تخریب رهبری، آخرین حربهی دشمن
اکبری - دانشجوی دکتری برق در یادداشتی نوشته است:
بسیاری از بزرگان ما طوری زندگی کردهاند که تا وقتی در میان مردم بوده کسی به عظمت و زهد آنها پی نبرده و تنها بعد از رحلت آن بزرگواران بوده است که مردم به پرهیزکاری و دقتنظر آنها در زندگی واقف شدهاند. همین عامل سبب شده بود در موارد بسیاری تصوراتی خلاف واقع در ذهن مردم و حتی نخبگان جامعه شکل بگیرد که فاصلهی آن تا حقیقت گاه مثل فاصله شرق تا غرب عالم بوده و اسباب جفایی بزرگ در حق آن عزیزان شده که حتی پای اشخاص با سوابق درخشان نیز در آن امتحانات دچار تزلزل و لغزش گردیده است.
حال تصور کنید که این شخص در منصب حکومت نیز قرار داشته باشد. سیل تهمتها و افتراها از یک سو و القائات دشمنان از سوی دیگر عامل مضاعفی بر شکلگیری این ذهنیات و شایعات خواهد بود. نگاهی به تاریخ گواه وجود چنین نمونههایی است. بارزترین این نمونهها امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع) است که تا سالهای سال مورد لعن و نفرین واعظین بر منابر بوده و دهها سال مرقد مطهر آن حضرت از عموم مخفی نگه داشته شده است.
اولین چیزی که به ذهن خطور میکند این است که شاید این وقایع مربوط به قرنهای گذشته بوده و در عصر حاضر که عصر اطلاعات نامیده شده است دیگر مصادیقی برای آن نتوان یافت. اما با جستار کمی میتوان فهمید واقعیت چیز دیگری است. گسترش اینترنت و انواع رسانههای نوشتاری، گفتاری و شنیداری سبب شده که یک خبر یا یک شایعه در زمان اندکی مثل یک ویروس تکثیر شده و حجم انبوهی از آن همهجا را فرا بگیرد. خدا نکند که این شایعات منافعی را هم نصیب بانیان این رسانهها بکند که در آن صورت سرعت انتشار بطور نمایی افزایش خواهد یافت. در دورهی انتخابات شاهد افزایش بیسابقهی این تهمتزنیها و افتراها از سوی طرفداران نامزدها بودیم. بعد از پایان انتخابات و اعلام نتایج نیز برخلاف انتظار این قضایا نه تنها خاتمه نیافت، بلکه ابعاد گستردهتری نیز به خود گرفت. بعنوان نمونه میتوان به انواع اتهامات و نسبتها برای تقلب در انتخابات و ارایه نمودارها و منحنیهای مغلطهآمیز گرفته تا درآوردن شایعات زیاد مانند کشته شدن پنج نفر در کوی دانشگاه و ریختن اسید از هلیکوپتر و دهها نمونهی دیگر اشاره کرد که اعلام کذب بودن آنها با تاخیر سبب بازی با احساسات مردم و یا بدبینیهای مقطعی گردید. با الطاف وعنایات الهی این نقشهها تاکنون با شکست مواجه گردیده است و دشمنان اسلام و ایران در اجرای نیات شوم خود ناکام ماندهاند.
آخرین سناریویی که توسط دشمن و برخی از طرفداران داخلی آنها، در دستور کار قرار گرفته ، تضعیف جایگاه رهبری و تخریب اعتقادات مردم نسبت به ولایتفقیه و شخص آقای خامنهای (حفظهالله) است. متاسفانه تعدادی از طرفداران برخی از کاندیداها نیز خواسته یا نخواسته تحت تاثیر این فضا قرار گرفته و در اشاعهی آن سهیم شدهاند. هر چند که شان ایشان و خانوادهی ایشان اجلّ از آن است که کسی به چنین شایعاتی توجه نماید، لکن اینجانب در این برههی زمانی سکوت را جایز ندیده و تصمیم به انعکاس مجدد گوشهی کوچکی از زندگی ایشان از زبان اطرافیانشان گرفتم.
سادهزیستی مقام معظم رهبری
آیتالله خامنهای در تمام طول زندگی، مشی سادهزیستی و مردمی بودن را حفظ کرده و تمام اطرافیان و مسوولان کشور را نیز به این امر دعوت میکنند. رهبر بزرگوار در ضمن بیان نخستین خاطرههاى زندگى خود از وضع و حال زندگى خانوادهشان میگویند: «پدرم روحانى معروفى بود اما خیلى پارسا و گوشه گیر... زندگى ما به سختى مىگذشت. من یادم هست شبهایى اتفاق میافتاد که در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براى ما شام تهیه میکرد و... آن شام هم نان و کشمش بود.»
حجتالاسلام سیدعلی اکبری در بیان خاطراتی در وبلاگ شخصی خود میگوید: «ما زمانی خدمت ایشان رفتیم و از آقا درخواست نمودیم تا اجازه بفرمایند از داخل منزلشان و وضیعت زندگیشان فیلمبرداری کنیم، تا مردم وضیعت زندگی رهبر خود را ببینند و بفهمند که ایشان چگونه زندگی میکنند. آقا فرمودند: «اگر شما بخواهید زندگی مرا نشان بدهید میترسم خیلیها باور نکنند.» [نقل از حجت السلام المسلمین سید علی اکبر حسینی]
از حضرت آیتالله جوادی آملی نیز نقل شده است: «یک روز مهمان مقام معظم رهبری بودم. فرزند ایشان آقا مصطفی نیز نشسته بود که سفره گسترده شد، آیتالله خامنهای به وی نگاهی کرد و فرمود: شما به منزل بروید. من خدمت ایشان عرض کردم: اجازه بفرمایید آقازاده هم باشند، من از وی درخواست کردهام که باهم باشیم. آقا فرمودند: این غذا از بیتالمال است، شما هم مهمان بیتالمال هستید. برای بچهها جایز نیست که بر سر این سفره بنشینند. ایشان به منزل بروند و از غذای خانه میل کنند. من در آن لحظه فهمیدم که خداوند چرا این همه عزت به حضرت آقا عطا فرموده است.»
زهرا رهنورد نیز تعریف میکند: در زمان ریاست جمهوری آیتالله خامنهای، روزی همسر ایشان به منزل ما آمدند و به من گفتند: «کوپن قند و شکر ما تمام شده است، اگر شما قند و شکر دارید مقداری به ما قرض بدهید.»
از مهندس حمید میرزاده نیز نقل شده است: در زمان ریاست جمهوری ، حضرت آیت الله خامنه ای یک چک پنجاه هزار تومانی برای نخست وزیر وقت - مهندس میر حسین موسوی - ارسال مینماید و میفرمایند: این حداکثر پولی است که ممکن است از بیتالمال در هزینههای شخصی بنده جابجا شده باشد ، کمتر از این است ، ولی شما این مبلغ را به حساب خزانه دولت واریز کنید تا من مدیون بیت المال نباشم.
سردار سرلشکر سیدرحیم صفوی نیز در بیان خاطرهای میگوید: روزی که در منزل مقام رهبری، در خدمت ایشان بودم، بحث قدری به طول انجامید و نزدیک مغرب شد. پس از نماز، معظمله با مهربانی به من فرمودند: «آقا رحیم! شام را مهمان ما باشید». بنده در عین حال که این را توفیقی میدانستم، خدمتشان عرض کردم: «اسباب زحمت میشود.» مقام معظم رهبری فرمودند:«نه، بمانید؛ هرچه هست با هم میخوریم.» وقتیکه سفره را گشودند و شام را آوردند، دیدم شام چیزی جز املت ساده نیست.
حجتالاسلام و المسلمین محمدی گلپایگانی نیز میگوید: با اینکه مقام معظم رهبری میتوانند از همهی امکانات مادی بهرهمند شوند، سطح زندگی خصوصی ایشان از سطح زندگی یک شهروند معمولی پایینتر است. معظملَه علاوه بر این که از یک زندگی معمولی سطح پایین بهره میبرند، دائماً به مسوولان سفارش میکنند: «مواظب زندگی خود باشید. اسراف نکنید.»
دکتر غلامعلی حداد عادل در خاطراتش میگوید: در اوایل ریاست جمهوری آیتالله خامنهای، یک شب دیداری با ایشان داشتم. صحبت به درازا کشید، معظم لَه فرمودند: «شام پیش ما بمان.» من از این دعوت خوشحال شدم؛ زیرا میتوانستم مدتی بیشتر در خدمت ایشان باشم. آقا فرمودند: «من نمیدانم شام چی داریم یا اصلاً به اندازه ما دونفر شام هست یا نه؟ به هر حال، هرچه باشد با هم میخوریم.» از همان دفتر کار به منزل تلفن زدند و با خانواده صحبت کردند و گفتند: «خانم، شام چی داریم؟ فلانی پیش ماست و من گفتهام که هر چه باشد با هم میخوریم.» از جوابهای آیتالله خامنهای، احساس کردم که در منزل به اندازه یک نفر شام کنار گذاشتهاند. آقا فرمودند: «عیبی نداره! هر چه هست برای ما بفرستید، قدری هم پنیر و ماست همراهش کنید.» پس از گذشت حدود یک ربع، یک بشقاب برنج ساده با یک کاسه کوچک خورشت معمولی خیلی متوسط و مختصر آوردند .قدری هم شاید نان و پنیر و ماست همراه آن بود. آنها را نصف کردیم و با هم خوردیم. من در دلم و بعدها به زبانم، هزار مرتبه خداوند را به سبب نعمت انقلاب اسلامی شکر کردم که چنین تحولی در کشور ایجاد کرد. در دستگاه طاغوت – در قبل از انقلاب – چه جاه و جلال و تجمل و اصراف و تبذیری وجود داشت و امروز رییسجمهور چه ساده زندگی میکند.
حجت الاسلام و المسلمین مسیح مهاجری نیز میگوید: «در زمان ریاستجمهوری آیتالله خامنهای، ایشان ماجرایی را برای من تعریف کردند که بسیار شنیدنی و جالب است. معظم لَه فرمودند روزی در دفتر کارم نشسته بودم، تلفن زنگ زد. مادرم پشت خط بود، گوشی را که برداشتم با صدای خنده ایشان روبه رو شدم. علت را پرسیدم؛ مادرم گفت: «چند روزی است در خانه هیچ نداریم، پدرت هم پولی ندارد». این داستان برای من بسیار مهم بود. پدر و مادر رییسجمهور کشور، پول و غذا ندارند. ماجرای مذکور نشان از سادهزیستی در خانه مقام ولایت دارد. ایشان در خانه بسیار ساده زندگی میکنند و هیچ فردی تا به حال نتوانسته از موقعیت معظم لَه سوءاستفاده کند. چه افتخاری برای ملت مهمتر از این که چنین شخصیت ارزشمندی رهبری آنان را بر عهده دارد؟!
آیتالله سیدمحمودهاشمی شاهرودی نیز در بیان خاطرهای میگوید: زندگی شخصی آقا از سادگی و سلامت خاصی برخوردار است. این سادگی به زندگی نزدیکان ایشان نیز سرایت کرده است. آقا و فرزندانش اهل تجملات نیستند. همین اعتقاد آنان را از سوءاستفاده از مقام و موقعیت بازداشته است. من این سادگی را در منزل ایشان به تماشا نشستم. روزی معظم لَه مرا به کتابخانه خود دعوت کردند، من در آن جا یک میز ساده و قدیمی دیدم. در کنار میز نیز یک صندلی کهنه بود. آن میز و صندلی مربوط به قبل از انقلاب بود. مقام معظم رهبری در کتابخانهی سادهی خود هنوز از همان میز و صندلی استفاده میکنند.
حجتالاسلام والمسلمین حاج سیداحمد خمینی «ره» نیز میگوید: بر خود واجب میدانم که شهادت دهم زندگی داخلی آیتالله خامنهای نه از باب اینکه رهبر عزیز انقلاب ما به این حرفها نیاز داشته باشند، بلکه وظیفه خود میدانم تا این مهم را به مردم مسلمان وانقلابی ایران بگویم. من از داخل منزل ایشان مطلع هستم. مقام معظم رهبری در خانه، بیش از یک نوع غذا بر سفره ندارند. خانوادهی معظملَه روی موکت زندگی میکنند. روزی به منزل ایشان رفتم، یک فرش مندرس آن جا بود. من از زبری آن فرش به موکت پناه بردم.
آیتالله مصباح یزدی نیز میگوید: مصرف گوشت خانهی آیتالله خامنهای در زمان ریاستجمهوری تنها از طریق کوپن بود. ایشان در آن زمان به من فرمودند: «من تاکنون غیر از همان گوشت کوپنی که به همه مردم داده میشود گوشت دیگری از بازار نخریدهام.» امروز هم زندگی ایشان مثل زندگی مردم محروم و مستضعف است.
سید علی اکبر طاهایی نیز در بیان خاطرهای میگوید: «من در آن زمان نمایندهی مجلس شورای اسلامی بودم. همسرم یکی از بچهها را نزد پزشک برد و در مطب دکتر، همسر مقام معظم رهبری را ملاقات کرد. ایشان نیز یکی از فرزندان خود را برای مداوا به آنجا آورده بودند. کسی نمیدانست که ایشان کیست! چون نوبت به همسر آقا رسید؛ به اتاق پزشک مراجه کردند. دکتر پس از معالجه فرزند مقام معظم رهبری گفت: برای مداوای فرزندتان روزی یک لیوان لعاب برنج به او بدهید. همسر مقام معظم رهبری گفت: «ما چنین امکاناتی را نداریم» پزشک که ایشان را نمیشناخت عصبانی شد و گفت: «مگر امکان دارد درخانهای برنج نباشد؟» همسر مقام معظم رهبری فرمود: «آقای ما اجازه نمیدهد که در خانه، غیر از برنج کوپنی استفاده کنیم و آن هم کفاف خوراک ما را بیش از یک بار در هفته نمیدهد.»
سردار سرتیپ پاسدار شوشتری نیز در با اشاره به توجه رهبری به سادهزیستی و پرهیز از تجملگرایی میگوید: مقداری زیلو در خانه مقام معظم رهبری بود. آنها را جمع کردیم و فروختیم و یک مقدار هم پول از مال شخصی خودم روی آنها گذاشتم. تا به جای آن زیلوها، برای منزل آقا فرشی تهیه کنیم. وقتی زیلوها را عوض کردیم و فرشها را پهن نمودیم، آقا تشریف آوردند و فرمودند: «اینها دیگر چیست؟» گفتم: «زیلوها را عوض کردیم». فرمودند: «اشتباه کردید که عوض نمودید. بروید همان زیلوها را بیاورید». اصرار را بیفایده دیدم و با هزار مکافات رفتم و زیلوها را پیدا کردم و توی خانه انداختم. زیلوهایی که واقعاً به آنها نگاه میکردی، میدیدی که نخشان درآمده و ساییده شدهاند.
حجت الاسلام علی ابوترابی نیز فرمودهاند: مقام معظم رهبری -در زمان ریاست جمهوری- سفرهای خارجی زیادی داشتند و در این سفرها هدایای زیادی به شخص ایشان میدادند .حتی در سفری که به یوگسلاوی داشتند ،کلید طلایی کشور را به آقا دادند ولی مقام معظم رهبری در هیچ یک از این هدایا تصرف نکردند و بعد از پایان دوره ریاست جمهوری ، دستور فرمودند هدایا را در موزه نگهداری کنند و همه آنها را متعلق به کشور بدانند.
آقای دکتر غلامعلی حدادعادل به نقل خاطرهای پرداخته است: چند روز پس از خواستگاری خانواده بزرگوار حضرت آیتالله خامنهای از دختر بنده، خدمت مقام معظم رهبری رسیدم. ایشان فرمودند: «آقای دکتر! اگر خدا بخواهد با هم خویشاوند میشویم.» عرض کردم چطور؟ فرمودند: «آقا مجتبی و دختر خانم شما ظاهراً یکدیگر را پسندیدهاند و در گفتگو به نتیجه رسیدهاند. حالا نظر شما چیست؟» عرض کردم: آقا اختیار ما هم دست شماست! آقا فرمودند: «شما و همسرتان استاد دانشگاه هستید و زندگی شما با زندگی ما متفاوت است. تمام زندگی ما غیر از کتابهایم، یک وانت لوازم کهنه است. خانه ما هم دو اتاق اندرونی دارد و یک اتاق بیرونی که مسئولان میآیند و با من دیدار میکنند. من پولی برای خرید خانه ندارم. خانهای اجاره کردهایم که قرار است، در یک طبقهی آن آقا مصطفی و در طبقهی دیگر آقا مجتبی زندگی کنند. ما زندگی معمولی داریم و شما زندگی خوبی دارید، مثل ما زندگی نکردهاید. آیا دختر شما حاضر است با این وجود زندگی کند؟!» زیبایی و دقت سخن رهبر معظم انقلاب برای من بسیار جالب بود. موضوع را به دخترم گفتم و او با روی باز استقبال کرد.
حجت الاسلام و المسلمین نیازی نیز درباره تاکید رهبری بر عدم تبعیض در برخورد فرمودهاند: یکی از مسئولان نظامی دستور تصرف مکانی را صادر کرده بود. گرچه حق با او بود، اما شیوه اقدام قانونی نبود. سازمان قضایی نیروهای مسلح گزارش حادثه را تنظیم و خدمت مقام معظم رهبری ارسال کرد. ایشان در زیر آن گزارش، مرقوم فرمودند: «با متخلف برخورد کنید ولو پسر من باشد.»
سخن پایانی
آنچه گفته شد قطرهای بود از دریایی عظیم که آب دریا را اگر نتوان کشید هم بقدر تشنگی باید چشید. بیدلیل نبود که امام راحل (ره) در مورد ایشان فرمودند: «در مورد دوستان و متعهدان به اسلام و مبانی اسلام از جمله افراد نادری هستید که چون خورشید روشنی میدهید.» ( صحیفه نور ج??ص455).
وای بر ما اگر دچار غفلت تاریخی شویم. آیا بعضی میخواهند ماجرای صفین و حکمیت را بعد از چهارده قرن دوباره تکرار کنند؟ در صفین علی را به تصمیم واداشتند؛ برخلاف نظر او.
امروز اما ما میگوییم که سیدنا و مولانا، حاشا و کلاّ که ما تو را تنها بگذاریم. اگر چه از مظلومیت و غربت شما دلمان خون شده است، لکن بدان که ما هنوز نمردهایم که عدهای بخواهند حریم ولایت را شکسته و شما را آماج حملات ناجوانمردانهی خود قرار دهند و دستان علی را در بند کنند. ما امروز «مقداد وار» چشم به چشمان شما دوخته و منتظر اشارت پلک شما هستیم تا کاری کنیم که تاریخ همانند آن را سراغ نداشته باشد.
لینک منابع:
http://www.isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-940907 1-
2 http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8703210909
3- http://www.aviny.com/Bozorgan/Ayatollah_Khamenei/Khaterat/Index2.aspx
منبع ما
http://alef.ir/1388/content/view/48194
قسمت دوم
روایت نشریه آمریکایی از ساده زیستی رهبر انقلاب
مجله آمریکایی تایم با اشاره به درایت مقام معظم رهبری در عین حفظ تواضع در زندگی شخصی، ایشان را فردی ساده زیست دانست. مجله آمریکایی تایم مینویسد: قدرتمندترین مرد ایران از زرق و برق مسئولیت اجتناب میکند. آیت الله خامنهای رهبر عالی مذهبی ایران، در سطح یک روحانی متوسط در شهرهای کوچک زندگی میکند. وی دیدارهای خود را در دفاتر کوچک و بدون آلایش در مرکز تهران انجام داده و معمولا در این دیدارها تنها یک عبای ساده مشکی پوشیده و بر روی زمین مینشیند.یکی از مسئولان عالی رتبه ایران میگوید: «زمانی که با ایشان صحبت میکنید، احساس میکنید با مردی خاکی صحبت میکنید که در همان زمان بیش از هر زمان دیگر، همه چیز را در دست خود دارد.»
لینک های مرتبط:
منبع ما :
http://kashanhami.com/post-1406.aspx