بطور طبیعی ظهور زن در عرصهی حیات ملی ایرانیان همراه حضور مرد در این سامان است، از بدو آفرینش تا به امروز، پیوستگی و وابستگی این دو به یکدیگر هویدا است.1 صاحب نظرانی که دربارهی وضع زنان ایرانی و نحوه پوشش آنان در خلال تاریخ بررسی کردهاند بر این باورند که اقوام این مرز و بوم مردمی فکور، پر تلاش و اخلاقی بودهاند و گواه بارز بر حیات فکری آنان اعتقاد به وحدانیت خالق و روز رستاخیز میباشد. این امتیاز عظیم نشان دهندهی فضل الهی بر مردم این دیار است. «هردوت» و «گزنفوت» و دیگر بیگانگان در آثارشان به رغم دشمنیهای بین یونان و ایران اذعان داشتهاند که ایرانیان مردمی پایبند به مبانی دینی، سخت کوش ... بودهاند و از تقوی، کرامت و عزت انسانی برخوردار بودهاند. این گونه خصوصیات تا ظهور اسلام و پذیرش آن از سوی ایرانیان از وجوه تمایز جوامع ایرانی بود. در طی تاریخ هزار و چهارصد ساله به رغم همهی گرفتاری های مردم این مرز و بوم هیچ جهانگرد و مورخ روشن ضمیری نیست که از صفا و صمیمت ایرانیان سخن نرانده باشد، مرد و زن ایرانی به نجابت، حسن خلق، پاکدامنی و درستکاری ستوده شدهاند.2
از نظر پوشش، در فرهنگ پوششی ایل نشینان ایران نه فقط زنان به حفظ حجاب و لباسهای بلند ملزم بودند بلکه مردان نیز البسهی گشاد به تن میکردند حتی بیکلاهی را عیب میشمردند.3
درکل، جامعهی ایران تا قبل از آشنایی درباریان با فرهنگ غرب، فضایل سنتی خود را محفوظ نگاه میداشتند، حتی در حرمسراها زنان از قواعد مذهبی چشم نمیپوشیدند، حتی جماعتی در حرمسراها بودند که شئون اساسی را به زنان یادآوری میکردند. فقط پس از مسافرتهای فرهنگ ناصرالدین شاه وهن زننده در این زمینه وارد شد. از این زمان است که میبینیم لباسهای رقاصگان اروپایی به ذائقه شاه خوش میآید و در میان گروهی از «عملهی طرب» مرسوم میشود. با وجود این تا زمان کشف حجاب رضا شاهی یک نمونه هم یافت نمیشود که تصویر زنان ایرانی حتی درباری سر برهنه و بیحجاب نشان داده شود.4
اما رضا شاه در جهت تشدید وابستگی به نظام بینالمللی که نظام سنتی ایران بزرگترین رمز آن بود به تجددگرایی روی آورد و پدیدهی کشف حجاب با آهنگ تندتری پیگیری شد و اجرای آن با خشونت قرین گشت.5
هدف استعمار تهاجم به ارزشهای دینی از جمله «حجاب» زن مسلمان بوده است اقدام رضا شاه علیه پوشیدگی زنان نشانهی عملی و خشن این تهاجم فرهنگی بود. حضور میسیونهای مذهبی، نشر مطبوعات متأثر از فرهنگ غربی، نهایتا فکر تشبه به غرب از جمله عواملی بود که به اجرای سیاست کشف حجاب کمک کرد. خواستههای نفسانی شهوترانانی چون تیمورتاش و همفکران او نیز به روند کشف حجاب کمک کرد. رضا شاه مدعی بود مردم وقتی لباس متحدالشکل بپوشند، کلاه پهلوی برسر گذارند و نسبت به تقیدات دینی مست شوند، متمدن خواهند شد. درک او از تمدن رفتار متجدد مآبانه بود، نه اختراع و اکتشاف. شاه مغرور دل خوش بود که با تغییر لباس و کنار گذشتن مذهب، جامعه متمدن خواهند شد. گرچه رضا شاه تجدد مآبی را از اوایل سلطنت در سر میپروراند، متحدالشکل کردن البسه در سال 1307، حضور خانوادهاش در حرم حضرت معصومه (س) و دیگر اقدامات او مؤید این مطلب بود، ولی سفر ترکیه این تلقی را تقویت کرد. مخبرالسلطنه مینویسد: «فکر تشبه به اروپایی از آنجا [ترکیه] به سر پهلوی آمد».6
رضا شاه بعد از مسافرت ترکیه، از رفع حجاب زن ها صحبت میکرد و به هیأت دولت میگفت: «ما باید صوره و سنتا غربی بشویم و باید در قدم اول کلاهها تبدیل به شاپو بشود و نیز باید شروع به رفع حجاب زنها نمود و چون برای عامهی مردم دفعتا مشکل است اقدام کنند، شما وزراء معاونین باید پیشقدم شوید... به حکمت، وزیر فرهنگ، دستور داد که در مدارس زنانه معلمان و دخترها باید بدون حجاب باشند و اگر زن و دختری امتناع کرد او را در مدارس راه ندهند».7
غالبا مطالبی که در ضرورت رفع حجاب از سوی از سوی شاه و اطرافیان مورد تأکید قرار میگرفت این بودکه وجود حجاب اولا، خلاف تمدن، ثانیا خلاف قانون طبیعت میباشد، ثالثا سبب عدم حضور زن به عنوان نیمی از مردم جامعه در عرصه کار میشود.
در خاطرات افراد متعدد که خود از دست اندرکاران حکومت رضا خانی بودند، تحمیلی بودن واقعهی کشف حجاب بیشتر مشهود میگردد. بدالملوک بامداد مینویسد: «... به اشاره اعلیحضرت رضا شاه ...، عدهای از زنان فرهنگی انتخاب... و به آنها گفته شد که مأموریت دارند تا جمعیتی تشکیل بدهند... این جمعیت در جلسات بعد نام کانون آزادی را برای خود اختیار کرد».
این کانون به ریاست خانم دولتآبادی وظیفه داشت برای متجدد کردن بانوان تلاش کند، به دلیل مقاومت اجتماعی، کانون عملا کاری از پیش نبرد، قار شد در مدارس تدریجا مجالس جشن و سرور با روی باز و بدون حجاب برگزار گردد.8
انتشار این خبر با واکنشهای اجتماعی مواجه گردید. نخستین واکنش را علمای شیراز بروز دادند.
در فروردین 1314 دختران مدرسهی «مهر آیین شیراز» را واداشته بودند که بدون حجاب در مراسمی حاضر شوند. در این رابطه علمای شیراز تلگرافی اعراض آمیز به شاه زدند و این در شرایطی بود که شاه آماده میشد تا بر برداشتن حجاب زنان دربار و ملکه و دخترانش آنان را با غافلهی تمدن غربی همراه سازد. جریان اجبار محصلین به کشف حجاب در تهران و شهرها ادامه یافت. در مقابل اجرای این سیاست بود که واقعهی خونین مسجد گوهرشاد پیش آمد. با انتشار خبر قیام گوهرشاد، مقدمات اعتراض اجتماعی وسیعی فراهم شده بود. اما فقدان رهبری منسجم و خشونت عوامل شاه باعث شد نه تنها این اعتراض تبلور پیدا نکند بلکه شاه را مصمم به اجرای خشونت بار کشف حجاب نماید. مقدمات امر این گونه بودکه در هفده دی ماه 1314 ش. در دانشسرای عالی تهران مراسمی برگزار گردید. در این مراسم همسران صاحب منصبان، همسر و دختران شاه رسما بدون حجاب ظاهر شدند و این روز به نام «روز آزادی زن» و «کشف حجاب» نامگذاری شد.
حکمت که خود در آفرینش کشف حجاب فعال بود در مورد تبعات این واقعه مینویسد: «بلافاصله بعد از مراسم 17 دی دو امر پیش آمد که یکی به حد افراط و دیگری به حد تفریط بود. از یک طرف بعضی از زنهای معلوم الحال به کافهها و رقاصخانهها هجوم آورده و همه در مرئی و منظر جوانان بوالهوس به رقص پرداخته و با آن جوانان به انواع رقصهای معمول فرنگستان مشغول دست افشانی و پایکوبی شدند و از طرف دیگر مأمورین شهربانی و پلیسها در تهران و ... برحسب دستور وزارت کشور به زنان بیخبر مزاحم شده و آنها را به اجبار وادار به کشف حجاب میکردند ....»9
در کتاب «خاطرات صدر الاشراف» آمده است: «در اتوبوس زن با حجاب را راه نمیدادند ... بعضی از مأمورین زنهایی که پارچه روی سر انداخته بودند اگر چه چادر معمولی نبود از سر آنها کشیده [و] پاره پاره میکردند و اگر زن فرار میکرد او را تا توی خانهاش تعاقب میکردند و به این هم اکتفا نکرده اتاق زنها و صندوق لباس آنها را تفتیش کرده، ... من این حرکات وحشیانهی مأمورین پست فطرت را در ولایات زیاد شنیده بودم ...»10
در این باره هدایت مینویسد: « پلیس دستور یافت روسری از سر زنها بکشد، روسریها پاره شد و اگر ارزش داشت تصاحب، مدتی زد و خورد بین پلیس و زنها دوام داشت».11
وقتی منابع دولتی و عوامل مؤثر حکومت به این صراحت از مقاومت سخن میگویند معلوم است که این مقاومت ابعاد بسیار وسیعتری داشته است. درست پس از اعلام ضرورت کشف حجاب، مأمورین شهربانی تعرض وسیع را به حریم خانوادهها آغاز کردند. اگر ساده اندیشانه بپذیریم که کشف حجاب خود تمدن بود و یا راه را به سوی متمدن شدن جامعه میگشود، نمیتوانیم این حقیقت را نادیده بگیریم که هیچ رشد و تمدنی را نمیتوان و نباید به زور چماق حکومت به جامعه تحمیل کرد. آیا گسترش تمدن با عفت ناسازگار است؟ هدایت اجتماعی به سوی تمدن نه تنها نیاز به زور و فشار ندارد، بلکه به دلیل هماهنگی با طبیعت انسانی، بدون هیچ اجباری و فقط در پرتو مدیریت با شعور سیاسی جامعه به سرعت قابل حصول نیز هست.12
رضا شاه اگر به راستی به رشد و اعتلای اجتماعی جامعه میاندیشد و سیاست فرهنگی او به معنی نابود کردن ارزشهای اسلامی ـ ملی نبود، میباید که زمینههای گسترش کار و تلاش و توسعهی اقتصادی را با توسعهی صنعت و فنآوری و انواع فعالیتهای شهری پدید میآورد.13
*تهاجم فرهنگی و کشف حجاب بررسیهای تاریخی نشان میدهد که مقدمات تهاجم فرهنگی در دوران سلطهی قاجار آغاز میشد و مسئله «کشف حجاب» را در راستای تهاجم غرب باید بررسی کرد. این تهاجم در زمان رضا شاه با قلدری و در زمان محمدرضا شاه با خدعه، نیرنگ و تبلیغات مسموم کننده انجام گرفت. کشف حجاب نبایستی امری ساده تلقی گردد باید آن را بسان کلیدی دانست که در صورت قرار گرفتن در دست غرب به راحتی درهای بستهی ملت به روی اجنبی را باز کرد، فساد، فحشا و مواد مخدر را در جامعه رواج داد. منابع انسانی و ثروتهای این ملت به چپاول و غارت غربی ها رفت. آنها که در زمان ناصرالدین قرار داد فروش انحصاری توتون را نتوانستند تحمیل کنند اما در قضیهی کشف حجاب موفق میشودند، پس باید به خوبی آنها را شناخت و از انگیزههایشان آگاه شد. بیتردید در کشف حجاب برای استکبار منافع بسیاری وجود داشته، در هر کشور اسلامی که رفته از نخستین اقداماتش کشف حجاب بوده، چنانچه فرانسه در الجزایر به همین اقدام دست زد. مستر همفر، جاسوس انگلیس در کشورهای اسلامی، در بخشی از خاطرات خود آنجا که نقاط قوت مسلمانها را بر میشمارد به مورد حجاب اشاره میکند و میگوید: «زنان آنان دارای حجاب محکم هستند که نفوذ فساد در میانشان ممکن نیست». امروزه تهاجم فرهنگی ابعاد بسیار متنوع و سازمان یافتهای به خود گرفته که مسأله کشف حجاب در این تهاجم به طور مستقمی مطرح نمیشود. لکن یک نتیجهی کلی از آن گرفته میشود و آن شکستن حریم بین زن و مرد و نشاندن آنها به التذاد جنسی حرام و نامشروع است و امالفساد همین جاست. برداشتن حجاب بین زن و مرد و از بین بردن حیا و عفت مقدمهای است برای تباهی نیروهای انسانی و چپاول ملتها، لذا طرح مسئله کشف حجاب دو فایدهی بزرگ خواهد داشت: فایده اول عبرت گرفتن از تاریخ که به قول امام راحل (ره) [تاریخ] معلم انسانهاست. فایدهی دوم، فهم این نکته که این توطئه و این حلقه از تهاجم فرهنگی خاتمه نیافته و دشمن همچنان درصدد است تا با بهرهگیری از شیوه های جدید به نتایج کشف حجاب دست یابد.14
* پیشینهی کشف حجاب در تاریخ معاصر از فتنههای مهم بهاییت، فتنهی قرهالعین* بود. وی پس از جذب شدن به بهائیت هسمر خود را به سه فرزند رها کرد و به تبلیغ مرام ساختهی استعمار پرداخت. علت جذب وی به «باب» نه از جهت فکری بلکه به شهوت ـپرستیاش بود. خاندان او خاندان عفت، زهد و قناعت بودند و در چنین محیطی وسایل عیش و عشرت برای او مهیا نبود، برای رهایی از این قید و بند به حزبی پیوست که به هیچ نظم و قاعدهای پایبند نبود. لذا قرهالعین به «بابیان» که دارای مرام اشتراک جنسی بودند پیوست و نخستین نغمههای شوم بیحجابی زنان را سر داد و خود را به عنوان نخستین زن بیحجاب در تاریخ معاصر مطرح کرد که نه تنها در مجامع بیحجاب ظاهر میشد و تبلیغ بهاییت میکرد، بلکه بدون هیچ واهمهای عقاید و پندارهای سخیف بهاییت را در مورد مرام اشتراک جنسی شرح میداد و به حضار بشارت میداد که از این پس نه تنها زنان آزاد و رها میتوانند در مجامع و اجتماعات حضور یابند بلکه یک زن میتواند با چند مرد زندگی زناشویی داشته باشد. بنابراین وی را باید از جملهی نخستین زنانی دانست که در تاریخ معاصر (در زمان زمامداری ناصرالدین شاه) پوشش از سر و تن برگرفت و سنگ بنای بیحجابی را در جامعه اسلامی ایران بر جا گذاشت. بعد از اعدام او، این قضیه خاتمه نیافت و در چهارچوب برنامهی ذکر شده، از طرف انجمنهای فراماسونری و غرب زدگان دنبال شد و رضا شاه مجری و تکمیل کنندهی آن گردید. در این راستا در کشورهای اسلامی چون مصر، الجزایر، ترکیه و افغانستان و... نیز حرکتهایی صورت گرفت. در مصر نخستین حرکتی که به عنوان آزادی زنان صورت گرفت در اواخر سلطنت «اسماعیل پاشا» بود. ولی برای اینکه بتواند ملت خود را به شاهراه تمدن برساند، متوسل به افکار غربیها شد و قلم بدستان مزوری در اطراف وی به نوشتن کتب و مقالات پرداختند از جملهی آنها «قاسم بیک امین» بود که جملهی « هر شرط تحولی رفع حجاب است» از اوست. در الجزایر، نیروهای اشغالگر فرانسه مبارزهی عظیمی علیه حجاب به ویژه چادر شروع کردند. مردم استمار زده مبارزهی منفی خود را بر علیه این اقدامات آغاز کردند. در ترکیه مصطفی کمال پاشا که بعدها به «آتاتورک» لقب یافت، پس از شکست پادشاه عثمانی دست به اسلامزدایی زد و دستور داد زنها کشف حجاب کنند و مردان تغییر کلاه به سبک اروپایی دهند.
در افغانستان نیز امانالله خاف پادشاه این کشو رپس از بازگشت از سفر اروپا به اقدامات خود بر علیه حجاب شدت بخشید و انجمن حمایت از نسوان تشکیل داد که تبلیغ بیحجابی را در سر لوحهی کارهایش قرار داده بود. امانالله با زنش از ایران دین کردند، بیحجابی ملکه در افکار عمومی ایران اثر بدی گذاشت که پس از بازگشت پادشاه به کشورش مردم بر سر تغییر کلاه و کشف حجاب علیه او قیام کرده و از سلطنت عزل شد.
در کشور ما نیز همچنان که گفته شد با حرکتهای سخیف قرهالعین جرقهی این پدیدهی شوم زده شد و به طور تدریخی ادامه پیدا کرد. فساد پادشاهان قاجار و گرایش آنها به مظاهرتمدن غربی موجب گسترش آن شد. ناصرالدین شاه با سفر به مسکو ضمن دیدار از نقاط دینی این شهر به تئاتر کارولین میرود، لباس بالرینها توجه وی را جلب میکند. در برگشت به ایران دستور میدهد زنان حرم از این نوع لباس بپوشند، این عمل موجب تغییراتی در لباس زنان جامعه شد ولی این تغییر و تحولات خیلی محدود بود. وضع به همین منوال ادامه داشت تا زمامداری رضا خان فرا رسید. وی که متعهد به اجرای سیاستهای استعمار بود، پس از تاجگذاری به حمایت از کانونها و انجمنها پرداخت. این مراکز محل مناسبی برای تبلیغ بیحجابی بود، در سالهای 1305 و 1314 «جمعیت بیداری نسوان» و «کانون بانوان» تأسیس شدند. ریاست کانون با صدیقه دولت آبادی بود، وی از جمله زنانی بود که چند سال قبل از کشف حجاب رسمی، بیحجاب از منزل خارج میشد. در این ایام جراید کشور در مراقبت شدید ادارهی سانسور شهربانی قرار داشتند و مدیران آنها وابسته به حکومت و فراماسونری بودند و با ارائهی مقالات و عکسهای زنان بیحجاب و گاه عریان زمینه های فساد را مهیا میکردند.15
مهمترین زمینهی کشف حجاب تفسیر لباس مردان در سالهای 1304 و 1307 و 1314 ش بود. استعمار به خوبی میدانست که مردان نسبت به پوشش زنان خود اهمیت زیادی میدهند و یکباره به کشف حجاب تن نمیدهند و فشار بدون تهیهی مقدمات همان نتیجهای را خواهد داد که در افغانستان بر سر امانالله خان آمد، لذا بهتر آن دیدند که از تغییر لباس مردان شروع کنند تا از این رهگذر هم ذهن جامعه را نسبت به تغییرات عمده که جزء آداب و سنتهای اجتماعی به شمار میرفت آماده سازند، چرا که مردان بر سر وضع خود و نوع لباس و کلاه... کمتر حساسیت به خرج میدهند و این تغییر را بعد از کمی فشار خواهند پذیرفت و این نخستین رخنه در دگرگونی ارزشهای سنتی و ملی خواهد بود و هم چنین عکسالعمل مردم را بسنجند. با توجه به اینکه برای متخلفین از آن جریمهی نقدی و حبس مقرر کرده بودند. این خود نوعی فشار بود لذا ابتدا اجبار به تغییر لباس و کلاه را در ادارات اجرا و سپس به صورت عمومی آن را اجباری میکردند تا در فاصلهی بین دو اجبار عکسالعملها را ارزیابی کرده و نتایج حاصله را استخراج کننده بدیهی بود در صورتی که واکنشها عادی بود بیانگر تغییر تفکر و فرهنگ جامعه به شمار میآمد زیرا مسئله لباس، شکل و نوع آن یک مسئله سطحی و ساده نیست بلکه کسی، لباس خود را تغییر میدهد که پیش از آن نوع تفکر و فرهنگ خود را تغییر داده باشد. بالاخره حکومت وابستهی پهلوی با تغییر کلاه پهلوی به شاپور (لگنی)، دگرگونی مورد نظرش را به اجرا گذاشت و زمینه را برای کشف حجاب فراهم نمود تا این که در 17 دی 1314 رضا شاه به همراه تاج الملکوک، شمس و اشرف به دانشسرای مقدماتی رفتند. ملکه و دخترانش بدون حجاب در آنجا ظاهر شدند. از آن روز فجایع این اقدام ضد اسلامی و ملی در شکلهای مختلف آغاز شد و همه ی نیروهای امنیتی و نظامی برای اجرای آن بسیج شدند.16
شاید برخی بر این باور باشند که تغییر لباس و کشف حجاب امری ساده و سطحی بوده است. این گمان ناشی از عدم شناخت عظمت وجودی زن و مردم و تفاوتهای آن دو میباشد. منتسکیو ضمن اشاره به این تفاوتها بر لزوم حفظ حیا و حجاب تأکید کرده و میگوید: «قوانین طبیعت حکم میکند زن خوددار باشد. زیرا مرد با تهور آفریده شده است و زن نیروی خودداری بیشتری دارد. بنابراین تضاد بین آنها را میتوان با حجاب از بین برد و بر اساس همین اصل، تمام ملل جهان معقتدند که زنان باید حیا و حجاب داشته باشند».17
همچنان که گفته شد تغییر لباس در زنان و مردان ناشی از تغییر فرهنگ و عقیدهی شخصی است، گرچه در ابتدای سیطرهی رضاخان این مورد با زور سر نیزه تا حدودی در جامعه پیاده شد ولی «خو» دادن مردم به آن و پذیرش تدریجی آن از سوی مردم موجب ایجاد نوعی تفکر در خصوص فرهنگ و عقیده گردید. آیا استعمار و عامل آن رضا شاه در این مبارزه پیروزگر شدند و با برگرفتن حجاب از سر و تن زنها و گذاشتن و پوشاندن کلاه و لابس اروپایی بر سر و تن مردمان توانستند نور عشق به اسلام را از تن و روح ملت بزدایند.
ملت و روحانیت در این مبارزهی بی امان حماسههایی خلق کردند که نمونههای آن را در مبارزه آنها با حکومت محمدرضا پهلوی میتوان سراغ گرفت، قیام مسجد گوهرشاد و کشته شدن هزاران نفر از مردم و روحانیت و تبعید و زندانی شدن جمع کثیری از آنها نقطهی اوج این مبارزات بود. و از آن واقعهی جانگذاز تا سقوط پهلوی اول و دوم این مبارزه همچنان ادامه داشت تا اینکه خداوند متعال پاداش این مبارزات و از جان گذشتگیها را پیروزی انقلاب اسلامی که از بینظیرترین انقلابات تاریخ است، قرار داد و آن را مقدمه ای برای ظهور مهدی موعود (عج) قرار داد.18
* کشف حجاب، اوج ابتذال زن ایرانی درباره کشف حجاب در عصر پهلوی کتابهای متعددی به نگارش در آمده و از مفاد آنها چنین بر میآید که بین رضا شاه و آتاتورک رابطهای صمیمانه وجود داشت. رضا شاه در زمامداری هفده سالهی خود تنها یک بار به خارج از کشور سفر کرد. سفری که ثمرهی آن ابتذال زن ایرانی بود. او به ترکیه سفر کرد و آن قدر مجذوب ظواهر آنجا و مردم آن دیار شد که از همان جا تلگرافی به دولت ایران فرستاد و گفت: «اگر کشاورزان بخواهند هنگام کار زیر نور آفتاب از گناه تمام لبه استفاده کنند، اشکالی ندارد.19
پیشتر گفته شد، تغییر پوشش و تفکر بینابین آن در دوران قاجار شکل گرفت. شاهان قاجار در مسافرتهای فرنگ مرعوب فرهنگ منحط آنجا شده و از پوشش زنان اروپایی خوششان آمده بود بدشان نمیآمد که زنان حرمسرایشان از آن نوع لباس بپوشند. در عکسهای برجای مانده از قاجار زنان بالاپوشی به کل سنتی دارند اما به جای شلوار، دامنی کوتاه با جوراب به تن دارند، نیمی قجری و نیمی اروپایی. ا لبته در هیچ یک از تصاویر زنان این دوره زنی بدون روسری دیده نمیشود. با وجود این، ابتذال زن ایرانی زمانی شروع شد که پای او به حرمسراها باز شد. این ابتذال در عصر پهلوی اول نیز بعد از سفر وی به ترکیه با تبلیغات دامنهدار و گسترده علیه حجاب شروع شد، این مسافرت در واقع زمینهی پذیرش کشف حجاب را فراهم نمود. رضا شاه به کشوری سفر کرده بود که پدیدهی پان ترکیسم آن با محوریت مصطفی کمال پاشا میرفت تا به سبک اروپا شکل بگیرد. درباره شیفتگی رضا خان به ترکیه و اقدامات آتاتورک حتی قبل از اینکه بر اریکه سلطنت ایران تکیه زند، مطالب فراوانی گفته شده است.روزنامهی «مورنینگ پست» در شمارهی 12 خود مینویسد: «رضا خان به کارهای مصطفی کمال بسیار شیفته شده و در تقلید از برنامهی سیاسی او نیز تردیدی به خود راه نداده است». در شمارهی دیگر این نشریه، عدم تقلید کامل رضا خان از وی را در ابتدای تغییر سلطنت خطر بلشویزم میداند. آنچه در این سفر بیش از همه توجه رضا شاه را به خود جلب کرد، حضور زنان و دختران بیحجاب در مراکز علمی و آموزشی این کشور بود. به همین جهت پس از این بازدیدها خطاب به سفیر کبیر ایران اظهار میدارد: «هنوز عقب هستیم و فورا باید با تمام قوا به پیشرفت سریع مردم، خصوصا زنان اقدام کنیم». تأثیر این مسافرت در رضا شاه به حدی است که خطاب به رییس الوزراء میگوید: «نزدیک دو سال [است] که این موضوع ـکشف حجاب ـسخت مرا به خود مشغول داشته است. خصوصا از وقتی که به ترکیه رفتم و زنهای آنجا را دیدم که «پیچه» و «حجاب» را دور انداخته ... دیگر از هر چه چادری است بدم آمده است . اصلا چادر و «چاقچور» دشمن ترقی و پیشرفت مردم است».20 رضا شاه در دانشسرای عالی تهران گفت:« بسیار مسرورم از این که میبینم زنان به حقوق و مزایای خود نائل شدهاند». معلوم میشود ایشان «برهنگی» را حقوق و مزایای از دست رفتهی زنان میپنداشت. لازم به یادآوری است قبل از اعلام رسمی کشف حجاب، قانون متحدالشکل شدن البسه در سال 1307 ش. در مجلس شورای ملی به تصویب رسیده بود، در این مدت هفت ساله رضا شاه کوشید تا کشف حجاب را موجه جلوه دهد اما به دلیل مقاومت روحانیت و مردم مسلمان ایران هرگز جرأت طرح آن را به عنوان یک قانون و تصویب آن در مجلس شورای ملی نیافت و در حد بخشنامهای بیش باقی نماند، دولت نیز تلاش نمود تا قیمت پارچه و البسه گران نشود. در بخشی از بخشنامهی دولت به تاریخ بهمن ماه 1314 چنین آمده بود: منظر به اینکه استقبال خانمها در تهیهی لباس تجدد باعث سوء استفادهی اصناف و کسبه واقع شده و قیمت اجناس زنانه... را ترقی داده، بلدیه تهران نرخ معتدلی جهت خیاطان و... وضع نموده و ترتیب خاصی هم جهت فروشندگان اجناس زنان داده... و متخلفین مورد تعقیب واقع میشوند».21
موضوع کشف حجاب سایر مکاتبات اداری سالهای نخستین این دستور را تحت الشعاع قرار داده بود و استمرار مکاتبات و بخشنامهها حکایت از مقاومت مردم در قبال این واقعه بود.
قبلا اشاره شد بیشترین دلایل حجاب برداری در ظاهر امر به لحاظ عدم حضور فعال زنان در اجتماع و در عرصههای مختلف علمی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی بود ولی در واقع بیبند و باری و برهنگی کعبهی آمال متولیان عیاش و لجام گسیخته بود. با دقت در تاریخ این دوره معلوم میشود زن ایرانی مسلمان با حفظ حجاب در تمامی صحنهها حوری قدرتمند داشت، لکن میشود گفت به عمد این موضوع در تاریخ مورد غفلت واقع شده است. «مورگان شوستر» در این زمینه میگوید: «... در آن ایام تار ظلمانی [هنگام اتمام حجت روس به ایران] که اوهام مردم در تردید بود که آیا مجلسی باقی خواهد ماند یا منفصل میشود؟ زنان ایران با هیجان و حرارت قلبی برای محافظت [از] آزادی و محبت فوق العاده [به] وطن خود، آخرین اقدامی که آنان را بر مردمان تفوق و برتری دادند و دلیل بر شجاعتشان بود، به عرصهی ظهور رساندند. شهرت داشت که نمایندگان در چند جلسهی سری مجلس قرار داده بودند که مطالبات روسها را تسلیم نموده و راضی شوند. بازاریان و اهالی پایتخت فرقه فرقه شده بودند... در این موقع زنان ایران جوابی مهیا نموده و سیصد نفر از جنس ضغیف! از خانه و حرمسراهای محصور با افروختگی بشره که از عزم ثابت شان خبر میداد، بیرون آمده درحالتی که در چادرهای سیاه و نقابهای مشبک سفید مستور بوده و حرکت نظامی مینمودند، بسیاری از ایشان در زیر لباس یا آستینهای خود تپانچه پنهان داشتند یکسره به مجلس رفته و در آنجا جمع شده و از رییس مجلس خواهش نمودند که تمام آنها را اجازهی دخول دهد. رییس مجلس به ملاقات نمایندگان ایشان راضی شده... آن هیبت مادران و زوجات و دختران محجوب ایرانی، تپانچههای خود را برای تهدید نمایش داده و نقابها را پاره کرده و دور انداخته و ارادهی عزم آخری خود را اظهار و اعتراف کردند که اگر وکلا مجلس در انجام فرائض خود و محافظت و برقرار داشتن شرف ملت ایران تردید نمایند، مردان و فرزندان و خودمان را کشته و اجسادمان را همین جا میاندازیم».22
در بحثهای اقتصادی و فرهنگی نیز تاریخ گویای این مطلب است که زنان همیشه در معیشت، اقتصاد جامعه و تعلیم و تربیت نقش محوری داشتند.
پس از مشروطیت به دلیل امکان ضبط بیشتر حوادث تاریخی، حضور زنان در عرصههای فرهنگی، آموزشی، سیاسی، اقتصادی بیشتر عیان و آشکار شد. در تمامی این عرصهها زن ایرانی مسلمان، فرهیخته و روشنفکر با حفظ حجاب و پای فشردن به رعایت حریم جامعه مشارکتی فعال داشت. آنان از رواج بیبندوباری که بنیانهای اعتقادی، فکری و اخلاقی جامعه را متزلزل میکرد به شدت انتقاد میکردند. روزنامهی شکوفه، نخستین روزنامهی زنان در ایران، در این باره چنین نوشته است: «این چه رفتار و حرکاتی است که بعضی از زنها یا بعضی از مردها دارند... به چه طریقه و مذهب صحیح است که در معبر عام، فرق اسلامی را شکسته، پردهی اسلام را دریده، بدون پرده و حجاب، فتح هر باب کرده و بر ضد آیهی شریفهی "ولا یبدین زینتهن الا لبغو لتهن" (باید ظاهر نسازید زیور و زینتهای خودتان را مگر از برای شوهران خودتان) ... با آن حرکات و سکنات مخصوص و از اینها بدتر، آن جوانان بیغیرت و عصمت، لا مذهب میباشند که خودشان را مانند زنان میسازند و هیچ شرم و حیا از خدا نمیکنند و از مردم خجالت نمیکشند».23
برای کشف حجاب اجهافات و بد رفتاریهای بسیاری بر مردم روا میشد، با فرا رسیدن شهریور 1320 و با خروج رضا خان از ایران، کشف حجاب وارد مرحلهی تازهای شد و در دورهی پهلوی دوم علیرغم اعلام ظاهری لغو اجباری آن، عملا این قانون پیگیری شده و با مخالفین به شدت برخورد میشد.
* حجاب زدایی در اندیشهی منورالفکران واقعیت این است که در بسیاری موارد، زن ایرانی نقش چندانی در اجتماع نداشته و به دنبال روزنهای بود تا خود را مطرح نماید. این امر به دست اندیشهگران مشروطه که کم و بیش با تمدن و فرهنگ غرب آشنا شده بودند با شعار حجاب زدایی خود را نمایاند. اینان راه رهایی از عقب ماندگی زن ایرانی و گام نهادن وی را در مسیر ترقی، رفع حجاب فرض نموده و نخستین گام [را] که برداشتن روبند و نقات بود، عملی کردند. بدین وسیله قبل از تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی زمینهی برداشتن چادر نیز فراهم گشت. اقدامات تجددگرایانه رضا شاه روند حجاب زدایی را سرعت بخشید تا جایی که به عنوان یکی از محورهای اساسی سیاست فرهنگی دولت وی جای گرفت. و همچنان که قبلا گفته شد در هفده دی ماه 1314 از سوی خانواده و شخص شاه کشف حجاب به طور رسمی اعلام شده و داشتن حجاب منع گردید. علی رغم این اقدام این رضا شاه نبود که اندیشهی کشف حجاب و حجاب زدایی و حرکت به سوی فرهنگ برهنگی را مطرح ساخت بلکه وی این اندیشه را در سطح گستردهای عملی ساخت. این منورالفکران جنبش مشروطه خواهی بودند که حجاب زدایی را مطرح ساختند. یکی از متقدمان، میرزا ملکم خان بود، وی اعتقاد داشت که نه تنها باید در حوزهی فنی و فنآوری از غرب تقلید کرد؛ که در حوزهی روابط اجتماعی نیز تقلید ضروری است. به ادعای وی:«غربیها به همان میزان که در صنایع پیشرفت کردهاند، به همان نسبت نیز در روابط اجتماعی پیشرفت نمودهاند». از منظر این افراد یکی از زمینهها «حقوق زنان» و تبدیل نقش سنتی آنها به نقش امروزی در اجتماع بود. یکی از شیفتگان تمدن جدید غربی که اصل حجاب را نیز مورد حمله قرار میدهد میرزا فتحعلی آخوندزاده است، وی در خصوص تمدن غرب معتقد است: «مردم آسیا حریت کامله را یکبارگی گم کردهاند و از لذت مساوات و نعمت حقوق بشریت کاملا محرومند. بر شما لازم است که بزرگ خود (غرب) را بشناسید، همیشه به امر و نهی او مطیع باشید و رسم بندگی و آداب انسانیت را یاد بگیرید». وی دربارهی حجاب میگفت: «کسانی که بعد از اخلاف ما در دین اسلام بانی پروتستاتیسم خواهند شد، آیهی حجاب را منسوخ خواهند کرد». وی درباره ی الگو گرفتن زنان ایرانی از غرب چنین اظهار نظر میکند: «امروز در بعضی از دول غرب زنان را به امور مملکت داخل میکنید، چنانچه این رسم قبل از غلبهی عربها در ایران جایز بود». از دیگر افراد این طرز تفکر میرزا آقاخان کرمانی است. وی بیشتر به باستان گرایی توجه دارد تا غربزدگی، نگاه باستان گرایانهی، وی به سلسلههای قبل از اسلام، به ویژه هخامنشیان و ساسانیان و ... است ... با تأسیس دولت ساسانی تاریخ ایران روشنی مخصوص یافت...» در خصوص اسلام و آیین زند و برتری قائل شدن برای آیین زرتشت میزرا آقاخان مینویسد: «در عالم دیانت، قانون زند استوارترین آییننامههای ازمندی سابق بود و مدارش بر پروگرام و نظام ترقی قرار داشت». در اندیشه وی انتساب حجاب به عربها نیز پیداست. این درحالی است که مخبرالسلطنه «چادر» را رسم ایرانی میداند: «منیژه منم دخت افراسیاب برهنه ندیده تنم آفتاب»
سخن مشهور وی در ضدیت با حجاب چنین است: «هر شاخه از درخت اخلاق زشت ایران که دست میزنیم ریشهی او کاشته عرب و تخم او بذر مزروع آن تازیان است. یکی از آنها حجاب بیمروت زنان است. در ایران باستان، زنان با مردان شریک زندگانی بودند. حال هزار سال است زنان ایران مانند زنده بگوران تازیان در زیر پردهی حجاب و کفن جلباب مستور و در خانهها چون کور محجوب ، مهجور گشتهاند...»24
علیرغم این که چنین اندیشهگرانی موضوع کشف حجاب را مطرح میکردند، اما اقدامات علمی حاکمیت در اواخر دورهی قاجار و مخصوصا رضاخان در تغییر پوشش زنان و مردان، بیش از نظرات ارائه شده مؤثر واقع شد. هر چند اندیشهی کشف حجاب، مقدمهای بر اقدامات عملی در این راستاست.
پانوشتها: 1- مرتضی ، جعفری و همکاران ، واقعه کشف حجاب، تهران ، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی ، چاپ دوم ، 1373 ، ص هفت 2- همان ، صص نه ـ ده 3- همان ، ص شانزده 4- همان ، ص نوزده 5- همان ، صص نوزده ـ بیست 6- همان ، ص بیست و سه 7- همان ، صص بیست و سه و بیست و چهار 8- همان ، ص بیست و پنج 9- همان ، صص بیست و پنج ـ بیست و شش ـ بیست و هفت 10- همان ، ص بیست و هفت 11- همان ، ص بیست و هفت 12- همان ، ص بیست و هشت 13- همان ، ص بیست و نه 14- حکایت کشف حجاب، واحد تحقیقات مؤسسهی فرهنگی قدر ولایت، تهران ، مؤسسهی فرهنگی قدر ولایت، 1373، صص 7، 13 و 14 * ـ نام اصلی او «فاطمه» یا «زرین تاج» بود و در یک خا نوادهی روحانی به دنیا آمده بود. 15- مهستی، ابوذرجمهری و همکاران، نشست تخصصی کشف حجاب، تهران ، مؤسسهی مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، چاپ اول، 1384، صص 136-140 16- همان ، صص 14-142 17- همان ، ص 142 18- همان ، صص 148-149 19- همان ، ص 11 20- همان ، ص 62 21- همان ، صص 15، 12 و 16 22- همان ، صص 22-23 23-همان ، صص ، 23-24 24- همان ، صص 55 ، 56 و 57
منبع | نویسنده : بانگداد به نقل از فرهنگ نیوز - www.bangdad.com