| |||
|
خبر روز
| |||
|
یک سایت اینترنتی در مطلبی با اهانت آشکار به رییسجمهوری اسلامی ایران، وی را با سران فرقههای منحرف بابیه، مشعشعی و نوربخشیه مقایسه کرد و با لحنی اهانتآمیز نوشت: «مگر یک متخصص ترافیک چه قدر در زندگی فرصت داشته است تا در باره دین و مقوله های مختلف آن پژوهش کند؟» |
تهران - رئیس جمهوری بولیوی ، شبکه خبری آمریکایی "سی ان ان" را به دروغ پراکنی علیه خود و کشورش متهم کرد. |
تهران - رئیس جمهوری بولیوی ، شبکه خبری آمریکایی "سی ان ان" را به دروغ پراکنی علیه خود و کشورش متهم کرد. |
گروه بینالملل- "طرح رئال" در اوائل سال 1994 بهمنظور ایجاد ثبات و عدالت اجتماعی توسط "فرناندو هنریک کاردوزو" رئیسجمهور پیشین برزیل که در آن زمان وزیر اقتصاد دولت "اتمار فرانکو" بود، بهعنوان گام نخست انقلاب اقتصادی در برزیل کلید خورد.
بر اساس تئوریهای اقتصادی، یکی از اصلی ترین دلایل تورم در برزیل، پدیده تورم گرایی جبری بهشمار میرفت. قیمت ها بر اساس مبنای روزانه بر طبق تغییرات قیمت نرخ شاخص های دلار امریکا تعدیل می شد. بنابراین" طرح رئال " در ابتدا سعی کرد یک واحد رایج غیرپولی ایجاد کند و نام آن را Unidade Real de Valor ("URV") که ارزش آن تقریباً معادل یک دلارامریکا بود، گذاشتند. تمامی قیمت ها بر اساس این یو. آر.وی و رئال مورد مظنه قرار می گرفتند، اما پرداخت ها منحصراً بر اساس رئال انجام می شد. قیمت های مظنه شده از طریق یو. ار.وی هرگز تغییر نمی کرد، در صورتی که معادل ارزی رئال هر روز بهطور معمولی افزایش پیدا می کرد و پدیده تورم در کنترل در می آمد.
در ابتدای امر، بیشتر آکادمی های دانشگاهی درخصوص موفقیت این طرح ابراز ناامیدی می کردند و آن را غیرممکن می دانستند. "استفان کانتز" اولین نخبه علمی بود که در مجامع عمومی موفقیت این طرح را تضمین و از آن حمایت کرد. وی پیش بینی کرد که در آینده نزدیک این طرح به موفقیت بزرگی خواهد رسید. بهمنظور ایجاد ثبات در اقتصاد برزیل در اول جولای 1994 اولین پول رایج رئال ضرب شد.
اولین تغییرات و پیشتازی این ابتکار در سال 1994 تا 1995 در مقابل دلار امریکا به خوبی مشهود و موجب شد پروسه کاهش بها تدریجی شود. اوج این کاهش تا ژانویه سال 1999 در بحران پول رایج برزیل ادامه داشت، یعنی هنگامی که واحد پول رئال بیشترین تنزل قیمت پول و نوسان را تجربه کرد. در بین فواصل سال های 1994 تا 1999 نرخ رد و بدل ارز به نوعی ترمیم شد. بر اساس سیاست های هدف گذاری های تورمی، آرمینو فراگو از سوی بانک مرکزی اعلام کرد دوران ثبات رد و بدل ارز سپری شده است، بنابراین پول رایج هرگز بهطور واقعی" آزاد" نبود و دقیقاً توانست بهعنوان یک مدیر یا شناور "چرکی" مورد توصیف قرار گیرد. در اثر دخالت های مکرر بانک مرکزی با تبحر فراوانی نوسانات قیمت دلار کنترل شد.
پول رایج توانست تورم را تحت کنترل خود درآورد. این امر توانست تولیدات وارداتی ارزان را تأمین کرده و برای مقابله با تقاضای داخلی و فشار تولیدات داخلی بهخاطر دارا بودن کمترین قیمت، ادامه حضور خود در بازار حفظ کند. در آن زمان این امر خیلی مهم بود تا سریعاً با پول رایج جدید همراهی شود، زیرا افت ناگهانی تورم باعث ایجاد موجی از تقاضا می شد. بنابراین، افزاش واردات برای جلوگیردی از تقاضای فشار تورمی ضرورت داشت زیرا باعث بههم خوردن طرح ثبات می شد.
همچنین، دولتمردان با تصویب یک سری سیاستهای انقباضی پولی- مالی توانستند باعث محدود شدن گرانی و افزایش نرخ سود شوند. با اعمال چندین ترفند دیگر، این کشور سال ها است که توانسته تورم را کنترل و آن را مهار کند. این امر باعث شده است که این کشور در صحنه بین المللی به خوبی ظاهر شده و سطح مبادلات را افزایش دهد.
با توجه به افزایش ثبات اقتصادی که ماحصل اجرای طرح رئال است، بخشهای تجاری برزیل و نیز واحدهای تجاری چند ملیتی، سرمایهگذاری گستردهای در تجهیزات و فناوری جدید کردهاند که بخش عمده آن از شرکتهای امریکای شمالی خریداری شدهاست.
باید توجه داشت که کشور برزیل دارای پیشرفتهترین بخش صنعتی در امریکای لاتین است. صنایع برزیل که یک سوم تولید ناخالص داخلی این کشور را به خود اختصاص دادهاست، از صنایع خودروسازی تا صنایع فولاد، پتروشیمی، رایانه، هواپیما و نیز کالاهای مصرفی بادوام را شامل میشود.
مرکزیت قوی مدیریت بر تعادل برقرار کردن در پرداخت ها و افزایش قدرت پول رایج رئال در سطح بالا در مقابل دلار و کسب سود داخلی در نرخ بهره، موجب سرازیری و استقبال خارجی به بازار و افزایش قدرت مالی برزیل در سطح جهانی و باعث جذب سرمایه گذاریهای زیادی از خارج بهسوی این کشور شد.
برزیل دارای تولید ناخالص داخلی (برابری قدرت خرید) بیشتری نسبت به سایر کشورهای امریکای لاتین است و این امر برزیل را تبدیل به قدرت اقتصادی منطقه کردهاست. برزیل در حال گسترش حضور خود در بازارهای جهانی است. مهمترین صادرات برزیل را هواپیمای دارای بال ثابت، قهوه، وسایط نقلیه، سویا، سنگ معدن آهن، آب پرتقال، فولاد، منسوجات، کفش، گوشت و تجهیزات برقی تشکیل دادهاست.
http://www.rajanews.com/detail.asp?id=40818
«عباس کیارستمی»، رییس هیات داوران جشنواره فیلم مراکش تنها تقاضایش از برگزارکنندگان این رویداد سینمایی را دعوت نشدن فیلمهای ایرانی به بخش رقابتی عنوان کرد.
به گزارش ایسنا، نهمین جشنواره بینالمللی فیلم مراکش درحالی از امروز (جمعه) آغاز بکار میکند که «عباس کیارستمی»، کارگردان ایرانی برنده نخل طلای کن ریاست هیات داوران را برعهده دارد.
«کیارستمی» در گفتوگوی کوتاهی که در شماره دیروز روزنامه فرانسوی "اکسپرس" به چاپ رسیده است، گفت: داور بودن بهنوعی شرکت در یک بازی ناعادلانه است. در اصل برد و باخت در عالم هنر معنایی ندارد. من معمولا در ابتدای امر از پذیرفتن داوری جشنوارههای مختلف خودداری میکنم.
«کیارستمی» افزود: بعد از پذیرفتن ریاست هیاتداوران جشنواره ابوظبی که از باب دوستی بود، متعاقبا نمیتوانستم به جشنواره مراکش پاسخ منفی بدهم. اما بهنظرم نپذیرفتن این مسؤولیت بهتر بود. اما به هرحال هنگام قبول این پیشنهاد درخواست کردم که فیلمی از ایران به بخش رقابتی دعوت نشود.
خالق «طعم گیلاس» در توضیح این درخواست خود گفت: اگر فیلمی از ایران در این جشنواره جایزه نمیگرفت، به شخصه میتوانستم مسؤولیت آن را بهعهده بگیرم، اما چنان چه عکس آن اتفاق میافتاد، ممکن بود مسوولان جشنواره تصور کنند که این جایزه به دلیل ریاست من بر هیات داوران بوده است.
«کیارستمی» در پاسخ به این که خود را چگونه تماشاگری میداند گفت: همواره دوست دارم از تماشای فیلمها شگفتزده شوم. با دیدن فیلم تنها یک سوال به ذهنم خطور میکند و این که آیا این فیلم باورپذیر است؟
«کیارستمی» اظهار کرد: در واقع دنیای سینما موضوعاتی درونی و باطنی را بهتصویر میکشد که ابتدا باید از نظر احساسی و در وهله دوم از نظر عقلانی با دنیای مخاطب همخوان باشند. سینما از ویژگی بارزی برخوردار است و آن توان دخل و تصرف و تقلب در موضوعات است. مطمئنا من هم همینکار را در صنعت سینما انجام میدهم، اما بهگونهای که تماشاگر چگونگی آن را متوجه نشود.
جشنواره فیلم مراکش که تا روز 12 دسامبر ادامه خواهد داشت، امسال تاکید ویژه بر سینمای کرهجنوبی دارد. طی سالهای گذشته، اسپانیا، ایتالیا، مصر و انگلستان در محوریت برنامههای جشنواره مراکش بودند.
http://www.rajanews.com/detail.asp?id=40813
یک عضو گروهک تروریستی «جنبش ایرانی» در اعترافاتی تکان دهنده، جزئیات هولناکی از پروژه کشته سازی در روز دانشجو را فاش کرد.
به گزارش «شبکه خبر دانشجو»، وبلاگ تحلیلی خبری دانشجویان پلی تکنیک با انتشار فیلم اعترافات یک عضو دستگیر شده گروهک تروریستی موسوم به انجمن پادشاهی ایران(جنبش ایرانی)، جزئیات هولناکی از تدارک عناصر نفوذی ضدانقلاب و گروه های تروریستی برای کشتار مردم در روزهای شانزدهم تا هجدهم آذرماه امسال منتشر کرد.
در این گزارش آمده است: چند روزی است که خبر دستگیری عوامل یک گروهک تروریستی در کرج در صدر خیلی از اخبار قرار گرفت؛ در خبرها آمده بود که این گروهک تروریستی قرار بوده که در روزهای 16و17و18 آذر در پروژه کشته سازی فضای کشور را ملتهب کنند. در خانه تیمی که از این گروهک کشف شده مقدار زیادی آمپول های سمی، سلاح گرم و مواد منفجره کشف شده است.
این گزارش می افزاید: اینان همانهایی هستند که چند سال پیش در دانشگاهها برای ادامه حیات خود، به مقدسات مردم توهین کرده و نشریات موهن را منتشر کردند.
فیلم را از اینجا دانلود کنید
سرویس
خصوصا اینکه کمپانی تبلیغاتی این فیلم جار و جنجال راه انداخت و با هدف فروش بیشتر، سال 2012 را به عنوان سال پایان جهان معرفی کرد تا به این توهم رنگ واقعیت ببخشد. این مساله از آنجا شروع شد که مسئولان کمپانی سونی پیکچرز دست به آماده سازی وب سایتی زدند و با ارائه کلیپ های تبلیغاتی کار را به آنجا کشاندند که دست آخر مسئولان ناسا به تهیه کنندگان کمپانی سونی در مورد تبلیغات این فیلم در اینترنت هشدار دادند و از آنها خواستند برای رفع این سوء تفاهم عمومی دست به کار شوند.
کارگردان بدبین
مروری بر داستان
رولند امریخ در کار تازهاش پا را فراتر میگذارد و تصاویری از ویرانی تمدن شهری خلق میکند که مشابه آن تا پیش از این در هیچ فیلم سینماییای به نمایش درنیامده است. همه مردم جهان به استثنای 400 هزار نفر در «2012» محکوم به یک مرگ تلخ و سخت می شوند.
این فیلم اگرچه بر اساس یک پیش گویی اقوام مایایی ساکن در نواحی مرکزی آمریکا، این سال را به عنوان پایان جهان انتخاب کرده اما با استفاده از مضمونی علمی - تخیلی داستان را به پیش می برد.
«2012» با صحنه هایی از اتعاشات عظیم و غیرعادی خورشید که به سوی زمین روانه می شود، آغاز می شود. یک محقق هندی برای اولین بار در سال 2009 متوجه این ارتعاشات میشود و تاثیر آن بر فعال شدن هسته مذاب زمین را با یک محقق آمریکایی در میان می گذارد.
آدریان زمین شناس آمریکایی به هند می رود تا گزارشی از این موضوع برای هیئت حاکمه آمریکا ببرد. امواج و نیروهای متصاعد از این تشعشات باعث شده درجه حرارت هسته زمین به سرعت افزایش یابد و این ماجرا به زودی موجب فوران هسته زمین، زلزله های پی در پی و بالاآمدن سطح آب دریاها می شود. این اتفاقات نهایتا به آب گرفتگی سراسر زمین و نابودی ساکنان این سیاره در سال 2012 خواهد انجامید. آدریان موضوع را به کاخ سفید اطلاع داده و کار به اجلاس سران گروه بیست می کشد و تصمیم این میشود که طی یک پروژه فوق سری، 400 هزار نفر از برگزیدگان برخی کشورهای جهان به اضافه آثار مهم فرهنگی تمدنی قابل انتقال و نیز یک جفت از همه حیوانات انتخاب شوند تا در روزهای منتهی به تاریخ 12/12/2012 در کشتی مسقفی که کوهستانهای مرتفع چین به همین منظور از قبل ساخته می شود جای بگیرند.
اما محور این داستان یک رمان نویس ناموفق و روشنفکر آمریکایی به نام جکسون است که شغل دومش رانندگی یک سرمایه دار روسی به نام یوری کارپف است. جکسون به صورت محیرالعقول و خیال انگیزی خانواده اش را از زلزله های پی در پی شهرهای آمریکا نجات می دهد و خودش را به چین می رساند.
او وقتی به اتفاق خانواده اش به شهر فلزی ساخته شده بر فراز ارتفاعات چین می رسد، راهی برای ورود به کشتی (زیردریایی) غول پیکر پیدا می کند اما با مشکلات پیچیدهای روبه رو می شود که دست آخر ماموریت نجات نسل بشر بر عهده او قرار میگیرد. او و خانواده اش در قسمت چرخ دنده های لولای دریچه کشتی گیر افتاده اند. در این بین پیش از آنکه دریچه های کشتی بسته شود، سطح آب آنقدر بالا می آید که کشتی دچار آبگرفتگی می شود و اینگونه است که این ماموریت بر عهده او می افتد. او وقتیکه درگیر تعمیر نقص فنی دریچه کشتی است، با همکاری پسرش «نوح» منجی نسل بشریت می شوند تا دوباره تاریخ زمین از 01/01/01 آغاز شود.
تاریخ 27/01/01 در تصاویر پایانی فیلم نقش می بندد. حالا 27 روز است که کشتی نوح در سیاره آبی زمین شناور است و دیگر به نزدیکی خشکی هایی رسیده که از سوی آفریقای جدید که از بلندترین نقاط است، نمایان شده. قهرمانان فیلم در عرشه های کشتی آفتاب می گیرند.
سوژه حساس
اگرچه ضعفهای تکنیکی در پیوستگی ساخت داستانی خصوصا در شکل عجیب و غریب نجات یافتن قهرمان داستان از بلایای طبیعی دائما تکرار می شود اما جلوه های بصری شگفت انگیز و جدید و اتفاقات هولناکی که یکی پس از دیگری اتفاق می افتد بیننده را سرگرم میکند. و مهمتر از این دو، ایده پایان دنیا در عین ادامه دنیا است که پایه حوادث داستان قرار گرفته است. همه اینها به اضافه پیامهای سیاسی و فرهنگی مدنظر رولند امریخ، این فیلم را در جایگاهی فراتر از یک اکشن علمی- تخیلی صرف قرار می دهد.
نویسندگان فیلمنامه تلاش کرده اند داستان پایان تدریجی جهان را با اتکا به اکتشافات علمی وقایع فیزیکی مستند کنند تا برای بینندگان که با قواعد فیزیک جدید فکر میکنند و زندگی می کنند، اقناع کننده باشد. زمان پایان جهان اما از یک داستان افسانه ای اقوام مایایی گرفته شده که سال 2012 را سال پایان جهان میداند. در این میان نحوه نجات برگزیدگان نسل بشریت و آغاز دوباره جهان از این ماجرای هولناک، برگرفته از داستان حضرت نوح است.
بر اساس این داستان باید یک جفت از نر و ماده همه حیوانات، در کنار 400 هزار نفر از برگزیدگان کشورهای قدرتمند جهان در زمان مقرر به سوی سفینه بزرگی که یادآور کشتی نوح است فراخوانده شوند تا نسل بشریت نجات یابد. در این میان عموم ساکنان زمین محکوم به مرگند، حتی دانشمند هندی که برای اولین بار این اتفاق را پیش بینی کرده است. اگرچه استفاده از داستان نوح، فضای جدیدی در فیلمهای آخرالزمانی گشوده اما نگاه به ادیان در این فیلم کاملا حساب شده بوده است.
قابلیت بودا برای حضور در دنیای آینده
در سکانسی از فیلم؛ در حالیکه تصاویر تلویزیونی سی ان ان نشاندهنده غافلگیری و نگرانی صاحبان و مومنان دیگر ادیان نسبت به زلزلهها و بلایای طبیعی آخرالزمان است، راهبان بودا در ارتفاعات چین در آرامش کامل به پایان جهان می اندیشند و از پیش خودشان را آماده پایان جهان می کنند. راهب جوان از سوی راهب پیر برای حضور در کشتی فرستاده می شود. وقتی جکسون و گروه همراهش در کوهستان گیر افتاده اند، راهب بودایی جوان آنها را نجات میدهد و به محل کشتی میرساند. راهب بزرگ اما تا آخرین لحظات که امواج سهمگین سونامی به سوی معبدی بر فراز کوه می شتابد، تماشاگر امواج است و با نواختن زنگ آخرالزمان، آخرین مناسک آیینی را به جا می آورد و در ساختمان معبد که بوسیله امواج سونامی ویران می شود، جان میدهد.
البته امریخ و همکار فیلمنامهنویسش هارولد کلوسر(Roland Emmerich) در «2012» بسیاری از شهرها و کشورها از جمله ریو دوژانیرو، رم، کالیفرنیا، واشنگتن، تبت، لاس وگاس و تعداد زیادی از نمادهای معروف دینی یا تاریخی مانند ابلیسک را ویران کردهاند، اما به خاطر حساسیتهای موجود سراغ تخریب نمادها و مکانهای اسلامی نرفتهاند.
این فیلم البته نافی معنویت، اخلاق و دین نیست اما سعی دارد همه چیز را در ذیل باورهای اومانیستی و سیادت آمریکا جای دهد. بودایی ها بر نوعی از معنویت تاکید دارند که فراتر از برخی تجربه های معنوی شخصی نیست و مهم این است که سیادت آمریکا و استیلای تمدن غرب را می پذیرد. اما باید دقت کرد که در این فیلم خود بودایی گری اجازه و توانایی ورود به عصرِ آینده را پیدا نمیکند، بلکه او باید منجی را به محل سفینه برساند و بعد تماشاگر فداکاری و هنرنمایی یک انسان میان مایه و روشنفکر آمریکایی باشد که ضمنا از فیزیک بدنی خوبی برخوردار است و توانایی این کار را دارد. به این ترتیب در 2012، بودا می تواند نمود معنویت آینده باشد چرا که قابلیت جمع با مدرنیته را داراست. امروزه در اتمسفر رسانه ای غرب نیز هندو ـ چینیها تداعی کنندة معنویت هستند و شخصیت رسانه ای خود را در کسی مانند دالایی لاما رهبر معنوی تبتیها می جویند که بازیگر استراتژیک آمریکاست و چپ و راست با متحدان آمریکا در سراسر جهان می نشیند و فالوده می خورد.
به همین جهت است که برادران واچوفسکی در تریلوژی ماتریکس نیز با نئوهندوئیسم اجازه و توانایی ورود به عصرِ آینده را پیدا میکنند که قابلیت جمع با مدرنیته را داراست.
از سوی دیگر آخرالزمان مورد نظر این فیلم در هیچ یک از ادیان مورد اشاره قرار نگرفته. سازندگان «2012» یک تقویم باستانی مایایی را مبنای فیلم قرار دادند که به اعتقاد برخی در آن پیشبینی شده دنیا 21 دسامبر 2012 نابود میشود. عموم تحلیلگران روایت این فیلم از آخرالزمان را برگرفته از باورهای مایایی می دانند و در تمام پوسترها و آنونسهای فیلم آمده: «تمدن بشری اولیه درمورد پایان دنیا هشدار داد». افسانههای موجود درباره تقویم مایایی که اغلب به غلط تعبیر شده، بهترین دستاویز برای امریخ و کلوسر بوده است.
اما مشکل این جاست که مایاها واقعاً پایان دنیا را پیشبینی نکردند. دکتر دیوید استیوارت، استاد رشته هنر و تاریخ هنر در دانشگاه تگزاس که متخصص تمدن مایاهاست، میگوید: «هر جور تصور کنید، مایاها هیچگاه چنین چیزی نگفتند. در تقویم قدیمی مایایی، 21 دسامبر 2012 آغاز دوره سیزدهم است و دوره چهاردهم هم وجود دارد. استیوارت میگوید: «تصور نمیکنم هیچ کس این فیلم را جدی بگیرد.»
نامگذاری و شخصیت پردازی معنی دار
اما نویسندگان فیلمنامه با فراست در نامگذاری بازیگران و شخصیت پردازی آنها دقت کرده اند. همانگونه که گفتیم وقتی که بناست جکسون کشتی را نجات دهد، حضور شجاعانه پسرش در آخرین لحظات و همکاری او موجب نجات زمین می شود. نام پسر او نوح است. در واقع شجاعت «نوح» به داد جکسون می رسد و نسل بشریت نجات می یابد. «نوح نوجوان» کسی است که می خواهد از دنیای آینده آینده لذت ببرد.
از سوی دیگر کارگردان سعی کرده با تعریف شخصیتهایی از کشورهای مختلف دنیا دایره شخصیتهای داستانی را وسیع کند تا بتواند برای خودش مخاطبانی از سراسر جهان دست و پا کند. کارگردان اجازه داده شخصیتها به زبان خودشان سخن بگویند و حتی مثلا ضرورتی ندیده که زبان هندی یا فرانسوی زیرنویس شوند. با این حال همه ملل بر محور آمریکایی ها موفق به نجات خود می شوند و هیئت حاکمه آمریکا مدیریت پروژه را برعهده دارند.
یکی از آنها، شخصیت منزجر کننده و خودخواهانه یوری کارپف به عنوان یک تاجر ثروتمند روس است که با حضور پسران دوقلوی او تکمیل می شود. همسر کارپف فوت شده و او دوست دختری به نام تامارا دارد. وقتی هلیکوپتری میخواهد آنها را از ارتفاعات چین نجات دهد، او تامارا را جا می گذارد. با این حال، کارپف در نهایت به خاطر نجات دو پسرش جان خود را از دست می دهد.
همچنین شخصیت فرانسوی که عهده دار جمع آوری آثار برگزیده از میراث فرهنگی هنری جهان است و خیلی زود کشته میشود؛ دانشمند هندی که تغییرات خورشید و زمین را کشف می کند؛ خاندان ثروتمند عرب که به عنوان نماینده مسلمانان تلقی میشوند و به شکلی ذلیلانه و با استناد به سرمایه و تبارش، خواهان حضور در کشتی بزرگ است؛ راهبان تبتی که از این واقعه مطلعند و به صورتی مناسکی بدان تن دادهاند؛ کشور چین به عنوان پایگاه ساخت کشتی و پذیرش کننده چهارصدهزار نفر برگزیده؛ اینها حاکی از سیاستگذاری امریخ برای نمایش سهم هر یک از ملل و ادیان در دنیای آینده است.
رئیس جمهور سیاه پوست و مردمی آمریکا!
اما با اینکه بیش از 5 سال از ساخت این فیلم سینمایی می گذرد، شخصیتی که به عنوان رئیس جمهور آمریکا انتخاب شده یک سیاه پوست است. وقتی که شهر واشنگتن در آستانه نابودی قرار دارد و هیئت حاکمه آمریکا در حال ترک این شهر با یک هواپیمای مسافربری بزرگ هستند، توماس ویلسون یعنی آقای رئیس جمهور می گوید همه مردم باید شانس ترک کردن آمریکا را داشته باشند و به همین جهت تصمیم می گیرد در میان مردم بماند و با آنها بمیرد. او بر صفحه تلویزیونهایی که در سراسر خیابانها وجود دارد، ظاهر می شود و در رسای آمریکا سخن می گوید و به مردم آرامش می دهد. اما با قطع شدن تلویزیونها او به میان مردم می آید، بر سرشان دست می کشد و آنها را مورد ملاطفت قرار میدهد. او آنقدر ساده و بی واسطه در میان مردم حضور یافته که وقتی در خیابانی به یک پزشک که مشغول مداوای بیماری هست، تذکری میدهد آن پزشک وی را نمی شناسد.
رفتار مردمی این رئیس جمهور تقریبا در میان هیچ یک از روسای جمهور دنیا -چه در عالم سینما و چه در عالم واقع!- نظیر ندارد و از جهت تماس بی واسطه و مستقیم با مردم تنها با رئیس جمهور ایران قابل مقایسه است. همچنین انتخاب کاراکتر سیاه پوست برای این نقش جای تامل جدی دارد.
آخرالزمان یا قیامت؟
از سوی دیگر 2012 بین پایان و ادامه زندگی سردرگم است، و این سردرگمی در این جمله کارگردان فیلم هم هست که می گوید: "وقتی شما میخواهید یک دروغ؛ واقعی و رئالیستی به نظر برسد، باید سخت کار و تلاش کنید."
تحول عظیم در زمین و اجرام آسمانی در این فیلم، می تواند انتهای ژانر آخرالزمانی و آغاز ژانر دیگری باشد. چرا که
منجی میان مایه
منجی یک شخصیت متوسط الحال و آدمی معمولی است. او یک رمان نویس ناموفق است که راننده اتومبیل لیموزین سرمایه دار روسی است. تعریف کاراکتر متوسط الحال برای منجی در برخی فیلمهای آخرالزمانی از هیچ یک از متون دینی قابل استخراج نیست و البته در این میان تنها دین یهود منجی را فردی معمولی می داند.
این شخصیت البته یک ویژگی مثبت دارد و آن اینکه به خانواده اش علاقه مند است. شاید یکی از ویژگیهای مثبت این فیلم خانواده گرایی آن است. آنجا که کارپف جانش را برای نجات فرزندانش فدا می کند و یا آنجا که دو شخصیت مجرد و بزرگسال فیلم یعنی ماتارا و سیلبرمن کشته می شوند.
به هر روی 2012 هنوز در حال اکران است، منتقدین و مردم از آن استقبال کردهاند و حرف و سخن درباره آن بسیار است اما اقبال مخاطبان از ایده های آخرالزمانی و پایان جهان را باید بیش از همه به شرایط کلی حاکم بر غرب در دهه اخیر دانست. بحران دامنگیر اقتصادی، نظامی گری روزافزون و لشکرکشی به عراق و افغانستان، گرم شدن زمین و بحرانهای فزاینده زیست محیطی، حاد شدن نابهنجاری های فرهنگی و اخلاقی و مانند آن، همه و همه به این باور عمومی دامن زده که دنیا رو به پایان است و یا رو به آغازی دوباره که با ظهور منجی آخرالزمان از سر گرفته خواهد شد.
طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ |