ویژگی‏های - خبر روز
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند شراب نخوردن را برای نگهداری خرد واجب کرد [امام علی علیه السلام]
امروز: یکشنبه 103 آذر 4
روایت خواندنی مترجم رهبر‏انقلاب از ویژگی‏های ادبی ایشان

گروه فرهنگی: استاد محمدعلی آذرشب یکی از اساتید شهیر زبان و ادبیات عرب در ایران است. دکتر آذرشب مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه اصول دین بغداد گرفته و دکتری فرهنگ و زبان عرب و علوم قرآنی از دانشکده‌ی الهیات و معارف اسلامی است. استادتمام دانشگاه تهران، بیش از هشتاد جلد کتاب ترجمه و تألیف در دسترس دارد و در مطبوعات تخصصی بیش یکصدوپنجاه مقاله به نامش درج گردیده است. به سبب مراودات فرهنگی با رهبر انقلاب و حضور در جایگاه مترجم معظم‌له، در ایام برگزاری بیست و سومین نمایشگاه کتاب در خصوص ابعاد و شئون فرهنگی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای سایت مقام معظم رهبری با وی به گفت‌وگو نشسته است که متن زیر، حاصل آن جلسه است:

شخصیت آقای خامنه‌ای را باید بر اساس محورهای فرهنگی این شخصیت شناخت تا تأثیرات و بازتاب شخصیت او در جهان اسلام و جهان عرب به‌خصوص معلوم می‌شود.

نگاه جدید به قرآن
ایشان از همان نوجوانی به مسائل قرآنی توجه خاصی داشت؛ نه فقط در قرآن‌خوانی، بلکه راهبری جوانان به سمت منبع عزت، کرامت، شخصیت و هویتی که در قرآن نمایانگر است. ما در حوزه‌ی علمیه فعالیت‌های قرآنی کمتر می‌دیدیم، اما ایشان توجه اولش به قرآن، اعم از تلاوت و مفاهیم و ارائه‌ی دید جدید نسبت به مسائل قرآنی مصروف بود.

اولین کسی که قرائت مصریان در ایران را شایع کرد، آقای خامنه‌ای بود. قرائت‌ها توسط نوار کاست منتشر می‌شد. توجه و عنایت خاص‌ ایشان در محافل عمومی و خصوصی به قرآن سابقه‌ی دیرینه‌ای دارد. در محافل عمومی که در مسجد کرامت مشهد [خاطرات مسجد کرامت] صورت می‌گرفت، عنایت خاصی داشتند که هر شب یک مفهومی از مفاهیم قرآن ارائه شود. در محافل خصوصی هم نظریات، تئوری‌ها و دیدگاه‌های جدیدی در رابطه با قرآن ارائه می‌دادند.

من به نظرم می‌رسد این که ایشان تفسیر «فی ظلال القرآن» سید قطب را خواندند و فوق‌العاده شیفته‌ی سید قطب شدند، به این جهت بوده است که سید قطب نظریات و افکار جدید تمدن‌زا، فرهنگ‌ساز، روزآمد و در عین حال اصیلی دارد. یعنی هر دو اصالت و معاصرت را جمع می‌کند و با سبکی بسیار زیبا و مؤثر و ادبی نوشته است.

ایشان فوق‌العاده تحت تأثیر این تفسیر قرار می‌گرفتند. من از زبان ایشان شنیدم که می‌گفتند «من وقتی بعضی از عبارات تفسیر فی ظلال القرآن سید قطب را که می‌خواندم، موهای تنم سیخ می‌شد؛ از بس که تحت تأثیر قرار می‌گرفتم.» جلد اول فی ظلال القرآن را به فارسی ترجمه کرد. این کتاب از آن ترجمه‌هایی است که من به دانشجویان خودم گفتم سعی کنید آن ترجمه را به دست آوردید و از آن استفاده کنید. امتیاز این ترجمه در این است که وقتی آدم این ترجمه را می‌خواند، نمی‌داند که این ترجمه شده از زبان عربی است یا نه! انگار که اصلاً به زبان فارسی نوشته شده است، آن هم فارسی بسیار زیبا، آهنگین و ادبی.

امکان نداشت یک روحانی را تحویل بگیرند!
توجه ایشان نسبت به ادبیات هم در همین راستا است. ممکن است این گمان وجود داشته باشد که ادبیات از قرآن و معارف دینی جدا است، ولی ما اگر قرآن را با یک کلمه بخواهیم تعریف کنیم، می‌گوییم: «کتاب احیاگر». قرآن خودش می‌گوید: «یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم». قرآن اگر کتاب احیاگر باشد، ادبیات واقعی هم هست و همان نقش را ایفا می‌کند. ادبیات با احیا چه ارتباطی دارد؟ ادبیات از شعور سرچشمه می‌گیرد و با شعور صحبت می‌کند. یعنی گوینده و شنونده ارتباط‌شان ارتباط شعوری است. البته شعور ادبا هم با هم تفاوت دارد. ادیب سطح بالا شعورش فروزان است. شنونده هم در تلقی و در گرفتن، مراتبی دارد. شعور چه ارزشی دارد؟ اتفاقاً تمام حرکت بشر پشت سر شعور است. ممکن است شما بگویید عقل پس اینجا چه کاره است؟ پاسخ این است که عقل رهنمودکننده‌ی این حرکت شعوری است تا حرکت به سمت انحراف نرود. عقل موتور حرکت‌دهنده نیست، بلکه شعور است. همه‌ی قیام‌های بشریت، کلیه‌ی انقلاب‌ها، کلیه‌ی فداکاری‌ها، کلیه‌ی شهادت‌طلبی‌ها، پشت سرش شعور بوده؛ منطق شعور غیر از منطق عقل است. گاهی منطق عقل به انسان می‌گوید شما دنبال راحتی، آسایش و منافع شخصی باش! عقل غالباً حسابگر است و به این سبک است، ولی شعور فروزان است، آتش است، حرکت‌دهنده است، شعور همان آتشی است که در نای مولاناست:

آتش است این بانگ نای و نیست باد هرکه آن آتش ندارد نیست باد

شعور همان آتشی است که شاعر از خدا می‌خواهد در وجودش فروزان باشد:

الهی سینه‌ای ده آتش‌افروز در آن سینه، دلی و آن دل همه سوز

این سوز و گدازی که در وجود انسان‌ها پیدا می‌شود و انسان‌ها را به سمت تکامل مادی، معنوی سوق می‌دهد، این همان شعور است. ادبیات شعورساز است و به همین جهت کلیه‌ی احیاگران و ارباب نهضت‌ها و رهبران نهضت‌ها نسبت به ادبیات توجه و عنایت خاصی دارند. به نظرم می‌رسد آقای خامنه‌ای روی همین نکته تکیه داشتند که رفت به سمت ادبیات. البته خصوصیت ذاتی این شخص هم عامل مهمی است. چه خصوصیت ذاتی؟ همان سینه‌ی شعله‌ور، همین نیروی حرکت‌افزایی که در وجودشان بود، خواه ناخواه سوقش داد به سمت ادبیات و البته به نظرم از ابزار ادبیات به بهترین نحو استفاده کرد؛ هم برای نهضت و هم برای احیا.

اولاً ادبیات برای ایشان فرصتی فراهم کرد که وارد میدان ادبا بشود که معمولاً صحنه‌ی ادبا با میدان معممین از هم جداست. ادبای زمان طاغوت را شما در نظر بگیرید، اصلاً آنها یک تیپ و یک آدم دیگری بودند. امکان نداشت که یک روحانی را تحویل بگیرند، ولی آقا با ذوق ادبی و نقد ادبی که داشت، توجه روشنفکران را هم جلب کرد. آقای خامنه‌ای از نظر نقد ادبی، نه به گفته‌ی من، بلکه به اعتراف ادبا، رتبه‌ی ممتازی دارد. ایشان در صحنه‌هایی که معمولاً یک روحانی نمی‌تواند وارد بشود، با قدرت وارد شدند و در محافل مختلف ادبی، از مشهد و اصفهان گرفته تا تهران حرف اول را زدند.

قربان جملات آهنگینت بروم!
علاوه بر این، ادبیات روی خطاب و سخن ایشان اثر گذاشت. مقایسه کنید سخنان رهبر را با سخنان دیگران. علی‌الخصوص اگر دقت کنید روی جملات آهنگین ایشان که بسیار ادیبانه است. وقتی انسان با سبک ادبی صحبت کند، در اعماق شعور انسان‌ها نفوذ می‌کند و تأثیر می‌گذارد. یادم می‌آید من از ایشان شنیدم که می‌فرمودند من یک روز سخنرانی می‌کردم، مرحوم باهنر همینطور به من نگاه می‌کرد! وقتی که یک‌خورده من مکث کردم، گفت: «قربان جملات آهنگینت بروم.» هرکسی که ذوق ادبی داشته باشد، واقعاً احساس می‌کند که ایشان فارغ‌التحصیل یک مدرسه‌ی ادبی فوق‌العاده است. ایشان کتاب‌های بلاغت را هم خوب خوانده و از شاگردان ادیب نیشابوری دوم بوده است.

بنابراین یکی از محورهای تأثیرگذاری و احیاگری شخصیت آقا در مسائل فرهنگی، «ادبیات» بود. از آن مهمتر، ایشان اکتفا نکرد به ادبیات فارسی، بلکه به ادبیات عرب پرداخت. روزی محمد مهدی جواهری آمد خدمت آقا. این شاعر بزرگ عرب که تقریباً 94 سال عمر داشت، وقتی که فهمید آقا این همه مطالعات دارند و دیوان و خاطرات جواهری را کامل و دقیق خوانده‌اند، مات و مبهوت ماند و فریاد زد: دوران حکومت صاحب بن عباد و ابن عمید بر ایران برگشته است. می‌دانید که این دو وزیر و حاکم فوق‌العاده‌ای بودند که تبحر ادبی عجیبی داشتند.

علاوه بر جواهری، ایشان با شاعران متعددی از جهان عرب آشنا هستند. از آن مهمتر ایشان پا را فراتر از جهان اسلام گذاشته‌اند و رفته‌اند به سمت ادبیات اروپا. از زبان ایشان شنیدم که گفتند شاید هیچ رمانی، غربی یا شرقی (یعنی از اروپای غربی یا از اروپای شرقی) به فارسی ترجمه شده نیست که من نخوانده باشم. همه را خوانده‌ام.

خاطرات همراهی در نمایشگاه کتاب
یکبار که رهبر انقلاب به نمایشگاه کتاب تشریف بردند، من هم خدمتشان بودم. از غرفه‌داری سؤال کردند که فلان رمان هست، گفت: بله و ارائه داد. ایشان پرسیدند: این رمان سه جلدی است؛ چرا یک جلد شده است! این جمله ناشر را در موضع سختی قرار داد. گفت: آقا حالا ما دیدیم که مردم نمی‌توانند بخرند و استقبال کم است و ...! آقا گفتند: می‌دانم، خب چرا ننوشتی این جلد اول از سه جلد است؟ این بنده‌خدا مثل اینکه سر هم کرده بود و این را یک جلد کرده بود.

از دیگر خاطرات من در نمایشگاه کتاب این است که ایشان از کنار یک انتشاراتی به نام «قومس» رد شدند. البته قومس نام شهری در ایران است که ظاهراً همین دامغان است. اسم این شهر کومش بود و قومس شد. در 1100 یا 1200 سال پیش یک شاعر عرب به نام ابوتمام از آنجا رد شد و یک بیت شعر سرود که اسم قومس در آن هست. دیدم آن شعر را دارند می‌خوانند؛ من که استاد ادبیات عرب هستم، می‌توانم ادعا بکنم که خود استادان ادبیات عرب نسبت به این ابیات حضور ذهن ندارند! آن هم از ابوتمام که شاعری فوقالعاده است و اشعار پیچیده‌ای هم دارد. به هر حال سطح آشنایی ایشان با ادبیات عرب و با ادبیات جهان، در این سطح است که واقعاً فکر می‌کنم کسی از اهل ادب و فن نقد، در سطح ایشان قرار نمی‌گیرد.

باورشان نمی‌شد!
چند سال پیش ایشان تشریف بردند اهواز. یکی از چیزهایی که ایشان علاقمند بودند در اهواز صورت بگیرد، ملاقات ایشان با شعرای عرب اهواز بود. شعرای عرب همین که فهمیدند ایشان مایل است آنها را ببیند، از اطراف و اکناف آمدند اهواز. جلسه‌ای تشکیل شد که اداره‌اش به عهده‌ی من بود. من اصلاً نتوانستم جو و شرایط پراحساس جلسه را کنترل کنم، از بس این شعرای خوزستان برای ابراز احساسات هر یک قصیده‌ای خواندند. من دیدم اگر تمام این قصاید بخواهد خوانده بشود. سه روز طول می‌کشد و ما سه چهار ساعت بیشتر وقت نداریم. این شعرا با هم مسابقه می‌دادند. من فکر می‌کردم آقا ناراحت هستند از این بی‌نظمی، ولی دیدم نه؛ خیلی خشنود بودند و لذت می‌بردند از این همه احساسات واقعی به اسلام و انقلاب و اهل بیت. من روز دوم وقتی که خدمتشان رفتم، گفتم آقا جلسه چطور بود؟ فرمودند: فوق‌العاده بود و زیاد تعریف کردند. البته ایشان نظرشان را نسبت به شعر خوزستان، خوبی‌ها و نقاط ضعف و قوتش هم بیان کردند.

یک جلسه‌ی ادبی دیگری خاطرم هست که در حاشیه‌ی کنفرانس یاری ملت فلسطین برگزار شد. در حاشیه‌ی دیدارهای رسمی، آقا ‌خواستند شعرایی را که در این کنفرانس شرکت کرده بودند، بینند. ایشان شش ساعت نشستند با این شعرا و اشعارشان را شنیدند؛ نظرات منتقدانه دادند و با اینها صحبت کردند. بعد از اینکه جلسه تمام شد، نشستند و با آنها شام خوردند. این جلسه‌ای تاریخی است که خیلی از ادبای لبنانی وقتی که به لبنان برگشتند، مقاله‌های شگفت‌انگیزی در رابطه با این پدیده نوشتند و گفتند که اصلاً باورمان نمی‌شد رهبر انقلاب با آن همه مشغولیت‌ها و مسئولیت‌هاشان، شش ساعت فقط برای شنیدن شعر و فرهنگ عربی نشستند. نامه‌های زیادی هم در پی آن برای آقا رسید.

پایه‌گذاری هفته وحدت در تبعید
از محورهای احیایی دیگری که در شخصیت رهبر انقلاب وجود دارد، توجه و عنایت خاص ایشان به امت اسلامی به‌عنوان «امت واحده» است. شما گاهی می‌شنوید که نسبت به مسائل فرقه‌ای بین شیعه و سنی، طوری رفتار و گفتار می‌شود که گویی دو ملت و دو دین جدا از هم هستند. بعضی از متعصبان اهل سنت یا متعصبان شیعه گاهی اینطور فکر می‌کنند، ولی افرادی هم هستند که از داعیان وحدت امت اسلامی از تنگه‌ی جبل‌الطارق تا جاکارتا در اندوزی هستند و این‌ها را یک امت واحد می‌دانند. این دیدگاه که کل جهان اسلام به‌عنوان یک امت واحد است و هر عضوی از اعضای این امت اگر به درد آید، تمام اعضا به پاسخگویی برمی‌خیزد، این ذهنیت آقا است. به همین جهت رهبر انقلاب با تمام متفکران جهان اسلام و نه متفکران این مذهب یا آن مذهب، رابطه برقرار کردند؛ از مالک بن نبی الجزایری گرفته تا سید قطب تا ابوالعلا و متفکران دیگر. ایشان سعی کردند کتاب‌های آنها را بخوانند و توجهات آنها را بدانند و از تجارب آنها استفاده کنند. بنابراین همین طرز تفکر «امت واحده» باعث شده که ایشان از نوجوانی توجه‌شان به وحدت حکومت اسلامی است.

ممکن است این را ندانید که پایه‌گذار «هفته‌ی وحدت» چه کسی بود. پایه گذار هفته‌ی وحدت آقای خامنه‌ای قبل از انقلاب بود. موقعی که ایشان در تبعید بودند. تبعیدگاه ایشان هم مسجد اهل تسنن داشت و هم مسجد اهل تشیع. ایشان آنجا برنامه ریخت که به مناسبت تولد پیغمبر بین 12 تا 17 ربیع‌الاول، یک شب مساجد اهل تسنن بروند به دیدار شیعیان و یک شب مساجد شیعه بروند پیش اهل تسنن و برنامه‌های مشترکی داشته باشند. همان موقع هم اسم این هفته را «هفته‌ی وحدت» گذاشتند. از وقتی هم که به رهبری رسیدند، فوراً اقدام کردند به تأسیس «مجمع جهانی تقریب بین مذاهب اسلامی».

علی(ع) محور اتحاد
یکی از مسائل عمده ای که رهبر انقلاب در رابطه با تقریب روی آن تأکید داشته‌اند، این بوده که علی (علیهالسلام) محور وحدت است. در زمان امام علی (ع) هرگاه مسئله‌ای پیش می‌آمد که باعث اختلاف می‌شد، حضرت شدیداً در مقابل آن قرار می‌گرفت و منع می‌کرد که به نام او در جهان اسلام اختلاف ایجاد بشود. حال شما چطور به نام علی می‌خواهید اختلاف ایجاد کنید؟! و به نام اهل بیت که خودشان داعیان وحدت هستند، غیر متحد بمانید؟! ما نباید ایجاد تفرقه کنیم در جامعه. اهل بیت محور وحدت هستند. اینها می‌توانند محور وحدت جهان اسلام باشند. ما اگر این را به عنوان ابزار برای تفرقه استفاده کنیم، حرام است.

تقویت اعتماد به نفس اسلامی
محور دیگری که به نظر من یکی از محورهای اسلامی و بسیار حساس و مهم شخصیت و شأن فرهنگی آقای خامنه‌ای است. سعی در ایجاد روحیه و احساس عزت و کرامت در نفوس جوانان مسلمان است. به عبارت دیگر از موقعی که جهان اسلام در مقابل استعمارگران سقوط کرد، یک احساس وازدگی و عقب‌نشینی و ناامیدی در کل جهان اسلام حاکم شد. انقلاب اسلامی آمد و یک روح جدید و یک خون جدید در بین جوامع اسلامی ایجاد کرد.

خط مشی ایشان این است که این انقلاب نباید توقف کند. مرتب خون جدید، احساس عزت، احساس کرامت، احساس هویت و احساس شخصیت در بین جوانان اسلام باید ایجاد کرد و آن را حفظ کرد. به همین جهت شما ملاحظه فرمایید که محور اصلی پیام حج‌شان به جهان اسلام این است که مسلمانان! عزت خودتان را حفظ کنید! من این پیام‌ها را به عربی ترجمه کردم و آن‌ها را در کتابی تحت عنوان «نداء العزة» تألیف و فصل‌بندی کردم. آقا که دیدند، فرمودند که عجب عنوانی انتخاب کرده‌ای!

یعنی درواقع خود آقا هم تأکید دارند که محور اساسی تمام حرف‌های ایشان برای جهان اسلام این است که وحدت را و عزت را حفظ کنید. ممکن است شما بگویید که حالا عزت را حفظ کنید که چی؟ به شما می‌گویم که عزت، حیات است و ذلت، مرگ و ممات. یعنی انسان اگر عزیز باشد، زنده است و اگر ذلیل باشد، مرده است.

 

منبع ما : http://www.rajanews.com/detail.asp?id=50245


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در شنبه 89/2/25 و ساعت 1:48 عصر | نظرات دیگران()
روایت امام‏جمعه‏موقت مشهد از ویژگی‏های شخصیتی رهبر انقلاب
گاهی به طور ناشناس به مناطق فقیرنشین می‏روند

گروه فرهنگی: "مقتدر مظلوم" توصیفی است که با دوران امیرالمومنین(ع) مطابقت داده می شود. توصیفی که شاید طی ماههای اخیر نیز رواج پیدا کرد و خواه نا خواه از ناگفته ماندن بسیاری از واقعیت ها حکایت داشت. آنچه در پی می آید خاطرات حجت‌الاسلام و المسلمین محمدباقر فرزانه رئیس دانشگاه علوم اسلامی رضوی و امام جمعه موقت مشهد مقدس است از رهبر انقلاب. او از ابعاد شخصیتیایشان می گوید و از سرکشی های ایشان در مشهد و بم به مردم:

1. خودساختگی

در فضل ایشان، همین بس که در حوزه‌ی علمیه مشهد، کسی نمی‌توانست در فضل ایشان به معنای متعارف تردید کند. خودساخته بودن رهبر معظم انقلاب هم در لحظه‌لحظه رفتار و عملشان مشاهده می‌شد.

در برنامه‌ای هم که ایشان برای طلبه‌ها تنظیم کرده بودند این بود که طلبه‌ها اول نزد استادی بروند و آموزش اخلاقی ببینند. ایشان برای هر امری، دلیلی داشتند و نسبت به آموزش اخلاقی می‌گفتند: "همه شما بچه روستا هستید. بچه‌های روستا ضمن این‌که از استعداد و سلامت و اعصاب آرام و خوبی برخوردار هستند، کوله‌باری از محرومیت به همراه دارند. وقتی چنین افرادی به حوزه وارد می‌شوند، اگر تحصیل کنند و به لحاظ علمی به مقامی برسند و قدرتی پیدا کنند اگر آموزش اخلاقی ندیده و خود را نساخته باشند، آن محرومیت‌‌ها به عقده تبدیل می‌شود. تنها چیزی که می‌تواند آن محرومیت‌ها را تبدیل به عقده نکند، آموزش‌های اخلاقی است. کسی که این عقده‌‌ها در درونش حل نشود، وقتی به جایگاه و قدرتی برسد، شروع به عقده‌گشایی خواهد کرد." منشأ بعضی از رفتارها در گروهی از افراد بعد از انقلاب همین مسأله بوده است. پس طلبه باید در تمام شرایط، بر خودش مسلط باشد و در فراز و نشیب‌های زندگی تمرین تسلط بر خود داشته باشد؛ وگرنه روزی چراغ قرمزش روشن خواهد شد.

2. توان سیاسی و دشمن‌شناسی

آگاهی و درک و فهم سیاسی ایشان در حدی بود که همه به درک بالای ایشان از مسائل معترف بودند. دشمن‌شناسی دقیق ایشان بسیار مورد توجه بود. دشمن‌شناسی یک هنر است و کسی به طور طبیعی دشمن‌شناس نخواهد شد. حتی اگر کسی دروس حوزه را تا حد اعلا تحصیل کند، لزوماً دشمن‌شناس نیست. دشمن‌شناسی، احتیاج به آگاهی و تیزهوشی نسبت به مسائل پیرامون دارد.

سال 49 رهبر معظم انقلاب در منزل شهید موسوی قوچانی، برای جمع محدودی، بحثی داشتند. بعد از اتمام جلسه من به اتفاق ایشان بیرون آمدم؛ ایشان به من فرمودند: "سازمانی کشف شده است به نام مجاهدین خلق؛ از الآن بدانید که این افراد در اسلام‌شناسی و در معرفت دینی، مشکل دارند و در آینده نیز به خاطر همین مسأله با مشکلات عمده‌ای مواجه خواهند شد." آن زمان که هنوز کم‌تر کسی از وجود چنین سازمانی اطلاع داشت، رهبر معظم انقلاب با آگاهی کامل، دورنمای فعالیت‌های آن‌ها را می‌دانستند.

گروه‌های سیاسی که در ایران فعالیت می‌کنند، همه‌ی آن‌ها دارای شجره‌نامه‌ی کاملی نزد رهبر معظم انقلاب هستند. یعنی اگر کسی بخواهد کامل‌ترین قضاوت یا معرفت را نسبت به هر یک از گروه‌های سیاسی امروز و دیروز ایران داشته باشد، کسی جز رهبر معظم انقلاب نیست که می‌تواند بهترین تفسیر را از عملکرد و شاکله‌ی آن‌ها داشته باشند.

اگر انسان بینش سیاسی قوی نداشته باشد، دشمن‌شناس هم نخواهد بود و کسی که دشمن‌شناس نباشد خیلی زود فریب می‌خورد. نمونه‌ی آن هم در تاریخ موجود است. در طول تاریخ علمای بزرگی فریب نیروهای ستمگر و سیاست‌باز و قلاّبی هم‌دوره‌شان را خوردند. با همه‌ی تقوی و دانش و معرفتشان، چون دشمن‌شناس نبودند فریب خوردند. بنابراین باید متوجه بود که هرچه از عمر انقلاب بگذرد، مسأله‌ی دشمن‌‌شناسی، حساس‌تر و مهم‌تر خواهد شد. طلبه باید هنر دشمن‌شناسی را در خود تقویت کند. انسانی که دشمن‌شناس نیست، در حد قدرتی که داراست، می‌تواند به آسانی ملت را در تور دشمن بیندازد؛ بدون این‌که خودش متوجه باشد و چنین قصدی داشته باشد.

آمریکا نسبت به امام و شهید بهشتی نظر خاصی داشت. بعد از تسخیر لانه‌ی جاسوسی در ایران، کنگره‌ی آمریکا کارتر را احضار کرد و برخورد شدیدی با او نمود و گفت: ایرانی که دهه‌های متوالی در اختیار ما بوده، چگونه ما را شکست داد و تحقیر نمود؟ کارتر در جواب می‌گوید: اگر در ایران سه‌چیز نبود، من انقلاب ایران را شکست می‌دادم:

اول: شخص امام خمینی؛ چون من نمی‌توانم فکر ایشان را بخوانم و پیش‌بینی کنم برای فردا چه تصمیمی دارد. برای همین من همیشه باید در حالت دفاع باشم و هرگز نتوانستم در حال هجوم باشم. دوم: حزب جمهوری اسلامی؛ چون تا تصمیم بگیرد، مردم به خیابان‌ها می‌آیند. سوم: آقای بهشتی؛ چون این فرد را نتوانستم به هیچ شیوه‌ای فریب دهم. نه اهل معامله بود، نه اهل ترس بود و نه فریب می‌خورد.

از نظر کارتر، این‌ها عوامل شکست آمریکا از انقلاب اسلامی ایران بود که منشاء همه‌ی این‌ موفقیت‌ها هم هنر دشمن‌شناسی است. اصرار ما بر بالا رفتن آگاهی سیاسی طلبه، به این معنا نیست که ما از طلبه بخواهیم سیاست‌باز باشد، مطالعه نکند و یا درس نخواند. بلکه منظورمان هوشیاری و آگاهی طلبه از مسائل سیاسی است. چون اگر این‌گونه نباشد، فریب خواهد خورد. اگر آگاهی سیاسی بالا نباشد، نمی‌توانیم مردم را هدایت کنیم و به آن‌جایی که باید، برسانیم.

رهبر معظم انقلاب دارای این اوصاف بوده و هستند. به همین خاطر است که آمریکا را به لحاظ سیاسی در موضع دفاع نگاه داشته‌اند، نه در موضع هجوم. اگر ما در موضع دفاع بودیم، آمریکا با ما رفتار دیگری داشت. اما آمریکا مرتب در حال دفاع است و این مستقیماً مرتبط با شخص رهبر معظم انقلاب و نشأت گرفته از همان قدرت درک سیاسی و دشمن‌شناسی است.

3. احترام فوق‌العاده به مردم

از دیگر خصوصیات مهم رهبر معظم انقلاب، نگاه و برداشت ایشان از مردم بود. آقا نسبت به مردم نگاه دیگری داشتند. برای همین ایشان نیروی اصلی در روند انقلاب و پیروزی آن را مردم می‌بینند. ایشان همیشه به مردم احترام فوق‌العاده می‌گذاشتند و طوری رفتار می‌کردند که مردم جذب شوند، فرار نکنند، زده نشوند و...

ایشان همیشه می‌گفتند به مقدسات مردم، اهانت نکنید. مردم بعضی چیزها را چه به درست و چه به غلط مقدس می‌پندارند. کسی حق اهانت به آن مقدسات را ندارد، بلکه اگر می‌خواهند کاری انجام دهند باید فکر آن‌ها را روشن نمایید و به آن‌ها بفهمانید که آنچه مقدس می‌شمارید، مقدس نیست. باید مقدسات را با خصوصیات و ویژگی‌هایش به مردم شناساند، نه این‌که با مقدسات مردم مبارزه کرد.

به همین دلیل آیت‌الله خامنه‌ای بسیار به مردم کمک می‌کردند. به عنوان نمونه در سیل قوچان، زلزله‌ی طبس و زلزله‌ی کاخک گناباد، ایشان نسبت به کمک‌رسانی به مردم بسیار حساس بودند. با این‌که در تبعید به سر می‌بردند ولی دائماً در فکر مردم بودند.

وقتی ایشان در "چابهار" تبعید بودند، ما به اتفاق چند نفر از علما خدمت ایشان رسیدیم. بعد از مدتی صحبت و گفت‌وگو، ایشان فرمودند: "یک مسأله‌ای هست. این‌که من خیلی دوست دارم به مردم محروم این منطقه کمک کنم؛ اما پولی ندارم." ما هم پول جمع کردیم و خدمت ایشان فرستادیم و ایشان نیازهای مردم را تأمین می‌کردند. به تدریج مردم به ایشان گرایش پیدا نمودند. در همین حال سِیلی آمد و مردم خیلی صدمه دیدند. ایشان بلافاصله، یک ستاد کمک‌رسانی تشکیل دادند. همه نیروهایی که آقا را می‌شناختند و یا با ایشان مرتبط بودند، کمک‌ها را آوردند و در ستاد کمک‌رسانی ایشان متمرکز کردند. دستگاه شاه، یک مرتبه دید که هیچ‌کاره است و کسی به آن‌ها مراجعه نمی‌کند. ادارات خلوت شد و هر کسی هر کاری داشت، به ستاد مراجعه می‌کرد. کار دولت مختل شده بود. بعد این ماجرا ایشان را به مکانی دیگر تبعید کردند؛ چون مردم را به طرف خودشان جذب کرده بودند. ایشان الآن هم همین حالت را دارند. آقا مسؤولی است که در عین رهبری، بیشترین ارتباط را نسبت به هر کسی که فکر می‌کنید، با مردم دارد. گاهی به مشهد که می‌آیند، با یک وانت به محله‌های فقیر مشهد می‌روند و وارد خانه‌ی آن‌ها می‌‌شوند و از نزدیک با مردم صحبت می‌کنند.

در مسئله‌ی زلزله‌ی بم، ایشان به صورت ناشناس وارد منطقه شدند. حتی استاندار هم خبردار نشد. ایشان معتقد هستند که روحانی، برای رسالت خود در ارتباط با مردم مَثلش، مثل ماهی است و دریا. ماهی در دریا تولید می‌شود، در دریا رشد می‌کند و در دریا هم به کمال می‌‌رسد. روحانی از مردم تولید می‌شود، در میان مردم رشد می‌کند و در میان آ‌ن‌ها هم به کمال می‌رسد. ایشان به مسؤولان می‌گویند: "مردم را کم نبینید؛ مردم را کم نگیرید. اصلاً ارتباط با مردم عادی باید جزء برنامه زندگی‌تان باشد." موضوع کار ما مردم هستند. مگر ما غیر از مردم کار دیگری هم داریم؟ موضوع کار ما همان موضوع قرآن است. موضوع قرآن هم مردم است، "ناس" است، "انسان" است.

4. دریافتی متعالی از اسلام

از خصوصیات دیگر ایشان، برداشت و تفسیر عالی از اسلام بود. به این معنا که دین را به گونه‌ای جامع تفسیر می‌کردند که جز در قالب یک نظام اجتماعی و حکومتی شکل پیدا نمی‌کرد. اگر بگوییم که اسلام چیزی است در کنار زندگی، یک مسأله است و اگر بخواهیم بگوییم اسلام راهی است برای زندگی، مسأله دیگری است. اگر بگوییم اسلام چیزی است در کنار زندگی، نیاز به حکومت اسلامی نداریم. چون در هر حکومتی می‌توانیم دین‌دار زندگی کنیم؛ چه در آمریکا باشیم، چه در آلمان و چه در هر جای دیگری. اما اگر بگوییم دین راهی است برای زندگی، جز در یک حکومت اسلامی نمی‌‌شود زندگی کرد. جز با یک حکومت اسلامی نمی‌شود مسلمان زندگی کرد. دین راه زندگی است، یعنی همه‌ی کارهای من، همه‌ی فعالیت‌ها و تلاش‌های من، باید در یک راه باشد که آن راه دین است. این بینش از اسلام می‌گوید که دین باید حکومت داشته باشد. دین بدون حکومت نمی‌تواند دین باشد. اما اگر دین را این‌گونه تعریف کنیم که عبارت است از یک سلسله عقاید مخصوص در ذهن و یک سلسله مسائل اخلاقی و احکام مشخص، در هر جایی می‌توانیم دین‌دار زندگی کنیم. در آمریکا می‌‌توانیم معتقد به امامت علی‌بن‌ابی‌طالب باشیم و توحید و معاد و قیامت را قبول داشته باشیم. این‌گونه مسلمان بودن، فقط در زندگی شخصی و فردی نمود دارد و تأثیرگذار است. اما کدام پیامبر و یا امام، دین را این‌گونه تعریف کرده است؟! بلکه دین رابطه‌ی انسان را با انسان‌های دیگر تعیین می‌کند؛ وظیفه‌ی انسان را نسبت به سایر انسان‌ها مشخص می‌‌سازد. رابطه‌ی انسان را با طبیعت و جهان مادی معین می‌کند. اگر دین این‌گونه بود، دیگر نمی‌شود خارج از دین زندگی کرد.

پس اگر قرار باشد دین در همه‌ی کارها نمود داشته باشد، جز در یک نظام اجتماعی و حکومتی، نمی‌شود این کار را انجام داد. دین راه زندگی است، نه چیز دیگری در کنار زندگی. آنچه با پذیرفتن اصلِ "دین، راه زندگی است" مشخص می‌شود، تسلط کامل طلبه بر علوم حوزوی و آگاهی کامل از جهانی است که در آن زندگی می‌کند. به عبارتی ساده‌تر، اسلام را جز در قالب یک نظام اجتماعی و حکومتی نمی‌توان تعریف کرد. جز در این قالب، قابل تعریف نیست.

5. جذب همه‌ی اقشار جامعه

آیت‌الله خامنه‌ای با داشتن خصوصیات چهار‌گانه‌ای که گفته شد، محور همه‌ی کسانی شدند که می‌خواستند دین را بشناسند و اهل سیاست بودند؛ اهل دین و دیانت. ایشان مجموعه‌ای را جذب کرده بودند که در آن، هم سیاسی دیده می‌شد، هم مبارز، هم انسانی که طالب است اسلام را بشناسد و هم متدین بازاری و هم جوان دانشگاهی علاقمند به شناخت دین. همه‌ی این افراد در آن مجموعه حاضر می‌شدند و استفاده می‌کردند. درس تفسیر ایشان در تاریخ مشهد بی‌نظیر بود. جلسه‌ی تفسیر ایشان از 6 نفر شروع شد و روزی که تعطیل کردند، هفتصد هشتصد نفر طلبه‌ی جوان، دانشجو و قشر عظیمی پای درس تفسیر بودند. ایشان در جذب افراد، جامعیت جالبی داشتند. از همه‌ی گروه‌ها و اقشار پیرامون ایشان جمع می‌‌شدند. ایشان محور مبارزه و تغذیه‌ی اندیشه‌ی مبارزاتی اسلام در مشهد بودند.

رهبر معظم انقلاب همیشه سعی می‌کردند در متن مردم متدین باشند. برای همین مسجد را به عنوان یک مرکز ارتباطی با مردم، نماز جماعت خواندن، درس اخلاق و تفسیر گفتن، برمی‌گزیدند. چون مسجد بهترین مکان است برای اجتماع افراد متدینان. مرکز طبیعی ارتباط روحانی با مردم همین مساجد است.

6. گزینش و پرورش طلاب مستعد

از خصوصیات ممتاز دیگر ایشان، انتخاب و گزینش طلبه‌‌های مستعد و سالم و پرورش آن‌ها در جلسات خصوصی بود. ایشان معتقد بودند جلسات خصوصی که افراد کم‌تری حضور دارند، بهترین مکان برای ساختن و تربیت نیروهای توانمند، کارآمد و مؤثری است که در آینده بشود از آن‌ها استفاده نمود. افرادی که در این گروه‌ها و جلسات خصوصی پرورش می‌یافتند، دارای خصوصیات و حالات ویژه‌ای بودند. از جمله این‌که نسبت به هر مسأله‌ای، احساس مسؤولیت عمیقی پیدا می‌کردند و انسانی که احساس مسؤولیت کند، دیگر در مورد مسائلی که در اطرافش می‌گذرد، بی‌توجه نیست.

منبع ما : http://rajanews.com/detail.asp?lang_id=&id=46965


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در شنبه 89/1/7 و ساعت 11:13 صبح | نظرات دیگران()
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کانال تلگرامی اخبار ( یارانه و اخبار جدید )
یارانه مهر واریز شد/ایرانیها 280هزار میلیارد تومان یارانه گرفتند
بازگشایی پایگاه اطلاعاتی آمار طی یک هفته آینده
اطلاعیه شماره 7 ستاد هدفمندی یارانه ها منتشر شد
پرداخت 40 هزارو 500 تومان یارانه اسفند ماه
عناوینی از سایت دولت
نتایج هفته اول اجرای قانون هدفمندی یارانهها
تصویب نرخهای جدید حمل و نقل
قیمت مصوب انواع نان
قیمت پله های 7 گانه مصارف برق
میزان سهمیه و قیمتهای جدید بنزین و گازوئیل و گاز خودرو
تعرفه های جدید گاز
فروشگاه اینترنتی شما
آغاز به کار سامانه جمع آوری اطلاعات اقتصادی خانوار از اول آذر ما
دفاع از قرآن
[همه عناوین(3262)][عناوین آرشیوشده]

بالا

طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

بالا