حسن - خبر روز
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خردی که بیماری خشم و شهوت دارد، از حکمت بهره ای نمی برد . [امام علی علیه السلام]
امروز: پنج شنبه 103 آذر 8

ادامه بازتاب توافق 3 جانبه هسته ای سیدحسن نصرالله :
بیانیه تهران پیروزی بزرگ سیاسی و معنوی ایران بود

سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان گفت: جمهوری اسلامی ایران با امضای پیمان هسته ای با ترکیه و برزیل یک پیروزی بزرگ سیاسی، دیپلماتیک و معنوی را تحقق بخشیده است.
به گزارش ایرنا ، وی سه شنبه شب در خلال مراسمی در لبنان گفت: این گام مثبت ایران اسلامی در راه پیشبرد پرونده صلح آمیز هسته ای خود ، کشورهای استکباری را که سعی در محاصره، فشار و حتی حمله نظامی علیه ایران را داشتند، پریشان کرده است.
سید حسن نصرالله با تاکید بر اهمیت این پیمان افزود: این گام مثبت ایران باعث شد سوریه و مقاومت نیز امروز علاوه بر احساس قدرت، بسیار خوشحال و خرسند باشند.
وی با اشاره به آسودگی خاطر کشورهای روسیه و چین گفت: این پیمان که روز دوشنبه هفته جاری در تهران به امضا رسید، پیشرفتی واضح و چشمگیر درطرح و برنامه ایران ایجاد کرده است.
سید حسن نصرالله ادامه داد: اگر خواستید به اهمیت این پیمان پی ببرید کافی است که عقیم ماندن بهانه های اسراییل و ترس و نگرانی این رژیم و کشورهای اروپایی را نگاه کنید.
وی با اشاره به حساس بودن موضوع شیعه و سنی در منطقه افزود: وجود کشور ترکیه در این پیمان اهمیت زیادی دارد هر چند که برزیل هم حضور مهمی در این توافق دارد.
دبیر کل حزب الله در ادامه گفت: اظهار نظرهای کوته فکران در آینده نزدیک پیرامون پیمان اتحاد شیعه و مسیحی خواهد بود.
به عقیده سید حسن نصرالله وجود ترکیه در این پیمان و صحنه اتحاد میان احمدی نژاد و طیب اردوغان، کشورهایی که به دنبال فتنه انگیزی میان شیعه و سنی بودند، به شدت ناراحت کرده است. دبیر کل حزب الله لبنان همگان را به هوشیاری و بیداری فرا خواند.
ایران، ترکیه و برزیل روز دوشنبه این هفته بر مبادله سوخت هسته ای ایران در خاک ترکیه توافق کردند.

منبع ما : http://kayhannews.ir/890230/3.htm#other306


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در پنج شنبه 89/2/30 و ساعت 10:19 عصر | نظرات دیگران()
نامه همسر رفیق حریری به سید حسن نصرالله

"نازک حریری" همسر رفیق حریری نخست وزیر اسبق لبنان با ارسال نامه ای به "سید حسن نصر الله" دبیرکل حزب الله لبنان ، فرا رسیدن دهمین سالروز عید مقاومت و آزادسازی اراضی لبنان به وی تبریک گفت.

به گزارش ایرنا ، همسر نخست وزیر فقید لبنان روز پنجشنبه در این نامه نوشت : بسیار برایم جای افتخار است که با کمال احترام به اسم خودم و خانواده رفیق حریری فرا رسیدن عید مقاومت و آزاد سازی اراضی را به شما تبریک بگویم و امیدوارم خداوند بزرگ این خیر و برکت را بر تمامی لبنانی ها مستدام گرداند.

وی افزود : امروز با توجه به مرحله دقیق و حساس لبنان و منطقه ، شدیدا به نیاز به تمسک جستن به میراث بزرگ مقاومت داریم ؛ راهی که رفیق حریری و فرزند شهید شما هادی نصرالله و تمامی شهدای قهرمان که با جان فشانی برای دفاع از خاک لبنان، برای ما به ارث گذاشتند.

وی در پایان ابراز امیدواری کرد که با عنایت و یاری خداوند ، لبنان بتواند تمامی اراضی اشغالی خود را آزاد نماید.

گفتنی است نیروهای مقاومت در 25 می 2000 میلادی اشغالگران اسراییل را از لبنان خارج کردند که روز سه شنبه آینده سالروز این پیروزی مقاومت خواهد بود.

 

منبع ما : http://rajanews.com/detail.asp?id=50651


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در پنج شنبه 89/2/30 و ساعت 9:44 عصر | نظرات دیگران()
سید حسن نصرالله: حق داریم برای دفاع از خود هرگونه سلاحی داشته باشیم
 
دبیرکل حزب‌الله لبنان با ستایش از پیروزی‌های نیروهای مقاومت تاکید کرد که مقاومت لبنان حق دارد تا برای دفاع از مردم شرافتمند، مظلوم و مورد تهدید از سوی غده سرطانی اسرائیل هرگونه سلاحی در اختیار داشته باشد.
 

به گزارش"خدمت" به نقل از شبکه تلویزیونی المنار لبنان، سید "حسن نصرالله " در مراسم تکریم کارکنان هیئت حمایت از مقاومت اسلامی در مجتمع شاهد در شهر بیروت تاکید کرد: حق مشروع، قانونی، اخلاقی و انسانی ماست که هرگونه سلاحی در اختیار داشته باشیم زیرا ما می‌خواهیم با این سلاح‌ها از مردم شرافتمند، مظلوم و مردمی که به خاطر وجود [غده] سرطانی اسرائیل تهدید می‌شوند، دفاع کنیم و هر زمان که بتوانیم این حق خود را انجام دهیم؛ آن را انجام خواهیم داد و به هیچ وجه در این زمینه سستی به خرج نخواهیم داد. 

دبیرکل حزب‌الله لبنان در واکنش به ادعای مسئولان صهیونیستی و آمریکایی درخصوص تحویل موشک‌های "اسکاد " به حزب‌الله تاکید کرد که حزب‌الله خود را به هیچ‌وجه متعهد نمی‌داند که دارا بودن هرگونه سلاحی را تایید یا تکذیب کند.
وی افزود: این سیاست ما است و بر این سیاست تاکید می‌کنیم.
سید حسن نصرالله با اشاره به پیروزی‌های مقاومت لبنان بر رژیم صهیونیستی از جمله در سالهای 2000 و 2006 میلادی تاکید کرد که این پیروزی‌ها مصداق این وعده الهی است که "ان تنصروالله ینصرکم و یثبت اقدامکم ".

* هدف از جنجال درباره موضوع موشک‌های اسکاد، فشار بر مقاومت است

دبیرکل حزب‌الله لبنان تاکید کرد: حزب‌الله خود را ملزم نمی‌داند که دارا بودن هرگونه سلاحی را تایید یا تکذیب کند و هدف از هیاهوی اخیر مطرح‌شده درباره موضوع موشک‌های "اسکاد " فشار بر مقاومت لبنان، سوریه، ایران و برادران فلسطینی است.
سید "حسن نصرالله " به اوضاع مهم سیاسی کنونی پرداخت و دوره قبل از 16 فوریه را با دوره بعد از آن به کلی متفاوت دانست. وی افزود: می‌دانید که در چند ماه پیش مسئولان صهیونیستی به طور مدام لبنان را تهدید می‌کردند و کسی از آنها نبود که لبنان را تهدید نکند و یکی از آنها به از بین بردن ضاحیه تهدید می‌کرد و دیگری به حمله به ساختار زیربنایی لبنان و منهدم کردن آن سخن می‌گفت و آن دیگری درباره یورش به جنوب و همه لبنان تهدید می‌کرد؛ یعنی هر تهدیدی که به فکر مسئولان اسرائیلی و رسانه‌های اسرائیلی در طول سه تا پنج ماه قبل از تاریخ 16 فوریه "روز گرامیداشت فرماندهان شهید مقاومت " می‌رسید، مطرح شد.
وی افزود: اما ما در تاریخ 16 فوریه، روز گرامیداشت فرماندهان شهید مقاومت سخنی را بیان داشتیم و آن را بار دیگر تکرار نمی‌کنیم و شما بعد از آن مشاهده کردید که از جنبه زمانی اوضاع‌ آرام شد.
دبیرکل حزب‌الله لبنان گفت: بعد از 16 فوریه وضعیت برعکس شد و در روز بعد از آن "شیمون پرز " [رئیس رژیم صهیونیستی] گفت که ما کاری در لبنان نداریم و از آن خارج شده‌ایم و نمی‌خواهیم با لبنان جنگ کنیم و نتانیاهو، باراک و اشکنازی و هرکسی بعد از 16 فوریه به گونه‌ای سخن گفتند که گویی قبل از آن تهدید نمی‌کرد و بعد از 15 فوریه گفتند که ما کاری در لبنان نداریم و قصد جنگ با لبنان نداریم و خواهان آرامش با لبنان هستیم و این تاکید تا دوره اخیر نیز وجود داشت و حال سوال این است که چه شد که لحن اسرائیل تغییر کرد و آرام شد؟
دبیرکل حزب‌الله لبنان در پاسخ به این سوال گفت: انسان می‌تواند تحلیلی را که می‌خواهد در این زمینه داشته باشد اما یک سرفصل تعیین‌کننده به "نام 16 فوریه " وجود دارد. مرحله‌ای قبل از 16 فوریه و مرحله‌ای بعد از 16 فوریه وجود دارد. در روز 16 فوریه شخصی به نمایندگی از شما، مبارزان شما و مقاومت شما به اسرائیلی‌ها تاکید کرد که ما از تهدیدات شما نمی‌ترسیم و مرعوب تهدیدات شما نمی‌شویم و آماده دفاع از روستاها، شهرها و ساختار زیربنایی و کرامت و عزمت خویش هستیم و اسرائیلی ها این پیام را با جدیت گرفتند و می‌دانند که ما در این موضوع شوخی نمی‌کنیم.
سید حسن نصرالله افزود: اذعان می‌کنم که جنگی روانی انجام می‌دهم اما این جنگ روانی براساس واقعیت موجود و داده‌های درست است. ما جنگی روانی را که در آن از دروغ و فریب باشد، انجام نمی‌دهیم بلکه جنگ روانی ما براساس داده‌ها و واقعیت‌ها است و اسرائیلی‌ها این امر را می‌دانند و لذا از 16 فوریه به بعد زبان و لحن [صهیونیست‌ها] به طورکلی تغییر کرد.
دبیرکل حزب‌الله گفت: مدتی پیش داستان [موشک‌های] اسکاد مطرح شد که آمریکایی‌ها آن را در یک روزنامه عربی مطرح کرده یا این داستان در این روزنامه به آمریکایی نسبت داده شد و بعد از آن شیمون پرز این داستان را برداشت و با خود به فرانسه بود و این داستان می‌گوید که سوریه موشک‌های اسکاد به حزب‌الله داده است و رسانه‌های اسرائیلی درباره این داستان نوشتند و آمریکایی‌ها این داستان را گرفتند و هم‌وغم روزانه آنها تا امروز شده‌است و "هیلاری کلینتون " [وزیر امور خارجه آمریکا] همچنان درباره این موضوع سخن می‌گوید و سوریه و ایران را مورد خطاب قرار داد و درباره این موضوع هیاهوی زیادی به پا شد.
وی خطاب به آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها گفت: شما که ادعا می‌کنید سوریه به حزب‌الله موشک‌های اسکاد تحویل داده‌است، چه دلیلی دارید؟ هیچ‌کسی دلیلی در این باره ارایه نکرده‌است اما نبردی طولانی و گسترده اکنون بدون دلیل درجریان است.
دبیرکل حزب‌الله لبنان گفت: سوریه قاطعانه تکذیب کرد که چیزی از این نوع به حزب‌الله داده است و اما حزب‌الله خود را به هیچ وجه متعهد نمی‌داند که دارا بودن هرگونه سلاحی را تایید یا تکذیب کند. این سیاست ما است و بر این سیاست تاکید می‌کنیم.
وی افزود: سیاست ما ثابت است و ملزم نیستیم که تایید یا تکذیب کنیم که آیا سلاحی به ما رسیده یا نرسیده است بویژه اگر خواسته باشیم درباره انواع سخن بگوییم. ما هیچ لحظه‌ای متعهد نیستیم که دارا بودن هر نوع سلاحی را ثابت یا رد کنیم لذا هیچ توضیح و تفسیری در این باره نکرده و نمی‌کنیم. من نه تکذیب می‌کنم و نه ثابت می‌کنم و سیاست ما بر این اساس است.
سید حسن نصرالله تاکید کرد: ما نمی‌پذیریم که کسی در این جهان درباره حق ما بحث کند. این حق ما است و اینکه این حق را انجام می‌دهیم یا نمی‌دهیم، چیز دیگری است.

* وجود کشورها و جنبش‌های مقاومت نیرومند در منطقه به نفع‌ آمریکا نیست

دبیرکل حزب‌الله لبنان گفت که وجود کشورهای قدرتمند و جنبش‌های مقاومت نیرومند در منطقه به نفع آمریکا نیست و واشنگتن می‌خواهد که منطقه عربی و اسلامی در ضعف و سستی به سر ببرد.
سید "حسن نصرالله " گفت: "رابرت گیتس " وزیر دفاع آمریکا می‌آید و می‌گوید که حزب‌الله موشک و سلاحی را در اختیار دارد که بیشتر دولت‌های جهان در اختیار ندارند، حال این امر درست یا نادرست است؛ من در این باره توضیح و تفسیری ارایه نمی‌کنم.
وی خطاب به گیتس گفت: اما من به تو می‌گویم که در کنار "کسی " این سخن را بیان کردی که او "ایهود باراک " [وزیر جنگ رژیم صهیونیستی] است؛ فردی که نیروی هوایی در اختیار دارد که بیشتر دولت‌های جهان آن را در اختیار ندارند و فردی که سلاح هسته‌ای در اختیار دارد که بیشتر دولت‌های آن را در اختیار ندارند و سلاح‌های شیمیایی و ممنوع شده بین‌المللی در اختیار دارد که اکثر دولت‌های جهان در اختیار ندارند و او [باراک] تروریسم دولتی را انجام می‌دهد و زنان را به قتل می‌رساند و در لبنان و فلسطین کشتار مرتکب می شود؛ اقدامی که اکثر دولت‌های جهان آن را انجام نمی‌دهند.
وی خطاب به گیتس افزود: تو در کنار وزیر جنگ رژیمی سرپا مسلح می‌ایستی که به دیگران تعدی می‌کند و خون دیگران را می‌ریزد اما این وضعیت از نظر تو تاثیری ندارد و معنایی برای تو ندارد.
سید حسن نصرالله در مقابل گفت: اما اگر کسی در لبنان یا فلسطین یا سوریه و یا ایران یا هر مکان دیگری در جهان عرب و اسلام سلاحی برای دفاع از زنان و کودکان، جان ملت و کرامت مردم و حاکمیت میهن خویش داشته باشد این امر از نظر شما [آمریکا] مستحق محکومیت است و این همه جنجال و هیاهو در جهان به راه می‌افتد. این منطق را ما نمی‌پذیریم و این منطق محکوم است.
دبیرکل حزب‌الله تاکید کرد: دوست دارم بگوییم، اینکه هرگونه سلاحی - هرگونه سلاحی که به فکر شما برسد- در اختیار داشته باشیم، این حق مشروع، قانونی، اخلاقی و انسانی ماست زیرا ما می‌خواهیم با این سلاح‌ها از مردم شرافتمند، مظلوم و مردمی که به خاطر وجود [غده] سرطانی اسرائیل تهدید می‌شوند، دفاع کنیم و هر زمان که بتوانیم این حق خود را انجام دهیم؛ آن را انجام خواهیم داد و به هیچ‌وجه در این زمینه سستی به خرج نخواهیم داد.
وی خطاب به حاضران در مراسم تکریم کارکنان هیئت حمایت از مقاومت اسلامی در بیروت گفت: با صراحت به شما می‌گوییم که معتقد نیستم که همه این هیاهو و جنجال درباره موضوع [موشک‌های] "اسکاد " و درباره موضوع موشک‌ها مقدمه‌ای برای حنگ باشد.
دبیرکل حزب‌الله گفت: این حمله تبلیغاتی و هیاهو البته دارای اهداف متعددی است که از جمله این اهداف، فشار بر مقاومت و مردم لبنان و بر لبنان و سوریه و ایران و برداران فلسطینی است و می‌خواهند با این جنجال بگویند که آگاه باشید؛ سقف و خط قرمزی وجود دارد و سلاحی وجود دارد که شما از داشتن و دستیابی به آن ممنوع هستید و سلاحی وجود دارد که موازنه را برهم می‌زند و سلاحی است که اگر شما آن را در اختیار داشته باشد، به جنگ منجر می‌شود.
سید حسن نصرالله گفت: هدف از این فشار این است که ما قویتر نشویم و [از نظر صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها] وقتی این فشار بر ایران و سوریه و لبنان و حزب‌الله و مقاومت در فلسطین وارد شود؛ هنگامی که می‌خواهد سلاح معینی را بخرند یا به سلاح معینی دست یابد یا سلاح معینی را تحویل بدهد یا نظایر آن، باید هزار بار محاسبه کنند لذا هدف در وهله اول اعمال فشار، مرعوب کردن و ارعاب کشورهای مقاومت و جنبش‌های مقاومت است که درباره قویتر شدن خود فکر کنند زیرا به نفع ‌آمریکا نیست که کشورهای قوی در منطقه باشند و به نفع آمریکا و اسرائیل نیست که جنبش‌های مقاومت و جنبش‌های قوی در منطقه باشند.
وی افزود: [از نظر صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها] باید ویژگی منطقه عربی و اسلامی ضعف و سستی و احساس حقارت و خواری باشد تا اینکه این منطقه تحت سلطه آمریکا باقی بماند و در نهایت امر، سازش با اسرائیلی‌ها را براساس شروط نتانیاهو را بپذیرد.

* همبستگی ملت لبنان، مانع از تجاوزگری دشمن می‌شود

دبیرکل حزب‌الله لبنان امروز تاکید کرد که وحدت ملی و همبستگی مردم لبنان، رژیم صهیونیستی را از تفکر برای هرگونه تجاوزگری به لبنان باز می‌دارد.
سید "حسن نصرالله " با اشاره به اینکه هیاهو و جنجال درباره موضوع موشک‌های "اسکاد " به هدف خود نخواهد رسید بلکه نتیجه عکس به همراه دارد، گفت: هدف [صهیونیست‌ها و آمریکا از این جنجال و هیاهو] هرگز محقق نشده و نخواهد شد و همه این جنجال ها چپزی را هرگز تغییر نمی‌دهد بلکه برعکس عمل می‌کند یعنی وقتی به این شکل از [موشک‌های] "اسکاد " سخن گفته می‌شود این امر صهیونیست‌ها را بیشتر خواهد ترساند و به دل صهیونیست‌ها در تل آویو و بئرالسبع هراس خواهد افکند. وقتی از [موشک‌های] اسکاد سخن می‌گوییم از "ایلات " یعنی دورترین شهر در فلسطین اشغالی سخن می‌گویم که ساکنان آن را به هراس خواهد افکند.
دبیرکل حزب‌الله "یکی دیگر از اهداف به راه‌انداختن جنجال و هیاهو درباره موضوع موشک‌های اسکاد را منحرف کردن افکار عمومی از مناقشه موجود بین آمریکا و اسرائیل " دانست و گفت: ما منکر نیستیم، اختلافی [ آمریکا و اسرائیل] وجود دارد. آیا مطابقت صددرصد وجود دارد؟ هرگز. یکسانی در طرح وجود دارد به گونه‌ای که طرح آمریکا و اسرائیل یکی است بنابراین باراک اوباما و هیلاری کلینتون در زمینه تضمین امنیت اسرائیل و برتری اسرائیل و قدرت اسرائیل نظیر جورج بوش [رئیس جمهوری پیشین‌ آمریکا] و نظیر همه کسانی هستند که قبل از او روی کار آمدند زیرا این امر [امنیت و برتری اسرائیل] از نظر آنها خط قرمز محسوب می‌شود اما درعین حال اختلافی در تاکتیک و تشخیص منافع وجود دارد. آمریکایی‌ها - مثل کلینتون در اجلاس ایپک - به نتانیاهو می‌گویند که به نفع شما است که سازش کنید زیرا معلوم نیست که در آینده بتوانید سازشی را انجام دهد چرا که وضعیت ساختار جمعیتی در منطقه تغییر می‌کند و وضعیت مقاومت تغییر می‌کند و وضعیت فنی و موشکی پیشرفت می‌کند و در آینده مجموعه خطرات بزرگی وجود دارد و اکنون کسانی را می‌یابید تا با آنها [در زمینه سازش] گام بردارید که چه بسا در سال‌های بعدی کسی را در این زمینه پیدا نکنید. این دیدگاه آمریکایی‌ها است اما اسرائیلی‌ها بی‌توجه حرکت می‌کنند و تمایل دارند که هرگونه امتیازی هرچند جزئی ندهند.
دبیرکل حزب‌الله گفت: اختلاف [بین آمریکا و رژیم‌صهیونیستی] تاکتیکی است و اختلاف در جزئیات است. اختلاف در خدمت به منافع اسرائیل است. آمریکا به آنها می‌گوید که اینگونه به منافع اسرائیل خدمت می‌کنیم و اسرائیلی‌ها نظر دیگری دارند و آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها می‌آیند و این هیاهو و جنجال را به راه می‌اندازند تا اختلافات خود را بدور از این هیاهو بررسی و حل‌وفصل کنند.
سید حسن نصرالله همچنین یکی از دیگر از اهداف آمریکا و رژیم صهیونیستی برای به راه‌انداختن این هیاهو و جنجال را تلاش برای مظلوم‌نمایی این رژیم دانست و گفت: هدف دیگر تلاش برای مظلوم‌نمایی فریبنده است تا اسرائیل به گونه‌ای جلوه داده شود که مورد تعدی واقع شده و مظلوم و ستمدیده است و از این رو حق دارد تا اراضی را غصب کند و از بازگشت آوارگان جلوگیری کند و استخوان‌های فلسطینی‌ها را خرد کند و جنگ‌ها را علیه کشورها و ملت های منطقه به راه بیاندازد.
وی در ادامه سخنان خود با اشاره به اینکه فضای موجود فضای جنگ نیست، از مردم لبنان خواست تا با آرامش خاطر به موضوع انتخابات آتی شوراهای شهر بپردازند و با مقاومت خویش همبستگی کنند و وحدت ملی و همبستگی خود را ابراز دارند زیرا این همبستگی در محاسبات بازدارندگی لحاظ می‌شود و دشمن را از تفکر برای هرگونه تجاوزی علیه لبنان باز می‌دارد.
دبیرکل حزب‌الله همچنین از عملکرد هیئت حمایت از مقاومت اسلامی در لبنان
تقدیر و تشکر کرد.
 

 نوشته شده توسط گروه خبری روز در یکشنبه 89/2/12 و ساعت 9:5 عصر | نظرات دیگران()
مشروح نشست به کجا چنین شتابان در تلویزیون
عباسی: تکنیک و آرمان ابوالقاسم طالبی پخته تر شده است
طالبی:کارگردان «نجات سرباز رایان» یک تکه از روایت فتح را دیده است
فراستی:این سریال حرف‌هایش را به من باوراند

حسن عباسی گفت: این سریال، کار شخصی ابوالقاسم طالبی است و بدون شناخت او، رفتن به کنه این سریال و جستجوی زوایای اجتماعی آن و نقد و بررسی‌اش با اشکال مواجه خواهد شد.

به گزارش رجانیوز، در جلسه نقد و بررسی مجموعه تلویزیونی «به کجا چنین شتابان» که چندی قبل با حضور حسن عباسی، مسعود فراستی، ابوالقاسم طالبی و با اجرای محمدجعفر خسروی در شبکه تهران برگزار شد، حسن عباسی گفت: این سریال، کار شخصی ابوالقاسم طالبی است و بدون شناخت او رفتن به کنه این سریال و جستجوی زوایای اجتماعی آن و نقد و بررسی آن با اشکال مواجه خواهد شد.

وی افزود: آقای طالبی را می‌توان با چند مرحله اصلی در آثار هنری‌اش نظیر نغمه، آقای رئیس جمهور، دست‌های خالی و این سریال ارزیابی کرد. این ویژگی که در آثار قبلی‌اش هم خیلی شخصی بود، در این سریال نیز شخصی است. چند علاقه شخصی نظیر طلب عدالت، انگاره‌های سیاسی در آثار طالبی موجود است. او به خاطر سابقه عمومی که در دفاع مقدس داشته، هر جا یک یک شخصیت را نسبت به جنگ تعریف می‌کند و بعضی دوستان حس نوستالژیکی به آن دوره دارند. دوستانی که در گروه آقای طالبی قرار می‌گیرند و این مسائل نگاه آرمانی در این افراد می سازد که ابوالقاسم طالبی آنها را برجسته می‌کند.

این استاد دانشگاه ادامه داد: آثار طالبی سفارشی نیست و یک انگاره اجتماعی یعنی حب دنیا و یک روایت از اصول کافی می‌گیرد که راس تمام خطاها حب به دنیاست و آن را در 48 قسمت رمز گشایی می‌کند. آن را نیروی محرکه‌ای قرار می‌دهد که نقش اصلی سریال وقتی پسرعمویش به او می گوید چه چیزی چشم تو را اینجا گرفت می‌گوید آسانسور و منظورش بالا رفتن و صعود است.

وی تصریح کرد: این مسائل و رویکردها، اثر را شخصی می‌کند و جاهایی که آرمانهایش را وسط می‌کشد، برجسته می‌شود که باید رمز گشایی شود که کدام کد مربوط به کجا می‌شود. «به کجا چنین شتابان» ترجمان این حدیث است که در هفت بخش تقسیم می‌شود و این گزاره‌ها در شخصیت اصلی رمز گشایی شده بود بدون اینکه به زبان بیاورد.

وی با بیان این که نقد جوانان پیرامون این اثر را خوانده‌ام و خط اصلی و فرعی سریال را نزد خود تحلیل کرده‌ام، اظهارداشت: در نقد آثار و سریال‌های دنیا وقت زیادی می‌گذارم. چون معتقدم که افلاطون اگر امروز بود، در تفکر اتوپیاسازی خود به جای نوشتن کتاب جمهور فیلم می‌ساخت. معتقدم اگر سر توماس امروز بود، به جای کتاب اوتوپیا حتما یک سریال می‌ساخت و بیکن به جای آتلانتیس نو دست به فیلمسازی می‌زد. البته طالبی را به مثابه خود طالبی می‌گیرم. فرضم بر این است که امروز بین جامعه فکری و حوزه علم و اندیشه ما با کسانی که باید این انگاره‌ها و اندیشه‌ها را از طریق آثار هنری به مردم برسانند یک فاصله افتاده است. عباسی افزود: سینماگران امروز مثل اصحاب چاپ و نشر 200 سال پیش هستند. افراد گروه سازنده یک فیلم و سریال اگر محتواهای فکری اندیشمندان جامعه را نداشته باشند، اثر تهی است. امروز ترکیبی از تهیه کنندگان، نویسندگان و کارگردان‌ها کار را می‌سازند.

وی در ادامه این نشست گفت: هنر اگر قرار بود به سادگی اعلام شود، رسانه مدام در حال خبردهی است، اگر انگاره هنری هم قرار بود به همین سادگی بیان شود که دیگر ارزش هنری نداشت. ممکن است ارزش‌های رسانه‌ای بر آن مترتب باشد ولی اصل این است که یک مساله یا موضوع هنری را در لفافه بپیچیم و به مخاطب بدهیم که این شیوه غیر مستقیم حدود 75 درصد بر ذهن مخاطب تاثیرگذاری دارد در حالیکه آثار مستقیم تا 25 درصد بر ذهن افراد تاثیر می‌گذارند. پس کار هنرمند این است که یک پدیده را قفل و کد کرده و به مخاطب بدهد. آن را محدود کند تا حرف‌های بسیاری را در قالب یک جمله بزند.

وی با بیان اینکه امروز یکی از اشکالات هنر ما این است که در نشانه شناسی هنر حجم انبوهی از داده‌ها را کد می‌کنند تا مردم پس از دیدن آن را رمزگشایی کنند، ادامه داد: البته اگر قرار باشد طالبی و دیگران به اثر الصاق شده و رمزگشایی کنیم، کار دیگر ارزش هنری ندارد. سنگینی رمز و رازی که وجود دارد، می‌خواهد بگوید حب دنیا و رسیدن به این گزاره‌ها، این فرد را شتابان به سمت انحطاط می‌برد. اما حجم چنین پیامی که اینجا هست،‌خیلی‌هایش را دانش سریال سازی و ابزار ما وجود ندارد که مجبور می‌شوید به طور رو و مستقیم شروع به پیام‌دهی کنید که شعارگونه می‌شود.

وی ادامه داد: نقد و مساله نقد یک مثلث است که سه حوزه را دربر می‌گیرد. یک بخش این است که ببینیم چه کسی گفت؟ دوم اینکه ببینیم مخاطب چه برداشتی می‌کند؟ فرض بر این است که مخاطب اصلا سابقه کارگردان را نمی‌داند و در شق سوم ببینیم که صرف نظر از سازنده و مخاطب، بن مایه‌ها و نمادها چه چیزی را می‌خواست بگوید؟ در سریال نیز از آقای طالبی به عنوان منشاء اثر شروع می‌کنیم. این اثر به نظر من شخصی است. آقای طالبی آنچه می‌سازد، روند تکوین شخص خودش است. کیفیت تکنیکش بهتر می‌شود و آرمانهایش را پخته‌تر از آثار قبلی‌اش ارائه می‌دهد. بعد به سراغ مردم می‌رویم و در گام سوم می‌بینیم شاخص‌های اثر چه چیزی به ما می‌گویند.

عباسی تصریح کرد: اگر ما پس زمینه طالبی را نشناسیم، نمی‌توانیم بگوییم چه چیزی مد نظر او بوده است و مخاطب دچار سوء برداشت می‌شود. اما همین که گوینده چیزی بگوید و مخاطب چیز دیگری برداشت کند، دارای نقص و اشکال است که نتوانسته پیام خود را برساند. این مساله یکی از اشکالات ما در حوزه نقد است. این اشکال به افراد هم دوره شهید آوینی نظیر آقای فراستی برمی‌گردد که باید این سنت را ادامه می دادند و حالا با یک فاصله 20 ساله می خواهند این خلاء را جبران کنند. البته دیر نشده است و سردمداری آن باید دست کسانی باشد که با شهید آوینی هم دوره بوده‌اند.

در ادامه این نشست بحث به سریال لاست کشیده شد که حسن عباسی درباره این سریال گفت: ریتم سریال لاست، بلحاظ روال داستان پردازی قرآنی است. شما داستان حضرت موسی(ع) را در سوره‌های مختلف می‌بینید. همین وضعیت را شما در این سریال نیز می‌بینید. یک ماجرا تکه تکه می‌شود. همین داستان پردازی که قرآن به بهترین شکل به تعبیر علامه جوادی قصه پردازی می‌کند، لذا قصه و داستان را به فراخور شرایط بیان می‌کند. اما سریال 24 در ثانیه زمانی می‌گذرد. ما باید تکلیف خود را روشن کنیم. مثلا در سریال 24، شما از آغاز شروع سریال که 24 ساعت روز را به تصویر می‌کشد، می‌بینید که ثانیه و دقیقه می‌اندازد و ریتم را می‌بینید. ما گاهی می‌توانیم عین قرآن داستان پردازی کنیم که شبیه به لاست می‌شود. اما مساله اینجاست که ما چطور می‌توانیم فرم و محتوا را با هم هماهنگ کنیم و این مساله قلب و روح ماجراست که به نشانه شناسی برمی‌گردد.
عباسی با بیان اینکه بحث فرم، هیچ ضربه‌ای به مضمون و محتوای مقدس ما نمی‌زند بلکه یک شیوه، روش و گزاره است تا مطلب خود را بیان کنیم، بیان داشت: سبکی که می‌خواهیم تعریف کنیم غیر از اینکه فرد آرمان‌گرایی نظیر آقای طالبی می‌خواهد مطالبه عدالت، مسائل سیاسی، فقر و ... غیره را بگوید و یک آیه بگیرد و آن را بپروراند و رمز گشایی کند. اینجا آن فرم بومی که ما احتیاج داریم، چیست؟ دو سریال شاخصی که امروز جوانان ما دنبال می کنند، لاست و 24 است.

در سریال 24 یک شکل فرم این است که همه چیز رئال تایم و منطبق با زمان واقعی است، اما شکل دیگر مثل لاست است. یکی از زیبایی داستان گویی قرآن این است که وقتی مثلا داستان یوسف و زلیخا را بیان می‌کند، به کسی احساس شهوت دست نمی‌دهد. ولی ممکن است سکس پنهانی که در برخی از سریال‌های داخلی ما وجود دارد، مخرب بوده و به افراد ضربه بزند. باید سنتی که شهید آوینی شروع کرد، ادامه داد و پرچم آن زمین نیافتاده است.

همچنین در بخش دیگری از این نشست که همزمان بخش‌هایی از سریال «به کجا چنین شتابان» از طریق تلویزیون داخل استودیو پخش می‌شد، عباسی به صحنه‌ای از سریال اشاره و اظهارداشت: این شناوری که شما اینجا می‌بینید، شناور تجسس و نجات است که افراد روی آن نشسته و درباره انهدام خود صحبت می‌کنند. درشت روی این قایق نوشته شده که یک شناور امداد و نجات است. روی این کلمه باید پوشیده می‌شد. فکر کنید که این سریال به زبان دیگری دوبله شود، این کلمه برای مخاطبی که خارجی است، مانند آتش نشانی و 110 شناخته شده است و همین امر پیام را مختل می‌کند.

وی افزود: ما در فرم پیامی را که ارائه می‌کنیم، چیزی که تصویر می‌شود با محتوای پیام ضد و نقیض است و مشکلی است که ما حل نکرده‌ایم. این اشکالات اگر در اثر ما نباشد، کیفیت را بسیار بالاتر می‌برد.

وی در پایان گفت: طالبی در تصویر زندگی عزیز که به خاستگاه ما نزدیک‌تر است، موفق بوده اما در زندگی خانواده فریدون موفق نبوده و این اشکالی است که به خیلی از کارگردان‌های ما برمی‌گردد و در تصویر زندگی افراد متمول دچار غلو و شعارگویی می‌شوند.

طالبی: انسان مهذب اگر تکنیک را بشناسد، می‌تواند حرف خود را بزند

«ابوالقاسم طالبی» گفت: اگر انسان مهذب تکنیک را هم بشناسد، می‌تواند حرف خود را بزند. در روایت فتح نیز این اتفاق افتاد چون شهیدمرتضی آوینی این تکنیک را می‌شناخت.

ابوالقاسم طالبی گفت: بحث مخاطب، تکنیک و موضوع سال‌هاست که عنوان می‌شود. موضوع و محتوا چطور با هم کنار می‌آیند و تکنیک در کجا قرار دارد؟‌ اصالت با موضوع یا تکنیک است؟‌به دلیل این که این رسانه پیام است، با خود پیام می‌آورد. بعد شهید آوینی در مقالات بعدی خود شروع به رمزگشایی کرد. اگر انسان مهذب تکنیک را هم بشناسد، می‌تواند حرف خود را بزند. در روایت فتح نیز این اتفاق افتاد. او این تکنیک را می‌شناسد.

وی ادامه داد: «روایت فتح» کاری بسیار تکنیکی است و خیلی‌ها باید از آن چیز یاد بگیرند. من وقتی فیلم «نجات سرباز رایان» را دیدم گفتم کارگردان آن یک تکه از روایت فتح را دیده است. بعد تحقیق کردم و گفتند که او این فیلم را دیده است. ما در همین حرف‌ها و قدسی بودن سید که هست، برخی جاها مانده‌ایم. بعضی هم با این مخالفند. کسی را که به هر دو معتقد باشد، نداریم. یک عده می‌گویند فقط تکنیک. کار هرچه می‌خواهد باشد، فقط تکنیک بلد باش. اما یک عده هم می‌گویند محتوا جایگاه ویژه‌ای دارد و شما حتی اگر بخواهی یک مستند از جنگل و بیابان و ماهی هم بسازی، اگر علاقه نداشته باشی با پول و زور نمی‌شود و کار خراب می‌شود. کسی که هشت سال وقت برای ساخت مستند می‌گذارد، موفق خواهد شد.

کارگردان مجموعه تلویزیونی «به کجا چنین شتابان» ادامه داد: بعضی اعتقاد دارند که زبان تصویر در سینما و تلویزیون به خاطر مخاطبش متفاوت است؛ اما در «به کجا چنین شتابان»، من در حد میسوراتم کار کرده‌ام و سریال را ساخته‌ام. من نه مرتضی می‌شوم و نه آدم بزرگی هستم. خاک پای آن شهید هم نیستم. من از مرتضی چیزی کم ندارم جز سیادت و تقوی و تکنیک. اصل قصه این است که من «ابوالقاسم طالبی» هستم و در حد میسوراتم، چیزی نوشته‌ام و تلاش کرده‌ام که آن را بسازم. شاید اگر هیچکاک این حرف را می‌زد، بهتر از من می‌زد به شرطی که اسلام را می‌شناخت.

طالبی همچنین درباره انتخاب المان‌های تصویری موجود برای رمزگشایی اثرش گفت: انتخاب نعش کش، آدم‌ها، لوکیشن‌ها همه سمبلیک بوده است. سریال چند لایه دارد. بعضی‌ها متوجه می‌شوند. کسانی که به سبک من آشنایی داشته باشند، متوجه آن می‌شوند و حتی حرکت و زاویه نیز حرف دارد.

کارگردان فیلم «نغمه» با بیان این که آثار ما تا آخرت دنبال ما هستند، اظهارداشت: من خوشحالم که این سریال این گونه است که بحث‌های پایه‌ای سینما و تلویزیون که تا به حال مغفول مانده را مورد توجه قرار داده است. بزرگان چیزی در سریال دیده‌اند که باید درباره آنها صحبت کنند. وقتی ما به اینجا برسیم که فرم و محتوا درست بوده، مردم باورشان شود، همین است و من آن را در اجتماع دیدم.


فراستی: «به کجا چنین شتابان» شعارها را کنار زد و حرفش را باوراند

مسعود فراستی گفت: خیلی‌ها حرف‌های بزرگ‌تری دارند که نمی‌توانند آن را عرضه کنند اما «به کجا چنین شتابان» شعارها را کنار زد و حرف‌هایش را به من باوراند.

مسعود فراستی در بررسی این سریال گفت: من اول به اثر نگاه می‌کنم بعد به صاحب اثر. در سینمای ایران بحث تئوری مؤلف که از لحاظ متد درست است، خیلی وارد نیست و ما را گمراه می‌کند و نقد اثر صحیح‌تر از نقد موثر است و از اثر به موثر رسیدن خیلی بهتر است گاهی هم نمی‌رسیم چون موثر قبل از رسیدن به اثر تمام می‌شود.

وی افزود: خوشبختانه ما اینجا با چنین اثری مواجه نیستیم. کار از نظر سینمایی کار خوبی است. نه به دلیل نشان دادن حب دنیا و نقد آن. بلکه حرف دهنش را می‌فهمد و می‌تواند با این مدیوم حرفش را بزند. گاهی حرف بیشتر از فرم است ولی اساس سریال که کارگردان موفق شده؛ این است که با مدیوم تلویزیون سعی می‌کند شعارها را در دل قصه بیاورد.

وی ادامه داد: من برای اولین بار بعد از خیلی وقت در این سریال یک خانواده دیدم که آدم‌هایش را می‌شناختم و احساس کردم می‌توانم به آنها نزدیک بشوم که اصلا کار کوچکی نیست. خیلی‌ها حرف‌های بزرگ‌تری دارند که نمی‌توانند آن را عرضه کنند اما این سریال حرف‌هایش را به من باوراند. شعارها را کنار زد. من کاملا با ریتم این سریال تا قسمت 20موافقم. آنجا که طالبی عجله نمی‌کند، دو نگاه به من می‌دهد. یک نگاه پدر به پسر، یک نگاه پدر به لانگ شات و پدر به خود. این خیلی چیز زیادی است و فقدان آن جزو آسیب‌های ما در سریال سازی است. ما فکر می‌کنیم با ارائه یک مفهوم دینی کار را تمام کرده‌ایم، در حالی که اصلا این طور نیست و کار تمام نشده است، بلکه تازه شروع شده است. این که شما موضوعی را انتخاب کرده‌اید که می‌تواند مورد علاقه خیلی‌ها باشد و تازه کار شروع شده است.

این منتقد سینما و تلویزیون تصریح کرد:‌ بعد که اثر روی مخاطب عادی کار کرد، به دنبال مؤثر آن می‌گردد. خود این اثر کمک می‌کند تا آثار دیگر را نگاه کنم و به آن علاقه‌مند شوم. مثل خواندن یک شعر که باعث می‌شود تا به شاعر علاقه‌مند شویم.

وی با عنوان اینکه من فکر می‌کنم که سریال «به کجا چنین شتابان» یک اثر شخصی نیست، تصریح کرد: ما دوستان فیلمسازان بعد از انقلابی و بچه‌های معتقد دست به دوربین گرایش بسیار خطرناکی درمان موجود بود و هست که در این سریال نیست. آن گرایش هم این است که من محتواگرا هستم. اما خوشبختانه این سریال محتواگرا نیست. این واژه غلط است و وقتی این حرف را می‌زنیم، یعنی داریم به فرم بی‌اعتنایی می‌کنیم و آن را از محتوا جدا می‌کنیم و برای خودمان تشخص بیخود قائلیم و تمام ضعف‌های بیانی خود را پشت آن پنهان می‌کنیم و برای خود امتیاز قائل می‌شویم. می‌خواهی حرف‌های مهمی بزنی ولی هیچ کدام به من مخاطب منتقل می‌شود. فرم و محتوا دو قطب یک رابطه دیالکتیکی است. بدون فرم محتوایی وجود ندارد و محتوا از دل فرم بیرون می‌آید. فرم اجازه می‌دهد موضوع به محتوا ارتقاء پیدا کند. به اندازه‌ای که بلدیم، حرف بزنیم می‌توانیم حرف بزنیم و به اندازه‌ای که فرم بلدیم می‌توانیم به محتوا برسیم. اگر این مساله جا بیافتد خیلی از مسائل حل می‌شود.

وی تصریح کرد: ما در سی سال اخیر هرگز بحث فرم دینی نکرده‌ایم و مدام بحث موضوع دینی داشته‌ایم. مدام بحث ما سینمای دینی، معناگرا، فاخر و غیره بوده است و عنوان این مسائل جرأت می‌خواهد. ریتمی که من و عباسی در «لاست» می‌پسندیم ربطی به ما دارد یا خیر؟ ما باید بگردیم تا ریتم خود را بیابیم. بگردیم ببینیم قاب ما چه است؟ ژاپنی‌ها گشته‌اند و قاب و حرکت دوربین خود را پیدا کرده‌اند. ولی ما در بحث فرم به شدت کم کار کرده‌ایم و روی فرم کار نکرده‌ایم. اگر چیزی یاد گرفته‌ایم که طالبی یاد گرفته، جان کندن بوده است و کسی کمکش نکرده است.

وی در ادامه نقد مجموعه «به کجا چنین شتابان» اظهارداشت: قدرت قضیه در این است که نمی‌خواهد خود و حرف‌های مهم‌اش را به رخ بکشد. من در این سریال دیدم که زندگی یک خانواده متوسط پای بند به سنت‌ها تصویر می‌شود. ضمن اینکه من با ریتم کند سریال موافقم. ما قصه را می‌گوییم و آدم‌ها از دل قصه بیرون می‌آیند. فضا از دل قصه بیرون آمده است. منهای تیتراژ که خوب است ولی جایش در قسمت اول نیست. این تتیراژ این اشتباه را در من ایجاد می‌کند که فردی که در قسمت اول مرده،‌ آن آدم داخل تیتراژ نیست و بی‌خودی گیج می‌شوم.به نظر من کار تدوین گر این سریال نزدیک به فوق‌العاده است. طالبی و سریال او را درست فهمیده و با دوست داشتن و دانش کار را انجام داده است.

وی گفت: گریم عزیز خانوم در سریال خوب نیست و به باورپذیری ما آسیب می‌رساند و بازی علی عمرانی نزدیک به فوق‌العاده است.


 

 

منبع ما :


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در یکشنبه 89/2/12 و ساعت 8:30 عصر | نظرات دیگران()
گفتاری از حسن عباسی پیرامون آزاداندیشی و نظریه پردازی؛
چهره‏های جوان به میدان بیایند

حسن عباسی، رییس مرکز بررسی‌های دکترینال در سخنانی، موضوع کرسی های آزاد اندیشی و نظریه پردازی را به طور مفصل مورد بحث قرار داده است.

به گزارش رجانیوز، در این گفتار تفصیلی که یکی از بخش های «ویژه نامه آزاد اندیشی بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی امیرکبیر» را تشکیل می دهد، وی با توضیح پیرامون کرسی های آزاد اندیشی و کرسی های نظریه پردازی، به تبیین این دو موضوع پرداخته و سپس مراحل پروسه تکامل نظریه پردازی را تشریح کرده است.

با توجه به اهمیت مطالب عنوان شده و دقت در تفکیک و ارائه راهکارهای معین و شفاف در این زمینه، متن سخنان استاد عباسی را از نظر می گذرانید:

ماهیت نظریه پردازی و آزاد اندیشی متفاوت است

موضوعی که پیرامون کرسی های آزاداندیشی اهمیت دارد، این است که خیلی ساده مساله نظریه پردازی را میتوانیم عمدتا در حوزه اساتید بدانیم و حوزه آزاد اندیشی را مربوط به مجموعه دانشجویی. چون بالاخره نظریه پردازی یک ملاحظاتی دارد، جوری نیست که ما از یک دانشجو انتظار داشته باشیم که بصورت روش مند نظریه پردازی کند.

البته این امکان وجود دارد که بعضی از جوانهایی که حتی ممکن است دانشگاه هم نرفته باشند حتی مثلاً در اوایل مقطع کارشناسی در دانشگاه هم باشند، احیاناً از نبوغی برخوردار باشند که در تولید نظریه حرفی برای گفتن داشته باشند، اما این قاعده نیست. قاعده این است کسی که کرسی دارد در دانشگاه، بعنوان نظریه پرداز مطرح بشود و کار بکند. مثل اینکه ما الان بحثمان این باشد که کسی باید طبابت کند بعد بگوییم که خوب از طبیبان مثلا آن کسی که درجه پزشکی در حوزه جراحی گرایشهای مختلف دارد امکان جراحی نداشته باشد و جراحی نکند. بعد بگوییم کسانی از بیرون که اصلا کارشان این نیست مثلا کسی که مغازه مکانیکی دارد یا تعویض روغنی دارد بیاید در حد کسی که قرار است جمجمه سر یک انسانی را باز کند و مغزش را جراحی کند یا سینه اش را بشکافد و قلب او را جراحی کند یا یک اینچنین کاری انجام دهد، این نامربوط است.

بالاخره آزاداندیشی و نظریه پردازی دو بحث جداست. نظریه پردازی خیلی به علم و تولید علم نزدیک میشود اما آزاداندیشی خیلی به روشنفکری نزدیک میشود، روشنفکری یک فضایی دارد که شما نقد وضع موجود را میکنید. حالا نقد وضع موجود هر چیزی سه بخش عمده دارد. بخش اول آن این است که یک پدیده‌ای را نقد میکند مثلا در حوزه علم، در حوزه سیاست، در حوزه اقتصاد، در حوزه فرهنگ، یک موضوعی را نقد میکند که به آن برخورد Critical - رویکرد انتقادی – می گویند. بعضی وقتها خود این آنقدر برجسته است که یک مکتب فکری - فلسفی در این حوزه محسوب می­شود.

نظریه پردازی طبیعتا یک مساله ای است که ذاتا ماهیت آن، ماهیت تولید علم است. مثلا الان شما صدها رشته علمی در دفترچه کنکور می بینید که اسم هایشان هست، فرض کنید یک کسی یک علم جدیدی دارد تولید می کند که اصلا عنوانی تا حالا نداشته است مثلا فرض کنید تا حالا چیزی بنام علم اقتصاد نبوده، یک کسی بیاید اولین بار استارت این را بزند و شروع کند، یک چنین شرایطی. خوب اینجا یک علم تولید شده است. یا نه یک کسی میخواهد بیاید در درون یک علم یک نظریه بدهد ممکن است ماهیت روشنفکری هم پیدا کند اما همیشه مطلق نیست و این بخش عمدتا و قاعدتا اینجوری است که ما این را یک مقوله تولید علم بدانیم. لذا کرسی نظریه پردازی را یک ماهیت این چنینی برایش قائل باشید. این یک شرایطی را ایجاد کرد برای کشور و همین طوری که میدانید از سال 79 که برای اولین بار مطرح شد و بعد هم 81، در پاسخ به نامه آن تعداد دوستانی که نامه زدند، آقا این مساله را مطرح کردند.

با افزایش مقالات در ISI نمی توان به تولید علم رسید

الان حدود 7 سال میگذرد و توی این 7 سال اثر خاصی دیده نشده، دلیلش هم این بوده که اساسا این کار مردافکن است و کار ساده‌ای نیست. یعنی آن جایی که مشخص میشود که ما واقعا تولیدات دانشگاهی و حوزوی مان موثر بوده است یا نه اینجاست. بله آمار مدرک گیریمان خیلی بالاست، آنهایی که لیسانس می گیرند، فوق لیسانس می گیرند، دکترا می گیرند خیلی تعدادشان بالاست. این وضعیت هم مثلا در جایی مثل ISI که مقالات را ایندکس می کنند و مقالات را منتشر می کنند خوب سالی حدودا 10000 مقاله از ایرانی ها در ISI‌ های خارجی منتشر می شود که البته می گویند رکورد خوبی نیست، برخی از کشورها اعدادشان بالاتر است.

اما خوب، من حیث المجموع نشان می دهد که آن 10000 مقاله علم نیست. یعنی ممکن است که استادی در دانشگاه شما مطلبی را تولید کند، منتشر کند. بله حالا فلان وضعیت در فلان حوزه شیمی، در فلان حوزه متالورژی، در فلان حوزه مکانیک، در فلان حوزه مطرح شود اما این صرفا یک روش است، یک متد است یعنی متد را که شما مقاله کنید، منتشر کنید، معنی آن، این نیست که شما علم تولید کرده اید. مثلا بگویید در طبقه پنجم یک ساختمان هستیم، برای پایین رفتن از این ساختمان چند تا راه وجود دارد؟ مثلا بیاییم روش ها را بگوییم. بگوییم مثلا یک روش این است که با آسانسور برویم، یک روش این است که با پله برویم، یک روش این است که طناب بیندازیم بالای پشت بام را پل کنیم، یک روش این است که هلی کوپتر بیاید شما را از سقف طبقه پنجم بردارد و به پایین ببرد، یک روش این است که یک کسی خودش را پرت کند پایین. یعنی وقتی شما آمدید این روش ها را بیان کردید، تولید مقاله کرده اید.

عمده چیزهایی که شما می بینید در مقالات رسمی تولید می شود یک همچین ساز و کاری دارد. پس در واقع خروجی نهضت علمی و جنبش نرم افزاری می شود کرسی نظریه پردازی، بعد صرف خود آن کرسی هم نیست، صرف آن آدم است، آن آدمی که قرار است این حرف را بزند. چون وقتی که شما نظریه داشته باشید مهم نیست که شما این نظریه را در کجا ارائه می­کنید، اولین بار توی روزنامه منتشرش می کنید، توی یک برنامه تلوزیونی می گویید، توی یک نشریه صد در صد علمی منتشر می کنید یا در خانه می نشینید و یک کتاب برای آن می نویسید یا اینکه نه، سر کلاس توی دانشگاه آن را می گویید. چون شما در دانشگاه کرسی هم دارید مثلا در کرسی فرض کنید فلسفه، که به کرسی در غرب می گویند دپارتمان و در ایران معروف شده است به گروه.

حالا یک تعداد دیگری استاد هم هستند که آن ها هم استادیار و دانشیار هستند و حول و حوش آن بحثی که اصلش را شما می گویید آن ها مثلا نظریه پردازی می کنند. این نیست، یعنی ما الان در کشورمان یک همچین چیزی نداریم. در واقع اگر یک کسی در دانشگاه شما یا هر دانشگاه دیگری می شود رئیس گروه، معنای آن این نیست که مطلق آن گرایش است. شان کرسی و کلمه‌ای که می گویند آقا مثلا 1000 سال پیش فلان کس کرسی فلان درس را در فلان مدرسه داشته. این تلقی که الان شما از ساختار علمی دارید این است که بالاخره یک کسی در یک شرایطی می شود رئیس گروه، 5 تا، 6 تا، 10 تا، 20 تا، 30 تا استاد هم کنار دستش هست که با رتبه های مختلف یکی مدرس، یکی استادیار، یکی دانشیار و یکی هم استاد تمام است.

درس را تکه تکه می کنند 2 تا را شما درس بده، 4 تا را شما، 2 واحد را شما، 5 واحد را شما، 136 واحد لیسانس را در واقع قلع و قمع می کنند و دست یک سری افراد می دهند تا تدریس کنند. اما منظور از این که یک کسی کرسی دارد اینست که یک کسی می تواند از صفر تا صد رشته اش را خودش درس بدهد. مثلا یک کسی می تواند از ابتدای لیسانس شروع کند و تا انتهای فوق دکترا رشته خودش را خودش درس بدهد. بعد هر کجا این رشته شقوق پیدا می کند. به چه معنا؟ به این معنا که مثلا شما یک رشته‌ای را مثل مکانیک در نظر بگیرید، می بینید خودش بعدا به چند تا گرایش تقسیم می شود. یک کسی بتواند از اول مکانیک تا آخر برود و بعد مدام در مسیر که انشعاب پیدا می شود، این انشعاب ها را تحلیل کند.

تلقی که از مفهوم آکادمی وجود دارد که اولین بار افلاطون و ارسطو آن را بوجود آوردند بعد از اینجور بحث ها، این تلقی است که بالاخره کرسی مال یک نفر بوده است، مال افلاطون بوده و تا وقتی هم که زنده بوده ارسطو چیز خاصی را مدعی نبوده است. بعد هم که ارسطو میشود رئیس آکادمی، به فلسفه اش می گویند مشاء. یعنی مشی می کردند، راه می رفتند. یعنی فرض کنید یک باغی بوده است، یک حیاطی بوده است که راه می رفته و حرف می زده، جماعت هم با او می آمدند. بالاخره یک بحثی را مطرح می کرده و آن افرادی که حلقه های اول، دوم، سوم و چهارم بودند بحث را می گرفتند و بسط می‌دادند. آن سیستم پاشیده شده است، یک مدت زیادی هم حوزه علمیه خودمان اینجوری بوده، الآن دیگر همه کلاس می گذارند یعنی کلاسی هست و افرادی می آیند مرتب می نشینند و...

تا سال های قبل هم باز در حوزه علمیه خودمان انتخابی بود یعنی شما می رفتید سر کلاس یک عالمی و خوشتان نمی آمد، می رفتید سر یک کلاس دیگر. شما در انتخاب آزاد بودید، او هم آزاد بود که هر چه می خواهد بگوید. آزاد بود مثلا فلان درس را شروع کند، شما هم آزاد بودید که بروید بنشینید و گوش کنید یا اینکه نه بعد از یکی دو ماه به این نتیجه برسید که بدرد نمی خورد، این آدم مطلب ندارد. می رفتید سر درس یک فرد دیگری. متاسفانه این وضعیت چون همه می خواهند زود بیایند شسته رفته یک مدرکی بگیرند و بروند و از اول هم همه می دانند که چه خبر است. مثلا همه می دانند که اول که وارد دانشگاه می شوی یک برگه به شما می دهند که این 136 واحد لیسانس است، این 33 واحد فوق لیسانس است، 4 واحد از این 33 واحد پایان نامه است و 29 واحد آن هم درس است، شما دیگر مدام این­ها را تیک می زنید که زودتر این 3 واحدی پاس شد، این 4 واحدی پاس شد، حالا چی دست شما رو گرفت مهم نیست. حالا اینکه این درس 3 واحدی را 3 تا استاد ارائه می کنند، از کدام یک بگیریم که راحت تر باشد، گیر ندهد، این می شود کار ما.

ما 5، 6 تا قاعده را آمدیم بهم زدیم، خودمان هم هیچ قاعده جدیدی جایگزین نکردیم و این درد بسیار بسیار سنگینی است که الان کشور حدود 60 هزار استاد دارد، نزدیک به 20 تا 25 هزار استاد مدعو دارد که هیات علمی نیستند و دعوت میشوند و می آیند تدریس می کنند، 3 میلیون و 700 هزار تا دانشجو داریم، آن وقت 7 سال است که آقا دارد میگوید کرسی نظریه پردازی، نهضت نرم افزاری و ... . همان کاری که مقاله در نشریات ISIچاپ میکردند، شما نگاه کنید وزیر علوم 4 سال اول دولت نهم از هر دو مصاحبه‌ای که کرده است در یکی از آنها گفته ما مثلا 5632 تا مقاله داشتیم که شد 6737 تا، بعد شد 8 هزار و خورده‌ای این اواخر دیگر رسانده بودنش به 10 هزار تا. یعنی افتخار عمده شان این بود که ما کشور را رساندیم به جایی که به دست خودمان به زبان انگلیسی مقاله منتشر کنیم برای انسان های غربی. ما بررسی کردیم دیدیم که از این 9 هزار مقاله‌ای که الان سالانه اساتید ما می فرستند به ISI، کمتر از 5 درصد آن به فارسی ترجمه می شود. یعنی شما مطلب استاد دانشگاه تان در ISIخارجی چاپ می شود که انسان آنگلوساکسون به سادگی از آن استفاده میکند ولی خود شما امکان استفاده از آن را برای مردم کشورتان ندارید. پس ما وقتی که صحبت از نظریه پردازی می کنیم باید فضای نظریه پردازی مشخص شود.

استاد دانشگاه باید نظریه پردازی کند و با ضبط صوت متفاوت باشد

اجمالا آن چیزی که خیلی اهمیت دارد این است که مقوله نظریه پردازی را شما از ذهنتان بگذارید کنار. کار مجموعه شما نیست، انرژی شما را می گیرد و شما هم در واقع دچار مشکلاتی می شوید. به 2 دلیل، اولا به این دلیل که نگفتم مطلق ولی بپذیریم که بطور عمومی باید مقوله نظریه پردازی مربوط به اساتید فرض شود. یعنی اینکه استاد این کار را میکند نه دانشجو. انتظار این است که کسی که استاد است، صبح تا شب دارد تدریس میکند، مقاله میخواند، مقاله مینویسد، کتاب را تدریس میکند، کتاب را میخواند، کتاب مینویسد، در اثر این ممارست در گفتن و نوشتن و تعامل داشتن در حوزه خودش به این نتیجه برسد که خوب این موضوع اشکال دارد، یک حرف جدیدی بزند، این را بگذاریم کنار و یک حرف جدیدی در این حوزه بزنیم، به نتایج جدیدی برسیم. این انتظار از اوست.

آقا تصورشان این بود که من نوعی می‌ آیم بعد از 10 سال میگویم خوب این مطلبی که تا حالا درس می داده‌ام اشتباه است و حالا سال یازدهم یک چیز جدید بجای آن می گویم. وقتی طرف، ضبط صوت است و می رود صبح تا شب مدام همان حرف هایی را که ترم قبل درس داد، این ترم هم درس می دهد، چه توقعی از او دارید؟ یا اینکه منتظر می ماند کتاب جدیدی، مقاله جدیدی آن ور دنیا چاپ شود برای اینکه از قافله عقب نماند حالا یکی بدو بدو می رود در تلوزیون می گوید که آقای فلان، فلان نظریه را داد و برای اینکه جا نماند از هفته بعد سر کلاس شروع میکند این را به تدریس کردن از اینترنت و ...

قرار بود که ما خودمان تولید کنیم یعنی قرار بر این بود که ما حرف جدیدی تولید کنیم حالا در 3، 4 تا حوزه. حوزه اول این است که اگر می شد یک کسی بنیان یک علمی را میگذاشت و یک کرسی را به اسم خودش در سطح آن علم راه می انداخت، یک کرسی می گفتند.

مثلا تا دیروز فرض کنید شیمی وجود نداشت حالا یک کسی، یک چیزی بنام شیمی بوجود آورده و یک گروه، یک کرسی، یک دپارتمان در دانشگاه امیرکبیر برایش به راه انداخته اند و آمده شیمی درس بدهد. یک کار این جوری است، یک کار یک لایه خردتری است، یک کسی دارد در علم شیمی تدریس میکند و به این جمع بندی می رسد که این روش و این مدل غلط است. می آید یک مدل و یک الگو و یک ساز و کار متفاوتی را طراحی می کند، تا دیروز می گفتند مکتب 1 و 2 و 3، حالا می گویند یک مکتب چهارمی بوجود آمده است که مال این فرد است یعنی فلانی در ذیل آن علم شیمی یک مکتب ارائه کرد که حالا در علوم انسانی بیشتر خودش را نشان می دهد مثلا در فلسفه می گویند مکتب این، مکتب آن، مکتب آن و ...

ما نظریه مان یک بار خودش یک علم جدید بود، یک بار نظریه مان یک مکتب جدید بود در درون یک علم و در سطح میانی. اما این بار لایه سوم نظریه مان از یک مکتب جدید هم پایین تر است مثلا در حد یک حوزه مثلا یک مکتب بخصوص در یک موضوع بخصوص یک نظریه است. فرض کنید اینکه ما می آییم از کوانتوم دنده عقب می رویم تا انیشتین پری نسبیت بعد برمی گردیم می رویم تا خود نیوتن، این 3 مرحله در یک راستاست فرضا قوانینی که داده شده است این قوانین می گوید که قبلی اینجوری گفت بعد در همین حوزه این یکی این را گفت، آن یکی آن را.
اینجا یک نظریه است یعنی کرسی نظریه پردازی، حداقلش را آقا گفت یعنی گفت مثلا بیایید یک نظریه ارائه کنید، یعنی یک کرسی نظریه پردازی. خیلی خوب، پس اگر ما آمدیم یک نظریه در یک حوزه فکری دادیم یا آمدیم یک سطح بالاتر و یک مکتب در یک علم ایجاد کردیم یا در یک سطح کلان تر، آمدیم اصلا یک علم جدید بوجود آوردیم، هر کدام از این 3 تا بود شما یک کرسی می گذارید برای طرف که این کرسی، صندلی و جمعیت و اینها نیست. آن اعلامی است که میخواهید این را نهادینه کنید. آقا یک آدمی یک حرف جدیدی تولید کرده می خواهد بیاید بزند، این عملیاتی می شود. این 3 تا کار گفتم قویا مردافکن است، نمی خواهم بگویم خیلی خیلی دشوار است می خواهم بگویم آن چیزی نیست که شما از بیرون دانشگاه بتوانید برنامه ریزی اش بکنید، بعد در دانشگاه انجامش دهید. این باید توسط خود استادها انجام می شد. چنین حس و حالی هم استادها ندارند، یعنی سر کلاس خودتان دارید می‍بینید که همان حرف هایی گفته می شود که از بچه های ترمهای قبل هم بپرسید میگویند همین ها را به ما درس داده اند. یک ویژگی این 3 لایه، چه اینکه یک کسی در یک گرایشی از یک رشته یک نظریه‌ای را بدهد، چه اینکه یک کسی یک مکتب در یک رشته علمی بوجود بیاورد و چه کسی که یک رشته علمی جدید پدید بیاورد این است که کسی که در آن موضوع تدریس می کند قادر باشد که از صفر تا صد آن رشته را خودش تدریس کند. یعنی اگر کسی اقتصاد درس می دهد بگوید آقا از اول لیسانس تا انتهای فوق دکترا هر 4 مرحله را از اول تحویل بگیرد و تدریس کند. چطور؟ بیاید مثلا یک دفعه همین 30، 40 نفری که سر کلاس لیسانس می نشینند، این 50 نفر را به او بدهند، این شروع بکند با این ها مثلا با همین استاندارد رایج لیسانس و فوق لیسانس و دکترا، 4 سال به این ها لیسانس بگوید، همه اش را یعنی 140 واحد را خودش بگوید بعد از دل این ها مثلا با استاندارد های فوق لیسانس امروز 15 نفر، 20 نفر در بیاورد - یعنی 30 نفرشان بریزند - 20 نفرشان بمانند. با 20 نفر یک کلاس فوق لیسانس تشکیل بدهد، 33 واحد هم به آن ها فوق لیسانس درس بدهد همان رشته خودش را دیگر خودش می اند که آن دفعه چه درس داده است. این را هم کامل کند بعد خودش از این به اصطلاح 20 نفر یک عده حدودا 6، 7 نفره‌ای دربیاورد بعنوان دانشجوی دکترا. این دانشجویان دکترا را خودش دوباره 3 سال 40، 45 واحد باهاشان سر و کله بزند تا انتهای تزشان. بعد آن قسمت آخر یعنی گرایش فوق دکترا را از آن 5، 6 نفر مثلا 2،3 نفر در بیاورد. این می شود چیزی حدود 12 سال - 4 سال لیسانس، 3 سال فوق لیسانس، 3 سال دکترا و 2 سال هم فوق دکترا. 12سال 50 نفر را تحویل گرفته و این 50 نفر را به لیسانس رسانده، 20 نفرشان را رسانده به فوق لیسانس، مثلا 10 نفرشان را رسانده به دکترا و 2 نفر، 3 نفرشان را هم رسانده به فوق دکترا. این می شود موثر اما وقتی قرار باشد یک کسی صبح تا شب همین جوری برود سر کلاس، این کلاس به آن کلاس به آن کلاس و ... پیش انبوه دانشجو، استاد مطالعه نکرده، تمرین نکرده همین جوری دارد عین ضبط صوت مطالب را تکرار می کند. به این خاطر ما این مشکل را داریم، پس شما خیلی عمرتان را صرف مقوله‌ای بنام نظریه پردازی نکنید مگر اینکه خلافش ثابت شود، مگر اینکه پیدا کنید دانشجویی را، استادی را که حاضر باشد بیاید یک حرف جدیدی را از صفر تا صد در دانشگاهتان بزند، آن را برایش ایجاد کنید، شرایط را فراهم کنید تا بیاید.

به 2 دلیل این کار از مجموعه شما بر نمی آید یکی اینکه استادها عموما باید نظریه پردازی کنند که نمی کنند و بعد هم اگر قرار باشد کاری بکنند عموما نمی آیند در یک فضای دانشجویی. دنبال این می گردند که حالا یک زحمتی کشیدند، یک حرف جدیدی تولید کردند درشت و قلمبه سلمبه، مثلا یک فضایی باشد که ببرند ارائه دهند. همین استاد دانشگاه شما که امروز برای ارتقاء رتبه هیات علمیش باید مثلا چند تا مقاله توی ISI خارجی چاپ کند که ارزشی هم ندارد، آیا حاضر است مثلا فصلی یک مقاله که به ISI می دهد که می شود سالی 4 تا، آن 4 تا را ندهد به ISI خارجی؟ بلند شود بیاید، بهار یک کرسی برای او بگذارید بیاید در 2 ساعت آن 30، 40 صفحه مقاله را پرزنت کند برای مثلا 50، 60 تا دانشجو، 100 تا، 200 تا دانشجو. یک مقاله بسوزد، همه هم با رکوردر و دوربین فیلمبرداری و... ضبط کنند. بگویند استاد این رو پرزنت کردید امکان این را داریم که ما مثلا از شما بگیریم. بله، همه هم به اصطلاح فلش مموری هایشان را وصل کنند به لب تابش و ازش بگیرند. هیچ، دیگه رفت. بعد مثلا تابستان بگوید مقاله جدید نوشته ام دوباره صدایش کنیم، بیاید بعد پاییز و ... بعد آخر سر، به آخر اسفند که رسید بعد نگاه می کند می بیند رتبه اش در دانشگاه شما بالا نرفته است. چون دانشگاه اصلا این حرف‌ها را قبول ندارد، وزارت علوم قبول ندارد، شورای عالی انقلاب فرهنگی قبول ندارد. رفتی مثلا بسیج دانشجویی برایت 4 تا کرسی نظریه پردازی گذاشت، که چی؟ اگر یک نشریه ویژه‌ای آوردی از آن طرف دنیا ما رتبه علمی شما را می بریم بالا.

ساختار اداری و آموزشی کشور با انتظارات رهبری تناسبی ندارد

یک مشکلی که شما نمی توانید، معلول این است که نظام اداری کشور با آقا هماهنگ نیست یعنی وزارت علوم، شورای عالی انقلاب فرهنگی و نهادهای دیگر یک ساز و کار دیگری برای ارتقای استاد گذاشته اند، استاد زحمت می کشد، با سختی مطلبی را در رشته خودش تولید می کند مناسب تر می بیند که این را به زبان انگلیسی بنویسد، 30 صفحه، 40 صفحه بردارد بفرستد که در یک نشریه خارجی ایندکس شود، آن نشریه را بردارد کپی بگیرد و بدهد بدست این جماعت در دانشگاه تا رتبه اش را ببرند بالا. وگرنه در دانشگاههای این کشور یک میلیارد شما نظریه بدهید. ابن سینا که در فلسفه یکی از سه نفر اصلی در 1000 سال گذشته ما بوده است یعنی بنیان گذار فلسفه مشاء بوده، بزرگ فلسفه مشاء بوده، سهروردی بزرگِ فلسفه اشراق بوده، ملاصدرا هم بزرگ فلسفه متعالیه. این 3 تا که در فلسفه 3 تا مکتب بوجود آوردند، این از فلسفه شان. می دانید که ابن سینا در پزشکی هم بالاخره سرآمد بوده و چند تا رشته‌ای که این آدم می دانسته الان اگر بیاید، نظام دانشگاهی ما به او می گوید که علم تولید کردی؟ قانون و شفا و به اصطلاح اشارات و تنبیهات و این ها را همه تو نوشتی اما ISI مطلب منتشر نکردی؟ بابا من ابن سینا هستم. اگر همین الان رازی بیاید در دانشگاه شما، به او می گویند که زحمت کشیدی توی شیمی و ... اما زحمت بکش مقاله ات را بده توی ISIتوی نشریه نیچر (Nature) چاپ کن. چاپ کرد ما در خدمتیم، در غیر اینصورت ببخشید شما مرحله مدرسی به استادی را طی نکردی، مرحله استادی به دانشیاری را طی نکردی لذا مثلا این مشکلات هست.

هنوز به کرسی آزاد اندیشی نرسیده ایم. این دلیل اولش بود، دلیل دومش این است که بالاخره یک بار این را توی مثلا یک دانشگاه هایی که دانشکده علوم انسانی دارد بحث می کند، چون نظریه پردازی بیشتر توی این حوزه منظور 2 گرایش است. یکی گرایشی است که اینجا گفته می شود به آن علوم انسانی، یکی هم گرایش علوم پایه است. والا مثلا نظریه پردازی توی خیلی از از رشته های فنی تکنیکی اصلا معنی ندارد، تکنیک است آنجا. چون شما صبغه به اصطلاح علوم انسانی دانشگاهتان کمرنگ است، اگر انرژیتان را بخواهید آنجا بگذارید باز دوباره یعنی شما زمینه ایجاد کنید که کرسی نظریه پردازی توی دانشگاهتان باشد، خوب طبیعتا فرض کنید بگویند آقا یک نظریه در علوم انسانی امروز در دانشگاه امیرکبیر مطرح شد. طرف خودش را خورد نمی کند برود دانشگاه پلی تکنیک! اصلا به عنوان مثال چرا نظریه در حقوق در آنجا آمده ؟ بیشتر دوست دارد نظریه مثلا توی دانشگاه علامه طباطبایی مطرح شود یا شهید بهشتی یا دانشگاه تهران. این دلیل دوم است. یعنی سنخیت دانشگاه شما با نظریه پردازی بخصوص آن چیزهایی که حوزه علوم انسانی دارد و مساله قبلی آن هم این است که نظام اداری حمایت نمی کند از اینکه یک استادی نظریه اش را بیاید آنجا مطرح کند جز اینکه یک استادی آنقدر آزاده و وارسته باشد که در قید و بند اینکه حالا مدارج چی شد، نباشد. بگوید آقا من اصلا می­خواهم بروم حرفم را در محیط و محفل دانشجویی بزنم. منتهای مراتب از این قضیه نباید نا امید شوید، من برای بچه های دانشگاه های دیگر چارچوب های دیگری را مشخص می کنم. لذا اینجا بحث نظریه پردازی را می بندیم. می گویم شما این مواردی که اینجا نوشتید، انرژیتان را بیهوده صرف نکنید...

مراحل سه گانه نظریه پردازی چیست؟

نظریه پردازی به فضای تولید علم نزدیک است، که این کار علمی است. هر کار علمی لزوما کار روشن فکری نیست همان طور که هر کار روشن فکری لزوما کار علمی نیست. اما در قضیه آزاداندیشی متغیرش چیست؟ متغیرش این است که شما می خواهید کارکرد انتقادی بدهید به کار، آزاداندیشی3 فرض دارد، یا یکی یا دوتا یا هر سه تایش محقق می شود. فرض اولش این است که شما یک رویکرد انتقادی دارید که به آن رویکرد critical می گویند. در رویکرد critical اتفاق مهمی که می افتد، این است که شما به یک چیزی انتقاد دارید، منتها نه به حدی که در کشور ما جا افتاده است. اینقدر این حوزه در آزاداندیشی قوی است که در دنیا یک مکتب فلسفی - جامعه شناختی- اقتصادی برای آن وجود دارد: «مکتب انتقادی». جریان انتقادی یک ساز و کاری دارد. حالا ما در کشورمان که کار انتقادی می کنیم، فضای روشن فکری نداریم. آن ها کاملا در انتقاد مانده اند که البته آن هم خوب نیست؛ ولی یک بخش آزاداندیشی، رویکرد critical است. مثلا فرض کنید در اقتصاد، یکی بیاید وضع موجود را نقد کند. حتما کسی که رویکرد آزاداندیشی و روشن فکری دارد، حتما به شرایط روز برمی گردد. یعنی حتی اگر شما یک چیز انتزاعی در عالم را مطرح کنید، ممکن است شما نظریه علمی بدهید که اصلا ربطی به زندگی روزانه مردم نداشته باشد، یک چیز مثلا بی ربط را بگویید، اما لزوما فضای آزاداندیشی به اینجا برمی گردد. یعنی کاملا در همین چهارچوب سیر می کند. خب، در این چهارچوب، رویکرد انتقادی (critical) مرحله اول است.

خیلی خب، شما آمدید نقد کردید که چنین چیزی نیست. مثلا وضع اقتصادی موجود را نقد کردید. بعد باید شما یک رویکرد تحلیلی داشته باشید به اینکه چرا خوب نیست؟ چرا این وضع مثلا از نظر علمی، از نظر تکنیکی، از نظر روش و ... خوب نیست؟ مرحله دوم، مرحله analytic است. مرحله analytic یا مرحله تحلیلی، یک حوزه آزاداندیشی تحلیلی است، اینکه شما در تلویزیون بنشینید به تحلیل گری، می گویند فلانی تحلیل گر است، اهل تحلیل است؛ مثلا تحلیل پدیده های سیاسی، پدیده های اقتصادی، فرهنگی و ... این متأسفانه یکی از ضعف های کلیدی است، در گرایش علوم سیاسی 2 واحد درس تحلیل گری نداریم. در روابط بین الملل نداریم، در اقتصاد نداریم، در جامعه شناسی و فرهنگ نداریم، در هیچ یک از رشته هایمان گرایش تحلیل گری نداریم که شما بعنوان کسی که لیسانس گرفتید، فوق لیسانس گرفتید، دکترا گرفتید در این حوزه ها، صدایتان می کنند که بیایید در روزنامه ای، رسانه ای، تلویزیونی، مسجدی، دانشگاهی... که آقا بیا بگو این چی بود؟ شما تحلیل گر ندارید، تحلیل گر پدیده­های سیاسی؛ یعنی کسی که بتواند آنالیز کند.

بعد از این که انتقاد کردید و تحلیل کردید که چرا خوب نیست و چرا این جوری شده است، بخش سوم، تبیین است؛ یعنی باید بگویید که پس چی به جای آن؟ این رویکرد تبیینی در فلسفه علم می شود رویکرد doctorinal. پس شما از برخورد critical، به analytic، و به doctorinal، یک سیر کامل در آزاداندیشی می بینید. کسی که همین شرایط روز و موجود وضع اقتصاد و ترافیک و دود و وضع آلوده هوا و بهداشت و همین وضع فرهنگی و مدرک گرایی و جو فرهنگی و وضع بدحجابی و... همه چیز را پذیرفته است، می گویید: پس آزاداندیشی نکن! اما کسی که می خواهد آزاداندیشی کند، اولین مسأله اش این است که به همین وضع موجود نقد داشته باشد و رویکردش critical است. بعد که نقد کرد، می بینید که این توی نقد ماند، خیلی خب، حالا ذهن همه را شفاف کردیم که دود هست و مثلا برای بهداشت و درمان مردم ضرر دارد. ترافیک هست، اعصاب مردم اینجوری می شود. خیلی خب، این را شما همه را شفاف کردی، روشن کردی، اما دیگر ادامه نداشت، این یک قسمت آزاداندیشی است. بعد می آید قسمت دوم را می گوید، می آید آنالیز می کند، تحلیل میکند پدیده ها را. این دومی هم انجام می شود. ولی آزاداندیشی جامع زمانی است که طرف بیاید سومی آن را هم انجام دهد. می گوید آقا اگر این وضع آلودگی هوا بود و این جوری بود و نقد کرد، تحلیل می کند که چرا؟ و تبیین می کند و طرح جایگزین به جای آن می دهد. این می شود برخوردی که دیگر دکترین دارد. پس اگر این 3 جزء critical، analytic و doctorinal انجام شد، آزاداندیشی صورت گرفته است؛ حالا چه یکی از آن ها چه هر سه تای آن ها، منتها اگر سومی انجام شود، کار زیباتر از همه است. به دلیل اینکه دیگر شما نسخه پیچیده اید که چه کار باید کرد. خب، این به شدت در فضای روشن فکری است. یعنی اگر شما چنین کارکردی ترتیب بدهید، فضای آن، فضای روشن فکری است. پس کار روشن فکر نقد وضع موجود و ارائه راهکار است.
وقتی شما آمدید مساله آزاداندیشی را اینجوری مطرح کردید، دست گذاشته اید روی مسائل روز که جذابیت دارد برای همه. چون اگر بحث علمی باشد، احتمالا 50 نفر در آن سالن می نشینند ، وسطش خمیازه می کشند و شبکه 4 هم ضبط میکند و پخش میکند! اما مسائل آزاداندیشی، مسائل مبتلا به روز است، یعنی یک حرف ذهنی و فضایی نیست. به این دلیل، شما بهتر است بجای تمرکز روی کرسی نظریه پردازی، بروید سراغ آزاداندیشی، مگر اینکه شرایط استثنایی پیش بیاید.

باید چهره های جدید و جوان پا به عرصه بگذارند

ما اگر در هر کدام از مجموعه هایمان یک بحث آماده کنیم، و کسی که این کار را کرده است، راه بیفتد و در بقیه ی کرسی ها این را بگوید، کار، عملیاتی می شود. این تا این یک موضوع را 10 بار برود بگوید، هر بار که جایی ارائه می کند، یک تجربه جدید کلاس داری است، یک سوال جدید است که به آن فکر نکرده است و حالا باید برود در مورد آن تحقیق کند و مدام پخته تر می شود. یعنی اگر بار یازدهم بیاید بگوید، دیگر با آن بار دهم زمین تا آسمان فرق می کند.

منتها اگر شما تصمیم گرفتید که همه این را شما خودتان عمل کنید، این کار را مجموعه مثلا فلان پژوهشگاه با فلان بودجه و فلان دانشگاه نتوانستند انجام دهند. برای شما هم مقدور نیست. ته آن هم می رسید به 10، 20 تا آدم، خب این 10، 20 تا آدم مگر واقعا قرار است که همه چیز را این ها پاسخ بدهند؟ بعد هم همه اش موضوعاتی است که این ها می توانند بیایند بگویند؟ دامنه 2 چیز را باید بست، یکی دامنه موضوعات و دوم دامنه آدم هایی که باید بروند درس بدهند، این ها را باید بست.

این معنایش این است که یک دوره 2، 3 ساله تربیت سخنران، تربیت استاد و چهره کردن ...، چرا من می گویم شما مطلبی را که یک آدمی در دانشگاه شما آمد در دانشگاه خودتان گفت سریع هماهنگ کنید که به دانشگاه های دیگر هم برود و بگوید. برای اینکه 2 تا حالت رخ بدهد، یکی اینکه این تربیت شود بعنوان سخنران و کلاس دار، دوم اینکه این چهره بشود. وقتی که پایش را از دانشگاه خودش گذاشت بیرون و رفت مثلا دانشگاه صنعتی اصفهان یک جلسه سخنرانی کرد و آمد بعد می گویند که یک نفر از بچه های امیرکبیر آمده سخنرانی کند. آن ها هم کنجکاوی می کنند ببینند کسی که از امیرکبیر آمده چه می گوید؟ این خودش وقتی که بیرون از فضای دانشگاه خودشان بحث می کند، هم این راتجربه می کند و هم چهره می شود. ما باید تا 2 سال دیگر 1000 تا 2000 تا آدم داشته باشیم که سخنرانی کنند. آن روز وقتی 100 تا برنامه اجرا کرده است، دیگر می تواند مطالب خیلی گسترده تری هم بگوید. ما باید با ذخیره واژگان یک موضوع فعلا برویم جلو، پس روش کار این است. منظور از این آزاداندیشی، این است که یک آدمی یک موضوعی را تولید کند.

 

منبع ما : http://www.rajanews.com/detail.asp?id=49005


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در چهارشنبه 89/2/8 و ساعت 7:5 عصر | نظرات دیگران()

نایب رییس کمیسیون امنیت ملی مجلس در گفت و گو با حقیقت نیوز؛

کوثری: سید حسن مصطفوی از روی ناپختگی کارهای ناپسندی می کند

نایب رییس کمیسیون امنیت ملی مجلس گفت: سید حسن مصطفوی متاسفانه از سر ناپختگی و جوانی کارهایی می کند که در نهایت باعث سوء استفاده از او می شود.




اسماعیل کوثری در گفت و گو با حقیقت نیوز تاکید کرد: سید حسن مصطفوی با موضع گیری ها و دیدارهای خود با سران فتنه متاسفانه این اجازه را به آنها می دهد که از نام و پیشینه او سوء استفاده کنند.

وی ادامه داد: سید حسن مصطفوی با توجه به پیشینه خودش باید در رفتار و کردار خود بیشتر تعمق و تامل کند و اسباب خشنودی سران فتنه و مخالفان نظام و انقلاب را فراهم نسازد.

کوثری گفت: دیدارهای سید حسن مصطفوی با سران فتنه باعث احیاء این جریان مطرود و مرده می شود و ناخودآگاه حسن مصطفوی در حمایت از آنها گام بر می دارد.

وی در ادامه گفته های خودش با اشاره به برگزاری کنفراسن منع سلاح های اتمی در تهران افزود: برگزاری این کنفرانس در کشورمان پیام های خوبی را برای مسئولان و ملت های مختلف جهان در بر دارد.

وی در خاتمه افزود: برگزاری این کنفرانس نشان داد که ایران به دنبال سلاح اتمی نیست و در مسیر قانون و حرکت می کند و آنهاییکه سخن از قانون مداری و مبارزه با اشاعه سلاح های هسته ای می دکنند در عمل دروغ می گویند.

 

منبع ما :  http://www.haghighatnews.com/newsF-2774.html


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در یکشنبه 89/1/29 و ساعت 10:31 عصر | نظرات دیگران()

بازتاب گسترده خبر تمجید هاشمی از سید حسن 

خبر رپرتاژی تمجید هاشمی رفسنجانی از سید حسن خمینی در حالی از طرف رسانه های ضد انقلاب و افراطی اصلاح طلب به صورت گسترده و هماهنگ بازتاب داده می شود  که خود این سایت ها به حمایت های تلویحی سید حسن از سران فتنه در اخبار خود اشاره کرده اند.

تقدیر امروز هاشمی رفسنجانی از سید حسن خمینی  و موسسه امام بازتاب گسترده ای در  سایت های ضد انقلاب داشت و با استقبال این رسانه ها روبه رو شد.

به گزارش زاهدان پرس این خبر در حالی با استقبال و بازتاب گسترده در سایت های ضد انقلاب واقع می شود  که این سایت ها سعی کردند که جمله تقدیر آمیز هاشمی رفسنجانی را از سید حسن خمینی تیتر زده و یا پر رنگ نتر از بقیه خبر نشان دهند.

خبر رپرتاژی تمجید هاشمی رفسنجانی از سید حسن خمینی در حالی از طرف رسانه های ضد انقلاب و افراطی اصلاح طلب به صورت گسترده و هماهنگ بازتاب داده می شود  که خود این سایت ها به حمایت های تلویحی سید حسن از سران فتنه در اخبار خود اشاره کرده اند.

این در حالیست که عملکرد انتقاد آمیز و حمایت های تلویحی  سید حسن خمینی بعد از انتخابات از سران فتنه وی را به سوژه مناسبی برای رسانه های ضد انقلاب در مقاطعی تبدیل کرد.

همچنین سکوت سید حسن خمینی و موسسه نشر و تنظیم آثار امام (ره) در مقابل توهین به حضرت امام و همچنین اعتراض او به پخش مستند شاخص سبب انتقادات فراوانی در محافل ارزشی و انقلابی کشور شد تا جائیکه حجت الاسلام سعیدی نماینده مقام معظم رهبری در سپاه پاسداران اعلام کرد سید حسن خمینی در مقابل رهبری و نظام قرار گرفته است.

گفتنی است که هاشمی رفسنجانی امروز در دیدار با  مسوولان و مدیران دفتر نمایندگی موسسه نشر و تنظیم آثار امام خمینی(ره) در قم  با تقدیر و تشکر از مسوولان موسسه نشر و تنظیم آثار امام خمینی(ره)، به خصوص مرحوم حاج سیداحمد آقا و حجت‌الاسلام سیدحسن خمینی گفته بود: "اگر همت این بزرگواران در جمع‌آوری و حفظ و نشر صحیح آثار امام(ره) نبود، قطعا اندیشه‌ها و آثار امام مورد طمع مغرضین قرار می‌گرفت."

 

 

 

 

 

 

منبع ما : http://www.iusnews.ir/news/42-latest/9303-1389-01-25-07-25-41.html

 

 


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در پنج شنبه 89/1/26 و ساعت 7:1 عصر | نظرات دیگران()
 موقعیت ژئودکترین جمهوری اسلامی ایران  

دکتر حسن عباسی رئیس مرکز بررسی‌های دکترینال


موقعیت ژئودکترین جمهوری اسلامی ایران



همواره در رسانه‌ها و در اظهار نظر کارشناسان حوزه‌های مسایل امنیتی، دیپلماتیک، و حتی اقتصادی و فرهنگی، از مفاهیمی هم‌چون موقعیت ژئوپلیتیک یا موقعیت ژئواستراتژیک ایران یاد می‌شود. پرسش این است: موقعیت واقعی ایران چیست؟ 

متن حاضر مصاحبه دکتر حسن عباسی رئیس مرکز بررسی‌های دکترینال در رابطه با این موضوع است :

در آغاز، یک پرسش ساده و کلی مطرح است: موقعیت هر کشور چیست؟ و چگونه برآورد می‌شود؟
بسم الله الرحمن الرحیم. در علوم استراتژیک، موقعیت هر کشور از ابعاد مختلفی بررسی می‌شود، مانند موقعیت تاریخی، موقعیت اقتصادی، موقعیت اجتماعی، موقعیت فرهنگی، یا موقعیت سیاسی. یکی از مهم‌ترین گونه‌های تبیین موقعیت هر کشور، موقعیت محیطی آن است که در آن ابتدا محیط جغرافیایی تبیین می‌شود، سپس سایر مؤلفه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در نسبت با محیط جغرافیایی تعریف می‌گردد. در بررسی «موضوع‌محور»، ابتدا محورهای موضوعی مانند سیاست، اقتصاد، فرهنگ یا موضوع نظامی تبیین، و سپس سایر مؤلفه‌های قدرت موضوعی، از جمله «محیط» در نسبت با آن بررسی می‌شود.
مثلاً اگر موقعیت یک کشور، از حیث سیاسی بررسی شد، سایر مؤلفه‌ها در نسبت با آن تعریف می‌شود، از جمله مؤلفه‌ی جغرافیایی. یا اگر این بررسی از حیث اقتصادی انجام شد، دیگر مؤلفه‌ها، از جمله محیط جغرافیایی، در نسبت با موضوع اقتصاد تعریف می‌شوند. اما در بررسی «محیط‌محور» ابتدا ابعاد محیطی و جغرافیایی تبیین می‌گردد، سپس سایر مؤلفه‌ها در نسبت با آن سنجش و ارزش‌گذاری می‌شود.
موقعیت محیطی یا به تعبیر غربی‌ها Situation در سه مرحله سنجش و برآورد می‌شود. مرحله‌ی نخست یا مرحله‌ی تبیین قدرت محیطی، مرحله‌ی تبیین موقعیت کشور مورد مطالعه در سه مؤلفه‌ی قدرت محیطی، یعنی زمین Geo، دریا Hydro و هوا Aero است. در مؤلفه‌ی زمین Geo، سرزمین هر کشور از حیث کیفیت، ابعاد، مساحت، و هم‌چنین منطقه‌ای از کره‌ی زمین، که آن کشور در آن واقع شده، منبع متفاوتی از قدرت محیطی محسوب می‌شود و هیچ دو کشوری موقعیت سرزمینی یکسانی ندارند. برای نمونه، سرزمین کشور شیلی هم‌چون یک مار دراز و باریک است، اما سرزمین روسیه یا کانادا و یا آمریکا، موقعیتی مستطیلی و پهناور دارند. در مؤلفه‌ی دریا Hydro ، نیز وضعیت کشورها متفاوت است. این تفاوت به دو بخش تقسیم می‌شود. ابتدا این‌که آیا کشور مورد مطالعه دسترسی به دریا دارد یا ندارد. کشورهایی مانند افغانستان، تاجیکستان یا اتریش، دسترسی به دریا ندارند، لذا یکی از مؤلفه‌های سه‌گانه زمینی، دریایی و هوایی، در قدرت ملی آنها غایب است. دیگر این‌که کیفیت موقعیت دریایی کشور مورد مطالعه چقدر است. این کیفیت، با گزاره‌هایی چون طول سواحل،‌ بازبودن یا بسته بودن دریایی که در جوار سرزمین آن کشور قرار دارد، کیفیت فلات قاره در آب‌های ساحلی و سرزمینی آن کشور، و ... سنجش می‌شود. مؤلفه‌ی هوا Aero نیز متأثر از محل و منطقه‌ای است که آن کشور در کره‌ی زمین در آن واقع شده است.
اما در مرحله‌ی دوم، که مرحله‌ی تبیین قدرت موضوعی است، باید به تبیین موقعیت آن کشور از حیث قدرت سیاسی، قدرت اقتصادی، قدرت نظامی، قدرت فرهنگی و قدرت اجتماعی پرداخت.
در مرحله‌ی سوم، آن‌چه در تبیین قدرت موضوعی برآورد شد، با آن‌چه در تبیین قدرت محیطی سنجش شد، با یکدیگر تلفیق می‌شوند. نتیجه‌ی این انطباق و تلفیق را می‌توان موقعیت آن کشور نامید.




صورت‌بندی این تلفیق چگونه است؟ یعنی موقعیت یک کشور پس از طی این سه مرحله چگونه معرفی می‌شود؟
از انطباق قدرت موضوعی سیاست با جغرافیا، ژئوپلیتیک Geopolitic شکل می‌گیرد. هنگامی که از ژئوپلیتیک یک کشور سخن به میان می‌آید، منظور انطباق قدرت سیاسی با قدرت جغرافیایی آن کشور است.
از انطباق قدرت موضوعی اقتصاد با جغرافیا، ژئواکونومی Geoeconomy پدید می‌آید. از انطباق قدرت موضوعی نظامی با جغرافیا، ژئومیلیتاری Geomilitary به دست می‌آید. از انطباق قدرت موضوعی فرهنگی
یا اجتماعی نیز با جغرافیا، ژئوکالچر Geoculture یا ژئو سوشال Geosocial به وجود می‌آید.
اما اگر انطباق قدرت‌های موضوعی سیاست، اقتصاد، فرهنگ، نظامی و اجتماعی، با بعد دریایی قدرت محیطی صورت پذیرد نتیجه به ترتیب می‌شود: هیدروپلیتیک Hydropolitic، هیدرواکونومی Hydroeconomy، هیدروکالچر Hydroculture، هیدرومیلیتاری Hydromilitary و هیدروسوشال Hydrosocial. همواره موقعیت کشورها از حیث محیطی، با یکی از این حوزه‌های قدرت موضوعی- محیطی معرفی می‌شود.


مفاهیمی هم‌چون ژئواستراتژی در کجای این تقسیم‌بندی قرار دارند؟
موقعیت ژئواستراتژیک یا ژئوتاکتیک یا ژئوتکنیک، تقسیم‌بندی موضوعی نیستند، بلکه در سطح‌بندی محیط مطرح هستند. یعنی یک موقعیت محیطی، «استراتژیک» است، دیگری «تاکتیکی». به موقعیت محیطی استراتژیک، ژئواستراتژیک، یا هیدرواستراتژیک و آئرواستراتژیک گفته می‌شود، و به موقعیت محیطی تاکتیکی، ژئو تاکتیک یا هیدروتاکتیک و آئروتاکتیک.
در واقع این سطح‌بندی، بعد سوم مکعب مطالعات محیطی را در کنار دو بعد قدرت محیطی- زمین، دریا، هوا- قدرت موضوعی- سیاست، اقتصاد، فرهنگ، نظامی و اجتماعی- شکل می‌دهد.


اکنون می‌توان پرسید موقعیت ایران از حیث محیطی چیست و چه عواملی این موقعیت را پدید آورده‌اند؟
پرسش خوبی است. امروز ایران، حساس‌ترین و ویژه‌ترین موقعیت را در چند صد سال اخیر داراست که هم می‌توان آن را یک سرمایه عظیم به حساب آورد، و هم زمینه‌ی طمع دشمنان.
من این موقعیت را در چند محور معرفی می‌کنم.

1- در حال حاضر ایران از نظر ژئودکترین، به «هارتلند» یا قلب حیاتی سرزمین جهانی تبدیل شده است. در سطح کره زمین، بخش محدودی به خشکی‌ها اختصاص دارد. در میان خشکی‌های کره‌ی زمین، قطعه‌ی بزرگ و یکپارچه‌ی آسیا- اروپا، به عنوان جزیره‌ی اصلی کره‌ی زمین مطرح است که به جزیره‌ی جهانی معروف است.
حدود یک‌صد سال قبل، هالفورد مکیندر قلب جزیره‌ی جهانی را منطقه‌ی آسیای مرکزی معرفی کرد که شامل قزاقستان، ترکمنستان، ازبکستان، قرقیزستان، تاجیکستان، بخش‌هایی از شمال افغانستان و شمال خراسان ایران، و بخش‌هایی از شکم روسیه در مرز کشور قزاقستان می‌شود، یعنی منطقه‌ی عمومی شرق دریای خزر. فرض مکیندر این بود که هر کس بر این هارتلند یا قلب حیاتی سرزمین جهانی حکومت کند، بر جهان حکومت خواهد کرد. گمان بر این است که هیتلر تحت وسوسه-های ژئوپلیتیسین خود هاوس هافر، در لشکرکشی به سوی شرق، در صدد دستیابی به سرزمین‌های ماوراء آرال و خزر بود که البته تا منطقه‌ی چچن بیشتر نتوانست پیش‌روی کند.
آمریکا و ناتو نیز با همین انگیزه و البته به بهانه‌ی مقابله با القاعده و طالبان، افغانستان را اشغال کرد تا از آن طریق بتواند آسیای میانه یا همان هارتلند را کنترل کند. اما مسایلی پدید آمد که برای قدرت‌های استکباری مشخص شد که هارتلند جهان، پس از فروپاشی شوروی، به دلایل گوناگون از آسیای میانه، به ایران منتقل شده است. اکنون ایران به عنوان قلب سرزمین حیانی (جزیره‌ی جهانی) در جهان ژئودکترین مطرح است و برآورد می‌شود که از سال 2005 میلادی به مدت بیش از پنجاه سال جمهوری اسلامی ایران می‌توان این موقعیت را حفظ کند.

2- هم‌چنین در حال حاضر ایران از نظر هیدرودکترین به «هارت‌سی» یا قلب حیاتی دریای جهانی تبدیل شده است. هارت‌سی جهان از بدو جنگ دوم جهانی در منطقه‌ی عمومی غرب اقیانوس اطلس شمالی شکل گرفت. دلیل آن هم تردد گسترده‌ی ناوگان تجاری آمریکا و اروپا در این منطقه، میان اروپای غربی و سواحل شرقی آمریکا و کانادا بود. اروپای سال 1945 که شاهد تسلیم آلمان هیتلری بود، با ویرانی عظیم حاصل از جنگ جهانی دوم و مشکلات آن درگیر شد، لذا به مدت ربع قرن نیازمند کمک‌های آمریکا از طریق اقیانوس اطلس بود. در یک منطقه‌ی مثلثی در غرب اقیانوس اطلس شمالی، یعنی از دریای ساراگاسو تا جزیره‌ی برمودا، و در نهایت دریای کاراثیب، منطقه‌ای تحت عنوان هارت‌سی جهان شکل گرفت. فرض بر این بود که هر کس کنترل این منطقه را عهده‌دار شود، کنترل دریای اصلی جهان را در اختیار دارد. اقتصاد ماوراء اقیانوسی (ترانس اوشنیک) آمریکا عمیقاً به این اقیانوس وابسته بود. به این دلیل و برای منحرف کردن اذهان از این موضوع، آمریکا اقدام به افسانه پردازی پیرامون جزیره‌ی انگلیسی برمودا نمود، که در آن مساله‌ی غرق کشتی‌ها و سقوط هواپیماها در این منطقه مطرح می‌شد و به مرموز بودن آن دامن می‌زد.
پس از پایان جنگ سرد در 1990 از اهمیت و حساسیت دریای ساراگاسو به عنوان «هارت‌سی» جهان کاسته شد و به مرور نقش خلیج فارس، تنگه‌ی هرمز، دریای مکران( که عمان خوانده می‌شود )، دریای کوروش(که آن نیز به غلط دریای عربی خوانده شده )، و دریای قزوین(که خزر خوانده می‌شود )، در جهان برجسته شد. از آنجا که این آب‌ها، در جوار ایران و بخش‌های عمده‌ی آن، متعلق به ایران هستند و تحت نفوذ جمهوری اسلامی می‌باشند، لذا «هارت‌سی» از اقیانوس اطلس شمالی به سواحل جنوبی و شمالی ایران منتقل شد. پنچاه سال قبل، فاصله‌ی میان قلب حیاتی سرزمین جهانی با قلب حیاتی دریای جهانی بیش از 000/10 کیلومتر بود، اما اکنون این دو در یک نقطه بر هم منطبق شده‌اند، در ایران. یعنی امروز جمهوری اسلامی ایران همزمان هم قلب حیاتی سرزمین جهانی است، و هم قلب حیاتی دریای جهانی، و حداقل تا پنچاه سال آینده این موقعیت برای ایران محفوظ است.

3- فضای ایران نیز آئرواستراتژیک است و پس از منطقه‌ی فضایی تحت کنترل نوراد(فرماندهی عالی دفاع هوافضایی آمریکای شمالی) ،‌دومین منطقه‌ی فضایی حساس جهان است.

4- از نظر قدرت اقتصادی، موقعیت ژئواکونومیک و هیدرواکونومیک ایران، بسیار حساس است. شریان‌های انرژی فسیلی جهان هم‌چون رگ‌های این قلب تپنده، از جوار ایران، به اعضاء و جوارح جهان پمپ می‌شود. بازار منطقه، بازار هدف کالاهای شرق و غرب است. هم‌چنین منابع زیرزمینی منطقه، منابع اقتصاد استراتژیک کشورهای مختلف است.
5- از نظر قدرت سیاسی، در محیط استبدادی و استعمارزده‌ی منطقه، موقعیت ژئوپلیتیک ایران، به دلیل وجود حکومت مستقر و مستقل، بسیار حائز اهمیت است. غرب تلاش می‌کند در تبلیغات خود دولت ترکیه و دولت غاصب و جعلی اسراییل را تنها دموکراسی‌های منطقه بخواند و زیر بار فشار روانی اتهام حمایت از دولت‌های مرتجع و استبدادی کشورهای عربی، رژیم اسراییل را نماد دموکراسی واقعی بخواند. حال آن که جمهوری اسلامی به‌عنوان یگانه حکومت مردم سالاری دینی در جهان، از حیث استقلال سیاسی می‌درخشد و این موضوع که حکایت از عدم تعهد واقعی به قدرت‌های بیگانه دارد، موقعیت ایران را در منطقه و جهان حائز اهمیت روز افزون نموده است. اکنون ایران بازی‌گری مهم در پهنه‌ی منطقه است که در معادلات جهانی نمی‌توان آن را نادیده گرفت.

6- از نظر فرهنگی، موقعیت ژئوکالچر ایران بسیار ممتاز است. ایران امروز با یک دامنه‌ی فرهنگی فارسی زبانان از کردستان عراق تا افغانستان و قلب آسیای میانه، نفوذ فرهنگی دارد. هم‌چنین با یک دامنه‌ی فرهنگی شیعی، از افغانستان و پاکستان در شرق، تا عراق و لبنان در غرب و آذربایجان در شمال و بحرین در جنوب، نفوذ مذهبی چشمگیری دارد. تاثیر این نفوذ را می‌توان در معادلات فرهنگی، سیاسی و نظامی منطقه‌ی جنوب غرب آسیا دید.

7- از نظر اجتماعی، موقعیت ژئوسوشال ایران، با توجه به تنوع اقوام و طوایف گوناگون، جمعیت مناسب و نیروی جوان، موقعیتی ممتاز است.

8- از نظر نظامی نیز، موقعیت ژئومیلیتاری و هم‌چنین هیدرومیلیتاری ایران، از حیث قدرت بازدارندگی زمینی، دریایی، موشکی، و عملیات ویژه، یکی از استثنایی‌ترین موقعیت‌های اقتدار نظامی منطقه‌ای را برای کشور در 300 سال اخیر پدید آورده است .


این موقعیت ایران، قطعاً پیامدهایی در جهان دارد. پرسش این است که این موقعیت، متضمن چه نتایجی در سطح جهان است؟
اگر نظام جهانی یک پیکر واحد در نظر گرفته شود، جمهوری اسلامی ایران، قلب این پیکره‌ی جهانی محسوب می‌شود. در مقابل، آمریکا طی نیم قرن تلاش نموده است تا به مغز جهان تبدیل شود. اکنون ایالات متحده، با وجود سازمان گسترده‌ای هم‌چون NSA توانسته است به ایجاد اینترنت در جهان مبادرت نموده و حافظه‌ی جهان را در 9 هکتار مساحتی که سوپر کامپیوترهای آژانس امنیت ملی آمریکا NSA در زیرزمین اشغال کرده‌اند، پدید آورد. این حافظه‌ی جهانی، روزانه سه میلیارد پیام را دسته‌بندی و ذخیره می‌کند.
موقعیت ایران به عنوان قلب در کنار موقعیت آمریکا به عنوان مغز این پیکره، شرایطی را پدید آورده که در یک بدن انسان می‌توان دید: قلب انسان بدون مغز، زنده می‌ماند، مانند بیمارانی که مرگ مغزی می‌شوند، اما مغز انسان، بدون قلب او زنده نمی‌ماند. موقعیت استراتژیک جمهوری اسلامی ایران متضمن سه نکته است:


الف- در میان 200 کشور جهان، جمهوری اسلامی قلب جهان Global heart محسوب می‌شود.
ب- آمریکا مغز جهان Global brain محسوب می‌شود.
ج- قلب، بدون مغز زنده می‌ماند، اما مغز بدون قلب زنده نمی‌ماند.
به یک نکته باید توجه داشت و آن هم این‌که وقتی کشوری دارای موقعیت جهانی است، به‌عنوان ثقل جهانی یا منطقه‌ای عمل می‌کند. مانند آمریکا، که چون موقعیت جهانی دارد، لذا خود را مرکز عالم می‌پندارد و سایر نقاط و مناطق را با خود می-سنجد. برای نمونه، در قاعده‌ی مرکز پیرامون که آمریکا خود را مرکز عالم می‌شناسد، در یک صد سال اخیر، جزیره‌ی جهانی (یا قاره‌های به هم پیوسته‌ی آسیا- اروپا) را که در موقعیت شرق آمریکا قرار دارند با نام کلی «خاور» می‌شناسد، سپس آن را به سه قسمت خاورنزدیک، خاورمیانه و خاوردور تقسیم می‌کند. در یک صد سال اخیر که منطقه‌ی ما از سوی آمریکایی‌ها خاورمیانه خوانده شده است، هر یک از مردم این منطقه که واژه‌ی خاورمیانه را برتافته و بازگو کند در واقع پذیرفته است که در حاشیه‌ی قطب! عالم امروز، یعنی آمریکا قرار دارد. حتی در 6 سال اخیر، آمریکا تلاش نمود با طرح خاورمیانه‌ی بزرگ، ابعاد آنچه را در یک صد سال گذشته توسط آدمیرال آلفردماهان تعریف شده بود گسترش دهد.
موقعیت جمهوری اسلامی به‌عنوان «هارتلند» جهان، در برابر موقعیت آمریکا به عنوان «برین‌لند» جهان، مفهوم خاورمیانه را متزلزل ساخته است و اکنون این پرسش مطرح است که « شرق میانه‌ی چه کشوری؟!». مانع اصلی طرح خاورمیانه‌ی بزرگ، جمهوری اسلامی بوده است، و لذا موقعیت فعلی ایران، به عنوان قطب جهان «خداگرا» و هم‌چنین «هارتلند» جهان، نظام بین-الملل را وارد صورت بندی جدیدی نمود که در سوی دیگر آن، آمریکا به عنوان قطب جهان «بشرگرا» و «برین‌لند» جهان مطرح است. اکنون اگر کسی آمریکا را به تبع موقعیت آن، مرکز عالم امانیسم بداند، مفاهیمی هم‌چون خاورنزدیک، خاورمیانه و خاوردور موضوعیت دارند، اما هنگامی که موقعیت ایران کنونی، آن را مرکز عالم خداگرا قرار داده، می‌توان از باخترنزدیک (کشورهای اروپایی ارتدوکس و کاتولیک) باخترمیانه (کشورهای پروتستان مرکز و شمال اروپا با محوریت آلمان) و باختردور (کشورهای آنگلوساکسن، شامل انگلیس، آمریکا، کانادا، استرالیا و نیوزیلند) نام برد.


چه عواملی این موقعیت ایران را تهدید می‌کند و آن را می‌فرساید؟
عوامل متعددی به عنوان تهدید این موقعیت ایران مطرح هستند. فهرست بلندی از تهدیدهای غربی‌ها علیه جمهوری اسلامی وجود دارد که همواره در تلاش‌اند تا این موقعیت را متزلزل و نابود و بی‌اثر سازند:

سکتاریزاسیون (فرقه‌گرایی)- بالکانیزاسیون (تجزیه‌ی سرزمینی)- گلوبالیزاسیون (ذوب در نظام سیاسی، اقتصادی و فرهنگی غرب به بهانه‌ی جهانی‌سازی)- واتیکانیزاسیون (تحدید نهاد ولایت فقیه)- لیبرالیزاسیون فرهنگی و اقتصادی- سکیولاریزاسیون- ایندیویدوآلیزاسیون تربیتی- امانیزاسیون اعتقادی- پرنوکراتیزاسیون سیاسی- الیناسیزاسیون اجتماعی و هویت زدایی به ویژه در نسل جوان- و مواردی دیگر.


راه‌های مقابله با این تهدیدها کدامند؟
بخشی از این تهدیدها باید توسط نهادهای حکومتی و دولتی خنثی شوند، و بخشی نیز توسط مردم. اما یک نکته میان هر دو مشترک است و آن هم نیاز به بصیرت است.
اگر مردم و حکومت مداران ندانند که کشور چه جایگاه و موقعیت ممتازی دارد و از وجود چنین نعمتی غفلت کنند، یقیناً آن را از کف خواهند داد. از سوی دیگر اگر این موقعیت را نشناختند، قطعاً متوجه تهدیدها و آسیب‌های آن نیز نخواهند بود، که این غفلت موجب خسارت‌ها و فجایع جبران ناپذیری خواهد شد. لذا بصیرت حکومت و مردم، عامل اساسی خنثی-سازی این تهدیدها و حفظ این موقعیت ممتاز به عنوان میراثی برای نسل‌های بعدی است.


این موقعیت چه ربط و نسبتی با حوزه‌ی فکری و فرهنگی ایران اسلامی شیعی پیدا می‌کند؟
موقعیت ژئوکالچر ایران امروز، عمیقاً متاثر از فرهنگ شیعی ایران است. اگر این فرهنگ نبود، انقلاب اسلامی ایران نیز نبود و حداکثر در حد یک انقلاب ملی رقم می‌خورد.
انقلاب اسلامی ایران، جهان را از حالت دوقطبی درون پارادایم امانیسم (بشرگرایی) که جهان را به دو قطب لیبرال کاپیتالیسم غرب و سوسیالیسم شرق تقسیم می‌کرد، به درآورد، و به جهان دوقطبی جامع‌تری رساند: جهان دوقطبی امانیسم (بشرگرایی) و تئوئیسم (خداگرایی).
پس موقعیت ژئوکالچر ایران در جهان امروز مقوم جهان ژئوپارادایم دوقطبی خداگرا- بشرگراست. و اگر فرهنگ ایرانی شیعی نبود، نظام دوقطبی نوین در جهان شکل نمی‌گرفت. اهمیت ژئواستراتژیک ایران در جهان از این روست که نه تنها خود یک قطب این نظام دوقطبی است، بلکه خود، این نظام را شکل داده است. این یعنی بازی‌گری در عرصه‌ی جهانی . البته مایل نیستم این مطلب به نوعی خود بزرگ‌بینی فرهنگی یا اعتماد بنفس کاذب بدل شود، زیرا موقعیت و جایگاه برتر داشتن، نیازمند زحمت و تلاش گسترده‌تر برای حفظ آن است. لذا از حیث توجه و تنبه عرض می‌کنم تا به نوعی بتوان حساسیت‌ها را نسبت به داشته‌ها و سرمایه‌های ملی و دینی برانگیخت.


با توجه به روی‌کرد انقلاب اسلامی به آینده‌ی جهان اسلام و نقش ایران در واقعه‌ی شریف ظهور حضرت ولی‌عصر(عج) جایگاه این موقعیت در این روی‌کردها چیست؟
با پدید آمدن نظام دوقطبی خداگرا- بشرگرا، موقعیت ژئوپارادایم ایران به عنوان مرکز جهان خداگرا، مقوم روی‌کرد انقلاب اسلامی در جهان اسلام به ویژه در حوزه‌ی الهام بخشی برای رهایی از سلطه‌ی بیگانگان بود که نمونه‌های آن در لبنان و فلسطین مشهود است. ظهور مهدی موعود(عج) متضمن حضور دین در عرصه‌ی زندگی بشر و تقویت قطب خداگرا و بسط جامعه‌ی موحدین و متقین در عالم است. موقعیت ایران کنونی، متضمن این حرکت بوده است و برای نهادینه‌سازی و تقویت آن باید تلاش کرد. گام بعدی که بسیار دشوار است، «دینی‌سازی سبک زندگی» بشر است. در واقع کار اساسی که روی‌کرد جدی انقلاب اسلامی، پس از تحقق نظام ژئوپارادایم امانیسم و تئوئیسم است، مسأله‌ی تحقق «سبک زندگی مهدوی» است. اگر سبک زندگی بشر مهدوی شود، زمینه‌سازی برای ظهور به نتیجه خواهد رسید. موقعیت ویژه‌ی ایران امروز، در این مسیر بسیار مؤثر است.


وظیفه‌ی دولت اسلامی و مردم در قبال این موقعیت در سطح منطقه‌ای و جهانی چیست؟
هر پدیده‌ی اجتماعی، در حرکت کلی خود از سه مرحله عبور می‌کند: ایجاد، حفظ و بسط. موقعیت کنونی محیطی ایران در نظام اجتماعی جهان امروز نیز از این قاعده مستثنی نیست.
مرحله‌ی نخست که مرحله‌ی ایجاد این موقعیت بوده، اکنون محقق شده است. باید این موقعیت را درک کرد.
مرحله‌ی دوم، حفظ این موقعیت است. وظیفه‌ی دولت و مردم در این مقطع حساس، حفظ و پاسداشت این موقعیت بسیار ارزشمند است. اما آن‌هم کافی نیست، بلکه باید به سراغ مرحله‌ی سوم رفت و مسأله‌ی بسط این موقعیت ممتاز را مدنظر داشت. اگر مرحله‌ی سوم، یعنی بسط موقعیت جمهوری اسلامی محقق شود، گامی در جهت زمینه‌سازی برای ظهور مهدی موعود(عج) محقق شده است.

هوشیاری و بصیرت دولت و مردم از یک‌سو، و اهتمام به بسط این موقعیت از سوی دیگر، وظایف کلی ما در نسبت با موقعیت ممتاز «ژئودکترین نهضت انتظار» محسوب می‌شود.



منبع | نویسنده : بانگداد به نقل از اندیشکده یقین   -  www.bangdad.com

Print  پرینت صفحه

 

 

منبع ما: http://www.bangdad.com/bangdad/pages/details.asp?id=493


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در پنج شنبه 89/1/26 و ساعت 6:50 عصر | نظرات دیگران()

وظیفه هالیوود در امریکا چیست؟ <\/h2>
سه شنبه ?? فروردین ???? ساعت ??:?? خبرنامه
نامه الکترونیک چاپ
خبرنامه دانشجویان ایران:مطلب زیر بخش اول تحلیل سریال امریکایی "آلیاس" توسط دکتر حسن عباسی است که به خاطر استقبال مخاطبان محترم از تحلیل های پیشین ارائه می شود.

دکتر عباسی فبل از این سریال هایی همچون "لاست"، "24" و ... را هم تحلیل کرده بود.

بخوانید:

فیلم هایی که امروزه در آمریکا و هالیوود ساخته می شود خیلی بیش از آنچه که تصور می شود دارای عقبه فکری هستند و در این آرا و آثار بخش عمده ای از تأثیر گذاریشان آن عمقی است که وجود دارد لذا من یک بحث مقدمه ای را در ابتدای این جلسه عرض می کنم خیلی اجمالی به یکی از این سریالها می پردازیم که فتح بابی بشود برای آن سری موضوعاتی که  سنگین تر و طولانی ترند.

شکل دهی به جامعه و جامعه سازی نیازمند طراحی است، وقتی شما بخواهید یک بنایی را بسازید نیاز به  یک طر احی دارید جامعه سازی و تمدن سازی هم مبتنی بر طرحی صورت می گیرد حال این طرح امروز عنصر اصلی انتقالش سریالها و در لایه ی محدود تری فیلم های سینمایی هستند در واقع دوره ای که فیلسوفان بنشینند کتاب  فلسفی بنویسند برای  طراحی  جوامع این دوره سر آمده  و امروز  فیلسوفان ماهیت رفتارشان ماهیت یک کارگردان یک سناریست و یک تهیه کننده یا هنر پیشه است.

این طرح مذکور در عرصه سینما به اجرا در آمده و پیش قراولانش را هنرمندان تشکیل می دهند هر چند رقیب جدی به نام بازی های کامپیوتری برای آنها چالش آفرین است اما به هر جهت در آینده ی مشخصی تأثیر این سریالها و در لایه ی دوم  فیلم های سینمایی در تمدن سازی  تأثیر بسیار مهمی خواهد داشت.

تا قبل از پیدایش سینما و تلویزیون این مسئولیت به عهده ی ادبیّات بود، ابتدا در قالب شعر و حماسه سرایی ایلیاد و ادیسه ی هومر به عنوان اولین مدح مکتوب غربی ها، مبنای تمدن سازی بود و بسیاری از رشته های علمی در علوم انسانی را که می بینید گزاره ها و فکس هایی که دارند مربوط به ایلیاد و ادیسه  است لذا اگر فِروید مثلا  عقده ی اُدیف را مطرح می کند یک انگاره است در ایلیاد و ادیسه ی هومر.

اگر در سیاست یا اقتصاد یا نظامی گری از پاشنه ی آشیل یاد می شود به عنوان ضعف استراتژیک یک تمدن مربوط به ادبیاتی است که در ادیسه ی هومر آمده این انگاره، انگاره‌ایست که 1000 سال قبل در پدیده ی شاهنامه ی فردوسی با آن مواجه بودیم و تأثیری که شاهنامه ی فردوسی در این حوزه ها داشت.

در  جامعه ی ما از چشم رستم تا خون سیاوش، از 7 خان رستم تا نوش دارو بعد از مرگ سهراب، تمام اینها ضرب المثل هایی است که فرهنگ و تمدن ساز بوده است لذا نقش های استراتژیکی که در ایجاد بنای تمدنی که اشعار و حماسه سرایی ها می توانستند صورت دهند بی بدیل است.

دوره ی بعد آن دوره ی متن های مقیّد است؛ در قالب متن های مقیّد اولین متن مقیّدی که تمدن سازی را صورت می دهد جمهور افلاطون است و به عنوان اولین طرح استراتژیکی که در غرب تعریف و مطالعه و بررسی شده.

جمهور افلاطون و آن آتوپیای  مورد نظر افلاطون و یاد و تقدیری که از جزیره ی گمشده ای به نام آتلانتیس آقای افلاتون می کند در  2500 سال گذشته غایت همیشه ی بشر غربی بوده. چند صد سال قبل از افلاطون گفته می شود که یک جزیره ی گمشده وجود داشته به نام آتلانتیس و از آنجا تفکری شکل می گیرد به نام تفکر آتوپیا و مدینه ی فاضله ای که بشر غربی 2500 سال است که منتظر است به وجود بیاید لذا اگر در شیعه "مهدویت" مسئله‌ایست که انسان دنبال آن است که در روزی زمانی کسی به عنوان امام زمان (عج) ظهور کند یک بی مکانی و بی زمانی مدّ نظر هست.

آکرونیا، شیعه جامعه‎‌ی آرمانیش را آکرونیا می گیرد یعنی عنصر زمان در آن مطرح است و انسان غربی در 2500 سال گذشته دنبال پیدایش جامعه‌ایست که آن جامعه بی مکان است و در واقع آتوپیا است. نگاه آتوپیا گرا ،نگاه آکرونیا گرا دو نگاهیست که در جامعه وجود دارد. اگر ما می گویم که از زمان غیبت کبری تا به امروز شیعه منتظر پیدایش آن روز است انسان غربی هم یک همچین افقی دارد این افق را اسمش را می گذارد آتوپیاسازی و آتوپیا گرایی. هرچند امثال ارنست فلوح به این نگاه خیلی تاختند در   نگاه چپ ولی واقعیتی است که جامعه ی غربی به دنبال آتوپیا هست. فیلسوفی که دستگاه فلسفی‌اش منتجّه به آتوپیا نشده است و فلسفه اش ناقص است.

زمانی ما می گوییم یک فیلسوف دستگاه فلسفی دارد هگل، کانت ،قبل از آنها خود افلاطون ،ارسطو ،دکارت،اسپینازا  و هر کس دیگری، زمانی دستگاه فلسفی دارد که دستگاه فلسفی اش منتجّه به یک مدل برای ارائه ی یک جامعه باشد و یک طرح استراتژیکی ارائه کرده باشد که آن را در قالب یک آتوپیا می شناسیم. اولین آتوپیای شناخته شده ی مکتوب جمهور افلاطون است . به عنوان اولین طرح استراتژیک مطرح است یعنی در دانشگاه های علوم استراتژیک اولین طرحی را که مورد مطالعه قرار می دهند در تاریخ طرح های استراتژیک جمهور افلاطون است و آن حسرتی که نسبت به آن آتلانتیس گمشده وجود دارد این که می گویند در دریای مدیترانه غرق شده .این 2000 سال بعد توسط کسی مثل دِیکِن آتلانتیس نو نوشته  می شود یک آتوپیای فرضی و در واقع خیالی که یک جزیره‌ایست و کلبه ای وسط آن است و سازو کارهایی که دارد بعدا توسط تاناسمور تحت عنوان  خود آتوپیا کتابی نوشته می شود به نام آتوپیا، افرادی مثل جِرِمی بِنِتام با اصالت منفعت می آیند این مدل را ربط می دهند، لیدِرو و دیگران تا به امروز.

امروز اگر شما چیزی به نام سریال لاست را می بینید اهمیّت دارد لاست همان آتلانتیس نو است. یعنی همان آتلانتیس گمشده ی افلاطون، همان new آتلانتیس دِیکِن،همان آتوپیای تاناسمور و آن 3 نفر شاخصی که در این فیلم می  بینید؛ جان لایک، جِرِمی بِنِتام و بِیبی کیوم یعنی بزرگان تفکران لیبرال صرف نظر از کشش ها و کنش هایی که در سریال لاست دیده می شود، لاست همان طرح استراتژیک غرب است . همان جزیره ی گمشده است، همان آتلانتیس نو است.

خود گمشدن که در فیلم می بینید کلمه ی گمشده و گمشدگان چیزی نیست جز همان آتلانتیس نویی که یک روز افلاطون گفت غرق شده و بشر  در به در دنبال این است که آن را پیدا کند.

پس نگاه آتوپیا گرا  ذات استراتژیک است که این از ایلیاد و اُدیسه ی هومر شروع شده و تا به امروز در قالب متن های مقیّد و در قالب فیلم خودشان را نشان داده است پس جمهور افلاطون به عنوان اولین طرح استراتژیک نگاه دِیکِن در آتلانتیس نو نگاه تاناسمور در آتوپیا نگاه بنتام در منفعت گرایی و.... نمونه های این قضیه هستند.

در ایران ابونصر فارابی متأثر از افلاطون و ارسطو، کتاب معروف مدینه ی فاضله را می نویسد یعنی یک کتاب آتوپیا در اندیشه فلسفه‌ی اسلامی داریم که همین کتاب مدینه‌ی فاضله ی ابونصر فارابی است. این کتاب را اگر ببینید یک مدینه ی فاضله را با سیستم ها و دستگاه های متعدد آن  می توانید در تاریخ طرح ها ی استراتژیک مورد نظر فیلسوفان اسلامی ارزیابی کنید متن های مقیّد جای خودشان را در دوره ی جدید، طی 200، 300 سال  گذشته به رمان ها و داستان می دهند.

جامعه‌ی آرمانی هر فیلسوف دیگر در قالب یک داستان خودش را نشان می دهد، در قالب یک رمان؛ به ویژه فیلسوفان قرن 20اُم عمدتا رمان نویس اند و در حوزه ی اگزی سَمپیالیزم فرانسوی  سارچ دوبوآ و البرت کاموآ و دیگران اندیشه و آرای فلسفیشان در واقع جامعه‌ی آرمانی مورد نظرشان  را در قالب یک داستان می نگارند.

تولستوی و دیگران در روسیه و افرادی که در انگلیس یا فرانسه این کار را دنبال می کنند ژاندر و نوعی از این  حرکت را ارائه می کنند که آن طرح های استراتژیکشان در این قالب خود  را نشان می دهد اوج این کار را شما در عصر استعمار می بینید در عصر استعمار 3 رمان اصلی یکی آلیس در سرزمین عجایب دوم رابینسون کروزوئه و سوم گالیور و جزیره ی  گنج رمان هایی استراتژیک است که حرکت استعماری انگلیس برای گرفتن سرزمینهای دیگر را توجیح می کند.

در آنجایی که انگلیس114 برابر سرزمین خود سرزمین های دیگر را اشغال می کند توجیه اینکه چه طور جزایر دیگر را می گیرد آفریقا را اشغال می کند آمریکا بعد از اینکه توسط کریستف کلمب کشف شد انگلیسی ها بیشتر روی آن سیطره پیدا کردند تا اسپانیایی ها. استرالیا و نیوزلند سقوط می کند؛ 10 هزار جزیره در حوزه ی متن اقیانوس آرام  یعنی مجموعه جزایر میکرونزی کلونزی و سولومون را اشغال می کند. تمام اینها به وسیله 3 کتاب داستان توجیهش می کنند که یکی آلیس در سرزمین عجایب دوم رابینسون کروزوئه و سوم گالیور و جزیره ی گنج که در کتاب بسیار مهمّ رابینسون کروزوئه توجیه می شود که چه طور کسی کشتی اش غرق می شود و در آن جزیره فرود می آید و آنجا افراد سیاه پوست جزیره را که وحشی هستند رام می کند و به آنها دین می دهد و برای خودش مسئولیت و رسالت قائل است که آنها را برگرداند.

دامنه ی ادبیات و دامنه‌ی رمان در دوره ی بعد در 100سال اخیر  با پیدایش سینما شکل جدیدی به خود می گیرد. این شکل جدید در قرن 20 اُم  از حالت مکتوب به حالت تصویری در می آید و در واقع فیلسوف و جامعه شناس و استراتژیک امروز دوربین دست می گیرد تصویر جامعه اش را شبیه سازی می کند و آن را ارائه می کند.

نگرش آتوپیا سازی و آتوپیاگرایی در جامعه‌ی امروز و آینده نه در قالب طرح ها‌ی استراتژیک مستتر در کتابها که در قالب فیلم ها خودش را نشان می دهد. همیشه گفته ام که در 3،2 سال اخیر اگر افلاطون امروزه بود با نظرات خودش به جای نوشتن کتاب جمهور حتما فیلم لاست را می ساخت. اکر دِیکِن هم بود هگل و کانت ،دیدرو،لایک و بنتام هم بودند اینها به جا ی اینکه کتابی بنویسند در این حوزه ،حتما طرح استراتژیکشان را در قالب یک فیلم و سریال منعکس می کردند.

دوره ی اخیر دوره ایست که بازیگر اصلی در این زمینه هالیوود است و هالیوود عنصر اصلی است اگر نگاه کنیم ببینیم که ..... هالیوود در این حوزه پرچم آمریکاست؛ نماد آمریکا به عنوان یک عقاب چشمی دارد و چشم آن عقاب همان آمریکاست یا هالیوود است، ما هالیوود را عنصر اصلی و چشم این تمدن می دانیم. در واقع می توان گفت آمریکا غیر از هالیوود هیچ چیز دیگری نیست اهمیت هالیوود  و دستگاه image سازی و تصویر سازی و فضاسازی تمدنی یک سو و همه صنعت و اقتصاد و قدرت  نظامی آن کشور هم یک سوی دیگر.
هالیوود بعد از ضعفی که در انگلیس پیش آمد و انگلیس فرو پاشید؛ فضای ابَر قدرتی آمریکا فراهم شد لذا 4،3 دوره را تا این مرحله طی کرد و پیش قراول حرکت تمدنی آمریکا و تمدن امروز بشری بوده است. دوره اول دوره ی  45 سال، جنگ  موسوم به جنگ سرد است 1945-1990.

نقش هالیوود نقش بسیار بی بدیلی در این دوره بوده است و در بین چند کار اصلی که باید انجام می شد در اولویت اول کاری که باید صورت می گرفت این بود که تقابل جهان دو قطبی را که بین شوروی و آمریکا شکل گرفته بود را نشان می داد این تقابل اولین مسئله اش نشان دادن این است که آن سوی دیوار قرمز، آن سوی پرده ی آهنین یک دشمن شدیدی به نام کومونیسم وجود دارد.

سلسله فیلم هایی که آن زمان تحت عنوان جیمز باند ساخته شد در دهه ی 1960 شروع شد و تا بعد از فرو پاشی شوروی ادامه پیدا کرد 6،5 هنرپیشه ی شاخص در آن بازی می کردند با شون کَنِری شروع شد راجر مور، تیماتی دالتون، جورجز لاوَنلدی وپیِر.... ودانیال کِرَک و دیگران تعدادی از فیلم ها یجیمز باند مأمور 007 را بازی کردند؛ این سری فیلم ها ابتدا با خاطرات افسر نیروی دریایی انگلیس شروع شد که برای افسر اطلاعاتی intelligens servise سرویس اطلاعاتی انگلیس طرح اقدامات جهانی را می ریخت مربوط به دوره‌ی استعمار و یک افسر اطلاعاتی جهانی که در همه جای دنیا مأموریت ها‌ی نجات جهان را رقم می زد. در بعضی جاها برای حفظ جهان روبه روی شوروی و در مواقعی هم با شوروی ها بودند .  یک دوره ی بیش از سی سال مجموعه ی فیلم های جیمز باند که درست است که ذات کار انگلیسی بود و هنر پیشه ها عمدتا انگلیسی ایرلندی بودند اما سرمایه گذار و سازنده ی اصلی هالیوود بود هالیوود تقابل بین شرق و غرب را در این دسته  فیلم ها نشان می داد و عصر سیطره ی سرویس های اطلاعاتی بود لذا شما قدرت نظامی را همیشه در مناسبات سخت افزاری  فائق می بینید  اما واقعیت این است که در دوره ی جنگ سبز و بعد از آن عصر سیطره ی دستگاه های اطلاعاتی است.

عصری است که عناصر به نام  آن دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی با اشراف اطلاعاتی بر صحنه امنیت ملی را برای جامعه شان رقم می زنند این است که در همه جوامع بزرگترین شورای عالی ،شورای عالی امنیت ملی است.

برگردیم به  40 سال پیش یا همان اواسط دهه ی 60 و جایی که آقای شون کَنِری فیلم 007 و جیمز باند را بازی می کند و تا به امروز این یک ادبیات ویژه ای را در مناسبات جهانی  ایجاد کرده است ادامه دارد و سری 2اُم این فیلم ها که تقابل شرق و غرب را نشان می داد یا کوچک شده و مینیاتوری شده ی تقابل شوروی  و آمریکا در یک رینگ مشت زنی و یا کشتی کج نشان می داد سری فیلم ها ی راکی بود که با بازی فیلدِر فِرِستالونه توسط هالیوود رقم خورد که این تقابل متأثّر از پیمان هایی بود که در ایالات متّحده و اروپا بین آمریکا و شوروی منعقد می شد مثل پیمان سالت 1، سالت 2 ،پیمانهای منع گسترش سلاحهای هسته ای  و  پیمانهایی مثل ADM.

در این دسته از موارد هرگاه زد و خوردی بین آمریکا و شوروی به وجود می آمد سال بعد در قالب یک فیلم کوچک مینیاتوری و محدود می شد و نمونه و ماکت آن به افکار عمومی القا می شد، سال گذشته در 1387 آمریکایی ها یک فیلمی ساختند که "نیکی یوروک" هنرپیشه ی معروف این فیلم را بازی کرد و شبیه همان سری فیلم های راکی بود که فیلدِر فِرِستالونه بازی می کرد در این فیلم هم که "کشتی گیر" نام گرفته بود یک سوی قضیه نیکی یوروک بود و از سوی دیگر کسی که نماد ایران بود و در رینگ کشتی کج آن دو بندش پرچم ایران بود و آرم الله روی آن بود ،اسم آن فرد "آیت الله" بود و لحظه ی آخر هم وقتی فرد، نیکی یوروک را شکست می دهد پرچم ایران را بر می دارد میله ی پرچم را می شکند یعنی میله را گردن نیکی یوروک می اندازد و او را می کشد و پر چم را با زانو اش می شکند و پرت می کند اما فضایی که از تقابل آمریکا با کشور دیگری به وجود می آید  کوچک آن را و ماکتش را  در حوزه ی سیا ست جهانی در یک رینگ مشت زنی و رینگ مسابقه ی فوتبال یا یک مسابقه ی بسکتبال یا یک زدو خوردی که نماد دو حوزه ی تمدنی در آن باشند.

ولی می بینیم که یک فیلم بسیار ضعیف شرکت می کند ولی تا زانوی کارهایی که  فیلدِر فِرِستالونه و ترکاچوف در آن مجموعه راکی و مجموعه ی رَمبو ساختند نتوانست برسد. آنچه اهمیّت دارد این است که پیام فیلم های راکی پیام زد و خوردِ شرق و غرب بوده است .

اولین مسئولیت و مأموریت هالیوود در دوره ی جنگ سرد تبیین تقابل دو قطب شرق و غرب و شریر نشان دادن پشت پرده ی آهنین بوده است. دومین مأموریتش اَبَر قدرتی آمریکا بود اینکه بالاخره انگلیس به عنوان یک سوپر پاور دوره‌اش تمام شد و در جنگ جهانی دوم تضعیف شد و یکی یکی از کشور های مستعمره اش را از دست داد.

آخری آن که شاخصه اش هند بود را در سال 1949 از دست داد و در این مرحله است که می بینیم سوپر پاوری به نام آمریکا باید شکل بگیرد .برای القای اینکه آمریکا سوپر پاور و اَبَر قدرت است کارتونی ساخته شد به نام سوپر مَن یعنی القای اینکه تک تک آدم های این جامعه اَبَر انسانند

ادامه دارد...

 

منبع ما : http://www.iusnews.ir/news/37-1/9252-1389-01-24-02-09-58.html


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در سه شنبه 89/1/24 و ساعت 11:49 صبح | نظرات دیگران()

افتتاحیه کرسی‏های آزاد‏اندیشی در دانشگاه تهران/1
صادق‏زیباکلام: علوم‏انسانی‏اسلامی و ایرانی نداریم
حسن عباسی: حرفی نزنید که نسل آینده از شما نگذرد

عصر روز یکشنبه دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران میزبان جمعی از اساتید و دانشجویان این دانشگاه بود که برای شرکت در افتتاحیه کرسی های آزاد اندیشی در تالار شیخ انصاری حضور یافته بودند. بنا بر خبر اعلام شده از این پس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران هر هفته میزبان یک مناظره با حضور طیف های مختلف فکری و با موضوعات مختلف خواهد بود و هم چنین برگزاری کرسی های هفتگی با موضوعات گوناگون علمی و نظری، با حضور دانشجویان، اساتید و صاحب نظران این دانشگاه در دستور کار خواهد بود. این دست برنامه ریزی ها البته در دانشگاه های مختلف تهران نیز آغاز شده و در دانشگاه های امیرکبیر و شریف نیز طرح هایی در دست اجراست. این همه البته شاید به نوعی اولویت گذاری جدید در مجموعه های دانشجویی را به نمایش می گذارد.

به گزارش رجانیوز، در مراسم افتتاحیه که به همت دبیرخانه کرسی های آزاد اندیشی به عنوان زیر مجموعه بسیج دانشجویی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران برگزار شده بود؛ ابتدا دکتر صادق زیباکلام عضو هیئت علمی و استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران به ایراد نظر خود پیرامون کرسی های آزاد اندیشی پرداخت.

وی با اشاره به اینکه کسی دقیقا نمی‌داند کرسی‌های آزاداندیشی چه بوده و برنامه‌های آن چیست؟ گفت: باید نکته دردآلودی را مطرح کنم و آن این است که اکنون صحبت از کرسی‌های آزاداندیشی در زمانی صورت می‌گیرد که از جهت دیگری شاهد عکس جریان آزاداندیشی در بعضی از دانشگاه‌ها هستیم و طی روزهای گذشته یکی از اساتید دانشگاه علامه طباطبایی و یکی از دانشگاه تربیت‌مدرس اخراج شدند و من نمی‌دانم در این شرایط کرسی‌های آزاد اندیشی چه مفهومی دارد؟

زیبا کلام با اشاره به اینکه انجمن های اسلامی سایر دانشگاه‌ها تعطیل و یا در شرف تعطیلی است در ادامه تصریح کرد: آنچه که اکنون مشاهده می‌کنیم این است که گفته‌ها با آنچه عمل می‌شود در جامعه همخوانی ندارد.

استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در ادامه بیان داشت: تا آنجا که اطلاع دارم برنامه‌ای در خصوص حذف و کنار گذاشتن اساتید دگراندیش به جز چند مورد بخصوص در دانشگاه‌های علامه طباطبایی و تربیت مدرس نبوده است.

وی افزود: در دانشگاه تهران، شهید بهشتی، و سایر دانشگاه‌ها اساتید تسویه یا اخراج نشدند. در دانشگاه علامه طباطبایی شماری از برجسته‌ترین اقتصاددانان و اساتید که در نامه‌های سرگشاده‌ای به سیاست‌های اقتصادی دولت نهم و دهم اشکال گرفته‌اند بازنشسته و یا کنار گذاشته شده‌اند.

زیباکلام در ادامه تاکید کرد: سیاست کلی دولت در خصوص اساتید دگراندیش و منتقد نباید حذف آنها باشد و باید اعلام کنم که کنار گذاشتن این اساتید در برخی دانشگاه‌ها با سیاست مدیران این دانشگاه‌ها انجام می‌شود و این امر به سیاست کلی نظام بازنمی‌گردد.

استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران با طرح این سوال که آیا مسئولان یک دانشگاه می‌تواند اساتید آن دانشگاه را به دلایل سیاسی اخراج کند خاطرنشان کرد: وزارت علوم که مدعی است بخش‌های علوم کشور را زیر نظر دارد، آیا نمی‌خواهد در این امر دخالت کند؟ به یقین می‌توان گفت وزارت علوم از اخراج اساتید در دانشگاه‌های علامه طباطبایی و تربیت مدرس حمایت کرده و آن را تائید می‌کند، پس از این وزارتخانه انتظار نمی‌رود که به این مشکل رسیدگی کند. اما از سوی دیگر از مجلس شورای اسلامی انتظار می‌رود که نسبت به اتفاقات پیش آمده در این دو دانشگاه اعتراض کرده و بخصوص کمیسیون فرهنگی باید به این امر رسیدگی کند.

وی افزود: دفاع از حقوق شهروندان از وظایف مجلس هشتم است و نمایندگان مجلسی که سوگند یاد می‌کنند تا از حقوق شهروندان و وکلای خود دفاع کنند چرا نسبت به این امور پیگیری نمی کنند؟
زیبا کلام با اشاره به اینکه متاسفانه هیچ حرکتی در این خصوص از مجلس مشاهده نکرده‌ایم، در ادامه تصریح کرد: در این شرایط صحبت از کرسی‌های آزاداندیشی می‌شود و من در این جا کلیاتی را در خصوص علوم انسانی بیان می‌کنم.

استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در ادامه بیان داشت: پس از حوادث 22 خرداد ماه سال 88 مسئله علوم انسانی مطرح شد و علوم انسانی به عنوان متهم پیش آمدن این حوادث مورد بازخواست قرار گرفت.

زیبا کلام گفت: با توجه به کسر قابل توجهی از دانشجویان، قریب به یک میلیون و 800 هزار دانشجو در رشته‌های علوم انسانی تحصیل می‌کنند و این دانشجویانی هستند که موجبات اعتراض را پدید آوردند.

وی افزود: از اواسط تابستان گذشته مسائلی مطرح شد مبنی بر اینکه علوم انسانی چگونه باید اصلاح شود و محصول آن این باشد که دانشجویان این رشته به دولت انتقاد نکنند.

زیبا کلام درادامه تصریح کرد: برخی افراد اساتید این رشته را متهم کردند که دانشجویان علوم انسانی را بی‌دین بار آوردند و من معتقدم که احضار علوم انسانی به عنوان متهم به دادگاه موجب حوادث پس از خرداد 88 شده است.

این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: ای کاش این موارد و حوادث بر گردن علوم انسانی بود چون می‌توانستیم با این شیوه دانشگاه‌ها و دانشکده‌های علوم انسانی را تعطیل کنیم اما من به کسانی که علوم انسانی را نسبت به حوادث سال 88 متهم می‌کنم سوالی را مطرح می‌کنم؛ مگر این علوم انسانی در زمان محمدرضا پهلوی در این دانشگاه‌ها تدریس نمی‌شد؟ این علوم انسانی در رژیم گذشته نیز در دانشگاه‌ تهران و سایر دانشگاه‌ها تدریس می‌شد و چرا آن موقع این رشته دانشجویان را بی‌دین بار نیاورده است بلکه بالعکس بخش عمده این دانشجویان اسلام‌گرا شده‌اند. اگر محتوای این علوم موجب بی‌دینی و زوال دانشجویان می‌شود چرا در زمان طاغوت این اتفاق نیفتاده است؟

زیباکلام در ادامه بیان داشت: ما عکس‌های شهدای دانشجوی حقوق و علوم انسانی را در راهروی همین دانشکده نصب کرده و هر روز نظاره‌گر آنها هستیم. حال باید پرسید آیا این دانشجویان در همین رشته درس نخوانده‌اند و شاید از نظر شما آنها در نجف و امثال آن درس خوانده باشند پس چطور شده است به خواسته خودشان در جبهه‌های جنگ روی مین رفتند.

وی با اشاره به اینکه اشکال اساسی علوم انسانی در جامعه ما این است که این رشته فوق العاده عقب مانده است خاطرنشان کرد: عقب ماندگی در علوم از لحاظ کاربردی نیز باید ملاحظه شود و این در حالی است که در شرایط کنونی محصولات ایران وارد بازارهای جهانی نمی‌شوند.

زیباکلام با تاکید بر اینکه عقب ماندگی در حوزه علوم انسانی را مستقیما نمی‌توان دید خاطرنشان کرد: اگر کرسی‌های آزاد اندیشی ادامه پیدا کند می‌توانیم مفصل‌تر در خصوص علوم انسانی بحث کنیم و اعلام کنیم که اشکال اصلی این علوم در جامعه ما چیست.

استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در ادامه بیان داشت: پس از حوادث 22 خرداد سال 88 مسئله اسلامی کردن علوم انسانی به صورت جدی مطرح شده است و اگر این سلسله جلسات ادامه پیدا کند باید به صورت خیلی جدی به این امر بپردازیم که آیا واقعا علوم سیاسی و علوم انسانی اسلامی داشته‌ایم یا خیر؟

وی افزود: من معتقدم علوم انسانی غربی، شرقی، مسیحی، بودایی و زرتشتی هم نداریم. ما آنچه در علوم انسانی داریم نظر و اندیشه انسان‌های مختلف است. لذا علوم انسانی بومی و اسلامی هم نداریم.

این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: نگاه به انسان در حوزه علوم انسانی در دانشگاه‌های کشور ما یک نگاه غربی است و باید نگاه اسلامی را در خصوص انسان در دانشگاههای خود پیدا کنیم و کرسی‌های آزاد اندیشی را باید به صورت مفهومی ادامه دهیم.

در ادامه این برنامه سعید زیباکلام، ابراهیم فیاض و حسن عباسی نیز به ایراد نقظه نظرات خود در این رابطه پرداختند که به علت مرتبط بودن مباحث مطرح شده از سوی دکتر حست عباسی به سخنان صادق زیباکلام، مشروح سخنان عباسی را از نظر می گذرانیم.

رئیس مرکز دکترینال امنیت بدون مرز با اشاره به اینکه مشکلی که اکنون در این مقوله وجود دارد مشکلات ساختاری است خاطرنشان کرد: از حوزه‌ها و دانشگاه‌ها در خصوص بحث آزاد اندیشی چیزی استخراج نمی‌شود پس باید آستین‌ها را خود بالا بزنیم و به تولید علم و روش‌های آن دست بزنیم.

عباسی تصریح کرد: نهادهای کشور می‌خواهند تولید علم را فقط توصیف کنند و فرهنگستان علومی که یکی از مسئولینش تولید علم را فقط در حد تولید آبمیوه وصف کرده است، بهتر از این هم اقدام نخواهد کرد و نباید اصلا از آنها انتظار تحول در این زمینه را داشت.

وی تاکید کرد: اکنون در خصوص تولید علم و نخبه پروری فقط در کشورمان به توصیف آن اکتفا می‌شود در صورتی که شورای عالی انقلاب فرهنگی باید در این خصوص راهها و روش‌ها را تبیین کند و اگر واقعا نمی‌توانند به این امر بپردازند وارد گود شده و 230 واحد درسی از کارشناسی تا دکترا را در دانشگاه تدریس کنند.

وی با اشاره به اینکه من دکتری را در ایران ندیدم که دکترین داشته باشد خاطرنشان کرد: قبل از انقلاب مفهومی به نام تیمسار ارتش وجود داشت و مقام معظم رهبری فرمودند این مفهوم دارای اشکال است که اکنون این مفهوم به نام امیر تغییر نام داده است و طبق همین امر باید در خصوص آزاداندیشی و مقوله علوم انسانی پیگیری لازم را داشته باشیم و از ریشه و بسیاری از مفاهیم به اصلاح بپردازیم.

عباسی در ادامه بیان داشت: ما نه تنها در حوزه‌ها بلکه در دانشگاه‌های کشورمان نیز هیچ مجتهدی نداریم. در کدام دانشگاه ما استاد دانشگاه دکترین و نظریات خود را در کلاس‌های خود تدریس می‌کند؟ استادی که نظریات خود را تدریس می‌کند این استاد یک دکتر واقعی است نه اساتیدی که نظریات صدها سال قبل شرق و غرب را حفظ می کنند و مثل نوار کاست آن را تحویل دانشجو می دهند. در این صورت فرق آنها با ضبط صوت چیست؟ چرا حاضر نیستند خودشان ایده ی جدیدی را تولید کنند و بر مبنای آن تدریس کنند؟

عباسی گفت: مقام معظم رهبری چند سال گذشته در جلسه‌ای با مسئولان نظام در بخشی از سخنان خود فرمودند کاش فردایی وجود داشت تا انسان‌ها خارج از فضای جایگاهی خود ساعت‌ها را به بحث‌های علمی بپردازند و این در حالی است که آقایان دانشگاه تهران به مقام معظم رهبری پیشنهاد اعطای دکترا می‌دهند تا به همه بفهمانند امکان تولید علم در کشور وجود ندارد. اما در کشوری چون فرانسه چنین مکان‌هایی از سالیان دور تاسیس شده و افراد پیش نویس نظریات خود را به این مراکز ارسال می‌کنند و حتی می‌توانند در خصوص نظریات خود صحبت علمی کنند.

رییس مرکز دکترینال امنیت بدون مرز در ادامه تاکید کرد: افتخار وزیر علوم ما این است که 10 هزار مقاله در ISI ارسال کرده‌اند و این در حالی است که ما برای آنگولاساکسون که همان آمریکایی‌ها، انگلیسی‌ها و استرالیایی‌ها هستند به صورت رایگان تولید علم می‌کنیم و 95 درصد این مقاله‌ها در ایران حتی ترجمه هم نمی‌شود و در دسترس دانشجویان و محققان ایرانی قرار نمی‌گیرد.

این کارشناس مسائل استراتژیک در ادامه گفت: دانشجوی ایرانی باید برای تولید علم 300 درصد زحمت بکشد به گونه‌ای که باید علم را به زبان انگلیسی، عربی و فارسی بداند، این در حالی است که یک دانشجوی الازهر مصر باید برای تولید علم 200 درصد زحمت کشیده و دانشجوی اروپایی 100 درصد زحمت بکشد. اما دانشجو و استاد ایرانی تنها در مقوله‌ تولید علم 33 درصد زحمت می‌کشد.

رئیس مرکز دکترینال امنیت بدون مرز در ادامه تصریح کرد: آمریکا از سال 2002 به بعد از گام سوم علم که همان رسیدن به مقطع دکترا است عبور کرد و اکنون از مرحله تیمکس نیز در حال عبور است و این در حالی است که ما در جامعه‌ای می‌خواهیم آزاداندیشی کنیم که هنوز به این مراحل دست پیدا نکرده‌ایم.

وی با اشاره به اینکه در بحث آزاد اندیشی باید ریشه مفهوم را شناخته و ترمینولوژی داشته باشیم، خاطرنشان کرد: عمده مفوم‌های علوم انسانی که در سر در دانشگاه‌های کشور می‌بینیم محل اشکال هستند. جامعه شناسی، علوم سیاسی، روانشناسی و ... با مفهوم اصلی آنها یکی نیست.

عباسی خاطرنشان کرد: دلیل دیگر اینکه علم در جامعه ما تولید نمی‌شود این است که حوزه علمیه از فلسفه و اصول فاصله گرفته است.

وی گفت: ابزار در تولید علم و در حوزه علوم انسانی یک مفهوم کلی است ما باید یک مفهوم را در خود پدید آورده و 20 تا 30 سال نسبت به رشد آن مفهوم تلاش کنیم تا به تولید علم برسیم.

وی افزود: وقتی تولید علم نداریم تکیه بر ریاست فرهنگستان علوم غصب است. فرهنگستان علوم باید توضیح دهید که تا کنون پیرامون تولید علم چه اقدامی کرده است؟

عباسی در بخش دیگری از سخنان خود در واکنش به سخنان صادق زیبا کلام گفت: این استاد در سخنان خود اعلام کرد که برخی از اساتید از دانشگاه‌ها اخراج می‌شوند که من به این استاد اعلام می‌کنم آیا شما لیبرالی فکر نمی‌کنید و به راحتی در دانشگاه تدریس نمی‌کنید؟ به من بگویید کجا به خاطر اندیشه شما با شما برخورد شده است؟ و اگر غیر از این است پس چرا هم شما و هم هزاران نمونه از شما در دانشگاه های کشور به تدریس مشغول هستند؟ شما در حیطه تخصص تان همان لیبرالیزم را درس بدهید اما به اسم اسلام نگویید علوم انسانی دینی وجود ندارد.

وی افزود: پس میان مباحث سیاسی و بحث‌های امنیتی تفاوت‌هایی وجود دارد و باید به این استاد علوم سیاسی اعلام کنم که در کشورهای غربی نیز چندی پیش استادی را به جرم ارائه طرح تروریزم روشنفکری از یک دانشگاه آمریکایی اخراج کردند.

عباسی خاطرنشان کرد: من چندی قبل در عرصه سیاست خطاب به سیاستمداران این سئوال را مطرح کردم که چرا برخی از آنها می‌گویند ما نمی‌توانیم؟ اما جالب این است که برخی از این سیاستمداران به رهبری رئیس فرهنگستان علوم اخیرا حدود 196 صفحه مقاله به صورت رنگی و کاغذ گلاسه تحت عنوان یک نشریه خاصی تهیه کرده و با مطالب خاصی عنوان کردند که نمی‌توانیم. اینکه ما نمی توانیم هم اینقدر دیگر تبلیغ می خواهد؟ اینکه فضای ذهنی دانشجویان و جوانان این کشور را به این سمت ببریم که نمی شود و نمی توانیم و علم دینی و اسلامی و ایرانی نداریم این همه گفتن دارد؟

رئیس مرکز دکترینال امنیت بدون مرز با مطرح کردن این سئوال که چرا فرهنگستان علوم نمی‌تواند تولید علم کند خاطرنشان کرد: فرهنگستان علوم به این دلیل نمی‌تواند تولید علم کند که دکترهای فلسفه آن در نظریات کانت گیر افتاده‌اند.

عباسی در بخش دیگری از سخنان خود به اظهارات باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا در خصوص بحث هسته‌ای ایران اشاره و تاکید کرد: سه شنبه گذشته باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا در سخنانی اعلام کرد که ما به غیر از ایران و کره شمالی به هیچ کشور دیگری حمله اتمی نمی‌کنیم که در اینجا باید پرسید چرا و به چه جرم؟ آیا ما به جرم رسیدن به فن آوری هسته‌ای باید تهدید شویم؟

عباسی افزود: الان در آمریکا بنیان داروینیزم زیر سئوال است و استادانی را که با این پدیده مخالفت می کنند را به عنوان تروریزم روشنفکری از دانشگاه بیرون انداخته اند زیرا آمریکایی ها متعقد هستند وقتی کسانی اعتقاد دارند که طراحی این عالم هوشمند است و فقط می خواهند بگویند که پشت این عالم خداست پس آن زمان این اساتید می خواهند نظریه پردازی خود را بر روی تئوکراسی اعلام کند نه دموکراسی. درهمین زمینه اکنون 11فیلم مستند در فضای سایبری وجود دارد که یکی از آنها نیز امسال در قسمت فیلم های خارجی جشنواره فجر اکران شد.

عباسی در ادامه افزود: استادی که ادعا می‌کند چرا آزاداندیشان اخراج و دستگیر می‌شوند باید به وی اعلام کرد که شما چرا آدرس غلط به مخاطبان خود می‌دهید. آیا کسانی که اخراج و یا دستگیر می‌شوند آزاداندیش هستند؟ شما با عنوان یک استاد دانشگاه آیا دکترین دارید؟ من عضو هیئت علمی این دانشگاه نیستم اما شما که حقوق این نظام را می گیرید و در این دانشگاه تدریس می کنید به دانشجویانتان توضیح دهید چه حرکتی طی سالهای تدریس تان انجام داده اید؟ چقدر تلاش کرده اید که یک دکترین داشته باشید و آن را تدریس کنید نه افکار دیگران را؟ که بعد می گویید چنین چیزی وجود ندارد.

آیا شما از خود در حوزه تولید علم نظریه‌ای داشته‌اید؟ کسانی که به عنوان مثال در دانشکده مدیریت و با گرایش مسائل استراتژیک مدرک دکترا می‌گیرند فقط یک رویکرد و طرح استراتژیک را آموزش می‌بینند و در دانشگاهی چون دانشگاه عالی دفاع ملی آیا کسی هست که دو رویکرد را تدریس و یا تحصیل کرده باشد؟

رئیس مرکز دکترینال امنیت بدون مرز خطاب به اساتید دگراندیش تاکید کرد: افرادی آمدند و شورای عالی انقلاب فرهنگی را در ابتدای پیروزی انقلاب تاسیس کردند اما اکنون در صدای آمریکا و بی بی سی فارسی از آزادی بیان در ایران ابراز ناراحتی می‌کنند و شما استادی که حامی اینگونه افراد هستید روزی آبروی شما هم مانند آنان خواهد رفت.

عباسی تصریح کرد: اینکه شما امروز می گویید ما علم دینی و اسلامی و ایرانی نداریم برای خودتان بد است. نسل آینده از شما نخواهد گذشت چون ان شالله ما از این مرحله نیز عبور خواهیم کرد و در آینده به تولید علم بومی نیز خواهیم رسید و شما که امروز این حرفها را می زنید باید پاسخگوی آیندگان باشید. بسیاری از شما بودند که اول انقلاب حرفهایی زدند که امروز از گذشته خود شرمنده هستند چون نسل ها عوض شد و مشخص شد چه کسی درست می گفت و چه کسی اشتباه، لذا من از نسل حاضر عذرخواهی می کنم که نسل ما نتوانست اقدام مهمی در راستای تولید علم بومی انجام دهد اما انشالله با همت شما از این مرحله هم خواهیم گذشت و با سرعت بیشتر به سمت سربلندی ایران اسلامی نزدیک خواهیم شد.

 

منبع ما : http://rajanews.com/detail.asp?lang_id=&id=47938


 نوشته شده توسط گروه خبری روز در دوشنبه 89/1/23 و ساعت 1:15 عصر | نظرات دیگران()
   1   2   3      >
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کانال تلگرامی اخبار ( یارانه و اخبار جدید )
یارانه مهر واریز شد/ایرانیها 280هزار میلیارد تومان یارانه گرفتند
بازگشایی پایگاه اطلاعاتی آمار طی یک هفته آینده
اطلاعیه شماره 7 ستاد هدفمندی یارانه ها منتشر شد
پرداخت 40 هزارو 500 تومان یارانه اسفند ماه
عناوینی از سایت دولت
نتایج هفته اول اجرای قانون هدفمندی یارانهها
تصویب نرخهای جدید حمل و نقل
قیمت مصوب انواع نان
قیمت پله های 7 گانه مصارف برق
میزان سهمیه و قیمتهای جدید بنزین و گازوئیل و گاز خودرو
تعرفه های جدید گاز
فروشگاه اینترنتی شما
آغاز به کار سامانه جمع آوری اطلاعات اقتصادی خانوار از اول آذر ما
دفاع از قرآن
[همه عناوین(3262)][عناوین آرشیوشده]

بالا

طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

بالا