حجت الاسلام - خبر روز
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ثمره دانش، پرستش است . [امام علی علیه السلام]
امروز: پنج شنبه 103 آذر 8
حجت الاسلام میرباقری با انتقاد از برخی اقتصاددانان:
از احمدی‌نژاد دفاع می‌کنم چون می‌خواهد عدالت دینی را عمل کند
بجای تکرار مدل‌های غربی، اگر مدل اسلامی دارید به رئیس جمهور ارائه کنید

حجت الاسلام میرباقری در سخنانی با اشاره به دینداری ناقصی که ترویج می کنند و دینداری اصیل و همه جانبه، به ضعفی که جریان انقلاب اسلامی تا کنون در تولید مدل داشته است اشاره کرده و با انتقاد از برخی متفکرین انقلابی گفته است: نظام سرمایه‌داری اسلامی نیست، باید از بین برود، اما چگونه؟ رئیس جمهور تلاش می‏کند اما این برنامه را ندارد، شما اگر دارید به او بدهید، چرا با او در می‌افتید؟ روشنفکرها به رئیس جمهور می‌گویند غیر سرمایه‏داری راهی نداریم توهم بیا همین نظام سرمایه‌داری را عمل کن، شما خیال می‌کنید این الگوهای اقتصادی و غیراقتصادی که در مناظره با ایشان می‌دادند، چیز جدیدی بود؟ من به یکی از آنها پیغام دادم که آقاجان تو که استادهایت الآن زنده‌اند، آیا می‌خواهی حرف آنها را بزنی یا حرف جدیدی داری، حرف آنها کهنه شده است.

به گزارش رجانیوز، وی در سخنان خود که در آخرین شماره نشریه پنجره منتشر شده است، با آسیب شناسی انواع دینداری رایج در جامعه از برخی رویکردها انتقاد کرده است. نظر به اهمیت مطالب مطرح شده در این سخنرانی، رجانیوز متن آنرا در اختیار خوانندگان قرار می دهد.

دینداری یعنی چه؟ آیا دینداری عمل به شریعت است؟ بله این حتماً بخشی از دین است، ولی دین ظاهر و باطن دارد؛ باطن آن دفاع از ولایت حقه و استقامت پای این ولایت و توحید است؛ شریعت ظاهر دین است و قیمت دارد، ولی قیمت آن به اندازه‌ی قیمت باطن دین نیست، که سر آن در توحید است.

دینداری اگر با مقیاس خُرد سنجیده شود، یک تحلیل از جامعه به دست می‏آید و اگر با مقیاس کلان، نتیجه دیگری دارد؛ مثلا ملت شجاع و متدین ایران، در دوره‌ی لیبرال دموکراسی و به قول آنها پایان تاریخ و پایان انواع حکومت و رسیدن به بهترین نوع حکومت یعنی سرمایه‏داری، انقلاب کرده و یک مدل جدید حکومت در جهان به وجود آورده است؛ این مدل به تدریج از مرزها عبور کرده و به یک موج جهانی تبدیل شده و موازنة جهانی را تغییر داده است؛ دشمنان اول خیال می‌کردند می‌توانند از طریق عوامل داخلی آن را کنترل کنند، اما انقلاب مقاومت کرد؛ بعد به شورشهای طایفه‌ای تحریک کردند، بعد هم جنگ‌های مسلحانه داخلی و بعد هم جنگ هشت ساله، و توطئه‏های دیگر، اما انقلاب از همه اینها به سلامت عبور کرده و در نهایت به یک نقطه‌ای رسید که یکی از دو قطب قدرت در جهان که قطب کمونیسم بود را شکست داد. قابل اثبات است که شکست مارکسیسم بیش از آنکه مستند به 40 سال جنگ سرد باشد، مستند به انقلاب اسلامی است. تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در کشورهای فراوانی مقابل امریکا و دولت‌های وابسته به امریکا جنبش‌های کمونیستی به وجود می‏آمد. کوبا در هفده یا هجده کشور امریکایی لشکر داشت و از مبارزات مارکسیستی دفاع می‌کرد؛ اما در سال 58 و بعد از اشغال لانه‌ی جاسوسی یک مبارزه کمونیستی بنام در جهان به وجود نیامده است، معنایش این است که انقلاب اسلامی پرچم عدالتخواهی را به دست گرفته است؛ و مبارزات زیر چتر اسلام و یا حداقل فرهنگ بومی اتفاق می‌افتد که این عامل اصلی از بین رفتن قدرت سیاسی شوروی و فروپاشی آن است.

نظریه برخورد تمدن‌ها تقریباً همزمان با فروپاشی شوروی ارائه شد، زیرا آنها متوجه شدند هدف بعدی این موج، نظام سرمایه‏داری است؛ این است که هانتینگتون سال 2000 را به عنوان برخورد تمدن‌ها معیّن و این نظریه را در جهان منتشر کرد؛ همان سال از طریق یک خودزنی (ماجرای برج‏های دوقلو) جنگ راه انداختند و به دنیای اسلام حمله کردند. از اول گفتند ایران مرکز شیطان یا شرارت است، سال 2001 افغانستان، 2003 عراق و 2005 ایران، الآن پنج سال می‌گذرد نصف ناتو را آورده‏اند، کمربندشان را دور ایران چیده‏اند، اما جرأت نمی‌کنند ماشه را بکشند، چه کسی این را نگه داشته است؟ دست الهی ولایت امام زمان (عج) و همه اینها محترم و اصل است، اما بار مبارزه روی دوش همین ملت است؛ این ملت سختی کشیدند، جنگ و فقر تحمل کردند، اما خسته نشدند؛ پرچم حکومت دینی را در مقابل لیبرال دموکراسی در قرن 21 روی دوش نگه داشتند احسان نراقی جامعه شناس دربار فرح و مدیر جشن هنر او سه چهار سال قبل گفت هزینه‌ای که غرب در طول این ربع قرن بر علیه جمهوری اسلامی ایران کرد بیش از هزینه‌ای است که در چهل سال جنگ سرد بر علیه کل بلوک شوروی و سوسیالیسم کرده است!

چه کسی جز همین ملت مقاومت کرده است، اگر این دین‏داری نیست پس چیست؟ چرا بعضی دین‏داری را غلط معنا می‌کنند؟ شیعه و سنی نقل کرده‏اند، که نبی اکرم(ص) فرموده‏اند که اگر کسی بین رکن و مقام به اندازه‌ی عمر حضرت نوح (ع) عبادت کند بدون ولایت تو یا علی، او در جهنم است؛ این اهمیت ولایت است؛ چون ولایت اساس دین است. این روایت نبوی است که شیعه و سنی به تعابیری نقل کرده‏اند که «بُنی الاسلام علی خمس: صلاه و زکات و حج و جهاد و ولایه ...» ولایت عمود خیمه است؛ پس سر پا نگه داشتن پرچم حکومت دینی و یا پرچم اسلام بالاترین عبادت است. این ملت پای افراد نایستاده، پای حکومت و اصل دین ایستاده است، این اگر دینداری نیست پس چیست؟ با کدام ترازو می‏کشند آنها که می‌گویند اینها اسم‌شان مسلمان است، اما رسمشان نیست؟

مناسبات، خُرد، کلان و توسعه دارد. چطور می‌توان گفت جوانان ایرانی بی‌دین هستند؟ اگر فقط نمازخواندن معیار است امیرالمؤمنین علیه السلام نشان می‏دهند؛ ابلیس 6 هزار سال نماز خوانده «لقد عبد الله سته آلاف سنه لا یدری عن من سنه الدنیا ...» اما به خاطر یک تکبر و زیر بار خلیفه الله نرفتن، خدای متعال او را از بهشت بیرون کرد.

عارف بزرگ مرحوم حاج شیخ جواد انصاری همدانی به شاگردانشان می‏گفتند شما همین جایی که هستید، اگر بایستید خیلی آدم خوبی هستید، گفته بودند چرا؟ گفته بود که من جوان بودم رفتم در فرات شنا کنم، خیلی هم توانا بودم، یک ساعت و نیم بر خلاف جریان آب شنا کردم آمدم بیرون دیدم کنار لباسهایم هستم؛ وقتی موج و فشار آن طرف تند است شما سر جای خودت هم بایستی آدم خیلی خوبی هستی. سال 56 در ایران چند شبکه محدود رادیویی بود باضافه‌ی یک شبکه تلویزیونی که چند ساعت کار می‌کرد، اما اکنون در کشور چند شبکه ماهواره‏ای، شبکه تلویزیونی و سایت و غیره وجود دارد؟ چقدر آنها فشار می‌آورند که ملت ما را فاسد کنند؟ فاسد کنند یعنی در نظام لیبرال دموکراسی منحل کنند، فقط بحث فیلم‌های پرنو نیست، اخبار بی‌بی‌سی از فیلم‌های پرنو مضرتر است! اخبار الآن اطلاع رسانی نیست، مثل روزنامه‌های یک قرن گذشته نیست؛ مدیریت خبر است، از طریق تنظیم خبر اوضاع روانی جهانی را به هم می‌زنند، حادثه ایجاد می‏کنند! طوری خبر می‌دهند که اتفاق بیفتد، نه اینکه فقط از آنچه که اتفاق افتاده خبر بدهند، منویات خودشان را با سیاست خبری به واقعه تبدیل می‌کنند؛ مصداق این آیه ما نیستیم «فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» انسان عبادالله بشود، فرقان پیدا بکند، هر حرفی که می‏خواهد گوش کند؛ اگر کسی جزء عباد الله نیست، آیه‌اش این است «فلینظر الانسان إلی طعام» ببینید علم‌تان را از کجا و چه کسی می‌گیرید؟ آن کسی که اول دشمن ملّت ایران و اول دشمن حکومت اسلام است، یعنی امریکا،اسرائیل و انگلیس حتماً برای منافع اسلام کار نمی‌کند؛ با این همه هجمه فرهنگی این جوانی که هنوز می‌ایستد نماز شب می‌خواند چقدر قیمت دارد، این جوانی که در این فضا به جمکران می‌آید چقدر قیمت دارد؟ ما قبل از انقلاب چقدر جوان اینطوری داشتیم؟

فقط این را نبینید، مساجد را هم ببینید، حرم امام رضا (ع) را هم ببینید، حرم حضرت معصومه (س) را هم ببینید، خلوت‌های خانه‌شان را که دعا می‌خوانند را هم ببینید، هیئت‌های عاشورا و محرم، اعتکاف و راهیان نور را هم ببینید آن وقت وضع دینداری معلوم می‌شود. اصل دینداری تولی به ولایت ولی الله است، آیا عزاداری امام حسین در عاشورا رونق گرفته است؟ آیا توجه و توسل به حضرت حجت (عج) افزایش یافته است؟ این معیار دینداری است. در یک فضای آرام نیستیم! دشمن می‌خواهد اخلاق مادی و تفکر مادی خود را تزریق کند، در جنگ که نمی‌شود به دشمن بگوئیم که تو نزن تا من بزنم! تو می‌زنی او هم می‌زند، شما در غرب نفوذ می‌کنیم، نهضت حرکت معنوی راه می‌اندازیم و هویت غرب را تهدید می‌کنیم، آنها هم حمله می‏کنند. ‌الآن مسلمان‌ها در اروپا و ... برای فرصت به حساب می‌آیند، آنها هم در داخل کشور ما عوامل دارند! در این جنگ دو طرفه این جوانی که مقاومت می‌کند خیلی قیمت دارد، همین جوانی که نماز می‌خواند! الآن دانشجوهای به ظاهر سکولار از خیلی از متدینین قبل بهتر هستند. نه اینکه همه بهتر شده‏اند، اما با بدبینی هم نگاه نکنیم، شاخصه‌هایمان را شاخصه‌های خُرد نگیریم؛

یک نفر به امام موسی بن جعفر علیه السلام عرض کرد که آقاجان بعضی از دوستان شما فلان گناه را (یک گناه زشت را نام برد) انجام می‌دهند، از آنها تبری بجوئیم؟ حضرت فرمود از خودشان نه، از عملشان چرا، عملشان از ما نیست ولی خودشان از ما هستند؛ گفت آقا بگویم فاسقند؟ فرمود نه فاسق العمل هستند. چرا بگویم این جوان فاسق است، می‌گویم فاسق العمل است! تلاش می‌کنیم اصلاحش کنیم، ولی آن آدمی که ادعای اسلام‏شناسی دارد و زیر پرچم امریکا می‏رود، از کافر بدتر است؛ امریکایی که در طول شش سال در عراق یک میلیون و دویست هزار آدم کشته است، سالی دویست هزار تا و روزی 700 تا، اگر اینقدر گنجشک در آمریکا کشته می‌شد بیداد می‌کردند، یک میلیون و دویست هزار نفر کشته شده‏اند، صدای کسی در نیامده است؛ آن به ظاهر مسلمانی که زیر پرچم آنهاست و به حکومت دینی ناسزا می‏گوید از کافر بدتر است؛ چهل کتاب مولوی و امثال آن را حفظ باشد این ملاک نیست! چرا آن را دیندار می‌دانند و این جوان را بد؟ ما از عیب هیچ وقت دفاع نمی‌کنیم، ما وظیفه نداریم که حتی از عیب حکومت دینی دفاع کنیم، عیب عیب است و دفاع ندارد، اما اگر یک آدمی خودش خوب است اما عملش بد است، باید گفت که خودش خوب است و عملش بد است، یک آدمی خودش بد است اما نماز می‌خواند، بگوییم خودش بد است و نمازش خوب است.

عده‌ای معتقدند برای پرهیز از آسیب رسیدن به چهره‌ی دین و بدبین نشدن مردم به دین باید دین از سیاست جدا شود؛ این از حقه‏های قدرتهای جهان است، می‌گوید سیاست بد است، دین بدنام می‌شود، اگر این حرف درست است پیامبری که مؤسس بود چرا دخالت کرد؟ همین پیامبر معصوم 80 تا جنگ کرد، همین امیر المؤمنین (ع) چهار هزار نفر از خوارج را در یک روز از دم تیغ گذراند؛ اگر اینها آن زمان هم بودند می‏گفتند دین را با سیاست آلوده نکنید، بد می‌شود! این مثل آن است که می‌گفت اسب چموش لگدزن مال من و این گربه‌ی ملوس میومیو کن مال تو؟ آیا اگر دین درویشی شد خیلی مقدس می‌‌شود؟ آن وقت هم می‌گویند دین افیون ملتهاست، آن وقت می‌گویند دین ناشی از جهالت است، می‌گویند دین ناشی از عقده‌های روانی است، بعد به جای آن روان‏شناسی می‌آورند؛ اینهایی که امروز می‌گویند دین را با سیاست قاطی نکن بد می‌شود، چون از حضور دین در سیاست ضربه خورده‏اند چنین می‏گویند؛ ‌اگر دینداران به میدان بیایند و بر علیه ظلم بجنگند، می‌گویند دین با سیاست آلوده شد، اگر کنار بروند می‌گویند دین افیون ملتهاست، اهل مبارزه نیست که دعوت به درویشی می‌کند.

ثانیاً چرا اگر دین با سیاست باشد بدنام می‌شود! امروز اسلام در جهان از اسلام سی سال قبل خوشنام‏تر است؛ الآن اسلام نظام استکباری را بیشتر تحت فشار قرار داده است بنابراین آنها برخورد تمدنی می‌کنند، حتی دموکراسی را در منطقه سر می‌برند، جنگ نظامی و اردوکشی نظامی راه می‏اندازند؛ دو قرن بعد از مرگ استعمار کهنه، به استعمار فرامُدرن رسیده‏اند، این سربریدن دموکراسی است، چرا دموکراسی را سر می‌برند، چون از اسلام شکست خورده‏اند، حتماً اسلام با حضورش در سیاست در مقیاس جهانی عزیزتر شده است.

ممکن است بگویند بعضی جاها مسئولین ما خطا کرده‏اند، این درست است ولی این خلط کردن مسئله است، زیرا همیشه یک نقطه‌ی استراتژیک در جنگ وجود دارد که باید پای آن ایستاد تا نتیجه گرفت؛ نقطه‌ی استراتژیک، درگیری اسلام و کفر است؛ انقلاب اسلامی مطالبات اسلام را علیه کفر در کل جهان به فعلیت رساند؛ نباید همه چیز را همسنگ کرد، مثل اینکه شما پولهایتان را خرج می‌کنید اما نظام تخصیص دارید. در نظام هم همینطور است. نقطه استراتژیک درگیری تقابل اسلام با کفر (امریکا و اسرائیل) است؛ چطور وقتی یک نفر را با توطئه‌ی خودشان در ایران می‌کشند (ندا آقاسلطان) آن قدر رویش سرمایه‌گذاری می‌کنند! اما همان‌ها وقتی یک میلیون و دویست هزار نفر در عراق کشته شد، یک خط ننوشتند. آیا باید در مبارزه کتک خورد و صبر کرد، یا در آنجایی که با انسان می‌جنگند او نجنگد و برود جای دیگری بجنگد؟ این تحلیل غلط است، ‌در جنگ باید یک مرکزیت استراتژیک انتخاب کرد که در حال حاضر امریکاست، نظام استکبار محور دارد، امریکا را بیندازیم، چین هم می‌افتد، آلمان و فرانسه هم می‌افتند. امام با امریکا می‌جنگید، طرفداران امریکا در ایران و یا لیبرالیست‌های به ظاهر مسلمان می‏گفتند با شوروی بجنگید، چون کمونیست هستند، اینها نمی‌فهمیدند که دو تا محور که نمی‌شود انتخاب کرد؛ امام دقیقاً درست انتخاب کرد؛ اما استکبار همین را می‌خواست که امام با شوروی بجنگد و بعد آنها بگویند دیدید ما گفتیم دین افیون ملت‌هاست! دین با عدالت (به تعریف آنها نظام کمونیسیتی) مبارزه می‌کند؟ در نتیجه آنها دوباره پرچم را به دست بگیرند. امام با آمریکا به اسم دین جنگید، اما پرچم عدالتخواهی را از شوروی گرفت، راه ساقط کردن شوروی جنگ با شوروی نبود بلکه جنگ با امریکا بود، الآن هم راه ساقط کردن همه مستکبران جنگ با امریکاست. غلط است که ما در جنگ برنامه استراتژیک نداشته باشیم و بخواهیم نیروهای خودمان را به صورت برابر تقسیم کنیم، حتماً باید در همه‌ی جبهه‌ها بجنگیم، ولی با یک استراتژی و برنامه‌؛

اما این نکته را قبول دارم که در مدل‏های کلان اجتماعی ما هنوز مدل مدیریت اسلامی را تولید نکرده‏ایم. اما این به عهده‌ی چه کسی است؟ به عهده‌ی کل روشنفکران دنیای اسلام اعم از دانشگاه و حوزه است؛ داخل ایران هم فقط نیست! جنگ اسلام و مادی‏گرائی است، جنگ ایران و تجدد که نیست! همه‌مان باید تلاش کنیم تا تولید کنیم؛ تا تولید نکنیم یکی که بزنیم دو تا می‌خوریم؛ من همیشه از آقای احمدی نژاد دفاع می‌کنم چون می‌خواهد عدالت دینی را عمل کند؛ اما او هم مدل کامل ندارد، خوب می‌فهمد که نظام سرمایه‌داری اسلامی نیست، نظام تمرکز سرمایه است، نظام قربانی کردن انسان به نفع سرمایه است؛ در این نظام ثروت و دارایی انسان، کرامت و اخلاقش، عواطف انسانی او مثل سوخت فصیلی خرج توسعه می‌شود؛ نظام سرمایه‌داری اسلامی نیست، باید از بین برود، اما چگونه؟ رئیس جمهور تلاش می‏کند اما این برنامه را ندارد، شما اگر دارید به او بدهید، چرا با او در می‌افتید؟ روشنفکرها به رئیس جمهور می‌گویند غیر سرمایه‏داری راهی نداریم توهم بیا همین نظام سرمایه‌داری را عمل کن، شما خیال می‌کنید این الگوهای اقتصادی و غیراقتصادی که در مناظره با ایشان می‌دادند، چیز جدیدی بود؟ من به یکی از آنها پیغام دادم که آقاجان تو که استادهایت الآن زنده‌اند، آیا می‌خواهی حرف آنها را بزنی یا حرف جدیدی داری، حرف آنها کهنه شده است.

ما می‌خواهیم راه جدیدی برویم اما مدلش را نداریم، من قبول دارم که در کلان فاقد مدلیم! اما در جهت توسعه ایمان تلاش کرده‏ایم و جهت‌مان را در این سی سال اشتباه نکرده‏ایم، در زیرمجموعه گاهی اشتباه کرده‏ایم اما تلاش می‏کنیم و خدا انشاء الله راه را به ما نشان می‏دهد، کمک می‏کند تا خودمان تولید کنیم، هیچ وقت از دانشگاه‌های دنیا مدل اقتصاد اسلامی یا تنظیمات اجتماعی دینی بیرون نمی‏آید. آنها را برای این درست نکرده‏اند. معنای بومی سازی و علم دینی همین است که این کار روشنفکران دنیای اسلام است، کسی از بیرون نمی‌آید تولید کند، الگوبرداری از ژاپن یا جای دیگر مشکل ما را حل نمی‌کند، عده‏ای هر کسی حرف جدیدی بزند می‌گویند غیر علمی است. این حرفهای علمی که می‌گویند مال آنها نیست، تولید کنندگانش به اسمشان ثبت شده است. این حرف‏ها به درد کشور ما نمی‌خورد، اگر برای کشور خودشان هم درست باشد، برای ما مفید نیست. اصلاً نقطه مختصات ما با آنها دو تاست. باید در آن تغییرات ایجاد کنیم و بومی‏سازی کنیم.

آن تئوری‌ای که در ژاپن جواب می‌دهد در ترکیه جواب نمی‌دهد، چون نقطه‌ی مختصاتش فرق دارد، آنکه در ترکیه جواب می‌دهد در کویت جواب نمی‌دهد، اینطور نیست که ما خیال کنیم که این مدل‏ها را همه جا می‌شود برد، خودمان باید بر اساس فرهنگ اسلامی خودمان بومی‌سازی کنیم، این کار چه کسی است؟ این وظیفه همه است، اقتصاد اسلامی فقط مکتب و تئوری و معارف اسلام نیست، بخشی از اقتصاد اسلامی از دین باید استنباط بشود، این کار فقیهان است، بخشی از آن باید به صورت کارشناسی و علمی در حوزه‌ی تجربه و میدان نظریه‏پردازی درست شود، این وظیفه دانشگاه است. ترکیبی از تفقه و روش‌های علمی، مدل دینی تولید می‌کند، نمی‌شود گفت فقیهان مدل اقتصاد دینی تولید می‌کنند، همان گونه که نمی‌شود گفت کارشناسان به تنهایی تولید می‌کنند. این قلمروها باید در یک جا با هم ترکیب شوند، اگر ترکیب نشوند، هیچ وقت مدل دینی به دست نمی‏آید، ترکیب هم به معنای الصاق و سنجاق کردن نیست، از الصاق ترکیب بیرون نمی‌آید. چگونه باید اینها را ترکیب کرد؟ دین چه چیزی را می‌دهد و عقلانیت چه چیزی را؟ مدل ترکیبی چیست؟ من سؤالم همین است که پیامبر(ص) برای امروز ما چه داده‏اند؟ آن چیزی که پیامبر(ص) داده‏اند را در عقلانیت اصل کنیم، ترکیب کنیم، مدل جدید بسازیم، مدل‏های عقلانیت موجود، عقلانیت سکولار و برآمده از رنسانس است، اگر در جامعه‌ی دینی به کار گرفته شود جواب نمی‌دهد، ‌اگر هم جواب بدهد جامعه را در جامعه‌ی آنها منحل می‌کند. دانشگاهیان به جای اینکه جدال سیاسی کنند، در دانشگاه مناظره علمی کنند؛ دعوا کنند اما دعوای علمی و منطقی، از این دعوا محصول بیرون می‌آید. آزادانه با اخلاق و منطق این سه شرط بحث علمی است.

«والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته»

 

منبع ما : http://rajanews.com/detail.asp?id=48412


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در دوشنبه 89/1/30 و ساعت 8:0 عصر | نظرات دیگران()
 اسلام ‌گراهای سازشکار 

حجت الاسلام میرباقری


اسلام ‌گراهای سازشکار



حالا زمینه برای رشد قرائت امام و رهبری و احیای مجدد این قرائت و جریان یافتن آن فراهم شده است؛ قرائتی که 16 سال سعی شد به فراموشی سپرده شود. زیر دست و پای ادبیات بازسازی و اصلاحات له شود؛ خیال هم می‌کردند که موفق شده‌اند و کار تمام شده است ولی قرائت انقلابی، از نو، از اعماق جامعه سربرداشت و خود را بازسازی و ارائه کرد.

مواجهه‌ تمدن غرب با اختلاف ایدئولوژیک و شکاف ایدئولوژیک چیست؟ غرب در نقطه‌ برخورد تمدن‌ها است، می فهمد که انقلاب اسلامی از نو هویت مسلمان‌ها را زنده کرده است؛ مسلمان‌ها دنبال یک تمدن اسلامی هستند و از پا نمی‌نشینند، تلاش می‌کند بر این تمدن غالب شود.

یک جنگ همه جانبه‌ نرم و سخت را طراحی کرده است در کل دنیای اسلام لشکر چیده است و پیوسته هم ظهور خودش را گسترده‌تر می‌کند، افغانستان و عراق را گرفته است! جنگ نرم راه انداخته است، در این جنگ نرم روی اموری که مهمترین آن شکاف ایدئولوژیک است سرمایه گذاری کرده است.

نیروهای متحد آنها چه کسانی هستند؟اسلامگراهای میانه‌رو، اسلامگرای سازشکار، که همان گروه اول و دوم است؛ که در کل دنیای اسلام و از جمله در ایران هم هستند؛ روی اینها سرمایه‏گذاری کرده‏اند برای اینکه این متحدان بالقوه‌ خودشان را به متحد بالفعل تبدیل کنند و این شکاف ایدئولوژیک را به یک لبه‌ درگیری درون تمدنی در خود دنیای اسلام برسانند؛ از به قدرت رسیدن این گروه به قول خودشان میانه‌رو و سازشکار حمایت می‏کنند؛ از اول سعی کردند با یک بمباران تبلیغاتی و ایجاد یک جریان ترور، یک اسلام انحرافی متحجر طالبانی و القاعده در دنیا، یک اسلام خوب و بد درست کنند و بگویند اسلام انقلابی یعنی تندرو یعنی اسلام تروریست‌ها، اسلام خوب یعنی اسلام میانه‌روها، در حالی که این غلط است، ما یک اسلام انقلابی یا به تعبیر امام (رض) اسلام ناب داریم و یک اسلام امریکایی، اسلام سوم نداریم؛ اما آنها تقسیم بندی دیگری می‌کنند اصل ایجاد القاعده و طالبان و همکاری امریکا برای گسترش قرائت سلفی‌گری از اسلام در جهان از زمان ریگان برای جا انداختن این تفکر است. آمارش را هم نماینده ریگان در خاورمیانه داد که در طول 20 سال عربستان حداقل 80 میلیارد دلار برای گسترش اسلام با قرائت سلفی‌گری در دنیا خرج کرده است، بعد مقایسه کرد که شوروی در طول 71 سال یعنی از سال 1920 تا 1991 فقط 7 میلیارد دلار برای گسترش مارکسیسم در بیرون مرزهای خودش خرج کرد.

غرب شبکه سازی اسلام‌های میانه رو را از شاخ آفریقا تا خاورمیانه و خاور دور همه جا دنبال می‌کند؛ تلاش می‌کند هم بلندگوها دست اینها باشد، مساجد، مراکز فرهنگی و شبکه های رسانه‌ای را به اینها می‌دهد؛ از رسیدن اینها به قدرت سیاسی حمایت می‌کند؛ البته معنایش این نیست که هر کس اینجا میانه‌رو است وابسته سیاسی است؛ اما این دو حرکت در یک جایی به هم گره می‌خورند، یک جریان از درون دنیای اسلام و یک جریان از بیرون؛ حتی بعضاً بدون اینکه یک وابستگی سیاسی مستقیم تعریف شده‌ای داشته باشند، با هم هماهنگ می‌شوند. چرا روزنامه نگارهای سکولار طرفدار امریکا در لبنان به نفع جنبش سبز در ایران بیانیه می‌دهند؟ خیلی روشن است، همان شبکه‏سازی اسلام‌گراهای سکولار است!

غرب روی شکاف ایدئولوژیک سرمایه گذاری می‌کند؛ سعی می‌کند آن را تعمیق کند، به سکولاریست‌ها فرصت و امکانات و بورسیه می‌دهد که فکر کنند، پرورش و تربیت‌شان می‌کند، شاگرد پوپر، پوپریست است، آنها را می‌فرستد به دنیای اسلام که اسلام با قرائت سکولاریسم را ترویج کنند؛ مثل حلقه‌ کیان ده‌ها حلقه در دنیای اسلام راه انداخته‏اند، مثل آن مردک ملحدی که امام زمان(عج) را انکار می‌کند فراوان تولید کرده‏اند؛ نمی‏گویم اینها عضو شبکه جاسوسی هستند، چون اینها اطلاعات ویژه می‌خواهد که من ندارم، ولی عضو شبکه‌ اسلامگراهای به قول آنها میانه‌رو و به قول ما سازشکار هستند. پس ببینید یک طرف قرائت اسلام انقلابی، اسلام ناب، اسلام امام (رض)، اسلام مقام معظم رهبری، اسلام علمای بزرگ سلف و صاحب جواهری و اسلام به قرائت انقلاب اسلامی است، یک طرف هم اسلام به قرائت سکولارها و فریفتگان تمدن غرب و مظاهر تمدن غرب است که از آن به اسلام میانه‌رو تعبیر می‌کنند، البته حلقه‌ اصلی اتصال غرب در بین مسلمان‌ها سکولاریست‌های مسلمان یعنی ملی مذهبی‌ها هستند، البته این قرائت از اسلام در دنیای اسلام طرفداران زیادی ندارد، هر چه هم که آنها تلاش کنند که بگویند اسلام دین سیاسی نیست، پذیرفته نمی‏شود، دینی که پیامبرش حکومت درست کرده، یازده سال در مدینه 80 جنگ داشته، با کشورها قرارداد امضاء کرده است، ... چطور می‌شود گفت سیاسی نیست؛ اینکه دین مسیحیت تحریف شده نیست! این عده در دنیای اسلام طرفداران زیادی ندارند بنابراین بیشتر روی گروه دوم سرمایه‌گذاری می‌کنند منتهی پل ارتباطی‌شان سکولارهای مسلمان هستند و می‌خواهند یک اتحاد حداکثری از سازش کارها ایجاد کنند.

این طرف هم یک عده مسلمان انقلابی معتقد به تمدن اسلامی هستند.من فرمایشات آقا در نماز جمعه را می‌خوانم ببینید شما چطور معنا می‌کنید؛ «من البته در موارد متعددی با آقای هاشمی اختلاف نظر دارم»، این اختلاف نظر شوخی نیست همین است که من عرض کردم! شما نگاه‌های این بزرگوار را بیاورید، صحبت‌هایشان راجع به آرمان انقلاب، مأموریت برای ایران هست. من ایشان و امثال ایشان را جزو سکولاریست‌های مسلمان نمی‌دانم، اینها قائل به حکومت دینی‌اند و برای حکومت دینی جنگیده‌اند و مبارزه کرده اند و زندان رفته اند، ولی مسئله این است که این قرائت با قرائت امام و رهبری و با قرائت سوم تفاوت دارد «من با آقای هاشمی اختلاف نظر دارم که طبیعی هم هست ولی مردم نباید دچار توهم شوند و چیز دیگری فکر کنند، البته ایشان و آقای رئیس‌جمهور از همان انتخاب سال 84 تا امروز اختلاف نظر داشتند و الآن هم هست، هم در زمینه‌ مسائل خارجی اختلاف نظر دارند و هم در نحوه اجرای عدالت اجتماعی اختلاف نظر دارند و هم در برخی مسائل فرهنگی اختلاف نظر دارند و نظر آقای رئیس‌جمهور به نظر بنده نزدیکتر است.»

پس حذف رئیس جمهور در این مقابله یعنی حذف فکر رهبری، او نباشد یعنی فکر رهبری نباشد؛ این اختلاف، اختلاف دو فکر و قرائت از حکومت است، دو قرائت از مأموریت انقلاب اسلامی، دو قرائت از بازسازی کشور، دو قرائت از موازنه قدرت در جهان و دو قرائت از نحوه‌ تعامل با قدرتهای جهانی است. یکی از این دو قرائت باید اصل باشد، در صحنه‌ انتخابات نهم و دهم این دو قرائت رو در رو قرار گرفتند. یک طرف قرائت اسلام انقلابی و یک طرف هم آن قرائت‏های دیگر، من آن سه نامزد محترم را متهم به وابستگی نمی‌کنم، اما حتی آنکه مواضع ملایم‏تری هم دارد می‌گوید فدرالیسم اقتصادی، این همان نظام سرمایه‌داری است منتها یک نوع از آن است. قرائت اول و دوم تا مرز تغییر قانون اساسی هم پیش خواهند رفت؛ توسعه‌ سیاسی که آقایان بعد از بازسازی می‌گفتند درست می‌گفتند، توسعه سیاسی یعنی فراهم کردن زیرساخت‌های توسعه؛ نظام سرمایه‌داری را که نمی شود روی شالوده اسلامی گذاشت، فونداسیونش را هم باید عوض کرد.اما خط امام و قرائت امام در انتخابات نهم ظهور پیدا کرد و مردم همراه با قرائت امام به یک رئیس جمهور انقلابی با ادبیات انقلاب رأی دادند. حالا در این مبارزه چه اتفاقی افتاد، به نظر من مواضع شفاف شد، همه کم‌کم فهمیدند که اختلافات، ایدئولوژیک است؛ حالا زمینه برای رشد قرائت امام و رهبری و احیای مجدد این قرائت و جریان یافتن آن فراهم شده است؛ قرائتی که 16 سال سعی شد به فراموشی سپرده شود. زیر دست و پای ادبیات بازسازی و اصلاحات له شود؛ خیال هم می‌کردند که موفق شده‌اند و کار تمام شده است ولی قرائت انقلابی، از نو، از اعماق جامعه سربرداشت و خود را بازسازی و ارائه کرد. به نظر من این جریان به موج جهانی تبدیل خواهد شد. اگر ما هم نخواهیم، اگر جمهوری اسلامی هم نخواهد از جریان مدرنیته عبور کند، اسلام از جریان تجدد عبور خواهد کرد.این جزو وعده‌های قطعی خدای متعال است؛ اسلام این جریان تجدد را زیر چرخ اقتدار خودش له خواهد کرد.طرفداران تجدد در دنیای اسلام باید بیدار شوند و این طرف بیایند، بسیاری از آنها هم می‌آیند تردید نکنید! اگر موضع اختلاف روشن شد، پیداست که خیلی‌ها جبهه‌ خودشان را تغییر می‌دهند و آن وقت این اختلاف به ظهور عقلانیت جدید می‌رسد، ما روزی باید با عقلانیت غربی تسویه حساب کنیم.

به هرحال به فضل خدا، این توطئه شکست خورده است، (البته هنوز تمام نشده است)انقلاب یکی از مهمترین ابزارهای جنگ نرم آنها را زیر ارابه خود خُرد کرده است. انقلاب مخملین ابزار بزرگی است، شیوه‌ براندازی بر مبنای دموکراسی است؛ آنها چندین بار این را در دنیا محقق کرده بودند و خیلی‌ها اصل واقعه را درک نمی‏کردند. ولی الآن همه انقلابی‌های دنیا فهمیدند که انقلاب مخملین یک شیوه‌ براندازی است، اما در ایران بحمدالله شکست خورده است! این پیروزی خیلی مهمی است، شما خیال نکنید ابزار استراتژی را هر روز می‌شود تولید کرد، ابزار استراتژیک قابل تولید هر روز نیستند!اگر شما ابزار مبارزه با سلاح اتمی را پیدا کردید، آیا آنها فردا می‌توانند سلاح دیگری به جای آن بگذارند؟! ممکن است یک قرن بگذرد تا سلاح ایدئولوژیک جدید تولید شود.

به نظر من ابزار مهم جنگ نرم شکسته شد، این همان بصیرت است، همان که آقا می‌گویند، باید خدا را بر این بصیرت مردم شکر کرد.



منبع | نویسنده : بانگداد به نقل از مرکز اسناد انقلاب اسلامی   -  www.bangdad.com

Print  پرینت صفحه


منبع ما : http://bangdad.com/bangdad/pages/details.asp?id=506
 نوشته شده توسط گروه خبری روز در شنبه 89/1/21 و ساعت 8:31 عصر | نظرات دیگران()

اضطرار به حجت چیست؟

 خبرنامه دانشجویان ایران: نهم ربیع الاول، نه تنها نخستین روز امامت امام عصر علیه السلام است، بلکه آغاز دوره ای حیاتی و مهم در تاریخ شیعه نیز به شمار می آید؛ پس از شهادت مظلومانه امام عسکری(ع) عثمان بن سعید عمری، به نمایندگی از حجت بن الحسن علیه السلام متصدی غسل و کفن و دفن حضرت شد و بر اساس گفته شیخ صدوق، خود امام زمان علیه السلام با کنار زدن عمویش جعفر که قصد نمازگزاردن داشت، بر بدن پدر بزرگوارش نماز خواند.
 
News image

به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»، احساس نیاز به حضور بقیه الله الاعظم(عج) و احساس نیاز به فرج و انقلاب جهانی حضرت، در دورانی که فتنه ها جهان را پر کرده، بیشتر شده است؛ حجه الاسلام علیرضا پناهیان، در یک سخنرانی مفصل، این احساس نیاز را در سطح عالی، اضطرار به حجت دانسته و تاکید می کند این اضطرار تنها در سیاسیون، متبلور است.

متن این سخنرانی به شرح زیر است:

احساس نیاز به امام و احساس نیاز به حضور بقیه الله الاعظم(عج) و احساس نیاز به فرج و انقلاب جهانی حضرت از چند جهت قابل بررسی است؛ یک وقت از بعد عرفانی و آن عاطفه معنوی انسان احساس نیاز می کند که این بعد اگرچه لطیف ترین بعد اضطرار نسبت به فرج حجت و به ظهور او و فرج او هست اما بعد اصلی نیست.

چون اگر کسی شخصا آنقدر به ظهور حجت اضطرار پیدا کند که دیگر غیبت حضرت، برای او قابل تحمل نباشد و شب و روز، چشمش بارانی باشد و سینه اش پر از اشکهای جاری باشد و حنجره اش پر از ناله و فریاد تمنای ظهور باشد، این فرد را آخر یک گوشه ای می برند و آقایش را به او نشان می دهند و قلبش را آرام می کنند و به او می گویند که حالا صبر کن تا آقا بیاید.

اضطرار نسبت به حضرت حجت و احساس نیاز شدید نسبت به دیدار او و نسبت به فرج او، بلکه نه فقط دیدار او، در آنجایی که بعد شخصی، عاطفی و عرفانی پیدا می کنند، پاسخ دارد و پاسخش هم این است که او را می برند یک گوشه ای تا آقایش را ببیند؛ به همین دلیل است که حضرت آیت الله العظمی بهجت در یکی از بحث‌هایشان فرموده‌اند: "بعضی ها که اعلام می کنند فرج، فلان زمان است، فرج شخصی خودشان را به وی دارند، اعلام می‌کنند و اگر هم گفتند که مثلا بعضی ها فرج را بنا بر اینکه به آنها مژده ای داده شده و به او خبر دادند و فرد هم به دوستان نزدیکش گفته که به من خبر دادند که فرج فلان موقع است، فرج شخصی اش را گفتند" یا آن موقع او از دنیا رفته، یا در آن موقع به ملاقات حضرت رسیده است.

احساس نیاز به حضرت از یک بعد، کاملا شخصی، کاملا عاطفی، کاملا عرفانی است؛ هم احساس نیاز نسبت به شخص امام و هم احساس نیاز به فرج حضرت؛ که بین این دو هم باید فرق گذاشت؛ این احساس نیاز را من نمی خواهم الان حداقل درباره اش زیاد صحبت کنم؛ از بعد دیگری این احساس نیاز را به بررسی بیشتر قرار بدهیم.

این بعد اول را که از لحاظ عاطفی، فرد آنقدر شدید محتاج امام است که امامش را می خواهد، او را می برند یک گوشه ای و به ملاقات امامش می رسانند یک همچنین فردی، این آدم، دو جور می تواند این احساس عرفانی خودش را داشته باشد؛ یکی اینکه می گوید من به وضع عالم کاری ندارم و من امام خودم را می خواهم، که در دعای ندبه زیاد اینجوری نیست، در دعای عهد یکی یا دو جمله می توانید اینجوری پیدا کنید؛ یکی دیگر هم احساس نیاز نسبت به فرج، نه اینکه من امامم را می خواهم بلکه من می خواهم امامم ظهور کند؛ اینکه من را ببرید یک گوشه ای آقایم را ببینم یا در رویایی امامم را ببینم با این دلم آرام نمی گیرد و باید فرج رخ بدهد.

آن دیوانه ای که آن مست لایعقلی که به این نقطه از اوج عرفان و عاطفه می رسد که دیگر نیازش با یک دیدار خصوصی هم تعدیل نمی شود، این انسان اوج یافته، این انسان سرمست و لبریز از معرفت و عرفان است.

در دعای ندبه بیشتر این جملات هست: "متی ترانا و نریک" کی تو ما را می بینی و ما تو را می بینیم، یک ملاقات عمومی؛ "و قد نشرت لواء النصر تری" در حالی که پرچم نصر و فتح را برفراز کردی، دیده شوی؛ "نحف بک و انت تام الملا" ما دور تو باشیم و تو امامت کنی.

"متی ترانا و نریک" دیدار خصوصی نیست دیدار فرج است؛ بعد البته آنجا اعلام می کند که تقاضای من این است که وقتی تو آمدی من خصوصی تو باشم، "نحف بک و انت تام الملا" ما دور تو باشیم و تو امام مردم باشی، نه اینکه به ما یک کارت ملاقات بدهند و بگویند شما مثل آن مردم اولی که گفتم، برو به ملاقات آقا.

بعد می فرماید: "متی نغادیک و نراوحک فنقر عینا" یک دیدار خصوصی و تکی به چه درد من می خورد، البته به چه درد من می خورد را بنده اضافه می کنم؛ به درد می خورد اما من را سیراب نمی کند و مرا اشباع نمی کند، من می خواهم با تو روز و شب را پشت سر بگذارم؛ "نغادیک و نراوحک" صبح چشمم را به سوی تو باز کنم و لحظه خوابیدنم چشمم را از تو ببندم و خداحافظی کنم و بروم بخوابم، صبح و شب با تو باشم و اینجوری چشم من روشن می شود.

یک وقت این جوری تقاضا می کنی و این فراز دعای ندبه است و یک فراز هم در دعای عهد داریم: "اللهم ارنی الطلعه الرشیده و الغره الحمیده واکحل ناظری بنظره منی الیه" هر دو هم جالب است و هر دو جایگاه خاص خودش را دارند، می خواهم تفکیکش را بدانید و برای هر کدام گوشه دلتان حساب بازکنید.

در اینجا می گوید، خدایا می شود من آقایم را ببینم، حتی یک نگاه؛ ببینید این با آن قبلی چقدر فرق می کند! البته این دومی که اوج اضطرار نسبت به دیدار هست، اما به صورت فردی، این هم به جای خودش جایی دارد ولی هیچ عاشقی اینقدر بی رحم نمی شود که بگوید آقا، من تو را ببینم آرام بشوم، حالا شما پشت پرده غیبت رنج می کشی حالا برای من لااقل مهم نیست! و هیچ عاشقی اینقدر بی رحم نمی شود، و هیچ بی رحمی هم اینقدر عاشق نمی شود که بخواهد آنقدر اصرار داشته باشد که بخواهد ببیند، البته خیلی ها اصرار دارند که ببینند چون برایشان جالب است،که حالا ببینیم این آقا اصلا چه جوری هستند؟ این را کسی بها نمی دهد و ارزش ندارد.

یک عده اضطرار عاطفی، معنوی و عرفانی داریم، شما کلمه عرفانی را که بگذارید، همه اینها را در برمی گیرد؛ یک اضطرار عاطفی، عرفانی و معنوی داریم که این اضطرار دو نوع است.

یکی اضطراری که با یک دیدار خصوصی تامین می شود و این عاطفه تسکین پیدا می کند، یکی با امر فرج تسکین پیدا می کند؛ آقا من به شما آقایت را نشان دادم دیگر برو به دنبال کارت و وی می گوید نه، من که این جوری آرام نمی گیرم، آقایم باید ظهور کند.

آن وقت دو آیه "اللهم کن لولیک الحجه..."  این دعا بیشتر از نوع عاطفی-عرفانی برای فرج است نه از نوع عاطفی- عرفانی برای دیدار شخصی، و دیگر برای دیدار شخصی خودش اصلا دعا نمی کند و می گوید تا اینکه آن آقا بیاید و من برای او دارم دعا می کنم؛ خیلی دعای عاطفی خاصی است که در آن هیچ خودخواهی نیست، "ترانا و نریک" یعنی اصلا ما ببینیم ایشان را، فقط ایشان بیایند و سالم باشند، ایشان خوب باشند، و تو به ایشان کمک بکنی.

اینها سفارشهای بی موردی هم هست ولی شما دارید به خدا سفارش می کنید، آنوقت شما اینجا چه کاره هستید که سفارش می کنید مواظبش باش؟! اصلا شما تا حالا کجا بودید؟! این شدت عاطفه است که انسان را تا این حد دیوانه می کند؛ مثل دعای ندبه که یک نوع دیگری از جنون در انسان ایجاد می کند که من این همه ضجه می زنم تا بیایی و انتقام خون انبیاء و ابناء انبیا را بگیری!  این جنون است و الا به تو چه ربطی دارد که این حرفها را بزنی و بگویی که انتقام خون انبیا را بگیر! شدت این جنون هم آنقدر بالاست که می گوید اگر همین الان کسی پیش من نیاید، داد نزند و گریه نکند، من دق می کنم و یکی بیاید به من کمک کند تا با هم ناله بزنیم، و این دور هم گریه کردن یک نوعی به انسان تسکین می دهد؛ ما هیچ وقت به این نوع اضطرار نرسیدیم و این نوع اول اضطرار است.


نوع دوم اضطرار چگونه است؟

عاشقی این طور نیست که انسان بخواهد کمبودهای عاطفی خودش را در خانه حضرت بیاورد و بعد از برطرف شدن آن کمبودها بگوید که دیگر ما زیاد مزاحم شما نمی شویم و دیگر به کارهایمان برسیم و... ، این طوری نیست؛ انشاءالله جامعه ما به جایی برسد که ما همان قدر که برای مصیبتهای امام حسین(ع) اشک می ریزید و داغ می شود، همانقدر هم برای غیبت حضرت داغ شود و اشک بریزد.

اما چه می شود که اینقدر احساس نیاز و اضطرار می کنیم؟ و چه شده است که آنقدر که باید احساس اضطرار و نیاز نکردیم؟ و چه کنیم که این احساس نیاز نسبت به حضرت در ما بیشتر شود؟ در زمان حضرت دیگر فیلم های عشقی و عاشقانه زیاد رونق نخواهد داشت، برای اینکه یک محبت قویتر را همه تجربه کردند و دیگر اینها برایشان بی مزه است که مثلا از عاطفه زن و شوهری کسی بخواهد صحبت کند، عاطفه زن و شوهری هم شیرینیش به این است که هر دو، عاشق یکدیگر باشند، و آن آقا و مولایشان است، وقتی محبت مولا چشیده شود محبت های دیگر مثل سنگریزه های پای کوهپایه است، و به همین سادگی یکی از عوامل بی دینی از بین می رود.

چون مهمترین عامل بی دینی کمبود محبت است و تلاش بی فرجام برای جبران این محبت، که بعضی وقتها با شهوت می خواهد جای محبت را پر کنند چون محبت را پیدا نمی کنند، یا با محبت های نیم بند و برای آدمهای کمبود محبت دار، کمترین محبت ها را به عنوان آن کوه آتشفشان قالب کنند، و بعد هم نقش در می آید و کدورت پدید می آید و...

بالاخره انسان باید وجودش لبریز  و سرشار و آتشفشان و داغ و پرحرارت باشد، و این هم فقط با محبت درست می شود؛ و الا مثل شهربازی، این الاکلنگ را بالا و پایین رفتن است و یک هیجان، ولی بعدش چه می شود، حالا مثلا یک سیرک برویم و حرکتهای حیوانات را ببینیم و ... تا چقدر؟ شهوت تا چقدر؟ خوردنی چقدر؟ افاده آمدن ها برای همدیگر چقدر؟ لذت های دنیا چوقت رنگ می بازند؟ وقتی که آدم یک محبت برتر را تجربه کند.

این محبت برتر است که غذا و زندگی او می شود و زندگیش هم سر جایش است، و این آدمها به زن و بچه اشان هم بیشتر علاقه دارند و خانمهایشان هم بیشتر به خانواده شان علاقه دارند و بچه ها به پدر و مادرشان بیشتر علاقه دارند و همین طور همه به همدیگر و همه به هم عشق می ورزند، و یک آرامشی پدید می آید.

زمانی که حضرت ظهور بفرمایند همه آنرا تجربه می کنند، ولی تا مادامی که حضرت ظهور نکرده‌اند یک عده ای آنرا تجربه می کنند، آن عده چه کسانی هستند؟

در جامعه ما هنوز تجربه محبت حضرت زیاد نشده است، لذا من ناراحت می شوم وقتی گاهی می گویند غیر از احساسات نسبت به حضرت مهدی(عج) بیایید به چیزهای دیگر هم بپردازیم، انگار ما احساسات را تمام کردیم و واحدهایش را پاس کردیم و مدرکش را هم گرفتیم حالا باید به چیزهای دیگر بپردازیم و برویم حضرت را بشناسیم.

اولا خیلی ها احساسات را یک نکته عوامانه می دانند و می گویند این عوام خیلی به دنبال گریه کردن می روند، کو و کجاست که عوام گریه کنند؟ یک گریه کن حسابی که برای حضرت گریه کند را نشان بدهید؟! اصلا گریه کردن کار عوام نیست، و هرچه دانشمندتر و هوشمندتر و آگاهتر و خودساخته‌تر وعارف‌تر از آنجا به بعد احساسات عمیق تر می شود؛ مثل فیلسوف فقیهی مثل حضرت امام که عارف هم هست می فهمد و او می تواند این گریه ها را داشته باشد.

آنها می گویند که گریه برای عوام است و خواص باید بنشینند و فکر کنند، ما می گوییم که خواص که اگر گریه نکنند نمی توانند فکر کنند و فکرشان هم کار نمی کتند و عقل سالم در دل سالم است، چون در قرآن می فرماید که آنهایی که عقلشان درست کار نمی کند برای این است که دلشان مریض است.

انشاءالله خدا محبت ما را به حضرت بقیه الله الاعظم به عالیترین نوع محبت قرار دهد و ما را شرمنده آقا نکند، چون آدم اینجوری شرمنده حضرت می شود که بعد از اینکه حضرت آمد تازه می خواهد به حضرت علاقه مند شود، مثل همه مسیحی ها و یهودی ها و همه ادیان عالم اینجوری علاقه مند به حضرت شود!

اما در مورد علاقه باید بدانید حداقل براساس متن دعای ندبه که عاشق آنگونه می شود، ما آن طور که باید نیستیم، یا اینها دروغ است یا ما دروغ هستیم؛ آنها که دروغ نیست چون امام صادق(ع) خیلی شدیدتر از دعای ندبه از آن نقل شده است که گریه می کردند، به ایشان می گفتند: که برای چه کسی گریه می کنید؟ دستش را روی زمین می گذاشت و اشک می ریخت و می گفت: "آقای من غیبت تو خواب را از چشمان من ربوده" گفت: بعد از گریه های طولانی حضرت من پرسیدم آقا شما با چه کسی مناجات می کردید؟ حضرت فرمودند: "یاد مهدی‌مان و غیبت افتادم اینجور دلم گرفت و آتش گرفتم"

امام صادق(ع) مثل ما مبتلا به غیبت حضرت نبودند، اصلا ایشان خودشان قطب عالم امکان است، ایشان اصلا خاصیت عجیبی دارند، در بهشت هم که بروید نسبت به آقا امام زمان، همین وضعیت است، مبنای آن هم این است که ببینید مثلا خدا روزی را تقسیم می کند مثلا به یکی قد بلندتر می دهد و به یکی قد کوتاهتر، به یکی پول بیشتر می دهد و به یکی پول کمتر، البته تلاش ما هم به جای خودش، به یکی حافظه قویتر می دهد و به یکی ضعیفتر، به یکی قدرت خلاقیت و تخیل قویتر می‌دهد و به یکی ضعیفتر، به هرکسی یک چیزی داده است و تقسیم کرده، رزق محبوبیت را هم همین جوری تقسیم می شود.

خدا بیشترین رزق محبوبیت را در عالم یک جوری به آقا امام زمان(ع) داده است، لذا اگر تو آقا را دوست داری، آقا را دوست داشتن اینطوری نمی شود و خیلی فاصله داریم؛ محبت به آقا اینجوری است، چون ببینید این چند ساله اخیر که بحث ایشان در جامعه افتاده چه ولوله ای در جامعه به راه افتاده است، این ولوله از کجاست؟ کار سنگینی هم نشده است، این پیش لرزه های آن انفجار سهمگین و با عظمت محبت است که اگر ایشان نزدیک بشود دیگر هیچ چیز را باقی نخواهد گذاشت.

در روایات هم نوشته شده است که آقا امام زمان هم در بهشت، طاووس اهل جنت است، یعنی همه اولیاء خدا را پرنده حساب کن و هر کدام یک صدایی و یک نوایی و یک رنگ قشنگی دارند آنوقت حضرت مهدی(ع) در بین آنها طاووس است، طاووس بین پرنده های دیگر چگونه است؟! آنوقت شما می گویید من به این آقا علاقه دارم، آن علاقه کجاست و چرا تا به حال زنده مانده ای؟

این محبت آدم را می کشد و زنده می کند، این محبت چیزی در مایه های محبت به امیرالمومنین(ع) و یک چیزی در مایه های مصیبت اباعبدالله الحسین(ع) است، شما هنر نکردید که برای اباعبدالله الحسین(ع) خودتان را بکشید، ببینید این مصیبت های امام حسین(ع) است که شما را خراب کرده است؛ بدون مصیبت و به خاطر معرفت باید این آتش محبت نسبت به حضرت باشد، آنوقت جالب است که از امیرالمومنین برایتان خاطره نقل می کنند و از حضرت برایتان خاطره نقل نمی کنند و تو باید فقط به معرفتت اکتفا کنی.

بنا بر این است که ما با معرفت عاشق حضرت شویم، با معرفتهای کلی که او امام است و لذا شما اصلا خواب و رویا و ملاقات پنهانی با حضرت را بین خودتان نقل نکنید؛ پس ما چه کار کنیم که به آقا امام زمان خیلی علاقه پیدا کنیم؟

راهش این است که شما باید باور کنید امام زمان(ع) دوستتان دارد و به شما شخصا علاقه دارد، پدر و مادرت هم هفته ای دو بار پرونده ات را نمی بیند، او کلا می خواهد ببیند تو سالمی، و کلا داری درس می خوانی، کلا موفق هستی، کلا مشکلی برایت پیش نیامده، آن کسی که جزئیات زندگی تو را تعقیب می کند.

والله قسم، امام زمان تک تک شماها را آنقدر دوست دارد، نه به دلیل اینکه شما آدمهای خوبی هستید، به دلیل اینکه شما آدمهای زمان او هستید و او متولی شماست و او سرپرست شماست، وقتی شما مریض می شوید حضرت به خاطر شما مریض می شوند؛ وقتی توانستی این را باور کنی آنوقت می توانی به حضرت علاقه پیدا کنی، اگر قیاس به نفس می کنی و می گویی آقا چرا مرا باید دوست داشته باشد؟ من کی‌ام؟ فکر می کنی حضرت هم مثل جنابعالی احیانا خودخواه است (نعوذ بالله)، یا ما چرا باید آدمها را دوست داشته باشیم و دلیلی ندارد که دوست داشته باشیم؟ چرا حضرت را مثل خودت می دانی؟ ولی تو باور نمی کنی و تو باور می کنی که حضرت تو را دوست داشته باشد؟

در مقام اینکه چه باید کرد تا محبتمان نسبت به حضرت بیشتر شود و به حد یک اضطرار برسد چه کار کنیم؟ مثلا یک راهش این است که باور کنیم که آقا دوستت دارد و اگر توانستی باور کنی این ایمان به غیب است؛ نشان آن هم در قرآن در سوره توبه است.

خداوند متعال می فرماید: "لقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ" من این پیغمبری را فرستاده ام که حریص شماست، حریص شماست یعنی چه؟ مادر شما در دوران بچگی یک کمی حریص شما بود اما آن موقع را شما یادت نمی آید لذا شاید احساس مزاحمت هم می کردی وقتی مادرت حریص تو بود؛ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ و برایش سخت است آن چیزی که شما را اذیت کند، و این نسبت به همه آدمهاست و نسبت به آدم خوبها  بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ دو برابر می شود.

امام صادق(ع) در معارف ولایی ما می فرماید: هرچه ویژگی پیغمبر(ص) دارد غیر از نبوت، امامان هم آن ویژگی را دارند، این حریص و دوست داشتن در امیرالمومنین(ع) این جوری است که وقتی فهمید یکی از دوستانش مریض است فرمود به خدا قسم ما به خاطر مریضی شما مریض می شویم، گفت آقا نسبت به همه دوستانتان این گونه هستید؟ فرمود حتی نسبت به آنهایی که بعدها به دنیا می آیند، آنها که دوست ما هستند و شیعه ما هستند،  ما برای آنها هم این طوری می شویم؛ حالا نسبت به عموم مردم بالاخره ائمه هدی یک ویژگی هایی دارند.

هر که باور کرد یک دل دیگری پیدا می کند و زجر می کشد از اینکه حضرت پشت پرده غیبت هستند، مثل یک پدری که زندان است و پشت شیشه و بچه اش باید بیمارستان برود ولی خودش نیست که بچه اش را برساند و دلواپس است که چه کسی این بچه را به بیمارستان می رساند، و در آنجا هلاک می شود؛ من یک بار رفتم در زندان و از امام زمان حرف می زدم دیدم که زندانی ها اصلا داشتند دق می کردند همه خوب و بد، همه شان می فهمیدند که من چه می گویم، حضرت دوست دارد در هر حرکتی بچه هایش را کمک کند، دوست دارد به ما کمک کند، هر کسی که زمین می خورد و هر کسی که گرفتاری دارد آن دردی روی قلب حضرت است؛ و ما کی می فهمیم و یعنی چه این همه درد؟! و چه جوری می شود که یک نفر این قدر زجر بکشد و این خیلی عجیب است.

انشاءالله خدا آن اضطرار به حضرت حجت را از بعد عرفانی (چه شخصی و چه به صورت اجتماعی) در ما بیدار بگرداند، و البته این یک مدتی ممارست می خواهد، ممارست داشته باشیم نسبت به حضرت و رفت و آمد داشته باشیم و توجه نسبت به حضرت داشته باشیم، کم کم یک عشقی را در وجود خودت پیدا می‌کنید.

عشق به غذای شیرین از بچگی خود به خود پیدا می شود، عشق به بزرگ شدن در اواخر دوران کودکی و نوجوانی در انسان خود به خود تولید می شود، علاقه به گروه همسالان در آغاز جوانی پیدا می شود، علاقه به همسرداشتن پیدا می شود، علاقه به مقام و علاقه به شهرت و... یکی یکی پیدا می شود، پس هنر نیست اگر کسی این علاقه ها را پیدا کند؛ اگر کسی خودش را کشت و سر خودش را گذاشت لب جوی و برید، می تواند یک علاقه ای در وجودش به مولا هم پیدا کند، و آن علاقه به مولا را وقتی پیدا کرد این حرفها برایش ملموس خواهد شد و حرف دلش خواهد بود.

از بعد دیگری ما می توانیم اضطرار به حضرت را پیدا کنیم و آن بعد سیاسی اجتماعی است؛ آدمی می تواند اضطرار به وجود حضرت را درک کند که فوق العاده آدم سیاسی باشد، و ما فوق العاده آدم سیاسی خیلی کم داریم.

اول باید توضیح داد که کار سیاسی چیست؟ و بعد بگویم که چه کسانی می توانند انسانهای سیاسی باشند؟ و بعد کدام سیاسیون می توانند اضطرار نسبت به حضرت حجت را پیدا کنند؟ در این بخش از صحبت جامعه ما تمام اصلاحاتش وابسته به این بحث است.

اولا کار سیاسی و اندیشه سیاسی داشتن و درک سیاسی داشتن و نگاه سیاسی داشتن و فعالیت سیاسی داشتن یعنی چه؟ شخصی از امام صادق(ع) پرسید: ما یاران شما امام صادق قیمتمان بالاتر است یا یاران آخرین امام وقتی که ظهور می‌کند؟ حضرت پاسخ داد: "شما یاران من اجرتان بیشتر است" شخص گفت: چرا؟ امام فرمودند: "برای اینکه امام شما غریب است و آخرین امام بر جهان حکومت می‌کند".

به تعبیر بنده هنر نکرده است کسی که یاری کند آن امامی را که سلطنت برعالم می کند، شمایی که در  تقیه از یک امامی تبعیت می کنید خوب معلوم است که اجرتان بیشتر است، حالا من از شما می پرسم ما یارانی که امام صادق(ع) را هم ندیدیم، اجر ما بیشتر است یا آن یارانی که در زمان خود امام صادق(ع)  بودند؟ معلوم است که اجر ما بیشتر است، پس ما دو پله از کسانی که یاران حضرت هستند مقاممان بالاتر است.

حالا ادامه آن روایت را می گویم، شخص از امام پرسید که: اگر ما مقاممان بالاتر است پس چرا باید دعا کنیم که فرج آخرین امام رخ دهد؟ من جواب را الان می دهم، الآن نمازهایی که می خوانید و خوبیهایی که دارید یه جورهایی قیمتش بالاتر از همین نمازهایی است که بخواهی بعد از فرج بخوانید، الآن درست است که نمی دانی یک کارهایی را باید انجام بدهی آنها چیست، بحران تکلیف دارید، حیرت دارید، غربت دارید، مظلومیت دارید؛ شخص گفت: آقا ما برای چه باید دعا کنیم؟

به این فرد یک آدم غیر سیاسی می گویند، شخص باید یک عمق سیاسی داشته باشد تا بفهمد برای چه باید دعا کند برای حضرت، اگر آن یک فرد سیاسی بود این سوال را نمی کرد؛ حضرت جواب دادند: "به دو دلیل، یکی به دلیل محبت به خلق، دوم به دلیل محبت به حق"

محبت به خلق یعنی اینکه دلت می آید این همه آدم در اوج عرفان نباشند من به این جواب حضرت یک جوابیه می دهم و بعد یک جواب به جواب خودم می دهم؛ الآن یک مسیحی در گوشه ای از دنیا به دین خودش و به مسیحیت خودش دارد خوب رفتار می کند، آیا جایش در بهشت هست یا نه؟ والله جایش در بهشت است، خدا در آن دنیا از او سوال می کند که علی بن ابیطالب کیست؟ و او جواب می دهد که من نمی دانم که او کیست، یا اصلا در آنطرف دنیاست و دین هم ندارد و هیچ دینی هم به او نرسیده، خدا دیگر مسیح بن مریم هم از او نمی پرسد و فقط می گوید تو کجا ظلم کردی و خودت هم آنرا فهمیدی؟ حالا اگر ظلم هم نکرده باشد او هم به بهشت می رود.

خب خدا که گیر نمی دهد و اوضاع همه خوب است پس ما می خواهیم چه کار که حضرت بیاید؟ دلت می آید که خلق عالم اینجوری به بهشت بروند؟! این آن اضطرار است که اگر توانستی آنرا پیدا کن! فکرکردی اضطرار یعنی اینکه سر ما را گذاشتند لب جوی و دارند می برند با چاقو و آن زمان باید اضطرار پیدا کنی؟ نه آنها بحرانهایی است که می آید و رد می شود و این هنر نیست که در اوج بلا حضرت را صدا بزنی، اصلا ما برای چه به دین احتیاج داریم؟ محبت به خلق یعنی اینکه من دوست ندارم این آدمها اوج آگاهی و عرفان را نداشته باشند.

پاسخ دوم حضرت این بود که به خاطر محبت به حق.

تو دلت می آید حق پنهان باشد و کسی حق را نشناسد، خیلی وضعیت عرفانی عجیبی است، ولی این دو تا را که داشتی فرد سیاسی عجیبی خواهی شد، سیاسی می شوی به دلیل اینکه دیگر سرت توی کار خودت نیست و سرت را بالا گرفتی؛ باور کنید یک زمانی می رسد که می آیند روی پای جمهوری اسلامی می افتند و می گویند آقای جمهوری اسلامی استقلالت را نوکرشیم مال خودت، اسلامت هم مال خودت، قبول، انرژی هسته ای و هر چی هم که می خواهی مال خودت تمام، ولی دست از سر ما بردار ما را چرا نابود می کنی، و از نظر سیاسی یک زمانی کار به اینجا خواهد کشید و علائمش را دارید می بینید.

یک زمانی خواهد رسید که وضعیت سیاسی عالم به گونه دیگری رقم خواهد خورد، البته الآن باید ماهشماری کنید فوقش سالشماری، ولی یک زمانی می شود که شما باید روزشماری کنید برای فرج حضرت، در یک چنین شرایطی ما سیاسیونی هستیم که سیاسی بودنمان را تازه داریم نشان می دهیم؛ بحث منافع شخصی نیست و حتی بحث منافع ملی هم نیست و بحث منافع قومی هم نیست که جهان اسلام را بخواهیم نجات دهیم، چیزی که مهم است جهان بشریت است؛ تو به جهان بشریت چه کار داری؟

نه مگر می توانم تحمل کنم که مردم آقایم را نشناسند، همه باید آقایم را بشناسند، کفار و مستکبرین عالم می گویند که اگر آقای تو را بشناسند که ما بیچاره می شویم؛ ما می گوییم که این مشکل خودتان است ما نمی توانیم تحمل کنیم؛ و سیاسیونی از این قبیل درست خواهند شد، سیاسی بودن یعنی چه؟ یعنی دغد غه بشریت را داشتن و دغدغه ابناء بشر را داشتن، سیاسی بودن یعنی بین خدا و بنده های خدا ارتباط برقرار کردن؛ این انگیزه وقتی پدیدار شد، سیاسی بودن یک امر مقدس و فوق عرفانی می شود، چون عرفان در مرحله اول فردی است و در اوجش جمعی خواهد شد، آن وقت عرفان به آدم شجاعت می دهد و شجاعت هم که به آدم داد، آدم نترس هم می شود و بصیرت هم که به آدم هم می دهد، تدبیر هم پیدا می کند و چه خواهد کرد در این عالم!

و سیاسی شدن یک امر مقدس می شود، سیاسی بودن یعنی دغدغه بشریت را داشتن؛ بعضی ها کم سیاسی هستند و می خواهند روستای خودشان را درست کنند و بعضی ها به شهرستان و بعضی ها به استان و بعضی ها در حد ملی فکر می کنند و بعضی ها در حد منطقه ای، و بعضی ها در حد کره زمین و جهان کنونی و بعضی ها در اندازه های بشریت فکر می کنند، بعضی ها در اندازه های کائنات و در اندازه های تاریخ بشریت و آینده همیشه بشریت سیاسی هستند؛ لذا سیاسی بودن یک امر مقدس می شود.

ما یک انقلاب در جامعه ما و انقلاب در انقلاب نیاز داریم هرچند ممکن است به مرور پدید بیاید و آن انقلاب چیست؟ انقلابی است که ما درست جا بیندازیم که سیاست یعنی یک امر مقدس، یک دهه پیش در روزنامه ها، بعضی ها می نوشتند که تا ما سیاست را از قداست جدا نکنیم توسعه سیاسی رخ نمی دهد، ولی الآن من دارم دقیقا برعکس آنها حرف می زنم.

کسی که عارف نباشد و به عرصه سیاست وارد شود یا خطا می کند یا خیانت، از این حرف کوتاه نیایید اگر منطقش را قبول دارید، کسی عارف نباشد و این همه دلداده نباشد به خطا می افتد و بصیرتش دچار اشکال خواهد شد، سیاسی بودن یعنی بین خدا و بنده ها ارتباط برقرار کردن؛ با این انگیزه سیاست یعنی یک امر مقدس، و فوق العاده مقدس.

و کسانی که این طور سیاسی باشند، اضطرار به حجت دارند؛ اینها می فهمند چرا حضرت باید بیاید، بقیه نمی فهمند؛ بقیه مثل بچه هایی هستند که در یک خواستگاری در حالی که بزرگترها دغدغه دارند، ولی بچه ها بازی می کنند.

من گاهی آنقدر ناراحت می شوم که در بعضی از محافل فرج حضرت تبدیل می شود به یک موضوع غیر سیاسی در حالی که این یک مسئله کاملا سیاسی است.

در این سی سال بگردید و ببینید چه کسانی چه حرفهایی زدند، چه کسانی چه مواضعی داشتند و حالا تغییر موضع دادند و این بخاطر این است که این افراد چون درک عمیق و بصیرت نداشتند، نمی توانستند درست تصمیم بیگیرند.

سوره محمد(ص) است در قرآن که بیان که تکلیف را برای ما روشن می کند، همان آیه اول می فرماید: «الَّذینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ (1)» کسانی که کافرند و نمی گذارند مردم در راه خدا باشند و با این مبارزه می کنند، خدا می فرماید من اثر عمل آنها را از بین می برم؛ یعنی آنها زحمت کشیدند، پول خرج کردند، بمب اتم دارند، قدرت اول اقتصادی هستند، خدا می فرماید أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ، مگر می شود؟ بله، خدا گفته، تو راحت باش، دشمن را به حساب نیاور؛ حساب نیاور را که می دانید منظورم چیست! خدا گفته من نابود می کنم! خدا گفته!

اما می دانید خدا اثر اعمال چه کسانی را باطل نمی کند که هیچ، اثر هم می دهد؛ خداوند در همین سوره می فرماید: «...وَ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُم(4)» کسانی که در راه خدا کشته می شوند، خدا می فرماید: من اثر اعمال آنها را از بین نمی برم؛ لذا زخمی ها و کتک خورده های مدرسه فیضیه را پیش امام می بردند تا امام کوتاه بیاید، اما امام می فرمود: "گوارای وجودتان" امام خمینی(ره) سیاسی است و می فهمد چه کاری اثر دارد و چه کاری اثر ندارد.

لذا وقتی در جنگ تحمیلی عده ای می خواستند با اسرائیل بجنگند، امام می فرمود: "راه قدس از کربلا می گذرد"، لذا حزب الله شکل گرفت با چندتا طلبه، و خدا مدام به کارهای آنها اثر می داد؛ که حتی بعضی ها مسخره می کردند که شما نمی توانید در برابر اسرائیل کاری کنید، اما مهم این است چه کاری اثر دارد.

بعد می فرماید: «وَ الَّذینَ کَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُم(8) ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ (9)» و امام می نشست و می گفت: آمریکا هیچ غلطی نمی کند، امام که حرف تبلیغاتی نمی زد، امام به این آیات ایمان داشت.

پس چه کسانی اضطرار ظهور حجت را دارند؟ آدمهای سیاسی، سیاست هم به معنی عمیق، و یک راه هم برای سیاسی شدن عمیق هم وجود نداردکه این 30 سال انقلاب را مورد بررسی قرار داد، سیاسیون بسیار عمیق می توانند از طریق حکمت به این عمق برسند و از طریق علم و آگاهی هم می توان به این عمق رسید.

در آخر اگر کسی گفت من نمی خواهم اضطرار برای ظهور حضرت داشته باشم، ولی من می خواهم بدونم اگر به او بگویند آقا دارد می آید باز هم بی تفاوت می نشیند و صبر می کند که سیاهی زمستان برود و روسیاهی به ذغال بماند؟! به این افراد کافیست یک تلنگر زده شود تا به خود آیند، و این وظیفه به دوش همگان است.

مخلص کلام برای اینکه اضطرار پیدا کنیم برای ظهور حجت(عج) این است که علم داشت و آگاهی بدست آورد، به واسطه آن شما حکمت پیدا می کنید، حکمت هم که بدست آمد آدم بصیرت پیدا می کند، آنوقت آن آدم با بصیرت سیاسی خوبی هم می شود، یک سیاسی عمیق، که قدرت تحلیل و تفکر در امور را دارد.

یک راه دیگر برای پیدا کردن اضطرار نسبت به فرج حجت(عج) این است که به افراد تلنگر بزنیم؛ با فردی که می گوید که من برای فرج دعا نمی کنم و دارم زندگی خودم را می کنم، چه باید کرد؟! کافیست که به او بگویید که آقا دارند می آیند، آنوقت دیگر بازهم می نشیند دست روی دست بگذارد،که سیاهی زمستان برود و روسیاهیش به ذغال بماند؟!باید به افراد تلنگر زد که آقا دارند می آیند، و تو چه کاری برای خودت انجام دادی؟

و راستی ما برای فرج امام که گشایش برای ماست چه کرده ایم؟

 نوشته شده توسط گروه خبری روز در پنج شنبه 88/12/6 و ساعت 10:45 صبح | نظرات دیگران()

حجت الاسلام فاکر به رحمت ایزدی پیوست
حجت الاسلام محمدرضا فاکر نماینده مشهد و رئیس کمیسیون اصل 90 مجلس شورای اسلامی به رحمت ایزدی پیوست.

به گزارش خبرگزاری مهر، حجت الاسلام محمدرضا فاکر عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و از مبارزان سیاسی دوران انقلاب امروز چهارشنبه به رحمت ایزدی پیوست.  وی در ماههای اخیر به دلیل بیماری گوارشی در منزل خود در قم  بستری بود.

محمدرضا فاکر در سال‌ 1324 در مشهد مقدس‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشود وی به‌ دلیل‌ شغل‌ پدرش‌، به‌ اتفاق‌ دیگر اعضای‌ خانواده‌ مدتی‌ به‌ اصفهان‌ آمد و در آنجا ضمن‌ طی‌ نمودن‌ دروس‌ دوره‌ ابتدایی‌، با بخشی‌ از دروس‌ دوره‌ مقدمات‌ حوزه‌ آشنا شد. سپس‌ به‌ مشهد بازگشت‌ و تحصیلات‌ خود را به‌ صورت‌ جدی‌ در کنار مرقد علی‌ بن‌ موسی‌ الرضا(ع‌) پی‌ گرفت‌ و پس‌ از چندی‌ دوره‌ مقدمات‌ را در خدمت‌ ادیب‌ نیشابوری‌ به‌ پایان‌ برد.

او در سال‌ 1343 پس‌ از طی‌ نمودن‌ بخشی‌ از دروس‌ دوره‌ سطح‌ به‌ قم‌ آمد. در قم‌، باقیمانده‌ شرح‌ لمعه‌ را خواند و سپس‌ در دروس‌ رسائل‌، مکاسب‌ و کفایة‌ استادان‌ مشهور زمان‌ خود شرکت‌ کرد. سپس‌ به‌ درس‌ خارج‌ رفت‌ و در این‌ میان‌ از شرکت‌ در دروس‌ جنبی‌، همچون‌ تفسیر نیز غافل‌ نماند.

حجت ‌الاسلام‌ فاکر در طول‌ سالهای‌ تحصیل‌ به‌ خدمت‌ استادان‌ بسیاری‌ شرفیاب‌ شد. او که‌ دروس‌ مقدمات‌ را بیشتر نزد مرحوم‌ ادیب‌ نیشابوری‌ فرا گرفته‌ بود، برای‌ فراگیری‌ شرح‌ لمعه‌ به‌ نزد مرحوم‌ مدرس‌ یزدی‌ رفت‌ و بخشهایی‌ از شرح‌ لمعه‌ را نزد او آموخت‌. در قم‌، باقیماندة‌ شرح‌ لمعه‌ را نزد حضرات‌ آیات‌ صلواتی‌ و دوزدوزانی‌ آموخت‌ و در درس‌ مکاسب‌ آیة‌الله‌ خزعلی‌ و آیت‌الله‌ العظمی‌ فاضل‌ لنکرانی‌ شرکت‌ کرد، ضمن‌ اینکه‌ رسائل‌ را نزد آیة‌الله‌ العظمی‌ نوری‌ همدانی‌ می‌خواند.

حجت الاسلام‌ فاکر در درس‌ کفایه‌ الاصول‌ مرحوم‌ آیة‌الله‌ سلطانی‌ طباطبایی‌ و آیت ‌الله‌ العظمی‌ فاضل‌ لنکرانی‌ شرکت‌ کرد و سپس‌ به‌ درس‌ خارج‌ فقه‌ و اصول‌ راه‌ یافت‌. او در این‌ دوره‌ بیشتر در درس‌ آیت‌الله‌ العظمی‌ گلپایگانی‌(ره‌) و آیة‌الله‌ العظمی‌ وحید خراسانی‌ شرکت‌ کرد. همچنین‌ در زمینة‌ تفسیر، به‌ درس‌ آیة‌الله‌ مشکینی‌ می‌رفت‌. او در طی‌ سالهای‌ تحصیل‌ در دروس‌ اخلاق‌ استادان‌ خود نیز شرکت‌ جدی‌ داشت‌.

حجت ‌الاسلام‌ فاکر در طی‌ سالهای‌ تحصیل‌ خود با طلاب‌ و فضلای‌ بسیاری‌ رابطه‌ دوستی‌ داشت‌ که‌ از آن‌ جمله‌ شهید شیخ‌ عباس‌ شیرازی‌ و حجج‌ اسلام‌ هادی‌ مروی‌، آقا ضیاء مسجد جامعی‌ و محمد حسین‌ امراللهی‌ را می‌توان‌ نام‌ برد.

فعالیتهای‌ علمی‌ و فرهنگی‌

حجت‌الاسلام‌ فاکر در سالهای‌ تحصیل‌ خود، بسیاری‌ از دروسی‌ را که‌ آموخته‌ بود، تدریس‌ می‌کرد و پس‌ از آن‌ نیز، سالها به‌ این‌ امر مهم‌ در حوزه‌های‌ علمیه‌ اشتغال‌ داشت‌.

او تقریرات‌ دروس‌ خارج‌ را نگاشته‌ و در طول‌ سالهای‌ تحصیل‌ و پس‌ از آن‌ بارها به‌ مناطق‌ مختلف‌ سفرهای‌ تبلیغی‌ و سیاسی‌ کرده‌ است‌.

فعالیتهای‌ سیاسی‌

حجت‌الاسلام‌ فاکر از مبارزان‌ خستگی‌ناپذیر سالهای‌ پیش‌ از انقلاب‌ و از مدافعان‌ اصلی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ به‌ شمار می‌آید. او مبارزات‌ خود را در دوره‌ای‌ آغاز کرد که‌ در مشهد به‌ خواندن‌ ادبیات‌ مشغول‌ بود. در آن‌ زمان‌ او بسیاری‌ از اعلامیه‌های‌ امام‌(ره‌) را در حجرة‌ خود تکثیر و یا از روی‌ آن‌ می‌نوشت‌ و سپس‌ آن‌ را به‌ طور مخفیانه‌ بر در و دیوار شهر نصب‌ می‌کرد یا به‌ اطلاع‌ دیگر هواداران‌ انقلاب‌ می‌رساند.

او نخستین‌ بار در سال‌ 1341 دستگیر و روانة‌ زندان‌ شد و دومین‌ بار در 15 خرداد 1342 بازداشت‌ شد و در زندان‌ با حضرت‌ آیت الله‌ خامنه‌ای‌، آشنا شد.  او دیگر بار در اوایل‌ سال‌ 1352 دستگیر و روانه‌ زندان‌ شد. و تا آخر سال‌ 1355 در زندان‌ بسر برد علت‌ آن‌ هم‌ سخنرانی‌ وی‌ در نهاوند بر ضد رژیم‌ شاه‌ و افشاگری‌ عملکرد آن‌ رژیم‌ مزدور و همکاری‌ با گروه‌ ابوذر بود. رژیم‌ شاه‌ پس‌ از انتقال‌ وی‌ از مشهد به‌ تهران‌ او را روانه‌ زندان‌ کرد.

از فعالیتهای‌ مهم‌ حجت‌الاسلام‌ فاکر طرح‌ مرجعیت‌ امام‌(ره‌) به‌ همراه‌ بسیاری‌ از استادان‌ و فضلای‌ حوزه‌ علمیه‌ قم‌، پس‌ از درگذشت‌ آیة‌الله‌ العظمی‌ حکیم‌(ره‌) بود. او در این‌ زمینه‌، تصمیم‌ گرفت‌ طی‌ سفری‌ به‌ خرمشهر و آبادان‌ و زاهدان‌ و... علمای‌ آن‌ دیار را با تصمیم‌ فوق‌ آشنا کند و برای‌ این‌ کار عزم‌ سفر کرد و ضمن‌ ارائه‌ آخرین‌ اطلاعات‌ و اخبار در بارة‌ نهضت‌ مردم‌ ایران‌، آنان‌ را از تصمیم‌ علمای‌ حوزه‌ علمیه‌ قم‌ آگاه‌ ساخت‌.

فعالیتهای‌ وی‌ به‌ پیش‌ از انقلاب‌ منحصر نماند. پس‌ از انقلاب‌ نیز وی‌ همواره‌ مدافع‌ نظام‌ بود و مدتی‌ نیز به‌ عنوان‌ نماینده امام‌(ره‌) در سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌ به‌ ایفای‌ نقش‌ می‌پرداخت‌. او چند دوره‌ به‌ نمایندگی‌ از مردم‌ مشهد در مجلس‌ شورای‌ اسلامی‌ حضور یافت‌ و در سالهای‌ ظهور خط‌ نفاق‌ و لیبرالیسم‌، همواره‌ به‌ افشای‌ ماهیت‌ پلید آنان‌ می‌پرداخت‌ که‌ از این‌ رهگذر، بارها مورد حمله‌ گروههای‌ به‌ اصطلاح‌ اصلاح‌ طلب‌ قرار گرفت‌ او پس‌ از انقلاب‌ لااقل‌ سه‌ بار مورد سوء قصد ضدانقلاب‌ قرار گرفت‌ که‌ از همه‌ آنها جان‌ سالم‌ به‌ در برد.

حجت ‌الاسلام‌ فاکر در پیش‌ و پس‌ از انقلاب‌ با جامعه‌ مدرسین‌ حوزه‌ علمیه‌ قم‌ بوده‌ است‌ و امضاء او در زیر بسیاری‌ از اعلامیه‌ها و بیانیه‌های‌ مهم‌ آن‌ مرکز به‌ چشم‌ می خورد.

خبرگزاری مهر درگذشت حجت الاسلام فاکر را به خانواده ایشان تسلیت گفته و برای آنان صبر مسئلت می نماید.

http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1033979


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در پنج شنبه 88/11/22 و ساعت 12:29 صبح | نظرات دیگران()
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کانال تلگرامی اخبار ( یارانه و اخبار جدید )
یارانه مهر واریز شد/ایرانیها 280هزار میلیارد تومان یارانه گرفتند
بازگشایی پایگاه اطلاعاتی آمار طی یک هفته آینده
اطلاعیه شماره 7 ستاد هدفمندی یارانه ها منتشر شد
پرداخت 40 هزارو 500 تومان یارانه اسفند ماه
عناوینی از سایت دولت
نتایج هفته اول اجرای قانون هدفمندی یارانهها
تصویب نرخهای جدید حمل و نقل
قیمت مصوب انواع نان
قیمت پله های 7 گانه مصارف برق
میزان سهمیه و قیمتهای جدید بنزین و گازوئیل و گاز خودرو
تعرفه های جدید گاز
فروشگاه اینترنتی شما
آغاز به کار سامانه جمع آوری اطلاعات اقتصادی خانوار از اول آذر ما
دفاع از قرآن
[همه عناوین(3262)][عناوین آرشیوشده]

بالا

طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

بالا