سایت شبهه: متأسفانه با ترویج فرهنگ غربی در دههی گذشته و دوران به اصطلاح «گفتگوی تمدنها با تسامح و تساهل در قبال فرهنگ منحط غرب و مقابلهی همه جانبه با فرهنگ اسلام در موضوعات و عرصههای متفاوت»، تلاش گستردهای برای ترویج فرهنگ «والنتاین» در میان ملل مسلمان و به ویژه ایرانیان صورت پذیرفت. بدون آن که به ریشه، اهداف و تعارض آن با فرهنگ ما اشارهای شود!
والنتاین (Valentine)، داستانی ساختگی مربوط به سدهی سوم میلادی در روم باستان است که در سال 2002 توسط رسانههای غربی مطرح شد و به سرعت در میان همهی ملتها با فرهنگهای متفاوت ترویج شد و جالب آن که حتی در اذهان عمومی جهان غرب نیز این سؤال مطرح نشد که چرا تا کنون به (والنتاین Valentine) اشارهای نشده بود؟ این داستان تخیلی و پوسیدهی تاریخی از کجا پیدا شد؟ و چه شد که فرهنگ استثماری به ناگاه آن را شناخت و به یاد بزرگداشت آن و اختصاص روزی به نام روز عشق افتاد؟!
خلاصهی اصل داستان تخیلی بدین قرار است که گفتهاند: در زمان فرمانروایی «کلودیوس دوم» در روم و در سدهی سوم میلادی، به نظامیگری توجه بسیاری میشد و فرمانروا به خاطر استثمار کامل سربازان، از ازدواج آنها ممانعت مینمود. اما کشیشی به نام
فرمانروا پس از اطلاع از موضوع، وی را به زندان میفرستند، اما او در همان زندان عاشق دختر زندانبان میگردد! حال کشیش زندانی، دختر زندانبان را کجا دیده بود؟ چندبار دیده بود که عاشق هم شده بود؟ و به رغم سنت کشیشان به خودداری از ازدواج، چرا هوای ازدواج به سرش زده بود؟ و ... جزء سؤالات مطرح نشده و بیپاسخ است.
خلاصه این کشیش عاشق پیشه، به صورت مکرر برای معشوقهی خود کارتی ارسال مینموده (حال از کجا این کارتها را میآورده و چگونه ارسال میکرده نیز مطرح نیست) و روی آن کارتها مینوشته:
این داستان بی سر و ته عشقی، به ناگاه توسط آمریکاییها از لا به لای ناکجا آباد کتب تاریخی یویانی پیدا میشود و روزی به نام روز عشق نامگذاری شده و فرهنگ منحط آن در دنیا منتشر میگردد(؟!)
علت اصلی نیاز فرهنگ و سیاست امپریالیسم غربی به چنین سوژهای، خالی شدن از هر نوع محتوا و کشش انسانی، معنوی و عرفانی و خلاء ایمانی بود که ناخودآگاه و از روی فطرت منجر به ازدیاد گرایشات مذهبی در آمریکا و اروپا به ویژه در میان جوانان میگردید که در این میان ازدیاد گرایش به اسلام به عنوان زنگ خطری بود که در سنای آمریکا و اتحادیه اروپا بدان تأکید شد. لذا سعی کردند با بنا کردن چنین روزی به نام «روز عشق» و مسیحی جلوه دادن آن، هم خلاء را پر کنند و هم تبلیغاتی برای مسیحیت به انجام رسانند.
اگر چه این معانی، به ویژه در میان ملت شیعه و ایرانی، که از یک سو قدمت پیدایش تمدنشان (مانند انگلیس، آمریکا و ...) به کشف مناطق بکر جغرافیایی توسط دزدان دریایی نمیرسد و از تاریخ غنی ملی چند هزار ساله برخوردار هستند و از سوی دیگر از سرچشمهی فرهنگ غنی اسلام و تشیع که سرتاسر معنویت، عشق و محبت است برخوردار میباشند، رنگ و بوی پایداری نخواهد داشت.
اما، توجه به یک نکته بسیار ضروری است: همیشه تغییر گفتارها، تغییر رفتارها را به دنبال دارد و تغییر رفتارها نیز منجر به تغییر ساختارها میگردد و این همان هدفی است که غرب از ترویج فرهنگ خود در میان جوامع اسلامی تعقیب میکند.
بدیهی است مردمی که به جای عشق ورزیدن به خدای محبوبشان در هر لحظه و اقامهی نماز و راز و نیاز عاشقانه با معشوق در هر روز حداقل 5 وعده، فقط یک روز در سال را روز عشق بدانند و معشوق را نیز دختر یا پسری که امسال با او دوست شدهاند و شاید تا سال دیگر چند بار تغییرش دهند، بشناسند، دچار همان خلائی میشوند که مردمان غرب دچارش شدهاند!
بدیهی است در فرهنگ غنی ما، چنین خلائی وجود ندارد و عمدهی مردم،
خداوند متعال، آن عاشق و معشوق حقیقی، در خصوص نوع عشق و محبت بندگان خود میفرماید:
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه (البقره – 165)
بعضى از مردم به جای خدا، همتایانى [برای او] اختیار مىکنند و آنان را مانند دوست داشتن خدا، دوست میدارند. ولى آنان که ایمان آوردهاند شدت محبتشان به خداوند است [ما بقی محبتهای آنان در راستای محبت الهی قرار دارد و اگر ببینند کشش یا جذبهای سبب دوری آنها از محبوب میگردد، به آن دل نمیبندند].