کیومرث پوراحمد پیرامون وضعیت فعلی شورای صنفی نمای، متنی را با تیتر«شورای صنفی،فیلمسوزان اکران و باقی قضایا ...» منتشر کرد.
این کارگردان و سخنگوی مجمع فیلمسازان سینمای ایران در این متن آورده است:
ساقی ! به جام عدل بده باده تا گدا غیرت نیاورد که جهـان پر بلا کند
ما اعضای شورای مرکزی مجمع فیلمسازان و شورای عالی تهیهکنندگان سینمای ایران بسیار مشعوف شدیم که رضایت دوستان را جلب کردیم تا اعضاء شورای صنفی را از پنج نفر به نه نفر افزایش دهند. به این امید که در اکران فیلمها نیمچه عدالتی رعایت شود. اما زهی خیال باطل.این نه نفر شامل چهار سینمادار،یک تهیهکننده صاحب سینمای سرگروه هستند و یکی از دوستان ما در کانون کارگردانان که به نظر میرسد یا تجربه کافی ندارد یا شاید هم (شاید) عقربه تمایلاتش بیشتر به سمت و سوی سالنسالاری باشد.(خدا کند که اشتباه کرده باشیم). و سه نفر باقیمانده نمایندگان شورای عالی تهیه کنندگان هستند که در اقلیتاند و هنوز موفق نشدهاند، یکی از خواستههای حداقلی ما (تشکیل گروههای سه سینمایی را به جای یک سینمایی به کرسی بنشانند) خیلی جالب،حیرتانگیز و عبرتآموز است که بدانید سه نفر اعضاء سه گروه رسمی صنف تهیهکنندگان فقط یک نفر علیالبدل دارند و اتحادیه تهیهکنندگان هم به تنهایی یک علیالبدل دارد!!!
به یاد بیاوریم که حضور یک نفر نماینده کانون کارگردانان در شورای صنفی یادگار زندهیاد سیفالله داد است و نظرآن آزاده مرد این بود که همین یک نفر کافیست تا مراقب اکران فیلمهای فرهنگی باشد.
منظور ما و منظور سیف الله داد از فیلمهای فرهنگی مطلقاً فیلمهایی نیستند که تماشاگر را به چرت زدن وا میدارند.اگرچه هرنوع فیلمی برای سلیقههای گوناگون باید ساخته و اکران شود اما بدانید و خوب هم بدانید که حتی فیلمهای ارزشمندی که ظرفیت فروش خوب و خیلی خوب را هم داشته باشند، اگر به یکی از معدود محافل سرمایهسالار وابسته نباشند سرنوشتشان این است که در اکران بسوزند و تهیهکنندهشان را به توبه وا دارند !!
بزرگداشت گرفتن برای نازنینی مثل سیفالله داد کار بسیار شایستهای است اما شایستهتر آن است که افکار و اهداف او را از یاد نبریم و راهش را ادامه بدهیم.اما متأسفانه نماینده کانون کارگردانان انگار هدف حضورش را در شورای صنفی فراموش کرده است و نمیداند که سرمایه ترحم نمیشناسد. اگر همکار دوست داشتنی ما (نماینده کانون کارگردانان) به همین شیوه ادامه بدهد باید بداند که دیگر نمیتواند «چه کسی امیر را کشت» بسازد و بهزودی مجبور خواهد بود به سازسلیقه سالن و سرمایه برقصد. از کرمپور عزیز پوزش میخواهم اگر رک و راست حرف میزنم. شرط دوستی را بهجا میآورم.»
پوراحمد در ادامه آورده است:«با آئیننامهای که در شورای صنفی تصویب شده است از تشکیل گروههای سینمایی که ما اعضاء شورای عالی طرفدار آن بودیم اثری نیست و فقط یک سینمای سرگروه باقیمانده است و این یعنی بیتوجهی مطلق به منافع تهیهکننده. بی تردید سال 1389 بیش از هر زمان دیگر منافع سینمای ملی تابعی از منافع سینماداران خواهد بود و به این ترتیب اصلیترین سفارشدهنده سینمای ایران چند سینمادار و معدودی پخشکننده خواهند بود و تولید هر گونه فیلمی که با ذائقه سینماداران جور در نیاید باید در مرحله اکران بسوزد و تهیه کنندهاش اگربخواهد به حیاتش (در سینما) ادامه بدهد باید برود به دست بوس حضرات و پنبه ذوق و قریحه و سلیقه و زیباشناسی و خلاقیت و تعهد را از گوشهایش در بیاورد و چشم و گوش بسپارد به آنچه سالاران سرمایه امر میفرمایند. و سینما دربست در اختیار ابتذال،کپیبرداری و کلیشه قرار خواهد گرفت.
معاونت محترم امور سینمایی (آقای شمقدری) و مدیرکل محترم اداره نظارت (جناب سجادپور) هر چقدر بخواهند میتوانند درباره فرهنگ، سینمای فرهنگی ، سینمای متعالی ، سینمای ارزشی و قسعلی هذا سخنرانی و مصاحبه کنند. اصل آن چیزی است که در عمل اتفاق میافتد. آن چه که درحال وقوع است فعلاً گلوله برفی ست که از کوهی بلند سرازیر شده و تا چشم بههم بزنی به یک بهمن عظیم تبدیل میشود و همه آرمانها و ایدهآلهای بلند را در هم میکوبد و نابود میکند. این خط این هم نشان.»