ما درشلمچه بودیم آقازادهها در تورنتو! - خبر روز
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] اگر بدین شمشیرم بر بینى مرد با ایمان زنم که مرا دشمن گیرد ، نگیرد ، و اگر همه جهان را بر منافق ریزم تا مرا دوست دارد ، نپذیرد ، و این از آن است که قضا جارى گشت و بر زبان پیامبر امّى گذشت که فرمود : اى على مؤمن تو را دشمن نگیرد و منافق دوستى تو نپذیرد . [نهج البلاغه]
امروز: یکشنبه 103 آذر 4

قسمت اول

گفت گویی با سعید تاجیک نویسنده، جنگ دوست‌داشتنی:
ما درشلمچه بودیم آقازاده‌ها در تورنتو!

مهم‌ترین اثر بسیج این است که اجازه نداد صدام پدر بعضی‌ها باشد. اگر بسیج نبود، این هتاکان به خواهر صدام باید می‌گفتند «عمه»! امام حسین (ع) گفت: «اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید» و من می‌گویم: اگر آزاده نیستید، لااقل شرف داشته باشید. آن «نامه سرگشاده» که قبل از انتخابات نوشته شد، حکم دودزا را داشت و فضا را غبارآلود کرد و فضا که پر از دود شد، دشمن هم استفاده کرد. سعید عسگر و پدرش در همین شهرری جزو نفرات اول ستاد موسوی بودند. این عجیب نیست؟

 

حسین قدیانی: کسی که اسم کتابش درباره جبهه، «جنگ دوست‌داشتنی» باشد، زنگ موبایلش هم «مارش عملیات» می‌شود. کسی که روی خاکریز و در زیر بارانی از گلوله، می‌رقصد و «یا صدام پیت حلبی» می‌خواند، زندگی‌اش ساده و بسیجی‌وار می‌شود. کسی که در «کربلای5» برای بالا بردن روحیه رزمندگان، لطیفه‌های آنچنانی تعریف می‌کند، لطف خدا هم شامل‌اش می‌شود. کسی که با شوخی‌های مثال‌زدنی‌اش در شب عملیات «والفجر8»، لبخند را بر لب بسیجی‌ها می‌نشاند، امداد غیبی هم به مددش می‌آید و از «اروند»، این رودخانه وحشی رد می‌شود. اگر «همت

جناب تاجیک! شما و دیگر رزمندگان در جبهه مردانه جنگیدید؟
نه پس، زنانه جنگ کردیم!
ولی به نظر می‌رسد تمام خاک ما در جبهه حفظ نشده!
من مرزمان را با عراق، وجب به وجب چک کردم؛ ذره‌ای از خاک ما دست دشمن نیفتاد.
باور نمی‌کنم.
چرا؟
شما یک جاهایی را حفظ نکردید. احتمالا بخشی از «سه‌راهی شهادت»‌دست دشمن ماند والا در این حوادث اخیر، دشمن از کدام روزنه و منفذ، نیروهای خود را تا «سه‌راه جمهوری» آورد؟! مگر تا بیخ گوش‌مان نیامدند؟
ذره‌ذره این خاک را ما حفظ کردیم؛ به قیمت جان بیش از 300 هزار شهید. این روزنه را کسان دیگری باز کردند. بهتر بود این سؤال را از مسؤولان و از سیاسی‌ها می‌پرسیدی.
آنها می‌گویند ما بی‌گناهیم. آنها که دروغ نمی‌گویند، پس لابد تقصیر شماست.
تقصیر ما هم نیست. من حالا به شما توضیح می‌دهم چه کسانی مقصرند. اتفاقا خوب شد مصاحبه را اینطوری شروع کردی. بگو ببینم سر «امام حسین(ع)» را چه کسی برید؟
فکر می‌کنم «شمر».
اما همین شمر ملعون زمان حضرت علی(ع) و در جریان جنگ‌های زمان حضرت، جانباز شد و اگر امروز بود، همین «بنیاد شهید» برایش 200 درصد جانبازی رد می‌کرد. پس سر سیدالشهدا را جانباز حضرت علی(ع) از تن جدا کرد. این نام‌های بزرگ و اسامی پرطمطراق و پرسابقه وقتی در تعارض با هم قرار می‌گیرند، قدرت تحلیل از آدمی گرفته می‌شود. من البته کاملا متوجه هستم که شما قصدتان از طرح این پرسش چه بود ولی بسیاری هستند که نه در وادی ژورنالیسم که در عالم رئالیسم هم ما را مقصر می‌دانند و فکر می‌کنند ما درباره جنگ دروغ گفتیم. البته درباره جنگ هم مثل «درباره الی» دروغ‌هایی گفته شد، منتها نه از زبان بسیجی‌ها. دروغگو ترسوست و انسان ترسو هیچ‌وقت به خیبر و بدر و کربلای5 نمی‌آید.
مهم‌ترین دلیل صداقت بسیجی‌ها، شجاعت‌شان است. بسیج از همان اول کار باصداقت جلو آمد و خیانتی در کار نبود. خیانت را کسانی کردند که بعد از جنگ، بچه‌های بسیج را فراموش کردند. همیشه گوشت قربانی، بسیج بوده و از نظر عده‌ای بسیج، تنها به این درد می‌خورد که در برابر دشمن کشته شود و همین که صلح و آرامش برقرار شد باید بسیج را منزوی کرد تا جنگ‌ بعدی، تا فتنه بعدی. این اوج نامردی و بی‌انصافی است و قصور را خواصی مرتکب شدند که با بی‌بصیرتی پای دشمن را به این مرز و بوم باز کردند. در صدر اسلام هم خواص دنیاپرست، مصلحت اسلام را قربانی عافیت خود کردند و برای دشمن بیرونی فرش قرمز پهن کردند. بله، من هم قبول دارم در حوادث اخیر پای دشمن به گلیم جمهوری اسلامی باز شد، اما این نفوذ از خاک نبود. از خاکریز سه‌راهی شهادت نبود. ما که خاک‌مان را حفظ کردیم، آنچه که حفظ نشد خاکریز بصیرت بود. بیانیه‌های این حضرات، دشمن را به اینجا کشاند. ما خاک‌مان را حفظ کردیم، این آقایان زبان‌شان را حفظ نکردند و با دروغ بزرگ تقلب، کار بدین‌جا کشیده‌ شد. بسیج با خون سرخ خود، در برابر دشمن یک چراغ قرمز ابدی روشن کرد ولی دروغ تقلب، این چراغ را چند روزی «سبز» کرد و دشمن را چهارراه به چهارراه جلو آورد.دشمن در این جنگ که چندان هم نرم نبود و بعضا به سلاح گرم هم مجهز بود از 2 مساله سوء‌استفاده کرد: فتنه‌گران دروغ‌گویی که بی‌تعارف قصد براندازی داشتند و هدفشان پایین کشاندن ولایت فقیه از صدر حکومت بود و دوم از سکوت و کج‌فهمی خواص بدون بصیرت. بصیرت، آن طور که حضرت «آقا» در شهر «چالوس» عنوان کردند مثل یک «قطب‌نماست» که نمی‌گذارد شما در تشخیص راه دچار اشتباه شوید. من حالا می‌خواهم برگردم به دوران جنگ. در عملیات «والفجر 4» ما حتی قطب‌نما هم نداشتیم ولی چون بعضی از بچه‌های بسیج «ستاره‌شناسی» بلد بودند، با کمک ستاره‌ها راه را پیدا کردیم. الان برای خواص ما قطب‌نما؛ هست اما با این وجود راه را گم کرده‌اند ولی بچه‌های بسیج حتی بدون قطب‌نما هم گم نشدند و سر از خیمه دشمن درنیاوردند. پس بصیرت را بسیج داشت که بدون قطب‌نما، راه را عوضی نرفت. بسیجی، سرباز است و گوش به فرمان مولای خود داد. اینکه امروز چنین شد، محصول بی‌بصیرتی است. ما خاک را حتی بدون قطب‌نما حفظ کردیم. دشمن از روزنه دیگری وارد شد و این فجایع را به بار آورد. البته بسیج، چشم به لبان ولایت دوخته. ما فعلا صبر می‌کنیم و تنها اسلحه‌مان بصیرت است اما مطمئن باشید اگرجهاد لازم شد، ما فریب 200‌درصد جانبازی شمر را نخواهیم خورد و نمی‌باریم مگر آنکه سیل به راه اندازیم. ما همان بسیجیانی هستیم که در «والفجر8» از یک امر محال، ممکن ساختیم و از عرض اروند رد شدیم. اینها که عرض و طولی ندارند. ما از اروندی رد شدیم که در شبانه‌روز، 2بار جزر و مد داشت. اینها که کله‌گنده‌هایشان یا اعتراف کردند یا فرار کردند یا هم شدند مثل این مردان باحجاب. من از نسل بسیجیان والفجر4 هستم. در این عملیات، پای نیرو‌های اطلاعات عملیات به زمین نرسید. این عملیات از این حیث یک استثناست. والفجر4 در «شمال‌غرب مریوان» بود.
دشت پنجوین، ارتفاعات کانی‌مانگا.
بله! سلسله ارتفاعات ساندویچی کانی‌مانگا. آن زمان هنوز «پیتزا» نبود!
«همت» بود دیگر؟
بود. اتفاقا یکی از عکس‌های معروف حاجی مال همین والفجر4 است.
که با لباس پلنگی از روی جایگاه دارد به دوربین نگاه می‌کند.
بارک‌الله! این عکس در «پادگان گرمک» گرفته شد و با خود ارتفاعات کانی‌مانگا فاصله زیادی دارد.
چرا در «والفجر4» گفتید پای بچه‌های اطلاعات به زمین نرسید؟
بچه‌های اطلاعات به کمین عراق خوردند و بر‌گشتند.
چرا؟
دشت پر بود از نیرو‌های عراقی. بعثی‌ها گله‌به‌گله نیرو گذاشته بودند و بچه‌ها مجبور شدند بدون شناسایی زمین به خط بزنند. 24‌ساعت اول این عملیات، بسیار نفسگیر بود و خیلی از بچه‌ها شهید و مجروح شده بودند. فردای این روز کل بچه‌هایی که خواستند عقب برگردند تقریبا 360 نفر شده بودیم؛ که بالا می‌رفتیم عراقی‌ها بودند، پایین می‌آمدیم عراقی‌ها بودند. چپ می‌رفتیم، راست می‌آمدیم، نامرد‌ها همه‌جا بودند و ما آن وسط محاصره شده بودیم. تنها معجزه و دست یاری خدا به دادمان رسید و آن روز من آیه «وجعلنا من بین ایدیهم سداً و من خلفهم سدا فاخشینا هم فهم لا یبصرون» را به چشم خود دیدم و هنوز هم مانده‌ام که ما چگونه توانستیم از کنار آن همه عراقی عبور کنیم و به «دشت شیلر» برسیم. ما از دشت شیلر رفتیم طرف «رود قزلچه» و از آنجا به نیرو‌های خودی رسیدیم. آن شب در کنار مدد الهی، اگر بچه‌ها «ستاره‌شناسی» بلد نبودند، همه‌مان اسیر شده بودیم و بچه‌ها با کمک ستاره‌های قطبی راه را پیدا کردند. یعنی هم اطراف‌مان در همه جهات پر بود از نیرو‌های عراقی و هم چون شب بود و راه پرپیچ و خم،‌گم شده بودیم اما ما بدون قطب‌نما راه را پیدا کردیم.
یک سؤال می‌پرسم، راستش را بگو. با دیدن روزگار بعد از جنگ و مثلا همین حوادث، پشیمان نشدی؟
نه.
شعار نده.
چرا شعار ندهم. من برای این انقلاب از جان خودم گذشتم، اینکه حالا یک شعار است! شعاری بد است که پشتش نه شور باشد نه شعور، مثل «توپ، تانک، بسیجی دیگر اثر ندارد» مهم‌ترین اثر بسیج این است که اجازه نداد صدام پدر بعضی‌ها باشد. اگر بسیج نبود، این هتاکان به خواهر صدام باید می‌گفتند «عمه»! امام حسین (ع) گفت: «اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید» و من می‌گویم: اگر آزاده نیستید، لااقل شرف داشته باشید.
«روزگار جنگ» تلخ‌تر بود یا الان که به نوعی «جنگ روزگار» است؟
ما در جنگ چیزی جز زیبایی ندیدیم. «جنگ دوست‌داشتنی» را که خوانده‌ای؟
بله خب.
کجایش تلخ بود؟
اما جنگ الان تلخ است.
نسل شما سال 60 را به یاد ندارد.
باز هم کم بودن سن و سال ما را چماق کنید!
بحث این حرف‌ها نیست. زمان بنی‌صدر ملعون در همین خیابان انقلاب، 74‌تا از بهترین بچه‌های ما را با تیغ موکت‌بری سر بریدند. باورتان می‌شود؟
یک چیز‌هایی از «جنگ خیابانی» شنیده بودم.
آن زمان هم جالب است؛ خودشان ملت را می‌کشتند، بعد با خیمه‌شب‌بازی، یکی را مثل همین «ندا» بزرگ می‌کردند.
ولی شما به راحتی می‌گویی «بنی‌صدر ملعون»، اما اینجا به سران فتنه، ما یک چیزی هم بدهکار شده‌ایم!
من منکر پیچیدگی‌های فتنه امروز نیستم.
پس نگویید سال 60 نبودید! نگویید زمان جنگ نبودید! برای شما کشتن بعثی‌ها کاری نداشت ولی امروز عده‌ای با ما همان کار بعثی‌ها را کردند اما وقتی علیه‌شان یک مطلب می‌نویسی، متهم می‌شوی به تندروی. به اینکه داری بین مسؤولان جدایی می‌اندازی. ما اینجا روی هر فتنه‌گری دست می‌گذاریم یا استوانه نظام است یا متوازی‌الاضلاع یا ذوزنقه!
من که قبول دارم. اصلا یکی از جاهایی که بچه‌های بسیج، بیشترین تلفات را دادند «بلوار کاوه» و «مجتمع سبحان» بود ولی جالب است که در نامه‌ها و بیانیه‌های سران فتنه، برعکس این، ادعا می‌شود. بله، این مظلوم‌نمایی‌هاست. در حوادث اخیر کسانی که خدای‌شان آمریکا بود، «الله اکبر» می‌گفتند. جنس این الله اکبر با الله اکبر ملت در 22 بهمن 57 فرق می‌کرد. این تفاوت را عده‌ای نمی‌فهمند. اصلا با فتوای چه کسی سر مبارک سیدالشهدا، را از تن جدا کردند؟ «شریح قاضی» و در زیر برگه حکم ارتداد امام حسین(ع)، امضای 63 آیت‌الله، 63 حوزوی و 63 « الهی و قلبی محجوب» دیده می‌شود. بله، اینها مردم را گیج می‌کند. برخی از کسانی که در برابر ابی‌عبدالله ایستادند، تنها به خاطر یک مشت گندم بود. برخی یک خورجین! الان دشمن برخی از فتنه‌گران ما را مگر با چند دلار خریده؟
البته از حق نگذریم؛ برخی واقعاً خالصانه آمریکا را دوست دارند!
در رابطه با غبارآلودگی فضای جامعه من یک مثال بزنم: عراق برای نخستین‌بار در جنگ، یک شب تک کرد و دیگر نتوانست همچین غلطی بکند. در کربلای 5 بود. من را به شدت موج گرفته بود و کمرم به شدت آسیب دیده بود. آمده بودم عقب. اغلب فرماندهان ما هم یا شهید شده بودند یا مجروح. ما 3، 4 نفر بودیم که مانده بودیم. «مجید کسرایی» فرمانده گردان ما شده بود. مجید به من گفت: برای چی آمدی عقب؟ گفتم: درب و داغان شده‌ام. گفت: آمدیم و عراق امشب تک کرد، «قاسم» در خط حناست. گفتم: چرت و پرت نگو، الان شب است و عراق در این 5 سال تا به حال جرات نکرده شب تک کند. گفت: حالا ما احتمال می‌دهیم. ساعت نزدیک یک بود، یک دفعه دیدیم صدای بیسیم بلند شد که آقا، منور بزنید. منور بزنید. گفتیم چی شده؟ گفتند: عراق، «دودزا» زده است. عراق اول دودزا زد، بعد نیروهایش را کشید جلو و 12 نفر از بچه‌های «گردان حمزه» را اسیر کرد و دقیقا آمدند در خط ما و رخنه کردند در صفوف ما.
این مال «شهرک دوئیجی» است؟
نه، درست جلوی « سه راهی شهادت» است؛ حالا من نمی‌دانم در «شهرک دوئیجی» هم دودزا زد یا نه. آن طرف را خبر ندارم ولی در این جبهه، یعنی محور لشکر حضرت رسول(ص)، دودزا زد و عراقی‌ها از زیر دود خودشان را به خاکریز ما چسباندند که ما سریع 180 تا موشک گذاشتیم توی تویوتا بردیم جلو، تا این تک را دفع کنیم و همین کار را هم کردیم و زدیم پدر صاحب بچه را درآوردیم، به حول و قوه الهی.
می‌خواهید بگویید همیشه قبل از حمله دشمن، اول فضا را پر از دود و گرد و غبار می‌کنند؟
همین‌طور است.
در حوادث اخیر، چه کسی «دودزا» را زد؟
آن «نامه سرگشاده» که قبل از انتخابات نوشته شد، حکم دودزا را داشت و فضا را غبارآلود کرد و فضا که پر از دود شد، دشمن هم استفاده کرد.
اما اینجا برخلاف کربلای 5، دودزا، نه از طرف دشمن که از طرف جبهه خودی زده شد.
و سر همین فضای «سه راهی جمهوری» از «سه راهی شهادت» غبارآلودتر شد!
گفتید که دودزای کربلای5، منجر به اسارت عده‌ای از بچه‌ها شد.
اینجا هم این دودزا برخی‌ها را اسیر کرد. مگر عده‌ای از خواص ما را به طرف فتنه‌گران نکشاندند؟! متاسفانه این نخبگان ما بصیرت نداشتند و در این فضای مه‌آلود، به «چراغ مه‌شکن» مجهز نبودند.
اما حالا می‌گویند بیایید با هم آشتی کنیم!
بسیج در طول این 7 ماه نزدیک 15 شهید رسمی داد و تعدادی هم با همین تفکر بسیج که البته عضو رسمی نبودند به شهادت رسیدند. ما با چه کسی باید آشتی کنیم؟ با کسی که دودزا زد؟ یا با کسانی که بعد از دود آلودشدن فضا خواستند کودتای مخملین راه بیندازند و عمود خیمه انقلاب یعنی ولایت را پایین بکشند؟ مگر دعوای ما سر لحاف بود که حالا آشتی کنیم؟ مگر سر ارث و میراث با هم دعوا کرده بودیم که حالا فتیله را پایین بکشیم؟
عده‌ای می‌گویند این حضرات پشیمان شده‌اند.
نه‌پشیمان شده‌اند، نه توبه کرده‌اند. این نامه‌ها و بیانیه‌های اخیر هم برای این است که بعد از 9 دی ملت را دیدند و ترسیدند و الا چرا همان روزی که دودزا زدند پشیمان نشدند؟ چرا 30 خرداد پشیمان نشدند؟ چرا روز عاشورا پشیمان نشدند؟ حالا که یخ‌شان نگرفته، حرف از ندامت می‌زنند؟
کاش نادم بودند؛ با کمال وقاحت شرط و پیش‌شرط هم می‌گذارند! انگار نظام باید از اینها معذرت‌خواهی کند که کودتای رنگی‌شان موفق نشد! و باید به اینها فرصت بدهد تا دفعه بعد از تجارب این دفعه استفاده کنند و انقلاب را بسپارند دست آمریکا.
فتنه اخیر خیلی پیچیده است. سعید حجاریان را چه کسی ترور کرد؟
سعید عسگر.
سعید عسگر و پدرش در همین شهرری جزو نفرات اول ستاد موسوی بودند. این عجیب نیست؟
چقدر گفتند و نوشتند که ترور حجاریان، کار لباس شخصی‌ها، یعنی بسیج بود.
اینها استاد باز کردن کوچه خاکی هستند. الان طرح وحدت و آشتی ملی، یک بهانه است تا همه فراموش کنند جزو چه کسانی جرقه فتنه را زدند. بعد از 9 دی، خب معلوم بود که سران فتنه باید محاکمه شوند اما این حضرات جلوی اقیانوس خروشان ملت، یک رودخانه فرعی زدند و با این مناظره‌ها ما دوباره برگشتیم به 7 ماه پیش. اینها دوباره می‌خواهند دودزا بزنند و باز فضا را پر از گرد و غبار کنند تا همه چیز برای فتنه بعدی، یعنی «حکمیت» فراهم شود. ما برای این جمهوری اسلامی بیش از 300 هزار نفر، فقط در جنگ شهید دادیم. پای درخت انقلاب با خون این شهیدان آبیاری شده و مگر در این 7 ماه با دودزایی که زدند و با فتنه‌ای که به راه انداختند، نخواستند ریشه انقلاب را بزنند؟! مسامحه با سران فتنه، یعنی پایمال کردن خون تک‌تک این 300 هزار شهید. شما می‌دانید در جنگ ‌دوم جهانی چقدر کشته شدند؟
آمار رسمی سازمان ملل، 45 میلیون نفر است، اما خیلی بیشتر از این حرف‌هاست.
خود مورخان غربی و اروپایی که انصاف بیشتری دارند می‌گویند 85میلیون نفر در جریان جنگ دوم جهانی کشته شده‌اند این مال اروپای متمدن و مهد آزادی و سرزمین حقوق بشر و زمین صلح است. جنگ دوم جهانی کلاً چقدر طول کشید؟
4 سال.
جنگ ایران و عراق اما 8 سال طول کشید و از جنگ دوم جهانی هم، جهانی‌تر و بین‌المللی‌تر بود. براساس اسناد و مدارک موجود بنا بر یک تعریف سنتی از جنگ، 34 کشور و بنابر یک تعریف مدرن و کلاسیک از جنگ،
42 کشور و بنابر تعریف سیاسی و ژورنالیستی از جنگ، 66 کشور دنیا، مستقیم و غیرمستقیم، در طول این 8 سال، پای کار عراق بودند. شما خاطرات
«و فیق السامرایی» را بخوانید. چه کشورهایی به عراق گاز خردل دادند؛ هلند، دانمارک، آلمان و آمریکا. 8 سال جنگ تحمیلی، جنگ ما با عراق نبود، جنگ جهان کفر بود با جمهوری اسلامی. بویژه بعد از «بیت‌المقدس» که به فتح خرمشهر منجر شد، کشورهای استکباری هم آمدند پشت صدام. جالب اینکه جنگ دوم جهانی فقط در اروپا بود و یک بخشی از آسیای میانه و مثلاً در آمریکا، یک تیر هم شلیک نشد اما ایران شد سرپل این جنگ! و جالب‌تر اینکه جنگ جهانی دوم تنها 4 سال طول کشید و باز جالب است که ما در این جنگ کلا 300 هزار شهید دادیم و یک وجب هم از خاک‌مان عقب ننشستیم. بنا به گفته «سردار کوثری» ما از 34 کشور دنیا در همین جنگ تحمیلی، اسیر گرفتیم. از 34 کشور. جنگ دوم جهانی از چند کشور اسیر داشت؟ ما در جزایر مجنون از کشورهای جنوب شرق آسیا اسیر گرفتیم، باورتان می‌شود؟ من حالا حرفم این است که با چه حقی می‌خواهید پا روی خون این شهدا بگذارید و قضیه را ماست مالی کنید. اینها در فتنه اخیر، آن عَلَمی را می‌خواستند زمین بیندازند که شهدای ما به قیمت جان‌شان و در عاشورایی‌ترین جنگ بعد از عاشورا، آن را برافراشته نگه داشتند و این بیرق، این پرچم، «ولایت فقیه» بود. آشتی با سران فتنه، یعنی لگد مال کردن جنگی که نماد عزت، شرف و همه افتخار ماست. شما شعارهای فتنه‌گران و سران فتنه را نگاه کنید. مهم‌ترین هدف‌شان، زدن ولایت بود و بعد بسیج. غیر از این است؟ اتفاقاً منظورشان از کوبیدن بسیج، بیش از آنکه من و شما باشیم، همان همت و باکری بود. مگر همت و باکری جان‌شان را فدای ولایت نکردند؟ و مگر ماموریت اینها چیزی جز کوبیدن این اصل مترقی بود؟ آشتی سران فتنه یعنی پاره کردن وصیتنامه شهدا. یعنی لگدمال کردن این گل‌های پرپر. امروز در کشورهای اروپایی، پیرمردهای زپرتی جنگ دوم جهانی را روی سر می‌گذارند، ما به چه حقی می‌خواهیم از آرمان بچه‌های جبهه کوتاه بیاییم؟ الان عرق گیر یک سرباز جنگ دوم جهانی را در موزه می‌گذارند ولی ما چه کار کرده‌ایم؟ من حالا گذشته از این مباحث، دارم حرف می‌زنم. در «عملیات رمضان» ، هرچی تانک عراقی‌ها را بچه بسیجی‌ها زدند، مفت فروختند به تجار عرب،‌آنها هم تانک‌ها را آب کردند، شد قاشق چنگال خانه من و شما! عراق دوبار تا روستای «دب حردان» اهواز آمد؛ یک بار اول جنگ، یک بار آخر جنگ اول جنگ، خب ما آماده نبودیم، عراق یک دفعه 5 استان ما را درگیر جنگ کرد و در خوزستان تا دب حردان آمد ملت آمدند و عراقی‌ها را مجبور به فرار کردند. در همین دب حردان که 5 کیلومتری اهواز است یک بار هم عراقی‌ها آخر جنگ آمدند. سال 67 و زمانی که دفاع متحرک شماره 2 عراق فعال شده بود. از دب حردان تا خرمشهر 115 کیلومتر است. ما در این فاصله یک خاکریز چند جداره داشتیم به عرض 400 متر و به طول 115 کیلومتر. همین آقایی که با نامه‌اش دودزا زد آمد همه را شخم زد و صاف کرد و شما از این خاکریز الان فقط یک کیلومترش را می‌بینید که من البته بعید می‌دانم این خاکریز، همان خاکریز اصلی باشد. آن وقت در کشورهای اروپایی، هر نمادی که از جنگ دوم جهانی باقی مانده را با عناوینی چون «گل سرخ» و «سرباز قهرمان» و «خاک مقدس» و... حفظ کرده‌اند. امام بعد از فتح خرمشهر گفت تا آنجا که مقدور است به خرمشهر دست نزنید تا به عنوان یک نماد باقی بماند و برای ساکنان خرمشهر هم یک شهر جدید و زیبا در کنار خرمشهر قدیمی بسازید. شبیه کاری که در «هویزه» شد اما شما الان در خرمشهر که می‌روید انگار نه انگار روزگاری در این شهر، عملیات بزرگی مثل «بیت‌المقدس» رخ داد. در عملیات رمضان بچه ها 365 تا تانک عراقی زدند ولی الان همه این تانک‌ها را آب کرده‌اند. الان اگر بچه‌های جنگ حرفی می‌زنند، عده‌ای سوءاستفاده نکنند. ما رزمنده‌ها گذشته از فتنه اخیر از بعضی حضرات، مطالبات جدی داریم. چرا به بهانه بیان ناگفته‌های جنگ، حقایق را وارونه جلوه می‌دهید؟ چرا میان خود جنگ زرگری درست می‌کنید تا بلکه از قداست جنگ کاسته شود؟ اینها اواخر جنگ چند دروغ گفتند، همین سران فتنه و همین‌هایی که مدام دم از مسامحه با فتنه‌گران می‌زنند. اولین دروغ این بود که گفتند ملت خسته شده‌اند و جبهه‌ها خالی از نیرو شده و رزمنده‌ها انگیزه‌ای برای دفاع از خود ندارند. دروغ دوم این بود که به امام گفتند ما تا 5 سال آینده به هیچ عنوان پیروزی نخواهیم داشت و اگر فلان مقدار سلاح و بهمان تعداد مهمات داشته باشیم شاید در سال71 به یک پیروزی موقت دست پیدا کنیم. بعد هم جناب نخست‌وزیر از وضع اقتصادی گله کرد که کفگیر ما به ته دیگ خورده. در حالی که به نسبت اول جنگ، وضع اقتصادی‌مان اگر بهتر نبود، بدتر هم نبود. 3 دروغی که این 3 نفر بیان کردند در حالی بود که هم ملت انگیزه داشت، هم با دست خالی باز قادر به ادامه جنگ و رسیدن به فتوحات بعدی بود و هم اینکه عمده پول جنگ را مردم، خودشان از جیب می‌دادند و میرحسین هیچ منتی نباید سر جنگ بگذارد که بله، ما پول جنگ را می‌دادیم. پول جنگ را تازه عروسی می‌داد که طلاهایش را خرج راه رزمندگان کرد. هزینه جنگ را مادری می‌داد که فرش‌های خانه‌اش را فروخت و پولش را داد به ستاد کمک رسانی به جبهه‌ها. وقتی در کربلای 5، شنی تانک عراقی‌ها روی بدن بچه‌های ما می‌رفت، آقایان،‌ نگران فرزندشان بودند که در «تورنتو» داشت درس می‌خواند و خیلی عجیب است که این خاطرات را منتشر هم کرده‌اند! بچه‌های مردم در شلمچه شهید می‌شوند، نگران اینها نیست، نگران آقازاده خودش در کاناداست! بله، آن روزها نیز این آقایان با نوشتن نامه به امام(ره) و نامناسب نشان دادن شرایط، «دودزا» زدند و در فضایی غبارآلود، جام زهر را به کام امام‌خمینی دادند.
ادامه در پست بعدی

منبع ما : http://www.598.ir/view.aspx?Id=1083


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در دوشنبه 88/11/5 و ساعت 4:1 عصر | نظرات دیگران()
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کانال تلگرامی اخبار ( یارانه و اخبار جدید )
یارانه مهر واریز شد/ایرانیها 280هزار میلیارد تومان یارانه گرفتند
بازگشایی پایگاه اطلاعاتی آمار طی یک هفته آینده
اطلاعیه شماره 7 ستاد هدفمندی یارانه ها منتشر شد
پرداخت 40 هزارو 500 تومان یارانه اسفند ماه
عناوینی از سایت دولت
نتایج هفته اول اجرای قانون هدفمندی یارانهها
تصویب نرخهای جدید حمل و نقل
قیمت مصوب انواع نان
قیمت پله های 7 گانه مصارف برق
میزان سهمیه و قیمتهای جدید بنزین و گازوئیل و گاز خودرو
تعرفه های جدید گاز
فروشگاه اینترنتی شما
آغاز به کار سامانه جمع آوری اطلاعات اقتصادی خانوار از اول آذر ما
دفاع از قرآن
[همه عناوین(3262)][عناوین آرشیوشده]

بالا

طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

بالا