مهران موزونی:
سخن اول
کشور ما ایران به لحاظ منابع آبی یکی از کشورهای فقیر جهان محسوب میشود. آمار نشان می دهد استان خوزستان، که در علم جغرافیای ایران از آن به "استان رودخانه ها" یاد می شود، نقشی ویژه در بالا بردن همین معدل کمِ ایران در رتبه بندی جهانی دارد.
لذا آب همیشه برای کشورمان از نقشی حیاتی و استراتژیک برخوردار بوده و تاکیدهای مقام معظم رهبری بر مدیریت منابع آبی ارتباطی ویژه با این حقیقت داشته و دارد.
آنگونه که گفته شده در قراردادهای جهانی مربوط به "حقابه"های محلی، منطقه ای و بین المللی، قانونی وجود دارد براین مبنا که " اگر حقابهای، قدمتی بیش از 20 سال پیدا کند، کسی یا کسانی و یا دولتی، حق سلب آن را ندارد."
امری که طی 16 سالِ دولت های "سازندگی و اصلاحات" عدم رعایت آن، به کرات دیده و شنیده شده است و از آنجا که این وقایع تلخ بیش از هر جای دیگر، در استان مظلوم و ستمدیده و جنگزده خوزستان رخ داده است، مبنای بحث حاضر را بر همین استان قرار می دهیم.
سخن دوم
در اوائل دهه هفتاد و از همان روزی که مردم شریف و نجیب خوزستان، دهان به دهان شنیدند که رئیسجمهور وقت (که خود فرزند کویر بوده و قدر نعمت آب را به خوبی می دانستند)، طی تشریف فرمایی به این استان، در دیداری از رودخانه عظیم اروند و خروج آن همه آب شیرینِ ایران زمین به "خلیج پارس" متعجب شده و گفته بود: (نقل به مضمون) "حیف این همه آب که به خلیج ریخته و هرز رود"، این دغدغه برای خوزستانی ها ایجاد شد، که مبادا به رودخانه های درونِ استان، دست اندازیِ خاصی شود و اکوسیستمِ میلیونها سالهیِ سرزمینِ بهشتیِ خوزستان بر مبنای این سخن، به هم بخورد؟
اما مدیران محلی وقت در استان، به مردم آن دیار دلداری می دادند که نگران نباشید دولت تمام کارهایش براساس کارشناسی است و می داند که حفظ هرزآبه های اروند، لزوما به معنای بر هم زدن امنیت آبی و آسایش هزاران ساله منطقه نباید باشد.
و این چنین بود که مردم، آرامش خود را حفظ کرده و برای رصدِ نتایج این نگرش دولت وقت، صبوری به خرج دادند. با گذشت زمان و ساخت وساز سدهای متعدد در استان، این گمان که "دولت می داند دارد چهکار می کند" و مراقب حفظ دِبی آب در سطح استان خوزستان خواهد بود، افزایش یافت، ضمن اینکه مردم خونگرم و همسایه نواز خوزستان از اینکه ایجاد سدهای متعدد در استان شان، به سود استانهای همجوار نیز است، خرسند بودند.
لیکن در سال های پایانی دهه 70، خبرهای نگران کننده و تلخ، شامهی تیز و صبورِ خوزستانی ها را نگران و آزرده خاطر کرد: "اخبارانحراف سرشاخه های کارون و دز به استانهای همجوار".
با گذشت زمان، این حقیقیت در کاهش چشمگیرِ دبی رودخانه هایی همچون دز و کارون به وضوح قابل مشاهده بوده و ناراحتی پنهان مردم این مناطق، تبدیل به گلایههای درگوشی و سینه به سینه شد که اکنون یکی از مطالبات و اعتراضات روزمره مردم این منطقه است.
این یک حقیقت است که انحراف بخشی از حقابههای خوزستان مظلوم به میهمانان خود خوانده ی شمالی، نقشی مستقیم در خشکیِ بخشهای وسیعی از هور العظیم در جنوب غربی استان داشته، فلذا این بزرگترین هورِ جهان، دیگر توان ایفای نقش فیلترینگ میلیونها ساله را در مقابله با وزش بادهای موسمی عربستان و گرد و خاک های ورودی از همسایه های غربی را از دست داده است. ضمن اینکه وجود این تالاب بزرگ، ارتباطی تنگاتنگ با زندگی عشایر و روستاییان کشورمان در مرزهای غربی خوزستان داشته و دارد.
سخن سوم
جناب آقای احمدینژاد،
اجازه می خواهم تا برای تبیین بیشتر بحث، سرنخِ مقوله را به دشت بزرگ رودخانه دز، به مرکزیت دزفول ببریم:
دزفول، به لحاظ کشاورزی یکی از قطبهای تولیدی ایران زمین است، شاید دزفول تنها شهری در ایران باشد که نَه 6ماه، بلکه 9 ماه سال، خروجی محصولات کشاورزی دارد.
دزفول یکی از بزرگترین مناطق تولید گُلِ خاورمیانه و بزرگترین صادر کننده گل ایران است.
نیک مستحضرید که سد دز در شمال شهرستان دزفول، نقشی بسیار کلیدی در تنظیم فرکانسِ 50 هرتز شبکه برق کشور داشته و دارد، که نیازی به شرح فنی آن در این مقال نیست.
اگر دزفول نقشی اساسی و فوق کلیدی در دفاع مقدس ایفا کرد، تا آنجا که پیرجماران، به مردمانش فرمود: "شما دِین خود را به اسلام ادا کردید" و یا به آقای واعظ طبسی فرموده بود: اگر روزی از جماران برای دیدن ایران خارج شوم اول به ملاقات مردم دزفول خواهم رفت، وجود ذی وجود این رودخانه باستانی با ماندگاری و سلحشوری مردم دزفول، ارتباط بسیار اساسی داشته و دارد، لذا دزفول بدون " دز" فقط نامی از "پایتخت مقاومت" را خواهد داشت.
جناب رئیسجمهور،
رود دز با آبیاری دشت بزرگ دز، قرنهاست که معیشت ساکنان این منطقه باستانی را رقم می زند، شما میدانید که عناصر "زمین و آب"، اجزاء لاینفک یکدیگرند و غَصبِ آب، همانا غصب زمین محسوب می شود، امری که بی سروصدا در طی دو دهه گذشته، توسط دولت های قبل از شما، به سود همسایگان شمالی خوزستان رخ داده است.
لذا دستور فرمایید تا از فرمانداری و محاکم قضایی شهرستان دزفول برای حضرتعالی استعلام نمایند، تا صحت این ادعا بیشتر روشن شود که کشاورزان منطقه دزفول و حومه، تاوان کاهش دِبی رودخانه ی آبا و اجدادی شان را که از جای دیگری ناشی می شود، با درگیری های فیزیکی با یکدیگر و از هم گسیختگی پیوندهای محلی پرداخت می نمایند.
ریاست محترم جمهور،
مردم شهری همچون اصفهان، هموطنان عزیزِ مردم صبور خوزستان هستند، اما اگر به خاطر داشته باشید، در جمع پرشور اصفهانی ها فرمودید که، دلیل استقرار بخشی از تاسیسات هسته ای در مجاورت اصفهان، روحیه خاص اصفهانیهاست که چیزی را که بهدست بیاورند حاضر به از دست دادن آن نیستند (نقل به مضمون) و صد البته این "حس خاص" مردم اصفهان در نهایت به سود ملت ایران تمام خواهد شد.
اما...
برادر ارزشی و بزرگوار، جناب آقای احمدینژاد،
آیا مردم دزفول در هشت سال دفاع مقدس برای حفظ سرزمین پاک ایران، کاری نکردند کارستان؟
آیا خدشه وارد نمودن به انگیزه های دفاعی مردم و تضعیف حس پایداری و سلحشوری آنان، لا اقل از دیدگاه پدافند غیر عامل (در زمان صلح) و پدافند عامل (در زمان جنگ) نامعقول به نظر نمی رسد؟ ما امیدواریم که دولت مردمی شما، دغدغهی اصلاح اشتباهات استراتژیکی اینچنینی را دارد و اگر دیگران " حقابهها" را تضییع کردند، شما "حق آب" را نگاه خواهید داشت.
تصور نمی کنید که برای خوزستانی ها و بالاخص دزفولی های مظلوم، تلخ و زجرآور است که از کادر تلویزیون رسانه ملی، هر از گاهی شاهد درگیری رسانهایِ مردم اصفهان و کویرنشینان، بر سر آبی که اصولا متعلق به دزفول بوده و هست باشند؟
جناب دکتر احمدینژاد عزیز،
بیش از چهار سال است که تصمیم به نوشتن این مطلب داشتم، لیکن بر این باور بوده و هستم که گفتن این سخنان ممکن است مورد طمع، دشمنان فرصت طلب دولت ارزشی و اسلامی حضرتعالی قرار گیرد، اما متاسفانه ملاحظه می شود که صبر و انتظار برای جلوگیری از خسارت فوق ملی و خاموشی، که در دشت دزفول جریان است چندان افاقه نکرده و نگارنده این احتمال را می دهد که شهر دزفول از این منظر، مغفول مانده است؟ که این امر ریشه در مظلومیت ذاتی مردمان این دیار دارد، مشت نمونه خروار این مقال، یکی از مردمان این دیار است که چهار سال تمام، در کابینه شما نجیبانه خدمت کرده و محجوبانه و مخلصانه الک آویخت و از خدمت تان مرخص شده و به پای تخته سیاه بازگشت، براستی خلقیاتِ دکتر غلامحسین الهام نمونهی بارز یک دزفولی اصیل، نجیب و ولایتمدار است.
خبر سفر نوروزی شما را در سالهای قبل به دزفول و حرکت متواضعانه و خاکی شما در سفر موتوری و تنهایتان از دزفول به منطقه دشت عباس و شوش و... را شنیدم و برای هر ولایتمداری جالب و غرورانگیز بود، اما ای کاش با همان موتور تریل، به سمت شمال دزفول تشریف می بردید و با کشاورزان منطقه و مردم "صمیمی و احمدینژاد دوستِ" دزفول دیداری غیر منتظره و عامیانه برگزار می کردید تا از درد دلشان بهخاطر چنگ اندازی به سرشاخه های رودخانه ی اجدادیشان و سنگ اندازی در قوت روزانه آنها بیشتر آگاه شوید.
ریاست محترم دولت دهم،
صمیمانه عرض می کنم: "همه ایران سرای من است"
درحالی که مردم غیور آذربایجان، یک شوخی نابجا در روزنامه ایران را برنتابیده و به آن محکمی واکنش نشان دادند و این غیرت قومی را بزرگان نظام، جزو دارایی های معنوی و ملی ایران زمین می شمارند، چگونه است که نجابت و صبوری خوزستانی های شجاع و متجاوز ستیز، به خصوص دزفولی های دلیر، در تاراج حقابههای هزاران سالهشان نادیده گرفته میشود؟
لطفا به معاونت محترم محیط زیست ریاست جمهوری (که دست بر قضا فرزند همان دزفول قهرمان هستند) دستور فرمایید تا با تهیه یک گزارش و تحقیق میدانی، استعلام شما را از فرمانداری و محاکم قضایی شهرستان دزفول تکمیل نمایند.
متاسفانه این یک حقیقت است که رودخانه زاینده رود اصفهان، بیش از آنکه ارزش کشاورزی داشته باشد، مکمل میراث فرهنگی عهد صفویه است و مصرفی فراتر از چشم نوازی توریستهای خارجی نداشته و ندارد، نشان به این نشان که در سالهای قبل از انحراف سر شاخه های رود دز (از طریق تونل کوهرنگ) به زاینده رود، این رودِ نسبتا نازا، فقط یک رودخانه فصلی بوده و بس.
در حالی که سفرهی مردم شریف "نصف جهان" همیشهی خدا، متبرک به تولیدات کشاورزی دزفول مظلوم بوده است.
شما بهتر از دزفولی ها آمار دارید که، از پیاز گرفته تا مرکبات و صیفی جات، دزفول نقشی اساسی در تنظیم بازار تره بار کشور دارد و این غیر از تولیدات صدها هزار تنی غلات این منطقه است، یادمان باشد که دزفول گل سرسبد بزرگترین جلگه حاصلخیر ایران یعنی خوزستان عزیز است، یادمان باشد که خاک دزفول، از معدود خاکهای کشور است که قابلیت سه بار کشت در سال رادارد، پس شایسته نیست که با دست خود این سرمایه عظیم را به نیستی سوق دهیم. مردم مظلوم دزفول اگر هنوز راست قامت ایستاده اند و شهرشان را چون جان شیرین دوست می دارند، جسم و جانشان با رودخانه مقدس دز، پیوندی دیرینه و سرنوشت ساز دارد.
آیا این نکته ساده اما مهم، از قلم نیفتاده که مردم شهری چون دزفول، از دیرباز با خنکای آب همین رودخانه توانسته اند گرمای پنجاه درجه را تحمل کرده و دژ تسخیر ناپذیر خوزستان را برای "مام میهن" حفظ نمایند؟ گرمایی که شهروندان محترم "نصف جهان" تحمل یک دقیقه آن را نداشته و ندارند! خواهشمند است، صحت و سقم این نکات ساده و کلیدی را از عزیزانی چون دکتر الهام و یا معاونت محیط زیست خود جویا شوید، هرچند که شما خود از رزمندگان قدیمی و میهمان دزفول بوده و اشراف خوبی به این مسائل دارید.
جناب رئیسجمهور،
لطفا دستور یک نظر سنجی ساده را در دزفول صادر فرمایید تا دریابید که مردم آن دیار، روزانه و با چشم خود، سطح آب رودخانه پدری را کنترل کرده و دردِ این سهم خواهی ناخوانده را درون ریزی می کنند، نکتهای که لازم است در محاسبات پدافند غیر عامل شما، حتما لحاظ شود، نکتهای که به هیچ وجه نباید مورد طمع و بهره برداری شیاطین زمان قرار گیرد.
جناب احمدینژاد،
مطلع باشید که مردم دزفول نمی توانند این تناقض بزرگ را هضم نمایند که، از یکسو بهخاطر آن رشادت ها در دفاع مقدس، لوح قهرمانی جنگ را تقدیمشان کنند و از سوی دیگر برای زیباسازی و جذب توریسم اصفهان، آبِ آباءُ و اجدادی شان را به یغما ببرند و دست آخر شاهد و شنوندهی اخبارِ آهُ و فغان اهالی "نصف جهان" باشند که چرا، آب زاینده رودِ نازا را به باغ های پستهی استان دیگری می برند؟ غافل از آنکه آبی که از زاینده رود می گذرد زائیده زاینده رود نیست، بلکه فرزند خواندهای است که بی اذن والدین دزفولی و علیرغم میل، ازدامان ایشان ستانده شده است.
لطفا دستور فرمایید تا وزارت محترم نیرو، آمار کاهش غمبار دِبی آب رودخانه های متعدد خوزستان، من جمله کارون و دز را روی میز حضرتعالی قرار دهند تا تفاوت دهشتناکِ ارقام را بین سالهای دهه 60 و امسال ملاحظه فرمایید.
لطفا دستور فرمایید تا کمیته پدافند غیرعامل، تحقیقی محرمانه و میدانی، در دزفول و خوزستان به عمل آورند تا بدانید یکی از وظایف دولت، التیام زخمهای این چنینی، در مردم مظلوم و صبور این منطقه است، نه خیرات کردن از کیسهی آنان به مناطقی که پای دشمن بعثی به آنان نرسید.
سخن چهارم
جناب رئیسجمهور
قبول بفرمایید که تخریب زیست محیطی جلگه خوزستان به وسیله انحراف حق میراث آبی این استان به نقاط مرکزی ایران نه تنها کاری بهشدت غیر کارشناسانه، بلکه تصمیمی خودخواهانه از سوی دولتمردانِ قبل از شما بوده است، ضمن اینکه هنوز هم مردم صبور، خونگرم، مهمان نواز و همسایه پرور دزفول و خوزستان، براین باورند که: حیف است تا آن همه آب شیرین از طریق رودخانه اروند به "خلیج همیشه پارس" بریزد.
لذا:
پیشنهاد می شود، طرح مطالعاتی احداث "لوله ملی آب اروند رود به کویر مرکزی ایران" را در دستور کار قرار دهید، لوله هایی که خروجی پنج رودخانه آب شیرین خوزستان را، بهجای آنکه به شکل هرزآبه به آبهای شور و آزاد تحویل دهد، به فلات مرکزی ایران زمین سوق داده و تحولی عظیم در تمدن جغرافیایی کشور را رقم خواهد زد.
منافع مهم اجرای این طرح:
1 – تبدیل کویر عظیم مرکزی ایران به دریاچهای آب شیرین و تبدیل آب و هوای جهنمی کویر به جغرافیایی مدیترانهای
2 – ایجاد صدها هزار شغل کشاورزی، دامداری، ماهیگیری، کشتیرانی و.... در استانهای مرکزی و شرقی ایران
4 – تسهیل و تسریع سیستم حمل و نقل کشور بصورت سیصد وشصت درجهای ( به دلیل مرکزیت دریاچه مورد بحث)
5 – اشباع منابع آب زیر زمینی بخش عظیمی از جنوب کشور مانند فارس و هرمزگان و...
6 – افزایش جاذبه های توریستی شهرهای کهنی مانند یزد، کاشان، کرمان، طبس، بیرجند و...
7 – افزایش جاذبه های شغلی و معیشتی قشرهای محروم در استانهای شرقی کشور و در نتیجه کاهش آسیب های اجتماعی همچون قاچاق مواد مخدر و شغل های کاذبی همچون تجارت چمدانی
8 – سهولت در استخراج و افزایش صرفه در صدور منابع معدنی و کانی شرق و شمال شرق کشور
9 – امکان احتمالی حفر کانال آبی وپلکانی فوق استراتژیک خزربه خلیج در سالهای آینده، به واسطه گری ایجاد همین دریاچه در مرکز ایران، برای دسترسی همسایه های شمالی به آب های گرم و افزایش تعاملات دیپلماتیک و مثبت بین همسایگان شمالی که صد البته بنوعی اهرمی در حفاظت حقوق دریایی ایران در خزر نیز خواهد بود.
10 – افزایش چشمگیر قدرت ترانزیت کشور به دلیل جایگزینی مسیرهای آبی با زمینی
11 – حل همیشگی و ریشه کنی مطلق معضل تاریخی بیابان زایی و رفع قطعی نیاز به بیابان زدایی
12 – ایجاد زمینه وسیع پرورش آبزیان در حوزه یی درون مرزی و انحصاری
13 – ایجاد یک فضای آبی انحصاری و درون مرزی گسترده برای تحقیقات علمی و رزمایش های نظامی
جناب رئیسجمهور،
اگر امکان کشیدن صدها کیلومتر لوله برای رساندن گاز کشور تا هند امکان پذیر است، اگر نفت و گاز داخل کشور (مانند لوله های نفت پالایشگاه آبادان و آغاجاری) ده ها و صدها کیلومتر امکان انتقال این منابع زیر زمینی را دارند و اگر امکان کشیدن لوله های آب از همان خوزستان تا کشور کویت برای صدور آب وجود دارد، چرا کشیدن لولهای فوق حیاتی آب اروند به مرکز ایران و تبدیل کویر مرکزی ایران به یک دریاچه مدیترانه ای امکان پذیر نیست؟
نگارنده، متخصص جغرافیا ویا صنعت کشیدن لوله های اینچنینی نیست، لکن با مروری جزیی می توان به این نتیجه رسید که لازم است تا بدون برهم زدن اکوسیستم و محیط زیست جلگه ارزشمند خوزستان، فکری برا ی حفظ هرزآبه های اروند رود نمود.
سخن آخر
بر این باورم که درقبال تضییع حقوق آبی استانی چون خوزستان در درون کشور، جایی برای گلایه از همسایه شرقی در قطع حق آبه ی ایران از رودخانه هیرمند باقی نمی ماند، چرا که رسول الله فرمود: رطب خورده منع رطب کی کند؟
این روزها هرگاه اخبار هیرمند از صفحه تلویزیون در خانه های دزفول پخش می شود، دزفولیان در دل و به زبان می گویند:
بیگانه اگر می شکند حرفی نیست، از دوست بپرسید چرا می شکند.
منبع ما: http://www.rajanews.com/detail.asp?id=49505