به - خبر روز
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که حاجت به مؤمن برد چنان است که حاجت خود به خدا برده و آن که آن را به کافر برد چنان است که از خدا شکایت کرده . [نهج البلاغه]
امروز: سه شنبه 04 اردیبهشت 16
آیت‌الله مکارم شیرازی:
دشمنان به شدت از اقتدار سپاه هراس دارند

خبرگزاری فارس: یک مرجع تقلید در قم گفت: دشمنان به شدت از سپاه هراس دارند و اخیراً برای این نیرو خط و نشان واهی کشیده‌ و تهدید کرده‌اند که همین امر دلیل بر اقتدار سپاه است.


به گزارش خبرگزاری فارس از قم، آیت‌الله العظمی ناصر مکارم شیرازی پیش از ظهر امروز در دیدار جمعی از فرماندهان و مدیران سپاه علی‌ بن ابیطالب(ع) ضمن تسلیت شهادت فاطمه زهرا(س) اظهار داشت: امیدواریم عنایات حضرت زهرا(س) که بسیار کارساز است، شامل حال همه و به‌ویژه شما عزیزان شود.
وی با اشاره به خدمات سپاه در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی بیان داشت: خدمات سپاه در طول تاریخ بعد از انقلاب اسلامی بر کسی مخفی نیست.
این مرجع تقلید افزود: حضور سپاه در برابر دشمنان، عرصه سازندگی، حفاظت از شخصیت‌ها، خنثی کردن توطئه‌ها و جنگ نرم دشمن بر همگان روشن و همین مسئله سبب علاقه‌مندی مردم به سپاه است.

*خط و نشان کشیدن دشمنان دلیل بر قدرت سپاه است

وی با اشاره به قدرت روزافزون سپاه ابراز کرد: دشمنان به شدت از سپاه هراس دارند و اخیراً برای این نیرو خط و نشان واهی کشیده‌ و تهدید کرده‌اند که همین امر دلیل بر اقتدار سپاه است.
وی وجود انگیزه اسلامی و الهی را عمده تفاوت سپاه با سایر ارتش‌های دنیا دانست و بیان کرد: سپاه با سایر ارتش‌های دنیا تفاوتی دارد که توانسته است در این مدت کوتاه خدمات ارزنده‌ای از خود نشان دهد.
استاد حوزه افزود: ارتش آمریکا و اسرائیل مجهزترین ارتش در دنیا هستند، اما در بسیاری موارد سربازان آنها زمین‌گیر یا به بیماری روانی مبتلا شده و حتی دست به خودکشی می‌زنند، در حالی که سپاه در طول هشت سال جنگ تحمیلی نه تنها دچار این مسائل نشد، بلکه درخشید و با کمک ارتش به پیروزی رسید.
وی با تاکید بر حفظ این تفاوت بیان کرد: تفاوت سپاه با ارتش‌های دنیا این است که ارتش‌های دنیا نیروهای خود را به وسیله حقوق و مزایای بالا و امکانات فراوان حفظ می‌کنند، در حالی که انگیزه سپاه برای حضور در میدان، تقویت اسلام و نظام اسلامی است.
مکارم شیرازی ادامه داد: وجود این انگیزه‌های معنوی قابل قیاس با انگیزه‌های دیگر نیست، نیروهای ارتش در دنیا از دشمن فرار می‌کنند، اما نیروهای ما در دل دشمن می‌روند، آنجا اگر یکی بمیرد عزاست ولی اینجا شهید و سبب افتخار خانواده و بستگان اوست.

*دشمن سعی در کمرنگ کردن انگیزه‌های معنوی سپاه دارد

وی با بیان اینکه این تفاوت تنها متعلق به سپاه نیست، افزود: این نتیجه یک هزار و 400 سال برنامه شهادت شهیدان راه خداست که به صورت فرهنگ از زمان پیامبر(ص) ساخته شده و در زمان امام حسین(ع) به اوج خود رسیده و اکنون به دست ما رسیده است.
این مرجع تقلید ادامه داد: ما وارث چنین فرهنگی هستیم و این سرمایه اصلی سپاه است و دشمن نیز تمام توان و نیروی خود را گذاشته تا این سرمایه را از سپاه بگیرد و انگیزه‌های معنوی را کمرنگ و مسائل اخلاقی را متزلزل کند.
وی بر ارائه آموزش‌های لازم به نیروهای سپاه تاکید کرد و افزود: شما باید مراقب هجمه و تحرکات فرهنگی دشمن باشید و در کنار آموزش‌های نظامی، آموزش‌های اخلاقی و معنوی را هم ادامه بدهید.
این استاد حوزه با بیان اینکه اسلام هیچ مخالفتی با مجهز شدن مسلمانان به تجهیزات روز دنیا ندارد، افزود: علما متفق‌القول هستند که باید به آخرین وسایل روز دنیا مجهز بوده و در مقابله با جنگ روانی آخرین برنامه را داشته باشیم، اما در کنار این مسائل باید انگیزه‌ها حفظ شود.
وی به نبرد اسرائیل با لبنان به عنوان نمونه اشاره کرد و افزود: لبنان از نظر نفرات، تجهیزات نظامی و اطلاعاتی با ارتش اسراییل قابل قیاس نبود، اما چیزی داشت که اسرائیل نداشت و باید آن را حفظ کرد.

*سپاه باید فرهنگ اسلام را تقویت کرده و نگذارد این فرهنگ متزلزل شود

آیت‌الله مکارم شیرازی بر بهره‌گیری از فرهنگ غنی اسلام تاکید کرد و گفت: فرهنگ اسلام و قرآن به اندازه‌ای قوی است که هرچه دشمنان بر شیطنتشان بیفزایند، باز می‌توانیم از این فرهنگ بهره لازم را ببریم و به همین دلیل باید این فرهنگ را تقویت کرده و نگذارید متزلزل شود.
وی در بخش دیگری از سخنان خود ابراز داشت: سپاه به دلیل پیروزی‌های بی‌شمار و متعدد خود، دشمن فراوان دارد و بنابراین باید به‌گونه‌ای عمل کند که بهانه به دست دشمنان ندهد.
وی ابراز داشت: امید است سپاه این افتخارات کسب شده را حفظ کند چون گاهی حفظ کردن مشکل‌تر از کسب کردن است.
انتهای پیام/آ10

 

منبع ما : http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8902090492


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در پنج شنبه 89/2/9 و ساعت 6:33 عصر | نظرات دیگران(بدون)


هرگونه مناقشه نظامی با ایران، خطوط هوایی فراز خلیج فارس را مختل کرده و زیان مالی زیادی در پی خواهد داشت و باعث می شود مردمی که می خواهند از منطقه جنگی دور بشوند، دست به راه های زمینی بزنند و از آن بدتر، ممکن است اوضاع در جنگ اتمی از کنترل خارج شود.(حمله اتمی صورت گیرد.)




به گزارش حقیقت نیوز -آتشفشانی که در ایسلند به تازه گی سربرآورد، خطوط هوایی اروپا را مختل کرد. میلیون ها تن خسارت دیدند و زیان مالی هم در این روزگاری که از رکود اقتصادی وضع خوب نیست، اضافه شد. نشانه ای بود از این که شاید دیگر حوادثی که هرچند ممکن است متفاوت باشد، از جمله مقابله نظامی با ایران بر سر برنامه صلح آمیز هسته ای ایران ،آسیب بدون های احتمالی همراه نخواهد بود.

هرگونه مناقشه نظامی با ایران، خطوط هوایی فراز خلیج فارس را مختل کرده و زیان مالی زیادی در پی خواهد داشت و باعث می شود مردمی که می خواهند از منطقه جنگی دور بشوند، دست به راه های زمینی بزنند و از آن بدتر، ممکن است اوضاع در جنگ اتمی از کنترل خارج شود.(حمله اتمی صورت گیرد.)

در نظر داشتن تجارب قبل مهم است تا بتوان در صورت بروز جنگ جدید، بتوان عواقب آن را پیش بینی کرد. جنگ سال ???? برای آزادی کویت، نمونه ای خوب است که بتوان فهمید در صورت بالا رفتن ناگهانی دود، چه اتفاقی می افتد. نیروهای عراقی در زمان حمله نیروهای ائتلاف بین المللی، به عمد تاسیسات استخراج نفت کویت را هدف قرار دادند که باعث شد بیش از ??? حوزه نفتی کویت با کاهش سرعت انتقال نفت به نیروهای ائتلاف روبرو شوند. برای هواپیماهای جنگنده، دودی که روی منطقه را گرفته بود، دید آنها را کور کرد و وضعیت آب و هوا هم کار را خراب تر کرد و باران نفتی که بر روی تجهیزات نیروهای نظامی فرود آمد، بسیاری از تجهیزات آن ها از کار انداخت.

حمله نظامی از سوی آمریکا یا اسراییل و یا با حضور هردوی آنها، سه منطقه را به احتمال زیاد هدف قرار می دهد: اصفهان  نطنز و اراک .امکان این هم هست که مکان های دیگر مثل مرکز غنی سازی در نزدیکی قم و یا دیگر تاسیسات در دیگر مکان ها هدف قرار بگیرد.  تحلیل های کارشناسی می گوید در صورت چنین حمله یا حمله هایی، گذرگاه های هوایی و دریایی در خلیج فارس به شدت تحت تاثیر قرار می گیرند. زمان حمله و مدت آن هم ممکن است عواقب دیگری داشته باشد که به تاثیرات قبلی دامن می زند.

حمله نظامی ایران بدین معناست که دود وغبار برفراز کشورهای همکاری خلیج فارس و همچنین ایران پرداکنده می شود که بینایی را مختل می کند و موعث اخلال در کار هواپیمایی مسافربری و نظامی می شود. تاسیسات آبرسانی هم در این مناطق ممکن است آسیب پذیر باشند و چه به لحاظ تصادفی یا عمدی، هدف قرار گیرند.

دود حاوی مواد شیمیایی چه برای هواپیماهای مسافری و نظامی، دردسرزا است و بادهایی که به شمال و شمال غرب با سرعت پنج متر در ثانیه می وزند، دیگر نقاط را هم می پوشانند.

هدف اولیه دود ناشی از هرگونه حمله، بحرین، قطر و امارات متحده عربی خواهد بود، ضمن این که حریم هوایی و دریایی خلیج فارس را هم فرا می گیرد. از آنجایی که بیشتر اقدام نظامی علیه ایران از روی دریا انجام می شود، ترافیک هوایی و دریایی در خلیج فارس به شدت آسیب می بیند و بیشتر فرودگاه ها تعطیل خواهد شد.

احتمال کمی هم در این قضیه وجود دارد که طرف هایی وارد جنگ می شوند که امکان استفاده و دستیابی به سلاح های غیرمتعارف را دارند.  دکترین جدید آمریکا هم می گوید حمله اتمی در کار نیست ولی کشورهایی مانند ایران که از معاهده منع گسترش سلاح های کشتار جمعی عدول کنند، امکان مقابله با آنها با سلاح اتمی تعریف شده است. هرگونه حمله اتمی دود اتمی عظیمی ایجاد می کند که به ضرر هرگونه حیات و محیط زیست در منطقه خواهد بود.

عواقب اقدام نظامی علیه ایران برای کشورهای عضو همکاری خلیج فارس و منطقه حساس خاورمیانه تبعات سنگین و خطرناکی را در بر خواهد اشت بر همین اساس می توان گفت که کشورهای معاند و دشمن  با ملت ایران هیچ زمانی جسارت پیدا نکنند که ایران زمین را مورد حملات خود قرار دهند چرا که آنگاه به غیر از عواقب سنگین زیست محیطی آن بر منطقه خاورمیانه باید منتظر عواقب سنگین تری برای ملل خود باشند.

 

منبع ما : http://haghighatnews.com/newsF-3160.html


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در پنج شنبه 89/2/9 و ساعت 6:23 عصر | نظرات دیگران(بدون)

اختصاصی"جوان آنلاین"
دلیل بازگشت دوباره مجرمان مخملی به زندان

فرد مزبور در جلسات خود بر احیای مجدد جریان فتنه تاکید کرده است!

 

یکی از زندانیان آزاد شده که این روزها به شیوه دیسک کمر درمانی! برای عدم بازگشت به زندان متوسل شده،ضمن نقض تعهد خود درجلسات متعدد تشکل خود و سایر جریانات تندرو جریان فتنه شرکت کرده بود.
به گزارش«جوان آنلاین»،در حالی فرد مزبور تعهد داده بود در جلسات تشکل شرکت نجسته و مواضع رادیکال اتخاذ نکند وی با نقض این تعهد بر ادامه رفتارهای ساختار شکنانه اصرار کرده است.
گفتنی است تشکل فرد یاد شده از محورهای اصلی حوادث بعد از انتخابات بوده و مواضعی بر خلاف اندیشه های امام (ره) را نیز حتی ظهور و بروز داده بود.
در همین حال گفته می شود فرد مزبوردر جلسات خود بر احیای مجدد جریان فتنه تاکید کرده و گفته است،جنبش زنده است ،چون کشته و شهیده داده است!.ما باید ادامه فعالیت های سال 88 را پی بگیریم.
این اظهارات در حالی مطرح می شود که دو نگاه در خصوص اظهارات فرد یاد شده مطرح است.دیدگاه اول معتقد است وی با نظام معامله کرده و سعی دارد با رادیکال کردن فضا زمینه برخورد جدی تر با جریان فتنه را فراهم آورد.و تمامی فرآیند آزادی،بیماری و حتی بازگشت وی به زندان یک سناریو تنظیم شده است.
طیف دیگر اما معتقدند،که این افراد تغییر خاصی نکرده و تنها به علت نفاق در بازداشتگاه بحث هایی را مطرح کرده و در بیرون زندان به دنبال همان برنامه براندازی خود هستند.به باور این طیف بازگرداندن فرد یاد شده به زندان در همین راستا قابل ارزیابی است و توسل وی به شیوه دیسک درمانی نیز موید این نظریه می باشد.به هرحال با توجه به هر دو نظریه به جاست نهادهای امنیتی ذیربط با هوش وذکاوت بیشتری به این افراد و عملکرد آنها نظر داشته باشند.




  انتهای خبر / پایگاه اطلاع رسانی جوان / کد خبر 291634

 

منبع ما : http://www.javanonline.ir/Nsite/FullStory/Default.aspx?Id=291634


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در پنج شنبه 89/2/9 و ساعت 6:9 عصر | نظرات دیگران(بدون)
گفتاری از حسن عباسی پیرامون آزاداندیشی و نظریه پردازی؛
چهره‏های جوان به میدان بیایند

حسن عباسی، رییس مرکز بررسی‌های دکترینال در سخنانی، موضوع کرسی های آزاد اندیشی و نظریه پردازی را به طور مفصل مورد بحث قرار داده است.

به گزارش رجانیوز، در این گفتار تفصیلی که یکی از بخش های «ویژه نامه آزاد اندیشی بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی امیرکبیر» را تشکیل می دهد، وی با توضیح پیرامون کرسی های آزاد اندیشی و کرسی های نظریه پردازی، به تبیین این دو موضوع پرداخته و سپس مراحل پروسه تکامل نظریه پردازی را تشریح کرده است.

با توجه به اهمیت مطالب عنوان شده و دقت در تفکیک و ارائه راهکارهای معین و شفاف در این زمینه، متن سخنان استاد عباسی را از نظر می گذرانید:

ماهیت نظریه پردازی و آزاد اندیشی متفاوت است

موضوعی که پیرامون کرسی های آزاداندیشی اهمیت دارد، این است که خیلی ساده مساله نظریه پردازی را میتوانیم عمدتا در حوزه اساتید بدانیم و حوزه آزاد اندیشی را مربوط به مجموعه دانشجویی. چون بالاخره نظریه پردازی یک ملاحظاتی دارد، جوری نیست که ما از یک دانشجو انتظار داشته باشیم که بصورت روش مند نظریه پردازی کند.

البته این امکان وجود دارد که بعضی از جوانهایی که حتی ممکن است دانشگاه هم نرفته باشند حتی مثلاً در اوایل مقطع کارشناسی در دانشگاه هم باشند، احیاناً از نبوغی برخوردار باشند که در تولید نظریه حرفی برای گفتن داشته باشند، اما این قاعده نیست. قاعده این است کسی که کرسی دارد در دانشگاه، بعنوان نظریه پرداز مطرح بشود و کار بکند. مثل اینکه ما الان بحثمان این باشد که کسی باید طبابت کند بعد بگوییم که خوب از طبیبان مثلا آن کسی که درجه پزشکی در حوزه جراحی گرایشهای مختلف دارد امکان جراحی نداشته باشد و جراحی نکند. بعد بگوییم کسانی از بیرون که اصلا کارشان این نیست مثلا کسی که مغازه مکانیکی دارد یا تعویض روغنی دارد بیاید در حد کسی که قرار است جمجمه سر یک انسانی را باز کند و مغزش را جراحی کند یا سینه اش را بشکافد و قلب او را جراحی کند یا یک اینچنین کاری انجام دهد، این نامربوط است.

بالاخره آزاداندیشی و نظریه پردازی دو بحث جداست. نظریه پردازی خیلی به علم و تولید علم نزدیک میشود اما آزاداندیشی خیلی به روشنفکری نزدیک میشود، روشنفکری یک فضایی دارد که شما نقد وضع موجود را میکنید. حالا نقد وضع موجود هر چیزی سه بخش عمده دارد. بخش اول آن این است که یک پدیده‌ای را نقد میکند مثلا در حوزه علم، در حوزه سیاست، در حوزه اقتصاد، در حوزه فرهنگ، یک موضوعی را نقد میکند که به آن برخورد Critical - رویکرد انتقادی – می گویند. بعضی وقتها خود این آنقدر برجسته است که یک مکتب فکری - فلسفی در این حوزه محسوب می­شود.

نظریه پردازی طبیعتا یک مساله ای است که ذاتا ماهیت آن، ماهیت تولید علم است. مثلا الان شما صدها رشته علمی در دفترچه کنکور می بینید که اسم هایشان هست، فرض کنید یک کسی یک علم جدیدی دارد تولید می کند که اصلا عنوانی تا حالا نداشته است مثلا فرض کنید تا حالا چیزی بنام علم اقتصاد نبوده، یک کسی بیاید اولین بار استارت این را بزند و شروع کند، یک چنین شرایطی. خوب اینجا یک علم تولید شده است. یا نه یک کسی میخواهد بیاید در درون یک علم یک نظریه بدهد ممکن است ماهیت روشنفکری هم پیدا کند اما همیشه مطلق نیست و این بخش عمدتا و قاعدتا اینجوری است که ما این را یک مقوله تولید علم بدانیم. لذا کرسی نظریه پردازی را یک ماهیت این چنینی برایش قائل باشید. این یک شرایطی را ایجاد کرد برای کشور و همین طوری که میدانید از سال 79 که برای اولین بار مطرح شد و بعد هم 81، در پاسخ به نامه آن تعداد دوستانی که نامه زدند، آقا این مساله را مطرح کردند.

با افزایش مقالات در ISI نمی توان به تولید علم رسید

الان حدود 7 سال میگذرد و توی این 7 سال اثر خاصی دیده نشده، دلیلش هم این بوده که اساسا این کار مردافکن است و کار ساده‌ای نیست. یعنی آن جایی که مشخص میشود که ما واقعا تولیدات دانشگاهی و حوزوی مان موثر بوده است یا نه اینجاست. بله آمار مدرک گیریمان خیلی بالاست، آنهایی که لیسانس می گیرند، فوق لیسانس می گیرند، دکترا می گیرند خیلی تعدادشان بالاست. این وضعیت هم مثلا در جایی مثل ISI که مقالات را ایندکس می کنند و مقالات را منتشر می کنند خوب سالی حدودا 10000 مقاله از ایرانی ها در ISI‌ های خارجی منتشر می شود که البته می گویند رکورد خوبی نیست، برخی از کشورها اعدادشان بالاتر است.

اما خوب، من حیث المجموع نشان می دهد که آن 10000 مقاله علم نیست. یعنی ممکن است که استادی در دانشگاه شما مطلبی را تولید کند، منتشر کند. بله حالا فلان وضعیت در فلان حوزه شیمی، در فلان حوزه متالورژی، در فلان حوزه مکانیک، در فلان حوزه مطرح شود اما این صرفا یک روش است، یک متد است یعنی متد را که شما مقاله کنید، منتشر کنید، معنی آن، این نیست که شما علم تولید کرده اید. مثلا بگویید در طبقه پنجم یک ساختمان هستیم، برای پایین رفتن از این ساختمان چند تا راه وجود دارد؟ مثلا بیاییم روش ها را بگوییم. بگوییم مثلا یک روش این است که با آسانسور برویم، یک روش این است که با پله برویم، یک روش این است که طناب بیندازیم بالای پشت بام را پل کنیم، یک روش این است که هلی کوپتر بیاید شما را از سقف طبقه پنجم بردارد و به پایین ببرد، یک روش این است که یک کسی خودش را پرت کند پایین. یعنی وقتی شما آمدید این روش ها را بیان کردید، تولید مقاله کرده اید.

عمده چیزهایی که شما می بینید در مقالات رسمی تولید می شود یک همچین ساز و کاری دارد. پس در واقع خروجی نهضت علمی و جنبش نرم افزاری می شود کرسی نظریه پردازی، بعد صرف خود آن کرسی هم نیست، صرف آن آدم است، آن آدمی که قرار است این حرف را بزند. چون وقتی که شما نظریه داشته باشید مهم نیست که شما این نظریه را در کجا ارائه می­کنید، اولین بار توی روزنامه منتشرش می کنید، توی یک برنامه تلوزیونی می گویید، توی یک نشریه صد در صد علمی منتشر می کنید یا در خانه می نشینید و یک کتاب برای آن می نویسید یا اینکه نه، سر کلاس توی دانشگاه آن را می گویید. چون شما در دانشگاه کرسی هم دارید مثلا در کرسی فرض کنید فلسفه، که به کرسی در غرب می گویند دپارتمان و در ایران معروف شده است به گروه.

حالا یک تعداد دیگری استاد هم هستند که آن ها هم استادیار و دانشیار هستند و حول و حوش آن بحثی که اصلش را شما می گویید آن ها مثلا نظریه پردازی می کنند. این نیست، یعنی ما الان در کشورمان یک همچین چیزی نداریم. در واقع اگر یک کسی در دانشگاه شما یا هر دانشگاه دیگری می شود رئیس گروه، معنای آن این نیست که مطلق آن گرایش است. شان کرسی و کلمه‌ای که می گویند آقا مثلا 1000 سال پیش فلان کس کرسی فلان درس را در فلان مدرسه داشته. این تلقی که الان شما از ساختار علمی دارید این است که بالاخره یک کسی در یک شرایطی می شود رئیس گروه، 5 تا، 6 تا، 10 تا، 20 تا، 30 تا استاد هم کنار دستش هست که با رتبه های مختلف یکی مدرس، یکی استادیار، یکی دانشیار و یکی هم استاد تمام است.

درس را تکه تکه می کنند 2 تا را شما درس بده، 4 تا را شما، 2 واحد را شما، 5 واحد را شما، 136 واحد لیسانس را در واقع قلع و قمع می کنند و دست یک سری افراد می دهند تا تدریس کنند. اما منظور از این که یک کسی کرسی دارد اینست که یک کسی می تواند از صفر تا صد رشته اش را خودش درس بدهد. مثلا یک کسی می تواند از ابتدای لیسانس شروع کند و تا انتهای فوق دکترا رشته خودش را خودش درس بدهد. بعد هر کجا این رشته شقوق پیدا می کند. به چه معنا؟ به این معنا که مثلا شما یک رشته‌ای را مثل مکانیک در نظر بگیرید، می بینید خودش بعدا به چند تا گرایش تقسیم می شود. یک کسی بتواند از اول مکانیک تا آخر برود و بعد مدام در مسیر که انشعاب پیدا می شود، این انشعاب ها را تحلیل کند.

تلقی که از مفهوم آکادمی وجود دارد که اولین بار افلاطون و ارسطو آن را بوجود آوردند بعد از اینجور بحث ها، این تلقی است که بالاخره کرسی مال یک نفر بوده است، مال افلاطون بوده و تا وقتی هم که زنده بوده ارسطو چیز خاصی را مدعی نبوده است. بعد هم که ارسطو میشود رئیس آکادمی، به فلسفه اش می گویند مشاء. یعنی مشی می کردند، راه می رفتند. یعنی فرض کنید یک باغی بوده است، یک حیاطی بوده است که راه می رفته و حرف می زده، جماعت هم با او می آمدند. بالاخره یک بحثی را مطرح می کرده و آن افرادی که حلقه های اول، دوم، سوم و چهارم بودند بحث را می گرفتند و بسط می‌دادند. آن سیستم پاشیده شده است، یک مدت زیادی هم حوزه علمیه خودمان اینجوری بوده، الآن دیگر همه کلاس می گذارند یعنی کلاسی هست و افرادی می آیند مرتب می نشینند و...

تا سال های قبل هم باز در حوزه علمیه خودمان انتخابی بود یعنی شما می رفتید سر کلاس یک عالمی و خوشتان نمی آمد، می رفتید سر یک کلاس دیگر. شما در انتخاب آزاد بودید، او هم آزاد بود که هر چه می خواهد بگوید. آزاد بود مثلا فلان درس را شروع کند، شما هم آزاد بودید که بروید بنشینید و گوش کنید یا اینکه نه بعد از یکی دو ماه به این نتیجه برسید که بدرد نمی خورد، این آدم مطلب ندارد. می رفتید سر درس یک فرد دیگری. متاسفانه این وضعیت چون همه می خواهند زود بیایند شسته رفته یک مدرکی بگیرند و بروند و از اول هم همه می دانند که چه خبر است. مثلا همه می دانند که اول که وارد دانشگاه می شوی یک برگه به شما می دهند که این 136 واحد لیسانس است، این 33 واحد فوق لیسانس است، 4 واحد از این 33 واحد پایان نامه است و 29 واحد آن هم درس است، شما دیگر مدام این­ها را تیک می زنید که زودتر این 3 واحدی پاس شد، این 4 واحدی پاس شد، حالا چی دست شما رو گرفت مهم نیست. حالا اینکه این درس 3 واحدی را 3 تا استاد ارائه می کنند، از کدام یک بگیریم که راحت تر باشد، گیر ندهد، این می شود کار ما.

ما 5، 6 تا قاعده را آمدیم بهم زدیم، خودمان هم هیچ قاعده جدیدی جایگزین نکردیم و این درد بسیار بسیار سنگینی است که الان کشور حدود 60 هزار استاد دارد، نزدیک به 20 تا 25 هزار استاد مدعو دارد که هیات علمی نیستند و دعوت میشوند و می آیند تدریس می کنند، 3 میلیون و 700 هزار تا دانشجو داریم، آن وقت 7 سال است که آقا دارد میگوید کرسی نظریه پردازی، نهضت نرم افزاری و ... . همان کاری که مقاله در نشریات ISIچاپ میکردند، شما نگاه کنید وزیر علوم 4 سال اول دولت نهم از هر دو مصاحبه‌ای که کرده است در یکی از آنها گفته ما مثلا 5632 تا مقاله داشتیم که شد 6737 تا، بعد شد 8 هزار و خورده‌ای این اواخر دیگر رسانده بودنش به 10 هزار تا. یعنی افتخار عمده شان این بود که ما کشور را رساندیم به جایی که به دست خودمان به زبان انگلیسی مقاله منتشر کنیم برای انسان های غربی. ما بررسی کردیم دیدیم که از این 9 هزار مقاله‌ای که الان سالانه اساتید ما می فرستند به ISI، کمتر از 5 درصد آن به فارسی ترجمه می شود. یعنی شما مطلب استاد دانشگاه تان در ISIخارجی چاپ می شود که انسان آنگلوساکسون به سادگی از آن استفاده میکند ولی خود شما امکان استفاده از آن را برای مردم کشورتان ندارید. پس ما وقتی که صحبت از نظریه پردازی می کنیم باید فضای نظریه پردازی مشخص شود.

استاد دانشگاه باید نظریه پردازی کند و با ضبط صوت متفاوت باشد

اجمالا آن چیزی که خیلی اهمیت دارد این است که مقوله نظریه پردازی را شما از ذهنتان بگذارید کنار. کار مجموعه شما نیست، انرژی شما را می گیرد و شما هم در واقع دچار مشکلاتی می شوید. به 2 دلیل، اولا به این دلیل که نگفتم مطلق ولی بپذیریم که بطور عمومی باید مقوله نظریه پردازی مربوط به اساتید فرض شود. یعنی اینکه استاد این کار را میکند نه دانشجو. انتظار این است که کسی که استاد است، صبح تا شب دارد تدریس میکند، مقاله میخواند، مقاله مینویسد، کتاب را تدریس میکند، کتاب را میخواند، کتاب مینویسد، در اثر این ممارست در گفتن و نوشتن و تعامل داشتن در حوزه خودش به این نتیجه برسد که خوب این موضوع اشکال دارد، یک حرف جدیدی بزند، این را بگذاریم کنار و یک حرف جدیدی در این حوزه بزنیم، به نتایج جدیدی برسیم. این انتظار از اوست.

آقا تصورشان این بود که من نوعی می‌ آیم بعد از 10 سال میگویم خوب این مطلبی که تا حالا درس می داده‌ام اشتباه است و حالا سال یازدهم یک چیز جدید بجای آن می گویم. وقتی طرف، ضبط صوت است و می رود صبح تا شب مدام همان حرف هایی را که ترم قبل درس داد، این ترم هم درس می دهد، چه توقعی از او دارید؟ یا اینکه منتظر می ماند کتاب جدیدی، مقاله جدیدی آن ور دنیا چاپ شود برای اینکه از قافله عقب نماند حالا یکی بدو بدو می رود در تلوزیون می گوید که آقای فلان، فلان نظریه را داد و برای اینکه جا نماند از هفته بعد سر کلاس شروع میکند این را به تدریس کردن از اینترنت و ...

قرار بود که ما خودمان تولید کنیم یعنی قرار بر این بود که ما حرف جدیدی تولید کنیم حالا در 3، 4 تا حوزه. حوزه اول این است که اگر می شد یک کسی بنیان یک علمی را میگذاشت و یک کرسی را به اسم خودش در سطح آن علم راه می انداخت، یک کرسی می گفتند.

مثلا تا دیروز فرض کنید شیمی وجود نداشت حالا یک کسی، یک چیزی بنام شیمی بوجود آورده و یک گروه، یک کرسی، یک دپارتمان در دانشگاه امیرکبیر برایش به راه انداخته اند و آمده شیمی درس بدهد. یک کار این جوری است، یک کار یک لایه خردتری است، یک کسی دارد در علم شیمی تدریس میکند و به این جمع بندی می رسد که این روش و این مدل غلط است. می آید یک مدل و یک الگو و یک ساز و کار متفاوتی را طراحی می کند، تا دیروز می گفتند مکتب 1 و 2 و 3، حالا می گویند یک مکتب چهارمی بوجود آمده است که مال این فرد است یعنی فلانی در ذیل آن علم شیمی یک مکتب ارائه کرد که حالا در علوم انسانی بیشتر خودش را نشان می دهد مثلا در فلسفه می گویند مکتب این، مکتب آن، مکتب آن و ...

ما نظریه مان یک بار خودش یک علم جدید بود، یک بار نظریه مان یک مکتب جدید بود در درون یک علم و در سطح میانی. اما این بار لایه سوم نظریه مان از یک مکتب جدید هم پایین تر است مثلا در حد یک حوزه مثلا یک مکتب بخصوص در یک موضوع بخصوص یک نظریه است. فرض کنید اینکه ما می آییم از کوانتوم دنده عقب می رویم تا انیشتین پری نسبیت بعد برمی گردیم می رویم تا خود نیوتن، این 3 مرحله در یک راستاست فرضا قوانینی که داده شده است این قوانین می گوید که قبلی اینجوری گفت بعد در همین حوزه این یکی این را گفت، آن یکی آن را.
اینجا یک نظریه است یعنی کرسی نظریه پردازی، حداقلش را آقا گفت یعنی گفت مثلا بیایید یک نظریه ارائه کنید، یعنی یک کرسی نظریه پردازی. خیلی خوب، پس اگر ما آمدیم یک نظریه در یک حوزه فکری دادیم یا آمدیم یک سطح بالاتر و یک مکتب در یک علم ایجاد کردیم یا در یک سطح کلان تر، آمدیم اصلا یک علم جدید بوجود آوردیم، هر کدام از این 3 تا بود شما یک کرسی می گذارید برای طرف که این کرسی، صندلی و جمعیت و اینها نیست. آن اعلامی است که میخواهید این را نهادینه کنید. آقا یک آدمی یک حرف جدیدی تولید کرده می خواهد بیاید بزند، این عملیاتی می شود. این 3 تا کار گفتم قویا مردافکن است، نمی خواهم بگویم خیلی خیلی دشوار است می خواهم بگویم آن چیزی نیست که شما از بیرون دانشگاه بتوانید برنامه ریزی اش بکنید، بعد در دانشگاه انجامش دهید. این باید توسط خود استادها انجام می شد. چنین حس و حالی هم استادها ندارند، یعنی سر کلاس خودتان دارید می‍بینید که همان حرف هایی گفته می شود که از بچه های ترمهای قبل هم بپرسید میگویند همین ها را به ما درس داده اند. یک ویژگی این 3 لایه، چه اینکه یک کسی در یک گرایشی از یک رشته یک نظریه‌ای را بدهد، چه اینکه یک کسی یک مکتب در یک رشته علمی بوجود بیاورد و چه کسی که یک رشته علمی جدید پدید بیاورد این است که کسی که در آن موضوع تدریس می کند قادر باشد که از صفر تا صد آن رشته را خودش تدریس کند. یعنی اگر کسی اقتصاد درس می دهد بگوید آقا از اول لیسانس تا انتهای فوق دکترا هر 4 مرحله را از اول تحویل بگیرد و تدریس کند. چطور؟ بیاید مثلا یک دفعه همین 30، 40 نفری که سر کلاس لیسانس می نشینند، این 50 نفر را به او بدهند، این شروع بکند با این ها مثلا با همین استاندارد رایج لیسانس و فوق لیسانس و دکترا، 4 سال به این ها لیسانس بگوید، همه اش را یعنی 140 واحد را خودش بگوید بعد از دل این ها مثلا با استاندارد های فوق لیسانس امروز 15 نفر، 20 نفر در بیاورد - یعنی 30 نفرشان بریزند - 20 نفرشان بمانند. با 20 نفر یک کلاس فوق لیسانس تشکیل بدهد، 33 واحد هم به آن ها فوق لیسانس درس بدهد همان رشته خودش را دیگر خودش می اند که آن دفعه چه درس داده است. این را هم کامل کند بعد خودش از این به اصطلاح 20 نفر یک عده حدودا 6، 7 نفره‌ای دربیاورد بعنوان دانشجوی دکترا. این دانشجویان دکترا را خودش دوباره 3 سال 40، 45 واحد باهاشان سر و کله بزند تا انتهای تزشان. بعد آن قسمت آخر یعنی گرایش فوق دکترا را از آن 5، 6 نفر مثلا 2،3 نفر در بیاورد. این می شود چیزی حدود 12 سال - 4 سال لیسانس، 3 سال فوق لیسانس، 3 سال دکترا و 2 سال هم فوق دکترا. 12سال 50 نفر را تحویل گرفته و این 50 نفر را به لیسانس رسانده، 20 نفرشان را رسانده به فوق لیسانس، مثلا 10 نفرشان را رسانده به دکترا و 2 نفر، 3 نفرشان را هم رسانده به فوق دکترا. این می شود موثر اما وقتی قرار باشد یک کسی صبح تا شب همین جوری برود سر کلاس، این کلاس به آن کلاس به آن کلاس و ... پیش انبوه دانشجو، استاد مطالعه نکرده، تمرین نکرده همین جوری دارد عین ضبط صوت مطالب را تکرار می کند. به این خاطر ما این مشکل را داریم، پس شما خیلی عمرتان را صرف مقوله‌ای بنام نظریه پردازی نکنید مگر اینکه خلافش ثابت شود، مگر اینکه پیدا کنید دانشجویی را، استادی را که حاضر باشد بیاید یک حرف جدیدی را از صفر تا صد در دانشگاهتان بزند، آن را برایش ایجاد کنید، شرایط را فراهم کنید تا بیاید.

به 2 دلیل این کار از مجموعه شما بر نمی آید یکی اینکه استادها عموما باید نظریه پردازی کنند که نمی کنند و بعد هم اگر قرار باشد کاری بکنند عموما نمی آیند در یک فضای دانشجویی. دنبال این می گردند که حالا یک زحمتی کشیدند، یک حرف جدیدی تولید کردند درشت و قلمبه سلمبه، مثلا یک فضایی باشد که ببرند ارائه دهند. همین استاد دانشگاه شما که امروز برای ارتقاء رتبه هیات علمیش باید مثلا چند تا مقاله توی ISI خارجی چاپ کند که ارزشی هم ندارد، آیا حاضر است مثلا فصلی یک مقاله که به ISI می دهد که می شود سالی 4 تا، آن 4 تا را ندهد به ISI خارجی؟ بلند شود بیاید، بهار یک کرسی برای او بگذارید بیاید در 2 ساعت آن 30، 40 صفحه مقاله را پرزنت کند برای مثلا 50، 60 تا دانشجو، 100 تا، 200 تا دانشجو. یک مقاله بسوزد، همه هم با رکوردر و دوربین فیلمبرداری و... ضبط کنند. بگویند استاد این رو پرزنت کردید امکان این را داریم که ما مثلا از شما بگیریم. بله، همه هم به اصطلاح فلش مموری هایشان را وصل کنند به لب تابش و ازش بگیرند. هیچ، دیگه رفت. بعد مثلا تابستان بگوید مقاله جدید نوشته ام دوباره صدایش کنیم، بیاید بعد پاییز و ... بعد آخر سر، به آخر اسفند که رسید بعد نگاه می کند می بیند رتبه اش در دانشگاه شما بالا نرفته است. چون دانشگاه اصلا این حرف‌ها را قبول ندارد، وزارت علوم قبول ندارد، شورای عالی انقلاب فرهنگی قبول ندارد. رفتی مثلا بسیج دانشجویی برایت 4 تا کرسی نظریه پردازی گذاشت، که چی؟ اگر یک نشریه ویژه‌ای آوردی از آن طرف دنیا ما رتبه علمی شما را می بریم بالا.

ساختار اداری و آموزشی کشور با انتظارات رهبری تناسبی ندارد

یک مشکلی که شما نمی توانید، معلول این است که نظام اداری کشور با آقا هماهنگ نیست یعنی وزارت علوم، شورای عالی انقلاب فرهنگی و نهادهای دیگر یک ساز و کار دیگری برای ارتقای استاد گذاشته اند، استاد زحمت می کشد، با سختی مطلبی را در رشته خودش تولید می کند مناسب تر می بیند که این را به زبان انگلیسی بنویسد، 30 صفحه، 40 صفحه بردارد بفرستد که در یک نشریه خارجی ایندکس شود، آن نشریه را بردارد کپی بگیرد و بدهد بدست این جماعت در دانشگاه تا رتبه اش را ببرند بالا. وگرنه در دانشگاههای این کشور یک میلیارد شما نظریه بدهید. ابن سینا که در فلسفه یکی از سه نفر اصلی در 1000 سال گذشته ما بوده است یعنی بنیان گذار فلسفه مشاء بوده، بزرگ فلسفه مشاء بوده، سهروردی بزرگِ فلسفه اشراق بوده، ملاصدرا هم بزرگ فلسفه متعالیه. این 3 تا که در فلسفه 3 تا مکتب بوجود آوردند، این از فلسفه شان. می دانید که ابن سینا در پزشکی هم بالاخره سرآمد بوده و چند تا رشته‌ای که این آدم می دانسته الان اگر بیاید، نظام دانشگاهی ما به او می گوید که علم تولید کردی؟ قانون و شفا و به اصطلاح اشارات و تنبیهات و این ها را همه تو نوشتی اما ISI مطلب منتشر نکردی؟ بابا من ابن سینا هستم. اگر همین الان رازی بیاید در دانشگاه شما، به او می گویند که زحمت کشیدی توی شیمی و ... اما زحمت بکش مقاله ات را بده توی ISIتوی نشریه نیچر (Nature) چاپ کن. چاپ کرد ما در خدمتیم، در غیر اینصورت ببخشید شما مرحله مدرسی به استادی را طی نکردی، مرحله استادی به دانشیاری را طی نکردی لذا مثلا این مشکلات هست.

هنوز به کرسی آزاد اندیشی نرسیده ایم. این دلیل اولش بود، دلیل دومش این است که بالاخره یک بار این را توی مثلا یک دانشگاه هایی که دانشکده علوم انسانی دارد بحث می کند، چون نظریه پردازی بیشتر توی این حوزه منظور 2 گرایش است. یکی گرایشی است که اینجا گفته می شود به آن علوم انسانی، یکی هم گرایش علوم پایه است. والا مثلا نظریه پردازی توی خیلی از از رشته های فنی تکنیکی اصلا معنی ندارد، تکنیک است آنجا. چون شما صبغه به اصطلاح علوم انسانی دانشگاهتان کمرنگ است، اگر انرژیتان را بخواهید آنجا بگذارید باز دوباره یعنی شما زمینه ایجاد کنید که کرسی نظریه پردازی توی دانشگاهتان باشد، خوب طبیعتا فرض کنید بگویند آقا یک نظریه در علوم انسانی امروز در دانشگاه امیرکبیر مطرح شد. طرف خودش را خورد نمی کند برود دانشگاه پلی تکنیک! اصلا به عنوان مثال چرا نظریه در حقوق در آنجا آمده ؟ بیشتر دوست دارد نظریه مثلا توی دانشگاه علامه طباطبایی مطرح شود یا شهید بهشتی یا دانشگاه تهران. این دلیل دوم است. یعنی سنخیت دانشگاه شما با نظریه پردازی بخصوص آن چیزهایی که حوزه علوم انسانی دارد و مساله قبلی آن هم این است که نظام اداری حمایت نمی کند از اینکه یک استادی نظریه اش را بیاید آنجا مطرح کند جز اینکه یک استادی آنقدر آزاده و وارسته باشد که در قید و بند اینکه حالا مدارج چی شد، نباشد. بگوید آقا من اصلا می­خواهم بروم حرفم را در محیط و محفل دانشجویی بزنم. منتهای مراتب از این قضیه نباید نا امید شوید، من برای بچه های دانشگاه های دیگر چارچوب های دیگری را مشخص می کنم. لذا اینجا بحث نظریه پردازی را می بندیم. می گویم شما این مواردی که اینجا نوشتید، انرژیتان را بیهوده صرف نکنید...

مراحل سه گانه نظریه پردازی چیست؟

نظریه پردازی به فضای تولید علم نزدیک است، که این کار علمی است. هر کار علمی لزوما کار روشن فکری نیست همان طور که هر کار روشن فکری لزوما کار علمی نیست. اما در قضیه آزاداندیشی متغیرش چیست؟ متغیرش این است که شما می خواهید کارکرد انتقادی بدهید به کار، آزاداندیشی3 فرض دارد، یا یکی یا دوتا یا هر سه تایش محقق می شود. فرض اولش این است که شما یک رویکرد انتقادی دارید که به آن رویکرد critical می گویند. در رویکرد critical اتفاق مهمی که می افتد، این است که شما به یک چیزی انتقاد دارید، منتها نه به حدی که در کشور ما جا افتاده است. اینقدر این حوزه در آزاداندیشی قوی است که در دنیا یک مکتب فلسفی - جامعه شناختی- اقتصادی برای آن وجود دارد: «مکتب انتقادی». جریان انتقادی یک ساز و کاری دارد. حالا ما در کشورمان که کار انتقادی می کنیم، فضای روشن فکری نداریم. آن ها کاملا در انتقاد مانده اند که البته آن هم خوب نیست؛ ولی یک بخش آزاداندیشی، رویکرد critical است. مثلا فرض کنید در اقتصاد، یکی بیاید وضع موجود را نقد کند. حتما کسی که رویکرد آزاداندیشی و روشن فکری دارد، حتما به شرایط روز برمی گردد. یعنی حتی اگر شما یک چیز انتزاعی در عالم را مطرح کنید، ممکن است شما نظریه علمی بدهید که اصلا ربطی به زندگی روزانه مردم نداشته باشد، یک چیز مثلا بی ربط را بگویید، اما لزوما فضای آزاداندیشی به اینجا برمی گردد. یعنی کاملا در همین چهارچوب سیر می کند. خب، در این چهارچوب، رویکرد انتقادی (critical) مرحله اول است.

خیلی خب، شما آمدید نقد کردید که چنین چیزی نیست. مثلا وضع اقتصادی موجود را نقد کردید. بعد باید شما یک رویکرد تحلیلی داشته باشید به اینکه چرا خوب نیست؟ چرا این وضع مثلا از نظر علمی، از نظر تکنیکی، از نظر روش و ... خوب نیست؟ مرحله دوم، مرحله analytic است. مرحله analytic یا مرحله تحلیلی، یک حوزه آزاداندیشی تحلیلی است، اینکه شما در تلویزیون بنشینید به تحلیل گری، می گویند فلانی تحلیل گر است، اهل تحلیل است؛ مثلا تحلیل پدیده های سیاسی، پدیده های اقتصادی، فرهنگی و ... این متأسفانه یکی از ضعف های کلیدی است، در گرایش علوم سیاسی 2 واحد درس تحلیل گری نداریم. در روابط بین الملل نداریم، در اقتصاد نداریم، در جامعه شناسی و فرهنگ نداریم، در هیچ یک از رشته هایمان گرایش تحلیل گری نداریم که شما بعنوان کسی که لیسانس گرفتید، فوق لیسانس گرفتید، دکترا گرفتید در این حوزه ها، صدایتان می کنند که بیایید در روزنامه ای، رسانه ای، تلویزیونی، مسجدی، دانشگاهی... که آقا بیا بگو این چی بود؟ شما تحلیل گر ندارید، تحلیل گر پدیده­های سیاسی؛ یعنی کسی که بتواند آنالیز کند.

بعد از این که انتقاد کردید و تحلیل کردید که چرا خوب نیست و چرا این جوری شده است، بخش سوم، تبیین است؛ یعنی باید بگویید که پس چی به جای آن؟ این رویکرد تبیینی در فلسفه علم می شود رویکرد doctorinal. پس شما از برخورد critical، به analytic، و به doctorinal، یک سیر کامل در آزاداندیشی می بینید. کسی که همین شرایط روز و موجود وضع اقتصاد و ترافیک و دود و وضع آلوده هوا و بهداشت و همین وضع فرهنگی و مدرک گرایی و جو فرهنگی و وضع بدحجابی و... همه چیز را پذیرفته است، می گویید: پس آزاداندیشی نکن! اما کسی که می خواهد آزاداندیشی کند، اولین مسأله اش این است که به همین وضع موجود نقد داشته باشد و رویکردش critical است. بعد که نقد کرد، می بینید که این توی نقد ماند، خیلی خب، حالا ذهن همه را شفاف کردیم که دود هست و مثلا برای بهداشت و درمان مردم ضرر دارد. ترافیک هست، اعصاب مردم اینجوری می شود. خیلی خب، این را شما همه را شفاف کردی، روشن کردی، اما دیگر ادامه نداشت، این یک قسمت آزاداندیشی است. بعد می آید قسمت دوم را می گوید، می آید آنالیز می کند، تحلیل میکند پدیده ها را. این دومی هم انجام می شود. ولی آزاداندیشی جامع زمانی است که طرف بیاید سومی آن را هم انجام دهد. می گوید آقا اگر این وضع آلودگی هوا بود و این جوری بود و نقد کرد، تحلیل می کند که چرا؟ و تبیین می کند و طرح جایگزین به جای آن می دهد. این می شود برخوردی که دیگر دکترین دارد. پس اگر این 3 جزء critical، analytic و doctorinal انجام شد، آزاداندیشی صورت گرفته است؛ حالا چه یکی از آن ها چه هر سه تای آن ها، منتها اگر سومی انجام شود، کار زیباتر از همه است. به دلیل اینکه دیگر شما نسخه پیچیده اید که چه کار باید کرد. خب، این به شدت در فضای روشن فکری است. یعنی اگر شما چنین کارکردی ترتیب بدهید، فضای آن، فضای روشن فکری است. پس کار روشن فکر نقد وضع موجود و ارائه راهکار است.
وقتی شما آمدید مساله آزاداندیشی را اینجوری مطرح کردید، دست گذاشته اید روی مسائل روز که جذابیت دارد برای همه. چون اگر بحث علمی باشد، احتمالا 50 نفر در آن سالن می نشینند ، وسطش خمیازه می کشند و شبکه 4 هم ضبط میکند و پخش میکند! اما مسائل آزاداندیشی، مسائل مبتلا به روز است، یعنی یک حرف ذهنی و فضایی نیست. به این دلیل، شما بهتر است بجای تمرکز روی کرسی نظریه پردازی، بروید سراغ آزاداندیشی، مگر اینکه شرایط استثنایی پیش بیاید.

باید چهره های جدید و جوان پا به عرصه بگذارند

ما اگر در هر کدام از مجموعه هایمان یک بحث آماده کنیم، و کسی که این کار را کرده است، راه بیفتد و در بقیه ی کرسی ها این را بگوید، کار، عملیاتی می شود. این تا این یک موضوع را 10 بار برود بگوید، هر بار که جایی ارائه می کند، یک تجربه جدید کلاس داری است، یک سوال جدید است که به آن فکر نکرده است و حالا باید برود در مورد آن تحقیق کند و مدام پخته تر می شود. یعنی اگر بار یازدهم بیاید بگوید، دیگر با آن بار دهم زمین تا آسمان فرق می کند.

منتها اگر شما تصمیم گرفتید که همه این را شما خودتان عمل کنید، این کار را مجموعه مثلا فلان پژوهشگاه با فلان بودجه و فلان دانشگاه نتوانستند انجام دهند. برای شما هم مقدور نیست. ته آن هم می رسید به 10، 20 تا آدم، خب این 10، 20 تا آدم مگر واقعا قرار است که همه چیز را این ها پاسخ بدهند؟ بعد هم همه اش موضوعاتی است که این ها می توانند بیایند بگویند؟ دامنه 2 چیز را باید بست، یکی دامنه موضوعات و دوم دامنه آدم هایی که باید بروند درس بدهند، این ها را باید بست.

این معنایش این است که یک دوره 2، 3 ساله تربیت سخنران، تربیت استاد و چهره کردن ...، چرا من می گویم شما مطلبی را که یک آدمی در دانشگاه شما آمد در دانشگاه خودتان گفت سریع هماهنگ کنید که به دانشگاه های دیگر هم برود و بگوید. برای اینکه 2 تا حالت رخ بدهد، یکی اینکه این تربیت شود بعنوان سخنران و کلاس دار، دوم اینکه این چهره بشود. وقتی که پایش را از دانشگاه خودش گذاشت بیرون و رفت مثلا دانشگاه صنعتی اصفهان یک جلسه سخنرانی کرد و آمد بعد می گویند که یک نفر از بچه های امیرکبیر آمده سخنرانی کند. آن ها هم کنجکاوی می کنند ببینند کسی که از امیرکبیر آمده چه می گوید؟ این خودش وقتی که بیرون از فضای دانشگاه خودشان بحث می کند، هم این راتجربه می کند و هم چهره می شود. ما باید تا 2 سال دیگر 1000 تا 2000 تا آدم داشته باشیم که سخنرانی کنند. آن روز وقتی 100 تا برنامه اجرا کرده است، دیگر می تواند مطالب خیلی گسترده تری هم بگوید. ما باید با ذخیره واژگان یک موضوع فعلا برویم جلو، پس روش کار این است. منظور از این آزاداندیشی، این است که یک آدمی یک موضوعی را تولید کند.

 

منبع ما : http://www.rajanews.com/detail.asp?id=49005


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در چهارشنبه 89/2/8 و ساعت 7:5 عصر | نظرات دیگران(بدون)
احمد‏توکلی ضمن ارائه سه پیشنهاد به رییس‏جمهور مطرح کرد:
باید همه تلاش کنیم این کار بزرگ کم هزینه‌تر و پرسودتر باشد

گروه اقتصادی: رییس مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی طی نامه ای خطاب به رییس جمهور پیشنهاداتی را در مورد اجرای هر چه بهتر قانون هدفمند کردن یارانه ها ارائه کرد.

به گزارش رجانیوز با نهایی شدن بحث ها پیرامون قانون هدفمند کردن و مشخص شدن حوزه اختیارات دولت در اجرا اکنون بیش از پیش ذهن ها متوجه اجرای هر چه بهتر این تحول اقتصادی بزرگ شده است و شاید نامه احمد توکلی را نیز بتوان در همین راستا ارزیابی کرد. چنانکه خود او نیز در این نامه تاکید می کند:«بنده در مراحل مختلف گذشته نهانی و آشکارا، موافقت یا مخالفت خود را با اصل کار یا جزئیاتش بیان و سعی کرده‌ام طریقی بنیان گذاشته شود که در این کار بزرگ، منافع ملک و ملت به بهترین نحو تامین گردد. هر چه رفته است به کنار، امروز این کار عظیم و خطیر می‌خواهد اجرایی شود...»

بزرگترین آسیب اجرای قانون هدفمند کردن وقتی می تواند متوجه مردم و ایران اسلامی شود که این قانون دستمایه اختلافات و کشمکش های سیاسی قرار بگیرد. درست از همین روست که رهبر انقلاب نیز بر همدلی و همراهی سه قوه در اجرای قانون هدفمند کردن مکررا تاکید داشته اند.

آنچه احمد توکلی در نامه خود مطرح کرده است، البته درخور نقد نیز هست. در برخی فرازهای نامه می توان نقطه نظرات گذشته او و تاکید مجدد بر همان نقطه نظرات را جستجو کرد. به عنوان مثال او همچنان از رعایت تدریج سخن می گوید و یا به بهانه نقص های اطلاعات خانوار اصل توزیع هدفمند با شیب به سمت خانواده های کم درآمد را به نقد می کشد. این در حالی است که راهکار مناسب تری برای جمع آوری اطلاعات خانوار ارائه نشده و در عین حال عدم توزیع مناسب و انجام حمایت های لازم از اقشار مستضعف و کم درآمد می تواند به آنها صدمه بزند.

احمد توکلی همچنان معتقد است نباید به همه مردم یارانه نقدی داد و این می تواند موجب شیوع فرهنگ اعانه گیری(!) باشد. این البته در حالی است که پیشتر هم حرف هایی در این زمینه بود؛ بدون اینکه راهکار جایگزین مناسب و کاملی وجود داشته باشد و غافل از اینکه اکنون تنها جنس تخصیص یارانه دولت عوض می شود و در واقع یارانه ها برای جبران افزایش قیمت ها موضوعیت دارند و در این میان خانواده ها این اختیار را پیدا می کنندکه یارانه خود راخودشان مدیریت کنند و تصمیم بگیرند چگونه از آن استفاده کنند و این ارج نهادن به خواست مردم است.

در این نامه البته پیشنهادها و نکات خوبی نیز وجود دارد که می تواند مورد توجه قرار بگیرد. متن کامل نامه احمد توکلی در پی می آید:

برادر ارجمند جناب آقای دکتر احمدی‌نژاد
رئیس‌جمهور محترم

سلام علیکم؛

پس از فراز و نشیب‌های فراوان سرانجام قانون هدفمند کردن یارانه‌ها به مرحله اجرا رسیده است. بنده در مراحل مختلف گذشته نهانی و آشکارا، موافقت یا مخالفت خود را با اصل کار یا جزئیاتش بیان و سعی کرده‌ام طریقی بنیان گذاشته شود که در این کار بزرگ، منافع ملک و ملت به بهترین نحو تامین گردد. هر چه رفته است به کنار، امروز این کار عظیم و خطیر می‌خواهد اجرایی شود. در این مرحله نیز وظیفه خیرخواهی امثال بنده برای دولت و مردم تعطیل شدنی نیست. به ویژه آنکه اصل موضوع، یعنی اصلاح قیمت کالاهای مهم برای جلوگیری از اسراف، افزایش بهره‌وری ملی، کاهش بی عدالتی و تأمین منابع توسعه بلند مدت را همه قبول داریم و آگاهیم که این جراحی خطیر بی‌آسیب نخواهد بود، بنابراین همه باید تلاش کنیم کار بزرگی که در شرف اجراست، تا می‌شود کم هزینه‌تر و پرسودتر برای مردم و حاکمیت باشد. برای این مقصود، سه پیشنهاد زیر را تقدیم می‌کنم:

1- کالاها و خدمات موضوع قانون از جهات زیادی با هم متفاوت‌اند. این تفاوت‌ها می‌تواند به شما کمک کند تا تصمیمات کم‌هزینه‌تر بگیرید. دسته‌ای از آنها یعنی برق، آب و گاز به وسیله کنتور مصرفشان کنترل می‌شود. بنزین هم چون کارت مصرف دارد مشابه آنهاست. در بازار این کالاها یا خدمات، تقسیم بندی مصرف کنندگان و قیمت‌گذاری تصاعدی با توجه به مقدار مصرف آنان بدون عارضه و بدون افزایش هزینه مبادله امکان پذیر است. اینکه هر کس بیشتر مصرف می‌کند بهای بیشتری بپردازد،‌ به جای تعیین قیمت بالا و یکسان برای همه، با عدالت سازگارتر است؛ در عین حال انگیزه صرفه جویی را افزایش می‌دهد. در قانون مورد بحث درباره آب، برق و گاز جواز این کار داده شده است و در مورد بنزین نیز منعی وجود ندارد. در مصرف گازوئیل، گر چه کارت هوشمند بکار می‌رود، ولی چون گازوئیل عامل واسطه تولید خدمت و کالا است (در حمل و نقل و تولید) کنترل مصرف آن به معنای کاهش تولید ملی است. هدف در اینجا باید کاهش مقدار مصرف برای هر واحد خدمت و کالا، یعنی افزایش بهره‌وری باشد، که زمان می‌خواهد. بنابراین نمی‌توان بازار آن را مشابه بنزین شکل داد. بقیه کالاها و خدمات نیز بازارشان به راحتی قابل تفکیک نیست و به ناچار محتاج قیمت یکسان هستند، یا حداکثر می‌توان متناسب با شکل مصرف (خانگی، صنعتی، کشاورزی،....) قیمت متفاوت گذاشت نه تفاوت مشتری به نسبت میزان مصرفشان.

تفاوت دیگر این کالاها و خدمات، تفاوت طبقات اجتماعی مصرف کننده آن‌ها‌ست. مثلا خدمات هواپیمایی، که ثروتمندان و متوسطانِ بالا مشتری آن هستند، یا بنزین که مصرف‌کنندگان آن بیشتر (نه همه) طبقات متوسط به بالا هستند، با نفت سفید و گازوئیل که اولی را بیشتر روستائیان و دومی را تولید کنندگان بکار می‌گیرند، تفاوت دارند. پیشنهاد این است که دسته اول در میزان اصلاح قیمت تقدم یابند و درباره دسته دوم تدریج و احتیاط بیشتری رعایت شود.

2- پیشنهاد دوم به جامعه هدف مربوط می‌شود. مشکل اصلی در پرداخت یارانه نقدی به خانوارها، فقدان اطلاعات از میزان درآمد واقعی خانوارهاست. چنانکه تلاش برای خوشه بندی بر اساس اطلاعات جمع آوری شده نافرجام ماند. اینکه خوشه بندی کنار گذاشته شود ولی گفته شود بر اساس درآمد بازتوزیع صورت می‌گیرد، تفاوتی در رفع مشکل نمی‌کند؛ زیرا اطلاعات جمع آوری شده از درآمدها درست نبود، در نتیجه خوشه بندی منشأ تبعیض تشخیص داده شده و از آن چشم پوشی گردید. به همین دلیل، درآمدهای ثبت شده مزبور نمی‌توانند مبنای هیچ بازتوزیع درآمدیِ سالم باشند. اگر گفته شود به همه ثبت نام شده‌های قبلی و کسانی که در مهلت جدید از 20 اردیبهشت ثبت نام کنند به یک میزان پرداخت می‌شود و بعد به کسانی که تحت پوشش‌های حمایتی‌اند یا باید حمایت ویژه شوند بیشتر می‌دهیم، چنانکه سخنگوی طرح اعلام کرده است، باز مشکل حل نمی‌شود، زیرا اولاً دلیلی بر عادلانه بودن پرداخت به همه ثبت نام شده‌ها وجود ندارد. ثانیاً تبعیض در سطح پایین‌تری بین کسانی که در نهایت مبلغ یکسانی دریافت می‌کنند، پیدا خواهد شد. پیشنهاد این است که جامعه هدف به شکلی تعریف شود که تنها خانوارهای تحت پوشش حمایتی و آنانی را که باید حمایت شوند و شناسایی می‌گردند، دربربگیرد. ترجیح این پیشنهاد به دلیل زیر روشن می‌شود:

وضعیت سرپرست خانوارها از چهار شکل خارج نیست: اول کارکنان دولت که مشمول قانون مدیریت خدمات کشوری‌اند. دوم، کارکنان واحدهای تولیدی متشکل (کارگران) که تحت پوشش قانون کار هستند. سوم کسانی که کارفرما، تاجر، کاسب، کشاورز صاحب زمین یا کارگران ساختمانی و کشاورزی غیر متشکل هستند و بالاخره و چهارم، سرپرستانی که درآمد ثابت ندارند. دسته اول یعنی کارمندان دولت بر اساس تبصره ماده 64 قانون مدیریت خدمات کشوری باید حقوق‌شان بر اساس هزینه زندگی تعدیل شود. این حکم قانونی بدین معناست که قدرت خرید این دسته از اثرات تورمی افزایش قیمت انواع سوخت و کالاهای اساسی، می‌تواند محفوظ بماند. دسته دوم یعنی کارگران بر اساس ماده 41 قانون دستمزدشان متناسب با افزایش تورم باید تعدیل شود، پس با اجرای قانون کار، قدرت خرید آن‌ها نیز قابل حفاظت است، دسته سوم یعنی کارخانه‌دارها، تجار، کسبه، صاحبان مشاغل فنی آزاد، کارگران کشاورزی، کارگران ساختمانی و مشابه آنها کالا و خدمت قابل عرضه دارند و به درجات مختلف قیمت کالا و خدمت خود را بالا می‌برند. دسته آخر کسانی‌اند که یا درآمد ندارند، یا درآمد ثابت ندارند، این‌ها برای حفاظت از قدرت خریدِ نداشته یا ناچیزشان توانایی ندارند. هیچ دلیلی برای یارانه بگیر کردن سه دسته اول وجود ندارد. با اجرای قانون کار و قانون مدیریت خدمات کشوری و افزایش حقوق متناسب با نرخ تورم، با حفظ کرامت و شخصیت کارگران و کارمندان حفظ نسبی قدرت خریدشان مقدور است و سومی‌ها نیز با ساز و کار بازار به طور نسبی محفوظ می‌مانند و فرهنگ اعانه‌بگیری و دریافت بدون کار نیز رشد نمی‌کند. آنهم به اتکای درآمد حاصل از قیمت نفت خام وابسته به بازار جهانی پر نوسان نفت که ممکن است دولت را به قطع یارانه مجبور سازد، در حالی که بسیاری از دریافت‌کنندگان یارانه، آن‌را همیشگی تلقی می‌کنند و انتظار دوام آن را دارند. آنگاه ابعاد سیاسی و اجتماعی موضوع هم مهمتر می‌شود. اما دسته چهارم کسانی هستند که حتی اگر هیچ بحثی از درآمد حاصل از هدفمندسازی هم در کار نباشد، حکومت، به ویژه دولت اسلامی ملزم به پرداخت نقدی و غیر نقدی به آنهاست. این دسته به شکل سنتی به وسیله کمیته امداد و سازمان بهزیستی هم اکنون با تقریب قابل قبولی شناخته شده‌اند. دولت می‌تواند وزارت رفاه را طبق وظیفه قانونی‌اش مسئول شناسایی موارد خاص سه دسته اول هم بکند و پوشش جامعه هدف را به آنها نیز گسترش دهد.

3- سومین پیشنهاد رعایت تدریج است که مکررا در قانون تاکید شده است. آقای رئیس جمهور! این یک گزاره مورد توافق همه اقتصاددانان است که تغییر رفتار مصرف کنندگان و ساختار تولید هر کشوری از امور بلند مدت است. به‌طوری‌که در مدل معروف و پایه‌ای عرضه و تقاضا، همیشه ثابت فرض می‌شوند؛ چرا که تغییرشان امری بلند مدت است و در مدل استاتیک دخالت داده نمی‌شود. با گزینه فعلی دولت، ظاهراً قصد این است که در اصلاح قیمت بیشتر اقلام، 60 درصد از راه، در سال اول طی شود. این کار عدول از قانون و خلاف مصلحت مردم و کشور است. پیشنهاد جدی دارم که احتیاط و دوراندیشی را رعایت بفرمائید. وضعیت سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی کشور، به ویژه پس از حوادث تلخ و فتنه انگیز سال گذشته و وجود تحریم و تهدیدات خارجی، اقتضای شوک درمانی را ندارد؛ گرچه به دلایل متعدد دیگری نیز این احتیاط ضروری است.

برای توفیق شما دعاگو هستم.

احمد توکلی
نماینده تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر

 

منبع ما : http://www.rajanews.com/detail.asp?id=49012


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در چهارشنبه 89/2/8 و ساعت 7:2 عصر | نظرات دیگران(بدون)
تلفات نیروهای آمریکا در عراق به‌ 4394 نفر رسید

خبرگزاری فارس: با کشته شدن یک نظامی دیگر آمریکا در استان دیاله، تلفات نیروهای آمریکایی در عراق به 4 هزار و 394 نفر افزایش یافت.


به‌ گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در بغداد، فرماندهی نظامیان آمریکایی مستقر در عراق با انتشار بیانیه‌ای از کشته شدن یکی نظامی آمریکایی در استان دیاله‌ خبر داد.
در این بیانیه‌ آمده‌ است: یک نظامی نیروهای آمریکایی روز گذشته‌ (سه‌شنبه‌) بر اثر انفجار بمب در استان دیاله واقع در شمال شرقی بغداد کشته شد.
ارتش آمریکا در این بیانیه از ارائه‌ جزئیات بیشتر درباره‌ چگونی این حادثه‌ خوداری کرده‌ است.
طبق آمارهای رسمی وزارت دفاع آمریکا با کشته‌ شدن این نظامی آمریکایی، شمار تلفات ارتش این کشور از زمان اشغال عراق در سال 2003 تاکنون به‌ 4 هزار و 364 نفر افزایش یافت.
انتهای پیام/ق

 

منبع ما : http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8902081195


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در چهارشنبه 89/2/8 و ساعت 7:2 عصر | نظرات دیگران(بدون)
ماجرای عقد دختر آقا تهرانی و توصیه رهبر انقلاب به داماد

خطبه عقد دختر مرتضی آقاتهرانی نماینده کنونی تهران را مقام معظم رهبری قرائت کردند.

آقا تهرانی که امروز معلم اخلاق دولت است در یادآوری خاطره آن روز،از توصیه مقام معظم رهبری به دامادش سخن گفته است.

به گفته وی، بعد از عقد، آقاتهرانی از مقام معظم رهبری می خواهد تا به دامادش اجازه دهد، مدحی درباره امام عصر(عج) بخواند و به این ترتیب آقای داماد پس از کسب اجازه از معظم له، چند دقیقه‌ای درباره امام زمان(عج) مداحی می‌کند و آقا ایشان را تحسین می‌کنند.

به گفته آقاتهرانی، علی لاریجانی که در آن زمان رئیس سازمان صداوسیما بوده است نیز در آن مراسم حضور داشته و به شوخی به داماد می‌گوید: با صدای خوبی که داری، باید شما را دعوت کنیم تا در صداوسیما بخوانی!

در این لحظه مقام معظم رهبری با قیافه‌ای جدی به لاریجانی می‌فرمایند: طلبه‎های ما را از ما نگیر. سپس رو به داماد می‌کنند و می‌فرمایند: عزیزم خوب درس بخوان. مبادا این حرف‌ها مسیرت را عوض کند و بجای درس دنبال این کارها بروی.

ابن نکته برای من خیلی جالب بود که گاهی یک شوخی ممکن است مسیر شخصی را عوض کند. براین اساس مقتم معظم رهبری داماد بنده را توجیه ساختند که در موقعیت کنونی فقط باید درس‌هایش را خوب بخواند.

منبع:کتاب "آب‏، آیینه، آفتاب" - مرکز انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) به ریاست آیت‌الله مصباح یزدی

 

منبع ما : http://www.rajanews.com/detail.asp?id=49030


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در چهارشنبه 89/2/8 و ساعت 7:1 عصر | نظرات دیگران(بدون)
فاصله طبقاتی به پایین‌ترین حد پس از انقلاب اسلامی رسید

بر اساس آمار منتشره در بانک اطلاعات سری‌های زمانی اقتصادی، ضریب جینی در مناطق شهری کشور در سال 1387 به پایین‌ترین سطح 30ساله پس از انقلاب رسیده است.

به گزارش رجانیوز در حالی که یکی از شعارهای دکتر محمود احمدی‌نژاد، در دو دوره انتخابات ریاست جمهوری گذشته تلاش در جهت توزیع عادلانه درآمد و ثروت ملی کشور و حمایت از اقشار محروم و کم‌درآمد جامعه بود، آمار اعلامی بانک مرکزی بیانگر تحقق این شعار در سال 1387 است.

بر اساس آمار مقدماتی سال 1387 بانک مرکزی از 2 شاخص متداول ارزیابی توزیع عادلانه درآمد در کشور، یعنی «ضریب جینی» و «سهم درآمد 10درصد ثروتمندترین به 10 درصد فقیرترین»، کاهش فاصله طبقاتی و بهبود توزیع درآمد در مناطق شهری کشور در سال 1387 به بهترین وضعیت پس از انقلاب رسیده است.

ضریب جینی از شاخص های مهم اندازه گیری نابرابری توزیع درآمد در کشورها می‌باشد. اندازه این شاخص بین صفر (معرف جامعه‌ای با برابری کامل توزیع درآمد) و یک (نمایانگر عدم برابری توزیع درآمد در جامعه) تغییر می‌کند. براساس آمار اعلامی بانک مرکزی از میزان ارقام ضریب جینی در مناطق شهری به صورت سالانه، ضریب جینی در سال 1387 به 3859/0 رسیده که پایین‌ترین رقم پس از انقلاب اسلامی تاکنون است. بدین ترتیب توزیع عادلانه درآمدها در سال 1387 در بهترین وضع پس از انقلاب قرار داشته است.


همچنین در سال 1387 از لحاظ شاخص سهم درآمد 10درصد ثروتمندترین به 10 درصد فقیرترین، نیز کشورمان به بهترین وضعیت پس از انقلاب رسیده است. گفتنی است از جمله شاخصهای سنجش توزیع درآمد، نسبت هزینه دهک دهم (ثروتمند ترین )به دهک اول(فقیرترین)می باشد وهر چه این نسبت بالا باشد نشان دهنده نابرابری بیشتر است. طبق آمار اعلامی بانک مرکزی از ارقام سهم 10 درصد ثروتمندترین به10درصد فقیرترین افراد در مناطق شهری وبه صورت تواتر سالانه ، نسبت به سهم درآمد 10درصد ثروتمندترین به 10 درصد فقیرترین مردم کشور در سال 1387 به 5/13 رسیده که کمترین رقم از سال 1357 تاکنون است و به معنای آن است که فاصله طبقاتی بین مرفه‌ترین قشر جامعه با فقیرترین قشر جامعه، کاهش یافته است.

سهم 10درصد ثروتمندترین به 10 درصد فقیرترین

توضیح: آمار سال 1360 در دسترس نیست

توزیع درآمد عمدتا تحت تاثیر عوامل به وجود آورنده درآمد خانوار، شرایط اقتصادی و اجتماعی و میزان دخالت دولت در اتخاذ سیاست‌های معطوف به توزیع برابر درآمد قرار دارد. آمار 2 شاخص ضریب جینی و سهم 10 درصد ثروتمندترین به10درصد فقیرترین که مهمترین شاخص‌های اندازه‌گیری توزیع برابر درآمد در یک کشور هستند، بیانگر نتیجه‌بخش بودن رویکرد عدالت‌محورانه دولت نهم در عرصه اقتصادی کشور بوده است. البته لازم به ذکر است که موفقیت دولت در بهبود توزیع عادلانه درآمد و کاهش فاصله طبقاتی در سال 1387 به معنای رسیدن جامعه ایرانی به وضع مطلوب نیست. هرچند توزیع عادلانه درآمد در کشور در مقایسه با سال‌های پس از انقلاب، در دولت نهم به بهترین وضع رسیده است، اما همچنان تا رسیدن به نقطه مطلوب و کاستن از فاصله طبقاتی، راه بسیاری در پیش است که دولت خود را مکلف به تداوم سیاست‌های عدالت‌طلبانه برای بهبود اوضاع اقتصادی کشور و کاهش ناعدالتی‌های اجتماعی و اقتصادی می‌داند و امید می‌رود طی سال‌های آتی شاهد موفقیت بیشتر کشور در بهبود توزیع عادلانه درآمد باشیم.

علت موفقیت دولت

توزیع تسهیلات بانکی به سمت مناطق محروم و روستاهای کشور، واگذاری سهام عدالت به میلیون‌ها نفر از کشاورزان، روستائیان، خانوار شاغل و بازنشسته و پرداخت سود آن به بخش زیادی از دریافت‌کنندگان سهام عدالت، افزایش 3/3برابری متوسط حقوق بازنشستگان در سال 87 نسبت به سال 83، رشد افراد تحت پوشش بیمه اجتماعی از 9/6میلیون نفر به 8/8 میلیون نفر در دولت نهم، رشد پلکانی معکوس حقوق کارمندان و مدیران دستگاه‌های اجرایی، 17برابر شدن واگذاری مسکن برای مددجویان و معلولان جامعه هدف سازمان بهزیستی نسبت به دولت هشتم، 4 برابر شدن اهداء جهیزیه به خانوارهای کمیته امداد و بهزیستی، رشد7/2برابری شمار معلولان برخوردار از خدمات توانبخشی، 137برابر شدن معلولان تحت پوشش بیمه تکمیلی، 4/3برابر شدن بودجه حمایتی دولت در سال 87 نسبت به سال 83، 3 برابر شدن خدمات ارائه شده به کارکنان و بازنشستگان نیروهای مسلح در دوره سال‌های 84-86 نسبت به دوره 81-83، رشد 7برابری احداث و نوسازی خانه‌های روستایی در 3سال اول فعالیت دولت نهم نسبت به 3سال آخر دولت هشتم، رشد 3/3میلیون نفری افراد تحت پوشش شبکه آب شرب بهداشتی شهری، کمک به راه‌اندازی 77هزار تعاونی در سطح کشور و رشد 5/2برابری وام‌های اختصاص داده شده به تعاونی‌ها نسبت به دوره 14ساله قبل از دولت نهم، افزایش تعداد بیمارستان‌های فعال در سطح کشور، راه‌اندازی بیش از 2هزار فضای ورزشی بویژه در روستاها و مناطق محروم، 5/3برابر شدن واگذاری تلفن ثابت و همراه نسبت به دولت قبل، ایجاد 6 هزار دفتر ارتباطات وفناوری اطلاعات در روستاهای کشور که 6 برابر دوره مشابه دولت هشتم بود، بهره‌مندی 7هزار روستا از خدمات بانکی پست‌بانک، رشد 36درصدی خانوارهای بهره‌مند از گاز و رشد 3برابری تعداد روستاهای بهره‌مند از گاز از مهمترین اقداماتی بود که دولت نهم در راستای توزیع عادلانه درآمد کشور انجام داد که نتیجه همه آنها افزایش رفاه و توان اقتصادی اقشار کم‌درآمد و ضعیف جامعه نسبت به افراد مرفه و ثروتمند بوده است و از لحاظ اقتصادی نیز این نتیجه در شاخص ضریب جینی نمود یافته است.

 

منبع ما : http://www.rajanews.com/detail.asp?id=49037


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در چهارشنبه 89/2/8 و ساعت 6:56 عصر | نظرات دیگران(بدون)
پرونده استات‏اویل به جریان افتاد

گروه سیاسی- محمد مهدی تهرانی: اگر چه تا پیش از این برخی پرونده استات اویل و ماجرای رشوه گیری در این پرونده را مختومه تلقی می کردند اما اطلاعات دریافتی حاکی از به جریان افتادن دوباره این پرونده در قوه قضائیه است.

ابهاماتی که پایان نیافت

مطبوعات نروژ ماجرای شرم آوری از رشوه گیری از سوی مقامات یک کشور مسلمان شیعی(ایران) را منتشر می کنند، مسئولین شرکت استات اویل به رشوه دادن اعتراف می کنند و یکی بعد از دیگری از مقام خود استعفا می دهند، رئیس بخش عملیات‌های بین‌المللی در پی این رسوایی شرکت را ترک می کند، مدیر اجرایی شرکت از سوی هیئت مدیره اخراج می شود و در نهایت حتی رئیس هیات مدیره هم استعفا می کند، نامه ریچارد هوبارد مدیر مستعفی استات اویل به هیئت مدیره این شرکت که در آن از یک مقام ایرانی، سخن به میان آمده در اختیار افکار عمومی دنیا قرار می گیرد، در آمریکا، نروژ و سوئیس تحقیقات گسترده ای در خصوص اتهامات استات اویل صورت می پذیرد، در پی اثبات این فساد اقتصادی، در نروژ استات اویل 3 میلیون دلار و در آمریکا 20 میلیون دلار جریمه می شود، رسانه های برون مرزی می نویسند:«رشوه خواران نفتی در نروژ جریمه شدند، در ایران حکومت می کنند.»، در گزارش هیئت تحقیق و تفحص مجلس غیر مستقیم از همان آقازاده بانفوذ به عنوان متهم احتمالی پرونده یاد می شود، اما با این همه...

سکوت می شکند. بعد از برخی بیانیه‌های دانشجویان، نوبت به مناظره احمدی نژاد با میرحسین موسوی می رسد، تا او بگوید:«جناب آقای موسوی! استات اویل بی‌قانونی است که طرف می‌آید اینجا محاکمه می‌شود و محکوم می‌شود، از زندان فراری داده می‌شود، می‌رود خارج...»

درخواست پلیس مبارزه با جرایم مالی نروژ(موسوم به اواکوکریم) برای بازجویی ایران از این مقام بانفوذ ایرانی بی پاسخ می ماند. اسنادی که دانشجویان به مسئولین ارائه می کنند، بی‌نتیجه می‌ماند و مناظره هم به خاطره ها می پیوندد و چندی بعد آمریکا به دنبال اثبات حسن نیت شرکت استات اویل و با وجود قطعی بودن تخلف آن، پیگرد قضایی اش را متوقف می کند! سوالات زیادی باقی می ماند؛ در بریتانیا چه خبر است؟ عباس یزدی کیست؟ چرا، چگونه و با دخالت کدام شخصیت برجسته آزاد شد؟ چرا فعالیت های شرکت هورتون محرمانه است؟ و...

ماجرا چه بود؟

«به: هیئت مدیره شرکت استات اویل؛ از: ریچارد هوبارد؛ می خواهم خلاصه ای از حقایق وقایعی که قبلا نیز به پلیس اقتصادی اعلام نموده ام به اطلاع اعضاء محترم هیئت مدیره برسانم.» ریچارد هوبارد رئیس هیئت مدیره استات اویل بود؛ همان کسی که بعدها به واسطه رسوایی ناشی از رشوه دادن به شرکت هورتون که ادعا شده بود ارتباط نزدیکی با برخی مقامات بلندپایه وقت ایران ودارد، از سمت خود استعفا داد.

سال 2000 صورت جلسه ای بین ایران از یک سو و استات اویل از سوی دیگر امضا شده بود. اولاف اسکلسن در نوامبر 2000 به ایران آمده بود و در دیداری بین شرکت ملی نفت ایران و استات اویل، درخواست ارزیابی ? یا ? پروژه مختلف مطرح شده بود. در این شرایط بود که کم کم باب ارتباط آقازاده بانفوذ با استات اویل باز شد.

حکم دادگاه آمریکا: «در بهار سال 2001 کارمندان شرکت استات اویل در ایران، دعوت یک مسئول ایرانی را از طریق یکی از وابستگان وی پذیرفتند. بعد از دیدار با مسئول ایرانی، استات اویل برای سنجش نفوذ این مقام ایرانی از او خواست تا پاسخ خود را از طریق وزیر نفت ایران به شرکت استات اویل بفرستد. کارمند شرکت استات اویل گفت که این مساله قدرت مقام ایرانی را نشان داد و راهی برای به دست آوردن فرصت‌های تجاری در ایران بود . بعد از تماس‌های اولیه، استات اویل دریافت که مسئول ایرانی مشاور وزیر نفت ایران بوده و خانواده او قدرت و نفوذ زیادی در تجارت نفت و گاز ایران دارد.»

ریچارد هوبارد گزارش می دهد: «درطی سال ???? درحالی که ارزیابی های مذکور (در خصوص 6 یا 7 پروژه پیشنهادی) در حال انجام بودند، شرکت استات اویل ایران با فردی که از او تحت عنوان "جونیور" یاد می شد. تماس برقرار نمود. اولین جلسه در دفتر استات اویل در " برگن" برگزار گردید...»

پیغام عجیب

آقازاده بانفوذ،بعدها ضمن تایید این جلسات، آنها را مربوط به سازمان بهینه سازی و مسئولیت های قانونی خود دانست اما این ادعا با توجه به مفاد پرونده چه قدر می توانست قانع کننده باشد؟ مطابق ادعای ریچارد هوبارد، درست یک ماه بعد از این ماجرا بود که پیغامی عجیب ازسوی یک طرف ایرانی به طرف نروژی فرستاده شد.

ریچارد هوبارد: «او اعلام کرد که آیا استات اویل در صورت موفقیت در پروژه های نفتی آمادگی کمک به موسسات عام المنفعه و آموزشی را دارد؟» این پیشنهاد برای استات اویل خیلی عجیب به نظر می رسید. کمک به موسسات عام المنفعه از سوی یک شرکت خارجی که در حوزه نفت فعالیت می کند، چه معنی ای می توانست داشته باشد؟

تری آدام که آشنایی بیشتری با نوع تعاملات داشت، به هوبارد توضیح داد که یک مفهوم شفاف در ایران وجود دارد که مطابق آن انتظار می رود کمپانی های فعال خارجی در ایران کمک هایی اجتماعی ارائه دهند!

از اینجا به بعد باید یک راه قابل قبولی برای کمک ها پیدا می شد. یک تیم حقوقی می بایست همه چیز را بررسی می کرد تا مشکلی پیش نیاید. رفت و آمدها و مکالمات زیادی در این میان وجود داشت. وزیر نفت ایران (زنگنه) نیز طرف برخی گفتگوها در خصوص مسائل نفتی با استات اویل بود.

شرکت هورتون (Horton) مسیری بود که در این راه انتخاب شد تا مشکل حقوقی نیز باقی نماند. هورتون، شرکتی ایرانی بود که در لندن دفتر نمایندگی داشت و برخلاف شرکت های رایج، نام و نشان زیادی هم از آن وجود نداشته و ندارد. یک قرارداد صوری برای مشاوره منعقد شد.

ریچارد هوبارد: «بر پایه جمع بندی استات اویل، مقرر شد به منظور دریافت مشاوره های مورد نیاز مقدماتی و ارتباط مستمر مشاوره ای در طول ?? سال فعالیت نفتی با NIOC قرارداد خدمات مشاوره ای مورد نیاز با یک شرکت معتبر منعقد گردد. براساس مطالعات جامعی که انجام شد از بین چند شرکت مطرح، شرکت انگلیسی هورتون که می توانست اطلاعات جامعی از مقررات و قوانین ایرانی را نیز در اختیار قرار دهد طی تشریفاتی انتخاب و عقد قرارداد صورت گرفت.»

15 میلیون دلار مبلغ قراردادی بود که با هورتون بسته شد. در روند تصمیم گیری انعقاد قرارداد به ظاهر مشاوره ای، ? نفر از مدیران اصلی استات اویل یعنی اولاف فیل، اینگ هانسن، ویلی اولسن، جاکوب میلدلتون و ریچارد هوبارد دخالت داشتند. و به این ترتیب به بهانه خدمات مشاوره ای قرارداد منعقد شد.

حکم دادگاه آمریکا: «هدف قرارداد مشاوره ای(که شامل پرداخت 15 میلیون دلار طی 11 سال می شد)، ترغیب مقامات ایرانی بود برای استفاده از نفوذشان تا سهم استات اویل در قراردادهای پارس جنوبی افزایش پیدا کند و در عین حال درها برای پروژه های بعدی نفت و گاز در آینده به روی استات اویل باز شود.»

با وجود صراحت رسیدگی ها مبنی بر رشوه گرفتن مقامات ایرانی، طرف ایرانی این ماجرا هیچ گاه مورد مواخذه جدی قرار نگرفت و معرفی نشد. عباس یزدی طرف استات اویل در شرکت هورتون بود؛ کسی که بعدها گفته می شد فراری داده شده است.

پرداخت ها به یک حساب offshore انجام می شد. حساب هایی که گفته می شود معمولا در مناطق آزاد یا مناطقی که کمتر با مقررات سخت حکومت ها دست و پنجه نرم می کنند، باز می شود و بعد از انجام معاملات هم به راحتی قابل بستن هستند.

ملاقات ها اما ادامه داشت. ریچارد هوبارد: «بعد از امضای قرارداد اعضاء تیم من با جلسات منظمی با عباس یزدی داشتیم. البته به طور موردی ملاقاتهای با جونیور داشتیم و در این ملاقاتها مشورت های خوبی در خصوص فضای کار و مسائل سیاسی جاری دریافت می کردیم که بسیار هم مفید بود. اعضای تیم ما که در جلسات با جونیور شرکت داشتند، عبارت بودند از: Olejohan Lydersen, Odd Mosberguik , Tor ivan pederson صورت جلسات نیز توسط اعضای تیم تهیه گردیده که مدارک آن موجود است. یکی از صورت جلسات خودم نیز در دست Okekrim می باشد. طرف قرارداد مشاوره نیز دسترسی به کارشناسان را برای ارائه گزارشات مورد نظر ما فراهم می نمود.»

نقش آفرینی مدیران پتروپارس

مسئولین استات اویل با چهره های مختلفی در ایران جلسات خود را برگزار می کردند. در این میان نام برخی چهره های فعال پتروپارس هم به چشم می خورد. شرکتی که از همان آغاز با حاشیه شروع به کار کرد و با استعفای بهزاد نبوی از هیئت مدیره اش همراه بود. بعدها یکی از اعضای هیئت مدیره همین شرکت، مسئول هیئت تحقیق و تفحص مجلس در ماجرای استات اویل شد تا استات اویل از سوی مجلس ششم به اندازه کافی ماست مالی شود.

رسوایی

با افشاگری روزنامه نروژی DN همه چیز به هم ریخت. پلیس نروژ (Okekrim) رسما پیگیری هایی را آغاز کرد و از آنجا که استات اویل در بازار بورس آمریکا نیز سهام داشت، دادگستری ایالات متحده آمریکا نیز رسما وارد میدان شد. در این شرایط بود که استات اویل اتهام وارده را پذیرفت. جریمه ای که نروژ برای استات اویل در نظر گرفت 3 میلیون دلار بود. استات اویل در آمریکا نیز 20 میلیون دلار جریمه شد. اما در ایران باز هم خبری نشد.

«آقایان و خانم ها، اعضای هیات محترم مدیره! شما خوب می دانید که شرکت ما در سال های اخیر به دنبال گسترش فعالیت های خود در خاورمیانه و بخصوص ایران بوده است و نیز خوب می دانید به دلیل عدم شفافیت در قراردادهای مالی چنین کشورهایی، گرفتن کار در چنین مناطقی قواعد خاص خود را دارد. همانطور که مطلع هستید ما از اوایل 2001، مطالعات و مذاکرات خود را با ایرانی ها آغاز کردیم. پس از آشنا شدن به قواعد بازی در بازار نفت و پروژه های نفت و گاز ایران، من به دنبال فرصتی برای ملاقات با پسر جوان بودم و این فرصت سرانجام در برگن در محل شرکت خودمان به من دست داد. او به من گفت "برای موفقیت کار" باید کمیسیونی از طریق هورتون و عباس یزدی 34 ساله که از ایرانیان مقیم لندن و موسس هورتون است، به وی پرداخت شود. البته او پیشنهادهایی را هم برای انتقال پول از طریق خیریه هایی که در ایران بنیاد نامیده می شوند، ارائه کرد. من بیشتر آنها را رد کردم تا اینکه بر سر یکی از آنها به توافق رسیدیم. اطلاع دارید که ما در ژوئن امسال یک قرارداد اسمی و فرمالیته مشاوره با هورتون منعقد کردیم که براساس آن قرار شد ظرف 15 سال، مبلغ 11میلیون دلار به هورتون پرداخت شود. هم چنین مطلع هستید که ما، بر اساس تقاضای آقای یزدی پس از این قرار داد با پرداخت حدود نیمی از مبلغ 11 میلیون دلار و طی دو فقره انتقال وجه از طریق یک حساب بانکی در نیویورک به یک حساب بانکی در شبه جزایر قبرس و جمعا به مبلغ 5.2 میلیون دلار، به اولین بندهای قرارداد عمل می کنیم. و نیز اطلاع دارید که چهار ماه بعد از قراداد اولیه مان، یعنی همین چند هفته پیش، اولین ثمره قرار داد مشاوره خود را با بردن یک پروژه 300 میلیون دلاری در پارس جنوبی به دست آوردیم. البته از جریانات بعدی هم لابد همه اعضا اطلاع دارند که چگونه با مشکوک شدن حسابرس ها به پورسانت غیر عادی ما برای این پروژه ها و جنجال های بعدی رسانه ای، آن ماجرا به دادگاه کشید. من، ریچارد هابرد، به عنوان نائب رئیس اجرایی استات اویل خود را در این رسوایی شریک می دانم و همانند همقطاران خود، رئیس و رئیس اجرایی استت اویل استعفا می دهم.»

عبدی: هدف منفعت بیگانگان بود

عباس عبدی طی یادداشتی با اشاره به خبر محکوم شدن استات اویل نوشت: «این خبر دارای دو وجه است. وجه اول آن مربوط به نروژ و آمریکاست که تا چه حد نسبت به تخلف‌های شرکت‌های خویش حساس هستند و آن‌را پیگیری و در نهایت محکوم می‌کنند، حتی اگر این شرکت‌ها، مقامات خارجی را خریداری کرده باشند تا از این طریق به منافعی دست یابند، منافعی که طبعاً و به ظاهر به نفع کشور متبوع آن شرکت نیز هست.»

او همچنین در ادامه گفت:«اما وجه دوم این خبر مهم است که مربوط به ما می‌شود. در واقع اخذ چنین رشوه‌ای از طرف یک ایرانی منفعتی برای کشور نداشته بلکه با هدف از میان بردن منافع کشور بوده، ضمن این که در هر حال عمل غیرقانونی است، اما در ایران قضیه به هیچ جایی ختم نشد. آن موقعی که من زندان بودم، ‌امکان پیگیری خبری این واقعه را نداشتم، اما اجمالاً فهمیدم که این قضیه فقط موجب یک سفر برای برخی از نمایندگان مجلس و گروهی دیگر شد تا از نروژ بازدیدی به عمل آورند. (با این حساب معلوم است که نگاه جامعه به فساد اداری و سیاسی چگونه خواهد بود؟) نکته‌ی دیگری که مهم است عدم انتشار رسمی نام مقام رشوه گیرنده در ایران از سوی نروژ و آمریکاست. در حالی که انتظار می‌رود که این نام از سوی آنان منتشر شود، اما ظاهراً آنان اعتمادی به بی‌طرفی قضایی ایران ندارند که حتی حاضر نیستند این نام را اعلام کنند.»

انصراف آمریکا از پیگرد قضایی استات اویل

با وجود اثبات جرم استات اویل و نهایی شدن حکم این شرکت در دادگاه، آمریکا اعلام کرد که با توجه به روند چند سال اخیر این شرکت و اثبات حسن نیت او پیگیری قضایی استات اویل را متوقف خواهد کرد. توقف این پیگیری در حالی بود که تداوم این داستان در جریانات انتخاباتی می توانست تاثیراتی را در فضای خبری ایران با خود به همراه داشته باشد.

دفاع هاشمی رفسنجانی از مهدی

رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز چندی پیش، طی سخنانی به ماجرای استات اویل اشاره و ضمن یادآوری اتهاماتی که به فرزند خود در این ماجرا وارد شده بود، گفت: «در آن ماجرا که برخی از دانشجویان شلوغ‌بازی کردند و قضیه به مجلس کشانده شد ماجرا این بود که در داخل استات اویل چند نفر بازی در آورده بودند و بین خودشان پول‌هایی را رد و بدل کرده بودند و همه را به گردن مهدی انداخته بودند درحالی که پشت این قضیه اسرائیل بود و می‌خواست ما را خراب کند.»

به نظر می رسد اکنون این قوه قضائیه است که باید درستی یا نادرستی این اتهامات را بررسی کند و به حرف و حدیث ها در مورد پرونده جنجالی استات اویل پایان دهد.

منبع ما :‏ http://rajanews.com/detail.asp?id=48834


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در سه شنبه 89/2/7 و ساعت 7:55 عصر | نظرات دیگران(بدون)

یکی از متهمان پرونده جعفرپناهی که آزاد شه است جزئیاتی از فعالیتی کهقرار بود جعفر پناهی آن را انجام دهد بازگو کرد.



این فرددر گفت وگو با سایت تابناک اظهار داشت: «جفعر پناهی با کتمان موضوع فیلم سعی وافری در آگاهی نیافتن عوامل و بازیگران از داستان فیلم داشت. او از اعتماد ما نسبت به خودش سوءاستفاده کرد و باعث دردسر برای ما شد.»
وی که ظاهرا پس از اثبات بی گناهی آزاد شده، می گوید: سناریو و داستان این فیلم روایت زندگی خانواده چهار نفره ای بود که درگیر اتفاقات بعد از انتخابات می شوند و فرزند خانواده مورد تجاوز در بازداشتگاه قرار می گیرد. پناهی قصد داشت «شکنجه و تجاوز» را در بازداشتگاه های ایران برجسته کند من و دیگر دوستانم در این مدت هزینه برداشت های یک طرفه، غیرمنصفانه و اشتباه پناهی از موضوعات سیاسی و بلندپروازی های وی در این زمینه را پرداخت کردیم و این در حالی است که پناهی به اعضای گروه فیلم سازی توصیه می کرد اکیدا با کسی در خصوص ساخت فیلم صحبت نکنند و موضوع را حتی با نزدیک ترین افراد خود طرح نکنند.
وی گفت؛ من به همه فعالین حوزه سینما و فیلم توصیه می کنم قبل از همکاری در هر پروژه ای، از موضوع و محتوای فیلم آگاهی پیدا کنند تا ناخواسته در حرکتی علیه کشور خود گام برنداشته باشند چرا که این حق ابتدایی بازیگر و عوامل فیلم است که فیلم نامه را بخوانند در صورتی که آقای پناهی به هیچ کدام از دست اندرکاران فیلم اعم از بازیگران و عوامل حتی یک برگه از فیلمنامه را نشان نداده بود.
وی خاطرنشان کرد: شان هنر و سینما بالاتر از سیاست است و درست نیست برای «مقاصد سیاسی» و یا «دیده شدن در مجامع بین المللی»، زندگی، فعالیت هنری و آینده عده ای را که اعتماد کرده اند نادیده گرفت و با سوءاستفاده از اعتماد آن ها تا این اندازه آن ها را به دردسر انداخت و هزینه بر دوش آنها گذاشت و علیه مردم و سرزمین خود برای خوشایند خارجیان فیلم شکنجه ساخت.
وی ادامه داد: آن ها در قالب گروهی 18 نفره حدود 2 هفته مشغول فیلم برداری در لوکیشنی واقع در منزل شخصی پناهی بودند و حدود نیمی از فیلم را فیلم برداری کردند که همگی عوامل سر صحنه بازداشت و بعد از چند روز همه عوامل به جز آقای پناهی با قرار وثیقه تا برگزاری دادگاه آزاد شدند.
وی گفت: من دنبال فعالیت هنری و سینمایی خود بودم که به دلیل اشتباه خود و خودخواهی آقای پناهی از زندگی وکار بازماندم و به زندان افتادم. من از برخی از افراد که به بازداشت پناهی اعتراض می کنند و پی گیر آزادی او هستند توصیه می کنم قبل از آن که وی باعث دردسر برای عده دیگری شود به جای این پیگیری ها، سعی در زدودن توهمات ذهنی پناهی و یاد دادن «مردانگی» به او باشند و مشی غلط وی را اصلاح کنند. همان موضوعی که آقای کیارستمی در قسمتی از نامه خود پیرامون بازداشت آقای پناهی بدان پرداخته بود ولی مورد توجه قرار نگرفت.
گفتنی است اواسط اسفند گذشته، نشریه صبح صادق فاش کرد پناهی و تیم همراه وی با ادعای پارتی و مهمانی مشغول تهیه فیلم علیه نظام بوده اند اما با هوشیاری نیروهای اطلاعاتی و امنیتی، ماجرا لو رفته و متهمان بازداشت شده اند. طبق این گزارش خانه پناهی از مدت ها قبل از انتخابات و به ویژه پس از حوادث بعد از انتخابات به محل تهیه فیلم علیه نظام - با هماهنگی بیگانگان تبدیل شده بود. قرار بود فیلم مذکور پس از آماده شدن به خارج کشور فرستاده و پخش شود.
 
منبع ما : ‏http://www.haghighatnews.com/newsF-3099.html

 نوشته شده توسط گروه خبری روز در سه شنبه 89/2/7 و ساعت 7:54 عصر | نظرات دیگران(بدون)
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کانال تلگرامی اخبار ( یارانه و اخبار جدید )
یارانه مهر واریز شد/ایرانیها 280هزار میلیارد تومان یارانه گرفتند
بازگشایی پایگاه اطلاعاتی آمار طی یک هفته آینده
اطلاعیه شماره 7 ستاد هدفمندی یارانه ها منتشر شد
پرداخت 40 هزارو 500 تومان یارانه اسفند ماه
عناوینی از سایت دولت
نتایج هفته اول اجرای قانون هدفمندی یارانهها
تصویب نرخهای جدید حمل و نقل
قیمت مصوب انواع نان
قیمت پله های 7 گانه مصارف برق
میزان سهمیه و قیمتهای جدید بنزین و گازوئیل و گاز خودرو
تعرفه های جدید گاز
فروشگاه اینترنتی شما
آغاز به کار سامانه جمع آوری اطلاعات اقتصادی خانوار از اول آذر ما
دفاع از قرآن
[همه عناوین(3262)][عناوین آرشیوشده]

بالا

طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

بالا