الهام - خبر روز
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روایت گر حدیث ما که بدان دلهای شیعیانما را استوار می دارد، از هزار عابد برتر است [امام صادق علیه السلام]
امروز: پنج شنبه 103 آذر 8
الهام: به صلاحیت موسوی در شورای نگهبان رأی دادم/ امروز او را محارب نظام می‌دانم

دکتر غلامحسین الهام عضو حقوقدان شورای نگهبان، عصر روز یکشنبه به دانشگاه شهید عباسپور در شرقی‌ترین نقطه تهران رفت تا در کرسی آزاداندیشی دانشجویان این دانشگاه از روند تصویب قانون اساسی و برخی ناگفته‌های پیرامون آن سخن بگوید.

به گزارش رجانیوز، این جلسه دانشجویی البته بنا بر انتظار قبلی بدون حاشیه نماند و از آنجا که در عنوان برنامه نیز "پرسش و پاسخ" به‌عنوان یکی از دستورکارهای مراسم پیش‌بینی شده بود، سؤالات شفاهی متنوعی نیز از سوی دانشجویان مطرح شد.

با این حال، حاشیه‌دارترین این سؤالات مربوط به فتنه سال 88 و قانون‌شکنی‌های موسوی بود. اگرچه هنگام پرسیدن این سؤالات نه از سوت و کف خبری بود و نه اغلب دانشجویان حاضر در جلسه از این سؤالات استقبال ویژه‌ای می‌کردند، شاید همین هم باعث شد که الهام تصریح کند برای کسانی که هنوز با وجود این‌همه قانون‌شکنی و ترورهای خیابانی از موسوی طرفداری می‌کنند، متأسف است.

عضو هیئت علمی دانشکده پرحاشیه حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران البته در سخنان خود تأکید کرد که به صلاحیت موسوی در شورای نگهبان رأی داده بوده اما وضعیت فعلی او را محاربه با نظام می‌داند.

وی خاطرنشان کرد: نماینده مجلس باید سوگند وفاداری به قانون اساسی بخورد و رئیس‌جمهور هم باید قانون اساسی را قبول کند و در خصوص این مسائل شکی وجود ندارد و همچنین افراد یاد شده باید به جمهوری اسلامی التزام داشته باشند.

الهام افزود: به طور مثال مسعود رجوی در دوره اول ریاست جمهوری کاندیدا شد و او کسی بود که به جمهوری اسلامی رأی نداده بود و به همین دلیل امام(ره) با او مخالفت کرد.

وی ادامه داد: قانون اساسی بیان کرده که نظارت بر انتخابات بر عهده شورای نگهبان است و این مسئله به صراحت در قانون بیان شده است و براین اساس شورای نگهبان در تمام مراحل انتخابات نظارت دارد.

به گزارش فارس، الهام با بیان اینکه تحجر در تفسیر قانون اساسی امری غلط است، بیان داشت: باید مشکلات را براساس یک منطق و حول محور عقلانیت حل کرد و همچنین در خصوص سنجش اعتقادات افراد باید از روی رفتار آنها اظهارنظر کرد.

عضو حقوقدان شورای نگهبان گفت: مثلاً کسی علیه قانون حرف زده و در عمل هم مخالفت خود را با قانون ثابت نموده اما در زمان احراز صلاحیت می‌گوید که اصل را بر برائت بگذارید که این موضوع صحیح نیست.

الهام در پاسخ به سؤال یکی از دانشجویان که انتخابات را مسخره‌بازی دانسته بود، گفت: اگر بگوییم انتخابات مسخره‌بازی است در واقع به شعور ملت و افراد شرکت‌کننده در انتخابات توهین کرده‌ایم.

وی همچنین در خصوص ردصلاحیت‌هایی که در مجلس هفتم انجام شد، گفت: در ردصلاحیت‌هایی که من طی آن در شورای نگهبان بودم هرکسی که به ردصلاحیت خود اعتراض داشت با وی جلساتی را برگزار و دلایل ردصلاحیت را به آن فرد اعلام کردیم.

الهام در ادامه به بیان خاطره‌ای از اوایل انقلاب پرداخت و اظهار داشت: موسوی خوئینی‌ها جزو افرادی بود که در انتخابات اول ریاست جمهوری مسئولیت احراز صلاحیت را برعهده داشت. در آن زمان وی در نماز جمعه در خصوص این مسئله گفت که من از یکی از افراد که کاندیدای ریاست جمهوری شده بود سؤال کردم که می‌خواهید چکاره شوید که آن فرد در جواب به من گفت می‌خواهم رئیس جمهور شوم. براین اساس باید گفت اگر چه آن فرد قصد خدمت داشت ولی سواد و صلاحیت تصدی ریاست جمهوری را نداشت و به همین دلیل ردصلاحیت شد.

الهام با بیان اینکه ما نمی‌توانیم انتخابات بدون معیار داشته باشیم افزود: نمی‌توانیم دلایل ردصلاحیت را در بوق و کرنا کنیم چرا که این مسئله آبروی افراد را می‌برد.

وی در این رابطه ادامه داد: بسیاری از افراد که ردصلاحیت می‌شوند با علم به اینکه می‌دانند نمی‌توان دلایل ردصلاحیت آنها را بیان کرد می‌گویند که این دلایل را بیان کنید و بعد از اینکه دلایل ردصلاحیت آنها اعلام می‌شوند این عده می‌گویند که چرا به ما تهمت می‌زنید.

الهام در ادامه این برنامه خطاب به هواداران موسوی که در سالن حضور داشتند، گفت: علی‌رغم اینکه من به آزادی اعتقاد دارم اما با این حال برای کسانی که هنوز طرفدار موسوی هستند متأسفم چرا که وی باعث برهم زدن نظم کشور، ترورهای خیابانی و مسائلی از این دست شده است.

عضو حقوقدان شورای نگهبان در پاسخ به سؤالی در خصوص انتخابات دور نهم ریاست جمهوری که طی آن معین و مهرعلیزاده ردصلاحیت شدند و سپس به دستور رهبر انقلاب صلاحیت آنها تأیید شد، گفت: شورای نگهبان در آنجا اشتباه نکرد و در آن مسئله رهبر انقلاب از اختیارات خود استفاده کردند که این موضوع اشکالی هم ندارد.

وی در این رابطه ادامه داد: بسیاری از افرادی که در آن زمان ردصلاحیت شدند سخنانی را علیه رهبری مطرح می‌کردند ولی بازهم شاهد بودیم که رهبری آنها را تأیید کرد و در واقع رهبری صلاحیت آنها را به مردم واگذار کردند که مشاهده کردیم مردم آنها را ردصلاحیت کردند.

الهام با بیان اینکه ممکن نیست اعضای شورای نگهبان بتوانند عقیده خود را مخفی کنند، افزود: من خروجی شورای نگهبان را خروجی قابل قبولی می‌دانم که بروز این مسئله را می‌توان در دوره‌های مختلف مجلس یا ریاست جمهوری مشاهده کرد.

سخنگوی سابق دولت اظهار داشت: یک روز گرایش مردم به سمت اصلاحات بود و آن افراد اصلاح‌طلب از فیلتر شورای نگهبان عبور کرده بودند و در حال حاضر هم گرایش مردم به سمت اصولگرایان است، در این راستا صحیح نیست زمانی که نظر مردم از اصلاح‌طلبان برگشته ما شورای نگهبان را زیرسؤال ببریم.

وی در ادامه این برنامه و در پاسخ به سؤال یکی از دانشجویان که نمایندگان ردصلاحیت شده در مجلس هفتم را افراد خوشنام در مجلس هشتم دانسته بود، گفت: شاید این عده‌ از نظر شما خوشنام بودند به طور مثال در حال حاضر من میرحسین موسوی را دیگر خوشنام نمی‌دانم اما زمانی که این فرد برای تأیید صلاحیت ریاست جمهوری کاندید شد به او رأی دادم.

الهام تأکید کرد: امروز من میرحسین موسوی را یک مبارز علیه نظام می‌دانم که البته این نظر من یک نظر حقوقی است و التزام عملی ندارد.

عضو حقوقدان شورای نگهبان اظهار داشت: تا امروز هیچ نهادی به اندازه رهبری در طول 30 سال گذشته حافظ منافع مردم نبوده است و اگر اختیارات رهبری را کاهش دهیم کشور دچار بحران خواهد شد، البته باید گفت که در همه جای دنیا اختیارات اینچنینی وجود دارد و در نهایت حرف آخر را یک فرد بیان می‌کند.

عضو حقوقدان شورای نگهبان گفت: قانون اساسی مهم‌ترین رکن ایجاد وحدت و همدلی در کشور و مهمترین پایه همگرایی همه کسانی است که به یک هدف مهم و اساسی که همان منافع و مصالح ملی در کشور است توجه دارد.

الهام افزود: قانون اساسی یک دیدگاه ملی است که می‌تواند نقطه فصل منازعات مدیریتی باشد و افق اداره کشور را در چارچوب مبانی تعریف شده در یک نظام سیاسی به طور شفاف پیش‌ ببرد.

وی با بیان اینکه اهمیت قانون اساسی یک اهمیت کلیدی برای همه کسانی است که حرکت قانون‌گرایانه را پایه رفتار خود قرار می‌دهند، خاطرنشان کرد: قانون اساسی جزء مواد آموزش عمومی در همه رشته‌ها است و اگر شما با آن کار نداشته باشید قانون با شما کار دارد و سرنوشت جامعه در گرو اجرای درست آن است.

عضو حقوقدان شورای نگهبان در ادامه به مرور و سابقه تصویب قانون اساسی در کشور پرداخت و اظهار داشت: خیلی از کشورها بعد از انقلاب و تحولات اساسی نیاز به قانون اساسی را قبول نمی‌کنند اما در کشور ما بعد از انقلاب دو نگرش درخصوص وجود قانون اساسی مطرح شد که یکی از این نگرش‌ها معتقد بود در فضای آن زمان نیازی به قانون اساسی احساس نمی‌شود و برای تصدیق حرف خود برخی کشورها را مثال می‌زد.

وی ادامه داد: امروز هم برخی کشورهای غربی هستند که قانون اساسی ندارند و براساس عرف‌های رایج کشور را اداره می‌کنند اما در کشور ما به رغم اینکه برخی این نظر را ابراز می‌کردند امام (ره) تأکید داشتند که کشور اولین گام‌هایش باید در راستای تصویب قانون اساسی باشد و اداره کشور به طور قانونمند باشد.

الهام همچنین گفت: آنهایی که مخالف وجود قانون اساسی بودند، می‌گفتند که امروز قانون اساسی اولویت ندارد و رهبری با اقتدار خود می‌تواند نهاد‌سازی کند اما امام(ره) در مقابل این اندیشه انرژی خود را صرف ساختن پایه‌های انقلاب کردند.

عضو حقوقدان شورای نگهبان همچنین بیان داشت: در حدود سال‌های 57 کمیته‌ای برای تنظیم قانون تشکیل شد و بر این اساس باید گفت که قبل از پیروزی انقلاب، امام(ره) توجه ویژه‌ای به بحث وجود قانون داشتند و لزوم وجود قانون در جامعه را احساس می‌کردند.

استاد حقوق دانشگاه تهران افزود: اولین گامی که امام (ره) برداشتند این بود که همه‌پرسی و رفراندوم را برای انتخاب نوع نظام سیاسی را برگزار کردند که با اکثریت کم‌نظیری جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد، یعنی بخشی از قانون اساسی که نوع نظام را مشخص می‌کرد شکل گرفت.

وی در ادامه اظهار داشت: بعد از آن امام(ره) مجلس تشکیل دادند که این مجلس در آن زمان با عنوان مجلس مؤسسان مطرح بود که این مؤسسان به معنی تأسیس کننده بود و وعده این مسئله را امام(ره) در 12 بهمن 57 و در بدو ورود به بهشت‌زهرا به مردم دادند.

الهام ادامه داد: رهبری سیاسی یک انقلاب آن هم از جایگاهی مانند جایگاه امام (ره) که شخصیت کاریزماتیک داشتند در هیچ جای دنیا قدرت خود را به قانون نمی‌دهد ولی امام(ره) این کار را انجام دادند چرا که ایشان به فکر بنیاد‌سازی در کشور بودند.

الهام گفت: در مجلس مؤسسان رویکردهای متفاوتی وجود داشت و با اینکه عموم مردم رویکرد اسلامی داشتند و خط مشی اعتماد به رهبری در میان آنان وجود داشت اما گروههای دیگری در مجلس مؤسسان حاضر شدند که بخشی از آن‌ها را مارکسیست‌ها تشکیل می‌دادند.

وی خاطرنشان کرد: البته مارکسیست‌ها در آن زمان پایگاه مردمی نداشتند و قالب این افراد از بیرون حمایت می‌شدند و همچنین گروه دیگری که در مجلس مؤسسان فعالیت می‌کردند ملیّون بودند که خود را متعلق به جبهه ملی مصدق می‌دانستند و نگرش‌های غیرمذهبی و سکولار داشتند.

الهام اظهار داشت: بخش دیگری از افرادی که در مجلس مؤسسان وجود داشتند از دل جبهه ملی آمده بودند و گرایش‌های مذهبی هم داشتند ولی اعتقاد نداشتند که سیاست باید منطبق با پایه‌های دینی باشد که نهضت آزادی بخشی از این‌ها بود و آن زمان دولت موقت را بر عهده داشت.

عضو حقوقدان شورای نگهبان در ادامه گفت: همچنین گروه‌های مذهبی تندرو که اسلام ویژه‌ای داشتند، در آن زمان فعالیت می‌کردند که این عده تلفیقی از نگرش‌های مادی‌گرا و جامعه مذهبی اسلام را داشتند. این عده گروه‌های کوچکی بودند که اعمال تروریستی انجام می‌دادند و البته خیلی هم موفق نشدند؛ به‌عنوان مثال می‌توان به گروهک فرقان یا سازمان مجاهدین خلق که از همان زمان به جریان نفاق معروف شده بودند اشاره کرد.

وی ادامه داد: سازمان مجاهدینی‌ها در پی این بودند که قدرت را به دست آورند و به همین دلیل چالش‌هایی را در برابر مطالبات گسترده مردم قرار می‌دادند ولی مردم به دنبال استقرار نظامی بودند که امام رحمةالله قرار بود آن را بیان کند.

الهام با اشاره به شکل‌گیری مجلس خبرگان قانون اساسی اظهار داشت: مجلس خبرگان رویکردها در جهت‌گیری‌ها را معین کرد و ظرفیت مجلس در آن زمان استانی شد تا مردم آنها را انتخاب کنند و اتکای مجلس به رای مردم باشد.

سخنگوی سابق دولت گفت: انتخابات مجلس خبرگان با این رویکرد که از هر استانی تعدادی نماینده انتخاب شوند برپا شد.

الهام ادامه داد: بحث دیگری که در آن زمان مطرح بود این بود که مجلس خبرگان نیاز به پیش‌نویس داشت و در آن زمان این بحث مطرح شد که آیا باید از پیش‌نویس قبلی استفاده شود یا اینکه پیش‌نویس تازه‌ای مطرح شود. امام(ره) در آن زمان این مسئله را تایید کردند که مجلس مقید به پیش‌نویس نباشد و می‌تواند از اندیشه‌های نو استفاده کند.

وی ادامه داد: بسیاری از مسائل پیش‌نویس قابل قبول نبود و اولین مسئله‌ای که در آن زمان مطرح شد مسئله رهبری دینی بود که در پیش‌نویس قبلی در خصوص آن چیزی وجود نداشت.

وی خاطرنشان کرد: یکی از بحث‌های پرچالشی که برخی طیف‌ها در آن زمان با آن مخالفت می‌کردند بحث ولایت فقیه بود و از همین‌جا اولین نقطه‌های درگیری پیش آمد.

عضو حقوقدان شورای نگهبان همچنین بیان داشت: در ابتدا بنا بود مجلس خبرگان قانون اساسی ظرف مدت سه ماه کار خود را تمام کند ولی بعد از اتمام سه ماه این اتفاق نیفتاد و در این زمان نهضت آزادی با مطرح کردن این شائبه قصد داشت خبرگان قانون اساسی را منحل کند چرا که می‌گفت مدت‌زمان آنها برای فعالیت تمام شده که البته در پشت صحنه سفارت آمریکا هم از آنها حمایت می‌کرد و سعی می‌کرد که دولت موقت خبرگان قانون اساسی را منحل کند تا بساط قانون جمع شود و قانون اساسی تصویب نشود اما در اینجا امام(ره) اعلام کردند که دولت موقت نمی‌تواند مجلس را که مردم برگزیده‌اند منحل کند.

الهام با اشاره به فضای سال‌های اول انقلاب، اظهار داشت: با توجه به اینکه ما از دوران طاغوت به دوران اسلامی بازگشته بودیم و عده‌ای زیادی نیز در جریان انقلاب شکنجه شده بودند بسیاری از افراد از قدرت می‌ترسیدند و نسبت به آن بدبین بودند.

وی افزود: به طور مثال در آن زمان بحث اختیارات رئیس‌جمهور مطرح بود و بنی صدر از طرفداران افزایش اختیارات رئیس‌جمهور بود که در آن زمان آقای منتظری در جواب به او گفت "اگر اختیارات رئیس جمهور را افزایش دهیم ممکن است فردا یک آدم الدنگ رئیس جمهور شود، در آن زمان چه کار باید کنیم؟ " بر این اساس باید گفت که یک بدبینی کلی در فضای آن زمان وجود داشت.

الهام ادامه داد: نگرش در آن زمان این طور بود که تمرکز قدرت فساد می‌آورد که البته این مسئله درست بود ولی باید توجه کرد که در این مسئله افراط نشود.

عضو حقوقدان شورای نگهبان همچنین گفت: یکی از مسائلی که در آن زمان و بعد از تصویب قانون اساسی مطرح بود بحث تضمین اجرای قانون اساسی بود چرا که در آن زمان تفسیرهای غلطی ازقانون ارائه می‌شد که این مسئله به نوعی باعث از بین رفتن قانون می‌شد.

سخنگوی سابق دولت اظهار داشت: در سلسله مراتب قانونگذاری، قانون اساسی در راس قرار می‌گیرد و تمام قوانین زیر پوشش آن هستند و باید تابع آن باشند، لذا قوانین مجلس نیز باید زیر مجموعه‌ای از قانون باشد و این موضوع در خصوص دولت صدق دارد.

الهام در ادامه این برنامه خاطرنشان کرد: شورای نگهبان به عنوان خط‌کش باید بر قوانین نظارت داشته باشد تا مقررات خلاف قانون اساسی نباشد و همچنین باید تمام مصوبات مجلس در کمیته 12 نفره این شورا بررسی شود تا مغایر قانون و شرع نباشد.

وی در این رابطه ادامه داد: فقهای شورای نگهبان ماموریت دارند که هیچ چیزی خلاف موازین شرع تصویب نشود و اعضای حقوقدان هم وظیفه دارند اجازه تصویب مسائل بر خلاف قانون اساسی را ندهند.

الهام با بیان اینکه قانون اساسی کلید مدیریت کشور در طول زمان است و نباید آن را نقض کرد، گفت: یکی از کارویژه‌های شورای نگهبان که معمولاً مورد غفلت قرار می‌گیرد بحث تفسیر قانون اساسی است یعنی اگر اعضا بخواهند از قانونی تفسیر ارائه کنند 9 رای از 12 رای باید وجود داشته باشد و این تفسیر در واقع همان اعتبار قانون اساسی را دارد.

وی در ادامه این برنامه گفت: یکی از بحث‌های مطرح بحث انحراف از نقش مردم در نظام‌سازی است و در این راستا باید گفت که جمهوری اسلامی یک نظام یک پارچه است و حاکمیت دوگانه هیچ معنایی ندارد.

الهام ادامه داد: این حاکمیت در بسیاری از تصمیم‌گیری‌ها تکیه بر رای مردم دارد که این رای باید محافظت شود و در قانون هم آمده که نهادهای انتخابیه مردم باید به گونه‌ای عمل کنند که خلأ در کشور ایجاد نشود و حتی در طول 8 سال جنگ انتخابات در مناطق جنگ زده برگزار می‌شد و خرمشهر که یک منطقه جنگ زده بود در مجلس نماینده داشت.

سخنگوی سابق دولت در ادامه خاطرنشان کرد: نظارت در انجام انتخابات هم بر عهده شورای نگهبان است و این نظارت تنها در دوره‌ اول ریاست جمهوری به امام (ره) سپرده شده ولی بعد از آن این شورا نظارت بر همه انتخابات غیر از شورای شهر را بر عهده گرفت.

الهام در ادامه سه کار ویژه برای شورای نگهبان برشمرد و افزود: نظارت بر اصول قانون اساسی و نیز تفسیر قانون اساسی و همچنین نظارت بر قانون انتخابات از امور مهمی است که بر عهده شورای نگهبان است.

عضو حقوقدان شورای نگهبان در پاسخ به اظهارنظر یکی از دانشجویان که قانون اساسی را غیرمنطقی دانسته بود گفت: این قانون در واقع توسط مردم تأیید شده و مسئله‌ای را که شما مطرح می‌کنید بی‌احترامی به رای مردم است.

وی ادامه داد: کرسی آزاداندیشی به این معنی است که مسائل خود را مطرح کنیم و قانون اساسی هم که برگرفته از رای مردم است را نیز باید پاس بداریم و حافظ آن باشیم و در این راستا باید گفت که ما تنها می‌توانیم در حوزه نظر برخی مطالب را بیان کنیم.

الهام اظهار داشت: نباید انتظار داشته باشید که من مطابق میل شما حرف بزنم، چرا که این مسئله در واقع نوعی دیکتاتوری است و بر این اساس باید همه نظرات خود را مطرح کنند، تا بتوانیم به یک جمع‌بندی در نتیجه منطقی برسیم.

الهام اظهار داشت: بین کفر و دین هیچ وجه مشترکی وجود ندارد و براین اساس در خصوص برخی مسائل که عده‌ای در مورد قانون اساسی بیان می‌کنند باید بگویم که این مسائل واقعیت ندارد.

وی با اشاره به اصل برائت در قانون گفت: من در خصوص این موضوع طی مقاله‌ای نظریات خود را بیان کردم و این اصل در واقع دو حوزه دارد که یکی از این حوزه‌ها در چارچوب مبانی اسلام است.

وی ادامه داد: منظور از این چارچوب این است که همه امور مباح است مگر اینکه خداوند آن را حرام کرده باشد و بحث دیگر در خصوص اصل برائت مربوط به امور کیفری است که معمولاً در اظهارنظرها مدنظر قرار می‌گیرد.

الهام اظهار داشت: طبق اصل برائت که به امور کیفری اشاره دارد هیچ‌کس مجرم نیست و هیچ متهمی نباید در دادگاه دلیل بر بی‌گناهی بیاورد بلکه این دادگاه است که در راستای گناهکاری آن فرد باید دلایل خود را بیان کند.

عضو حقوقدان شورای نگهبان با بیان اینکه تمام انسان‌ها بی‌سواد به دنیا می‌آیند، گفت: تمام انسان‌ها بعد از طی دوره‌ه‌ای باسواد می‌شوند و برای اینکه سواد خود را نشان دهند چیزی ارائه می‌کنند یا مدرکی نشان می‌دهند. به طور مثال اگر کسی بگوید من مهندس برق هستم باید مدرک آن را هم نشان دهد و نباید بگوید که اصل بر برائت است و با این دلیل از ارائه مدرک امتناع کند.


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در دوشنبه 89/2/20 و ساعت 6:33 عصر | نظرات دیگران()
کد مطلب: 67121, P.View: 27
العربیه فریب دروغ 13 را خورد چاپ ارسال به رفقا
?? فروردین ????
دروغ سیزده چندین وبلاگ کم نام و نشان به خبر رسانه سعودی تبدیل شد و رسوایی به بار آورد.
به گزارش "الف"، شبکه خبری سعودی که همواره تلاش دارد باهدف تضعیف موقعیت ایران در منطقه، کوچکترین اخبار مربوط به ایران را با آب و تاب فراوان منتشر کند، این بار فریب چندین وبلاگ کم نام و نشان را خورد.
بنابراین گزارش، پس از آن که شب گذشته چندین وبلاگ عمدتا ضدانقلاب، خبر دادند که الهام در اتوبان قزوین - رشت دچار سانحه رانندگی شده و درگذشته است، شبکه خبری العربیه امروز جمعه به نقل از منابع خود در ایران با آب و تاب خبر داد که سخنگوی سابق دولت ایران در مسیر قزوین درگذشته است.
اطلاعات خبرنگاران الف حاکی است، غلامحسین الهام در قید حیات است، دچار هیچ گونه سانحه رانندگی و غیر رانندگی نشده و به زندگی خود ادامه می دهد.
العربیه که به العبریه معروف است، در حوادث بعد از انتخابات نیز حاشیه ای ترین اخبار مربوط به ایران را در صدر اخبار خود قرار داده و تلاش در تنش آفرینی داشت.


معمولا رسانه های معتبر، اخبار خود را پیش از انتشار با حداقل دو منبع معتبر چک می کنند، اما اتفاق اخیر نشان داد که اخبار العربیه در مورد ایران تا چه اندازه با رعایت استانداردهای خبری منتشر می شود.

 

منبع ما : http://alef.ir/1388/content/view/67121/


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در جمعه 89/1/13 و ساعت 2:10 عصر | نظرات دیگران()

پایگاه اینترنتی دویچه وله (صدای آلمان) گزارش داد: غلامحسین الهام، از نزدیکان محمود احمدی ‌نژاد و سخنگوی سابق دولت می‌ گوید که ریشه همه ‌‌حوادث سال 88 نیز زیر سر اکبر هاشمی رفسنجانی است و کلید بحث تقلب در انتخابات ریاست جمهوری را اکبر هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه سال 76 زده است.




به گزارش حقیقت نیوز ، دویچه وله افزود: الهام، عضو حقوقدان شورای نگهبان است و در دولت نخست محمود احمدی ‌نژاد سخنگوی دولت و وزیر دادگستری بود و اعتراض‌ ها به چند شغله بودن وی در دستگاه احمدی ‌نژاد، او را ناگزیر به کناره‌گیری از دولت کرد.

 دویچه وله ادامه داد: الهام در مصاحبه‌ منتشر نشده‌ای که متن آن را در وب سایت شخصی‌اش قرار داده، به حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران و ریشه ‌های این حوادث پرداخته است. به نظر الهام همه‌ ‌حوادث سال 88 زیر سر هاشمی رفسنجانی است.

 این منبع خبری در ادامه نوشت: الهام در این مصاحبه که با روزنامه خراسان انجام شده است، منشاء اتفاقات بعد از انتخابات 22 خرداد 1388 را دوره‌ ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی می ‌داند و می ‌گوید که این حوادث با شکل‌ گیری کارگزاران سازندگی در اواسط دوره رفسجانی کلید خورد.

 اشاره الهام به مقطع آستانه‌ انتخابات دوره پنجم مجلس است که جناح موسوم به راست حاکمیت از قرار دادن نزدیکان هاشمی رفسنجانی در فهرست انتخاباتی خود امتناع ورزید و موجب انشعاب گروه مهمی از اطرافیان رفسنجانی از این جناح شد که بعدها با نام کارگزاران سازندگی مشهور شدند.

 غلامحسین کرباسچی، شهردار وقت تهران، عطاء الله مهاجرانی، برادر و دختران رفسنجانی و برخی از تکنوکرات ‌های دولت رفسجانی از اعضای اصلی این گروه بودند.

 جریان شگل‌ گیری کارگزاران سازندگی برای نخستین بار شکاف میان جناح راست را علنی کرد. فائزه هاشمی، دختر کوچک هاشمی که با حمایت کارگزاران نامزد مجلس شده بود، رای اول را در میان نامزدهای تهران به دست آورد.

 صدای آلمان افزود: از آن روز تا حال جناح محافظه ‌کار حکومت در میان تحلیل‌ گران همواره با دو سر مشخص می ‌شود: محافظه‌ کاران میانه ‌رو به رهبری هاشمی رفسنجانی و متشرعین تندور به رهبری آیت الله خامنه‌ای که ایشان در راس نظام قدرت در جمهوری اسلامی را در دست دارد.

 آیت الله خامنه‌ای از حمایت شورای نگهبان و همه‌ نهادهایی برخوردار است که روسا و مسئولین آن را خود وی انتخاب می‌ کند.

 دویچه وله در ادامه افزود: اشاره الهام به نماز جمعه سال 76 آستانه‌ انتخابات دوره هفتم ریاست جمهوری است که محمد خاتمی، نامزد مورد حمایت جناح چپ حاکمیت و ناطق نوری، نامزد مورد حمایت نظام و اطرافیان آیت ‌الله خامنه‌ای رویاروی یکدیگر قرار داشتند.

 در محافل غیر رسمی گفته می‌ شد جناحی که از نامزدی ناطق نوری حمایت می ‌کرد، در هفته ‌های پایانی رقابت ‌ها با آگاهی از افزایش روز به روز مقبولیت رقیب، تقلب گسترده‌ای را تدارک دیده بود، اما سخنرانی اکبر رفسنجانی در نماز جمعه درباره احتمال تقلب و اطمینان به مردم که جلوی تقلب را خواهد گرفت، نقش برآب شد. این انتخابات با پیروزی چشمگیر محمد خاتمی به پایان رسید.

 با وجود آنکه هاشمی رفسنجانی در دو دوره‌ ریاست جمهوری خاتمی زیر فشار اصلاح‌ طلبان جوان قرار داشت و بیشتر به محافظه‌ کاران نزدیک بود، اما با آغاز ریاست جمهوری محمود احمدی‌ نژاد زیر فشار حامیان دولت نهم قرار گرفت. این فشارها در آستانه‌ رقابت‌ های انتخاباتی دوره دهم ریاست جمهوری تشدید شد.

 در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری با وجود آنکه رقیب اصلی احمدی‌ نژاد در رقابت‌ها میر حسین موسوی بود، در آخرین روزهای تبلیغات انتخاباتی، به ویژه در مناظره ‌های تلویزیونی نوک حمله احمدی‌ نژاد متوجه هاشمی رفسنجانی و خانواده‌ او شد.

 در تمام ماه ‌های بعد از انتخابات نیز با وجود آنکه هاشمی رفسنجانی مواضع میانه ‌روانه‌ای داشت، اما او و خانواده‌اش همچنان در کانون حملات محافظه‌ کاران تندرو قرار داشت.

 درباره علت این حملات بی‌ امان به هاشمی رفسنجانی این نظر در میان پاره‌ای از تحلیل ‌گران ایرانی وجود دارد که این حملات علیه رفسنجانی در چهارچوب نقشه‌ کلانی صورت می ‌گیرد که جناج تندرو اصول‌ گرایان که از آنها با نام محافظه‌ کاران بنیادگرا نیز نام برده می ‌شود، برای آینده رهبری در ایران طراحی کرده و به اجرا گذاشته است.

 بنا براین تحلیل ،محافظه ‌کاران بنیادگرا در صدد هستند که رهبری بعد از آیت‌الله خامنه‌ای را نیز در چنگ خود نگه دارند و بنابر تفسیری که آیت ‌الله مصباح یزدی از تعیین ولی فقیه دارد، فرد مورد خود را از طریق خود آیت ‌الله خامنه‌ای تعیین و به تصویب مجلس خبرگان برسانند.

 از این نقطه نظر، حفظ احمدی ‌نژاد در پست ریاست جمهوری و یکپارچه نگه‌ داشتن قدرت در دست محافظه ‌کاران بنیاد گرا برای اجرای این نقشه اهمیت اساسی داشت.

 علاوه ‌براین، برای "بنیادگرایان محافظه ‌کار" در اجرای نقشه‌ خود برای تضمین رهبری آینده‌ نظام، حضور و نفوذ هاشمی رفسنجانی مانع بزرگی به شمار می‌ رود و به همین آنان در صدد حذف او هستند.

 به نظر این تحلیل ‌گران آنچه که بنیادگرایان در محاسبات خود در نظر نگرفته بودند، شکل ‌گیری جنبش اعتراضی سبز بود که تاحدودی نقشه‌ آنان را برهم زده است.

 دویچه وله در پایان خاطر نشان ساخت: اما آنان دست بردار نیستند که بازداشت نوه رفسنجانی و مصاحبه الهام از نشانه ‌های استمرار رویکرد و سیاست‌ های آنها تلقی می ‌شود.

منبع ما : http://www.haghighatnews.com/newsF-2246.html


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در چهارشنبه 89/1/11 و ساعت 12:19 عصر | نظرات دیگران()
مصاحبه منتشر نشده غلامحسین الهام؛
نقش حزب کارگزاران در حوادث پس از انتخابات

خبرگزاری فارس: غلامحسین الهام می‌گوید:معتقدم که حوادث اخیر مربوط به دوره بعد از انتخابات نیست، ریشه قضیه از جریانی نشأت می‌گیرد که به دنبال تغییر محتوای نظام است و با نگاهی به عقب باید این مسائل را در اواسط دوره سازندگی ریشه‌یابی کرد.


به گزارش "سرویس فضای مجازی " خبرگزاری فارس، غلامحسین الهام در سایت شخصی‌اش مصاحبه منتشر نشده خود با ویژه‌نامه نوروزی خراسان با عنوان "آنها که میلیونها لوح فشرده در تخریب احمدی‌نژاد توزیع کردند یک لوح هم در دفاع از خودشان توزیع می‌کردند " را منتشر کرده است.
بر اساس این گزارش، سایت الهام در ابتدا توضیحاتی درباره علت چاپ نشدن این مصاحبه ارائه و سپس متن کامل این مصاحبه را درج کرده‌ است.

در این توضیح آمده است: " از حدود یکماه قبل خبرنگار محترم روزنامه خراسان درخواست مصاحبه با جناب آقای دکتر الهام را برای ویژه نامه نوروزی این روزنامه داشته و بدلیل اشتغالات ایشان برای تنظیم وقت مصاحبه پیگیریهای مکرری نیز انجام دادند تا اینکه این مصاحبه روز سوم اسفند 88 با طرح سوالات صریح و چالشی انجام شد و متعاقب آن اصلاح و غلط گیری مصاحبه نیز صورت پذیرفت. در اقدامی خلاف اصول اخلاقی و مذهبی و عرف حرفه ای روزنامه نگاری وپس از آنکه ویژه نامه نوروزی روزنامه خراسان امروز در دسترس عموم قرار گرفت شاهد عدم درج مصاحبه بودیم و پس از پیگیری خبرنگار محترم با عذرخواهی شدید و ابراز تاسف از این اتفاق، علت آنرا مخالفت شدید شخص جناب آقای مسیح مهاجری مدیر مسوول روزنامه جمهوری اسلامی و رییس هیئت امنای روزنامه خراسان با درج مصاحبه جناب آقای دکتر الهام و حذف آن در آخرین لحظات چاپ ویژه نامه بوده است .
این در حالی است که همواره و از جمله در این مصاحبه موافقت جناب آقای دکتر الهام با انجام مصاحبه اختصاصی با یک رسانه ، منوط به درج کامل متن مصاحبه بوده است. با ابراز تعجب از سعه صدر مدیر مسوول روزنامه جمهوری اسلامی که اکنون به روزنامه خراسان نیز گسترش یافته است ، متن کامل پرسشهای خبرنگار روزنامه خراسان و پاسخهای دکتر الهام را که بیشتر درباره حوادث پس از انتخابات بوده است تقدیم می داریم. "

- به نظر شما ریشه اتفاقات بعد از انتخابات دهم در کجا بود؟
معتقدم که این پدیده مربوط به دوره بعد از انتخابات نیست، ریشه قضیه از جریانی نشأت می‌گیرد که به دنبال تغییر محتوای نظام است. با نگاهی به عقب باید این مسائل در اواسط دوره سازندگی ریشه یابی کرد. در واقع شکل‌گیری کارگزاران سازندگی از بطن دولت و تلاش برای ماندگاری یک طیف فکری در قدرت کلید این جریان است. اگر سابقه را مرور کنیم خواهیم دید کارگزاران این جریان می‌خواستند گردش قدرت را محدود کنند. بحث دائمی شدن ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی و عبور از محدودیت‌های قانون اساسی برای کنترل قدرت نبض این حرکت بود. این مسأله می‌توانست انحراف بنیادین ایجاد کند، این مسأله مهار شد و نقش اصلی در رفع این قانون‌شکنی هم بر عهده رهبری بود. گام بعدی کنترل و سایه‌ افکندن بر روند کنترل قدرت در قوه مجریه است که با شکل‌گیری جریان دوم خرداد دنبال شد، این موضوع در دو قالب دنبال شد: یک قالب تقلب گفتمانی و یک قالب القای بی‌اعتمادی بود.
تقلب گفتمانی یعنی با ارزیابی نارضایتی عمومی مردم از کارکرد دولت‌ هاشمی سنجیده شود و با استفاده از آن امید به تغییر برای مردم ایجاد کرد. و این انگیزه‌ای برای مشارکت گسترده شد. این اتفاق افتاد؛ جریانی که در دوم خرداد روی کار آمد از طرف همان جریانی پشتیبانی شد که در دل قدرت بود ولی القای بیرونی این بود که رفتار ناصواب دولت سازندگی اصلاح خواهد شد. مردم این جریان را داخل نظام ارزیابی می‌کردند. بی‌اعتماد ‌سازی هم به خاطر این بود که تصور می‌شد گفتمان جریان راست پیروز خواهد شد و باید شرایط را تغییر داد و در این راستا با القای شبهه تقلب فضای ‌جامعه را نگران کرد.
کاهش اعتماد ایجاد کرد. طنز «بنویسید خاتمی بخوانید ناطق» محصول این القای تقلب است که کلید آن را آقای هاشمی در نماز جمعه زد. دولت اصلاحات هم که بر سرکار آمد دست به اقداماتی زد که از آن به عنوان دوره گذار یاد می‌شود. حرکت در بستر مطبوعات برای ایجاد زمینه، اصلاحات و تغییرات در قانون اساسی که بخشی از آن در تغییر خود قانون مطبوعات و بخشی در لوایح موسوم به دوقلو بود و همچنین گفتمان سازی سکولاریستی در کشور و تخریب ساختارهای محتواساز نظام مثل شورای نگهبان و همگرایی با گفتمان حقوق بشر غربی در این دوره اتفاق افتاد ، این جریان به دلیل عدم پاسخ‌گویی به مطالبات واقعی مردم و آشکار شدن حساسیت عمومی نسبت به ارزش‌های و مراقبت‌های رهبری مهار شد و به تدریج در مجلس هفتم و در انتخابات نهم یک رجعتی به گفتمان انقلاب صورت گرفت و تلاش‌های تغییر در درون نظام، استحاله و براندازی نرم ناکام ماند. انتخابات نهم این ناکامی را خیلی محکم نشان داد و در واقع برگشتی به گفتمان انقلاب و امام صورت گرفت. تلاش دولت در پاسخ‌گویی به مطالبات واقعی مردم، دولت را کارآمد نشان داد لذا انتخابات دهم نقطه تلاش جدی و بسیج همه جریانات شکست خورده در برگرداندن این آب رفته به جوی بود، هماهنگی و همگرایی که داخل و خارج کشور صورت گرفت دنبال آن بود تا روند رجعت به گفتمان انقلاب که همان گفتمان عدالت بود را محدود و در نهایت از دور خارج بکنند، اما روشن شدن مرزبندی‌ها مانع از پیشروی این روند شد. حساسیت مردم و اعتماد آن ها به دولت این حرکت را که تلاش می‌کرد با استفاده از ابزار تقلبی و گفتمان تقلبی؛ گفتمان موازی و تقلبی بسازد و در حقیقت محتوای نظام را مخدوش کند، از ریشه برانداخت. چهره‌هایی که صورت گفتمان امام را داشتند اما حقیقتشان عبور از امام بود؛ آن‌ها گفتمان تقلبی را به راه انداختند. تا فضای مطلوب گرایش به آرمانهای امام و انقلاب را منافقانه مصادره کنند.
مرزبندی‌ها به‌خصوص در مناظرات انتخاباتی حقیقت را روشن کرد. این‌ها برای تحقق اهدافی که از قبل برنامه‌ریزی شده بود و من فکر می‌کنم می‌توان آن را کودتای نرم نامید خیلی زود با سناریویی از پیش تعیین شده، موضوع تقلب (در صورت ناکامی) در انتخابات که آن را حدس می‌زدند را طرح کردند. لذا این طیف با این اهداف روشن آمده بود، حتی خود آن‌ها باور تقلب را نداشتند؛ بلکه این موضوع یک برنامه بود، لذا امر را مشتبه کردند و حوادث بعد از انتخابات را کلید زدند، حوادث بعد از انتخابات دنباله حوادث این دو دهه بود، هدف آنها تهی‌کردن محتوای نظام و فقط نگه‌داشتن ساختار صوری نظام بود. هوشمندی عمومی در مقابل یک تهاجم نرم. تغییر تفکر، غفلت و خیانت هر یک می‌تواند عواملی باشد تا کارکرد چهره‌هایی را که در این مسیر نقش عمده ایفا می کردند را تحلیل کند. بنده فکر می‌کنم داوری عمومی این افراد را خائن بداند اما این مهم نیست. مهم آن است، که به تعبیر مقام رهبری گاهی نتیجه غفلت‌ها با خیانت یکسان است. بنابراین بنده فکر می‌کنم از نظر خارجی ما یک دشمن سی‌ساله برای براندازی نظام داریم ابزارهای داخلی آن می‌تواند عواملی باشد که پیگیر استحاله و حذف محتوای نظام بودند. این مسأله قبل از انتخابات همگرایی خارجی و داخلی پیدا کرد و به این علت در این دوره تبلور پیدا کرد که چنان‌چه گفتمان انقلاب و امام تثبیت می‌شد (که این هم اتفاق افتاد) برگشت جدی به عقب برای آن‌ها دشوارتر می‌شد. و هدر شدن فرصت‌های آتی آن‌ها را در پی داشت.

- پس زمانی که دولت اصلاحات روی کار بوده، همان زمان هم به ساختار جمهوری اسلامی اعتقادی نداشتند؟
همه قراین موجود شاهدی بر این موضوع است؛ یک قسمت از جریانی که آن ها دنبال کردند قانون مطبوعات بود. از مطبوعات به‌عنوان ابزار فضا سازی و ابزار نرم برای تغییر استفاده شد که با حکم حکومتی مقام رهبری متوقف شد و این نشان می‌دهد که طرح این موضوع برای حفظ نظام یک بحث جدی بود. این‌ها برای استمرار جریان خود متوسل به خشونت شدند و به دنبال آن کودتای 18تیر 1378 را طرح‌ریزی کردند که به وسیلة مردم سرکوب شد. در مجلس ششم از طریق ساختار سازی به اصطلاح قانونی این حرکت به شدت دنبال می‌شد. بحث تعارضات جدی با شورای نگهبان بیشتر در این دوره دیده می‌شد. خود آن‌ها هم صراحتاً در دوران اصلاحات خاتمی را کنش‌گر، عصر گذار نامیدند. گذار به چه‌ چیزی؟ رسما هم گفتند گذار به نظام دموکراسی و دموکراسی یعنی ساختار کاملا سکولار و این طیف بعداً تبدیل شد به همین اتاق فکر کودتای سبز که این فرآیند را در عرصه سیاسی و فرهنگی دنبال می‌کنند. ولی ساختارهای نظام هم محکم بود و هم عبور از این وضعیت سخت بود، و به همین خاطر هدف اصلی را اصل ولایت فقیه قرار دادند که هم ذهنیت‌های غلط نسبت به جایگاه عملی ولایت ایجاد کنند و هم در عمل شروع به حذف ولایت فقیه از مدیریت مؤثر کشور کردند و تا فقط جنبه تشریفاتی به آن بدهند. در این دوره خیلی تلاش کردند تا در ذهن جوانان ولایت فقیه را مزاحم آزادی‌های جامعه تلقی کنند.ولی مواضع روشن و رویکرد‌های مبنایی دفاع به موقع از حقوق ملت به وسیلة ولایت فقیه این تلاش‌ها را خنثی می‌کرد. - چگونه این جریان از سال 78 تا 88 توانستند از حمایت یک طیف خاص که عموماً قشر دانشجو یا به اصطلاح روشنفکر بودند، به حمایت قسمتی از توده مردم هم در سال 88 دست پیدا کنند. بنده تقلب گفتمانی را ریشه مسئله می‌دانم؛ تقلب گفتمانی یعنی یک گفتمان جعلی را پرچم خودت قرار دهی که به آن‌ اعتقاد نداری؛ این یک تقلب و جعل معنوی است؛ شاخص میرحسین موسوی، ‌عنوان نخست‌وزیر امام بود و شعار اولیه او احیای ارزش‌های امام.
لذا این رفتار قابلیت جذب را داشت ولی حقیقت این قضیه و پشتیبانان این گفتمان کسانی بودند که هیچ سنخیتی با گفتمان امام نداشتند به ‌هر حال با فریب و جعل حمایت برخی را جلب کردند اما موفقیتی پیدا نکردند. این‌ها می‌خواستند مردم را گول بزنند و توفیقی هم در این جهت پیدا کردند، چون‌ این ها با این شاخص‌ها آمدند و شفاف نبودند. از طرفی یک گروه اقلیتی هم که به دنبال تغییر نظام بودند هم با آنان همراه شدند چون به دروغ بودن این گفتمان ایمان داشتند. بحث دیگر هم رقابت‌های شخصی انتخاباتی در این دوره بود که بین‌ اصولگرایان شکافی هم ایجاد کرد و مسائل شخصی که طیفی با شخص احمدی‌نژاد داشتند هم در شکل‌گیری این قضایا بی‌تأثیر نبود. بعضی بخل‌ها، تنگ نظری‌ها و حسادت‌ها هم به این موضوعات دامن زد. البته این هم برنامة تبلیغاتی آنها است که شکاف بین روشنفکران و نخبگان و مردم را دامن بزنند. و این اختلاف را برای اهدافی که در جایگزین دموکراسی لیبرال به جای مردم‌سالاری دینی ایجاد کنند. و این نقطة حذف مردم است.

- خود عملکرد دولت، مناظره ها، حمایت بعضی از اعضای شورای نگهبان از یک کاندیدا در اتفاقات بعد از انتخابات چقدر سهم داشت؟
معمولا حمایت های شورای نگهبان اگر به صورت طرفداری از کاندیدای خاصی مطرح باشد. در جامعه اثر منفی و معکوس دارد بنابراین در این اتفاقات نقشی ندارد. اما برخی افراد به عنوان شخصیت حقیقی خودشان موضع سیاسی دارند. در یک قالب حقوقی غیر از شورای نگهبان عضویت دارند. مثل جامعه مدرسین حوزه علمیه که بعضی از اعضای آن ها در شورای نگهبان عضویت دارند، خیلی از اعضای شورای نگهبان هم سمت هایی دارند که در مسائل سیاسی ورود می‌کنند مثل خطیب جمعه و به این اعتبار اظهار نظر می‌کنند تا آن نهادهای سیاسی و دینی موضع‌گیری می‌کنند. اینها طبیعی است. جامعه این امور را به منزله طرفداری شورای نگهبان نمی‌شناسد. - دولت چه نقشی داشت؟ خدمت رسانی و محدود نبودن دامنه خدمت دولت به خواص، نقش کارآمدی نظام را بالا برد و کارآمدی نظام را افزایش داد و این کاملا موثر بود و اثر حقیقی و مثبت داشت. در واقع عامل اصلی پیروزی کارآمدی دولت بود. که تجلی کارآمدی نظام اسلامی و گفتمان امام بود. - منظور رفتار دولت در حول و حوش انتخابات است مثل بعضی از موارد که ایجاد شائبه می کرد: مثلا پرداخت سود سهام عدالت، پرداخت معوقه حقوق بازنشستگان در نزدیکی انتخابات یا نوع مناظرات که اخلاق انتخاباتی خیلی در آن رعایت نشد.

این موارد تأثیری بر اتفاقات بعد از انتخابات ندارد؟
نه، این ها همان سناریویی است که اگر همه این ها هم نمی بود توجیه‌های دیگری می شد امیرالمومنین می‌گویند نفاق برای هر دری کلیدی دارد، یعنی در واقع برای هر شرایطی برنامه آتی دارد و اتفاقا عصبانیت جریان رقیب هم از کارآمدی دولت بود. خیلی از این اتهامات دروغ بود مثلا توزیع سود سهام عدالت در سال دوم دولت هم انجام شده بود. سیستم اداری ممکن است مشکلاتی داشته باشد. در یک جا سریع تر و به موقع عمل کندو در یک جا با تأخیر عمل کند. در زمان شروع سفرهای استانی جریانات تبلیغاتی همان روز اول می گفتند این ها تبلیغات انتخاباتی است، در حالی که دولت نهم تازه شکل گرفته بود؛ اگر کسانی بتوانند با جلب افکار عمومی و خدمت به مردم فضا را برای اعتماد به خودشان فراهم کنند اشکالی ندارد. نتیجة موضع‌گیری و تحلیل آنها این است که شما هیچ وقت به مردم خدمت نکنید چون در اثر خدمت ممکن است اعتماد مردم جلب شود و مردم بعدا به شما رأی دهند!! این چه نسخه ای است که می پیچند. این درست به مانند آن است که بگویند شما پلید باشید تا به بهشت نروید. در حالی که وظیفه دولت خدمت به مردم است. اما مناظرات بسیار موثر بود، هیچ اشکالی نداشت و بداخلاقی هم نبود. - موثر یعنی مثبت بود؟ مثبت بود در جلب مردم، بالا رفتن مشارکت و اعتماد به احمدی نژاد. - اخلاق انتخاباتی هم کامل رعایت شد؟ در این بحث بنده اشکالی نمی بینم، چون مسئله شفاف سازی بود. در فضایی که گفتمان تقلبی در حال حرکت خزنده است، شفاف سازی صراحت و صداقت تبیین کننده است و عصبانیت آن طیف از مرزبندی بود، مرزبندی بین آقای موسوی و نسبتش با گفتمان توسعه و اصلاحات و دقیقا روسای این دولت ها. این یک سوال طبیعی است و اصلا بحث های انتخاباتی همین است.

- شما یک حقوق دان هستید به لحاظ حقوقی اشکالی ندارد در مقابل افکار عمومی اتهاماتی به شخصی در غیاب او وارد شود که فرصت دفاع ندارد؟
من در اظهارات آقای احمدی‌نژاد تهمتی ندیدم.ولی دولتی که به عنوان مظهر و نماد قدرت قرار می گیرد این حق را برای ملت و تاریخ ایجاد می کند که او را نقد کنند. بنده یک عضو در حد وزیر از یک دولت و یک نظام بزرگ بودم الان هم 7 ماه است که دیگر مسئولیتی ندارم ولی هر از چندی رسانه ها یک سویه به نقد بنده می پردازند. بنده باید این را بپذیرم و این هیچ اشکالی ندارد و نقد و نقادی طبیعت کار سیاسی است. در مناظرات مسائلی مطرح شد. مسائلی که پرسش‌های افکار عمومی بود. منعی هم برای پاسخ به آن ها وجود نداشت. شخص ثالث حضور دارد، در جامعه حضور دارد و می تواند پاسخگو باشد. این طبیعت آزادی سیاسی است. امیرالمومنین در خطبه شقشقیه سه خلیفه قبل از خودش را خیلی شدید نقد می کند. هیچ کدام از آن‌ها هم حضور ندارند، یعنی دقیقا اشکالاتی که بر حرکت و رفتار این جریانات وجود دارد ارزیابی می کند و در تاریخ می‌ماند. می‌گویند چرا طرفهایی که در مناظره نبودند آن ها پاسخ ندادند، چه منعی برای پاسخ داشتند. آنها که میلیونها لوح فشرده در تخریب احمدی‌نژاد توزیع کردند یک لوح هم در دفاع از خودشان توزیع می‌کردند. فضای رسانه ای گسترده ای در دست آنها بود که می توانستند پاسخ دهند ولی ترجیح دادند پاسخ ندهند. شاید هر پاسخی می دادند افکار عمومی را علیه خود حساس تر می کردندو منافع شان ایجاب می کرد که از این قضیه با سکوت عبور کنند. - شما در سخنرانی اخیرتان انتقادات تندی را خطاب به آقای هاشمی مطرح کردید، این در حالی است که رهبر انقلاب در خطابه 29 خرداد و بعد از آن در خطبه عید فطر از ایشان حمایت کردند و فرمودند بعضی از اتهاماتی را که مطرح می شود، قبول ندارند. این صحبت های شما چون بعد از این صحبت ها بوده با نگاه رهبری در تعارض نیست؟ خطبه 29 خرداد رهبری می توانست فصل ختام این بحث باشد اما بعد از 30 خرداد اتفاقاتی که افتاد نشان داد آن ها به این تدبیر و گذشت رهبری تمکین نکردند بعد از 30 خرداد وقایع تندتری پیش آمد و استمرار پیدا کرد. خطابه آقای هاشمی بعد از خطبه 29 خرداد مقام معظم رهبری نشان داد که تبعیت از موضع رهبری نکردند. آقای هاشمی به رغم صحبت های رهبری در اساس تشکیک کرد و تحریک به بحران‌سازی نمود؛ اگر آقای هاشمی پشت بحران نمی ایستاد این بحران کششی برای استمرار نداشت. بعد از عید فطر هم که ایشان همان مواضع را اتخاذ کردند و برگشت نکردند. در طول زمان هم مواضع ایشان در زمان تنفیذ وبعد آن مواضعی بود که نشان می داد این ها به استمرار این بحران اصرار دارند. به خصوص رهبری، تکلیف به شفافیت در مواضع داشتند و مواضعی که رهبری داشتند یک دوران اتمام حجت با این جریان بود، الان حجت تمام شده است و این ها در عمل نشان دادند که حاضر نیستند در مسیر تعیین شده رهبری حرکت کنند بنابراین مسئولیت این رفتار با خودشان است و باید هزینه آن را بپردازند و مردم خود را معطل این کژتابی ها نمی کنند و بالاخره این جریانات را از سر انقلاب حذف خواهند کرد.

- پس این گونه اظهارنظرها مشکلی ندارد؟
مشکلی نمی بینیم، بلکه بالعکس تکلیف را در آن می بینم که مرزبندی ها روشن شود و نسبت افراد با امام، رهبری و گفتمان انقلاب معلوم شود ما چند رهبری که در کشور نداریم، رهبری واحد است. انقلاب ما چهلستون نیست. انقلاب ما یک ستون دارد و آن رهبری و ولایت است. اگر ما بخواهیم تشکیک و تفکیک در اصل و اساس رهبریت ایجاد کنیم این نقطه مبدأ و اساس فتنه خواهد بود. - رهبری سیاست نظام را جذب حداکثری و دفع حداقلی اعلام کردند اما بعد از آن فضا به گونه ای پیش رفت که احساس می شد بعضی از افراد تندرو متعلق به طیف حامیان دولت علاقه مندند طرف منتقد و معترض را به کل حذف کنند. این روند به نظر شما باعث نمی شود برخلاف نگاه رهبری نهایتا تبدیل شود به دفع حداکثری و این در تناقض با سیاست های نظام نیست؟ خیر؛ مصداق و شاخص جذب حداکثری ملت است؛ ما باید یک ملت را حفظ کنیم یا هاشمی را حفظ کنیم؟ ما هیچ وقت یک ملت را قربانی یک فرد نمی کنیم. انتخابات دهم همین را مطرح می کرد. فشار بر این بود که یک ملت فدای یک فرد شود و به خاطر خوشایند یک فرد خیلی از حقایق مکتوم بماند اما این اتفاق نیفتاد. انتخابات این پیام را داشت؛ بنابراین یکی از شاخص های صحبت های رهبری این است که افراد موضوعیت ندارند و افراد بر ملت مرجح نیستند ولو این که سوابق ارزشمندی داشته باشند؛ افراد باید خود را با این حقیقت محک بزنند، حقیقت اسلام، انقلاب و مردم؛ اگر این را بپذیرند و در این چهارچوب باشند نظام کسی را به خاطر اشتباهات دفع نمی کند. اما اگر کسانی دائم برای خود حق تخریب بنیان های نظام را قائل باشند و به خودشان اجازه دهند با سوء استفاده از مصادر قدرت آنچه که از نظام به دست می‌آورند بخواهند بنیان افکنی کنند و بر شاخ بنشینند و بن ببرند، خب این سوء استفاده از قدرت است. این معنا ندارد که چون مرا می بایست به هر قیمتی جذب می کردند، من هم مجاز هستم به هر قیمتی هر کاری انجام دهم. هر کس کارش باید در چهارچوب قانون باشد. قانون گرایی هم یکی از شاخص هایی است که رهبری فرمودند، اگر برگردند به قانون و چهارچوب های نظام اشکالی پیش نمی‌آمد و پیش هم نخواهد آمد.

- در این موقعیت فعلی باید دفع بشوند یا خیر؟
آن ها خودشان دفع شده هستند، باید برگردند، الان باید تصمیم بگیرند حرکاتی که در طول هشت ماه بعد از انتخابات انجام دادند تا 29 خرداد قابل اغماض، از 29 خرداد تا روز قدس قابل اغماض، از روز قدس تا 13 آبان قابل اغماض، از 13 آبان تا 16 آذر قابل اغماض، از 16 آذر تا عاشورا چه؟! به نظر من عاشورا نقطه پایانی بود، چون عاشورا نقطه وحدت اساسی اعتقادی آحاد مردم بود چون بعد از آن 9 دی رقم خورد، بعد از عاشورا هم این آقایان شفاف سازی نکردند لذا این ها دفع شده هستند. یک راهی باید پیدا کنند. این ها مسیر خود را کج رفته اند و می توانند برگردند. توبه را برای همین شرایط گذاشته اند. - شما فرمودید این افراد اگر می خواستند می توانستند این جریان را کنترل کنند. در حال حاضر اگر بخواهیم یک همگرایی در کشور ایجاد کنیم نیازی به همراهی این آقایان نداریم؟ معنی حرف من این نیست که کشور بدون اینها نمی‌چرخد و چون می‌توانند فتنه کنند باید به آنها باج داد. آنها خودشان فرصت ها را در این قضیه از دست دادند، چون این آقایان را مردم دفع کردند و تمام شد ما برای مرده هزینه نمی کنیم اما خطر برنامه ریزی دشمن نمرده است. حالا معقول نیست برای چیزی که هزینه ای ندارد مزد بپردازیم و این باج گیری است. رهبری هم فرمودند باج نمی دهیم. نظام جمهوری اسلامی در عرصه سیاست خارجی هم به هیچ کس باج نمی دهد. - پس عملا مشکلات داخلی بعد از انتخابات تمام شده است؟ وقتی که سرود ملی جمهوری اسلامی نواخته شود همه به پا می خیزند. این احترام ملی است و به خاطر ورود یک شخص خاص مردم قیام نکردند. بعضی ها تصور کردند این خیزش مردم به خاطر آنهاست، سرود که تمام شد مردم هم به مسیر خودشان ادامه دادند، آن ظرفیت سیزده میلیونی –که برخی ها می خواستند آنرا برای خود مصادره کرده و از نظام باج بگیرند- دیگر وجود خارجی ندارد و فتنه دفع شده است. جامعه یک جامعه پویاست و دشمن هم یک دشمن مستمر است. حق و باطل هم همیشه وجود دارد، دشمن هم نمی خوابد. بنده نمی گویم خطرات و تهدیدات تمام شده است اما فتنه ای که در بستر انتخابات شکل گرفت، آخرین تلاشش این بود که این فضای وحدت ملی و نقطه قدسی انقلاب یعنی 22 بهمن را مخدوش کنند که نتوانستند. - در حال حاضر می بایست در کشور به دنبال ساز و کار و برنامه ای برای وحدت طیف ها و جریانات مختلف و طرف دعوا باشیم یا لازم نیست؟ ایجاد وحدت میان این ملت و طیف فتنه گران حرکت غلطی است، این وحدت ممکن و اصولی نیست، بلکه باج دادن است اما جریانات و کسانی که معتقد به گفتمان انقلاب به شکل عام هستند، اگر درک نکنند که اهمیت همگرایی و وحدت بر سر گفتمان چقدر است و از آن غفلت کنند، آسیب می بینند و تا حدی هم ضعف ما به این خاطر است، بین حاملان گفتمان انقلاب همیشه می بایست وحدت و عاطفه وجود داشته باشد و باید در این مسیر فعالیت کنیم اما اگر فکر کنیم باید به این جریانات باج دهیم یعنی فرصت بازسازی به جریان نفاق جدید ارائه کرده ایم. نیازی نیست بعد از هزینه ای که مردم برای عاشورا پرداخت کرده اند، دوباره به این طیف دفع شده فرصت دهند. - طبق گفته شما چون سران این فتنه خود به خود از سوی مردم دفع شده اند. آیا نیازی به برخورد حاکمیت با این افراد نیست؟ حتما باید این افراد پاسخگوی کارهایشان باشند.

- در مورد آقای مشایی،هر زمان سوالی از شما پرسیده شد، در جواب گفتید :«مسائل مهم تری هست» الان این مسائل مهم تر تمام شده است که شما به عنوان یک اصولگرای حامی دولت چند مسئله را در رابطه با ایشان برای ما تبیین کنید؟
بنده یک پاسخ کلی داشتم، در دولت اسلامی نقد حق مشروع مردم است. یکی از مواردی که دولت نهم را کارآمد کرد این بود که هیچ محدودیتی برای نقد آن نبود. حتی نقدهای غیرمنصفانه. بنابراین این فضا باز شد. مردم در سانسور معنوی و مادی نبودند. برای اولین بار بعد از انقلاب کاریکاتور رئیس جمهور هم کشیده شد. نقادی در قالب طنز نسبت به رئیس جمهور یک حریم ممنوعه داشت که این هم در دولت نهم برداشته شد. بنابراین محدودیتی نیست که چه کسی نقد شود، چه مشایی و چه غیر مشایی! آقای رئیس جمهور اعلام کرد که مشایی را نقد کنید، نقادی و اعتراض حق مردم است، هیچ اشکالی ندارد که مردم کسانی را در دولت دهم نپذیرند و نقد جدی گفتمانی داشته باشند. منظور بنده گم کردن مسیر بود یعنی فکر کنید الان مشکل جامعه ما در این قضایای پس از انتخابات، خواصی که دارند به بنیان های نظام آسیب می زنند، نیستند بلکه مشکل کشور مشایی است این فهم نادرست مشکلات واقعی است لکن هیچ کس در دولت نهم و دهم قداست ندارد. همه هم قابل نقد هستند و به ویژه آقای احمدی نژاد که در مدیریت این انتخابات بی نظیر یک قهرمان ملی است و به همان نسبت مسئولیت حفظ این گفتمان و تداوم آن با اوست. کم ترین اشتباهات او هزینه های سنگین خواهد داشت و بنده حساسیت عمومی مردم را نسبت به گفتمان تمجید می کنم. حالا بنده ممکن است امروز یا فردا حرف بزنم این تأثیری در اصل قضیه ندارد.

- عملکرد چه بخشی را در شکل گیری قضایای پس از انتخابات قابل نقد می دانید؟ آیا رفتار نیروی انتظامی را موجب تشدید بحران نمی‌دانید؟
بنده برخورد قوه قضائیه را قابل نقد می دانم، برخورد قوه قضائیه می‌توانست با جدیت، تدبیر و قاطعیت بازدارنده باشد، رفتار رسانه ملی هم می توانست جنبه بازدارندگی داشته باشد، رسانه ملی ابتدا موضع روشنی نداشت و دو دل بود. با دودلی و شک و تردید نمی شود در بحران ورود کرد و روشنگری لازم اتفاق نیفتاد. برخورد نیروی انتظامی را در این بحران موثر نمی دانم. پلیس را در خیابان گذاشته ایم برای تأمین امنیت. پلیس هم فرزند من و یا برادر شماست. باید این موضوعات را در متن حادثه تحلیل کرد. پلیس در همه جای دنیا وظیفه دارد با اغتشاش و ناامنی برخورد کند، بعد که برخورد می کند یقه اش را هم می گیریم که چرا اینجا -اگر از باتوم استفاده کرده- چرا باتوم را محکم زدید. بنده همیشه در این قضایا هم مثل 18 تیر یاد این آیه قرآن می افتم که یک اتفاقی در زمان پیغمبر افتاد عده ای رفتند مأموریتی انجام دهند، درگیری با مشرکین پیش آمد دو سه نفر کشته شدند، در این حین طرف مقابل متوجه شد که ماه رجب است و قتال حرام است. گفتند پیغمبر می‌گوید ماه حرام نجنگید اما آن ها جنگیدند. این ها خودشان قانون خودشان را قبول ندارند. فضاسازی وحشتناکی شد تا خدا به داد رسید و وحی شد که جنگ در ماه حرام، حرام است ولی بستن مسجدالحرام و بیرون کردن مسلمانان از آن گناه بزرگ تر از قتال در ماه حرام است. قرآن می گوید بیرون کردن مسلمانان از مدینه و بستن مسجدالحرام، بزرگتر از قتل در ماه حرام است چون فتنه بزرگتر از قتل است. در حال حاضر هم اشتباهی بود که رسیدگی شد. بله پلیس و دستگاه قضایی ضعف هایی دارد ولی باید این ها را در شرایط عادی رفع کرد.

منبع ما : http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8901030166


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در سه شنبه 89/1/3 و ساعت 8:10 عصر | نظرات دیگران()
مصاحبه منتشر‏نشده دکتر الهام با ویژه‏نامه نوروزی خراسان
آنها که میلیونها لوح فشرده در تخریب احمدی‌نژاد توزیع کردند، یک لوح هم در دفاع از خودشان توزیع می‌کردند

گروه سیاسی: از حدود یکماه قبل روزنامه خراسان درخواست مصاحبه با دکتر الهام را برای ویژه نامه نوروزی این روزنامه داشته و بدلیل اشتغالات ایشان برای تنظیم وقت مصاحبه پیگیریهای مکرری نیز انجام دادند تا اینکه این مصاحبه روز سوم اسفند 88 با طرح سوالات صریح و چالشی انجام شد و متعاقب آن اصلاح و غلط گیری مصاحبه نیز صورت پذیرفت.

به گزارش رجانیوز در اقدامی خلاف اصول اخلاقی و مذهبی و عرف حرفه ای روزنامه نگاری وپس از آنکه ویژه نامه نوروزی روزنامه خراسان امروز در دسترس عموم قرار گرفت شاهد عدم درج مصاحبه بودیم و پس از پیگیری خبرنگار محترم با عذرخواهی شدید و ابراز تاسف از این اتفاق، علت آنرا مخالفت شدید شخص آقای مسیح مهاجری مدیر مسوول روزنامه جمهوری اسلامی و رییس هیئت امنای روزنامه خراسان با درج مصاحبه دکتر الهام و حذف آن در آخرین لحظات چاپ ویژه نامه بوده است.

این در حالی است که همواره و از جمله در این مصاحبه موافقت دکتر الهام با انجام مصاحبه اختصاصی با یک رسانه ، منوط به درج کامل متن مصاحبه بوده است. با ابراز تعجب از سعه صدر مدیر مسوول روزنامه جمهوری اسلامی که اکنون به روزنامه خراسان نیز گسترش یافته است ، متن کامل پرسشهای خبرنگار روزنامه خراسان و پاسخهای دکتر الهام را که بیشتر درباره حوادث پس از انتخابات بوده است تقدیم می داریم:

- به نظر شما ریشه اتفاقات بعد از انتخابات دهم در کجا بود؟
معتقدم که این پدیده مربوط به دوره بعد از انتخابات نیست، ریشه قضیه از جریانی نشأت می‌گیرد که به دنبال تغییر محتوای نظام است. با نگاهی به عقب باید این مسائل در اواسط دوره سازندگی ریشه یابی کرد. در واقع شکل‌گیری کارگزاران سازندگی از بطن دولت و تلاش برای ماندگاری یک طیف فکری در قدرت کلید این جریان است. اگر سابقه را مرور کنیم خواهیم دید کارگزاران این جریان می‌خواستند گردش قدرت را محدود کنند. بحث دائمی شدن ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی و عبور از محدودیت‌های قانون اساسی برای کنترل قدرت نبض این حرکت بود. این مسأله می‌توانست انحراف بنیادین ایجاد کند، این مسأله مهار شد و نقش اصلی در رفع این قانون‌شکنی هم بر عهده رهبری بود.

گام بعدی کنترل و سایه‌ افکندن بر روند کنترل قدرت در قوه مجریه است که با شکل‌گیری جریان دوم خرداد دنبال شد، این موضوع در دو قالب دنبال شد: یک قالب تقلب گفتمانی و یک قالب القای بی‌اعتمادی بود. تقلب گفتمانی یعنی با ارزیابی نارضایتی عمومی مردم از کارکرد دولت‌ هاشمی سنجیده شود و با استفاده از آن امید به تغییر برای مردم ایجاد کرد. و این انگیزه‌ای برای مشارکت گسترده شد. این اتفاق افتاد؛ جریانی که در دوم خرداد روی کار آمد از طرف همان جریانی پشتیبانی شد که در دل قدرت بود ولی القای بیرونی این بود که رفتار ناصواب دولت سازندگی اصلاح خواهد شد. مردم این جریان را داخل نظام ارزیابی می‌کردند. بی‌اعتماد ‌سازی هم به خاطر این بود که تصور می‌شد گفتمان جریان راست پیروز خواهد شد و باید شرایط را تغییر داد و در این راستا با القای شبهه تقلب فضای ‌جامعه را نگران کرد. کاهش اعتماد ایجاد کرد. طنز «بنویسید خاتمی بخوانید ناطق» محصول این القای تقلب است که کلید آن را آقای هاشمی در نماز جمعه زد.

دولت اصلاحات هم که بر سرکار آمد دست به اقداماتی زد که از آن به عنوان دوره گذار یاد می‌شود. حرکت در بستر مطبوعات برای ایجاد زمینه، اصلاحات و تغییرات در قانون اساسی که بخشی از آن در تغییر خود قانون مطبوعات و بخشی در لوایح موسوم به دوقلو بود و همچنین گفتمان سازی سکولاریستی در کشور و تخریب ساختارهای محتواساز نظام مثل شورای نگهبان و همگرایی با گفتمان حقوق بشر غربی در این دوره اتفاق افتاد ، این جریان به دلیل عدم پاسخ‌گویی به مطالبات واقعی مردم و آشکار شدن حساسیت عمومی نسبت به ارزش‌های و مراقبت‌های رهبری مهار شد و به تدریج در مجلس هفتم و در انتخابات نهم یک رجعتی به گفتمان انقلاب صورت گرفت و تلاش‌های تغییر در درون نظام، استحاله و براندازی نرم ناکام ماند.

انتخابات نهم این ناکامی را خیلی محکم نشان داد و در واقع برگشتی به گفتمان انقلاب و امام صورت گرفت. تلاش دولت در پاسخ‌گویی به مطالبات واقعی مردم، دولت را کارآمد نشان داد. لذا انتخابات دهم نقطه تلاش جدی و بسیج همه جریانات شکست خورده در برگرداندن این آب رفته به جوی بود، هماهنگی و همگرایی که داخل و خارج کشور صورت گرفت دنبال آن بود تا روند رجعت به گفتمان انقلاب که همان گفتمان عدالت بود را محدود و در نهایت از دور خارج بکنند، اما روشن شدن مرزبندی‌ها مانع از پیشروی این روند شد. حساسیت مردم و اعتماد آن ها به دولت این حرکت را که تلاش می‌کرد با استفاده از ابزار تقلبی و گفتمان تقلبی؛ گفتمان موازی و تقلبی بسازد و در حقیقت محتوای نظام را مخدوش کند، از ریشه برانداخت.

چهره‌هایی که صورت گفتمان امام را داشتند اما حقیقتشان عبور از امام بود؛ آن‌ها گفتمان تقلبی را به راه انداختند. تا فضای مطلوب گرایش به آرمانهای امام و انقلاب را منافقانه مصادره کنند. مرزبندی‌ها به‌خصوص در مناظرات انتخاباتی حقیقت را روشن کرد. این‌ها برای تحقق اهدافی که از قبل برنامه‌ریزی شده بود و من فکر می‌کنم می‌توان آن را کودتای نرم نامید خیلی زود با سناریویی از پیش تعیین شده، موضوع تقلب (در صورت ناکامی) در انتخابات که آن را حدس می‌زدند را طرح کردند. لذا این طیف با این اهداف روشن آمده بود، حتی خود آن‌ها باور تقلب را نداشتند؛ بلکه این موضوع یک برنامه بود، لذا امر را مشتبه کردند و حوادث بعد از انتخابات را کلید زدند، حوادث بعد از انتخابات دنباله حوادث این دو دهه بود، هدف آنها تهی‌کردن محتوای نظام و فقط نگه‌داشتن ساختار صوری نظام بود. هوشمندی عمومی در مقابل یک تهاجم نرم، تغییر تفکر، غفلت و خیانت هر یک می‌تواند عواملی باشد تا کارکرد چهره‌هایی را که در این مسیر نقش عمده ایفا می کردند را تحلیل کند. بنده فکر می‌کنم داوری عمومی این افراد را خائن بداند اما این مهم نیست.

مهم آن است، که به تعبیر مقام رهبری گاهی نتیجه غفلت‌ها با خیانت یکسان است. بنابراین بنده فکر می‌کنم از نظر خارجی ما یک دشمن سی‌ساله برای براندازی نظام داریم ابزارهای داخلی آن می‌تواند عواملی باشد که پیگیر استحاله و حذف محتوای نظام بودند. این مسأله قبل از انتخابات همگرایی خارجی و داخلی پیدا کرد و به این علت در این دوره تبلور پیدا کرد که چنان‌چه گفتمان انقلاب و امام تثبیت می‌شد (که این هم اتفاق افتاد) برگشت جدی به عقب برای آن‌ها دشوارتر می‌شد. و هدر شدن فرصت‌های آتی آن‌ها را در پی داشت.

- پس زمانی که دولت اصلاحات روی کار بوده، همان زمان هم به ساختار جمهوری اسلامی اعتقادی نداشتند؟

همه قراین موجود شاهدی بر این موضوع است؛ یک قسمت از جریانی که آن ها دنبال کردند قانون مطبوعات بود. از مطبوعات به‌عنوان ابزار فضا سازی و ابزار نرم برای تغییر استفاده شد که با حکم حکومتی مقام رهبری متوقف شد و این نشان می‌دهد که طرح این موضوع برای حفظ نظام یک بحث جدی بود. این‌ها برای استمرار جریان خود متوسل به خشونت شدند و به دنبال آن کودتای 18تیر 1378 را طرح‌ریزی کردند که به وسیلة مردم سرکوب شد.

در مجلس ششم از طریق ساختار سازی به اصطلاح قانونی این حرکت به شدت دنبال می‌شد. بحث تعارضات جدی با شورای نگهبان بیشتر در این دوره دیده می‌شد. خود آن‌ها هم صراحتاً در دوران اصلاحات خاتمی را کنش‌گر، عصر گذار نامیدند. گذار به چه‌ چیزی؟ رسما هم گفتند گذار به نظام دموکراسی و دموکراسی یعنی ساختار کاملا سکولار و این طیف بعداً تبدیل شد به همین اتاق فکر کودتای سبز که این فرآیند را در عرصه سیاسی و فرهنگی دنبال می‌کنند. ولی ساختارهای نظام هم محکم بود و هم عبور از این وضعیت سخت بود، و به همین خاطر هدف اصلی را اصل ولایت فقیه قرار دادند که هم ذهنیت‌های غلط نسبت به جایگاه عملی ولایت ایجاد کنند و هم در عمل شروع به حذف ولایت فقیه از مدیریت مؤثر کشور کردند و تا فقط جنبه تشریفاتی به آن بدهند. در این دوره خیلی تلاش کردند تا در ذهن جوانان ولایت فقیه را مزاحم آزادی‌های جامعه تلقی کنند.ولی مواضع روشن و رویکرد‌های مبنایی دفاع به موقع از حقوق ملت به وسیلة ولایت فقیه این تلاش‌ها را خنثی می‌کرد.

- چگونه این جریان از سال 78 تا 88 توانستند از حمایت یک طیف خاص که عموماً قشر دانشجو یا به اصطلاح روشنفکر بودند، به حمایت قسمتی از توده مردم هم در سال 88 دست پیدا کنند؟

بنده تقلب گفتمانی را ریشه مسئله می‌دانم؛ تقلب گفتمانی یعنی یک گفتمان جعلی را پرچم خودت قرار دهی که به آن‌ اعتقاد نداری؛ این یک تقلب و جعل معنوی است؛ شاخص میرحسین موسوی، ‌عنوان نخست‌وزیر امام بود و شعار اولیه او احیای ارزش‌های امام. لذا این رفتار قابلیت جذب را داشت ولی حقیقت این قضیه و پشتیبانان این گفتمان کسانی بودند که هیچ سنخیتی با گفتمان امام نداشتند به ‌هر حال با فریب و جعل حمایت برخی را جلب کردند اما موفقیتی پیدا نکردند. این‌ها می‌خواستند مردم را گول بزنند و توفیقی هم در این جهت پیدا کردند، چون‌ این ها با این شاخص‌ها آمدند و شفاف نبودند. از طرفی یک گروه اقلیتی هم که به دنبال تغییر نظام بودند هم با آنان همراه شدند چون به دروغ بودن این گفتمان ایمان داشتند.

بحث دیگر هم رقابت‌های شخصی انتخاباتی در این دوره بود که بین‌ اصولگرایان شکافی هم ایجاد کرد و مسائل شخصی که طیفی با شخص احمدی‌نژاد داشتند هم در شکل‌گیری این قضایا بی‌تأثیر نبود. بعضی بخل‌ها، تنگ نظری‌ها و حسادت‌ها هم به این موضوعات دامن زد. البته این هم برنامة تبلیغاتی آنها است که شکاف بین روشنفکران و نخبگان و مردم را دامن بزنند. و این اختلاف را برای اهدافی که در جایگزین دموکراسی لیبرال به جای مردم‌سالاری دینی ایجاد کنند. و این نقطة حذف مردم است.

- خود عملکرد دولت، مناظره ها، حمایت بعضی از اعضای شورای نگهبان از یک کاندیدا در اتفاقات بعد از انتخابات چقدر سهم داشت؟

معمولا حمایت های شورای نگهبان اگر به صورت طرفداری از کاندیدای خاصی مطرح باشد. در جامعه اثر منفی و معکوس دارد بنابراین در این اتفاقات نقشی ندارد. اما برخی افراد به عنوان شخصیت حقیقی خودشان موضع سیاسی دارند. در یک قالب حقوقی غیر از شورای نگهبان عضویت دارند. مثل جامعه مدرسین حوزه علمیه که بعضی از اعضای آن ها در شورای نگهبان عضویت دارند، خیلی از اعضای شورای نگهبان هم سمت هایی دارند که در مسائل سیاسی ورود می‌کنند مثل خطیب جمعه و به این اعتبار اظهار نظر می‌کنند تا آن نهادهای سیاسی و دینی موضع‌گیری می‌کنند. اینها طبیعی است. جامعه این امور را به منزله طرفداری شورای نگهبان نمی‌شناسد.

- دولت چه نقشی داشت؟

خدمت رسانی و محدود نبودن دامنه خدمت دولت به خواص، نقش کارآمدی نظام را بالا برد و کارآمدی نظام را افزایش داد و این کاملا موثر بود و اثر حقیقی و مثبت داشت. در واقع عامل اصلی پیروزی کارآمدی دولت بود. که تجلی کارآمدی نظام اسلامی و گفتمان امام بود.

- منظور رفتار دولت در حول و حوش انتخابات است مثل بعضی از موارد که ایجاد شائبه می کرد: مثلا پرداخت سود سهام عدالت، پرداخت معوقه حقوق بازنشستگان در نزدیکی انتخابات یا نوع مناظرات که اخلاق انتخاباتی خیلی در آن رعایت نشد. این موارد تأثیری بر اتفاقات بعد از انتخابات ندارد؟

نه، این ها همان سناریویی است که اگر همه این ها هم نمی بود توجیه‌های دیگری می شد امیرالمومنین می‌گویند نفاق برای هر دری کلیدی دارد، یعنی در واقع برای هر شرایطی برنامه آتی دارد و اتفاقا عصبانیت جریان رقیب هم از کارآمدی دولت بود. خیلی از این اتهامات دروغ بود مثلا توزیع سود سهام عدالت در سال دوم دولت هم انجام شده بود. سیستم اداری ممکن است مشکلاتی داشته باشد. در یک جا سریع تر و به موقع عمل کندو در یک جا با تأخیر عمل کند. در زمان شروع سفرهای استانی جریانات تبلیغاتی همان روز اول می گفتند این ها تبلیغات انتخاباتی است، در حالی که دولت نهم تازه شکل گرفته بود؛ اگر کسانی بتوانند با جلب افکار عمومی و خدمت به مردم فضا را برای اعتماد به خودشان فراهم کنند اشکالی ندارد. نتیجة موضع‌گیری و تحلیل آنها این است که شما هیچ وقت به مردم خدمت نکنید چون در اثر خدمت ممکن است اعتماد مردم جلب شود و مردم بعدا به شما رأی دهند!! این چه نسخه ای است که می پیچند. این درست به مانند آن است که بگویند شما پلید باشید تا به بهشت نروید. در حالی که وظیفه دولت خدمت به مردم است. اما مناظرات بسیار موثر بود، هیچ اشکالی نداشت و بداخلاقی هم نبود.

- موثر یعنی مثبت بود؟

مثبت بود در جلب مردم، بالا رفتن مشارکت و اعتماد به احمدی نژاد.

- اخلاق انتخاباتی هم کامل رعایت شد؟

در این بحث بنده اشکالی نمی بینم، چون مسئله شفاف سازی بود. در فضایی که گفتمان تقلبی در حال حرکت خزنده است، شفاف سازی صراحت و صداقت تبیین کننده است و عصبانیت آن طیف از مرزبندی بود، مرزبندی بین آقای موسوی و نسبتش با گفتمان توسعه و اصلاحات و دقیقا روسای این دولت ها. این یک سوال طبیعی است و اصلا بحث های انتخاباتی همین است. - شما یک حقوق دان هستید به لحاظ حقوقی اشکالی ندارد در مقابل افکار عمومی اتهاماتی به شخصی در غیاب او وارد شود که فرصت دفاع ندارد؟ من در اظهارات آقای احمدی‌نژاد تهمتی ندیدم.ولی دولتی که به عنوان مظهر و نماد قدرت قرار می گیرد این حق را برای ملت و تاریخ ایجاد می کند که او را نقد کنند. بنده یک عضو در حد وزیر از یک دولت و یک نظام بزرگ بودم الان هم 7 ماه است که دیگر مسئولیتی ندارم ولی هر از چندی رسانه ها یک سویه به نقد بنده می پردازند. بنده باید این را بپذیرم و این هیچ اشکالی ندارد و نقد و نقادی طبیعت کار سیاسی است. در مناظرات مسائلی مطرح شد. مسائلی که پرسش‌های افکار عمومی بود. منعی هم برای پاسخ به آن ها وجود نداشت. شخص ثالث حضور دارد، در جامعه حضور دارد و می تواند پاسخگو باشد. این طبیعت آزادی سیاسی است.

امیرالمومنین در خطبه شقشقیه سه خلیفه قبل از خودش را خیلی شدید نقد می کند. هیچ کدام از آن‌ها هم حضور ندارند، یعنی دقیقا اشکالاتی که بر حرکت و رفتار این جریانات وجود دارد ارزیابی می کند و در تاریخ می‌ماند. می‌گویند چرا طرفهایی که در مناظره نبودند آن ها پاسخ ندادند، چه منعی برای پاسخ داشتند. آنها که میلیونها لوح فشرده در تخریب احمدی‌نژاد توزیع کردند یک لوح هم در دفاع از خودشان توزیع می‌کردند. فضای رسانه ای گسترده ای در دست آنها بود که می توانستند پاسخ دهند ولی ترجیح دادند پاسخ ندهند. شاید هر پاسخی می دادند افکار عمومی را علیه خود حساس تر می کردندو منافع شان ایجاب می کرد که از این قضیه با سکوت عبور کنند.

- شما در سخنرانی اخیرتان انتقادات تندی را خطاب به آقای هاشمی مطرح کردید، این در حالی است که رهبر انقلاب در خطابه 29 خرداد و بعد از آن در خطبه عید فطر از ایشان حمایت کردند و فرمودند بعضی از اتهاماتی را که مطرح می شود، قبول ندارند. این صحبت های شما چون بعد از این صحبت ها بوده با نگاه رهبری در تعارض نیست؟

خطبه 29 خرداد رهبری می توانست فصل ختام این بحث باشد اما بعد از 30 خرداد اتفاقاتی که افتاد نشان داد آن ها به این تدبیر و گذشت رهبری تمکین نکردند بعد از 30 خرداد وقایع تندتری پیش آمد و استمرار پیدا کرد. خطابه آقای هاشمی بعد از خطبه 29 خرداد مقام معظم رهبری نشان داد که تبعیت از موضع رهبری نکردند. آقای هاشمی به رغم صحبت های رهبری در اساس تشکیک کرد و تحریک به بحران‌سازی نمود؛ اگر آقای هاشمی پشت بحران نمی ایستاد این بحران کششی برای استمرار نداشت. بعد از عید فطر هم که ایشان همان مواضع را اتخاذ کردند و برگشت نکردند. در طول زمان هم مواضع ایشان در زمان تنفیذ وبعد آن مواضعی بود که نشان می داد این ها به استمرار این بحران اصرار دارند. به خصوص رهبری، تکلیف به شفافیت در مواضع داشتند و مواضعی که رهبری داشتند یک دوران اتمام حجت با این جریان بود، الان حجت تمام شده است و این ها در عمل نشان دادند که حاضر نیستند در مسیر تعیین شده رهبری حرکت کنند بنابراین مسئولیت این رفتار با خودشان است و باید هزینه آن را بپردازند و مردم خود را معطل این کژتابی ها نمی کنند و بالاخره این جریانات را از سر انقلاب حذف خواهند کرد.

- پس این گونه اظهارنظرها مشکلی ندارد؟

مشکلی نمی بینیم، بلکه بالعکس تکلیف را در آن می بینم که مرزبندی ها روشن شود و نسبت افراد با امام، رهبری و گفتمان انقلاب معلوم شود ما چند رهبری که در کشور نداریم، رهبری واحد است. انقلاب ما چهلستون نیست. انقلاب ما یک ستون دارد و آن رهبری و ولایت است. اگر ما بخواهیم تشکیک و تفکیک در اصل و اساس رهبریت ایجاد کنیم این نقطه مبدأ و اساس فتنه خواهد بود.

- رهبری سیاست نظام را جذب حداکثری و دفع حداقلی اعلام کردند اما بعد از آن فضا به گونه ای پیش رفت که احساس می شد بعضی از افراد تندرو متعلق به طیف حامیان دولت علاقه مندند طرف منتقد و معترض را به کل حذف کنند. این روند به نظر شما باعث نمی شود برخلاف نگاه رهبری نهایتا تبدیل شود به دفع حداکثری و این در تناقض با سیاست های نظام نیست؟

خیر؛ مصداق و شاخص جذب حداکثری ملت است؛ ما باید یک ملت را حفظ کنیم یا هاشمی را حفظ کنیم؟ ما هیچ وقت یک ملت را قربانی یک فرد نمی کنیم. انتخابات دهم همین را مطرح می کرد. فشار بر این بود که یک ملت فدای یک فرد شود و به خاطر خوشایند یک فرد خیلی از حقایق مکتوم بماند اما این اتفاق نیفتاد. انتخابات این پیام را داشت؛ بنابراین یکی از شاخص های صحبت های رهبری این است که افراد موضوعیت ندارند و افراد بر ملت مرجح نیستند ولو این که سوابق ارزشمندی داشته باشند؛ افراد باید خود را با این حقیقت محک بزنند، حقیقت اسلام، انقلاب و مردم؛ اگر این را بپذیرند و در این چهارچوب باشند نظام کسی را به خاطر اشتباهات دفع نمی کند. اما اگر کسانی دائم برای خود حق تخریب بنیان های نظام را قائل باشند و به خودشان اجازه دهند با سوء استفاده از مصادر قدرت آنچه که از نظام به دست می‌آورند بخواهند بنیان افکنی کنند و بر شاخ بنشینند و بن ببرند، خب این سوء استفاده از قدرت است. این معنا ندارد که چون مرا می بایست به هر قیمتی جذب می کردند، من هم مجاز هستم به هر قیمتی هر کاری انجام دهم. هر کس کارش باید در چهارچوب قانون باشد. قانون گرایی هم یکی از شاخص هایی است که رهبری فرمودند، اگر برگردند به قانون و چهارچوب های نظام اشکالی پیش نمی‌آمد و پیش هم نخواهد آمد.

- در این موقعیت فعلی باید دفع بشوند یا خیر؟

آن ها خودشان دفع شده هستند، باید برگردند، الان باید تصمیم بگیرند حرکاتی که در طول هشت ماه بعد از انتخابات انجام دادند تا 29 خرداد قابل اغماض، از 29 خرداد تا روز قدس قابل اغماض، از روز قدس تا 13 آبان قابل اغماض، از 13 آبان تا 16 آذر قابل اغماض، از 16 آذر تا عاشورا چه؟! به نظر من عاشورا نقطه پایانی بود، چون عاشورا نقطه وحدت اساسی اعتقادی آحاد مردم بود چون بعد از آن 9 دی رقم خورد، بعد از عاشورا هم این آقایان شفاف سازی نکردند لذا این ها دفع شده هستند. یک راهی باید پیدا کنند. این ها مسیر خود را کج رفته اند و می توانند برگردند. توبه را برای همین شرایط گذاشته اند.

- شما فرمودید این افراد اگر می خواستند می توانستند این جریان را کنترل کنند. در حال حاضر اگر بخواهیم یک همگرایی در کشور ایجاد کنیم نیازی به همراهی این آقایان نداریم؟

معنی حرف من این نیست که کشور بدون اینها نمی‌چرخد و چون می‌توانند فتنه کنند باید به آنها باج داد. آنها خودشان فرصت ها را در این قضیه از دست دادند، چون این آقایان را مردم دفع کردند و تمام شد ما برای مرده هزینه نمی کنیم اما خطر برنامه ریزی دشمن نمرده است. حالا معقول نیست برای چیزی که هزینه ای ندارد مزد بپردازیم و این باج گیری است. رهبری هم فرمودند باج نمی دهیم. نظام جمهوری اسلامی در عرصه سیاست خارجی هم به هیچ کس باج نمی دهد.

- پس عملا مشکلات داخلی بعد از انتخابات تمام شده است؟

وقتی که سرود ملی جمهوری اسلامی نواخته شود همه به پا می خیزند. این احترام ملی است و به خاطر ورود یک شخص خاص مردم قیام نکردند. بعضی ها تصور کردند این خیزش مردم به خاطر آنهاست، سرود که تمام شد مردم هم به مسیر خودشان ادامه دادند، آن ظرفیت سیزده میلیونی –که برخی ها می خواستند آنرا برای خود مصادره کرده و از نظام باج بگیرند- دیگر وجود خارجی ندارد و فتنه دفع شده است. جامعه یک جامعه پویاست و دشمن هم یک دشمن مستمر است. حق و باطل هم همیشه وجود دارد، دشمن هم نمی خوابد. بنده نمی گویم خطرات و تهدیدات تمام شده است اما فتنه ای که در بستر انتخابات شکل گرفت، آخرین تلاشش این بود که این فضای وحدت ملی و نقطه قدسی انقلاب یعنی 22 بهمن را مخدوش کنند که نتوانستند.

- در حال حاضر می بایست در کشور به دنبال ساز و کار و برنامه ای برای وحدت طیف ها و جریانات مختلف و طرف دعوا باشیم یا لازم نیست؟

ایجاد وحدت میان این ملت و طیف فتنه گران حرکت غلطی است، این وحدت ممکن و اصولی نیست، بلکه باج دادن است اما جریانات و کسانی که معتقد به گفتمان انقلاب به شکل عام هستند، اگر درک نکنند که اهمیت همگرایی و وحدت بر سر گفتمان چقدر است و از آن غفلت کنند، آسیب می بینند و تا حدی هم ضعف ما به این خاطر است، بین حاملان گفتمان انقلاب همیشه می بایست وحدت و عاطفه وجود داشته باشد و باید در این مسیر فعالیت کنیم اما اگر فکر کنیم باید به این جریانات باج دهیم یعنی فرصت بازسازی به جریان نفاق جدید ارائه کرده ایم. نیازی نیست بعد از هزینه ای که مردم برای عاشورا پرداخت کرده اند، دوباره به این طیف دفع شده فرصت دهند.

- طبق گفته شما چون سران این فتنه خود به خود از سوی مردم دفع شده اند. آیا نیازی به برخورد حاکمیت با این افراد نیست؟

حتما باید این افراد پاسخگوی کارهایشان باشند.

- در مورد آقای مشایی،هر زمان سوالی از شما پرسیده شد، در جواب گفتید :«مسائل مهم تری هست» الان این مسائل مهم تر تمام شده است که شما به عنوان یک اصولگرای حامی دولت چند مسئله را در رابطه با ایشان برای ما تبیین کنید؟

بنده یک پاسخ کلی داشتم، در دولت اسلامی نقد حق مشروع مردم است. یکی از مواردی که دولت نهم را کارآمد کرد این بود که هیچ محدودیتی برای نقد آن نبود. حتی نقدهای غیرمنصفانه. بنابراین این فضا باز شد. مردم در سانسور معنوی و مادی نبودند. برای اولین بار بعد از انقلاب کاریکاتور رئیس جمهور هم کشیده شد. نقادی در قالب طنز نسبت به رئیس جمهور یک حریم ممنوعه داشت که این هم در دولت نهم برداشته شد. بنابراین محدودیتی نیست که چه کسی نقد شود، چه مشایی و چه غیر مشایی! آقای رئیس جمهور اعلام کرد که مشایی را نقد کنید، نقادی و اعتراض حق مردم است، هیچ اشکالی ندارد که مردم کسانی را در دولت دهم نپذیرند و نقد جدی گفتمانی داشته باشند. منظور بنده گم کردن مسیر بود یعنی فکر کنید الان مشکل جامعه ما در این قضایای پس از انتخابات، خواصی که دارند به بنیان های نظام آسیب می زنند، نیستند بلکه مشکل کشور مشایی است این فهم نادرست مشکلات واقعی است لکن هیچ کس در دولت نهم و دهم قداست ندارد. همه هم قابل نقد هستند و به ویژه آقای احمدی نژاد که در مدیریت این انتخابات بی نظیر یک قهرمان ملی است و به همان نسبت مسئولیت حفظ این گفتمان و تداوم آن با اوست. کم ترین اشتباهات او هزینه های سنگین خواهد داشت و بنده حساسیت عمومی مردم را نسبت به گفتمان تمجید می کنم. حالا بنده ممکن است امروز یا فردا حرف بزنم این تأثیری در اصل قضیه ندارد.

- عملکرد چه بخشی را در شکل گیری قضایای پس از انتخابات قابل نقد می دانید؟ آیا رفتار نیروی انتظامی را موجب تشدید بحران نمی‌دانید؟

بنده برخورد قوه قضائیه را قابل نقد می دانم، برخورد قوه قضائیه می‌توانست با جدیت، تدبیر و قاطعیت بازدارنده باشد، رفتار رسانه ملی هم می توانست جنبه بازدارندگی داشته باشد، رسانه ملی ابتدا موضع روشنی نداشت و دو دل بود. با دودلی و شک و تردید نمی شود در بحران ورود کرد و روشنگری لازم اتفاق نیفتاد. برخورد نیروی انتظامی را در این بحران موثر نمی دانم. پلیس را در خیابان گذاشته ایم برای تأمین امنیت. پلیس هم فرزند من و یا برادر شماست. باید این موضوعات را در متن حادثه تحلیل کرد. پلیس در همه جای دنیا وظیفه دارد با اغتشاش و ناامنی برخورد کند، بعد که برخورد می کند یقه اش را هم می گیریم که چرا اینجا -اگر از باتوم استفاده کرده- چرا باتوم را محکم زدید. بنده همیشه در این قضایا هم مثل 18 تیر یاد این آیه قرآن می افتم که یک اتفاقی در زمان پیغمبر افتاد عده ای رفتند مأموریتی انجام دهند، درگیری با مشرکین پیش آمد دو سه نفر کشته شدند، در این حین طرف مقابل متوجه شد که ماه رجب است و قتال حرام است. گفتند پیغمبر می‌گوید ماه حرام نجنگید اما آن ها جنگیدند.

این ها خودشان قانون خودشان را قبول ندارند. فضاسازی وحشتناکی شد تا خدا به داد رسید و وحی شد که جنگ در ماه حرام، حرام است ولی بستن مسجدالحرام و بیرون کردن مسلمانان از آن گناه بزرگ تر از قتال در ماه حرام است. قرآن می گوید بیرون کردن مسلمانان از مدینه و بستن مسجدالحرام، بزرگتر از قتل در ماه حرام است چون فتنه بزرگتر از قتل است. در حال حاضر هم اشتباهی بود که رسیدگی شد. بله پلیس و دستگاه قضایی ضعف هایی دارد ولی باید این ها را در شرایط عادی رفع کرد.

منبع ما : http://rajanews.com/detail.asp?lang_id=&id=46748


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در پنج شنبه 88/12/27 و ساعت 12:30 صبح | نظرات دیگران()
دکتر الهام در جلسه هفتگی انصار حزب الله مطرح کرد:
هاشمی همواره به دنبال دور زدن شورای نگهبان بوده است
ساقط کردن دولت احمدی نژاد طرح بعدی سران فتنه است

دکتر غلامحسین الهام طی سخنانی به مواردی در خصوص فتنه اخیر و نقش برخی افراد و همچنین تاثیر هدایت مقام معظم رهبری، حضور مردم و شخص احمدی نژاد در خنثی سازی این فتنه اشاره کرد و پیرامون موضوعاتی چون حذف شورای نگهبان از انتخابات ها و جایگزینی کمیسیون انتخابات که وی آنرا ادامه فتنه می داند، توضیح داد.

به گزارش رجانیوز متن کامل این سخنرانی که در جلسه هفتگی انصار حزب الله ایراد شده است، بدین شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

"مَا کَانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِّنَ الأَعْرَابِ أَن یَتَخَلَّفُواْ عَن رَّسُولِ اللّهِ وَلاَ یَرْغَبُواْ بِأَنفُسِهِمْ عَن نَّفْسِهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ لاَ یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَلاَ نَصَبٌ وَلاَ مَخْمَصَةٌ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یَطَؤُونَ مَوْطِئًا یَغِیظُ الْکُفَّارَ وَلاَ یَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَّیْلاً إِلاَّ کُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ "

اهل مدینه و عرب‌های بادیه نشین اطراف آن را نرسد که از همراهی با پیامبر خدا تخلف ورزند و نباید که از او به خود پردازند زیرا هیچ تشنگی به آنها چیره نشود یا به رنج نیفتند یا به گرسنگی دچار نگردند یا قدمی که کافران را خشمگین سازد بر ندارند یا به دشمن دستبردی نزنند، مگر آنکه عمل صالحی برایشان نوشته شود، که خدا پاداش نیکوکاران را تباه نمی سازد. مثل گام هایی که در 22 بهمن برداشته شد و هر چه که دشمن علیه اینها اقداماتی انجام دهد، ما به ازای آن برایشان عمل صالح نوشته می شود و خداوند اجر محسنین را ضایع نمی کند.

نتیجه عمل صالح جامعه ما امروز بارز شده. اما این عمل چه بود و نتایج آن چه شد؟ اجازه بدهید یک مروری کنیم بر وضعیت فتنه هایی که در مقابل انقلاب اسلامی صورت گرفت خصوصا فتنه اخیر که رقم خورد. دشمن از براندازی سخت نظام مایوس شد. اقداماتی که اینها در جنگ هشت ساله انجام دادند، کم از استفاده از بمب اتم نداشت. سخت‌ترین مقاومت در برابر این جریان بود. خوب این براندازی های سخت شکست خورد باید این تجربه را به کار می گرفتند که آن چیزی را بزنند که باعث شد مردم این سختی ها را تحمل کنند یعنی هشت سال دفاع ناشی از سلاح و تجهیزات نبود، باور و ایمان بود. این باور باید مورد هجمه و صدمه قرار گیرد؛ چیزی که رهبری فرمودند: جنگ فرهنگی، جنگ فرهنگی یعنی جنگ نرم که با باورها کار دارند؛ مغزها را هدف قرار می گیرد؛ فکر را هدف را می گیرد؛ انسان ها با باورها حرکت می‌کنند توجه قرآن هم به باور ها بیشتر از اقدامات مادی است همین آیه "فالینظر الانسان الی طعام" یعنی انسان باید به غذایش توجه کند یا تعابیری که ائمه در مورد این آیه نقل کرده اند؛ گفته اند که انسان نگاه کند از کجا تغذیه فکری می کند. از کجا علمش را اخذ می کند که از غذای جسم مهمتر است. اگر باور تغییر کند انسان تغییر می کند. از یک سو کار کردن روی این باور سخت است؛ از یک طرف موثر است. چون اگر آدم عوض شد، خیلی چیزها عوض می شود.

جنگ فرهنگی همین را دنبال می کرد. در این جنگ باید در بیرون، نظام را ناکارآمد می کردند که بگویند نظام توان پاسخگویی به نیاز دنیوی مردم را ندارد اسلام هم نفی نکرده که باید دنیای مردم را آباد کرد و هدف را آخرت گرفت اما نباید دنیا را فراموش کرد اگر دنیا نباشد آخرتی نیست، این دنیا باید با عدالت و ارتقا و پیشرفت و بهره مندی از مظاهر مادی نعم دنیایی ساخت. اگر حکومت نتواند دنیای مردم را بسازد، ناکارآمد جلوه می کند و مردم از آن مایوس می شوند. بعد فضا برای ایجاد نظام های ضد مردمی و اسلامی فراهم می شود، پس باید حکومت کارآمد باشد. کارآمدی هم همین ایجاد عدالت و پیشرفت جامعه است. این، با کار و خدمت مهیا می شود، دوم اینکه باید ذهن و باورهای انسان از ارزش‌های متعالی که بر اساس آن این حرکت انقلاب شکل گرفت لبریز باشد، انقلاب یک ارزش فرهنگی بالاتر دارد. اینکه انسان بداند مادیات را در اختیار معنویات به کار گیرد خود این یک عمل فرهنگی است. نفس اینکه باید در برابر ظلم ایستاد یک عمل فرهنگی است. آنچه در انقلاب اتفاق افتاد یک عمل فکری و فرهنگی بود. لذا می خواستند آن را خراب کنند باید ارزش‌ها برگردد و زمانی که برگشت یک سری باورهای جدید جایگزین می شود. اگر این شد، نظام های سیاسی هم تغییر می کند ما این موج را در طول انقلاب داشتیم خصوصا بعد از فوت امام این حرکت شکل گرفت. لذا مهمترین ابزار دشمن تغییر گفتمان های دولت ها و انقلاب است با این طریق نفوذ دشمن فراهم می شود بعد از امام تاثیر عملی این حرکت را در دولتها دیدم یک سری مسئولین سیاسی داشتیم، این تهاجم فرهنگی قبل از اینکه روی مردم اثر کند روی کارگزاران حکومتی اثر گذاشت یا اینکه بارز شد که تغییر کردند.

اگر کارنامه انقلاب را از لحاظ اشخاص مرور کنید و آدم ها را تجزیه و تحلیل کنید، تحت تاثیر شخصیت افراد هم قرار نمی گیرم امام علی(ع) گفت حق وباطلی هست و هر کدام اهلی دارد، آدم را باید با حق محک زد، حق را بشناسیم و با معیار بسنجیم هر کس دور این معیار چرخید می شود بر حق، ما هم ملاک های حق را داریم.

*نباید مرعوب شخصیت افراد شد باید حق را دید

یک آقای هاشمی داریم که شخصیتی دارد در 57 که بحث های عدالت اجتماعی و غیره را پیگریی می کند یک شخصیتی دارد در دهه آخر 60، همین آدم را در76 ارزیابی کنید، از 83 که دوباره به صحنه باز می گردد بازهم ارزیابی کنید ببینید که این یکی منحنی خطی است یا سینوسی است، یک معیار هم داریم، حق هم یک تجلی عینی دارد و آن هم ولایت است، مرعوب شخصیت هم نشوید، فلسفه آقایی و آقازادگی را کنار می گذاریم و حق را می سنجیم، امام هم گفتند که من افرادی را تایید کردم ملاک من در تایید اینها تعهد به اسلام بوده بعد احساس کردم اغفال شدم، بعدا فهمیدم ملاک حال فعلی افراد است، این وصیت مانده برای ما، خیلی مهم است که امام رهبر بر حق، افرادی را تایید کند، مهمتر این است که این ملاک ها را حفظ کند، خوب ما این تغییر گفتمان را در این شخصیت ها ببینیم، انقلاب با نوساناتی مواجه شد، در ظاهر کار گفتمان های دولت ها تغییر کرد، سازندگی، اصلاحات، قبل از اینها وجه قالب عدالت بود، در اینجا یک آدم هایی همیشه هستند و ثابت اند، مثل تیم کارگزاران، در گفتمان عدالت هستند، در سازندگی هستند در اصلاحات هستند، این چه ملاکی است، درست است که برخی می گویند ما نوکر آقاییم، ملاک برای آن‌ها مهم است، این نوسان ملاک ها برای آنها سوال است، چه می‌شود که در تحولات گفتمانی اینها همیشه هستند، نظام عوض شده؟ مردم عوض شده اند؟ این ها عوض شدند؟ چی تغییر کرده است؟ نظام که هست و مردم هم هستند، لذا باید اینها خود را شفاف کنند اگر این کار را نکند یک موجی از نفاق، فراگیر خواهد شد، و اینجا شبهه ها پیش خواهد آمد و فتنه از اینجا بروز می کند.

این مشکلی است که ما داشتیم، خیلی آدم ها تند تند تغییر گفتمان دادند، تغییر فکر دادند اما بر اساس شرایط خود را همان آدم قبلی نشان دادند، اعتبارشان را از امام گرفتند ولی حرکتشان حرکت قبلی نبود. گفتند ما در پرتو امام بزرگ شدیم. ما در محضر امامیم، آمدند جلوتر دیدند هیچ نسبتی رفتارشان با امام ندارد، این دوگانگی و نفاق است، ما مشکلی داشتیم که عده ای تلاش کردن بر اساس فضا خود را به گونه ای نشان دهند که جلب رای بکند در عمل راه دیگری رفتند.

*امام گفت بسیجی ها مایه فلاح کشوراند، هاشمی آنها را بیل به دست و جولونبر نامید

در عمل شاهد بودیم در دوره سازندگی و اصلاحات به نحو تکاملی خط تغییر نظام از درون دنبال شد، اشکال مختلف، یک وقت امام گفت تفکر بسیجی ابزار فلاح و رستگاری کشور است، یک وقت بعد از امام اوایل دهه هفتاد یادتان هست که آقای هاشمی در نماز جمعه گفت، حزب اللهی های جولونبر، بسیجی های چسبیده به بیل، تفکر بسیجی تفکر نوک دماغ بین است و فهم سازندگی را ندارد، لذا باید حذف شوند تا کشور پیشرفت کند، به تدریج دیدیم که ارزشها چیزهای دیگری شد، در سیاست خارجی مسایل به گونه دیگری بروز کرد جلوتر آمدیم در اصلاحات شفاف تر شد، گفتند ولایت فقیه، شورای نگهبان، بسیج و غیره، این سمبل های اساسی را تخطئه کردند و می خواستند حذف کنند، بعد به تدریج گفتند ما به سمت فرهنگ تغییر نظام می رویم کنشهای جابجایی نظام، که نظام اسلامی به نظام دموکراتیک تبدیل شود، گفتمان توسعه و دموکراسی جایگزین گفتمان عدالت و حق و انقلاب قرار گرفت، بعضی مسایلی که مطرح شد پیامهای بسیاری داشت، یک حرفی را آن آقایی که امروز جزء اطاق فکر کودتا است که منکر امام زمان است، در اصلاحات گفت، "ما تلاش می کنیم که خمینی را به گونه ای تفسیر کنیم که مخالف با دموکراسی نباشد، خمینی دیگر وجود ندارد آنچه وجود دارد برداشتهای ما از سخنان اوست، اما او به هر حال یک روزی به موزه خواهد رفت، و هیچ کس نمی تواند جلوگیری کند، این یک تکامل تاریخی است" آن یکی از مبتکران فکری آنها که در نهایت ازش بابیت و صهیونیسم در می آید، می گوید "فرهنگ شهادت خشونت آمیز است اگر کشته شدن آسان شد کشتن هم آسان می شود" مهاجرانی که امروز به این روز افتاده می گوید "سر دادن شعار مرگ و آتش کشیدن پرچم آمریکا زشت و خشونت بار است" خود خاتمی می گوید "اگر حجاب مانع بروز شخصیت زن شود قطعا مضر است مشکلی نیست" از این دست مقوله ها در تبیین دیدگاه فکری آنها که صراط مستقیم را به صراط های مستقیم تغییر دادند زیاد است کدیور می گفت ائمه و امامان تنها در کلیات اسوه اند، و لذا با این گفتنمان آمدند که نظام را تغییر دهند و یک کمی هم عجله کردند، تند هم آمدند کودتای 18 تیر را به راه انداختند که از دل وزارت کشور هدایت می شد، خشن ترین رفتار را انجام دادند.

*در انتخابات سال 84 به یکباره هاشمی انقلاب شد هاشمی 2005

در دوره آقای هاشمی آمدند گفتند رئیس جمهوری وی مادام العمر شود، هاشمی دائم بماند که رهبر جلوی آن را گرفت، بعد در دوره ششم، مجلس را به دست گرفتند و برای دوره هفتم گفتند جلوی انتخابات را می گیرم چون ما توی آن نیستیم، یعنی تعطیل انتخابات توسط کسانی که شعار دموکراسی می دهند، حالا آمدیم در انتخابات نهم، همه ظرفیت ها به کار گرفته شد که بازگشتی به گفتمان امام انجام نشود، مردم در صحنه آمدند، انتخابات برای اولین بار به دور دوم رسید، این پیام مهمی برای آقای هاشمی داشت، نشان داد که مردم از او برگشته اند، و نمی توانند این کارکرد را قبول داشته باشند، آنهایی که خود را بی رقیب می دانستند خود را به محک گذاشتنند و دیدیم که چقدر از ارزشها عدول کردند، درآن دوره هاشمی انقلاب شد هاشمی 2005، این چه نسبتی داشت با انقلاب را نفهمیدیم.

*نگاه رهبر به دولت سازندگی و اصلاحات از لحاظ گفتمانی انتقادی ولی نسبت به دولت نهم حمایت آمیز بوده است

خوب حالا شما آقای هاشمی رای نیاوردید که نشان داد مردم شما را نمی خواهند، دور دوم هم این را نشان دادند، خوب اینها باید این واقعیت را می فهمیدند، در این دوره می خواستند فضا را بشکنند و نگذارند در این دوره نظام به جای اصلی برسد، در این دوره شعارهای انقلاب برنده شد. رهبری از گفتمان عدالت خوشحال شد و در همان دوره نهم هم فرمودند که اگر احمدی نژاد پیروز هم نمی شد، از این جهت که ارزشها ی امام و انقلاب را زنده کرده خود پیروزی است، ببینید چقدر رهبر در تنگنا قرار گرفته بودند که احیای شعار عدالت را هم پیروزی می دانستد، این نگرانی ایشان از اشرافیت در دولت است، نگران فراموش شدن ارزش ها است، دولت ها را در کارشان حمایت می کردند، حمایت مقام معظم رهبری از دولتها همیشه بوده چون دولت ها نمی تواند بدون حمایت کار کنند اما نگاه ایشان به دو دولت سازندگی و اصلاحات از نظر فکری و گفتمانی انتقادی است، رهبر را در عصر هاشمی ببینید که چقدر جوش اشرافیت، دنیا گرایی، عدالت را زدند، اما نسبت رهبر با دولت نهم از نظر گفتمانی حمایت است، حمایت گفتمانی به طور خاص بارز است، این یک اتفاقی بود که صورت گرفت، این بدین معنا نیست که دولت نهم از آسمان آمده اتفاقا از زمین روییده است، این نیست که ضعف نداشته باشد، جهت گیری اصلاح شد و مهمترین اطمینان خاطر مردم به خاطر تغییر گفتمان بود که تغییر رفتار را موجب شد.

*از الطاف الهی بود که جریان نفاق چالش خود را چالشی گفتمانی کرد

خوب خیلی در این دوره فشار آوردند، به یک باره برای رویارویی با دولت دهم یک چهره هایی ظهور کردند، از جمله نخست وزیر دوران دفاع مقدس و با شعار نسخت وزیر امام آمد ان هم با دو دهه سکوت، امد در میدان، رقابت همواره در انقلاب بوده است، در انتخابات چه چیزی پایه قرار می گیرد؟ این یکی از الطاف خدا و از اشتباهات اینها بود که آمدند چالش شان را گفتمانی کردند، نیامدند بگویند ما در عدالت قوی تریم، دست آمدند تکیه را به تفاوت گفتمان ها آوردند، چالش شد گفتمانی، اول گفتند ما حافظ و حامی ارزش های امام هستیم، اولین بیانیه موسوی این بود که می خواهم ارزش های امام را به سفره مردم بیاورم، به جای نفت، خوب این خوب است، اما خیلی زود این چالش گفتمانی به دولت مستقر کشانده شد یعنی همه تلاش ها معطوف شد به نفی دولت موجود، این اولین پرسش برای ما بود، آن کسی که دغدغه خط امام دارد نگران گفتمان انقلاب است چرا بعد از دو دهه می آید؟ در دوره ای که این شعارها زنده شد، موسوی از نظر فکری در جبهه هاشمی قرار گرفت و از او حمایت کرد، خوب اگر دغدغه اندیشه امام دارید چرا آن روز که اندیشه امام در خطر بود، تو در آن جبهه بودی؟ حالا وقتی آمده ای که مردم به این گفتمان امید پیدا کرده اند، در حالی که این امید ایجاد شده است، دولتی برآمده با همین پرچم و شما هم درست در مقابل همین دولت صف آرایی کردید این دولت که همان گفتمان امام را داشت.

*هاشمی خودش گفت که معمار اصلاحات است

لذا اینها مشکل گفتمانی با دولت داشتند؟ چرا چالش گفتمانی؟ می شد چالش اینها کارکردی باشد که بگویند مثلا ما در جهت خدمت به روستاها بهتریم برای مبارزه با فساد همین طور اما خیلی زود آمدند به تخریب این بنیانها پرداختند، سفرهای استانی زیر سوال رفت، سیاست خارجی که با یک قوتی پیش رفت خفت بار نامیده شد، حداقل ما خاکریز دشمن وآمریکا را از پشت مرزهایمان تا آمریکای لاتین عقب رانده بودیم، فضای انقلاب در دنیا پا گرفت، توجه مردم در همه جای دنیا به امام معطوف شده است، و این یک موفقیت بود، در زندگی مردم هم احساس رضایت پا گرفته است و اعتماد عمومی هم بالا رفته بود، تجمل و اشرافیگری بد بود، اینها آمدند به همه اینها حمله کردند، کسانی در گفتمان این آقا جمع شدند، که مورد حمایت آمریکا و اسرائیل و انگلیس بودند و یک باره رسانه های شیطانی حامی اینها شدند، از یک سال پیش بی بی سی فارسی تدارک این جنگ را انجام داد، آیا اینها با امام اند، زود این مساله بروز کرد اگر روی گفتمان تاکید نمی کردند دو تا مشکل پیدا می کردند، اینها می خواستند توده مردم را جذب کنند، دیدند مردم متمایل به گفتمان دولت مستقر هستند باید اعتماد آنها جلب می شد، از طرفی هم دنبال یک رای خاکستری بودند که این با آن قبلی نمی خواند، امر بر مردم مشتبه شد، در رقابت های انتخاباتی یک جرقه ای خورد و مرز بندی ها مشخص شد، اتفاق سال 76 نیافتاد، در آن سال عده ای فکر کردند گفتمان جدید از گفتمان دولت هاشمی فاصله می گیرد، و لابد خاتمی پرچمدار گفتمان مقابل است، اما طولی نکشید که مشخص شد این دولت هم از دامن آقای هاشمی در آمده است، هاشمی خودش گفت که معمار اصلاحات من هستم، اما آیا اگر مردم می دانستند که معمار هاشمی است می آمدند پای کار خاتمی؟ یک اتفاق در این دوره افتاد، و آن هم مناظره احمدی نژاد بود در مناظره مرز بندی مشخص شد، احمدی نژاد یک سوال کرد و آن سوال همان میوه ممنوعه بود، گفت نسبتت با هاشمی چیست؟ اگر موافقی که هیچ، اگر مخالفی خوب چرا در مدت این سالها سکوت کردی، احمدی نژاد گفت که مشکلم تو نیستی روسای آن دولتها در برابر من قرار گرفته اند.

*سوالهای احمدی نژاد در مناظره، مرزها را مشخص کرد

سوال کرد که آقازاده های آنها چه می کنند، اموال و املاک اینها از کجاست؟ اینها همه در حد پرسش مطرح شد و همین پرسش جرقه را زد و مرزبندی ها مشخص شد و آن گفتمان خود را در برابر این گفتمان باخت چون تصنعی بود و به چیز چیز افتاد. یعنی همه چیزشان فروریخت و مردم هم دریافتند، عیبی نیست که کسی شجاع باشد و حرفهایی را بگوید، مرزبندی ها را در جامعه روشن کرد، این شفاف سازی باعث حضور مردم در صحنه شد، نمی گویم نمی دانستند ولی برایشان شفاف شد.

*نامه تهدیدآمیز به رهبر زمانی بود که این جریان فهمید رای مردم را ندارد

شخصیت موسوی که امروز شناخته شده است قبل از مناظره در بین مردم اینگونه نبود، من که خودم اینقدر باور نداشتم که این آدم اینی باشد که در دی 88 می بینم. در این حد و به این سرعت سقوط و این مقدار انحراف را من هم باور نمی کنم. این مرزبندی مردم را به صحنه آورد، اینها هنوز مایوس نبودند فکر می کردند که مردم را دارند، مغرور هم شده بودند، به کمک های نامشروع و خارجی، به رانتها و غیره، یعنی رسما هم اینها را بروز دادند. هنوز هم باور نمی کردند، کی تکان خوردند؟ زمانی که شهرستان ها را مشاهده کردند، حس مردم را که ما نان نمی خواهیم عدالت می خواهیم، ارزش های انقلاب را می خواهیم، مردم وقتی این را حس کردند سه روز قبل از انتخابات متوجه شدند و آن نامه را نوشتند، و نظام و رهبر را تهدید کردند، در رهبری ثنویت ایجاد کردند، گفتند بعد از این قضایا دو نفر مانده است، یکی من یکی هم رهبر، اما رهبر فقط یک نفر است، بعد تهدید کردند که این جریان برنده هم شوند ما به کف خیابان می ریزیم، یعنی می گفتند احمدی نژاد را حذف کنید، آن روز ارزیابی شان از فضای مردم واقع بینانه شده بود، آن طراحی هایی که داشتند که یک کمیته انتخابات داشته باشند و در واقع یک نظامی در حاشیه نظام برای خود ایجاد کنند، خوب دیدند که اینجا باختند، امدند روی فاز دوم، فاز دوم این بود که اوضاع را آشفته کنند، لذا دیدیم که همسر همین آقایی که نامه را نوشت گفت اگر موسوی برنده نشد به خیابانها بریزید، ناشی گری کرد، بی بی سی هم همین را می گفت، نشان می داد که این یک برنامه هدفمند است که نقش یک کودتا را بازی می کند نه یک انتخابات را، انگیزه اینها کودتا بود، من گمان می کنم اگر اینها برنده می شدند اصلا تا تنفیذ منتظر نمی ماندند، همانهایی که بعد از انتخابات به خیابانها ریختند به ادارات می ریختند، و همه چیز را تغییر می دادند، و می گفتند ما رای مردم را داریم به همین واسطه می خواستند بنیان های انقلاب را عوض کنند، بعدا که دیدند توفیقی نداشته اند مرگ بر اصل ولایت فقیه گفتند.

در اصلاحات و سازندگی هم این راه طی شد، دیدند با وجود رهبری نمی شود با ولایت فقیه نمی شود لذا گفتند باید اینجا را زد، می خواستند یک رای جدی بسازند تا بر اساس آن سناریوی خود را اجرا کنند و الا دلیلی ندارد که امریکا از اینها حمایت کند.

*فتنه اخیر بالاتر و سنگین تر از هشت سال دفاع مقدس بود

واقعا یک کودتا بود این کودتا را خدا خنثی کرد، چطور خنثی شد؟ چه شد که ما از این فتنه عبور کردیم؟ امیرالمومنین می فرمایند وقتی فتنه رفع شد تازه می فهمید فتنه چه بوده است، حالا که این فتنه رفع شده من باورم این است که این فتنه بالاتر از هشت سال جنگ تحمیلی بوده است.

*بالاترین فریب وارد شدن با نقاب امام خمینی بود

بالاترین فریب این بود که نقاب امام زدند، اگر دشمن ناشناس وارد جبهه شد اسیر نیست محکوم به اعدام است، یعنی این به لباس دوست وارد شد، تقلب واقعی آنجا بود، تقلب واقعی زمانی بود که در محتوی شما نمی توانستید جواب بدهید، نظام را متهم به دروغ کردند ولی خود دروغگو بودند.

*این فتنه محل آزمون آقازاده ها بود/در اسلام آقازادگی ملاک نیست

در این قضایا خیلی از آقازاده ها را به میدان آوردند، آزمون آقازاده ها بود، همه آمده بودند نون پدرهایشان را بخورند، در این انقلاب کسی نان پدر نمی خورد، نوح را خداوند به او خطاب کرد "عملا غیر صالح" عمل صالح ملاک است، در اسلام کجا آقازادگی ملاک است، نسل امام یک نسل فکری است، امام در بیانیه حج گفت فرزندان معنوی رسول الله، مگر مردم ما سید بودند، دل و جان مردم با رسول الله است، همه اینها که در حرکت امام بودند فرزند امام اند، نسبت ما نسبت ژنی نیست بلکه نسبت فکری است، حالا اینها می آیند می گویند من فرزند فلانی هستم، باش، نسبتت با انقلاب چیست؟

*اگر آقازاده ها لشکر انگیزند که خون عاشقان ریزند...همه ملت به هم سازند و بنیادش براندازند

یک وقت حافظ گفت "اگر غم لشگر انگیزد که خون عاشقان ریزد...من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم" حالا هم "اگر آقازاده ها لشکر انگیزند که خون عاشقان ریزند...همه ملت به هم سازند و بنیادش براندازند".

*قوه قضائیه اگر می خواهد جرم سران فتنه را به معاونت در ایجاد ترافیک تقلیل دهد، رسیدگی نکند

این کودتا بود و عاملین این کودتا خیانت کردند و مجازاتشان هم باید براساس خیانت به کشور باشد، قوه قضائیه اگر با این مرز جلو می آید رسیدگی بکند، اما اگر می خواهد بگوید معاونت در ایجاد ترافیک، از این گونه حکم ها مردم نمی خواهند، مردم داوری واقعی کرده اند اینها اتهامشان این است که خیانت کرده اند.

تراز ولایت در این کارها مشخص شد، کینه اینها با ولایت مشخص شد، روزی که احمدی نژاد دوره اول رئیس جمهور شد اینها گفتند این رئیس جمهور نیست، اینها تراز رای ملت را پایین آورده اند، گفتند رئیس دفتر رهبری است نه رئیس جمهور، می خواستند تحقیر کنند.

*روح ضد دیکتاتور بودن ولی فقیه در حوادث اخیر مشخص شد

جایگاه رهبری در میان این همه شخصیت هایی که در برابر تفکر انقلاب ایستادند مشخص شد، مدیریت اینها شخصیتی الهی می خواهد که آنرا شاهد بودیم، و این جایگاه تثبیت شد، روح ولایت فقیه تثبیت شد، روح ضد دیکتاتور بودن ولایت فقیه مشخص شد، نشان داد حقیقت احترام به حقوق مردم در ولایت فقیه است.

*حوادث روز قدس جز از خبیث ترین صهیونیست ها بر نمی آمد

در 22 بهمن اینها آمدند نظام را سوراخ کنند، بزرگترین خیانتی که اینها انجام دادند کاری بود که در روز قدس کردند، قدس روز وحدت مسلمین است، هیچ کس نمی توانست با این روز مخالفت کند اینها کردند، این نقطه وحدت را اینها شکستند، این کار جز از خبیث ترین صهیونیست ها بر نمی آمد.

*امام سوزی واقعی روز قدس بود نه 16 آذر

در نماز جمعه هایی که برگزار شد به جای آنکه عذر خواهی کنند آنرا تجلیل کردند، من در برابر روز قدس، 13 آبان و 16 آذر را چندان مهم نمی دانم، اینها امام را روز قدس سوزاندند، تصویر امام را در 16 آذر به آتش کشیدند ولی فکر امام را در روز قدس به آتش کشیدند، امام سوزی روز قدس اتفاق افتاد، عمق کینه را بروز دادند، 22 بهمن فکر کردند باز هم اتفاق می افتد، گفتند اگر بیایند از درون این اختلاف را بروز دهند پیروز خواهند شد، خیلی سرمایه گذاری هم کردند، از درون 22 بهمن می خواستند ضد آن را نمایش دهند، به قول مقام معظم رهبری اینها ابتدا کاریکاتور انقلاب را در آوردند بعد بروز دادند، الله اکبر گفتن اینها به آتش زدن امام حسین رسید.

*برخی ها گفتند شعار 22 بهمن وحدت بود تا نفاق خود را بپوشانند اما در فکر توطئه بعدی هستند

یک جایی یک نقشی وجود دارد، متاسفانه کسانی برخی این نقش را نادیده می گیرند، اما در واقع دارند توطئه بعدی را رقم می زنند، به ظاهر عده ای می آیند می گویند شعار 22 بهمن وحدت بود و غیره، بله وحدت بود اما حول انقلاب و امام و رهبری و ارزشها، اما اینها این شعار را دادند که این مرزبندی ها و این نفاق را بپوشانند و بخش دوم این فتنه را دنبال کنند.

*اگر تلاش های احمدی نژاد نبود رای 40 میلیونی و 25 میلیونی هم نبود

مهمترین نقطه پیروزی در برابر این جریان این بود که 40 میلیون به صحنه آمدند، در این میزان 25 میلیون به کسی رای دادند که جدا می دانستد که احمدی نژاد در خط امام و رهبری است، این 25 میلیون و 40 میلیون فوق العاده در خنثی سازی فتنه کارساز بود، اگر طرف مقابل کمی بیشتر رای می اوردند موجودیتی برای نظام قائل نمی شدند، در این نقطه قوت آیا احمدی نژاد نقشی دارد یا ندارد؟ در این میدان سهمی برای او قائلیم یا نه؟ انصاف بدهیم، اگر او با کارکردش در 4 سال و شعارش و شجاعتش به عنوان یک سمبل نمی آمد آیا 40 میلیون می آمدند و 25 میلیون به این سمت معطوف می شد؟ اگر مرزبندی های فساد را در مناظره بروز نمی داد این اتفاق می افتاد؟ من معتقدم نه، این نقش ایفا کرد این همه فشارها را خرید و سربازی کرد و این یک سرباز این عرصه است و فرمانده کس دیگری است.

*یکی از آقازاده های جلوتر زده از سایر آقازادگان دائما احمدی نژاد را عامل فتنه می نامد

من این حرف را از این جهت می گویم که الان یک عده ای برون رفت از این مسایل را عبور از احمدی نژاد میدانند، این همه تلاش کردیم حالا می گویند احمدی نژاد را فراموش کنید، یا اینکه اسم احمدی نژاد را نیاورید، یک آقازاده ای که اصلا از آقازاده ها هم جلوتر رفت، گفت عامل فتنه احمدی نژاد است، من یاد صفین می افتم، گفتند آن کسی که عمار را کشت علی بود که او را به جنگ فرستاد، در حالی که لشکر شام قاتل عمار بود، این ملاک حق و باطل است، حالا هم این آقازاده این چرت ها را می گوید.

*ابوموسی اشعری در حکمیت بازی نخورد، برنامه ریزی شده بود

طراحی کرده اند که احمدی نژاد را وسط دوره می زنیم و نمی گذاریم به چهار سال بکشد، و الان می خواهند یک کمی آرام شوند، دوتا مهره را بسوزانند و به کنار ببرند و دو تای دیگر نگه دارند بعد از آن بشوند "حکم" و منجی که حالا ما می آییم حل کنیم، اول می گویند نه علی نه معاویه بعد هم می بینید که ته آن با حکمیت عمروعاص می شود معاویه، امیرالمومنین یک سوال جدی بعد از حکمیت داشت که ابوموسی اشعری راست می گفت یا دروغ؟ اگر قبول داشت صفین فتنه است چرا در جمل که من دنبال او فرستادم نیامد؟ جنگ جمل امام حسن و مالک اشتر رفتند نزد ابوموسی که حاکم کوفه بود گفتند این فتنه دارد پا می گیرد پاشو بیا، بیا علی را یاری کن ولی نیامد گفت زره هایتان را در آورید و شمشیرهایتان را هم غلاف کنید، بعد در صفین شد حکم، من فکر نمی کنم که ابوموسی در صفین بازی خورده باشد، سناریو داشت، من این را بگم تو هم این را بگو، بعد شد من اینو گفتم تو نگفتی، اینها هم دنبال همین هستند، تا دوباره بازگردند، ما که عاشورا را فراموش نمی کنیم، می خواستند امام حسین را گرو گیرند که دولت را به تسلیم وادارند، آقا هم فرمودند ما باج بده نیستیم.

*احمدی نژاد یک سرباز ملی است/ احمدی نژاد هنوز برای ما احمدی نژاد است

می خواهند عبور از احمدی نژاد را در فاز بعدی از سناریوی مطرح کنند، در حالی که احمدی نژاد نقش سربازی مهمی در خنثی سازی این فتنه بازی کرد، من احمدی نژاد را یک سرباز ملی می دانم، و این سرباز رهبری را خرسند کرده است، رهبر نباید در خاکریز جلو باشد، باید حواسمان به همه ابعاد قضیه باشد، یک حرف هم داریم با خود احمدی نژاد، که چیزی که ایشان به دست آورده یک ودیعه الهی است و باید از آن حفاظت شود، حفاظت از به دست آوردن مهم تر است، همان عدالت و مبارزه بافساد باید جدی پیگری شود، یک دولت پاک و مطهر، و احمدی نژاد هنوز هم همان شاکله را برای ما دارد و حفظ کرده و همان حمایت ملت هم وجود دارد. اینکه ایشان خود را درگیر این مسایل نکرده است ارزشمند است باید به سرعت به دنبال همان عدالت بود.

*هاشمی همواره دنبال دور زدن شورای نگهبان بوده است

الان یک پروژه دیگری را هم دارند دنبال می کنند که بسیار از من سوال شده لذا لازم می دانم به آن جواب بدهم، این قضیه اخیر که در مجمع تشخیص مصلحت نظام در حال بررسی است و می خواهند یک کمیسیون انتخابات تشکیل دهند از این قرار است که این یکی از آن فتنه هاست که عرض کردم، و دنباله طرح کودتا است نه از دوره فتنه اخیر کودتای سبز بلکه از دوران اصلاحات و خاتمی، آقای هاشمی همواره دنبال این بود که شورای نگهبان را دور بزند، در انتخابات هم به عنوان منجی آمد گفت بیایید مجمع تشخیص موضوع را حل کند، ولی تلاش اینها بیهوده است. آنچه که می گویند وزیر کشور نامه ای به مقام معظم رهبری داده است این حرفها نیست، ما در انتخابات مشکلاتی داریم، مشکلات این است که هزینه های انتخاباتی ما بالاست، نفس انتخابات را ما هیچ گاه خدشه ای بر آن وارد نمی دانیم ما هر سال یک انتخابات داشتیم خوب برای مردم این هزینه دارد، از یک طرف اینکه هر ساله فضای انتخابات در کشور ایجاد می شود مطلوب است اما اثر منفی می گذارد روی نظام اداری، یک عده ای هستند که ببینند در نظام اداری چه اتفاقی می افتد، یک عده ای می خواهند خود را تنظیم کنند با فردا، این کمی فضا را تغییر می دهد، فرهنگ اسلامی می گوید که کار نباید آسیبی ببیند، هم هزینه های مالی و هم هزینه های اداری بالا می رود، ما اگر می توانستیم یک مقداری انتخابات را تجمیع کنیم مناسبت بود مثلا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری با انتخابات خبرگان، انتخاب مجلس با شوراها هماهنگ می شد، یک جوری تطبیق می کردیم که مردم همزمان به دو انتخاب رای می دادند، خوب ما مشکل قانون اساسی داشتیم، مثلا دوره مجلس فرضا خرداد تمام می شود، دوره ریاست جمهوری هم چهار سال است، سال بعد تمام می شود، دوره خبرگان هشت سال یک بار می تواند با یکی از اینها منطبق شود، لذا زمان یک جوری است که تطابق ندارد، برخلاف قانون اساسی هم نمی شود که مدت را کوتاه یا زیاد کرد، یک مورد باید اینکار را می کردیم، مثلا ریاست جمهوری کمتر یا بیشتر می شد یا مجلس کمتر یا بیشتر می شد، خبرگان هم که تحت آیین نامه خبرگان است و مشکلی ندارد، شوراها هم دست مجلس است، اما ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی دست قانون اساسی است، باید یک تدبیری می کردیم، یک طرحی داده شد برای تجمیع انتخابات، خوب به مجلس رفت و تصویب نشد، این نامه ای که وزیر وقت کشور نوشت یک قسمتی از آن همین است، فکر هم دادند که مجمع تشخیص مصلحت نظام راجع به این طرح تحقیق کند، یک سری مسایل هم که شفاف سازی کنیم برای هزینه های انتخاباتی و از این قبیل حرف ها هم زده شده است.

*به یکباره از یک نامه طرح حذف شورای نگهبان را در آوردند/ این خواسته دشمنان است که نهادی مثل شورای نگهبان حذف شود

به یکباره از آن نامه طرحی در آوردند مبنی بر حذف شورای نگهبان از انتخابات، این نبوده است، گفته اند شورای نگهبان را دور بزنیم و یک کمیسیون انتخابات تشکیل دهیم، این برای همیشه خلاف قانون اساسی است، چه دلیلی دارد؟ کارنامه شورای نگهبان نشان داده است که هم حقوق مردم حفظ می شود و هم حقوق نظام، اینها در انتخابات دیدید چه کودتایی می خواستند انجام دهند، می خواهند همان را ساختاری کنند تا ابزار قانونی اش فراهم شود، حالا میان دوره ای یا بعد از این دوره یک چیز دیگر رو می کنند که نظام را در دست بگیرند، خواسته غربی ها به خصوص فعالین حقوق بشری شان حذف شورای نگهبان و نهادهایی است که از نظام حراست می کند، مطمئن باشید در این طرح ها موفق نخواهند شد، چون شورای نگهبان تایید نمی کند، مجلس هم رای نخواهد داد و مهمتر از همه اینها جایگاه رهبری این موارد را تایید نمی کند.

منبع ما : http://www.rajanews.com/detail.asp?lang_id=&id=45076


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در دوشنبه 88/12/3 و ساعت 12:41 عصر | نظرات دیگران()
 
 

الهام:امام(ره) هم به موسوی باج نداد

عضو حقوقدان شورای نگهبان گفت: زمانی که آقای موسوی استعفای خود را مطرح کرد و مطالبات خود را گفت، امام شدیدا وی را توبیخ کرد و به آقای موسوی باج نداد.

به گزارش خبرگزاری فارس ، غلامحسین الهام ظهر امروز در اردوی تشکیلاتی بسیج دانشجویی دانشگاه شاهد که در مجتمع یاوران مهدی(عج) برگزار شد با بیان اینکه حضرت علی(ع) در طول پنج سال حکومت خود با فتنه‌های مختلفی مواجه شدند، اظهار داشت: این امام همام می‌فرمایند که "فتنه‌ها زمانی که روی می‌آورند باطل را به صورت حق می‌آرایند و ایجاد شبهه می‌کنند و زمانی که می‌خشکاندشان، حقیقت آن گونه که هست نمایان می‌شود؛ فتنه‌ها زمانی که می‌آیند ناشناس بوده و زمانی که می‌روند شناخته خواهند شد ".

وی با اشاره به درخواست رهبر معظم انقلاب مبنی بر ارتقای بصیرت در جامعه تصریح کرد: بصیرتی که رهبر معظم انقلاب مطالبه می‌کنند به خاطر این است که در آن شرایط غبارآلود فتنه، مسیر گم نشود.

وی با بیان اینکه شناختن حق کمک می‌کند که انسان سردرگم نشود، بیان داشت: در کنترل شرایط فتنه، ساکت کردن فتنه به صورت ظاهری مهم نیست و مهم این است که افکار عمومی جامعه و کسانی که با فتنه مواجه هستند یک باور حق محور داشته باشند، اگر حق از باطل تفکیک شد فتنه تمام خواهد شد و اگر پایداری بر حق وجود نداشته باشد نمی‌توانیم بگوییم که فتنه تمام شده است.

عضو حقوقدان شورای نگهبان ادامه داد: ما باید این معیار را داشته باشیم که حق چیست، ملاک تشخیص حق کدام است و در زمانی که حق و باطل با هم آیخته شده باشند، چگونه می‌توانیم حق را از باطل تشخیص دهیم.

وی گفت: نظام جمهوری اسلامی ایران فرصتی ایجاد کرده است که قدرت در لایه‌های مختلف جامعه در گردش باشد، البته قانون اساسی چارچوب مدیریتی کشور را مشخص کرده است و نظام ما امروز یک نظام ولایی است و ما 30 سال این گردش قدرت را تجربه کرده‌ایم، در طول رهبری امام خمینی و بعد از رحلت ایشان ما تجربه‌های بسیاری در قوه مجریه تجربه کردیم و این دیدگاه‌ها در تامین عدالت اجتماعی تاثیراتی داشت.

وی با بیان اینکه در زمان انتخابات چالش دیدگاهی طبیعی است، یادآور شد: ما از ابتدای انقلاب با دیدگاهی مواجه بودیم که همیشه غالب بوده است و آن دیدگاه این بوده است که راه پیشرفت کشور در حفظ انقلاب است و حفظ انقلاب محافظت از راه و خط امام خمینی(ره) است.

الهام در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به شرایط انتخابات اخیر و با بیان اینکه میرحسین موسوی دبیر سیاسی حزب جمهوری اسلامی از طیف‌های خط امامی بود، گفت: در یک دوره‌ای موسوی دولت را در اختیار داشت و آن زمان دولت در اختیار نخست وزیر بود.

وی گفت: البته در هر دو دوره هم میرحسین موسوی به رهبری تحمیل شده بودند، در دوره اول رهبر معظم انقلاب آقای ولایتی را معرفی کرده بودند که وی رأی نیاورد و آقای موسوی گزینه دوم بود و آقای موسوی کابینه را تشکیل داد و البته بعد از شرایط هفتم تیر، قضیه بنی‌صدر زاویه چپ و راست شکل گرفت و عمده وزرا به طیف چپ گرایش داشتند و یک کابینه رادیکالی، مدعی عدالت اجتماعی و تندرو در ارتباط با جریانات خارجی بود و دوره نخست ریاست جمهوری با این طریق گذشت.

عضو حقوقدان شورای نگهبان اضافه کرد: دوره دوم ریاست جمهوری تفاوت نگرش‌ها در قوه مجریه بارزتر شد به طوری که رهبر معظم انقلاب برای حضور در دور دوم ریاست جمهوری شرایطی را گذاشتند که در انتخاب نخست وزیر تحمیلی بر ایشان صورت نگیرد.

وی اضافه کرد: وقتی کار تمام شد و رئیس جمهور انتخاب شد شرایط برای ایشان سخت شد و برخی فشارها و سفارش‌ها صورت می‌گرفت که تغییر نخست وزیر در این شرایط به نفع کشور نیست و با جوابی که امام دادند و اعلام کردند که تغییر نخست وزیر در شرایط کنونی کشور صلاح نیست کار خاتمه یافت.

وی بیان داشت: البته در یک شرایط سخت در کشور که ما مشکل مرزی داشتیم آقای موسوی بدون اطلاع همه استعفا می‌دهد و مطالباتی را مطرح می‌کند که یکی از مطالبات وی این بود که نمی‌خواست در تعیین دولت رئیس جمهور نقشی داشته باشد که امام خمینی(ره) شدیدا وی را توبیخ کردند و گفتند که مردم از این تهدیدات زیاد دیده‌اند که این نشان می‌دهد امام به هیچ وجه به آقای موسوی باج نداده است.

http://www.rajanews.com/detail.asp?id=44640


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در یکشنبه 88/11/25 و ساعت 6:54 عصر | نظرات دیگران()
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کانال تلگرامی اخبار ( یارانه و اخبار جدید )
یارانه مهر واریز شد/ایرانیها 280هزار میلیارد تومان یارانه گرفتند
بازگشایی پایگاه اطلاعاتی آمار طی یک هفته آینده
اطلاعیه شماره 7 ستاد هدفمندی یارانه ها منتشر شد
پرداخت 40 هزارو 500 تومان یارانه اسفند ماه
عناوینی از سایت دولت
نتایج هفته اول اجرای قانون هدفمندی یارانهها
تصویب نرخهای جدید حمل و نقل
قیمت مصوب انواع نان
قیمت پله های 7 گانه مصارف برق
میزان سهمیه و قیمتهای جدید بنزین و گازوئیل و گاز خودرو
تعرفه های جدید گاز
فروشگاه اینترنتی شما
آغاز به کار سامانه جمع آوری اطلاعات اقتصادی خانوار از اول آذر ما
دفاع از قرآن
[همه عناوین(3262)][عناوین آرشیوشده]

بالا

طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

بالا