ما هم نیت خیرخواهانه داشته ایم و سرباز جمهوری اسلامی هستیم و اشتباه کرده ایم سعید شریعتی | ||
|
منبع ما : http://bangdad.com/bangdad/pages/details.asp?id=600
![Link](http://www.parsiblog.com/View/tempIMGs/sade/p/1/bullet.gif)
خبر روز
ما هم نیت خیرخواهانه داشته ایم و سرباز جمهوری اسلامی هستیم و اشتباه کرده ایم سعید شریعتی | ||
|
منبع ما : http://bangdad.com/bangdad/pages/details.asp?id=600
مشاور مرد خاکستری اصلاحات مزدش را گرفت!
یکی دیگر از فعالان سیاسی و روزنامهنگاران جریان اصلاح طلب، پس از عزیمت به خارج از کشور، به جمع دوستانش در رادیو فردا ارگان رسانهای سازمان سیا پیوست.
"مراد و" که سالها امین و مشاور مرد خاکستری اصلاحات بوده کسی است که با رمز "فکس و سطل زباله" نامه سعید امامی را در رونامه سلام منتشر کرد.
ماجرا از این قرار بود که شب قبل از انتشار نامه وزارت اطلاعات در روزنامه سلام فردی که گفته می شد طراح پشت پرده اصلاحات است، در تماسی تلفنی به او می گوید که این نامه را چاپ کن و مدعی شو فکسی بوده است و بعد هم آنرا در سطل زباله بیانداز.
" فکس و سطل زباله" ابزاری بود که "مراد" فکر می کرد می تواند از طریق آن از دست قانون فرار کند.البته انتشار این نامه باعث شد وی بتواند اعتماد عناصر سیاسی و اصلاح طلبان را به خود جلب کرد.
وی پس از این اقدام از سوی تشکیلات مرد خاکستری با مبالغ میلیونی(25 میلیون تومان) مورد تشویق قرار گرفت و توانست منزل مسکونی خود را به محل جدیدی منتقل کند.
همین ماجرا بود که باعث شد پس از سلام وی به زنجیره رسانه های زنجیره ای یاس نو، مشارکت،صبح امروز، بهار و ..بپیوندد.
وی بعدها مورد توجه محافل شبه دولتی هم قرار گرفت وبرای مدت کوتاه مدیر ارتباطات بنیاد مستضعفان شد.
گفته می شود همسر وی نیزکه از خبرنگاران روزنامه توقیف شده بهار بوده است در حال حاضر به خارج از کشور سفر کرده است.
منبع ما : http://jahannews.com/vdcbw8b8srhb8wp.uiur.html
دکتر ابراهیم فیاض و دکتر سعید زیباکلام از دیگر چهره هایی بودند که در همایش دانشکده حقوق دانشگاه تهران حضور یافتند و درخصوص کرسی های آزاداندیشی سخن گفتند.
به گزارش رجانیوز فیاض عضو هیئت علمی و استاد مردم شناسی دانشگاه تهران در بررسی این موضوع از دیدگاه مردمشناسی خاطرنشان کرد: جغرافیای ما در ایران جغرافیایی آرام است و ایران کشوری است همه نوع آبوهوا را دارا است و اقیانوسی در کنار آن نیست که مانند کشور آمریکا آب و هوای اقیانوسی و خشن داشته باشد. وی افزود: آبوهوای ایران آرام است ایرانیها نیز از نظر مردمشناسان مردمی آرام هستند.
فیاض در ادامه تصریح کرد: مردم ایران کوهپایه نشین هستند و این از دیگر دلایل آرام بودن آنها است. ایرانیها مردمی کوچنشین هستند و ییلاق و قشلاق کرده پس یکجا نشین نیستند.
استاد مردم شناسی دانشگاه تهران افزود: با این ساختار تمدن ایران یک تمدن جهانی است و در مسیر و حرکت است؛ کوپر نظریهپرداز غربی در فلسفه سیاسی خود این مسئله را مطرح میکند که ایرانیها میتوانند یک فلسفه سیاسی پرقدرت را تشکیل دهند.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه فلسفه ما به شدت ایرانی بوده و پس از سلسله صفویه شکل گرفته است خاطرنشان کرد: متأسفانه ما پس از ملاصدرا به بیفلسفهگری محض رسیدیم و از زمان مشروطه به بعد فیلسوف، شاعر، فقیه و.... بزرگ نداشتهایم.
وی با اشاره به اینکه در دوره صفویه شاهعباس یک غربزده کامل بود و غربزدگی از آنجا در جامعه ما نشأت گرفت، خاطرنشان کرد: بحثهایی که در دوره قاجاریه در خصوص فلسفه مطرح شده است همان فلسفه ملاصدرا است. در زمان پهلوی نیز فلسفه ملاصدرا ادامه پیدا کرد و در این زمان بود که عدهای در انجمن حکمت و فلسفه و انجمن دوستی ایران و فرانسه سعی داشتند حکومت پهلوی را به فلسفه اسلامی ملاصدرایی بسط دهند.
فیاض با اشاره به اینکه ما پس از ملاصدرا نتوانستیم علوم انسانی را بنا کنیم تصریح کرد: علوم انسانی که اکنون مطرح است بر مبنای نظریات ملاصدرا است و ملاصدرا روان را به نفس و روح انتزاعی داده است.
استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران با تأکید براینکه ما اکنون 100 سال در جا زدهایم به این دلیل که ملاصدرا محیط بستهای را برای ما ایجاد کرده است خاطرنشان کرد: امثال افرادی چون علامه زنوزی، شهرانی و حسنزاده آملی سعی کردهاند با ایجاد بحثهایی این محیط بسته را کمی باز کنند.
وی افزود: از نظر هانری کربن، معرفتشناسی را از اسلام باید گرفت پس همه فلسفههای اسلامی باید میانفرهنگی شوند و دیگر نباید فلسفه را به پستو برد و باید این مباحث را اکنون به روشنی مطرح کرد.
این استاد دانشگاه در ادامه تصریح کرد: فلسفه میانفرهنگی توسط سعید زیباکلام در حال پیریزی، نیازمند جامعه است. فیاض خاطرنشان کرد: ما اکنون به تقلید فعال در جامعه خود نرسیدهایم و هنوز در تقلید محض به سر میبریم.
وی با اشاره به اینکه ساختارهای دانشگاه ما ضد تولید علم و دانش است تأکید کرد: تحولات بسیار گستردهای در حوزه فلسفه توسط شیخ انصاری صورت گرفت اما این در حالی است که ما وی را به عنوان یک فیلسوف نمیشناسیم و باید توجه داشت امام خمینی (ره) و علامه طباطبایی در بحث فلسفه به نظریات شیخ انصاری رجوع کردهاند.
وی در بخش دیگری از سخنان خود به معضلات و مشکلات موجود در دانشگاههای کشور اشاره و خاطرنشان کرد: دانشگاههای ما اکنون تشریفاتی و آئیننامهایی هستند. در حال حاضر در دانشگاه تهران به میزان سه برابر استادان، کارمندان در حال فعالیت هستند و این نمونهای از یک دانشگاه سازمانی است که از پایین به بالا حرکت نکرده بلکه بالعکس حالا به پایین حرکت میکند.
وی افزود: اکنون در دانشگاههای کشورمان هر فرد اگر یک تز را ارائه دهد وی به عنوان پرفسور یا دانشمند معرفی میشود و این در حالی است که اکنون دانشجویان ما تنها در معرکه نمره گرفتن هستند.
فیاض در ادامه تصریح کرد: من در دفاعیههای دانشجویان به خصوص دانشگاههای مطرح کشور شرکت کرده و این معضلات و مشکلات را به وضوح مشاهده کردهام. وی با اشاره به اینکه دانشگاه سازمانی، یعنی خفه کردن علم و دانش است خاطرنشان کرد: اکنون متأسفانه هیچ رابطهای میان دانشگاه، صنعت و جامعه وجود ندارد.
فیاض در بخش دیگری از سخنان خود به مشکلات و معضلات علمی موجود در حوزههای علمیه اشاره کرد و بیان داشت: در حوزهها فلسفه ملاصدرایی علم را بسته کرده است و اصول فقه بسته شد. وی افزود: پس از مشروطه ما هیچ فقیهی نداشتیم همانطور که شهید مطهری در برخی از سخنان خود اعلام کردند پس از دوران مشروطه فقط در جامعه مجتهد مقلد داشتیم.
فیاض در ادامه افزود: اگر بخواهیم به این مشکلات رسیدگی کنیم باید دوباره عرفان شیعی و ائمه را بررسی کنیم و این در حالی است که باید توجه داشت مجموع عرفانهای نظریهپردازان غربی از جمله هگل و کانت خارج از مسئله اصلی ما است.
استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران در ادامه تصریح کرد: ما باید سخنان قرآن کریم و ائمه اطهار را استخراج کرده و نظریات تمامی فلاسفه از جمله فلاسفه غربی و شرقی را بازشناسی کنیم.
فیاض در پایان تاکید کرد: الان در زمان حال ما همواره در جامعه نهی از منکر می کنیم و به مسئله امر به معروف نمی پردازیم. بر همین اساس دین ما سازمانی می شود که مشکل عمده ی ما ما در حال حاضر همین مسئله است زیرا دین سازمانی مانع و ترمز است.
در ادامه این برنامه دکتر سعید زیباکلام عضو هیئت علمی و استاد فلسفه دانشگاه تهران به ارائه 2 مقاله علمی در این رابطه پرداخت که به طور اختصاصی رجانیوز متن کامل هر 2 مقاله را منتشر می کند:
مقاله نخست: عقل و استدلال و عقلانیت [1]
هنگامی که ما میگوییم: "من با این استدلال شما قانع یا متقاعد شدم" و یا "من با این استدلال شما ترغیب شدم"، آیا مراد این است که استدلال شما ـــ یعنی دلایلی که شما اقامه کردهاید ـــ دارای ممیزاتی است که هر کس آنها را بشنود یا بخواند قانع(متقاعد) یا ترغیب میشود؟ به عبارتی دیگر، آیا ما باید از قانع(متقاعد)کنندگی یا ترغیبکنندگی استدلالها و میزان آن پرسش کنیم؟ در این صورت، آیا تاکنون در مناقشات فلسفی و یا مباحثات و مناظرات نظری در خانواد? علوم اجتماعی مشاهده کردهایم که استدلالی توانسته باشد اولاً، هم? مباحثین و مناظرین موضوع مناقشه را قانع(متقاعد) یا ترغیب کرده باشد؟ و ثانیاً، به یک میزان قانع و ترغیب کرده باشد؟
گمان میکنم پاسخ منفی به هر دو سؤال برای همگان روشن باشد. آنچه اما مهم است مورد تأمل قرارگیرد این است که چرا؟ چرا در طول تاریخِ طولانی نظریهپردازیها و اخذ مواضع فلسفی، و در طول تاریخ نه چندان طولانی علوماجتماعی، هیچ موضوعی را نمیتوان یافت که برای آن استدلال یا استدلالهایی شده باشد و آن استدلال یا استدلالها تمام مخاطبان خود را قانع یا ترغیب کرده باشد؟ نه تنها از اقناع و ترغیبشدگی فراگیر هیچ سراغی در هیچ موضوع و موضعی نمیتوان یافت که قابلتأملتر، اگر کاوش تاریخی خود را قدری صبورانهتر صورت بخشیم به نحو شگفتانگیزی درمییابیم که هیچ استدلال معیّن و خاصی را نمیتوان در دو خانواد? بزرگ فلسفه و علوماجتماعی یافت که با تعدادی ـــ کم و اکثراً زیاد ـــ از انواع استدلالهای مخالف و معارض و مغایر ـــ یا بطور خلاصه، ضداستدلال ـــ مواجه نشده باشد.
یک پاسخ ممکن، و شاید هم مطرحشده، این است: برای اینکه آن استدلالِ(های) ناکام، هم? ممیّزات تمامعیار استدلالی که بتواند همه مباحثین و مناظرین را قانع و یا ترغیبکند، نداشته است. روشن است که این سخن میتواند به برداشتی همانگویانه تن بدهد. یعنی، اگر در پاسخ این سؤال که: کدام استدلال واجد هم? ممیزات تمامعیار استدلال است، گفته شود استدلالی که بتواند همه مباحثین و مناظرین را قانع یا ترغیبکند. و اگر در پاسخ این سؤال که: کدام استدلال میتواند همه مباحثین و مناظرین را قانع یا ترغیب کند، گفته شود استدلالی که واجد هم? ممیزات تمامعیار استدلال باشد، واضح است که دربار? چیستی استدلال و اقناع و ترغیبکنندگی آن هیچ سخنی نگفتهایم.
با این وصف چه کنیم؟ اگر بخواهیم پاسخ ممکن بالا را از برداشت همانگویانه نجات بدهیم باید چه کنیم؟ یک پاسخ ممکن، و شاید هم مطرحشده، این است که مبادرت به تعیین ممیّزات تمامعیار آن استدلالی کنیم که بتواند همه را قانع و یا ترغیب کند. روشن است که در اینجا به گونهای دست به گریبان مُثُل استدلال شدهایم، و حال آنکه متأسفانه کماکان در آن غار معروف گرفتار و دربند هستیم. و در بند غاربودن هم یعنی "هر که از ظن خود شد ُحکیم ُ مُثلشناس".
البته یک امکان دیگر هم وجود دارد و آن اینکه
اما این شیو? کار و این نوع موضعگیری دارای دو معضل? جدید است. نخست اینکه این منهاج بر روی سایر ُحکیمانِ ُ حکمتساز یا حکمتباف باز است. و نه تنها باز است که سایر حکمتسازان/ بافان هم دقیقاً مبادرت به همین شیو? کار کرده اند. و روشن است که مفتوحبودن این باب بر روی سایر ُحکما ُ چه تبعاتی دارد. ثانیاً، اینک که ُ حکیم ُ ما ممیّزات تمامعیار آن استدلالی را تعیین کرده که بتواند همه را قانع یا ترغیب کند، از خود سؤال کنیم: آیا الگوی استدلال معتبر وی توانسته پس از بکارگیری، همه را قانع یا ترغیب کند؟ روشن است که این سؤال متفاوت از سؤال فلسفهشناسانه یا متافلسفیای است که در بحث مُثلهای استدلالِ رقیب در بالا به تحلیل بدان پرداختیم. پاسخ این سؤال اخیر هم روشن است.
تحلیل خود را با این سؤال آغاز کردیم: "هنگامی که ما میگوییم: "من با این استدلال شما قانع یا متقاعد شدم" . . . ، آیا مراد این است که استدلال شما ـــ یعنی دلایلی که شما اقامه کردهاید ـــ دارای ممیّزاتی است که هر کس آنها را بشنود یا بخواند قانع(متقاعد) یا ترغیب میشود؟ به عبارتی دیگر، آیا ما باید از قانع(متقاعد)کنندگی یا ترغیبکنندگی استدلالها و میزان آن پرسش کنیم؟". سپس، این سؤال مهم را مورد کاوش قراردادیم که: چرا هیچ موضوعی را نمیتوان در فلسفه و علوماجتماعی یافت که برای آن استدلال(هایی) شده باشد و آن استدلال(ها) تمام مخاطبان خود را قانع یا ترغیب کرده باشد؟ کاوش تحلیلی ما نشان داد که هر نوع تلاش متافلسفی جهت تعیین مُثل، الگو یا پارادایم استدلال به نحوی که توان قانعکنندگی یا ترغیبکنندگی فراگیر داشته باشد با معضلات متعددی مواجه میشود. اینک:
و سخن آخر اینکه، امکان دارد به نظر برخی چنین آید که: مگر خود این بحثهایی که در این نوشتار آمده، استدلال نیست؟ و اگر چه نویسند? آنها از واژ? استدلال استفاده نکرده لیکن در عمل خود مبادرت به استدلال کرده، برای برخی نظرات یا مواضع اقام? دلیل کرده و علیه برخی دیگر نیز دلایلی ارائه کرده است.
به نظر من، چنین اعتراض یا انتقادی کاملاً مسموع و شاید حتی، با تلقیای از استدلال، مقبول هم باشد. اما پیش از هر چیز باید تکلیف چیستی مفهوم استدلال را روشن کرد، کاری که من در این نوشتار سعی کردهام نشان بدهم که شدنی نیست. با این وصف، و بدون اینکه خود و منتقد فرضیام را گرفتار تکرار بحثهای فوق کنم، و بدون اینکه تلاش کنم اجزاء تلقی منتقد
اما عاقبتالامر، من خود بر چه موضعم؟ اولاً، باور ندارم که آنچه در این نوشتار آمده مطالبی را اثبات کرده[3] و، در نتیجه، هم? خوانندگان اقناع و یا اسکات میشوند. اضافهکنم که بنیاناً بر این عقیده نیستم که مطلبی که به واسط?
پی نوشتها:
1. مقال? "عقل استدلال و عقلانیت(دو)" تحت انتشار است.
2. عجالتاً این شیو? کار نامطلوب را مصادره به مطلوب می کنیم و تحلیل و واکاوی نامطلوبیت آن را به فرصت دیگری محول می کنیم.
3. در اینجا فرض کردهام که "اثبات" معنا و مفهوم مشخص، معیّن، و محصّل واحدی برای همگان دارد.
مقاله دوم: افسان? بیطرفی
1ــ چه کسی میتواند بگوید من بیطرفام در حالیکه میفهمد بیطرفی مفهوماً چه دلالت ارزششناختی دارد؟ یعنی، میفهمد که هیچیک از نظامهای ارزشیِ اخلاقی و اخلاقِ سیاسی را که توسط فیلسوفان یا متکلّمان معاصر یا قرون گذشته صورتبندی و تقنین و تجویز شدهاست نمیتواند مصادره یا پیشفرضکند. و این یعنی، نه تنها هیچیک از آن نظامهای بستهبندیشده را بهطور یکجا، که هیچیک از اجزاء و مقومات آنها را هم، نمیتواند گزینشکند و یا التقاطاً مورد تألیف و ترکیب قراردهد، خواه آن نظامها و آحاد آموزههایشان منشأ الهی داشته باشند خواه منشأ انسانی ـــ همان مجموع? متغیّر و متکثّر و بیقرار آمال و امیال و هوسات انسانی.
2ــ چه کسی میتواند بگوید من بیطرفام در حالیکه میفهمد بیطرفی مفهوماً چه دلالت معرفتشناختی(1)دارد؟ یعنی، میفهمد که نه تنها هیچیک از نظریههای متعدد رقیب معرفتشناختی را نباید مصادره و مفروضکند که هیچیک از موازین مقرر و تجویزشد? آنها را هم نباید مصادره یا مسلم فرضکند، خواه آن نظریههای متعدد رقیب، معاصر باشند یا متعلق به قرون وسطی و یا به عصر یونان باستان. خواه آن موازین مدرن و معاصر باشند خواه متعلق به اعصار و قرون دور و دورتر. که واضح است این کار بلافاصله بیطرفی او را مخدوش و بل منتفی میکند.
3ــ چه کسی میتواند بگوید من بیطرفام در حالیکه میفهمد بیطرفی مفهوماً چه دلالت هستیشناختی دارد؟ یعنی، میفهمد که هیچ موضع و مطلبی را نباید از مکاتب و مشارب یا نظریههای مابعدالطبیعی حال و گذشته دربار? چگونگی منشأ این عالم، چگونگی وجود این عالم، چیستی اثاثیه این عالم، چگونگی نسبت اثاثیة این عالم به یکدیگر، و چیستی و چگونگی فرجام این عالم اخذ و اختیارکند. خواه این اخذ و اختیار بهطور رسمی و علنی و اعلامشده صورتگیرد خواه بهواسط? حلول لطیف مواریث فرهنگ اجتماعی و تاریخی. خواه آن اخذ و اختیارِ رسمی و علنی از نظامهای مابعدالطبیعی الهی صورت گیرد خواه از نظامهای غیرالهی قدیم و جدید. خواه آن مواریث فرهنگ اجتماعی و تاریخی عمیقاً ریشه در آموزشهای انبیاء داشته باشد خواه مواریثی باشد که عالماً و عامداً مورد دینزدایی قرار گرفته باشند.
4ــ چه کسی میتواند بگوید من بیطرفام در حالیکه میفهمد بیطرفی مفهوماً چه دلالتی در بار? نظریههای علمی اعم از طبیعی یا اجتماعی دارد؟ یعنی، میفهمد که اخذ و اختیار هر نظریه یا مکتبی از این دو دسته از علوم، در واقع وی را بنیاناً و به نحو مرصوصی مرهون و مربوب سه حوز? ارزششناسی، معرفتشناسی، و هستیشناسی کردهاست و این یعنی، از موضع بیطرفی خارج شده است.
5ــ چه کسی میتواند بگوید من بیطرفام در حالیکه میفهمد بیطرفی مفهوماً چه دلالتی در بار? فرهنگها و تمدنها دارد؟ یعنی، میفهمد که هیچ جزیی یا بخشی از هیچ فرهنگ و تمدنی را نباید تلویحاً یا به تصریح مصادرهکند. میفهمد که نسبت به تمام فرهنگها و تمدنهای گذشته و حال باید بلاموضع باشد که به محض اخذ هر جزیی از آنها، به هر بهانهای، دستکم بیطرفی زایل میشود. و "به هر بهانهای" هم یعنی، به هر علتی و یا بهواسط? هر دلیلی، موجه باشد یا ناموجه، توجیهپذیر باشد یا نباشد. زیرا هم علت و دلیل بودنشان و هم موجهبودن یا توجیهپذیربودنشان جملگی بازمیگردد به همان سه حوز? ارزششناسی، معرفتشناسی، و هستیشناسی.
پی نوشتها:
1. در واقع صحیح و دقیق این بود که دلالت معرفتشناختی را در ضمن دلالت ارزششناختی مورد بحث و تحلیل قرارمیدادم نه مستقلاً. زیرا بیهیچ تردیدی تمام نظریههای معرفتشناختی عمیقاً در بستر و زمینهای مشحون از ارزشهای اخلاقی و اخلاق سیاسی ریشه دارند! بستر و زمینهای که غالباٌ اگر نه همواره شکل صورتبندیشده، مدون، و نظاممندی نیافته و به صورت فرهنگ اجتماعی و تاریخی به انحاء بسیار گسترده، ملفوف، و غیرمحسوس در آن نظریهها فرو میریزند و یا حلول میکنند.
2. همان که بعضاً به نحو بسیار لغزنده و لغزانندهای عینیت خوانده میشود.
منبع ما : http://rajanews.com/detail.asp?id=47940
اشاره: متن زیر سخنرانی حاج سعید قاسمی از فرماندهان ارشد دوران دفاع مقدس و از اساتید دانشگاه به
سید مرتضی آوینی و سعید یزدان پرست در 20فروردین 1372 بر اثر انفجار یک مین خنثی نشده در فکه و امیر سپهبد علی صیاد شیرازی در بامداد 21 فروردین 1378، در حال خروج از منزل، به وسیله ی منافقین مسلح در پوشش رفتگر، در برابر دیدگان فرزندش به شهادت رسیدند.
گقتنی است، این مراسم در حالی با حضور باشکوه عاشقان ولایت و در زیر بارش باران انجام شد که هیچیک از مسئولین در
السلام علیک یا روح الله ایها العبد الصالح المطیع لله و السلام علیک ایها جمیع الشهدا، فیالیتنی کنا معکم فافوز فوزا عظیما
ای کاش باشما بودیم و در جوار شما به فوز عظیم شهادت می رسیدیم. اگرچه بودیم، اما غفلت یا هر آنچه شما اسمش را بگذارید، باعث زمینگیری ما شد.
اما بناست به تعبیر سید شهیدان اهل قلم آقا سید مرتضی آوینی و هرکس که ادعای شیعه بودن دارد مشخصاً از دو مقطع کربلا و عاشورا عبور کنیم. کربلای ماکجاست؟ نمیدانیم؛ عاشورای ما کجاست؟ نمی دانیم؛ اما امیدواریم که اگر یکبار دیگر -مانند همین هشت ماهی که در صحنه عملیات بودید- زمان و مکان را درست تشخیص بدهیم و در صحنه باشیم. مهم نیست که اینجا ما چه میگوییم، مهم این است که شما عرض ارادت خود را به شهدا ثابت کردید و نشان دادید که در این روزها که تهاجم خیلی سنگین است راهی ندارید به غیر از اینکه به شهدا چنگ بزنید و البته راهی دیگری را بلد نیستیم، برای اینکه پناه ببریم خانهی امید دیگری بلد نیستیم، راهی نداریم به غیر از اینکه چنگ بزنیم و به آنها بگوییم همین جملهای که بارها و بارها گفتهایم، "ای شهید، ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی تاریخ وجود برنشسته ای دستی برآر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را از این منجلاب بیرون کش"
جا دارد برای همه شهدا، خاصه، قریب 30 نفری که در این فتنه به شهادت رسیدند، اما نتوانتسیم برای اینها یک اربعین بگیریم، گریه کنیم، برای آن شهید که مادرش گفت: "بچه را کشاندی و در این معرکه آوردی ولی جگر نکردی برای او اربعین بگیری"، بارها گفتم در این مزار شهدا و خاصه قطعه 29 برای حرف زدن یا خیلی جگر میخواهد یا پررویی میخواهد که برای من شق دوماش صدق می کند وگرنه بالای سر داوود کریمی، صیاد، قاسم دهقان، سعید یزدان پرست و آوینی برای زبان الکنی مثل من خیلی سخت است که بخواهد حرف بزند.
اما چند نکته کوتاه؛ آقا سید مرتضی تو چگونه این روشنگری و روشنفکری را بهخصوص در چند سال آخر عمرت پیشبینی کردی؟ در نبرد آخرالزمانی ما چگونه جنگ و نبرد رسانهای را بسیار خوب میدیدی و پیشبینی میکردی، میفهمیدی که روزهایی میرسد که در این نبرد رسانهای که امروز اسم آن را "جنگ مخملی" یا جنگ نرم یا Soft war گذاشتیم به پیچیدگیهایی برخورد میکنیم که کار را بر همه ما سخت میکند؛ سید مرتضی که آدمی است بسیار باهوش و
این بچه باید در مقابل خزعبلاتی که او میگوید جواب داشته باشد و امروزه فوج فوج آمدهاند بر روی آن زمین برای اینکه بداند جنگ برای چه شروع شد؟ داستان سر چه بود؟ سر چه مسائلی اینقدر طول کشید؟ این تعداد عملیاتی که شکست خورد برای چه بود؟ مگر شما نمیگویید که طراح علمیاتها صیاد شیرازی بود، اگر اینقدر باعث افتخار شماست که علمداران او یلهای مانند غلامحسین افشردیها و بروجردیها هستند، چرا نتوانستند عملیات را درست طراحی کنند که بعد از گذشت 20 سال جنازهها را از داخل کانال میآورند و هنوز هم عدهای ماندند؟ مگر نمیگویید اینها خبره بودند؟ پس یک جای کار، گره خورده است. امروز آن بچه میآید اینها را میپرسد، غلو راجع به آن نگوییم، دروغ نگوییم، این حرفها را از روی آن زمین قبول میکند و از کسی قبول میکند که دو تا پیراهن در آن زمینها پاره کرده باشد.
سید مرتضی اینها را میدانست که این خرابههای خرمشهر که حضرت امام هم هزاربار گفت که بخشی از خرمشهر را دست نزنید، اما فرهنگ ما زیر چرخ دندهی توسعه اقتصادی له شد. سید مرتضی آوینی و صیاد شیرازی میدانستند این اتفاق میافتد. اتفاقاً این وجه اشتراک این دو است.
سال 70 اوج این است که هرکسی هرچه داشته است و هرآنچه که اسم آن را "ارزش" میگذارید میبوسد و با آن خداحافظی میکند؛ سید مرتضی فوق لیسانس معماری و شهرسازی است، سعید یزدان پرست با 50 ماه جبهه غرب کشور که حتی رفیقان او هم خبر ندارند طبیعتاً باید میرفت فوق لیسانس بگیرد، باید بدود و چالهی دکترها را پرکند، چون ارزشها روی این مدارک میچرخد، دیگر چند ماه جبهه بودی ارزش نیست؛ اینکه چه مدرکی داری، چند متر خانه داری و مال و اموالت چقدر است ارزش شده است. ارزشها، جای خود را به "توسعه اقتصادی" میدهد که زیر توسعه اقتصادی باید له شود.
سید مرتضی این را میبیند و میفهمد که در آیندهی نزدیک نسلی فوج فوج به طرف شلمچه و طلائیه و فکه میآیند، بعد از اینکه گریه او را درآوردی و 13 کیلومتر روی رمل راه بردی عقلانیت بچه گل می کند و میگوید: "دیوانهها! مگر شما نمیگویید طرح عملیات در اینجا سوخته بود، مگر نمیگویید 13 کیلومتر رمل بود، چرا عملیات کردید؟" آقای صیاد شیرازی باید جواب بدهید چرا اینجا را طراحی کردید؟
اینجا که رسید معلوم میشود کار هنوز تمام نشده است. در روزگاری که عطش مدرک گرایی و عطش دنیا گرایی رایج میشود و امروزه میبینیم چه بلایی بر سر ما و خانوادههای ما آورده و البته دوست داری مثل سید مرتضی زندگی کنی، جامعه تو را به جایی برده است که همان خانوادهات که انقلابی بودند الآن با تو کشمکش دارند، اتفاقاً برای این که مقام معظم رهبری هم فرمودند سال "اصلاح الگوی مصرف" و در گوشه تلویزیون هم حک شده است و همزمان فلان کالای مصرفی را تبلیغ میکند، اصلاً انگار نه انگار که این دو با هم تضاد و منافات دارد، سید مرتضی، به عنوان یک روشنفکر و دورنگر که به تعبیر امیرالمؤمنینعلیهالسلام پشت گرد و غبار را میبیند، حاضر نیست صحنه را رها کند و باید همه آن چیزهایی را که در شب عملیات اتفاق افتاده است برای فرزندان ما بازگو کند. اصل داستان برای غافلگیری شب اتفاق افتاده، نه دوربین خوبی بوده، نه تجهیزاتی که امروزه میبینید و الآن هم دست هرکسی لااقل یک هندی کم وجود دارد، یک دوربین بزرگ بود و یک نفر آدم، آنهم با تکنیکهایی که سید مرتضی به آن رسیده است، تکنیکهایی که همه را منقلب میکند، اینکه حتی خبرنگار را هم جلوی دوربین حذف کنی که مبادا حواس مخاطب را پرت کند و مصنوعی شود تا رسیدیم به اینکه خود کسی که دوربین روی دوشش است، مستقیماً با رزمنده صحبت میکند و رزمنده چشم تو چشم، حال و روز را ترسیم میکند. این چیزی است که مردم را با لوکشین جبهه و جنگ به صحنه میکشاند. او که این تجربیات را دارد، حاضر نیست که صحنه را رها کند برود دنبال مدرک، باید این مسیر را ادامه دهد.
یکی به من گفت تکراری صحبت نکن؛ چیزی غیر از اینها بلد نیستیم، ضمن اینکه شما حرفهای شدید، ولی فرزندان ما که تازه پا به دانشگاه گذاشتند و "لایعرفون هر من البر" آنهم دانشگاهی که کتابهایش را اگر ندیدی برو ببین چه نوشتند، راجع به جبهه و جنگ و دفاع مقدس ما بین دو خط تا دو صفحه
فلذا چیزی بیشتر از این بلد نیستیم، همینها را که یاد گرفتیم بتوانیم به بچهها انتقال بدهیم خیلی هنر کردیم، عیبی ندارد، کسی که حرفهای است و این حرفها برای او تکراری میشود، یک پله بالاتر میآید، ولی برای فرزند من که تازه پا به این صحنه گذاشته، باید تکرار مکررات بشود "وذَکِّر فَإِن الذکرى تنفَع المؤمنین"، از این بابت ناراحت نیستیم.
یک جمله زیبا دارد که میگوید من که زورم نمیرسد میخواهم در بین این جمع با ویدیو و ماهواره – که میآمدند آنها را جمعآوری میکردند- مبارزه کنم، ولی اگر روزی میآمد که زورم میرسید میآمدم با کامپیوتر برخورد میکردم، میگفتم با کامپیوتر و اینترنت برخورد کنید. آقا سید مرتضی چگونه تو آینده را تشخیص میدادی و میفهمیدی که یک روزی این اتفاق میافتد؟
این روزها میبینید که "توییتر" و "فیس بوک" در خانههای ماست و ما وارد یک صحنه نبردی میشویم که نمیتوانیم با آن مقابله کنیم و حتی فوت و فن مقابله با آن را بلد نیستیم، آقا سید مرتضی! احتمالاً شما این روزها را میدیدید که در آخرین مقالهات نوشتی: "آخرین مقاتله ما به مثابه سپاه عدالت، نه با آمریکا [و دموکراسی غرب] که با اسلام آمریکایی است که این دومی حاکمیتش از آمریکا هم دیرپاتر است، هرچند این حکومت هم اگر هزار ماه هم بیانجامید به یک شب قدر فروخواهد ریخت و فصلالخطاب با انسان کامل یعنی حضرت حجت حق خواهد بود."
احتمالاً این روزها را میدید، احتمالاً در همان مقطع سخت
کار خود سید تمام نشد و نمیدانم داستان چیست که صیاد هم آن مرکز پژوهشی را برقرار کرد، مثل اینکه خداوند نمیخواست به او مجال دهد و بیشتر از یکی دوبرنامه که افسران جوانش را به تپههای اللهاکبر برد و شروع کرد به این کار، او هم نتوانست کارش را به سرانجام برساند و کار همچنان روی زمین ماند.
نمیدانم، انگار که قرار است یک سری از ما که نامحرمیم، نفهمیم که چه اتفاقی افتاده است؛ قرار نیست یک سری مسائل باز شود، "ما همه نامحرمیم، آینه در کربلاست" قرار نیست همه بفهمند. همانطور که اگر دوربین پیشرفته شما هم آن روز میبود -کما اینکه بود- وقتی صحنه شهادت آقا مرتضی اتفاق افتاد، دوربین هم باید از کار بیافتد و 20 سال بعد دوباره به کار بیافتد. برای اینکه بنا نیست، همه چیز را بدانیم. به جز همان چهار، پنج عکس، که آن چند عکس هم باید این را نشان بدهد که "مرگ آگاهی"ای که سید مرتضی دم از آن میزند خود او به آن پایبند است. یعنی یک دفعه داد نزد که جماعت نجاتم دهید، این پا است، قطع شده، خون میرود، مین والمری بدترین مین است، 1400 ساچمه پخش شده است، به او و سعید یزدان پرست بیشترین جراحات اصابت کرده است، باید داد بزنند؟ نه، قسمت آخر فیلم را باید قشنگ بازی کنند، آفرین! خیلی باید راحت باشی، دقیقاً انگار که همه چیز از قبل برنامهریزی شده است. باید خوب بازی کنی، وقتی بالای سرت آمدند باید آرام باشی و این جمله را بگویی "ما برای این حرفها آمدیم"، بدون کوچکترین لرزش وقتی رفتی ترکش را از چشم سعید دربیاوری باید به تو نهیب بزند که بگذار به همان حال باشد، همینطور راحتم! این را باید خوب بازی کند، ای بازیگرها، گوش کردید، در این ایام خوب بازی کردید، دفاع از ولایت و حریم آن را خوب بازی کردید، امروزه بالای سر کسی آمدید که قشنگ گفت، در حریم ولایت آمد سربازی کرد او هم داشت میرفت دنبال کار خودش ولی مولا و آقایش به او گفت، در جواب آقا این نامه را نوشت:
خدمت رهبر معظم انقلاب اسلامی، نائب امام عصر (ع) حضرت آیت الله خامنه ای ایدکم الله تعالی بتاییداته الخاصه.
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
امتثال امر فرصتی برای عرض ارادت در این مرقومه باقی نمی گذارد، لذا حقیر مستقیما با استمداد از فضل بی منتهای ربالعالمین وارد در اصل مطلب می شوم، بعد از عرض این مختصر که:
ما با حضرتعالی به عنوان وصی امام امت(ره) و نایب امام زمان(عج) تجدید بیعت کردهایم و تا بذل جان در راه اجرای فرامین شما ایستادهایم، همانگونه که پیش از این درباره امام امت(ره) بودهایم و بسیارند هنوز جوانانی که عشق به اسلام و شور رضوان حق آنان را در میدان انقلاب نگاه داشته باشد، با همان شوری که پیش از این داشته اند.
خدا شاهد است که این سخن از سر کمال صدق و از عمق قلوب همان جوانانی سرچشمه گرفته است که در تمام این هشت سال بار جنگ بر شانه های ستبر خویش کشیدند. ما به جهاد فی سبیل الله عشق می ورزیم. و این امری است فراتر از یک انجام وظیفه خشک و بی روح. این سخن یک فرد نیست، دست جماعتی عظیم است که به سوی حضرت شما دراز شده تا عاشقانه بیعت کند، بسیارند کسانی که می دانند شمشیر زدن در رکاب شما برای پیروزی حق از همان ارجی در پیشگاه خدا برخوردار است که شمشیر زدن در رکاب حضرت حجت(س) و نه تنها آماده که مشتاق بذل جان هستند. سر ما و فرمان شما.
کمترین مطیع شما سید مرتضی آوینی.
این را از قصد آوردم برای اینکه سال گذشته از منتسبین به او و کسانی که به او خیلی
ای هملباس من، ای عزیزی که زیاد خوردی آروغش را در این 8ماه در این درگیری در کف خیابان زدی، ای بر و بچهها و شاگردهای سید مرتضی آوینی و صیاد شیرازی، "خامنهای" را رها نمیکنیم شیخکهای درپیت شما را بچسبیم، بچه حزباللهی "خامنهای" را رها نمیکند، به سارکوزی و اوبامای تو بچسبد، بچه حزباللهی "خامنهای" را رها کند و سرگردان در این بیابان برهوت چه کنم چاره کنم، بکند؟
در این قصه 8 ماهه همه اذیت شدند، مخ بچههای ما را هم زدید. خیلی هم کار کردید، اما خدای کربلای 5، خدای طبس، خدای بازیدراز، خدای صیاد و خدای آوینی هنوز که هنوز است با ماست، چیزی از خودمان نداریم. هرچه از همان اول آقا روحالله به ما داد، در این میدان آورده شد. شاید ما یک چیز دیگر بخواهیم ولی خدا این را میخواهد، "انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون" زیاد نگران این نیستیم که آخر آن چه میشود، همانطور که بهدست تو رسید، تو هم پرچم را سالم نگه دار و تحویل بعدی بده و نقش آخر را خوب بازی کن. سرباز مطیع ولایت باش، نه! یک ایرانی سالم باش. شرف داشته باش، نه اینکه آمدند فضا را غبارآلود کردند و بعد آن هم یکبار گول خوردند و به بنیصدر رأی دادند، دیگر روی خزعبلات پافشاری نکن. بیا با هم باشیم بیا با هم بسازیم بیا محبت داشته باشیم.
اینها را میفهمید، خیلی بهتر از ما هم میفهمید، هم صیاد شیرازی و یزدان پرست و هم سید مرتضی اینها را گفتند.
یک خواهش دارم، پسرم، دخترم، دوستان، وقت بگذارید، در دانشگاهها حرف و حدیثهای اینها را به ما یاد نمیدهند، در رادیو و تلویزیون حرف و حدیث اینها را بنا نیست یاد بدهند. بناست با تلاش و جهد شخصیات بروی تفکرات اینها را بگیری. باید بدانیم او که برای رفتن ستارههای آسمان گمنامی در آن مسیر پا گذاشت، آن مسیر هنوز که هنوز است سرباز میطلبد، یک عمر میگفتی ای سید مرتضی و صیاد "یالیتنی کنا معک" ای کاش با شما بودیم و در کربلای خمینی میجنگیدیم، رها کن، تمام شد، الآن به بعد پرچم دست تو است، باید خوب نگه داری. قرار است تو نقش حسن باقری را بازی کنی، مردم به این رسیدند که خواصی وجود ندارد، پرچم را داده بودند دست اینها رفته بودند دنبال کار و زندگی خودشان، بعد دیدند که خواص دنبال کارهای خودشان هستند. برای همین شد که مردم 9 دی و 22 بهمن آمدند پرچم را گرفتند. دیدند خواص یا خوابند و یاسکوت کردند و یا در حال بالا آوردن هستند. برای همین بسیاری مردود شدند و نیامدند پای کار و خوب هم رسیدید به اینکه دوباره پرچم را که داده بودید دست اینها باز هم گرفتید.
این اتفاقی بود که افتاد، ولی عزیزم این اتفاق تمام نشد. سرخوشمان نکنند، این قصه
این جنگ هنوز هم ادامه دارد
مسئولین فرهنگی ما! ترویستهای فرهنگی ما به مراتب قدرتر از ریگی هستند و اگر آنها را نمیشناسید بگویید تا معرفی کنند، آنهایی که در طول این 16 سال چهار دوره دولت توسعه اقتصادی و سیاسی ما را له کردند و بچههای ما هنوز مسموم این جریانند و اگر دهها سال تلاش مضاعف برای فرزندان ما کنید ما به زور میتوانیم بچههای خود را از این مهلکه و از این دام و باتلاق فرهنگی که در آن افتادند نجات بدهیم.
چشمان تیزبین بچههای فرهنگی ما در قد و قواره حسین بهزادها و بچههایی که در گوشه اتاقهایی که تا الآن به آنها دور نمیدهند و سعی میکنند در استمرار راه سید مرتضیها قلم بزنند و قدم بردارند در گوشهها هستند؛ هنوز که هنوز است وام یا پولی که میدهند به درستی نمیدهند. هر حکومتی میآید اسم کسانی میآید که وام گرفتند و بهرهمند هستند که به دور است از دولت عدالت، چشمان تیزبین بچههای حزبالله این موضوعات را خوب میبیند و رصد میکند و البته نارحت هم هستند.
هنوز بچههای متعهد در عسر و حرج هستند و اتفاق ویژهای نیافتاده عزیزان در عرصه فرهنگی و عرصه اقتصادی مبارزه بسیار قویای در این مبارزه نمیبینیم.
در پایان
منبع ما: http://rajanews.com/detail.asp?lang_id=&id=47760
عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز در گفتگو با باشگاه خبرنگاران:
نه تنها موسوی بلکه خود ما نیز دچار توهم پیروزی انتخابات شده بودیم/فرمایشات مقام معظم رهبری فصل الخطاب بود
عضو سابق شورای مرکزی حزب مشارکت گفت:موسوی 20 سال از عرصه کنشگری سیاسی دور بود و نتوانست مسایل را به خوبی حل و فصل کند.
به گزارش باشگاه خبرنگاران ، سعید شریعتی، عضو سابق شورای مرکزی حزب مشارکت درباره "ادعای تقلب" که از سوی جریان اصلاحات مطرح شد، گفت: "به هیچ عنوان معتقد نیستم که تقلب شده است. تقلبی صورت نگرفت و رای، رای مردم بود. البته برخی از افراد به دلیل شرایط پولاریزه حاکم، مدعی شدند این صحبتهای من تحت تاثیر زندان و زیرشکنجه بیان شده است؛ در حالی که اصلا اینطور نیست".
وی همچنین با اشاره به مصاحبه خود با شبکه "بیبیسی" درباره تقلب در انتخابات، اضافه کرد: "تنها دوبار، آن هم پیش از اعلام نتیجه انتخابات با بی بی سی مصاحبه داشتم اما بعد از صدور پیام رهبری با هیچ رسانهای مصاحبه نکردم. موضعم هم فقط پرشور کردن انتخابات بود. یکی از مصاحبه های من، ساعت 3 بامداد روز شنبه 23 خرداد به زمانی بر می گردد که هنوز نتیجه انتخابات اعلام نشده بود. "سیما علی نژاد"، مجری بی بی سی از من پرسید که تقلب شده؟ من تحلیلم این نبود که تقلب شده، بلکه برداشتم این بود که موسوی پیروز شده است. به خبرنگار هم گفتم که تقلب نشده ولی وزارت کشور در اعلام نتایج، مدیریت اطلاعرسانی می کند. بعد از اعلام نتایج و صدور پیام رهبری هم در جلسه حزب گفتم که ما نمی توانیم مستندات کافی پیدا کنیم که 11 میلیون را پر کند".
عضو شورای مرکزی حزب مشارکت که با ویژهنامه نوروزی "پنجره" مصاحبه کرده، با بیان اینکه "نمی دانم از کجا برای موسوی مسجل شد که ایشان پیروز هستند"، اظهار داشته است: "تاکید می کنم روی صحبت های آقای تاجیک در گفتگوی خبری شبکه دو سیما،موسوی دچار توهم پیروزی در انتخابات شد. البته انکار نمی کنم که خیلی از خود ما هم دچار سطوحی از این توهم بودیم".
شریعتی درباره عملکرد موسوی پس از اعلام نتایج هم گفته است: "موسوی اگر روز 26 خرداد نزد رهبری می رفت و می گفت نه به این دلیل که اعتراض ندارم، بلکه چون شما فرآیند انتخابات را صحه گذاشتید، تمکین می کنم؛ جبهه قدرت سیاسیای که برقرار می ماند کمتر از قدرت رسمی ریاست جمهوری در آینده تعاملات و مناسبات سیاسی درون نظام اثرگذار نبود".
وی در ادامه تاکید کرده است: موسوی 20 سال از عرصه کنشگری سیاسی دور بود و نتوانست مسایل را به خوبی حل و فصل کند. صریحتر بگویم: اصل بنیان های نظام ارزشمندتر از این بود که با یک ادعای بزرگ، زمینهای را فراهم کنیم که چنین واکنش هایی برانگیخته شود".
این عضو مستعفی حزب مشارکت، چندی پیش هم پیرامون تاکید رهبر معظم انقلاب بر صلاحیت نداشتن "افرادی که حاضر نیستند قانون و رای اکثریت را قبول کنند"گفت: "به نظر من رهبری کاملا بر قضایا اشراف دارند و فرمایشات ایشان هم معطوف به همین اشراف است.
منبع ما : http://yjc.ir/news/NewsDesc.aspx?newsid=288516
![]() |
مهندس سعید قاسمی با ابزاز تاسف از کسانی که خود را منسوب به حضرت امام (ره) میدانند ولی در جهت نشر و گسترش آثار ایشان بی تفاوت هستند، گفت: به جای ساخت و ساز حرم امام، اندیشه امام را گسترش دهید.
به گزارش
وی با ابراز تاسف از کسانی که خود را منسوب به حضرت امام(ره) می دانند، گفت: امروز به جای اینکه بدنبال نشر و گسترش آثار و تفکرات حضرت امام (ره) باشند، به دنبال بسط و گسترش حرم حضرت امام (ره) هستند.
قاسمی ادامه داد: رسانه ها نیز بجای آنکه خمینی بزرگ را به مردم و بویژه جوان و نوجوان امروز معرفی کنند، به دنبال مطرح کردن خمینی کوچک هستند.
سخنگوی فراری ستاد کروبی و از اعضای فعال گروهک تحکیم در آشوب آفرینی های دوره اصلاحات می گوید دیگر نمی توان انتظار داشت راهپیمایی های اولیه پس از انتخابات یا حتی تحرکات 13 آبان و 16 آذر تکرار شود.
سعید رضوی فقیه در گفت وگو با دویچه وله اظهار داشت: نمی توان انتظار داشت به سادگی راهپیمایی هایی نظیر 25 خرداد یا حتی تحرکاتی مانند 13 آبان، روزقدس و 16آذر دیگر تکرار شود. 22بهمن این را نشان داد اما فکر می کنم محدود کردن اختیارات شورای نگهبان امری است که با توجه به طرحی که در مجمع تشخیص مصلحت در دست بررسی است، یکی از مسائل چالش برانگیز طی ماه های آینده خواهد بود.
این عنصر مرتبط با سازمان سیا، از نیروهای دلسوز(!؟) میانه رو و واسطه تمجید کرد و در اظهاراتی قابل تامل گفت: نیروهای دلسوز که در میانه جریان ایستاده اند باید متوجه باشند که اگر می خواهند نقشی ایفا کنند و کشور را از بحران ]!؟[ عبور دهند، باید وساطت کنند و از ابزارهایی که در اختیار دارند استفاده کنند برای اینکه رهبران جمهوری اسلامی و از جمله شخص آیت الله خامنه ای را تحت فشار قرار دهند.
سراج میردامادی مدیرکل انتخابات وزارت کشور در دولت خاتمی هم که اکنون متواری است، در تکمیل سخنان رضوی فقیه گفت: با سرکوب پیش آمده، ممکن است اشکال اعتراضات از اعتراض خیابانی تغییر کند تا میدان را برای چانه زنی با حاکمیت همچنان باز بگذارد. ادامه بحث ها، کار رسانه ای کردن و اطلاعیه دادن و مصاحبه کردن، می تواند گمان حاکمیت را بعد از راهپیمایی 22بهمن مبنی بر اینکه جنبش تمام شده به چالش بکشد.
گفتنی است در پی علنی شدن ریزش نیروهای فتنه سبز در راهپیمایی 22بهمن، سردرگمی و حیرت شدیدی عناصر فعال فتنه را احاطه کرده است و در این میان سران فتنه به روال نسخه پیچی رسانه های بیگانه، دو شیوه شب نامه پراکنی و تقلا برای ایجاد انشقاق در درون حاکمیت و چانه زنی! را با ناامیدی تمام- و از سر بیچارگی- پی گرفته اند.
دعوت محافل ضدانقلاب به فشار و چانه زنی در حالی است که جریان شکست خورده فتنه همه برگ های خود را سوزانده و باقمار بر سر تمام سرمایه های خود، به ورشکستگی کامل رسیده است.
منبع ما :
بجنورد 19 بهمن 88
11 مگابایت
دانلود کلیپ صوتی
شادی روح امام و شهدا صلوات
منبع ما : مبارز کلیپ .کام
برنامه حاج سعید قاسمی هفت قسمت داره
دارم یکی یکی آپلود می کنم( دانلود ها غیر مستقیم )
8،6 مگابایت
8،9 مگابایت
8،9 مگابایت
8،? مگابایت
8،8 مگابایت
8،8 مگابایت
8،4 مگابایت
شادی روح امام و شهدا صلوات
منبع ما : http://mobarezclip.com/
کل برنامه بصورت تصویری
با تشکر از آقای ترابی
دانلود های غیر مستقیم بعدا آپلود می شود...ان شاء الله
احتمال داره در بعضی اوقات به علت دانلود زیاد از لینک های مستقیم دوستان به مشکل روبرو شوند. اگر این طور بود پس مدتی دوباره مراجعه کنند
?،? مگابایت
دانلود کلیپ تصویری قسمت اول
مستقیم یا غیر مستقیم
?،? مگابایت
دانلود کلیپ تصویری قسمت دوم
مستقیم یا غیر مستقیم
?،? مگابایت
دانلود کلیپ تصویری قسمت سوم
مستقیم یا غیر مستقیم
?،? مگابایت
دانلود کلیپ تصویری قسمت چهارم
مستقیم یا غیر مستقیم
?،? مگابایت
دانلود کلیپ تصویری قسمت پنجم
مستقیم یا غیر مستقیم
?،? مگابایت
دانلود کلیپ تصویری قسمت ششم
مستقیم یا غیر مستقیم
?،? مگابایت
دانلود کلیپ تصویری قسمت هفتم
مستقیم یا غیر مستقیم
شادی روح امام و شهدا صلوات
خواص
مربوط به سخنرانی حضرت آقا در لشکر 27 محمدرسول الله و تذکر به خواص
1،2 مگابایت
دانلود کلیپ تصویری
مستقیم یا غیر مستقیم
قضیه ملوانان انگلیسی
2،6 مگابایت
دانلود کلیپ تصویری
مستقیم یا غیر مستقیم
شادی روح امام و شهدا صلوات
طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ |