سبز - خبر روز
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بزرگترین عیب آن بود که چیزى را زشت انگارى که خود به همانند آن گرفتارى . [نهج البلاغه]
امروز: پنج شنبه 103 آذر 8
دستور جدید موسوی به سبزها:
پروژه محاربه سبز تمام شد، دوباره منافق شوید!
موسوی که پیش از این قاتلان دکتر مسعود علی محمدی را در بیانیه شماره 10 خود "برادرانش" لقب داده بود، نظام اسلامی را به زندانی کردن افراد بی گناه (!) متهم کرد!
در شرایطی که عده ای جاهل در صدد افشاندن تخم تردید در میان مسئولان هستند تا موسوی را به بهانه "آشتی" و یا "توبه" به بازی علیه نظام اسلامی بازگردانند، این بازیچه دست نظام سلطه در مصاحبه ای که شدیدا با استقبال آمریکا و اسرائیل و انگلیس مواجه شد نظام اسلامی را در آستانه سالگرد پیروزی آن با نظام شاهنشاهی مترادف ساخت!

به گزارش صراط ، شبکه تلویزیونی بی.بی.سی گفت موسوی در مصاحبه با "کلمه" گفته است که پس از انتخابات اخیر، انقلاب اسلامی در معرض نقد قرار گرفته و از جمله کسانی در صدد یافتن وجوه تشابه و برخی هم در پی کشف تفاوت هایی بین تحولات منجر به انقلاب سال 1357 و حوادث بعد از انتخابات برآمده اند.
وی در تشریح روند منجر به سقوط نظام سلطنتی در ایران، اظهار داشته است که در سال های اول انقلاب، مردم ایران، و از جمله خود او، قانع شده بودند که تمامی عواملی که می تواند به استبداد و دیکتاتوری منجر شود از میان رفته اما افزود که در حال حاضر، چنین اعتقادی ندارد.
بی.بی.سی افزود: میرحسین موسوی در توضیح دیدگاه خود اظهار داشت که "بسته شدن فضای مطبوعاتی و رسانه ای و پر شدن زندان ها و کشتن بی رحمانه مردم در خیابانها که به صورت مسالمت آمیز احقاق حقوق خود را خواستارند، نشان دهنده حضور ریشه های استبداد و دیکتاتوری باقیمانده از نظام شاهنشاهی است."

موسوی که اینک در آستانه برخورد قانونی دستگاه قضایی با خودش به جرم صدور دستور محاربه با نظام قرار گرفته در یک فرار به جلوی ناشیانه گفت: قوه قضائیه بی قانونی می کند و تابع اهداف سیاسی است. مردم متوجه شده اند که "دستگیری ها و اعدام ها با اغراض سیاسی و در تعارض با قانون اساسی و قوانین رایج صورت می گیرد"
موسوی که گویا اینک سایه مجازات اعدام را بالای سر خود احساس کرده افزود : "با داد و ستدهای بی اهمیت و بدون رعایت مراتب قانونی ممکن است عده ای به کام مرگ فرستاده شوند"!

وی در عین حال گفت که مردم ایران در طول تاریخ و در جریان جنگ آزموده شده اند و اقدامات خشونت آمیزی که با هدف مرعوب کردن آنان صورت می گیرد، تاثیری نخواهد گذاشت.

به گزارش بی.بی.سی، موسوی که پیش از این قاتلان دکتر مسعود علی محمدی را در بینیه شماره 10 خود "برادرانس" لقب داده بود در مصاحبه با سایت کلمه، نظام اسلامی را به زندانی کردن افراد بی گناه (!) و تلاش برای پرونده سازی علیه آنان متهم کرد و افزود: " آنها به جای اینکه دنبال جاسوسان واقعی باشند، انسان های شریف و مومن (جاسوسان سیا و موساد!) را به جاسوسی متهم می کنند".
موسوی که اخیرا بنابر اعلام رسمی وزارت اطلاعات یکی از مشاورانش به جرم جاسوسی باز داشت شده است گفت که "پیش از این، از مشاوران بازداشتی خود نام نبرده بود تا نسبت به تمام زندانیان سیاسی ادای احترام کرده باشد اما از اینکه در کنار آنان نیست احساس شرمندگی می کند."

وی در پاسخ به این سئوال که آیا می تواند از وجود روحیه استبدادی مسئولان دولتی مثال هایی بیاورد، گفت که یک نمونه واضح این است که "زور مجلس در مواردی که جزء وظایف آن است به دولت نمی رسد و این فقط گفته مخالفان دولت نیست، بلکه اصولگرایان منصف و آگاه هم از این مساله می نالند."

اما نکته جالب آنجاست که موسوی در ابتدای مصاحبه ضمن تهاجم علیه قوه قضائیه این دستگاه را متهم به سیطره نیروهای امنیتی می کند اما پای منفق صفتی که در میان می آید برای حمله به دولت ناگهان فراموش می کند که چند خط بالاتر چه گفته و می گوید: "مظلوم واقع شدن مجلس و قوه قضائیه" نماد دیگری از استبداد کنونی است"

اما جالبتر آنجایی بود که آقای منافق به رغم آنکه دولت را از اساس نامشروع معرفی کرده بود شروع کرد به نقد سیاستهای جزئی آن!
وی در مورد نحوه عملکرد دولت در ارتباط با سهام عدالت، حقوق بازنشستگان و شیوه اجرای اصل 44، سرنوشت بودجه سال آینده و برنامه چهارم، بشدت ابراز نگرانی کرد. به نحوی که گویا اساسا هیچ کاری در کشور انجام نشده است!
موسوی در انتها با تکرار ادعای دروغینی که فتنه  8ماهه اخیر رابه پا کرده بار دیگر رودرروی نظام اسلامی ایستاد و افزود:
"عدم سازگاری مردم با دروغ و تقلب و فساد" از نتایج انقلاب سال 1357 است که با وجود شناسایی عوامل و ریشه های منجر به دیکتاتوری در شرایط کنونی، مردم در برابر آن مقاومت می کنند!

وی در عین حال یادآور شد " قانون اساسی وحی منزل نیست " و افزود همانطور که قبلا هم این قانون اصلاح شده، می توان با توجه به نیازهای فکری و مطالبات مردم(همان 13 بزرگتر از 24!) آن را تغییر داد

موسوی همچنین در مورد طرفداران سبز رنگش که آیروی رنگ سادات را به تاراج بردند پس از 8 ماه جنایت و آشوب گفت: از آنان می خواهم که "تمایز خود را با بقیه مردم، چه کم و چه زیاد، کم کنند" و گفت که این جنبش متعلق به تمام مردم است و همه باید "بشدت مراقب اعتقادات، مقدسات و عرف و هنجارهای جامعه باشند."

گفتنی است اخبار موثق صراط حکایت از آن دارد که فتنه گران در حال تدارک فاز جدیدی از پروژه دشمنی با اسلام و انقلاب هستند که تغییر اندک لحن موسوی را باید در همین راستا ارزیابی کرد.
 

 نوشته شده توسط گروه خبری روز در پنج شنبه 88/11/15 و ساعت 2:45 عصر | نظرات دیگران()
سران گروه سبز دست به دامان آمریکا شدند

فاطمه حقیقت جو در مصاحبه با یک پایگاه خبری معارض، خواهان کمک های دولت آمریکا در بعد فنی و سایبری به جریان های مخالف حکومت در ایران شد.

به گزارش شبکه ایران، جنگ نرم آمریکا علیه ایران که بعد از انتخابات ریاست جمهوری به شدت گسترش یافت و به همراهی دولت این کشور با سایت های اجتماعی نظیر فیس بوک و توئیتر انجامید، وارد مرحله جدیدی شده است.

پس از آنکه مرکز بررسی جرایم سایبری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، با کمک افراد متبحر و نیروی فنی خود توانست بسیاری از سایت های ضد ایرانی را شناسایی و منهدم کند، مخالفین نظام خواهان "کمک فنی" آمریکا به خود شدند.

در همین رابطه، فاطمه حقیقت جو، نماینده اصلاح طلب مجلس ششم که از چند سال قبل به کشور آمریکا پناهنده شده است، طی مصاحبه ای با پایگاه خبری Inside Iran (نگاهی به ایران) که توسط سازمان سیا و همزمان با تنش های بعد از انتخابات در ایران راه اندازی شده است، از دولت آمریکا خواست در زمینه فنی و اینترنتی به مخالفین ایران کمک کند.

خانم حقیقت جو به همراه عطاالله مهاجرانی و محسن کدیور از مدیران اصلی سایت جنبش راه سبز هستند که علیه جمهوری اسلامی و در حمایت از فرقه سبز فعالیت می کنند.

این حامی آقای موسوی که از مدیران سایت "جرس" به شمار می رود، در پاسخ به سئوالی در رابطه با نحوه کمک های ایالات متحده به مخالفان حکومت ایران، "برقراری جریان های حمایتی در زمینه اینترنت" و "شبکه های ماهواره ای" را مهمترین خواسته این جریان عنوان کرد.

او همچنین با اشاره به اقدامات پیشتازانه پلیس ایران در شناسایی اغتشاشگران اینترنتی، از آمریکا خواست تا با کمک های امنیتی، از دسترسی ایران به اطلاعات افرادی که وب سایت یا شبکه های اینترنتی ضد ایرانی ایجاد می نمایند، جلوگیری کند.

پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایران، شبکه های اجتماعی اینترنتی نظیر "فیس بوک" و "توئیتر" و همچنین شبکه های ماهواره ای فارسی زبان نظیر شبکه بی بی سی فارسی و صدای آمریکا، نقش پررنگی در دامن زدن به آشوب ها و تحریک اغتشاشگران داشتند.

جنگ اینترنتی و ایجاد شبکه های رادیو - تلویزیونی، مهمترین عوامل جنگ نرم آمریکا و اسرائیل بر علیه نظام ایران هستند. چند ماه قبل، مجلس سنای آمریکا، اختصاص 45 میلیون دلار بودجه تکمیلی سال 2010 این کشور برای حمایت از فعالیت های اینترنتی علیه ایران را تصویب کرد.

این اقدام دولت و مجلس آمریکا در حالی صورت گرفت که مسئولین نظام، بارها به بی نتیحه بودن این ولخرجی ها از سوی آمریکا اشاره کرده اند.

اخیرا و پس از تصویب این بودجه برای کمک به مخالفین ایران، رهبر معظم انقلاب، در واکنش به این اقدام، تصویب ده ها باره مبالغ هنگفت برای مقابله با ملت ایران را بی فایده خواندند.

گفتنی است که وزیر خارجه آمریکا طی ماه های پس از انتخابات، به شدت علاقه خود را برای جنگ سایبری و براندازی نرم، نشان داده و تیمی را مامور انجام فعالیت های سایبری نموده است.

طی سال های گذشته، سازمان جاسوسی آمریکا(سیا) به طور مستقیم به حمایت مالی و خط دهی سایت های اینترنتی چون گذار، گویانیوز، پیک نت، روزآنلاین و اخیرا فیس بوک و تویتر پرداخته و برنامه ویژه ای را برای عملیات روانی علیه جمهوری اسلامی ایران از قبیل دروغ پردازی، سیاه نمایی و شبهه افکنی به اجرا گذاشته است.

البته سایت متعدد دیگری نیز به صورت غیر مستقیم با سازمان سیا ارتباط دارند.

http://www.rajanews.com/detail.asp?id=43677


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در چهارشنبه 88/11/7 و ساعت 9:7 عصر | نظرات دیگران()
بازتاب مناظره شریعتمداری و کواکبیان در رسانه های سبز؛
امثال کواکبیان مسؤول پایان تلخ جنبش سبزند!
کواکبیان نماینده فتنه سبز نبوده و از پس شریعتمداری برنیامده است. این رسانه ها انواع فحش ها و ناسزاها را نثار کواکبیان کرده اند و از آن جمله نوشتند؛ چرا وقتی شریعتمداری با قاطعیت از خط ولایت فقیه دفاع کرد کواکبیان هم آن را تأیید کرد؟
  

مناظره سه شنبه شب حسین شریعتمداری مدیر مسأل کیهان و مصطفی کواکبیان نماینده مجلس، ضمن آن که استقبال گسترده و فراگیری را در داخل و خارج کشور به دنبال داشت، بازتاب های جالبی نیز در محافل ضد انقلابی داشت. به گزارش کیهان، اکثر سایت های ضد انقلاب که استدلال و اسناد ارائه شده از سوی مدیر مسئول کیهان مبنی بر مدیریت بیرونی فتنه توسط سازمان های «سیا» و «موساد» را قابل انکار نمی دانستند، ترجیح دادند درباره این مناظره سکوت اختیار کنند و یا به گونه ای گذرا از کنار آن عبور کنند. ولی برخی از سایت ها از جمله سایت «بالاترین» که اصلی ترین سایت حامیان سران فتنه است و مدیریت آن را «منوشه امیر» مسئول کهنه کار بخش فارسی رادیو اسرائیل برعهده دارد، روش دیگری را برگزید و تلاش کرد به جای پاسخ به استدلال محکم و اسناد غیرقابل انکاری که کیهان ارائه کرده بود، مصطفی کواکبیان رامورد حمله قرار داده و اینگونه وانمود کند که وی نماینده فتنه سبز نبوده و از پس شریعتمداری برنیامده است. این سایت انواع فحش ها و ناسزاها را نثار کواکبیان کرد. و از جمله نوشت؛ چرا وقتی شریعتمداری با قاطعیت از خط ولایت فقیه دفاع کرد کواکبیان هم آن را تأیید کرد و یا این که «ما امثال خاتمی و کواکبیان را مسئول پایان تلخ جنبش سبز می دانیم» و نوشته هایی که از چاپ آن معذوریم.
و اما استفاده منوشه امیر از این ترفند در حالی است که چند سایت ضد انقلاب دیگر و 3 شبکه تلویزیونی ماهواره ای لس آنجلسی در گزارش خود از این مناظره اعلام کرده اند که شریعتمداری با زیرکی و موقع شناسی، وقت کمی از فرصت های خود را به پاسخ نظریات کواکبیان اختصاص می داد و بلافاصله به سراغ اصلی ترین نظرات جنبش سبز می رفت و بیشترین وقت خود را صرف پاسخگویی به آن می کرد. یکی از این سایت ها نوشته است مسائلی مانند تقلب 13 میلیونی موسوی و ملاقات خاتمی با جرج سوروس و ارتباط موسوی با رابرت هلوی ربطی به نظر کواکبیان نداشت ولی شریعتمداری در مقابل چشم دهها میلیون بیننده داخلی و خارجی به آن پرداخت. این سایت نوشته است به کواکبیان چه کار دارید؟ فکری به حال شریعتمداری بکنید!
شایان ذکر است که تهیه کنندگان برنامه رو به فردا برای انتخاب طرف مناظره با افراد بسیاری از جبهه اصلاحات از جمله کسانی نظیر انصاری، منتجب نیا، مسجد جامعی و... تماس گرفته بودند که هیچیک از آنها حاضر به مناظره با شریعتمداری نشده بودند.
گفتنی است مناظره سه شنبه شب شریعتمداری با مصطفی کواکبیان بازتاب های بسیار گسترده ای پیدا کرد و موجی از تشکر و ابراز علاقمندی مردم را در پی داشت. خبرنگاران کیهان از سراسر کشور گزارش می دهند که بازتاب های سخنان حسین شریعتمداری که در آن با ارائه سند نشان داده شد چگونه فتنه گران در حال اجرای مو به موی سناریوهای موساد و سیا در ایران بوده اند، بسیار وسیع بوده است. بلافاصله پس از اتمام مناظره هزاران پیامک میان بخش های وسیعی از جوانان مومن و مردم تهران در دیگر شهرهای کشور مبادله شد که مضمون همه آنها تشکر از این روشنگری ها بود. برخی از انبوه تماس گیرندگان ضمن قدردانی از صدا و سیما به دیرهنگام بودن این اقدام نیز اشاره می کردند.
گفتنی است یکی از سایتهای ضد انقلاب و باصطلاح همراه جنبش سبز نیز در تحلیلی خطاب به کواکبیان نوشت: چقدر بدهیم شما از ما دفاع نکنید؟!

   
  
اخبار مرتبط:

      
نظرات کاربران:
 
من در آلمان زندگی میکنم و زیاد از اوضاع داخل اطلاع ندارم اما توسط یکی از دوستان مناظره فردی به نام کواکبیان را که ظاهرا و بدبختانه نماینده مجلس ایران هم هستند با روزنامه نگاری به نام آقای شریعتمداری دیدم
باید بگویم استدلالهای آقای شریعتی بسیار حساب شده و مانند روزنامه نگارهای با تجربه مرا به مطبوعات ایران امیدوار کرد و برعکس منطق نماینده مجلس به قدری سست و بیپایه نمود داشت که با اطمینان میگویم اگر اکثریت نماینده های مجلس در ایران مانند این آقا باشند یقین بدانید ایران در حال حاظر هم شکست خورده است و در دنیا موفق نخواهد شد و وای بر مردمی که امثال این آقا نماینده اش باشد.
فقط یک نکته را در مورد ایشان میگویم . ایشان در قسمت آخر صحبتهایش میگوید بهترین راه برای حل بحران تشکیل لوی جرگه همانند افغانستان ..... سرم داغ شد وقتی این حرف را ایشان زد. فکرش را بکنید شخصی که خودش نماینده مجلس قانونگذاری یک کشور است پیشنهادش تشکیل یک مجلس غیر قانونی آنهم از نوعی که معمولا آمریکا در کشورهای نظیر افغانستان برای تسلط بیشتر به آنها تشکیل میدهد است.
آقایان باور بفرمایید بر فرض محال! تاکید میکنم بر فرض محال اگر یک نماینده ای در آلمان برای حل یک بحران با وجود راهکارهای قانونی اینجا یک چنین پیشنهاد مزخرفی را میداد یقین بدانید دیگر امکان نداشت پایش به کف سالن مجلس آلمان برسد و تا ابد زندگی سیاسیش خود به خود نابود میشد.
حالا این آقای نماینده با حالت ! ببخشید لاتهای چاله میدانی به اصطلاح قدما مینشیند جلوی دوربین زنده و این مزخرفات را تحویل مردم ایران میدهد و حتما آب هم از آب تکان نمیخورد.
این بود که عرض کردم ایران قطعا با این جور اشخاص به هیچ جا نخواهد رسید
یقین بدانید

 

 

افروغ هم تا حدی قبول کرد!
عماد افروغ که در حوادث بعد از انتخابات با تحلیلی ساده اندیشانه مشابه علی مطهری وجود توطئه برنامه ریزی شده علیه انقلاب اسلامی و الگوبرداری از انقلابهای مخملین را منکر می شد، اکنون حوادث پیش آمده بعد از انتخابات را تاحدی (!) زمینه ساز سوء استفاده دشمنان و ترورهای اخیر می داند.
  

عماد افروغ که در حوادث بعد از انتخابات با تحلیلی ساده اندیشانه مشابه علی مطهری وجود توطئه برنامه ریزی شده علیه انقلاب اسلامی و الگوبرداری از انقلابهای مخملین را منکر می شد، اکنون حوادث پیش آمده بعد از انتخابات را تاحدی (!) زمینه ساز سوء استفاده دشمنان و ترورهای اخیر می داند.
عماد افروغ کارشناس مسایل سیاسی و فرهنگی و رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس هفتم در گفتگو با خبرنگار حوزه دانشگاه خبرگزاری فارس،‌ ضمن محکوم کردن ترور استاد مسعود علی‌محمدی، اظهار داشت: از مقامات اطلاعاتی و امنیتی مصرانه می‌خواهیم عوامل این ترور ناجوانمردانه را شناسایی کنند.
وی افزود: مقامات امنیتی باید پاسخگو باشند که چرا اینقدر راحت یک عمل تروریستی انجام می‌گیرد.
این استاد دانشگاه همچنین با اشاره به اختلافات اخیر، بخشی از آن را غیرطبیعی دانست و ادامه داد: این اختلافات بیش از حد اختلافی که باید نمود داشته باشد، نمود دارد و آقایان جناح‌های مختلف تلاش نمی‌کنند سر عقل بیایند و هر چه سریع‌تر ذیل گفتمان انقلاب اسلامی و ارکان رکین آن به وحدت برسند تا زمینه برای این قبیل اعمال تروریستی فراهم نباشد.
افروغ اضافه کرد: آنها باید متوجه باشند که اختلافات بیش از حد بستر را برای این قبیل اقدامات تروریستی فراهم می‌کند چرا که توجهات را به سمت دیگری می‌برد و به جای اینکه نیروهای امنیتی وقت خود را صرف مسایل برون‌مرزی کنند، صرف مسایل داخلی می‌شود.
وی ماجرای کشدار غیر طبیعی بعد از انتخابات را تا حدی بسترساز این قبیل اقدامات تروریستی ناجوانمردانه برشمرد و تأکید کرد: مقامات امنیتی هم باید پاسخگو باشند و عوامل آن‌را شناسایی و به مقامات قضایی معرفی کنند و هم نسبت به حوادث مشابه هوشیار باشند.
این کارشناس مسایل سیاسی از چهره‌ها و نیروهای مرتبط با حوادث پس از انتخابات خواست هم به "مرٌ قانون " توجه و از اقدامات خودسرانه پرهیز کنند و هم به مصلحت نظام، حفظ و تقویت و بازتولید وحدت درون گفتمانی توجه داشته باشند.
افروغ با بیان اینکه اتفاقات پس از انتخابات باید تمام شود اما برخی با ادبیات خاصی که دارند فکر می‌کنند که این تمام شدن به معنای این است که قانون کنار گذاشته شود، ‌تصریح کرد: هر کس از هر گروه به اندازه خطایی که کرده و همچنین کسانی‌که مستقیم و غیرمستقیم نقش‌آفرینی کردند باید طبق قانون مجازات شوند و منافاتی نیز ندارد که هم قانون ملاک تعیین میزان اشتباهات و خلاف‌ها باشد و هم وحدت وجود داشته باشد.
به عقیده وی چهره‌هایی هستند که ملتزم به انقلاب بوده و هستند اما اختلاف سلیقه دارند و این اختلاف سلیقه نباید به مخدوش شدن وحدت بینجامد.
رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس هفتم در پایان خاطرنشان کرد: این رفتار تروریستی در یک بستری از اختلافات بیش از حد صورت گرفته و زنگ خطری برای تمام جریان‌ها و گروه‌هایی است که می‌خواهند ذیل گفتمان انقلاب اسلامی فعالیت سیاسی داشته باشند.

 

جهت استحضار شیخ ساده لوح؛
عضو شورای مرکزی اعتماد ملی رسماً کروبی را نفی کرد!
جواد اطاعت عضو شورای مرکزی اعتماد ملی در اغاز مناظره برنامه روبه فردا رسماً اعلام کرد که عضو شورای مرکزی اعتماد ملی است ولی به موسوی رأی داده و به این رأی هم افتخار میکند!
  

شب گذشته یکی دیگر از سلسله مناظرات زنده تلویزیونی از شبکه سوم سیما بین جواد اطاعت عضو شورای مرکزی اعتماد ملی و علیرضا زاکانی نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی پخش گردید. به گزارش سحر در این مناظره جواد اطاعت با تندخویی و فقدان رویه درست عقلی و منطقی وارد بحث شد و ضمن عقده گشایی از رئیس جمهور متأسفانه موجب انحراف بحث شده و آن را به هر دری کشاند. وی که از رئیس جمهور بعلت پرداختن به همه مباحث انتقاد می کرد خود در این مناظره بدون آنکه بتواند رویه ای منطقی را در سخنان خود حاکم کند به مباحثی چون: برنامه چهارم، طرح یارانه ها، رد صلاحیت ها در مجالس گذشته، قیمت گوشت و نان سنگک، خطبه های امام علی (ع)، قانون اساسی و تجمعات ازاد، لزوم خصوصی سازی تلویزیون، نقد فرهنگی دولت، پروژه های اجرا شده در روستای خودشان، انتقاد از بحث امام زمان توسط رئیس جمهور، اعتراض به نتیجه انتخابات و چندین مورد بی ربط دیگر پرداخت! نکته جالب توجه آن است که وی در هیچ یک از موارد فوق نتوانست بدقت وارد شده و حتی اجازه نمیداد تا دکتر زاکانی به پاسخگویی بپردازد. لکن به پرسش اصلی زاکانی در این مناظره مبنی بر آنکه چرا موسوی بدون داشتن هیچ سند و مدرکی خواستار ابطال انتخابات و برگزاری راهپیمایی شد پاسخ نگفت!
جواد اطاعت که در این مناظره با تندخویی و عصبانیت منزجر کننده ای بحث میکرد در ابتدای بحث گفت که عضو شورای مرکزی اعتماد ملی است ولی به موسوی رأی داده و به این رأی هم افتخار میکند! این موضوع میتواند برای جناب شیخ ساده لوح کروبی جالب توجه باشد، چرا که عضو شورای مرکزی وی هم به وی رأی نداده است!

 

درباره سخنان خاتمی؛
دورویی و نفاق تا کی؟!
سید محمد خاتمی مهمترین حامی موسوی در انتخابات دهم ریاست جمهوری که ساعت 7 بعد از ظهر روز انتخابات برای موسوی پیام تبریک فرستاد و از متهمان اصلی ایراد اتهام تقلب و حوادث بعد از انتخابات می باشد، همچنان سعی دارد تا با ادامه رویه دوگانه گویی و نفاق مخملی خود و دیگر سران فتنه را از اتهامات سنگین موجود تبرئه کند.
  
سحر- سید محمد خاتمی مهمترین حامی موسوی در انتخابات دهم ریاست جمهوری که ساعت 7 بعد از ظهر روز انتخابات برای موسوی پیام تبریک فرستاد و از متهمان اصلی ایراد اتهام تقلب و حوادث بعد از انتخابات می باشد، همچنان سعی دارد تا با ادامه رویه دوگانه گویی و نفاق مخملی خود و دیگر سران فتنه را از اتهامات سنگین موجود تبرئه کند.
وی که بوضوح تحت تأثیر راهپیمایی بزرگ و تاریخی مردم سراسر کشور در محکومیت فتنه و تأیید ارکان نظام اسلامی قرار داشت، گفت: "ما انقلاب بزرگی داشتیم که از دل آن نظامی به نام جمهوری اسلامی درآمد که مورد قبول ما بوده و به آن افتخار کرده و می‌کنیم و شعار اصلی ما هم این بوده؛هست و خواهد بود که "استقلال ،آزادی و جمهوری اسلامی"؛هیچ چیز دیگر هم شعار ما و اکثریت قاطع مردم نیست".
خاتمی در ادامه اظهارات دوگانه و منافقانه خود گفت که قانون اساسی و اصل ولایت فقیه را قبول دارد و به آن احترام می گذارد. اما توضیح نداد که وی و نامزد شکست خورده مورد حمایتش به کدامیک از سخنان رهبر انقلاب در طول دوران فتنه بعد از انتخابات احترام گذاشته اند و یا به کدام یک عمل کرده اند. آیا خط خود را از خط اغتشاش گری و ناامنی جدا کردند یا با بیانیه ها و سخنان خود دعوت به اقدامات ساختارشکنانه و غیرقانونی کرده اند؟ آیا به رسیدگی به اعتراضات از مجاری قانونی عمل نموده اند یا اعتراضات خیابانی را ضمن متهم نمودن ارکان نظام به تقلب ساماندهی کرده اند؟ به هرحال بنظر میرسد که حضور میلیونی و فتنه شکن مردم در 9 دی ماه موجبات سردرگمی و سرگیجه سران فتنه را فرآهم آورده بگونه ای که قادر به تحلیل رفتار و سخنان خود و فهم تناقضات آشکار نیستند.
   
  
اخبار مرتبط:

منبع :

http://saharnews. ir/ 


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در جمعه 88/10/25 و ساعت 1:31 عصر | نظرات دیگران()
سید محمد انجوی نژاد
سخنرانی روشنگرانه حجت الاسلام انجوی نژاد در تحلیل بیانیه هفدهم میرحسین موسوی.

?.?? مگابایت
(?:?? دقیقه)
لینک مستقیم

شادی روح امام و شهدا صلوات

 

 

دو کلیپ از وحشی گری یزیدیان سبز پوش در ضرب و شتم نیروهای انتظامی

 

660 کیلوبایت

دانلود کلیپ تصویری

 

966 کیلوبایت

دانلود کلیپ تصویری

 

شادی روح امام و شهدا صلوات 

 

 

1،5 مگابایت

دانلود کلیپ تصویری

غیر مستقیم

شادی روح امام و شهدا صلوات 

+ لینک تصجیح شد!

 

دانلود با حجم 2.42 مگا بایت

لینک مستقیم / لینک غیر مستقیم

شادی روح امام و شهدا صلوات 

 

اذان موذن زاده اردبیلی با صحنه هایی از شهادت

 

5 مگابایت

دانلود کلیپ تصویری

 

منبع ما : سایت خوب http://mobarezclip.com/


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در یکشنبه 88/10/20 و ساعت 8:42 عصر | نظرات دیگران()
برهنه اما سبز!

مسعود محمدی در گزارشی به آسیب شناسی مدعیان دروغین
تقلب و حامیان برهنه سبزی های داخل کشور پرداخته است.

به گزارش بولتن، در ابن گزارش آمده است:

به نظر می‌آید که دیگر پس از واقعه تلخ عاشورای88
در تهران،زمان آن رسیده باشد که سران جریان فتنه با بازخوانی تفکراتشان پس از اعلام
نتایج انتخابات ریاست جمهوری،از در توبه درآمده و از بعضی دولتهای
بیگانه،رسانه‌ها،مراکز بین‌المللی و... آراء و مواضع و صاحبانشان اعلام برائت کرده
و رو سوی دلسوزان انقلاب‌کنند.
لذا نویسنده به عنوان اولین قدم از سوی این
آقایان پیشنهاد می‌کند با نگاهی به این نوشته،برائتشان را از بخشی از حامیان
مسئله‌دار به‌ویژه سه عنصر هنری معلوم‌الحال اعلام نماید.
چرا که حافظه تاریخی
امت اسلامی این مقولات را به راحتی به فراموشی نمی‌سپارد!

1. یادآوری های تاریخی
در ماه های آخر رژیم
پهلوی، برخی بازماندگان و ریزه-خواران طرفدار آن خانواده با توجه به احساسات مذهبی
مردم و برای ایجاد انحراف در اذهان مردم از نهضت امام خمینی (ره)، دم می گرفتند که
«این است شعار ملت، خدا قرآن محمد». آنان احمقانه امیدوار بودند که وجود نام محمد
در اسم شاه فاسد ایران احساسات دینی مردم را متوجه او کند و از شدت مخالفت با او
بکاهد و شعارهای دیگری که در حمایت از امام خمینی (ره) سر داده می شد تحت الشعاع
قرار گیرد. اما این ترفند کارگر نیفتاد و وجه دینی این شعار خیلی زود توسط مردم
مسلمان پیرو امام (ره) با شعارهای رایج انقلابی انطباق پیدا کرد. این موضوع که
چندان در تاریخ انقلاب مورد توجه قرار نگرفته، یک نکتة بسیار مهم را بیان می کند و
آن اینکه مردم به این توجه دارند که چه کسی از دین می خواهد استفاده ابزاری کند. در
واقع حافظة تاریخی مردم، با استمرار تبلیغ چهره به چهره هزاران روحانی در سال های
قبل از انقلاب از گسست از گذشتة دور (صدر اسلام) و نزدیک (انقلاب مشروطه و ماجرای
دار زدن شیخ فضل الله نوری و یا دستگیری و تبعید و قتل شهید مدرس) مصون مانده بود.
این یادآوری های مکرر آن رویدادها باعث شد که در مقاطع مختلف که رژیم برای انحراف
اذهان مردم و انقلابیون از مسائل اصلی و علل قیام و مبارزه علیه رژیم سلطنتی دست به
حیله های پیچیده می زد، باز هم مردم به امام (ره) وفادار بمانند و به ویژه ندای آن
بزرگمرد را در حفظ «وحدت کلمه» پاسخ شایسته بدهند و همین شد که پیروزی بر رژیم
سلطنتی میسر گردید.

2. رخنه
یکی از فعالان سیاسی قبل از انقلاب در
یکی از سخنرانی-هایش به این نکتة ظریف اشاره کرده است که «اگر می خواهی چیزی را
نابود کنی لازم نیست خوب به آن حمله کنی، کافی است بد از آن دفاع کنی». در فضایی که
وی این حرف را زد، موارد متعددی از حمله و هجمه به مبارزان مسلمان صورت می گرفت، چه
از طرف رژیم سلطنتی و چه از سوی چپ ها. آرزوی این دو، یعنی رژیم سلطنتی و چپ ها،
این بود که مبارزین مسلمان از بین بروند. یکی از روش های هر دو طرف هم این بود که
اسلام را بد مطرح نمایند تا امکان دفاع از آن برای مبارزین مسلمان باقی نماند و
آنان در جامعه منزوی شده و توان تأثیرگذاری آنها بر مردم از بین برود یا دست کم
مهار شود. این یک جریان هدایت شده از طرف غرب بود برای مقابله با رشد اسلامگرایی در
ایران که منافع قدرتهای سلطه گر را به شدت تهدید میکرد. در آن زمان هم امام (ره) با
افشای این جریان و تأکید بر تفکیک اسلام ناب محمدی از اسلام آمریکایی به مردم این
هوشیاری را دادند که نباید فریب دین داری و شعارهای ظاهرفریب آن دو طیف را بخورند.
بعد از انقلاب این برنامه همچنان در دستور کار دشمنان انقلاب و اسلام اصیل باقی
ماند و حتی با گذشت زمان مورد تجدید نظر قرار گرفت و روش های تازه ای برای عملیاتی
کردن آن به کار بسته شد و به واقع از برنامه های استراتژیک غرب در مواجهه با انقلاب
اسلامی گردید. توهین های مکرر به مقدسات اسلامی در نشریات، ساخت فیلمهای متعدد با
مضامینی علیه باورها و ارزش های اسلامی، طرح موضوعات تفرقه انگیز، طراحی هزاران
سایت مستهجن به قصد شکستن حرمتها و ترویج فساد اخلاقی، ترویج فمینیسم به عنوان یکی
از قوی ترین ایده های دین زدا و به ویژه ضداسلامی، ترویج انواع فرقه های درویشی و
معنویت های رقیق و مروج اباحه گری، و ده ها مورد از این دست، همه و همه در چهارچوب
تضعیف آن اسلامی بوده اند که موجد انقلاب اسلامی شد. اگر آن اسلام در میان توده های
مردم جهان گسترش می یافت - که ان شاء الله خواهد یافت - زمان مرگ استکبار جهانی
درمی-رسید.
قوت و قدرت ایدئولوژی اسلام ناب محمدی، همان اسلامی که بت-های
جاهلیت را به زیر کشید و امپراتوری های وقت را ساقط کرد، چنان بود که بعد از پیروزی
انقلاب اسلامی، امواج آن در اقصا نقاط جهان موجب حرکت و خیزش توده ها علیه ظلم و
استکبار گردید.

3. ذهن های آلوده
هنگامی که یکی از سرکردگان
جبهه مشارکت گفت که اصلاح-طلبان طیفی از سروش تا گوگوش را در بر می گیرند، برای
بسیاری روشن شد که صاحبان این دیدگاه در پی جامة عمل پوشانیدن شعار تقی زاده هستند
که «باید از فرق سر تا نوک پا غربی شد». منظور تقی زاده از فرق سر، نحوة تفکر بود و
از نوک پا هم مقصودش روش زیست و زندگی. این هر دو البته به هم وابسته اند؛ یعنی کسی
چنان زندگی می کند که فکر می کند و برعکس، و اتفاقاً از همین جا می توان نتیجه گرفت
که تفکر سروشی نتیجه اش زندگی گوگوشی است و ولنگاری فکر و عقیده به آنجا می رسد که
فرد را برای تأمین منافع شخصی و لذایذ دنیوی به خیانت و هم پیمان شدن با دشمنان
ملتش می کشاند.
اما از این که فعلاً بگذریم، در جریان انتخابات امسال چیزی دیگر
جلب توجه می کرد و آن استفاده از یک رنگ به عنوان نماد و نشانة این طیف بود. در
تاریخ ایران بعد از اسلام به نظر می رسد سه رنگ همواره برخاسته از احساسات دینی
مردم بوده اند؛ رنگ سفید، رنگ سبز و رنگ سرخ. هر یک از این رنگ ها متضمن مفهومی
ویژه است که اینجا مجال پرداختن به آن نیست.
آنچه در اینجا باید گفته شود این
است که چرا طیف مذکور رنگ سبز را به عنوان نماد خود انتخاب کرده است؟ این اتفاقی
نیست و مهمتر از آن به قصد دفاع از هویت اسلامی مردم ایران هم نیست و بلکه بنا بر
قرائن و شواهد بسیار، درست در جهت معکوس است؛ دقیقاً به همان ترتیب که آن سیاستمدار
در قبل از پیروزی انقلاب گفته بود. اندکی دقت در وقایع بعد از انتخابات ایران این
موضوع را روشن تر می کند.
برخی شعارهای سرداده شده توسط گروه های سازمان یافته
از سوی این طیف چنین بود: «یا حسین، میرحسین» (استفاده از تشابه اسمی به قصد تحریک
احساسات دینی مردم به نفع خود که مصداق سوء استفاده ابزاری از احساسات دینی مردم
است)، «نه شرقی، نه غربی، جمهوری ایرانی» (در نفی سخن صریح امام خمینی (ره) مبنی بر
اینکه «جمهوری اسلامی، نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر». این شهار جدید مصداق
تضاد با اندیشة رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی است)، «نه غزه، نه
لبنان، جانم فدای ایران» (در تضاد با عمق استراتژیک دفاعی مسلمانان، و نیز در جهت
ایجاد تفرقه میان مسلمانان؛ و این مصداق تضاد منافع این طیف با امنیت ملی ایران
است).

در سر دیگر ماجرا، یعنی همان سر گوگوشی طیف مذکور،
ماجراهای دیگری جریان داشت. بعد از اینکه در حرکتی غیرقابل پیش بینی و بسیار سؤال
برانگیز حتی برای غربی-ها، جایزه نوبل به شیرین عبادی داده شد، مشخص گردید که توطئة
دشمنان جمهوری اسلامی ایران، عمق و پیچیدگی بیشتری پیدا کرده است. هر ساله در اروپا
و آمریکا مراسم مختلفی با پوشش هنر و... در شاخه های مختلف برگزار شده و به افرادی
به عنوان نفرات برگزیده جوایزی اهدا می شود. در سال های اخیر این برنامه ها به صورت
مشخص به گونه ای سازماندهی شده اند که برگزیدگان این مراسم در وهلة اول وجهة ضد
اسلامی و در وهلة دوم ضدایرانی داشته باشند. برای همین است که می بینیم و می شنویم
که اغلب «برندگان» این جوایز یا یهودی اند، یا همجنس باز، یا ضددین و یا هر سه! این
روند چیزی نیست جز یارگیری برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران و به ویژه امواج
رهایی بخش انقلاب اسلامی که از سی سال پیش تاکنون تداوم یافته است.

بعد از انتخابات امسال این روند شکل عجیبی به خود
گرفت؛ به این ترتیب که هر کسی برگزیده می شد با لباس سبز یا با مچ بند سبز برای
گرفتن جایزه به صحنه می آمد! رسانه های غربی نیز به شدت بر این موضوع تمرکز کرده و
این را تبلیغ می کردند که این افراد همه طرفداران «جنبش سبز» در ایران هستند. اما
آیا واقعاً چنین بود؟ بد نیست اول درنگی بر هویت فردی و کاری برخی از این افراد
داشته باشیم تا بعد موضوع را دنبال نماییم.

4. برهنه اما سبز!
شهره آغداشلو یکی از کسانی
بود که در جریان اعطای یکی از جوایز هنری، با مچ بند سبز روی جایگاه رفت. وی به
خاطر بازی در مجموعة تلویزیونی «خانه صدام» محصول کانال اچ.بی.اُ. و با همکاری
بی.بی.سی. برندة جایزة امی شده بود. در این سریال کوتاه، او نقش همسر صدام را بازی
می-کرد! شهره آغداشلو، یا همان پری وزیری تبار، در سال 1331 در تهران متولد شده و
بعد از انقلاب به خارج کشور رفت. وی تا سال 1358 همسر آیدین آغداشلو بود و بعد از
جدایی از او از ایران رفت و از سال 1366 به زندگی با هوشنگ توزیع روی آورد. آغداشلو
تا پیش از خروج از ایران در چند فیلم ایرانی بازی کرده بود و از جمله در فیلم
سوته-دلان نقش یک فاحشه را داشت! پری وزیری تبار در رشتة روابط بین الملل در لندن
تحصیل کرده و گفته می شود که بهایی است. وی هنگام دریافت جایزه اش در برابر دوربین
خبرنگاران گفت: «امیدوارم فیلم های دیگری که بی عدالتی ها را در ایران به نمایش می
گذارد ساخته شود... جوانان ایران هر کاری را که دوست دارند انجام دهند و صنعت
فیلمسازی هم در این راه به آنها کمک خواهد کرد.»

او که آخرین کارش بازی در فیلم «سنگسار ثریا م»
ساختة سیروس نورسته است، چندی پیش گفت «برای بازی در فیلم بزرگانی چون مهرجویی و
کیارستمی می شود با اشتیاق به جمهوری اسلامی ایران سفر کرد و فرامین رژیم و حفظ
حجاب کامل در فیلم را با جان و دل پذیرفت». اما در مصاحبه با بی.بی.سی مدعی
شد:«حجاب اسلامی سمبل ارتجاع رژیم است و در طول عمر این رژیم زنان ایران علیه این
قانون ایستادگی و مقاومت نشان داده اند»!

سؤال اینجاست که چه انگیزه و عاملی این زن پنجاه و
هشت ساله را واداشته تا به جوانان ایران توجه نشان دهد و برای آنها تعیین تکلیف کند
که چه کاری را باید انجام بدهند؟ او که اصلاً در سی سال گذشته در ایران زندگی نکرده
از چه بی عدالتی هایی در ایران سخن می گوید؟ و آیا کسی که در ایالات متحده زندگی می
کند می تواند مشکلات و مسائل بسیار حاد اقتصادی و اخلاقی آن (که حتی از طریق فیلم
های مستند آمریکایی مانند «سیکو» که دربارة وضعیت وخیم بیمه در آمریکا و کلاهبردای
شرکت های بیمه از مردم و تحت پوشش بیمه نبودن بیش از شصت میلیون نفر از مردم فقیر
آمریکاست، قابل فهم است) را نبیند و دم از «بی-عدالتی» در کشوری بزند که سی سال از
آن دور بوده؟ گذشته از اینها این وعدة همراهی صنعت فیلمسازی را به نیابت از طرف چه
کسی داده است؟ او در موقعیتی است که برای صنعت فیلمسازی آمریکا چنین تصمیمی بگیرد؟
و ده ها پرسش از این دست که قبل از آنکه خبرنگاران امکان طرح آنها را بیابند وی از
برابر آنها گریخت.
این یکی از عروسک های پیری است که آمریکایی ها به قول یکی از
روزنامه های لس آنجلس «برای او یک جایزه هزینه کردند» تا علیه مردم ایران سخن
بگوید.

فرد دیگر از این گروه، نازنین افشین جم است که در
سال 1979 در تهران متولد شده و قبل از یک سالگی، خانواده اش با توجه به سابقة خود
از ایران رفتند. وضعیت وی نسبت به شهره آغداشلو بسیار آشفته تر است. اگر شهره
آغداشلو در اظهارات خود بسیار عوامانه صحبت می کند و از ارائة هر گونه تحلیلی از
اوضاع ایران عاجز است و تنها آنچه به او القا شده را بر زبان می آورد، افشین جم
تلاش می کند با ژست روشنفکری حرف های خود را مستدل و منطقی جلوه دهد. نازنین افشین
جم در سال 2003 در کانادا به عنوان دختر شایسته انتخاب شد که در واقع انتخابی است
بر اساس فیزیک بدن و نه عقل و هوش! یعنی کسی در آن جا در انتخاب دختر شایسته به این
فکر نمی کند طرف چقدر عقل دارد بلکه به این نگاه می کند که طرف چقدر ... است (این
را هم باید گفت که برنامه هایی از این قبیل، یعنی انتخاب دختر شایسته، در حقیقت بنا
بر سیاست های سرمایه داری است زیرا ارائة الگوی زیبایی به جامعه، منجر به هزینة هر
چه بیشتر برای استفاده از انواع مواد آرایشی و لوازم آن و حتی جراحی های پلاستیک در
سطح وسیع می گردد). بگذریم.
وی خواننده ای دست چندم (حتی با معیارهای غربی) است
و از او بیشتر به عنوان مدل تبلیغاتی استفاده شده است. تحصیلات افشین جم در رشته
علوم سیاسی است و جالب آنکه فارسی را به سختی حرف می زند! خود او در مصاحبه ای گفته
است که «اگرچه من با ایران احساس پیوند فرهنگی دارم اما خودم را شهروند جهانی می
دانم»! معنی این حرف آن است که هویت ایرانی برای او مفهومی ندارد.

تا قبل از انتخابات امسال، کمتر کسی به وی توجه می
کرد و هیچ کس انتظار نداشت که یک مدل تبلیغاتی و به عبارتی «الگوی گوشتی» (به قول
یکی از اعضای طیف چپ اپوزیسیون خارج نشین)، که از ایرانی بودن فقط یک اسم دارد،
مدافع حقوق ایرانیان شود آن هم در سطح جهان! او در گفتگو با یک نشریة آلمانی گفته
بود هر جا که می رود همه فقط به خوشگلی اش توجه می کنند و کسی انتظار ندارد که او
عقل هم داشته باشد! اما یک جمله ای در یکی از مصاحبه های او، در ماه های بعد از
انتخابات وجود داشت که بسیار عجیب بود. افشین جم گفته بود که از همان سال 2003 با
این هدف کاندیدای دختر شایسته شده بود که بتواند از این طریق تریبونی به دست آورد
که حرف های حقوق بشری بزند. با توجه به اینکه از او بعید است تا این اندازه عقل
داشته باشد، این گفته آشکار می کند که کسانی چنین نقشی را برای او برنامه ریزی کرده
بوده اند.

نازنین افشین جم در سال 2007 به اتفاق مینا احدی به
چند شهر اروپایی رفت تا علیه جمهوری اسلامی ایران و به بهانة مبارزه با قانون اعدام
در ایران دست به تبلیغات بزند. جالب است که افشین جم یک فراوردة جهان سرمایه-داری
است اما مینا احدی دیدگاه های چپ تندی دارد. حالا چرا این دو با هم همراه شدند،
معلوم نیست. تقریباً سال قبل از آن وی به اتفاق امیرعباس فخرآور (که روابط بسیار
گرمی با تیم دیک چنی داشته است و در سال هایی که از ایران رفته مشاوره های زیادی در
خصوص جامعه ایران به دستگاه های اطلاعاتی آمریکا داده) با رضا پهلوی دیدار صمیمانه
ای داشت و با او در زمینة چگونگی طرح موضوعات حقوق بشری علیه ایران گفتگو کرد.
مورد بعدی از این گروه سبزهای صورتی، فائقه آتشین است. دربارة او و زندگی اش
مطالب زیادی گفته شده و از آنجا که در لا به لای زندگی او هرزگی و لاابالیگری
فراوان بوده، نیازی به بازگویی نیست. منتها این موضوع قابل توجه است که این خوانندة
دربار پهلوی اکنون از جان مردم ایران چه می خواهد؟ آیا او اوقعاً دوستدار مردم
ایران است؟ مهمتر آنکه مردم ایران چنان نگون بخت و بیچاره شده اند که یک خوانندة
آنچنانی باید برای آنها خط و ربط تعیین کند؟

در فیلمی مستند از سال های قبل از انقلاب، در یک
صحنه او در کاخ شاه در حال اجرای برنامه برای خانواده پهلوی و برخی میهمانان نشان
داده می شود و دوربین لحظه ای رضا پهلوی را شکار می کند که با ریتم آهنگی که نواخته
می شود خود را تکان می دهد و محو تماشای اطوارهای گوگوش شده است. در همان فیلم صحنه
های بسیار ناراحت کننده ای از فقر و فلاکت مردم در مناطق مختلف ایران نمایش داده می
شود تا تضاد کامل دربار و جامعه، بیان گردد.

گوگوش اکنون نیز انگار پیرانه سر یاد ایام جوانی اش
افتاده که در آن سوی مرزها با هر ترفندی دست اندر کار اغوای مردم شده. همان گونه که
در قبل از انقلاب به سرگرم کردن خاندان سلطنتی مشغول می شد تا مبادا خاطر آنان از
فقر مردم این سرزمین غباری بگیرد، اکنون هم می خواند و می رقصد تا مبادا حرف حق
مردم این سرزمین به گوش جهان برسد.

5. رنگ تفرقه
یکی از نظریه هایی که توسط مؤسسات
تولید فکر در آمریکا - احتمالاً دار و دستة میشل شوسودوفسکی که یک یهودی صهیونیست
است - مطرح شده، ایدة شکاف ملت - ملت به جای شکاف ملت - دولت است. برنامة شکاف
انداختن میان دولت و ملت به دلایل مختلف به نتیجة دلخواه نرسید و در نتیجه ایدة
شکاف ملت - ملت جای آن را گرفت. بنابراین ایده، اگر در میان ملت با هر وسیله ای
شکاف ایجاد شود، می-تواند دولت را تضعیف و در مراحل پیشرفته ساقط کند ضمن آنکه از
قدرت گرفتن دوبارة آن ملت هم جلوگیری می نماید. بخشی از این برنامه متوجه اقوام
ایرانی بود که در سال-های گذشته نمونه های آن را همه دیده و به یاد دارند. بخش عمدة
آن که پیچیده تر است اکنون در حال اجراست. به این ترتیب که با پررنگ کردن اختلاف
نظرها در جامعه، مردم در دسته های مختلف سازماندهی شده و علیه یکدیگر فعالیت
می-کنند. این فعالیت و تحرک این دسته ها تنش های اجتماعی بسیار زیادی را تولید می
کند که حکومت مجبور است با آنها مقابله نماید تا امنیت جامعه حفظ شود. اما ورود
حکومت به برخوردهای دسته جات مردمی به بازتولید خشونت منجر می شود و در این میان
خود به خود مردم از حکومت جدا می-شوند. این تفرقة عمومی به مرحله ای می رسد که دیگر
حکومت قادر به کنترل و مهار آن نیست و از طرف دیگر دسته ها و گروه های پدید آمده در
جامعه هم امکان آشتی پیدا نمی کنند چون رهبری واحدی را قبول ندارند.
اکنون باید
از کسانی که برای خود رنگ انتخاب کرده اند پرسید آیا به عواقب این وضعیت اندیشیده
اند و ایا اگر خود را به آرمان ها و اندیشه های امام خمینی (ره) پای بند و مقید می
دانند، به یاد نمی آروند که آن انسان آزاده تا چه حد بر حفظ وحدت کلمه تأکید می
کردند؟ و با هوشیاری ایشان و توجه و پیروی مردم بود که آن همه تلاش های دشمنان این
مرز و بوم در ایجاد شورش های منطقه ای ناکام ماند و از هرج و مرج جلوگیری شد. آیا
کسانی که با رنگ می-خواهند طرفداران خود را از بقیة جامعه جدا کنند لحظه ای فکر
کرده اند که چگونه دارند به برنامه های دشمنان ایران کمک می کنند؟
رنگ سبز در
حافظة تاریخی ملت ایران با دین و تقدس مذهبی خاندان پیامبر (ص) پیوند خورده است.
امروز این رنگ بار سیاسی جناحی شدیدی پیدا کرده و از سوی دیگر آن را به بدسابقه
ترین افراد پیوند زده اند. ارتباط دادن نمادهای مذهبی با نمادهای بی بندوباری و بی
دینی، بدون واسطه و کاتالیزور نمی تواند نتیجه بدهد و اکنون آنان که بر این نماد
بار سیاسی و جناحی افزوده اند، نقش واسطه را ایفا کرده اند.

6. زنان علیه مردان!
در سال 2004 مایکل لدین در
یک جلسة دوستانه با برخی اعضای اپوزیسیون ایرانی خارج نشین توصیه کرده بود که برای
مقابله با جمهوری اسلامی و برای جلب توجه مردم به خود و دور کردن آنها از حکومت، از
زنان زیبا و معروفه استفاده کنند! مایکل لدین یکی از پست ترین دشمنان مردم ایران
است که در تمام طول ریاست جمهوری جرج بوش به او و کاخ سفید فشار می آورد که علیه
ایران دست به اقدام نظامی بزند. وی از اعضای مؤسسة امریکن اینترپرایز است که یک
مؤسسة صهیونیستی معروف و یکی از بازوهای فکری لابی اسرائیل در آمریکا به شمار می
رود.
ظاهراً توصیة او در زمینة استفاده از زنان معروفه علیه جمهوری اسلامی
ایران امروز چنین به کار بسته شده است و متأسفانه توسط کسانی که چنین انتظاری از
آنها نمی رفت. امروز دیگر حتی برای تحلیلگران نسبتاً مستقل غرب هم تریدی نمانده که
کلید این پروژه از مدت ها پیش خورده بود و با اعطای جایزه نوبل به شیرین عبادی
آشکار شد و مراحل اجرایی آن روند شتابنده ای به خود گرفت. یادآوری این نکته خوشایند
نیست اما قرار دادن نام یک زن ایرانی در ردة سوم صد متفکر اثرگذار جهان در سال 2009
نیز بخشی از همین پروژه است. باز هم بد نیست که جمله ای از مرحوم شریعتی نقل کنیم
که بی ارتباط با این موضوع نیست و شاید تلنگری باشد به ذهن های تخدیرشده با چنان
القاب و عناوین و انتخاب هایی. شریعتی می گوید «اگر تنهاترین تنهاها شوم، باز خدا
هست. او جانشین همة نداشتن هاست. نفرین ها و آفرین ها بی ثمر است. ای پناهگاه ابدی!
تو می توانی جانشین همة بی پناهی ها شوی.» آیا کسی امروز به این فرهنگ پای بند است
که فریب آفرین ها را نخورد و از نفرین ها مأیوس نشود؟ آیا امروز هنوز کسی هست به
خدا پناه ببرد در شداید و سختی ها و نه به غرب؟ باید بترسیم و بلکه بگرییم بر وقتی
که غرب جای خدا را بگیرد در اذهان این گروه.
غرب مدت هاست به این نتیجه رسیده
که برای نابودی انقلاب اسلامی ایران باید عقل ها را تخدیر و شهوت ها را تحریض نماید
و راه مؤثر آن را هم در استفاده از زنان دیده است. می-شود حدسی قریب به واقعیت زد
که چه کسانی صحنه گردان به میدان آوردن عروسک های برهنه هستند با نشانه های
سبز!
یک بار دیگر روند ماجرای به میدان کشاندن زنان برای مقابله با جمهوری
اسلامی را مرور کنید. بردن فاطمه حقیقت جو به آمریکا و موقعیت دادن به او در یک
دانشگاه معتبر؛ دادن جایزه نوبل به شیرین عبادی؛ برکشیدن یک مدل تبلیغاتی که فراسی
را به سختی صحبت می کند به عنوان مدافع حقوق بشر؛ اعطای جایزه به بازیگر تلویزیونی
و مطرح کردن حمایت او از جنبش سبز؛ انتخاب یک زن ایرانی به عنوان سومین متفکر
اثرگذار در جهان در سال 2009؛ و ده ها مورد مانند اینها حاکی از یک برنامة پیچیده و
دامنه دار است برای شکستن ملت ایران. آیا این تحقیر یک ملت نیست که چنین افرادی را
منجی خود به شمار آورد؟

چرا امروز «رقاصه ها» و «رجاله ها» (به قول هدایت)
سردمدار «جنبش سبز» شده اند؟ آیا آن «جنبش سبز»ی که چنین کسانی آن را نمایندگی می
کنند می تواند سرنوشت یک ملت را تعیین نماید و آیا غیرت و حمیت ایرانی که در طول
چند هزار سال هرگز در برابر شدائد و سختی ها و جنگ ها سر تسلیم فرود نیاورده قبول
می کند که افسار سرنوشتش را به دست این افراد بدهد که هر یک در گوشه های به بزم و
عیش و طرب روزگار می گذرانند و هر از چندی هوس «سبز» شدن در برابر دوربین ها می
کنند؛ آن هم تکة «سبز»ی که به یک حجم صورتی آویزان شده است!

7. سخن آخر
ادوارد برمن کتابی دارد به نام
«کنترل فرهنگ» که کتاب جدیدی نیست اما بسیار معتبر است و اطلاعات آن با گذشت زمان
کهنه نمی شود چون تحلیل استفادة سرمایه داری غرب از فرهنگ است. او در این کتاب
توضیح داده که چگونه سرمایه داران آمریکایی که اغلب یهودی و طرفدار و حامی صهیونیسم
هستند برای هر دلاری که در زمینة فرهنگ هزینه می کنند ده ها دلار انتظار برداشت
دارند. او همچنین به صراحت به جوایز فرهنگی اعطایی بنیادها و مؤسسات فرهنگی غرب
اشاره می کند و آنها به عنوان مجریان سیاست های کلان-سرمایه داران غرب معرفی می
نماید.
رنگ سبز آویخته بر برهنگانی چون ... و ... و ... در نگاه سطحی و نزدیک
شاید چندان ربطی به مبارزة استکبار با اسلام انقلابی نداشته باشد اما در دوردست و
از نگاهی ژرف تر، دقیقاً در همان جهت عمل می کند. چنان که اشاره شد هم نشینی رنگ
سبز که در حافظة تاریخی مردم یک سرزمین با معنویت و اسلام پیوند دارد، با افرادی که
نمادهای هرزگی و فحشا و دین ستیزی هستند، این ایده را القا می کند که اسلام می
تواند با این نوع زندگی هم همراه و سازگار باشد؛ که این همان اسلام آمریکایی است.
در انقلاب نارنجی اوکراین، با توجه به موقعیت آن کشور و سرخوردگی عمومی از اوضاع،
رنگ نارنجی که نماد سرزندگی و شادابی و امید است برای مخالفین دولت انتخاب شده بود
تا با هم نشینی این رنگ و اپوزیسیون غربگرا، ناخودآگاه به مردم القا شود که تنها با
روی آوردن به این اپوزیسیون است که می-توان به زندگی و روزهای بهتر امیدوار بود. در
ایران هم بعد از سی سال که از عمر انقلاب اسلامی می گذرد، دشمنان دریافته اند که
نمی توان مردم را از اسلام جدا کرد ولی می-توان اسلام آنها را تغییر داد. اکنون رنگ
سبز و جنبش سبز برای آنها به معنی امکان تغییر اسلام انقلابی به اسلام آمریکایی
است.
به نظر می رسد اکنون زمان آن است که جبهه ها مشخص شود. گفتار دوپهلو و
مواضع کج دار و مریز فقط بر عمق خیانت می افزاید.

http://rajanews.com/detail.asp?id=42655
 نوشته شده توسط گروه خبری روز در یکشنبه 88/10/20 و ساعت 8:34 عصر | نظرات دیگران()
بررسی ادعای کذب فتنه‌گران درباره عبور پلیس با ماشین از روی یکی از مقتولان

حرمت‌شکنی روز عاشورای فتنه‌گران آن‌قدر سنگین بود و خروش حسینی تهران و سایر شهرستان‌های ایران علیه محاربان یزیدی آنچنان گسترده بود که برنامه‌های از پیش طراحی شده توسط این جریان از جمله پروژه کشته‌سازی و تهیه تصاویر جعلی از آن، این‌بار مورد بی‌اعتنایی بیشتری از سوی افکار عمومی خشمگین از حرمت‌شکنی‌ها قرار بگیرد.

به گزارش رجانیوز، ادعای زیر گرفتن یک نفر توسط ماشین پلیس در میدان ولی‌عصر(عج) بخشی از این پروژه چند لایه بود. حیله فتنه‌گران در این مسئله که در اطلاعیه نیروی انتظامی هرگونه قتل در میدان ولی‌عصر(عج) تکذیب شده بود، از دو بخش اصلی تشکیل می‌شد.

ماجرا، انتشار فیلمی در یوتیوب و منابع ضد انقلاب است که طی آن ادعای زیر گرفته شدن "یک نفر" از اغتشاشگران توسط خودروی پلیس مطرح شده است.

دو قطعه فیلمی که از این ماجرا در اینترنت یافت می‌شود، هر دو متعلق به رسانه‌های ضد انقلاب است اما دو فیلم با هم تفاوت‌هایی در تدوین دارند که به کشف ذات ماجرا کمک زیادی می‌کند.

فیلم اول، در ابعاد کوچک‌تر، از صحنه ورود 2 خودرو، تا لحظه خروج یکی از آن‌ها از ضلع شمالی میدان ولی‌عصر(عج) ادامه دارد. فیلم دوم، در ابعاد بزرگ‌تر، با سخنان سردار رادان آغاز و از صحنه دنده عقب گرفتن یکی از 2 خودرو شروع می شود و با پرشی محسوس، به روی فردی که فیلم وی را مجروح این ماجرا نشان می‌دهد، می رود و به پایان می رسد...

وضعیت کلی:

در این پکیج رسانه ای و عملیات روانی، نکات متعدد و مهمی وجود دارد:

1- تصویربرداری با دوربین‌های با کیفیت بالا ماجرای ندا آقاسلطان را افشا کرد. تصویر برداری از چند زاویه، تصویربرداری یکی دو ثانیه قبل از شروع به‌اصطلاح صحنه مضروب شدن و... اینها نکاتی است که جریان فتنه سعی کرده در موارد بعدی تکرار نکند.

2- رعایت برخی از این نکات، دست اپوزیسیون را در اجرای نکاتی دیگر و رعایت برخی مسائل باز می گذارد. از روی شماره پلاک خودرویی که در فیلم ندا آقاسلطان وجود داشت، پلیس به سرعت راننده را پیدا و از وی تحقیق کرد. پایین آوردن کیفیت تصویر، می تواند به جلوگیری از بروز جزییات دردسرساز کمک کند.

بر اساس این فیلم و ادعا، اپوزیسیون دو شاخه کلی عملیات رسانه ای و تبلیغی سیاه را آغاز کرد:

الف- ادعا کرد پلیس با خودروی خود اغتشاشگران را زیر گرفته است.

ب- ادعا کرد پلیس دست به توجیه زده و می‌گوید اولا خودرو سرقتی بوده و ثانیا یک تصادف رانندگی بوده است!

بخش اول نتیجه گیری:

افشای عدم وجود رابطه بین خودروی مورد اشاره پلیس و خودروهای این فیلم:

1- پلیس، اصولاً در حال توضیح دادن حادثه رخ داده در خیابان "خوش" و "انقلاب" است. در حالی که با مشاهده فیلم "محرز" است موضوع مورد اشاره ضد انقلاب مربوط به خود میدان ولی‌عصر(عج) است. به همین دلیل، طراحان این سناریو، چند اقدام در فیلم بزرگ‌تر و تدوین شده، انجام دادند:

اولین اقدام، آغاز کردن فیلم از صحنه ای است که در آن، آتش زده شدن کانکس پلیس در میدان ولی‌عصر(عج) مشخص نباشد و سینما قدس واقع در ضلع جنوبی میدان دیده نشود. در حالی که هر دوی این موارد در فیلم اول موجود است. بنابراین، توضیحاتی که در فیلم بزرگ‌تر از زبان سردار رادان به این فیلم توسط ضد انقلاب چسبانده شده، اصولا مرتبط با این ماجرا نیست. ضد انقلاب اقدام دیگری هم انجام می دهد و آن، سانسور اظهارات رادان است. زیرا وی به‌صراحت جزییات را توضیح داد.

2- در توضیحات رادان که به انگلیسی هم زیرنویس شده، مشخص است که از کشته شدن "دو نفر" (که جنازه هر دو در دسترس پلیس است) سخن گفته می شود. اما در فیلم، صحنه ای که بیانگر زیر گرفته شدن یک نفر است، نشان داده می‌شود که این روشن می کند هیچ ارتباطی بین این دو موضوع نیست.

3- خودروی مورد اشاره جانشین فرمانده پلیس، یک دستگاه خودروی پلاک و طرح شخصی است اما آنچه که در این فیلم نشان داده می‌شود، خودروهایی با ظاهر خودروی پلیس است. پس، اتصال اظهارات جانشین فرماندهی ناجا به این فیلم، فریب و دروغ‌پردازی روشنی است که کاملا مشخص و قطعی است و هیچ خدشه ای به آن وارد نیست.

وضعیت جزیی:

1- 2 دستگاه خودرو در این فیلم مشاهده می شوند که این خودروها ویژگی‌های زیر را دارند:

* هر دو خودرو متعلق به کارخانه تویوتا هستند که محصولات آن‌ها در کشور ما فراوان است و در نیروهای مسلح (ارتش، سپاه، بسیج و ناجا) تعداد زیادی از این خودروها وجود دارد. این نوع خودرو از زمان دفاع مقدس به‌شدت در ایران مورد مصرف بوده و تعداد زیادی از این خودروها نیز به اشخاص حقیقی و یا حقوقی غیرنظامی، به فروش رسیده است. هرچند خودروی مدل پایین‌تر، از نوعی است که احتمال حضور آن در سازمان خودرویی فعلی پلیس بسیار کم است.

* هر دو خودرو، رنگ آمیزی و طراحی بدنه و وضعیت ظاهری مشابه دارند از جمله آنکه طراحی رنگی هر دوی آنها متعلق به پلیس عادی (پلیس پیشگیری یعنی کلانتری‌ها و...) است.

* هر دو خودرو، شیشه های طرفینی تیره دارند و گاردهایی روی شیشه جلو و مقابل و طرفین و جلوی خودرو نصب شده که کاملاً مشابه است.

* نشانه هایی از اسپرت شدن در این خودروها مشاهده می شود: 1- خودروی مدل پایین اولی که عامل به‌اصطلاح تصادف به‌نظر می رسد، دارای لاستیک پهن اسپرت است و قاب پنجره های جلویی آن، اسپرت شده است. 2- قاب گلگیر خودروی مدل بالاتر که با دنده عقب، به ضلع جنوبی میدان حرکت می کند، اسپرت شده است. قاب پنجره های جانبی نیز به همین‌گونه است.

* آرم نیروی انتظامی روی بدنه هیچ یک از این دو خودرو در هیچ یک از طرفین آن وجود ندارد و تنها رنگ سبز و مارک تویوتای آن و شکل کلی آن، عامل شباهت یافتن آن به خودروی پلیس است. البته احتمالا پلاک شبیه پلاک پلیس هم روی آنها نصب شده، هرچند کیفیت پایین فیلم ها اجازه دقت روی این پلاک‌ها را فراهم نمی کند.

* شکل گارد منصوب روی جلوی این خودروها بسیار جالب توجه و بدیع است.

بررسی رفتار عناصر عامل نیز بسیار حائز اهمیت است:

1- راننده های این دو خودرو:

* در حالیکه میدان کاملا در اشغال حدود 200 نفر اغتشاشگر است، چرا دو خودروی پلیس باید به این میدان وارد شوند؟ چه توجیهی در این زمینه وجود دارد؟

* چرا این دو خودرو از یکدیگر جدا شده، هر یک مسیری کاملا متضاد با یکدیگر را ادامه می دهد؟ البته در ادامه به‌نظر می رسد هر دو نهایتا از ضلع شرقی میدان ولی‌عصر(عج) خارج می شوند. یعنی: 1- خودروی مدل پایین ابتدا از ضلع جنوبی به ضلع غربی رفته، پس از به‌اصطلاح زیر کردن، به ضلع شمالی رفته، از آنجا به ضلع شرقی گردش می کند. 2- خودروی مدل بالا، از ضلع جنوبی به‌دنبال خودروی مدل پایین وارد، به دنبال وی به ضلع غربی رفته، سپس دنده عقب گرفته به ضلع جنوبی برگشته و از آنجا به ضلع شرقی گردش می کند. مسیر هماهنگ، در این محیط ناهماهنگ بدون اینکه دو خودرو همدیگر را ببینند، چگونه انتخاب و اجرا شده است؟

* شکل رخداد تصادف اصلاً قابل درک نیست. اینکه فرد مذکور اصولاً چگونه سر از زیر این خودرو در می آورد؟ اگر فرد جلوی خودرو قرار داشته، با تصادف، باید به جلو پرت می شد و خودرو، در صورت حرکت به جلو، باید روی آن می رفت. اگر فرد، عقب خودرو بود، باید خودرو با دنده عقب رفتن، روی وی قرار می گرفت. اما بررسی این فیلم، مشخص نمی کند این فرد کجا بود که زیر خودرو رفت؟ تنها احتمال این است که وی، هنگامی که خودرو متوقف شده بود، از وسط به زیر آن رفته است. آیا این احتمال، در شرایطی که اپوزیسیون مدعی آن است، ممکن است؟

2- فیلم‌بردار:

* وی از لحظه ورود خودروی اول تا لحظه آخر، بر خلاف تمامی افراد، هیچ تنشی در عملکرد خود ندارد و از لحظه اول تا لحظه آخر در صحن حضور دارد و اصلاً فرار نمی کند. حتی زمانی که خودرو به سمت وی (عقب) حرکت می کند.

* هنگامی که خودروی اول به میدان وارد می شود، وی بدون آنکه مسیر وی را تعقیب کند، منتظر ورود خودروی دوم می شود و با تعقیب خودروی دومی، ماجرا را ادامه می دهد.

* فیلم‌بردار فاصله خود با خودروها را تغییر نمی دهد. یعنی از حدی مشخص، اصلاً به خودروها نزدیک تر نمی شود و تقریبا می توان گفت در جای خود ثابت می ماند.

بخش دوم نتیجه گیری:

1- چرا کسی هویت فرد زیرگرفته شده را نمی داند؟ چرا از وی هیچ سابقه ای در هیچ بیمارستانی نیست؟ چرا فتنه‌گرانی که "جنازه" را پس از عبور این دو خودرو در اختیار دارند، آدرس، هویت وی و سنگ قبر و مجلس ختم‌اش را اعلام نمی کنند؟

2- یکی از دو خودرو، تویوتای مدل پایینی است که به‌نظر نمی رسد اصولاً در سازمان پلیس یا هیچ یک از نیروهای مسلح ایران حضور داشته باشد. این مدل از تویوتا مربوط به سال‌های پایانی دفاع مقدس بوده و بیشتر آن‌ها به بخش خصوصی واگذار شده است. هرچند مدتی بعد در سال‌های پایانی دهه 70، تعدادی تویوتای "شبیه" به همین مدل به سازمان رزم بسیج، ارتش، سپاه و ناجا وارد شد که به مدل 16 VALVE مشهور است که خودرویی بسیار مناسب و مدل بالا بوده و تفاوت بین این دو خودرو با وجود شباهت کلی، در بدنه، جلوپنجره و عقب آن کاملا مشهود است. اما خودروی حاضر در این فیلم، اگر در ناجا در حال حاضر حضور داشته باشد، باید در آشپزخانه خدمت کند!

3- خودروی دوم نیز در کشور فراوان است و می توان حتی با سرقت، یکی از آنها را تهیه کرد. از هر رده ای و هر جایی. حتی می تواند سرقتی هم نباشد. رنگ آمیزی هم که کار ساده ای است.

4- طراحی رنگ دو خودرو متعلق به پلیس عادی انتظامی یعنی پلیس پیشگیری است. بر این اساس، نصب گاردهای اینگونه روی این خودروها فاقد منطق انتظامی است. برای توجه می توان به تصویر یک دستگاه تویوتای آتش گرفته پلیس در این اغتشاشات توجه کرد که هم مدل و هم طرح رنگی خودروی تویوتای مدل بالاتر است و هیچ کدام از خاصه های ظاهری این دو خودرو (اسپرت شدن، گارد داشتن، دودی شدن شیشه و...) را ندارد. هر دو خودرو، دارای بخش‌های اسپرت شده هستند که فاقد منطق انتظامی است. شیشه هر دو خودرو دودی است که اصولا با فرم طرح خودروی پلیس پیشگیری متناسب نیست. به‌نظر می رسد خودروی مدل پایین، لاستیک اسپرت نیز دارد.

5- گاردهای عقب (بار) خودروی مدل پایین، اصولا غیر نظامی است و برای حمل بار و اثاثیه مناسب تر به‌نظر می رسد تا استفاده در یک یگان نظامی!

6- رفتار رانندگان این خودروها با منطق مورد ادعای فتنه‌گران منطبق نیست. یعنی پلیس به ضد انقلاب با خودرو حمله نمی کند تا آنها را بکشد. نهایتا در این فیلم، باز با صحنه ی تصادفی مواجه هستیم که البته خود نیز منطق ندارد.

7- رفتار فیلم‌بردار، از رفتار دو راننده، جالب تر است. وی از ورود دو خودرو با خبر به‌نظر می رسد. وی فاصله خود با خودرو را حفظ می کند. وی از خودروها واهمه ای ندارد. آیا راننده ها او را می شناسند که نمی ترسد یا اینکه باید بین او و بقیه فرقی نباشد؟

8- با فرض احتمال رفع تمام این سؤال‌ها، به بررسی وضعیت احتمالات منطقی پرداخته می‌شود. مثلاً رفتار با کسی که یک واحد انتظامی را به آتش کشیده، چگونه باید باشد؟ یا فردی برای نجات خودروی نیروهای مسلح از میان جمعی که قصد دارند آن را منهدم و راننده را نیز به قتل برسانند، چه باید بکند؟

نظرات کاربران:


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در پنج شنبه 88/10/17 و ساعت 6:16 عصر | نظرات دیگران()
سبزهای سنگاپور از هتل 5ستاره آمده بودند


یکی از لیدرهای تیم ملی فوتبال جمهوری اسلامی ایران در سنگاپور با بیان این مطلب که افرادی که در ورزشگاه سنگاپور شعارهای سیاسی می دادند همگی سازماندهی شده بودند گفت: این افراد همگی از یکی از دانشگاه‌های مالزی بوسیله اتوبوس به ورزشگاه ملی سنگاپور آورده شده بودند.

عباس اسماعیل بیگی در گفتگو با رجانیوز درباره حضور افراد موسوم به فرقه موسوی در ورزشگاه ملی سنگاپور گفت: افرادی که با اغراض خاص به ورزشگاه ملی سنگاپور شعارهای سیاسی می‌دادند به طور سازماندهی شده و از یکی از دانشگاه‌های مالزی به این ورزشگاه آورده شده بودند.

وی افزود: هزینه بلیت رفت و برگشت این افراد، اسکان یک هتل 5 ستاره و خرید بلیت‌های بخشی از جایگاه ورزشگاه توسط یک فرد ناشناس پرداخت شده بود.

ایل‌بیگی ادامه داد: این افراد به صورت هماهنگ به همراه نمادهای متحدالشکل از جمله دستبند و تی شرت که روی برخی از آنها شعارهای سیاسی نیز درج شده بود به ورزشگاه آمده بودند.

این لیدر تیم ملی با بیان اینکه بعضی از این افراد حتی هزینه تهیه بلیت را برای ورود به ورزشگاه را نداشتند اظهار داشت: هنگامی که به این افراد پرچم ایران داده می شد عده‌ای از اینها از گرفتن پرچم مقدس ایران امتناع می‌کردند و می‌گفتند که ما برای تشویق ایران به اینجا نیامدیم.

وی ادامه داد: در ابتدای مسابقه همگی این افراد توسط شخصی به طرف راست جایگاه نقل مکان کردند تا سازماندهی آنها آسان‌تر انجام بگیرد.

ایل بیگی در پایان با اشاره به حضور خبرنگاران رادیو فردا و BBC در میان این افراد گفت: این خبرنگاران با یک میکرفن و فرستنده حرفه ای با حضور خود در میان این جمعیت گزارش شعارها را به طور مستقیم پخش می‌کردند.

http://www.rajanews.com/detail.asp?id=42522

 

 


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در پنج شنبه 88/10/17 و ساعت 6:11 عصر | نظرات دیگران()
حامیان موسوی همکلاسی‌های خود را کتک زدند

جمعی از حامیان موسوی در دانشگاه خواجه نصیر پس از برگزاری تجمع صنفی با شعارهای سیاسی، جمعی از دانشجویان این دانشگاه که به شعارهای سیاسی آنها اعتراض داشتند را کتک زدند.

به گزارش فارس، ظهر امروز و از ساعت 12 تعداد 40 نفر از حامیان میرحسین موسوی به بهانه عدم کیفیت غذای دانشکده عمران دانشگاه خواجه‌نصیرطوسی در مقابل سلف‌سرویس این دانشکده تجمع کردند.

این عده که از دانشکده‌های برق،‌ مکانیک و علوم در این دانشگاه حضور پیدا کرده بودند، در ابتدای تجمع خود در مقابل سلف‌سرویس اعلام کردند که این تجمع صنفی است، اما هنگامی که به نشانه اعتراض ظرف‌های غذای خود را به زمین می‌ریختند، عده‌ای از آنها شعارهای منتسب به جریان حامی موسوی و عکس‌هایی از بازداشت‌شدگان اغتشاشات اخیر را بر روی غذاهای ریخته شده می‌گذاشتند.

این عده در ادامه تجمع خود از مقابل سلف‌سرویس دانشکده عمران به سمت درب اصلی دانشکده حرکت کردند که در این بین عده‌ای از دانشجویان که از اهداف سیاسی این تجمع آگاهی پیدا کرده و در اعتراض به این اقدام حامیان میرحسین موسوی در مقابل آنها ایستاده بودند از آنها خواستند تا تجمع خود پایان دهند و بیش از این جو دانشکده را ملتهب نکنند، اما حامیان موسوی با این دانشجویان به درگیری فیزیکی پرداختند.

درگیری فیزیکی میان حامیان میرحسین و سایر دانشجویان 15 دقیقه ادامه داشت و حامیان موسوی با سر دادن شعارهایی، دانشجویان این دانشکده را به ادامه درگیری فیزیکی و ضرب وشتم آنها تهدید می‌کردند.

در این بین عده‌ای از دانشجویان که به گمان تجمع صنفی این عده از حامیان جریان سبز با آنان همراهی می‌کردند با نظاره‌گر شدن درگیری فیزیکی آنها با دانشجویان به آنها اعتراض کرده و از جمع حامیان موسوی خارج شدند.

در ساعت13، تجمع‌کنندگان حامی موسوی که به 10 نفر کاهش پیدا کرده بود به تجمع خود پایان دادند اما چند تن از آنها با بیرون رفتن از دانشگاه و با در دست داشتن چوبدستی دانشجویان داخل دانشکده را تحریک می‌کردند.
منبع : http://rajanews.com/detail.asp?id=39481


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در سه شنبه 88/8/19 و ساعت 7:43 عصر | نظرات دیگران()
<      1   2   3   4   5      
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کانال تلگرامی اخبار ( یارانه و اخبار جدید )
یارانه مهر واریز شد/ایرانیها 280هزار میلیارد تومان یارانه گرفتند
بازگشایی پایگاه اطلاعاتی آمار طی یک هفته آینده
اطلاعیه شماره 7 ستاد هدفمندی یارانه ها منتشر شد
پرداخت 40 هزارو 500 تومان یارانه اسفند ماه
عناوینی از سایت دولت
نتایج هفته اول اجرای قانون هدفمندی یارانهها
تصویب نرخهای جدید حمل و نقل
قیمت مصوب انواع نان
قیمت پله های 7 گانه مصارف برق
میزان سهمیه و قیمتهای جدید بنزین و گازوئیل و گاز خودرو
تعرفه های جدید گاز
فروشگاه اینترنتی شما
آغاز به کار سامانه جمع آوری اطلاعات اقتصادی خانوار از اول آذر ما
دفاع از قرآن
[همه عناوین(3262)][عناوین آرشیوشده]

بالا

طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

بالا