پز "من سیاسی نیستم" + خاطره شنیدنی امام از آیت الله کاشانی
خبرنامه دانشجویان ایران: یکی از برجسته ترین روحانیان سیاسی تاریخ معاصر ایران آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی است که علاوه بر نقش رهبری در نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران، در تهییج احساساسات ملت های مسلمان تحت سلطه، برای رهایی از قیود دول استعمارگر انگلستان و فرانسه نقش بسزایی را در منطقه خاورمیانه بازی کرده است. آیت الله کاشانی چه در سالهای جوانی و چه در سالهای کهنسالی هیچگاه از مسائل جهان اسلام غفلت نورزید بگونه ای که در سال 1326.ش که تاسیس دولت غاصب اسرائیل اعلام گردید، اعلامیه ای خطاب به مسلمانان جهان صادر کرد ودر آن از تمامی مسلمانان جهان خواست تا تمام کوشش خود را برای ریشه کن کردن این دولت بکار گیرند.
به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»، امام خمینی(ره) در یکی از بیاناتشان در حضور مقام معظم رهبری و دیگر ائمه جمعه سراسر کشور یکی از نقشه های عجیب و غریب شیاطین بزرگ و کوچک را پز "من سیاسی نیستم"! معرفی و یک خاطره شنیدنی از آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی در این خصوص نقل می کند.
در سالهای دهه 20 و 30طوری تبلیغ شده بود که دخالت در سیاست به منزله یک فحش تلقی می شد و نه تنها مردم بلکه خود روحانیون هم به باور رسیده که نباید در سیاست دخالت کرد.
امام خمینی(ره) در این خصوص می فرماید:
"...دخالت در سیاست یک فحشى بود براى اهل علم. اگر مىگفتند فلان آخوند سیاسى است، این به منزله یک فحش تلقّى مىشد. و خود مردم و بلکه خود روحانیون هم بسیاریشان این مسأله را باورشان آمده بود. اگر راجع به یک امر اجتماعى، یک امرى که راجع به ملت است گفته مىشد، بعضیها مىگفتند که ما در امور سیاسى دخالت نمىکنیم. و اگر یک ملّایى در امر سیاست ملت و مصالح کشور صحبت مىکرد، مىگفتند که این سیاسى است و بر خلاف موازین است. این مسئلهاى بود که این قدر رویش تبلیغات کرده بودند در داخل و خارج که به این زودى نمىشد از ذهن مردم بیرون کرد"
امام در ادامه خاطره ای از آیت الله کاشانی نقل می کند:
"مرحوم آقاى کاشانى رحمه اللَّه را که تبعید کرده بودند به خرمآباد و محبوس کرده بودند و در قلعه فلک الافلاک ، آقاى حاج آقا روح اللَّه خرم آبادی [حاج آقا روح اللَّه کمالوند خرمآبادى، از مدرسین تواناى فقه و اصول و فلسفه در حوزه علمیه قم که در منطقه لرستان، نفوذ فراوانى داشت. او در دى ماه سال 1341 و در آغاز مبارزه امام خمینى و دیگر روحانیون علیه لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى به نمایندگى از سوى روحانیت به منظور مذاکره مستقیم با محمد رضا پهلوى به دربار رفت و با سخنان تند خود، شاه را در موضع انفعالى قرارداد] مىفرمودند که من از آن کسى که رئیس ارتش آنجا، و آقاى کاشانى هم تحت نظر او بود و محبوس بود ...مرحوم حاج آقا روح اللَّه گفتند که من از این رئیس ارتش که در آنجا بود خواهش کردم که من را ببرد خدمت مرحوم آقاى کاشانى، قبول کرد و ما را بردند پیش ایشان. آن رئیس، آنجا بود و من هم بودم و آقاى کاشانى.
آن شخص شروع کرد صحبت کردن، و رو کرد به آقاى کاشانى که آقا شما چرا خودتان را- قریب به این معانى- به زحمت انداختید؟ آخر شما چرا در سیاست دخالت مىکنید؟ سیاست، شأن شما نیست، چرا شما دخالت مىکنید؟ از این حرفها شروع کرد گفتن. آقاى کاشانى فرمودند:
«خیلى خرى»!
...این کلمه در آن وقت مساوی با قتل بود.
ایشان گفتند:
«تو خیلى خرى، اگر من دخالت در سیاست نکنم کى دخالت بکند؟»"
امام خمینی(ره) سپس از دوران حبس خود در قیطریه خاطره ای می گوید که بی تشابه با خاطره فوق نیست:
"یک قصه هم من خودم دارم. وقتى که ما در حبس بودیم و بنا بود که حالا دیگر از حبس بیرون بیاییم و برویم قیطریّه و در حصر باشیم، آن رئیس امنیت آن وقت [پاکروان] در آنجا حاضر بود و ما بنا بود از آن مجلس برویم، ما را بردند پیش او. او ضمن صحبتهایش گفت که: آقا! سیاست عبارت از دروغگویى است، عبارت از خُدعه است، عبارت از فریب است، عبارت از پدرسوختگى است، این را بگذارید براى ما.
من به او گفتم: این سیاست مال شماست!"
اما آن سیاستی که رهبران دینی به دنبال آن بودند، چگونه سیاستی است؟
امام خمینی(ره) خود این سیاست را تبیین می نماید:
"...البته سیاست به آن معنایى که اینها مىگویند که دروغگویى، با دروغگویى، چپاول مردم و با حیله و تزویر و سایر چیزها، تسلط بر اموال و نفوس مردم، این سیاست هیچ ربطى به سیاست اسلامى ندارد، این سیاست شیطانى است.
و اما سیاست به معناى اینکه جامعه را راه ببرد و هدایت کند به آنجایى که صلاح جامعه و صلاح افراد هست، این در روایاتِ ما براى نبىّ اکرم با لفظ «سیاست» ثابت شده است؛ و در دعاى، در زیارت جامعه ظاهراً هست که «ساسَةُ العباد» هم هست. در آن روایت هم هست که پیغمبر اکرم مبعوث شد که سیاست امت را متکفّل باشد.
باید عرض کنم که سیاست براى روحانیون و براى انبیا و براى اولیاى خدا حقّى است، لکن سیاستى که آنها دارند، دامنهاش با سیاستى که اینها دارند فرق دارد. ما اگر فرض کنیم که یک فردى هم پیدا بشود که سیاست صحیح را اجرا کند، نه به آن معناى شیطانى فاسدش، یک حکومتى، یک رئیس جمهورى، یک دولتى سیاست صحیح را هم اجرا کند. و به خیر و صلاح ملت باشد، این سیاست یک بُعد از سیاستى است که براى انبیا بوده است و براى اولیا و حالا براى علماى اسلام.
انسان یک بُعد ندارد، جامعه هم یک بُعد ندارد، انسان فقط یک حیوانى نیست که خوردن و خوراک همه شئون او باشد.
سیاستهاى شیطانى و سیاستهاى صحیح اگر هم باشد امّت را در یک بُعد هدایت مىکند و راه مىبرد و آن بُعد حیوانى است. بعد اجتماع مادى است و این سیاست یک جزء ناقصى از سیاستى است که در اسلام براى انبیا و براى اولیا ثابت است. آنها مىخواهند ملت را، ملتها را، اجتماع را، افراد را هدایت کنند، راه ببرند در همه مصالحى که از براى انسان متصور است، از براى جامعه متصور است. همانى که در قرآن صراط مستقیم گفته مىشود، اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمْ ما در نماز مىگوییم؛ ملت را، اجتماع را، اشخاص را راه ببرد به یک صراط مستقیمى که از اینجا شروع مىشود و به آخرت ختم مىشود. الى اللَّه است.
سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد، و اینها را هدایت کند به طرف آن چیزى که صلاحشان هست، صلاح ملت هست، صلاح افراد هست و این مختص به انبیاست. دیگران این سیاست را نمىتوانند اداره کنند. این مختص به انبیا و اولیاست و به تبع آنها به علماى بیدار اسلام. و هر ملتى علماى بیدارش در زمانى که آن ملت نبیشان بوده است. اینکه مىگویند شما دخالت در سیاست نکنید و بگذارید براى ما، شماها سیاستتان، سیاست صحیحتان هم یک سیاست حیوانى است. آنهایى که فاسدند، سیاستشان سیاست شیطانى است. آنهایى که صحیح راه مىبرند باز سیاستى است که راجع به مرتبه حیوانیت انسان، راجع به رفاه این عالم، راجع به حیثیاتى که در این عالم هست راه مىبرند. لکن انبیا، هم این عالم را و هم آن عالم را- و اینجا راه است براى آنجا- اینها هدایت مىکنند. مردم را به این راه و آنچه که صلاح ملت است، صلاح جامعه است؛ اینها آنها را به آن صلاح دعوت مىکنند. و صلاح مادى و معنوى از مرتبه اوّل تا آخرى که انسان مراتب کمال دارد.
سیاستمداران اسلامى، سیاستمداران روحانى، انبیا(علیهم السلام) شغلشان سیاست است. دیانت؛ همان سیاستى است که مردم را از اینجا حرکت مىدهد و تمام چیزهایى که به صلاح ملت است و به صلاح مردم است. آنها را از آن راه مىبرد که صلاح مردم است که همان صراط مستقیم است"