ارزیابی تئوریک فتنه سبز به روایت جواد لاریجانی؛
ویترین سکولاریزم می تواند رنگ دین داشته باشد
پیچیدگی کار سکولاریسم در این است که ویترین سکولاریسم میتواند کاملا دینی باشد شما در این حوادث اخیر دیدید حسین حسین می گویند، از رنگ سبز اهل بیت استفاده میکنند. البته این چیز تازهای نیست. جان دیوبی در اواخر قرن بیستم گفت ما ادیان را کنار زدیم اما خود باید یک دین داشته باشیم.
محمد جواد لاریجانی اخیرا از زاویه ای متفاوت به نقد و ارزیابی فتنه سبز پرداخته است. وی معتقد است موج دوم این فتنه در راه است و مبنای بوجود آمدن آن را منبعث از گفتمان سکولاریسم غرب می داند. مشروح سخنان وی با روزنامه رسالت را می خوانید:
جناب دکتر لاریجانی! برخی مواضع شما در برابر جنبش سبز را به مثابه الگوی کاملی از برخورد با فتنه گران می دانند. به نظر شما در مقطع کنونی ما باید چگونه با کالبد نیمه جان نفاق سبز روبه رو شویم؟!
لاریجانی: اصل انتقاد و موضعگیری در برابر آقای موسوی به دلیل اختلافات اصولی با ایشان است. برخیها به بنده اعتراض میکردند که شما خصومت شخصی با آقای موسوی دارید و دلیل موضعگیری شما در قبال ایشان به همین دلیل است اما باید گفت انتقادات ما از موسوی در جریان انتخابات ربطی به آن موضوع نداشت بلکه یک وظیفه بود.
به هرحال ما باید مراقب پاتک جدید جریان نفاق باشیم. رهبری با مدیریت داهیانه خویش ما را از دوران فتنه به سلامت عبور داد. رهبر معظم انقلاب در مسائل کشور بسیار دقیق برخورد میکنند. ایشان برخورد مدبرانهای با فتنه 18 تیر داشت و فتنه سبز را نیز که عظیمترین فتنه در نوع خود بود، با صبر، شجاعت و تواضع با شکست مواجه کرد.
هم اکنون ما باید گوش به زنگ باشیم. دشمنان در حال تدوین و پیریزی موج دوم فتنه هستند اما باید مراقب باشیم و دیگر غافلگیر نشویم. حوادث پس از انتخابات مرحله حساسی برای نظام اسلامی بود. البته در این حادثه جمهوری اسلامی به پیروزی بزرگی دست یافت و غرب نیز شکست سختی خورد ولی فهم این حادثه مهم است. ما باید ابعاد این فتنه را از هم جدا کنیم. به عنوان مثال یک بخش اقدامات غربی است. آن کسانی که فکر میکنند غربیها اصلا کاری نکردند خیلی ساده انگار هستند. سر فصل دوم آنکه ما باید بسترها و ساختارهایی را که منجر به رخ دادن این قضیه شد واکاوی کنیم. به عنوان نمونه یکی انحراف فکری است و دیگری کارآمدی که منجر به شعله ور شدن آتش فتنه بود. بزرگترین دستاورد انقلاب اسلامی دستیابی به فناوری صلح آمیز هستهای نیست بلکه بزرگترین دستاورد انقلاب تجربه تازه مدنی و جمعی براساس اصول اسلامی است. در حالی که در همه جهان این تجربه براساس مبانی سکولار است، تجربه یونیک ما آن است که یک تجربه مدنی و اجتماعی را براساس یک عقلانیت اسلامی شکل دادهایم. این یک دستاورد بزرگ است، تمام پروژههای دموکراتیزاسیون کشورهای اسلامی تاکنون شکست خورده است.
غرب برای هیچ کدام از کشورهای اسلامی نظام دموکراسی لیبرال را به ارمغان نیاورده است. در ترکیه خشنترین اسلام زدایی صورت گرفت اما زمانی که به مردم اندکی فضا داده میشود آنان به گروههای اسلامگرا رای میدهند. امروز مردمسالاری دینی و اندیشه اسلامی در کشورهای منطقه جهان بسیار محبوب است. پروژه نهادینهسازی دموکراسی غربی در کشورهای اسلامی شکست کامل خورد ولی اندیشه مردم سالاری دینی با استقبال گستردهای روبرو شده است. غرب از همین جهت ناراحت است. چرا ما از بزرگترین دستاورد خویش غافل شدهایم؟ از زمان دوره دوم تصدی آقای ها شمی بر کرسی ریاست جمهوری تقریبا ایده توسعه شبیه کشورهای مانند مالزی و ژاپن ... پیگیری شد. در واقع مولفه اختصاصی ما از بین رفت.
موضوع دوم ما مسئله اصلاحات است. هم اکنون اصلاحات در تلاش است تا نظام اسلامی را با نظام سکولار جایگزین کند. امروز این ایده با عنوانهایی همچون نو اندیشی دینی و تساهل و تسامح پیگیری میشود. وقتی آقای خاتمی به قدرت دست یافت بمب ادبیات سکولاریسم در ایران منفجر شد. مسئله بعدی آنکه در توسعه سیاسی ما باید دنبال صداقت باشیم. هیچ حزبی براساس قانون اساسی حق ندارد در پی سکولاریسم باشد چرا که این موضوع نافی ارکان رکین اسلام است.
لذا یک راهبرد تدوین شد که در آن سعی بود تا از ظاهر قانونی استفاده شود و پس از دست یافتن به قدرت نظام اسلامی را با رفراندم و یا به زور سرنگون کنند. دوم خرداد یک رفراندوم برای این کار بود اما با هوشیاری مردم و رهبری داهیانه مقام معظم رهبری ما از آن مقطع نیز به سلامت عبور کردیم.
اما در فتنه اخیر اصل قضیه کودتای سیاسی بود. اگر آنها برنده میشدند به آخر خط میرسیدند و اگر میباختند نیز به آخر خط میرسیدند. کج راهه تئوریک اصلاحطلبی در ایران منجر به نفاق سیاسی شد و نفاق نیز آنان را به خروج از حکومت کشاند.
مسئله دیگر موضوع کارآمدی است. نظام ما نمیخواهد براساس تقلب راه خویش را ادامه دهد. ما سعی داریم تا از آرای مردم صیانت کنیم. پس حال که ما در مظان اتهام قرار گرفتیم دچار یک اشتباه شدهایم. ما در انجام کارهایمان به کارآمدی توجه نداریم. باید طوری کار را پیش ببریم که اساسا احتمال تقلب به صفر برسد. مردم باید از جزئیات برگذاری انتخابات کاملا باخبر باشند. انتخابات باید به نقطه قوت نظام تبدیل شود. ما با کارآمدی میتوانیم این نقطه نورانی نظام را قوت ببخشیم. ما باید مکانیسمهای حل اختلاف پدید آوریم. من نمیگویم اگر کارآمدی بود این اتفاقات رخ نمیداد ولی باید گفت می شد جلوی برخی بهانه جویی ها را گرفت. این یک توطئه بود.
جهانی سازی یا Globalization با محوریت جهان شمول کردن فرهنگ لیبرال دموکراسی واقعیت قرن بیست و یکم است. به نظر شما این واقعیت چه تاثیری در پدید آمدن فرقه سبز در ایران داشت و وظیفه ما در رویارویی با این پدیده گسترده چیست؟!
لاریجانی: غرب در سطح بینالمللی در حال جهانگشایی است. جهانگشایی به رهبری کاخ سفید است و موتور محرک آن صهیونیستها هستند. آنها در پی تسلطی هستند که فکر میکنند به نفع بشریت است. غربیها معتقدند که چین و روسیه نیز در آینده به جرگه آنها خواهند پیوست. دلیل اختلاف ایران و غرب دقیقاً همین جاست. آنان معتقدند ایران قابلیت آن را دارد تا در دهههای آینده این تجربه را با شکست روبرو کند. این پروژه جهانگشایی در همه ابعاد در حال فعالیت است. در بعد سیاسی که کاملا مشهود است. در بعد اقتصادی نیز چرخ اقتصاد جهانی در حال له کردن کشورهاست. بعد نظامی که کاملا فعال شده است امروز ناتو میتواند به هرجا حمله کند.
اما پیچیدگی کار اینها در این است که یک دین تمامعیار نیز پدید آوردهاند. غرب معتقد است بهترین نوع زندگی، زندگی سکولاریستی است. در نگاه غربیها دین اجازه ورود به عرصههای اجتماعی را ندارد. به نظر غرب انسان باید بزرگترین دایره آزادی را داشته باشد تا جوهر انسانی آشکار شود. اما به دلیل آنکه ممکن است مواقعی به هم ضرر برسانند حکومت لیبرالی پدید میآید. حکومت لیبرال براساس تامین بیشترین آزادی عمل برای تکتک افراد است. این حکومتدژبان آزادیها است. لذا اگر به مقدسات دینی توهین کنید مشکلی ندارد
اما اگر برای این سیستم حجاب خطرناک باشد باید از بین برود. زمانی ژاک شیراک میگفت حجاب خطری برای لائیسیته است. این واقعیت دقیقاً شبیه به جهانگشایی مارکسیستهاست.
حقیقتاً این شرایط در مقابل ما وجود دارد. امروز غرب شکارهای خوبی از میان ملت ایران داشته است. این شکارها برای غرب ارزشمند هستند. غرب افرادی مانند سروش را که زمانی سینهچاک انقلاب بودند به دام خود کشیده است.
مارکسیسم معتقد بود که دین افیون تودههاست ولی لائیکها قائل به تقدس دین هستند. آنان میگویند که دین خیلی مقدس است برای همین باید در گوشه خانه قرار گیرد. امروز غرب برای تبلیغ دین خود پیامبران دروغین متعددی را فرستاده است.
برای مارکسیسم کیانوری و احسان طبری که اتفاقاً بسیار هم تفکرات مذهبی داشتند مبلغ بودند. عین همین موضوع برای سکولاریسم اتفاق افتاده است.
پیچیدگی کار سکولاریسم در این است که ویترین سکولاریسم میتواند کاملا دینی باشد شما در این حوادث اخیر دیدید حسین حسین می گویند، از رنگ سبز اهل بیت استفاده میکنند. البته این چیز تازهای نیست. جان دیوئی در اواخر قرن بیستم گفت ما ادیان را کنار زدیم اما خود باید یک دین داشته باشیم. اساس و پایه آموزش و پرورش در آمریکا را همین شخص بنا نهاده است. ما باید در مقابل این دین دروغین موضعگیری کنیم. زمانی علامه طباطبایی اصول فلسفه و روش رئالیسم را نوشتهاند. این کتاب برای پاسخ به مارکسیسم است. امروز ما باید مظاهر این دین را بشناسیم و به مردم آگاهی دهیم. امروز ما باید لایههای دفاعی و انتقادی را در دانشگاهها پدید آوریم. ما باید نشان دهیم که چرا عقلانیت اسلامی غنیتر است. چرا باید تنها یک تجربه اجازه حیات داشته باشد؟! روشنفکر کسی است که به دنبال تجربههای تازه است.
لذا میتوان گفت ما باید ابعاد گوناگون را از هم جدا کنیم و برای هرکدام از آنها پاسخی روشن داشته باشیم.
من احادیث ماثور را که راجع به تفسیر قرآن است مرور میکنم. به یک پدیده برخوردهام و آن تفسیر سیاسی قرآن است. امامان ما غالباً قرآن را سیاسی و طبق مقتضیات جامعه تطبیق میکردند و به ما هم نشان دادهاند که چگونه این تطبیق باید انجام پذیرد.
مثلاً - آیه ویل للمکذبین- امام کاظم(ع) در تفسیر این آیه آوردهاند که این تکذیب، تکذیب ولایت است، تکذیب ولایت بالاترین جرم است. این پیام دقیقاً یک پیام سیاسی است. این قرآن زنده است. اگر کلمه صبر میآید صبر در ولایت است. مکتب اهل بیت (ع) تلقی جالبی از ولایت داشتهاند و به عنوان مثال دغدغه مشروعیت را در نظر بگیرید. اگر شما تابع حاکم جائر هستید نه میتوانید با آن کار کنید و نه همکاری و نه هیچ چیز دیگر. اگر حکومت مشروع است وظیفه افراد همکاری و همراهی است. ما ملاکهای مشروعیت، مصادیق مشروعیت و ... را در سیره اهل بیت (ع) داریم.
اگر یک مجموعه فکری - عملی درست کنیم که محورمان همان ولایت باشد، باید در راستای ایجاد جامعه ولایی سامان فکری را تبلیغ کنیم و این موضوع را رکن رکین عقلانیت سیاسی قرار دهیم.
منبع ما : http://rajanews.com/detail.asp?id=48275
نوشته شده توسط گروه خبری روز در شنبه 89/1/28 و ساعت 4:13 عصر |
نظرات دیگران()