرح کشور فیلتر شده است، این روند تنها به مدت 24 ساعت ادامه داشت اما در ادامه روند دیگری که آغاز شد این بود که در طول روز وقتی با استفاده از سرویس این ISP به وبلاگ من مراجعه می‌کنید گاهی باز و گاهی صفحه معروف فیلترینگ را مشاهده می‌کنید.

امید حسینی خود بر این باور است که به دلیل مطالب وی در خصوص اغتشاشات پس از انتخابات و نوع مطالب وی این وبلاگ به این سرنوشت دچار شده است.

وی همچنین در یادداشتی در وبلاگ خود آورده است: نمی‌دانم مسئولان کمیته فیلترینگ براساس چه منطقی، به فعالیت شبانه روزی مشغولند؟! من اگر جای آنها بودم، دقت بیشتری می‌کردم و قطعا مصلحت را بیشتر رعایت می‌کردم.

در پایان به نظر می رسد اگر چه اهتمام بر نظارت بر سرویس‌های وبلاگ‌نویسی امری بدیهی و لازم به نظر می رسد اما استفاده از امکانات کامل شورا برای جلوگیری از خطای انسانی و اعمال سلیقه شخصی امری لازم به نظر می‌آید.

 

منبع ما : http://www.rajanews.com/detail.asp?id=49072


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در چهارشنبه 89/2/8 و ساعت 7:14 عصر | نظرات دیگران()

آیا می‌دانیم کشورهایی که سیاست دو فرزندی را در دهه‌های پیش تجربه کرده‌اند و اکنون با چالش انقراض نسل مواجه هستند، سیاست سه فرزندی و بیشتر را تبلیغ و تشویق می‌کنند؟ در فرانسه می‌گویند حداقل سه فرزند بیاورید ولی من نمی‌گویم که سه فرزند اما دو فرزند کافی نیست.



در راستای ایجاد زمینه برای بحث و گفت‌وگو پیرامون موضوعات و مباحث اصلی مطرح در حوزه‌های گوناگون سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، روزنامه تهران امروز برنامه‌ای برای برگزاری جلسات مناظره میان صاحبنظران و فعالان این حوزه طراحی کرده است که در اولین نمونه، هفته گذشته مناظره آقایان دکتر کواکبیان و دکتر داوری در موضوع تعامل دولت و رسانه تقدیم خوانندگان شد. در ادامه این مباحث، روز گذشته مناظره‌ای پیرامون موضوع مطرح شده از رئیس‌جمهور در مورد موضوع افزایش زاد و ولد میان آقایان دکتر راغفر استاد دانشگاه و از منتقدان این طرح و دکتر محمودی، رئیس مرکز مطالعات جمعیت ‌کشور، به عنوان مدافع طرح برگزار شد که متن آن در ادامه تقدیم می‌شود.

دکتر احمدی‌نژاد در برنامه‌ای تلویزیونی در مورد افزایش جمعیت صحبت کرده و جملاتی را مطرح کردند که برخی از آنها را قرائت می‌کنم. «در گذشته پدران و مادران ما پنج فرزند داشتند البته فقر در بخش‌های کشور وسیع بود اما حاصل کار آنها نبود، تحمیلی بود جنگ اول آمدند و مانند انگلیسی‌ها 100 سال نفت‌ ما را غارت کردند»، «برخی خیال می‌کنند روزی فرزندان را ما می‌دهیم اما اشتباه است من تعجب می‌کنم چرا علما ساکت‌اند. خدای متعال می‌فرماید، فرزندان‌‌تان را از ترس فقر نکشید ما شما و فرزندان‌تان را روزی می‌دهیم»، «چرا برخی فکر می‌کنند اگر 30 میلیون نفر مانده بودیم اکنون وضع‌مان مطلوب بود اکنون از بین رفته بودیم همه 80-90 ساله بودیم و جمعیت تمام می‌شد.» برخی نقد کردند به‌عنوان منتقد، دیدگاه شما در مورد این موضوع چیست؟

دکتر راغفر:
البته آقای احمدی‌نژاد تلویحا به این نکات که بنده عرض می‌کنم اشاره کردند اما نتایج وارونه‌ای گرفتند و آن این است که مسئله اساسی کیفیت زندگی جمعیت است.

آنچه کمتر به آن توجه می‌شود کیفیت زندگی است. نکته‌ای در این طرح مغفول است و آن کیفیت زندگی است. عملکرد دولت طی پنج سال گذشته به‌نحوی بوده که به‌رغم اینکه در این سال‌ها درآمدهای عظیم نفتی را در دولت شاهد بوده‌ایم هم فقر و هم نابرابری به‌نحو بی‌سابقه‌ای گسترش یافته است.

امروز نیازی به آمار و ارقام برای اثبات اینکه فقر تا چه حد به نحو کمرشکن مردم را آزار می‌دهد نیست. احمدی‌نژاد می‌گوید که فقر در دوره‌های گذشته مربوط به پدران و مادران ما نبوده بلکه مربوط به غارت نفت بوده است اما سوال بنده این است که درآمد عظیم نفتی که حاصل شد کجا رفته آنچه مهم است برای یک کشور کیفیت زندگی مردم است که این موضوع در سیاست‌های دولت مغفول مانده و هدف این جهت‌گیری و طرح این موضوع روشن نیست و امیدواریم آقای دکتر که رئیس مرکز مطالعات جمعیتی آسیا و اقیانوسیه توضیحاتی را از سوی دولت ارائه کنند تا ما روشن شویم که هدف از این کار چیست یا اینکه مطالب دیگری وجود دارد که مغفول مانده و ما به آن توجه نکرده‌ایم.

پازوکی : دکتر راغفر معتقدند مسئله اصلی کیفیت زندگی است، نظر شما در این خصوص چیست؟

دکتر محمودی: بنده نمایندگی از سوی دولت ندارم اما بهتر است بحث را به بحث‌های توسعه‌ای پیش ببریم. استاندارد فقر چیست و با چه اندازه می‌گیریم که می‌گوییم فقیریم. در گذشته برای اندازه‌گیری فقر از شاخص‌های کمی استفاده می‌شد اما آن را مکفی ندانستند و از شاخص‌های ترکیبی توسعه اجتماعی گفتند که به‌جای درآمد سرانه شاخص‌های دیگری هم هست، سرانه مصرف پروتئین، انرژی، فولاد، برق و... و 73 شاخص درنظر گرفته و این‌گونه کشورها را با هم مقایسه کردند و سپس به‌ منظور سهولت مقایسه کشورها از نظر فقر از شاخص کیفیت فیزیکی زندگی (شاخص موریس) استفاده کردند.

درصد باسوادی، نرخ مرگ‌و‌میر نوزادان و امید به زندگی از عوامل اندازه‌گیری فقر است. در شاخص کیفیت فیزیکی حدود 20 سال است که توسط سازمان ملل محاسبه نمی‌شود ایران رتبه 57 را داشته است. سازمان ملل شاخصی که در نظر گرفته تقریبا مراحل تکمیل شده شاخص موریس است و کیفیت زندگی را با شاخص توسعه انسانی در نظر می‌گیرند که بین صفر تا یک است و این شاخص برای ایران در سال 1388، 0.782 درنظر گرفته شده و هرچه این رقم به یک نزدیک‌تر شود کشور توسعه‌یافته‌تر است و در سال 1388 رتبه کشور ما در دنیا 88 بوده و در سال 1387 رتبه کشور با عدد 0.777، 84 بوده و در سال 1370 این شاخص 0.557 بوده است. طبق آمارهای مصوب بین‌المللی که در ایران محاسبه شده این موضوع که کیفیت زندگی کاهش پیدا کرده است را اصلا قبول ندارم.

پازوکی: فقر را با چه چیز نشان می‌دهیم؟ مگر فقر به معنی فاصله طبقاتی نیست.

محمودی:‌ رقمی که نشان‌دهنده فاصله طبقاتی است عددی است بین صفر و یک و اگر بین 0.4 صفر باشد توزیع و درآمد خوب است و اگر بین 0.4 و 0.5 باشد توزیع درآمد نابرابرتر می‌شود و اگر بالاتر از 0.5 باشد وضع خراب است. در سال 1348 این رقم برای کشور 0.44 بود و بدترین وضعیت را در سال 1354 داشتیم که این رقم 0.5 بود و مربوط به شوک نفتی بود و آن فاصله طبقاتی اتفاق افتاد. اگر بحث فقر است کشور نسبت به قبل تغییر نکرده و باید توجه کرد که افزایش جمعیت هم در این مدت داشته‌ایم بنابراین نمی‌توان گفت که افزایش جمعیت با باعث فقر می‌شود بلکه عوامل دیگری نیز موثر است.

راغفر: البته اگر رشد اقتصادی مثبت نباشد افزایش جمعیت منجر به افزایش فقر می‌شود.

بنده 20 سال و اندی است که کارم اندازه‌گیری فقر و نابرابری است و آماری که جنابعالی فرمودید دارای اشکال تکنیکی است و ضعف تکنیکی دارد البته بنده بارها این موضوع را مطرح کرده‌ام صرف‌نظر از رقم و عددهایی که استفاده می‌کنند. ما این رقم‌ها را محاسبه کرده‌ایم و اتفاقا از سال 1384 به بعد هم فقر و هم نابرابری افزایش داشته و این آماری که جنابعالی فرمودید مربوط به نابرابری است و امکان دارد یک جامعه‌ای کاملا فقیر باشد اما نابرابر نباشد یا خیلی پایین باشد و این آماری که اشاره فرمودید ضمن اینکه مربوط به فقر نیست بلکه در چندین مورد مخدوش است. شاخص‌های رفاه و سطح زندگی در تخصص بنده بوده و من از ناظران علمی اولیه طرح توسعه انسانی در ایران بوده‌ام و گزارش MBG تحت‌نظر بنده تولید شده بنابراین می‌دانم که چطور تولید شده و تا چه حد آمار تحت‌تاثیر مسائل سیاسی تنظیم می‌شوند.

آمارهای الکترونیکی که از 30 هزار خانوار هرساله توسط مرکز آمار جمع‌آوری می‌شود و از سال 63 تا 83 موجود است نشان می‌دهد که این آمار طی این سال‌ها نزولی بوده و از 1384 به بعد هم فقر و هم نابرابری افزایش پیدا کرده است. در دو سال ابتدایی فعالیت دولت نهم دو درصد از جمعیت کشور به زیر خط فقر رفتند و شدت فقر هم افزایش پیدا کرده ضمن اینکه نابرابری نیز افزایش داشته است.

آمار مربوط به رشد اقتصادی بنا به برنامه چشم‌انداز 20 ساله برای سال 1394 قرار است سالانه برحسب برنامه چهارم نرخ رشد اقتصادی باید هشت درصد باشد اما در دو سال دولت آمار رسمی منتشر نکرده اما آنچه در محافل تصمیم‌گیری کشور از جمله مجلس توسط دستگاه‌های دولتی ارائه شده در سال 1387، 2.5 درصد و در سال 1388، 1.5 درصد رشد اقتصادی داشته است در حالی که ارزیابی‌های مستقل وضعیتی منفی‌تر از این را نیز گزارش می‌کنند. ضمن اینکه فاصله 1.5 تا هشت درصد که دولت قرار بوده به آن تحقق ببخشد و این درآمدهای عظیم نفتی فاصله بعیدی است. ما نیازی به آمار نداریم و آنچه ما در جامعه شاهد هستیم وجود لشکر انبوهی از جوان‌های این مملکت است که شیرجه می‌روند تا قوت روزانه خود را به‌دست بیاورند. اگر به دید یک خارجی نگاه کنیم. وجود این جوان‌ها در مملکتی که روی اقیانوس‌های گاز و نفت نشسته تنها محصول سیاست‌های غلط دولت‌هاست.

ما نیازی نداریم که آمار بدهیم و به چه کسی می‌خواهیم آمار بدهیم مردم شاهدان و داوران اصلی عملکردهای دولت هستند. کیفیت زندگی نه تنها ارتقا پیدا نکرده بلکه بدتر شده و لزومی به عدد و رقم نیست چهره فقر را در تمام کشور حتی در شهرهای بزرگ و پایتخت کشور نیز شاهد هستیم. دولتی که نمی‌تواند پاسخ مناسبی به بیکاری بدهد حق ندارد توصیه به توسعه جمعیت کند.

پازوکی: دکتر محمودی در چارچوب دیدگاهی که به آن معتقد هستید به چه دلیل جمعیت کشور باید افزایش پیدا کند و اگر افزایش پیدا نکند در کشور چه مشکلی به وجود می‌آید؟

محمودی: احترام می‌گذارم به تمامی مراکز آماری چرا که در مراکز آماری کارشناسان بسیار زحمت‌کش و مطمئن هستند که دین خود را برای دنیای دیگران نمی‌فروشند.

اگر بحث این باشد که با آمار کاری نداشته باشیم بنده حرفی برای گفتن ندارم چرا که از این پس می‌خواهم با آمار و ارقام صحبت کنم. در حال حاضر دکتر عادل آذر در شورای عالی آمار آمده و انسانی معتقد است و با انتقادی که از دولت داشته نمی‌توان او را فردی منتسب به دولت دانست. اگر کاملا منتسب به دولت در این شورا می‌آمد نمی‌توانستیم با آمار و ارقام بازی کنیم. چگونه با آمار بازی می‌کنند، یک کتاب است. باید این را قبول داشته باشیم که ما یک کشور در حال توسعه هستیم و کجای دنیا بیکار وجود ندارد. به بحث نرخ رشد اقتصادی اشاره کردید. اما شما در برنامه چشم‌انداز این نرخ را هشت درصد در نظر گرفتید و آن زمان برخی فریاد زدند که این رقم قابل تحقق نیست. حتی در زمانی که آقای خاتمی راس کار بود در شروع برنامه گفتید می‌توانیم رشد بالا داشته باشیم چرا به رشد 8 درصد نرسیدید اما انتظار دارید دولت‌های دیگر به آنچه که شما تعیین کردید برسند.

البته بحث بنده جمعیتی نیست. بانک جهانی آمار داده که 3500 دلار درآمد کشور ما بوده اما توقعات بالاست و درست نیست با این درآمد خود را با کشورهای اروپا مقایسه کنیم. هر کشوری به نسبت خود فقر و بیکاری دارد و نرخ رشد بیکاری در کشورهای در حال توسعه 15 درصد است و این مورد مشخصه کشور در حال توسعه است و اگر کم‌کاری و بیکاری پنهان را به این مورد بیافزاییم این رقم 30 درصد می‌شود اما در کشور این نرخ را 10.5 درصد اعلام شده است. البته اگر قبول ندارید این یک بحث دیگر است. اگر هر کسی برای خود رقم محاسبه کند و بگوید این رقم صحیح است چه اتفاقی برای کشور می‌افتد؟

اجرای سیاست‌های جمعیتی در ایران بعد از انقلاب از سال 1366 آغاز شد و میزان باروری کشور با شعار «دو بچه کافی است» از باروری بالای بیش از شش فرزند برای هر مادر به 1.8 فرزند برای هر مادر در سال 1385 رسیده است. در حال حاضر این رقم حدود 1.6 است و در آن زمان سیاست درستی بود. بیش از 20 سال و اندی از اجرای این سیاست می‌گذرد و اکنون حجم جمعیت کشور بیش از 72 میلیون نفر است و در حال حاضر متوسط رشد سالانه آن حدود 1.2 درصد در سال است. فرض کنیم سیاست جمعیتی کشور 20 و اندی سال پیش با دید کارشناسی تهیه شده باشد و تلاش‌های ارزشمند دست‌اندرکاران تنظیم خانواده و تحدید موالید در ایران را هم ارج نهیم.

اولین و مهم‌ترین وظیفه هر مسئول ارشد جامعه، صیانت و اعتلای جامعه است و حفاظت جامعه منوط به بقای نسل است. هیچ رئیس‌جمهوری این مطلب را به صراحت عنوان نمی‌کند چرا که این موضوع هزینه سیاسی دارد و اگر به فکر نسل‌های آینده نباشیم با فاجعه مواجه می‌شویم.

میزان باروری کل (متوسط تعداد بچه‌های زنده‌ای که یک مادر در طول دوره باروری به دنیا می‌آورد) به زیر دو بچه کاهش یافته و این به معنی کاهش تدریجی جمعیت و نهایتا انقراض نسل است. با مراجعه به ارقام مرکز آمار ایران و سازمان ملل در سال 1384 این رقم برای ایران 1.8 فرزند است (که حتی از آمریکا هم کمتر بوده است) یعنی هر 20 نفر والدین با 18 فرزند جایگزین می‌شود که دو نفر کمتر از حد جانشینی است.

در صورت اثبات صحت رقم یاد شده، به‌رغم نظر منتقدان موضوع انقراض تدریجی نسل مطرح و با ملحوظ داشتن عامل مهاجرت تقویت می‌شود.

یادآوری می‌شود که این شرایط مختص ایران نیست و می‌دانیم که هم‌اکنون تعدادی از کشورهای پیشرفته که نرخ باروری کلی آنها کمتر از 2 است با ارائه مشوق‌هایی تلاش دارند تا والدین را به داشتن فرزند بیشتر ترغیب کنند و کسی هم اقدامات آنها را منفی ارزیابی نمی‌کند.

اگر همگی تایید کردند پس ضرورت بررسی موضوع و اصلاح سیاست‌ها جای تردید نخواهد داشت.

فراموش نکنیم نظرکارشناسی وحی منزل نیست که تغییر و تبدیل و اصلاح‌پذیر نباشد در بررسی‌های توسعه اقتصادی خود برای تغییر شرایط موجود آماده کرد، نه اینکه وضعیت موجود را پذیرفت.

اگر بررسی مجدد موضوع با توجه به جنبه‌هایی نظیر، پیاده شدن صحیح سیاست جمعیتی، جامع بودن یا نبودن سیاست‌ها تکروی در اعمال سیاست و نکات دیگر در دستور کار قرار گیرد می‌توان انتظار دستیابی به نتایج مشخص‌تر و هدایت آنها برای بهینه شدن سیاست‌ها را داشت.

باز هم در برهه کنونی، «شعار دو بچه کافی است» یک رسالت ملی محسوب می‌شود؟ آیا هرگز به این مسئله فکر کرده‌ایم، تداوم سیاست دو فرزندی در دو دهه آینده کشور را وارد چه چالش‌های جمعیتی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جدید خواهد کرد؟

آیا اکنون ما می‌دانیم در چه مرحله‌ای از انتقال جمعیتی هستیم؟ آیا بعد از بیست سال و اندی، زمان تجدید نظر در سیاست‌های جمعیتی کشور نرسیده است؟

آیا می‌دانیم کشورهایی که سیاست دو فرزندی را در دهه‌های پیش تجربه کرده‌اند و اکنون با چالش انقراض نسل مواجه هستند، سیاست سه فرزندی و بیشتر را تبلیغ و تشویق می‌کنند؟ در فرانسه می‌گویند حداقل سه فرزند بیاورید ولی من نمی‌گویم که سه فرزند اما دو فرزند کافی نیست.

آیا می‌دانیم کشورهای پیشرفته صنعتی که پیشتاز کاهش جمعیت بوده‌اند اکنون جهت ترمیم جمعیت کشورهای خود سیاست‌های افزایش جمعیت و مهاجرپذیری را در پیش گرفته‌اند.

پازوکی: دکتر راغفر با توجه به اینکه معتقدید کشور اساسا به افزایش جمعیت نیاز ندارد و با تحلیلی که از وضعیت اقتصادی موجود ارائه می‌دهید معتقدید در صورت بی‌توجهی در آینده دچار مشکل خواهیم شد راه‌حل شما برای آینده چیست؟

راغفر: من سخنگوی هیچ دولتی نبوده و نیستم و منتقد تمام دولت‌ها به دلیل سیاست‌هایشان بوده‌ام.
چرا که ظرفیت‌های علمی را می‌شناسم و معتقدم که ایران شایسته مدیریت‌های بهتر بوده است. همان‌گونه که اشاره فرمودید مسائل اشتغال و... شاید محصول این دولت نباشد اما مسئول بخش عمده‌ای از آن این دولت بوده و این دولت ظرفیت‌هایی داشته که هیچ دولتی قبلا نداشته است. بنده هیچ دفاعی از کارکرد و سیاست‌های دولت‌های گذشته نمی‌کنم و انتقادات آن زمان هم بر جای خود باقی است. آنچه که باعث نگرانی ماست این است که 20 سال آینده با وضعیتی روبه‌رو خواهیم بود که بنده از آن به عنوان سائوبولوژی شدن اقتصاد کشور تعریف کردم که به معنی شکل‌گیری اشکال جدیدی از ناامنی و جرایم است. نگرانی ما این است که نه تنها چشم‌انداز 20 ساله تحقق نیابد بلکه نقطه مقابلش به وجود بیاید. بنده کاملا موافق هستم که ادامه این آمار رشد جمعیت قطعا مشکلات سالمندی را به وجود می‌آورد و ما با عوارض ناشی از مشکلات سالمندی مواجه خواهیم بود. باید سیاست‌های مناسبی اتخاذ شود برای اینکه جمعیت متناسب و بهینه‌ای برای کشور تعریف شود اما نکته اصلی این است که آیا این جمعیت را دولت و یا سیاست‌های دولت‌ها کنترل کرده یا اینکه این موضوع به دلیل فشار اقتصادی بر مردم است که امکان بچه‌دار شدن را نمی‌دهد.

آنچه که مسئله اساسی است این است که از سال 1370 به بعد شاهد شکل‌گیری سیاست‌هایی هستیم که عوارض آنها باعث ایجاد پدیده‌های نامیمون در جامعه می‌شود.

باید سیاست‌هایی تعبیه شود که نتایج آنها منجر شود که مردم متقاعد شوند که آینده زندگی خود و فرزندانی که تولید خواهند کرد تضمین شده است. اگر مردم دچار نگرانی و اضطراب و ناامنی نسبت به آینده خود و خانواده باشد طبیعتا در واکنش به آن کنترل جمعیت را ادامه خواهند داد. طبیعی است که نمی‌توانند به فرزندانشان برسند و پذیرش هزینه بچه‌دار شدن مشکل خواهد بود. این امر موجب انقطاع فرهنگی بین نسل‌ها شده است. این موارد با دستور‌العمل و توصیه عمل نمی‌کند.

پازوکی: به نظر می‌رسد دکتر راغفر مشکلی با اینکه ادامه روند کنونی موجب مشکلات سالمندی می‌شود ندارد ولی صحبت این است که چه باید کرد؟ آیا می‌شود با حذف شعار دو بچه کافی است.
می‌توان مردم را قانع کرد و یا نیاز به کارهای بیشتری است.

محمودی: این عواقب که مطرح شد به دلیل کاهش باروری است در غیر این صورت چطور یک خانم می‌تواند چند مکان کار کند؟ اما تنها با سیاست‌های جمعیتی دولت نمی‌توان پیش رفت.

کشور به حداقل باروری رسیده و دولت هشدار داد و کشورهای اروپایی با مشوق‌های بسیار شاهد رشد باروری نبوده‌اند. کار آقای احمدی‌نژاد را اینجا تحسین می‌کنم که با توجه به هزینه سیاسی وارد میدان شده و اعلام کرد که دو فرزند کافی نیست.

واقعیت‌های سیاست‌های جهانی تنظیم خانواده از آغاز تاکنون (از سلطه‌طلبی تا نوع دوستی) آگاهی از مسائل ناشی از افزایش جمعیت در حال و آینده و اجرای برنامه‌های تنظیم خانواده قبل از آنکه در کشورهای در حال توسعه مطرح شود، حول دو مسئله تکامل یافته که یکی جنبه ژئوپلتیک و دیگری جنبه انسان‌دوستانه و رفاه انسان‌ها را داشته است.

در خصوص جنبه اول باید خاطرنشان ساخت که از دهه 40 میلادی به بعد خطر افزایش جمعیت در دو منطقه استراتژیک جهان یعنی آمریکای لاتین و آسیا توسط طرف‌های پیروز جنگ دوم احساس می‌شد. افزایش جمعیت در این دو منطقه، عاملی بود که ثبات سیاسی یا به اصطلاح خود آنها صلح جهانی را در معرض تهدید قرار می‌داد.

مسئله دیگر، جنبه انسانی داشت و هدف آن تامین رفاه جمعیت از طریق برنامه‌های تنظیم خانواده بود که به عنوان یک حق انسانی، ارزش جهانی یافت. این جنبه توسط محققان آمریکایی که به مسائل بین‌المللی علاقه نشان می‌دادند، مورد توجه قرار گرفت و اعلام کردند که افزایش جمعیت در کشورهای در حال توسعه نه تنها موقعیت سیاسی برتر آمریکا را به خطر می‌اندازد بلکه مانع اصلی در راه توسعه جهانی است.

واقعیت‌های تاریخی نشان می‌دهند که اساس و بنیاد شکل‌گیری برنامه‌های تنظیم خانواده که همواره مورد توجه و حمایت سازمان ملل و قدرت‌های بزرگ جهان از جمله آمریکا بوده است از نوعی سلطه‌طلبی و برتری‌طلبی قدرت‌های بزرگ جهانی آغاز و با گذشت زمان رنگ و لعاب کمک‌های بشردوستانه و رفاهی و توسعه‌ای به خود گرفته است.

پازوکی: دکتر راغفر با توجه به این مسائل به نظر شما چه باید کرد؟ تا در آینده با توجه به رشد جمعیت دچار مشکل نشویم؟

راغفر: هدف اساسی از کنترل جمعیت ارتقا کیفیت زندگی شهروندان است و هدف توسعه هم همین مورد است اگر ما یک جمعیت داشته باشیم که اکثریت آن را فقرا تشکیل دهند جامعه نمی‌تواند به اینکه جمعیت مناسبی دارد اتفاق‌نظر داشته باشد. در جامعه‌ای مثل ایران ظرفیت‌هایی داریم اما این ظرفیت‌ها در کشوری همچون آمریکا وجود ندارد. ایران با ظرفیت‌هایی که دارد باید وضعیت زندگی افراد جامعه آن خیلی بهتر باشد و نابرابری‌های فاحش باید کاهش یابد و در ظرف دو ماه گذشته وزیر آموزش‌وپرورش اعلام کرده است که قرار است آموزش و پرورش را واگذار کنیم و این موضوع فاجعه است جنابعالی که از انگلستان نام می‌برید هر گوشه‌ای از این مملکت ذخایر انسانی داریم و با این نیروی موجود چه می‌کنیم که قرار باشد نسل بعدی را تشویق کنیم. بنده مشکلی با بحث اینکه در آینده با مشکل سالمندی روبه‌رو خواهیم بود و با جمعیت کم جوان روبه‌رو خواهیم بود اصلا ندارم بحث بنده این است که کیفیت زندگی هدف سیاست‌های دولت‌هاست و اگر قرار باشد هدف دولت در حوزه‌های جمعیتی سیاست‌گذاری کند این سیاست‌ها نمی‌تواند مستقل از سیاست‌های اقتصادی، اجتماعی،‌ فرهنگی و... باشد.

در حالی که دولت نمی‌تواند رقم وعده داده شده اولیه برای تولد هر کودک را طی روز ثابت نگه دارد و هر روز مبالغ مختلفی اعلام می‌شود.

محمودی: باید شرایط را آماده کنیم تا هم خانم‌ها بتوانند کار کنند و هم بچه‌داری و کار کردن خانم‌ها برابری میان زنان و مردان را نشان می‌دهد.

اگر رشد اقتصادی بیش از رشد جمعیت باشد مشکلی به وجود نمی‌آید برای مثال چنانچه رشد جمعیت پنج درصد و رشد اقتصادی 10 درصد باشد هیچ اشکالی به وجود نخواهد آمد البته این موضوع نیازمند فرهنگ‌سازی است.
 

 نوشته شده توسط گروه خبری روز در چهارشنبه 89/2/8 و ساعت 7:13 عصر | نظرات دیگران()
پرواز جنگنده ایرانی بر فراز ناو آمریکایی
تابناک: پایگاه اطلاع‌رسانی شبکه «سی.ان.ان» به نقل از یک مقام نظامی آمریکایی نوشت: یک فروند جنگنده ایرانی بر فراز ناو هواپیمابر آیزنهاور قرار گرفت و لحظاتی وحشت‌زا را در اقیانوس به وجود آورد.

بر پایه خبر منتشره، این ناو که به سوی عراق حرکت می‌کرد، نیروی‌های نظامی پشتیبانی را در خود جای داده بود.

آمریکایی‌ها درباره اینکه این حادثه در نوع خود نخستین است یا پیش از این نیز رخ داده، اظهار نظر نکرده‌اند؛ اما به دلیل مانور اخیر در تنگه هرمز، مأموریت این جنگنده را مهم دانسته و احتمال اینکه از عرشه آیزنهاور فیلمبرداری شده است نیز می‌رود، زیرا این رخداد تنها چند دقیقه پیش از مانور اخیر ایران ـ پیامبر اعظم 5 ـ رخ داد و البته سریعا پایان یافت.

این گزارش می‌افزاید، سابقه چنین کاری هرچند محدود است، اما در این باره دو مورد قبلی نیز وجود دارد.

در سال 2007 (1385) رحیم صفوی، فرمانده وقت سپاه پاسداران در سخنانی در مراسم صبحگاه مشترک سپاه گفت: «هنگامی که یکی از هواپیمای بدون سرنشین‌ شناسایی ما در جریان مأموریت‌ شناسایی خود بر فرار ناو هواپیمابر «رونالد ریگان»، رسید، این ناو که توسط چندین رزمناو و ناوچه، اسکورت می‌شد و 97 فروند هواپیما جنگی را نیز حمل می‌کرد، تا 25 دقیقه متوجه حضور این هواپیما نشد. سیستم‌های هشدار دهنده نتوانستند واکنشی در قبال این هواپیما نشان دهند، ولی پس از زمان یاد شده، چهار فروند هواپیمای جنگی و دو فروند بالگرد برای سرنگون کردن آن به پرواز درآمدند، اما هواپیمای بدون سرنشین ما به سلامت به پایگاه خود برگشت.»

همچنین در سال 2008 در سطح دریا تنش دریایی بین نیروهای ایرانی و آمریکایی در تنگه هرمز صورت گرفت که در آن، سه فروند قایق تندرو ایرانی با نزدیک شدن به ناوهای آمریکایی، موجب شدند که تبادل آتش در تنگه هرمز صورت گیرد.

فرمانده ناو هواپیمابر «یو اس اس تایفون» در آن سال گفته بود که قایق‌های ایرانی تلاش داشتند، از فاصله 180 متری، نیروهای ما را هدف قرار دهند که با شلیک توپخانه از محل دور شدند.

گفتنی است، با توجه به اینکه تاکنون هیچ موضع رسمی از سوی آمریکا یا ایران در این باره در پیش گرفته نشده است، این احتمال می‌رود که «سی ان ان» با انتشار چنین خبری، تصمیم به نوعی جو سازی روانی برای دامن زدن به تنش‌ها در منطقه داشته باشد!
 

 نوشته شده توسط گروه خبری روز در چهارشنبه 89/2/8 و ساعت 7:13 عصر | نظرات دیگران()
گفتاری از حسن عباسی پیرامون آزاداندیشی و نظریه پردازی؛
چهره‏های جوان به میدان بیایند

حسن عباسی، رییس مرکز بررسی‌های دکترینال در سخنانی، موضوع کرسی های آزاد اندیشی و نظریه پردازی را به طور مفصل مورد بحث قرار داده است.

به گزارش رجانیوز، در این گفتار تفصیلی که یکی از بخش های «ویژه نامه آزاد اندیشی بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی امیرکبیر» را تشکیل می دهد، وی با توضیح پیرامون کرسی های آزاد اندیشی و کرسی های نظریه پردازی، به تبیین این دو موضوع پرداخته و سپس مراحل پروسه تکامل نظریه پردازی را تشریح کرده است.

با توجه به اهمیت مطالب عنوان شده و دقت در تفکیک و ارائه راهکارهای معین و شفاف در این زمینه، متن سخنان استاد عباسی را از نظر می گذرانید:

ماهیت نظریه پردازی و آزاد اندیشی متفاوت است

موضوعی که پیرامون کرسی های آزاداندیشی اهمیت دارد، این است که خیلی ساده مساله نظریه پردازی را میتوانیم عمدتا در حوزه اساتید بدانیم و حوزه آزاد اندیشی را مربوط به مجموعه دانشجویی. چون بالاخره نظریه پردازی یک ملاحظاتی دارد، جوری نیست که ما از یک دانشجو انتظار داشته باشیم که بصورت روش مند نظریه پردازی کند.

البته این امکان وجود دارد که بعضی از جوانهایی که حتی ممکن است دانشگاه هم نرفته باشند حتی مثلاً در اوایل مقطع کارشناسی در دانشگاه هم باشند، احیاناً از نبوغی برخوردار باشند که در تولید نظریه حرفی برای گفتن داشته باشند، اما این قاعده نیست. قاعده این است کسی که کرسی دارد در دانشگاه، بعنوان نظریه پرداز مطرح بشود و کار بکند. مثل اینکه ما الان بحثمان این باشد که کسی باید طبابت کند بعد بگوییم که خوب از طبیبان مثلا آن کسی که درجه پزشکی در حوزه جراحی گرایشهای مختلف دارد امکان جراحی نداشته باشد و جراحی نکند. بعد بگوییم کسانی از بیرون که اصلا کارشان این نیست مثلا کسی که مغازه مکانیکی دارد یا تعویض روغنی دارد بیاید در حد کسی که قرار است جمجمه سر یک انسانی را باز کند و مغزش را جراحی کند یا سینه اش را بشکافد و قلب او را جراحی کند یا یک اینچنین کاری انجام دهد، این نامربوط است.

بالاخره آزاداندیشی و نظریه پردازی دو بحث جداست. نظریه پردازی خیلی به علم و تولید علم نزدیک میشود اما آزاداندیشی خیلی به روشنفکری نزدیک میشود، روشنفکری یک فضایی دارد که شما نقد وضع موجود را میکنید. حالا نقد وضع موجود هر چیزی سه بخش عمده دارد. بخش اول آن این است که یک پدیده‌ای را نقد میکند مثلا در حوزه علم، در حوزه سیاست، در حوزه اقتصاد، در حوزه فرهنگ، یک موضوعی را نقد میکند که به آن برخورد Critical - رویکرد انتقادی – می گویند. بعضی وقتها خود این آنقدر برجسته است که یک مکتب فکری - فلسفی در این حوزه محسوب می­شود.

نظریه پردازی طبیعتا یک مساله ای است که ذاتا ماهیت آن، ماهیت تولید علم است. مثلا الان شما صدها رشته علمی در دفترچه کنکور می بینید که اسم هایشان هست، فرض کنید یک کسی یک علم جدیدی دارد تولید می کند که اصلا عنوانی تا حالا نداشته است مثلا فرض کنید تا حالا چیزی بنام علم اقتصاد نبوده، یک کسی بیاید اولین بار استارت این را بزند و شروع کند، یک چنین شرایطی. خوب اینجا یک علم تولید شده است. یا نه یک کسی میخواهد بیاید در درون یک علم یک نظریه بدهد ممکن است ماهیت روشنفکری هم پیدا کند اما همیشه مطلق نیست و این بخش عمدتا و قاعدتا اینجوری است که ما این را یک مقوله تولید علم بدانیم. لذا کرسی نظریه پردازی را یک ماهیت این چنینی برایش قائل باشید. این یک شرایطی را ایجاد کرد برای کشور و همین طوری که میدانید از سال 79 که برای اولین بار مطرح شد و بعد هم 81، در پاسخ به نامه آن تعداد دوستانی که نامه زدند، آقا این مساله را مطرح کردند.

با افزایش مقالات در ISI نمی توان به تولید علم رسید

الان حدود 7 سال میگذرد و توی این 7 سال اثر خاصی دیده نشده، دلیلش هم این بوده که اساسا این کار مردافکن است و کار ساده‌ای نیست. یعنی آن جایی که مشخص میشود که ما واقعا تولیدات دانشگاهی و حوزوی مان موثر بوده است یا نه اینجاست. بله آمار مدرک گیریمان خیلی بالاست، آنهایی که لیسانس می گیرند، فوق لیسانس می گیرند، دکترا می گیرند خیلی تعدادشان بالاست. این وضعیت هم مثلا در جایی مثل ISI که مقالات را ایندکس می کنند و مقالات را منتشر می کنند خوب سالی حدودا 10000 مقاله از ایرانی ها در ISI‌ های خارجی منتشر می شود که البته می گویند رکورد خوبی نیست، برخی از کشورها اعدادشان بالاتر است.

اما خوب، من حیث المجموع نشان می دهد که آن 10000 مقاله علم نیست. یعنی ممکن است که استادی در دانشگاه شما مطلبی را تولید کند، منتشر کند. بله حالا فلان وضعیت در فلان حوزه شیمی، در فلان حوزه متالورژی، در فلان حوزه مکانیک، در فلان حوزه مطرح شود اما این صرفا یک روش است، یک متد است یعنی متد را که شما مقاله کنید، منتشر کنید، معنی آن، این نیست که شما علم تولید کرده اید. مثلا بگویید در طبقه پنجم یک ساختمان هستیم، برای پایین رفتن از این ساختمان چند تا راه وجود دارد؟ مثلا بیاییم روش ها را بگوییم. بگوییم مثلا یک روش این است که با آسانسور برویم، یک روش این است که با پله برویم، یک روش این است که طناب بیندازیم بالای پشت بام را پل کنیم، یک روش این است که هلی کوپتر بیاید شما را از سقف طبقه پنجم بردارد و به پایین ببرد، یک روش این است که یک کسی خودش را پرت کند پایین. یعنی وقتی شما آمدید این روش ها را بیان کردید، تولید مقاله کرده اید.

عمده چیزهایی که شما می بینید در مقالات رسمی تولید می شود یک همچین ساز و کاری دارد. پس در واقع خروجی نهضت علمی و جنبش نرم افزاری می شود کرسی نظریه پردازی، بعد صرف خود آن کرسی هم نیست، صرف آن آدم است، آن آدمی که قرار است این حرف را بزند. چون وقتی که شما نظریه داشته باشید مهم نیست که شما این نظریه را در کجا ارائه می­کنید، اولین بار توی روزنامه منتشرش می کنید، توی یک برنامه تلوزیونی می گویید، توی یک نشریه صد در صد علمی منتشر می کنید یا در خانه می نشینید و یک کتاب برای آن می نویسید یا اینکه نه، سر کلاس توی دانشگاه آن را می گویید. چون شما در دانشگاه کرسی هم دارید مثلا در کرسی فرض کنید فلسفه، که به کرسی در غرب می گویند دپارتمان و در ایران معروف شده است به گروه.

حالا یک تعداد دیگری استاد هم هستند که آن ها هم استادیار و دانشیار هستند و حول و حوش آن بحثی که اصلش را شما می گویید آن ها مثلا نظریه پردازی می کنند. این نیست، یعنی ما الان در کشورمان یک همچین چیزی نداریم. در واقع اگر یک کسی در دانشگاه شما یا هر دانشگاه دیگری می شود رئیس گروه، معنای آن این نیست که مطلق آن گرایش است. شان کرسی و کلمه‌ای که می گویند آقا مثلا 1000 سال پیش فلان کس کرسی فلان درس را در فلان مدرسه داشته. این تلقی که الان شما از ساختار علمی دارید این است که بالاخره یک کسی در یک شرایطی می شود رئیس گروه، 5 تا، 6 تا، 10 تا، 20 تا، 30 تا استاد هم کنار دستش هست که با رتبه های مختلف یکی مدرس، یکی استادیار، یکی دانشیار و یکی هم استاد تمام است.

درس را تکه تکه می کنند 2 تا را شما درس بده، 4 تا را شما، 2 واحد را شما، 5 واحد را شما، 136 واحد لیسانس را در واقع قلع و قمع می کنند و دست یک سری افراد می دهند تا تدریس کنند. اما منظور از این که یک کسی کرسی دارد اینست که یک کسی می تواند از صفر تا صد رشته اش را خودش درس بدهد. مثلا یک کسی می تواند از ابتدای لیسانس شروع کند و تا انتهای فوق دکترا رشته خودش را خودش درس بدهد. بعد هر کجا این رشته شقوق پیدا می کند. به چه معنا؟ به این معنا که مثلا شما یک رشته‌ای را مثل مکانیک در نظر بگیرید، می بینید خودش بعدا به چند تا گرایش تقسیم می شود. یک کسی بتواند از اول مکانیک تا آخر برود و بعد مدام در مسیر که انشعاب پیدا می شود، این انشعاب ها را تحلیل کند.

تلقی که از مفهوم آکادمی وجود دارد که اولین بار افلاطون و ارسطو آن را بوجود آوردند بعد از اینجور بحث ها، این تلقی است که بالاخره کرسی مال یک نفر بوده است، مال افلاطون بوده و تا وقتی هم که زنده بوده ارسطو چیز خاصی را مدعی نبوده است. بعد هم که ارسطو میشود رئیس آکادمی، به فلسفه اش می گویند مشاء. یعنی مشی می کردند، راه می رفتند. یعنی فرض کنید یک باغی بوده است، یک حیاطی بوده است که راه می رفته و حرف می زده، جماعت هم با او می آمدند. بالاخره یک بحثی را مطرح می کرده و آن افرادی که حلقه های اول، دوم، سوم و چهارم بودند بحث را می گرفتند و بسط می‌دادند. آن سیستم پاشیده شده است، یک مدت زیادی هم حوزه علمیه خودمان اینجوری بوده، الآن دیگر همه کلاس می گذارند یعنی کلاسی هست و افرادی می آیند مرتب می نشینند و...

تا سال های قبل هم باز در حوزه علمیه خودمان انتخابی بود یعنی شما می رفتید سر کلاس یک عالمی و خوشتان نمی آمد، می رفتید سر یک کلاس دیگر. شما در انتخاب آزاد بودید، او هم آزاد بود که هر چه می خواهد بگوید. آزاد بود مثلا فلان درس را شروع کند، شما هم آزاد بودید که بروید بنشینید و گوش کنید یا اینکه نه بعد از یکی دو ماه به این نتیجه برسید که بدرد نمی خورد، این آدم مطلب ندارد. می رفتید سر درس یک فرد دیگری. متاسفانه این وضعیت چون همه می خواهند زود بیایند شسته رفته یک مدرکی بگیرند و بروند و از اول هم همه می دانند که چه خبر است. مثلا همه می دانند که اول که وارد دانشگاه می شوی یک برگه به شما می دهند که این 136 واحد لیسانس است، این 33 واحد فوق لیسانس است، 4 واحد از این 33 واحد پایان نامه است و 29 واحد آن هم درس است، شما دیگر مدام این­ها را تیک می زنید که زودتر این 3 واحدی پاس شد، این 4 واحدی پاس شد، حالا چی دست شما رو گرفت مهم نیست. حالا اینکه این درس 3 واحدی را 3 تا استاد ارائه می کنند، از کدام یک بگیریم که راحت تر باشد، گیر ندهد، این می شود کار ما.

ما 5، 6 تا قاعده را آمدیم بهم زدیم، خودمان هم هیچ قاعده جدیدی جایگزین نکردیم و این درد بسیار بسیار سنگینی است که الان کشور حدود 60 هزار استاد دارد، نزدیک به 20 تا 25 هزار استاد مدعو دارد که هیات علمی نیستند و دعوت میشوند و می آیند تدریس می کنند، 3 میلیون و 700 هزار تا دانشجو داریم، آن وقت 7 سال است که آقا دارد میگوید کرسی نظریه پردازی، نهضت نرم افزاری و ... . همان کاری که مقاله در نشریات ISIچاپ میکردند، شما نگاه کنید وزیر علوم 4 سال اول دولت نهم از هر دو مصاحبه‌ای که کرده است در یکی از آنها گفته ما مثلا 5632 تا مقاله داشتیم که شد 6737 تا، بعد شد 8 هزار و خورده‌ای این اواخر دیگر رسانده بودنش به 10 هزار تا. یعنی افتخار عمده شان این بود که ما کشور را رساندیم به جایی که به دست خودمان به زبان انگلیسی مقاله منتشر کنیم برای انسان های غربی. ما بررسی کردیم دیدیم که از این 9 هزار مقاله‌ای که الان سالانه اساتید ما می فرستند به ISI، کمتر از 5 درصد آن به فارسی ترجمه می شود. یعنی شما مطلب استاد دانشگاه تان در ISIخارجی چاپ می شود که انسان آنگلوساکسون به سادگی از آن استفاده میکند ولی خود شما امکان استفاده از آن را برای مردم کشورتان ندارید. پس ما وقتی که صحبت از نظریه پردازی می کنیم باید فضای نظریه پردازی مشخص شود.

استاد دانشگاه باید نظریه پردازی کند و با ضبط صوت متفاوت باشد

اجمالا آن چیزی که خیلی اهمیت دارد این است که مقوله نظریه پردازی را شما از ذهنتان بگذارید کنار. کار مجموعه شما نیست، انرژی شما را می گیرد و شما هم در واقع دچار مشکلاتی می شوید. به 2 دلیل، اولا به این دلیل که نگفتم مطلق ولی بپذیریم که بطور عمومی باید مقوله نظریه پردازی مربوط به اساتید فرض شود. یعنی اینکه استاد این کار را میکند نه دانشجو. انتظار این است که کسی که استاد است، صبح تا شب دارد تدریس میکند، مقاله میخواند، مقاله مینویسد، کتاب را تدریس میکند، کتاب را میخواند، کتاب مینویسد، در اثر این ممارست در گفتن و نوشتن و تعامل داشتن در حوزه خودش به این نتیجه برسد که خوب این موضوع اشکال دارد، یک حرف جدیدی بزند، این را بگذاریم کنار و یک حرف جدیدی در این حوزه بزنیم، به نتایج جدیدی برسیم. این انتظار از اوست.

آقا تصورشان این بود که من نوعی می‌ آیم بعد از 10 سال میگویم خوب این مطلبی که تا حالا درس می داده‌ام اشتباه است و حالا سال یازدهم یک چیز جدید بجای آن می گویم. وقتی طرف، ضبط صوت است و می رود صبح تا شب مدام همان حرف هایی را که ترم قبل درس داد، این ترم هم درس می دهد، چه توقعی از او دارید؟ یا اینکه منتظر می ماند کتاب جدیدی، مقاله جدیدی آن ور دنیا چاپ شود برای اینکه از قافله عقب نماند حالا یکی بدو بدو می رود در تلوزیون می گوید که آقای فلان، فلان نظریه را داد و برای اینکه جا نماند از هفته بعد سر کلاس شروع میکند این را به تدریس کردن از اینترنت و ...

قرار بود که ما خودمان تولید کنیم یعنی قرار بر این بود که ما حرف جدیدی تولید کنیم حالا در 3، 4 تا حوزه. حوزه اول این است که اگر می شد یک کسی بنیان یک علمی را میگذاشت و یک کرسی را به اسم خودش در سطح آن علم راه می انداخت، یک کرسی می گفتند.

مثلا تا دیروز فرض کنید شیمی وجود نداشت حالا یک کسی، یک چیزی بنام شیمی بوجود آورده و یک گروه، یک کرسی، یک دپارتمان در دانشگاه امیرکبیر برایش به راه انداخته اند و آمده شیمی درس بدهد. یک کار این جوری است، یک کار یک لایه خردتری است، یک کسی دارد در علم شیمی تدریس میکند و به این جمع بندی می رسد که این روش و این مدل غلط است. می آید یک مدل و یک الگو و یک ساز و کار متفاوتی را طراحی می کند، تا دیروز می گفتند مکتب 1 و 2 و 3، حالا می گویند یک مکتب چهارمی بوجود آمده است که مال این فرد است یعنی فلانی در ذیل آن علم شیمی یک مکتب ارائه کرد که حالا در علوم انسانی بیشتر خودش را نشان می دهد مثلا در فلسفه می گویند مکتب این، مکتب آن، مکتب آن و ...

ما نظریه مان یک بار خودش یک علم جدید بود، یک بار نظریه مان یک مکتب جدید بود در درون یک علم و در سطح میانی. اما این بار لایه سوم نظریه مان از یک مکتب جدید هم پایین تر است مثلا در حد یک حوزه مثلا یک مکتب بخصوص در یک موضوع بخصوص یک نظریه است. فرض کنید اینکه ما می آییم از کوانتوم دنده عقب می رویم تا انیشتین پری نسبیت بعد برمی گردیم می رویم تا خود نیوتن، این 3 مرحله در یک راستاست فرضا قوانینی که داده شده است این قوانین می گوید که قبلی اینجوری گفت بعد در همین حوزه این یکی این را گفت، آن یکی آن را.
اینجا یک نظریه است یعنی کرسی نظریه پردازی، حداقلش را آقا گفت یعنی گفت مثلا بیایید یک نظریه ارائه کنید، یعنی یک کرسی نظریه پردازی. خیلی خوب، پس اگر ما آمدیم یک نظریه در یک حوزه فکری دادیم یا آمدیم یک سطح بالاتر و یک مکتب در یک علم ایجاد کردیم یا در یک سطح کلان تر، آمدیم اصلا یک علم جدید بوجود آوردیم، هر کدام از این 3 تا بود شما یک کرسی می گذارید برای طرف که این کرسی، صندلی و جمعیت و اینها نیست. آن اعلامی است که میخواهید این را نهادینه کنید. آقا یک آدمی یک حرف جدیدی تولید کرده می خواهد بیاید بزند، این عملیاتی می شود. این 3 تا کار گفتم قویا مردافکن است، نمی خواهم بگویم خیلی خیلی دشوار است می خواهم بگویم آن چیزی نیست که شما از بیرون دانشگاه بتوانید برنامه ریزی اش بکنید، بعد در دانشگاه انجامش دهید. این باید توسط خود استادها انجام می شد. چنین حس و حالی هم استادها ندارند، یعنی سر کلاس خودتان دارید می‍بینید که همان حرف هایی گفته می شود که از بچه های ترمهای قبل هم بپرسید میگویند همین ها را به ما درس داده اند. یک ویژگی این 3 لایه، چه اینکه یک کسی در یک گرایشی از یک رشته یک نظریه‌ای را بدهد، چه اینکه یک کسی یک مکتب در یک رشته علمی بوجود بیاورد و چه کسی که یک رشته علمی جدید پدید بیاورد این است که کسی که در آن موضوع تدریس می کند قادر باشد که از صفر تا صد آن رشته را خودش تدریس کند. یعنی اگر کسی اقتصاد درس می دهد بگوید آقا از اول لیسانس تا انتهای فوق دکترا هر 4 مرحله را از اول تحویل بگیرد و تدریس کند. چطور؟ بیاید مثلا یک دفعه همین 30، 40 نفری که سر کلاس لیسانس می نشینند، این 50 نفر را به او بدهند، این شروع بکند با این ها مثلا با همین استاندارد رایج لیسانس و فوق لیسانس و دکترا، 4 سال به این ها لیسانس بگوید، همه اش را یعنی 140 واحد را خودش بگوید بعد از دل این ها مثلا با استاندارد های فوق لیسانس امروز 15 نفر، 20 نفر در بیاورد - یعنی 30 نفرشان بریزند - 20 نفرشان بمانند. با 20 نفر یک کلاس فوق لیسانس تشکیل بدهد، 33 واحد هم به آن ها فوق لیسانس درس بدهد همان رشته خودش را دیگر خودش می اند که آن دفعه چه درس داده است. این را هم کامل کند بعد خودش از این به اصطلاح 20 نفر یک عده حدودا 6، 7 نفره‌ای دربیاورد بعنوان دانشجوی دکترا. این دانشجویان دکترا را خودش دوباره 3 سال 40، 45 واحد باهاشان سر و کله بزند تا انتهای تزشان. بعد آن قسمت آخر یعنی گرایش فوق دکترا را از آن 5، 6 نفر مثلا 2،3 نفر در بیاورد. این می شود چیزی حدود 12 سال - 4 سال لیسانس، 3 سال فوق لیسانس، 3 سال دکترا و 2 سال هم فوق دکترا. 12سال 50 نفر را تحویل گرفته و این 50 نفر را به لیسانس رسانده، 20 نفرشان را رسانده به فوق لیسانس، مثلا 10 نفرشان را رسانده به دکترا و 2 نفر، 3 نفرشان را هم رسانده به فوق دکترا. این می شود موثر اما وقتی قرار باشد یک کسی صبح تا شب همین جوری برود سر کلاس، این کلاس به آن کلاس به آن کلاس و ... پیش انبوه دانشجو، استاد مطالعه نکرده، تمرین نکرده همین جوری دارد عین ضبط صوت مطالب را تکرار می کند. به این خاطر ما این مشکل را داریم، پس شما خیلی عمرتان را صرف مقوله‌ای بنام نظریه پردازی نکنید مگر اینکه خلافش ثابت شود، مگر اینکه پیدا کنید دانشجویی را، استادی را که حاضر باشد بیاید یک حرف جدیدی را از صفر تا صد در دانشگاهتان بزند، آن را برایش ایجاد کنید، شرایط را فراهم کنید تا بیاید.

به 2 دلیل این کار از مجموعه شما بر نمی آید یکی اینکه استادها عموما باید نظریه پردازی کنند که نمی کنند و بعد هم اگر قرار باشد کاری بکنند عموما نمی آیند در یک فضای دانشجویی. دنبال این می گردند که حالا یک زحمتی کشیدند، یک حرف جدیدی تولید کردند درشت و قلمبه سلمبه، مثلا یک فضایی باشد که ببرند ارائه دهند. همین استاد دانشگاه شما که امروز برای ارتقاء رتبه هیات علمیش باید مثلا چند تا مقاله توی ISI خارجی چاپ کند که ارزشی هم ندارد، آیا حاضر است مثلا فصلی یک مقاله که به ISI می دهد که می شود سالی 4 تا، آن 4 تا را ندهد به ISI خارجی؟ بلند شود بیاید، بهار یک کرسی برای او بگذارید بیاید در 2 ساعت آن 30، 40 صفحه مقاله را پرزنت کند برای مثلا 50، 60 تا دانشجو، 100 تا، 200 تا دانشجو. یک مقاله بسوزد، همه هم با رکوردر و دوربین فیلمبرداری و... ضبط کنند. بگویند استاد این رو پرزنت کردید امکان این را داریم که ما مثلا از شما بگیریم. بله، همه هم به اصطلاح فلش مموری هایشان را وصل کنند به لب تابش و ازش بگیرند. هیچ، دیگه رفت. بعد مثلا تابستان بگوید مقاله جدید نوشته ام دوباره صدایش کنیم، بیاید بعد پاییز و ... بعد آخر سر، به آخر اسفند که رسید بعد نگاه می کند می بیند رتبه اش در دانشگاه شما بالا نرفته است. چون دانشگاه اصلا این حرف‌ها را قبول ندارد، وزارت علوم قبول ندارد، شورای عالی انقلاب فرهنگی قبول ندارد. رفتی مثلا بسیج دانشجویی برایت 4 تا کرسی نظریه پردازی گذاشت، که چی؟ اگر یک نشریه ویژه‌ای آوردی از آن طرف دنیا ما رتبه علمی شما را می بریم بالا.

ساختار اداری و آموزشی کشور با انتظارات رهبری تناسبی ندارد

یک مشکلی که شما نمی توانید، معلول این است که نظام اداری کشور با آقا هماهنگ نیست یعنی وزارت علوم، شورای عالی انقلاب فرهنگی و نهادهای دیگر یک ساز و کار دیگری برای ارتقای استاد گذاشته اند، استاد زحمت می کشد، با سختی مطلبی را در رشته خودش تولید می کند مناسب تر می بیند که این را به زبان انگلیسی بنویسد، 30 صفحه، 40 صفحه بردارد بفرستد که در یک نشریه خارجی ایندکس شود، آن نشریه را بردارد کپی بگیرد و بدهد بدست این جماعت در دانشگاه تا رتبه اش را ببرند بالا. وگرنه در دانشگاههای این کشور یک میلیارد شما نظریه بدهید. ابن سینا که در فلسفه یکی از سه نفر اصلی در 1000 سال گذشته ما بوده است یعنی بنیان گذار فلسفه مشاء بوده، بزرگ فلسفه مشاء بوده، سهروردی بزرگِ فلسفه اشراق بوده، ملاصدرا هم بزرگ فلسفه متعالیه. این 3 تا که در فلسفه 3 تا مکتب بوجود آوردند، این از فلسفه شان. می دانید که ابن سینا در پزشکی هم بالاخره سرآمد بوده و چند تا رشته‌ای که این آدم می دانسته الان اگر بیاید، نظام دانشگاهی ما به او می گوید که علم تولید کردی؟ قانون و شفا و به اصطلاح اشارات و تنبیهات و این ها را همه تو نوشتی اما ISI مطلب منتشر نکردی؟ بابا من ابن سینا هستم. اگر همین الان رازی بیاید در دانشگاه شما، به او می گویند که زحمت کشیدی توی شیمی و ... اما زحمت بکش مقاله ات را بده توی ISIتوی نشریه نیچر (Nature) چاپ کن. چاپ کرد ما در خدمتیم، در غیر اینصورت ببخشید شما مرحله مدرسی به استادی را طی نکردی، مرحله استادی به دانشیاری را طی نکردی لذا مثلا این مشکلات هست.

هنوز به کرسی آزاد اندیشی نرسیده ایم. این دلیل اولش بود، دلیل دومش این است که بالاخره یک بار این را توی مثلا یک دانشگاه هایی که دانشکده علوم انسانی دارد بحث می کند، چون نظریه پردازی بیشتر توی این حوزه منظور 2 گرایش است. یکی گرایشی است که اینجا گفته می شود به آن علوم انسانی، یکی هم گرایش علوم پایه است. والا مثلا نظریه پردازی توی خیلی از از رشته های فنی تکنیکی اصلا معنی ندارد، تکنیک است آنجا. چون شما صبغه به اصطلاح علوم انسانی دانشگاهتان کمرنگ است، اگر انرژیتان را بخواهید آنجا بگذارید باز دوباره یعنی شما زمینه ایجاد کنید که کرسی نظریه پردازی توی دانشگاهتان باشد، خوب طبیعتا فرض کنید بگویند آقا یک نظریه در علوم انسانی امروز در دانشگاه امیرکبیر مطرح شد. طرف خودش را خورد نمی کند برود دانشگاه پلی تکنیک! اصلا به عنوان مثال چرا نظریه در حقوق در آنجا آمده ؟ بیشتر دوست دارد نظریه مثلا توی دانشگاه علامه طباطبایی مطرح شود یا شهید بهشتی یا دانشگاه تهران. این دلیل دوم است. یعنی سنخیت دانشگاه شما با نظریه پردازی بخصوص آن چیزهایی که حوزه علوم انسانی دارد و مساله قبلی آن هم این است که نظام اداری حمایت نمی کند از اینکه یک استادی نظریه اش را بیاید آنجا مطرح کند جز اینکه یک استادی آنقدر آزاده و وارسته باشد که در قید و بند اینکه حالا مدارج چی شد، نباشد. بگوید آقا من اصلا می­خواهم بروم حرفم را در محیط و محفل دانشجویی بزنم. منتهای مراتب از این قضیه نباید نا امید شوید، من برای بچه های دانشگاه های دیگر چارچوب های دیگری را مشخص می کنم. لذا اینجا بحث نظریه پردازی را می بندیم. می گویم شما این مواردی که اینجا نوشتید، انرژیتان را بیهوده صرف نکنید...

مراحل سه گانه نظریه پردازی چیست؟

نظریه پردازی به فضای تولید علم نزدیک است، که این کار علمی است. هر کار علمی لزوما کار روشن فکری نیست همان طور که هر کار روشن فکری لزوما کار علمی نیست. اما در قضیه آزاداندیشی متغیرش چیست؟ متغیرش این است که شما می خواهید کارکرد انتقادی بدهید به کار، آزاداندیشی3 فرض دارد، یا یکی یا دوتا یا هر سه تایش محقق می شود. فرض اولش این است که شما یک رویکرد انتقادی دارید که به آن رویکرد critical می گویند. در رویکرد critical اتفاق مهمی که می افتد، این است که شما به یک چیزی انتقاد دارید، منتها نه به حدی که در کشور ما جا افتاده است. اینقدر این حوزه در آزاداندیشی قوی است که در دنیا یک مکتب فلسفی - جامعه شناختی- اقتصادی برای آن وجود دارد: «مکتب انتقادی». جریان انتقادی یک ساز و کاری دارد. حالا ما در کشورمان که کار انتقادی می کنیم، فضای روشن فکری نداریم. آن ها کاملا در انتقاد مانده اند که البته آن هم خوب نیست؛ ولی یک بخش آزاداندیشی، رویکرد critical است. مثلا فرض کنید در اقتصاد، یکی بیاید وضع موجود را نقد کند. حتما کسی که رویکرد آزاداندیشی و روشن فکری دارد، حتما به شرایط روز برمی گردد. یعنی حتی اگر شما یک چیز انتزاعی در عالم را مطرح کنید، ممکن است شما نظریه علمی بدهید که اصلا ربطی به زندگی روزانه مردم نداشته باشد، یک چیز مثلا بی ربط را بگویید، اما لزوما فضای آزاداندیشی به اینجا برمی گردد. یعنی کاملا در همین چهارچوب سیر می کند. خب، در این چهارچوب، رویکرد انتقادی (critical) مرحله اول است.

خیلی خب، شما آمدید نقد کردید که چنین چیزی نیست. مثلا وضع اقتصادی موجود را نقد کردید. بعد باید شما یک رویکرد تحلیلی داشته باشید به اینکه چرا خوب نیست؟ چرا این وضع مثلا از نظر علمی، از نظر تکنیکی، از نظر روش و ... خوب نیست؟ مرحله دوم، مرحله analytic است. مرحله analytic یا مرحله تحلیلی، یک حوزه آزاداندیشی تحلیلی است، اینکه شما در تلویزیون بنشینید به تحلیل گری، می گویند فلانی تحلیل گر است، اهل تحلیل است؛ مثلا تحلیل پدیده های سیاسی، پدیده های اقتصادی، فرهنگی و ... این متأسفانه یکی از ضعف های کلیدی است، در گرایش علوم سیاسی 2 واحد درس تحلیل گری نداریم. در روابط بین الملل نداریم، در اقتصاد نداریم، در جامعه شناسی و فرهنگ نداریم، در هیچ یک از رشته هایمان گرایش تحلیل گری نداریم که شما بعنوان کسی که لیسانس گرفتید، فوق لیسانس گرفتید، دکترا گرفتید در این حوزه ها، صدایتان می کنند که بیایید در روزنامه ای، رسانه ای، تلویزیونی، مسجدی، دانشگاهی... که آقا بیا بگو این چی بود؟ شما تحلیل گر ندارید، تحلیل گر پدیده­های سیاسی؛ یعنی کسی که بتواند آنالیز کند.

بعد از این که انتقاد کردید و تحلیل کردید که چرا خوب نیست و چرا این جوری شده است، بخش سوم، تبیین است؛ یعنی باید بگویید که پس چی به جای آن؟ این رویکرد تبیینی در فلسفه علم می شود رویکرد doctorinal. پس شما از برخورد critical، به analytic، و به doctorinal، یک سیر کامل در آزاداندیشی می بینید. کسی که همین شرایط روز و موجود وضع اقتصاد و ترافیک و دود و وضع آلوده هوا و بهداشت و همین وضع فرهنگی و مدرک گرایی و جو فرهنگی و وضع بدحجابی و... همه چیز را پذیرفته است، می گویید: پس آزاداندیشی نکن! اما کسی که می خواهد آزاداندیشی کند، اولین مسأله اش این است که به همین وضع موجود نقد داشته باشد و رویکردش critical است. بعد که نقد کرد، می بینید که این توی نقد ماند، خیلی خب، حالا ذهن همه را شفاف کردیم که دود هست و مثلا برای بهداشت و درمان مردم ضرر دارد. ترافیک هست، اعصاب مردم اینجوری می شود. خیلی خب، این را شما همه را شفاف کردی، روشن کردی، اما دیگر ادامه نداشت، این یک قسمت آزاداندیشی است. بعد می آید قسمت دوم را می گوید، می آید آنالیز می کند، تحلیل میکند پدیده ها را. این دومی هم انجام می شود. ولی آزاداندیشی جامع زمانی است که طرف بیاید سومی آن را هم انجام دهد. می گوید آقا اگر این وضع آلودگی هوا بود و این جوری بود و نقد کرد، تحلیل می کند که چرا؟ و تبیین می کند و طرح جایگزین به جای آن می دهد. این می شود برخوردی که دیگر دکترین دارد. پس اگر این 3 جزء critical، analytic و doctorinal انجام شد، آزاداندیشی صورت گرفته است؛ حالا چه یکی از آن ها چه هر سه تای آن ها، منتها اگر سومی انجام شود، کار زیباتر از همه است. به دلیل اینکه دیگر شما نسخه پیچیده اید که چه کار باید کرد. خب، این به شدت در فضای روشن فکری است. یعنی اگر شما چنین کارکردی ترتیب بدهید، فضای آن، فضای روشن فکری است. پس کار روشن فکر نقد وضع موجود و ارائه راهکار است.
وقتی شما آمدید مساله آزاداندیشی را اینجوری مطرح کردید، دست گذاشته اید روی مسائل روز که جذابیت دارد برای همه. چون اگر بحث علمی باشد، احتمالا 50 نفر در آن سالن می نشینند ، وسطش خمیازه می کشند و شبکه 4 هم ضبط میکند و پخش میکند! اما مسائل آزاداندیشی، مسائل مبتلا به روز است، یعنی یک حرف ذهنی و فضایی نیست. به این دلیل، شما بهتر است بجای تمرکز روی کرسی نظریه پردازی، بروید سراغ آزاداندیشی، مگر اینکه شرایط استثنایی پیش بیاید.

باید چهره های جدید و جوان پا به عرصه بگذارند

ما اگر در هر کدام از مجموعه هایمان یک بحث آماده کنیم، و کسی که این کار را کرده است، راه بیفتد و در بقیه ی کرسی ها این را بگوید، کار، عملیاتی می شود. این تا این یک موضوع را 10 بار برود بگوید، هر بار که جایی ارائه می کند، یک تجربه جدید کلاس داری است، یک سوال جدید است که به آن فکر نکرده است و حالا باید برود در مورد آن تحقیق کند و مدام پخته تر می شود. یعنی اگر بار یازدهم بیاید بگوید، دیگر با آن بار دهم زمین تا آسمان فرق می کند.

منتها اگر شما تصمیم گرفتید که همه این را شما خودتان عمل کنید، این کار را مجموعه مثلا فلان پژوهشگاه با فلان بودجه و فلان دانشگاه نتوانستند انجام دهند. برای شما هم مقدور نیست. ته آن هم می رسید به 10، 20 تا آدم، خب این 10، 20 تا آدم مگر واقعا قرار است که همه چیز را این ها پاسخ بدهند؟ بعد هم همه اش موضوعاتی است که این ها می توانند بیایند بگویند؟ دامنه 2 چیز را باید بست، یکی دامنه موضوعات و دوم دامنه آدم هایی که باید بروند درس بدهند، این ها را باید بست.

این معنایش این است که یک دوره 2، 3 ساله تربیت سخنران، تربیت استاد و چهره کردن ...، چرا من می گویم شما مطلبی را که یک آدمی در دانشگاه شما آمد در دانشگاه خودتان گفت سریع هماهنگ کنید که به دانشگاه های دیگر هم برود و بگوید. برای اینکه 2 تا حالت رخ بدهد، یکی اینکه این تربیت شود بعنوان سخنران و کلاس دار، دوم اینکه این چهره بشود. وقتی که پایش را از دانشگاه خودش گذاشت بیرون و رفت مثلا دانشگاه صنعتی اصفهان یک جلسه سخنرانی کرد و آمد بعد می گویند که یک نفر از بچه های امیرکبیر آمده سخنرانی کند. آن ها هم کنجکاوی می کنند ببینند کسی که از امیرکبیر آمده چه می گوید؟ این خودش وقتی که بیرون از فضای دانشگاه خودشان بحث می کند، هم این راتجربه می کند و هم چهره می شود. ما باید تا 2 سال دیگر 1000 تا 2000 تا آدم داشته باشیم که سخنرانی کنند. آن روز وقتی 100 تا برنامه اجرا کرده است، دیگر می تواند مطالب خیلی گسترده تری هم بگوید. ما باید با ذخیره واژگان یک موضوع فعلا برویم جلو، پس روش کار این است. منظور از این آزاداندیشی، این است که یک آدمی یک موضوعی را تولید کند.

 

منبع ما : http://www.rajanews.com/detail.asp?id=49005


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در چهارشنبه 89/2/8 و ساعت 7:5 عصر | نظرات دیگران()
نماینده ولی فقیه در سپاه:
اتاق فکر جریان فتنه را سپاه کشف کرد

خبرگزاری فارس: نماینده ولی فقیه در سپاه گفت: یکی از پاشنه آشیل‌های فتنه‌گران ساماندهی نیروی سایبری بود چرا که اتاق فکر جریان فتنه در آنجا قرار داشت و جریان پشت صحنه فتنه از سایبری استفاده می‌کردند که کشف نشده بود و سپاه با قدرت وارد شد و آن را کشف کرد.


به گزارش خبرگزاری فارس از زنجان، حجت‌الاسلام علی سعیدی ظهر امروز در همایش روحانیون و شورای نمایندگی ولی فقیه در سپاه استان‌های شمال‌ غرب کشور با اشاره به اینکه سپاه وارد هیچ حزبی نشده است، اظهار داشت: سپاه از اشخاص، احزاب و جریان‌ها مستقل است و تنها در خط رهبری بوده و در هیچ خطی نیست.
وی با بیان اینکه یکی از خطراتی که خواص را به زمین زد قرار دادن اعتبار شخصیت‌ها در کنار رهبری بود، خاطر نشان کرد: میزان و اعتبار هر شخصیتی برای ما به اندازه میزان ارتباط وی با رهبری است.
نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با اشاره به اتکای محوری بر تدابیر و منویات و جهت‌گیری‌های رهبر معظم انقلاب در سپاه اظهار داشت: سپاه باید در همه جا پا به پای رهبری حرکت کند.
وی با اشاره به حرکت متوازن در راستای ارتقای بصیرت و معنویت گفت: معنویت موتور حرکت و بصیرت چراغ راه است که عدم وجود یکی از آنها باعث لغزش در انسان است که نمونه عدم بصیرت ابوموسی اشعری است.
‌سعیدی با بیان اینکه عصر امام خمینی (ره) با عصر آیت‌الله العظمی خامنه‌ای (مدظله العالی) همانند عصر نبوی با عصر علوی متفاوت است خاطر نشان ساخت: 21 سال از عصر امام(ره) گذشته و برخی متغیرها تغییر کرده است که در عصر امام(ره) نبود.
وی با اشاره به اینکه امام(ره) سپاه را از کار سیاسی منع نکرده است، افزود: سپاه در روز قدس با ارم و تشکیلات وارد می‌شود و این کار سیاسی است و امام(ره) سپاه را از آن منع نکرده است.
نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ابراز داشت: عملکرد سیاسی، موضع‌گیری سیاسی و دخالت سیاسی را امام(ره) کجا منع کرده است، امام فرمود سپاه وارد احزاب نشود و ما پایبند به این اصل امام(ره) و رهبری هستیم.
وی با بیان اینکه دو عامل معنویت و بصیرت باید متوازن باشند، ادامه داد: معنویت کار عقیدتی و بصیرت کار سیاسی است.
حجت‌الاسلام سعیدی با اشاره به اینکه در جریان فتنه یکی از کارهای سپاه مراقبت و رصد عملکرد فتنه‌گران بود، گفت: یکی از آشیل‌های فتنه‌گران ساماندهی نیروی سایبری بود چرا که اتاق فکری جریان فتنه در آنجا قرار داشت و جریان پشت صحنه فتنه از سایبری استفاده می‌کردند که کشف نشده بود و سپاه با قدرت وارد شد و آن را کشف کرد.
وی با اشاره به مقابله جدی در راستای پیشگیری و اقدام اظهار داشت: پیشگیری در استان‌ها و اقدام برخورد در مرکز بود و سپاه در استان‌ها نقش پیشگیری کننده داشت تا این فتنه به استان‌ها نفوذ نکنند.
نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با اشاره به اینکه در جریان فتنه هماهنگی کاملی در مرکز بین فرماندهی، نمایندگی و حفاظت وجود داشت تصریح کرد: فتنه اخیر یکی از پیچیده‌ترین فتنه‌ها در طول عمر انقلاب اسلامی بود.
وی در ادامه سخنان خود با اشاره به اینکه مردم نقش خود را در راهپیمایی 9 دیماه و 22 بهمن به خوبی ایفا و توطئه‌گران، جبهه کفار و استکبار جهانی را نا‌امید و مایوس کردند، افزود: مردم همیشه در صحنه بوده و نقشه‌های دشمنان را خنثی کرده‌اند.
وی گفت: این همایش چهارمین همایش بود و سه همایش دیگر در استان‌های تهران، فارس و خراسان رضوی برگزار شده است.
انتهای پیام/‌ش10

 

منبع ما : http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8902081337


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در چهارشنبه 89/2/8 و ساعت 7:4 عصر | نظرات دیگران()
<   <<   36   37   38   39   40   >>   >
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کانال تلگرامی اخبار ( یارانه و اخبار جدید )
یارانه مهر واریز شد/ایرانیها 280هزار میلیارد تومان یارانه گرفتند
بازگشایی پایگاه اطلاعاتی آمار طی یک هفته آینده
اطلاعیه شماره 7 ستاد هدفمندی یارانه ها منتشر شد
پرداخت 40 هزارو 500 تومان یارانه اسفند ماه
عناوینی از سایت دولت
نتایج هفته اول اجرای قانون هدفمندی یارانهها
تصویب نرخهای جدید حمل و نقل
قیمت مصوب انواع نان
قیمت پله های 7 گانه مصارف برق
میزان سهمیه و قیمتهای جدید بنزین و گازوئیل و گاز خودرو
تعرفه های جدید گاز
فروشگاه اینترنتی شما
آغاز به کار سامانه جمع آوری اطلاعات اقتصادی خانوار از اول آذر ما
دفاع از قرآن
[همه عناوین(3262)][عناوین آرشیوشده]

بالا

طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

بالا