لکه ننگی بر دامان آل سعود که با آب زمزم هم شسته نمیشود
شبکه ایران: نظامیان از یک طرف و مزدوران دیگر نیز از بالای پلهها و ساختمانها، سنگ و آجر و شیشه و بلوک سیمانی بر سر و روی مردم میریختند. پس از آن شلیک گازهای سمی و خفه کننده شروع شد و بدنبال آن رگبار گلولهها به قصد کشتن و نه متفرق کردن راهپیمایان برائت از مشرکین سرازیر شد و پیکرهای پاک انسانهایی که جرمشان اعلام برائت و بیزاری از امریکا و اسرائیل و ایادی ناپاکشان بود، درخاک و خون غلتیدند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران امام خمینی با توجه به موقعیت خطیر جهان اسلام جنبههای اعتقادی و اجتماعی حج را متذکر و خواستار بهره گیری، از این همایش بزرگ سال برای بیان مسائل و حل مشکلات جهان اسلام شد. امام خمینی(ره) در عید قربانِ نخستین حج پس از پیروزی انقلاب اسلامی (30 آبان 1358)، در پیامی به حجاج به تحلیل جامعی از کعبه و حج مبادرت کرد و آن را محل نشر توحید و نفی شرک دانست. تأکید او بر این نکته بود که کعبه خاستگاه اصلی ندای توحید و مرکز شکستن بت ها در سراسر جهان است و بنابر آیات قرآنی تطهیر آن از همه ناپاکیها و پلیدیها که بالاترین آنها شرک است، واجب است، و سپس با اشاره به اعلان برائت از مشرکین در سوره توبه و قیام مهدی موعود علیه السلام از کنار کعبه و دعوت مردم به توحید، نتیجه گرفت که همه بت شکنیها از کعبه سرچشمه گرفته و خواهد گرفت و امت اسلام نیز باید به این امر تأسی نمایند.
وی حج اجتماعی و برائت از مشرکان را به یک روش خاص محدود نکرد، بلکه دغدغه اصلی و تأکید عمده او بر محتوای عمیق حج و استفاده از آن با اتکا بر توحید ناب و اجتناب از تمامی مظاهر شرک و تعلق و توکل به غیر خدا بود، که میتواند منشأ حرکات و برکات بسیاری در جوامع اسلامی و همسویی و تلاش آنان برای احیای میراث و تمدن اسلامی شود. از نظر ایشان، مسلمانان باید در حج به صِرف صورت قناعت نکنند و از چنین کنگره عظیمی که امکان برپاییاش برای هیچ مقام و دولتی ممکن نیست مگر اراده خدا، به نفع اسلام و مسلمین استفاده شود.
با نظر امام خمینی(ره) به عنوان صاحب فتوا و حاکم شرع مبسوط الید و مصلح دینی، همه ساله مراسمی به نام «برائت از مشرکین» در مکه و پیش از شروع مناسک حج برگزار میشد و طی آن هزاران تن از حجاج ایرانی، به همراه حجاج غیر ایرانی، پس از پیمودن مسیرهایی، در محل معینی تجمع میکردند و ضمن شنیدن سخنرانیها و بیانیههایی مبنی بر تحلیل اوضاع جهان اسلام و صدماتی که از سوی دشمنان بر ملل مسلمان وارد میآید به محکوم کردن آنها میپرداختند و سپس آرام متفرق میشدند و به فعالیتهای عادی میپرداختند.
به گفته سید حسن میردامادی در کتابی که اندکی بعد از واقعه به چاپ رسانده است، این روال تا 1366 ش ادامه داشت، اما در این سال، پس از برگزاری تظاهرات آرام و باشکوه وحدت در مدینه، مقرر شده بود که مراسم برائت از مشرکین ـ پس از توافق و هماهنگیِ مقامات ایرانی و مسئولان سعودی در مورد محل برگزاری مراسم و مبدأ و مقصد راهپیمایان و زمان شروع و خاتمه مراسم ـ در بعدازظهر ششم ذیحجه 1407/ 10 مرداد 1367 در مکه برگزار شود.
توطئه از پیش تعیین شده سعودی
به نظر میرسد ماجرای جمعه خونین موضوعی تصادفی نبوده است و از مدتها پیش مسئولان سعودی برای اجرای آن اتخاذ تصمیم نموده بودند. برای اثبات این ادعا تنها به برخی شواهد اشاره میگردد که موارد بسیار دیگری نیز از این قبیل میتوان به عنوان شاهد مثال ذکر نمود:
1ـ در روز پنجم ذیحجه (1 روز پیش از واقعه)، بیمارستانها و سازمانهای بهداری اعلام کردند که هیچ مراجعه کننده ایرانی را برای درمان در روز ششم ماه نخواهند پذیرفت.
2ـ یکساعت قبل از شروع راهپیمایی، درهای ورودی به بنای بزرگ مخصوص حجاج اردنی و فلسطینی بسته شد و به هیچ کس اجازه داخل یا خارج شدن از آن داده نمیشد.
3ـ سطح بام بناهای واقع در جانب چپ راهپیمایی از کپسولهای خالی و سنگها و آجرها و ابزار آلات از کار افتاده که در طول برخورد به سوی حجاج پرتاب گردید انباشته شده بود. برخی از صاحبان این خانهها ابراز داشته بودند که این وسایل چند روز قبل از جانب حکومت سعودی به بام آنها منتقل گردیده بود.
4ـ تغییر آرایش پلیس که برخلاف سالهای قبل در دو سوی مسیر نایستاده و صف آرایی آنها در انتهای مسیر حرکت حجاج و یا قرار گرفتن فرماندهان پلیس در پشت سر نیروها برخلاف گذشته که فرماندهان 100 متر در جلوی گردان خود میایستادهاند.
5ـ در سالهای گذشته با توقف اتومبیلهای سواری در مسیر راهپیمایی سعی در ایجاد موانع فیزیکی برای گسستن صفوف راهپیمایان داشتند اما در آن سال از توقف خودروها در طول خیابان محل برخورد نهایی منع کردند و اتومبیلها را از نزدیک شدن به مسیر مسجد ملک تا تقاطع خیابان عبدالله بن زبیر باز داشتند.
6ـ در سالهای گذشته مأموران پلیس در میان راهپیمایان حاضر میگردیدند تا از انتشار جزوههای پیشگیری نمایند اما در آن سال هیچیک از آنان داخل راهپیمایی نگردیدند و باتون به دست صف آرایی نموده بودند.
جدای این قبیل نمونههای میدانی باید به سخنان متفاوت در ملاقات وزیرخارجه سعودی در ریاض با کاردار جمهوری اسلامی و ملاقات وزیر حج و امور اوقاف سعودی با نماینده ایران در روز چهارم ذیحجه و تفاوت لحن مذاکرات آنها اشاره نمود.
همچنین عملکرد رسانهها که در این گونه موارد بیش از هر چیز به جذابیتهای خبر و پرداختن به ابعاد کشتهها و زخمیها و... علاقه نشان میدهند، در این موضوع کاملاً متفاوت بود و از همان ابتدا بیش از هر چیز به تطهیر مسئولان سعودی پرداخته بودند.
برخوردهای مقدماتی
برخورد میان ایرانیان و مسئولان سعودی در سال 1366امری بدیع نبود و در طول سالهای 1358 تا 1366 بارها ایرانیان به جرم بیان شعار بر ضد امریکا و اسرائیل دستگیر، زندانی و شکنجه شدند و در پی آن منازعاتی بین مسئولین دو کشور برخاسته بود. حتی درباره اجتماعی بودن حج و فتاوی علمای حجاز و نظریات و فتاوی امام خمینی(ره)، بحثهای گوناگونی پیش آمد که در نهایت ملک خالدبن عبدالعزیز پادشاه وقت عربستان سعودی نامهای به امام خمینی فرستاد، بر این مبنا که برخی روحانیون حجاز حج را مراسم و مناسکی صرفاً فردی خواندند و توجه به مسائل اجتماعی و برپایی تظاهرات در حج را مزاحم حاجیان و حتی بدعت معرفی کردند. اجتناب از سب و لعن دشمنان را حق دانستند و آن را انحراف از دین و جسارت به مکه و کعبه مطرح کردند و حتی دولت سعودی بر این معنی تأکید داشت که از رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در مراسم حج جز تلبیه و دعا و نیایش روایتی وارد نشده و شعار دادن بر ضد دشمنان و فریاد زدن مغایر اهداف حج و معصیت است.
حضرت امام در 18/7/60 در پاسخ به پادشاه عربستان نوشتند که «... این جانب تمام گرفتاریها و بدبختیهای مسلمین و دولتهای کشورهای اسلامی را در اختلاف و نفاق بین آنان میدانم. چرا باید دولتهای اسلامی با داشتن قریب یک میلیارد جمعیت و در دست داشتن ذخیرههای زیر زمینی، خصوصاً موجهای نفت که رگ حیات ابر قدرتهاست و برخورداری از تعلیمات حیاتبخش قرآن کریم و دستورات عبادی، سیاسی پیامبر اسلام - صلی الله علیه و آله و سلم - که مسلمانان را به اعتصام به «حبل الله» دعوت و از تفرقه و اختلاف تحذیر میفرماید و با داشتن ملاذ و ملجأیی چون حرمین شریفین، که در عهد رسول الله - صلوات الله علیه - مرکز عبادت و سیاست اسلامی بوده و پس از رحلت آن بزرگوار مدتها نیز چنین بوده است و طرح فتوحات و سیاسات از آن دو مرکز بزرگ سیاسی عبادی ریخته میشده است، اکنون به واسطه کجفهمیها و غرضورزیها و تبلیغات وسیع ابرقدرتها کار را به آنجا بکشانند که دخالت در امور سیاسی و اجتماعی، که مورد احتیاج مبرم و از اهم امور مسلمین است، در حرمین شریفین جرم شناخته شود و پلیس سعودی در داخل مسجد الحرام و در جایی که به حکم خدا و به نص قرآن مجید برای همه کس حتی منحرفین محل امن است با چکمه و سلاح به مسلمانان حمله کرده و آنان را مضروب و دستگیر نمایند و به زندان بفرستند. جرم این مسلمانان شعار بر ضد امریکا و اسرائیل، این دشمنان خدا و رسول بوده است... اگر دولت حجاز از این فریضه عبادی - سیاسی، که هر سال در مواقف کریمه حرمین شریفین با حضور میلیونی مسلمانان تشکیل میشود، استفاده سیاسی اسلامی مینمود، احتیاج به امریکا و هواپیماهای آواکس آن و سایر ابرقدرتها نداشت و مشکلات مسلمانان حل میشد. میدانیم که امریکا این هواپیماها را از آن جهت در اختیار عربستان قرار داده است تا به نفع خود و اسرائیل از آنها استفاده نماید. چنانکه دیدیم آواکسهای امریکایی برای تفرقه بین ایران و سایر مسلمانان عرب گزارشی سرتاسر دروغ داد مبنی بر بمباران مراکز نفتی کویت توسط ایران... اخیراً به این نکته تأکید میکنم که از مکتوب شما ظاهر میشود که گزارشهای دروغ و انحرافی به شما داده میشود. چنانکه نوشتهاید شعارهای زائران ایرانی موجب نارضایتی و تنفر زائران بیت الله شده است. بهتر بود شما اشخاص امینی را مأمور گزارشها نمایید تا معلوم شود شعار ضد اسرائیل و امریکا موجب تنفر و نارضایتی زائران نشده، بلکه برخورد مأموران دولت سعودی و ضرب و هتک و به حبس کشیدن مهمانان خدای متعال، به جرم شعار علیه اسرائیل و امریکا، موجب تنفر و نارضایتی مسلمانان جهان و بخصوص زائران بیت الله الحرام و حرم معظم رسول الله - صلی الله علیه و آله و سلم - شده است. از خداوند متعال خواستارم که مسلمانان را از خواب غفلت بیدار و عظمت اسلام را روز افزون فرماید؛ و مسلمانان و خصوص دولتمردان را به آنچه صلاح اسلام و مسلمین است هدایت فرماید...»
خون در برابر توطئه
در روز نهم مردادماه 1366 شمسی برابر با ششم ذیحجه سال 1407 قمری، هزاران زائر ایرانی و تعدادی از زائران دیگر کشورهای اسلامی در مکه معظمه و خانه خدا، پس از انجام فریضه نماز عصر، به سوی محل تجمع و شروع راهپیمایی در منطقه معابده، رهسپار شدند. برنامه راهپیمایی در ساعت 30/16 با تلاوت آیاتی از قرآن کریم آغاز گردید. آنگاه پلاکاردهای حاوی شعارهایی در نفی سردمداران بلوک شرق و غرب و اسرائیل و دعوت مسلمین به وحدت برافراشته شد؛ آنگاه جملاتی از پیام رهبر کبیر انقلاب به کنگره حج برای حضار خوانده شد و ترجمه گردید و سپس نماینده امام در حج شروع به سخنرانی نمود.
در ساعت 18:10 دقیقه سخنان آقای کروبی به انتها رسیده بود که تظاهر کنندگان آرام به سوی سه راهی شعب ابوطالب به راه افتادند، مردان و زنان در صفوف جدا حرکت میکردند و جانبازان بر روی ویلچرهایشان در صفوف مقدم بودند. در ساعت 18:40 دقیق راهپیمایی به نقطه پایانی رسید. صدای بلندگوها خاموش و مردم به شعارهای خود خاتمه دادند و پلاکارها در هم پیچیده شد. ناگهان حملات عمال سعودی ابتدا با ریختن آب سرد و پس از آن آب ولرم و جوش بر سر زائران شروع گردید.
اما پس از پایان مراسم و به دنبال حرکت مردم به سوی مسجدالحرام برای ادای فریضه مغرب، پس از طی مسافتی راه، در حالی که در جلوی جمعیت عظیم راهپیمایان، زنان و معلولین انقلاب در حال حرکت بودند، ستونهایی از نظامیان آل سعود هویدا شدند. لحظهای بعد نیروهای امنیتی و پلیس و گارد سلطنتی سعودی به سوی مردم (بویژه زنان و معلولان و جانبازان) هجوم بردند و با «باتون» بر سر و روی حجاج بیگناه کوبیدند.
اینان از یک طرف و مزدوران دیگر نیز از بالای پلهها و ساختمانها، سنگ و آجر و شیشه و بلوک سیمانی بر سر و روی مردم میریختند. پس از آن شلیک گازهای سمی و خفه کننده شروع شد و بدنبال آن رگبار گلولهها به قصد کشتن و نه متفرق کردن راهپیمایان برائت از مشرکین سرازیر شد و پیکرهای پاک انسانهایی که جرمشان اعلام برائت و بیزاری از امریکا و اسرائیل و ایادی ناپاکشان بود، درخاک و خون غلتیدند.
زنان بیگناه که چادر از سرشان افتاده بود و در زیردست وپا له میشدند و با گازهای خفه کننده و رگبار گلولهها به شهادت میرسیدند. آل سعود حتی به آمبولانسهای حامل مجروحین نیز یورش میبردند و مانع جمعآوری مجروحین میشدند. درنتیجه این حمله و هجوم، بیش از پانصد تن از حجاج بیدفاع و هراسان ایرانی و غیرایرانی کشته و حدود هفتصد تن زخمی شدند.
این سخنان دردناک رهبر کبیر انقلاب رضوان الله تعالی علیه است که دراین حزن و اندوه سنگین و بزرگ، آرامش خویش را از دست داده است: «بارالها، تو خود شاهدی که دراین سال ما جانبازان و مهاجران و مجاهدانی داشتیم که به سوی تو و بسوی خانه امن تو که از صدر خلقت تاکنون مأمن هر موجودی بوده است هجرت کردند و در پیش چشمان حیرت زده مسلمانان کشورهای جهان بدست پلید امریکا که از آستین آل سعود بدر آمده است، به خاک و خون کشیده شدند و در آستانه عاشورای ولی الله الاعظم (سلام الله علیه) عاشورایی دیگر، با ابعاد مختلف در جوار تو و خانه امن تو، در جمعه خونین پدید آوردند کهای کاش نبودم تا آن را ببینم و یا بشنوم، نه برای شهادت عزیزانی مجاهد و مهاجر که شهادت امری است که آرزوی عزیزان ماست وشهدی است آشنا برای زنان و مردان و کودکان ما که در یورشهای مغولانه صدام عفلقی شدیدتر و فجیع تر آن را چشیدهاند و دیده ایم، بلکه برای مصیبتی است که نه تنها برای پیغمبر اسلام (صلوات الله علیه) که برای تمامی انبیا و مرسلین، از آدم تا خاتم پیش آمد. به فرمان کاخ سیاه بدست ناپاک آل سعود این شقی ترین جانیان عصر، بالاترین مقام مقدس الهی شکسته شد.»
پس از حادثه ذیحجه 1407/ مرداد 1366، با توجه به عظمت واقعه و میزان تلفات مردم عادی و بیدفاع (بیشتر زنان و جانبازان) و همچنین سوابق مراسم برائت از مشرکین که به آرامی برگزار شده بود، مرتکبین حادثه خود را مجبور به توضیح دیدند و حجاج را به اخلالگری و ایجاد آشوب متهم کردند. در بیانیه رسمی وزارت کشور سعودی در هشتم ذیحجه، جزئیات بیشتری شامل آمار تلفات (402 کشته که 275 تن آنان ایرانی ـ نیمی از کشته شدگان زنان ـ بودهاند و 649 زخمی) همراه اتهامِ اخلال در مراسم حج، هجوم آنها به طرف مسجدالحرام با چوب و سنگ و چاقو، درگیری مأموران امنیتی با حجاج و زیر دست و پا ماندن تعداد بسیاری از مردم و ادعای عدم تیراندازی به زوار حرم با تأکید بر مقابله شدید با هر نوع هرج و مرج مطرح شد. به رغم پوشش خبری یکسویه حادثه و پخش تصاویر و فیلمهایی از تظاهرات و شروع و خاتمه آن، از جزئیات نحوه قتل عام حجاج تصویر و فیلم در اختیار هیچ کشوری قرار نگرفت و این موضوع بایکوت خبری در برخی مطبوعات مستقل اروپا منعکس گردید. همچنین دولت سعودی از پذیرش هیأت تحقیق اعزامی دولت جمهوری اسلامی ایران جلوگیری نمود و تا مدتها از تحویل اجساد حجاج ایرانی و انتقال مجروحان نیز خودداری میکرد.
نکته دردناک آنجاست که بسیاری از آمار شهدا مربوط به روزهای پس از حادثه است که مأموران سعودی اجازه مداوای مجروحین حادثه را در بیمارستانها ندادند و برخی از مجروحین که جراحات حاد داشتند، پس از تحمل رنج و درد بسیار و در حالی که امکان مداوای آنها بود، به شهادت رسیدند.
بازتابهای فاجعه
به دنبال جنایت بیسابقه عمال امریکایی عربستان سعودی در به شهادت رساندن زائران بیت الله الحرام جمعیت میلیونی مردم تهران در 11 مرداد 1366پس از راهپیمایی باشکوه در برابر مجلس شورای اسلامی اجتماع کردند و هاشمی رفسنجانی، ریاست مجلس وقت در این اجتماع گفت: انتقام خون شهدا آن است که ریشه حکام سعودی در منطقه خشکانده شود.
این بازتابها از مرزهای ایران و عربستان فراتر رفت، به عنوان نمونه اطلاعات حجاج و علمای کشورهای مختلف که در مراسم حج شرکت داشتند، در افشای جزئیات ماجرا مؤثر شد. عدهای از علمای برجسته لبنان در بازگشت از حج و با ذکر مشروعیت مراسم برائت در حج، حمله نیروهای مسلح به تظاهرات آرام مردم و تیراندازی به سوی حجاج و کشتار مردم بیدفاع و شکستن حرمتِ حرم را محکوم کردند. همچنین جزئیات بیشتری از برگزاری آرام تظاهرات و مراسم حجاج ایرانی و تعداد دقیق شهدای ایرانی، توافقهای قبلی مقامات ایرانی و سعودی برای انجام مراسم و توافق بر سر مبدأ و مقصد آن، آمادگی کامل پلیس و ارتش سعودی برای سرکوب مردم از قبل، به رگبار بسته شدن حجاج و تعرض به حقوق انسانی و مشروع آنها، علل و زمینههای سیاسی این ماجرا و ارتباط آن با منافع امریکا و اسرائیل در منطقه و واداشتن ایران به صلح با عراق در جنگ هشت ساله عراق با ایران طی مقالات، مصاحبهها، سخنرانیها، راهپیماییها و برپایی مراسم بزرگداشت شهدای فاجعه در کشورهای مسلمان و حتی غربی و همراه با ابراز همدردی علمای جهان اسلام مطرح و منعکس شد.
چندی بعد رئیس جمهور وقت ایران، در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به حادثه مکه اشاره و آن را از مصادیق جنایات بینالمللی معرفی کرد.
آثار جمعه خونین
قتل عام حجاج اما در کنار تمام دردناکیش، ماهیت کشورهای مرتجع عرب و ارتباط و همکاری آنها را با استکبار جهانی به اثبات رساند. حضرت امام(ره) در بـیان واقعی اثرات این واقعه در پاسخ تلگرام نماینده خود در حج نوشت: اگـر هـزاران مـبـلـغ روحانی را به اقطار عالم میفرستادیم تا مرز واقعی بین اسلام راستین واسلام امریکایی و فرق بین حکومت عدل و حـکـومت سرسپردگان مدعی حمایت از اسلام را مشخص کنیم، بهصورتی چنین زیبا نمیتوانستیم. حجتالاسلام و المسلمین رحیمیان نیز در خاطرات خود میگوید: «در بازگشت، گزارش حج خونین قبل از تشرف، جناب آقای رسولی گفت:- حضرت امام، چند بار سراغ شما را گرفتهاند.
هنگام تشرف از پلهها که بالا میرفتم، حضرت امام در اتاق و از پشت شیشه متوجه حقیر شدند و تبسم کردند. وارد شدیم و سلام کردم. با خوشرویی و تبسم جواب فرمودند و ادامه دادند:قبول باشد. کی آمدید؟
عرض کردم: دیروز.
سؤال کردند: ان شاء الله سالم هستید؟ آسیبی ندیدید؟
مختصراً جواب عرض کردم و مشغول کارمان شدیم. بعد از انجام کارها و انجام ملاقاتهای دستبوسی، دوباره به خدمت مشرف شدم و به عرض رساندم: بسیاری از مسلمانان کشورهای دیگر، از من به عنوان ایرانی مصرانه خواستهاند دست شما را از طرف آنان ببوسم و بوسیدم. صحنه کشتار حجاج و سلاحهایی که به کار گرفتند. سؤال کردند: تیراندازی زیادی بود؟ همه آنچه را که دیده بودم، به عرض رساندم. سپس از ملاقات با گروهی از فلسطینیهای ساکن در فلسطین اشغالی که بعد از حادثه جمعه خونین در بعثه برای اظهار همدردی نزد ما آمدند، گفتم:که ما ضمن احساس دلگرمی از محبت و همدردی ایشان و خوشحالی از فرصتی که پیش آمده آماده میشدیم تا با تشریح مواضع انقلاب اسلامی در مورد مسائل جهانی اسلام به ویژه مساله فلسطین، آنها را هر چه بیشتر به مشارکت در انقلاب و جهاد اسلامی علیه صهیونیسم ترغیب نماییم ولی با کمال تعجب و ناباوری، واقعیت را فوق تصور خود یافتیم! آنها بعد از احوالپرسی در حالی که بشدت متأثر و گریان بودند، مشاهدات غمبار خود را از صحنه کربلای خونین مکه بازگو کردند.
از قساوتهای سعودیهای آل یهود، گفتند: که چگونه بر پیکر پاک زنان شهید چکمه میکوبیدند و کیفهای پول و دستبند و گردنبند آنها را با خشونت و ایجاد جراحت بیشتر بر جسد خونین آنها، میربودند! از مظلومیت ملت ایران گفتند: که ما تاکنون فکر میکردیم کسی مظلومتر از ما فلسطینیها نیست ولی در اینجا فهمیدیم که شما از همه مظلوم ترید و دشمنان شما از همه بیرحم تر و پست تر!
و بالاخره در پایان به محضر امام معروض داشتم که همه تا قبل از جمعه خونین مکه از اینکه حضرتعالی آیه «و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله» را در آغاز پیام حج امسال انتخاب کرده بودید، متعجب و شگفت زده بودند. آن گاه که حادثه اتفاق افتاد، به نکته قضیه پی بردیم و در عین حال، تعجب و شگفت زدگی همه دو چندان شد. تا قبل از این فراز از عرایضم، حضرت امام با سؤالها و با نگاه و استماعشان، زبانم را در بیان ماوقع گویا میکردند و استقبالشان، گویای این بود که در جستوجوی اخبار جدید و اطلاع از مشاهدهها بودند. اما وقتی از آیه و پیام گفتم و خواستم در لفافه و کنایه از کرامت و چهره شان درهم کشیده شد! انگار که این مقوله نه تازه است و نه گفتنی. گویی که نخواستند حتی با نگاه و در نگاهشان، چیزی را در این زمینه افشا کنند، که:هر که را اسرار حق آموختند مهر کردند و دهانش دوختند. در پایان عرض کردم به لطف خدا و نفس شما اعمال را بدون وسواس انجام دادم و امام فرمودند:سعی کنید بعد از این هم همین طور باشید.
روز بعد که جناب حاج احمد آقا جهت دیدار اینجانب به منزل تشریف آوردند نقل کرد که امام به ایشان فرموده بودند که فلانی - رحیمیان – حرفها و خبرهای خوبی داشت و این نشان میداد که در شرایطی که عمده اخبار از حج خونین غم انگیز بود ظاهراً برای اولین بار از پیامدهای مثبت و سازنده آن بخصوص در مورد فلسطینیها مطالبی را شنیده و خوشحال شده بودند.»
ادامه راه شهیدان مکه
مراسم برائت از مشرکین پس از توقف در سالهای 1367 تا 1369 و علیرغم تضییقات و تحریمها، از 1370 هجری شمسی مجدداً، در مکه انجام شد؛ در 1370 در روز ششم ذیحجه 1411، در مقابل بعثه مقام معظم رهبری؛ در سال 1371 برابر با، ششم ذیحجه 1412 در اطراف بعثه رهبر معظم انقلاب و از سال 1372 به بعد، به رغم توافق سال 1370 با دولت سعودی برای برگزاری مراسم برائت، به علت تضییقات و اجتناب از خونریزی، در منی و عرفات همه ساله در زیر چادرها برگزار گردیده است.
یک نقطه ابهام
در سالهای گذشته گاه برخی از رسانهها و چهرههای سیاسی اشاراتی به نقش بسیار منفی و افراطی برخی از عناصر سیاسی در زمینهسازی کشتار جمعه خونین داشتهاند.
به عنوان نمونه برخی از روزنامههای منتقد جناح دوم خرداد چندین بار به چهرههایی همچون میردامادی و شکوری راد تذکر دادهاند که «نگذارید پرونده نقش شما در حج خونین را باز گوییم تا معلوم شود تفریطیهای امروز روزگاری چه افراطهایی نکرده اند» یا گویا محسن کوهکن از نمایندگان فعلی مجلس در دوره مجلس ششم خطاب به این دو چهره و با اشارهای مستقیم به یکی از فعالیتهای آنها که در تکمیل حلقه فعالیتهای برون مرزی باند مهدی هاشمی بوده است، تذکر داده بود که چنین افرادی بهتر است ادعای اصلاح طلبی نکنند.
شنیده شده است یک مقام بلند پایه اجرایی وقت، در اولین جلسه که جهت بررسی چگونگی مواجهه کشورمان با این حادثه برگزار گردیده بود، جویای سوابق «عطریانفر» بوده است و گویا گزارشهایی مشابه آنچه در بالا اشاره گردید، در خصوص نقش عطریانفر دریافت نموده و خواستار تبیین آن شده بود.
همچنین از اعتراض یکی دیگر از مقامات بلند پایه اجرایی در آن روزگار که به لحاظ سیاسی هم خط این افراد بوده است و حتی نوشتن استعفا درباره عملکرد آنها شنیدههایی وجود دارد. این موضوع آنچنان جدی است که گویا زمینه ساز مخالفتهایی درون حزب مشارکت برای دبیرکلی وی، همچنین زمینه ساز انتقادهای درون گفتمانی بسیار از کروبی برای به کارگیری از چنین چهرههایی شده بود.
حتی برخی از رگههای این انتقادها در وبلاگهای اصلاح طلبان دیده میشود. یک کاریکاتوریست فراری روزنامههای زنجیرهای در وبلاگش نوشته است: «آقا این محسن میردامادی جون میداد برای دبیرکلی مشارکت!... الآن یادم آمد یکی از دوستان به من سپرده بود از ایشان بپرسم نقشش در ماجرای حج خونین که به کشته شدن صدها زائر ایرانی در مکه شد چه بوده، ولی متأسفانه من از روزنامه نوروز رفته بودم و دیگر نمیشد...گذاشته بودم برای روزی که بخواهم برای حیات نو بیوگرافی کاریکاتوریاش را کار کنم که حیات نو را هم تعطیل کردند...سؤال این رفیق «مطلع» ما هم فراموش شد تا همین امروز... به هر حال شاید یک میردامادی دیگر در آن سال باعث تحریک پلیس عربستان و ماجراهای دیگر شده بود...به هر حال گفتیم اندکی تشویش اذهان خصوصی بکنیم...»
این ابهامها اما همواره در حد شایعات غیر رسمی باقی بود تا سرانجام دکتر احمدینژاد در مناظره رسمی با کروبی بخشهایی از آن را که مرتبط با کروبی بود، با مردم در میان گذاشت.
او به سال قبل از حادثه اشاره کرد و به کروبی گفت «آقای کروبی شما در سال 65 رئیس حج بودید آنجا سخنرانی میکنید، اعلام میکنید راه نجات فلسطین بسیج عمومی و جنگ مسلحانه با اسرائیل است و جمهوری اسلامی ایران با همه امکانات خود حاضر است در این مبارزه بهصورت جدی و فعال شرکت کند در این رابطه 300 هزار نفر در گردانهای قدس سازماندهی شده اند، سؤال من این است شما چه کاره این نظام بودید که این را اعلام کردید؟» کروبی در پاسخ اما مدعی شد که «چنین چیزی من نگفتم»، ادعایی که با بازنشر بخشهایی از روزنامههای آن زمان حق را به دکتر احمدینژاد داد. اما کروبی در ادامه، سخنانی گفت که موضوع بحث نبود، اما بر ابهامات افزود، او گفت «سال 65 متأسفانه مسئلهای پیش آمد که یک هواپیما از ما گیر افتاد و معلوم شد که مواد منفجره داخلش نگه داشتند، بنده هم از هیچ خبر نداشتم اما با قاطعیت ایستادم تا همه آنها را گرفتم و آوردم البته سه تا از آنها آنجا ماندند که اصلی بودند.» این سخنان اگرچه برای اولین بار مطرح میگشت، اما بیش از این نیز بازکاوی نشد.
اینک بیش از دو دهه از آن واقعه گذشته است و جواب بسیاری از سؤالات تاریخی همچون چگونگی پذیرش قطعنامه به بحث گذاشته شده، آیا وقت آن نرسیده که درباره عملکرد چنین چهرههایی نیز توضیح خواسته شود و شبهههای موجود بررسی گردد؟
منبع ما: http://www.rajanews.com/detail.asp?id=46853
نوشته شده توسط گروه خبری روز در یکشنبه 89/1/1 و ساعت 1:8 عصر |
نظرات دیگران()