سلیمینمین در گفتوگو با شبکه ایران/3 و پایانی برنامه هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری نهم و دهم جلوگیری از چرخش قدرت بود آنها در این انتخابات خواستند اینگونه القا کنند که ما با یک کشور ورشکسته با شرایط بحرانی مواجههایم و فقط کسانی می توانند کشور را اداره کنند که دارای سابقه و تجربه طولانی در مدیریت هستند. این بحث در انتخابات نهم هم به صراحت در بحثهای تبلیغاتی آنها مطرح میشد که رهبری با این امر موافق نبود. |
میثم تولایی- اهمیت بالای موضوع بررسی رفتار سیاسی رهبر معظم انقلاب در سه دهه گذشته ما را بر آن داشت که با عباس سلیمی نمین هم صحبت شویم؛ کسی که از شخصیت های مطرح در این باره شناخته می شود.
بخش اول و دوم مصاحبه شبکه ایران با مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران پیش از این منتشر شد. اکنون بخش سوم و پایانی این گفت وگوی جالب را با هم می خوانیم.
بعد از انتخاب آیتالله خامنهای در جلسه خبرگان چه مسائلی پیش آمد؟
این خود مقولهای است، مقام معظم رهبری خود در آن زمان جزء طرفداران شورای رهبری بودند که در خبرگان رای نیاورد و البته در خبرگان توجه ویژهای به شخص ایشان وجود داشت و چون نظر امام در جلسه خبرگان مطرح نشد افرادی که مطرح بودند در معرض توجه قرار گرفتند و خوب مرور شدند، در این میان مزیتهای آیتااله خامنهای نسبت به دیگران بیشتر بود اما متاسفانه یک جریان سیاسی موضعگیریهایی را به صورت علنی در این باره داشتند و حتی بعد از آن از کانال رسانهای به سید احمد خمینی مراجعه کردند و این بحث را مطرح و اعلام کردند که با ایشان همراهی میکنند و درصدند که فرزند امام خود را به عنوان رهبر مطرح کند.
پاسخ یادگار امام به این اقدامات چه بود؟
حتی بعد از این که خبرگان رهبری، انتخاب را صورت دادند، عدهای از نمایندگان مجلس و سیاسیون در جماران جمع شدند و این خواسته را از سید احمد خمینی داشتند اما ایشان موضع جوانمردانهای در این قضیه گرفت و دست رد به سینه آنها زد. فرزند امام تاکید داشت که در این مورد به وصیت امام عمل میکند و با استناد به فرمایشات امام، پایبندی خود را به نظر ایشان نشان داد و هرگز تحت تاثیر بحثهایی برخی مطرح میکردند تا او را در مقابل رهبری قرار دهند، قرار نگرفت. در اینجا فهم سیاسی و درایت سیاسی احمد آقا موجب ابتر ماندن این حرکت شد. در دوران نیز رهبری با وجود این که همه جریانات سیاسی متفق بودند که ما هیچ فردی را بهتر از مقام معظم رهبری نداریم، متاسفانه باز هم در مقاطعی همان صفبندیهای گذشته تاثیرات خود را مجددا گذاشت بعضی همان تقابلهای گذشته را مجددا در شرایط جدید مطرح کردند و وقتی در جلسات صحبت میشد که یعنی واقعا شما کسی را دارید که توانمندتر، عالمتر و فقیهتر از ایشان باشد دوباره آقای منتظری را مطرح میکردند گرچه میدانستند که چنین امری در جامعه قابل پذیرش نیست اما با وقاحتی که هیچ فهم سیاسی و فهم مدیریتی در آن نیست مدعی بودند فردی که در مقابل امام ایستاده، از آدم فاسدی مثل مهدی هاشمی دفاع کرده از رهبری فقیهتر است. در این زمینه به خصوص آمدند خاطرات آقای ناظمی را تنظیم کردند و تلاش کردند هم امام را تخریب کنند و هم جایگاه جدیدی را برای منتظری رقم بزنند چون طرح مجدد آقای منتظری ممکن نبود الا با تخریب امام. در واقع تقابل اصلی منتظری با امام بود، حتی در آن ایام مقام معظم رهبری و کسانی دیگر نزد امام رفتند و خواستند که مواضعشان را درباره آقای منتظری تعدیل کنند اما امام قاطعانه گفتند که نمیتوانند و قاطعیت ایشان موجب شد که آقای منتظری حذف شود.
علت این تلاش ها چه بود؟
البته این قضایا ریشه در مشکلاتی داشت که طی چندین سال خودش را نشان داد. از جمله مواردی که تبعیت پذیری آقای هاشمی از ولایت محک خورد و ایشان بدون نظر مثبت امام و یا علی رغم اطلاع از نظر منفی امام آقای منتظری را در خبرگان آوردند و تلاش کردند تا به عنوان رهبر آینده مطرح کنند. در این قضیه آیتالله خامنهای و حتی مرحوم آیتالله مشکینی و دیگران از نظر امام اطلاع نداشتند اما آقای هاشمی اطلاع داشت و حتی به دیگران هم اطلاع نداد و به نظر امام در این قضیه تن نداد. میخواهم بگویم که تنها اراده و تشخیص امام بود که منجر به آقای حذف آقای منتظری شد و تمامی مطالب تاریخ بر این گواه است با این حال که برخی تلاش کردند امام را تخریب کنند تا بتوانند آقای منتظری را مطرح کنند که خوشبختانه توفیقی نیافتند، چون جایگاه امام در جامعه بالاتر از این بود که چنین تلاشی از جانب این گروه سیاسی بتواند با جایی برسد.
این گروه سیاسی برای تضعیف جایگاه رهبری آیتالله خامنهای و طرح مجدد آقای منتظری در برهههایی به خصوص در زمان مجلس ششم تلاشهای بارزی کرد اما نتوانست موفق شود. برخی تقابلهای فکری و مدیریتی هم در این فضا به وجود آمد اما راه به جایی نبرد.
آیت الله خامنهای طی سالهای رهبریشان به طور قاطع و جدی از بحث قانون اساسی و اجرای قانون اساسی دفاع کردند، به ویژه در ارتباط با بحث ریاست جمهوری برخی تمایل داشتند قانون اساسی را در این بخش تعطیل کنند تا آقای هاشمی برای بار سوم، چهارم و پنجم و ششم هم بتواند بر مسند ریاست جمهوری باقی بماند، در اینجا رهبری به طور قاطع ایستادند و این یکسری مسائل جدیدی را موجب شد.
همچنین سه موضع از سوی رهبری حساسیتهایی را ایجاد کرد؛ اول تاکید ایشان بر چرخش قدرت بر اساس قانون اساسی؛ دوم برخورد جدی با برخی انحرافات اقتصادی و سوم مهار برخی نیروهای واداده فکری که نسبت به مبانی و اصول انقلاب دچار تجدید نظر طلبی شدند. این سه موضوع در آن زمان موجب شد تا تقابلهایی را در عرصه مدیریت کلان کشور شاهد باشیم که خوشبختانه در همه این عرصهها، رهبری به رشد فکری جامعه متکی بودند و همین امر موجب میشد تا این تقابلها صورت آشکار پیدا نکند. حتی در بحث جلوگیری از تغییر قانون اساسی، رهبری چند بار آشکارا با مردم سخن گفتند و همین موجب شد که آن جریان و جریاناتی که این چنین تمایلاتی داشتند در انزوا قرار بگیرند.
در موضوع مقابله با انحرافات اقتصادی نیز رهبری خود دعوت کننده جامعه به این امر بودند و در این زمینه به مطالبات جامعه دامن می زدند و همانند مشی امام در واقع به مطالبات مردم جهت میدادند، که البته پذیرش این جهتدهی برای کسانی که مایل نبودند این مسائل را بپذیرند، سخت بود. در دهه اول رهبری، ایشان یک بار وزرا را خواستند با توجه به اینکه نظام استحکام پیدا کرده بود و ترورها تقریبا به صفر رسیده بود، لذا به آنها گفتند که خوب است که عزیزان سطح استفاده از اتومبیلهای بیت المال را کاهش بدهند لازم نیست دیگر با بنز تردد کنید، همین پیکان کفایت می کند - آن موقع پیکان ماشین تولید داخلی بود- بعد هم گفتند که اگر یک مسئولی خودش ماشین داشته باشد، شرعا نمیتواند برای کارهای شخصیاش از ماشین بیتالمال استفاده بکند. وزرا رفتند پیش آقای هاشمی که آقای هاشمی چه کار کنیم ایشان گفتند حالا بینید که خود رهبری مثلا در مورد وسایل نقلیه خودش این کار را میکند یا نمی کند اجازه بدهید ببینیم که خودشان چه کار میکنند؛ و به این ترتیب بحث جلوگیری از تجملگرایی مسئولین را که رفته رفته داشت باب میشد، لوث کردند. خوب این تقابل ها محسوس بود و رهبری با این مسائل موافق نبودند اما در عین حال از طریق ساختار نظام هم خیلی امکان اصلاح نبود و نظر ایشان را به چالش می کشیدند. اما به هر حال افزایش مطالبات جامعه و جهت دهی به آن در این زمینه، وضعیت این جناحهای سیاسی را مقداری مخاطره آمیز میکرد و نتوانست در دوم خرداد 76 مجددا قدرت را به دست گیرند و آقای خاتمی رای آورد. در این دوران درصدی از قدرت اینها کاسته شد اما در عین حال آقای خاتمی امتیازاتی به آنها داد و شاید بشود گفت که عمده مدیریت اقتصادی دراختیار کابینه آقای هاشمی ماند، در واقع یک گام به چرخش قدرت نزدیک شده بودیم اما این چرخش قدرت واقع نشده بود.
در جریان انتخابات نهم ریاست جمهوری هم موضوع چرخش قدرت وارد فاز جدید و بسیار ملموسی شد...
بله، مقام معظم رهبری در جریان انتخابات نهم ریاست جمهوری بسیار صریحتر و روشن تر از ضرورت چرخش قدرت در کشور سخن گفتند و این بحث ها منجر شد که کاندیداهای جوان و نیروهای جدیدی جرات پیدا کنند تا به میدان بیایند و در ثانی در نهایت یک نیروی جوانی رای آورد و توانست آقای هاشمی رفسنجانی را که مدتی از قدرت دور بود و خواست دوباره به قدرت برگردد، شکست دهد. این شکست یک نگرانی جدی را در بین اطرافیان آقای هاشمی بوجود آورد که اگر این بحث تداوم پیدا کند دیگر امکان بازگشت دوباره آنها به قدرت ناممکن خواهد بود، لذا همه بسیج شدند برای این که بتوانند نتایج انتخابات دهم را از آن خود بسازنند، اما این مساله علیرغم سرمایه گذاریهایی بسیار زیاد ممکن نشد. خود آنها هم تا حدی از این مسئله بی اطلاع نبودند که کار بسیار دشواری است چرا که اولا در ارتباط با رئیس جمهورها از ابتدای انقلاب تا کنون مردم تمایل داشتند، به رئیس جمهوری که انتخاب میکنند فرصت دوباره بر قدرت باقی ماندن را بدهند و این موضوع مختص ایران نیست و در تمام کشورها است، با این حال اینها آمدند و سرمایه گذاری کلانی کردند اما در عین حال این احتمال را از نظر دور نداشتند که اگر شکست خوردند چه کنند.
البته نکته اصلی در اینجا بی توجهی آنها به بحث چرخش قدرت بود که مشی رهبری است و این مطالبه در مردم ایجاد شده است. گرچه خواستند همه آنچه رخ داد را به دفاع رهبری از یک فرد محدود کنند اما نکته اصلی این بود که رهبری مایل نبودند که اینها بتوانند چرخش قدرت را در کشور متوقف کنند. آنها در این انتخابات خواستند اینگونه القا کنند که ما با یک کشور ورشکسته با شرایط بحرانی مواجههایم و فقط کسانی می توانند کشور را اداره کنند که دارای سابقه و تجربه طولانی در مدیریت هستند. این بحث در انتخابات نهم هم به صراحت در بحثهای تبلیغاتی آنها مطرح میشد که رهبری با این امر موافق نبود چرا که اصلاح و سالم سازی اقتصادی و مبارزه با انحرافات را تنها از این طریق ممکن می دانستند که چرخش قدرت بوجود بیایید و یک جریان سیاسی دائما در راس قدرت نباشند. بنابراین رهبری در دفاع از طرف مقابل آنها وارد میدان نشده بودند بلکه درصدد بودند تا از طریق قانونی چرخش قدرت صورت گیرد و بحثشان حمایت از این تدبیری بود که در قانون اساسی پیشبینی شده است.
منبع ما : http://www.sedayeshia.com/showdata.aspx?dataid=4187