به گزارش شیرازه امید حسینی در وبلاگ خود در پستی نوشت:
دکتر نوری زاده: سلام شنوندگان و بینندگان عزیز! به برنامه «پنجره بسته» خوش آمدید. من دکتر علیرضا نوری زاده هستم و در این برنامه قصد دارم گوشهای دیگر از فساد رژیم را افشا کنم. امشب در خدمت مهمان محترمی هستیم که بنا به دلائل امنیتی مجبوریم فقط کفش و جورابش را نشان بدهیم. البته کفش و جورابش را هم تغییر چهره دادهایم تا رژیم نتواند این سردار مخلص را شناسایی کند. بله در خدمت سردار متوهمیان هستیم. سردار به برنامه پنجره بسته خوش آمدید. اگر صحبتی با بینندگان عزیز دارید بفرمایید
سردار متوهمیان: سام علیک علی جون. اوهوم اوهوم … ببخشید. من دستپاچه شدم جلوی دوربین. یادم رفت بسم الله الرحمن الرحیم بگم. من سردار سرافراز و رشید و گمنام 5 سال حملهی دفاع جنگ مقدس هستم. جانباز 99 درصد. رژیم بارها برای سر من جایزه گذاشته بود. اما من همیشه از دست رژیم در میرفتم. خلاصه من سردار بزرگی هستم، همه بچه خلافای محل منو میشناسن…
دکتر نوری زاده: ببخشید سردار که صحبت شما رو قطع میکنم. منظور همون رژیم صدامه دیگه؟
سردار متوهمیان: نه علی جون، همین رژیم آخوندی رو میگم بابا. تا حالا چند بار برای گرفتنم جایزه گذاشتن تو بمیری
دکتر نوری زاده: بله قطعا رژیم دیکتاتوری هم بعد از جنگ برای شما جایزه تعیین کرده، ولی الان شما داشتید از سوابق جنگتون میگفتین. اینجا منظورتون این بود که صدام برای گرفتن شما جایزه تعیین کرده بود. چون شما سردار بزرگی بودید. این توضیح رو برای همه بینندگان عرض کنم که سردار متوهمیان شکسته نفسی میکنند و حاضر نیستند از روزهای دفاع از خاک میهن برای ما خاطره تعریف کنند. باور کنید ما بعد از سالها تونستیم ایشون رو برای مصاحبه راضی کنیم. بله سردار می فرمودید. شما ظاهرا مدتی در اسارت بودید. درسته؟
سردار متوهمیان: آره علی جون، راستش خودمم یادم نیست تا حالا چند بار رفتم حبس. ده بار، بیست بار، سی بار. یه بار به خاطر تریاک، یه بار به خاطر کراک، یه بار به خاطر …
دکتر نوری زاده: سردار ببخشید، شما از فساد رژیم چه اطلاعاتی دارید که الان برای بینندگان ما تعریف کنید؟
سردار متوهمیان: چی بگم علی جون؟ دست رو دلم نذار. رژیم خیلی فساده، خیلی فساده. من از کجاش تعریف کنم؟
دکتر نوری زاده: سردار میدونم که برای شما خیلی سخته تعریف کردن این همه فساد. من به بینندگان عزیز توضیح بدم که حال سردار اصلا خوب نیست. سردار الان از روی تخت بیمارستان و از زیر اکسیژن داره با شما صحبت میکنه. چون رژیم خیلی سردار رو شکنجه کرده و الان ایشون مشغول درمان هستند. باور کنید هزینه درمان سردار سر به فلک کشیده اما من شخصا قول میدم همه هزینهها رو بپردازم.
سردار متوهمیان: آره راست گفتی. از زیر اسکیژن خیلی سخته حرف زدن. راستی علی جون! دستت درد نکنه بابت اون تریاکهایی که زیر بالشم گذاشته بودی. دمت گرم، شرمندهام نالوطی. این تریاکای ناب رو از کجا گیر مییاری شیطون؟ تو ایران خودمون این جنسا گیر نمیاد…
دکتر نوری زاده: اوهوم اوهوم … سردار عزیز ما در برابر زحمات شما در جبهه های جنگ مسئولیم و من هر چه در توان دارم برای تامین داروهای شما اقدام می کنم. خوب داشتید میگفتید. از این فساد بگین. از شهرام جزایری بگین سردار…
سردار متوهمیان: شهرام جزایری رو که دیگه همه میشناسن. ناکس همه رو خریده بود. توی همین انتخابات هم خودتون دیدین که این کروبی فلان فلان شده خودش اعتراف کرد که از شهرام جزایری پول گرفته …
دکتر نوری زاده: البته سردار ببخشید صحبت های شما رو قطع میکنم آقای کروبی درسته که از شهرام جزایری پول گرفته ولی ایشون لااقل شهامت داشتند و اعتراف کردند که من پول گرفتم و الان هم انصافا آقای کروبی مثل مرد در برابر فساد رژیم ایستاده و داره به جنبش سبز خدمت میکنه…
سردار متوهمیان: آها ببخشید من یادم اومد. این قسمت رو اشتباهی خوندم. بله آقای کروبی خیلی مرده به مولا. اصلا مرد مثل کروبی گیر نمیاد. من عاشق این کروبیم. اصلا از شهرام جزایری پول گرفته که گرفته. نوش جونش. به بقیه چه ربطی داره. من به آقای کروبی افتخار میکنم. حاضرم جونم رو پای کروبی قربونی کنم.
دکتر نوری زاده: خوب سردار ما هر چه قدر هم که پای صحبت های شما بشینیم اصلا خسته نمیشیم. ولی چه کنیم که شما حالتون خوش نیست. تا شما قرص ها و شربتهاتون رو بخورین، ما یه آهنگی میشنویم و دوباره مزاحمتون میشیم. بینندگان عزیز، شما برنامه پنجره بسته رو می بینید!
دکتر نوری زاده پشت صحنهی برنامه پنجره بسته: واااای خوشگلم اومد. خوشگلم اومد. عزیزم اومد. خوشگلم کجا بودی؟ نگفتی دل علیرضا برات تنگ میشه؟ آخه علیرضا بدون تو چکار کنه؟ یه لبخند برای علیرضا بزن؟ یه بوس به علیرضا بده! فقط یه دونه! یه بوس کوچولو. ببین خوشگلم، من الان دارم یه برنامه اجرا میکنم میخوام فساد رژیم رو افشا کنم. پشت خط باشی ها، دوباره نری من دنبالت بگردما. علیرضا بدون تو می میره ها!!!
دکتر نوری زاده: خوب بینندگان عزیز. ما در خدمت سردار متوهمیان هستیم. یکی از مردان بزرگی که در زمان جنگ از میهن خود دفاع میکرد. بارها در جبهه زخمی شد، چند بار شیمیایی شد. اما امروز این سردار بزرگ مورد خشم رژیم قرار گرفته و در بیمارستان خوابیده که ما هم در خدمت او هستیم. سردار عزیز میشه لطف کنید یکی از خاطرات خودتون رو از اون سالها برای ما تعریف کنید؟
سردار متوهمیان: خاطره که زیاد داریم، کجاشو بگم؟ یکی از بهترین خاطرات من روزیه که با اسی پلنگ و بیژن قالپاق داشتیم کنار دبیرستان دخترانه بازی میکردیم، بعد این بسیجیا ریختند سرمون و ما رو گرفتن …
دکتر نوری زاده: بله بینندگان عزیز. سردار متوهمیان اهل ناموس هستند. امروز به خاطر ناموسه که به این روز افتاده و مورد خشم رژیم قرار گرفته. خوب سردار به عنوان سوال آخر، در روزهای آینده ما چهارشنبه سوری رو داریم. پیام شما به عنوان یکی از سرداران جنگ برای زنده نگه داشتن چهارشنبه سوری چیه؟ اصلا شما تو جبهه چهارشنبه سوری داشتین؟
سردار متوهمیان: بله ما عاشق چهارشنبه سوری بودیم. یادش بخیر بچه ها آتش درست می کردند و از روی آتش میپریدند. خدا بیامرزه اسی پلنگو. یه سال با اسی پلنگ، زده بودیم تو کار ترقه فروشی. کل مواد رو ریخته بودیم تو انبار خونه اسی پلنگ که یه روز منفجر شد و اسی پلنگ مرد. این تلخ ترین خاطره من از چهارشنبه سوریه. ولی علی جون، بهت بگم به روح اسی پلنگ قسم، ما دست از چهارشنبه سوری بر نمی داریم. پیام من اینه که امسال مردم عزیزمون چهارشنبه سوری رو زنده نگه دارن. به نیت اسی پلنگ هم چند بار از روی آتش بپرن و چند تا سطل آشغال رو آتش بزنن.
دکتر نوری زاده: با تشکر از شما سردار عزیز. خوب بینندگان عزیز همان طوری که دیدید این رژیم خیلی فاسده. من سعی میکنم در شبهای دیگه در خدمت سرداران دیگری هم باشم تا از فساد رژیم بگن. تا شبهای دیگه و تا پنجرهی بستهای دیگه بدرود،… خوب من برم به خوشگلم برسم…
فیلم چت عاشقانه دکتر نوری زاده و خوشگلش را اینجا ببینید.
انتهای پیام/
نوشته شده توسط گروه خبری روز در دوشنبه 89/1/2 و ساعت 11:47 صبح |
نظرات دیگران()