شاید آن روزی که جنبش سبز با شعارهای «اللهاکبر» و «یا حسین» و پارچههای سبز به عنوان نماد سیادت در کف خیابانهای مرکزی تهران متولد شد، قبولاندن این موضوع که این جنبش هیچ نسبتی با انقلاب خمینی کبیر ندارد حتی برای بسیاری از خواص جامعه هم بسیار سخت بود. اما امروزه با کنار رفتن نقابهای دروغین که چند ماه به زور توانستند آن را بر چهره خود نگه دارند، ماهیت این جریان تا حدودی البته نه صدرصد، برای بسیاری از اهل بصیرت روشن شده است. در واکاوی بسترهای فکری و رفتاری این جریان نکات ذیل قابل ذکر است:
مرحله اول: استراتژی مذهب علیه مذهب
تئوریسینهای این جریان از آنجا که به عمق باورهای دینی جامعه دینمدار ایران پی برده بودند، سعی داشتند با نقاب مذهب وارد معرکه شده و میدان را فتح کنند که طی چند ماه و چند مناسبت مذهبی تقلیدهای میمون وار آنان از رفتارهای انقلاب مردم ایران را شاهد بودیم؛ تقلیدهایی که خود اعضای جنبش هیچ اعتقادی به آن نداشتند و فقط از آنجا که به آنان این تئوری تحمیل شده بود، مجبور به پذیرش بودند. همانند شرکت در نماز جمعه آیت الله هاشمی رفسنجانی که در بین مردم به «نماز اولیها» شهره شدند و برخی حرکات آنان تا مدتها بهانه مطایبه خاص و عام شده بود. حضور در راهپیماییها و تجمعات روز قدس، 13 آبان و 16 آذر و البته سر دادن شعارهایی با 180 درجه انحراف نسبت به شعارهای مردم، طراحی بعدی آنان بودکه ناکام ماند.
مرحله دوم: استراتژی ملیت علیه مذهب
اختلاف جنس آنان با مرحله اول باعث شد عملاً آن مرحله نتواند خواست طراحان فتنه را برآورده سازد، اینجا بود که فاز دوم استراتژی آنان شروع شد و آن پررنگکردن نماد ملیت در مقابل مذهب و باورهای دینی مردم بود که در این راستا رسانههای داخلی و خارجی حامی فتنه نقش اساسی را ایفا میکردند و سعی داشتند مراسم خرافهای چون چهارشنبه سوری و 13 بهدر را به عنوان ابزاری برای تقابل سبزها با اصول پذیرفته شده انقلاب و جمهوری اسلامی پررنگ کنند و از این حرکات به نوعی نافرمانی مدنی را در ذهن متبادر سازند که البته در این مرحله نیز نتوانستند کوچکترین توفیقی داشته باشند.
مرحله سوم: نگاه به بیرون بهجای داخل
پس از آنکه این فتنه عقبه حمایتی خود در داخل از دست داد راهی بهجز دریوزگی سیاسی برایش باقی نمانده است. ظاهراً تاریخ درحال تکرار است چرا که همین تئوری توسط گروهکهایی چون منافقین پس از آنکه از داخل قطع امید کردند، اجرا شد. گروهک سبز نیز بدون آنکه کمترین عبرتی از سرنوشت اسلاف خود داشته باشد، چندی است که این روش را در اولویت خود قرار داده است و در این راستا برای این جنبش فرقی نمیکند که این فرد یا گروه فرزند شاه مخلوع باشد یا نمایندگان سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و اسراییل. مهم کسب حمایت معنوی و مالی برای ادامه اغتشاشات و بحرانآفرینی بهمنظور ساقط کردن دولت منتخب ملت است. خبرها حاکی است چندی پیش نماینده جنبش سبز با نماینده رضا پهلوی در قطر دیدار داشته و به بررسی نحوه همکاریهای فیمابین پرداختهاند. در این دیدار بر همگرایی بیشتر نیروهای اپوزیسیون داخل و خارج از کشور تصریح و بر کنترل و مدیریت برخی شعارها و اظهارات فرقه سبز در داخل کشور تأکید شده است.
همچنین ربع پهلوی طی مصاحبهای با دویچلند فونک آلمان ضمن اعلام حمایت از جنبش سبز تصریح میکند: «من پیوسته با نمایندگان این جنبش چه در داخل و چه در خارج صمیمانه گفتوگو میکنم و به تبادلنظر میپردازم و به آنها قول دادهام هر کاری از دستم برآید انجام دهم.» همچنین اخبار منابع موثق حاکی است یکی از نمایندگان جنبش سبز طی دیداری با عوامل آمریکایی از آنان درخواست کمک مالی کرده است و آنان نیز در قبال قول این فرد مبنی بر افزایش دامنه اغتشاشات در آینده، با مبلغ موردنظر وی موافقت کردهاند.
این فرد برای دل خوش کردن آمریکاییها به نتیجه بخش بودن اقدامات گروهک سبز گفته که ما در جلسات خود حتی دولت موقت را (پس از سقوط دولت دهم) پیشبینی کردهایم. آنچه که از قرائن و شواهد برمیآید این است که این دیدارها بسیار بیشتر از این موارد محدود است، چرا که اخبار بسیاری از این دیدارهای محرمانه درز پیدا نکرده است اما مسلماً این دیدارها از اینپس روزبهروز بیشتر خواهد شد چرا که پس از دو حماسه 9 دی و 22بهمن سران فتنه نمیتوانند هیچگونه چشم امیدی به پتانسیل داخلی داشته باشند و باید هرطور شده حمایت قدرتهای خارجی و جریان ضدانقلاب را برای تحرک بیشتر به دست بیاورند یعنی همان راهی که امثال بنیصدر و رجوی طی کردند.
انتهای خبر / پایگاه اطلاع رسانی جوان / کد خبر 116637
منبع ما : http://www.javanonline.ir/Nsite/FullStory/?Id=116637
نوشته شده توسط گروه خبری روز در دوشنبه 89/1/16 و ساعت 10:18 صبح |
نظرات دیگران()