سجادپور:سینمای موجود ما در شأن مردم ما نیست
جلیلی:خطوط قرمزی کشیدهاند تا سینما به سمت انقلاب نرود
دهنمکی: اپوزیسیوننوازی، درد مدیران فرهنگی است
آخرین قسمت از "برنامه رو به فردا" در سال 88 با کارشناسی و اجرای وحید یامین پور در حالی میهمان خانه های مردم شد که به سراغ موضوع سینمای ایران رفته بود.
به گزارش رجانیوز، دفاع از تغییر سیاستهای معاونت سینمایی و جشنواره فیلم فجر در دوره تصدی شمقدری و سجاپور، موضوعی بود که با پیش آمدن سفری برای شمقدری، به عهده سجادپور گذاشته شده بود و در آن سو کارگردان فیلم به کبودی یاس یعنی جواد اردکانی عهده دار نقد این دوره از سینمای ایران بود. در طول برنامه نیز وحید جلیلی و مسعود ده نمکی با رویکردی نسبتا انتقادی سجادپور را مورد خطاب قرار دادند. اما حتی زمانی که وحید یامین پور نیز سوالات مهم چالشی از سجادپور پرسید، او با زیرکی تمام از پاسخ به آن طفره رفت و موضوع سخنش را ادامه داد.
جو کارشناسی و آرمانخواهانه حاکم به برنامه، نشان داد این برنامه استعداد خوبی برای ورود به موضوعات فرهنگی تخصصی دارد و به نظر می رسد آخرین قسمت رو به فردا در سال 88، نشانگر آغازی موفقیت آمیز و قوی برای مناظرات فرهنگی -البته با حاشیه سیاسی- در این برنامه بود.
در برنامه "رو به فردا" جواد اردکانی کارگردان سینمای دفاع مقدس گفت: طی 15 سال گذشته، مدیران سینمایی ما از این که در مقابل آرمانها پاسخ بدهند، فرار کردهاند... سعی شده آرمانها را زیرسبیلی رد کنیم یا نادیده بگیریم و یا با حرفهای کلی، شعار دادنها ایجاد تصور کنیم در حالی که در عمل، آرمانها فراموش شدهاند.
در بخشی از این برنامه، جواد اردکانی در خصوص جایگاه فیلمهای ارزشی در سینمای ایران گفت: قبل از انقلاب سینمای ما، سینمای آرمانگریز و ناتوان در جذب مخاطب بود که با پیروزی انقلاب یک اتفاق بزرگ رخ داد، سینمای بعد از انقلاب تحت تاثیر انقلاب بزرگ، فراگیر و پردامنهای که بخشهای فرهنگی را هم متاثر میکرد تبدیل شد به سینمای آرمانگرا و اخلاقگرا که اتفاقا اقشار فرهیخته و مذهبی و ذائقههای بسیار دیگری که نمیتوانستند جذب سینمای قبل از انقلاب شوند جذب این سینما شدند و ما در دهه 60 مواجه شدیم با یک سینمای پویا، شکوفا و سالم. که تقریبا -نه کاملا- میدانست به چه سمتی دارد میرود.
وی ادامه داد: حضرت امام(ره) برای این سینما یک افق و حدودی را تعریف کردند که کج دار و مریز، رفتیم جلو. میزان مخاطبان سینما خوب بود، تنوع در تولیدات نسبتا خوب بود، ذائقههای مختلف جدب سینما شده بود. حالا مذهبیها هم به سینما میآمدند و عمدتا راضی برمیگشتند که موارد نقض هم دارد. بعد از پایان دوران دفاع مقدس ما تحولات اجتماعی را شاهد بودیم. سینمای ما در این فضای جدید به جای این که بهتر مدیریت بشود (چون فضا به نظرم طلب میکرد که بهتر مدیریت بشود) رها شد. آنچه که در دولت آقای هاشمی پیش روی فرهنگ قرار گرفت، اتفاقی که به نظر من شروعش از این بود که اصلاحات اقتصادی انجام شد که بدون در نظر گرفتن جایگاه فرهنگ و نیاز و الزامات بخش فرهنگ همه آن اصلاحات آمد به عینه در بخش فرهنگ هم اجرا شد و تأثیرش را هم گذاشت و ما رفتیم به سمتی که سینمایی داشته باشیم پرمخاطبتر، آن موقع هم مسئولان سینمایی نمیگفتند سینمای گیشهای بسازید، چون خیلی خوب نبود. میگفتند «فیلم پرمخاطب». و ما به تدریج وارد یک فضایی شدیم که اولا آن ساختار سینمایی که در دوره آقای بهشتی ایجاد شده بود و به نظرم برای نیازهای آن دوره مناسب بود- آرمانی نبود اما مناسب بود و خروجیهای قابل قبولی داشت - آن ساختار در درون سینما شروع کرد به هم ریختن.
اردکانی در این برنامه گفت: اصرارهای جدی روی بحث نظارت دولت و تعامل دولت با سینماگر ایجاد شد و ما شروع کردیم یک عقب گرد را که این عقب گرد تا پایان دوره اصلاحات و تا همین الان ادامه داشت و یک اتفاق سه گانه افتاد. یعنی ما بسیاری از موضوعاتی را که به برکت انقلاب در سینما جدی شده بود، از دست دادیم. یعنی ریزش موضوعی پیدا کردیم. بسیاری از هنرمندانی را که به برکت انقلاب جذب سینما شده بودند، به عنوان نیروی انسانی و کادرهایی که میتوانستند خیلی از اهداف را پیش ببرند یا از دست دادیم و یا آنها دچار استحاله شدند که خط استحاله به اعتقاد من به شدت جای بررسی دارد چرا که الان همچنان این خطر استحاله ما را دارد تهدید میکند.
وی ادامه داد: مهمتر از همه، ریزش سوم در مخاطب بود. یعنی ما همه آن اقشاری را که بعد از انقلاب به سینما آورده بودیم، شروع کردیم به از دست دادنشان و سینمای ما، کمکم اخلاق گریز شد و ناتوان در جذب اقشار فرهیخته و مذهبی به سالن سینما. یعنی ما برگشتیم به جایی که بودیم و فقط الان اخلاقستیزی در فیلمهای ما متناسب است با شکلهایی که در ممیزی اعمال میشود و طبیعی است که قبل از انقلاب ما خیلی شرایط سینمایمان وحشتناک بود و قصد ندارم مقایسه کنم.
این کارگردان گفت: نکتهای که من خیلی از بابت آن متأسفم، این است که طی این دو دهه - یا 15 سال- همواره مدیران سینمایی ما فرار کردهاند از این که در مقابل آرمانها پاسخ بدهند. یعنی همیشه سعی کردهایم آرمانها را یک جوری زیرسبیلی رد کنیم! یک جوری نادیده بگیریم و یک جوری با حرفهای کلی، شعار دادنها، حرفهای قشنگزدنها، نوعی تصور را ایجاد کنیم در حالی که در عمل، واقعا این آرمانها فراموش شده است.
* باید مقصد حرکت اتوبوس سینما مشخص باشد
اردکانی گفت: وقتی داریم در مورد سینما حرف میزنیم، خروجیهای هر دوره، با توجه به فیلمهایی که ساخته شده است، کاملا قابل اثبات است. چیزی که من علاقهمند هستم تا اتفاق بیافتد، این است که در شروع کار دوره مدیریت جدید، تکلیف خودمان را با آرمانها معلوم کنیم.
سینمای ما الان سینمایی است که از طرف سینماگرها، مردم و مخاطبین سینما و مدیران با انتقادات بسیار زیادی روبرو است و هیچکس الان نمیآید و بگوید که ما وضعیت مطلوبی داریم. من در این چند سال واقعا نشنیدم که کسی بگوید ما وضعیت مطلوبی داریم. در حالی که من معتقدم هر بخشی از سینما به عنوان یک صنعت، کارکردهای مختلفی باید داشته باشد. متمرکز میشوم روی آرمانها اما اگر ما همه اینها را درست هم کنیم و استانداردها را روی مسایل کمی و کیفی اعمال کنیم و این اتوبوسی را که در این جاده دارد میرود را کاملا تجهیز کنیم، ولی متوجه نباشیم که این اتوبوس دارد به سمت کجا میرود، به هدف نمیرسیم.
*
کارگردان «به کبودی یاس» درباره مدیران جدید فرهنگی و سینمایی گفت: هنوز زمان نقد این تیم فرا نرسیده است و یک ذره زود است اما نشانههایی این تیم بروز داده است که استنباط خود من این است که قرار است همچنان آرمانها را نادیده بگیریم. شعارش را بدهیم اما عمل نکنیم. و من معتقدم که اگر ما تکلیفمان را با آرمانها روشن نکنیم و افق سینما را معلوم نکنیم و همه هم و غم خود ا معطوف به این کنیم که اتوبوس سینما تجهیز شود، ممکن است سر از ترکستان در بیاوریم.
وی ادامه داد: باید تکلیفمان را با آرمانهایی که مقام معظم رهبری و مردم انقلابی بر روی آن تائید کردهاند معلوم کنیم. باید این نگرانی چندین ساله از سینماگرانی که آرمانخواه هستند، برطرف بشود و این حال بد، از سینماگرانی که آرمانگرا هستند و مخاطبان سینمایی که سینما را صرفا سرگرمی نمیبینند کمی گرفته شود تا حال آنها خوب شود. آقای سجادپور یک ذره به ما نوید این را بدهند که چه کارهایی قرار است انجام شود.
وی در بخشی دیگز از صحبتهایش در برنامه «رو به فردا» گفت: ما با چند تناقض در رفتار مدیران فرهنگی روبرو هستیم. اولین تناقض این است که مدیران فرهنگی عنوان میکنند که در عرصه فرهنگ باید کلی نگاه کرد اما جزئی عمل کرد. اما همه مدیران فرهنگی وقتی متصدی امر خاصی میشوند هیچوقت به تشریح پازل فرهنگی خود نمیپردازند که به نظر من فرار کردن از مسئولیت است و مدیریت فرهنگی کشور ما اصلا شاخصههای مدیریت فرهنگی را ندارد. الان هم آقای سجادپور دارند دیالوگهایی را میگویند که مدیران قبلی گفتهاند و خیلی برای ما آشنا است.
وی ادامه داد: نکته مهم بعدی این است که اگر ما رویکرد را معلوم نکنیم و وقتی مدیریت فرهنگی ما نمیتواند اتفاق محوری خود را معلوم کند و نگوید که بر چه اساسی دارد چینش انجام میدهد، نتیجهای حاصل نمیشود.
وی ادامه داد: خط قرمزها باید عوض بشود، خب عوض بشود. با کدام ملاک؟. اگر قرار است پاک بشود، پاک شود با کدام ملاک؟. خط قرمز جدیدی قرار است کشیده شود، بشود اما با کدام ملاک؟. بدترین وضعیت رفتار دوگانه حاکمیت است یعنی حاکمیت منهای اینکه نماینده حاکمیت آقای سجادپور بوده یا آقای اربابی، آقای شمقدری بوده است یا آقای جلوه. مهم این است که حاکمیت رفتار دوگانه بروز میدهد. یعنی این که یک مدیر سیاستهایی را اعلام و اعمال کند و نفر بعدی بگوید به طور کلی این سیاستها را قبول ندارم.
وی اظهار داشت: تهیه کننده و کارگردانی که میخواهند فیلم بسازند، مخاطبی که میخواهد فیلم ببیند. در درجه اول باید اعتماد کند به حاکمیتی که نمایندگان آن این آقایان هستند. در بحث خط قرمزها و رفع توقیفها من به شخصه به شدت گرفتار سردرگمی هستم. وزیر ارشاد در یک برنامه زنده تلویزیونی در خصوص رفع توقیف برخی از فیلمها نقل به مضمون این جملهها گفتند که :«ما معتقدیم که مردم ما قدرت تشخیص و تمییز دارند و داوری را به مردم میسپاریم».خیلی جمله قشنگی است اما به نظر من نتیجهاش در اجرا و عمل فقط سردرگمی است. یعنی اینکه ما دیگر نظارت نداریم. دیگر ممیزی نداریم. میگذاریم هنرمند کارش را بکند و مردم داوری کنند!
اگر قرار است نظارت و ارزشیابی نباشد و اگر هست ملاکهایش تغییر کند . من معتقدم رفتار سنجیده مدیریتی این است که ما بیائیم آن حوزههای جدید را تعریف کنیم. اما وقتی میبینم نزدیک به جشنواره با عجله این اتفاقات صورت میگیرد (بدون این که من موافق یا مخالف این رفع توقیفها باشم) برایمان سئوال پیش میآید. یکدفعه تهیهکننده میبیند ملاکهایی که سالها در ذهنش شکل گرفته است به هم میریزد اولین مصداقش این است که سردرگمی به بار میآورد.
جلیلی: خطوط قرمزی کشیدهاند تا سینمای ایران به سمت انقلاب نرود
«وحید جلیلی» در برنامه پنجشنبه شب «رو به فردا» که با حضور علیرضا سجادپور و جواد اردکانی برگزار شد، به عنوان کارشناس تلفنی برنامه، به ایراد نقطهنظرات خود در خصوص پرسشهای مطرح شده پیرامون سینمای ایران پرداخت.
وحید جلیلی گفت: خطوط قرمزی دور سینمای ایران کشیدهاند که سینماگر ما به سمت انقلاب نرود. اگر سینماگر بخواهد دست از پا خطا کند، به سمت انقلاب اسلامی برود، به سمت ارزشهای نظام برود بلافاصله نگهبانان تیزهوش و شب بیدار این خطوط قرمز، سر و صدایشان بلند میشود.
این منتقد گفت: یکی از مهمترین مشکلات ما، طرح غلط مساله است. مثلا شما دارید در مورد سینمای ایران بحث میکنید. اول این که ببینیم این چیزی که در موردش داریم بحث میکنیم چقدر سینما است و ثانیا چقدر متعلق به ایران است؟ آیا اینکه در سال یک کمیتی فیلم ساخته میشود دلیل است تا بگوئیم سینمای ایران جزو ده سینمای برتر دنیا است. چرا که از 100 فیلمی که ساخته میشود 95 فیلم متعلق به شمال تهران است.پس این چه سینمای ایرانی است؟!. من به نظرم میرسد که دو مشکل اساسی در سینمای ایران داریم. یکی غلبه سفارشی سازی است و فیلمهای سفارشی در سینمای این کشور دارد حاکمیت میکند. انواع و اقسام فیلمهای سفارشی داریم که یکی از مهمترین جاهایی که سینمای ایران را سفارشی کرده جشنواره های جهانی است.
وی ادامه داد: یکسری دیگر از سفارش دهندهها، بعضی از محافل نخبگانی هستند. سینمای ایران نسبت به سایر کشورها هنر کمخرجی است چرا که عمده بودجه از دولت میآید و طرف بدون اینکه بخواهد دست در جیبش کند، میتواند برود با فلان مدیر دولتی ارتباط برقرار کند و چند صد میلیون پول بگیرد و بعد ببیند که فلان مجله سینمایی چه نوع فیلمی را دوست دارد.
وی ادامه داد: نوع دیگر سفارشهایی است که شرکتها میدهند، مثلا شرکت فرش و ده نفر میآیند پای کار و اصلا هم فکر نمیکنند سفارشی سازی است و دون شان هنرمند است و سرشان بالا می گیرند و ده تایی راجع به فرش فیلم میسازند.ولی اگر یکی به همین افراد بگوید بیائید راجع به خونهایی که برای استقلال و آزادی این مملکت ریخته شده فیلم بسازید، میگویند ما سفارشی ساز نیسیتم!
سردبیر مجله «راه» گفت: یک جریان سفارشیساز دیگر هم، اسلام ظاهرگرا است که پایگاه اصلی آن در تلویزیون است و بزرگترین نمادی که از اسلام میشناسند، مادر بزرگی است که ته یک اتاق نشسته است و سجادهاش پهن است! این اسلام ظاهرگرای منهای عدالت، اسلامی که روح دین را ندارد، عدالتخواهی درش نیست، اسلام انجمن حجتیه، این اسلام متأسفانه در بسیاری از مدیران فرهنگی ما، ریشه دوانده است و نسبتی با آن اسلام که در پیام مهجور حضرت امام(ره) به هنرمندان عنوان شد، ندارد. این اسلامی است که سفارش میدهد و برایش فیلم ساخته میشود.
* خطوط قرمزی کشیدهاند تا سینمای ایران به سمت انقلاب نرود
وی در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: مشکل دیگر خطوط قرمزی است که ما در سینمای ایران داریم و یک خطوط قرمزی داریم که باید شکسته بشوند. این بحثی که در قبال خطوط قرمز در برخی محافل مطرح میشود در مقبال خطوط قرمزهایی که من به آنها اشاره میکنم مسخره است. سالهاست و شاید بیش از دو دهه است که ما دچار یک خطوط قرمزی در سینمای کشورمان شدیم که این خطوط قرمز نگهبانانی دارد که به شدت مراقب هستند تا مبادا ذرهای از آن عدول شود. خطوط قرمزی دور سینمای ایران کشیدهاند که سینماگر ما به سمت انقلاب نرود. اگر سینماگر بخواهد دست از پا خطا کند، به سمت انقلاب اسلامی برود، به سمت ارزشهای نظام برود بلافاصله نگهبانان تیزهوش و شب بیدار این خطوط قرمز، سر و صدایشان بلند میشود و با انواع و اقسام شگردها تلاش میکنند تا اجازه ندهند یک چنین اتفاقی بیافتد.
صد فیلم در سال ساخته میشود، در طی دو دهه صدها فیلم ساخته شده است اما به تعداد انگشتان یک دست ما فیلم درست و حسابی راجع به انقلاب اسلامی نداریم.این جالب نیست؟!. و بعد ادعا میکنیم ما جزو ده کشور برتر جهان هستیم.
وی اظهار داشت: اساس سینما درام است و در انقلاب ما اساسیترین چیزی که داریم ماجرا است. انقلابی که فراز و فرودهای بسیاری در طی این 30 سال داشته است.چرا سینما به سمت اینها نمیرود؟!. کدام خطوط قرمزی کشیده شده است دور فیلمسازان ما که اجازه ورود به اینها را نمیدهند؟ خطی دور سینماگران ما است که از «آژانس شیشهای» برسند به «به رنگ ارغوان»، از «لیلی با من است» برسند به «همیشه پای یک زن در میان است»، از «بچههای آسمان» برسند به «بید مجنون» که اگر ما حتی اصلا قضاوت ارزشی هم نکنیم و از لحاظ کارگردانی قضاوت کنیم، پسرفت سازندگان این فیلمها را ببینیم.
وی گفت: ما هر موقع که به طرف انقلاب رفتیم و به طرف مضامین ناب مردمی انقلاب اسلامی رفتیم هم در هنرمان پیشرفت کردیم و به قلهها رسیدیم و هم با اقبال عمومی مواجه شدیم، اما شما میبینید که جریان دیکتاتوری روشنفکری کشور یک خطوط قرمزی، ایجاد کرده که کسی نمیتواند سراغ اینها برود.
جلیلی گفت: ممیزی فقط این نیست که مسئولی در وزارت ارشاد بگوید یک فیلم را کم یا زیاد کنند.
این منتقد و کارشناس در ادامه این پرسش را مطرح کرد که چرا درباره آلنده فیلم ساخته شده اما سینمای ایران، فیلمی درباره شهید رجائی نساخته و چرا جریان سینمای روز ایران به گونهای رقم خورده که فیلمی درباره حزبالله لبنان ساخته نشود...
مسعود دهنمکی گفت: من فکر میکنم الان غریبه نوازی و اپوزوسیون نوازی به یک درد مبدل شده است. من فکر میکنم اگر قرار است بگوئیم ده فیلم رفعتوقیف شدهاند، در مقابل باید 100 تا 200 فیلم متناسب با آرمانها تولید شوند.
* مردمی که رأی دادهاند، توقع دارند تا عمل به آرمانها عملیاتی شود
«مسعود دهنمکی» در این برنامه گفت: من فکر میکنم توقعی که از دوستان است خیلی بالاست و متناسب با شعارهای داده شده است، یعنی تحول، ما میتوانیم، عدالت و .. اینها شعارهایی است که دوستان در قالب دولت و قبلا در قالب هیات مطرح میکردند و حالا در مرحله عمل باید امتحان پس داده شود. و این بحثی است که همه ما باید با هم کمک کنیم تا یک تحول اساسی روی بدهد.
کارگردان «اخراجیها» گفت: دولتها میآیند و میروند اما آن چیزی که از آنها باقی میماند، خروجی و بنایی است که نهاده میشود. من فکر میکنم براساس شعارهایی که داده میشد در حوزه سینما توقع یک تحول اساسی میرود. حالا اگر در پایان این چهار سال این اتفاق افتاد میتوانیم بگوئیم که دوستان موفق عمل کردهاند. اما اگر این کارنامه مثبت نبود میشود گفت که شعارهای خوبی داده شد در عمل اجرایی نشد. حالا اینکه چرا عملی نشد آسیبشناسی جدی میخواهد که نگرانی آقای اردکانی، یک نگرانی مقدسی است که تنها مختص به ایشان نیست. و اصلا این نگرانی تنها در زمینه سینما نیست.
وی ادامه داد: مردمی که رأی دادهاند از همه از رئیس جمهور گرفته تا دیگران توقع دارند تا عمل به این آرمانها عملیاتی شود و کوچکترین اشتباه در معرض قضاوت و زیر ذره بین خواهد رفت، چون از دو طرف تحت فشار هستند. از یک طرف رقبا که نمیخواهند اتفاق جدیدی بیافتد و از یک طرف رفقا که توفقات زیادی دارند و این توقعات ایجاب میکند تا دوستان شتاب به خرج بدهند.
* اگر قرار است ده فیلم رفعتوقیف شدهاند، باید 100 تا 200 فیلم متناسب با آرمانها تولید شوند
وی اظهار داشت: دوستان در همین جشنواره همه جور حسن نیت را به خرج دادند اما آیا وقتی فضا تغییر کند باز هم این حسن نیت وجود خواهد داشت؟!.
وی ادامه داد: من فکر میکنم الان غریبه نوازی و اپوزوسیون نوازی یک درد شده است. من فکر میکنم اگر قرار است بگوئیم ده فیلم رفعتوقیف شدهاند در مقابل باید 100 تا 200 فیلم متناسب با آرمانها تولید بشوند. و اگر این اتفاق کفه دوم ترازو نیافتد بسیار خطرناک خواهد بود و باعث نا امیدی کسانی خواهد شد که به این دوستان امید بستهاند.
* روزمرهگی خطری است که به نوعی مسئولین ما را تهدید میکند
این کارگردان ادامه داد: توقعی که از دوستان در حوزه سختافزاری و نرم افزاری سینما میرود این است که بتوانند این تحول را در پایان دوره چهارساله خود ایجاد کنند اما اگر اتفاق نیافتد، حتی اگر 50 فیلم ارزشی هم ساخته بشوند اتفاق خاصی نخواهد افتاد. من فکر میکنم روزمرهگی خطری است که به نوعی مسئولان ما را تهدید میکند. بحث تولید و اکران یک بحث روزمره است در حالی که من معتقدم دوستان باید دو تیم بشوند، یک تیم باید وارد حوزههای اجرایی بشوند و یه بخشی هم باید وارد مسایل استراتژیک بشوند.
سجادپور: جای فیلمهای تفکربرانگیز سالم در سینمای ایران خالی است
رئیس اداره کل نظارت و ارزشیابی معاونت سینمایی گفت: میز سینمای ایران از آثار تفکر برانگیز سالم خالی است و این حرفی است که من ده سال پیش، 5 سال پیش و یکسال پیش میزدم و همین امروز هم آن را عنوان میکنم.
رئیس اداره کل نظارت و ارزشیابی معاونت سینمایی گفت: ما چه بخواهیم و چه نخواهیم در وسط میدان و عرصه تقابل جهانی حضور داریم و اینجا جایی نیست که ما سلاح مهم این عرصه را فراموش کنیم و یا تغافل کنیم.
وی افزود: اگر کسی بخواهد ما را به سمت تغافل از این سلاح ببرد، خواسته یا ناخواسته، به ما ضربه میزند و خیانت میکند.
سجادپور گفت: من این توصیه را دارم همانطور که مدیران ارشد کشور و در رأسشان رهبر معظم انقلاب توجه ویژه از نوع توسعه و پیشرفت
اولا به عرصه فرهنگ و ثانیا به موضوع سینما دارند، و بعد، نفر اول اجرایی کشور (ریاست جمهوری) این نگاه توسعهای را دارند، میخواهم بگویم که همه ارکان جامعه که توجه دارند به مصلحتهای نظام و آن چیزی که خونهای زیادی به پایش ریخته شد تا برقرار بماند، مقوله سینما را باید حتما جدی بگیریم.
* سجادپور: چرا یک عده میخواهند نظام از سلاح سینما محروم باشد؟!
در بخش دیگری از این نشست، سجادپور در پاسخ به این سوال که شما قبل از پذیرش مسولیت به وجود مافیا در سینمای ایران اعتقاد داشتید و آیا همچنان بر روی حرف خود هستید یا خیر؟ گفت: چه در صحبتهای بنده در سالهای گذشته و هم دیگر اعضای تیم جدید مدیریت سینمای کشور این نکته مهم است که ما روی کلان نگری سینما تاکید داشتیم که 1- سینمای موجود ما در شأن مردم ما نیست. همیشه این را گفتهایم و اگر خلاف آن را دیدید بگوئید. در همین مدت که مسئولیت اجرایی سینما را به عهده داریم، سعی میکنیم دیگر از آسیبها چیزی نگوئیم و باید در عمل نشان بدهیم. اگر شما الان از من تحلیل سینمایی بخواهید من سعی میکنم کمتر بیان کنم بلکه میگویم یکسال آینده نتیجه کار ما را خواهید دید.
وی ادامه داد: من قاطعانه عرض میکنم یک مورد هم در صحبتهای ما نمیتوانید پیدا کنید که با رفتار ما تعارض داشته باشد. به خاطر اینکه ما همیشه باید سینمایمان را فراتر از جزئیات محدود ببینیم و سینما را باید در یک کلیت بزرگ ببینیم. خیلی برای من
سجادپور ادامه داد: آن جزئیات چه بود؟ یکی این که خطوط قرمز بسیار بسیار زیاد به جایی رسانده بود موضوع را که عملا موجب ایجاد یک شکاف جدی بین سینماگران و نظام شده بود. ما در صحبت مقام معظم رهبری با سینماگران در سال 85 که بارها پخش شد و کدگذاری شد مشخصا میفرمایند که سینما باید وارد مباحث انتقادی اجتماعی شود و مسایل مردم را مطرح کند و سینماگران نیز مباحث مربوط به مردم را نشان دهند. این جزئیات همان مسایلی است که نپرداختن به آن میتواند تمام سیستم را از مسایل کلان منحرف کند.
* خطوط قرمز ما چرا اینقدر زیاد بود که سینمای ما را تبدیل به یک سینمای پاستوریزه کرد؟
وی در این برنامه گفت: خطوط قرمز ما چرا اینقدر زیاد بود که سینمای ما را تبدیل به یک سینمای پاستوریزه کرد؟ سینمایی که آنوقت در روی میز سینما همه خالی است اما دو طرفش یک چیزهایی ریخته است. در یک طرف میز سینما انواع اثار سطحی، مبتذل و پوچ ریخته است که صرف سرگرمی هستند و تازه این هم نیستند. و آن طرف میز هم آثار تفکر برانگیز منحرف هستند که اصلا موضوع را غلط دیده بودند و آدرس غلط به مخاطب میدهند. این وسط میز سینمای ایران خالی بود از چه آثاری؟ از آثار تفکر برانگیز سالم خالی است و این حرفی است که من ده سال پیش، 5 سال پیش یکسال پیش و همین امروز من میزنم.
نکته دوم این است که ما باید خطوط قرمز را روشن کنیم. اما برخی آنقدر خطوط قرمز را زیاد میکنند تا خط قرمز اصلی پایمال شود. وقتی شما میگوئید دغدغه یعنی چه؟ سینمای فعال، جسور و نقد کننده یعنی چه؟، یعنی دارید نزدیک میشوید به یکسری خطوط. حالا اگر یکسری از مدیران اینقدر در این خطوط زیادهروی کرده باشند و سختگیری کنند، دیگر فاتحه سینمای دغدغه متفکر اجتماعی خوانده است.
وی اظهار داشت: خطوط قرمز چیست؟ آیا ما خطوط قرمز نداریم. بعضیها میگویند ما خطوط قرمز را کنار گذاشتهایم. من اصلا از این حرف تعجب میکنم مگر میشود شما فکر داشته باشید و خط قرمز نداشته باشید؟!. خطوط قرمز را همه دارند اما بحث اینجاست که خطوط قرمز را مشخص کنیم. خطوط قرمز ما دو چیز است و اصلا همیشه دو چیز باید میبود. اول خط قرمز اخلاقی و دوم خط قرمز اعتقادی است. فیلمی که میآید به اصول و ارکان اعتقادی ما توهین میکند، شرعا و عرفا وظیفه ما این است که کاملا جلوی آن بایستیم. اما واقعا سوال من این است که نقد یک شخصیت، نقد یک قشر، نقد یک موضوع اجتماعی کجایشان خط قرمز است و چه کسی گفته است اینها خط قرمز هستند؟! در سختگیرانهترین حالت، زرد و صورتی هستند.
*سجادپور: برجعاج نشینهایی که بر رانتهای سینما چنبره زده بودند، باید از برج عاج پائین بیایند
وی در ادامه این برنامه درباره رفعتوقیفهای سینمای ایران گفت: پای هر چه به صراحت و شفافیت گفته شده میایستیم. اینکه فیلمهای توقیفی را مطرح میکنند و میگویند راهی برای رسیدن به سینمای آرمانی است، از کجای حرفهای ما در آمده است؟. ما نگاه به آینده داریم اما زخمی از گذشته مانده است که نمیتوان به آن بی توجه بود و باید کمی به این زخم بپردازیم اما این ما را از نگاه به آینده دور نخواهد کرد. پس این یک مقدار بی انصافی عامدانه است که دوستان سرباز رقبا میشوند. ما به صراحت و شفافیت اعلام کردهایم که ژانرهای مورد نظر ما چیست. ژانرهای مورد نظر ما پرداختن به موضوع جنگ نرم است. جنگ نرم موضوع مهمی است برای ما. سینمای اخته پاستوریزه اصلا فکر پرداختن به جنگ نرم را میتواند بکند؟!.
وقتی میگویم جنگ نرم، یعنی ما به سینمای فعال علاقه مندیم اما سینمای فعال، جسور و حافظ منافع ملی دارای چه شرایطی است؟. یکی از تحولهایی که در سینما مد نظر داریم این است که برجعاج نشینهایی که بیدلیل چنبره زده بودند بر رانتهای سینما باید از برج عاج پائین بیایند. در عین حال افراد منزوی شده و آنهائی که به ناحق در ته صف قرار گرفتهاند و دستشان از این رانتها خالی بوده است، باید بیایند جلو. اینها فریز شدهاند و نیروهایی هستند که در عین ظرفیت، استعداد و انگیزه فریز شدهاند و یک فرصت میخواهند تا اطرافشان را گرم کنیم. در عین حال استعداد و نیروهای و خون تازه را باید به بدنه سینمای ایران تزریق کنیم. البته همین خون تازه هم جای بحث دارد. جرایاناتی به عنوان خون تازه در سینمای ایران در سالهای گذشته سرریز شدند که اتفاقا خسارات زیادی را برای همین سینما ایجاد کردند. کسی که هنوز غوره نشده، مویز میشود و سر از خارج در میآورد و بیانیههای سیاسی صادر می کند. این خون تازه بود اما مسموم و خون مسموم بدتر طرف را میکشد. ما خون تازه سالم میخواهیم.
در این برنامه «سجادپور» از تلاش دو سال پیش «جواد شمقدری» برای رفع توقیف فیلم «درباره الی...» دفاع کرد و گفت: موفقیت این فیلم در جشنواره برلین چند روز پس از اهدای سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی در جشنواره فیلم فجر، موجب شد تا نقشه همه رسانههایی که برای تخریب مدیران فرهنگی و سیاسی ایران لحظهشماری میکردند، در هم ریخته شود.
وی همچنین چندین بار در این برنامه تأکید کرد که رفع توقیف «به رنگ ارغوان» نشان میدهد نگرانی آنها که رأی به عدم نمایش این فیلم دادهاند، درست نبوده چرا که نمایش این فیلم برای مردم، نه تنها توفان که نسیم هم ایجاد نکرد.
منبه ما : http://www.rajanews.com/detail.asp?lang_id=&id=46407