خانم صابری! ابتدا خودتان را معرفی کرده و نحوه آشنایی با همسرتان را توضیح دهید.
به نام خدا، فهیمه صابری، همسر شهید مرتضی پالیزوانی. اینجانب بعد از ورود به بنیاد شهید به عنوان مسؤول فرهنگی به یکی از شهرکهای بنیاد شهید رفتم. خانواده شهدای پالیزوانی نیز در این شهرک ساکن بودند و از طریق فعالیتهای فرهنگی شهرک بود که با هم آشنا شدیم.
نحوه همکاری شما با بنیاد از چه زمانی و چگونه بود؟
آغاز کار من در بنیاد شهید به اوایل دیماه سال 59 برمیگردد. از فروردین سال 60 استخدام واحد فرهنگی بنیاد شهید و پس از 20 روز به قسمت انتشارات بنیاد شهید منتقل شدم و پس از مدتی به دلیل فعالیتهای فرهنگی گسترده به عنوان مسؤول فرهنگی به یکی از شهرکهای بنیاد شهید منتقل شدم.
لطفا کمی درباره فعالیتهای فرهنگی ای که در شهرک بنیاد شهید انجام میدادید، بگویید؟
از آنجا که در شهرکها هم خانواده شهدا حضور داشتند و هم خانواده جانبازان، در همه سن نیازمند کار فرهنگی جدی بود. بیشتر کارهای ما هم حول محور برقراری مراسم مذهبی، نمایش فیلم و از این قبیل فعالیتهای فرهنگی میگذشت.
در این مدتی که در بنیاد بودید، فضای مدیریتی را چگونه دیدید؟
اجازه بدهید من فراتر از بحث شما صحبت کنم و برگردیم به ستاد بنیاد شهید، همان جایی که شروع کار من بود. وظیفه ستاد بنیاد شهید آمادگی برای جشنهای 22 بهمن بود، به این صورت که در آستانه 22 بهمن میهمانهای مختلفی را از کشورهای مختلف دعوت و مراسم ویژهای را برگزار میکرد. وظیفه ما در ستاد، دعوت از میهمانان خارجی و خانوادههای شهدا بود.
اما اگر بخواهم درباره سیستم مدیریتی بنیاد صحبت کنم باید بگویم ساختار بسیار ضعیف و خرابی داشت. مسؤولان بنیاد در آن زمان بیشتر از آنکه به کار ویژه خود یعنی جاری کردن فرهنگ شهادت در جامعه و برخورد مناسب با خانواده شهدا توجه کنند به مسائل مادی و شکمی اهمیت نشان میدادند. به گونهای که اصلا بحث اصلی که شهید و شهادت و ایثارگری بود، خیلی وقتها فراموش میشد. در این بین نیز آنچه خیلی به چشم دیده میشد بحث اسراف بود. از آنجایی که بنده در مرکزیت ستاد بنیاد کار میکردم به چشم خودم میدیدم که هیچ مرز و محدودیت و حتی نظارتی بر مسائل نبود.
صرف اینکه جشنی برگزار شود و 22 بهمن بنیاد شهید میزبانی جشنی را داشته باشد، رئیس بنیاد شهید سخنرانی کند و تقدیری نیز از برخی خانوادهها شود مهم بود اما درباره میزان خرجی که در این میهمانیها صورت میگیرد، کسی به آن توجه و نظارت نمیکرد.
جزئیتر درباره صحبت میکنید؟
برای مثال در جشن 22 بهمن سال 59 یک سری از خانوادههای شهدای خارجی از جمله کشورهای بحرین، عراق، لبنان و امارات و برخی کشورهای دیگر که من الان حضور ذهن ندارم و برخی خانوادههای شهدای ایرانی هماهنگ شد تا با یک هواپیمای اختصاصی به مشهد مقدس بروند. من به عنوان میهماندار حضور داشتم. همچنین یک خانم مترجم که بعد از ما به همراه آقای کروبی آمدند، خواهر یکی از مدیران بنیاد و خانوادههای رئیس و مسؤولان بنیاد شهید هم در این سفر حاضر بودند. ما در هتلهای اترک و اطلس مشهد برای 3 روز مستقر شدیم و بنا به دستور رئیس بنیاد همه چیز بهطور کامل در اختیار میهمانان بود تا جایی که با فشار آقای کروبی، حرم حضرت امام رضا(ع) هم یک شب در قرق میهمانان بود و پس از پایان سفر به دستور آقای کروبی به هر یک از میهمانان یک بسته بزرگ زعفران جدای از هدایای مفصل دیگر به عنوان سوغات مشهد اهدا شد.سه روز آخر این سفر هم میهمانان در هتل شرایتون تهران مستقر شدند.
خود کروبی هیچ اعتراضی به این اوضاع نداشت؟
شخص آقای کروبی در این میهمانیها حضور داشت. نماینده و معاونان آقای کروبی هم در این مراسم حضور داشتند، حتی مسؤولان بنیاد هر کدام میز و جایگاه مشخصی در سالن هتل داشتند و در آن زمان که سیگار و [...] اصلا عرف نبود با برنامهریزی مسؤولان بنیاد برای میهمانان حاضر بود. در این بین آقای کروبی دائما دنبال این بود که کارمندان بنیاد اعتراضی نکنند تا جایی که اولویت را در بنیاد شهید به جای رسیدگی به امور و مشکلات خانوادههای شهدا به کارکنان میداد و متاسفانه اعتراضات برخی از کارمندان عضو خانوادههای شهدا نه تنها به جایی نمیرسید بلکه با بدترین وضع با آن اعتراضات برخورد میشد. برای مثال یکی از همکاران خانم بنده روزی درباره موضوعی خاص به آقای کروبی اعتراض کردند که ایشان جوابش را با «سیلی» داد. هرچند آقای کروبی بعدها برای عذرخواهی یک سکه برای این خانم فرستاد ولی نمونه اینگونه برخوردها با کارکنان و خانوادههای معترض زیاد دیده میشد. اصلا نمیشد به آقای کروبی اعتراض کرد حتی معاونان ایشان هم بارها میگفتند که نمیشود به آقای کروبی اعتراض کرد. جالب است بدانید آقای فاضل یکی از معاونان ایشان به دلیل اعتراض برکنار شدند، رفتار آقای کروبی و مسؤولان وی بیشتر به رفتار دیکتاتورها شبیه بود.
یعنی آقای فاضل از طرف آقای کروبی حذف شدند؟
قطعا! ایشان معاون آقای کروبی بود، آن زمان نمیشد مستقیم به آقای کروبی چیزی گفت، حتی معاونان ایشان معتقد بودند نمیشود به آقای کروبی حرف زد و تنها باید بهبه و چهچه گفت. یادم هست میگفتند، اگر اعتراضی بکنید دُمتون را میگیرند و میاندازند بیرون و این برخوردها را بارها به چشم خود دیده بودیم تا جایی که عزل و نصب در آن زمان بیداد میکرد.
شما اشاره کردید به حضور میهمانان در هتل شرایتون، آیا آقای کروبی هم در این هتل بود؟
بله، وی کاملا در جریان بود و در هتل حضور داشت اما خود اسم هتل شرایتون مسالهدار بود چون همه میدانستند که این هتل قبلا متعلق به میهمانان شاه بوده و در چنین مکانی خانواده شهدا با آن طرزی که گفته شد پذیرایی شدند که در حاشیه آن اتفاقات خاصی افتاد. یکی، دو مورد مسائل بود که کسی جرات بازگو کردن آنها را به کروبی نداشت چرا که از برخوردهای بعدی میترسید. حال اینکه کسی اعتراض کرده و یا به کمیته آقای کروبی برده شده باشد، من خبری ندارم.
لطفا درباره کمیته آقای کروبی کمی بیشتر توضیح دهید.
من وقتی با شهید پالیزوانی ازدواج کردم ایشان تعریف میکرد در یک جریانی من و برادرانم را گرفتند و به مکانی به نام کمیته بنیاد در چیذر بردند و یک هفتهای آنجا بودیم.
به چه دلیل همسرتان به کمیته برده شدند؟
ایشان میگفتند مثل اینکه «یک نفر» به خانم برادر ایشان نظر سوئی داشته و برادرهای پالیزوانی برای اعتراض میروند با این فرد برخورد کنند ولی محافظهای آقای کروبی آنها را میگیرند البته بعد از مدتی معلوم میشود که آن فرد از طرف آقای کروبی به صدا و سیما معرفی شده بود.
پس از برخورد محافظ آقای کروبی برادران پالیزوانی را میبرند به کمیتهای در چیذر و برای یک هفته در آنجا محبوس میشوند؟
همسرم تعریف میکرد بعد از یک هفته آقای کروبی برای سرکشی میآیند و وقتی میبینند ما تخت داریم و یک سری امکانات دیگر فورا دستور میدهند که تمام امکانات باید از اینها گرفته شود چرا که میگفت دلیلی ندارد اینها اینجا راحت باشند، اینها زندانی هستند و باید روی زمین بخوابند. بعد از دستور آقای کروبی در اتاق روی ایشان قفل میشود و جلوی در آجر میچینند و از زیر در به آنها غذا میدادند. همسرم میگفت بعد از مدتی ایشان و برادرانشان را انتقال میدهند به زندان اوین.
یعنی آقای کروبی شخصا بازداشتگاه ترتیب داده بود؟
بله. بازداشتگاه داشت. حالا من فکر میکنم و شنیدم که جاهای دیگری هم این بازداشتگاهها بوده، برای مثال یکی از این بازداشتگاهها در ساختمان بنیاد در خیابان طالقانی وجود داشته است.
هیچوقت از همسرتان نپرسیدید که در بازجوییها خود آقای کروبی حضور داشت یا نه؟
نه، آقای کروبی همان یکبار به کمیته آمد و بازجویی توسط عوامل وی انجام میشد اما زمانی که همسر من و برادرانش به اوین منتقل شدند، اعتصاب غذا میکنند و خبر اعتصاب غذا به آقای کروبی میرسد، وی به زندان میرود و میپرسد چرا غذا نمیخورید؟
همسرم و برادرانش جواب میدهند، ما میخواهیم با خبرنگاران مصاحبه کنیم و تا خبرنگاران نیایند ما به اعتصاب ادامه میدهیم. شهید پالیزوانی نقل میکند: در همین زمان بود که از دفتر امام (ره) دستور دادند که به فرزندان من بگویید اعتصاب را بشکنند. با این فرمان به نظر میرسد که قطعا این موضوع به دفتر امام (ره) رسیده است چرا که بعد از این دستور آقای کروبی به اوین میرود و اظهار پشیمانی و ندامت میکند.
چرا درباره رفتارهای آقای کروبی به امام یا مراجع قضایی اعتراض نکردند؟
آن زمان اجازه این کار از طرف آقای کروبی داده نمیشد یعنی اعتراض برابر بود با کتک یا کمیته و آزار و اذیت و یکی از دلایلی که هیچکس این کار را نمیکرد شاید روحیه دیکتاتوری آقای کروبی بود در حالی که پس از آقای کروبی خیلی راحت خانواده شهدا مشکلات را بدون هیچ ترسی مطرح میکنند.
آیا نمونههای دیگری هم بجز ماجرای همسرتان سراغ دارید؟
خود من شخصا نه ولی یکی از همکاران من در بنیاد شهید از وجود حداقل 200 مورد پرونده افراد در بازداشتگاه آقای کروبی صحبت میکرد که همه آنها از خانواده شهدا بوده اند. برخوردهای آقای کروبی با معترضان 2حالت بیشتر نداشت، یا تنبیه به شدیدترین نوع ممکن یا بازداشت در کمیتهای که خودشان ترتیب داده بودند.
بعضیها معتقدند دلیل اینکه شما بعد از این همه سال این مسائل را مطرح میکنید، خصومت شخصی است و هیچ سند و مدرکی در اینباره وجود ندارد، نظر شما چیست؟
اینکه این مدت سکوت کردم شاید نگرانی از گسترش اعتراضات بود. در آن سالها که آقای کروبی مسؤول بنیاد شهید بود من به عنوان همسر شهید قطعا با برخوردهای سخت ایشان روبهرو میشدم، اما سند برای ریختوپاشها و اسرافهای سال 59، خود من هستم. چیزی که با چشم خود دیدم، من در آن سالها در این ستاد فعالیت داشتم و از نزدیک شاهد برخوردها و اسرافها بودم و در هر دادگاهی حاضرم شهادت بدهم. درباره ماجرای بازداشتگاه کمیته آقای کروبی متاسفانه چون بازداشتگاه غیرقانونی و مخفیانه بود، هیچ حکمی وجود ندارد.
دلیل ساخت شهرکهای شهید چه بود و فکر میکنید چرا آقای کروبی و دوستانش به فکر ساخت این شهرکها افتادند؟
والله دلیل ساخت این شهرکها را من دقیقا نمیدانم ولی میدانم همان زمان هم اعتراضهایی به وجود این شهرکها بود و اینکه چرا خانواده شهدا را در این شهرکها زندانی میکنید؟ اینکه چطور خانوادههایی که سرپرستی ندارند، در مکانی با این وضعیت جمع میشوند، متاسفانه اعتراضات به جایی نرسید ولی الان میبینیم که به دلیل ناکارآمدی و مشکلات موجود این شهرکها جمع شدند.
برای مثال خانوادههای شهدا را با هر روش تشویق میکردند به شهرکها بیایند. مثلا پدر همسر بنده را مجبور کردند منزلش را فروخته و در این شهرکها ساکن شوند در حالی که بسیاری از این شهرکها از لحاظ محیطی و اخلاقی اصلا مناسب نبود چون در این شهرکها افرادی بدون نظارت کامل ساکن میشدند و گاهی افرادی بودند که جزو خانواده شهدا و جانبازان نبودند و از نظر رفتاری و اعتقادی بسیار متفاوت بودند.
برخورد بنیاد با این شهرکها چطور بود؟
بسیار بد. برای مثال فردی با لباس نظامی جلوی در شهرک به عنوان حراست بود که مراقبت میکرد از خانواده شهدا و از آنجا که رفت و آمد والدین نیازی به مراقبت نداشت کمکم این به سمت همسران شهید و نظارت بر معاشرت آنها بود. بنیاد در سال 65 مکانی را به نام کمیته ازدواج همسران شهید تشکیل داد که به نظر خیلیها بیشتر شبیه شرکتهای دوستیابی بود. در این کمیته فرمهایی را در اختیار همسران شهید میگذاشتند و فرمهایی را هم در اختیار آقایانی که مایل به ازدواج با همسران شهید بودند که در آن سوالاتی از جمله ظاهر، اعتقادات و تعداد فرزندان وجود داشت. البته این توهینی بود به همسران شهید چرا که در بیشتر موارد آقایی که میخواست خواستگاری کند ابتدا به این فکر میکرد که این خانم خانه که دارد، مستمری هم دارد، بچه هم که دارد و اگر شما آماری از این ازدواجها بگیرید متوجه میشوید که اکثر این ازدواجها پس از مدت کوتاهی به طلاق ختم شده، حتی اگر شما سری به بنیاد بزنید و آنها صادقانه به شما آمار بدهند حتما متوجه آمار بالای طلاق در ازدواج همسران به روش دوستان آقای کروبی میشوید چون در این ازدواجها اصول خاصی رعایت نمیشد و بنیاد اجازه دخالت داشت همانطور که در طلاق هم حتما باید نماینده بنیاد حاضر میبود.
یعنی بنیاد شهید در زمان آقای کروبی نقش قیم همسران شهید را داشت؟
به نوعی بله. بنیاد در بسیاری موارد اعلام کرده بود اگر ازدواج بدون اجازه ما باشد فرزند را از مادر تحویل گرفته و آن را به والدین پدری تحویل میدهیم و اگر با اجازه ما باشد باید فرمهای آماده شده را پر کنید.
چرا بنیاد این اصرار را داشت؟
برای اینکه خود را قیم خانوادهها میدانست. البته طبیعی است که این امر با مشاوره دادن و راهنمایی کردن کاملا متفاوت است. خیلی از همسران شهدا به دلیل ترس از قطع شدن مستمری ماهانه یا از دست دادن فرزندشان ازدواج دوباره خود را پنهان میکردند که این مشکلات فراوانی را به همراه داشت اما الان اینطور نیست. بعد از جنگ همسران شهید حقوقبگیر بنیاد شهید شدند و حتی بعد از ازدواج هم مستمری دریافت میکردند، چیزی که ما به آقای کروبی اصرار کردیم و وی با تحکم آن را رد کرد. در این شهرکها برای کنترل کامل خانواده شهدا تمام امکانات رفاهی و خدماتی وجود داشت تا خروج آنها به حداقل برسد.
برخورد مسؤولان بنیاد با خانواده شهدا چگونه بود؟
خیلی بد. بگذارید در این باره یک خاطرهای را بگویم. یک روز من همراه فرزند کوچکم در دفتر یکی از معاونان آقای کروبی بودیم که یکی از همسران شهید برای دریافت کمک مالی به دفتر وی آمدند. به قدری زننده رفتار کردند که آن خانم با گریه از اتاق رفت. این نوع برخوردها با خانوادههای شهدا از طرف دوستان آقای کروبی زیاد بود. به نوعی در زمان ریاست آقای کروبی در بنیاد شهید تکریم ارباب رجوع (خانواده شهید) معنا نداشت.
مهم نبود که با مادر یک شهید یا همسر او چگونه باید رفتار کرد، اینکه باید با محبت برخورد شود، نه با تحکم و نه با توهین. خیلی دلم میخواهد بهعنوان یک خانواده شهید که خود همسر شهید و نماینده خانوادهای هستم که سه شهید تقدیم کشور و انقلاب کرده به آقای کروبی بگویم که ای کاش آن زمان که مفاسد در دستگاه تحت نظارت شما کاملا واضح بود و خودتان در جریان آن قرار داشتید فریاد میزدی، نه اینکه در برابر اعتراض، سیلی به صورت خانواده شهید بزند یا آنها را به زندان بیندازد. میخواهم بگویم، آقای کروبی ما فرزند شهید نداشتیم که اغتشاش کند و به خیابان بریزد. شیشه بشکند یا بخواهد که انتقامش را از مردم عادی بگیرد.
صحبت دیگری دارید؟
ممنون، امیدوارم هر گامی که برمیدارید برای رضای خدا باشد. والله قسم اینها حرفهایی نیست برای محکومیت کسی که از روی هوای نفس زده شود، روزی که از روی هوای نفس باشد انشاءالله که خدا همه چیز را برملا میکند چرا که دست تقدیر همه چیز را نشان میدهد. این حرفها جز حقانیت نیست و حاضرم در دادگاه عدل الهی نیز اینها را بگویم چون بارها گفتم که حق فرزندانم را خواهم گرفت، بارها گفتهام اگر ظلمی در حق من شده به عنوان همسر شهید گذشت کردهام ولی از حق فرزندانم نمیگذرم. امام بارها فرمودند، خانواده شهدا چشم و چراغ این ملتند، اما آقای کروبی! در زمان شما با این چشم و چراغ چه کردند؟ آقای کروبی! اگر من و امثال من شهید نمیدادیم اینجا بوسنی وهرزگوین بود، اینجا زندان ابوغریب بود و آن بدرفتاری و تجاوزی که الان شما فریاد میزنید، آن روز بود. آقای کروبی این صحبتها از زبان همسر شهیدی است که خیلی سختی کشیده تا به اینجا رسیده است.
با این حال اگر ما هر مشکلی داریم باید میان خودمان حل کنیم، نباید بیگانه را وارد حریم خود کنیم، ما یک خانواده هستیم. آقای کروبی! مگر ما زمان جنگ مشکل نداشتیم، آیا این مشکلات را بیان کردیم؟ نه، مراقبت کردیم تا مبادا دشمن سوءاستفاده کند، خون دل خوردیم. تا ولایت فقیه پابرجاست ما گوش به فرمان ولی امر خود هستیم. چطور شده که امروز آقای کروبی داد و فریاد میکند که به داد زندانیها برسید، بدون آنکه هیچ سند و مدرکی ارائه کند؟ آیا خانوادههای شهدا و بسیجیها از شما میگذرند؟ آقای کروبی! خدا را در نظر بگیرید، شهدا زنده هستند و اگر خطا کنیم ما را به پای میز محاکمه میکشند. راه برگشت هنوز هست، شاید مردم و خانواده شهدا شما را ببخشند.
http://www.ravayatekaroon.ir/ShowNews.aspx?ID=2087