کرد، می آیم
دکتر مسعود شجاعی زند از اساتید دانشگاه تربیت مدرس
و از اعضای چپ مجاهدین انقلاب اسلامی و نیروهای موسوم به خط امام روز گذشته با
انتشار یادداشتی به شیوه های در پیش گرفته شده از سوی میرحسین موسوی انتقاد
کرد.
به گزارش رجانیوز، شجاعی زند که عضو گروه امت واحده
بوده و در زندانهای ستمشاهی، مشقت های فراوانی را متحمل شده است، در انتخابات
ریاست جمهوری به جهت خاستگاه سیاسی از حامیان موسوی بود و در جریان انتخابات،
سخنرانیهای متعددی را در حمایت از وی در مجامع مختلف سیاسی ایراد کرد.
دکتر شجاعی زند که هم اکنون استاد جامعه شناسی
دانشگاه تربیت مدرس است، در اولین هفته های پس از انتخابات و پس از مشاهده رفتار
غیرقانونی و سوال برانگیز موسوی با انتشار نامهای مبانی خط امامی بودن موسوی را به
چالش کشید.
شجاعی زند در آخرین یادداشت خود به انتقاد از مواضع
اخیر میرحسین موسوی پرداخته است. این در حالی است که بسیاری از حامیان انتخاباتی
موسوی همچون سیدرضا اکرمی و مسیح مهاجری نیز از رفتارهای پس از انتخابات موسوی
انتقاد کرده بودند. ظر به اهمیت این یادداشت، متن کامل آن توسط رجانیوز منتشر
میشود:
"این که «پی آمد» برخی مواضع و اقدامات به نفع
آمریکا و اسرائیل تمام شود، با آمریکایی و انگلیسی بودن به معنای دقیق و در
کاربردهای خاص آن، تفاوت دارد. حتی «خوش بینی» نسبت به غرب و یا «گرایش» به سوی آن
هم با آنچه مردم از اتصاف آمریکایی یا انگلیسی بودن فلان رجل سیاسی می فهمند به کلی
متفاوت است یا لااقل، منظور اصلی مدعی را به خوبی افاده نمی کند. پس بهتر است از
اصطلاحات مناسب تری که قادر است این انواع قرین را از یکدیگر متمایز سازد، استفاده
شود و یا همان را که قصد شده در عبارات کامل و رساتری بیان کرد تا از بروز سوء
تفاهمات در این باب کاسته شود.
استفاده از عنوان واحد، آنهم با حادترین مضمون برای
معرفی صورت های متنوع و متدرج یک پدیده اولاً موجب ساده سازی واقعیت های پیچیده و
متکثر است و ثانیاً ناخواسته به نفع کسانی عمل می کند که عامل مستقیم بیگانه
نیستند، اما ممکن است بیش از حقوق بگیران رسمی، به سود آنها عمل کنند و در همان
حال، به دلیل فقدان سند قطعی وابستگی، از اتهام آمریکایی بودن هم مبرا بمانند. توجه
شود که اکثر مصادیق مورد نظر و محل اعتنا نیز از همین دسته اخیرند. به نظر می رسد
ارائه تحلیل درست از ماجرای اخیر نیز کمتر به رویکرد امنیتی و کشف و ارائه اسناد
وابستگی و حقوق بگیری نیاز دارد یا لااقل، تمامی ابعاد آن را نمی توان از آن مسیر
تحلیل کرد. به اعتقاد ما مسئله صورتی بسیط و در عین حال، فرایندی غریب و پیچیده
دارد و آن، بروز یک سلسله خطا و لغزش های تاکتیکی است در شرایطی که به دلیل قرار
گرفتن در منظر و مرآی عام، بازگشت و جبران آنها بسی دشوار و پرهزینه گردید و تداوم
و پافشاری بر آن، به تجدیدنظرهای استراتژیک منتهی شد و ممکن است حتی تا ادبار
ایدئولوژیک نیز ادامه پیدا کند.
البته این که چرا یک رجل سیاسی با تمام سابقه و
پختگی، دچار خطاهای تاکتیکی می شود و چرا در کوران پرشتاب حوادث و اجوای ملتهب،
قدرت تشخیص و اراده بازگشت و اصلاح خطاها از او سلب می گردد و چگونه است که درک
فاصله پدید آمده و رو به تزاید از نقطه آغاز و دور افتادن از اغراض و اهداف اولیه
چنین دشوار و ناممکن می شود، خود مسئله دیگری است و نیازمند تأملاتی دیگر که باید
در مجال دیگری بدان پرداخت.
غرض در این موجز، اثبات این واقعیت است که چگونه
مسائلی خرد و تا حدی طبیعی، به دور از انتظار همگان و خصوصاً طرف های درگیر، به
سرعت ابعادی گسترده و پیچیده پیدا کرد و اطراف بیشتر و اغراض دیگری را وارد ماجرا
ساخت و لاجرم مسیر آن عوض شد و عنان را از دست بانیان اولیه آن خارج نمود.
در وضع و صورت طبیعی، این تاکتیک ها هستند که از دل
استراتژی ها بیرون می آیند و آنها نیز نسبتی با ایدئولوژی و آرمان های کلان خویش
دارند. در عین حال می توان شرایطی از بروز آشفتگی در نسبت میان آنها و حتی وارونگی
که به نظر امر غریبی است را در اتفاقات اخیر مشاهده کرد. بدین معنا که گویی تاکتیک
ها و تاکتیسین ها هستند که صحنه گردان حوادثند و روند و سیر راهبردی جریانات را
دیکته می کنند. این را به عینه می توان از انفعال حاکم بر واکنش های تأخیری در
رهبران این جریان و فقدان راهبرد و برنامه عمل روشن و سپردن خویش به دست امواج
سرگردان احراز کرد.
این همان آشفتگی و بلکه وارونگی پدید آمده در نسبت
میان تاکتیک و استراتژی است که می شود به عنوان مدخل و مبنایی بسیط و در عین حال،
مبین در تحلیل ماجرای اخیر بدان تکیه کرد. با اتخاذ همین مبنا می توان به دو تحلیل
کاملاً متفاوت از این وقایع رسید که به نوعی، بازگشت به همان اتصاف نادقیق آمریکایی
بودن به افراد درگیر در ماجرا دارد.
تحلیل نخست با قبول ضمنی میدان داری تاکتیسین ها و
تبعیت استراتژی و استراتژیست ها از روند حوادث، وضعیت را به هیچ رو بیانگر آشفتگی
یا وارونگی در نسبت میان تاکتیک و استراتژی نمی داند؛ بلکه معتقد است که آن مبین
وجود دو استراتژی «پنهان» و «اعلام شده» است. بنابراین نظر، آن تاکتیک هایی که به
ظاهر در تغایر با استراتژی اعلامی قرار می گیرند و به همین دلیل به عنوان خطاهای
تاکتیکی از آنها یاد شده است، انطباق تام و تمامی با استراتژی پنهان ایشان دارد و
بهتر است به جای تحلیل روانشناسانه یا جامعه شناسانه از چرایی و چگونگی
پارادکسیکالی شدن نسبت تاکتیک و استراتژی در این حرکت، سراغ افشای این ترفند و
برملا نمودن مشخصات آن استراتژی پنهان رفت.
تحلیل دوم شاید با خوش بینی و با اتکای بر صورت
ملموس تر واقعیت، بر آن است که لایه اصلی و محوری این جریان را با این پیش فرض
تحلیل نماید که «تصمیم» و «عمل» در برهه های خاص و پرالتهاب و در مسیرهای پرشیب و
لغزنده ای که بیرون جستن از آن، کار هر کسی نیست، دچار خطا و انفعال می گردد و ممکن
است عاملان درگیر و به ظاهر فعال را تا مرحله تجدیدنظرهای استراتژیک با خود به
قهقرا ببرد.
البته ماندن در این وضعیت و تداوم یافتن آن شرایط،
خود موجب تاثرات فزاینده روحی و تحولات معرفتی عمیق تری است که ممکن است از ملاحظات
تحلیلی اولیه بیرون افتد و به مبنا و مدخل دیگری برای تحلیل روندهای پیشرفته آن
نیاز پیدا کند.
خطاهای تاکتیکی جریان معترض:
همچنان که اشارت رفت، یکی از تحلیل های بسیط مبتنی
بر اطلاعات آشکار و سیر استقرایی حوادث، چنین ادعا دارد که هیچیک از طرف های اصلی و
اولیه ماجرا، نقطه و موضعی که اکنون در آن قرار گرفته است را از پیش قصد و پیش بینی
نکرده بود. اوضاع پدیده آمده بیش از هر چیز، نتیجه برهم انباشته و پیامد شاید
ناخواسته مجموعه اشتباهاتی است که به تدریج و بی آن که به جد گرفته شوند و کنترل
گردند، به مرحله تجدیدنظرهای اساسی و اتخاذ مواضع به کلی مغایر با آنچه در آغاز قصد
بود و ادعا می شد، رسیده است. این سلسله خطاها را می توان از تصمیم ناگهانی مهندس
موسوی برای ورود به انتخابات نهم ریاست جمهوری، آغاز کرد:
1- من می آیم: مهندس که لاقل در سه دوره پیش از
این، تقاضای جناح های مختلف را برای آمدن به صحنه انتخابات رد کرده بود، اولین گام
اشتباه خویش را وقتی برداشت که اعلام کرد، می آیم؛ در حالی که شرایط برای پیروزی به
دلیل فعالیت های مردمی رئیس جمهور وقت و از دست دادن امکان طرح شعارهای بالادست،
چندان با او همراه نبود. مجموعه عوامل و شرایط اجتماعی ما نشان داده است که چرخش
های مهم سیاسی معمولا در انتخابات پایان دوره دوم ریاست جمهوری ها رخ می دهد و این
زمینه و ظرفیت در دوره های میانی به مراتب کمتر است.
2. اصلاح طلب اصول گرا: اگر به آمد و شدهای منتهی
به اعلان رسمی آمدن مهندس توجه شود، مشخص است که او اصرار داشت بدین شیوه خود را به
عنوان یک چهره مستقل از جناحین، خصوصا اصلاح طلبان معرفی نماید و این می توانست برگ
برنده او باشد و با اتکا به سابقه خود در دوره امام، توجهات هر چه بیشتری را از سوی
منتقدین هر دو جناح به سوی خویش جلب کند؛ اما او مرتکب خطای دوم خویش گردید و آن
نزدیک شدن و پیوند خوردن و بلکه مستحیل شدن در جریان اصلاحات بود.
3. ائتلاف نامنتظر: اگرچه وجود گرایشات روشنفکرانه
مهندس و داشتن حلقه دوستان قدیمی در بین اصلاح طلبان می توانست نزدیک شدن او را به
جریان اصلاحات تا حدی توجیه کند، اما اعلان صریح و با افتخار نزدیکی به رئیس مجمع
تشخیص مصلحت شاید از مهم ترین خطاهای تاکتیکی او بود و بخشی از محاسبات و انتظارات
ناظران درباره جهت گیری های اقتصادی و فرهنگی او را برهم زد و دورنمای راهبردی حرکت
او را زیر سؤال برد.
4-پیروزی به هر شکل: یکی از آسیب های ذاتی و جدی
دمکراسی و حکومت آرا، سایه انداختن مسئله جلب آراست بر اصول و اهداف کلان تر در
فعالیت های سیاسی- اجتماعی. از خطاهای مهندس، میدان دادن به کسانی بود که تاکتیسین
مبارزات انتخاباتی و جلب آرا بودند و همه چیز را در سایه آن می دیدند و در خدمت آن
قرار می دادند. از همین نقطه بود که عقبه انقلابی، اصولگرایی و آرمانخواهی مهندس در
سایه رنگ ها، به تدریج رنگ باخت. خطاهای بعدی را باید از تکمله های اجتناب ناپذیر
شعار آمدن برای پیروزی دانست.
5- تبریک پیروزی: مهندس که برای اصلاح مسیر اصلاح
طلبان و بازگشت به اصول اصیل انقلاب و امام آمده بود و می توانست آن را به آرمانی
مهم تر از پیروزی در این مرحله از انتخابات بدل کند و دنبال نماید، تحت تاثیر
فضاسازی مهندسین مبارزات انتخاباتی و البته فضای متفاوت این دوره خاص در شهرهای
بزرگ خصوصا تهران، تنها به پیروزی فکر می کرد و چنان از بابت آن مشعوف و مطمئن بود
که هیچ مانع دیگری جز تقلب در انتخابات، آنهم در ابعاد بزرگ او را قانع نمی نمود.
لذا در یک اقدام عجیب و بی نظیر در تاریخ انتخابات ایران و به نحو پیش دستانه،
پیروزی خود را تبریک گفت.
6- ادامه انتخابات در کف خیابان: معلوم نیست که تا
چه حد کارگزاران نظام از متفاوت بودن فضای انتخاباتی این دوره و زمینه های اوج
گرفتن اعتراضات و تبدیل شدن به شورش بلافاصله پس از اعلان نتایج، مطلع بوده و برای
کنترل آن چاره اندیشی کرده بودند و تا چه حد طرف های رقیب را درباره این وضعیت
توجیه نموده و برای پذیرش نتایج و نحوه مواجهه منطقی با آن آماده کرده بودند. با
صرف نظر از عدم آمادگی و عدم درک درست کارگزاران انتخابات از شرایط و با اشاره به
خطاهای تاکتیکی این سوی معادله، باید گفت تصمیمات و اظهارات و اقدامات مهندس و
اطرافیان او در روزهای بلافاصله پس از انتخابات، نشان از عدم درک درست شرایط دارد و
مصداق بارز سپردن خویش به کوران حوادثی است که در کف خیابان می گذرد و قرار است
سرنوشت کار را رقم بزند.
7. فقط ابطال: عجیب است از کسانی که خود سال ها در
مسند بالاترین مسئولیت های سیاسی این نظام بوده اند و در عین حال نمی دانند که
درخواست قاطع ابطال انتخابات، ضربه زدن به اولین قطعه دوبینویی است که قبول و حتی
رد آن قادر است میلیون ها قطعه دیگر این چیدمان ظریف سیاسی را برهم بریزد و نظام را
با دشواری های متعدد مواجه سازد.
از این نقطه به بعد است که سلسله خطاهای تاکتیکی،
تأثیراتشان را بر تجدیدنظرهای استراتژیک نمایان می سازند و مهندس را از کسوت یک
منتقد سیاسی و رقیب انتخاباتی مدافع و بلکه مشفق انقلاب و نظام خارج می کند و به یک
اپوزیسیون افسار گیسخته و روز به روز رادیکال تر بدل می سازد.
این سلسله را می توان با تأمل در فحوا و لحن بیانیه
های معروف مهندس یافت و مجموعه تحولات راهبردی پدید آمده در خط مشی او را آشکارا
نشان داد. مصادیق این تجدیدنظرهای استراتژیک، گاهی از جنس سکوت غیرقابل توجیه و
البته معنادار در قبال اعلام حمایت های خارجی و ضدانقلاب رسمی است و گاه از نوع صحه
گذاری بر تاکتیک های سوخته انقلابات مخملی و گاهی هم شبیه سازی کاریکاتوریک شیوه
های اصیل و بدیع انقلاب57.
ادامه این روند نه قادر است مهندس را به سطح یک طرف
جدی در معادلات سیاسی آینده و جلودار جناحی قدرتمند در جناح بندی درونی نظام بدل
کند و نه به او امکان و توانی بیش از انواع معاندین خارجی و داخلی انقلاب و نظام
عطا می کند و نه می تواند منشأ تحولات مهمی در ساحت داخلی کشور گردد. برای این
حرکت، هیچ دستاوردی جز به انفعال کشاندن جمع کثیری از نخبگان که سرمایه عمومی این
کشور هستند و تیره و تار کردن فضای نقد سازنده و مشفقانه که بسی بدان نیاز داریم و
تخریب روند ضروری و دائمی اصلاح و تغییر و البته زبان باز کردن دشمنان دیرین، نمی
توان پیش بینی کرد و برای مهندس هم در بهترین حالت، سرنوشتی جز بازگشت مجدد به
دوران انزوا و قهری طولانی تر در پی ندارد."
جمع کنید رنجمان میدهد
حرمتشکنی روز عاشورا و پس از آن حماسه 9 دی آنچنان
حجت را برهمه تمام کرد که اگرچه موسوی در بیانیه خود تلاش کرد از رفتار ضددینی و
ضدانسانی افرادی که به بهانه طرفداری از او در روز عاشورا حرمتشکنی کرده بودند،
قبحزدایی کند و آنان را مردم خداجوی بنامد، اما در همان بیانیه نیز با نوعی
عقبنشینی، دولت را به رسمیت پذیرفت، تا بهتدریج ولو در ظاهر، خرج خود را از جریان
ضددینی که عملاً به صحنهگردان حامیانش تبدیل شدهاند، جدا کند.
به گزارش رجانیوز، ماجرا اما آنجا سختتر شد که دو
روز پس از بیانیه موسوی، پنج تن از افرادی که در سابقه خود یا انکار الهی بودن قرآن
و وجود مقدس امام زمان(عج) را داشتند یا خدشه در عصمت ائمه(ع) و گرایشهای شبه
وهابی و یا عملکردی با برونداد ضددینی و اباحیگرانه در حوزه فرهنگ، به جانبداری از
موسوی به میدان آمدند تا سکوتی را که در اثر بهت از حرمتشکنی روز عاشورا در میان
هواداران او در داخل ایجاد شده بود، با یک دوپینگ خارجی بشکنند و در ضمن با ذکر
عنوان "خواستههای بهینه جنبش سبز" و استفاده از این تعبیر که این بیانیه
تکمیلکننده بیانیه موسوی است، به او نیز بفهمانند که دیگر وی اجازه ندارد به
تنهایی و سرخود تصمیمی بگیرد و حتی بهمنظور کاستن از فشار افکارعمومی در قبال 7
ماه قانونشکنی منجر به فجایع روز عاشورا، عقبنشینی نیمبند و تلویحی داشته
باشد.
با این حال، چنبره حلقه ضددینی بر جریانی که تمایل
دارد همچنان خود را بهعنوان یک جنبش اعتراضی داخلی معرفی کند، محدود به بیانیه
پنجنفره سروش، کدیور، گنجی، بازرگان و مهاجرانی نماند، بلکه روز شنبه 26 دیماه،
بیانیه 15 بندی با عنوان "پشتیبانان سکولار جنبش سبز ایران" منتشر شد.
نویسندگان این بیانیه در همان بند اول، تکلیف را
یکسره کرده و به سبک گنجی و سروش، باورهای دینی و شیعی مردم ایران را مورد حمله
قرار دادند: «بهنظر ما، مشکل اصلى و تاریخى ملت ایران تحمل رنج مدام ناشى از
سلطهى انواع تبعیض ها بوده است. ما ایرانیان همواره از تبعیض در مورد عقاید،
مذاهب، ادیان، جنسیت، قومیت، زبان، ارزش هاى فرهنگى، و فرصت هاى اجتماعى خود رنج
برده ایم و این امر به خصوص بخاطر اعلام «مذهب رسمى» در قانون مشروطه و نیز در سه
دهه حکومت گروه روحانیون فرقهى تشیع امامى بر کشورمان، بشدت افزایش یافته
است.»
در عین حال، چهرههای اصلی بانی تنظیم و جمعآوری
امضا برای این بیانیه نیز از گرایشهای آشکار ضداسلامی برخوردار هستند. بهطوری که
در این زمینه رادیو فردا رسانه وابسته به سیا، در اولین گام به سراغ اسماعیل نوری
علا رفت.
نوری علا از نویسندگان سایتهای ضدانقلاب است که در
اغلب نوشتههای وی تقابل میان اسلامیت و ایرانیت محور اصلی بحث است و وی، مقالات
متعددی در زمینه دشمنی اسلام با ایران منتشر کرده است.
نوری علا ضدانقلاب خارجنشین نیز بهتازگی و در خلأ
کنار کشیدن صوری یا واقعی بسیاری از همراهان داخلی جریان فتنه از بعد از حرمتشکنی
عاشورا به یکی از صحنهگردانان این جریان که اکنون کاملاً به یک جریان ضددینی تغییر
ماهیت داده، تبدیل شده است.
وی در مصاحبه با رادیو فردا میگوید:
از وقتی انتشار بیانیههای مختلف جبهههای اصلاح
طلبان آغاز شد، از داخل و خارج از ایران مرتب با امضاءکنندگان این بیانیه تماس
گرفته شده و حتی حکومت هم منکر این نیست که بخش وسیعی از جنبش سبز معتقد به جدایی
حکومت از دین هستند. ولی چرا این عده صدایی ندارند و هر بیانیه صادر شده یا حرفی
زده می شود، فقط از جانب مذهبی ها و کسانی است که می خواهند جمهوری اسلامی بماند.
پس صدای دیگران کجاست؟
این مسئله موجب شد عده ای به فکر بیفتیم و این
بیانیه را منتشر کنیم به این عنوان که در داخل جنبش سبز یک بخش عظیمی سکولار و
خواهان جدایی حکومت از دین هستند. اعلام موجودیت ما به این معنی است که هم بگوییم
جنبش سبز دارای یک بخش سکولار است و هم این که عده زیادی از روشنفکران ایران از این
قضیه پشتیبانی میکنند و از تریبونهایی که در خارج از کشور دراختیار دارند برای
توضیح خواستهای جمعیت سکولار جنبش سبز استفاده میکنند که البته با آغاز به کار
این سایت بر تعدادشان افزوده خواهد شد.
اول این که ما حکومتی میخواهیم که هیچ مذهب و دینی
اعم از اسلام یا مسیحیت و غیره در آن دخالت نداشته باشد. چون هر مذهبی وارد حکومت
شود، حکومت را وادار میکند ارزشها و خواستهای خود را بر تمام مردم ایران تحمیل
کند، اما ما معتقدیم حکومت ایران باید در خدمت همه مردم باشد اعم از مذهبی، بی دین،
مسیحی، یهودی یا بهایی.
ما میخواهیم آن چیزی که عامل اصلی تبعیض در جامعه
است کنار گذاشته شود و بر این اعتقاد هستیم که حکومتهای مذهبی و مکتبی منشا انواع
تبعیضها در جامعه هستند.
وی در پاسخ به اینکه آیا میخواهید بخش سکولار جنبش
سبز را بهوجود آورید، میگوید: این بخش وجود دارد و ما نمیخواهیم چیز جدیدی را به
وجود آوریم بلکه میخواهیم به آن صدا دهیم و حلقومی باشیم برای حرف زدن در کنار
دیگران. مسئله این است که سکولارها مرکزیتی داشته باشند، مسایل سکولاریسم مورد بحث
قرار گیرد و راهکارهای مختلف عملی مورد بررسی قرار گیرد. به نظر من در هر شهر یا
کشوری سکولارها باید گردهم آیند و مشخص کنند چه میخواهند و سپس استراتژی لازم را
برای رسیدن به خواستهای خود تعیین کنند.
صادق زیباکلام و عبدالرضا داوری در برنامه زنده
رادیویی دیدگاه مناظره خواهند کرد.
به گزارش ایرنا ، برنامه زنده دیدگاه کاری از گروه
رویدادها و تحلیل بین الملل شبکه جهانی صدای آشنا قصد دارد این هفته در یک برنامه
مناظره سیاسی با حضور صادق زیبا کلام استاد دانشگاه تهران و تحلیلگر مسایل سیاسی و
عبدالرضا داوری عضو هیئت علمی جهاد دانشگاهی به بررسی "علل ناآرامی های پس از
انتخابات دهم؛ فرصت ها و چالش ها" بپردازد.
علی علیزاده کیاپی سردبیر گروه رویدادها و تحلیل
بین الملل شبکه جهانی صدای آشنا در گفت و گو با خبرنگار گروه سیاسی ایرنا ضمن بیان
این مطلب گفت: برگزاری مناظره های سیاسی باید به دور از هر گونه اغراض سیاسی و تنها
برای رسیدن به گفتمان حقیقی و نقد پذیری در جامعه باشد.
علیزاده کیاپی تصریح کرد: ما همواره با عنوان یک
بازی برد – برد به مناظره نگاه می کنیم که در نهایت نتایج آن به نفع کشور و نظام
مقدس جمهوری اسلامی خواهد بود.
سردبیر و نویسنده برنامه دیدگاه با تاکید بر اینکه
یکی از نکات مهم برگزاری چنین مناظره هایی در صدا و سیما تعطیلی بساط شبکه های غربی
خواهد بود افزود؛ باید فضای نقد و مناظره در جامعه و همچنین گفتمان حقیقی به دور از
هر گونه اغراض سیاسی و برخوردهای سلیقه ای برای جریان های فکری ایجاد شود.
برنامه زنده دیدگاه، دوشنبه ها ساعت 20:30 به وقت
تهران برابر با ساعت 16:00 به وقت گرینویچ از کانال (اروپا) شبکه جهانی صدای آشنا
از ماهواره هات برد 8، فرکانس 12437، سیمبل ریت 27500 پلاریته افقی آشنا پخش می
شود.
نشانی سایت: www.SedayeAshna.ir
منبع : http://www.rajanews.com