سزامی؛سرنخجدید از دستداشتن موساد در ترور علیمحمدی
حضور دکتر مسعود علیمحمدی از سال 2008 بهعنوان نماینده ایران در پروژه مهم سزامی که نمایندگان رژیم صهیونیستی نیز در این پروژه مشارکت دارند، احتمال شناسایی این دانشمند برجسته توسط سرویسهای موساد و طراحی برای ترور او را برای دستگاههای امنیتی مورد توجه قرار داده است.
به گزارش رجانیوز، سزامی پروژهای است که بر روی "تابش سینکروترون برای تحقیقات علوم کاربردی و بهکارگیری آن در خاورمیانه" مطالعه میکند. ایران، اردن، رژیم صهیونیستی، ترکیه، فلسطین و پاکستان در زیر چتر یونسکو مؤسسین سزامی در سال ???? بوده اند.
دکتر مسعود علی محمدی و دکتر بابک شکری از سال 2008 نمایندگان ایران در این پروژه بزرگ بودهاند.
عضویت ایران در پروژه سزامی میتواند رویای ساخت شتابدهنده ملی و دستیابی به بیم لاینهای اختصاصی را که در حال حاضر از سوی محققان سازمان انرژی اتمی ایران و پژوهشگاه دانشهای بنیادی (IPM) دنبال میشود، محقق کند.
در شرایط کنونی عضویت در چنین پروژههای بین المللی که جزو علوم هستهای نیز محسوب میشود، بسیار مفید بوده و همانگونه که تاکنون محققان ایرانی از طریق سزامی آموزشهای زیادی دیدهاند، میتوانند تولید علم بالقوهای را برای پایه ریزی این فنآوری در کشور ایجاد کند.
اما کدام یک از اعضای سزامی خاورمیانه از تضعیف ایران بهره می برند؟ چه کسانی بودند که ادعا میکردند دکتر علیمحمدی شخصیت مهمی برای ترور نیست؟ چرا چنین شخصیتی نباید از محافظت نیروهای امنیتی برخوردار باشد؟ دعوای نمایشی انجمن پادشاهی و تکاوران تندر در زمینه ترور این استاد به نفع چه کسی است و چرا وی باید در این موقعیت سیاسی به شهادت برسد؟
سایت خبری تابناک پس از ترور شهید علیمحمدی نوشت: «پیشتر از سوی بسیاری از منابع رسمی کشور اعلام شده بود که اسرائیل در کنار تلاش برای نفوذ و رخنه به طرحهای اتمی ایران در صدد شناسایی دانشمندان اتمی کشور است تا با ربودن و یا ترور آنها در چرخه علمی کشور در زمینه تکنولوژی هستهای اختلال ایجاد کند.
اسرائیل تنها رژیمی در دنیاست که مستقیم برای عقیم گذاشتن طرحهای استراتژیک کشورهای اسلامی و عربی به ترور فیزیکی عناصر این طرحهای استراتژیک روی میآورد و برای این اقدام از نیروهای بومی نیز سود میبرد.
تقریبا در همه عملیاتی که اسرائیل در چهار دهه اخیر در این زمینهها انجام داده است، همیشه از نیروهای بومی در این کشورها سود برده است. این نشانه ها را به راحتی میتوان در مصر، سوریه، لبنان، عراق، اروپا و آمریکا دید.
نکته آنکه بر پایه برخی اخبار رسیده، عناصر منافقین، بازوان اجرایی ترورهای رژیم اسرائیل در داخلند.
عملیات ترور شهید پروفسور مسعود علی محمدی، بیشباهت به ترور عماد مغنیه، رهبر نظامی حزبالله لبنان در سوریه نیست.»
احتمال میرود شناسایی دکتر علیمحمدی طی نشست سال گذشته سزامی از سوی نمایندگان رژیم صهیونیستی انجام گرفته و طراحی برای ترور وی به جوخههای ترور این رژیم سپرده شده باشد.
طرح استفاده از تابش سینکروترون برای علوم و کاربردهای تجربی در خاورمیانه یا همان "سزامی" ایده ای بین المللی است که برای نخستین بار در سال 1997 و از سوی هرمان وینیک از مرکز شتابده خطی الکترون در دانشگاه استنفورد آمریکا و گوستاف آدولف ووس از مرکز سینکروترون آلمان با هدف استفاده از تحقیقات علمی و پژوهشی ارایه شد.
این ایده در جریان برگزاری دو سمینار سازمان یافته شده در سالهای 1997 در ایتالیا و 1998 در سوئد از سوی تورد اکلوف با همکاری گروه همکاریهای علمی خاورمیانه به سرپرستی سرجیو فابینی از آلمان مطرح شد و طی دهه گذشته بر گسترش همه جانبه آن تاکید شد.
این طرح با مشارکت نزدیک 8 کشور خاورمیانه به نام های اردن، رژیم اشغالگر قدس، ترکیه، قبرس، مصر، بحرین، پاکستان و فلسطین در نهایت راه اندازی مرکزی بین المللی موسموم به تابش "سینکروترون" در منطقه خاورمیانه مربوط می شود که از چندین سال پیش و تحت نظارت دقیق یونسکو آغاز شده است. در این میان سازمان یونسکو به عنوان ناظر این طرح حضور دارد و بر اساس اعلام مقامات مسوول قرار است که در سال های آتی و در حوالی شهر امان، پایتخت اردن نخستین سیستم شتابدهنده خاورمیانه به بهره برداری برسد. اهمیت این دستگاه آنجا پر رنگ تر می شود که با استفاده از پرتوهای تولیدی آن می توان تحولی بنیادین در تحقیقات و پروژه های علمی نظیر نانو، پزشکی، مکانیک، فیزیک، داروسازی و غیره ایجاد کرد.
پروژه سزامی در حال حاضر با هدف ساخت مهمترین مرکز تحقیقات بین المللی در خاورمیانه به عنوان ابتکاری همه جانبه و مشترک از سوی دانشمندان و دولت های منطقه است.
پروژه سزامی هم اکنون در منطقه الان واقع در 30 کیلومتری امان واقع شده است.
نشستهای این شورا هر دوسال یک بار برگزار می شود. نخستین نشست این طرح در ژانویه 2003 برگزار شد. البته پیش از برگزاری این نشست، 9 نشست دیگر در قالب نشست های خارج از برنامه ریزی و غیرمدون طی سال های 1999 تا 2003 برگزار شده بود.
وقتی بولتننویسان روزآنلاین گوگلکردن نام افراد را هم بلد نیستند
پس از درج نامهای از داود مرادیان مستندساز جوان و انقلابی خطاب به محمد نوریزاد که در آن، مرادیان با بررسی فعالیتهای ضعیف سینمایی نوریزاد نشان داده بود که وی علیرغم ادعاهای امروزش و متهم کردن دیگران به ویژهخواری، همهی فعالیتهای خود را مدیون رانتهای مختلف است، سایت ضدانقلاب روزآنلاین در مقام دفاع از نوریزاد، در گزارشی بولتنی، نامه مزبور را نوعی پروندهسازی خواند.
با این حال، داود مرادیان در توضیح جدیدی به نکاتی از ناشیانه بودن این گزارش اشاره کرده است.
وی در ابتدای این توضیح خطاب به رجانیوز مینویسد: لطف نموده و نامهی بنده به جناب نوریزاد را در سایت خویش قرار دادید که از این محبت شما سپاسگزارم. اما چندی بعد سایت ضد انقلاب روزآنلاین در اقدامی شتابزده با استنادی الکن به محتویات این نامه اقدام به شانتاژ نمود و بنده را تحت عنوان مجهول الهویه و شما را تحت عنوان منتسب به دولت متهم کرده است که برای فردی زندانی در حال پرونده سازی هستیم! که برای روشنتر شدن موضوع ذکر چند نکته را ضروری دیدم.
سایت مذکور به قلم فردی تحت عنوان شیرین کریمی نوشته است:
«در حالی که محمد نوریزاد، روزنامهنگار سابق کیهان، نویسنده و فیلمساز، نزدیک به یک ماه است در بازداشت به سر میبرد، رسانههای دولتی با انتشار مطالبی به "پروندهسازی رسانهای" علیه او روی آورده اند. سایت رجانیوز روز گذشته با انتشار نامهای از شخصی به نام "داوود مرادیان" که این رسانه وابسته به دولت او را مستندساز معرفی کرده، فیلم های نوریزاد را "ضعیف" خوانده و وی را متهم به "رانت خواری" کرده است.
"داود مرادیان" که معدود حضور رسانهایش مصاحبه با کیهان در سال 1386 است و در آن بزرگترین آرزوی زندگیش را "ملاقات با آقا" عنوان کرده، نوریزاد را کسی معرفی کرده که با استفاده از "حمایتهای خاص، رانتهای ویژه مصوب شده" به فیلمسازی ادامه داده و فیلمهای "ضعیف" او باعث حیف و میل شدن "بودجههای میلیاردی" شده است.
مرادیان بدون اشاره به اینکه چرا این انتقادات را پیش از این برزبان نیاورده و چرا اینک که نوری زاد بهدلیل انتقاد از دولت کودتا در زندان به سر می برد، یاد نقد فیلم های او افتاده، خطاب به این زندانی نوشته است: چهگونه از شما بخواهم که «به دامان انقلاب» بازگردید، چرا که از ابتدای انقلاب آن را «سفرهی معاش تان» کرده بودید؟....چرا که حفظ نظام در حذف ستادهای فرهنگی چاق اما بی فرهنگی است که به پرورش دو میوه ی حرام نفاق و ریا که شما یکی از آنهائید در جامعه مشغولند. اما به شما اطمینان می دهم در طیف مقابل اسلام نیز جایی برای شما نخواهد بود.»
این ژورنالیست بلافاصله بعد از رصد نوشتهی رجا نیوز ، آن را موقعیتی خوب برای تازه کردن لاطائلات جناب نوریزاد می بیند و از همین روست که از همین دو پاراگراف به بعد، دیگر چیزی دربارهی ماهیت این نامه دیده نمی شود و به شرح حال نوریزاد می پردازد، اما در همین دو پاراگراف اندک هم آنقدر اشتباهات فاحشی وجود دارد که برای مخاطبی که نامه بنده را و مصاحبه ام با کیهان را بخواند و سپس این متن را ببیند این سوال پیش می آید که در سایتی که ادعا می کند حرفه ای اداره می شود، نباید حد اقل های روزنامه نگاری رعایت گردد؟
1- "داود مرادیان" که معدود حضور رسانهایش مصاحبه با کیهان در سال 1386 است و در آن بزرگترین آرزوی زندگیش را "ملاقات با آقا" عنوان کرده؛ این نویسنده با گوگل کردن نام من به اولین چیزی که رسیده تیتر مصاحبه سال 86 با کیهان است و از سر ذوق زدگی حتی وقت برای خواندن تنها منبعی که درباره کسی که می خواهد متهمش کند پیدا کرده، نمی گذارد. در حالی که اگر متن را می دید متوجه می شد این تیتر (اگرچه آرزوی همهی ماست) اما صراحتا اشاره به سردار محمد تقی فروتنی و نیروهایی دارد که به پاکسازی میادین آلوده به مین می پردازند و در فیلم بنده نیز حضور دارند.
2- وی حتی در گوگل کردن هم فرد عجول و ناتوانی است چراکه اگر کمی صبر می کرد به صفحهی وبلاگ بنده وارد می شد و می دید که تاریخ نگارش این نامه به هشتم آبان ماه بر می گردد که نوریزاد آن زمان زندانی نبود، و نکته جذابتر این است که وی به رغم سودهای هنگفت، از پرداخت وثیقه خود را عاجز اعلام کرده تا در زندان بماند! تاریخ دعوت به مناظره هم به پیش از آن باز می گردد. لذا این نامه چیز جدیدی نیست که متوهمین روز آنلاین اینطور به دست و پا افتاده اند.
3- مرادیان بدون اشاره به اینکه چرا این انتقادات را پیش از این برزبان نیاورده و چرا اینک که نوری زاد به دلیل انتقاد از دولت کودتا در زندان به سر می برد، یاد نقد فیلم های او افتاده؛ باید به بهنود و دیگر طایفهی روشنفکری برای پروردن چنین ژورنالیستهایی تبریک گفت! بنده حقیقتا مانده ام چطور کسی می تواند چنین لاطائلی را سر هم کند و آن را یاد داشت بنامد و یک سایت مدعی روزنامه نگاری حرفه ای هم منتشرش کند! عباراتی مثل "دولت کودتا" بدون در نظر گرفتن بار سیاسی و حقوقی واژه، چیزی جز لجن پراکنی مفهوم می دهد؟ و چه ربطی به متنی با موضوعی سینمایی دارد؟
در ثانی، این باصطلاح نویسنده، اگر متن را کامل می خواند، می دید که منتقدین جبهه فرهنگی هرجا رسانه ای یافته اند فریاد خودشان را زده اند که یک نمونه اش فریاد های نادر خان بکایی در بازتاب بود.
البته پر واضح است که این جماعت، با چراغ سبز دولت های استعماری مطمئن بودند نظام در پس از انتخابات به حال و روز اوکراین مبتلا خواهد شد. لذا این آشفتگی، هذیان گویی و خود را مگس وار به در و دیوار زدن برای همه چیزباختگان امری طبیعی است و گرنه مقتدای روزنامه نگاریاشان (بهنود) از چه رو در وبلاگ خود جمعیت میلیونی را مشتی ساندیس خوار و در پی اضافه کار معرفی می کند و مسئولین را آدمهایی که عبرت نمی گیرند و دل در گرو حمایت میلیونی مستضعفین می بندند؟
مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نَاراً فَلَمَّا أَضَاءتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَکَهُمْ فِی ظُلُمَاتٍ لاَّ یُبْصِرُونَ
خبر مرتبط:
محمد نوریزاد از اول هم رانتخوار نبود، این هم فیلمها و اسنادش!
منبع : رجانیوز .کام
نوشته شده توسط گروه خبری روز در شنبه 88/10/26 و ساعت 11:14 صبح |
نظرات دیگران()