عاشورا یعنی روز دهم محرم. ما در عاشورا شب به مسجد رفتیم اما من نرفتم برای اینکه از ساعت 2:00 تا 4:30 بعد از ظهر بیرون رفتیم. من پشیمانم که مسجد نرفتم.من آن روز را از هیئت پدربزرگم دو روز و نیم و در هیئت پدربزرگم نماز جماعت خواندیم.وقتی هیئت تمام شد با پدر و برادر خود به میدان انقلاب رفتیم. ما در آنجا دیدیم که یک نیروی انتظامی را خراب کردهاند و شیشههای ماشینها و خود آنجا را شکستند. من در تلوزیون دیدم طرفتاران موسوی دست میزدند و شاد بودند و شعارهای خیلی بد میدادند. من در عاشورا هم نهار و هم شام را قیمه خوردم.