سردار "هور"
«هر یک از آیات خداوند شأن نزولی دارد و هریک از سرودههای بندگانش، شأن صعودی». یعنی این که باید دانست هر یک از آیات الهی بر اثر کدام یک از وقایع، از سوی خدا بر انسان صادر شده و بر او نزول یافته است و به طریق اولی، هریک از سرودههای بندگانش نیز بر اثر کدام واقعه صادر شده و از انسان به سوی خدا صعود کرده اند.
با این توضیح اضافه که: «از آنِ خدا فرمودههایی است و از آنِ انسان سرودههایی»
در این باره حتی به نظر می رسد سابقه و «شأن صعود» سرایشِ هرشعر، جزء لاینفک آن شعر باشد، که متأسفانه این نکتهی ظریف در طول تاریخ ادبیات پارسی تا حد زیادی مغفول مانده است. حال آن که اگر هر شعری، چنین شرح حالی را با خود به همراه می داشت، تفسیر آن بر مخاطبان روشن تر مینمود.
در همین راستا به محضر گرامیِ اهالی شعر و ادب ایران زمین معروض می دارد که:
«چه شد که این سروده، سروده شد؟»
یکم
در هنگام سرودنِ مثنوی هفتاد و هفت بیتیِ چفیه (سال1376) بر خود واجب کرده بودم که تک تک ابیات را با نگاهی نسبتاً جامع و مرتبط با رویدادهای واقع شده در محورهای مختلف جبهه های دفاع مقدس بسرایم و حتی المقدور با نزدیک تر شدن به روزهای گذشتهی رزمندگان، حال و هوای ایشان را در حد بضاعت خویش بازسُرایی کنم. در این میان برخی ابیاتِ مثنوی چفیه ، به جهاد و تلاش رزمندگانی اختصاص یافت که مردانه در «هورهای جنوب» جنگیدند و شب های هور را به وجود عزیزِ خود منور کردند.
دوم
حقیر از مدتها پیش، صنعت ادبی خاصی در بابِ نظم ابداع نموده ام که تا به امروز در میان آثار متقدمان و متأخران، مشابه و یا پیشینه ای برای آن نیافته ام. نامِ این صنعت ابداعی را نیز «تکرارِ موزون» گذارده و دیرزمانی است بر آن بوده ام که این صنعت شعری را در نخستین سرایش، نثار مَقدمِ مقدس مولا امیرالمؤمنین علی(ع) نموده و در نعتِ ایشان، مثنوی هفتاد و هفت بیتی دیگری بسرایم.
اساس این صنعت از این قرار است که: «قافیه ی انتهای مصراع ها عیناً در آخرین واژهی ماقبلِ خود موجود است»
به بیان بهتر، در این صنعتِ شعری: «هر یک از قافیه ها ، از انتهای واژه ی ماقبلِ همان قافیه برگرفته شده»
برای مثال در مصرع زیر که در نَعتِ حضرت امیر (ع) سروده شده، قافیهی «شیر» را از انتهای واژهی شمشیر برگرفته ایم:
«دیده ام در برقِ این شمشیر، شیر»
بهکارگیری این صنعت در سرودنِ اشعار، اگرچه سهل نیست و فرآیندِ سرایش را صعب الوصول خواهد نمود اما ثمرهی نهایی، میوهای است بسیار لذیذ و باب طبع هر ذایقه.
خوراک ادبیِ نسبتاً «سخت پختی» که به گمانِ حقیر، همهی پارسی زبانانِ شعردوستِ ایران زمین را خوش آید.
سوم
روز گذشته، هنگامی که خبر کشفِ پیکر مطهر شهید علی هاشمی را شنیدم و متعاقباً اخوی بنده پیشنهاد سرودنِ شعری در وصف این عزیز را دادند، چندین و چند موضوع دست به دست هم داد تا برای نخستین بار صنعتِ «تکرارِ موزون» را درقالب یک غزل هشت بیتی در رثای همین شهید بزرگوار، علنی و تقدیم عرصه ی شعر و ادبیات ایران نمایم.
لذا سرودن این غزل، متاثر از موارد زیر بود:
- «سابقهی رشادتها و غربت و گمنامی 22 سالهی این شهیدِ مکتبِ علوی»
- ابیاتِ «هوری مسلکِ» موجود در مثنوی چفیه
- مصادف شدنِ این روزها با ایام فاطمیه
- تداعی وجود مبارک امیرالمؤمنین(ع) به سبب ایام فاطمیه و همنامی شهید هاشمی با مولایش
- بهکارگیریِ بی اختیار و ناخواستهی صنعت«تکرارِ موزون» در مطلع این شعر (عاشقانه باز امشب، میزند نیزار: زار)
امید است هدیهی ناچیزِ این کمترین قلمدارِ عرصهی ادب ، مورد قبولِ محضر شریف خانوادهی شهید علی هاشمی قرار گرفته و خداوندِ جل و علا، توفیقِ اتمامِ مزین نمودنِ این صنعت ادبی را، به سرایشِ مثنوی هفتاد و هفت بیتیِ مولا امیرالمؤمنین(ع)، در آیندهی نزدیک عطا فرماید.
اشاره 1: چنانچه محققان و بزرگوارانِ حوزهی شعر و ادب، سابقه ای بر وجود این صنعت در منابع متقدم و ادبیات قدیم یافتند، خواهشمندم با ارسال نظر برای مسئولین محترم وب سایت رجانیوز، حقیر را نیز مطلع فرمایند.
اشاره2: مزید اطلاع دوستداران شعر و نظم فارسی، در این غزل هشت بیتی، مجموعاً 26 صنعت از صنایع مختلف ادبی به کار گرفته شده است.
اشاره 3: غزلِ «سردارِ هور» مُوَشَح است و در سرایش آن صنعت توشیح به کار رفته است به این معنا که چنان چه حروف ِ اولِ ابیاتِ آن را برگیرید، نام و نام خانوادگی ایشان به دست خواهد آمد : (ع ل ی ه ا ش م ی)
اشاره 4: به منظور بازخوانی ابیاتی از مثنوی هفتاد و هفت بیتی «چفیه» که موضوعیت «جهاد رزمندگان در هور» را داشته است ابیاتی از آن ذیلا تقدیم و با «زیرخط» متمایز شده است.
این ابیات نیز از همین تریبون محترم، به محضر روح بلند شهید علی هاشمی اهدا می شود.
نامش جاوید و یادش گرامی باد.
گفت ای چفیه سپیـدت می کنم/ چون سپیده دم شهیدت می کنم
گفت: رنگت شـد نشان استخوان/ همنشین حنجر مولاییان
رنگ نور و رنگ نور ونـور باش/ روشن شبهای تار هور باش
........
چفیه یعنی ترس، ترس از ترسِ عشق/ چفیه یعنی چار حرف از درس عشق
حــرف اول...اول چـزابــه ها/ ابتــدای چـاه و چشـم و لابـه ها
حرف چمران در سماع و هلهله/ زیر بــاران های داغ چـلـچـله
دومـیـن از فــاطـمه دارد نـشـان/ از فدک... از فرق... فزت و زفغان
حــرف دوم قـصـه فهمیــده ها/ یـــادگار فــــاو و فکه دیـدهها
حرف سـوم سومیـن حرف ولـی/ ابـتـدا و انــتـهــای یـاعـلـی
حرف سوم، سومین حرف شهید/ سومین حرف بسیجی و سپید
حرف آخر... آخـر آه اســت... آه/ انـتهـای نعره و چاه است چاه
حــرف آخـر... اول هور اسـت و هــو/ انتـهای فـکه را کـن جـستـجــو
* * * * *
«سردارِ هور»
ع عـاشـقانـــه بـاز امـشـب ، می زنــد نیـزار: زار/ می زنـد از دسـت ایـن دنیـای ناهنـجار: جـار
ل لـشـکر نیــزار، پیـش قامتـش صف بستــه اند/ عشـق ، خود را می زنـد در محضـر سردار: دار
ی یادگار« خیبر» است و« نصرتِ» « بدر» است و هور/ کس ندارد یـادگار، از ایـن گل بی خـار: خــار
ه هرچه می خواهی بــگو ای هور! با « سـردارِ هور»/ مـی رود دیـگر از ایــن نیــزار، با اغیار، یـار
ا از تـمـام نـای هـایـت ، نـام او را خــوانـده ای/ یـک نـیـستان، رازدارش بـوده ای، دیـواروار
ش شادیـت ای هـور! امشب می رسد دیگر به سـر/ نیست دیگر، « رازِ خـود با یـار» را انـکار، کـار
م مـوج غم، افتـاده انـدر سینه ی هــورالعظیـم/ گرچــه که ، برداشتـند از سینـه ی غمبار، بار
ی «یار بـازآمد به منزل»، خــوب می دانم چـرا/ ایـن چنیـن پرسوز، امشـب می زند نیـزار، زار
عباس موزونی- 20/02/1389
سلام خدا بر شهیدان راه حق
منبع ما : http://rajanews.com/detail.asp?id=50156
نوشته شده توسط گروه خبری روز در جمعه 89/2/24 و ساعت 11:10 عصر |
نظرات دیگران()